صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

شرایط و ضوابط به کارگیری بازنشستگان در دستگاه‌های اجرایی  گروه اخبار /

نمایندگان مردم در خانه ملت، جهت تأمین نظر شورای نگهبان با طرح دو فوریتی ممنوعیت به‌کارگیری بازنشستگان موافقت کردند.

مهرداد بائوج لاهوتی در مخالفت با اصلاحات صورت گرفته در این طرح گفت: در این طرح شرایطی عنوان شده که برخی از بازنشستگان می توانند براساس تخصص دوباره به کار گرفته شوند این در حالی است که در ابتدا قرار نبود که بازنشستگان استخدام شوند چرا که ما اکنون حدود ۳.۵ میلیون بیکار در جامعه داریم که باید برای تعیین تکلیف آنها برنامه‌ریزی صورت گیرد.

در ادامه نادر قاضی پور نیز در موافقت با اصلاحات صورت گرفته افزود: موضوع مهم در این طرح بحث اشتغال است که امروزه هزاران تحصیل کرده با آن مواجه هستند این در حالی است که گاهی مشاهده می شد که برخی از افراد بازنشسته به بهانه مشاوره دادن دوباره به کار گرفته می شدند و حقوقی معادل ۲۰ تا ۳۰ میلیون تومان دریافت می کردند لذا به نظر می رسد این طرح بتواند مانع از به کارگیری این افراد شود.

 

در طرح دو فوریتی مذکور که جهت تأمین نظر شورای نگهبان اصلاح شد آمده است:

از تاریخ ابلاغ این قانون، به کارگیری افرادی که در اجرای قوانین و مقررات مربوطه بازنشسته یا بازخرید شده یا بشوند، در دستگاه‌های اجرایی موضوع ماده ۵ قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب  8 / 7 / 1386 و کلیه دستگاه‌هایی که به نحوی از انحاء از بودجه عمومی کل کشور استفاده می کنند، ممنوع می باشد.

در تبصره ۱ این طرح مقامات مذکور در ماده ۷۱ قانون مدیریت خدمات کشوری و همترازان آنها و ایثارگران، فرزندان شهدا و جانبازان ۷۰ درصد و بالاتر، نیروهای مسلح، وزارت اطلاعات و دارندگان اجازات خاصه ناشی از اصل ۱۱۰ قانون اساسی از شمول این قانون مستثنی می باشند.

در تبصره ۲ این طرح آمده است: دستگاه های موضوع این قانون در صورت لزوم می توانند از خدمات بازنشستگان متخصص با مدرک تحصیلی کارشناسی و بالاتر به صورت پاره وقت و ساعتی استفاده کنند. حداکثر ساعات مجاز برای استفاده از بازنشستگان، یک سوم ساعات اداری کارمندان رسمی است و حق‌الزحمه این افراد متناسب با ساعات کاری آنها حداکثر معادل یک سوم کارمندان رسمی همان شغل تعیین و پرداخت می شود.

در تبصره ۳ دستگاه‌های مشمول مکلفند ظرف مدت ۶۰ روز از تاریخ ابلاغ این قانون آن دسته از افرادی که بر خلاف مفاد این قانون به کار گرفته شده اند را از خدمت منتزع و با آنان تسویه حساب کنند. افراد مذکور نیز باید ظرف مهلت قانونی مقرر سمت و پست خود را ترک نمایند. پرداخت هرگونه وجهی پس از این مهلت از هر محل و تحت هر عنوان در حکم تصرف غیرقانونی در اموال دولتی است.

تبصره ۴ این طرح تاکید دارد که کارکنان و اعضای هیأت مدیره مناطق آزاد تجاری – صنعتی نیز مشمول این قانون می باشند.

در تبصره ۵ نیز آمده است: از تاریخ ابلاغ این قانون، ماده ۴۱ قانون الحاق موادی به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت مصوب 15 / 8 / 1384      و ماده ۹۱ قانون استخدام کشوری مصوب 31 / 3 / 1386  و بند ب ماده ۶۵ قانون برنامه پنج ساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران مصوب 15 / 10 / 1389 نسخ می شود.

خانه ملت

منتشرشده در بازنشستگان

گروه اخبار / علی اصغر فانی روزدوشنبه در جلسه پرسش و پاسخ با فرهنگیان ناحیه دو آموزش و پرورش شهرری در حاشیه آیین نواختن زنگ انقلاب در مدرسه ائمه اطهار(ع) افزود: امور استخدامی آموزش و پرورش در اختیار این وزارتخانه نیست بلکه تابع مقررات و مجوز سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور است.

سه شنبه, 13 بهمن 1394 10:27

معلم پس از برجام

آموزش و پرورش و معلمان پس از برجام  این روزها هر کجا را نگاه می کنی اعم از رسانه ها ، جراید و مطبوعات و سایت های خبری،  بحثی از پسا برجام و رفع تحریم و.. دیده می شود و هر کس درحوزه کاری و فعالیتی خود چشم اندازهای پس از برجام شغل خود را ترسیم و انتظارات شان را بیان کرده اند و چالش ها و امیدها و فرصت های این برجام را به بوته نقد کشیده اند .
بی شک گذر از مشکلات فراوان اقتصادی و سیاسی و... در زمان تحریم زمان بر خواهد بود و مردانی صبور می خواهد تا با برنامه ریزی و مدیریت صحیح بتوانند جامعه را به ایده آل مردم برسانند .
اما باید به رئیس جمهور محترم یاد آوری کرد که کلیدی که نتواند قفل مشکلات اقتصادی و بیکاری را باز کند بی شک زنگ زده است .


رئیس جمهور محترم خود به خوبی می داند انتظاراتی که جامعه از ایشان دارد انتظاراتی دو سه ساله نیست بلکه شاید بیش از یک دهه است که گلوی مردم را فشرده و کسی هم جواب گو نیست ؛ مثلا" :


1- افزایش هزینه های آب و برق و گاز و.. در این چند سال اخیر چنان بالا بوده که قشر پایین جامعه را دچار مشکلاتی کرده و در این میان آنانی که حلال و حرام هم نمی دانند بلایی بر سر کنتورها ی آب و برق و گاز آورده اند که حداقل هزینه زندگی بالا نرود ولی دولت هم همچنان بر گران شدن آنها تاکید می کند و ولی نعمتان جامعه همچنان با جیب هایی خالی شرمنده اهل و عیالند .


2- قرار بود با توجه به تورم سالانه و افزایش قیمت حامل های انرژی مبلغ یارانه ها هم تغییر یابد که برای مردم جز سرابی بیش نبوده که حذف آن هم خط فقر را بیشتر و مستضعفان را بیشتر مستضعف خواهد کرد و تمسخر رایانه بگیران توسط سخنگوی دولت جای تبریک به دولت امید و تدبیر دارد و باید گفت که آقای نوبخت اگر نگاهی به فیش حقوقی و مزایای جنبی و پاداش و... خود بیاندازد در مقابل مستضعفان و کارگران روزمزد شرمنده خواهد شد.


3- نمی دانم این چه قانونی است که با افزایش قیمت دلار و یا تحریم جدید ، قیمت وسایل و ملزومات « خودرو ، مواد غذایی و... » درآن واحد افزایش می یابد ولی بعد از رفع تحریم و افت قیمت دلار بازهم افزایش قیمت اتفاق می افتاد که این هم از نوادر تاریخ است که در ایران اتفاق می افتد .
ما نمی خواهیم دراین نوشته وارد مباحث دیگری شویم که مجال بسیاری می خواهد بلکه هدف وارد شدن به بحث اصلی و آموزش وپرورش پس از برجام بود که شاید فرجی شود و معلم نیز در این میان دیده شود چرا که همه هیئت دولت و تیم مذاکره کننده هسته ای پرورش یافته ی این گمنامان هستند و ثمره ی یک عمر تلاش معلم، شده گروهی فرهیخته و سیاست مدار که با تکیه بر علم و دانش خود در جهت پیشرفت و تعالی ایران اسلامی تلاش می کنند .


اما پس از برجام :
در دولت قبلی با توجه به افزایش ثانیه ای تورم و قیمت ها این معلم بود که عملا" از مدار زندگی طبیعی خارج شد و صدقه ای سالیانه در آغاز هر سال جدید « 10 الی 12 » درصد به حقوقش افزوده شد در حالی که تورم عملا " بالای 40 درصد در زندگی اش نقش داشت و باز هم همان تبعیض بین کارمندان و حقوق بگیران باز هم یقه معلم را گرفت  و ما نیز چشم به راه بودیم و دست بر دعا که شاید وزیری قوی یا رئیس جمهوری علاقه مند به علم و دانش بتواند معلم را همان گونه که هست بشناسد و جایگاهش را در جامعه ترقی بخشد که باز هم تیرمان به سنگ خورد و این بار هم تحریم و رکود و درآمد پایین دولت شد سنگ صبوری ما که نمی توان انتظاری داشت و شرایط سخت است و باید به کمک دولت شتافت .


با یاری خدا تحریم ها برداشته شد و برجام اجرایی شد و شد دوران پسابرجام  که دراین میان هر وزیری یا مسئولی زیرک تر است خواهد توانست به خوبی از امکانات و درآمدهای دولت به نفع زیر مجموعه خود استفاده نماید و شاید بازهم معلم خواهد ماند و کلاهی که همیشه پس معرکه است .


ریاست محترم جمهوری اسلامی و وزیر محترم آموزش وپرورش ، معلم و آموزش وپرورش نیز سهمی از پسا برجام دارند که امیدواریم نکات زیر نیز مورد توجه شما قرارگیرد :


1- حقوق پایین بازنشستگان که ولی نعمتان همه تحصیل کرده ها و وزیران محترم و همه خادمان مردم هستند باعث رنج و تالم خاطر این عزیران گردیده است . امروز دیگر یک میلیون تومان جوابگوی زندگی نیست و امیدواریم با سعه صدر به این موضوع بنگرید و پیگیر حقوق این قشر باشید.


2- قانون مدیریت خدمات کشوری مصوبه مجلس شورای اسلامی در مورد همه کارکنان و معلمان اجراشود و درآمد دولت تنها جهت رفاه عده ای کارمند دولت نشود .


3- مدیران مدارس در این چند سال اخیر گدایانی تحصیل کرده و باکلاسی هستند که آبرویشان برای اداره مدرسه گذاشته اند و به بهانه های مختلف از مردم پول می گیرند تا امورات مدرسه بچرخد و گاز و برق و تلفن و کاغذ و.... تامین کنند .با توجه به رایگان بودن آموزش و پرورش در قانون اساسی این کشور ، سرانه مدارس فراموش نشود و اعتبار و حرمت معلم و مدرسه بیش از این خدشه دار نشود .


4- توجه به امور آموزشی و پرورشی مدارس و هزینه کرد در این زمینه ها خواهد توانست نسلی پرشور و باانگیزه وارد جامعه کند که هرکدام در اداره و پیشرفت جامعه نقش آفرینی خواهند کرد.


5- بدهی دولت به صندوق ذخیره پرداخت شود ، دیون ها و مطالبات و معوقات و پاداش هایی  «حق مسلم معلم  » که رفته رفته بوی کپک زدگی می دهند پرداخت شود .


امیدواریم معلم هم از پسا برجام اندوخته ای داشته باشد و اگر چنین نشد بدانید مقصر ما معلمان هستیم چرا که نتوانستیم دانش آموزی تربیت کنیم که بداند معلم ستون دانش جامعه و ابزار پیشرفت علم و جامعه است و زمانی که صاحب مقام و منصبی شد معلم را فراموش نکند و بداند که ائمه نیز خود را بنده معلم و عالم می دانستند نه خدای عالمان .


امیدواریم که وزیرمان نیز تلنگری به خود بزند و حقوق بر باد رفته معلم را فریاد بزند که نماینده ای خانواده ای پرجمعیت و پردرد است که اگر قصور کند فردای قیامت باید جوابگوی فرزندان مان باشد.


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

مزایا و دریافتی های  کارمندان بانک ها و موسسات مالی گروه اخبار /

همواره دانستن حق و حقوق کارمندان بانک ها و موسسات مالی و اعتباری ذهن بسیاری از شهروندان را درگیر خود می کند. تصور بر این است که کارمندان بانک ها و موسسات مالی و اعتباری حق و حقوق بسیاری دارند و وام ها و تسهیلات دریافتی با نرخ های پایین نیز بر این حق و حقوق اضافه می شود.

البته نمی توان منکر این قضیه شد که معمولا کارمندان بانک ها و موسسات مالی و اعتباری وضعیت مطلوبی در بین کارمندان دارند. اما جالب است بدانید فارغ از تصورات ذهنی شهروندان برای حقوق و مزایای کارمندان بانک ها و موسسات اعتباری، در بین کارمندان فصل زمستان فصلی رویایی از لحاظ حقوق است.

در سه ماه پایانی سال پرداختی به کارمندان در همه سازمان ها و نهاد ها به جهت پرداخت عیدی و پاداش پایان سال افزایش قابل ملاحظه ای پیدا می کند.

در بین کارمندان بانک نیز به دلیل پرداخت دو مرتبه کارانه در ماه های دی و اسفند این مساله بیش از پیش مشاهده می شود.

معمولا در بانک ها و موسسات مالی و اعتباری در پایان هر سه ماه با توجه به رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده کارانه به کارمندان پرداخت می شود که معمولا معادل ۲۰ روز تا یک ماه حقوق پایه است. (البته بانک ها و موسساتی نیز هستند که بیش از یک ماه حقوق بابت کارانه پرداخت می کنند)

ماه های تیر، مهر، آذر و اسفند موعد پرداخت کارانه در بین بانک ها و موسسات اعتباری است. به این پرداختی ها عیدی و پاداش و همچنین پرداخت فوق العاده بابت سال روز جشن های پیروزی انقلاب اسلامی و دهه فجر را نیز باید اضافه کنیم.

همچنان در انتهای روز ۲۸ اسفند ماه که عملیات بستن پایان سال انجام می شود معمولا در برخی بانک ها و موسسات مالی و اعتباری پاداشی در همان روز به سبب بستن حساب ها به کارمندان پرداخت می شود.

اخبار بانک

دوشنبه, 19 آبان 1393 21:30

مقایسه حقوق معلمان

قم

منتشرشده در نامه های دریافتی

نقش تشکل و تحزب در تکامل و بالندگی جوامع  اگر به مشورت در کارها عملا باور داشته باشیم، تشکل ها همان معنی را دربر خواهند داشت، اگر به گوناگونی جهان هستی معتقد بوده و آن را پذیرا باشیم ، بی شک برای آگاهی از سلیقه ها و نقطه نظرهای دیگران بایستی در گسترش تشکل ها همت بگماریم. از نظرگاه عقل نیز جایگاه تشکل ها واضح و آشکار است.


ضرورت قابل انکار مقبولیت مدیریت هر جامعه، ناشی از حضور مردم و مشارکت جدی آنها در تمام شئون است. یکی از ویژگی های جوامع پیشرفته و در حال پیشرفت، بهره مند بودن از نظرات کارشناسانه و دیدگاه های صاحب نظران و متخصصان است که به طور طبیعی نمی توانند همه در ارکان دولت راه یابند ولی در عین حال در ابعاد جامعه حضور دارند. راه کار بهره مندی از این نقطه نظرها، بستر سازی مدیریت جامعه در جهت هدایت و ترغیب این قشر در تشکل های مردمی است.

در جوامع دست اندر کار تحول، اولین دعوت عام رهبران و مدیران این است که همه با هم در صحنه سازندگی و عمران و آبادانی و رونق جامعه دست به دست یکدیگر بسپارند. مع الاسف پس از زمانی کوتاه ، این مهم به دست فراموشی و یا بی اعتنائی سپرده شده و گروهی اندک عهده دار تمام ابعاد جامعه و گروه کثیر دیگری به فراموشی سپرده می شوند و از همین منظر کاستی ها به تدریج بروز می کنند و بدبینی ها نیز آغاز می گردند. رغبت ها به بی تفاوتی ها و حتی نارضائی ها بدل می شوند و جامعه به دو قطب کاملا متمایز تبدیل می گردد. قطبی آمر و قطبی که اکثریت دارند مامور.


نگاه به تمدن تاریخ بشر، راه گشای صادقی جهت پیشرفت جوامع امروز است. درابتدای شکل پذیری جوامع بشری ، انسان های بدوی که به صورت پراکنده در جوامع گذشته می زیستند، به تدریج راه تمدن را با تشکیل جوامع کوچک خانوادگی و پس از آن قبیله ای و سپس شهری آغاز نمودند و این حرکت ها تا تشکیل اتحادیه های بین المللی امروز ادامه یافت و جهان کنونی را رقم زد.

درجهان امروز نیز شاهد حرکت های همه جانبه در جهت فراهم آوری روابط جدید بین ملت ها هستیم. در نگاهی دیگر انسان را موجودی اجتماعی می بینیم و مع الاسف گاهی مشاهده می کنیم که علیرغم روشنی علت موفقیت جوامع در پیشبرد اهداف و مقاصد خود، نهاد " تشکل ها " مورد بی مهری و عدم اعتماد واقع می گردد. در جوامع عقب نگه داشته شده این محدودیت ها دو چندان گشته تا جایی که حتی رغبت حضور در این نهادها فروکش می کند . در حالی که اگر نوآوری در جامعه مطرح باید گردد ضرورت ایجاد تشکل ها بیشتر احساس می شود.

 

بزرگان می گویند کسی که یک زبان می داند، دو نفر است. به همین منوال کسی که سه، چهار، پنج، شش و یا هفت زبان می داند و می تواند با هفت زبان وارد گفت وگو شود و دانش و تجربه همه آنها را بفهمد، هفت نفر است. به همین قیاس هر قدر مشارکت آحاد یک جامعه بیشتر باشد ، توفیقات مدیریت هم بیشتر خواهد بود. در جوامع عقب مانده به رای العین شاهد تشویش ها و دلهره ها از تشکل های مردمی هستیم. در جوامع امروز کم نیستند جوامعی که شاهد این مدعایند ولی در جوامع مدعی پیشرفت به عکس می بینیم که مردم با سازماندهی تشکل های مردمی، بازوان توانای دولت مردان را فراهم می کنند.
در این جا نقش حکومت ظاهر می شود. حکومت وظیفه دارد که با بی نظری بر جریانات نظارت داشته باشد ؛ اگر شاهد انحرافاتی بود که به اساس بی توجه بودند، به عنوان عامل بازدارنده در صحنه حاضر شده نسبت به تصحیح مسیر و اصلاح این قبیل حرکت ها اقدام به عمل آورد. در این راستا اساس کار بایستی اصل تبرئه باشد مگر خلاف آن ثابت شود.

 

فضای ارعاب بایستی برچیده شود که به نفع خود ایجاد کنندگان نیز نخواهد بود. شفافیت، صراحت و صداقت بایستی مورد مرحمت همه اقشار واقع گردد. مرزها مشخص و آشکار باشد تا تکلیف جامعه روشن و سره از ناسره قابل تشخیص باشند. وقتی در جامعه ای جو ارعاب حاکم گردد ، کمتر کسی وارد صحنه اظهار نظر و مشارکت می شود. بر این اساس مشورت هایی که می توانند کارساز باشند، متوقف می گردند، دل سوزی ها به خاموشی می گراید و مدیریت جامعه تنها و بدون پشتوانه می شود ؛ در نتیجه امور به یک بعدی معطوف می شود و نارسائی ها و نارضائی ها بروز می کنند. نقدهای زیرکانه فراگیر می شود و در ادامه ، نتیجه آن می شود که برنامه ها غالبا با ناکامی مواجه می گردند و زیان آن معطوف کل جامعه می شود.


در مدیریت های مردمی و موفق ، نقش مشاوران پر رنگ می گردد و در جوامع موفق تر ، نهادهای مردمی به نام تشکل ها شکل می گیرند و بالنده می شوند . جامعه قدرت مند ، جامعه ای است که بیشتر به توان فکری آحاد خود متکی است و از آن ها بهره می گیرد . در چنین جامعه ای که به دیدگاه های تشکل ها متکی است ، نفوذ عناصر مفسده جو و فرسایش گر کم می شود و حتی هر قدر قدرت مدیریت تشکل ها بیشتر باشد ، این قبیل اثر گذاری ها به صفر متمایل تر می شود تا جایی که دغدغه های متداول جوامع عقب مانده ، منتفی می شود ؛ در این صورت قدرت ملی سازنده بروز می کند که سبب بالندگی جامعه می شود .


با نگاهی به تاریخ ملت ها ، این واقعیت ها بیشتر آشکار می گردند . آن جا تکیه گاه فرمانروایان تاریخ ، مردم بودند ، توفیقات نیز روزافزون بود و آن جا که مشارکت ها رنگ می باخت ، افول شروع می شد . وقتی در ازای تاریخ شاهد تفرعن و تبختر فرمانروایی می شویم از همان جا حرکت به سوی سقوط و سیه روزی نیز دیده می شود . ضحاک در طول تاریخ به همین صورت بروز می کند که فرمانروا ، بی اعتنا به تاثیر حضور مردم ، تفرعن را پیشه کرده و همه کارها را به نام خود عنوان می کند و فلاکت های تاریخی نصیب مردم می گردد و عکس آن نیز مصادیق بسیار دارد که دراین مقوله نمی گنجد .
ما باید بتوانیم حتی از وجوه مشترک بین خودمان و دشمنان مان نیز بهره بگیریم و وجوه تفارق را به حال خود واگذاریم . در مدیریت های ناموفق ، مردم هیچ کاره اند ، به بازی گرفته نمی شوند ، مورد بی مهری و بی اعتنایی اند و به عکس در مدیریت های موفق که موفقیت ها را ناشی از حضور مردم دانسته و به مردم بها داده می شود ، مردم به روی آوری به تشکل ها دعوت می شوند ، نظرها به گفتمان تبدیل می شوند ، بهترین راه کارها گزیده می شوند ، امید ها ایجاد شده و سپس بارور می گردند .
از این رو جامعه شناسان با تاکید به گسترش هر چه بیشتر تشکل ها ، آن ها را نه تنها از خود می دانند ، بلکه آن ها را عامل موثر پیشرفت خود دانسته و با آن ها همکاری دارند و سعی بر بستر سازی برای آن ها می نمایند .

متاسفانه گاها مشاهده می شود برخی از مدیریت های ضعیف و ناکارا با عنوان " دخالت در مدیریت " ، موانع بسیار سر راه این دلسوزی ها قرار داده و آن ها را مدعی خود تلقی می کنند . نه تنها هیچ گونه همکاری با آن ها ندارند بلکه آن ها را مانع و حتی مدعی خود می دانند و بر این اساس در پی تقابل با آن ها هستند . این گونه مدیریت ها هرگز راه به جایی نخواهند برد .
در حالی که یکی از عوامل موثر در پیشرفت جوامع ، تضارب افکار است و این تضارب در تشکل ها پدید می آید . انسانی که در اتاق آینه کاری شده و دربسته به سر می برد ، هرگز جز خود نمی بیند و به همین جهت خود را طاووسی تلقی کرده و به به و چه چه می گوید . در حالی که همین فرد وقتی وارد جامعه شده و مورد قضاوت خود و دیگران واقع گردید و گوناگونی ها را دید ، معطوف کژی ها و کاستی های خود خواهد شد .


با علاقه مندی و دلسوزی نسبت به گزینش بهترین های جامعه ، توصیه می نماید : به تشکل ها بها داده شود ، از نقطه نظرهای آن ها بهره گرفته شود ، برای حضور آن ها بستر سازی شود ، از نظرگاه های تنگ و محدود احتراز شود و در کلام آخر ، آن ها را از خود دانسته و به دلسوزی آن ها باور داشته باشیم . آن ها دلسوز جامعه و دوستدار پیشرفت هستند . از آن ها هراسی به دل راه ندهیم ، آن ها همچون ما عشق به پیشرفت جامعه دارند . سعی به حل معضلات و مشکلات جامعه دارند . کشور را متعلق به خودشان می دانند . خوبی و بدی های آن را معطوف خود می دانند .

منتشرشده در دیدگاه

گفت و گوی گروه سخن معلم و مدیران کل آموزش و پرورش

وزیر سابق آموزش و پرورش آقای حمیدرضا حاجی بابایی چندی پیش دعوت گروه سخن معلم را برای گفت و گو پذیرفت و بیش از 5 ساعت با این گروه معلمی صحبت کرد .

طبق گفته ایشان و نیز بر اساس عملکرد ، آقای حاجی بابایی در دوران وزارت خویش ساعت ها با صدها و بلکه هزاران معلم در سراسر کشور ارتباط مستقیم و چهره به چهره داشته است .

« گروه سخن معلم » از این رفتار مردمی و پاسخ گویی ایشان تشکر و قدردانی می کند .

تعداد قابل توجهی از فرهنگیان و معلمان در 3 استان کشور طی نامه و نیز ارسال پیام خواهان برگزاری نشست و گفت و گو از سوی گروه سخن معلم با  مدیران کل آموزش و پرورش استان های آذربایجان شرقی ، مازندران و لرستان شدند .

متاسفانه تاکنون و بر خلاف آموزه های دولت تدبیر و امید مبنی بر پاسخ گویی و نقد عملکرد ، اعتنایی به درخواست این گروه معلمی نشده است .

« گروه سخن معلم » این مدیران وزارت آموزش و پرورش را به بازخوانی عملکرد خویش در برابر افکار عمومی فرا می خواند چرا که باور ما همواره بر این بوده است :

" آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک "

پایان پیام /

گروه اخبار /

درگذشت پدر محمد حسن فخرایی عضو سازمان معلمان ایران

با خبر شدیم پدر گرامی همکار محترم جناب « محمد حسن فخرایی » همکار منطقه 8 تهران و از  اعضای شورای مرکزی سابق سازمان معلمان ایران به دیار باقی شتافتند.

« گروه سخن معلم » این ضایعه را به خانواده محترم آن مرحوم تسلیت گفته و برای روح آن مرحوم مغفور آمرزش و برای بازماندگان صبر و بردباری خواهان است .

پایان پیام /

تاریخچه فعالیت سه وزیر آموزش و پرورش پس از انقلاب فانی اکرمی و مظفر  علی اصغر فانی در آموزش و پرورش مدیری شناخته شده و رده دوم و دور از سیاست بود ، اما دو اتفاق در دوره پر حادثه ریاست جمهوری احمدی نژاد، نام فانی را در فضای سیاسی مطرح کرد. اولی گرفتن حکم سرپرستی وزارتخانه از دست احمدی نژاد درسال 84 و و دوم ریاست ستاد فرهنگیان مهندس میرحسین موسوی در  انتخابات ریاست جمهوری 88 .

رای عدم اعتماد مجلس به محمدعلی نجفی در تابستان 92 معلمان را آزرده کرد. سایه نجفی روی صندلی وزارت فانی تا مدت ها سنگینی می کرد. در سال 84 پس از ناکامی علی اکبر اشعری وزیر پیشنهادی احمدی نژاد در اخذ رای اعتماد مجلس هفتم ، علی اصغر فانی به عنوان سرپرست  وزارت آموزش و پرورش منصوب شد.

مدیران وقت آموزش و پرورش تمایل داشتند آقای احمدی نژاد،  فانی را به عنوان وزیر به مجلس معرفی کند، اما رییس جمهور ، محمود فرشیدی دبیرکل " کانون تربیت اسلامی " را به مجلس معرفی کرد. با معرفی محمود فرشیدی و رای اعتماد مجلس به او  ، دوره 70 روزه سرپرستی فانی هم تمام شد. دلیل اینکه چرا احمدی نژاد، فانی را به عنوان وزیر آموزش و پرورش کابینه دولت نهم معرفی نکرد، مشخص نیست،  اما همان زمان در راهروهای وزارتخانه  به نجوا می گفتند که فانی شرط عزل همه مدیران اصلاح طلب آموزش و پرورش از سوی احمدی نژاد را نپذیرفته است.

بخت و اقبال با فانی یار بود که به عنوان وزیر کابینه احمدی نژاد به مجلس معرفی نشد زیرا هم اعتبار خود را به عنوان یک تکنو کرات از دست می داد و هم احتمالا عمر وزارت او طولانی نمی شد.

سرنوشت خواب دیگری برای فانی دیده بود .

در انتخابات 88 مسئولیت ستاد فرهنگیان مهندس موسوی به عنوان جدی ترین رقیب احمدی نژاد را به عهده گرفت. با اعلام نتیجه انتخابات فانی بی سروصدا  به دانشگاه برگشت و موضع گیری سیاسی خاصی از او ثبت نشد. با اینکه بسیاری از افراد دورتر از فانی به عنوان عامل فتنه یا ساکت فتنه مشمول محرومیت شدند اما فانی در کابینه اعتدالی حسن روحانی موفق شد از مجلس اصول گرا به عنوان وزیر آموزش و پرورش رای اعتماد بگیرد.

فانی متولد محله نازی آباد تهران در سال 1333 ، دارای همسر فرهنگی و دو فرزند است. همسر او خانم شیر محمدی هم فرهنگی است . او  مدرک فوق لیسانس راه و ساختمان از دانشکده فنی دانشگاه تهران و دکترای مدیریت رفتار سازمانی و منابع انسانی از دانشگاه تربیت مدرس دارد. به گفته خودش از کلاس دهم دبیرستان کار ندریس در دبیرستان ها را شروع کرد و  در دوره دانشجویی به عنوان یکی از بهترین دبیران منطقه 16 تهران شناخته می شد.  معلمان قدیمی او را انسانی مودب و اخلاق گرا  و استوار بر باورهای عقیدتی خویش به یاد می آورند.

یکی از همکاران سابق او می گفت : "فانی در گفتار و کردار نرم ، اما در اعتقادات مذهبی خود سرسخت است."

در دهه 60، از مدیران  وابسته به طیف خط امام بود و البته  رابطه کاری خوبی با نمایندگان جناح راست مانند علی اکبر پرورش و حدادعادل در آموزش و پرورش داشت. در شهریور 59 به استخدام رسمی آموزش و پرورش در آمد و با درس و تخته سیاه خداحافظی کرد.

ابتدا  معاون و  کمی بعد  رییس منطقه 16 آموزش و پرورش تهران شد . از استخدام در آموزش و پرورش تا سرپرستی منطقه ۱۶ در شرایط ویژه آن دوره فقط چندماه طول کشید، فانی در باره کارهای انجام شده در دوره سرپرستی منطقه ۱۶ می گوید: "استراتژی اصلی ما در منطقه ۱۶ پاک سازی معلم ها، اصلاح مدیریت، آرام کردن فضای مدرسه ها، جایگزینی معلمان مرد در مدارس دخترانه و تربیت جوانان برای جایگزینی خودمان بود."

در سال های اول انقلاب هزاران تن از معلمان و مدیران مدارس به دلایل سیاسی و عقیدتی اخراج و یا بازنشسته و بازخرید شدند. برای اخراج مخالفان از اصطلاح تحقیر آمیز "پاک سازی" استفاده می شد و منظور، پاک کردن محیط های آموزشی از وجود مخالفان بود.

فانی که در خانواده ای مذهبی و متعصب بزرگ شده بود، می نویسد: "معلم کلاس اولم خانم بود، ولی از کلاس دوم علاقه مند بودم که به کلاسی بروم که معلمش مرد باشد؛ شاید دلیل آن تعصبات دینی بود که به واسطه پدرم... در ما ایجاد شده بود."
فانی در سال 93 در گفت و گو با روزنامه جمهوری اسلامی  چگونگی استخدام خود را این گونه شرح می دهد: "سال ۵۹ آقای [حسین] مظفر رئیس ناحیه ۷منطقه ۱۶ فعلی بود. عزت الله عباسی معاون آموزشی و آقای [ رحیم ] عبادی معاون پرورشی بودند...بچه مسلمان های ناحیه ۷ به آموزش و پرورش شهر تهران رفتند و برای من یک ردیف استخدامی گرفتند. بعدها آقای مظفر معاون استان تهران شد و عباسی ریاست اداره شد و برای من حکم معاونت ناحیه ۷ را صادر کردند. عباسی که به جبهه رفت آقای خوشنویسان که مدیر کل شهر تهران بود برای من حکم سر پرستی زد.


در سال 60 یک سال بعد از استخدام  در حالی که دوره 2 ساله آزمایشی او تمام نشده بود ، ابلاغ مدیرکلی آموزش و پرورش کردستان را از دست  علی اکبر پرورش گرفت  و از سال 60 تا 64 در این استان به عنوان مدیرکل خدمت کرد.

او ادعا می کند که یکبار یک دختر خانم وابسته به تشکیلات مجاهدین خلق در کردستان نقشه ترور او را کشیده . اما با دستگیری این دختر نقشه ترور فانی لو رفت. با انتصاب کاظم  اکرمی به عنوان وزیر ، فانی به تهران برگشت و از 64 تا 68 معاون آموزشی وزیر بود.

فانی این گونه مدیرکل آموزش و پرورش کردستان شد: "سال ۱۳۶۰ من مسئول منطقه ۱۶ آموزش و پرورش (ناحیه ۷ قدیم) تهران بودم. توسط وزیر وقت آموزش و پرورش -ـ مرحوم آقای پرورش ـ- احضار شدم. گفتند که چند پست مدیریتی از جمله دفتر آموزش عمومی وزارتخانه و ادارات کل استان‌های بوشهر، آذربایجان غربی و کردستان فاقد متولی است و از من خواستند یکی از این مسئولیت‌ها را بپذیرم. من به اراده خودم سخت‌ترین (کردستان) را انتخاب کردم تا دینم را به انقلاب اسلامی ادا کرده باشم."

فانی اضافه می کند: "من انصافاً به کردستان رفتم که دیگر برنگردم ! این را خدا می‌داند و بس!"

روایت فانی از انتصابش به عنوان مدیرکل کردستان همه واقعیت را در بر ندارد. رفتن او به کردستان بی مقدمه و تصادفی نبود. قبل از پذیرش مسئولیت در آموزش و پرورش کردستان به عنوان نماینده ویژه علی اکبر پرورش وزیر وقت، به کردستان رفته بود. فانی پس از بازگشت با ارائه یک گزارش هشت صفحه ای محرمانه، خواهان برنامه ریزی برای حاکمیت فرهنگی در کردستان شد. این گزارش مورد تایید قرار گرفت و حکم مدیرکلی فانی صادر شد.

وی هنگام گرفتن ابلاغ مدیرکلی آموزش و پرورش کردستان ۲۷ سال سن و یک سال سابقه خدمت رسمی در آموزش و پروش داشت.  فانی استثنا نبود.  نشستن جوانان 20 تا 30 ساله روی صندلی مدیریت حتی در سطح وزارت و وکالت عادی بود. آن زمان بحث "تعهد یا تخصص" در بین انقلابیون مسلمان در مورد شرایط احراز پستهای مدیریتی وجود داشت و نظر غالب این بود که تعهد بر تخصص مقدم است و حتی اگر کسی فقط تعهد داشته باشد می تواند پستهای حساس را اشغال کند. 

 فانی از سال  68 تا دوم خرداد 76 از آموزش و پرورش فاصله گرفت. او از سال 68 تا 72 معاون دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس و از 72 تا 76 ، معاون فرهنگی بنیاد شهید بود .

بازگشت مظفر به عنوان وزیرآموزش و پرورش دولت اول خاتمی در سال 76 ، علی اصغر فانی را در سمت معاون وزیر به آموزش و پرورش کشاند. فانی ، اکرمی و مظفر را می توان سه یار دبستانی آموزش و پرورش نامید.

 اکرمی در سال ۶۴ وزیر آموزش و پرورش دولت میرحسین موسوی شد ، او فانی را از کردستان احضار کرد و به او  پیشنهاد کرد که مدیر کل آموزش و پرورش استان تهران شود. فانی این پیشنهاد را رد کرد و در اظهار نظری غیر متعارف بلافاصله به وزیر پیشنهاد کرد که او را به عنوان معاون خودش انتخاب کند.

فانی ماجرا را این گونه شرح می دهد: "شخصا پیشنهاد تصدی پست معاونت آموزش وزارت اموزش و پرورش را در شرایطی به وزیر وقت دادم که کمترین تجربه کارستادی نداشتم."

آقای اکرمی این پیشنهاد را پذیرفت.

فانی  در ادامه می گوید: "روزی که اکرمی حکم معاونت آموزشی را برای من صادر کرد، از من پرسیدند: شهر تهران را به چه کسی بدهیم؟ من آقای مظفر راپیشنهاد کردم." آقای اکرمی هم توصیه او را می پذیرد و مظفر را مدیرکل تهران می کند. فانی مدعی است که در سال ۷۶ یکی از گزینه های سید محمدخاتمی برای وزارت آموزش و پرورش بوده، اما وقتی مظفر به او خبر می دهد که او نیز پیشنهاد وزارت را دریافت کرده، به جای رقابت، در تهیه برنامه به مظفر کمک می کند.

مظفر نیز بعد از انتخاب به عنوان وزیر آموزش و پرورش در سال ۷۶، علی اصغر فانی را به عنوان معاون خود انتخاب کرد.

دوستی بین فانی ، حسین مظفر و سیدکاظم اکرمی تا کنون پایدار مانده است. لابی گری مظفر در مجلس در رای اعتماد نمایندگان مجلس نهم به فانی موثر بود.

فانی هم بعد از رسیدن به وزارت تلافی کرد .  فانی هم در سال ۹۲ مظفر را به عنوان عضو هیات امنای صندوق ذخیره فرهنگیان و سید کاظم اکرمی را به عنوان مشاور ارشد خود برگزید. هر چند حسین مظفر از نظر سیاسی از این دو تا حدودی فاصله گرفته است اما تفاوت مشرب سیاسی تاثیری در رابطه دوستی این سه تن نگذاشته است.

در سال ۶۷ محمدعلی نجفی به عنوان وزیر آموزش و پرورش وارد کابینه میرحسین موسوی شد و بعد انتخاب اکبر هاشمی رفسنجانی  به عنوان رییس جمهور، نجفی در پست وزارت آموزش و پرورش باقی ماند. کانون تجمع مدیران چپ گرا، اداره کل آموزش و پرورش تهران حول حسین مظفر بود. حسین مظفر دستور محمد علی نجفی برای عزل یکی از مدیران سخت گیر تربیت معلم را اجرا نکرد و نجفی هم حسین مظفر را برکنار کرد.


فانی پس از آمدن نجفی به آموزش و پرورش، این وزارتخانه را موقتا ترک کرد و معاون فرهنگی بنیاد شهید شد. در سال ۷۰ علی اصغر فانی، حسین مظفر و عزت الله عباسی که دورنمایی برای بازگشت خود به مدیریت نمی دیدند، مجتمع آموزشی غیر انتفاعی جماران را در منطقه ۱۱ تهران تاسیس کردند. این مجتمع آموزشی پسرانه با مساحت ۲۷۰۰ مترمربع در خیابان امام خمینی ، نرسیده به میدان حر ، خیابان شهید مرادی واقع شده است. مدیریت این مجتمع را یکی از دوستان فانی در دوره مدیرکلی کردستان بر عهده دارد.
بعد از دوم خرداد 76 و روی کار آمدن دولت اصلاحات ، حسین مظفر سکان وزارت اموزش و پرورش را در دست گرفت و علی اصغر فانی را به عنوان معاون خود انتخاب کرد.

در دولت دوم سید محمد خاتمی بار دیگر به عنوان معاون وزیر منصوب شد. در دوره وزارت مرتضی حاجی، همچنان پست معاونت آموزشی را حفظ کرد. بعد از دوره 70 روزه سرپرستی و با به حرکت درآمدن ماشین عزل و نصب ها توسط فرشیدی در سال 84 ، فانی بار دیگر به دانشگاه تربیت مدرس کوچ کرد و به عنوان استادیار و سرپرست دبیرخانه شورای تعلیم و تربیت ،  مشغول به کارشد.

نمودار مدیریتی فانی نشان می دهد که از عمر 33  ساله مدیریتش ، نیمی را در آموزش و پرورش و نیم دیگر را در دانشگاه تربیت مدرس و بنیادشهید گذرانده است.

چپ گرا های دهه 60 وزارت آموزش و پرورش بر خلاف چپ های وزارت ارشاد ، هیچ گاه تبدیل به اصلاح طلب  تمام عیار نشدند و عده ای از آنها با راست های جدید ،  همپوشانی و قرابت های فکری و عملی دارند. حسین مظفر به دلیل همین قرابت ها از اردوی چپ به جمع هواداران احمدی نژاد پیوست.


فضای مدیریتی آموزش و پرورش به برهوت می ماند.

در میان مدیران سابق و کنونی آموزش و پرورش، محمدعلی نجفی توانست به مدد هوش و سواد و تجربه به سطح یک مدیر استراتژیک ملی ارتقا یابد. اما نجفی دقیقا محصول فضای مدیریتی آموزش و پرورش نبود.

امروز در میان مدیران آموزش و پرورش چه اصول گرا و چه اصلاح طلب یا اعتدالی پیدا کردن یک مدیر در حد و اندازه وزارت بسیار مشکل است.

بعد از انتخابات ۹۲ و رای عدم اعتماد مجلس به نجفی این بحث در محافل نزدیک به رییس جمهور مطرح بود که چه کسی از خانواده آموزش و پرورش به مجلس معرفی شود؟

از هر طرف که می رفتی به سه چهار تا اسم مشخص برخورد می کردی که کم و بیش در حد و اندازه فانی بودند.

به نظرم سوال اساسی این است که چرا سطح مدیریت یک وزارتخانه آموزشی و فرهنگی حتی با مقیاس ها و استاندارد های داخلی تا این اندازه نازل است؟


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت
دوشنبه, 12 بهمن 1394 12:28

کودکان چگونه می آموزند ؟

اصول تربیت برای کودکان

کودکی که زندگی را با کینه توزی می گذراند : ستیزه جویی می آموزد.
کودکی که زندگی را با تمسخر می گذراند : شرمساری می آموزد.
کودکی که زندگی را با انتقاد می گذراند : محکومیت می آموزد.
کودکی که زندگی را با ترس می گذراند : تشویش می آموزد.
کودکی که زندگی را با حسادت می گذراند : نفرت می آموزد.
کودکی که زندگی را با تحمل مشقات می گذراند : شکیبایی می آموزد.
کودکی که زندگی را با ترحم به خود می گذراند : تاسف می آموزد.
کودکی که زندگی را با تشویق می گذراند : اعتماد به نفس می آموزد.
کودکی که زندگی را با تحسین می گذراند : حق شناسی می آموزد.
کودکی که زندگی را با امنیت می گذراند : ایمان می آموزد.
کودکی که زندگی را با انصاف می گذراند : عدالت می آموزد.
کودکی که زندگی را با شرافت می گذراند : حقیقت می آموزد.
کودکی که در زندگی مورد پذیرش باشد : عشق و محبت می آموزد.
کودکی که زندگی را با دوستی می گذراند : « دنیا مکانی زیبا برای زیستن است » را می آموزد.


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در آموزش نوین

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور