این یادداشت در سال 1385 نوشته و در آن ایام در یکی از روزنامه های آن زمان چاپ و منتشر گردید و حالا 10 سال از آن می گذرد و ما هنوز در همان وضیعت قرار داریم!
این داستان آموزگارانی است که در یکی از دبیرستان های جنوب شهر تهران (سلمان فارسی) مشغول به خدمت بوده و تنها خواسته و مطالبه ی شان : بگذاريد اين جمع ماندني باشد و فقط معلم بمانند، اين جمع را از ما نگيريد!
من، ناصرخان، آقاسعيد (حاجآقا!) آقاي دكتر، آقا بهداد عزيز، حسينخان، آقاي خانپور، اسكندريعزيز، حاجآقا وفسي و آقاي اسماعيلنسب دوست داشتني، ما چند نفر هستيم كه به رغم تفاوتها و تقارنها و تعاملها و تشابهاتي كه داريم كه البته تشابه اصلي ما اين است كه معلم شدهايم و معلم هستيم و هنوز مانده تا بازنشسته شويم و مانده تا برف زمين آب شود (!) البته حسينخان نفر به تنهايي نفر است و شيمي تدريس ميكند و دستي در امور مالي و بازرگاني دارد و از اقتصاد بينالملل نكتهها ميداند و مدام در زنگ تفريح پيامهاي بازرگاني و توصيههاي اقتصادي به ما ارائه ميدهد و مدام ميگويد: دوستان، عزيزان، نقدينگيهايتان را كم كنيد زمين و ملك و ماشين بخريد كه تحول در راه است!
حسينخان پيامبر اقتصادي ماست و مدام از تحولات مالي ميگويد و خبر از نقدينگي و تورم و اضافه حقوق ميدهد. حسينخان ميگويد: قطار اقتصادي با سوتهايي از جنس گراني وحشتبار در راه است!
گراني به سمت ما ميآيد، حسينخان ميگويد: من قطاري ديدم كه اقتصاد ميبرد و چه خالي ميبرد! اما در همين اثنا آقا بهداد SMS ميدهد (ببخشيد پيامك) كه يادمان باشد كه زنگ تفريح دنيا تمام شدني است، زنگ بعد حساب است! اين آقا بهداد تحصيل كرده روانشناسي است و مشاور دبيرستان.
آقا بهداد خوشروي، خوشخوي، خوشخلق، خوشپوش و خوشگو است! بچه بالا شهر است و دانشگاه هم تدريس ميكند. هميشه دغدغه آموزش و پرورش دارد! گفتم كه ايشان مشاور مدرسهاند و با آقا سعيد(حاجآقا) در اتاق مشاوره هستند و به دانشآموزان پرمساله و پرمشكل مشاوره ميدهند، البته بيشتر كارها را آقاسعيد انجام ميدهد از مشاوره تحصيلي و شغلي و راهنمايي تا مشاوره جنبي!
آقاسعيد خيلي دوستداشتني است. روزي كه او نيست همه دلتنگ و دلگيرند(حتي حسينخان نفر!) به قول ناصرخان كه دلتنگي بد نيست يادگاري است از آنها كه دوستشان داريم و دارند! آقاسعيد مدام در مشاوره است يا مشاوره ميدهد و يا مشاوره ميگيرد (برعكس آقاي بهدادخان كه نه مشاوره ميدهد و نه مشاوره ميگيرد.) همه آقا سعيد را دوست دارند (حتي حاجآقا وفسي!) اما آقا سعيد خيليها را دوست ندارد!
اين سئوالي است كه مدام آقاي دكتر ميپرسد. آقاي دكتر محققي كه دندان پزشك هستند و پرسپوليسي! البته ما چند نفر(همه) پرسپوليسي هستيم به جز آقاي اسكندري و آقاي حسنزاده كه در برزخ توبه به سر ميبرند! دكتر نازنين است و دوستداشتني و برعكس ديگر دندان پزشكها از مسواك زدن دندان و خميردندانهاي بهداشتي اصلا سخن نميگويد، همان طور كه آقاسعيد از مسواك زدن روح و دل نميگويد!
آقاي دكتر همشهري ناصرخان هستند(البته با ارفاق 500-400 كيلومتري!) ناصرخان هم شيمي تدريس ميكند. عاشق معلمي است. ميگويد: اولين روز مدرسه (اول مهر) وضو ميگيرم و به مدرسه ميآيم! ناصرخان ساده و دوستداشتني! ناصرخان اصولا ساده است، ساده است چه در سلمان باشد چه در بالاشهر! چه ماشين ارزان قيمت داشته باشد يا ماشين گرانقيمت! چرا ماشين گفتم، ايشان تخصص در خودرو و اتومبيل دارند. قديمترها كه جوانتر بود دستي در خريد و فروش و مشاوره خودرو داشت! دائرهالمعارف ماشين هستند و من اگر پولدار شوم حتما از اطلاعات ايشان استفاده ميكنم! البته دوئل آقاناصر با آقاي خانپور هميشه ديدني است. روزهاي پنج شنبه كه ميرسد حال هر دو خوب است و هر دو ميگويند و ما ميخنديم، ما سالهاست كه ميخنديم.
ما سالهاست كه چندنفر(ماشديم) اهميتي هم ندارد، گاه اگر برويد قارچهاي غربت! مهم نيست كه سياستمداران وعده ميدهند و وزيران آموزش و پرورش از طرح تحول فرهنگي و امور معيشتي سخن ميگويند.
ما چند نفر معلم شدهايم و معلم هستيم و به قول صادق هدايت: در زندگي زخمهايي هست كه مثل خوره روح آدمي را ميتراشد. در زندگي ما چند نفر، اين خورهها وجود دارد ولي ما را از پاي درنياورده است و ما هنوز معلم هستيم!
ما معلم دبيرستاني در جنوب شهر تهران هستيم و گاهي اوقات دانشآموزان از ما ميپرسند كه ايران پانزدهمين كشور در ثروتمند دنياست. سرزمينهايش، رودهايش، آسمانش و دريايش، سرشار از نعمت و ثروت است ولي چرا سهم مردمان اين كشور فقر و حقارت است و سهم معلمان نداري و محروميت؟
مهم نيست كه سهم معلمان فقر باشد و سهم همسران آنها سوختن و ساختن و سهم فرزندانشان دغدغههايي از اين جنس! مهم نيست كه برخي از دولتيها ميگويند: معلمان زيادخواه هستند و حركت اعتراضآميزشان حمايت از دشمنان نظام است و برپايي تحصن اين قشر به مشابه حركات رياكارانه دشمنان است كه بگذاريد اين را تاريخ قضاوت كند ما چند نفر در ميانه راه هستيم ولي وزيران زيادي ديديم، نجفي، مظفر، حاجي، فرشيدي، علياحمدي و حالا حاجيبابايي آمد و رفتند ميروند و ديگران هم چند صباحي بروز است تكيه ميزنند و بر اين مسند حكمراني ميكنند؛ اما ما هنوز معلم هستيم!
وزيري كه نميدانست چند هزار معلم دارد و چند ميليون دانشآموز فقط ميخواست آموزش و پرورش را لاغر كند كه به قول خودش، آموزش و پرورش فربه و چاق شده است و وزيري كه در عرض 14 ماه فقط دوبار در تلويزيون حرف زد! و وزيري كه هر روز در تلويزيون حرف ميزند وعده ميدهد و شعار ميگويد و شعر ميخواند؛ اما هنوز اتفاقي در آموزش و پرورش نيفتاده است!
ما هنوز در نيمه راه هستيم و دوست داريم معلم بمانيم و دنياي ما آن قدر كوچك است كه جز خدمت و خدمتگزاري به دانشآموز از خداوند چيزي نميخواهيم.
اشكالي ندارد كه دولتمردان بگويند: معلمان زيادي هستند و زياديخواه! همان افرادي كه قبل از رسيدن به قدرت، بنشهروند ميدادند كه از معلمان تقدير كنند!
و اهميتي هم ندارد كه آن دسته از سياست مداراني كه به دفاع از معلمان برميخزند كه البته منتقد دولتي ما هستند و در روزگاري كه خود قدرت داشتهاند، همين شعار دولتمردان فعلي را ميدادند و اكنون از اعتراض معلمان براي بهرهبرداريهاي سياسي خود استفاده ميكنند!
خوشبختانه وزيران آموزش و پرورش چه چپي يا راستي، اين ويژگي مشترك را داشته و دارند كه خدمت واقعي به معلمان انجام نداده و ندهند! و معلمان همچنان جزو اقشار پايين جامعه قرار بگيرند (حتي پايينتر از كارگران!)
ما چند نفر، نمونه كوچكي از جامعه بزرگ هستيم كه معلم شدهايد تا معلم بمانيم! اما تدبير سياست مداران و تفكر مديران، معلمان را به حاشيه برد!
ما چند نفر هنوز آخرين تلاشهايمان را ميكنيم تا معلم بمانيم تا به مسوولان سياسي تصميمگيرنده در حوزه فرهنگ بگوييم:
ما فقط ميخواهيم معلم بمانيم و ما را قرباني روزمرگي، بيبرنامگي، سياستزدگي و بيتدبيري خود نكنيد. خيليها به ظاهر معلمند اما شغل دومشان پيكموتوري، راننده، كوپنفروشي است، البته كار ننگ و عار نيست اما چگونه معلمي كه كوپنفروشي ميكند، ميتواند به معلم درس اخلاق و علم و ادب بدهد و دانشآموز نميپرسد: تو كه درس خواندهاي چه كردهاي؟ اين وضعيت حقارتبار و خفتبار نيست؟ البته من به ظاهر معلم هستم.
من مدرس يا مبصر هستم ولي تلاشهاي آقاي دکتر فرقانی ، زحمات آقاي اسماعيلنسب، دلسوزي ناصرخان را ارج بنهيم و قدردان زحمات اين عزيزان باشيم.
اين فقط يك نمونه كوچكي است كه هنوز معلم هستند!
من به اين دوستان ميگويم: نميدانم تمجيدتان بكنم يا به تقديرتان بپردازم، كلمهاي در شأن شما ندارم اما كولهباري از عشق و شخصيت شما را ذخيره كردهام و در هر آن و هر زمان و هر مكان به ياد شما هستم به راستي معلمي زيبنده شماست و دولتيها بدانند؛ تمكين در برابر مطالبات صنفي معلمان به معناي تسليم شدن در برابر فشار و افتادن در دام تئوري دومينو نيست، بلكه به معناي سرفرود آوردن دولت در برابر عدالت آن هم از طرف دولت مدعي عدالت و منزلت است و اين كه از امام و سالار شهيدانشان آموختهاند كه حقجويي هيچ گاه نميميرد و معلمان فقط خواستار احياي حقوق انساني و منزلت اجتماعي خود هستند!
نجفي، مظفر، حاجي، علياحمدي، فرشيدي آمدند و رفتند بگذاريد اين جمع ماندني باشد و فقط معلم بمانند، اين جمع را از ما نگيريد !
نظرات بینندگان
شدیم همه کاره و هیچ کاره. همه کارها رو دوش معلم ولی در تصمیم گیریها هیچ نقشی نداریم. تمام کارهای آموزشی دست کادر اجرایی فراری و متنفر از تدریس و کلاس درس.
از لحاظ معیشت هم که خود شخص وزیر مدعیه که ما به معلمان خوب میرسیم, و برای این ادعا انواع آمارهای مختلف رو مطرح میکنه, خلاصه اینکه وزیر میخواد به افکار عمومی ثابت کنه که معلمها وضعشون خوبه, فقط یک کم زیاده خواه (شاید هم زیادی) هستند.
خلاصه اگه وضع مملکت خوب باشه, خیری از اون بر ای ما نیست, ولی خدا نکنه که بوی وضع بد هم برسه به شدت بر معلمان سخت گرفته میشه ( البته ظاهرا تمام این ۳۰_۴۰ سال وضع خوب نبوده, که هر روز بر ما سختر گرفته شده).
سردار در جنگ شکست خورد به توصیه عارف نوشته سمت چب را باز کرد روی ان نوشته بو این نیز بگذرد خوشحال شد وسپاه خود راجمع نمود وعزمش را جزم کرد ودر حالیکه خوشحال بود نوشته سمت راست را باز کرد روی ان نوشته بود این نیز بگذرد...
از نوشته شما لذت بردیم حداقل پی بردیم درک شما بسیار بالاست
معلم همه چیز رو بخصوص ظلم وجور وستم وبی توجهی مسئولی ن رو خوب درک می کنه اقای خلیلی حداقل شما مارا درک می کنید ومشکلات را حس کرده وبه عنوان یک نویسنده بیان می کنید
لطف کنید به شیرزاد بگید نه مقاله بنویسه نه نظر بده
چون جاش خیای خوبهوبهش خوش میگذره وفقط در هوا فضا بسر می بره وسختی معلم را درک نمی کنه
بخصوص بازنشسته. ها که مشکلاتشان چند برار ما شاغلان هست وبا مسایل عدیده ای که دارن نه بیمه کافی نه حقوق کافی
چون پدرم معلم بازنشسته. هست
ویک روز ما هم بازنشسته. می شویم واین دولت وقبل ان خیلی در حق معلم کوتاهی وکم لطفی کردند
وهنوز هم توجه ای ندارن ,,روزی پشیمان خواهند شد ?
یک اقدام پوپولیستی برای خام کردن معلمان!!
خيلي عجيب است !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بهتر به جاي كنار گذاشتن وزير به فكر منزلت اجتماعي معلمان باشند و اولين قدم براي منزلت يك معلم تامين نياز مالي اوست و بعد قدمهاي بعدي مطمئن باشيد اگه اين وزير بره و وزير بعدي بياد هيچ اتفاق چشمگيري نخواهد افتاد.