گروه گزارش/
« بزرگترین درد ما آدمها این است که با هر شرایطی سازش میکنیم.
وقتی زندگی سخت میشود، هیچ تلاشی برای تغییر شرایط نمیکنیم.
سکوت میکنیم چون میترسیم از اینکه شرایط بدتر شود.
حرف حقمان را قورت میدهیم و با حرف ناحق سازش میکنیم!
با تمام نارضایتیها خو میگیریم و صدایمان هم در نمیآید.
زندگی و خواستههای ما مثل یک خمیربازی در دست آدمهای پر قدرت، تغییر میکند. ما را به اجبار شکل خواستههای خودشان در میآورند و ما باز هم سازش میکنیم.
کمکم روزی میآید که نه کسی صدایمان را میشنود و نه به خواستههایمان اهمیت میدهد چون میدانند ما به هر شرایطی عادت میکنیم و تنها کاری که میکنیم سکوت است.
سکوت کردن ما را به جایی میرساند که دیگر هر جای زندگیمان را نگاه میکنیم حتی کوچکترین نشانهای از آن زندگی که میخواستیم بسازیم پیدا نمیکنیم.
ما سالهاست میسوزیم و میسازیم.
ما سالهاست زندهایم بدون آنکه لحظهای زندگی کنیم » .
"حسین حائریان"
***
به پایان سال 1403 رسیدیم .
در آستانه ورود به سال 1404 .
ترجیع بند و تاکید همواره ی « صدای معلم » در ابتدای هر سال تاکنون ، « تغییر و تحول » بوده است . مساله ای که عموم ایرانی ها با آن بیگانه اند و آغاز آن را از « دیگران » و در « بالا » طلب می کنند .
چرخه ای تکراری و بی حاصل که « تاریخ نه چندان پر افتخار ایران » به آن پاسخ منفی داده است . ابتدای توسعه جامعه از « فرد » و در سه حوزه یاد شده می گذرد و تنها مسیر برای تحقق این مطالبه و آرزوی تاریخی ، مطالبه گری حتی در حد نوشتن یک جمله است نه سکوت و تایید وضعیت موجود .
نشانه های امیدبخشی از هم اکنون برای سال آینده مشاهده نمی شود .
بحران های گوناگون ، « ایران ما » را از هر سو احاطه نموده اما به تناسب وسعت و عمق این بحران ها و چالش ها ، تغییری در روندها و نگرش ها به صورت معنا دار و قابل ملاحظه دیده نمی شود .
« تعطیلی های فله ای و بی قاعده » در مدارس و البته به سایر حوزه ها هم کشیده شد ؛ ناشی از « ورشکستگی در حوزه ی انرژی » که مسئولان برای آن نام اتوکشیده « ناترازی » را برگزیده اند مهم ترین رویداد سال 1403 بود .
در سال تحصیلی 1403 مدارس در ایران به طور متوسط 50 روز ( و یا نزدیک به دو ماه » تعطیل شدند . ( این جا )
با وجود این کثرت از تعطیلی ها ، اما دانش آموزان و اولیای آنان در همراهی و هم دستی با کادر مدرسه به این هم بسنده نکرده و مدارس در بیشتر نقاط عملا از بیستم اسفند تعطیل شدند . ( این جا )
وزارت آموزش و پرورش حتی نتوانست از اتوریته ( اقتدار ) خود در حوزه « قانون و آیین نامه های مصوبه » حفاظت نماید و در این موارد کاملا منفعلانه و بی برنامه عمل کرد .
به نظر می رسد این روند حتی در وضعیت بدتر در سال آینده نیز استمرار داشته باشد .
قبلا نوشتیم و انذار و هشدار دادیم :
« تعطیل کردن مدارس با هر بهانه و توجیهی مهم ترین نشانه برای انحطاط یک جامعه است » ( این جا )
سرکشی مسعود پزشکیان رئیس دولت چهاردهم به همراه وزیر آموزش و پرورش به مدارس و حتی مشارکت در ساخت مدارس در شکل و شمایل یک « کارگر » در کنار برگزاری نشست با مسئولان این وزارتخانه این نوید را می داد که احتمالا و پس از گذشت بیش از 40 سال و برای نخستین بار ، « آموزش و پرورش » در اولویت های جمهوری اسلامی قرار گرفته اما برخی « نشانه ها » و « عملکردها » خوش بین بودن به این فرضیه ها را به محاق برد . ( این جا )
« براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، بودجه عمومی دولت نسبت به قانون بودجه ۱۴۰۳ بیش از ۹۰ درصد رشد داشته است .
بنابراین انتظار میرود با توجه به اهمیت و نقش آموزش و پرورش در توسعه پایدار کشور، حداقل رشد بودجه آموزش و پرورش در همین حد باشد، در حالی که رشد بودجه آموزش و پرورش ۵۳ درصد است که بیانگر ۳۷ درصد کمتر از رشد بودجه عمومی دولت است .
در سال 1401 که رتبه بندی اجرا شد سهم بودجه آموزش و پرورش از بودجه عمومی دولت بیش از 13 درصد بوده که این رقم در 1402 به 2 / 11 درصد و در 1403 به 8 / 9 درصد کاهش یافته است .
این رقم در حال حاضر در بودجه ۱۴۰۴ براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس به 3 / 7 درصد رسیده است که اگر صحیح باشد فاجعه است، چراکه با این حساب به هیچ وجه نمیتوان به فکر ارتقای کیفیت در نظام آموزشی و انتظار افزایش حقوق معلمان بود ... »
با وجود تاکید رئیس دولت چهاردهم بر « وفاق » اما حداقل در حوزه ی « تعلیم و تربیت » این واژه ی مبهم و دراز معنا ، از سوی معلمان پرسش گر و کنش گر « فهم » نشد .
با وجود آن که « فرهنگیان » به عنوان یکی از ارکان شاکله « سازمان رای » در پیروزی پزشکیان ایفای نقش کردند اما « تغییر و امید به تغییر » در این سازمان کم رنگ شد و جان باخت .
در حال حاضر چیزی که از « نوروز » به عنوان یک « آیین باستانی ایرانی ها » بر جای مانده همان تعطیلی دراز مدت ( 3 یا 4 هفته ای ) برای مدارس و واحدهای آموزشی است که البته قرینه ای به جز ایران در جهان ندارد .
به این اضافه نمایید مرگ و میر و جراحات ناشی از تصادفات مرگ بار و خانمان سوز در جاده های ایران که گویی ایرانیان به جنگ با « یکدیگر » برخاسته اند .
شاید بهترین و زیباترین پرسشی که هر ایرانی می تواند و می باید که برای « خودش » مطرح کند آن است که تا چه حد در « توسعه فردی » و تغییرات بنیادین و راه گشا در سه حوزه « اندیشه ، گفتار و کردار » موفق بوده و اگر نبوده است ؛ « صادقانه » آن را ابتدا در درون خودش بجوید به جای آن که به دنبال تقدیر و افتادن در مسیر دوباره و بی حاصل « روزمرگی » باشد و تصور کند که :
« از این ستون به آن ستون فرج است » .
ابتدای توسعه جامعه از « فرد » و در سه حوزه یاد شده می گذرد و تنها مسیر برای تحقق این مطالبه و آرزوی تاریخی ، مطالبه گری حتی در حد نوشتن یک جمله است نه سکوت و تایید وضعیت موجود .
شادی ها و هیجان های آنی ناشی از تحویل سال هم می گذرد اما راه نجات و بهروزی از « تغییر » می گذرد .
( 1 )
کتاب: رمان ناتمامی
نویسنده: زهرا عبدی
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
« به گزارش مركز اطلاع رساني و روابط عمومي وزارت آموزش و پرورش، اين استوديو كه توسط مركز اطلاع رساني و روابط عمومي طراحي، ساخته و آماده شده است، از اين پس ميزبان نشست ها و گفت و گوهاي علمي و فرهنگي مرتبط با تعليم و تربيت خواهد بود و از معلمان، دانش آموزان، صاحب نظران و كارشناسان دعوت خواهد شد تا مسائل و موضوعات مرتبط با آموزش و پرورش را در قالب گفت و گوهاي رو در رو و مستقيم مطرح نمايند.
استوديو الفبا همچنين فضايي خواهد بود كه در آن، مواضع رسمي آموزش و پرورش از زبان مسئولان اين نهاد به اطلاع رسانه ها و افكار عمومي خواهد رسيد و مديران ارشد و سياست گذاران آموزش و پرورش با حضور در اين مكان، به پرسش هاي مطرح در فضاي جامعه پاسخ مي گويند كه اين خود گامي مهم در نهادينه كردن فرهنگ پاسخ گويي سريع و دقيق به افكار عمومي محسوب مي شود.
سيد محمد بطحايي در مراسم رونمايي از اين استوديو در سخناني به ضرورت تعامل هرچه بيشتر آموزش و پرورش با رسانهها و افكار عمومي اشاره و اظهار اميدواري كرد كه اين استوديو و مجموعه برنامه هاي مركز اطلاع رساني و روابط عمومي بتواند آموزش و پرورش را به ا ين هدف مهم نزديكتر سازد.
لازم به ذكر است افتتاح اين استوديو با دو گفت و گوي صميمي صورت گرفت. در يكي از اين گفت و گوها دو دانشآموز دختر و پسر از دغدغه ها و نگراني هاي همكلاسي هاي خود با وزير آموزش و پرورش سخن گفتند و پرسشهايي را با وي در ميان گذاشتند.
وزير آموزش و پرورش در پاسخ به پرسش اين دانش آموزان در ارتباط با كسالت آور بودن برنامه هاي درسي، به لزوم تغيير محتوا و روش ها اشاره كرد و شادابي، مهارت محوري و خلاقيت را از لوازم ضروري تغيير شرايط فعلي عنوان نمود و يكي از موانع اين كار را تنگناهاي مختلف از جمله محدوديت در فضاي مدارس و سازگار نبودن آن با شيوه هاي نوين تدريس و مدرسه داري دانست.
در گفت و گوي ديگري، خانم فتحي، معلم مقطع ابتدايي شهر تهران به گفت و گو با وزير آموزش و پرورش و بيان ديدگاههاي خود پرداخت » .
خبر فوق در 13 آذر 1396 در « صدای معلم » منتشر گردید . ( این جا )
« حسین صادقی ، رئیس فعلی مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش » مهر 1403 ضمن انتقاد از وضعیت پیشین استودیو الفبا چنین گفته بود : ( این جا )
« « اولین روز معارفه سری به استودیو الفبا و استودیو نگاه زدم.
با مخروبه ای مواجه شدم سرشار از کتاب، بنر، کاغذ و پوسترهای جمع آوری شده حوزه های مختلف!
گو این که اصلاً هيچ گاه استوديويي وجود نداشته است !
ظاهراً آخرين چراغ آن را حدود سه سال پيش خود روشن كرده بودم! تعطيل و بلا استفاده!
بغض خود را فرو خوردم افسوس كه چه كرده ايم با اين همه سرمايه و برنامه !!!
همان روز از همكارانم خواستم كه اين فضا را سامان دهند و الحمدولله امروز بخش اعظمي از آن اتفاق افتاد .
اگر خدا ياريمان كند به همت كورسويي از همكاران دغدغه مندمان در چند روز آينده اولين برنامه خود را ضبط و منتشر خواهيم كرد » .
مدتی در پرتال وزارت آموزش و پرورش بدون آن که نامی از استودیو الفباء برده شود یک سری « مونولوگ » از سوی برخی مسئولان دوایر ستادی در پرتال وزارت آموزش و پرورش منتشر می شد بدون آن که بازخوردی دریافت کند اما در حال حاضر آن هم تعطیل شده و به انتشار فیلم هایی از سیر و سفر وزیر و سایر مسئولان با رویکرد « انتشار اخبار خوب » می پردازد .
یکشنبه 25 شهریور 1403 ؛ حسین صادقی در مراسم معارفه خود چنین عنوان می کند : ( این جا )
« بر همین اساس تلاش خواهیم کرد با جاریسازی «نگاه حرفهای و تخصصی به روابطعمومی»، رویکردهای این حوزه را از «سلیقه ای بودن» به سمت «علمی و تخصصی بودن» تغییر جهت دهیم .
صادقی با اشاره و تأکید بر ضرورت «کاهش فاصله صف با ستاد» می گوید : این امر از دیگر رویکردهای روابط عمومی در دوران جدید است که با جدیت و قوت تمام دنبال خواهد شد.
وی با تأکید بر «تعامل خوب و ارتباط سازنده با اصحاب رسانه»، به ویژه «خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش» تصریح می کند که این رویکرد در «اطلاعیابی و اطلاعرسانی سریع»، «تحلیل محتوا و مخاطبپژوهی» و «همراهی با مدیران» به تصمیمگیریها و تصمیمسازیهای دستگاه، بسیار مؤثر بوده و میتواند در اقناع مخاطب یاری گر ما باشد » .
برنامه ی عملیاتی آقای صادقی برای تحقق این موارد به جز امور سطحی و شعاری چیست ؟
« صدای معلم » پس از انتصاب ایشان به سمت رئیس این مرکز نوشت : ( این جا )
« اخبار رسیده به « صدای معلم » نشان می دهد که انتصاب « حسین صادقی » به عنوان رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش با پذیرش و استقبال خوب معلمان کنش گر رو به رو شده است » .
پس از گذشت بیش از 6 ماه از فعالیت حسین صادقی در بخشی که باید مغز متفکر، شریان حیاتی، قلب تپنده و پیشانی نهاد مهم و حساسی مانند تعلیم و تربیت باشد ؛ « صدای معلم » به عنوان رسانه ای که تجربه سه دهه فعالیت رسانه ای را در کارنامه ی خود دارد و با استناد به گزارش هایی که منتشر کرده است ؛ خواهان شفاف سازی و احیای فرهنگ پاسخ گویی و اقناع به صورت رسمی و بر اساس همان پروتکل های وزارت آموزش و پرورش و برنامه های پیشین می باشد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
حالا که نزدیک به شروع سال ۱۴۰۴ هستیم، نگاهها به آینده ایران بیشتر از هر زمان دیگری برجسته شده است.
زمانی که دانشآموز بودم، در کلاس پنجم ابتدایی، اولین بار با سند چشمانداز ۱۴۰۴ آشنا شدم. در کتاب تعلیمات اجتماعی نوشته شده بود که ایران در سال ۱۴۰۴ باید به کشوری پیشرفته تبدیل شود. آن زمان، با چشمان و ذهن کودکانه از خودم پرسیدم:
«سال ۱۴۰۴ من کجا هستم؟ ایران عزیزم کجا خواهد بود؟» شاید نمیدانستم که در آینده، سال ۱۴۰۴ برای من چطور خواهد بود، اما با هر چیزی که به آن فکر میکردم، امید داشتم که روزی کشورم به جایگاهی برتر در جهان برسد.
الان که خودم معلم شدم و به مرور زمان نگاه میکنم، میبینم که این سؤال هنوز برایم مهم است. ایران ۱۴۰۴ در کجا ایستاده است؟
در زمینههای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی چه پیشرفتی کردهایم؟ آیا به اهداف سند چشمانداز رسیدیم؟
واقعیت این است که در بسیاری از زمینهها، به دلایلی چون مشکلات داخلی و تحریمها، نتوانستهایم به آن نقطهای که برایش برنامهریزی کرده بودیم، برسیم. این اتفاقات از دستمان خارج است، اما باز هم باید در مسیر پیشرفت حرکت کنیم.
یکی از مفاهیمی که در تمام این سالها به آن فکر کردهام، نظریات توسعه است. یکی از این نظریات مهم میگوید که توسعه باید ابتدا در ذهن و نگرش افراد جامعه رخ دهد و سپس به سطح جامعه و ساختارهای اجتماعی سرایت کند. همان طور که آنتونی گیدنز، جامعهشناس بزرگ، اشاره کرده است، «توسعه اجتماعی زمانی اتفاق میافتد که ذهنیتها و رفتارهای فردی تغییر کند».
اگر جامعهای بخواهد پیشرفت کند، باید افراد آن جامعه ابتدا به تغییرات فکری و فرهنگی دست یابند. در غیر این صورت، توسعه نمیتواند بهطور واقعی در جامعه رخ دهد.
در این رویکردها، تغییرات ذهنی افراد بهعنوان نقطه شروع توسعه تلقی میشود، زیرا وقتی افراد به سطحی از آگاهی و مهارتهای فردی برسند، میتوانند تحولی در جامعه ایجاد کنند.
به عبارت سادهتر، توسعه فردی مقدمهای برای توسعه اجتماعی و جمعی است.
این روزها، وقتی به کلاس درس میروم و از دانشآموزان میپرسم که چرا اینقدر از درسها فراری هستند و به مدرسه نمیآیند، میفهمم که مشکلاتی جدی در ذهنیتها وجود دارد. وقتی افراد به مسئولیت خود در جامعه اهمیت ندهند و به پیشرفت فکر نکنند، به سختی میتوان انتظار داشت که جامعه در مسیر رشد قرار گیرد.
دانشآموزان میگویند: «آقای معلم، هفته اول پاییز درس نده، هفته اول بعد امتحان دی ماه درس نده، پانزده روز مونده به عید هم که اصلاً مدرسه نمی آیند !» اینها فقط کلمات سادهای نیستند؛ اینها نشان میدهند که ذهنیت توسعه محور در بسیاری از جوانان ما وجود ندارد.
این نگرشها نمیگذارند که ایران به آن جایی برسد که در سند چشمانداز ۱۴۰۴ پیشبینی شده بود.
وقتی افراد به مسئولیت خود در جامعه اهمیت ندهند و به پیشرفت فکر نکنند، به سختی میتوان انتظار داشت که جامعه در مسیر رشد قرار گیرد.
نکتهای که باید به آن اشاره کنم این است که بخش زیادی از این مشکلات به سیاستها و رویکردهای دولتها در سالهای گذشته برمیگردد. اگر دولتها به جای اتکا به منابع نفتی و سیاستهای کوتاهمدت، به زیرساختهای فرهنگی، آموزشی و اقتصادی توجه بیشتری میکردند، امروز با چنین چالشهایی روبهرو نبودیم.
توسعه از درون یک جامعه باید آغاز شود، اما دولتها باید نقش تسهیلگر را ایفا کنند، نه اینکه مانع پیشرفت شوند.
دولتها میتوانستند با ایجاد شرایط مناسب برای ارتقای آموزش و فرهنگ، با برنامهریزی صحیح در حوزههای مختلف، این تغییرات ذهنی و رفتاری را در مردم ایجاد کنند. اگر تغییرات ذهنی و نگرشها از طرف افراد و دولت همزمان پیش نمیروند، جامعه به سختی میتواند به رشد پایدار برسد.
ما معلمان بهعنوان افرادی که در خط مقدم آموزش و پرورش نسل آینده کشور هستیم، باید ذهنیت توسعه محور را در دانشآموزان ایجاد کنیم. این کار، همانطور که نظریات توسعه میگویند، از تغییرات در ذهن شروع میشود.
اگر بخواهیم ایران آینده را در جایگاه قابل قبول جهانی ببینیم، باید برای امروز خود فکری بکنیم. باید در هر کلاس درس، در هر نگاه، در هر رفتار فردی، توسعه را از ذهن آغاز کنیم و آن را در جامعه بسط دهیم.
در نهایت، اگر میخواهیم ایران در آینده به کشوری پیشرفته تبدیل شود، باید برای امروز خود فکری بکنیم. باید در هر کلاس درس، در هر نگاه، در هر رفتار فردی، توسعه را از ذهن آغاز کنیم و آن را در جامعه بسط دهیم.
***
این جامعه با این مختصات فکری و فرهنگی محکوم به تکرار و ناکامی و پسرفت است :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
شورای عالی انقلاب فرهنگی در تقویم خود « چهارشنبهسوری » را به روز « تکریم همسایهها » تغییر داده است.
هر دم از دشمنی با سنتهای ایرانی برگ دیگری ورق میخورد.
گویا در اتاق فکر دشمنان سنتهای کهن ایران زمین، پس از نفی واقعیت آیینهای ملی، مشغول اتخاذ تدابیری برای استحالهی عناصر ساختاری هویت ملی میباشند.
عجیب است که برای این مأموریت نامبارک بودجهی هنگفت میلیاردی از سرمایههای ایران زمین نیز دریافت میکنند.
ستیز بنیادگرایان با هویت ملی تمامی ندارد.
بنیادگرایان اسلامی از پیش از انقلاب با مظاهر هویت ملی در ستیز بودهاند. رهبران فکری این جریان واپس گرا همچون ابوالاعلی مودودی، ملیگرایی را در تضاد با اسلام میدانند. آنان بر آن بودهاند که در سایهی ستیز با مظاهر هویت ملی، بنیادهای هویت اسلامی مدنظر خود را در جامعه بهجای آن بنشانند و نهادینه کنند.
تلقی نادرست آتشپرستانه از آیین چهارشنبهسوری که ستیز آنان با این سنت ایرانی را نزد آنان توجیه مینموده، درک اشتباه آنها از سنتهای فرهنگی و میراث باستانی را برملا نموده است.
قضاوت مخدوش آنان نسبت به نقش عناصر هویتساز ملی در حیات مردم، ناشی از سلطهی ایدئولوژی اندیشی بر اندیشهی ناب و رها از وابستگی و عدم درک زبان نمادهای فرهنگ باستانی است. لذتبریِ آنان از انفجارهای مرگ بار به بهای تخریب جان و آرامش دیگران، توحش است.
اما تلاش آنها برای بیرونسازی این سنت ملی نه تنها پس از حدود نیم قرن به حذف آن از برنامهی زیست فرهنگی مردم نینجامیده، بلکه این سنت کهن در مسیر نافهمیدگی شوربختانه ره انحراف پیموده و سر از بازی با مواد انفجاری مرگبار درآورده و چهارشنبهسوری را به "چهارشنبهسوزی" تبدیل نموده است.
مسئولیت آسیبهای این تبدیل شوم تا حد قابلتوجهی برعهدهی ستیزندگان با آن است.
اما از سویی دیگر، نفی واقعیت آیین چهارشنبهسوری و چنددهه تلاش برای طرد آن، سبب عدم شناخت فلسفهی عمیق حقیقی آن از سوی نوجوانان و جوانانی گردید که از قضا شوربختانه بسیاری از آنان نیز زبان نمادهای باستانی را فهم نمیکنند و با روشن کردن سه دسته آتش و پریدن از روی آنان ارتباطی همدلانه برقرار نمیسازد و چهارشنبهسوری را تنها به فرصتی برای تخلیهی جنگ درون به بیرون و سرایت ناآرامیهای درونی به محیط بیرونی تبدیل نموده و در این راستا این شب را به ارتکاب انفجارهای هرچه شدید و خلق صداهای مهیب و درنتیجه مردم آزاری، حیوان آزاری، آلودگی صوتی، ایجاد رعب و وحشت برای همهی جنبندگان و ابراز وجود از طریق برهم زدن آسایش همهی باشندگان میپردازد.
آنان بدون آن که تلاشی در راستای فهم این مراسم تاریخی و انجام رفتاری متناسب با فلسفهی باستانی آن داشته باشند، با سوء استفاده از فرصت این شب، رفتاری غیرمسئولانه با همهی موجودات زنده ابراز میدارند و موجبات آسیبهای متنوعی برای خود و دیگران را فراهم میآورند.
لذتبریِ آنان از انفجارهای مرگ بار به بهای تخریب جان و آرامش دیگران، توحش است.
اینان نیز با فاصلهگرفتن از هویت ملیِ باستانی، گروه اولِ دشمنانِ چهارشنبهسوری را در سرکوب و نفی این رسم نمادین یاری میرسانند.
این دو گروه در ستیز ناآگاهانه با هویت ملی ایران زمین، سال هاست که همکاری نانوشتهای را در نابودی این آیین باستانیِ ایرانی عملیاتی ساختهاند.
کانال نویسنده )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نبض توسعه در هر جامعه در مراکز آموزشی می تپد و معیار سنجش نیز آنجاست اما ما ایرانیان هنوز اهمیت آن را در نیافته ایم.
امیرکبیر دارالفنون را حتی دو سال زودتر از دارالفنون ژاپن تاسيس کرد اما پس از کشته شدنش، آن دارالفنون که قرار بود انسانِ جدیدی تربیت کند به چنان وضعی افتاد که به قول بیهقی می خواهم در زیر «قلم را لختی بر وی بگریانم»...
اولین مسئله، درایت امیرکبیر در برگزیدن اساتید آن بود که از اتریش آورده بود . به خاطر نفوذ دیرین دو کشور استعماری روسیه و انگلیس، امیر از نیروی سومی استفاده کرد که بیطرف بود و دارای پیشینه استعماری نبود یعنی اتریش.
این زمان دسیسه ها بر علیه امیر آغاز شده بود که ناخرسندی و خشم روحانیون نیز به خاطر استخدام معلمین خارجی اضافه شد.
معلمان اتریشی وقتی به ایران رسیدند که ده روز قبل از آن، امیر مغضوب و در فین کاشان کشته شده بود.
دكتر پولاك یکی از اساتید اتریشی مىنويسد:
«در ۲۴ نوامبر ۱۸۵۱ به تهران رسيديم . پذيرايى سردى از ما شد، احدى براى تهنيت به استقبال ما نيامد و به زودى آگاه شديم كه صحنه در اين فاصله به زيان ما تغيير كرده ؛ چند روزى پيش از ورودمان، اميركبير در اثر توطئههاى داخلى دربار دچار بی مهرى شاه شده بود...»
موانع بی شماری در مقابل دارالفنون بود: قرار بوده انسان مدرن از آنجا بیرون بیاید و ایرانِ ویران را به قول امین الدوله، مدرن کند...
برجسته ترین مخالف، خود میرزاآقاخان نوری بود . چون دشمن امیر بود پس از مرگ امیر جانشین او شده می کوشید تمام آثار امیر را نابود کند.
انگلیسی ها نیز مخالف دارالفنون بودند چون معلمانش اتریشی بودند حتی سرهنگ شیل انگلیسی به شاه توصیه می کرد دارالفنون را ببندد چون به ضرر سلطنتش است.
نیروهای سنتی نیز سرسختانه مخالف دارالفنون بودند چون آن را مروج تجدد و فرهنگ غربی می دانستند.
طرفداران پزشکی سنتی نیز که شغل خود را در خطر می دیدند پس به لشکرِ مخالفین پیوستند چون دارالفنون، پزشکی اروپایی را آموزش می داد . اینها باعث شد در کلاس های پزشکی دارالفنون، مدتها تنها به تدریس نظری اکتفا کرده و از ترس تکفیر شدن از هر گونه کالبد شکافی پرهیز نمایند و همین باعث شد پیشرفتی نکند اما خوشبختانه در ۱۲۳۲ش یکی از بیگانگان مسیحی به طرز مشکوکی درگذشت و بازماندگانش براینکه علت مرگش را بدانند از دکتر پولاک خواستند کالبدشکافی کند و اولین کالبدشکافی توسط او و شاگردان دارالفنون صورت گرفت.
البته این مخالفت ها تنها مختص رشته طب نبود ؛ برخی رشته های دیگر نیز بودند مانند اجرای تئاتر!
تالار تئاتر به خاطر عقايد دينى متروك مانده فقط گاهی نمايش هاى خصوصى براى شاه و رجال دولت به وسيله «لومر» فرانسوى، معلم موزيك و مزين الدوله (نقاش باشى) در آن اجرا می شد که پس از چندى به جاى تئاتر نمازخانه شد.
سرانجام دارالفنون، این یادگار بی همتای امیر به وضعی افتاد که جان کلام را «فورو كاوای» ژاپنی که سی سال بعد در ۱۸۸۰ ، از آن دیدن کرده بر زبان رانده!
او می نویسد:
«اتاق سوم، كلاس جغرافيا بود . معلم فرانسوى درس جغرافيا می داد. معلم از شاگردى كه درجه سرهنگی داشت خواست كه نقشه آسيا را روى تخته سياه بكشد و به من اجازه داد از او پرسش كنم. نقشه ای که كشيد نادرست بود.
پرسيدم كوه هاى كونلون كجاست؟ نمی دانست.
پرسيدم مملكت كره كجاست و او به جايى در حدود كانتون چين اشاره كرد.
در اين وقت، معلم جغرافيا خواست كه درباره محلى نزديك به ايران از او بپرسم. پس درباره طول و عرض جغرافيايى تهران سؤال كردم ؛ باز نتوانست جواب بدهد.
فهميدم كه اطلاع او در حد شاگرد دبستانى بى دانشى است.»
(سفرنامه فورو كاوا...ص۱۰۴)
پس، فورو كاوا که سرگرد بود از سرهنگِ ایرانی در مورد تهران سئوال می کند و او نمی داند!
نیم قرن پس از مرگ امیر و احداث دارالفنون در دو کشور، مخبرالسلطنه که از ژاپن دیدن کرده و همه جا با راهن و كشتى به راحتی سفر کرده بود وقتی به انزلی می رسد دچار اندوه می گردد که چگونه از انزلی به تهران برسد!
«كالسكه هاى شكسته، اسب هاى وامانده، چپرخانه هاى خشك و خالى»
و وقتی به حضور مظفرالدین شاه می رسد می نویسد:
«در فرح آباد جرگۀ معتاد دور شاه را گرفته همه روى زمين نشسته، مجلس به مزاح مي گذرد، از من پرسيدند پسر بحرينى بدگل تر است يا ژاپنىها...؟
مي بايست عرض كرد كه به بدتركيبى او در ژاپن نديدم كه تفريحى بشود! ببين تفاوت راه از كجاست تا به كجا...»!
به دوران احمدشاه که می رسیم خزانه چنان تهی بود که دولت حتی توانایی پرداخت حقوق معلمان دارالفنون را نداشت. در ۱۲۹۳ شش ماه بود حقوق نگرفته و برای مطالبه حقوق معوقه اعتصاب کردند ولی پس از ۲۰ روز دست خالی به کلاس ها بازگشتند زیرا دولت به آنها حواله داده بود که بروند سه هزار آجر کهنه از یک ساختمان دولتی در خیابان جلیل آباد بردارند و خودشان بفروشند!
قرار بوده انسان مدرن از آنجا بیرون بیاید و ایرانِ ویران را به قول امین الدوله، مدرن کند...
( کانال نویسنده )
گروه اخبار/
تعدادی از معلمان در پیام های مکرری که به « صدای معلم » ارسال کرده اند خواهان عمل به وعده وزارت آموزش و پرورش در مورد یک ماه پاداش معلمانی که استمرار خدمت دادند شدند .
چهارشنبه ۲۴ مرداد ماه بود که علی فرهادی سخنگوی وزارت آموزش و پرورش در یک نشست خبری البته بدون دعوت از « صدای معلم » چنین بیان کرد : ( این جا )
« هرکدام از فرهنگیان بازنشسته که داوطلب استمرار خدمت هستند و یا معلمانی که در شهریور امسال بازنشسته می شوند ، داوطلب استمرار خدمت و بازنشستگی خود را یک سال عقب بیاندازند، ۱۳ ماه حقوق می گیرند » .
یکشنبه 16 دی ماه در نشست خبری علی فرهادی سخنگوی وزارت آموزش و پرورش که در یک مدرسه ابتدایی در دورترین نقطه جنوب شرقی تهران در بلوار ابوذر برگزار گردید ؛ این موضوع یکی از پرسش های « صدای معلم » بود . ( این جا )
مدیر صدای معلم به وعده اعطای یک ماه پاداش حقوق توسط ایشان به معلمانی که استمرار خدمت داده اند اشاره کرد .
فرهادی با صراحت بیان کرد که این مبلغ به آن دسته از معلمان پرداخت خواهد گردید . ( این جا )
اکنون در روزهای پایانی اسفند 1403 خبری از تحقق وعده های وزارت آموزش و پرورش نیست .
***
بخشنامه پاداش به معلمان دارای استمرار خدمت
مجوز پرداخت یک ماه پاداش به معلمان دارای استمرار خدمت و پرداخت یک ماه اضافهکار به معلمان دارای اضافه تدریس
(بخشنامه شماره ۷۰۰/۲۵ مورخ ۱۴۰۳/۰۶/۰۵ معاونت برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش)
مدیران محترم آموزش و پرورش استان
با سلام و احترام
به منظور استفاده بهینه و حداکثری از ظرفیتهای همکاران شاغل برای تأمین کسری نیروی انسانی مورد نیاز برای بازگشایی مدارس در اول مهرماه ۱۴۰۳ مراتب زیر که حسب تصمیمات و توافقات در جلسه مشترک با سازمان برنامه و بودجه و سازمان اداری و استخدامی کشور اتخاذ و مطابق نامه شماره ۸۰۸۱۱ تاریخ ۱۴۰۳/۰۵/۲۷، این تصمیم توسط رئیس دفتر محترم رئیس جمهور به آموزش و پرورش و سازمانهای مزبور ابلاغ شده است تا با بهره مندی از ظرفیت حق التدریس نیروهای شاغل در ساعات غیر موظف و همچنین استمرار خدمت همکارانی که در شرایط بازنشستگی اجباری تبصره ۲ ماده ۱۰۳ قانون مدیریت خدمات کشوری قرار نگرفته اند با مشوقهایی به شرح زیر برای جبران کسری نیروی انسانی اقدام شود خواهشمند است در این خصوص اقدامات لازم معمول دارند :
۱ - به معلمانی که علاوه بر ساعات موظف هفتگی در ساعات غیر موظف نیز تدریس نمایند. به ازای ۹ ماه تدریس غیر موظف، مطابق بندهای الف و ب زیر علاوه بر حق التدریس غیرموظف، یک نهم حقوق و مزایای آنان نیز به عنوان پاداش به صورت ماهانه پرداخت میشود.
الف - معلمانی که ماهانه ۸ تا ۷۹ ساعت تدریس غیر موظف دارند یک ماه حقوق و مزایای آنان تقسیم بر ۹ شود و حاصل آن تقسیم بر ۹۶ شود و در تعداد ساعات تدريس غير موظف ماهانه ضرب و حاصل آن به عنوان پاداش ماهانه پرداخت شود.
ب - معلمانی که ۸۰ ساعت و بالاتر تدریس غیر موظف ماهانه دارند. حقوق و مزایای آنان تقسیم بر ۹ شود و حاصل آن به عنوان پاداش ماهانه پرداخت شود.
۲- به آن دسته از معلمانی که در شرایط بازنشستگی اجباری تبصره ۲ ماده ۱۰۳ قانون مدیریت خدمات کشوری ۳۰ سال سابقه خدمت و ۶۰ سال سن برای مدرک کارشناسی و پایین تر و ۳۵ سال سابقه خدمت و ۶۵ سال سن برای مدرک کارشناسی ارشد و بالاتر قرار نگرفته اند، در صورت نیاز آموزش و پرورش و استمرار خدمت آنان یک ماه پاداش بر اساس آخرین حکم کارگزینی به عنوان مشوق پرداخت شود و حداکثر تا قبل از پایان اسفند دریافت دارند .
علی فرهادی
معاون برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
خاطره، نه یک شیء جامد، بلکه جریانی سیال است که در رگهای زمان جاریست. انسان، جز مجموعهای از این جریانهای سیال چه دارد؟ خاطرات، ریشههایی هستند که ما را به خاک گذشته پیوند میدهند و شاخههایی که به سوی آسمان آینده قد میکشند. انسانشناسی، با نگاهی کاوشگر به این ریشهها و شاخهها مینگرد، به زیستشناسی تن، تاریخچه زندگی، زبان جاری در ذهن و فرهنگ تنیده در رفتار. در هر کدام از این ابعاد، خاطره حضوری بیچون و چرا دارد. خاطره، مادهی خام انسان بودن است، همان چیزی که ما را میسازد، میشکند و دوباره سرپا میکند.
حافظه، انبار غبارگرفتهی گذشته نیست، بلکه کارگاهی پویاست که همواره در حال بازسازی و تفسیر است. هر لحظه، خاطرات جدید بر خاطرات کهنه افزوده میشوند، رنگ و بوی زمان را به خود میگیرند و در تار و پود هویت ما تنیده میشوند. این کارگاه، همان جاییست که ما خود را مییابیم، همان جاییست که معنای زندگی را جست و جو میکنیم.
بدون خاطره، انسان گویی در یک لحظهی ابدی و بیمعنا زندانی میشود، بیآنکه بداند از کجا آمده و به کجا میرود.
خاطره، همان ریسمانیست که ما را به خودمان و به دیگران متصل میکند، همان چیزی که ما را انسان میسازد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
اخبار و گزارش ها نشان می دهند که اکثریت مدارس – دخترانه و پسرانه – به صورت خودسر و آشکار از روز شنبه ( 25 اسفند ) و حتی پیش تر از آن تعطیل شده اند . پرسش « صدای معلم » آن است که تا کنون با چند مدیر ، معاون و یا معلم متخلف به علت نقض قانون « برخورد قانونی » شده است ؟
سابق بر این حتی در صورت تعطیلی کلاس ها اما عوامل اجرایی مدرسه مانند مدیر و معاون در محل کار حضور داشتند اما در حال حاضر و به واسطه شلختگی و بی حساب و کتاب بودن نظارت و ارزیابی در مدارس علنا بسته شده اند.
یکشنبه 19 اسفند ؛ علیرضا کاظمی، وزیر آموزش و پرورش در چهل و یکمین جلسه شورای معاونین بر استمرار کلاسهای درس تا آخرین روزهای پایان سال تأکید کرده و می گوید :
« نظام تعلیم و تربیت همواره از تعطیلیها خسارت دیده است، از این رو انتظار میرود به هیچ وجه کلاسها و مدارس در روزهای پایانی سال به بهانههای مختلف تعطیل نشود. این موضوع باید در قالب بخشنامه ابلاغی به مدیران استانی نیز اعلام شود » .
وقتی مسئولی حرفی می زند و یا بر دستورالعملی تاکید می کند باید که به چگونگی اجرای آن نظارت داشته و با احدی تعارف نداشته باشد وگرنه کسی او را جدی نگرفته و وقعی به سخنان و مواضع او نمی نهد .
پرسش « صدای معلم » آن است که تا کنون با چند مدیر ، معاون و یا معلم متخلف به علت نقض قانون « برخورد قانونی » شده است ؟
وظیفه واحد بازرسی در آموزش و پرورش به صورت دقیق چیست و آیا بودن و نبودن آن توفیری برای آموزش و پرورش و فعالیت های آن دارد ؟
چگونه است که حراست وزارت آموزش و پرورش هنگام تعطیلی و یا اعتصاب در کلاس ها و مدارس به دلیل پی گیری مطالبات صنفی شدیدا با موارد برخورد می کند و برای عوامل و یا عاملان آن ها در هیات های تخلفات اداری پرونده سازی می کند ؛ اما در برابر این گونه تعطیلی های بی قاعده و سلیقه ای مدارس سکوت کرده است ؟
این گونه همراهی ها چه معنایی دارند ؟
و حتی در آخرین نمونه ؛ برگزاری یک نشست صنفی با حضور فرهنگیان را بر نمی تابد و با وجود هماهنگی های صورت گرفته به صورت یک طرفه آن را تعطیل می کند ؟ ( این جا )
زمانی که علی فرهادی؛ سخنگوی وزارت آموزش و پرورش صریحا اعلام می کند هر روز تعطیلی مدارس بیش از یک هزار میلیارد تومان بار مالی ایجاد می کند و عملاً انگار هزینه مالی از بین رفته است ؛ اما چگونه است که از کنار این تعطیلی ها و خسارت ها به سادگی عبور می کند در حالی که « نهاد آموزش و تربیت » خود راسا و به صورت « ذاتی » باید که موسس و مقوم « قانون و احترام به قانون » در جامعه بوده و الگوی بخش های دیگر در این گونه مفاهیم باشد ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید