صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

sokhan نمایش فیلم " بیژن " در واپسین روزهای سال 93 واکنش های متفاوت و البته اعتراضی را در میان فرهنگیان و معلمان کشور بر انگیخته است .

نکته مهم آن است که معلمان نیز همچون سایر اقشار و گروه های اجتماعی قابل نقد هستند اما به شرط آن که این نقد منصفانه و منطقی بوده و حالت تمسخر آمیز ، تحقیرگونه ویا انتقام گرانه نداشته باشد .

ضمن آن که حرکت نادرست یک معلم نباید به پای همه معلمان دلسوز و زحمت کش جامعه نوشته شود .

برخی از عبارات به کار برده شده توسط مجری برنامه " بهار نارنج " آقای احسان علیخانی سخیف بوده و مصداق ترویج " خشونت کلامی " است .

معلمان خود قربانی خشونت هستند و مهم ترین مصداق این وضعیت قتل فجیع « محسن خشخاشی » معلم بروجردی است .

انتظار این بود که پس از این واقعه تلخ ، رسانه ملی از کارشناسان و صاحب نظران دعوت کرده و به آسیب شناسی این موضوع و نیز موارد مشابه می پرداخت .

متاسفانه صدا و سیما  در اکثر موارد به مهم ترین وظیفه خود که " اصلاح فرهنگ عمومی " است عمل نمی کند و برخی از برنامه های این رسانه عمومی خود مصداق بارز ترویج خشونت ، مصرف گرایی ، تجمل پرستی و... است .

رسانه ملی باید از طریق ارتباط دو سویه با مخاطبان ، آیینه تمام نمای افکار عمومی باشد تا بتواند با جذب اعتماد آن ها در جهت ساختن شهروندان مسئول و جامعه عاری از خشونت حرکت کند .

مهم ترین وظیفه این رسانه با توجه به خشونت فراگیر و رها شده در جامعه ، ترویج و نهادینه کردن اصل " مدارا و تحمل یکدیگر " است .

از نظر ما نمایش این فیلم احساسات معلمان بسیاری را جریحه دار کرده و صدا و سیما باید بابت آن از جامعه معلمان کشور عذرخواهی کند .

و اما سخنی با مسئولان وزارت آموزش و پرورش

این حرکت نادرست صدا و سیما تاکنون با سکوت مسئولان وزارت آموزش و پرورش در دولت تدبیر و امید همراه بوده است .

انتظار معلمان از مسئولان شان آن است که اگر آن ها نمی توانند در حوزه " معیشت " کارگردانان خوب و یا خبره ای باشند اما حافظ منزلت و جایگاه معلمان شان در جامعه و نزد سایر مسئولان باشند .

این انتظاری به حق و معقول از سوی فرهنگیان کشور است که بدون تردید از سوی وزارت آموزش و پرورش اجابت خواهد شد .

پایان پیام /

 

tribunspecial با آغاز سال جدید و نام گذاری آن با عنوان همدلی و همزبانی دولت و ملت، انتظار از دولت مردان آن است که پس از سال ها همدلی و همزبانی قشر عظیم معلمان در سال های سخت حماسه و پس از آن تحریم و وجود مشکلات بسیار در کشور با دولت ، اینک نوبت به دولت رسیده تا دین و وظیفه خود را به پاس تحمل سال ها محرومیت و مشکلات معلمان در قبال آنان جامه عمل بپوشاند.

اگر عمل همدلی و همزبانی را عملی متقابل بین دولت و ملت بدانیم ، این وظیفه همدلی و همزبانی را نباید فقط مختص فرهنگیان به عنوان یکی از تاثیر گذار ترین آحاد جامعه دانسته و دولت و حاکمیت از وظابف ذاتی و قانونی خود در مقابل این قشر فرهیخته و تلاش گر سر باز زده و به بهانه ها و عناوین مختلف بر آن سرپوش گذارد.

با نگاهی به اتفاقات و اعتراضات معلمان در سال گذشته نسبت به نابرابری و تبعیض در پرداخت ها نسبت به سایر کارکنان مرفه دولت !! و سکوت معنادار و عدم پاسخگویی درست در مقابل خواسته های برحق معلمان و فرافکنی و پاک کردن صورت مساله توسط دولت مردان با عناوین و ترفندهای مختلف ،می توان نتیجه گرفت که در سال گذشته دولت تدبیر و امید با معلمان همدل و همزبان نبود و چه بسا در بسیاری موارد اقدامات سنجیده و اخلاقی معلمان را نوعی زیاده خواهی و بی ادبی تلقی نمود.!! که جای بسی سوال بی پاسخ و شرمندگی یرای عده ای داشت که قصد استفاده ابزاری از معلمان برای رسیدن به اهداف سیاسی و جناحی خود را داشتند حال چه در مجلس یا دولت.
امیدواریم در سال پیش رو برای تحقق شعار همدلی و همزبانی این بار و بیش از این با احساسات معلمان بازی نشده و با طرح های غیرشفاف و موانع عجیب همچون رتبه بندی که مورد اختلاف بسیاری از فرهنگیان است دولت به خواسته ی اصلی معلمان یعنی بالابردن ملموس و قابل قبول حقوق و مزایا همچون دیگر مستخدمین بشارت سالی پر از امید و تعالی و انگیزه برای معلمان داشته باشد، چراکه نمی توان کمافی السابق معلمان را در حاشیه قرار داده و از صبر و تحمل انان در سال های اخیر سوء استفاده نمود.
اگر معتقد به شعار همدلی و همزبانی هستیم باید عملی کردن آن را از خود ( دولت و مجلس) شروع کرده سپس از جامعه انتظار عمل به آن را داشته باشیم، در غیر این صورت تحقق این شعار جز در محدوده تراکت و پوستر های تبلیغاتی و سمینارها و سربرگ نامه ها جایی نخواهد داشت.

با امید به اینکه دولت محترم از آغاز سال نو با خواسته و مطالبات بر حق فرهنگیان همدل و همزبان شده و سپس انتظارات خود را از جامعه فرهنگیان مطالبه نماید.
سایه مقام معظم رهبری مستدام باد .

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در یادداشت

ahamadidid3 چگونگى پرداخت يارانه به اقشار گوناگون جامعه ، از معضلات بزرگى است كه دولت محترم و نمايندگان محترم مجلس را مدت هاى مديدى،به فكر واداشته اما هنوز راه حل اصولى و صحيحى براى آن يافته نشده است .  

در ذيل ،پيشنهاداتى منظور گرديده كه شايد راه گشاى دولت محترم ،در زمينه پرداخت يارانه و رسيدن ،حق به حق دار باشد :


اولا - شناور كردن پرداخت يارانه براساس ، خصوصيات فردى و امكانات زمانى و مكانى و موقعيت هاى ويژه

دوما - پرداخت يارانه به صورت فردى و نه خانوادگى و گروهى با توجه به امتيازات مكتسبه و به حساب فردى با توجه به موارد پيشنهادى در ذيل :
تبصره : كودكان و نوجوانان صغير و افراد مهجور ، بدسرپرست و با موقعيت هاى ويژه ، تحت نظر قيم آنان پرداخت و هزينه خواهد گرديد .

موارد پيشنهادى جهت پرداخت يارانه براساس محروميت ها :

1 - يارانه محروميت از پست ها و مقامات ويژه با امكانات ويژه (يارانه محروميت از پست و مقام ) با ضريب پنج
2 - يارانه محروميت از تحصيل در مراكز دولتى و يارانه اى  ( تحصيل در مراكز غير دولتى ) با ضريب دو

3 -يارانه محروميت از استفاده از وسايل نقليه شخصى ( يارانه حمل و نقل ) با ضريب سه

4 - يارانه محروميت از استفاده از حمل و نقل عمومى ( يارانه سوخت اتو مبيل ) باضريب سه

5- يارانه محروميت از بيمه سلامت و بيمه هاى ويژه و خاص ( يارانه سلامت ) با ضريب دو

6- يارانه محروميت از موقيت جغرافيايى خوب و امكانات شهرى (يارانه مناطق محروم ) با ضريب دو

7 - يارانه محروميت از مسكن شخصى ، بنابر موقعيت جغرافيايى ( يارانه مسكن ) با ضريب سه

8- يارانه محروميت از اشتغال ( دولتى و غيردولتى ) واستخدام ( يارانه بيكارى) با ضريب سه

9- يارانه محروميت از زندگى عادى ( يارانه ايثارگرى ، سربازى ، ماموريت هاى ويژه و امور اضطرارى ) با ضريب سه
10 - يارانه مخصوص شهدا و جانبازان كه به بازماندگان و سرپرستان پرداخت خواهد گرديد ( يارانه ويژه ) با ضريب پنج
11 - يارانه مخصوص بيماران خاص ، حوادث غير مترقبه منجر به ضرب و جرح و فوت و موقعيت هاى  اورژانسى ( يارانه موقعيت خاص ) با ضريب چهار
12 - يارانه محروميت از شادابى و جوانى و كهولت سن بالاى ٥٠ سالگى و بازنشستگى ( يارانه بازنشستگى ) با ضريب سه
13 - يارانه محروميت از تجرد و استقلال فردى ، براى زنان ومردان متاهل  (يارانه تاهل ) با ضريب ٢- مبلغ پايه ، براى ضرايب فوق بيست هزار تومان (هر سال بر اساس نرخ تورم رسمى ، مبلغ پايه تغيير مى نمايد ) پس از ضرب در ضرايب هر بند ، تقسيم بر عدد ١٠ ( ده ) تعيين گرديده و ميزان پرداختى به هر نفر به حساب شخصى فرد بر اساس كد ملى آنان واريز مى گردد.

ضمنا پيشنهاد فوق ، داراى ايرادات و كاستي هايى است  كه به دليل كمبود جا و زمان در اين نوشته ، قابل بيان در آينده و رفع آنها خواهد بود و فقط به عنوان يك پيشنهاد اوليه مى باشد.

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در یادداشت
جمعه, 07 فروردين 1394 15:30

" هویت معلمی من "

1tribunspecial . در روستا به دنیا آمدم ( شاید سیاست دولت انتخاب معلمان از مناطق و خانواده های محروم و ضعیف است)
2. در خانواده ای پرجمعیت و با وضعیت اقتصادی زیر متوسط بزرگ شدم .
3. جزء دانش آموزان زیر متوسط هنرستان بودم و به زور دیپلم گرفتم .
4. هنگام انتخاب رشته تنها امیدم به تحصیل در رشته های بورسیه مثل معلمی بود و الا باید قید ادامه تحصیل را به خاطر بی پولی می زدم به همین دلیل بیش از 70 رشته ی مربوط به آموزش و پرورش را انتخاب کردم .
5.پس از مصاحبه در هسته ی گزینش در رشته ی دبیری پذیرفته شدم .
6. از امکانات رفاهی و خوابگاهی و تحصیلی تقریبا رایگان استفاده کردم .
7. از همان 19 سالگی حقوق بگیر و صاحب دسته چک کارمندی شدم .
8.هرگز دغدغه ی رفتن به سربازی در بهترین دوسالانه ی زندگی ام را نداشتم و به دلیل معلم بودن معاف شدم .
9. حتی یک روز هم درپی یافتن کار، آگهی های هر روزه ی روزنامه ی همشهری را نخواندم و به هر کس و ناکسی برای کار التماس نکردم .
10.در هفته فقط سه روز و در ماه فقط 12 روز و در سال در بیشترین زمان حضور ( بدون احتساب تعطیلی های برف و آلودگی و مناسبت ها و غیبت های موجه و ....) حداکثر 80 روز موظف هستم به مدرسه بروم .
11. در هر روز گرچه از ساعت 8 تا 14 یعنی شش ساعت سر کلاس می روم اما هشت ساعت حساب می شود( از زنگ تفریح ها و پرتی های کلاس صرف نظر کردم)
12. مهم نیست قیافه ی جذابی داشته باشم (مهم نیست یعنی هیچ نظارتی نمی شود و هیچ سنجشی صورت نمی گیرد) ،مهم نیست شیک و خوش پوش باشم ، مهم نیست بدن سالمی داشته باشم ، مهم نیست سواد تدریس داشته باشم ، مهم نیست مهارتی داشته باشم  ،مهم نیست چگونه و به چه صورت در کلاس رفتار کنم و آمار قبولی واقعی ام مهم نیست.

کافی است به گونه ای دانش آموزان را در کلاس نگه دارم !
14. مهم نیست جرات و جربزه و شخصیت و لیاقت و ... داشته باشم به گونه ای که اگر تدریس را از من بگیرند تقریبا عُرضه ی هیچ کاری ندارم و هر کار دیگری برایم سخت و طاقت فرسا است .
15. بیکاری و فراغت و فرصت مطالعاتی بسیار خوبی برای هر چیز و برای ادامه تحصیل در رشته ی مورد علاقه ام دارم و می توانم از بورسیه و امتیاز معلمی نیز در تحصیلات تکمیلی و بالاتر استفاده کنم .
ادامه دارد

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در یادداشت

sokhan گروه اخبار /

سایت سخن معلم از بامداد روز جمعه  هفتم فروردین ماه به دلایل  فنی و مشکلاتی که در سرور به وجود آمده بود از دسترس خارج شد .

با پی گیری های به عمل آمده و تلاش های آقای مهندس یوسفی ، سایت به روال عادی خود بازگشت .

متاسفانه مطالب و نیز نظرات مطرح شده توسط همکاران و مخاطبان محترم سایت سخن معلم از روز چهارشنبه پنجم فروردین ماه ساعت 20 / 22 حذف گردیده و امکان بازگشت کامنت ها ( نظرات ) وجود ندارد .

مدیریت سایت سخن معلم از همکاران گرامی بابت این مشکل و وقفه پیش آمده عذرخواهی می کند .

پایان پیام /

violencespecial گروه اخبار /

چوب و فلک، ترکه آلبالو ، پشت به کلاس ایستادن، کتک خوردن با خط کش و تسمه، خودکار لای انگشتها و .... تنببه بدنی هایی بودند که شاید از نظر ما مربوط به روزهای قدیم و مکتب خانه ها بوده اما همین امروز هم فیلم ها و تصاویری در دنیای مجازی و رسانه ها منتشر می شود که نشان می دهد هنوز هم تنبیه بدنی وجود دارد و برخی معلمان از این شیوه برای سربه راه کردن دانش آموزان استفاده می کنند. سال قبل این تصاویر به قدری در دنیای مجازی دست به دست می شد که سرانجام شبکه دوم سیما در اخبار 20.30 گزارشی از تنبیه‌بدنی در یکی از مدارس تهران پخش کرد که بسیار قابل تأمل بود؛

اما این تنها نبود؛ معلمی در مدرسه‌ کرج، برای جلوگیری از سخن‌گفتن دانش‌آموز 12 ساله با بغل‌دستی‌اش با ضربه محکم دست به سر او سبب شد تا سر این دانش‌آموز به میز برخورد کند و بینی‌اش بشکند. تنبیه دانش‌آموز زاهدانی و عفونت‌کردن دست او هم خبر دیگری بود که رسانه‌ای شد.

این اتفاقات در حالی می افتد که محمد دیمه ور، معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش می گوید: تنبیه بدنی دانش‌آموز جرم است و تنبیه به نوعی کودک‌آزاری و از سوی دیگر جرم عمومی محسوب می‌شود. ما تنبیه بدنی دانش‌آموزان را کار قرون وسطایی می‌دانیم که هیچ تطابقی با تربیت ایرانی اسلامی ندارد. (اینجا)

در بوشهر هم انتشار تصاویر مربوط به تنبیه بدنی موجب برکناری مدیر مدرسه شد. (اینجا)

اما خدایار رفیعی، معاون پاسخگویی به شکایات اداره کل ارزیابی عملکرد آموزش و پرورش می گوید: واقعیت است که من در این یک سال گذشته که مسئول پاسخگویی به شکایات در آموزش و پرورش هستم مواردی که از تنبیه گزارش شده در حد و گسترده ای نیست که رسانه ها اعلام می کنند. (اینجا)

با این حال وقتی خبر تنبیه بدنی سه دانش آموز در پاکدشت ورامین اعلام شد (اینجا) این بار توجه ها بیشتر به سمت آموزش و پرورش رفت و فانی وزیر آموزش و پرورش هم اعلام کرد که تنبیه بدنی مشکل اصلی آموزش و پرورش است.(اینجا)

اما در یک اطلاعیه که از سوی آموزش و پرورش منتشر شد اعلام شد که تنبیه بدنی در مدارس قانونی است که با اعلام این خبر در رسانه ها، بلافاصله حمیدرضا کفاش معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش این موضوع را نادرست دانست و در گفت وگو با ایسنا اعلام کرد آنچه از سوی آموزش و پرورش اعلام شده موضع رسمی این وزارتخانه نبوده و به هیچ وجه قانونی شدن تنبیه بدنی مدنظر ما نیست. بلکه تجدید نظر در روش‌های تنبیه یا روش‌های بازدارنده از رفتارهای پرخطر و حرکاتی است که دانش آموزان نباید در مدرسه انجام دهند.(اینجا)

این اتفاقات در حالی در مدارس ما رخ می دهد که کارشناسان معتقدند تنبیه بدنی مشکلات فراوانی می تواند برای دانش آموزان به وجود آورد. رحمت الله نورانی، عضو سازمان نظام پزشکی و مشاور تحصیلی معتقد است که تنبیه احساس حقارت، روحیه پرخاشگری و زورگویی را در دانش آموز تقویت می کند، گاهی هم دانش آموز از ترس تنبیه دروغ می گوید. دانش آموز ممکن است کینه به دل بگیرد که این خیلی خطرناک است.(اینجا)

قانون ممنوعیت تنبیه بدنی

ممنوعیت تنبیه بدنی دانش‌آموزان به آئین‌نامه‌ای بازمی‌گردد که 14 سال پیش تدوین شده است. در این آئین‌نامه گفته شده که منظور از تنبیه، آگاه ساختن دانش‌آموز نسبت به انجام وظایف، تذکر شفاهی، تذکر کتبی، تغییر کلاس، اخراج موقت و انتقال به مدرسه‌ای دیگر است. هرچند که این آئین‌نامه در طی این سال‌ها به روز نشده، اما عمل به بندهای آن، همچنان مورد توجه بسیاری از معلمان نیست.

در همین زمینه هم دیوان عدالت اداری اعلام کرد که تنبیه بدنی و توهین در مدارس، غیرشرعی و ممنوع است. در این حکم دیوان عدالت آورده است که " فردی به موجب دادخواستی به طرفیت شورای عالی آموزش و پرورش، ماده 77 آیین نامه اجرائی مدارس که طی آن اعمال هر گونه تنبیه از قبیل اهانت ، تنبیه بدنی و تعیین تکالیف درسی را که جهت تنبیه ممنوع شده، خلاف شرع دانسته و توضیح داده است که در شرع تنبیه به قصد تأدیب بلااشکال بلکه در جهت رشد واجد تجویز شرعی است به همین جهت خواهان ابطال آن شده است.

این موضوع در جلسه هیأت تخصصی پژوهشی و فرهنگی دیوان عدالت اداری مطرح و نظریه هیات به شرح زیر اعلام شده است: با عنایت به اینکه شورای محترم نگهبان بند 77 آیین نامه مورد اعتراض را خلاف شرع تشخیص نداده و با عنایت به اینکه جهت درخواست ابطال از سوی شاکی مخالفت با شرع بوده و مغایرت با قانون مطرح نشده است." (اینجا)

در موضوع برخورد با معلم خاطی، خدایار رفیعی، معاون پاسخگویی به شکایات اداره کل ارزیابی عملکرد آموزش و پرورش می گوید:ما با معلم خاطی هم برخورد می کنیم، اما سطح تخلف هم متفاوت است و نباید صفر یا صد دید یعنی با یک تنبیه معلم را اخراج کرد چون سطح تنبیه معلم هم متفاوت است. یکی از شیوه های برخورد با معلم جا به جایی است اما تذکر کتبی تغییر پایه است و حتی تعلیق هم داریم.اما این با هیات های احرایی نیست و به دستگاه تخلفات اداری می رود.(اینجا)

خشونت در مدارس

اما شائبه افزایش خشونت در مدارس سال قبل تنها به خبرهای تنبیه بدنی ختم نشد؛ اوایل آذرماه سال ۹۳ خبرقتل یک معلم توسط دانش آموزش منتشر شد.

در تشریح جزییات آن مدیر مدرسه اعلام کرد «دانش‌آموز ضارب به همراه پدرش برای موجه کردن غیبت او به مدرسه می‌آید. در زمان پیگیری غیبت، پدر دانش‌آموز می‌فهمد که فرزندش در درس فیزیک ضعف دارد؛ زمانی که پدر و دانش‌آموز قصد خارج شدن از مدرسه را داشته‌اند، به یک‌باره تصمیم دانش‌آموز عوض می‌شود و به سر کلاس فیزیک می‌رود. این دانش‌آموز سر کلاس می‌نشیند، معلم فیزیک هم به او می‌گوید که باید برای نشستن سر کلاس از دفتر مدرسه نامه و اجازه بگیرد که در این هنگام دانش‌آموز به یک باره با چاقویی که زیر لباس خود پنهان کرده بود، معلم خود را از ناحیه شاهرگ مصدوم می‌کند و بلافاصله از مدرسه متواری می‌شود.(اینجا)

قاتل که متواری شده بود در یکی از زندان‌های تهران شناسایی شد.(اینجا) دانش‌آموز ۱۵ سالۀ دبیرستان حافظی بروجرد، قاتل «محسن خشخاشی»، معلم بروجردی پس از شناسایی گفت: آقای خشخاشی معلم خوبی بود و من فکر نمی‌کردم با حمله چاقوی من بمیرد. وقتی آن اتفاق افتاد، فکر نمی‌کردم مرده باشد، بعد که متوجه شدم مرده، خیلی ترسیدم و فرار کردم.(اینجا)

کشته شدن یک معلم توسط دانش آموزش کارشناسان و روان شناسان را به این فکر انداخت که آیا خشونت در مدارس ایران این همه افزایش یافته است؟ (اینجا)

آیا خشونت در مدارس حذف می شود؟

خدایار رفیعی، معاون پاسخگویی به شکایات اداره کل ارزیابی عملکرد آموزش و پرورش معتقد است که امکان حذف خشونت و تنبیه یعنی به صفر رساندن آن کم است: چون در برخی مناطق برخی معلمان این آموزش را ندیده اند و برای همین تصور می کنند که باید از این شیوه برای درس خوان کردن استفاده کنند.

او ادامه می دهد: متاسفانه خشونت در خانه و جامعه به مدرسه کشانده می شود و معلم و دانش آموزان دوست دارند که این خشونت را در مدرسه نشان دهند. نباید خانواده ها مسئولیت آموزش را تنها از معلم و کادر مدرسه بخواهند ، چون یک معلم و مدیر در روز با 100 دانش آموز ارتباط دارد و امکان رسیدگی به تمام آنها وجود ندارد.

 خبر آنلاین

1tavakolididgah. روزها و ماه ها که می گذرند و ایام عید که فرا می رسد برای بیشتر مردم فرصتی دست می دهد تا نیم نگاهی به سال گذشته داشته باشند، حوادث و خاطرات خوش و ناخوش را مرور کنند و اگر ممکن بود از آن عبرت بگیرند و احتمالاً تغییری در رفتار و گفتار حاصل آید. به عنوان یک معلم کمتر این احساس را داشته ام که باید در ایام عید نوروز، مروری بر سالی که در مدرسه و در کلاس درس بر ما گذشته است، داشته باشم.
نمی دانم علت آن چیست اما علاوه بر فقدان انگیزه و بسیاری از مسائل دیگر، شاید یکی از علل آن این باشد که سال تحصیلی با سال تقویمی متفاوت است و در واقع سال ما معلمان هنوز به پایان نرسیده است. عید امسال اما اندکی وضعیت متفاوت است. در دو ماه گذشته و در آخرین روزهای بررسی لایحه ی بودجه، در اکثر مدارس سخن از اعتراض و مسائل و مشکلات معلمان در میان بود و عزم جزم برای ادامه ی اعتراض مورد تأیید اکثریت فرهنگیان بود. این خوب بود و آنچه خوبی گذشته را دوچندان می کند عدم تحمیل هزینه به معلمان برای اعتراض بود و این به صورت تلویحی نشان می دهد که اگرچه برای مشکلات معیشتی تدبیر مناسبی اندیشیده نشده اما به حق، حق اعتراض به رسمیت شناخته شده و البته، این دستاورد کمی نیست.
2. اکنون که مروری بر روزها و ماه های گذشته و حضور در کلاس و مدرسه را دارم، آنچه در میان خاطراتم بیش از همه برجسته است، روزهای اعتراض در دفتر مدرسه و محوطه ی اداره آموزش و پرورش و مباحثی که پس از آن در کلاس، مدرسه و جامعه مطرح می شد، است.
در کلاس برخی از دانش آموزان، بیشتر به تعطیلی کلاس در روزهای اعتراض فکر می کردند و از این جهت و منظر (که گاهی حالت تمسخرآمیز نیز به خود می گرفت) به اعتراض نگاه می کردند.

برخی دیگر از دانش آموزان، پرسش های جدی در مورد علل اعتراض داشتند و به حرف ها و دلایلی که عنوان می کردیم به دقت گوش می دادند در نتیجه بحث ها و گفت وگوهای خوبی مطرح می شد. حال اگر اعتراض را یک فرآیند تلقی کنیم و مهم ترین وظیفه ی معلمان را تعلیم و تربیت، آن گاه این بخش از اعتراض می تواند اهمیت ویژه و کارکردهای فراوان تربیتی داشته باشد. شاید اهمیت آن کمتر از مرحله ی اول اعتراض (تحصن در دفتر مدرسه و حضور در محوطه ی اداره آموزش و پرورش) نیز نباشد.

در مرحله ی دوم و در گفت وگو با دانش آموزان و بخشی از جامعه که روند اعتراض معلمان را پیگیری می کردند، فرصت مناسبی فراهم می آمد که با تأکید بر اهمیت اعتراض در مقابل تبعیض و نابرابری و بهره مندی از حق اعتراض، به مثابه یکی از اصول تربیتی، مورد بحث و تبادل نظر قرار گیرد. با مشارکت در اعتراض مدنی و صنفی، معلمان ضمن این که برای دست یابی به اهداف خود تلاش می کنند می توانند آن را به کلاسی برای تدریس اعتراض، اعتراض مدنی و مشارکت فعال در سرنوشت صنفی خویش نیز تبدیل نمایند. تلاش برای رفع تبعیض و نپذیرفتن نابرابری از درس های مهم تربیتی اعتراض های سال گذشته بود که به نظر من باید بیشتر به آن پرداخته شود تا جامعه به صورت جدی در مورد آن به تأمل بپردازد.
3. نکته ی دیگری که در این ایام به آن می اندیشم تخریب و فرسایش سرمایه ی اجتماعی معلمان است. ناگفته پیداست بسیاری از خانواده ها ممکن است فرزند یا فرزندانی در سن تحصیل و مشغول به تحصیل داشته باشند لذا با مدرسه ارتباط مستقیم دارند. حمایت مردم و همکاری دانش آموزان با معلمان در روزهای اعتراض، میزان تأثیرگذاری حرکت جمعی فرهنگیان را افزایش می دهد.
در کلاس، بعضی از دانش آموزان که پرسش های جدی داشتند از تعطیلی تابستان و روزهای عید و ... سخن می گفتند، لذا تبعیض را روا و به تبع آن اعتراض را ناروا می دانستند.

آنچه من دیده ام این است که در میان مردم به طور عام نیز – شاید به همین دلیل - همراهی و تأیید مؤثری به چشم نمی خورد. در میان کارمندان ادارات دیگر حتی نوعی مخالفت با حرکت معلمان دیده می شود.

از سوی دیگر، معلمان برای اثبات وجود تبعیض ناچارند به حقوق دریافتی کارمندان در ادارات و وزارت خانه های دیگر اشاره کنند، این امر برای معلمان و سرمایه ی اجتماعی ایشان بازتاب منفی داشته است. تردیدی نیست این اعتراض هنگامی به انجام مطلوب می رسد که در وهله ی اول آگاهی درستی از افکار عمومی و در وهله ی بعدی، پاسخ های قانع کننده برای پرسش های متعددی که در محافل و جلسات گوناگون مطرح می شود و دلایل موجهی برای روابودن اعتراض، وجود داشته باشد در غیر این صورت، معلمان ممکن است با مشکلات دیگری مواجه شوند و اعتماد جامعه را از دست دهند.
4. اگر چه بودجه ی دولت مقدار محدود و مشخصی دارد و بهره مندی برخی منجر به عدم بهره مندی برخی دیگر از آن می شود، به عبارت دیگر خیر موجود در آن محدود است اما واقعیت این است اگر دید وسیع تر و فراتر از بهره مندی مستقیم از بودجه داشته باشیم می توان درک دیگری از تقسیم و توزیع خیر داشته باشیم و آن را محدود تلقی نکنیم.
بدین گونه که اگر نگاه مبتنی بر توسعه ی انسانی به آموزش و محصول آن یعنی آموزش و پرورش دانش آموزان، گسترش و رواج یابد آنگاه صرف بیشتر سرمایه ی مادی و هزینه در آموزش و پرورش برای مردم دارای توجیه خواهد بود و می دانند که رفع تبعیض، دیگر سرمایه ها را فعال و سرانجام خیر بیشتری را نصیب مردم خواهد کرد.

معلمان نیز نباید از این نکته غافل باشند و صرفاً در اندیشه ی افزایش سرمایه ی مادی باشند و دیگر سرمایه ها را نادیده بگیرند چرا که معلم موفق همواره بیش از آنکه سرمایه ی مادی فراوانی داشته باشد از سرمایه ی اجتماعی بالایی برخوردار است و این نیز به نوبه ی خود موجب گسترش خیر عمومی در سطح جامعه می شود. 

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در دیدگاه

communicationspecial انسان در خانواده و با خانواده متولد می شود. از انسان اولیه تا به امروز خانواده وجود داشته و دارد. بنابراین ، خانواده کهن ترین و بادوام ترین نهاد بشری و اولین آموزشگاه انسان ها است. از همان ابتدای تاریخ بشر ، والدین در صدد آموزش شناخت ها و مهارت های خود به فرزندان بوده اند.

پدران و مادران مهارت های زندگی را به کودکان خود می آموختند. به مرور زمان جایگاهی برای امر آموزش در نظر گرفته شد. بدین سان کم کم نهاد آموزش و پرورش تاسیس شد و شکل گرفت. در هر حال نهاد آموزش و پرورش دومین نهاد بشری است که ابتدا در دل خانواده متولد شده ، رشد یافته و سپس از آن جدا و مستقل شد.
بنابراین به نظر می رسد دو نهاد اولیة بشری و دو نهاد مهم هر جامعه ای ، نهاد خانواده و نهاد آموزش و پرورش باشند ، به طوری که نهاد سیاست و نهاد فرهنگ (نهاد دین) و حتی نهاد اقتصاد در گذر از این دو نهاد می توانند دوام داشته و خواسته های خود را عملی کنند.
اما این دو نهاد مهم خانواده و آموزش ، در طول تاریخ پس از جدا شدن از یکدیگر ضمن ارتباط مستمر با یکدیگر ، نگاه یکسان و رفتاری صلح آمیز و همکاری جویانه نداشته اند. در مواقعی و در جوامعی این دو نهاد در کنار یکدیگر بوده و همکاری مستمر و مکملی داشته اند که از این رهگذر هم فرزندان سود برده و هم دو نهاد بهره مند شده و در نهایت جامعه به پیشرفت های مورد نظر خود نائل شده است ، اما در مواقعی دیگر و در جوامعی خاص ، این دو نهاد در مقابل یکدیگر صف آرایی کرده و فعالیت های یکدیگر را خنثی کرده اند ؛ یعنی این دو نهاد به مبارزۀ علنی و یا پنهان با یکدیگر برخواسته اند. در چنین حالتی ، هم سرمایه گذاری های خانواده توسط نهاد آموزش و پرورش تضعیف شده و در مواقعی از بین رفته است. در حالی که سرمایه گذاری های مدرسه بر روی دانش آموزان نیز توسط خانواده تقلیل پیدا کرده و در مواقعی محو شده است. در نهایت ، دانش آموز در مقابل دو نهاد متضاد قرار گرفته که رشد و بالندگی واقعی خود را نتوانسته است دارا باشد.
از میان تشابه ها و تضادهای دو نهاد خانواده و نهاد آموزش و پرورش ، عمدة عدمِ همکاری و تقارن آنان ریشة فرهنگی داشته و بیشتر در عرصة فرهنگ می باشد ، حتی تفاوت های اقتصادی و یا سیاسی مبنای فرهنگی دارند.
بدین معنی, در مواقعی که نهاد آموزش و پرورش برای مثال از والدین می خواهد تا اولا در طول تحصیل دانش آموز ، فضای آرامی را برای او فراهم کنند که وی بتواند تمام استعدادهای خود را که نهاد آموزش و پرورش کشف کرده ، به حرکت وادارد و فعالیت های آموزشی مدرسه را بتواند با تمرین و تفکر رشد بدهد به خصوص در ایام امتحانات ، والدین از برگزاری میهمانی و رفتن به میهمانی نیز خودداری کنند تا فرزندان بتوانند حاصل فعالیت های نهاد آموزش و پرورش را که در گذر از امتحانات به شکل نمره در کارنامه متبلور می شود ، عملی سازند. موفقیت فرزندان علاوه بر نشان و معرفی فعالیت نهاد آموزش و پرورش و خوشحالی والدین ، در پیشرفت جامعه در بهره وری از مهارت ها و تخصص دانش آموزان مفید واقع می شود. عدم همکاری والدین در این شرایط نشان از ناآگاهی از امر یادگیری و از فقر فرهنگی آنها نسبت به امر یادگیری فرزندان و آینده ای که در گرو این آموزش ها است ، دارد. بدین معنی که از وظیفة خطیر خود نا آگاه بوده و عدم استفادة صحیح از توان فرزندان شان را نیز نمی دانند و به آن واقف نیستند. در نتیجه ، این تفاوت نشان از تفاوت فرهنگی بین دو نهاد است.
اما در مواقع دیگری ، والدین فرهنگی متفاوت و در مواقعی متضاد با فرهنگ رایج در مدرسه را در خانه فراهم می کنند که این امر نیز مقوله ای فرهنگی می باشد. در چنین حالتی ، از آنجایی که فرزندان در طول روز ساعاتی را در مدرسه و ساعاتی را در خانواده می گذرانند ، در مقابل دو ارزش متفاوت ، دو هنجار متفاوت و دو فرهنگ متفاوت و بعضا متضاد قرار می گیرند. در این حالتِ میان فرهنگی (هس, 1999) یا چند فرهنگی ، فرزندان به یک شکل با این دو نهاد و دو فرهنگ متفاوت برخورد نخواهند کرد.
در چنین شرایطی فرزندان حالت های مختلفی را در پیش می گیرند. تعدادی از فرزندان به کِسوت فرهنگ خانواده می پیوندند. یعنی فرهنگ خانواده در آنان بازتولید می شود. (بوردیو, 1970) در این حالت نهاد آموزش و پرورش در امر جامعه پذیری (دوبار, 1991) فرزندان ناموفق بوده است. از آنجایی که فرهنگ نهاد آموزش و پرورش هر جامعه ای فرهنگ حاکمیت همان جامعه می باشد ، (التوسر, 1970) این افراد پس از اتمام تحصیل بر اثر گزینش ها ، در آینده نمی توانند کار مناسب و در سطح علم و شناخت خود را بیابند و در نتیجه ، جامعه نمی تواند از مهارت آنها بهره مند بشود.
تعدادی دیگر از فرزندان فرهنگ نهاد آموزش و پرورش را پذیرفته و در تضاد با فرهنگ خانوادة خود قرار می گیرند. این تضاد یقینا اثرات روحی و روانی بر روی فرد داشته و باز این فرد نیز نمی تواند آن طور که باید و شاید از تمام توان و مهارت خود بهره گرفته ، در نتیجه در این حالت نیز نمی تواند برای جامعه کاملا مفید باشد. ضمن اینکه خانواده نیز از این امر ناراضی بوده ، چون شاهد است که استفادة لازم را نه جامعه و نه خود خانواده می تواند از فرزند ببرد.
تعدادی دیگر از فرزندان ، قدرت هضم این دو فرهنگ متضاد را نداشته (لاپاسا‌د, 1998) و به یک حالت بحران فکری ، روانی و فرهنگی و حتی هویتی مبتلا شده که چنین افرادی با چنین روحیة در هم و بحرانی نمی توانند برای جامعه مفید باشند ، ضمن اینکه آنان فضای خانواده را نیز به مرور زمان تحت تاثیر اخلاق و رفتار خود قرار خواهند داد.
و در نهایت تعدادی از فرزندان یاد می گیرند بر اساس تعریف موقعیت (مید, 1963) با موقعیت جدید کنار آمده و رنگ عوض بکنند. این گونه افراد دارای خودهای متفاوتی (مید, 1963) شده که چند چهره داشته و چند شخصیت متفاوت و یا متضاد خواهند داشت. افراد چند چهره ، پس از اشغال پست های مختلف در نهادهای اجتماعی, برای جامعه مفید نیستند و جامعه را به مرور زمان به سمت چند چهره گی و نفاق می کشانند. نفاق تضعیف اعتماد و یا به تعبیر کلمن کاهش سرمایه های اجتماعی را به دنبال داشته که کاهش این سرمایه مطمئنا مانع از رشد جامعه خواهد بود. ضمن اینکه, در مواقعی خانواده نیز پی به چهره و شخصیت واقعی فرزندان خود نخواهند برد. در نتیجه ، خانواده و فرزندان به صورت بیگانه با یکدیگر زیر یک سقف خواهند زیست.
بنابراین ، تضاد دو نهاد مهم خانواده و آموزش و پرورش نه برای فرزندان نه برای دو نهاد آموزشی و نه برای جامعه مفید نخواهند بود. در این حالت این پرسش مطرح می شود که چه می توان کرد؟ چه بایستی انجام داد؟

در پاسخ می توان به اعتقاد امیل دورکیم (1985) گفت، مسئولین جامعه و نهاد آموزش و پرورش در تلاش باشند ؛ اولا ، فرهنگی را در نهاد آموزش و پرورش مستقر و تبلیغ کنند که برآیند خرده فرهنگ های موجود تمام طبقات مختلف جامعه باشد و نه اینکه فرهنگ قشر یا دستة خاص در جامعه در نهاد آموزش و پرورش باشد تا بتوان همکاری همة گروه ها و فرهنگ طبقات جامعه از جمله خانواده را جلب کرده و در یک راستا حرکت کنند. بدین ترتیب هر گروه و هر دسته با وجود فرهنگ شان احساس مسئولیت نیز خواهند کرد که به همکاری جدی منجر خواهد شد.

ثانیا ، در گذر از نشست ها و جلسات مشترک دو نهاد ، ارتباط بین اولیاء دانش آموزان یعنی خانواده و مربیان و دست اندر کاران نهاد آموزش و پرورش که فرهنگ سازی توسط آنها صورت می گیرد را زیاد کرد. همچنین ، به کمک رسانه ها و آموزش به خانواده ها این دو نهاد را به یکدیگر نزدیک کرد. نزدیک شدن دو نهاد یقینا فعالیت های مادی و فکری هیچ یک از دو نهاد به هدر نخواهد رفت. به دنبال آن جامعه می تواند با برنامه ریزی صحیح از تمام نیروهای موجود استفاده کند.

منابع:
- Althusser Louis (1970). Idéologie et appareils idéologiques d’état. In : La pensée, no 151, juin.
- Bourdieu Pierre et Passeron Jean-Claud (1970). La Reproduction, élément pour une théorie du système d’enseignement. Les Editions de Minuit. Le sens commun. Paris.
- Dubar Claude (1991). La socialisation, construction des identités sociales et professionnelles. Paris, Armand Colin.
- Durkheim Emile (1985). Education et Sociologie. Paris, PUF.
- Hess Rémi (1999). Ecrit biographique, exploration interculturelle et formation. In : Pratique de formation, Le travail de l’interculturel: une nouvelle perspective pour la formation, no 37, 38, Février.
- Lapassade Georges (1998). La découverte de la dissociatio. Paris, Edition Loris Talmart.
-Mead Georges Herbert (1963). L’esprit, le soi, et la société. Paris, P.U.F

انسان شناسی و فرهنگ

 

 

منتشرشده در پژوهش
چهارشنبه, 05 فروردين 1394 07:39

کلیپ بیژن و احسان علیخانی

گروه اخبار /

این ویژه برنامه در تاریخ ۲۹ اسفند ۹۳، از ساعت ۱۹ شبکه ۳ سیما پخش شد.

انتشار این فیلم باعث واکنش های متفاوت و نیز اعتراضی میان فرهنگیان و معلمان کشور شده است .

فیلم را ببینید .

 

 گروه اخبار /جمعی از فرهنگیان و معلمان با ارسال نامه به سایت صدای معلم نسبت به حرکت سخیف و توهین آمیز رسانه ملی اعتراض کردند .

متن این نامه به شرح زیر است :

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور