گروه گزارش/
پرتال اداره ی کل آموزش و پرورش شهر تهران از انتصاب حبیب اله قربانی مهر مدیریت پیشین اداره ی آموزش و پرورش منطقه ی 19 تهران به عنوان سرپرست معاونت پرورشی و فرهنگی اداره ی کل آموزش و پرورش شهر تهران خبر می دهد .
این پرتال نوشت : ( این جا )
« مجید پارسا، مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران؛ در آیین تکریم و معارفه معاون پرورشی و فرهنگی آموزش و پرورش شهر تهران که با حضور جمعی از اعضای شورای معاونین و کارکنان حوزه معاونت پرورشی و فرهنگی برگزار شد؛ با تقدیر از خدمات و تلاشهای ارزنده سیداحمد موسوی در دوران مسئولیت؛ حبیب اله قربانی مهر را با به عنوان سرپرست معاونت پرورشی و فرهنگی شهر تهران منصوب کرد.
مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران در این آیین با اشاره به ضرورت نوسازی در سطوح مدیریتی، گفت: جابهجایی مسئولیتها فرصتی برای بازآرایی نیروهای انسانی، بهره گیری از توانمندیهای متنوع و دمیدن روح تازه در بدنه آموزش و پرورش به منظور تحقق اهداف تربیتی و فرهنگی است.
وی با تأکید بر جایگاه ویژه حوزه پرورشی در ساماندهی مسائل فرهنگی و اجتماعی مدارس، تصریح کرد: ایفای نقش مؤثر در این عرصه، نیازمند نگاهی عمیق، میدانداری فعالانه و بهرهگیری هوشمندانه از تجربه و خلاقیت نیروهای پرورشی در مواجهه با تحولات امروز جامعه است. دائما از گوشه و کنار گفته و شنیده می شود که باید « صدای منتقدان و ... » شنیده شود اما مشخص نیست که چرا و بر چه اساسی بر میزان « نارضایتی فراگیر معلمان » افزوده می شود ؟
پارسا در پایان، ضمن قدردانی از تلاشهای سیداحمد موسوی، برای حبیبالله قربانیمهر آرزوی موفقیت و توفیق در مسئولیت جدید کرد » .
پرسش « صدای معلم » از مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران آن است که آیا عملکرد مدیریتی آقای قربانی مهر در 3 سال اخیر و در آموزش و پرورش منطقه 19 تهران رضایت بخش و مبتنی بر آموزه های علم مدیریت و کارشناسی به معنای واقعی و علمی آن بوده است ؟
مهم ترین نقطه روشن و قابل دفاع و متمایز در آن 3 سال که منجر به ارتقای سازمانی مدیریت پیشین اداره آموزش و پرورش منطقه 19 شده دقیقا چیست ؟
نکته ی قابل تامل آن که در نقد عملکرد مدیریتی آقای قربانی مهر در یک نمونه و در « صدای معلم » بیش از صدها نظر ثبت شده بی آن که پاسخ و یا بازخوردی از سوی مدیریت پیشین اداره ی آموزش و پرورش منطقه 19 تهران بیابد . ( این جا )
و این در حالی است که به تازگی دبیر شورای اطلاع رسانی دولت پزشکیان تاکید کرده است : یک نگاه اساسی وجود دارد و آن اینکه در همه دولتها، نظام اطلاعرسانی باید بر مبنای شفافیت، صداقت و پاسخ گویی عمل کند. ( این جا )
مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران برای توجیه این انتصاب می گوید که جابهجایی مسئولیتها فرصتی برای بازآرایی نیروهای انسانی، بهره گیری از توانمندیهای متنوع و دمیدن روح تازه در بدنه آموزش و پرورش به منظور تحقق اهداف تربیتی و فرهنگی است .
مشخص نیست این گونه تعارفات بی مبنا و مبالغه گویی های کلیشه ای که متاسفانه به یک رویه غالب مدیریتی و کلیشه رفتار سازمانی مدیران به ویژه در سطوح میانی و فوقانی تبدیل شده قرار است تا کجا و چه زمانی استمرار داشته باشد ؟
طنز ماجرا آن جاست که مدیر پیشین اداره ی آموزش و پرورش شهریار و مدیر کل فعلی شهر تهران در جلسه عمومی مدیران مدارس منطقه ۲ تهران عنوان می کند که : « اعتقاد و باورم این است که باید فاصله ام را با مدارس و معلمان کم کنم » .
و یا در نخستین مجمع عمومی مدیران مدارس منطقه ۷ تهران ادعا می کند که شنیدن صدای مدرسه، نخستین گام در مسیر تحول پایدار است . ( این جا )
آقای مدیر کل چه برنامه و ساز و کاری برای شنیدن « صدای مدرسه » دارد در حالی که بیشتر اوقاتش به نشست و برخاست با مدیران و سخنرانی های تکراری می گذرد و 105 روز از عمر مدیریتی وی سپری شده بی آن که نشستی با رسانه ها داشته باشد ؟
دائما از گوشه و کنار گفته و شنیده می شود که باید « صدای منتقدان و ... » شنیده شود اما مشخص نیست که چرا و بر چه اساسی بر میزان « نارضایتی فراگیر معلمان » افزوده می شود ؟
اگر از آقای مدیر کل پرسش شود که مهم ترین تمایز و ویژگی ایشان با مدیریت قبلی در چیست ؛ چه پاسخی برای اقناع « حوزه عمومی » آموزش و پرورش خواهد داشت ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
« صدای معلم » جمعه 8 آذر 1403 ؛ گزارشی را با عنوان : « تعارفات خانم سخنگو در مورد نظام آموزشی کلنگی ایران ؟! » منتشر کرد . ( این جا )
در این گزارش آمده بود :
« نخستین پرسش « صدای معلم » از خانم مهاجرانی که زمانی رئیس مدارس سمپاد هم بوده اند آن است که در این چهار ماه از آغاز به کار دولت پزشکیان چه اتفاق خاصی در آموزش و پرورش ایران رخ داده که بتوان آن را به عنوان نقطه روشن و یا عطف نسبت به دولت ابراهیم رئیسی برجسته کرد ؟
آیا وزیر آموزش و پرورشی که برای دولت چهاردهم انتخاب شد و رای اعتماد گرفت بر اساس مطالبه و خواست عمومی جمعیت رای دهندگان به مسعود پزشکیان بود ؟ و مهم تر این که این وزیر آیا تاکنون توانسته است اعتماد معلمان را به خود جذب کند ؟
آیا در میزان پاسخ گویی ، شفافیت و تعامل با « رسانه های مستقل و منتقد » تحولی رخ داده است ؟
اگر خانم مهاجرانی تا این حد به آموزش و پرورش و فرهنگ ارادت تام و خاص دارند ؛ چگونه است که در نخستین نشست خبری آقای پزشکیان هیچ رسانه ی معلمی دعوت نمی شود ؟ ( این جا )
و البته برخی هم ادعا می کنند که تلاش شده هیچ صدایی از جامعه رسانه ای در این نشست بدون نماینده نباشد ؟
آیا « امنیت فرهنگی » بر « فرهنگ امنیتی » تفوق یافته است ؟
آیا محور انتصابات در این مدت بر اساس تفکر علمی ، مدیریت پاسخ گو و شفافیت بوده است ؟
آیا خانم سخنگو از خودش و وزیر آموزش و پرورش تاکنون پرسیده است که سرنوشت تعهدات و قول هایی که آقای پزشکیان پیش از ریاست جمهوری به فرهنگیان داده چه شد و به کجا انجامیده است ؟ ( این جا ) و ( این جا )
آیا سخنگوی دولت پاسخ گوی مسعود پزشکیان خبری از کم و کیف اجرای « برنامه های علیرضا کاظمی » می گیرد و به جامعه و افکار عمومی گزارش می دهد ؟
پرسش صریح « صدای معلم » نه فقط از خانم مهاجرانی بلکه کل مسئولان و مقامات جمهوری اسلامی آن است که کی قرار است پس از 46 سال ؛ آموزش و پرورش حداقل در 5 اولویت نخست قرار گیرد ؟
برون سپاری وظایف قانونی و ذاتی دولت در زمینه آموزش و از جمله مدرسه سازی به افرادی که آن ها را « خیرین » می نامند قرار است تا کجا ادامه داشته باشد ؟
آن چه می تواند محک و معیار قرار بگیرد نه حرف ها و شعارهای تکراری و ملال آور که « کنش و کردار » مسئولان در برابر مطالبات مطرح شده و انتظارات معقول است » .
به تازگی ؛ دبیر شورای اطلاع رسانی دولت با تاکید بر لزوم تبیین نگاه و رویکرد دولت در عرصههای مختلف به ویژه آموزش و پرورش، گفته است:
« در خود دولت اقدامات بسیار موثری انجام شده و تلاشها و کارهای بزرگی در حوزه آموزش و پرورش صورت گرفته است . » پرسش شفاف و صریح « صدای معلم »آن است که منظور از « نخبگان » دقیقا چه کسانی هستند و تعریف « نخبگی » از دیدگاه دولت مردان و مسئولان جمهوری اسلامی چیست ؟
پرتال وزارت آموزش و پرورش در این رابطه می نویسد : ( این جا )
« محمد گلزاری در نشست بررسی عدالت آموزشی در دولت چهاردهم که صبح امروز در محل شورای اطلاعرسانی دولت برگزار شد، با بیان اینکه «تبیین نگاه و رویکرد وظیفه ما در شورای اطلاعرسانی دولت است»، اظهار کرد: یک نگاه اساسی وجود دارد و آن اینکه در همه دولتها، نظام اطلاعرسانی باید بر مبنای شفافیت، صداقت و پاسخ گویی عمل کند.
وی افزود: مرکز اطلاع رسانی دولت چهاردهم بر پایه «خوب شنیدن و جدال نکردن» فعالیت میکند که البته این رویکرد با ایجاد شبهه تفاوت دارد؛ چرا که دیگر کسی شیوه جدال را نمیپذیرد.
دبیر شورای اطلاعرسانی دولت با اشاره به رویکرد رئیسجمهور در مواجهه با انتقادات تصریح کرد: خود رئیسجمهور همواره صدای منتقدان را شنیده و تاکید دارد که نباید به عقب بازگشت و نباید وارد جدال شد، چرا که مسائل کشور با جدال حل نمیشود.
گلزاری با اشاره به ضرورت گشودن باب شنیدن در حوزه عدالت آموزشی، خاطرنشان کرد: این مجموعه نشستها و گفتوگوها با نخبگان باید ادامه یابد؛ بیشک چنین جلساتی باید تداوم داشته باشد تا بتوان صدای دیدگاهها و نگاههای مختلف را شنید.
دولت کاملا پذیرای دیدگاهها و نقدهاست.
وی با اشاره به تنوع فعالیتها در حوزه آموزش و پرورش، گفت: جنس فعالیت در این حوزه بهگونهای است که گروههای متعددی علاقهمند به کار هستند و بخشهای مختلف با محوریت آموزش و پرورش در راستای تحقق عدالت آموزشی در این حوزه فعالیت میکنند.
گلزاری افزود: این حوزه یک کلانپروژه چندضلعی است که از نهضت مدرسهسازی تا گفتوگو با نخبگان را در بر میگیرد. به عنوان نمونه، یکی از پروژههای جدی در این زمینه، همکاری وزارت میراث فرهنگی در تبدیل مدارس سنگی به اقامتگاههای بومگردی است که در حال انجام است » .
پرسش شفاف و صریح « صدای معلم »آن است که منظور از « نخبگان » دقیقا چه کسانی هستند و تعریف « نخبگی » از دیدگاه دولت مردان و مسئولان جمهوری اسلامی چیست ؟
و آن نشست ها و گفت و گوها در حوزه ی « عدالت آموزشی » با کدام « نخبگان » صورت گرفته است ؟
کدام نگاه ها و دیدگاه های مختلف و منتقد در این نشست ها حضور داشته و مهم تر از همه ؛ نتایج این گونه نشست ها چه بوده است ؟
پرسش این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران آن است که به صورت دقیق و مستند توضیح داده شود در میان آن همه « اقدامات موثر و تلاش و کارهای بزرگ که دبیر شورای اطلاع رسانی دولت به آن اشاره می کند ؛ چند درصد به میزان اجرای شعارها و تعهدات انتخاباتی مسعود پزشکیان و نیز برنامه های وعده داده شده وزیر آموزش و پرورش دولت پزشکیان اختصاص و التفات گردیده است ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
رقص کلمات و رفتار، چنان سهمگین و مزاحم برنونهالان و جوانان چون پتک آوار می شود که خشم نهفته برسکوی پرتاب حریم «مدرسه» منفجر می شود.
کتاب شی ئی که تا دیروز ۹ ماه کنار دستش مانوس بود به یک باره پاره پاره شده و در هوا به رقص درمی آید .
آن که شروع می کند به پاره کردن کتاب همانی است که در هنگام جلسه امتحان دست و پایش شروع به لرزیدن می کند و مراقب، متوجه استرسِ شدیدش می شود، دستانش را می گیرد و به نوازش، دلداری اش می دهد که آنی مسئول امتحان با نهیبی تند هشدار می دهد که اینجا خونه خاله نیست امتحان است .
هم مراقب، هم دانش آموز از این اخطار نا به هنگام در لاک خود فرو می روند .
آن طرف دانش آموز دیگری نقش برزمین می شود، معلم علوم نهم اکنون نگاهی به ورقه می اندازد می گوید: عجب سوال های بی ربطِ به کتاب، خودم پنج سوال را بلد نیستم، نه اینکه سوادش را نداشته باشم بلکه نمی دانم طراح از کدام کتاب آن را بودجه بندی کرده است.
این سوالات جز داشتن مشکلات ذهنی و روانی ودرگیری شخصی طراح سوال ، نشان دیگری ندارد، حق دارد دانش آموز گیج بشود .
دانش آموز دیگری در مدرسه ای در پایتخت، در شب امتحان نهایی به خاطر اعلام بی هنگام نتایج اولیه کنکور استرس می گیرد و تا پای مرگ و بستری در بیمارستان و بعد با سرم به جلسه امتحان وارد می شود و دانش آموزی در فومن به خاطر حضور اردویی در نمایشگاه جهنم، دچار اعوجاج فکری شده و غش نموده و سرش به ستون نمایشگاه برخورد می کند و با سری خونین و پانسمان شده روز بعد در جلسه امتحان حضور پیدا می کند .
در بستر فضای مجازی کلیپ آن الگوی معروف برنامه های محفل تلویزیون از قماش تصمیم های هزینه ساز، دست به دست می چرخد که حرم و مکان معتبر اسلامی را محفل عیاشی و خوشگذرانی آنتالیایی معرفی می کند ؛ آن چنان که حرمت اماکن مقدسه شکسته می شود.
اگر حرمتِ حریم در رفتارهای الگوهای تعریف شده و رسمی شکسته شود دانش آموز گریزپای از مدرسهٔ رسمی هم می تواند حریم و حرمت مدرسه، جامعه و کتاب را از رفتار تاثیر بگیرد و هوایی شود و حرمتِ کتاب را بدون واهمه و آشکارا ورق ورق نموده و به باد هوا بسپارد و بشکند.
دانش آموز دیگری با صحنه ای مواجهه می شود که تاکنون پدرِمعلمش در رفتار به گونه ای دیگر بود که معلم ارج و قرب والایی دارد ولی متولی تعلیم و تربیت و کارگزارِ معلمان آشکارا در دیدار فرد نظامی کلاه او را برمی دارد و برسر خود می نهد و سلام نظامی می دهد و بدتر از همه می گوید که من سرباز تو هستم و هرچه امر کنی همان کنم . معلم قبول کرده است که چوپان است و شأن اش از رفتگر که تمیز کردن است جای تمیز دادن را گرفته است .
به راستی دانش آموز می بیند که این چنین حرمت و حریم شکسته شده و فردی شاگردِ دیروزِ معلمش، حالا باید امر برِ او شود، چه هوایی برش می دارد که حریم نشکند؟
رفتار بزرگ تر به او چنین الینه می کند که حریم و حرمت معکوس شود.
وقتی کاغذ پاره های کتاب، در جلوی درب مدرسه پخش و تلنبار شده، رفتگر برسرزنان، به یکی از دانش آموزان خوشحال و مشعوف از کرده اش می گوید این چه وضعی است؟! پاسخ عابری هوشمند و تحصیل کرده به رفتگر چنین است:
وقتی وزیر آموزش و پرورش به معلمان نمونه کشور گفته است شما چوپان هستید و هیچ معلمی اعتراض نکرده لابد دانش آموزان باورشان شده که گوسفند هستند مگر ندیدید که وقتی گوسفندان در آغل علف ها را می خورند بخشی از آن را در زیر پا حرام می کنند؟
حالا علف و برگِ کتاب هردو دریک سرنوشت مشابه دچار شدند.
رفتار بزرگ تر به او چنین الینه می کند که حریم و حرمت معکوس شود. رفتگر می گوید آخر علف برای پروار و گوشت پروری گوسفندان است اما کتاب برای غذای روح . چرا معلم نتوانسته یک سال تحصیلی به بچه ها فهم زیستن درست را که حریم ها را پاس بدارند بدهد؟
عابر ، برگه هایی را از روی زمین برمی دارد که مطالبی از فردوسی، نیوتن، حافط، سعدی، پاستور، زکریای رازی، فیثاغورث، اینشتین، مولوی و... در آن نمایان است ... باحسرت می گوید حیف که استرس و فشار روانی درس گفته های بی خاصیت، بی انگیزگی معلمان، بد تعبیر شدن معلمان به چوپان و رفتار های ضد تعلیم و تربیتِ الگوها و مشکلات، گریبان گیر خانواده ها، بچه ها را به واکنشِ خشم وادار کرده است.
معلمی از درب مدرسه خارج می شود و می گوید ما تمام تلاشمان را کردیم و نتیجه عملکرد ماها، کتاب و روش رسمی، دیگر جواب نمی دهد و بچه ها را دچار مشکلاتِ استرس و فشار روانی می کند.
چند روز پیش بود که دانش آموزِ دیروزم و راننده کامیونِ امروز به خاطر عدم همراهی با معترضین به گرانی سوخت توسط همکارانش کتک خورده و ماشینش از هجوم دوستانش آسیب دیده است .
یعنی اخلاق در حد فاجعه .
یعنی ؛
درس گفته ها نتوانست پس از دوازده سال تحصیل بفهماند که با هم باشیم، حتی اگر سلیقه هامان به هم نمی خورد.
رفتگر به معلم خسته و ناامید دلداری می دهد اما ورق پاره ها از سخنان بزرگان علم و ادب، خودنمایی می کند، برخی از جملات روی کاغذِ برزمین مانده توجه عابران را جلب می کند :
فردوسی: توانا بود هر که دانا بود
حافظ: در اندرون من خسته دل ندانم کیست
سعدی: بنی آدم اعضای یک پیکرند
مولوی: بشنو از نی چون حکایت می کند / وز جدایی ها شکایت می کند
اینشتین: تخیل از دانش مهم تر است
ارسطو: ریشه های آموزش تلخ است اما میوه هایش شیرین
پاستور: علم مرز ندارد ، تنها نادانی مرز می سازد
خواجه نصیر: تحصیل هدیه ای الهی است ؛ پاسش دار
و خیام: این قافله عمر عجب می گذرد
صحنه غمناک و بغرنج است .
معلم قبول کرده است که چوپان است و شأن اش از رفتگر که تمیز کردن است جای تمیز دادن را گرفته است .
کتاب بی گناه، شان اش علف شده است که گوسفندان در حین خوردن بخشی از آن را از زیر پا حرام می کنند .
جامعه که بچه ها سرمایه هایشان هستند نگاه مستأصل و غریبی دارد و با حسرت از کنار صحنه عبور می کند ؛ زخمی است و خراشیده و حس می کند اما کاری از دستش بر نمی آید .
نمادها، حرمت ها، حریم ها، فرهنگ ها و فهم عملکردها با تاثیر از رفتار های ظاهر غلط انداز دفاع از ارزش ها، شکسته می شود یکی در حرم و دیگری در مدرسه و هر دو می شود نمایان و نماد :
نسل آینده ی مبهم و پر از ناهنجاری .
و نقطه سر خط !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مقدمه
خانواده اولین و مهم ترین رکن زندگی اجتماعی و ازدواج کردن بر طبق عرف و شرع عامل تحقق و تداوم آن در جامعه است. قوانین ازدواج در هر کشوری موارد مشابه و متفاوتی از دیگر کشورها داراست.
تأمین امنیت مالی زنان از سوی مردان در تمامی کشورها، پیش بینی شده است و مردان فقط در سخن، یکی از ارکان مهم خانواده نیستند. از مهم ترین دلایل ازدواج و حمایت مالی از زنان پیشگیری از هر نوع سوء استفاده و ترویج فساد جنسی در جامعه است. خانواده دژ استواری است که چارچوب خود ایمنی دارد و از دخول یا اثرگذاری بیشتر گزندها و آسیب های اجتماعی بر اعضا پیشگیری می کند.
پیش بینی های سخت برای روزهای خوش زندگی نیست، هر چند طلاق مذموم و پلشت است اما باید قبول کرد که دو انسان با پایگاه اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و جغرافیایی متفاوت و مهم تر از همه با زمینه های تربیتی - آموزشی غیر همسان، تن به ازدواج می دهند لذا احتمال وقوع اختلافات خانوادگی با هر نوع پیش زمینه ای، کاملا طبیعی است. انسان ها بدون هر نوع دخالتی، از هم متفاوت هستند و همین تفاوت های فردی، بر شدت اختلافات احتمالی بیشتر دامن می زند. پس برای جلوگیری از وقوع طلاق، در روزهای پر اختلاف زوجین، سدی به نام مهریه تعیین می شود.
از گذشته دور مهریه را با جهیزیه همسنگ می گرفتند. در شرایط گرانی و تورم امروزی دادن جهیزیه، رسما غیرممکن شده است. اما باز خانواده دختر تلاش لازم را به عمل می آورد. در کل اگر در دادن و گرفتن جهیزیه و مهریه مابین خانواده زوجین توافقی نباشد و خاطر و حرمت ها رعایت نگردد، عملی شدن هر دو افسانه است. نکته بسیار مهم در تمامی این ماجرا، رعایت حال کودکان است. توانایی دور نگه داشتن فرزندان از این مقولات، تربیتی احسن خواهد بود و گر نه هضم موضوع برای آنان ثقیل و اثرات سویی بر پنداشت ها و باورهایشان در زندگی اجتماعی خواهد گذاشت.
شاید مرا متهم به تفکر ایده آلیستی یا آرمان گرایی کنید اما من انسان را به عنوان انسان می بینم و هر نوع ناخالصی زندگی اجتماعی را در وجود او ناخالص و مداخله گر می دانم. لذا سعی کرده ام با رعایت فهم عدالت از واقعیت های موجود زندگی، بنویسم و از جنسیت گرایی صرف بدون هر نوع ادلّه منطقی پرهیز کنم.
معتقدم زن و مردی که با یکدیگر پیمان ابدی زناشویی می بندند در بین خود و خدای خود متعهد می شوند که در تأمین خوشبختی و جلب رضایت خاطر هم، هیچ کوتاهی ننمایند.
سوپاپ اطمینان زندگی مشترک شعور و آگاهی یک انسان است البته اگر در هر زمان و مکانی، ارزش ذاتی خود را هرگز نادیده نگیرد. بهتر است بدین جمله بیشتر بیندیشیم: تو همان کسی هستی که او به عنوان شریک زندگی خود انتخاب کرده است، این انتخاب تأیید خودت نیز هست.
متن خبر: قانون جدید مهریه؛ پابند الکترونیکی به جای زندان برای مردان
عثمان سالاری، دبیر کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس، در گفت وگو با همشهری درباره جزئیات طرح « پابند الکترونیکی » توضیح داد:
« طرح اصلاح قانون محکومیتهای مالی و احکام مربوط به مهریه این هفته در دستور کار صحن علنی مجلس قرار گرفت؛ طرحی که قادر به تعیین سرنوشت هزاران نفر و نقطه پایانی بر سالها بحث و جدل حقوقی و اجتماعی درباره مهریههای سنگین و زندانهای ناشی از آن است. چرا که در برخی از مقاطع زمانی مهریه دومین عامل زندانی شدن مردان در کشور بوده است. طبق اصلاح صورت گرفته، سقف مهریه مشمول ضمانت اجرای قانونی از 110 سکه به 14 سکه کاهش یافته است تا از زندانی شدن زوجهایی که توان پرداخت ندارند جلوگیری شود. حتی در صورت ناتوانی در پرداخت همین 14 سکه و رد شدن اعسار، دیگر فرد به زندان نخواهد رفت و مشمول استفاده از پابند الکترونیک میشود » .
اثر عندالمطالبه شدن مهریه بر ازدواج
تأکید بر عندالمطالبه بودن مهریه، همان سودایی است که امر ازدواج را با زلزله چند ریشتری مواجه ساخت. برخی از خانواده ها و دختران سطحی اندیش طمع کار آنان، ترغیب به فریب و ازدواج با پسرانی پولدار شدند تا دقایقی بعد از قرائت عقد یا برگزاری جشن عروسی و با درخواست مهریه، این حق الهی را بگیرند و آن پسر را در صورت مقاومت و عدم پرداخت مهریه به گوشه زندان بفرستند. همان مهریه هایی که مد روز بود و با تاریخ سال تولد یا سنگینی وزن دختر تعیین می شد و ازدواج با هر ترفندی ناسالم و بیشتر مجرمانه در حال افزایش بود. ازدواج هایی که بدون به جا آوردن یک حق از چندین حقوق زناشویی تجلّی می یافت. پیوندی که از همان ابتدا، نقطه اتکای محکمی نداشت و متأسفانه منبع درآمدی برای زنان شده بود.
کدام دختر عاقل یا کدام خانواده خردمندی به جز سعادت فرزند خود، به مقوله هایی چون تجارت با شریک زندگی می اندیشد؟ رؤیای یک شبه ثروتمند شدن به عنوان برنامه آموزشی پنهان از سخنرانی ها و بحث های واعظین منبر و نمایندگان مجلس از دوره زمانی خاصی به بعد به مردم ایران القاء شد و دهه ها بعد اوج گرفت. و اگر امروز این غوغا نسبتا خاموش شده است بدان دلیل است که ازدواج رسما غیرممکن شده است.
در این بین داماد کمتر از والدین خود به دلیل بالا بودن میزان مهریه می ترسید چون جمله مشهوری در این خصوص رایج بود:
« مهریه را کی داده کی گرفته ؟ » جمله ای با یک اثر سحرآمیز که در باور خانواده ها رخنه کرده بود و حتی عامل بازدارنده از فروپاشی استحکام خانواده بود. گوینده این سخن، بزرگان و ریش سفیدان بودند که روزگاری از حرمت معنوی بالایی برخوردار بودند. اثری ارزشمند که با تأکید و پافشاری قانون گذاران بر عندالمطالبه بودن مهریه در اسلام در برهه ای از زندگی ما، خنثی و پاک شد.
پس قانون حامی عروس خانم هاشد و با غفلت و عدم درک درست از اثرات مخرب آن، موجب ترویج رفتار ناشایست جدیدی در جامعه گردید. آمار مردان زندانی که در پرداخت مهریه ناتوان بودند، افزایش یافت. آن رفتار ناشایست، مطالبه مهریه و زندانی کردن داماد با مطالبه کامل و در صورت مقاومت با قسط بندی مهریه، چند دقیقه ای بعد از عقد و جشن عروسی بود. مدت رکورد شکنی مطالبه مهریه همانند یک مزایده هر آن در حال شکستن بود و چشم و هم چشمی شدیدی در بورس خانواده ها جریان داشت. بدتر آن که هیچ تعهدی در برابر این تکلیف انجام نیافته و حقی در برابر تکلیف، به وجود نیامده بود. (تعهدات زناشویی)
طبق گفته رئیس ستاد دیه کشور: 7 هزار و 706 نفر زندانی مهریه در کشور وجود دارد و 524 نفر از این زندانیان به علت عدم پرداخت نفقه در زندان هستند. آمار فوق بدین معنا نیست که مابقی مردان مهریه یا نفقه زنان خود را عندالمطالبه یا مرتب پرداخته و یا می پردازند و یا تمام نیازهای مادی و معنوی زنان خود را برطرف می کنند و دلیلی به مطالبه، شکایت و پیگیری از آنان نیست.
مابقی زنان به دلایل زیر، مهریه خود را هرگز طلب نمی کنند:
* ترس از خشم و کتک کاری همسر
* بیزاری از اختلافات و دعواهای خانوادگی
* ترس از طلاق در طول زندگی زناشویی
* در بهترین حالت به دلیل ارزش انسانی خود و همسرش و به دلیل جریان داشتن ارزش هایی چون اعتماد، احترام و گذشت متقابل در زندگی زناشویی
* عده ای قلیل به دلیل عشق و علاقه وافر به همسر
* بیشتر زنان برای تأمین آسایش و رفاه خانواده خود از جان و دل مایه می گذارند تا با داشتن روزها و سال های سعادت آمیز، مدت بیشتری در کنار هم به خوبی زندگی کنند.
* تیپ شخصیتی و یا نوع تربیت اجتماعی چنین زنانی به آنان مجوز تقاضای حق شرعی یا قانونی خود را با هر نوع پرده دری و به هر بهایی را نمی دهد.
زن و مرد می باید کنار یکدیگر همدم و همدل بوده و برای رسیدن به هدف واحد بکوشند. اما با تأکید بر اصل عندالمطالبه بودن مهریه، زن و مرد را به تقابل خصمانه هدایت و دعوت می کنیم. اعمال اهرم فشار بر روی مردان، به ایجاد شکاف در خانواده منجر می شود. چند مرد مهریه را حق قانونی زن دانسته و حتی بدون مطالبه او، اقدام به پرداخت آن نموده است؟
چرا قراردادهای اجتماعی ما تابعی از استانداردهای زندگی نیست و چرا با چیدن اهداف ریز و درشت به جا یا بی جا، حقوق انسانی انسان ها یعنی ازدواج و تولید نسل را به پیمودن مسیری پر اشتباه هدایت می کنیم؟
شرایط سخت و اسفبار زندگی؛ امکان پرداخت مهریه را خنثی می سازد.
محاسبه قیمت سکه، آن را ملموس تر و نزدیک تر به واقعیت می کند. اقشار کم درآمد جامعه با حقوق و مخارج ماهانه خود قادر به تأمین تمامی نیازهای ضروری خود نیستند و بیشتر آنان اجاره مسکن هم می پردازند و سرمایه یا پس اندازی هم ندارند پس چگونه مهریه بپردازند؟ یا چگونه جهیزیه فراهم سازند؟
قیمت 14 سکه طرح امامی 10176600000 ریال ( ساعت 14/20 دوم اردیبهشت 1404 )
(یک سکه طرح امامی در این روز و ساعت 726900000 ریال بود.)
قبل از انقلاب با حقوق یک ماه می شد یک سکه تمام خرید و امروز با حقوق 6 ماه، یعنی سالی دو سکه قدرت خرید داریم. البته اگر نخوریم، نپوشیم، درمان و معالجه نشویم، اجاره مسکن ندهیم و...
دهه هاست که بسیاری از افراد قادر به تأمین حداقل های اولیه و حیاتی زندگی خود نیستند حال چگونه بتوانند هفت خان ازدواج را با خیالی آسوده طی کنند؟ چرا باید بابت عدم پرداخت مهریه یا نفقه، با حیثیت فردی و اجتماعی او بازی و با پابند الکترونیکی، موجبات بدنامی او را فراهم سازیم؟ مگر او متهم است؟ فرزندان و همکاران او چگونه با موضوع برخورد خواهند کرد؟ احترام و منزلت فامیلی و اجتماعی او در محله و محل کار چگونه تضمین خواهد شد؟ با زدن برچسب ناتوانی از سوی مجلس شورای اسلامی بر پیشانی او، دیگر تعهدات زندگی مشترک این خانواده با کدام انگیزه و میلی، تأمین و تضمین خواهد شد؟ آیا بستن پابند الکترونیک به پای مردان برای تحریک عذاب وجدان زنان به دلیل مطالبه گری است ؟ یا برای تضمین آسودگی خیال زن است که همسرش پا بسته نهایتا محکوم به دادن مهریه خواهد بود؟
از یک سو قانون اسلام را در این خصوص پیاده می سازید و از سوی دیگر به دلیل نقض قانون اسلامی، با او به عنوان متهم برخورد می کنید. جوانان امروز تابعی از سنت دیروز نیستند و آنها را دست و پاگیر می دانند پس با تصور احتمال چنین داغ هایی بر پیشانی ؛ مردان به روابط جنسی پر خطر، ازدواج سفید، صیغه کردن دختران و زنان، روابط پنهانی و زنا گرایش می یابند. یکی از مهم ترین و شایع ترین علت ابتلا به ایدز در بیشتر کشورها از جمله ایران، برقراری رابطه جنسی محافظت نشده با فرد مبتلا است. 65 درصد موارد ابتلا در ایران از طریق رابطه جنسی بوده است.
رئیس مرکز تحقیقات ایدز ایران گفته است: طبق آخرین آمار در سال 1403، 24 هزار و 760 نفر در ایران به ویروس اچآیوی مبتلا شدهاند، در حالی که تخمین زده میشود تعداد واقعی مبتلایان حدود 44 هزار نفر باشد. 73 درصد از مبتلایان را گروه سنی 20 تا 45 سال تشکیل میدهند. سهم 68 درصد مبتلایان به مردان مربوط بوده و درصد مبتلایان زن به 32 درصد افزایش یافته است.
به سن مبتلایان دقت کنید ؛ درست در سن ازدواج قرار دارند. سن ازدواج به دلایلی چون افزایش مشکلات اقتصادی، بالا رفتن سطح توقعات و انتظارات جوانان خصوصا دختران و همچنین قوانین دست و پاگیری چون پرداخت مهریه و امروز اضافه کردن پابند الکترونیکی به پای مجرمان خاطی، بالا رفته و در حال بالا رفتن هم هست.
اگر بعد از پرداخت مهریه، مرد بخواهد با اصرار زن خود را طلاق دهد، آن وقت قانون چگونه برخورد خواهد کرد؟ یعنی چه تضمینی وجود دارد که عندالمطالبه بودن مهریه خود به ایجاد ناسازگاری و اختلاف بیشتر و افزایش تقاضای طلاق در جامعه منجر نگردد؟ پس زنان می توانند به جز طلب مهریه، از عامل بازدارنده دیگری چون داشتن حق طلاق در صورت ناسازگاری با همسر یا رفتارهای ناشایست همسر چون اعتیاد، قمار و صد البته کتک کاری همسر و یا ازدواج مجدد و پنهانی همسر با تشخیص دادگاه حمایت از خانواده، به حقوق قانونی خود برسند.
راستی کسی که با پابند الکترونیکی قرار است زندگی کند تا شعاع چند متری یا کیلومتری، حق جا به جایی دارد تا فعالیت اقتصادی داشته باشد؟ یا این پابند فقط برای زدن برچسب رسوایی بر پیشانی اوست و هر دائم با به یاد انداختن ناتوانی او در تأمین تضمین قانونی زندگی زنش آزارش می دهید؟ آیا زدن پتک محکم بر ضعف مالی یک مرد، عزت او را در برابر زن و فرزند افزایش می دهد؟
تفاوت نوع و نحوه حمایت مالی از زنان ازدواج کرده در اروپا با ایران
دیگر کشورها که تابع دین اسلام نیستند با کدام سیاست هایی هدف حمایت از حقوق زن و استحکام خانواده را تعقیب می کنند؟ شاید برای یکسان سازی واژه معتقد باشید که اروپائیان هم مهریه می پردازند اما تفاوت زیرساختی نحوه پرداخت مهریه را نمی توانید از فرهنگ یک کشور بزدائید.
* شرط ازدواج در کشورهای اروپایی با عنوان مهریه شناخته نمیشود و یکی از شروط ازدواج است.
* شرط ازدواج در کشورهای اروپایی برای همه شهروندان یکسان است.
* قوانین مربوط به شرط ازدواج برای همه افرادی که تابع کشورهای اروپایی هستند لازم الاجرا است.
* راهی برای فرار از قانون شرط ازدواج در کشورهای اروپایی وجود ندارد و در همه ازدواجهای رسمی که به طلاق ختم میشوند اجرایی میشود.
دقت کنید در اروپا بعد از طلاق، نه در جریان زندگی پرداخت می شود. میزان آن برای همه یکسان است و با پایگاه اجتماعی افراد تغییر نمی کند.
نزدیک ترین شرط ازدواج در کشورهای اروپایی که در بیشتر کشورها اجرایی شده و به دلیل قانونی بودن و لازم الاجرا بودن شباهت زیادی به مهریه ما دارد ؛ « حق تنصیف اموال زوجین » است. طبق این شرط همه افرادی که در کشورهای اروپایی به طور رسمی ازدواج میکنند موظف هستند که بعد از ازدواج به طور رسمی و قانونی در اموال یکدیگر شریک شوند. که البته شرط ازدواج برخی از ایرانیان هم هست. طبق این قانون زنان میتوانند در زمان طلاق نیمی از اموالی که همسر آنها در مدت زمان زندگی با آنها خریداری یا جمعآوری کرده است را دریافت کنند. این یک قانون کلی است و در بیشتر کشورهای اروپایی اجرا میشود.
مهریه در ایران، ترکیه و هند
مهریه در ایران؛ تعهد مالی مرد به زن و به عنوان یک پشتوانه مالی برای زن شمرده می شود و قابل مطالبه در صورت طلاق است. این تعهد مالی، در زمان عقد نکاح توسط مرد به زن تعلق می گیرد و مبلغ آن به توافق زوجین بستگی دارد. در صورت طلاق، زن می تواند مهریه خود را به طور کامل یا بخشی از آن را از مرد مطالبه کند. مهریه در ایران، به عنوان یک حق قانونی برای زن تلقی می شود و از ضمانت اجرایی قوی برخوردار است. به این معنی که در صورت عدم پرداخت مهریه از سوی مرد، زن می تواند از طریق مراجع قانونی و قضایی اقدام به دریافت آن کند.
طبق ماده 1078 قانون مدنی، مهریه باید دارای ارزش اقتصادی باشد. قانون مهریه همچنین تصریح میکند که مهریه باید قابل مالکیت توسط زن باشد. این به معنای این است که مهریه باید به گونهای تعیین شود که زن بتواند مالک آن شود.
در حالت کلی، عندالمطالبه بودن مهریه با قید در شرایط ازدواج مشخص می شود لذا می توان چنین شرطی را قبول نکرد. اما قبول نکردن چنین شرطی از سوی داماد باعث نگرانی عروس و خانواده او می گردد. بهتر است در فهم دو اصطلاح دقت کنیم.
مهریه، نشانه صداقت و صمیمیت زوج نسبت به زوجه میباشد پس در تفاوت بین مهریه عندالمطالبه و مهریه عندالاستطاعه باید گفت: اگر مهریه عندالمطالبه باشد به محض انعقاد عقد نکاح، زن مالک آن میشود. بنابر این میتواند آن را از شوهر مطالبه کند. اما اگر مهریه به صورت عندالاستطاعه تعیین شود در این صورت، میباید به عنوان یک شرط ضمن عقد بر سر آن توافق شده و در واقع باید زوجه به عندالاستطاعه بودن مهریه رضایت دهد.
مهریه در ترکیه: هدیه ای از مرد به زن است و قبل از عقد پرداخت می شود
در مقابل، مفهوم مهریه در ترکیه با ایران تفاوت های اساسی دارد. در این کشور، مهریه به عنوان هدیه ای از مرد به زن قبل از عقد نکاح، در نظر گرفته می شود. مبلغ آن معمولا به صورت توافقی تعیین شده و پس از عقد به زن پرداخت می گردد.
مهریه در ترکیه، به عنوان یک تعهد مالی یا حق قانونی برای زن تلقی نمی شود و در صورت طلاق، زن حق مطالبه آن را نخواهد داشت. به بیان دیگر، مهریه در ترکیه بیشتر جنبه نمادین و عرفی دارد و از ضمانت اجرایی قوی برخوردار نیست.(1)
در هند، عروس مهریه می پردازد
در هند بر خلاف کشور ما عروس موظف به پرداخت مهریه می باشد. این مهریه شامل طلا، ماشین، ملک یا زمین می شود که عروس باید آن را به داماد هنگام شروع زندگی هدیه کند. همچنین در این کشور عروس ها علاوه بر پرداخت مهریه می باید جهیزیه سنگینی به خانه بخت ببرند. (2)
راستی در چند کشور اسلامی دیگر، مردانی که نمی توانند مهریه بپردازند محکوم به پابند الکترونیکی می شوند؟
پرداخت مهریه در ایران، متناقض به نظر می رسد ؛ از یک سو پرداخت مهریه را منوط به طلاق می کند و از سویی دیگر آن را عندالمطالبه می خواند و هر لحظه از زندگی قابل دریافت می داند!
پرداخت مهریه در ادیان دیگر
پرداختن مهریه در ادیان دیگر هم وجود داشته است. قدیمیترین قانون شناخته شده درباره پرداختن مهریه به حدود 1700 سال قبل از میلاد مسیح برمیگردد که به قانون حمورابی مشهور بوده. یعنی تقریباً 3700 سال پیش که رسم بوده مرد به زنش مهریه بدهد. از طرف دیگر در ایران باستان هم رسم بود که پدر دختر مبلغی پول یا مال غیر نقدی با عنوان هدیه از مردی میگرفت و دخترش را به ازدواج او در میآورد.
بر طبق متن قوانین احوال شخصیه زرتشتیان و ماده 29 از این قوانین، مهریه در این آیین وجود دارد. البته مشخص کردن مهریه زمانی است که دو طرف بخواهند از یکدیگر طلاق بگیرند و در ابتدا و زمان ازدواج مهریه مشخص نمیشود.
حتی یهودیان هم مهریه را یکی از ارکان اصلی ازدواج میدانند و باور دارند که ازدواج بدون تعیین مهریه باطل است. البته به اعتقاد آنها این طور نیست که هر وقت زن مهریهاش را خواست مرد ملزم به پرداخت آن باشد، بلکه آنها مهریه زنانشان را فقط وقتی پرداخت میکنند که بخواهند او را طلاق بدهند.
مسیحیان اعتقادی به مهریه ندارند. چون اصلاً ازدواج در نظر آنها مقدس نیست. آنها میگویند چون حضرت عیسی مجرد بوده پس باید بر تجرد تأکید شود. بنابراین تعیین مهریه مفهومی ندارد! به طور کلی در دین مسیحیت، پیروان کاتولیک مهریه تعیین نمیکنند و پیروان پروتستان هم هیچ الزامی برای این کار ندارند. اما اگر زوجین و خانواده آنها توافق کنند، میتوان مهریهای تعیین کرد و در عقدنامه هم آن را نوشت. (3)
راهکارهایی بازدارنده اما محترمانه
* اگر هدف از تعیین مهریه تلاش برای حفظ دوام خانواده است تا بتواند امنیت جامعه را تضمین کند و با زادوولد به تدوام نسل بپردازد به جای بستن پابند الکترونیکی، بعد از ازدواج مدت زمان ثابتی را برای امکان عندالمطالبه بودن مهریه مشخص سازید. مثلا بعد از 10 یا 15 سال ، زنان می توانند مطالبه گر باشند. در طی این مدت اگر مرد به آزار، اذیت و بدرفتاری با همسر بپردازد مکلف به پرداخت تمامی مهریه شود. این کار بیشتر برای در نظر گرفتن شرایط مالی مردانی است که تازه شاغل شده اند و هنوز درآمد انباشته ای ندارند و یا به تازگی از خانواده خود مستقل شده اند و هنوز پاهای مقاومی برای به تنهایی ایستادن بر روی آنها را ندارند.
* به جای پرداخت مهریه، مردان می توانند تابعی از شرط ازدواج برای خوش رفتاری با اعضای خانواده باشند. یک مرد حق بدرفتاری با زن و فرزند خود را ندارد و می باید در تأمین معاش آنان و کسب روزی حلال بکوشد. با توجه به ریشه های روانی و اجتماعی متفاوت مؤثر بر رفتار افراد، اگر این مهم شدنی نبود پس بار اول بخشش، بار دوم تذکر و بار سوم او مجبور به پرداخت یکی از سکه های مهریه شود و این سیر همچنان ادامه یابد. یعنی شرطی بازدارنده و عاملی برای کنترل خشم یا تحقیر و کتک کاری زنان. هر چند واقعیت های زندگی اجتماعی همیشه نمی تواند تابعی از قانون باشد، اما نقض قانون در هر حیطه ای وجود دارد.
* قوانین طلاق را سخت کنید و زنان نیز حتما حق طلب طلاق داشته باشند تا برگ برنده تنها در دستان مردان نباشد.
* با توجه به این که برخلاف اعصار قدیم، امروز درصدی از زنان نیز دوشاش مردان به فعالیت اقتصادی می پردازند و تأمین مالی می شوند پس لزومی به تضمین مالی زن شاغل با مهریه نیست. اما به شرط آن که استقلال مالی یا اختیار و اراده زن پس از ازدواج نیز محفوظ بماند و از فشار و نظارت شدید مالی همسران خود در عذاب نباشند.
* اصولا با سخت گیری بیشتر مراجعه به دادگاه خانواده افزایش می یابد و حجم پرونده های شکایت و اختلاف نیز قابل کنترل نمی شود. پس به جای نگاه از زاویه عندالمطالبه بودن مهریه، بهتر است بین دخل و خرج خانواده ها تعادلی معقول به وجود بیاورید. با آمار بالای جمعیت زیر خط فقر و پایین بودن سطح درآمدها نسبت به هزینه ها، چگونه انتظار ازدواج یا پرداخت مهریه و نفقه را دارید؟
علیرغم افزایش سالانه میزان حقوق افراد شاغل، هنوز یک کارمند یا کارگر در این کشور قادر به خرید یک سکه تمام با حقوق ماهانه خود نیست پس او چگونه مهریه بپردازد؟ با نگاه بسته به اهمیت موضوع مهریه در ازدواج ننگرید شعاع بینش و بصیرت خود را گسترش دهید و فراتر از دیده محدود خود، به ماهیت دیگر واقعیت ها هم اعتراف کنید تا بجای پابند نمایندگان مجلس بر پای مرد خانواده، در پی حل و فصل امورات مهم مملکت برآئید.
* واژه عندالمطالبه را از پرداخت مهریه حذف و ادای آن را به بعد از طلاق موکول نمائید. همان طور که قانون پیش بینی کرده است. در این گرانی نرخ طلاق نیز کاهش می یابد.
مهریه در قرآن
ما زنان نیز همانند دیگر بهره چینان از مفاهیم قرآن مجید، به استناد این کتاب وحی نیک می دانیم که در اسلام کار کردن زن اصلا واجب نیست و اگر زن کار می کند مرد حقی بر درآمد او ندارد.
در فقه اسلامی و در احکام شریعت و در متن قرآن بیان شده که " وَ بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ " ( سوره نساء، آیه 34) از آن رو كه اموالشان براى زنان هزينه مىكنند، هزینه زندگی را مردها باید تأمین کنند. و در دیگر آیه میفرماید: " وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَه " ( سوره نساء آیه 4 ) و مهرهای زنان را با میل قلبی و به عنوان هدیه به آنها بدهید.
سخن آخر
اگر به اصل مشارکت در زندگی زناشویی معتقد هستیم، پس بگوئید چند درصد زنان شاغل، درآمد خود را به میل خود هزینه می کنند و یا چند درصد زنان از همسران خود در این سرزمین، نفقه دریافت می کنند؟ فقط تعداد محدودی که همسران آنان وکیل، قاضی، پزشک یا مهندس هستند و از درآمد متناسبی برای حفظ استانداردهای رفاه و آسایش زندگی برخوردارند.
حال این قانونگذار هیچ اندیشیده است زنی که اختیار دسترنج خود را ندارد چگونه خواهد توانست مهریه خود را طلب کند؟ لابد به مراجع قانونی مراجعه می کند؟ چینی که شکست دیگه شکسته حتی اگر به روش ژاپنی ها « کینتسوگی » کنید و با پودر طلا، شکسته ها را ترمیم کنید، در این فضا اعتماد و احترام شکسته است و هیچ فلز گرانبهایی حتی سکه های مهریه نیز قادر به بازسازی آن نخواهد بود.
برادر یا پدر من و شما مجرمان باسابقه ای نیستند که متهم و محکوم به پابند الکترونیکی شوند. اگر به آنان فرصت و امکان فعالیت بیشتر و حتی شغل دوم را ندهید، او چگونه قادر خواهد بود تا دین خود را ادا کند؟
بهتر است با حذف عندالمطالبه بودن مهریه، آرامش را به خانواده ها و جامعه برگردانید تا بی سر و سامانی جوانان نیز فیصله یابد.
نکته بسیار مهم در تمامی این ماجرا، رعایت حال کودکان است. توانایی دور نگه داشتن فرزندان از این مقولات، تربیتی احسن خواهد بود و گر نه هضم موضوع برای آنان ثقیل و اثرات سویی بر پنداشت ها و باورهایشان در زندگی اجتماعی خواهد گذاشت.
در خاتمه شعر زیر از مولانا به تمام عاشقان زندگی تقدیم می گردد:
مبارک باد بر ما این عروسی
خجسته باد ما را این عروسی
چو شیر و چون شکر بادا همیشه
چو صهبا و چو حلوا این عروسی
هم از برگ و هم از میوه ممتع
مثال نخل خرما این عروسی
چو حوران بهشتی باد خندان
ابد امروز فردا این عروسی
نشان رحمت و توقیع دولت
هم این جا و هم آن جا این عروسی
نکونام و نکوروی و نکوفال
چو ماه و چرخ خضرا این عروسی
خمش کردم که در گفتن نگنجد
که بسرشت است جان با این عروسی
منابع استفاده شده:
1) الماس گروپ . قانون مهریه در ترکیه: راهنمای کامل برای ایرانیان.
2) پایگاه خبری بهار نیوز. عجیبترین آداب و رسوم ازدواج در جهان. 16 فروردین 1400.
3) خبرگزاری تسنیم. توصیههای اسلام درباره پرداخت مهریه زنان/ چرا پرداخت نکردن مهریه بهعنوان کثیفترین گناه دانسته
شده؟ 25 خرداد 1399.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
1- نماینده مجلسی که با خودروی خود در خط ویژه خیابان انقلاب میراند و در صورت ممانعت سرباز پلیس، سیلی به گوش او میزند.
2- پسرِ نماینده مجلسی که با اتومبیل آژیردار در خط ویژه خیابان ولی عصر میرود و پلیس راهنمایی و رانندگی را زیر میگیرد.
3- رانندگان آمبولانسی که سلبریتی و مسافران خاص را در خطوط ویژه اتوبوسرانی جابهجا میکنند.
4- موتورسوارانی که خط ویژه را ارث پدرشان میدانند و به رانندگان اتوبوس و عابران پیادهای که جلوی آنها قرار گیرند، فحاشی میکنند.
5- شهرداری و مسئولانی که راز ماندگاری شان را نه در اصلاح این وضعیت، که در تمرکز بر چاپلوسی و تظاهر میدانند.
و تهرانی لبریز از استرس، اضطراب، پرخاشگری، سروصدا و خوابهای آشفته. این است سرنوشت قومی که هرکس فقط خودش را میبیند و میخواهد خودش را حتی با تجاوز به حقوق دیگران نجات دهد و احساس زرنگ بودن کند.
( کمپین مبارزه با بیشعوری )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
همان گونه که پیش نیز آمد ( این جا ) ؛ یکشنبه 28 اردیبهشت نشست خبری « محسن زارعی » رئیس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش در یکی از حوزههای برگزاری آزمون واقع در دبیرستان نمونه ی دولتی آرمیتا مصلینژاد ناحیه ۲ شهر ری برگزار گردید .
وزارت آموزش و پرورش اخیرا اعلام کرد که ساعت کار مدارس اعم از نوبت اول و دوم از ساعت۶ صبح الی۱۳ خواهد بود و تمام امتحانات مذکور در فاصله زمانی ۶ صبح الی ۱۳ برگزار خواهد شد .
« صدای معلم » از نخستین رسانه های رسمی بود که به این تصمیم وزارت آموزش و پرورش اعتراض کرد . ( این جا ) و در نشست خبری امروز هم « تنها » رسانه ای بود که این وضعیت را مورد انتقاد قرار داد .
« علی پورسلیمان ، مدیر صدای معلم » در این نشست خبری چند پرسش را مطرح کرد و مهم ترین محور پرسش های این رسانه مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران ؛ خارج شدن این مرکز ارزشیابی از دومین و مهم ترین وظیفه و کارکرد خود یعنی « تضمین کیفیت بخشی » در نظام آموزش و پرورش ایران بود .
مدیر صدای معلم بزرگ ترین چالش مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش را عدم تعریف و ساختاردهی بر اساس ماموریتی دانست که بر اساس آن این بخش مستقل شده و آن توجه به موضوع « کیفیت بخشی » در نظام آموزشی است .
آن چه در زیر می آید ؛ بخش سوم از گزارش « صدای معلم » از این نشست خبری است .
مصاحبه تمسخر آمیز یکی از ورزشکاران صاحب نام در رشته فوتبال مبنی ادعای تحصیل در مقطع دکترا در دانشگاه یاسوج و تکذیب سریع روابط عمومی دانشگاه و بازتاب گسترده این ادعا و تکذیبیه متعاقب آن در فضای رسانه ای و مجازی یک بار دیگر افکار عمومی را به کیفیت تحصیل و نحوه گرفتن مدارج دانشگاهی توسط بعضی از خواص را برجسته کرد .
این که صحبت های کدام طرف ماجرا مقرون به صحت است را به خودشان وامی گذاریم و می گذریم ؛ فقط می توان گفت که نظام آموزش عالی در هیچ دوره ای از دوران حیات خود این گفت و شنودهای نازل را در حوزه دانشگاه ، دانشجو و تحصیل و ... را به خود ندیده است .
اما اینکه چرا در سال های اخیر بسیاری از مسئولان و سلبریتی ها به هر قیمتی سعی می کنند که دکتر دیده و خوانده شوند جای بحث و تامل فراوان دارد.
این روزها اگر به مصاحبه های رادیویی و بعضی از میزگردهای تلویزیونی و دیالوگ های سایر محافل رسمی و غیر رسمی دقت کنید؛ در بیشتر این مصاحبه ها می بینید که همه همدیگر را نه به اسم و رسم بلکه آقا یا خانم دکتر صدا می زنند .
در این گفت و گوها آن قدر عنوان پرطمطراق دکتر بین طرفین مبادله می شود که به قول مرحوم شریعتی طرفین فکر می کنند که دکتر قسمتی از نام شناسنامه ای او از دوران کودکی شان است و این در حالیست که به موجب یک قرارداد نانوشته در همه محافل علمی دنیا ، در محاورات و گفت و گو های رسمی فقط پزشکان با پیشوند و عنوان دکتر مورد خطاب واقع می شوند و در سایر رشته های علمی نیز صرفا از استادان و بزرگانی به عنوان دکتر و پروفسور یاد می شود که دارای سابقه طولانی کار و تدریس و از آن مهمتر دارای تالیفات و تحقیقات متعدد در رشته تخصصی خود باشند و اتفاقا بیشتر این شخصیت های بزرگ علمی فروتنانه اصراری بر یدک کشیدن عناوین دکتر واستاد و غیره را ندارند . شاید وجود این همه ناترازی در برق و آب و گاز و ...به خاطر تراکم همین مدیرانی است که خود را در بسته بندی پر رنگ و لعاب « دکتر » جا زده و در ادارات و نهادها و در کل در بدنه مدیریت کشور جا خوش کرده اند.
در عوض اکثر افرادی که اصرار بر دکتر نامیدن خود در مجامع و محافل دارند افراد و مدیرانی هستند که درست در زمان اشتغال با داشتن مسئولیت سنگین مدیریتی و اداری بدون گرفتن مرخصی تحصیلی و فاصله خدمتی ، هم زمان ادامه تحصیل داده و معلوم نیست با چه کیفیتی و چگونه موفق به اخذ مدرک شده اند آن هم بدون داشتن حتی یک تالیف و یا مقاله علمی.
راستی چگونه است که گرفتن مدرک دکترا در رشته های مختلف و متنوع این قدرسهل و آسان شده است ؟
آیا قرص و کپسول مخصوص اخذ مدارج علمی هم به به بازار آمده ؟
چند روز پیش در یک مراسم عمومی سخنران محترمی که اتفاقا ایشان هم « دکتر » بود حین سخنرانی به شکل عجیبی واژه تنوین عربی را به دنبال لغت « ویژه » فارسی به کار برد واصطلاح من درآوردی و ترکیبی جدید « ویژتاٌ » را به ادبیات معاصر عرضه کرد .
اشتباه فاحشی که نمی توان آن را به حساب اشتباه لپی گذاشت.
در بسیاری از سخنرانی ها ، سخنرانان بعضا واژه های خارجی را با تلفظ خنده دار و گاه کلا بی ارتباط با موضوع به کار می برند.
این روزها در بعضی از مکاتبات اداری که با امضای دکتر فلان دیده می شود نه تنها اشتباهات فاحش نگارشی بلکه غلط های املایی هم به وفور دیده می شوند .
در متون و جمله بندی بعضی از بیلبوردهای تبلیغاتی شهرداری ها و سازمان ها وضع از این هم بدتر است ؛ راستی ، چرا ؟
آیا نتیجه همان تساهل و تسامح در حراج مدارج علمی و دانشگاهی چه پولی و چه رانتی از طرف بعضی از دانشگاه ها نیست؟
شوربختانه بعضی از همین « دکتر » ها در کنار شغل اداری ، ساعات فراغت خود را با گرفتن تدریس در بعضی از دانشگاه ها پر و فارغ التحصیلان شبیه خود را تکثیر می کنند .
واقعیت این است که در همه جوامع فقط درصد تقریبی مشخصی از افراد دارای توانمندی و استعداد لازم جهت ادامه تحصیل تا مقاطع دکترا و بالاتر را دارند و از لحاظ جامعه آماری بین تعداد فارغ التحصیلان مدارس و دبیرستان ها و دانشگاه ها در همه جوامع تفاوت های آماری معنی داری وجود دارد. البته این به معنی کم هوش بودن سایر افراد نیست بلکه بیان گر تفاوت قابلیت های افراد از یک طرف و دقت و وسواس در دادن مدارج علمی به افراد از طرف دانشگاه ها و مراکز علمی از طرف دیگر است.
نمی دانم در کجا در خاطرات مرحوم مهندس بازرگان می خواندم که نوشته بود در یکی از جلسات هفتگی دانشکده فنی ، استادی که به خاطر ترحم به یکی از دانشجویان بیست و پنج درصد نمره او را اضافه کرده بود تا دانشجو مشروط نشود طوری از طرف رئیس گروه مورد عتاب و خطاب قرار گرفت که استاد مربوطه ضمن عذر خواهی از شدت ناراحتی لبش چنان را گاز گرفت که خون جاری شد.
در حال حاضر اما آیا این حساسیت در دانشگاه های کشور دیده می شود؟ یا خدای ناکرده بعضی از دانشگاه ها به پرینتر های چاپ مدارج دانشگاهی بدل شده اند ؟
به قول دوستی ؛ شاید وجود این همه ناترازی در برق و آب و گاز و ...به خاطر تراکم همین مدیرانی است که خود را در بسته بندی پر رنگ و لعاب « دکتر » جا زده و در ادارات و نهادها و در کل در بدنه مدیریت کشور جا خوش کرده اند.
(1) منبع سایت خبری تابناک کدهای خبری1308091 و1308061و13080131و13080161مورخ 6 خرداد 1404
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید