گروه اخبار /
دریاچه ارومیه به برکت بارش های اخیر و بازگشایی آب برخی از سدهای اطراف جان دوباره ای گرفته تا حدی که در بخشی از این دریاچه قایق رانی نیز احیا شده است.
آخرین اظهار نظر در مورد دریاچه ارومیه :
رئیس سازمان محیط زیست از اجرای فاز دوم احیای دریاچه ارومیه و مقابله جدی با پدیده ریزگردها در سال ۹۴ خبر داد.
دکتر معصومه ابتکار افزود: امضای سند همکاری اجرای فاز دوم احیای دریاچه ارومیه با سازمان ملل و ژاپن در روزهای پایانی سال ۹۳ مقدمه ای برای اجرای فاز دوم احیای دریاچه ارومیه با مشارکت جوامع محلی است.
وی با اشاره به آغاز دومین مرحله همکاری با سازمان ملل و کشور ژاپن با موضوع کشاورزی پایدار برای احیای دریاچه ارومیه اظهار داشت: مرحله اول این طرح با کارنامه قابل قبول پیش رفت و با اینکه حرکت ما در راستای احیای دریاچه ارومیه تاکنون دارای فراز و نشیب های زیادی بوده اما در مجموع اقدامات انجام شده برای این دریاچه قابل قبول است از این رو وارد مرحله دوم همکاری با دولت ژاپن شدیم.
معاون رئیس جمهوربا اشاره به اینکه دولت در سال ۹۳ توجه ویژه ای به احیای تالاب های مهم کشور داشته که نتایج خوبی هم به دست آمده تصریح کرد: همچنین با اقداماتی که در تالاب هورالعظیم انجام شده این تالاب همچنان در حال آبگیری است و با حذف موانع در راستای آب رسانی به تالاب هامون از ابتدای سال جاری تاکنون این تالاب سال گذشته هشت ماه آب داشت.
رئیس سازمان حفاظت محیط زیست تاکید کرد: در مورد دریاچه ارومیه توجه دولت جدی تر بود ؛ از این رو برنامه احیای این دریاچه تدوین و اعتباراتی برای آن تعیین شد که بر این اساس پروژه کشاورزی پایدار که در حال اجرا با همکاری دولت ژاپن است در دل پروژه بزرگ احیای دریاچه ارومیه قرار دارد و در سال جاری با جدیت دنبال می شود.
ابتکار همچنین از اختصاص اعتبارات خوبی در دولت برای مقابله با پدیده گرد و غبار و ریزگرد ها به ویژه در استان خوزستان در سال ۹۴ خبر داد و افزود: ساز و کار های مقابله با ریز گردها در استان های غربی در سال ۹۴ با جدیت به فعالیت خود ادامه می دهند و با اعتبارات در نظر گرفته شده قطعا در سال جاری وضعیت ریزگردها بهبود می یابد .
وی همچنین یاد آور شد : در اوایل امسال برنامه ملی مقابله با گرد و غبار نهایی می شود و با تمام توان در همه ابعاد در جهت تحقق اهداف این برنامه تلاش خواهیم کرد.
رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در پایان از مردم در خواست کرد در ایام نوروز که ارتباط بیشتری با طبیعت دارند به مسائل زیست محیطی توجه بیشتری داشته باشند.
خبرگزاری مهر
قبل :
.
.
.
یکی از دیدگاه های جامع نگر ریاست محترم جمهوری جناب آقای دکتر روحانی در دولت تدبیر و امید که اساساَُُِّ مبتنی بر رویکردهای تمرکززدایانه، تحول آفرینی، حرفه ای نگر و انگیزش بخش در زمینه فعالیت های اجتماعی، صنفی و حرفه ای است، دیدگاه مبتنی بر احیای نهادهای صنفی، حرفه ای و مدنی غیردولتی و تلاش برای سپردن امور و فعالیت های اجرایی و عملیاتی به آنها و قائل شدن بر جایگاه کلان حاکمیتی دولت و توسعه سیاست های حمایتی، ارشادی و نظارتی بر امور آنها است که در صورت تمهید سازوکارهای قانونی و حذف موانع غیرضرور، منجر به توسعه شاخصه های قانون مندی، مسئولیت پذیری، حرفه ای گرایی، نظارت همگانی و رضایت مندی فعالان و بازیگران اجتماعی و نیروی انسانی سازمان ها شده که نهایتا موجب شکل گیری جامعه مدنی فعال و رشدیافته در کشور می گردد.
اگرچه سابقه ایجاد نهادهای صنفی و مدنی در جامعه ایران و برای اقشار و گروه های خاص اجتماعی و صنفی به دهه ها قبل بر می گردد به طوری که آسیب شناسی سوابق دیرینه برخی از چنین نهادهایی حاکی از بروز موانع و مشکلاتی یا به شکل تندروی های افراط گونه، سواستفاده های نامشروع و قانون گریزی از طرف بخشی از اقشار و اصناف بوده و یا با رویکرد تهدیدمحور و رقیب نگر دولت ها همراه بوده و در نتیجه به مهار بی قید و شرط نهادهای صنفی انجامیده است. اما هر چه باشد جامعه در حال توسعه ایران اسلامی تا به حال در شکل گیری و فعالیت نهادهای صنفی و مدنی به ویژه در میان اقشاری از جمله: پزشکان، مهندسین، هنرمندان، سینماگران، وکلا، نویسندگان، روزنامه نگاران، پرستاران، کارگران، مدیران، صنعتگران، ناشرین و… دیرینه پرفراز و نشیبی داشته است که البته ادامه فعالیت نسبتا موفقیت آمیز برخی از آنها همچون سازمان نظام پزشکی، نظام مهندسی، نظام پرستاری، نظام مشاوره و روان شناسی، کانون وکلا، جامعه کارگری، خانه سینما و… نشان از ریشه دار بودن نهادهای صنفی در کشور و اراده و انگیزه افراد به ادامه فعالیت در چنین نهادهایی از یک طرف و همچنین موفقیت آمیز بودن فعالیت صنفی به شرط قانون مندی و داشتن تشکیلات و اساسنامه رسمی و قانونی از طرف دیگر است. اما به جرات می توان گفت بزرگترین و پرجمعیت ترین قشر جامعه– معلمین و فرهنگیان- نیاز محسوس و حرفه ای تری نسبت به یک نهاد صنفی همتراز خود دارند که در این یادداشت به اهمیت و ضرورت تشکیل نهاد صنفی و حرفه ای ویژه فرهنگیان تحت عنوان «سازمان نظام معلمی و اعتبارسنجی آموزشی و حرفه ای» می پردازیم.
اهمیت و ضرورت ایجاد «سازمان نظام معلمی»
اگرچه زمزمه های تشکیل چنین سازمانی به سال ها پیش برمی گردد و در این زمینه طرح هایی نیز در شورای عالی آموزش و پرورش در چند سال اخیر مطرح بوده و چه بسا عقیم مانده است، لیکن در باب ضرورت و اهمیت ایجاد نهاد صنفی و حرفه ای خاص برای قشر فرهنگیان جامعه دلایل بسیاری می توان ذکر نمود که بخش اعظمی از آنها نیز مستند به یافته های پژوهشی و استدلال های علمی فراوان هستند.
از آنجایی که هدف اصلی این نوشته تاکید بر دیدگاه جامع نگر ریاست محترم جمهوری – جناب آقای دکتر روحانی- است لذا مخاطب اصلی این یادداشت همانا سیاست گذاران و مدیران نظام آموزشی به عنوان مجریان تسهیل زمینه های فعالیت صنفی و حرفه ای معلمین در جامعه، هستند که بایستی ضمن تغییر رویکرد به فرصت محوری ، سازوکارهای تقنینی و ساختاری را در جهت ایجاد و تاسیس نهادی تحت عنوان «سازمان نظام معلمی و اعتبارسنجی آموزشی و حرفه ای» فراهم نمایند.
البته در خصوص پرداختن به موضوع نظام صنفی معلمین کشور، ابتدا لازم است نسبت به برخی ابهامات و شائبه ها روشنگری نمود تا زمینه طرح موضوع هم برای خوانندگان و هم برای طرفین موضوع شفاف تر گردد. اول اینکه در جامعه کنونی وقتی صحبت از نظام صنفی و یا حقوق صنفی اصناف و اقشار مختلف جامعه به میان می آید، همانا حقوق مادی و خواسته های معیشتی به ذهن متبادر می شود در حالی که نیاز معیشتی یکی از نیازهای انسانی بوده و همه آن نیست. ، به ویژه برای جامعه معلمین کشور در کنار تامین مادی و معیشتی، نیازهای شغلی، حرفه ای و منزلتی مهمتری وجود دارد که در محیط های کاری و اجتماعی نیازمند تاکید و توجه بدانهاست، چرا که کمترمعلمی در کشور در قبال دریافت حتی مبلغ کلان حقوق و پاداش مادی، راضی به نادیده انگاشتن منزلت شغلی و اجتماعی خود در جامعه خواهد بود.
لذا هر ساختار قانونی و رسمی ایجاد شده برای مدیریت حقوق و خواسته های صنفی معلمین باید در کنار نیازهای معیشتی به نیازهای منزلتی، شغلی و حرفه ای اعم از آموزش، رتبه بندی، اعتبارگذاری، سنجش صلاحیت های حرفه ای، معیارهای شایستگی، شایسته سالاری، ارتقا و… نیز بپردازد. دوم اینکه در خلا نبود ضوابط، معیارها یا ساختارهای رسمی و قانونی برای پاسداشت و ارتقای حقوق صنفی و شغلی معلمین، افراد و گروه ها و انجمن های متعددی به شیوه قیم مآبانه وارد حوزه دفاع از حقوق صنفی معلمین می شوند که در اغلب موارد ممکن است شبهات و نارسایی هایی را به اصل موضوع حقوق صنفی معلمین وارد سازند.
لذا تشکیل قانونی و رسمی «سازمان نظام معلمی» زمینه هر نوع پراکنده کاری، موازی کاری، قیم مآبی و… را تا حد امکان از بین خواهد برد. و سوم این که با مطرح شدن موضوع تشکیل «سازمان نظام معلمی»، مدیران نظام آموزشی نباید تلقی استحاله اختیارات قانونی و حق دستوردهی در صورت اجرای چنین طرحی برای معلمین را داشته باشند ؛ چرا که حق سیاست گذاری، تقنین و نظارت برای ستاد محفوظ بوده و اهرم های تعاملی نیز فعال خواهند بود ضمن اینکه بخش بزرگتری از امور استخدامی و پرسنلی و نظام پرداخت، همچنان بر عهده وزارت آموزش و پرورش خواهد بود و اساسا معلمین نیز نیروی انسانی آموزش و پرورش محسوب می شوند که حرفه ای تر شدن عملکرد شغلی آنها نهایتا منجر به کارآیی و اثربخشی در نظام آموزشی کشور خواهد شد و ضمنا ما در کشور خود سابقه موفقی از عملکرد این نوع از سازمان ها همچون «سازمان نظام پزشکی کشور» داریم که این مقایسه از حیث مصداق بلوغ کار صنفی در میان اقشار آموزشی و فرهنگی در جامعه صورت می گیرد و لاغیر.
لذا دلایل متعددی برای چنین تغییر رویکرد مدیران و سیاست گذاران حاکمیتی می توان برشمرد که برخی از آنها عبارتند از اینکه:
اولاً به لحاظ ارزشی و اعتقادی در جامعه اسلامی تبیین مقام ربوبیت الهی که در آن خداوند بلندمرتبه، مربی حقیقی و واحد بشریت بوده حاکی از اهمیت تربیت در آموزه های اعتقادی و شان والای مربیان در جهت تحقق تربیت دینی و رسیدن به قرب الهی می باشد چه بسا که مقام معلم در جامعه ما هم شان مقام انبیای الهی در دعوت و هدایت انسان ها به سوی حقیقت ابدی و توحید قلمداد شده و امروزه خانواده های ایرانی ضمن اعتماد کامل به معلمین و مربیان در مقام عهده داران تربیت سالم فرزندانشان، آنها را الگوی ایمانی، اخلاقی و شخصیتی در تکوین و تعالی وجودی متربیان می دانند. لذا پاسداشت شان و منزلت والای الگوهای نظام تربیتی و تلاش برای تامین حقوق و انتظارات و همچنین ارتقای شغلی و حرفه ای آنها در ابعاد مختلف نیازمند سازوکارهای متناسب خارج از ساز و کارهای اداری و پرسنلی رایج می باشد.
ثانیا باید اذعان نمود که وزارت آموزش و پرورش به عنوان بزرگترین خانواده سازمانی و معلًًًًٌٌّّّّّّّمین و فرهنگیان پرجمعیت ترین قشر در کشور محسوب می شوند که خود فرصت بی نظیری را در ابعاد سرمایه های انسانی و فکری و سایر دارایی های نامرئی در اختیار نظام آموزشی کشور نهاده که حدالامکان مدیریت دانش و تجارب چنین سرمایه ها و حفظ و ارتقای آنها برای نسل های بعدی با هدف پرهیز از رویکردهای آزمون و خطا و تعمق در تجارب پیشینیان و همچنین پاسخ معقول به انتظارات شغلی و حرفه ای آنها باید دغدغه سیاست گذاران آموزشی باشد.
ثالثا در دهه های اخیر در نظام آموزشی کشور با ارتقای دانش، مهارت و سطح تحصیلات معلمین و همچنین بهبود نظام تربیت معلم، حیطه کاری تعلیم و تربیت در حوزه های مختلفی همچون: تدریس، مدیریت، نظارت، مشاوره و… در مسیر حرفه ای شدن گام گذاشته و بِعد حرفه ای را بر سایر ابعاد معنوی، عاطفی، مهارتی هنری و فنی کار معلم افزوده است. برای مثال همان قدر که عمل تربیتی یک معلم در کلاس درس باید آمیخته به اخلاق، عشق و هنر معلمی باشد به همان اندازه نیز باید از ظرافت ها و شایستگی های حرفه ای در عمل تدریس و تعلیم به منظور کارآمدی و اثربخشی برآیند تلاش ها برخوردار باشد تا به عنوان یک معلم حرفه ای کارآمد نمود یابد. لذا جای هیچ گونه تردیدی نیست که داشتن نگاه حرفه ای به کار معلم حدالامکان با هدف تامین انتظارات نظام آموزشی از کارآمدی معلمان و تسریع تحقق اهداف کلان باید بخشی از رویکرد سیاست گذاران نظام آموزشی در تشکیل نهاد صنفی معلمین باشد.
رابعا ، چنانچه دغدغه اصلی برنامه ریزان و مدیران نظام آموزشی مبتنی بر تحقق بالنسبه اهداف و برنامه ها باشد، باید گفت که بر طبق تئوری های نوین مدیریت آموزشی و به اعتقاد صاحب نظران تعلیم و تربیت، بهترین سیاست های آموزشی و برنامه های درسی زمانی تحقق مطلوب می یابند که با اراده قلبی و همکاری متعهدانه معلمین و سایر بازیگران آموزشی در مدارس همراه گردد و طبیعی است که یکی از کانال های همسویی معلمین به عنوان مجریان عملی سیاست ها و برنامه های تربیتی، دخالت دادن آراء و نظرات آنها در تدوین برنامه های کلان آموزشی و درسی و سایر تصمیم سازی های ذی نفعانه می باشد و لذا ایجاد تعهد اخلاقی و عملی نسبت به مسئولیت پذیری برای تحقق کامل اهداف و برنامه ها و نیز پرهیز از مقاومت در برابر تحولات بنیادین از ضروریات است و این زمانی میسر است که قشر فرهنگی جامعه در چارچوب نهاد صنفی و حرفه ای همتراز خویش، بیش از این خود را شریک برنامه ها و ملزم به تحقق آنها بداند و این خود مزید بر دلایلی است که بایستی مسئولین و سیاست گذاران در ایجاد نظام صنفی معلمین بیشتر وجهه همت خود قرار دهند.
و خامسا ، از بعد تکالیف برنامه های و اسناد بالادستی نیز توجه و تمرکز خاصی بر پاسداشت شان و مقام معلمین جامعه و همچنین تلاش برای ارتقای پایه شغلی و حرفه ای معلمین توصیه شده است. به طوری که در «سیاست های کلی ایجاد تحول بنیادین در آموزش و پرورش» ابلاغ شده از سوی مقام معظم رهبری، «نقشه جامع علمی کشور»، برنامه های چهارم و پنجم توسعه، «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» و… نسبت به تحکیم جایگاه و تکریم شان و منزلت شغلی و حرفه ای معلمان توجه ویژه ای شده و بر ایجاد سازوکارهای تعیین صلاحیت ها و اعتبارسنجی حرفه ای معلمان در نظام آموزشی تاکید شده است.
واضح است که مطلوب ترین الگوی صلاحیت های شغلی و حرفه ای معلمان و تن دادن به رضایت بخش ترین اعتبارسنجی حرفه ای و نظام مند از کار و عمل تربیتی معلمان، زمانی اثربخش خواهد بود که در چارچوب نظام صنفی متعلق به جامعه معلمان کشور ودر یک فرآیند علمی و عادلانه باشد.
البته مطابق تکالیف مذکور ایجاد و یا تاسیس رسمی و قانونی «سازمان نظام معلمی» یک فرصت دوگانه در اختیار مدیران و مجریان نظام آموزشی و جامعه معلمان قرار می دهد، طوری که اولا این فرصت را در اختیار مدیران نظام آموزشی قرار می دهد تا در جهت چابک سازی ساختار بروکراتیک و ستادی، بخشی از امور اجرایی و عملیاتی و اقداماتی همچون اعتبارسنجی حرفه ای، ارزیابی عملکرد، نظارت و پیگیری، آموزش، رسیدگی به تخلفات، رتبه بندی و… را به چنین سازمانی تفویض و یا واگذار نماید و خود کار سیاست گذاری و نظارت بر امور سازمان را بر عهده داشته باشد تا بیشترین کارآیی و اثربخشی حاصل گردد و ثانیا معلمین و فرهنگیان نیز خود صاحب یک نظام رسمی صنفی می شوند و از آنجایی که آرا و نظرات معلمان در تصمیمات سازمان دخالت داده می شود و روند امور سازمان نیز با نظارت و پیگیری خود یا نمایندگان شان در سازمان صورت می گیرد لذا تعهد اجرایی نسبت به تصمیمات متخذه در سازمان بالا رفته و رضایت شغلی معلمان نیز ارتقا می یابد.
البته سازمانی که هسته مرکزی آن طی روندی دموکراتیک و با انتخاب معلمان شکل می گیرد لاجرم در دفاع از حقوق صنفی آنها در چهارچوب قانون نیز کوتاه نیامده و سعی در تامین رضایت فرهنگیان خواهد داشت و شاید بتوان گفت یکی از فرصت های راهبردی تشکیل چنین سازمانی نهادینه سازی جایگاه صنفی و تشکیلات مدافع حقوق مادی و معنوی معلمان و فرهنگیان در کشور است تا سایر انجمن ها و اتحادیه ها و نهادهای دیگر که در نبود چنین سازمانی مدعی دفاع از حقوق فرهنگیان کشور می باشند( که شاید علت اصلی اتخاذ رویکرد سلبی سیاست گذاران نظام آموزشی در تشکیل نظام صنفی معلمین یا همان «سازمان نظام معلمی» است) به کار مدنی خود پرداخته و از ورود به داعیه داری مسایل معلمین خودداری نمایند.
نتیجه گیری
دیدگاه شفاف و خردمندانه ریاست محترم جمهوری در خصوص احیا و هدایت نهادهای صنفی به سمت فعالیت در زمینه های تخصصی و حرفه ای در مقطع کنونی فرصت مغتنمی است تا ایده ها و طرح های اولیه تشکیل نهاد صنفی جامع، رسمی و قانونی ویژه فرهنگیان کشور همچون طرح تشکیل «سازمان نظام معلمی» با رویکرد ایجابی فرصت محور در محافل علمی، دانشگاهی و رسانه ای مورد کنکاش و مداقه کارشناسان و خبرگان موضوع قرار گرفته و نهایتا با تامین نظر سیاست گذاران و قانون گذاران و از مجاری رسمی، یک نهاد صنفی و حرفه ای ترجیحا «سازمان نظام معلمی و اعتبارسنجی حرفه ای و آموزشی» در شان و تراز معلمین متعهد و سخت کوش کشور تشکیل یابد.
والسلام علیکم ورحمه الله
سال 93 را در حالی پشت سر گذاشتیم که دو ماه انتهای آن یعنی بهمن و اسفند با یک سری از اعتراضات صنفی معلمان مواجه بودیم ، اعتراضاتی که پس از سال ها سکوت وناامیدی وانفعال خبر از شرایط جدید می داد ؛ شرایطی که اعتراض را ممکن می نمود به این معنا که جامعه معلمی از جو سیاسی حاکم احساس امنیت می نمود و با ارزیابی های نخستین که در مدارس انجام گرفته بود و زمزمه های اعتراضی تهدیدی را مشاهده نکرده بود، به این نتیجه رسیده بودند که می شود اعتراض نمود.
دراین فضا و به یاری شبکه های مجازی و نقش آفرینی رسانه ها به ویژه سایت های خبری و تحلیلی حوزه آموزش و پرورش و پیشتازی « سایت سخن معلم » فعالیت های مدنی جهت پی گیری مطالبات فراگیر شد . انعکاس نامه ها و یاداشت ها و اخبار مناطق مختلف موجب گسترش موج راه افتاده شد و بازوی رسانه در غیبت تشکل ها درمراحل اولیه توانست این خلا راجبران کند و به اثبات برساند که " رسانه " نقش موثرتری دارد و چنانچه از آن غفلت شود خلا آن قابل جبران نیست و در صورت پیوند رسانه و تشکل می توان به نتایج بسیار ارزشمند و پایداری دست یافت.
ابتدا به صورت جسته و گریخته در برخی از شهرها حرکت هایی انجام پذیرفت . کم کم خبر به سایر مناطق رسید و این تحرکات در مناطق دیگر نیز صورت گرفت ،موج به راه افتاده دراسفند فراگیرتر شد به گونه ای که تشکل ها را هم وادار به موضع گیری کرد . با دعوت کانون صنفی معلمان در دهم اسفند تجمعاتی برگزار شد که معلمان در تهران نیز مقابل مجلس « تجمع سکوت » برگزار کردند.
پس از دهم اسفند علی رغم اینکه کانون صنفی معلمان برای پس از دهم برنامه ای را اعلام نکرده بود مجددا در برخی از شهرها تجمعاتی برگزار گردید و تا آخرین روزهای اسفند این اعتراض ها ادامه داشت .در مورد ادامه اعتراضات اختلاف نظرهایی وجود داشت که تصمیم گیری را هم برای کانون صنفی و هم برای معلمان سخت کرده بود .
در شرایط پس از دهم اسفند سازمان معلمان ایران هم که تنها تشکلی بود که با « سکوت » از کنار اعتراض ها عبور نکرده بود و با پیش بینی اینکه وزارت کشور مجوزی برای تجمع نخواهد داد ،اصل اعتراض را تایید اما با تجمع و تحصن در شرایط اسفندماه مخالفت کرده بود،با رصدکردن اوضاع در تعامل با فعالین صنفی به استناد حوادث و اتفاقات وابراز نظرها به تبین چرایی موضع خود بپردازد که به نظر می رسد تعامل فعالین این دو تشکل که سابقه طولانی فعالیت مشترک داشتند می تواند برسرمایه تجربه فعالیت های مدنی بیفزاید.
فعال شدن جامعه معلمی پس از سال ها غنیمتی ا ست که نباید به هیچ دلیل و قیمتی به هدر رود ، بنابراین هر نوع اظهارنظر ،نوشته و یا کنشی می بایست در راستای حفظ و ارتقای سرمایه مدنی معلمان همسو با جامعه مدنی باشد .
به نظرمی رسد کنشگران معلم به طور عام و تشکل ها و فعالین صنفی به طور خاص بیش ازهر چیزی به موازات کنشگری خود ضمن آسیب شناسی ،الزامات کنشگری مدنی معطوف به اهداف و نتایج رامد نظر داشته و در سطح فردی وجمعی به این الزامات توجه داشته باشند.
اینکه معلمان و تشکل ها متنوع ومتفاوت عمل کنند ایرادی ندارد اما ایراد زمانی وارد است که کنشی مغایر منافع جامعه مدنی باشد .اینجا یک پرسش پیش می آید که چگونه ممکن است کنشی هم راستا با اهداف جامعه مدنی نباشد؟
اگر این فرض رابپذیریم که هرکنشی ریشه در منش برگرفته از بینش متکی بر دانش دارد آنگاه به این نتیجه می رسیم که کنش های نا همسو و مخرب ناشی از دانش های اشتباهی است که منجر به بینش اشتباه و شکل گیری منش های مخرب می گردد.
به عنوان مثال معلمی که به تشکل ها نمی پیوندد و کنشگری فردی و توده ای را برمی گزیند با اطلاعات اشتباهی که دارد نگرش منفی در او پیرامون تشکل ها شکل گرفته و آن قدر این نگرش ،منفی جلوه کرده که او هیچ کدام از تشکل های موجود را مناسب عضویت نمی داند و یا معلمی که منغعل است و در هیچ فعالیتی حضور ندارد با اتکا به دانش و اطلاعات غلط هر نوع فعالیت را بی فایده می داند و منش او که انزوا را برگزیده ریشه در نگرش اشتباه او دارد.
تردیدی نیست که هر نوع کنش غیر متشکل آسیبش بیش از انفعال است ؛ چرا که یکی از شاخص های اصلی کنشگری مدنی فعالیت درقالب تشکل ها است و در این صورت است که آگاهانه و هدف مند عمل کردن و استمرار به عنوان شاخص های دیگر کنش مدنی ممکن می گردد.
البته ناگفته نماند که عده ای به دلایل دیگری در عرصه کنشگری مدنی حضور ندارند که در این نوشته جای پرداختن به آن نیست.این عده به هر دلیلی هیچ گاه منافع شخصی و گروهی خود را همسو با مطالبات صنفی و مدنی معلمان نمی دانند و به عبارتی قطعه ای ناهمگون در پازل جامعه ی معلمی هستند.
امید است در این فرصت که به یاری فضای مجازی امکان ارتباط و گفت و گو فراهم شده است بتوانیم با حضور آگاه بخش و امید دهنده گامی در مسیر ارتقای سرمایه ی جامعه مدنی برداریم .
گروه اخبار /
یکی از مشکلات اساسی و با تبعات منفی زیاد در حوزه کارمندی توجه بیش از حد به پرداخت های متفرقه، متغیر و بی ثبات است.
پرداخت هایی همچون عیدی، پاداش،فوق العاده، حق العمل، پاداش، رفاهی، کارانه، اضافه کار و بسیاری موارد دیگر که از دستگاهی به دستگاه دیگر متفاوت است.
مشخص نیست چرا وقتی در دولت ملاک پرداختی ها عملکرد ، کیفیت ارائه خدمات و رضایت ارباب رجوع ملاک عمل نیست ، چرا وقتی به جای همه فقط رضایت رئیس ملاک عمل است ، این همه پرداخت متفرقه وجود دارد ؟
پرداخت هایی که گاها تا چند برابر حقوق اصلی و ثابت کارمند هم می شوند !
وقتی رضایت رئیس که یک نفر است ، جای خود را به نتایج عملکرد فردی کارمند که فرآیند است بدهد ، وقتی رضایت مدیر که همیشه در نوسان است جای خود را به فرآیند عملکرد که با ثبات است ، وقتی رضایت مدیر که موقتی است جای خود را به فرآیند عملکرد که ثابت است بدهد ، بی ثباتی و نوسان وجود کارمند را فرا خواهد گرفت. رضایت مدیر بر عملکرد مقدم شمرده خواهد شد و گرفتن حقوق و مزایای بیشتر در راس امور قرار خواهد گرفت. بی ثباتی و نامشخص بودن رضایت مدیر و پرداختی های یک ماه از ماه دیگر و یک سال از سال دیگر فضای بلاتکلیفی را هم ایجاد می کند.
در این فضا اهداف دولت به خوبی اجرا نمی شود ، خدمات با کیفیت مناسب ارائه نمی شود و در نتیجه صدای نارضایتی ها از همه جا به گوش خواهد رسید.
باید در روش های کاری و فکری و تصمیم گیری" بازنگری اساسی " کرد.
« اگر این گونه پرداخت ها و این گونه تصمیم گیری ها " جواب گو "بود تا کنون می بایست نتایج خود را نشان می داد. »
پاراف
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
الف- تعريف طنز :
" طنز ، هنری است که عدم تناسبات در عرصههای مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به نظر میرسند، نشان میدهد و این خود مایه خنده میشود. هنر طنزپرداز، کشف و بیان هنرمندانه و زیباییشناختی عدم تناسب در این "متناسبات" است. " ( 1)
ب- ریشهٔ واژه طنز :
طنز در لغت به معنای طعنه زدن است ولی معنای اصلی که در قبل به کار می رفته است به معنای تیغ جراحی می باشد.
معادل انگلیسی طنز satire است که از satira در لاتین گرفته شده که از ریشه satyros یونانی است. satira نام ظرفی پر از میوههای متنوع بود که به یکی از خدایان کشاورزی هدیه داده شده بود و به معنای واژگانی "غذای کامل" یا "آمیختهای از هرچیز" بود. " (1)
ج تفاوت طنز و مسخره کردن ديگران که به غلط طنز و ... ناميده مي شود (با هم خنديدن پسنديده است ولي به هم خنديدن مذموم نکوهيده است ) :
"مسخره كردن و دست انداختن دیگران به نام های مختلف از قبیل طنز، جوك و غیره پدیده ای ناهنجار است كه از نظر قرآن و شرع رفتاری مذموم و نكوهیده شمرده شده است. " ( 2)
" یكی از شاخه های مهم و تأثیرگذار در ادبیات سیاسی و اجتماعی دیروز و امروز جهان، طنز و فكاهی با انواع و اقسام آن است. آیا طنز به قول مولانا جلال الدین رومی شكل دیگر خندیدن است؟ آن جا كه می سراید «عشق آموخت مرا شكل دگر خندیدن» یا آن كه دیگر خنداندن؟ یا استهزا و دست انداختن دیگران است؟
به نظر عبید زاكانی این هنرمند فكاهی و لطیفه پرداز و طنزنگار سده های ششم و هفتم، مسخرگی و استهزای دیگران و دست انداختن ایشان به كلمات و اعمال به عنوان یك راهكار برای ستاندن حق از هر ستمگر خرد و درشتی است كه به شیوه های مختلف ستم می كنند و به روی خود نمی آورند. از این رو گاه می بایست بهلول وار دیوانه نمایی كرد تا با زبان تند و آتشین، حاكمان ستمگر را برسر جای نشاند و گاه دیگر دلقكی كرد و هم چون دلقك های دربار شاهان ستمگر چون ناصری، زبان حق خواه و حق گوی مردمان شد. براین اساس عبید در زمان فشارهای مضاعف سیاسی كه هیچ حربه ای برای رسیدن به مقصد و گرفتن حق از ستمگران وجود نداشت راهكار مسخرگی را نشان می دهد و می سراید: رو مسخرگی پیشه كن و مطربی آموز، تا داد خود از كهتر و مهتر بستانی.
اما همین ابزار سیاسی گاه به یك ناهنجار اجتماعی بدل می شود و اشخاص و گروه هایی با مسخرگی و طنزسازی و فكاهی پردازی و لطیفه گویی نه تنها هر لطفی را از كلام می ستانند بلكه آن را نیشتری می سازند و به جان مردمان پاك و شریف فرو می كنند. بسیاری از تنش های جامعه كه از راه مطبوعات و دیگر رسانه های گروهی ایجاد می شود نه از باب دادستاندن است و نه از باب خنداندن بلكه ابزار سیاسی برای تحقیر بخشی از جامعه می شود و به شكل یك ناهنجار زشت، امنیت اخلاقی جامعه را با خطر مواجه می سازد."( 2)
همان طور که ملاحظه مي فرمائيد ،طنز و مسخره کردن ديگران يا به عبارت بهتر با هم خنديدن و به هم خنديدن دو موضوع متضاد مي باشند که اولي پسنديده و دومي مذموم است .
به دلايل گوناگون از جمله عدم آگاهي ، کم توجهي و ...اين دو مقوله ي متضاد براي عموم مردم مخدوش مي شود که بسيار مخرب است .
در صورتي که عموم مردم اشتباه کنند ، مسئوليت خطا پيش آمده بيشتر از آن که به عهده عامه باشد ، به عهده فرهيختگان ، انديشمندان ، هنرمندان ، صاحبان خرد ، اصحاب رسانه ، تشکل هاي مدني و ... مي باشند ، زيرا به درستي نقش آفريني نکرده اند و اثرات کاملأ متضاد اين دو مفهوم ظاهرأ مترادف را براي عموم مردم توضيح نداده اند .
د- متأسفانه امروزه حريم خصوصي شهروندان هم دست خوش تجاوز و تعددي قرار گرفته است :
همه روزه شاهد انتشار عکس هاي خصوصي ، کليپ ها ، فيلم هاي خانوادگي و... در فضاي مجازي مي باشيم که معضلات فراواني براي شهروندان فراهم آورده است .
در آذر ماه 1392 معاونت حقوقي رياست جمهوري با همکاري مرکز بررسي هاي استراتژيک رياست جمهوري " منشور حقوق شهروندي " را منتشر کرد . اين منشور به مدت يک ماه در معرض نقد صاحب نظران ، انديشمندان و شهروندان قرار گرفت .
رسالتˏ رسانه ملي ، صاحب نظران ،انديشمندان ، فرهيختگان ، نهاد هاي مدني و... آموزشˏ حقوقˏ شهروندي به آحاد جامعه است؛ تا اين ضرورت اجتناب ناپذير به فراموشي سپرده شود ، بروز ناهنجاري مشابه امري عادي مي باشد .
اينجانب به عنوان يک شهروند ،مي خواهم از حقوق شهروندي خود استفاده کنم و ماجراي انتشار اين کليپ را از نقطه نظر«ˏ منشور حقوق شهروندي » بررسي کنم ؛ اميد است جامعه و رسانه ملي هم به اين حقوقˏ ما شهروندان ، توجه نمايند .
با توجه به فصل دوم – مهمترين حقوق شهروندي ، ماده سه ، زير عنوانˏ حريم خصوصي ، قسمت 32 و 33 که اشخاص خصوصي يا عمومي را مخاطب قرار مي دهد ، در منشور حقوق شهروندي آمده است :
3-32 جمع آوري اطلاعات فردي توسط اشخاص خصوصی یا عمومی باید با استفاده از روش هاي قانونی و براساس رضایت فرد مزبور یا مجوز قانونی صورت پذیرد. افراد حق دارند به اطلاعاتی که درخصوص آنان جمع آوري شده دسترسی داشته باشند و در صورت وجود اشتباه، خواستار اصلاح این اطلاعات شوند.
3-33 اطلاعات خصوصی مربوط به افراد را نمی توان در اختیار دیگران قرار داد، مگر به موجب قانون یا با رضایت فرد.
اينجانب به عنوان يک شهروند مفتخرم که کليپ بيژن را قبل از پخش از رسانه ملي مشاهده نکرده ام ، ولي به عنوان معلم از انتشار گسترده آن شرمنده هستم ، زيرا رسالت معلم و ... بسط و گسترش آگاهي در جامعه است .
اينجانب به عنوان يک شهروند مفتخرم که اي میل هاي افراد ناشناس رابدون باز کردن ، حذف شان مي کنم ، ولي به عنوان معلم از اينکه تعداد قابل توجه اي از شهروندان اي میل هاي افراد ناشناس را براي آشنايان خود ارسال مي کنند شرمنده هستم زيرا رسالت معلم و ... بسط و گسترش آگاهي در جامعه است .
اينجانب به عنوان يک شهروند مفتخرم که حتي اگر ترديد داشته باشم که اي میلي قصد تجاوز به حريم خصوصي افراد شناخته شده يا ناشناس را دارد ، بدون باز کردن ، حذف شان مي کنم ولي به عنوان معلم از انتشار اين اي میل ها در فضاي مجازي شرمنده هستم زيرا رسالت معلم و ... بسط و گسترش آگاهي در جامعه است .
اينجانب به عنوان يک شهروند مفتخرم ...ولي به عنوان معلم از ... شرمنده هستم ،زيرا رسالت معلم و ... بسط و گسترش آگاهي در جامعه است .
اينجانب به عنوان يک شهروند مفتخرم در انتشار کليپ بيژن هيچ گونه نقشي نداشته ام ، ولي به عنوان معلم از انتشار گسترده آن شرمنده هستم ، زيرا رسالت معلم و ... بسط و گسترش آگاهي در جامعه است .
متأسفانه فرهيختگانˏ جامعه و رسانه ملي به دلايل گوناگون رسالت خود را فراموش نموده اند . اگر کارشناسان ، انديشمندان ، متخصصان ، صاحب نظران و ... از زواياي گوناگون به اين مهم ( حقوق شهروندي ) مي پرداختند مطمئنأ جامعه امروز ما با چالشˏ ترک تحصيل يک شهروند شريف به نام" بيژن " مواجه نبود .
ورود رسانه ملي به مباحث حقوق شهروندي را به فال نيک گرفته و از تلاش رسانه ملي جهت اعاده حيثيت شهروندˏ عزيزمان بيژن ، تقدير به عمل مي آورم .
انتظار به حق جامعه از رسانه ملي آنست که همه حقوق شهروندي را يکپارچه براي همه شهروندان مورد توجه قرار دهد .
خطاي بزرگ رسانه ملي آنست که ازپذيرش مسئوليت خود در ارتقاي فرهنگ ملي در رابطه با آموزش حقوق شهروندي طفره مي رود .
طبق حقوق شهروندي از رسانه ملي انتظار مي رفت به نکات ذيل توجه مي نمود .
متأسفانه عدم ˏتوجه برنامه سازان ، در واپسين لحظات سال 1393 آبروی رسانه ملي را هزينه کرد .
موارد خطا به شرح ذيل است :
بدون آنکه قصد حمايت کورکورانه از معلمˏ بيژن را داشته باشم ، فقط به دليل آنکه يک طرفه به قاضي رفتن را خلاف حقوق شهروندي آن معلم مي دانم ، از رسانه ملي ، به عنوان ناظر بي طرف ، انتظار مي رفت در فرصت مساوي نقطه نظرات معلم را هم بر روي آنتن مي برد .
بينندگان محترم حق دارند بدانند که :
دلايل معلم براي تهيه کليپ چه بوده ؟ ، انگيزه ابتدایي وي چه بوده ؟ آيا خود معلم اقدام به انتشارکليپ نموده ؟ آيا پس از انتشار گسترده کليپ و ترک تحصيل و ... معلم چه نظري داشته ؟ ده ها و صدها سئوال بي پاسخ در ذهن ميليون ها بيننده ايجاد شده است که نشانه بي تدبيري رسانه ملي در اين برنامه است .
به معلم ˏبيژن که گويا سرباز معلم بوده ، فرصت دفاع و يا اظهار پشيماني داده نشده است ، لذا اين شهروند هم از حقوق شهروندي اش محروم مانده است .
مجري محترم ، حقوقˏ شهروندي همه ي معلمان را ناديده گرفته است که موجب اعتراض گسترده اين قشر فرهيخته گرده است .
مقصران اصلي ، يعني انتشار دهندگان اين کليپ مخاطبˏ رسانه ملي بوده اند ، زيرا اگر شهروندان محترم اقدام به ارسال اين کليپ به ديگران نمي کردند ، اين تجاوز به حريم خصوصي معلم و شاگرد گسترش نمي يافت ! اگر شهروندان محترم آموزش ديده بودند که به جاي خنديدن به هم ، با هم بخندند ، آيا اين خطا چنين فرجامي داشت ؟!
آيا در يک برنامه احساسي آن هم در آخرين ساعات پايان سال ، بدون ارائه نظر کارشناسان ،صاحب نظران و ...حوزه تعليم و تربيت ،بدون بررسي نظر و ديدگاه معلمˏ بيژن ، بدون تحقيق ميداني و نظرسنجي از انتشار دهندگان اين کليپ ، بدون مشارکت بينندگان از طريق پاسخ به گزينه ها از طريق پيامک و ارتباط تلفني و مصاحبه و ... رسانه ملي به هدف خود دست يافته است ؟!
خوشبينانه ترين نظر در باره اين برنامه آنست که بنده عرض مي کنم : " بي تدبيري رسانه ملي " ؛ بد بينانه ترین نظر را مسئولين رسانه ي ملي در سايت ها دنبال کنند!
با توجه به مطالب فوق و بنا به دلايل ذيل :
الف : مجري محترم برنامه حقوق شهروندي همه ي معلمان فرهيخته را ناديده گرفته است .!
ب : رسانه ملي در ايفاي رسالت خود (متقاعد ساختن آحاد جامعه تا به حقوق شهروندي ديگران احترام بگذارند ) موفق نبوده است .!
ج طبق بند بعدي همين منشور حقوق شهروندي که در ذيل آمده است :
3-34 رسانه ها باید حریم خصوصی افراد را رعایت نمایند و در صورتی که موجب توهین، افترا و ضرر معنوي و مادي شوند باید پاسخگو باشند.
از رسانه ملي انتظار مي رود همان طور که براي اعاده حيثيت بيژن يک شهروند محترم دلسوزانه اقدام کرد ، براي اعاده حيثيت فرهنگيان فرهيخته و ايفاي نقش آگاهي آفريني خود ، مدبرانه اقدام نمايد و در برنامه اي با حضور نمايندگان تشکل هاي مدني فعال در آموزش و پرورش جبران مافات نمايد .
باور فرهيختگان آنست که ديکته نانوشته بي خطاست ولي عدم اصلاح خطا و تکرار آن جايز نيست !
باور معلمان آنست که مديران خردمند و توانمندˏ رسانه ملي در برنامه هاي متعدد و متنوعˏ کارشناسي شده هم از فرهنگيان پوزش مي طلبند و پاسخگوي ضرر معنوي وارد شده به همه معلمان خواهند بود و به کمک همين فرهيختگان ، شهروندان محترم را به حقوق شهروندي آگاه مي سازند تا در سرتاسر اين مرز و بوم همه آحاد ملت با هم بخندند! نه به هم بخندند !
وحدت و يکپارچگي آحاد ملت ، همدلي اقوام و مليت ها ، احترام متقابل به همه گويش ها و خرده فرهنگ ها و ... ضامن اتحاد ملي ، پيشرفت و تعالي جامعه است .
با تقديم شايسته ترين احترامات – ارادتمند شما – شهسوارزاده
شهروندˏ عضوˏ سازمان معلمان ايران ( شوراي منطقه شش )
هشتم فروردين نود وچهار
منابع :
ويکي پديا
قران پژوهان شمال به ادرس اينترنتي http://www.qpsh.ir/node/91
25 . مواردی چندش آور و بسیار زشت از بعضی از همکاران دیده ام یا از زبان خودشان شنیده ام که قابل بیان کردن نیست .
26. همکارانی دیده ام که زیرآب همکاری دیگر را پیش حراست اداره و هسته ی گزینش زده اند و حتی دیده ام همکاری را که با او نان و نمک می خوردند با امضای یک نامه ی دسته جمعی باعث حراستی شدن و گزینشی شدن اش شده اند .
27.همکارانی دیده ام که تمام حساسیت های انسانی از وجودشان رخت بربسته است و برای همه ی این بی حساسیتی ها توجیه دارند و خود را محق می دانند که چاره ای ندارند! کاری نمی شود کرد! و...
مثلا "صداقت" برایشان خنده دار است، فریب و نیرنگ در سلول هایشان خانه کرده است انسان صادق را احمقی بیش نمی دانند و در بهترین حالت، انسان صادق را این گونه خطاب می کنند که؛ "یارو کله اش بوی قرمه سبزی می ده" و به هم چشمک می زنند !
دیگر احساسی نسبت به کشته شدن یا زخمی شدن یک حیوان یا یک انسان ندارند یعنی واکنشی نشان نمی دهند، اعتراضی نمی کنند بگذار هر آنچه درخت در جهان است قطع شود، به من چه! به من چه که فلانی فلانی را در خیابان یا در مدرسه یا حتا در کلاس می زند! به من چه که فلان قلدر به فلان دختر زور می گوید! یا فلان مامور فلان انسان را در ملاء عام می زند! مگه من فردین هستم!!؟
دیگر حساسیتی نسبت به دزدی ندارند و در بهترین حالت؛ مهم این است که خودشان دزدی نکنند و می گویند؛ به من چه که مدیر دزدی می کند! به من چه که فلانی دزدی می کند! مملکت قانون داره!
عشق را ، معنویت را ،خلاقیت را ، شوق و ذوق را مسخره می کنند و به خوشبختی به خوشی های کوچک روزانه و خوشی های کوچک شبانه دل خوشند و با کارشان سرگرم!
هرگز اهل خطر کردن نیستند و تنها به آرامش ذهن و سلامت جسم و عمر دراز می اندیشند ....
آزادی و عدالت، در مقابل پول و پست و راحتی زندگی، برایشان پوچ و بی معنی و تو خالی است!
کیفیت و انسانیت جایش را به عدد و ارقام و کالا داده است!
28. موش ها زمانی که باهوش ترین شان فهمیدند با انداختن زنگی به گردن گربه می توانند هنگام آمدن اش با شنیدن صدای آن زنگ از شر گربه راحت شوند جشن گرفتند اما بعد از جشن با یک سوال مهم روبرو شدند که؛ چه کسی و چگونه زنگ را به گردن گربه بیاندازد!؟
این حکایت حال بعضی از ما معلمان است؛ اگر موش هستیم که نمی توانیم زنگی به گردن گربه بیاندازیم و اگر می توانستیم زنگی به گردن گربه بیاندازیم که دیگر موش نبودیم.
ادامه دارد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جایی نماند که نگردم یافت نشد.دست آخر دست به دامان همکاران شدم. دفتر مدرسه ولوله ای به پا بود که بیا وببین کلی چشم و ابرو رفتم تا فضا نیمه آرام شد و با صدایی رسا و البته با وجاهتی برخاسته از جایگاه معلمی اعلام داشتم دسته کلیدم گمشده کسی آن را ندیده؟
سکوتی غریب حاکم شد ، من نفسم بند آمد ، آهسته همکار دست چپیم سر بیخ گوشم آورد و گفت :فحش سیاسی می دهی ؟چهاربندم به تکان آمد خاموش شدم.چند روزی است با چکش و پیچ گوشتی به جان خفایای ذهنم افتادم مگر روزنه ای در حافظه ام بازشود شاید دسته کلیدم را آنجا یافتم.اما این کندوکاوها نتیجه نداد.
تا آنکه تماسی با من گرفتند و شنیدم که تماس گیرنده صحبت از دسته کلیدهایم می کند،خوشحال و دعاگویان به وعده گاه رفتم. مقابلش روی صندلی نشستم و ایشان از دسته کلید پرسیدند ، گفتم دسته کلیدم گم شده فرمودند کجا؟ نمی دانستم و او گفت مرا دور نزن ؛ فهمیدم ایشان به دوران روحی دچارند؛ چون من مقابل ایشان نشسته بودم اما تصور می کرد درحال دورانم. به خانه برگشتم.بدون دسته کلید.
به پیوست اطلاعیه های سابق بر این از دوستان تمنا دارم دسته کلید این جانب را چه در فضای مجازی و غیر مجازی به دست فراموشی بسپارند.
به هرشکل گره ای که با دست باز نمی شود چرا با دندان باز کنیم ؟
این سوالی است که از دوران بچگی ذهن و زبانم را به خود مشغول کرده است.
یکی از دلایلی که کودکان دیروز و بزرگسالان امروز قادر نیستند هیچ گره ای را باز کنند نبود کلید نیست چون اساسا در روزگار قدیم گره ها با دست باز می شد و نه با کلید.
کلید از جمله ظرفیت های جهان امروز ماست. از این نظر بهتر دیدم مروری کنیم به معنای عبارت "کلید" در لغت نامه دهخدا.
کلید. [ ک ِ ] (ازیونانی ، اِ) مأخوذ از یونانی آنچه که بدان قفل بگشایند. (غیاث ). ترجمه ٔ مفتاح و اقلید معرب آن و اغلب که معرب اقلی باشد که بالکسر لغت یونانی است به همان معنی ... (آنندراج ). ابزاری که بدان قفل را گشایند و بندند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). بندگشا. آهنی یا چوبی که بدان بندو قفلی را گشایند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مفتح . مفتاح . مقلد. مقلاد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ). مِرتاج . اقلید. (منتهی الارب)
از نظر این نگارنده ، بسته به روان شناسی افراد ، راه های گشودن هر دری متفاوت است.
هر کس بنا به ظرفیت و توانایی های وجودش تا حدودی می تواند درهای بسته را بگشاید و گاه موفق نمی شود:
دستها می سایم تا دری بگشایم...../در و دیوار به هم ریخته شان بر سرم می شکند...
نیما یوشیج ) :
گاه کلیدی نمی یابیم تا در به روی خواسته هایمان بگشاییم:
دانش به خانه اندردر بسته
نه رخنه یابم و نه کلیدستم .
ابوشکور (گنج بازیافته ص 41).
.
به هر صورت هر گنجینه ای به ناچار کلیدی دارد و راه رسیدن به آن گنج آرزوی هر بنی بشری است:
کلید است ای پسر نیکو سخن مرگنج حکمت را
در این گنج بر تو بی کلید گنج نگشاید.
ناصرخسرو.
گاه این کلید هارا باید با جوهر وجود ساخت.
درگنج سعادت سازگاری ست
کلید باب جنت بردباری ست .
(سعادت نامه ، منسوب به ناصرخسرو).
و کلیدهایی که در این دنیا ساخته می شوند تا دری از درهای بهشت را بگشایند:
عدل است و بس کلید در هشتمین بهشت
کو عدل اگر گشادن ِ این در نکوتر است .
خاقانی . .
و بدا به آن حادثه ای که هیچ کلیدی آن را چاره ساز نباشد
و لیکن چو در شیشه افتاد سنگ
کلید در چاره ناید به چنگ .
نظامی .
اما در نهایت برای فتح جهان، باید چون کلید گشاینده باشیم.
فتح جهان را تو کلید آمدی
نز پی بیداد پدید آمدی .
نظامی .
اینک باز گردیم به گفتمان رایج در جامعه امروز . دو پهلو سخن گفتن چقدر می تواند ما را در انتقال آنچه می انگاریم یاری کند ؟ زبان ایهام می تواند هم زبانی ها را گسترش بخشد؟یا اینکه باید در پس زبان رمزی ،شرحی مبسوط بیاوریم تا مهار سخن را بر کرسی فهم بنشانیم،
آنجایی که سعدی می فرمایند:
زبان در دهان ای خردمند چیست
کلید در گنج صاحب هنر.
بیانگر این واقعیت است که زبان ،کلید معرفت آدمی است برای تعامل با اطرافیان باید این کلید را بچرخانیم تا قفل همدلی ها باز شود والا غبارانگیختن و به دنبال آن غبار از کلام زدودن هنر نیست.
آنجایی که فحوای کلام، سخنان حکمت آمیز است؛ استادان فن سخنوری کلام شان را از زیورالات زبانی مبرا می کنند؛ تا به چاه مغلطه نیفتند و درجایی دیگر بر سمند کلام می نشینند تا نگارگر زیبایی ها گردند.
پس بهتر نیست مروارید سخن را چنان به رشته کلام بکشیم که رشته ی دوستی را محکم تر کند؟
( نغمه بهار )
خنده ی بهار
گوشه ای زنغمه های زندگیست!
جلوه ای
زبیکرانه های بندگی
مهربان و سبز
با نجابتی به رنگ عشق
در هوای تازه
سینه اش پر از حکایت امید!
می زند زپرده های ناز
خسروانی دگر
تا کرشمه ای به رنگ زندگی به پا کند!
باید از نجابتش
دوباره بهره ای گرفت
عاشقانه زیست!
عاشقانه گفت!
نغمه های فروَدین
قصه های تازه ی دل است !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش /
هیتلر در نبرد من در خصوص آموزش پرورش می نویسد، دولت مردمی لازم است نظام آموزش عمومی ما را به شیوه ای بازسازی کند که فقط مطالب ضروری را در بر داشته باشد. علاوه بر این ، دولت باید برای تدریس پیشرفته تر موضوعات مختلف برای افرادی که می خواهند در آن زمینه ها متخصص شوند، امکاناتی فراهم آورد. آموختن مبانی موضوعات مختلف برای کمک به تحصیلات همه جانبه برای یک فرد معمولی کافی خواهد بود. او باید به نحوی جامع و با جزئیات فقط آن موضوعی را فراگیرد که مایل باشد در آن رشته برای تمام عمر کار کند . آموزش عمومی در تمام موضوعات و رشته ها باید اجباری باشد و انتخاب تخصص باید برعهده ی خود فرد نهاده شود.
در این شیوه دوره ی آموزش باید کوتاه شود تا فرصت لازم برای تعلیم جسمی و تعلیم شخصیت و قدرت اراده و توانایی برای قضاوت های نظری ، تصمیم گیری و نظایر آن بدست آید.
امروزه در مدارس ما ، خصوصا در دبیرستان ، توجه اندکی به وظایفی نشان داده می شود که در آینده باید دنبال گردد و این توجه اندک را می توان با این حقیقت اثبات کرد که مقدر شده انسان ها برای همین وظایف در زندگی در سه نوع مدرسه مختلف تحصیل کنند. آن چه اهمیتی سرنوشت ساز دارد فقط آموزش عمومی است و نه آموزش خصوصی . زمانی که دانش خاصی مورد نیاز است ، نباید آن را در برنامه ی درسی مدارس راهنمایی و دبیرستان گنجاند ، درست مانند کاری که اکنون انجام می شود.
بنابراین دولت مردمی یک روز باید این معیارهای ناقص را اصلاح کند. تغییر دیگری که دولت مردمی موظف است در برنامه درسی اعمال کند از این قرار است:
این ویژگی دوران مادی گرایی ماست که آموزش و پرورش علمی ما به آنچه واقعی و عملی است تاکیدی فزاینده نشان می دهد:
موضوعاتی مانند ، ریاضیات کاربردی ، فیزیک ، شیمی و غیره . البته این علوم در عصری که تکنولوژی صنعتی و شیمی حکم فرماست و در همه ی وجوه زندگی حداقل جلوه هایی از این علوم را نمایش می دهد، ضروری است ، اما بنا نهادن فرهنگ عمومی ملت بر دانش این علوم امری خطرناک است ، زیرا فرهنگ عمومی همیشه باید در جهت آرمانها هدایت شود. باید در قواعد انسانی یافت گردد و هدفش فقط دست یابی به زمینه کار برای آموزش تخصصی تر علوم عملی مختلف باشد. در غیر این صورت باید آن نیروهایی راکه برای حفاظت از ملت مهم تر از دانش فنی است قربانی کنیم . در گروه تاریخ موسسات آموزش عالی مطالعه ی تاریخ باستان نباید نادیده گرفته شود.
تاریخ روم ، با خطوط کلی آن ، نه تنها برای دوران ما بلکه برای آینده نیز بهترین معلم است و خواهد بود. آرمان فرهنگ یونانی با تمام زیبایی دل انگیزش باید برای ما حفظ شود . تفاوت های میان مردم مختلف نباید مانعی برای شناخت اجتماع نژادی شود که آن ها را برای برنامه ای عالی تر متحد می کند . نزاع دوران ما برای موضوعات و اهداف بزرگ آغاز می شود. یک تمدن برای حفظ حیات خود می جنگد . این تمدن است که محصول هزاران سال پیشرفت تاریخی است و یونان و آلمان بخشی از این تمدن را شکل می دهند.
باید میان فرهنگ عمومی و شاخه های تخصصی تفاوتی روشن ایجاد شود. علوم فنی بیش از پیش خود را برای خدمت به خدای پول فدا می کند. به منظور خنثی کردن این گرایش ، فرهنگ عمومی باید حداقل در اشکال آرمانی اش حفظ شود . این اصل را که پیشرفت فنی و صنعتی ، تجارت و بازرگانی ، تنها تا زمانی می تواند شکوفا باشد که جامعه ای بومی وجود داشته باشد که نظام عمومی تفکر آن از آرمان ها الهام می گیرد، باید مکررا مورد تاکید قرار گیرد ، زیرا این اصل شرط اولیه برای شکوفایی و پیشرفت است . اما خودبینی مادی گرایانه این شرط زمینه را هموار نمی کند ، بلکه خویشتن داری و لذت به خدمت به دیگران آفریننده ی این شرط است .
نظام آموزشی رایج کنونی هدف اصلی خود را در فرو کردن دانش مورد نیاز در زندگی آینده به مغز جوانان می بیند. این اصل با این عبارت بیان می شود:«هر جوانی باید روزی عضوی سودمند برای جامعه ی بشری شود.»
منظور آن ها از این عبارت توانایی کسب معیشت روزانه با شرافتمندی است . تعلیم سطحی وظایف شهروند خوب، که او صرفا به عنوان مطلبی تصادفی کسب کرده است ، مبانی بسیارضعیفی دارد ، زیرا دولت در خود فقط یک قالب را به نمایش می گذارد و بنابراین آموزش مردم برای نگاه کردن به این قالب به عنوان آرمانی که باید به خدمت کنند و نسبت به آن احساس مسئولیت داشته باشند ، بسیار دشوار است. این قالبی است که به راحتی می شکند . اما همان طور که مشاهده کرده ایم عقیده و نظر مردم به دولت هیچ وجه روشن و واضحی را نشان نمی دهد.
بنابراین ، آموزه ای جز تعلیم کلیشه ای «میهن پرستی» وجود ندارد.
پارسینه