گروه اخبار /
گروه مدرسه|پس از اينكه سالها به سكوت و بيخبري گذشت چند ماهي است آموزش و پرورش تيتر رسانهها شده و مورد توجه اصحاب رسانه قرار گرفته است. اينكه آيا اين اتفاق خوب است يا بد و به نفع نظام آموزشي كشور خواهد بود يا نه؟ پرسشي است كه بايد با ورق زدن روزنامهها و گشت و گذار در فضاي مجازي و ديدن و شنيدن برنامههاي رسانههاي صوتي و تصويري به قضاوت نشست. معلمان به عنوان كليديترين عنصر آموزشي ضمن اعتراض و ابراز نارضايتي از اوضاع آموزش و پرورش به شدت از رسانهها گلهمند هستند.
آنها ميگويند ما تعجب ميكنيم و تاسف ميخوريم كه فضاي رسانهها پر ميشود از اخبار و گزارشهايي كه شايد براي ١٠ درصد مردم هم اهميتي ندارد اما موضوعات آموزش و پرورش كه به طور مستقيم با دهها ميليون معلم، دانشآموز و اوليا مرتبط است و حياتيترين و اساسيترين مساله زندگي آنهاست مورد كمتوجهي يا بيتوجهي رسانهها قرار ميگيرد.
گذر و نظري كوتاه به صفحه اول روزنامهها حتي در روزهايي كه به نام معلم رقم خورده گواه و مصداق اين ناراحتي و اعتراض معلمان است. دريغ از يك تيتر نخست مگر اينكه مقامات عالي ابراز نظري بفرمايند و به لطف جايگاه حقوقي آنها معلم در سال يك بار تيتر شود و در صفحه نخست روزنامهها جاي گيرد. مسائل آموزش و پرورش بدون رسانهاي شدن به دغدغه عمومي و اولويت ملي تبديل نخواهد شد چراكه اين رسانهها هستند كه ميتوانند افكار عمومي و نگرانيهاي مسوولان را تحت تاثير قرار دهند. هشدار رسانهها به اوضاع نابسامان آموزش و پرورش در ابعاد مختلف يك رسالت حرفهاي براي آنان است.
اينكه چرا رسانهها به طور عام و صدا و سيما و مطبوعات به طور خاص به اين مساله ملي و مهم و سرنوشتساز نميپردازند پرسشي است كه ذهن ما را هم در گروه مدرسه «اعتماد» به خود مشغول ساخته است و حال كه چندي است با صفحه مدرسه به طور ويژه و تنگاتنگ با موضوع رسانه و آموزش و پرورش درگير شديم بيشتر برايمان اين پرسش مطرح ميشود. به همين دليل و پس از پنج ماه كه از آغاز به كار صفحه مدرسه ميگذرد، بر آن شديم با دعوت از فعالان رسانهاي و صنفي و مدني در حوزه آموزش و پرورش پيرامون «رسانه و آموزش و پرورش» به بحث و گفتوگو و تبادلنظر بپردازيم تا زواياي پنهان اين موضوع كمي گشوده شود.با حضور مدير مسوول، سردبير و اعضاي گروه مدرسه روزنامه اعتماد و دعوت از مسوولان روابط عمومي و اطلاعرساني آموزش و پرورش و معلمان حاضر در عرصه رسانه و جمعي از فعالان تشكلهاي معلمي نشستي را برگزار كرديم كه در اين نشست تعدادي از حاضران به ايراد سخن پرداختند و برخي هم با ارايه يادداشت، نظرات خود را ابراز داشتند كه در صفحه مدرسه امروز براي اطلاع خوانندگان محترم و علاقمندان به حوزه تعليم و تربيت به ويژه كساني كه دغدغههاي آموزشي دارند، آورده شده است.
اميد ميرود با جهشي در جايگاه و ارتباط رسانه با آموزش و پرورش گامي براي حل مسايل اين دستگاه و نهاد سرنوشتساز برداشته شود.
الياس حضرتي، صاحب امتياز و مديرمسوول روزنامه اعتماد در نشست همانديشي رسانهاي با موضوع «رسانه و آموزش و پرورش» ضمن بيان اين مطلب افزود: ما به اهميت و جايگاه آموزش و پرورش باور جدي داريم و ميدانيم محور توسعه پايدار و همهجانبه آموزش و پرورش است. توسعه بدون اولويت اين بخش به سرانجام نخواهد رسيد. تجربه بشري نشان از اين واقعيت دارد كه شاخص آموزش يكي از متغيرهاي كاملا مرتبط و معنادار با توسعه است. به اين معنا كه بدون توجه به آموزش و در اولويت قرار دادن آن نميتوان به توسعه دست يافت.
ايشان در ادامه سخنان خود خطاب به معلمان حاضر در نشست گفت: باور ما به جايگاه آموزش و پرورش ما را بر آن داشت تا صفحهاي به نام مدرسه به طور ويژه براي پرداختن به مسايل اين حوزه اختصاص دهيم و ميخواهيم با مشاركت شما فعالان عرصه قلم، تريبون معلمان باشيم تا صداي شما را به گوش مسوولان، برسانيم.
حضرتي افزود: اختصاص يك صفحه ويژه آموزش و پرورش در يك روزنامه پرتيراژي مثل «اعتماد» فرصتي است كه بايد معلمان از آن استقبال كنند و اين تريبون را كه متعلق به خود آنهاست با منطق و استدلال و نظرات كارشناسانه ارتقا دهند.
مديرمسوول «اعتماد» در ادامه سخنان خود در اين نشست كه در محل دفتر روزنامه اعتماد برگزار شده بود، گفت: روزنامه اعتماد بخش دولتي نيست و از دولت هم هيچ بودجه و اعتباري دريافت نميكند بنابراين از لحاظ اداري وظيفهاي ندارد كه به طور اختصاصي در بخش آموزش و پرورش كار كند اما رسالت روزنامهنگاري و وظيفه اخلاقي و انساني ما حكم ميكند به اين بخش كه سرنوشتساز است توجه ويژه داشته باشيم.
ايشان افزود: البته ما براي ساير بخشها نظير دانشگاه، ديپلماسي و نسل چهارم نيز صفحههاي اختصاصي گذاشتيم تا به دليل اهميت اين موضوعات همكاران ما در روزنامه با تمركز به طور ويژه كار كنند و مطالبي كيفي، تازه و مورد نياز مخاطبان اين بخشها را تهيه و منتشر سازند.
الياس حضرتي در بخش ديگري از سخنان خود به حساسيت كار رسانهاي اشاره كرد و در ارتباط با موضوع نشست يعني «رسانه و آموزش و پرورش» گفت: بنده در عرصههاي مختلف تجربه كاري دارم؛ از فرماندهي و مديريت در عرصه جنگ تا وكالت در عرصه مجلس و بعد هم فعاليت در عرصه رسانهاي اما با جرات ميگويم كار رسانهاي از همه اينها سختتر و حساستر است. روزنامهنگاري در كشور ما مثل راه رفتن بر ميدان مين است حتي از آن هم سختتر ، چرا كه در ميدان مين شما از علايمي مثل جابهجايي خاك يا گياه و درخت و بوتهها ميتوانيد احتمال بدهيد اينجا مين كاشته شده است اما در ميدان رسانه آن قدر سليقهاي با ما برخورد ميشود كه نميدانيم چه خطراتي در مسير كار ما وجود دارد و گاهي شگفتزده ميشويم از اين برخوردهاي سليقهاي. بنابراين در عرصه آموزش و پرورش نيز وقتي كار رسانهاي ميشود همين حساسيتها را بايد رعايت كرد تا موجب آسيب به خود و ديگران نشويم چرا كه زنده ماندن ما بر هر چيزي اولويت دارد؛ اگر نباشيم همين چند گام كوچك هم برداشته نخواهد شد.
وي در ادامه همين مطلب افزود: در انتشار مطلب ما سه دسته ملاحظه بيشتر نداريم يكي اينكه با لحاظ شرايط تمام تلاشمان را ميكنيم كه روزنامه تعطيل نشود و نكته دوم اينكه با افراد مرتبط خارج از مرزها كار نخواهيم كرد و نكته سوم رعايت اخلاق رسانهاي است يعني دوري از توهين، تحقير و تمسخر و به عبارتي پاي بندي به ادب و احترام.
مديرمسوول روزنامه اعتماد همچنين گفت: روزنامه ، جاي محاكمه افراد نيست. ما بايد واقعيتها را منعكس كنيم و قضاوت را به مردم بسپاريم و براي اينكه مردم بتوانند به درستي و عادلانه قضاوت كنند وظيفه داريم كه با انصاف و به صورت مستند و با ارايه دلايل به موضوعات بپردازيم. در زمينه آموزش و پرورش هم ما نميگوييم مثلا نبايد از آقاي فاني به عنوان وزير انتقاد كرد بلكه حرف ما اين است كه با نگاهي همهجانبه هم دولت و هم حاكميت و از آنسو مردم را هم به نقد بكشيم تا در اين همهجانبهگرايي راهكار جامع براي مسائل آموزش و پرورش يافته شود. فاني كه در قفس قرار گرفته و دست و پايش بسته است را چگونه ميشود يكجانبه به باد انتقاد گرفت. در زمينه آموزش و پرورش رسانهها بايد روشنگري كنند و نشان دهند كه ريشه مسائل اين دستگاه بزرگ و انسانساز كجاست و چگونه ميشود آن را برطرف ساخت. ايشان در اين بخش از سخنان خود افزود: لازمه كار رسانهاي در عرصه آموزش و پرورش احساس امنيت كارورزان اين حوزه است. معلم نويسنده بايد دستش نلرزد و با امنيت خاطر و با اطمينان از اينكه به خاطر نقد مسائل اين حوزه مورد تهديد قرار نميگيرد دست به قلم ببرد و به توصيف و تبيين مشكلات معلمان و دانشآموزان بپردازد تا رسانهها همچون آيينه بتوانند تصويري واقعي و به دور از ترس و سانسور را در زمينه آموزش و پرورش به مسوولان و مردم ارايه دهند.
صاحبامتياز و مديرمسوول روزنامه اعتماد در بخش پاياني سخنان خود در اين نشست گفت: من از گروه صفحه مدرسه تشكر ميكنم كه براي نخستينبار نشستي را برگزار كردند تا مخاطبان و صاحبنظران اين حوزه بيايند و كار روزنامه را به نقد بكشند. ما پيش از اين تجربه نشستهاي كوچك و چندنفره را در حوزههاي ديگر داشتيم اما اين تجربه جديد است. اميدواريم در آينده با حضور وزير آموزش و پرورش نشست دوم را برگزار كنيم.
ايشان افزود: ميخواهيم علاوه بر اينكه به معلمان بگوييم ما تريبون شما هستيم به مسوولان آموزش و پرورش و شخص وزير هم بگوييم ما ميخواهيم به شما كمك كنيم ما را از خودتان بدانيد، معلمان را بيگانه فرض نكنيد، آنها بيش از هر كسي با دردهاي اين مجموعه آشنايي دارند و معلمان صاحبنظر براي درمان دردها نيز راهكار دارند بنابراين رسانه ميتواند پلي باشد براي ارتباط ميان بدنه معلمان و مديران و كارشناسان و صاحبنظران اين حوزه. اميدواريم صفحه مدرسه در رسالت خود با ياري معلمان نويسنده و كارشناسان حوزه تعليم و تربيت و فعالان صنفي تشكلها ياريگر آموزش و پرورش كشور باشد.
يكي از مهمترين رسالتهاي جامعه مطبوعاتي و رسانهاي كه به حق ركن چهارم دموكراسي ناميده شده، ديدن نقاط ضعف يا مواضع ضعف جامعه است. انعكاس اين نقاط انگيزهاي خواهد بود تا مسوولان اجرايي، بيشتر متوجه اهميت كارشان باشند. هر چه رسانهها بيشتر اين رسالت خود را مد نظر داشته باشند، بيشك بيشتر مورد استقبال صاحبان خرد و انديشه خواهند بود.
سيد رازي طبيب از معلمان پيش كسوت و فعال صنفي و مدني در اين نشست ضمن بيان اين مطلب افزود: خواست معلمان اقتدار و جايگاه مورد انتظار آنهاست. معلم جايگاه خود را از دست داده است.
اين معلم بازنشسته كه ٥٠سال سابقه تدريس و ١٥سال سابقه فعاليت صنفي ومدني را در كارنامه خود دارد، گفت: معلم بايد بداند چگونه رسالتهاي خود را در مواضع گوناكون ايفا كند و مثل يك پدربايد بتواند مضرات سيگار كشيدن، اعتياد و هزاران منكر را به دانشآموز گوشزد كند و هزاران معروف را به او بنماياند. به او مشكلات ورود به چرخههاي اقتصادي و سياسي را تذكر دهد ودر واقع درس زندگي بدهد. اگر معلم نسبت به ورود به اين مقولات در عمل نهي شود كي ميتواند به اين حوزهها وارد شود؟ و امانت داري و دلسوزي را هم مراعات كند! مگر رسالتهاي معلمان فقط آموزش فيزيك، شيمي و رياضيات است؟ معالاسف اين گونه رسالتها با دخالتهاي بي جاي ديگران از او سلب شده است. طبيب در پايان سخنان خود با اشاره به موضوع نشست يعني رسانه وآموزش وپرورش افزود: بر عهده مسوولان وفعالان رسانههاست كه اين جايگاه را زير ذره بين برده و به بحث بگذارند و اين گمشدهها را به صاحبان اصليشان باز گردانند. كدام جامعه ميتواند بدون اعمال اقتدار قاضي، به سامان شود! نارضايتي در جامعه معلمان، ناشي از گمكردههاي آنان است! معلمان خواهان اقتداراز دست رفته خود هستند. با توجه به رسالتهاي مورد انتظار جامعه از قشر معلم كه بسيار هم سنگين و مشكل است، اين نارضايتيها بايد از بين برود. در ضمن سيدرازي طبيب با اعلام اينكه خوددر سال١٣٤٠در ميدان بهارستان تهران شاهد به شهادت رسيدن دكتر ابوالحسن خانعلي، شهيد صنفي مبارزات معلمان به دست سرگرد شهرستاني تفنگ به دست رژيم استبدادي بوده از اين معلم شهيد در سال روز شهادتش تجليل كرد. وي از رسانهها به خاطر بيتوجهي به اين معلم فداكار كه با نثار خون خود دولتي را ساقط كرد و نماينده معلمان را بركرسي وزارت نشاند گله كرد و خواستار توجه به نمادهاي تاريخي معلمان شد.
غلبه فرهنگ شفاهي بر فرهنگ كتبي موجب عقب ماندن جامعه معلمان از قافله رسانهاي شده است. معلمان كمتر قلم به دست ميگيرند و از مسائل آموزش و پرورش مينويسند.
علي پورسليمان، مدير سايت سخن معلم در نشست همانديشي رسانهاي ضمن بيان اين مطلب افزود: متاسفانه معلمان جامعه ما نيز همانند ساير اقشار فقط در تعاملهاي خود به بيان گله و شكايت ميپردازند و با احساس و هيجان مطالب را سطحي و بدون استناد و استدلال بيان ميكنند. اين فعال رسانهاي خطاب به معلمان گفت بايد قلم به دست بگيريد و مسائل آموزش و پرورش را با تامل و دقت در رسانهها منعكس كنيد چرا كه بدون حضور پررنگ و قوي شما اميدي به حل مسائل نميتوان داشت. متاسفانه تعداد اندكي از معلمان در عرصه رسانه حضور دارند كه به چهرههاي تكراري روزنامهها و سايتها تبديل شدهاند و اين زيبنده جامعه تحصيل كرده معلمين نيست.
پورسليمان در پايان سخنان خود از روزنامه اعتماد خواست با جسارت بيشتري به مسائل آموزش و پرورش ورود كند و اين توجه ويژهاي را كه با راهاندازي صفحه مدرسه نشان داده است با جرات و جسارت ادامه دهد و رسالت خود به مجموعه آموزش و پرورش را به انجام برساند.
در دنياي مدرن، آموزش و پرورش از انحصار خانواده خارج شده و دو نهاد مدرن يعني رسانه و مدرسه نيز وارد اين عرصه شده است كه دستاندركاران اين حوزه بايد به نقش و جايگاه اين سه ضلعي توجه داشته باشند.
روزبهاني، معلم و فعال رسانهاي با اشاره به اين مطلب در نشست «رسانه و آموزش و پرورش» گفت: متاسفانه واگرايي در اين سه نهاد، تعليم و تربيت را با بحران مواجه كرده است.
رسانه بر ارزشها و هنجارهاي پراكنده خود تاكيد دارد و مدرسه متكي بر دستورالعملها و سياستهاي متمركز و وزارتخانه اصرار ميورزد و خانواده نيز ساز ديگري ميزند و اين سازهاي ناهمساز چالشها و بحرانهاي عميق و گستردهاي را در نظام آموزشي ما ايجاد كرده است.
روزبهاني در ادامه سخنان خود در جمع معلمان و فعالان صنفي و رسانهاي افزود: همگرايي بين اين سه ضلع يك ضرورت است بنابراين رسانهها وظيفه دارند در اين راستا عمل كنند تا شكاف و فاصله مخرب و آسيبزاي ايجاد شده كاهش يابد تا كودكان و نوجوانان قرباني اين بحرانها نشوند.
اين نويسنده و كارشناس حوزه آموزش و پرورش در بخش پاياني سخنان خود پيرامون نقد صفحه مدرسه «اعتماد» ضمن تاكيد بر استفاده از روزنههاي ايجاد شده مانند اين صفحه گفت: تاكنون اين صفحه بيشتر متمركز بر معلمان بوده است در حالي كه آموزش و پرورش ابعاد گوناگوني دارد و معلم يكي از عناصر و معلمي يكي از ابعاد آن است بايد
با همه جانبهگرايي، اين صفحه بتواند تصويري جامع از مسايل اين حوزه ارايه دهد.
وي افزود: اعضاي گروه صفحه مدرسه بايد به ساير موضوعات به ويژه موضوعاتي كه اولويت دارد از قبيل مسايل مربوط به مدارس به خصوص ارايه نظرات پيرامون تحقق يك مدرسه ايدهآل را در دستور كار صفحه مدرسه «اعتماد» قرار دهند و اين رسانه معلمان و مسوولان را به چالش بكشاند تا پويايي و تحرك در مجموعه ايجاد شود.
رسول پاپايي، معاون مركز اطلاعرساني و روابط عمومي وزارت آموزش و پرورش را مردمسراي امن توصيف كرد و اين مركز را در مديريت جديد همسو با رويكرد امنيت فرهنگي محلي براي ارتباط و تعامل معلمان و اوليا با مسوولان آموزش و پرورش دانست.
معاون رسانهاي مركز اطلاعرساني و روابط عمومي وزارت آموزش و پرورش در نشست همانديشي رسانهاي در روزنامه اعتماد با موضوع «رسانه و آموزش و پرورش» درادامه ضمن تقدير از برگزاركنندگان اين نشست، گفت: آموزش و پرورش به شدت با رسانه درگير است. آن قدر حساسيت روي مسايل وجود دارد كه گاهي يك موضوع كوچك مانند تور آنتالياي فرهنگيان كه برگزار نشده تبديل به يك سونامي رسانهاي ميشود؛ بنابراين كساني كه ميگويند رسانهها بايد با آموزش و پرورش خود را بيشتر درگير كنند، بدانند كه اين درگيري و ارتباط به شدت وجود دارد و ما همه روزه بدون سانسور مطالب منعكس شده را به دست شخص وزير و ساير مسوولان ميرسانيم چرا كه معتقديم آنها بايداز واقعيتهاي جامعه معلمان و نظرات اوليا و دانشآموزان مطلع شوند.
پاپايي در بخش ديگري از سخنان خود گفت: برگزاري چنين نشستهايي كه باعث ميشود ما از نزديك با نويسندگاني كه گاهي خيلي گزنده هم آموزش و پرورش را نقد ميكنند، برخورد داشته باشيم، بسيار مفيد و ارزنده است و اين نشست را هم آغاز خوبي براي تعاملات فعالان رسانهاي در حوزه آموزش و پرورش ميدانم.ايشان در ارتباط با موضوع نشست يعني رسانه و آموزشي و پرورش به دو رسانه مركز اطلاعرساني وزارتخانه اشاره كرد و گفت: با آغاز به كار تيم جديد در اين مركز ابتدا رويكرد هفتهنامه «نگاه» كه در واقع يك رسانه داخلي است را تغيير داديم؛ به عنوان نمونه در آخرين شماره اين هفتهنامه پيش از آغاز به كار ما در ١٢ صفحه، ٢١ عكس از وزير كار شده بود كه نشان ميداد اين نشريه و رسانه وزارتمحور است نه مدرسه محور، بنابراين ما تصميم گرفتيم هفتهنامه نگاه را تبديل كنيم به تريبوني براي معلمان و پلي قرار دهيم ميان معلمان و مسوولان كه خوشبختانه مورد تاييد وزير هم قرار گرفت.
رسول پاپايي در همين زمينه افزود: سايت وزارتخانه و مركز اطلاعرساني هم به عنوان يك رسانه پرمخاطب دچار تحول شده است و اين سايت كه گاهي روزانه بالغ بر يك ميليون و ٢٠٠ هزار بازديدكننده دارد با رويكردي تعاملي از حالت يك طرفه خارج شده است. ستوني
تحت عنوان " ديدگاه " راهاندازي شده كه مطالب و ديدگاههاي حتي منتقدان و مخالفان سياستهاي وزارتخانه نيز در آنجا منعكس ميشود. معاون رسانهاي مركز اطلاعرساني و روابط عمومي وزارت آموزش و پرورش در بخش پاياني گفت: عدم بهرهمندي از طيفهاي مختلف فكري و زنان نويسنده در اين حوزه و توجه بيش از حد به تشكلها از جمله ضعفهاي اين صفحه است. اميدواريم رسانهها و فعالان رسانهاي در امنيتي كه با سياست تغيير فرهنگ امنيتي به امنيت فرهنگي اعلام و اجرا شده است، بتوانند به حل مسائل آموزش و پرورش ياري رسانند.
صدا و سيما به عنوان رسانه ملي در نشست همانديشي رسانهاي مورد انتقاد مسوول روابط عمومي آموزشوپرورش قرار گرفت. ايشان در سخنان خود با ابراز نارضايتي نسبت به عملكرد صدا و سيما در حوزه آموزشوپرورش گفت: متاسفانه صدا و سيما به ويژه بخش سيما به صورت گزينشي مسايل آموزشوپرورش را منعكس ميكند. رسانه ملي وظيفه دارد كه منصفانه و همهجانبه اين مسايل را پوشش دهد البته راديو عملكرد بهتري دارد هرچند خبرنگاران صدا و سيما با برخوردهاي تند و همراه با عصبانيت به طرح مسايل ميپردازند اما وقتي ما مواردي را مطرح ميكنيم به عنوان مثال ميگوييم كه معلمان از رسانهاي شدن مطالبات خود گلهمند هستند باز هم توجهي ندارند و كوچكترين خبر اقتصادي مانند پرداخت معوقات را هم، رسانهاي ميكنند.
مسعود ثقفي در ادامه سخنان خود با اشاره به نقش و جايگاه روابط عمومي گفت: ما خود را روابط عمومي ادامه مردم در حاكميت ميدانيم نه ادامه حاكميت در مردم. بنابراين آزادي، تحمل و نقادي را لازمه كار خود دانسته و براي نهادينه شدن اين ضرورتها بايد تمرين كنيم و به خود و ديگران فرصت بدهيم. ما از نظر فرهنگي و تاريخي گرفتار معضل پنهانكاري هستيم كه بايد براي آن چارهاي انديشيد.
اين فعال رسانهاي در حوزه آموزشوپرورش به محدوديتها و معذوريتهاي كار رسانهاي در اين حوزه اشاره كرد و افزود: حاكميت ملي، امنيت ملي و عفت عمومي سه خط قرمز در فعاليت رسانهاي بايد باشد و ما هم با اين معيارها در مجموعه آموزشوپرورش فعاليت ميكنيم.
ثقفي در بخش ديگري از سخنان خود گفت: روابط عمومي پديدهاي مدرن است كه وارد جامعه ما شده است و متاسفانه فعالان اين عرصه شناخت درستي از فلسفه و جايگاه و كاركرد اين نهاد رسانهاي ندارند. در شرايط فعلي گستردگي رسانهها به ويژه در حوزه سايبري كار را بسيار حساس و دشوار كرده است و حضور مستمر همراه با دقت و هوشياري را ميطلبد بنابراين انجام پژوهش و دست يابي به راهكارهاي دقيق و علمي يك ضرورت اجتنابناپذير است.
مسوول روابط عمومي آموزشوپرورش شهر تهران در پايان از عملكرد رسانههاي مخالف و منتقد دولت انتقاد كرد و برخورد مغرضانه و به دور از استناد و استدلال آنها با دولت تدبير و اميد را مغاير با اخلاق رسانهاي و به دور از انصاف دانست. وي اختصاص صفحه ويژه آموزشوپرورش در روزنامه اعتماد به نام «مدرسه» را گام موثر براي توسعه و تعميق آموزشوپرورش در جامعه دانسته و از اين اقدام تجليل كرد. ايشان با نقد اين صفحه خواستار همهجانبهنگري آن به مسايل آموزشوپرورش شد.
دبير شوراي هماهنگي كانونهاي صنفي معلمان در نشست همانديشي رسانهاي با انتقاد شديد از رسانهها به دليل عدم ورود به حوزه آموزش و پرورش گفت: چرا نبايد مسائل اين حوزه به صورت شفاف در رسانهها مطرح شود؟ چرا رسانهها از پرداختن به برخي موارد ميترسند؟ با ملاحظه و ترس كه نميشود كار رسانهاي كرد، وظيفه رسانه بيان مشكلات جامعه است.
علياكبر باغاني در ادامه سخنان خود در اين نشست افزود: سهم خانواده بزرگ
آموزش و پرورش با ١٣ ميليون دانشآموز و يك ميليون فرهنگي كه به علاوه خانوادههاي آنان بيش از سه چهارم جمعيت كشور را به خود اختصاص ميدهند از رسانه ملي بسيار ناچيز است. نه تنها رسانه ملي بلكه حتي رسانههاي داخلي آموزش و پرورش هم چندان توجه ندارند. اين فعال صنفي معلمان همچنين گفت: فلسفه كار رسانهها رشد و تعالي و توسعه است و كدام دستگاه، نهاد و سازمان در توسعه كشور حياتيتر و اساسيتر از آموزش و پرورش است بنابراين اگر به دنبال رشد و توسعه هستيم بايد رسانهها مسائل اين حوزه را در اولويت قرار دهند.
دكتر نادر هوشمنديار با اشاره به پيشينه تاريخي آموزش و پرورش در ايران و غلبه اشرافيت در مقاطعي از تاريخ و طبقاتي بودن آموزش گفت: بايد با تحقيق و مطالعه به ريشهيابي مشكلات آموزش و پرورش پرداخته شود. متاسفانه امروزه اكثر افراد گرفتار شعارزدگي شدهاند و به جاي پيدا كردن ريشهها و علل مشكلات و ارايه راهكار عملي فقط سطحي به شعار دادن ميپردازند.
اين استاد دانشگاه و فعال رسانهاي در جمع معلمان حاضر در نشست همانديشي رسانهاي با موضوع «رسانه و آموزش و پرورش» ضمن بيان اين مطلب افزود: در آموزش و پرورش بايد به اين پرسش پاسخ داده شود كه چگونه ميتوانيم نيروي انساني مناسب تربيت كنيم تا سرمايه اجتماعي ما افزايش يابد؟ چراكه محور توسعه آموزش و شكلگيري سرمايه اجتماعي نيز در گروي آموزش است.
وي افزود: بايد رسانهها روشنگري كنند و بپرسند كه چرا درآمدهاي نجومي نفت در سالهاي اخير صرف آموزش و توسعه نشده است؟ چه بر سر آموزش و پرورش آمد؟ چرا پس از جنگ چارهاي براي نظام آموزشي انديشيده نشد؟
اين محقق و نويسنده در پايان ضمن تاكيد بر رابطه اقتصاد و آموزش و پرورش گفت: متاسفانه متخصص و محقق در اين حوزه نداريم تا با ريشهيابي مسائل به ارايه راهكار بپردازند. كشورهاي توسعهيافته بزرگترين سرمايهگذاري را در حوزه آموزش و پرورش انجام دادهاند.
گروه اخبار /
شورای هماهنگی مرکزی موسسان آموزش از راه دور کشور در نامه ای که برای سایت سخن معلم ارسال کرده اند خواهان توجه ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران به خواسته های خود شدند .
متن این نامه به شرح زیر است
همان طور که می دانید در سال ها و دوره های گذشته ، دوستان و همکاران عزیزمان در سایت ها ی مختلف و میزگردهای خودمانی و جلسات مختلف در مدرسه و این سو و آن سو، حرف ها و مطالب و نکات ارزنده وبسیار مفیدی را در خصوص راه کارهای حل مشکلات فرهنگیان علی الخصوص مشکل معیشت شان ارائه نموده اند که تقریباً درد دل همه ی معلمین دلسوز و آینده ساز ایران عزیزمان است و به قول معروف مثنوی هفتاد من است.
اما آنچه به نظر این برادر کوچک فرهنگی تان می رسد راه کاری دگر است که البته شاید به ذهن همکاران بسیاری رسیده باشد و آن هم حضور معلمان و فرهنگیان عزیز در رده های مختلف تصمیم گیری و قانون گذاری کشور است.
همه و همه نیک می دانیم که فقط با فریاد و ناله کردن و تجمعات و تحصن ها و اعتراضات به شیوه های مختلف ،به طور کامل و منطقی ،نتیجه ای مناسب و مطلوب عاید جامعه ی شریف فرهنگیان نمی گردد.
حال ،چرا ما فرهنگیان که هم سواد و هم تجربه و هم دانش اجتماعی و سیاسی و حتی بیش از همه اقتصادی کافی به دلیل حضور مداوم در اجتماع و بین آحاد مختلف جامعه را داریم و تقریباً با هر قشر و طبقه ای سرو کار داشته ایم و داریم ،خودمان با حمایت و همراهی و پشتوانه ی فرهنگیان سراسر کشور، برای تغییر برخی سیاست های خرد وکلان و ناکارآمد و بی حساب و کتاب ، به نفع فرهنگیان گام بر نداریم؟
مثلاً از راه وارد شدن در عرصه ی کاندیداتوری در انتخابات از قبیل شوراهای شهر و روستا و مجلس و هر جا و مکانی که بتوان با حضور در آن منشأ تغییری مثبت و رو به جلو آن هم با سیاست گذاری و قانون گذاری مناسب بود. مطمئناً در صورت موفقیت و راه یابی فرهنگیان پاک و شریف و مؤمن که بیشترشان طعم تلخ فقر و درد ومشکلات اقتصادی را کشیده اند ،اولاً درگام نخست و در بلند مدت به خیر و صلاح ایران اسلامی و پیشرفت همه جانبه ی کشورمان خواهد انجامید و ثانیاً برای افزایش کیفیت زندگی فرهنگیان عزیز، و رفع تبعیض های گوناگون ، سیاست ها و برنامه های مشخصی را ارائه و دنبال خواهیم کرد و ثالثاً به عنوان معتمد ترین و سالم ترین اقشار جامعه به روایت آمار و ارقام ، در صد بسیار بالایی از فساد اقتصادی و اداری و سایر مفسده ها در کشور ،کاهش چشم گیری خواهد یافت.
مطمئناً حضور فرهنگیان شریف در رده های مهم تصمیم گیری و قانون گذاری می تواند مرحمی باشد بر این زخم کهنه ی تبعیض و دروغ و وعده و وعید.
ما فرهنگیان می توانیم به کمک و پشتیبانی یکدیگر به این امر مهم و والا دست یابیم.
مطمئناً فواید این حرکت ، در نهایت امرو به یقین به سودِ پیشرفت و تعالی وتوسعه ی ایران اسلامی مان خواهد بود و در بلند مدت همه ی اقشار جامعه از برکات و خیرات آن نصیب خواهند برد.
البته برای تحقق این پیشنهاد و تکمیل آن ارائه ی نظرات و پیشنهادات تک تک معلمان و فرهنگیان سراسر کشور راه گشا و مثمر ثمر خواهد بود.
والسلام
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در کلاس من فرزندان تمام اقشار جامعه نشسته اند .
فرزندان « طلاق » را باید تحمّل کرد و با روحیه شکننده شان ساخت، اين بچه ها گوشه گير بوده و در خود فرو رفته اند ، نياز است تا به آنها مهرباني کنيم .
با فرزندان «اعتیاد» باید مدارا کرد و با ناهنجاري هایشان کنار آمد ، بايد به اينها آموخت تا راه اولياء خود را انتخاب نکنند و به جامعه برگردند .
فرزندان «یتیم» را باید نوازش کرد و کمبود مهرشان را جبران نمود ، آخرت خودمان را هم با محبت به اينها مي توانيم بسازيم .
فرزندان « ناهنجار » را که محصول اختلافات خانوادگی اند ، باید با آرامش هدایت داد ، اين بچه با کوچکترين مهرباني ، فکر مي کنند دنيا را به آنها داده ايد .
به فرزندان «کار» باید استراحت داد ،چون آنان پس از کلاس نياز به نيروي کار دارند ، من شخصا اين بچه ها را خيلي دوست دارم .
فرزندان والدین « بی بند و بار » را باید سر به راه نمود ، چون اينها نياز به يک راهنماي سالم دارند که بدانند بي بندوباري اوليا عموميت ندارد .
فخر فروشی فرزندان «سرمایه دار» را باید تعدیل کرد ، اينها نمي دانند در زندگي دوستان شان از ثروت پدر با اهميت ترند .
فرزندان « کم رو » را به بطن جامعه باید باز گرداند ، کم رويي اين بچه ها ممکن است هزار و يک دليل داشته باشد .
نازپروردگی فرزندان « مرفّه » را باید تعادل بخشید ، اينها کمبود محبت شديد دارند چون به جاي محبت از پدر و مادرشان فقط پول دريافت مي کنند .
فرزندان « بدسرپرست » را حکیمانه و صبورانه باید سرپرستی کرد ، يک جمله ي " دانش آموز خوبي هستي " ممکن است سرنوشت اينها را تغيير داده و به آغوش جامعه برگرداند .
فرزندان « بی سرپرست » را با آغوش مهر پدری باید آشنا ساخت!
همه ي این مزاج های تلخ و شیرین ، سرد و گرم ، آرام و تند ، با صداهای دل نواز یا گوش خراش شان در یک اتاق چند متری، گرد شمع سوخته ي معلّم حلقه می زنند .
و بازتاب و پژواک این صداها هر روز چون موریانه، ذهن او را می خورد .
تارهای خستگی بر تن رنجدیده اش می تند و فرسوده اش می سازد .
و در بیرون از این اتاق رؤیاها !
بزرگان اما، زیادی و مصرفی اش خوانند، و این چنین است که کم کم معلم می شکند و خرد مي شود .
و آن همه فرزندان جامعه ، پشتوانه بي منت خود را از دست خواهد داد .
وقتي معلم مي شکند
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
البرز
اخیرا شاهد اعتراضات و تجمعات معلمان نسبت به وضعیت شغلی و معیشتی بودیم. یکی از نگرانی های معلمان میزان بودجه آموزش و پرورش در سال 94 است. آنها رشد بودجه آموزش و پرورش را در مقایسه با سایر نهادهای دولتی ناچیز می دانند و نسبت به شکاف بیشتر درآمدی بین خود و سایر اقشار جامعه دغدغه هایی دارند.
از طرف دیگر دولت و وزارتخانه نیز با محدودیت های مالی و بودجه ایی مواجه هستند. طی ماههای اخیر نیز دولت مردان و مسئولان آموزشی بارها از لزوم حرکت آموزش و پرورش به سمت مردمی شدن و مشارکت بیشتر مردم در اداره این نهاد عظیم اجتماعی و توجه بیشتر به مدارس غیر دولتی سخن گفته اند. آنچه که باز در بین عده ایی ازهمکاران و معلمان در این مورد دیده می شود ، نگرانی و دغدغه ایی دیگر از جنس به خطر افتادن امنیت شغلی و حقوق و مزایای کمتر در صورت مشارکتی شدن اداره مدارس است.
واقعیت این است که بودجه اختصاصی به این وزارتخانه جوابگوی نیازهای آن نمی باشد. نزدیک به 99 درصد بودجه صرف پرداخت حقوق و مزایای پرسنل می شود (آن هم پرسنل ناراضی از حقوق دریافتی ) و تنها یک درصد برای سایر امور از هزینه های آب و برق گرفته تا کیفیت بخشی ! به آموزش صرف می شود. البته این را نیز باید در نظر گرفت که دولت منبع لایزال مالی نیست و با توجه به عواملی مثل نوسانات قیمت نفت و سایر متغیرهای اقتصادی محدودیت ها و معذوریت هایی دارد.
با این حال سئوالی که در بین اغلب فرهنگیان مطرح است این است که چرا دولت بودجه بیشتری به آموزش و پرورش اختصاص نمی دهد؟ چرا دولت در تخصیص بودجه به دستگاه های مختلف سهم بیشتری به آموزش و پرورش نمی دهد؟ مگر آموزش و پرورش از ارکان اساسی توسعه یک کشور نیست؟
فی الواقع ، دولت ها هنگام تخصیص بودجه آموزش و پرورش این سئوالات را مطرح می کنند که : توجیه کمک های مالی دولت به آموزش و پرورش چیست؟ آموزش رایگان چه منافع اجتماعی و اقتصادی و چه هزینه هایی در بر دارد؟ آیا سرمایه گذاری در آموزش و پرورش در مقایسه با سایر عوامل اقتصادی از بازده برابر یا بالاتری برخوردار است؟ یا به زبان ساده تر خرج کردن برای آموزش و پرورش چه صرفه اقتصادی و اجتماعی دارد؟ با توجه به این که عمر دولت ها کوتاه است ( حداکثر 8 سال ) و سرمایه گذاری در آموزش ابتدایی بازده بلند مدتی دارد ، اگر بودجه ایی به آموزش و پرورش اختصاص دهیم بر این اساس و اصل کارایی ، بین گروه های مختلف دانش آموزی و دانشجویی کدام باید دراولویت باشند؟ آیا مثلا مدارس کودکان استثنایی توجیه اقتصادی دارد یا خیر؟
در پاسخ به این سوال ها دو دیدگاه در اقتصاد آموزش و پرورش مطرح است. یکی دیدگاه اقتصاد نئوکلاسیک است که در آن استراژی حاکم بر تخصیص منابع حداکثر نمودن رشد اقتصادی است. در این دیدگاه سرمایه گذاری بر روی انسان ، نه به خاطر خود انسان ، بلکه در چارچوب حداکثر تولید و رشد اقتصادی دیده می شود. این تخصیص ها ( خرج کردن در آموزش و پرورش ) زمانی توجیه اقتصادی دارد که در مقایسه با سایر عوامل تولید ، از بازده مساوی یا بیشتری برخوردار باشد.
در کنار دیدگاه نئوکلاسیک دیدگاهی وجود دارد که آموزش را تنها محدود به بازدهی اقتصادی نمی داند و دامنه ی عقلانیت در آن بسیار گسترده تر از عقلانیت صرف اقتصادی است. در این دیدگاه الزامات جامعه شناسانه و مردم شناسانه علاوه بر مقوله های اقتصادی مطرح است. این نوع نگاه به اقتصاد آموزش و پرورش تمامی مکاتب ساختارگرا ، نهادگرا و به طور کلی نظریات جامع گرا را شامل می شود.
از آنجایی که بازدهی سرمایه گذاری در آموزش و پرورش بلند مدت است و آموزش و پرورش تقریبا با تمام نهادها و مناسبات جامعه ، پیوند و ارتباط وسیع و متقابل دارد و بسیاری از آثار و نتایج سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی آن غیر مستقیم است ، بنابراین نمی توان آن را به صورت یک بنگاه صرف اقتصادی دید و با معیار های از پیش ساخته شده اقتصادی آن را ارزیابی کرد.
پس بهتر این است که مفید بودن و تحلیل کار آیی نطام آموزشی در جامعه با توجه به چشم اندازهای توسعه اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی حاکم بر جامعه و با استفاده از روش ها و شاخص های متفاوت تحت بررسی قرار گیرد و نه صرفا با شاخص های اقتصادی.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در روزگاري نه خيلي دور اگر قرار بود تصويري از يك معلم در داستاني، طرحي، تئاتر يا نمايشي خلق شود بدون شك آن معلم يا در حال مطالعه كتابي بود يا مشغول خواندن يك روزنامه، در روزگاري كه رسانهها بسيار محدود بودند و كممخاطب، معلمها در واقع رسانههاي بزرگ جامعه خود بودند، براي يك معلم يك وظيفه خاص تعريف نشده بود، حداقل در عرف كار معلمي چنين تعريفي وجود نداشت، معلم بايد دايرهالمعارفي از علوم منقول و غيرمنقول ميبود تا مخاطبان خود را از جهان پيرامون آگاه سازد، او كنار وظيفه تعليم بايد مشاور دلسوزي هم ميشد تا شاگردانش مانند پدر و مادر و حتي در مواردي دلسوزتر از آنها به او پناه بياورند، معلم درواقع موتور جستوجوي امني بود كه كاربرانش نه در فضاي مجازي كه در زندگي واقعي كليد واژههاي خود را به او ميسپردند تا او نه هر اطلاعات خوب و بدي كه آن كليد واژه ميتوانست داشته باشد بلكه تنها اطلاعات راهگشاي كاربران را براي آنها باز ميكرد.
شايد سخن گزاف نگفته باشيم اگر بگوييم معلم ميتواند ابر رسانه هوشمند انسانسازي باشد كه هرگز جايگزين تكنولوژيك براي او وجود ندارد، اما چرا امروز اين رسانه رو به خاموشي ميرود؟
اگر نگاه جهان مدرن به شغل معلمي هيچ كدام از تناسباتي را كه در سطور بالا ذكر آن آمد، نديده و تجربه نكرده، حرجي نيست زيرا مقصود آنها از اين شغل، رسيدن به انساني است كه بالاترين دغدغهاش دست يابي به آزاديهاي فردي و لذتهاي مادي است اما تمدن شرق و در راس آن فرهنگ و مدنيت ايراني از همان هزاره اول شكلگيري ضمن احترام ويژه براي آزاديهاي فردي و لذتهاي مشروع مادي و انساني، بشر را موجودي فرازميني ميديد كه به ناچار در زمين جاي گرفته است. اين نگاه، نگاهي است كه شايد جايي در فلسفه مدرن غرب نداشته و اگر هم وجودي پيدا كرده بيشك رخنهاي است كه انديشههاي شرق و ايراني در فلسفه غرب به وجود آورده، براي همين است كه نگاه شرق و غرب به موضوع معلمي، نگاهي متفاوت است. اين نگاه متفاوت حتي در فرهنگ ژاپن كه سالهاست تحت سيطره غرب و فلسفه مدرن قرار گرفته نيز به روشني پيداست و همه پژوهشهاي معلمي نيز مويد اين نكته است كه ژاپنيها اعتبار و شخصيت جهاني خود را مديون پافشاريها و اصرار رهبران آنها بر حفظ فرهنگ شرقي خود هستند، كشوري كه در پايان جنگ جهاني دوم به جز چند جزيره سوخته چيزي نداشت با تكيه بر فرهنگ تعليم و تربيت كه منبعث از نگاه شرقي به جايگاه و تاثير معلم است، سر به آسمان تكنولوژي، صنعت و علم ميسايد و به طعنه به همه جهان ميگويد، من هرچه دارم از روش معلميام دارم.
ايران عزيز ما هم تا آن هنگام كه معلم و معلمي را در جايگاه رفيع انسانسازي ميديد و ارج و قرب او را هم متناسب با جايگاهش پاس ميداشت از ثمرات اين پاسداشت، بهرهها برد و سرآمد علم و فرهنگ و مدنيت روزگار خود شد و هرگاه اين نگاه تنزل پيدا كرد، چيزي براي افتخار كردن نداشت. اين را حتي اسكندر و جانشينان سلوكياش و چنگيز و اسلاف او فهميدند كه اگر قرار است اين كشور بزرگ را شايسته اداره كنند بايد دست به دامان معلمان اين مرزوبوم شوند و اين گونه بود كه نظاميهها و مدارس علمي بينظيري پديد آمد تا تاريخ گواهي دهد كه (قدرت واقعي در سلاح و نيروي نظامي نيست بلكه در نظام تعليم و تربيت است». لطيفه تاريخ اينجاست كه صاحبان قدرت اشغالگر، توسط همان نظام تعليم و تربيت آن چنان استحاله شدند كه خيلي شبيه بيگانگان نبودند و چنان شعر و ادب و فرهنگ ايراني در نسوج آنها ريشه دوانده بود كه سخت است آنها را از ساير ايرانيان متمايز ساخت، اما نكته اسفبار ماجرا اينكه در ميان همه حاكمان ايراني تبار اين كشور شايد به تعداد انگشتان دست كساني را ميتوان يافت تا اين درس بزرگ تاريخ را فهميده باشند كه « قدرت در سلاح و نيروي نظامي نيست بلكه در نظام تعليم و تربيت است» و آنان كه مانند امير كبير، ميرزاي فراهاني و عباس ميرزا خواستند تا از اين عبرت تاريخي به خوبي استفاده كنند مانند فجر صبحگاهي عمر كوتاهي داشتند و از ميان آن همه نظاميه و مكاتب علمي، حاصل حاكمان ايراني تبار فقط يك دارالفنون بود، كه همين هم كم نبود اگر قدرش را ميدانستيم و اگر به نظام تعليم و تربيت ايراني، مجال بروز و ظهور ميداديم.
از آن هنگام كه نظام آموزشي رسمي در ايران عزيز شكل گرفت، معلم فراز و نشيبهاي فراواني را پشت سر گذاشت اما در همه اين فراز و فرودها اعتبار اجتماعي او، موتور محرك بسيار پر قدرتي بود كه خيلي از نواقص و نامهربانيها را پوشش ميداد و از آزاري كه بر روح مهربان او وارد ميآمد، ميكاست اين اعتبار اجتماعي ثروتي نبود كه يك شبه حاصل شده باشد، تاريخي به گستردگي تاريخ مدنيت ايران داشت از آن هنگام كه پادشاهان هخامنشي فرزندان خود را به تعظيم و تكريم معلمانشان وصيت ميكردند، از آن هنگام كه پدران ايراني حاضر بودند هرچه اندوخته زندگي دارند به پاي معلم بريزند تا فرزندانشان از دانايي و علم بهرهاي گيرند و از زماني كه معلمان بزرگ اين سرزمين مانند ابنسينا و ابوريحان و سعدي خواب و خور بر خود حرام كرده و همه جهان را براي يافتن نكتهاي بيشتر زير پا گذاشتند، اين اعتبار شكل گرفت اما امروز به لطف رسانههاي بيشمار مكتوب و الكترونيك نه تنها چيزي بر آن اعتبار و اعتماد اجتماعي افزوده نشد بلكه خيلي از رسانهها تيغي شدند تا بر پيكر نحيف اين اعتبار باقي مانده فرود آيند و كار را تمام كنند و اسطوره ابر رسانه انسانساز را به بايگاني تاريخ بسپارند.
سالهاست كه صفحه مخصوص آموزش و پرورش خيلي از روزنامهها تبديل شده به صفحه آموزش (تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل) و همين صفحه نيز اغلب كاهنده اعتبار معلم است نه افزاينده.
آنها كه با نظام ژورناليستي دو دهه اخير ايران آشناترند به خوبي ميدانند، مجربترين خبرنگاران و نويسندگان در سرويسهاي سياسي و اقتصادي مورد استفاده قرار ميگيرند و در سرويسهاي مربوط به آموزش يا آموزش و پرورش ( اگر وجود داشته باشد و به سرويس اجتماعي ملحق نشده باشد) معمولا از خبرنگاران و نويسندگان كمتر مطرح استفاده ميشود، يعني هر چيز را با متر سياست و اقتصاد اندازهگيري كنيم، بدون آنكه بدانيم سياست، اقتصاد و صنعت همه و همه از كارخانه نظام تعليم و تربيت بيرون ميآيد.
روزنامه اعتماد
مدتهاست بحثي به عنوان مطالبات فرهنگيان مطرح است كه تصور درست و كاملي از آن وجود ندارد و هركس به قدر وسع خود آن را تفسير ميكند.
ضروري است برآيند اين تفسيرها را به صورت كوتاه و گذرا جمعبندي كرد. با اين جمعبندي به اين نتيجه رسيدم كه خواسته معلمان مطالبات كل جامعه است ولي چون از زبان معلمان بيان ميشود به حساب مطالبات معلمان نوشته ميشود ، البته اين به حساب گذاشتن زياد هم نادرست نيست زيرا جامعه آموزش و پرورش ايران تنها با احتساب خانوارهاي فرهنگي و جمعيت دانشآموزي به مرز ٤٠ ميليون نفر ميرسد، يعني نصف جامعه. تصور نادرستي از منابع مختلف به اذهان عمومي القا ميشود كه گويا مطالبات معلمان تنها حقوق حقه پرداخت نشده سنوات گذشته است، سنتي كه دولتها همواره پيروان راستين آن بودهاند.
بايد بگويم كه اين نوع ارايه از اساس غلط است زيرا جامعه معلمان حتي در اين شرايط بحران اقتصادي از اين شهامت برخوردار بوده و هستند كه معوقات را ببخشند به شرط اينكه در آينده تبعيضي نباشد. مطالبات معلمان در مرحله اول رفع تبعيض پرداخت مزايا به كاركنان دولت است. همه يك حكم داشته باشند و تمام دريافتيها محدود به همان حكم باشد. زيرا زيادند كساني كه يك حكم دارند و چند دريافتي. حالا معلمان خواهان شفافيتي هستند كه كل جامعه خواهان آن است. معلمان به عنوان جامعه تحصيل كرده و متخصص كشور خلأ ها را تشخيص دادهاند كه اصلاح آنها ضروري مينمايد. امروز كمتر خانواده ايراني را ميتوان سراغ داشت كه يك فارغالتحصيل بيكار نداشته باشد. اگر پاي سخن كارشناسان نشسته باشيم به خوبي قابل درك است كه بيكاري ناشي از عدم مهارتهاي لازم فارغالتحصيلان و بي برنامگي درهدايت تحصيلي است. كمتر كسي است كه در بطن جامعه بوده و اين جمله را نشنيده باشد كه امروز؛ درس خواندن ديگر ارزش ندارد. خواسته معلمان اصلاح اين موارد است.
اگر فارغالتحصيلان از جايگاهي كه تحصيلات برايشان ايجاد كرده خرسند باشند ، جايگاه معلمي خود به خود ارتقا مييابد. البته زماني فارغ التحصيل خرسند وجود خواهد داشت كه موارد زير از مطالبات جامعه كه معلمان بيانكننده آن هستند، برآورد شوند:
١- تدوين محتواي آموزشي مناسب براي منابع درسي.
٢- ارزيابي واقعي آموختههاي فراگير به جاي ارايه كارنامه تحصيلي فاقد هرگونه پشتوانه يادگيري.
٣- تدوين آييننامه انضباطي مدارس با راهكاري اجرايي و ضمانت اجرا.
٤- تعيين رشته براي فراگيران براساس سند آمايش سرزمين، علايق و تواناييهاي فراگيران.
٥- تهيه امكانات مناسب مورد نياز برنامه درسي.
٦- خارج شدن از بحث صرفا كمي و آماري در اجراي برنامههاي آموزشي و توجه به كيفيت اين كميتها ، زيرا اگر هيچكس نداند خود معلمان از صحت و سقم اين آمارها و كميتها آگاهند.
٧- انتصاب و انتخاب مديران كارآمد فارغ از همعقيده و هم جهت بودن. از مدير مدرسه گرفته تا وزير.
٨- تعيين شاخصهاي مشهود موفقيت نظام آموزشي بر مبناي اسناد بالا دستي.
٩- عدالت آموزشي.
١٠- گزينش مناسب معلمان.
١١- فعاليت تشكلها و كانونهاي صنفي با آزادي و استقلال كامل برمبناي منافع ملي.
خلاصه اينكه هيچ يك از موارد فوق بدون وجود معلم علاقهمند و كارا محقق نخواهد شد. صدالبته كه صرف حضورفردي به نام و در مقام معلم در كلاس كافي نيست بلكه بايد معلم داراي صلاحيت بوده و دل و دماغ كاركردن داشته باشد.
معلم چند شغله بدهكار با ذهن آشفته بحران زده و تخريب شده مطمئنا نيروي انساني موفق و كارآمدي تربيت نخواهد كرد تا دست يابي به سند چشمانداز ١٤٠٤ برايمان متصور باشد. وضع موجود جامعه نتيجه عملكرد نامناسب معلمان نبوده زيرا معلمان تا به حال سر سوزني از وظايف خود قصور نكردهاند. اگر هم قصوري بوده نتيجه عمل گزينشگران بوده كه افراد فاقد صلاحيت معلمي را به آموزش و پرورش راه دادهاند. معلمان كاملا به اين عملكرد نامناسب واقف بوده و بارها به نمايندگي از جامعه خواهان توقف اين عمل شدهاند.
گره تمام موارد فوق و تمام كاستي موجود جامعه كه بزرگ و كوچك از آن نالان هستند فقط به دست آموزش و پرورش پويا باز خواهد شد. ركن اصلي و اساسي آموزش و پرورش هم معلم است. گفتني است، معلمي عشق است شغل نيست. بله درست است كه معلم بايد عاشق كارش باشد ولي كار هم بايد جذبهاي براي عشق ورزيدن داشته باشد مهمترين جذبه كار به اعتقاد عموم تامين نيازهاي مادي و معنوي است.
آموزش و پرورش اگر پويا بود نتيجه تحقيقها چنين نميشد كه از ١٢٠ نفر دانشآموز فارغالتحصيل هنرستان فقط ١٥ نفر توانستند در رشته تحصيلي خود طرح توجيهي شغلي تدوين كنند و ١٠٥ نفر ديگر به دلايل:
١- عدم شناخت و علاقه به رشته انتخابي
٢- عدم مهارت شغلي كافي به دليل نبود امكانات لازم در كارگاههاي هنرستان
٣- عدم دانش كارآفريني و مديريت كسب و كار
٤- نبود محتواي آموزشي مناسب، فقط برگهاي به عنوان ديپلم دريافت كردهاند.
ما معلمان عضوي از اين جامعه هستيم و درد اين مشكلات براي ما مضاعف است. براي يك معلم خيلي دردناك است كه بشنود كه درس خواندن ديگر ارزش ندارد.
استنباط شخصي من ازاين جمله اين است كه علمي كه آموختهام ديگر كاربرد ندارد و تا به امروز زندگيام دور باطل بوده است. ولي وقتي با عينك علم و تجربه نگاه ميكنم، ميبينم كه پشت اين جمله به تفكري گرم است كه ميگويد در جايي كه همه فارغالتحصيل ميشوند، براي استخدام، سفارش مهمتر از سواد است.
اين است خواسته حقيقي معلمان:
اين وضع بايد اصلاح شود ؛ ما معلمان سخنگوي فضول جامعه شديم ودايه مهربانتر از جامعه. آن وقت ميگويند مطالبات معلمان چندرغاز حقوق پرداخت نشده به ديون واصل شده ارزش گذشته است. رسانه نبايد خوش قلبي و زيباكلامي صرف مدنظرش باشد و بايد از دردهاي عميق گزارش دهد. از حقوق كودك خوشزبان و حرافي بنويسد كه جمع ٢و ٣ را بعد سه سال نشستن پشت صندليهاي سخت و غيراستاندارد نميدانست. زيرا در كلاسي با جمعيت ٢٠ نفري چه چيز را ميشود ياد گرفت، آن هم با پدر و مادري كه سواد ندارند.
رسانه آزادي خواه بايد بافت واقعي و زيرپوستي جامعه را گزارش دهد.
روزنامه اعتماد
گروه اخبار / حسین نقوی حسینی عضو فراکسیون فرهنگیان مجلس اعلام کرده که هیأت رییسه مجلس استیضاح وزیر آموزش و پرورش را نپذیرفته است اما با توجه به شرایط امیدی به مدیریت فعلی آموزش وپرورش نیست.