صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

جبار رحمانی

سرنوشت غم انگیز آموزش در ایران ...نشانگان(سندرم ) کنکور و فروپاشی نظام های آموزشی !

سندرم کنکور در دنیای جدید،‌ مدرسه به یکی از کلیدی ترین نهادهای جامعه پذیری و آموزش تبدیل شده است. مدرسه به و مدرسه رفتن، فرآیندی مناسکی است که به دنبال تربیت و جامعه پذیر کردن نوآموزان فرهنگی است. آنچه که در بطن نظام های آموزشی مدرن از جمله مدرسه و دانشگاه بسیار برجسته و کلیدی محسوب می شود، فرآیند تربیت و جامعه پذیری است که در نهایت قرار است یک شهروند باهمه مهارت های فرهنگی لازم برای زیستن در جامعه و شهر امروزی داشته باشد. به همین دلیل مدرسه و دانشگاه را می توان آیین رازآموزی دانست، آموختن رمز و رازهای زیستن موفق و مطلوب در شهر و جامعه جدید. مدرسه یک فضای مناسکی است و دانش آموزی هم یک فرآیند و موقعیت مناسکی است.

مناسک آموزش در مدرسه در نظام های آموزش عالی تداوم و توسعه پیدا می کند. در نتیجه این دو نظام آموزشی (مدرسه و دانشگاه) در یک امتداد و در یک راستا قرار است عمل کنند. مرز میان این دو نیز یک آیین گذار به نام کنکور است. به همین دلیل برای درک مناسکی از آموزش در ایران باید آن را به مثابه یک نظام مناسکی در نظر گرفت که از مجموعه ای از مناسک خرد و کلان تشکیل شده و در این میان کنکور به عنوان یک منسک گذار، بسیار کلیدی است.

 طی دو دهه اخیر در ایران به دلیل عدم تناسب و تقارن ظرفیت های دانشگاه با تقاضاهای مخاطبان، شاهد سیل بزرگی از متقاضیان دانشگاهی بودیم، متولدینی که موج جمعیتی نامتقارن و نامتعادلی را در هرم جمعیتی ایجاد کردند. این مساله سبب شد که کنکور به عنوان معیار کلیدی برای سنجش کیفیت لازم برای ورود به دانشگاه به یک مقوله محوری تبدیل شود. تمرکز کنکور بر مولفه های کمی و تستی، ‌سبب شده کنکور بیش از آنکه به یک امر کیفی تبدیل شود، به یک مکانیسم کمی و مجموعه از مهارت های تست زنی تبدیل شود. محوریت کنکور در زندگی بخش اعظم دانش‌آموزان و نقش تعیین کننده آن در سرنوشت زندگی آنها به حدی وسعت یافت که می توان از سندرم کنکور در ناخودآگاه همه جوانان ایرانی تحصیل کرده صحبت کرد. این سندرم نه تنها نقشی کلیدی در گذارهای هویتی و تحولات سلسله مراتبی نوجوان و دانش آموز ایرانی بازی می کرد، بلکه به تدریج به یک شاه کلید مولفه های اصلی تعیین کننده در هویت او تبدیل شد. کنکور نه تنها یک مساله آموزشی است، بلکه به تدریج به مساله ای روان شناختی،‌خانوادگی، خویشاوندی، در لایه های عمیق به یک امر بنیادین در ساختارهای اقتصاد سیاسی و نظام های فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی تبدیل شد. کنکور گذرگاه رسیدن به بسیاری از امتیازات و مناصب و موقعیت ها شد، به چیزهایی که به گونه ای فرهنگی به عنوان نیازهای ضروری برای ما تعریف شده بودند، برای ازدواج، کار و منزلت اجتماعی به مدرک دانشگاهی نیاز هست، و هرچه مدرک بالاتری داشته باشید، امکان منافع و امتیازات بالاتری را دارید. به همین دلیل هم بود که به تدریج برای جوان ایرانی، هرچه که بوی موفقیت میداد، باید از طریق قول چراغ جادوی کنکور برآورده می‌شد.

این اهیمت سندرم کنکور به گونه ای است که فرآیند گسترده ای را در ساختارهای خانواگی و اقتصاد سیاسی کنکور ایجاد کرده، و مبین یک نزاع دائمی میان دو نیروی متضاد است: از یک سو، خانواده ها و خود فرد که به دنبال موفقیت در کنکور هستند و از سوی دیگر نهادهایی که از این نیازحیاتی،‌می خواهند بیشترین نفع اقتصادی را ببرند. منازعه میان این دو تمایل، هرچه بیشتر به گسترده تر شدن این سندرم منجر شد. دولت ها هم در این میانه یکی  به نعل و یکی به میخ می زدند. این سندرم گاه به طور بیست و چهار ساعته عمر یک جوان را برای یک یا دوسال می گرفت. غول کنکور برای سیر و سیراب شدن،‌عمر جوان را می طلبید، و سوء مدیریت های دولتی و سوء استفاده های نهادهای کنکوری، سبب شده که این سندرم بخش مهمی را در ناخودآگاه ایرانی پیدا کند، و تجربه کنکور جایی شد که شخصیت جوان ایرانی ساخته یا تخریب می شد. کنکور پل صراط کاذبی شد که هرکس مهارت تست زنی بالایی می داشت، یا ویژگی های روان شناختی برتری می داشت می توانست به بهشت تخیلی و توهمی آن سوی آن برسد، و در غیر این صورت وارد قعر جهنمی از سرکوفت ها و بی هویتی های بعد از پشت کنکور ماندن می شد. کنکور به مکانیسمی مناسکی تبدیل شد که از یک سو نابرابری ها آموزشی را تشدید می کرد (هرکس که پول داشته باشد تا کلاس کنکور برود و کتاب های آموزشی بخرد، می توان شانس موفقیت در کنکور داشته باشد)، و از سوی دیگر مکانیسمی شد برای بازتولید قدرت و مشروعیت بخشی نامشروع به آن.

به واسطه محوریت یافتن کنکور، مساله مهارت های تست زنی آن قدر اهمیت یافت که به تدریج کل ساختار آموزشی مدرسه را در برگرفت. بسیاری از مدارس و کلاس ها، ‌حتی در برخی موارد از دوره ابتدایی، معطوف به مهارت های تست زنی شدند، و گویی کل نظام آموزشی مدرسه طراحی و تنظیم شده است تا شهروند تستی یا شهروند تست زن تربیت کند. همان طور که مدارس نظامی قرار است افرادی با مهارت جنگیدن و کاربرد سلاح تربیت کنند،‌ مدراس ما نیز در نهایت قرار شد دانش آموزانی با مهارت تست زدن و کاربرد تکنیک های تستی تربیت کنند.

به تدریج این فروپاشی محتوایی مدرسه به واسطه کنکور، رشد کرد و آموزش عالی را نیز در بر گرفت. هرچند در ابتدا برای برخی از افراد، گذار از کنکور کارشناسی، کفایت مذاکره بر سر دست یابی میان منافع دانش آموز و جامعه را اعلام می کرد و دانش آموز از قیف وارونه کنکور رد شده بود و او کار را تمام شده می دانست. بعدها بچه غول های جدیدتری و اشکال جدیدی از این دیو کنکور متولد شدند، در مقاطع ارشد و دکتری. لذا این غول فسادآور و فاسد کننده، در مقاطع بالاتر هم خودش را بازتولید کرد. آنچه که این غول را هرچه بیشتر فربه و فربه تر می کند و از آن خون آشام مهیب تری می ساخت، اقتصاد سیاسی پس آن است.

مقاطع دانشگاهی، مبنایی برای ارتقای شغلی و کسب منزلت های اعتباری بالاتر و مهمتر از هم منافع بالاتر شد، از سوی دیگر بنگاهی های آموزش تست زدن و تستی شدن، هم به دنبال منابع جدید ثروت بودند. وقتی که مدرک گرایی بیانگر یک منبع مهم در نمایش و به رخ کشیدن سرمایه فرهنگی و سرمایه نمادین شد، ‌گذار از کنکور آیین گذار به این مدارج بالاتر شد. پسوند یا پیشوند دکتر، به نامی جادویی تبدیل شد که هزاران نفر به هزاران مکر و حیله به دنبال کسب آن شدند و حتی برخی از علمای دینی در سطح حجه اسلام و گاه آیت الله ها را نیز مرعوب و مقهور خودش کرد  و آنها نیز صفات سنتی دینی را د رمقابل صفات دکتر و ... استاد و دانشیار و ... کنار گذاشتند.

در نتیجه این فرآیندها، سندرم کنکور کل نظام آموزش مقدماتی و آموزش عالی را در خود بلعید و آنها را در باتلاقی از فروپاشی محتوایی فرو برد. از آنجا که نظام آموزشی به عنوان یک مناسک گذار قرار بود شهروند مطلوب را تربیت کرده و ارزش های جامعه را بازتولید و منتقل کند، به یک مناسک صوری و توخالی تربیت مبدل شد. هرچه بیشتر کیفیت، قربانی صورت و کمیت شد. همان طور که سندرم کنکور توانست محتوای مدرسه را قربانی مهارت تستی ودانش تستی کند، در مقاطع بالاتر هم کنکور عامل اصلی تشخیص سره از ناسره، یا خوب از بد شد. همه چیز در فرمالیسم تکنیکال کنکوری فرو رفت. نظام آموزشی توسط غول چراغ کنکور بلیعده شد.

وقتی همه چیز به این سندرم پیوند خورد، شبکه ای از میان برها و راه های میانه و گاه زیرآبی رفتن ها به وجود‌ آمد. با توجه به اینکه بازارهای سیاه، معمولا درآمد بیشتری دارند، مخاطبان و مشتریان آن هم هر روز بیشتر می شدند، بیشتری هم برای بازارهای فاسد آموزش عالی و کنکور شکل گرفت. از فروش سوالات کنکور که در اوایل دهه هشتاد رخ داد و تا شبکه عظیم مدارک نامعتبر  از دانشگاه هاوایی و بورسیه های جعلی و رانت های تحصیلی و.. . آنهایی هم که نمی توانستند، و اگر پول می داشتند برای فرار از این غول کنکور به کشور دیگری رفتند تا ادامه تحصیل بدهند. اما هرچه بود فساد کنکوری  که ساختار آموزشی ما را در خود فروبرد و یکی از منابع اصلی ناکارامدی این ساختار و بی کیفیتی آنست.

به نظر می رسد تحول جمیعتی به معنای کاهش مخاطبان و متقاضیان ورود به دانشگاه و شاید امید داشتن به اینکه حریصان مدارک دانشگاهی در نظام های اداری دست از سر مدرک گرایی بردارند، روزنه ای باشد برای بهبود آموزش عالی و فرورفتن غول کنکور به درون چراغ جادو.

اما مساله اصلی آنست که این غول بی شاخ و دم و متعفن، به وسیله همان هایی که با تقلب، رانت یا حتی جهش های فریبکارانه از مرزهای کنکور گذشتند و به مدارج عالی دست یافتند، و امروزه هیات علمی های متشخص و عالی مقام شده اند، بذرهای فساد و فروپاشی را در آموزش عالی کاشته است، آنهایی که به کمک حمایت های غیر علمی دیگران به منصب هیات علمی بودن رسیده اند، حال این غول فساد را در محتوای دانشگاه و ساختارهای آموزشی و علمی بازتولید می کنند، که نمونه های آن را می توان در استادانی دید که به تقلب و بی شایستگی حداقلی استخدام شده و ارتقا می گیرند.

این نکته از آن جهت اهمیت دارد که فرآیندهای بنیادین فروپاشی نظام آموزش عالی، که پیشتر در سندرم کنکور متجلی می شد و امروز شاهد افول ان هستیم،‌ در شکل جدیدی خودش را بازتولید کرده،‌ این شکل جدید همان سندرم هیات علمی شدن است برای همان هایی که بدون داشتن حداقل های لازم دانشجو دکتری و بورس داخل و خارج و ... شدند و امروز هیات علمی و استادان ارجمند دانشگاهی هستند. دیو سیاه فساد آموزش عالی به راه افتاده است، اما رستم دستانی نیست که بتواند شاخ او را بشکند. به همین دلیل باید از نوعی ناامیدی برای نظام آموزش عالی ایرانی صحبت کرد، که اگر هم روزنه های امیدی هست، ناشی از معدود استادان متعهد و عامل و عالمی است که به اخلاق علم پای بند بوده و معدود دانشجویانی که توانسته اند از دست این دیو جان سالم به در ببرند. مابقی هرکدام به نوبه خود زخم این دیو را بر روح و روان خود دارند.

سندرم فساد در نظام آموزش عالی که متاثر از عوامل داخلی و خارجی این سیستم است، هرچه بیشتر از کنکور فاصله گرفته و وارد فضای دانشگاه و به خصوص "هیات علمی های زورکی" شده است. تالیف کتاب و مقاله علمی و پژوهشی و مقاله آی اس آی در جلوی دانشگاه مادر ایران، یعنی دانشگاه تهران، نمونه هایی از این سندرم فساد هستند که هر روز عمیق تر می شوند و چون بخشی از دست اندرکاران این نهاد آموزش عالی، خود محصول این سیستم هستند،‌ لاجرم جرات مقابله و مواجهه را نه تنها که ندارند، بلکه خود دستی در دامن زدن به این رویه ها دارند.

سیستم دانشگاه نیز هر روز بیش از پیش سیستم ایمنی خودش را از دست می دهد، شاهد مثال آن هم استادان بسیاری است که تقلب های علمی آن آشکار شده، اما کسی یارای مقابله با آنها را ندارد و بلکه در برخی موارد ارتقا هم یافته اند.

این سرنوشت غم انگیز آموزش در ایران است که به واسطه سندرم کنکور و بعد هم شهوت مدرک گرایی، آموزش و پرورش و آموزش عالی را به ابتذالی عمیق و طولانی تبدیل کرده است.
انسان شناسی و فرهنگ

یکشنبه, 24 خرداد 1394 09:30 خوانده شده: 1958 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +5 0 --
معلم 1394/03/24 - 13:07
وقتی در کشور به علم توجه نشود ومیزان تولیدپول توجه شود مثل بانک ونفت نتیجه هین می شود
پاسخ + +1 0 --
ناشناس 1396/12/28 - 12:02
بنده تبعیض وفساد را در اموزش وپرورش با گوشت وخون خود احساس کرده ام وقتی که پدرم از دست رفت ومادرم آه در بساط نداشت که بعنوان رشوه به مدیران ومعلمان مدرسه بدهد وانها نیز سعی در تضعیف هرچه بیشتر من وامثال من داشتند وقتی همکلاسیم را میدیدم که پدرش چگونه گوسفندی را به در خانه معلم ریاضی میبرد ووی امروزه سفیر ایران در یک کشور خارجی به نمایندگی از طرف ملت ایران سخن میگوید ومنهم در جامعه له میشوم وقتی در ازدواج در کار در همه چیز به من ظلم شد معنی فسادرا با تمام وجودم درک میکنم واقعا اگر کمک خدا نباشد احتمالا همین روزها دست به خودکشی بزنم دیگر از خوردن قرص های مسکن اعصاب وروان جانم به لبم رسیده است

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

آیا کنکور معیار مناسب و قابل اتکایی برای ارزیایی در مورد اثربخشی و کارایی نظام آموزشی ایران می باشد ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور