جناب آقای دکتر محمود مهر محمدی
سرپرست محترم دانشگاه فرهنگیان
با سلام
پیش تر در طوماری به رییس محترم مجلس شورای اسلامی موضوع غیرقانونی بودن کسر از حقوق دانشجو معلمان مطرح گردید. ( این جا )
دانشگاهی که دانشجویان آن هر ترم حدود 800 هزار تومان بابت خوابگاه و غذا[ی کم کیفیت] آن پرداخت می نمایند و این در حالی است که حتی دانشجویان دانشگاه آزاد با بهترین کیفیت ترمی 500 هزار تومان هزینه می کنند..
از ابتدای شروع به کار دانشگاه ، مسوولین محترم با بخشنامه های مختلف وجوهی را ستانده و با اعمال درصدهای سلیقه ای در دولت تدبیر و امید و حتی در تابستان که دانشجویان در خوابگاه نیستند نیز از حقوق شان کسر شده است.
امید می رفت که این موضوع حل شود ولی طبق بخشنامه جدید و سخنان سرپرست محترم دانشگاه قرار است در تابستان نیز 10 درصد کسر از حقوق صورت گیرد ، همان طور که سال گذشته نیز 45 درصد کسر شد .
سوال اینجاست به هر حال در طول سال تحصیلی با تفسیر به رای این کسر صورت پذیرفت ؛ مبنای قانونی کسر در تابستان علی رغم عدم حضور دانشجویان در دانشگاه چیست؟!
بماند که دانشجویان بورسیه نهادهای دیگر شامل این خدمات(!) نمی شوند که این مشکلی ریشه ای در نهاد آموزش و پرورش است!
منتظر پاسخ شما هستیم .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در میدان بهارستان دخترکان قد و نیم قد با تن پوش هایی رنگارنگ، بر ورودی خیابان صفی علی شاه ایستاده و هر یک دست به دست مردی سپرده بودند. خوش رنگی تن پوش هایشان نگاهم را خیره کرد. کمی که نزدیک تر شدم، دیدم رهگذران بیش از اندازه ی معمول به آنها چشم می دوزند. به دختران که رسیدم پتکی سخت سرم را به گیجی کشاند. ای وای دختران شین آبادی!؟
از کنارشان گذشتم و آن سوتر ایستادم. دو دل بودم که پیش بروم یا نه! به سوی خیابان صفی علی شاه به راه افتادند و من نیز با چند گام فاصله. به دو دلی ام چیره شدم و از یکی از آنها پرسیدم "شما شین آبادی هستید؟" گفت آری. آمیخته ای از اندوه و هیجان تنم را لرزاند. چرا که درباره آتش سوزی دبستان شان نوشته و بارها در گفت و گوهایم از آنها سخن رفته بود. باورم نمی شد که چنین ناگهانی با آنها برخورده باشم. چهره های چروکیده و انگشتان به هم چسبیده! خبر از سه سال درد و سوزشی می داد که سال های سال دخترکان شین آبادی را در چنبره خویش خواهد آزرد.
در میانه گفت و گو با مرد جوان، "اسرین" دست در دست برادر گوش می داد. چشمان سیاهش، معصومانه لبانم را دنبال می کرد. شاید در پی اشاره ای برای یاری یا راهی برای پشتیبانی و یا ... نمی دانم! هر چه بود کنجکاوانه بود و نافذ. اکنون آنها در پایه ششم هستند اما آمد و شد به تهران برای جراحی های پیاپی، افزون بر خستگی، فرصتی برای درس و مشق برایشان باقی نمی گذارد.
البته اگر انگیزه ای باقی مانده باشد! زیرا همین درس و مشق و مدرسه در آذرماه 91 در پی کمبود امکانات گرمایشی، 29 دانش آموز پایه چهارم را دچار سوختگی کرد. دو تن جان باخته و نزدیک به ده تن چنان سوختند که نیازمند جراحی های پی در پی. اسرین دوازده ساله بیش از بیست! عمل جراحی را تاب آورده بود و این برای دخترکی ریز نقش و کم سن و سال بسیار دشوار است. دخترکان خرامان و پُرسان به سوی سازمان برنامه و بودجه پیش می رفتند و من نیز در کنار اسرین و برادرش به دنبال شان.
از وزارتخانه آموزش و پرورش می آمدند و دلگیر از این که پس از دو ساعت انتظار نتوانسته بودند وزیر را ببینند. گرچه همان روز از نهاد ریاست جمهوری، زمانی برای دیدار با رییس جمهور و یا معاونش گرفته بودند. آموزش و پرورش همه هزینه های جراحی ها را پذیرفته و همچنان بر سر پیمان است. اما دیه ها در پیچ و خم قانون گیر افتاده و برخی خانواده ها کمتر از مقدار تعیین شده را دریافت نموده اند و البته هیچ کدام راضی نیستند. تاکنون از مستمری هم خبری نیست. از مرد جوان خواهش کردم شماره همراهش را داشته باشم. دخترک سیاه چشم با زبان شیرین کردی از برادر خواست که شماره مرا بگیرد. در لا به لای گفت و گو پرسیدم دبستان چه سرنوشتی پیدا کرد؟
گفت دبستان همچنان پا بر جا، بخاری های نفتی همچنان برپا، گاز شهری در آستانه در مدرسه پا در هوا و دانش آموزان در برابر آتش سوزی بی پناه!
درحالی که از دخترکان شین آبادی دور می شدم رنگین کمان جنبانی را دیدم که گرچه زیبا می نمود اما دردی در آن نهفته بود که هیچ کس جز خودشان آن را حس نمی کند! سهراب می گفت" گاه زخمی که به پا داشته ام زیر و بم های زمین را به من آموخته است" اما گویا زخم دردناک شین آباد نتوانسته چیزی را بیاموزاند!
زیرا هنوز هم ده ها هزار دانش آموز در خطر بخاری های نفتی و کمبود امکانات آموزشی اند.
روزنامه شهروند
گروه اخبار /
مشکلات معیشتی معلمان، مربوط به این روزها نیست و کلافی است که چندین سال است به هم پیچیده و دولتها در کسب رضایت معلمان و ارتقای وضعیت معیشتی آنها به توفیقات قابل توجهی دست پیدا نکردهاند.
هرچند موضوع پرداخت حقوق و اعتبارات این وزارتخانه همواره مورد اعتراض مسئولانش بوده و گفته می شود 99 درصد از اعتبار آموزش و پرورش صرف پرداخت حقوق پرسنل می شود و یک درصد باقی مانده کفاف امور پرورشی، فرهنگی، تربیت بدنی و ... دانش آموزان را نمی کند، اما فرهنگیان و کارشناسان آموزشی معتقدند با وجود این، اختلاف حقوق معلمان در ایران نه تنها با سطح حقوق معلمان کشورهای دیگر در سطح جهان تفاوت فاحش دارد، بلکه با حقوق و مزایای پرسنل سایر وزارتخانه ها نیز برابری نمی کند.
سال گذشته معاون پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد که میانگین حقوق معلمان یک میلیون و 500 هزار تومان است که همین موضوع نیز اعتراضات بسیاری به همراه داشت و برخی معلمان در قالب کامنت های منتشره این خبر اعلام کردند که با سابقه کاری قابل توجه هنوز حقوق شان به یک میلیون تومان هم نمی رسد.
در همین راستا، حامد قادر مرزی، نماینده مردم قروه و دهگلان اسفندماه سال گذشته در مجلس نسبت به وضعیت موجود فرهنگیان به وزیر آموزش و پرورش و رئیس جمهور تذکر می دهد و می گوید: "آقای روحانی دریکی از مصاحبه های تبلیغاتی قبل از انتخابات ریاست جمهوری گفت که معلم ها به این که دائما آنها را با عبارت عاشقانه و ادبی تقدیس کنیم نیازی ندارند و باید مشکلات اقتصادی آنها را حل کرد. آیا از وضعیت درآمدی و معیشتی و حقوق معلمان خبر دارید و آیا اطلاع دارید یک معلم و بازنشسته چقدر حقوق می گیرد و آیا باور دارید آموزش اساس توسعه است یا نه؟"
آقای فانی سری هم به همکاران تان در مناطق محروم بزنید
این نماینده مجلس همچنین در تذکری به وزیر کار اظهار می کند: "چرا شاخص درآمدی خط فقر را اعلام نمی کنید تا وزیر آموزش و پرورش بداند که چند درصد معلمان ما زیر خط فقر هستند. آقای دکتر فانی به محل کار همکاران تان در شهرهای کوچک و روستاهای مناطق محروم هم سری بزنید."
یکی دیگر از موضوعاتی که فرهنگیان از آن گلایه دارند عدم توجه به جایگاه و شان و منزلت واقعی آنها در جامعه است. محسن بیگلری، نماینده مجلس هم بر این موضوع صحه می گذارد و می گوید: آقای فانی چرا کاری کرده اید که معلمان را مصرف کننده صرف بدانند؟ اگر معلم نبود هیچ کدام از ما اینجا نبودیم و شما هم وزیر نبودید.
آموزش و پرورش، نیازمند نو شدن تفکرها
همه اینها در حالی است که بسیاری از کارشناسان آموزشی، منتقدان، پژوهشگران و خانواده ها نیز از وضع آموزش و پرورش گلایه دارند و معتقدند آموزش ها آن گونه که باید کیفی نیست و سیستم آموزشی و تربیتی حال حاضر کشور به روز رسانی نشده و ساختارهای آموزش و پرورش نیازمند تحول جدی است.
به عنوان مثال یکی از معاونان سابق سازمان بهزیستی با اشاره به نرخ آسیب های اجتماعی در کشور می گوید: "باید سهم بزرگی از امر تربیت و پرورش در اختیار وزارت آموزش و پرورش قرار بگیرد، البته آموزش و پرورش نیازمند تحول ساختاری است. طرز تفکر، دیدگاه ها و نگاه حاکم در آموزش و پرورش باید تغییر کند و نو بشود. باید بهترین نیروها استخدام این وزارتخانه باشند و حقوق و مزایای شان بهتر از این باشد."
معلمان صورت شان را با سیلی سرخ نگه می دارند
رشته مشکلات آموزش و پرورش سر درازی دارد و باید سخنان مسئولان آموزش و پرورش را هم شنید. مشکل کمبود اعتبار همواره سنگ بزرگی بوده که برداشتن آن از مسیر پیشرفت و ترقی نظام آموزشی مشکل به نظر می رسیده است، از سوی دیگر اقدامات بی حساب مسئولان پیشین در مواردی چون استخدام بی رویه فرهنگیان حالا دردسر ساز شده و وضعیت مربیان پیش دبستانی را بغرنج کرده است.
فانی که برای پاسخ به سوال ملی نماینده ارومیه در جلسه علنی هفتم بهمن سال گذشته در مجلس حاضر شده بود می گوید: " در میان همه عوامل موثر در آموزش و پرورش، نیروی انسانی و به ویژه معلمان اصلی ترین عامل در پیشبرد اهداف آن است و فرهنگیان معزز و دلسوز که همواره با سیلی صورت خود را سرخ نگه می دارند، همواره نه از کمبود امکانات و حق الزحمه بلکه از تبعیض در شکوه بودند و اعتبارات آموزش و پرورش هیچ گاه نتوانسته است آن گونه که باید از جبران زحمات و خدمات این قشر برآید."
ابهامات طرح رتبه بندی معلمان
در این میان "لایحه رتبه بندی معلمان" نسخه ای است که علی اصغر فانی برای علاج درد موجود پیچیده و در آخرین اظهار نظر رسمی اش در سال جدید ابراز امیدواری می کند که این لایحه از مهرماه امسال به اجرا در بیاید. طرحی که فرهنگیان را با توجه به ملاک هایی چون سابقه کار، مدرک تحصیلی، تحقیق و تألیف در گروه هایی متمایز می کند.
لایحه رتبه بندی معلمان پس از گذشته بیش از 20 ماه کار کارشناسی از سوی کارشناسان آموزش و پرورش و نمایندگان مجلس و توافق بر سر کلیات آن، سرانجام در واپسین روزهای کاری سال 93 در هیئت وزیران به تصویب رسید و وزیر آموزش و پرورش تاکید کرد که باید امر تدوین شاخص ها و آیین نامه اجرایی آن تا شهریور ماه جاری به اتمام برسد و به دولت ارائه شود.
وی به ذکر همین مطلب که " بر اساس این طرح معلمان به چهار رتبه پایه، ارشد، خبره و عالی طبقه بندی می شوند و در احکام جدید مطابق رتبه بندی، حقوق دریافتی معلمان از 160 تا600 هزار تومان افزایش خواهد یافت و 14 درصد افزایش حقوق کارکنان در سال 94 نیز به آن اضافه می شود"، بسنده می کند و هنوز توضیحات بیشتری درباره جزئیات این طرح ارائه نکرده است.
در همین راستا معاون پارلمانی وزیر نیز سال گذشته به ایسنا گفته بود: " پرداخت حقوق در کشور بر اساس نظام پرداخت هماهنگ است و حقوق معلمان با سایر کارکنان دولت هم سطح است. بر این اساس تمامی کارکنان وزارتخانه ها جز اعضای هیئت علمی و نیروهای مسلح همگی بر اساس نظام هماهنگ پرداخت، حقوق دریافت می کنند، منتها برخی وزارتخانه ها علاوه بر حقوق، امتیازات و مزایای جانبی دارند که آموزش و پرورش ندارد. پیگیر هستیم دولت امکاناتی در اختیار قرار دهد تا هم حقوق را افزایش دهیم و هم امتیازاتی را برای فرهنگیان قائل شویم. اجرای لایحه رتبه بندی معلمان می تواند در این خصوص اثرگذار باشد، در این صورت حداقل 150 هزار تومان به کف حقوق معلمان افزوده می شود. "
پیش بینی بودجه، شرایط لازم برای حصول این رتبه ها، روند اجرایی شدن این طرح و الزام تصویب آن در مجلس، تحقق رتبه بندی در سال تحصیلی پیش رو، شبیه بودن این طرح به رتبه بندی های فعلی آموزش و پرورش، تاثیر اجرای رتبه بندی در وضعیت معلمان حق التدریس، قابلیت این طرح در نزدیک کردن فرهنگیان به حقوق واقعی شان و ... از جمله ابهامات موجود پیرامون این طرح است. که باعث طرح پرسش های بسیاری از سوی فرهنگیان نیز شده است.
متاسفانه تلاش خبرنگار ایسنا برای دریافت جزئیات بیشتر از مسئولان آموزش و پرورش در این خصوص بی پاسخ مانده است و انتظار می رود سازوکار لازم برای اطلاع رسانی دقیق تر پیرامون آن از سوی مسئولان ذیربط فراهم شود.
وقتی مدرسه زندان می شود و جامعه دست و پای بچه ها را می بندد
برای فهمیدن روزهایی که به اول مهر نزدیک می شوند نیازی به تقویم نیست. بوی پاییز که با اضطراب خاص و شاید شیرین و هم دردآور دوران کودکی همراه است خودش خبر میدهد که باید به مدرسه بروی. یک عده اما متوجه بوی ماه مهر نمی شوند آن ها دارند توی خیابانها فال میفروشند، توی کوره آجرپزخانه ها یا خیلی جاهای دیگر کار میکنند و هرگز در مدارس ثبت نام نخواهند کرد.
براساس گفتههای مسئولین آموزش و پرورش، درسال تحصیل 93 یک میلیون و سیصد هزار نفر دانشآموز کلاس اولی در مدارس، ثبنام کردند. اماچه تعداد کودک در کشور ما وجود دارد که به سن رفتن به کلاس اول رسیدهاند اما نمیتوانند به مدرسه بروند؟
درباره ماهیت این کودکان، اولین گزینهای که به ذهن میآید کودکان کار و خیابان هستند اما به دلایل مختلف، آمار خاصی از تعداد دقیق آنها وجود ندارد. برخی فعالان صنفی و کارشناسان در حوزه کودکان کار و خیابان معتقدند که ارائه آمار در این زمینه میتواند تبعات امنیتی به دنبال داشته باشد. اما سوای کار در خیابان که یکی از عوامل نرفتن کودکان به مدرسه است چه عوامل دیگری باعث میشوند که کودکی که در ایران زندگی میکند به مدرسه نرود یا اگر هم به مدرسه رفت تحصیل را نیمه کاره رها کند؟
درباره علتهای به مدرسه نرفتن کودکان، بازماندن از تحصیل و شرایطی که منجر به ترک تحصیل میشود با محمدرضا نیک نژاد، معلم و پژوهشگر در حوزه آموزش و پرورش و عضو کانون صنفی معلمان به گفت و گو نشستیم؛
درسال تحصیلی 93، یک میلیون و سیصدهزار نفر دانشآموز کلاس اولی در مدارس، ثبت نام کردند اما کودکانی هم هستند که نمیتوانند به مدرسه بروند. دلیلاش چیست؟
ثبت نام نشدن یا نکردن این کودکان میتواند دلایل متفاوتی داشته باشد. اما با توجه به شرایط موجود و اقتصادی کردن آموزش و پرورش، عامل اقتصادی به طور قطع میتواند مانع ثبت نام شود. ضمن این که پولی کردن آموزش و پرورش تنها مختص مدارس غیرانتفاعی نیست. مدارس دولتی این مجوز را دارند که مبلغی از والدین دریافت کنند که البته به اسم اختیاری تمام می شود! در روستاها هم به نوع دیگری و در حین سال از دانش آموزان پول میگیرند.
اقتصادی شدن مدارس به معنای دریافت پول از دانشآموز تا این حد مهم است که بتواند مانع به مدرسه رفتن دانشآموز شود؟
تنها دریافت پول از سوی مدرسه نیست. هزینه تحصیل در ایران بسیار بالا است؛ لوازمالتحریر، پوشاک و... اگر تنها کتابهای درسی را در نظر بگیرید، کتابهای درسی دوره متوسطه چیزی حدود سی هزار تومان تمام میشود.
هزینه تحصیل در مدارس دولتی ایران اگرچه اصل سیام قانون میگوید که رایگان است اما عملا پولی شده ضمن اینکه علل و عوامل اقتصادی به شرایط خانواده ها هم برمیگردد؛ خانوادهها نمیتوانند فرزندان خود را تامین مالی کنند از طرفی میخواهند از فرزندان خود سود اقتصادی به دست آورند و کمبودها را جبران کنند.
این اتفاق تنها در شهرها رخ میدهد؟ آیا کودک کار در روستاها هم معنا و مفهوم دارد؟
در شهرها، کودکان را سر کارهای مختلف میفرستند تا کمک هزینههایی برای خانواده به دست بیاورند و این به دلیل هزینههای بالای زندگی ست اما در شهرهای کوچک یا روستاها هم به علل دیگر، این شکل استفاده از کودکان به کار میرود؛ با توجه به وضعیت ورشکسته کشاورزی در روستاها هزینه کارگر زیاد است و روستاییان ترجیح میدهند که از فرزندان خود برای کار کردن استفاده کنند.
برای به مدرسه رفتن این کودکان که مجبور میشوند در شهرها و روستاها کار کنند چه پیشنهادی دارید؟
به عقیده من دولت باید زمینه حضور این بچهها را با استفاده از دو ابزار فراهم کند؛ شرایط اقتصادی مناسبی برای این خانواده ها فراهم کند و کمکهای اقتصادی برای آموزش فرزندان شان به آن ها بدهد. از طرف دیگر شرایط رایگانتری برای تحصیل در مدارس فراهم کند؛ به یاد دارم که در سالهای تحصیلی پیش از انقلاب اسلامی، شرایط مالی دانشآموزان بررسی میشد و سوای این که کتاب و لوازمالتحریر و تغذیه ... رایگان بود، هر چند ماه یک بار به بچهها بن لباس میدادند. اما الان دید اقتصاد لیبرالی در دولت مردان ما دیده میشود که نه تنها به دنبال اقتصادی کردن کل جامعه هستند بلکه اقتصادی و پولی کردن آموزش و پرورش هم در برنامههایشان جای دارد.
بر اساس آمار ارائه شده توسط مقامهای آموزش و پرورش، در سال تحصیلی 93، 68 هزارنفر در دوره متوسطه اول و 400 هزارنفر در دوره متوسطه دوم ثبت نام نکردند. در کنار عدم توانایی برای ثبت نام در مدارس، برخی دانش آموزان تحصیل را در همان ابتدا یا در نیمه رها می کنند، دلیل ترک تحصیل چیست؟
مدارس ما کسالت آور هستند؛ درون مایه های آموزشی و کتاب های درسی که با مسائل روزمره بچه ها ارتباط چندانی ندارد و خسته کننده است؛ در زمانه ای که بچه ها با اینترنت و ابزار ارتباطی جدید در تماس هستند این شکل و محتواهای سنتی کاربرد چندانی برایشان ندارد. این سبب می شود که دانش آموزان یا انگیزه خود را برای درس خواندن از دست بدهند و یا به طور کلی درس شان را رها کنند. وقتی مبنای آموزش بر کشف و پژوهش باشد که دانش آموز تلاش کند خودش به محتوای درسی دست پیدا کند بسیار متفاوت است با این که من معلم در کلاس قدم بزنم و به صورت متکلم وحده باشم و دانش آموزان مجبور به گوش دادن باشد و اندکی خارج شدن از چارچوب سنتی کلاس باعث برخورد معلم و مدیر و معاون مدرسه با دانش آموز شود. روش های کنترلی تحکمی و از بالا به پایین و به نوعی دیکتاتوری است و دانش آموزان کم ترین انتخاب را در روش ها و درون مایه ها و حتی در شخصی ترین مسائلشان مثل لباس پوشیدن و فرم مو هایشان ندارند. بنابراین علاوه بر این که مدارس برای دانش آموزان، جذابیتی ایجاد نمی کند به نوعی برای آن ها زندان ساخته اند؛ کلاس های رنگ و رو رفته و چارچوب های سنتی و جمعیت زیاد، فضایی را برای بچه ها ایجاد می کند که افت تحصیلی و گریز از مدارس را در سال های بالاتر آموزش یعنی در اواخر دوره راهنمایی و اوایل دوره دبیرستان برای آن ها به همراه داشته باشد.
با توجه به کسری پنجهزارمیلیارد تومانی بودجه آموزش و پرورش در سال 93، آیا دولت به تنهایی می تواند کمک کننده باشد؟
دولت هم مشکلات زیادی در حوزه های متفاوت از جمله آموزش و پرورش دارد. حدود 90 درصد بودجه آموزش و پرورش صرف دستمزد فرهنگیان می شود – و همچنان فضای اعتراض از کمبود حقوق معلمان بحرانی است. با این حساب وارد شدن در این قضایا مستلزم اندیشه و کاری گروهی است که شاید دولت نتواند به تنهایی از عهده آن بر بیاید؛ دست دولت هم بسته است. به نظر می رسد سایر نهادها از جمله نهادهای حکومتی هم باید وارد شده و به آموزش و پرورش کمک کنند چرا که آموزش و پرورش نمی تواند از عهده رسیدگی به بچه هایی که تحت پوشش آموزشی هم هستند بر بیاید چه برسد به کودکان کار و خیابان، بچه های بدون شناسنامه و کودکانی که ایرانی نیستند. نهادهای بین الملی هم باید وارد عمل شوند. بنابراین رسیدگی به این بچه ها عزمی ملی و بین المللی طلب می کند.
وقتی از محمدرضا نیک نژاد درباره تاثیر فاصله طبقاتی دانش آموزان در ترک تحصیل آن ها سوال می کنم او بلافاصله یکی از دانش آموزان خود را مثال می آورد؛ سال گذشته در مدرسه ای غیر انتفاعی تدریس می کردم. بیشتر دانش آموزان گوشی های آیفون داشتند و با ماشین های مدل بالا به مدرسه می آمدند!
پسر مستخدم آن مدرسه هم به صورت رایگان وارد این مدرسه شد. در آغاز ورود از همه دانش آموان درس خوان تر بود اما در پایان سال، بیشتر درس هایش را تجدید شد. آینده روشنی را برای این دانش آموز متصور نمی شود.
روزنامه همدلی
جناب آقای سرافراز
به خوبی واقف هستند که فداکاری های معلمان هم همچون زندگی آنها مظلومانه وبی سر و صداست اما گوشه ای از این فداکاری ها را که مشتی نمونه از خروار می باشد و در سایت ها و روزنامه ها و...بازتاب یافته است را جهت اطلاع حضرت عالی یادآور می شوم به امید آن که شما از این نمونه ها جزوه هایی جهت تدریس برای برخی مجریان صدا و سیما که از روی نادانی یا غرض سعی در تخریب چهره ی فرهنگیان در جامعه دارند ؛تهیه نمایید تا بلکه این مجریان دربرنامه های مضحک و بی ثمرخود بیش از این چهره ی رسانه ی ملی درنظر معلمان خراب ننمایند و همچنان معلمان عزیز ؛ندانم کاری این قبیل افراد را به حساب مجریان و کارکنان قدرشناس، خدوم و دلسوز صدا و سیما نگذارند.
با عرض پوزش از همکاران فداکار بسیار زیادی که در اینجا از قلم افتاده اند
مرگ غم انگیز خانم معلم فداکار در مشهد
معلم فداکار به خاطر نجات جان دختر دانشآموز به کام مرگ تلخی فرو رفت. وقتی 80 دانشآموز به اردوی تفریحی در سد کارده اطراف شهر مشهد رفته بودند، یکی از آنان به داخل رودخانه سقوط کرد و سناریوی تلخی را رقم زد. روز پنجشنبه 16 اردیبهشتماه سالجاری 80 دختر دانشآموز یک مدرسه در مشهد همراه معلمان خود برای اردوی تفریحی به سد کارده در اطراف مشهد رفتند و همه از تماشای طبیعت زیبا لذت میبردند غافل از اینکه حادثهای شوم در انتظارشان است...
اميررضا سلطاني آموزگار فداکار روستای سنجگان قم
اميررضا سلطاني تنها آموزگار روستاي سنجگان قم با وجود داشتن ديسک کمر و دو ماه مرخصي استعلاجي از سوي پزشک معالج، با فداکاري و براي ناتمامنماندن درس دانشآموزان، کلاس درس را به منزل خود آورده است. در خبری دیگر ایرنا گزارش داده است...
موسی فردی دبیر زبان انگلیسی مدارس شهر گرمی (استان اردبیل)
دبیر زبان انگلیسی مدارس شهر گرمی (استان اردبیل) با پرداخت هزینه عمل جراحی دانشآموز بیبضاعتش لبخند امید را به لبان این دانشآموز هدیه کرد. موسی فردی که ٢٦سال سابقه تدریس دارد، روز چهارشنبه به خبرنگار ایرنا گفت: دانشآموزی که مورد عمل جراحی قرار گرفت بهعلت غده یا برآمدگی خاصی در گوشه چشم راستش هنگام حضور در مدرسه یا کلاس خجالت میکشید. وی افزود: وقتی که از این دانشآموز دختر سوال پرسیده میشد به جای تفکر در پاسخ آن، حواسش به پوشش مقنعه یا چادرش بود تا بخشی از صورتش دیده نشود. وی اظهار کرد: هر چند از مشکلات مالی مبرا نیستم، اما هزینه جراحی صورت دانشآموزم را تقبل کردم. وی گفت: جراح و متخصص عمومی بیمارستان ولایت گرمی و مسوول تزریقات و پانسمان مطب نیز با اطلاع از نیت خیر من از دریافت بخشی از هزینههای عمل جراحی و مراقبتهای بعدی صرفنظر کردند. فردی افزود: این دانشآموز دختر که قبلا به علت عیب چهرهاش منزوی بود، اکنون با اعتماد به نفس و روی گشاده در کلاس حاضر میشود و مشاهده خوشحالی وی و خانوادهاش برای من از هر چیزی لذتبخشتر است...
پیام وزیر آموزش وپرورش برای فداكاري مرحوم محمودرضا واعظينسب را براي نجات دانشآموزش و فداكاري نسرين كنعاني در پرداخت هزينه جراحي قلب دانشآموزش :
در پيام وزير آموزش و پرورش به خانواده واعظينسب آمده است: «اكنون كه جويبار هنر و عشق به درياي خروشان ايثار سر ريز ميشود و حماسهاي ديگر از زمزمه محبتآميز معلمي عاشق در گوش جهان طنين مياندازد و نام والاي معلمي دلسوز و هنرمند در آسمان بيكران ماندگاريهاي مقدس، درخششي چشمنواز مييابد و قدرت لايزال الهي را بر زمينيان به تصوير ميكشد.»
در ادامه پيام آمده است: «اكنون كه فرزند گرامي و و راسته آن خاندان معظم، جناب آقاي محمودرضا واعظينسب براي نجات جان دانشآموزش با سرودن حماسهاي مقدس به معراج عرش عظيم راه مييابد و به سوي معشوق خويش بال ميگشايد، ضمن سپاس و قدرداني و عرض تسليت به مناسبت فقدان اين يار سفركرده، از خداوند مهربان، تعالي و علو درجات اين همكار گرامي و سلامت، شكيبايي و سربلندي روزافزون آن خاندان محترم را خواستارم.» بر اساس اين گزارش، در پيام وزير آْموزش و پرورش به نسرين كنعاني آمده است: «به گزارش سازمان آموزش و پرورش استان آذربايجان غربي، سركار عالي جلوهاي از عشق و ايثار و هنر معلمي را بر صحيفه روزگار به تصوير كشيدهايد و با رسيدگي و اهداي كمك به دانشآموز بيمار خويش، جاني تازه به اين نونهال هستي و جهان معاصر بخشيدهايد.» در ادامه اين پيام آمده است: «سزاور است به مناسبت اين اقدام انساني و خداپسندانه از شما كه برازنده نام شريف و كسوت شكوهمند معلم هستيد، تشكر و قدرداني نمايم.» بنابراين گزارش، در پيام وزير آموزش و پرورش به خانواده دانشآموز سجاد مبرزي (دانشآموزي كه محمودرضا واعظينسب وي را نجات داد) آمده است: «بار ديگر نواي عشق و ايثار و هنر معلمي در آفاق جهان طنين افكند و معلمي فداكار و عاشق، جان شيرين خود را در راه ايمان به خدا و عشق به هدف والاي خويش، براي نجات جان دانشآموزش، فدا كرد. معلمي كه برتحته سياه كلاس واژههاي عشق و كمال را بخش ميكرد، اينك خود به سوي كمال پرگشوده است.» در ادامه پيام آمده است: «شايسته است همگي در برابر شكوه اين عشق و ايثار الهي سرتعظيم فرود آوريم و براي علو درجات روح گرانقدرش دست دعا به درگاه يگانه هستي بلند كنیم .
درگذشت حسن امیدزاده (معلم فداکارگیلانی)
حسن امیدزاده آن معلم کلاس پنجم ابتدایی روستای بیجار سر شهرستان شفت است که در زمستان ۷۶ منجی جان ۳۰ دانش آموز مدرسه خونین شهر شد که پس از آن به پاس فداکاری این معلم از جان گذشته نام مدرسه به مدرسه «معلم ایثارگر حسن امیدزاده» تغییر یافت. منزل مسکونی وی فاصله بسیاری تا شفت دارد و تا مدرسه راهی نیست. خانواده اش با گشاده رویی استقبال می کنند، وقتی داخل شدم، او را دیدم، با صورت سوخته اش چون به شمع سوزان و پرسوز و گداز معنا و مفهوم گذشت، فداکاری و ایثار را تجلی می کرد. وقتی بر صورتش بوسه زدم افتخار کردم در حالی که او با گفتن جمله این صورت سوخته لیاقت بوسیدن ندارد، مرا بسیار شرمنده کرد.
بینی و لب و گوشهایش از سوختگی فرو رفته اند، هر دو دستش از شدت سوختگی قطع شده و از کارافتاده اند به طوری که هیچ کاری بادستهایش نمی تواند انجام دهد. وقتی کلاه از سرش برمی دارد تا آثار سوختگی را نشان دهد شدت جراحات وارده بر او بیشتر نمایان می گردد. در مواقعی که درد به او فشار می آورد صورتش را به حالت تسکین جمع می کند تا بلکه فرو کشیدن درد لحظه یی او را آرام کند، اندامی نحیف و قدی کوتاه و جثه یی ضعیف، نمایشگر درد ناشی از جراحات وارده بر اوست تا جایی که تاکنون ۱۷بار عمل جراحی شده است. متولد سال۱۳۳۳ است و تا هنگام وقوع حادثه ۱۷سال سابقه کار داشته است. به تازگی نیز مدال لیاقت از ریاست محترم جمهوری دریافت کرده که توسط آموزش و پرورش منطقه به وی اهدا شده است. همسرش برای او ایثار می کند و از زمان سوختگی وی تاکنون به عنوان پرستاری زحمتکش تمام دردهایش را با خوشرویی تسکین می دهد. او مونس شبهای بیداری و بی آرامی این معلم فداکار است...
فداکاری تکان دهنده ی خانم معلم بیجاری
سارا در یک حادثه آتشسوزی به شدت صدمه دیده است. ثریا مطهر نیا خانم معلم اهل بیجار در کردستان،که هربار دخترک را بهتهران میآورد، شبانه باید به بیجار برگردد تا صبح روز بعد در مدرسه سر کلاس باشد.ثریا مطهر نیا مادر دوبچه 12 و 8 ساله است با این حال از هیچ تلاش و فداکاری مالی و جانی علیرغم مشکلات خودش، برای درمان 9دانشآموزانش فروگذار نیست...
فداکاری معلم اسفراینی
به گزارش ایرنا، ˈغلامرضا توبکˈ معلم ورزش دبستان ˈایمان عراقیˈ که در آستانه روز معلم، دانش آموزان را برای گردش علمی به دامنه کوه های روستاهای بخش مرکزی اسفراین برده بود، هنگام استراحت دانش آموزان متوجه ماری یک متری شد که به سوی آنان می آمد.
این معلم فداکار به منظور جلوگیری از آسیب رساندن مار به کودکان، پای خود را روی آن گذاشت که این اقدام وی موجب گزیده شدن ساق پایش توسط مار شد و وی را راهی بیمارستان کرد. توبک در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، انگیزه خود را از این اقدام، نجات دانش آموزان عنوان کرد و گفت: علیرغم اینکه مار پایم را نیش زد اما سرانجام توانستم او را از پای درآورم تا به دانش آموزان آسیبی نرسد و از این بابت خوشحالم....
به یادآموزگاری که شمع وجودش درکلاس درس خاموش شد
به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش به نقل از اداره کل کرمانشاه، مرحوم مرتضی شریفی در سال 1341 در کرمانشاه دیده به جهان گشود، آن مرحوم در یک خانواده مذهبی، ساده، بی آلایش و عاشق اهل بیت پرورش یافت و تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان خود را در کرمانشاه سپری کرد و پس از اخذ دیپلم به خدمت مقدس سربازی که مصادف با جنگ تحمیلی بود، شتافت و عاشقانه...
اقدام انسان دوستانه ی معلمان گلستانی
خبرگزاری پانا:گنبدکاووس از اختصاص بیش از ده میلیونریال به صورت ماهیانه توسط فرهنگیان این شهرستان به امر درمان دانشآموزان نیازمند خبر داد...
اقدام خیرخواهانه خانم معلم سیستان و بلوچستانی
به گزارش خبرگزاری تسنیم، خدیجه نورکی معلم شاغل در آموزش و پرورش منطقه لاشار سیستان و بلوچستان یک قطعه زمین به آموزش و پرورش اهدا کرد...
این خانم معلم قطعه زمینی به مساحت 3600 متر مربع برای ساخت فضای آموزشی به اداره آموزش و پرورش منطقه لاشار اهدا و هدف خود را از این کار کمک به حل مشکل کمبود فضای آموزشی و توجه بیشتر خیرین به این منطقه عنوان کرد. طی دو ماه گذشته اقدامات خیرخواهانه و انسان دوستانه ای را از سوی معلمان عزیزمان در نقاط مختلف کشور شاهد بودیم
ابتکار معلم مریوانی برای همدردی با شاگرد سرطانیاش
به گزارش خبرگزاری فارس، محمدعلی محمدیان معلم پایه دوم دبستان شیخ شلتوت شهر مریوان به منظور همدردی با دانش آموز سرطانی خود که به علت عوارض ناشی از مصرف دارو و شیمی درمانی دچار ریزش موی سر شده بود، موهای سرش را تراشید.
داستان ناتمام فداکاری یک معلم لرستانی/جسد «آقا معلم» همچنان اسیر امواج خروشان
دوشنبه شب هفته گذشته بر اثر بارش باران و جاری شدن سیل در محور اصلی خرمآباد به پلدختر در منطقه شوراب سه دانشآموز، یک معلم و یک نفر دیگر با خودروی دیگری جان خود را از دست دادند. با تلاش دستگاههای اجرایی لرستان جسد سه دانشآموز هفته گذشته پیدا شده، اما هنوز جسد معلم و سرنشین خودروی پراید پیدا نشده است. داستان حادثه تلخی که بر این سه دانشآموز و معلمشان روی داده تاسف برانگیز و در عین حال عبرتآموز است. ماجرا از اینجا شروع میشود که یکی از دانشآموزان مدرسه عشایری شبانهروزی امام جعفر صادق(ع) ویسیان دچار جراحت شدید در ناحیه پا شده و نیازمند اقدامات درمانی بوده است.
از همین رو کاظم صفرزاده معلم این مدرسه با خودرو به همراه دانشآموز مجروح و دو تن دیگر از دانشآموزان عازم مرکز درمانی ویسیان میشوند اما متاسفانه به دلیل کمبود امکانات، مرکز درمانی این منطقه نمیتواند وضعیت دانشآموز مجروح را بهبود بخشد و بنابراین معلم این دانشآموزان باوجود بارندگی شدید و بدی آب و هوا قصد میکند دانشآموز مجروح را برای درمان به بیمارستان خرمآباد انتقال دهد و معالاسف در مسیر خودرو این معلم فداکار در تاریکی شب اسیر امواج خروشان سیل شده و در نهایت نیز هرچهار سرنشین خودرو جان خود را از دست میدهند...
و این حکایت ادامه دارد ...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
وزیر آموزش و پرورش گفت: طرح رتبه بندی معلمان در هیات دولت به تصویب رسیده و برای اجرای آن نیاز به مصوبه مجلس شورای اسلامی نیست.
علی اصغر فانی روز پنجشنبه در جمع فرهنگیان اردستان با بیان اینکه این طرح در سال جاری اجرایی می شود، اظهار داشت: این طرح با هدف افزایش شایستگی و مهارت ها و ارتقای انگیزه کاری برای معلمان اجرایی می شود.
وی در خصوص اعتراض به این طرح گفت: شاخص های رتبه بندی هنوز قطعی نشده و این اعتراض هم وارد نیست و معلمان معترض نیز می توانند پیشنهادات خود را برای لحاظ در شاخص های رتبه بندی ارائه کنند.
وی از راه اندازی پژوهش سرای دانش آموزی در مناطق مختلف آموزش و پرورش خبر داد و گفت: تامین فضای پژوهش سرا به عهده مناطق است اما وزارتخانه آن را تجهیز می کند.
وزیر آموزش و پرورش همچنین در خصوص تامین نیروی انسانی این وزارتخانه تصریح کرد: امسال پنج هزار نفر در آموزش و پرورش استخدام می شوند.
وی اولویت در استخدام را بومی پذیری و جذب فرزندان فرهنگیان بیان کرد.فانی گفت: در تلاش هستیم برای احقاق حقوق فرهنگیان تبعیض بین آنان با سایر کارکنان دولت را به تدریج کاهش دهیم که در همین راستا امسال در احکام فرهنگیان امتیازات از 800 به 1500 افزایش یافته است.
وی در بخش دیگری از سخنانش از وجود 110 مدرسه تک دانش آموز در کشور خبر داد و خاطرنشان کرد: پنج هزار مدرسه با کمتر از پنج دانش آموز نیز در کشور وجود دارد.براساس این گزارش ، استخر ذخیره آب کشاورزی مدرسه شبانه روزی توحید اردستان با حضور وزیر آموزش و پرورش با مساحت 750 مترمربع و عمق سه متر با هدف تامین آبیاری تحت فشار درختان و محوطه این مدرسه با هزینه ساخت 500 میلیون ریال توسط خیر اردستانی افتتاح شد.وزیر آموزش و پرورش در بدو ورود به شهرستان اردستان با حضور در گلزار شهدای شهر زواره نسبت به مقام شامخ شهدای این شهر ادای احترام کرد.شهرستان اردستان با حدود 45 هزار نفر جمعیت در 110 کیلومتری شمال اصفهان قرار دارد.
ایرنا
گروه اخبار /
اضافه شدن کتابخوانی به برنامه درسی مدارس، رویای خیلیها بوده است. شخصیتهای فرهنگی، نویسندگان و مترجمان، معلمها و دانشآموزان هر کدام به دلیلی اینگونه از فعالیتها را برای رشد فرهنگی دانشآموزان لازم میدانند. اما در این میان والدین و شاید حتی بخشی از معلمها و مسئولان مدارس چندان موافق این برنامهها نباشند. آنها میگویند که در این رقابتهای کنکوری که بچهها از سالهای راهنمایی با آن روبهرو هستند زنگ کتابخوانی دقیقا چه فایدهای میتواند برایشان داشته باشد؟ وقتی درنهایت نمرههای ریاضی و علوم است که درجه هوش و آیندهشان را تعیین میکند؟
اما آزمونها چیزهای دیگری میگویند. یـکی از مهـمتــرین و استــانداردترین آزمونهایی که برای سنجش پیشرفت تحصیلی و درک سواد خواندن در دنیا برگزار میشود آزمونهای تیمز و پرلز هستند که نتایج آنها تعیینکننده سیاستهای آموزشی برخی کشورهاست. آزمون پرلز که دانشآموزان را برای درک مطلب تحت سنجش قرار میدهد در سالهای ٢٠٠١، ٢٠٠٦ و ٢٠١١ در ایران برگزار شده و در هر ٣سال رتبه ایران بسیار پایینتر از حد استاندارد بوده و گاه از آخر اول و دوم شده است. نتیجه اهمیت ندادن به خواندن و مطالعه در دانشآموزان ایرانی خودش را به گونهای نشان داد که حالا رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی کشور گفته است تا سال ٩٦-٩٥ زنگ کتابخوانی به مدارس اضافه میشود.
اما زنگ کتابخوانی چطور میخواهد به افزایش مهارتهای دانشآموزان در یادگیری و سواد خواندن آنها کمک کند وقتی همه با آن بیگانهاند.
فاطمه نادری، معلم یکی از مدارس غیرانتفاعی که کلاسهای فوق برنامهای چون کتابخوانی و پژوهش را در برنامه درسیاش قرار داده است، میگوید: «زنگ کتابخوانی به شرط اینکه برنامهریزی درستی برایش بشود و بچهها به درستی راهنمایی بشوند میتواند به بالابردن دانش عمومی بچهها کمک کند و این هم در فهم درسها و هم در اینکه آنها شهروندان بهتری بشوند، کمککننده است. برنامهریزیها میتواند هم تکمیلکننده مواد درسی باشد و هم کتابهایی را شامل شود که فقدان شان در بین کتابهای درسی دیده میشود. همچنین میشود امکاناتی برای رشد خلاقیتها فراهم کرد که بهطور مثال با کارهایی مثل گذاشتن مسابقه یا تشویقهای دیگر بچهها را طوری علاقهمند کرد که بتوانند مستقل از برنامه کتابخوانی مدرسه هم عمل کنند.»
مینا اکبری نزدیک به ١٠سال است که در یک دبستان دولتی مشغول به کار است. او خیلی به برنامههای اینچنینی امیدوار نیست و میگوید: «اگر قرار باشد زنگ کتابخوانی به کلاسهای درسی اضافه شود اول باید شوق خواندن در بچهها ایجاد شود. متاسفانه هنوز کتاب خواندن در خیلی از خانوادهها جا نیفتاده و بچهها علاقهای به مطالعه ندارند. همین باعث میشود که این کلاس بیشتر شبیه به یک زنگ تفریح شود. از طرف دیگر به نظر من این کلاس نیاز به یک معلم علاقهمند دارد که کتابهای غیردرسی و بهخصوص داستان را به خوبی خوانده باشد. معلمی که ادبیات نداند و مطالعات خوبی نداشته باشد نمیتواند در بچهها انگیزه خواندن ایجاد کند. به همین دلیل معتقدم اگر قرار باشد این کلاس بدون هیچ برنامهای به مدارس اضافه شود نتیجهبخش نخواهد بود و درنهایت مثل کلاسهای پرورشی و آمادگی دفاعی بدون هیچ بازخوردی تشکیل میشود و فرصتی برای شوخی و خنده بچهها خواهد شد.»
مریم ابراهیمی نیز معلم زنگ انشاء کلاسهای ششم و هفتم دو مدرسه است. او ٢سال است که در کـلاسهای انـشـاء بـا دانـشآموزانش برنـامه مطالعه و کتابخوانی دارد و آنها را هدایت میکند تا بخوانند و خوب بخوانند. او میگوید: «تفاوت بچههایی که این کلاسها را تجربه کردهاند با بچههایی که تابهحال در چنین کلاسهایی نبودهاند خیلی زود معلوم میشود. در یکی از مدارس که ٢سال است تدریس میکنم میبینم سطح نوشتن بچهها و درک مطلبشان و شیوه استدلال آنها با بچههای مدرسه دیگری که یکسال است این دورهها را دارند به وضوح متفاوت است. از نوع سوالهایشان، نتیجهگیریهایشان و حتی در املاء و نگارششان میتواند کمک کند. ضمن اینکه بچههایی که درک مطلبشان بهتر است در فهم درسهایی مثل ریاضی هم موفقترند چون دقت بیشتری دارند و اهل فکر کردن هستند.»
در مقابل معلمها، هنوز والدین با این مسأله کنار نیامدهاند که بچههایشان وقتشان را صرف کتاب خواندن کنند به جای اینکه پای کتابهای تست و تمرین باشند. ابراهیمی میگوید: «بعضی از والدین به من مراجعه میکنند و میگویند چرا آنقدر وقت بچهها را میگیرید. من هم هرچقدر برایشان توضیح میدهم باز هم قانع نمیشوند. اما فکر کنم اگر جزو برنامه اجباری مدارس باشد با آن راحتتر کنار میآیند.»
با اینکه شنیدن خبر اضافه شدن زنگ کتابخوانی به مدارس خوشحالکننده است اما هنوز برای چگونگی آن و جا انداختناش در جامعه کار زیادی انجام نشده است. این کاری است که علاوهبر نظرگاههای مسئولان و مجاب کردن جامعه، از طریق ساخت برنامههایی برای نشان دادن اهمیت مطالعه و درک مطلب در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان باید صورت بگیرد.
روزنامه شهروند
گروه اخبار /
عثمانی نماینده مردم بوکان در مجلس، معتقد است زمانی که معلم به عنوان مهمترین رکن آموزشی و تربیتی، رضایت و امنیت شغلی کافی نداشته باشد، هیچ افق روشنی برای خود و خانواده اش متصور نباشد و وضع اسفبار فرهنگیان بازنشسته ی موجود را فرجام آتی کار خود بداند، چگونه می توان از او انتظار تربیت صحیح فرزندان ایران اسلامی را داشت.
محمدقسیم عثمانی نماینده مردم بوکان در مجلس شورای اسلامی در یادداشتی با عنوان" تلنگر و توصیه ای به وزیر آموزش و پرورش از باب همدلی و همزبانی" بر لزوم توجه به وضعیت معیشتی فرهنگیان شاغل و بازنشسته تاکید کرد که متن این یادداشت به شرح ذیل است:
باسمه تعالی
در سالی که به نام همدلی و همزبانی دولت و ملت مزین شده است به عنوان نماینده ى ملت ایران برخود واجب می دانم در جهت تحقق این مهم، که یکی از رسالت های انقلاب اسلامی است، نکاتی را به استحضار رسانم تا بلکه بتواند تاثیری در تحقق این آرمان مهم و حیاتى داشته باشد.
درد مشترکى که متأسفانه اکثر دولت ها به آن مبتلا شده اند اینست که به جای اهمیت دادن به امور زیربنایی که آثار آن در بلندمدت خود را نشان مى دهد، به امور روزمره و روبنایی تمرکز مى کنند و این درد مشترک حوزه های مختلفی همچون آموزش و پرورش، ورزش، بهداشت و فرهنگ را در بر می گیرد و نیک پیداست که اکنون با کمال تأسف توجه به امر درمان به مراتب بیشتر از ورزش و بهداشتى است که باعث پیشگیری می شود در حالی که پیشگیرى به مراتب کم هزینه تراز درمان است. این یک درد مزمن و فراگیر است که باید فکری اساسی برای درمان آن صورت گیرد و هر دولت صرفاً بر امورى که در دوره ى مدیریت آن نتیجه خواهد داد، متمرکز نشوند چون اهل بصیرت رفتار دولت ها را به خوبى رصد می کنند و آیندگان در مورد عملکرد و عمق دیدگاه دولت ها به قضاوت خواهند نشست.
به نظر می رسد نیازى به پرداختن به اهمیت آموزش و پرورش نیست، چرا که درحوزه ی نظری و تئوری، وزیر محترم خود متخصص هستند و آن قدر اهمیت این نهاد ریشه ای بر زبان رانده شده است که همگان در لفظ و کلام، این اهمیت را در حافظه ی موقت خود دارند و فرهنگیان نیز از این همه تعریف و تمجید مکرر اما بى حاصل، خسته و مأیوس اند.
این در حالیست که در عمل، شاهد درک محتوایی اهمیت آموزش و پرورش نیستیم و با کمال تأسف، در شأن این نهاد مهم و انسان ساز، در عمل و اجرا اهمیت داده نمى شود. جامعه ی هدف در آموزش و پرورش، دانش آموزان و فرزندان ملت هستند که در آینده سکان مدیریت، اقتصاد، بهداشت، آموزش ، صنعت و فناوری و سایر حوزه های اقتصادى، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را در دست خواهند گرفت و هر چه پایه ى این نسل، قوی تر و محکم تر باشد، هم از هزینه های مختلف آتی کاسته خواهد شد و هم کارآمدی و بهره وری نیروی انسانی افزایش خواهد یافت ، اما واقعیت این است که آنچه اهمیتى به آن داده نمى شود هزینه هاى آتى و بهره ورى آینده است و دولت ها چنان در مسائل حال درگیر مى شوند که آینده را به باد فراموشى مى سپارند.
با این توضیح هر چه روی نسل امروز هزینه شود، باید نوعی سرمایه گذاری بلندمدت و زاینده برای آینده ى کشور محسوب گردد و هرگز نباید به هزینه هایی که برای آموزش و پرورش صرف می شود با دید هزینه ی جاری نگاه کرد بلکه باید به عنوان هزینه ی عمرانی تلقى شود چرا که مخارج آموزش و پرورش سرمایه گذاری بلندمدتی است که منافع آتی برای کشور در پی خواهد داشت.
در حال حاضر به مخارج آموزش و پرورش در حد سایر هزینه های جاری هم توجه نمی شود در حالی که باید برای آموزش و پرورش اهمیتی حتی بالاتر از امور عمرانی قائل شد ، در غیر این صورت چیزی را از دست خواهیم داد که قابل بازیابی و جبران نبوده و فرصت از دست رفته ای خواهد بود که غیر قابل برگشت است و ما را دچار خسران خواهد نمود.
ذکر این نکته نیز ضروری است که گاها به منابع صرف شده در آموزش و پرورش به عنوان مبالغ صرف شده برای معلمان نگاه می شود که این ذهنیت نیز، ناشی از درک نادرست از موضوع و رسالت آموزش و پرورش است چرا که هر هزینه ای که برای آموزش و پرورش صورت می گیرد، منافع آن متوجه دانش آموزان خواهد بود و ذی نفع تمامی مخارج آموزش و پرورش، فرزندان ملت ایران هستند نه فرهنگیان.
طبیعی است که هر چه هزینه ی بیشتر و نظارت دقیق تری بر کار آموزش و پرورش صورت گیرد شاهد بازدهی بیشتر و کیفیت بالاتر خواهیم بود و خدمات شایسته تری در این حوزه رخ خواهد داد و بالعکس.
در راستای رسالت آموزش و پرورش، سه عنصر اصلی به حوزه ی وظایف وزیر مربوط می شود که عبارتند از: مدیریت و برنامه ریزی، نیروی انسانی، محیط و فضای آموزشی که در ذیل به صورت خلاصه به آنها اشاره می شود.
الف) مدیریت و برنامه ریزی.صرف نظر از برنامه ریزی آموزشی که به طور مکرر تغییر پیدا می کند - و عمدتا به دوره مدیریت وزراى قبلى مربوط می شود - مدیران در سطوح مختلف از اختیار و ابزارهای اولیه ى مدیریت، برخوردار نیستند و بعضا توان مدیریتی لازم را در حوزه ی کاری خود نداشته و بر اساس شاخص هایی غیر از کارآمدی، انتخاب ، انتصاب و ماندگار مى شوند. وزیری که اختیار کامل درانتخاب مدیر کل خود را در استان نداشته باشد و مدیر کلی که در سطح استان، اختیار انتخاب آزادانه ی مدیر شهرستان را نداشته باشد و مدیر شهرستانی که حق انتخاب مدیر مدرسه اش را نداشته باشد و مدیر مدرسه ای که هیچ اختیاری در تشویق معلمان کارHمدتر و معاون هماهنگ و مؤثرتر نداشته باشد، چگونه می توان به عملکرد آنها امیدوار بود ؟ خروجی چنین سیستمی، از چه کیفیتی برخوردار خواهد بود ؟ و اصولا باید چه انتظاری از محصول چنین کارخانه ای داشت ؟
شک نکنید که این شیوه و فضاى مدیریتى محصول با کیفیتى را عرضه نخواهد کرد.
ب) نیروی انسانی. در حوزه ی نیروی انسانی، زمانی که معلم به عنوان مهمترین رکن آموزشی و تربیتی، رضایت و امنیت شغلی کافی نداشته باشد، درد معیشت و مسکن که نیازهای اولیه ی انسان است اعصاب و روانش را فرا گرفته باشد، هیچ افق روشنی برای خود و خانواده اش متصور نباشد و وضع اسف بار فرهنگیان بازنشسته ی موجود را انتها و فرجام آتی خود بداند، در مقایسه با بسیاری از مشاغل دیگر خود را مورد تبعیض و بی مهری ببیند، زندگی خود را نتواند با شغل مقدسش تأمین نماید، هیچ تفاوتی بین قوی ترین و ضعیف ترین آنها وجود نداشته باشد، معیار و محک درست و دقیقی برای ارزیابی عملکردشان احساس نشود، در حین تدریس نتواند به علت مشکلات زندگی روزمره ی خود و خانواده اش، تمرکز کافی بر وظیفه ی اصلی خود داشته باشد و از این بابت هم درونش به درد آید، اجبارا به شغل دوم و چندم که به هیچ وجه با شأن و وجهه ی معلمی همخوانی ندارد، پناه ببرد، علی رغم میل باطنی به مشاغلی که دون شأن معلم است پناه ببرد، همکاران خود را اجبارا در قبال کرایه جابه جا کند، قبل از ظهرها معلم دانش آموز و بعد از ظهرها راننده ی تاکسی دانش آموز باشد، درآمد راننده ی سرویس مدرسه اش بیشتر از خود او باشد، نتواند از جیب خود برای تشویق دانش آموز بی بضاعت و یا زرنگ خود هدیه ای ناقابل بخرد، علی رغم میل خود ساعت استراحت در دفتر مدرسه را به بحث خرید و فروش ملک و ماشین برای تامین معاش خود بگذراند و دفتر مدرسه بجای محلی برای هم اندیشی آموزشی و تربیتی به بنگاه معامله ی املاک تبدیل شده باشد، در خانواده ی خود در مقایسه با وضعیت دیگران مورد سرزنش و بعضا تحقیر قرار گیرد، و از وضع خراب مالی خود از مهمانی رفتن و مهمانی دادن فراری باشد، از ازدواج دختر و پسر جوان خود ناچارا طفره رود، به خاطر ناتوانى در تأمین هزینه ی تحصیلی، در فرستادن فرزند خود به دانشگاه های خوب و اصلی کشورناتوان بماند، با لباس دست دوم ظاهر خود را بپوشاند و این روند را هر روز بدتر از دیروز ببیند، از گفتن این مشکلات در هراس و از حل آنها عاجز و ناتوان باشد و … آیا و باز هم آیا می تواند نیروی باکیفیت و کارامد برای آینده ی کشورمان تربیت کند؟
آیا این تکلیف مالایطاق از فرهنگیان نیست ؟
چه چیزی به یک معلم داده ایم تا مابه ازای آن را مطالبه کنیم ؟
شک نکنید که هرچقدر پول بدهیم همان قدر آش خواهیم خورد !
جناب وزیر حتماً ارزیابى توصیفى دانش آموزان را مطالعه کرده اند که حاصل آن چیزى جز کاهش کیفیت نبوده است! و حتماً در جریان هستند که دانش آموزى که می داند حتماً باید نمره بگیرد و حتماً قبول مى شود نه تنها درس خواندن ، مدرسه و معلم برایش مهم نخواهد بود بلکه براى مدرسه آمدنش بر معلم خود منت مى گذارد و مسئولیت ناپذیرى را از همان مقطع یاد می گیرد و اینکه اصولاً دانش آموز پاسخگو نخواهد بود زاییده ى همین مکانیزم هاى غلط ارزیابی است.
صرف نظر از کیفیت پایین تحصیلی دانش آموخته گان فعلى، موجی از دانش آموزانى که به این شیوه بالا آمده اند، در راهند که باید به حال آموزش و نیز پرورش آنها گریست و خون دل خورد !
ج) محیط و فضای آموزشی.محیط و فضای آموزشی نیز وضعی مشابه خود فرهنگیان دارد. سرانه ی ناچیز مدارس پرداخت نمی شود و عملا مدارس دولتی به مدارس خودگردان تبدیل شده است، تشکیل جلسات با اولیای دانش آموزان از دید اولیاء، به بهانه ای برای گرفتن پول از آنها تبدیل شده است و همین مسئله باعث شده است که رابطه ی خانواده و مدرسه به شدت آسیب ببیند که حضرتعالی خود در شناخت آثار این گسیختگی صاحب نظرید، مردم کم کم به مدرسه و معلم با دید دیگرى نگاه می کنند و هر دعوت نامه اى از جانب مدرسه را به مثابه ی برگ تشخیص مالیاتی و یا قبض آب و برق می پندارند.
درمناطق مختلف کشور وضعیت مدارس آن قدر نامناسب است که به قداست درس و مدرس و محصل خدشه وارد شده است. تراکم دانش آموزی، بی امکاناتی و مبلمان مدارس در اوج خرابیست و مدارس مناطقی همچون منطقه ما و بسیاری دیگر از مناطق محروم کشور، همه دوشیفته اند و کلاس های چهل نفره به همه چیز جز کلاس درس، شباهت دارد. هنرستان ها مواد وقطعاتی برای کار عملی ندارند و آزمایشگاه ها از نبود تجهیزات، به انباری برای صندلی های شکسته تبدیل شده است و قبض آب و برق و گاز مدارس همه و همه معوق مانده است و القصه جناب وزیر وضعیت بسیار نامطلوب و وخیمی را در مدارس شهر و روستا شاهد هستیم. به علت فقدان و یا دوری مدارس شبانه روزی و ظرفیت پایین آنها بسیاری از دختران و پسران مستعد ما به ناچار ترک تحصیل می کنند و بیچاره مدیران ناچارند براى صرفه جویی در هزینه ى تغذیه، از هر فرصتى براى مرخص نمودن دانش آموزان استفاده نمایند و هیچ کس دراین میان احساس مسئولیت نمی کند و یا احساس مسئولیتش احساس نمی شود.
جناب آقای وزیر !
با این وضعیت مدیریت ، با این میزان رضایت مندی معلمان و با این فضا و محیط آموزشی به کجا می رویم ؟ و چه انتظاری از فرزندان امروز و آینده سازان فردایمان باید داشته باشیم ؟
وزیر محترم دو راه پیش رو دارند ، یا باید توجه دولت و مجلس را به این دردها و درمان آنها جلب نماید تا با توجهی واقعی و نه شعاری و تبلیغاتی، مشکلات آموزش و پرورش کشور برطرف شود یا باید از جایگاه وزارت کنار برود یا کنار گذاشته شود تا بلکه یک فرد مطالبه گر که بتواند همگان را متقاعد به تغییر اساسی در وضعیت مالى و مدیریتى آموزش و پرورش نماید، در این جایگاه حساس ایفای نقش نماید.
هرچند استیضاح وزیر به علت ضرورت تحقق همدلی و همزبانی در همین ماه اول از سال جدید، شاید چندان مورد اقبال قرار نگیرد ولی با کمال احترامی که برای جایگاه اخلاقی، علمی و کارشناسی وزیر قائلیم، چنانچه یکی از دو اتفاق فوق رخ ندهد چاره ای جز طرح استیضاح باقی نخواهد ماند که مقدمات این امر فراهم شده است.
به نظر حقیر و بسیاری از فرهنگیان فرهیخته ی کشور، وزیر شخصیتی فاضل، متین و متدین هستند که تابه حال امکان جلب توجه قوای ذیربط، جهت حل مشکل آموزش و پرورش کشور برایشان میسر نشده است و به عنوان یک وزیر، قادر به تأمین مطالبه ی حقوق موردانتظار و رضایت جامعه ی فرهنگیان کشور نشده اند که اصولا یا باید سریعا این کمبود به شیوه ای منطقی و اجرایی جبران شود و یا اینکه فضا برای شخصی دیگر که این توان را داشته باشد، مهیا گردد.
توصیه ی برادرانه و دلسوزانه ی حقیر به وزیر محترم این است که به دولت و مجلس التیماتوم دهد که چنانچه برای رفع مشکلات آموزش و پرورش وی را یاری ندهند به احترام فرهنگیان و جامعه ی دانش آموزی کشور، از سمت خود استعفا دهندتا به خاطر مطالبه ی حقوق فرهنگیان و بهبود آموزش کشور،در اذهان عمومی ماندگار بمانند و از این فرصت برای متوجه ساختن دست اندرکاران استفاده نمایند.
در پایان توفیق وزیر محترم را در خدمت ماندگار به آموزش و پرورش کشور عزیزمان از خداوند منان مسئلت می نمایم.
/پایان پیام
خبرگزاری خانه ملت