از همان ابتدای مطرح شدن طرح همسان سازی بازنشستگان در دولت قبل بسیاری از خبرگان اقتصاد و دانایان علم بودجه نویسی و مدیریت مالی و آشنا به مقوله پر پیچ و خم نظام اداری کشور این طرح را فاقد پشتوانه کارشناسی لازم می دانستند.
مشکل اول طرح بار مالی سنگین آن بود تا جایی که خیلی ها این طرح را در شرایط فعلی اقتصاد کشور مصداق همان سنگ بزرگی دانستند که برای نزدن است. سنگی که به دلیل وضعیت خراب صندوق های بازنشستگی آن قدر بی قواره و بزرگ به نظر می رسد که دولت و به ویژه صندوق ها حتی قادر به بلند کردن آن نیستند چه رسد به زدن... هر چند دولت های سیزدهم و چهاردهم با همکاری مجلس اعلام کرده اند که منابع مالی طرح از محل مالیات بر ارزش افزوده تامین شده است اما این همه مشکل نبوده و نیست چرا که مشکلات اصلی اجرای طرح همچنان باقی است به طوری که به دلیل همین مشکلات طرحی که با تبلیغات گسترده و منت گذاری فراوان بر سر بازنشستگان عزیز قرار بود از ابتدای سال 1403 اجرایی شود تا هم اکنون نه تنها کاملا اجرایی نشده و خیلی ها حتی هنوز به احکام خود دسترسی پیدا نکرده اند بلکه آن دسته از بازنشستگان عزیزی هم که احکام خود را دریافته اند از دیدن آن حیرت زده و به درستی ناراضی هستند.
به راستی مشکل در کجا است؟
واقعیت این است که به دلیل تنوع مشاغل در ادارات و سازمان ها از یک طرف و نبود یک رابطه منطقی بین حقوق و دستمزد برای کار مشخص و اجرت مرتبط با آن کار در سازمان های مختلف دولتی ایران از طرف دیگر پیاده کردن این طرح از همان ابتدا با اما و اگرهای بسیاری رو به رو شد ؛ به عنوان مثال کارمند بایگانی مثلا وزارت نفت با کارمند بایگانی اداره ثبت احوال در شرایط مشابه در زمان اشتغال (سابقه و تحصیلات) حقوق برابری نمی گیرند تا بتوان این برابری را به دوران بازنشستگی آنان تسری داد؛ از این رو به دنبال صدور احکام همسان سازی چند اداره من جمله آموزش و پرورش و چند سازمان دیگر و مشاهده تفاوت های فاحش ارقام قابل پرداخت در احکام صادره این نقیصه به خوبی آشکار شد!! نقصی که بعید است به این زودی ها و به راحتی برطرف شود.
ایراد عمده ی دیگر این طرح در طولانی شدن اجرای آن است و این در حالیست که رشد قیمت ها در این فاصله در بخش هایی از اقتصاد خانوار مثل مسکن دیگر نه با شیب ملایم و یا حتی تند بلکه مثل هواپیما های عمود پرواز حالت صعود آزاد به خود گرفته است.
این روزها معضل دریافت های کم و هزینه های فزاینده زندگی بازنشستگان شبیه مسئله ریاضی شده که در دوران تحصیل ما در کلاس پنجم و ششم ابتدایی تقریبا همه معلمین عزیز به دانش آموزان می دادند و آن استخری بود که میزان ورودی و خروجی آب آن در ثانیه آن با هم برابر نبود و دانش آموز می بایست با فرض بر این که وردی و خروجی استخر همزمان باز مانده باشد زمان پر شدن استخر را محاسبه کند. ازآن جایی که معلمان برای تکراری نبودن مسئله برای میزان ورودی و خروجی استخر ارقام متفاوتی در مسئله می آوردند دانش آموزان گاهی به این نتیجه میرسیدند که گویی این استخر هرگز قرار نیست پر شود!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
عصر دوشنبه 14 آبان 1403 سرای فرهنگ و هنر مهاراد عظیمیه کرج پذیرای « دکتر محمد درویش » از فعالین به نام و مهمترین کنش گر محیط زیست کشور بود.
این برنامه جذاب دو ساعته با همکاری کارگروه گپ و حضور چشم گیر فعالین محیط زیست با عنوان « محیط زیست و فرهنگ عمومی » پیش رفت. پس از سخنان آغازین دکتر « عباس زارع » میزبان و مجری، برنامه با سخنان درویش تداوم یافته و میانبرنامه موسیقی و پرسش و پاسخ پایانی زینت بخش مجلس گردید.
سلطان زمین؛ اسکندر فیروز
در ابتدا درویش ضمن ابراز خوشحالی از برگزاری سلسله برنامههای منظم در گروه گپ افزود: مهمترین کار در مسائل فرهنگی و محیط زیستی بحث استمرار و نظم و نظام است.برای پیشرفت و ترقی در حوزه نُرم محیط زیست ناچارا باید هزینه استمرار و مداومت را بپردازیم.
درویش با یادآوری خاطرات مرحوم « اسکندر فیروز » کنشگر بینالمللی محیط زیست ایران در زمان قبل و بعد از انقلاب افزود: اسکندر فیروز مسلط به پنج زبان بینالمللی در سال ۱۳۴۹ تلاش کرد به ما بفهماند که حیوانات متحرک شکار و محیطبان، شکاربان نیست.
وی در تلاشهای مستمر خود برای تلفیق فرهنگ و محیط زیست به اعدام سپس حبس ابد و مصادره اموال محکوم گردید. زمانی که میتوانست ایران را ترک کند جا نزد و در ۹۵ سال عمر مبارکش کتابهای مرجع تالیف نمود. از نظر من راز موفقیت و ماندگاری اسکندر فیروز (سلطان زمین) تداوم فعالیتها بود.
ارومیه؛ چشم آبی وطن را کور کردهایم
درویش با اشاره به ۳۷ سال فعالیت منسجم خود در حوزه محیط زیست افزود :به نفع ژینای وطن کوشیده و در ده ماه اخیر سه بار دادگاهی شدهام. کنش گری محیط زیست جاده همواری نیست ولی ما با تلاشهای مستمر، آگاهیبخشی و انسجام ، بارها تمامیت خواهان طبیعت ستیز را عقب زدیم.
جنبش مدنی محیط زیستِ ما در منطقه حتی از ترکیه بهتر بوده و در این مسیر مدیون بزرگان فرهنگ و ادبی همچون فردوسیها هستیم.
درویش با اشاره به دانش فنی بالای ایرانیان در گستره تاریخ تصریح کرد: نیاکان ما ۳۰۰۰ سال پیش میدانستند که آب گلآلود تبخیرش کمتر است ولی ما امروز با ساخت ۱۰۳ سد روی ۱۴ رودخانه منتهی به دریاچه ارومیه چشم آبی ایران را کور کردهایم.
فرونشست و ناترازی شگفت انگیز آب
درویش با اشاره به ضرورت آگاه بودن کنش گر محیط زیست به تاریخ افزود: انسانها با محیط زیست رفیقند نه رقیب. حیات تاب آورانه ما در همتنیده بوده و دنیا از دموکراسی به بیوکراسی رسیده است.
جامعه توسعه یافته برای همه زیستمندان حرمت حیات قائل است. توسعه پایدار نیازمند رابطه عاطفی و عشق و عاشقی با محیط زیست است. ایران به تنهایی دارای ۲۵۳۷ اندیمیک است در حالی که برای کل قاره اروپا این عدد ۱۶۰۰ است.
درویش در ادامه با گریز به جاذبههای کرج افزود: متاسفانه امروز کرج میزبان وارونگی هوا، ریزگردها، ترافیک کشنده، آلودگی هوا و...بوده و فرزندان ما وارث ناترازی شگفت انگیز آب، فرونشست زمین و فروچالههای گوناگون هستند.
ضرورت توزیع خردمندانه جمعیت
در ایران توزیع خردمندانه جمعیت صورت نگرفته و ۲۰ درصد جمعیت کشور در تهران کرج مستقرند. متاسفانه ساکنین متنوع و متکثر کلانشهر کرج خود را دلبسته شهر نمیدانند و کرج برای آنها بیشتر نقش خوابگاه را دارد.
مبلمان کرج به جای بوم محوری بر اساس خودرو محوری است.
محصول توزیع نامتوازن جمعیت در کشور افزایش ۴۵ درصدی خشونت در مرکز ایران بر سر تنشهای آبی است.
درویش در پایان با اشاره به حواشی ساخت مسجد در پارک قیطریه تهران افزود: با تشکیل بزرگترین جنبش محیط زیستی و توسل به اسناد بالادستی جلو قطع درختان را گرفتیم.
جنبش کنش گری از جنس مطالبهگری و آگاهیبخشی بوده و فعالان محیط زیست برای اثربخشی حداکثری باید به علم و دانش روز مجهز شده و دایره نفوذ خود را گسترش دهند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
عقل و هوشیاری، زمانی آغاز میشود که دریابیم با این علم زاده نشدهایم که بدانیم چگونه باید زندگی کنیم، بلکه زندگی یک مهارت است که باید کسب شود، مثل دوچرخهسواری یا نواختن یک پیانو.
آلن دوباتن
از کتاب "جستارهایی در باب عشق"
***
وقتی جامعه ای سالم و شاد است و افق پیشرفت را در برابر خود می بیند دلیل دارد . « شبکه خبررسانی سلام تورنتو » 16 اکتبر ( چهارشنبه 25 مهر ) چنین گزارش می دهد : ( این جا )
« دولت انتاریو در حال ارائه قانونی است که شهرداری ها را ملزم می کند قبل از ایجاد مسیرهای جدید دوچرخه سواری، تأییدیه استانی دریافت کنند.
پرابمیت سارکاریا، وزیر حمل و نقل انتاریو، صبح روز سه شنبه این خبر را اعلام کرد و گفت: «مسیرهای دوچرخه بخش مهمی از هر شهر هستند و راهی امن و قابل اعتماد برای تردد ساکنان فراهم می کنند. با این حال، کاری که شهرداری ها باید انجام دهند این است که نباید برای ایجاد مسیرهای دوچرخه سواری، خطوط تردد اتومبیل ها را کاهش دهند.»
او به تورنتو در گسترش گسترده مسیرهای دوچرخه سواری اشاره کرد و گفت که برخی از خطوط جدیدی که این شهر ایجاد کرده در طول دوره پاندمی اجرا شده اند. او اشاره کرد که رانندگان در کلانشهر تورنتو حدود 98 ساعت در سال را در شلوغی ترافیک می گذرانند.
اما شهردار اولیویا چاو در بیانیه ای از محدود کردن اختیارات شهرداری استقبال نکرد و گفت: «همیشه بهتر است با همکاری هم کار کنیم تا همه چیز درست شود. ما برای مقابله با ازدحام و ایمن نگه داشتن مردم در جاده های شهری، به انواع وسایل حمل و نقل نیاز داریم. استان باید روی کار خود تمرکز کرده و Eglinton Crosstown و Finch LRT را باز کند که تاثیر زیادی بر ازدحام شهر خواهد داشت.»
او خاطرنشان کرد که تورنتو به عنوان بزرگترین شهر استان، به پول نیاز دارد تا بتواند جاده ها را تعمیر کند » .
چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳ ؛ روزنامه اعتماد گزارشی با عنوان : « سیاست شهرداری در دوره زاکانی، عدم توسعه و تخریب مسیرهای دوچرخهسواری است » را منتشر کرد که مطالعه و تدقیق در آن مهم است : ( این جا )
« یکی از انتقادات جدیای که به علیرضا زاکانی، شهردار فعلی تهران وارد میشود، خصومت او با دوچرخه و دوچرخهسواری است. برای اثبات این موضوع، مثالهای مختلفی زده میشود؛ از جمعآوری دوچرخههای اشتراکی بیدود به سبب عدم حمایت شهرداری گرفته تا تخریب مسیرهای دوچرخهسواری و بیاعتنایی به سهشنبههای بدون دود که در زمان شهردار قبل از زاکانی، پیروز حناچی، با دوچرخهسواری شهردار برجسته شد.
( حناچی - شهردار پیشین تهران )
از سوی دیگر برخی ضمن تبرئه زاکانی از این خصومت شخصی، اصولا دوچرخه را وسیله مفیدی برای حمل و نقل در تهران ندانسته و عدم توجه به آن را ناشی از بیفایده بودن دوچرخهسواری برای شهر تهران میدانند.
محمد نظرپور، دکترای شهرسازی و فعال دوچرخهسواری شهری در این زمینه می گوید :
« در تهران گزارههای جا افتادهای وجود دارد که لزوما صحیح نیستند. مثلا برخی میگویند اینجا آمستردام نیست که مناسب دوچرخهسواری باشد یا شیب و آلودگی آن برای رکاب زدن مناسب نیست. این گزارهها اگرچه در جامعه جا افتادهاند، اما از نظر تجربه یا مطالعات علمی کاملا صحیح نیستند یا چالشهای آن چنان بزرگی نیستند که مانع توسعه دوچرخهسواری و سایر شیوههای حمل و نقل پاک مانند پیادهروی در تهران باشند.
بحث اصلی این است که اگر تهران با همین روند فعلی در حوزه حمل و نقل به جلو حرکت کند تا چند سال دیگر فضایی برای انسان باقی نمیماند و همه چیز در خدمت خودروها خواهد بود و شهر یا خیابان میشود برای گذر خودرو یا پارکینگ برای آن.
اینکه افراد همهجا را با خودروی شخصی به ویژه خودروی تکسرنشین بروند، تبدیل به یک فرهنگ شده است و به این راحتی تغییر نمیکند.
این شیوه شهرسازی امریکایی در نیمه قرن دوم بود که در برخی کشورهای اروپایی نیز اجرا شد، اما در حال حاضر همه در حال حرکت به سمت اصلاح این شیوه هستند، زیرا این باور عمومی در آنجا پدید آمده است که نمیتوان شهر را تماما برای خودرو تعریف کرد، زیرا چالشهای مختلفی را ایجاد میکند.
از این رو مدیریت شهری باید نگرش خود را تغییر دهد و به جای شعارهایی چون «نهضت پارکینگسازی» یا «نهضت بزرگراهسازی» و کارهایی چون وصل کردن دوباره تقاطعهای غیر هم سطح و افتخار به «نهضت آسفالتریزی» به سمت انسان محوری در شهرها برود.
این نگرش که اصلاح شود، به سمت حمل و نقل پاک حرکت باید کرد و وسایلی چون دوچرخه، اسکوتر در چرخه حمل و نقل استفاده شود.
* یعنی حتی شیب تهران هم برای دوچرخهسواری نامناسب تلقی نمیشود؟
در دنیا شیب زیر ۵درصد برای دوچرخهسواری مناسب است و این در آییننامه طراحی مسیرهای دوچرخهسواری نیز ذکر شده است. براساس پژوهشی که مرکز مطالعات شهرداری تهران انجام داده، ۷۰درصد سطح تهران برای دوچرخههای معمولی (بدون دنده) مناسب است. اگر دوچرخه دندهای باشد، این میزان به ۸۵درصد میرسد و نزدیک به ۱۰درصد در شمال تهران تنها برای دوچرخههای برقی مناسب است.
پس چالش شیب هم قابل حل است و اصل تفکر است که در این زمینه باید اصلاح شود و این گزاره که تهران برای دوچرخهسواری مناسب نیست، اشتباه است. ازسوی دیگر دوچرخه وسیله جابهجاییهای کوتاه است و ۶۸درصد جابهجاییهای تهران برای سفرهای زیر ۵ کیلومتر است که با دوچرخه به راحتی قابل انجام است. اگر بخشی از این حجم از سفرها روی دوچرخه بیاید، برای شهر بسیار مفید است. البته برای مسیرهای بلند چارهای برای استفاده از وسایل نقلیه دیگر یا حمل و نقل ترکیبی نیست به ویژه اینکه در همه شرایط آب و هوایی هم دوچرخه مناسب نیست.
* مشکل مدیریت شهری فعلی با دوچرخهسواری چیست؟
دوچرخهسواری در ایران برچسب سیاسی خورده و مشکل این است که به این دلیل، مدیریت شهری فعلی آن را عملی سیاسی و متعلق به دوران قبلی میداند. در دوران حضور آقای دکتر پورسیدآقایی در معاونت حمل و نقل شهرداری تهران، با کمک یک مشاور هلندی، سند ۵ ساله توسعه دوچرخه در تهران تهیه و بحث توسعه مسیرها نیز ذیل این سند تعریف و تدوین شد. در سال جاری اعلام شد که ۴۸ درصد دانش آموزان تهرانی دارای اضافه وزن هستند که این درصد بسیار درست است و این کودکان در معرض بیماریهایی همچون دیابت، فشار خون و غیره قرار دارند .
شهری مثل تهران نیازمند داشتن شبکهای زیرساختی از مسیرهای منسجم و باکیفیت است که اصل ضعف در تهران همین بود. مسیرهایی که وجود داشت یا منسجم نبود یا کیفیت لازم را نداشت و به نگهداشت آنها بیتوجهی شده بود.
در دوران فعلی مدیریت شهری، سیاست توسعه دوچرخهسواری متوقف شد و آن را به آقای دکتر حناچی وصل کردند درحالی که وقتی ایشان آمد هم سند توسعه دوچرخه در تهران وجود داشت و هم امکان ورود دوچرخه به مترو و پارکها وجود داشت و پارکینگهای خوبی نیز احداث شده بود.
در آن دوران دوچرخهسواران و سازمانهای مردمنهاد این حوزه، با مدیریت شهری مرتبط بود و کارها با هماهنگی فعالان این حوزه انجام میشد که موفقیت خوبی را به همراه داشت، اما سند توسعه دوچرخه در تهران فقط برای ۳ سال اجرایی شد که در هیچ جای دنیا با این مدت اجرا، هیچ تغییر خاصی اتفاق نیفتاده است.
* یعنی شهرداری فعلی مخالف توسعه دوچرخه است؟
یکی از اعضای شورای شهر فعلی میگفت ضدیت با دوچرخه، ضدیت با عقلانیت است، اما بخش دیگری در شورا و بدنه فعلی شهرداری مخالف توسعه دوچرخه است. چندینبار در همشهری تیترهایی در مخالفت با دوچرخهسواری و حتی کاریکاتورهایی از آقای حناچی سوار بر دوچرخه منتشر شد و تلاش کردند تا دوچرخه را ضعیف نشان داده و هزینه را جای دیگری خرج کنند.
اکنون بودجهای برای توسعه دوچرخهسواری و نگهداشت مسیرها اختصاص داده نمیشود و موضوع آن سیاسی هم شده است. پارکینگهای دوچرخه در حال تبدیل شدن به پارکینگهای موتور است. در سه سال اخیر سیاست شهرداری دست نزدن به مسیرهای دوچرخهسواری است تا کمکم از بین بروند و سپس آنها را جمع کند » .
( زاکانی - شهردار تهران )
دقت کنید :
یک سوی دنیا آن نگرش با محوریت « نگاهداشت و حفظ محیط زیست » گفتمان مسلط در حکومت و البته در جامعه است و در سوی دیگر آدم ها و ذهنیت های متصلبی وجود دارند که اتومبیل را ابزاری برای « تفاخر » می دانند و البته کلیت جامعه هم به دلایل مختلف از پذیرش « واقعیت » خودداری کرده و با تعابیری مانند چاره ای نیست ، مجبوریم ، این جا ایران است و... از طراحی و ترسیم « وضعیت بهتر » فراری است و به صور مختلف « مسئولیت گریزی » خویش را توجیه می کند .
27 دی 1399 ؛ رییس گروه سلامت هوا و تغییر اقلیم مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت چنین اظهار می کند : ( این جا )
بر اساس آخرین برآورد موسسه معتبر بار بیماری ها به ترتیب ۲۶ درصد از مرگ های ناشی از سکته مغزی، ۲۰ درصد از مرگ های ناشی از بیماری های ایسکمیک قلبی (IHD)، ۱۹ درصد از مرگ های ناشی از سرطان ریه، ۲۰ درصد از مرگ های ناشی از دیابت، ۳۰ درصد از مرگ های ناشی از عفونت های تحتانی دستگاه تنفسی و ۴۰ درصد از مرگ های ناشی از بیماری های مزمن انسداد ریوی منتسب به مواجهه طولانی مدت با آلودگی هوای آزاد است » .
اما در این میان وزارت آموزش و پرورش که متولی اصلی فرهنگ سازی و اصلاح نگرش در جامعه است مشخص نیست که در این میان چه کاره هست ؟ و در کجای داستان قرار دارد ؟
« سرویس مدارس » در حال حاضر خود به یک مساله و چالش بزرگ تبدیل شده است .
برخی اوقات از دانش آموزان در مورد نحوه ایاب و ذهاب به « مدرسه » پرسش می کنم .
تعداد قابل توجهی از آنان دوچرخه دارند اما مهم ترین دغدغه آنان نبود فضا و پارکینگ مناسب برای این وسیله در مدارس است .
در سال جاری اعلام شد که ۴۸ درصد دانش آموزان تهرانی دارای اضافه وزن هستند که این درصد بسیار درست است و این کودکان در معرض بیماریهایی همچون دیابت، فشار خون و غیره قرار دارند . ( این جا )
در سال 1402 همشهری خبر داد که نزدیک به ۱۶ میلیون دانشآموز در کشور داریم که از این تعداد، حدود ۵ میلیون نفر دچار اضافه وزن و چاقی هستند.
این رسانه نوشت : ( این جا )
آمارهای رسمی کشور حاکی از این است که از هر ۳ دانش آموز، یک دانشآموز اضافه وزن دارد یا چاق است. یعنی از حدود ۱۶ میلیون دانشآموز ایرانی، نزدیک به ۵ میلیون نفر دچار اضافه وزن و چاقی هستند. این آخرین آماری است که معاون فرهنگی و توسعه ورزش همگانی وزارت ورزش و جوانان سال گذشته مطرح کرد و درباره آن هشدار داد » .
وقتی جامعه ای سالم و شاد است و افق پیشرفت را در برابر خود می بیند دلیل دارد .
جامعه ای هم که اسیر توهمات و گرفتار اصطکاک با خود و حکومت بوده و تغییر را بیش از آن که در « درون و نگاه » ببیند در دیگران جست و جو می کند و دست بردار هم نیست و مطالبه اش در « لحظه زیستن » خلاصه و پیچیده شده است ؛ نباید انتظاری طلایی داشت .
و این دور باطل ادامه دارد ....
گروه گزارش/
در روزهای گذشته ؛ اخراج تعدادی از دانشجویان دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی خبر ساز شد .
کانال « صدای فرهنگیان ایران » در این باره نوشت :
« در اقدامی جنجالی و در تضاد با رویکردهای اعلامشده دولت، دانشگاه شهید رجایی با هماهنگی با وزارت آموزش و پرورش احکام اخراج تعدادی از دانشجویان دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی را نهایی کرد.
به گزارش «صدای فرهنگیان ایران»، در روزهای اخیر، پیامکهایی با محتوای عجیب برای دانشجویانی که در سالهای گذشته، بهویژه پس از رخدادهای سال ۱۴۰۱، با پروندههای انضباطی و احکام تعلیقی مواجه شده بودند، ارسال شده است.
مضمون این پیامکها به این شکل است:
«دانشجوی محترم، وضعیت تحصیلی شما در دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی از « مشغول به تحصیل» به « انصراف بدون تسویه» تغییر یافت.»
این تصمیم در شرایطی اتخاذ شده است که شدت برخوردهای انضباطی و گزینشی در وزارت آموزش و پرورش، بهویژه در برخورد با دانشجومعلمان، پس از استقرار دولت جدید افزایش یافته است. به نظر میرسد دانشگاه شهید رجایی نیز با جدیت به روند اخراج دانشجویان ادامه میدهد » .
این اقدام در حالی صورت میگیرد که با روی کار آمدن دولت جدید، امید زیادی در میان دانشجویان برای بهبود شرایط و کاهش برخوردهای انضباطی ایجاد شده بود. اکنون اما تصمیمات اخیر نگرانیهایی را درباره تشدید محدودیتها در فضای دانشگاهی به وجود آورده است » .
اما علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش دولت پزشکیان در پاسخ به پرسش یکی از خبرنگاران که می پرسد 35 دانشجوی این دانشگاه اخراج شده اند زیر بار پذیرش مسئولیت این کار نرفت و چنین پاسخ داد :
« اسامی شان را بدهید » .
خبرنگار ادامه می دهد :
« هیچ شورایی تشکیل نشده مثل وزارت بهداشت یا وزارت علوم ... ؟ » .
کاظمی با اصرار پاسخ می دهد که دانشگاه شورا دارد . رسیدگی هم می کنند . هر کسی اعتراض دارد .... « چه کسی می گفت اجازه نمی دهم نیروهای امنیتی و یا حراستی در مدارس بتوانند از آن رفتارهایی کنند که الان انجام می دهند ! »
خبرنگار می پرسد : اخراج شان قطعی شده است .
کاظمی می گوید : خواهر ! تا الان کسی به من ....
خبرنگار می گوید که اس ام اس هم شده است .
کاظمی پاسخ می دهد که تا الان هیچ کسی هیچ موضوعی را به من منعکس نکرده . اگر اتهام و یا موضوعی متوجه کسی هست فرآیندهای رسیدگی به اعتراضات هست . بدهند حتما در چهارچوب قانون رسیدگی می شود .
کاظمی در پاسخ به سماجت خبرنگار تاکید می کند که هر کسی اعتراض دارد رسیدگی می شود و دانشگاه مرجع هست . اگر برای کسی حکمی صادر شود ... دادگاه هم اگر حکمی برای کسی ابلاغ می کند ، فرصت تجدید نظر می دهد ، فرصت اعتراض می دهد . نخستین پرسشی که باید از آقای کاظمی پرسید آن است که آیا اساسا به عنوان وزیر آموزش و پرورش در جریان آن چه در این وزارتخانه می افتد می باشد ؟
خبرنگار از وزیر آموزش و پرورش پرسش می کند که آیا شما شخصا مانند وزیر بهداشت و وزیر علوم کمکی می کنید ؟
اما پاسخی نمی آید ... »
در این باره ؛ « مرتضی نظری ، رئیس پیشین مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش » در یادداشتی با عنوان : « تأملی در فلسفه وجودی مشاوران وزیر آموزش و پرورش » می نویسد :
« حدود دو هفته پیش، موضوع احکام اخراج تعدادی از دانشجویان شهید رجایی (وابسته به آموزش و پرورش) را به عنوان یک مطالبه قانونی مانند اتفاق مثبتی که در سایر دانشگاه ها در جریان است قبل از رسانهای شدن موضوع توسط دانشجویان رجایی، در دو گروه مجازی که مدیران عالی و برخی مشاوران وزیر هم حضور دارند یادآوری کردم و گفتم که وظیفه مشورتی شما اخلاقاً و منطقاً ایجاب می کند که طی یک فرایند مستمرِ ارتباطي، وزیر آموزش و پرورش را به روز رسانی کنید تا از اوضاع عقب نباشد.
خبری نشد تا اینکه اخیراً دیدم آقای کاظمی وزیر محترم آموزش و پرورش در پاسخ به پرسش خبرنگاران دولت اظهار میکنند : «از موضوع پرونده دانشجویان شهید رجایی اطلاعی ندارند و کسی به ایشان چیزی نگفته ».
به نظر من این بیاطلاعی وزیر از یک موضوع مهم اتفاق افتاده در وزارتخانه تحت مدیریت خود، در درجه اول متوجه وزیر نیست بلکه کم توجهی شبکه مشورتی و روابط عمومی ایشان است که برای غرق نشدن وزیر در مسائل روزمره کمکی به وی دستی نمیجنبانند.
عقب ایستادن مشاور و نگاه کردن، یعنی انفعال و شکست مسئول عالی.
بد نیست مشاوران وزیر و به ویژه شبکه اطلاعی رسانی وزارتخانه در عملکرد مشورتی و حرفهای خود و نحوه به روزرسانی ذهن آقای وزیر بازبینی انجام دهند تا وجهه آموزش و پرورش در افکار عمومی بیش از این تنزل پیدا نکند » .
در واقع ؛ نخستین پرسشی که باید از آقای کاظمی پرسید آن است که آیا اساسا به عنوان وزیر آموزش و پرورش در جریان آن چه در این وزارتخانه می افتد می باشد ؟
اگر قرار باشد این همه مشاور و حتی روابط عمومی ؛ آقای وزیر را به روز رسانی نکنند ؛ پس به چه دردی می خورند ؟
و پرسش مهم تر این که :
آیا می توان همه مسائل و چالش ها را فقط در « فرآیند و شبکه ی اطلاع رسانی » به آقای وزیر دانست ؟
این که تاکنون وزیر آموزش و پرورش « نشست خبری » برگزار نکرده است را باید در چه دید و کدام فرد و یا بخش را مقصر دانست ؟
پیش تر ؛ « صدای معلم » در گزارش های متعددی به « مساله اخراج معلمان منتقد و فعالان صنفی » واکنش نشان داد .
این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه عمومی آموزش ایران در گزارش خود با عنوان : « چه کسی می گفت اجازه نمی دهم نیروهای امنیتی و یا حراستی در مدارس بتوانند از آن رفتارهایی کنند که الان انجام می دهند ! » چرا اسماعیل عبدی و فعالان صنفی را اخراج می کنید ؟! نوشت : ( این جا )
« و اکنون پرسش صریح « صدای معلم » از آقای پزشکیان آن است که آیا از آن چه در آموزش و پرورش می گذرد خبر دارید ؟
آن حرف ها و قول ها کجا رفت ؟
تعدادی از معلمان به شما اعتماد کردند و بر اساس همین سخنان به شما رای دادند و دیگران را هم تا حد امکان به مشارکت سیاسی ترغیب کردند .
آیا پاسخ اعتماد همین بود ؟
آیا پاسخ این بود :
وزیر آموزش و پرورشی برگزینید که نه تنها از گرامی داشت « روز جهانی معلم » طفره می رود اما در عوض چنین احکامی تحت وزارت ایشان برای معلمان منتقد صادر می شود ؟ و شما هم سکوت کنید ؟
مطالبه گری که می گفتید همین بود ؟ »
این سخنان وزیر آموزش و پرورش در حالی بیان می شوند که علیرضا کاظمی در آیین آغاز سال تحصیلی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی چنین عنوان می کند : ( این جا )
«از آنجا که مأموریت بزرگی بر دوش این دو دانشگاه گذاشته شده است و و این دو باید مسیر رشد و توسعه کشور و مسیر شکل گیری اهداف فرهنگی، اجتماعی و ارزش های یک نظام را طی کنند، هیچ کوتاهی در مورد این دو دانشگاه را نخواهیم پذیرفت.
بارها گفته ام که در بخش هایی از نظام تعلیم و تربیت خود شخصاً ورود خواهم کرد، یکی از این بخش های مهم، دو دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی و دانشگاه فرهنگیان است » .
حال پرسش « صدای معلم » از آقای کاظمی آن است که آیا واقعا متوجه چنین مساله ای در این دانشگاه نشده است ؟
چگونه است که وزیر آموزش و پرورش برخی موضوعات کم اهمیت و یا دارای اولویت کم تر در « حوزه عمومی » را سریع و کامل می بیند و نامه و پیام و... صادر می کند اما متوجه چنین موضوعات و مسائلی که از تعهدات مهم رئیس جمهور به معلمان بوده نمی شود ؟
اگر کاظمی این چیزها را نمی بیند و یا از آن اطلاعی ندارد ؛
آیا افرادی چون فاطمه مهاجرانی ( رئیس سابق سمپاد و سخنگوی فعلی دولت پزشکیان ) و محسن حاجی میرزایی ( وزیر پیشین آموزش و پرورش ) هم نمی بینند ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
ایده ی تشکیل « شورای دانش آموزی » در آموزش و پرورش پس از انتخابات دوم خرداد و در سال 1376 شکل گرفت .
طراحان این شورا از برپایی این « نهاد دانش آموزی » اهدافی چون « «زمینهسازی رشد مهارت فردی - اجتماعی»، «توسعهٔ همیاری در امور آموزشی و پرورشی» و «تعامل میان آنان و مسئولان » را مد نظر داشتند .
حال و پس از گذشت نزدیک به سه دهه از برپایی شورای دانش آموزی این پرسش بنیادین را باید به جد مطرح کرد که نقش واقعی این شورا در معادلات مدرسه و تصمیم گیری آن چیست ؟
البته این مختص به شورای دانش آموزی نیست و در کل باید مطرح کرد که نقش سایر نهادهای تعریف شده در « آیین نامه اجرایی مدارس » چه بوده و آیا کمکی به ارتقای جایگاه « مدرسه » کرده است ؟
آیا تعریف کردن این همه « نهاد » در تعریف و رشد « دموکراسی » در مدرسه ایرانی تاثیری داشته است ؟
وزیر آموزش و پرورش دولت پزشکیان در پیامی به این مناسبت نوشته است : ( این جا )
«شورای دانش آموزی مدارس»، بزرگ ترین شبکه اجتماعی و فرهنگی دانش آموزی و یکی از ارکان اصلی و اثرگذار مدرسه برای نقش آفرینی دانشآموزان در امور اجرايي و مشورتي مدیران مدارس و تمرینی برای کشف و شناسایی استعدادهاي آنان در زمينههاي مختلف علمي، آموزشي، پرورشي، فرهنگي، هنري، ورزشي و... برای ورود به عرصه هاي مهم تصميم گيري در امور زندگی و افزایش مسئولیت پذیری اجتماعی است.
امروز شما دانش آموزان امیدوار، بالنده، خلاق و پرسش گر در دهه پنجم انقلاب اسلامی، بیست و هفتمین دوره انتخابات شوراهای دانش آموزی در سال «جهش تولید با مشارکت مردم»، را با شعار «شورای دانش آموزی، برای ایران؛ برای مدرسه» به شیوه ای کاملاً آزاد و متعهدانه به مبانی نظام تعلیم و تربیت اسلامی، برگزار و مسئولیت پذیری، خودباوری و مشارکت جویی خود را به نمایش خواهید گذاشت.
واقعیت آن است که مدت هاست شورای دانش آموزی هم مانند سایر امور به « روزمرگی » پیوسته است . بی شک این انتخابات، آزمونی موفق از الگوی مشارکت اجتماعی و مؤثر شما دانش آموزان عزیز در عرصه های مهم تصميم گيري هاي برای امور جاری مدارس و تقويت حس مسئولیتپذیری و مشارکت جویی است.
لذا از شما دانش آموزان عزیز می خواهم با وفاق و همدلی و با شور و نشاط همیشگی خود در این دوره از انتخابات که به شکلی متفاوت از سال های گذشته برگزار می شود، شرکت کرده و در امور آموزشی، تربیتی، فرهنگی، ورزشی و اجرایی مدرسه، یاریگر مدیران، مربیان و معلمان خود باشید و بدانید که آموزش و پرورش با مشارکت و اراده قوی شما آینده سازان میهن اسلامی، به توفیقات چشم گیری دست یافته و ايران اسلامی همواره به داشتن فرزندان آگاه، توانمند و پرشوری چون شما، افتخار خواهد کرد ... »
آیا شورای دانش آموزی در مدرسه رکنی تاثیرگذار است ؟
آیا واقعا شورای دانش آموزی پس از 27 سال توفیقی در کشف و شناسایی استعدادهاي دانش آموزان در زمينههاي مختلف داشته است ؟
این شورا تا چه میزان در تعریف مسئولیت پذیری، خودباوری و مشارکت جویی دانش آموزان نقش داشته است ؟ به عبارت دیگر ؛ آیا امروز در مدارس ما چقدر دانش آموزان مسئولیت پذیر و مشارکت جو داریم ؟
آیا دانش آموزان در قالب انتخابات شورای دانش آموزی تمرین دموکراسی می کنند و یا هر آنچه از دروغ و بی اخلاقی در سطح و بطن جامعه میآموزند همه را در این فرصت به ظاهر صلاح بازنمایی می کنند ؟
آیین نامه اجرایی مدارس مصوب 1400 نقش مشورتی و مشارکت در امور اجرایی مدرسه را برای شورای دانش آموزی تعریف کرده است اما آیا شورای دانش آموزی توانایی و اختیار حتی تغییرات « جزئی » در مدرسه را دارد ؟
جان دیوئی صد سال پیش باور داشت اگر کودکانمان در مدرسه دموکراسی را تمرین کنند، در آینده جامعه ای بر مبنای دموکراسی خواهیم داشت. او باور داشت که سیاست از تعلیم و تربیت اثر می گیرد و لذا تعلیم و تربیت می تواند منشا همه تحولات جامعه باشد .
اما پرسش این است که آیا این دیدگاه در جامعه ما کار می کند ؟ آیا از مسئولان و مدیران آموزش و پرورش و سایر ارکان اعتقاد و باوری به این مفاهیم و پارادایم ها دارند ؟ آیا دانش آموزان در قالب انتخابات شورای دانش آموزی تمرین دموکراسی می کنند و یا هر آنچه از دروغ و بی اخلاقی در سطح و بطن جامعه میآموزند همه را در این فرصت به ظاهر صلاح بازنمایی می کنند ؟
آیین نامه اجرایی مدارس 17 وظیفه و اختیار را برای « شورای دانش آموزی » بر شمرده است اما متولی نظارت مستقل بر اجرای این موارد در ساختار بوروکراتیک و دست و پا گیر آموزش و پرورش کیست ؟ و آیا در مورد آن پاسخ گو می باشد ؟
چه میزان از دانش آموزان از فلسفه ، وظایف و اختیارات شورای دانش آموزان اطلاع دارند و آیا مسئولان اهتمامی برای آگاه سازی در این موارد را دارند ؟
به عنوان مثال ؛
آخرین بند از اختیارات و ظایف شورای دانش آموزی تصریح می کند :
« ارائه گزارش اقدامات و فعالیتهای شورا هر دو ماه یک بار در مراسم آغازین مدرسه با هماهنگی مسئولین مدرسه »
واقعا در چند مدارس این « مهم » انجام می شود ؟
چند مدرسه « نشریه » دارند ؟ و آیا دانش آموزان توانایی و شهامت انتقاد حتی از مسئولان مدرسه را دارند ؟
واقعیت آن است که مدت هاست شورای دانش آموزی هم مانند سایر امور به « روزمرگی » پیوسته است .
چیزی که در غالب مدارس در قالب انتخابات شورای دانش آموزی انجام می شود در حد اجرای یک « بخشنامه » و « رفع تکلیف » است بی آن که تفکر و تدقیقی در ماموریت و کارکردهای « مدرسه » و آینده نظام آموزشی صورت بگیرد .
***
جو بایدن رئیس جمهور آمریکا :
« جیل همیشه به من یادآوری می کند که تدریس تنها یک کار نیست ، بلکه همه وجود شماست .
پس من می خواهم به تمام معلمانی که امروز این جا حضور دارند و همچنین به همه معلم های سراسر کشور بگویم : متشکرم ، متشکرم ، متشکرم و بر آن تاکید دارم . »
ربکا پیترسون معلم ایرانی - سوئدی که از 20 سالگی شهروند آمریکا شده است و بهترین معلم سال آمریکا :
« من به این خاطر تدریس می کنم که این کار برای من فرصتی فراهم می کند که به واسطه ی آن می توانم رویای آمریکایی را به نسل بعد انتقال دهم .
معلمان !
شما حافظ دموکراسی ما هستید .
شما فضایی را پدید می آورید که بر این تاکید دارد که ما به یکدیگر تعلق داریم .
پایان گزارش /
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آقای نوبهار از دانشگاه ملّی ( شهید بهشتی ) لیسانس تاریخ و فوق لیسانس جامعه شناسی گرفته بود . فامیلی اَش نو بهار بود برای شناسایی ، هر چند که در مدت تقریباً طولانیِ عمرش بهاران نویی را که بیآیند بروند دیده بود امّا بهاری را در گذران زندگی خویش تجربه نکرده بود ، معلم بود و قانع به در آمد اندکی که دارد ، مثل همه یِ آنهایی که پوسته یِ منیّت را شکسته اند و به ما شدن می اندیشند .
می کوشید تا خارها را از راهِ رسیدنِ آدم ها به درجه یِ انسانیّت بر چیند و راهِ ناهموار را هموار کند با آن که می دانست به آسانی و به زودی امکان پذیر نیست به قول خانم پروین اعتصامی در شعر :
« محتسب گفت مستی زان سبب افتان و خیزان می روی / گفت جُرم راه رفتن نیست رَه هموار نیست »
آقای نوبهار باور داشت به اینکه برای باز کردنِ هر گِرهی باید کوشید حتّی اگر ناخن ها بشکنند و آدمی مجبور به یاری خواستن از دندانها گردد.
خودش می گفت : می دانم کمتر کسی می خوانَد ، می دانم کمتر کسی می دانَد ، می دانم کمتر کسی بها می دهد ! اصلاً می دانم اندک اَند آنهایی که ارتباطِ مفهومیِ نوشته اَم را با زندگیِ روزمرّه یِ خود ارزیابی کنند ! امّا هیچ یک از آنها تک تک یا همه یِ شان در مجموع دلیل بر این نمی شوند که من مسئولیّتِ خود در برابرِ آنچه را که باور دارم ندانم .
با این باور نمایشنامه یِ کوتاه « بُقچه ی شیطان » را نوشت و به زحمت از ادارهی ارشاد مجوّز گرفت تا آن را در یک روز جمعه قبل از نماز در میدان شهر اجرا کنَد ، داستان این بود .
زمانی که شیطان به آدم سجده نکرد اجازه خواست تا آنجا که در توان دارد آنها را گمراه کنَد و برایشان نگون بختی را به ارمغان آرد ، یعنی منفی در مقابلِ مثبت ایستاد و خطا در قلمِ صُنع رفت .
» پیر ما گفت خطا در قلم صنع نرفت / آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد »
روزی شیطان بر آن شد فقر را بین آدم ها تقسیم کنَد .
فقر در کویر خشکی روی هم انباشته شده بود .
شیطان و همراهانش بقچه های بی شماری تهیّه کردند و با کمک دستیاران که عمدتاً ظاهری زیبا داشتند و به دروغ وانمود می کردند با او مخالفند ، فقر را در اندازه های متفاوت در بقچه ها گذاشتند و محکم گِره زدند تا به درِ خانه ها بُرده و بین مردم توزیع کنند .
یکی از دستیارانش پرسید هر چند که بقچه ها فروانند ولی تعداد آدم ها از آنها بیشتر هستند. الگویِ توزیع با چه معیاری باید باشد ؟
شیطان پاسخ داد مِلاک توزیعِ شما تنها باید داناییِ افراد باشد .
به هر کسی که بیشتر می داند نه تنها بیشتر بدهید بلکه اگر توانستید بِفریبید مبنی بر اینکه هر چه از بقچه ها بیشتر داشته باشند از حواریون و ملائک نیز بیشتر خواهند داشت زیرا ثروت و دانایی دو نیرویی هستند که آنها را از ما طلایه دارانِ منفی ها جدا ساخته و به مثبت ها پیوند می دهند در نتیجه صراطِ مستقیم گشوده می شود و ما را به اضمحلال نزدیک تر می کند .
در اجرا ، داخل میدان چند چادر زده بودند تا نماد خانه ها و ساکنان آن باشند .
آقای نو بهار تمام نقش ها را به دانش آموزانش داده بود به جز نقش شیطان که از بازیِ مردی قد بلند و بد قواره ای به نام شیر علی که خیلی پای بند به اصول اخلاقی نبود .
بعدها آقای نوبهار می گفت : چون در میدان آب نبود بچه ها باید تیمم می گرفتند تا بعد از اجرا در نماز جمعه شرکت کنند . یکی از آنها از شیر علی پرسیده بود در تیمم اوّل باید دست راستم را به دست چپم بِمالم ؟ یا بر عکس ؟
شیر علی هم گفته بود : صاحب آسمانِ به این بزرگی با این همه ستاره های بی شمار کار وزندگی اَش را وِل کرده تو را می پاید که اوّل کدام دستت را به دیگری می مالی و سپس کدام را به قبلی ؟ زود باش پسر کار داریم ها .
بازیِ بچه ها و شیرعلی هم در نقش شان آن قدر شلخته شده بود که رئیس اداره یِ ارشاد جایزه ای را که تهیّه کرده بود تا بعد از اتمام نمایش به من بِدهد نداد و با خود بُرد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید