عمق و گستردگي مسائل آموزش و پرورش در دل همه دلهره و نگراني به وجود ميآورد ، فرقي هم ندارد چه آن پدر و مادري كه فرزندش را به نظام آموزشي ميسپارد و چه معلم و مربي كه بار تعليم و تربيت را به دوش ميكشد يا مقامات دولتي و نمايندگان مجلس كه بايد پاسخگوي كميها و كاستيها باشند. وقتي كه اين مسائل فهرست يا به توصيف آن پرداخته ميشود عمق و گستردگي مسائل بيشتر نمايان ميشود، سال ٩٣ به ويژه نيمه دوم آن و به خصوص دو ماه آخر به نسبت، افكار عمومي و فضاي رسانهاي متوجه آموزش و پرورش شد و پس از سالها نااميدي و بيتفاوتي تحركي ايجاد شد، به همين منظور چند نكته نيازمند يادآوري و تامل است كه به طور خلاصه به آن اشاره ميشود:
١- خروج از انفعال: نفس تحرك و پويايي براي مجموعه دستاندركاران نظام آموزشي كشور مفيد و سازنده است چرا كه ماهيت كار آموزشي و تربيتي با تحرك و پويايي معنا پيدا ميكند بنابراين هر رويكردي كه اين ضرورت را مورد تاكيد قرار دهد و مشوق آن باشد بايد مورد حمايت قرار گيرد.
٢- پرهيز از كليگويي: تجربه نشان ميدهد مسائل در پرتو نگرش علمي و حرفهاي قابل حل و فصل است و هرگونه كليگويي و سطحينگري نهتنها مشكلي را برطرف نميسازد بلكه بر ابهام و استمرار آن مسائل ميافزايد. هر مسالهاي بايد با شناخت ابعادش مورد تجزيه و تحليل كارشناسانه قرار گيرد.
٣- همهجانبهنگري: تكبعدي ديدن مسائل آموزش و پرورش مانند قرار دادن يك قطعه يا پازل از يك مجموعه بدون توجه به نسبت آن با ساير قطعات است ، متاسفانه عدهاي از دريچه صرفا اقتصادي و برخي اين مسائل را از منظر سياسي و بعضي از زواياي ديگر مورد نقد و بررسي قرار ميدهند كه هر شنونده يا خوانندهاي به دليل تكبعدي بودن آن و عدم انسجام با ساير ابعاد نميتواند خود را همسو و هماهنگ كند. به همين دليل معلمان وقتي از منظر خاص مسائل را ميبينند اوليا و مسوولان با آنها احساس ناهماهنگي ميكنند يا برعكس.
٤- مساله محوري: بدون تمركز بر يك مساله كه اولويت مورد اشتراك معلمان، اوليا و مسوولان است نميتوان اميدي به فهم مشترك و يافتن راهحل مورد توافق داشت. طرح فهرستي از مسائل و تكرار عناوين آنها جز افتراق و نااميدي پيامدي ندارد و موجب ميشود همواره در سيكل باطل هميشگي گرفتار شويم.
٥- تعامل به جاي تقابل: معلوم نيست چرا وقتي جاي افراد تغيير ميكند احساس و نگرش آنها نيز متفاوت ميشود ، به عنوان مثال يك معلم از فرداي روزي كه مسووليت اداري ميگيرد خود را در مقابل معلمان ميبيند يا معلمي كه به عنوان ولي به مدرسه ميرود آنگونه كه انتظار دارد وقتي اوليا به نزد او ميآيند رفتار نميكند دليلش هرچه باشد اين عدم تعامل ريشه بسياري از مشكلات است هم فهم مشترك را غيرممكن ميكند و هم انرژيها را به هدر ميدهد.
٦- پرهيز از شخص محوري: نقد رويكردها و نگرشها و سياستها بر نقد افراد اولويت دارد چراكه اگر به رغم تغيير مديران مسائل پابرجا ميماند نشاندهنده عدم تغيير رويكردي است كه موجب استمرار مسائل شده است بنابراين بايد تمركز بر جهتگيريها باشد و اصرار بر تغيير مسيري باشد كه ما را از هدف دورتر ميكند به عنوان مثال يك جهتگيري غلط كه در دوره گذشته پررنگتر شد تمركزگرايي است در حالي كه بر كسي پوشيده نيست كه اين رويكرد آموزش و پرورش را ايستا و غيرخلاق ساخته است.
٧- صبوري و استمرار: ما بيشتر يا عصباني ميشويم و پرخاشگر يا نااميد ميشويم و منزوي چراكه از تجربيات نياموختيم كه هر دستاوردي نتيجه دو ويژگي مهم بوده است ، يكي اينكه كنشگران آن عرصه صبوري پيشه كردند و ديگري اينكه به دنبال نتيجهگيري در كوتاهمدت نبوده و به خود و ديگران فرصت دادند و با پشتكار به طور مستمر پيگير خواستههاي خود بودهاند.
٭ مسوول صفحه مدرسه اعتماد
گروه اخبار /
خبر درگذشت مادر گرامی جناب آقای" دکتر یوسف نیلوفری" موجب تاثر و تالم همکاران گردید .
« گروه سایت سحن معلم » این واقعه جانگداز را به این همکار گرامی و خانواده محترم ایشان تسلیت عرض نموده و برای روح آن مرحومه مغفوره طلب آمرزش و برای بازماندگان صبر و بردباری مسئلت دارد .
پایان پیام /
گروه اخبار /
بسیاری از معلمان معتقدند حقوق آنها نسبت به سایر کارکنان دولت کمتر است و حقوقشان کفاف هزینههای زندگی را نمیدهد و تبعیضی بین آنها با سایر کارکنان دولت وجود دارد. تعدادی از معلمان اواخر سال گذشته اعتراضهای خود را به طرق مختلف به گوش مسئولان رساندند و پس از آن بود که دولت طرح نظام رتبهبندی را تصویب کرد. با این حال اما و اگرهایی در اینباره وجود دارد و معلمان میگویند حتی اگر نظام رتبهبندی اجرا شود بازهم تبعیض بین آنها و دیگر کارکنان دولت از بین نمیرود.
محمد مهدی زاهدی، رئیس کمیسیون آموزش مجلس از ارسال نامهای به رئیسجمهور و یادآوری برخی تفاوتهای بین دریافتی کارکنان آموزش و پرورش با دیگر دستگاهها سخن گفت و خواستار رفع تبعیض بین معلمان و سایر کارکنان دولت شد.
وی گفت: جلسهای پیرامون مصوبه هیأت دولت درخصوص رتبه بندی معلمان با حضور وزیر آموزش وپرورش و معاونان این وزارتخانه ۱۶فروردین امسال در کمیسیون آموزش مجلس برگزار شد که طی آن عنوان شد که فقط کلیات رتبهبندی در دولت تصویب شده و هنوز شاخصها برای ارتقای رتبهبندی تصویب نشده است.هفته آینده در جلسهای با مسئولان آموزش و پرورش در مورد شاخصها و مکانیسم اجرایی رتبهبندی معلمان خواهیم داشت.
عطاءالله سلطانی صبور، رئیس کمیته آموزش و پرورش مجلس نیز دراین باره گفت: حقوق معلمان در مقایسه به سایر کارکنان دولت کمتر است وبه همین دلیل ما از افزایش حقوق معلمان و رفع تبعیض در اینباره حمایت میکنیم.
نماینده مردم رزن در خانه ملت افزود:«همان نگاهی که به بهداشت و درمان مردم در کشور وجود دارد باید نسبت به آموزش و پرورش و معلمان وجود داشته باشد، زیرا آموزش و پرورش مبنای توسعه همه جانبه کشور است. متأسفانه نگاه دولت به آموزش و پرورش با سایر دستگاهها متفاوت است و این دستگاه در اولویتهای دولت نیست و در مواقعی مورد غفلت قرار میگیرد.»
سلطانی با تأکید بر اینکه طرح نظام رتبهبندی معلمان باید در قالب لایحه از سوی دولت به مجلس ارائه و به صورت کارشناسی بررسی شود، گفت:«همچنین از دکتر نوبخت، رئیس سازمان مدیریت دعوت کردهایم شخصا یا معاون وی سهشنبه هفته آینده به مجلس بیاید تا درباره مسائل معیشتی فرهنگیان و طرح رتبهبندی معلمان گفتوگو کنیم.»
عضو دیگر کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس نیز با تأکید بر بررسی این طرح در جلسه بعدی کمیسیون با حضور وزیر و معاونانش گفت: کلیات این طرح تصویب شده اما اینکه چه معلمانی مشمول این طرح میشوند باید در جلسه آینده بررسی شود تا از مهرماه شاهد اجرای این طرح در وزارت آموزش و پرورش باشیم. اعتراض معلمان به تبعیض در پرداختها و تفاوتهایی که بین کارمندان دولت در مزایا، حقوق و دریافتیها وجود دارد، است بنابراین مجلس خواستار رعایت عدالت و رفع این تفاوتها در وزارت آموزش و پرورش است البته مصوبه هیأت وزیران نیز درجهت مطالبات معلمان بوده است.
همشهری
در اسفندماه که اعتراضهای صنفی فرهنگیان به اوج خود رسیده بود فرادستی از یکی از شهرهاي نام آشنای کشور درباره این اعتراضها گفت :«آیادرست است که سیستم آموزشی منجر به این شودکه 30هزار دانشآموز در حیاط مدارس بایستند و فضای درس و مدرسه را به تحصن بکشانند؟
آیا خط فقر 2 میلیون و 400 هزار تومانی منحصر به قشر معلمان است؟ و درست است که مدیرکل آموزش و پرورش در میان تحصن معلمان حاضر شود و این مطالبه را از خواسته های معلمان از دولت تدبیر و امید بداند؟»
هر بار که اعتراضهای معلمان فراگیر میشود و بروز بیرونی مییابد، نخستین چیزی که فرادستان دولتی، امنیتی و حتی آموزشی مطرح میکنند این است که اعتراضهای فرهنگیان حق دانشآموزان را پایمال کرده و به درس آنها ضربه میزند.
بیگمان این گفتهها میتواند بر افکار عمومی جامعه بسیار کارگر افتد و وجدان عمومی را از اندیشه درباره ریشههای این اعتراضها منحرف كند. اما تا چه اندازه این دیدگاه درست است؟
دکتر شریعتی در چند اثرش جستاری دارد با عنوان «حق بزرگ» و «حق کوچک». او در یکی از کتابهایش مینویسد: «اغفال ذهنها از یک حق بزرگ و حیاتی به وسیله پرداختن ذهنها به یک حق کوچک و غیرحیاتی، یکی از روشهای موثر در نپرداختن به حقوق بنیادین جامعه است. هرگاه حق کوچکی در برابر حق بزرگی مطرح شود و به آن پر و بال داده شود، پس از مدتی حق کوچک جای خویش را در میان مردم باز میکند و اندیشهها درگیر آن میشود و حق بزرگ خود به خود از ذهنها رخت میبندد و پایمال میشود.»
بیگمان حق دانشآموزان نیست که در حیاط مدرسه سرگردان باشند. اما در این میانه حقهای بزرگی از دانشآموزان و فرهنگیان نادیده گرفته و پایمال میشود. برای نمونه دانشآموزان حق دارند آموزگارانی داشته باشند که همه وقت و انرژی خویش را صرف دانشآموزانشان کنند، نه معلمانی که در کلاس و در هنگام آموزش در اندیشه تامین نخستین نیازهای اقتصادی خویش باشند.
دانشآموزان حق دارند معلمانی داشته باشند که نیازهای اقتصادی آنها را وادار به برگزیدن شغلهای دوم و سوم، کار در کلاسهای خصوصی یا آموزشگاههای آزاد، رانندگی تاکسی، پادویی بنگاههای معاملاتی یا در بهترین حالت دلالی و بساز بفروشی نکنند ، بلکه باید بهترین و ارزندهترین دانستههای خویش را با برانگیزانندهترین روشها در دسترس دانشآموزانش قرار دهند و مانند پدران و مادرانی دلسوز پیگیر شادی و غم آنها باشند. دانشآموزان حق دارند کسانی آنها را درس دهند که دلنگرانیهای معیشتی- منزلتی، تن و جان آنها را نفرساید بلکه معلمانی میخواهند که آن چنان سرزنده و شاد باشند که حتی ناآرامترین و ناسازگارترین دانشآموز را نه تنها تاب آورند بلکه با رویی خوش و روشهای انسانی در پی ساختن آنها باشند تا شاید مدرسهها شاهد این همه خشونتهای دو سویه نباشد.
دانشآموزان حق دارند که شمار آنها در کلاس در حد استانداردهای جهانی یعنی 15 تا 25 تن باشد، نه چپاندن 35 تا 50 تن در کلاسهای رنگ و رو رفته و روشها و درونمایههای خستهکنندهای که زمینه پدیدآمدن تنش میان دانشآموز و آموزگار شده و ...
اینها تنها بخش کوچکی از حقوق دانشآموز و آموزگار است که سالها نادیده گرفته میشود و بیگمان زمینه افت شدید آموزشی و گریز دانشآموزان و معلمان را از درس و مشق فراهم كرده است.
بنابراین یک ساعت و دو ساعت و یک روز و دو روز چندان بر روند ناکارآمد آموزش تاثیر ندارد.
گروه اخبار /
جمعی از فرهنگیان کردستان و آذربایجان غربی در نامه ای که برای سخن معلم ارسال کرده اند خواهان توجه به موارد مطروحه در طرح " رتبه بندی معلمان " شدند .
متن این نامه به شرح زیر است :
بسمه تعالی
ریاست و اعضای محترم کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی
با سلام و التماس دعای خیر؛
احتراماً در راستای بررسی و نظرخواهی از فرهنگیان پیرامون طرح رتبه بندی معلمان توجه حضرات را به نکات ذیل معطوف می داریم :
1 – طرح رتبه بندی معلمان با توجه به اینکه موکول به سال تحصیلی آینده شده است (البته در صورتی که تا آن موقع تصویب نهایی و اجرا شود) در حال حاضر دردی از معلمان را درمان نکرده ، چرا که دغدغه اصلی و دلایل اعتراضات در سال گذشته فرهنگیان کف حقوق بسیار پایین نسبت به سایر کارمندان مرفه دولت و برداشتن تبعیضات آشکار است .
2 – اجرایی شدن این طرح با توجه به اینکه زیر ساخت های لازم آن همچون امکانات و مقدورات بودجه ای آن از طرف دولت و مجلس محترم مشخص نشده برای اجرا در پاییز آینده در ابهام قرار دارد.
3 – طرح رتبه بندی معلمان فی نفسه مفید بوده و اثرات دراز مدت خوبی برای ارتقای شاخص های آموزشی و تربیتی در آموزش و پرورش دارد، ولی اجرا کنندگان و هسته ی اصلی آن معلمان هستند.
سوال اینجاست که با شرایط حقوقی و معیشتی حال حاضر فرهنگیان ؛ آیا انگیزه لازم برای عمل و دنبال کردن مفاد آن وجود دارد یا در نهایت مختوم به شکست خواهد شد ؟!
4 – شرایط سخت و پیچیده ای که ظاهراً تا به امروز از آن استخراج شده همچون شرط تحقیق و تالیف و پژوهش و موارد دیگر متحمل هزینه هایی برای معلمان خواهد بود که با توجه به شرایط حقوقی و معیشتی معلمان؛ رسیدن به آن را در عمل دشوار خواهد نمود.
5 – آیا می دانید هزینه ای که برای تالیف و چاپ یک کتاب باید در نظر گرفت چه میزان است؟ آیا معلمان باید خود هزینه های آن را با شرایط حقوقی فعلی متقبل شوند؟!
6 – در مناطق محروم و مرزی که دسترسی به امکانات تحقیق و پژوهش و تالیف ؛ قابل قیاس با مراکز استان ها و دیگر جاهای توسعه یافته نیست از چه راه هایی و چگونه اسباب سهولت دسترسی معلمان را به امکانات لازم آماده می کنید و آیا زیر ساخت های لازم در این مورد را مهیا نموده اید ؟
شایسته است در اجرای این طرح امتیازاتی همچون مناطق کمتر توسعه یافته و محروم و مرزی نیز مد نظر قرار گیرد.
7 – با توجه به اظهارات مقام عالی وزارت در مورد افزایش حداقل150 و حد اکثر 600 هزار تومانی در صورت اجرای این طرح ؛ آیا میزان افزایش در نظر گرفته شده با شرایط سخت آن ، انگیزه ی کافی برای تحقیق و تالیف و پژوهش و هزینه را باقی می گذارد ؟! این در حالیست که ما در سال گذشته شاهد افزایش رقم های بسیار بیشتر ازین برای برخی ارگان ها و سازمان های دیگر زیر مجموعه دولت بدون در نظر گرفتن این شرایط و صرفاً با یک بخشنامه سازمان مدیریت و برنامه ریزی ( معاون رییس جمهوری آقای نوبخت) بودیم!
8 - چرا مسئولین محترم ( چه در مجلس یا دولت ) مدام در خطابه های خود اجرای این طرح را با تغییرات شگرف حقوقی و معیشتی معلمان همراه می دانند؟! آیا افزایش 150 هزار تومانی یا مقداری بیش از آن می تواند زندگی معلمان را از لحاظ معیشتی با مشکلات اقتصادی و تورم فعلی و بالا رفتن هزینه های کمر شکن زندگی متحول کند؟!
9 – معلمان بار سنگین مسئولیت تعلیم و تربیت فرزندان این مرز و بوم را بر عهده داشته و سال ها با مشکلات و کمبودها ساخته اند. آیا زمان آن فرا نرسیده که به آنان همچون فرزندان ناتنی دولت نگریسته نشده و همچون دیگر مستخدمین دولتی حقوقی را که برای بسیاری از کارمندان دیگر آسان در نظر گرفته می شود ، برای معلمان نیز قائل شد؟
10 – در نظر گرفتن آزمون کسب شایستگی برای معلمان در این طرح جهت رفتن به رتبه بالاتر ؛ با توجه به اینکه در دیگر ارگان ها به ویژه آموزش عالی وجود ندارد، این سوال را در ذهن همکاران ایجاد می کند که مگر معلمانی که سال هاست در آموزش و پرورش خدمت می کنند فاقد شایستگی لازم برای تدریس بوده اند که اینک باید آن را کسب نمایند؟
11 – با توجه به اینکه بسیاری از فرهنگیان دارای مدارج تحصیلی زیر لیسانس بوده و سال هاست خدمت کرده و به بازنشستگی نزدیک شده اند و دیگر توان تحقیق و تالیف ندارند، برای این دسته چه راهکاری در نظر گرفته شده است؟
12 – امیدواریم در سالی که مزین به کلام مقام معظم رهبری ست ؛ با همدلی و همراهی با خانواده بزرگ فرهنگیان که به رغم عده ای بی درد، زیاد و زیادی اند ! ، با واقع بینی و عمل به آنچه در گفتارمان بر زبان می رانیم شاهد سالی مملو از شور و نشاط و انگیزه برای فرهنگیان عزیز در سراسر میهن اسلامی بوده بیش از این شاهد یاس و نومیدی و فقر و کمبود در چهره ی فرهنگیان عزیز نباشیم و آنان را به جایگاه اصلی خود بازگردانیم.
با احترام
جمعی از فرهنگیان کردستان و آذربایجان غربی/فروردین 94
رونوشت : وزارت محترم آموزش و پرورش
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در كشور ما از سالهاي دور بنا بر تمدن كهن عيد باستاني نوروز جشن گرفته ميشود و تا روز سيزدهم اين جشن ادامه دارد و طبيعتاً براي اين مراسم طولاني از حدود اواخر بهمن ماه فضاي جامعه متحول ميشود و اكثر كارها و مسايل روزمره تحتالشعاع آمدن بهار قرار ميگيرد و كارهاي اقتصادي از روال خود خارج ميشود، حال و هواي عيد در دانشآموزان اثر ميگذارد و او هم خود را براي اين مراسم طولاني مدت آماده ميكند. درست از همين زمان نحوه آموزش و تدريس معلم نيز به ناچار تغيير ميكند.
دانشآموزان خوشحال از حلول سال جديد به استقبال آن ميشتابند اما كار تنها به استقبال ختم نميشود ، بلكه تعطيلات توسط جمعي از دوستان بدرقه نيز ميشود و آمارها نشان ميدهند بيشترين غايبين متعلق به روزهاي آغازين و واپسين سال است كه در بسياري از مواقع به علت كثرت غايبين كلاس درس را به تعطيلي ميكشانند...
حال بد نيست نگاهي گذرا به نحوه گذراندن تعطيلات داشته باشيم.
واژه عيد براي اغلب مردم يعني استراحت و تفريح و ...
پس از سپري شدن تعطيلات رسمي و غيررسمي دانشآموزان راهي مدرسه ميشوند.
به آنها حق بدهيم كه چگونه بايد بعد از 15 روز استراحت صبح زود از رختخواب جدا شوند و خود را براي آموزش مهيا كنند؟ او كه عادت كرده بود تا پاسي از شب بيدار بماند و تا پاسي از روز بخوابد و اين برنامه دو هفته براي او تكرار شده بود!
حالا پس از اين همه دوري از درس و مشق و مدرسه عادت به حل تمرين و حفظ نكات براي او چه سخت شده است؟
گويي سوادش در سال قبل جا مانده است ، شايد هم حوصلهاش را در سال جديد فراموش كرده است با خود بياورد! بيچاره معلم كه علاوه بر درس جديد بايد به او كمك كند تا درسهاي قبلي را هم به ياد بياورد و در يك كلام اين چند روز هر چقدر هم كه خوش بگذرد بعد از تعطيلات به سختي ميگذرد و شايد سختترين زمان كلاسداري و تدريس را بتوان روزهاي بعد از عيد دانست، معلم از يك طرف امتحانات را نزديك ميبيند و از يك طرف دانشآموزان بيحال و بيانگيزه را ميبيند!
اگر تعطيلات كم بود يا حداقل پايان سال با امتحانات جدي همراه بود شايد عادت خواب و استراحت او به هم نميريخت و تحمل كلاس براي او اين قدر مشكل نبود و اين همه بيانگيزه در كلاس درس حاضر نميشد.
در كشوري كه با نام ديني مزين است كه از نگاه پيشوايان و كتاب آسمانياش كار و تلاش يكي از برترين عبادات است؛ آيا بهتر نيست تاملی بر تعطيلات طولاني داشته باشيم؟
به جاست مسئولين محترم چارهائي بر اين معضل (تعطيلات طولاني) بيانديشند؛ چگونه ميتوان تعطيلات عيد را كاهش داد بدون آنكه كوچك ترين خدشهاي به آئين كهن ايراني وارد شود؟
البته نگارنده چون خود يك معلم است مضرات و تبعات تعطيلات طولاني را تنها در حيطه آموزش و پرورش ميبيند ؛ به راستي اگر ما بر سر سفره نفت ميهمان نبوديم ميتوانستيم تقريباً يك ماه فعاليتهاي اقتصادي و آموزشي را به حالت تعليق درآوريم؟
شايد براي شروع اقتصاد مقاومتي بايد در كميت و كيفيت روزهاي تعطيل كمي بيشتر تأمل كنيم؟
روزنامه اطلاعات
حقیقت این است که اینجانب واقعا وقتی شرایط سخت همکاران و اعتراضات بی ثمر آنها را می بینم ناراحت می شوم. بنابراین بر آن شدم تا از طریق این مقاله چند مورد را به ایشان یاد آوری نمایم.
مقدمه
باز هم برای چندمین بار که همکاران محترم به شرایط اسف بار اقتصادی و معیشتی اجتماعی خود اعتراض کردند همانند دوره های قبل حقوق کارمندان و ارگان های دیگر از جمله بانک ها و ... تا یک میلیون تومان و در لایه های زیرین حتی بیشتر افزایش یافت! این در حالیست که حقوق اینجانب به عنوان یک معلم با مدرک پی اچ دی (PhD) و بیست سال سابقه تدریس و تالیف 10 کتاب و 40 مقاله فقط 250 هزار تومان افزایش پیدا کرد! و تازه حالا بعد از بیست سال خدمت حقوقم شد یک میلیون و نهصد هزار تومان که تا حدود 300 تومان از آن را برای بیمه و ... کسر می کنند!
البته دلیل و یا دلایل این امر مشخص نیست ...
چند سوال
سوال این است که چرا مسئولان از اعتراض معلمان نگران نیستند و به صورت « منطقی و مستمر » در صدد حل مشکلات و معضلات پیش روی ما بر نمی آیند؟!
چرا مدیران مدارس از ما معلمان فقط بالا بودن نمره و معدل بچه ها را بر خلاف سطح و دانش واقعی شان و به هر قیمتی می خواهند؟
چرا افرادی همانند اینجانب که دارای مدرک دکترای تخصصی در رشته خودم (آموزش زبان انگلیسی) هستم و چندین نظریه و تئوری و روش تدریس علمی بی نظیر در سطح بین المللی ارایه داده ام بعد از 20 سال هنوز حتی یک تشویقی هم نگرفته ام اما بعضی همکاران بله قربان گو و چاپلوس و متملق و دین فروش با مدرک فوق دیپلم تا "شش"! "گروه"!؟ تشویقی هم گرفته اند!
بگذریم...
فاجعه
همان طور که اینجانب از نزدیک شاهد بوده ام ، حتی انتخاب غالب اساتید و هیات علمی های دانشگاه ها هم بر طبق همین معیار های نامشخص ... است و با نگاهی اجمالی به رزمه و نوع و جنس آثار آنها می توان به راحتی این واقعیت را تایید کرد. کمتر استادی را می توانید پیدا کنید که کتابی - چه رسد به نظریه و تئوری - "علمی" ارایه و "تالیف" و نه "ترجمه" کرده باشد.
آنچه در رزمه خود به نمایش گذاشته اند غالبا مقالات و رساله ها و یا کتب ترجمه شده ای است که در واقع کار دانشجویان آنهاست که خود آنها را با پول از اساتید مطرود شده (توسط آموزش عالی) خریده اند. خریداری کردن مستقیم و بدون واسطه (دانشجو) مقالات و کتب و به چاپ رساندن آنها با دلار های دولتی هم از دیگر روش های غالب این اعضای هیات علمی دانشگاه ها برای رنگین تر و وزین تر! کردن رزمه خود جهت ارتقای رتبه علمی! و افزایش بیش از پیش حقوق و مزایای شان است.
راه کار من!
نتیجه این که اگر معلمان دگر اندیش و تحول گرای جامعه کنونی ما صرفا "وجود" دارند و در شرایطی نیستند که "زندگی" را به معنای واقعی آن حس و تجربه کنند حداقل باید تمام تلاش خود را به کار بگیرند تا به زندگی فقرا، ستم دیدگان، محرومین و ضعفا جهت و معنا ببخشند. آنها باید بدانند که این افراد نه تنها معنی زندگی را نمی فهمند بلکه اکثر آنها حتی در شرایطی نیستند که وجود داشتن خود را تایید نمایند. تنها با جامه عمل پوشاندن به این وظیفه مهم است که ما می توانیم به مصائب و رنج ها و محرومیت های خود معنی ببخشیم و عامل تغییر و توسعه در جوامع و به تبع آن در زندگی خود باشیم.
بنابراین ، معلمان و اساتید مطرود شده در عصر و شرایط حاضر باید از حالت بی رخوتی و پسیو بودن فعلی در آمده و نقش ایجنت های هوشمند را برای بیدار سازی، تغییر در نگاه و نگرش و باورها و رفتارهای مردمان و ... بر عهده بگیرند. ایفای چنین نقشی برای به حاشیه کشاندن سر چشمه های تبعیض (آپارتاید)، بی عدالتی، ظلم، ستم، فساد، و غارت و ریا و ... جهت ارتقا منزلت و کرامت و معیشت و آزادی مردمان لازم و ضروری می باشد.
بنابراین اینجانب بر این باور هستم که "آموزش" در برهه کنونی باید باز تعریف شود: "آموزش و تدریس" چیزی بیشتر از "علم" می باشد. "آموزش" در شرایط کنونی یک "هنر" است که شامل یک پروسه پیچیده تعلیمی، تربیتی و اجتماعی "سیاسی" می باشد که می تواند به عنوان "قلب دموکراسی و تمدن" در نظر گرفته شود. این بدان معنا است که در طول پروسه تدریس، علاوه بر مهارت های علمی شهروندان، باید مهارت های اجتماعی و به ویژه آگاهی های سیاسی آنان را نیز ارتقا دهیم هر چند به اعتراضات ما پاسخی ندهند و این نوع آموزش "تفکر آزادانه" در سطح بین المللی و عملکرد دیپلماتیک در سطح کلاس را که می تواند به صورت دموکراتیک اداره شود می طلبد.
ختم کلام
ختم کلام این که مسئولان ما با نوع نگرش و منش و سیستم گزینشی و مدیریتی فعلی نباید هنوز هم در "توهم" بر پایی جامعه ای توسعه یافته و یا پیشرفته باشند.
با چنین نگرش و ذهنیتی در مسئولان و برنامه ریزان نمی توان به چشم انداز توسعه در سال 1404 و نیز سایر برنامه های تدوین شده در حوزه " توسعه "دست یافت .
برای رسیدن به چنین آرمانی باید به فکر اصلاحات بنیادین بود و این نوع اصلاحات با « تغییر نگرش » میسور خواهد شد.
معلم مدرسه رافتی قاسم آباد (حومه مشهد)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
وبلاگ شخصی نویسنده :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
پیر بوردیو (Pierre Bourdieu ) ، جامعه شناس فرانسوی (1930-2002) یکی از تاثیر گذارترین جامعه شناسان قرن بیستم جهان بوده است و امروز پنج سال پس از درگذشت او، آثارش به اکثر زبان های زنده دنیا ترجمه شده و تعداد آثاری که به تفکر و مفاهیم مطرح شده به وسیله او اختصاص یافته سر به هزاران می زند. مهم ترین خصوصیت بوردیو در آن بود که برای نخستین بار نظریه پراکسیس را که تا حد زیادی از اندیشه جامعه شناختی مارکسی با گذار آن از دورکیم به امانت گرفته بود در نظریه «سرمایه» خود بازسازی کرد و آن را به الگویی بسیار کاربردی برای درک جوامعه مدرن و پیچیده امروزی در آورد.
در مفهوم سرمایه(Capital) بوردیو نفوذپذیری او از مارکس به روشنی دیده می شود، اما بوردیو در این مفهوم در حوزه اجتماعی بسیار پیشتر از مارکس می رود که سرمایة اقتصادی و انباشت آن و سازوکارهای این انباشت را محور تحلیل اجتماعی- تاریخی خود قرار می داد.
در نزد بوردیو، سرمایة اقتصادی شامل سرمایه های مالی، میراث منقول و غیر منقول، دارایی های گوناگون و غیره تنها یکی از سرمایه های موجود در جامعه است و در کنار آن ما لااقل سه نوع دیگر از سرمایه را نیز داریم.
نخست سرمایة فرهنگی شامل تحصیلات و به دست آوردن قابلیت های فرهنگی و هنری، بیانی و کلامی ؛ دوم، سرمایة اجتماعی به معنی به دست آوردن موقعیت های اجتماعی و برخورداری از شبکههای کمابیش گستردهای از روابط، دوستان و آشنایان که می توانند در مواقع ضروری به نفع فرد وارد عمل شوند؛ و سوم سرمایة نمادین که به دلیل موقعیتهای کاریزماتیک و یا با تکیه بر نمادها و قدرت های پیشزمینه ای برای نمونه نهادها، سازمانها، دین. قومیت و .... برای فرد ایجاد می شود.
بدین ترتیب هر فرد و هر مجموعهای از افراد در جامعه دارای سرمایهای کلی می شوند که خود ترکیبی است از سرمایه های نامبرده. در بالاترین ردة اجتماعی که میدان قدرت است در جوامعی مثل فرانسه ، به نظر بوردیو کسانی قرار می گیرند که دارای بالاترین سرمایة کل نیز هستند همچون سیاست مداران و مشاغل آزاد (پزشکان، وکلا، صاحبان بزرگ سرمایه...). در حالی که در پایین ترین رده کسانی قرار می گیرند که کمترین سرمایة کل را دارا هستند نظیر مزدبگیران زراعی و کارگران صنعتی ساده.
در این میان ترکیب سرمایة اقتصادی و سرمایه فرهنگی می تواند گروههای اجتماعی متفاوتی را به وجود بیاورد برای مثال سرمایة فرهنگی نسبتا پایین و سرمایة اقتصادی بالا را می توان در روسای صنایع و سرمایه داران متوسط مشاهده کرد، در حالی که سرمایة اقتصادی پایین و سرمایة فرهنگی نسبتا بالا را می توان در مشاغل فرهنگی همچون معلمان و هنرمندان دید. سرمایه ها قابل تبدیل به یکدیگر و قابل مبادله با یکدیگر هستند و بنابراین بازتولید قدرت صرفا از خلال مدارهای خطی ساده مثلا در سیستم سیاسی یا فرهنگی انجام نمی گیرد بلکه در مجموعه هایی ترکیبی از میدان های فرهنگی، سیاسی ، اقتصادی، و ... انجام می گیرد که در مجموعه گروه حاکمان را می سازند.
آخرین کتابی که از بوردیو به ز بان فارسی منتشر شده است عنوان « درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم» را بر خود دارد. این کتاب به وسیله انتشارات آشیان در 124 صفحه به همراه کتابنامه و نمایه منتشر شد. این کتاب که در سال 1996 نخستین بار در انتشارات لیبر آژیر به انتشار رسیده است، متن دو برنامه ای است که پیر بوردیو جامعه شناس شهیر فرانسوی (1930-2002) در کلژ دو فرانس ، یکی درباره تلویزیون و دیگری درباره مطبوعات و پیوند این دو ابزار با قدرت و سازوکارهای آنها برای دست کاری اندیشه تماشاگران و خوانندگان به کار می برند، اجرا کرد. لیبر آژیر، یک موسسه انتشاراتی بود که بوردیو خود برای انتشار بخشی از آثارش که می توانند برای مخاطبان گسترده قابل استفاده باشند ، تاسیس کرده بود به همین دلیل نیز زبان کتاب به نسبت سایر نوشته های بوردیو بسیار قابل دسترس تر است. در این کتاب بودریو به تشریح دقیق روش های وسایل ارتباط جمعی و به خصوص تلویزیون و مطبوعات برای جهت دهی و گمراه کردن افکار عمومی می زند.
تلویزیون به گمان او نوعی ابزار برای ارائه «اندیشه های حاضری» همچون «غذا های حاضری»(مک دانالدی) به تماشاگرانی است که اغلب نه فرصت فکر کردن عمیق دارند و نه علاقه ای به این کار. بدین ترتیب فرآیند تحمیق در جامعه به کمک کنشگران اجتماعی که بخشی از آنها در تلویزیون جای گرفته اند و بخشی دیگر جزو مصرف کنندگان آن هستند، در هر دو مورد، اغلب به شکلی ناخود آگاه ، به اجرا در می آید تا قدرت بتواند به بهترین و کم هزینه ترین شکل خود را بازتولید کند. در برنامه دوم، بوردیو به تشریح مطبوعات و سطحی نگری آنها و سازوکارهایی که آنها برای تحمیق مردم دارند می پردازد و نشان می دهد که چگونه در اینجا نیز همچون مورد اول کنشگران حرفه ای مطبوعات عموما به شکلی کاملا درونی شده و ناخود آگاه، قدرت تولید وبازتولید و عاملیت اجتماعی را به حداقل ممکن کاهش می دهند.
کتاب «درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم» پیر بوردیو به ترجمه ناصر فکوهی به وسیله انتشارات آشیان در 124 صفحه به همراه کتابنامه و نمایه منتشر شد. این کتاب که در سال 1996 نخستین بار در انتشارات لیبر آژیر به انتشار رسیده است، متن دو برنامه ای است که پیر بوردیو جامعه شناس شهیر فرانسوی (1930-2002) در کلژ دو فرانس ، یکی درباره تلویزیون و دیگری درباره مطبوعات و پیوند این دو ابزار با قدرت و سازوکارهای آنها برای دست کاری اندیشه تماشاگران و خوانندگان به کار می برند، اجرا کرد. لیبر آژیر، یک موسسه انتشاراتی بود که بوردیو خود برای انتشار بخشی از آثارش که می توانند برای مخاطبان گسترده قابل استفاده باشند ، تاسیس کرده بود به همین دلیل نیز زبان کتاب به نسبت سایر نوشته های بوردیو بسیار قابل دسترس تر است. در این کتاب بودریو به تشریح دقیق روش های وسایل ارتباط جمعی و به خصوص تلویزیون و مطبوعات برای جهت دهی و گمراه کردن افکار عمومی می زند. تلویزیون به گمان او نوعی ابزار برای ارائه «اندیشه های حاضری» همچون «غذا های حاضری»(مک دانالدی) به تماشاگرانی است که اغلب نه فرصت فکر کردن عمیق دارند و نه علاقه ای به این کار. بدین ترتیب فرایند تحمیق در جامعه به کمک کنشگران اجتماعی که بخشی از آنها در تلویزیون جای گرفته اند و بخشی دیگر جزو مصرف کنندگان آن هستند، در هر دو مورد، اغلب به شکلی ناخود آگاه ، به اجرا در می آید تا قدرت بتواند به بهترین و کم هزینه ترین شکل خود را بازتولید کند. در برنامه دوم، بوردیو به تشریح مطبوعات و سطحی نگری آنها و سازوکارهایی که آنها برای تحمیق مردم دارند می پردازد و نشان می دهد که چگونه در اینجا نیز همچون مورد اول کنشگران حرفه ای مطبوعات عموما به شکلی کاملا درونی شده و ناخود آگاه، قدرت تولید وبازتولید و عاملیت اجتماعی را به حداقل ممکن کاهش می دهند.
این اثر در کتاب فروشی های روبروی دانشگاه تهران در دسترس است.
از پیر بوردیو و با ترجمه ناصر فکوهی، کتاب «درسی درباره درس» نیز به وسیله نشر نی در دست انتشار است.
از پیر بوردیو و با ترجمه ناصر فکوهی، کتاب «درسی درباره درس» نیز به وسیله نشر نی در دست انتشار است.
گروه اخبار /
در صدور احکام اداری جدید ( افزایش حقوق ) ، همکاران فرهنگی که « ابلاغ غیر مرتبط و یا ساعات مازاد » دارند در ردیف پرداخت فوق العاده شغل ، امتياز آن ها 800 محاسبه گردیده است و به عبارتی ، افزایش ضریب حقوق کارمندان در سال 94 شامل حال آن ها نگردیده است .
این در حالی است که این همکاران در تماس با سخن معلم عنوان می کنند صدور ابلاغ غیرمرتبط و یا مازاد شدن و... به دلیل مشکلات ساختاری و اداری وزارت آموزش و پرورش است و اصولا نمی تواند ارتباطی با این دسته از همکاران فرهنگی داشته و یا مسئولیتی را متوجه آن ها نماید .
یک کارشناس امور اداری در یک منطقه آموزشی به سخن معلم گفت :
"صدور این احکام بر اساس برنامه ای بوده است که اداره کل آموزش و پرورش تهران برای ما تعریف کرده است . البته ما اعتراض این قبیل همکاران و معلمان را به مسئولان مافوق ابلاغ کرده ایم اما تاکنون فقط کار آن ها " توجیه "بوده است و بس !
متاسفانه کسی در سلسله مراتب اداری وزارت آموزش و پرورش پاسخ گوی این معلمان که دارد حق آن ها ضایع می شود نیست ! "
سخن معلم از پاسخ گویی مسئولان محترم وزارت آموزش و پرورش در جهت احقاق حق این همکاران گرامی استقبال می کند .
پایان پیام /
چندین سال است که وزیران آموزش و پرورش به تاثیر رسانهها پی برده و سعی در استفاده از آنها را دارند. اشتیاق آخرین وزیر آموزش و پرورش دولت دهم بهحدی بود که در محل تمرینات تیم فوتبال زادگاهش با رسانه ملی مصاحبه میکرد. وزیر فعلی آموزش و پرورش نیز تمایل زیادی به استفاده از تأثیر جادویی رسانه دارد. سن و سال وزیر اجازه حضور در میادین ورزشی را نمیدهد ولی او مشتاقانه در مقابل خبرنگار زیرک صدا و سیما حاضر شده و از افزایش دستمزد کارکنانش میگوید.
تغییر احکام حقوقی و افزایش دستمزد کارمندان در ابتدای سال نو، دهههاست که بهدلیل وجود تورم به امری بدیهی تبدیل شده است. هیچ وزیری آن قدر بیکار نیست که وقتش را صرف چنین اخباری بکند. موضوع افزایش سنواتی و پاداش و ... هیچ سازمانی، رسانهای نمیشود. لزومی هم برای رسانهای شدن وجود ندارد. انتشار اخبار مربوط به تورم ۲۰ درصدی و افزایش حقوق ۱۴ درصدی بدون احتساب سنوات خدمت، امتیازی محسوب نمیشود که سیاست مداران بخواهند پیرامون آن تبلیغ کنند.
مردم سالهاست که با نسبت مستقیم تورم و فقر آشنایی دارند. آمارهای هزینه و درآمد نشان میدهد که سال ۹۴ نیز مستثنا نیست. میل و رغبت بیحد وزیر آموزش و پرورش برای مصاحبه، منجر به دادن اطلاعات ناصحیح بهصورت ممتد شده است.
شخصیت اخلاقمدارانه وزیر، فضا را برای منتقد تنگ میکند ولی واقعیت را باید گفت و شنید.
در آخرین مصاحبه، وزیر برای چندمین بار در سال گذشته و سال جاری به موضوع افزایش حقوق معلمان به شکلی اغراقآمیز و غیرواقعی پرداخت. افزایش حداقلی احکام حقوقی مطابق با بخشنامه هیأت وزیران بوده و مطابق با آمار دولتی کمتر از میزان تورم است. میانگین افزایش احکام حقوقی معلمان ۲۵۰ هزارتومان است ولی وزیر از افزایش حقوق تا مبلغ ۶۰۰ هزار تومان خبر میدهد. اظهارات ایشان درباره طرح رتبهبندیهای اجرا شده همچون خبره، ارشد و عالی دست مایه طنز بعضی از رسانهها شده است.
اظهارات ایشان مبنی بر افزایش حقوق فرهنگیان تا مرز ۶۰۰ هزار تومان بدون احتساب ۱۴ درصد سنواتی؛ با هیچکدام از گفتههای قبلی ایشان درباره احکام جدید و طرح رتبهبندی جدید همخوانی ندارد.
پیشنهاد میشود وزیر برای اطلاعرسانی و پرهیز از دادن اطلاعات اشتباه از یک" سخنگو " برای بیان اخبار وزارتخانه استفاده کند!