در قسمت اول از رابطه تنگاتنگ و مشترك اولياء و مربيان ، در زمينه آموزش و پرورش نوجوانان و جوانان و نقش اولياء دانش آموزان در مشاركت و همراهى با مسولين و مربيان و بهره بردارى از اين ارتباط در زمينه بسط و گسترش امور آموزش و پرورش و عبور از تنگناهاى مالى وادارى ، سخن به ميان آمد ، اما متاسفانه وقتى از همكارى اولياء و مربيان و مشاركت هاى مالى و آموزشى گفته مى شود ، معمولا دريافت شهريه هاى اجبارى و كمك هاى مردمى غير داوطلبانه كه منجر به ايجاد شكاف و فاصله هر چه بيشتر ميان اولياء و مربيان گرديده و شان و منزلت اجتماعى و فرهنگى مديران و معلمين را پايين آورده و آنها را در معذورات مالى و اخلاقى قرار خواهد داد مورد توجه قرار مى گيرد .
آنچه مسلم است ، در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران كه حاصل خون شهدا و مجاهدت هاى مردم و خصوصا قشر فرهيخته فرهنگى مى باشد ، تحصيل را در كليه مقاطع رايگان اعلام و دولت را موظف به ايجاد و فراهم نمودن زمينه تحصيل كليه آحاد جامعه و دريافت هر گونه وجهى بابت تحصيل از ايرانيان را ممنوع اعلام نموده است و باتوجه به اين موضوع هرعمل و يا قانونى كه برخلاف آن صورت گيرد ، خلاف قانون اساسى و مغاير با اهداف اوليه انقلاب اسلامى مى باشد ، البته در قانون اساسى هيچ مخالفتى با مشاركت هاى مردمى ( اختيارى و بدون هرگونه اجبار ) نگرديده كه نياز به برنامه ريزى و ايجاد راه حل هايى براى اين موضوع مى باشد كه در اين مقاله تا حدى به اين موضوع و راه حل هاى آن خواهيم پرداخت .
موضوع آموزش و پرورش رايگان تا حدودى مانند بحث يارانه ها و چگونگى پرداخت آن و اينكه به چه كسانى بايد پرداخت گردد مى باشد زيرا به نظر مى آيد تحصيل رايگان نيز به نوعى پرداخت يارانه تحصيلى به اقشار گوناگون جامعه مى باشد و متاسفانه در بخش تحصيل نيز همين كلاف سردر گم و بى برنامگى موجود بوده كه بزرگترين لطمه آن نيز به قشر محترم و فرهيخته فرهنگى و دانش آموزان بي گناه خورده و موجب بى اعتمادى و دورى اولياء و مردم از مدارس و حضور اجبارى آنان در عرصه علم و فرهنگ خواهد شد .
در حال حاضر آنچه كه از مشاركت هاى مردمى برداشت مى شود در دو مقوله خلاصه مي گردد :
١- خيرين مدرسه ساز كه تعداد آنها بسيار قليل و اهداف برخى از آنها تا حدودى مبهم و ناشناخته است ؛ گرچه عمل آنها بسيار خداپسندانه و قابل تقدير است .
٢- مدارس غير دولتى كه متاسفانه علي رغم هزينه نمودن ، وقت گذارى ، صرف بودجه ، نيروى انسانى درآموزش و پرورش و تعداد قليل اين مدارس به اهداف واقعى خود نرسيده و فقط مو جب متمايز شدن بخش هاى گوناگون جامعه و پايين آمدن سطوح آموزشى و ادارى در مدارس و ايجاد جامعه طبقاتى و خصوصا جدا كردن فرزندان مسولين و ثروتمندان از اقشار متوسط و پايين جامعه و عدم درك كاستي ها و اختلاف بهره ورى هاى آموزشى و فرهنگى جامعه گرديده است .
اما ببينيم مشاركت هاى مردمى ، چگونه بايد باشد كه ما اشتباهات گذشته را در اين زمينه تكرار ننموده و موجب ايجاد فاصله هر چه بيشتر ، ميان اقشار گوناگون جامعه و متوليان آموزش و پرورش نشويم ؛ به عبارتى با مشاركت مردمى برنامه ريزى شده و تام و تمام كه بدون اجبار و اكراه بوده وحاصل آن يك شراكت سودمندانه و استفاده از توانايي ها و امكانات قشر توليد كننده علم ( مديران ادارى ، آموزشى و معلمين ) مى باشد ، در حقيقت موجب ارتقاء مالى ، آموزشى و ادارى آموزش و پرورش و عدم اجبار و اكراه در مشاركت مردم و به عبارتى تبديل يك رابطه (باخت - باخت ) به يك ارتباط (برد - برد ) ميان مردم و متوليان آموزش خواهيم گرديد .
در قسمت سوم به چگونگى مشاركت مردم ( با اختيار و برنامه ريزى شده ) در آموزش و پرورش و توليد علم و نحوه مشاركت نهادهايى مانند شوراهاى شهر و روستا ، بانك هاى خصوصى ودولتى ، شهرداري ها و خيرين و .... پرداخته ، چگونگى ارتقاء سطوح مالى ، ادارى و آموزشى را در آموزش و پرورش ، ارتقاء شان و منزلت فرهنگيان و در نهايت ، تبديل آموزش و پرورش از يك سازمان مصرف كننده و هزينه ساز به يك نهاد توليد كننده ، در آمد ساز و خودكفا خواهيم پرداخت .
ادامه دارد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.