امروز در شرایطی که تمام رسانه های آمریکا متمرکز بر خبر رفتن دونالد ترامپ به زندان فولتون کانتی در ایالت جورجیا بودند، نشست سالیانه مرکز تحقیقات مهندسی زلزله (PEER) در دانشگاه برکلی برگزار شد. حدود چهارصد پژوهشگر این حوزه گرد هم آمده بودند که درباره کارهایشان و آخرین یافته هایشان پرزنته (ارائه) و گفت و گو داشته باشند.
نَه کسی درباره دونالد ترامپ حرفی زد و نه در خلال فاصله تنفسهای میان برنامه ها، سخنی یا گفت و گویی درباره اخبار امروز شنیده می شد. همه این جماعت چنان در آرامش و دل خرم به ارائه کارهایشان می پرداختند که انگار نه انگار امروز بیرون از درهای این سالن ماجرایی و غلغله ای در اخبار است! دانشگاه ذلیل نیست و لذا رقابت برای ورود به آن، رقابت در لیگ آدمهای توانمند است.
در شرایطی که سی ان ان و فاکس نیوز و تمام سایر رسانه های در اصطلاح Mainstream media در حال برگزاری نشستهای متعدد درباره مسئله دونالد ترامپ و انتخابات پیش رو هستند، سر ناهار نه کسی در این خصوص حرفی می زد و نه کسی به چیزی به غیر از مهندسی زلزله پرداخت!
این همان چیزی است که برای نهاد علم و دانشگاه «ضرورت» دارد. اینکه نهاد دانشگاه مستقل از تکانه های عالم سیاست باشد و «جریان تولید علم» فارغ از اینکه چه دعوایی میان اصغر و تقی در حال رخ دادن است در حال حرکت و زایندگی باشد.
بدون شک همه این افراد، انسانهای باهوشی هستند و اخبار/رسانه را می بینند/می شنوند ولی تمرکز ذهنی اصلی اینها «فراتر» از اتفاقات جاریِ یومیه است.
این صحنه (یعنی جماعت نشسته پیرامون میز و در حال بحث طلبگی درباره موضوعات علمی) را سال 2016 و صبح «آن روزی که دونالد ترامپ رئیس جمهور شد» هم شاهد بودم! (آن روز این یادداشت + برای (https://t.me/solseghalam/1718) خبرآنلاین تنظیم شد). اینکه دغدغه اصلی اهل علم، ماجرای تولید علم باشد و دچار «پراکندگی ذهنی» نباشند. متمرکز بر مرزهای دانش بودن، موضوع این بحث است.
اما چرا چنین است؟
چطور می شود که حتی در «چنین روزی» واکنشی در میان اساتید و پژوهشگران نمی بینی؟
دو دلیل بر این امر قابل ذکر است:
یک- قدرتمند بودنِ نهاد دانشگاه استاد دانشگاه عوامِ سیاسی نیست، فرق اینها را می فهمد، ولی می داند که قرار نیست چندان متاثر از رفتن یا آمدن صاحبان این نامها شود.
دو- اقتصاد دانشگاه
واقعیت امر این است که «استاد دانشگاه» بودن در بسیاری از کشورها «امر ویژه» یا اتفاق خاصی نیست. در داخلِ دانشگاه بودن، در بسیاری کشورها مترادف است با اینکه فلانی درگیر تدریس است! یا اینکه فلانی حقوق بگیر است. ولی در آمریکا چنین نیست. داخل دانشگاه بودن یک «اتفاق ویژه» است و دلیل این امر قدرتِ نهاد دانشگاه است. دانشگاه به تمام معنی کلمه درگیر جابه جا کردنِ مرز دانش است و «آدمی» که جذب دانشگاه می شود واقعا «باعرضه» محسوب می شود. باید کسی باشد که بتواند «تولید» داشته باشد، اما نه تولید یک کالایِ روتین و متعارف، بلکه تولیدِ «محتوایی جدید» در حوزه دانش.
دانشگاه آدم قوی جذب می کند (فارغ از ملیت و نژاد) و آن نیروی توانمند، محصولی تولید می کند که بخش صنعت «خریدار» اش است. او پایان نامه برای قفسه کتابخانه ها تولید نمی کند. دانشگاه ذلیل نیست و لذا رقابت برای ورود به آن، رقابت در لیگ آدمهای توانمند است.
نکته دوم مسالۀ اقتصاد دانشگاه است. دانشگاه چون که دستش توی جیب خودش است(!) برایش فرقی نمی کند که جو بایدن سرکار باشد یا دونالد ترامپ یا اینکه خانم نیک هیلی!
استاد دانشگاه عوامِ سیاسی نیست، فرق اینها را می فهمد، ولی می داند که قرار نیست چندان متاثر از رفتن یا آمدن صاحبان این نامها شود.
در بحث اقتصاد دانشگاه مثالی باید زد: در تمام بیزینسهای «امروز» آمریکا، شرکت و یا فعالیت بازرگانی ای که بتواند یک میلیون دلار پول تولید کند باید واقعا همت و «تلاش بسیار» مصروف کند. یک میلیون دلار، پول قابل توجهی است. ولی یک دختر جوان مانند خانم باربارا سیمپسون در دانشگاه استنفورد با ارایه یک پروپوزال یک میلیون دلار فاند می گیرد. این خانم به سی سالگی نرسیده اکنون هفت دانشجوی دکترا دارد، یعنی هفت فاند بین نیم تا یک میلیون دلار گرفته است! وقتی این میزان از ثروت و توان در دست یک نفر است، بدیهی است که او خود را «مستقل از تکانه ها» و شوکهای عالم سیاست می داند. دخل و خرجش دست خودش است و روزگار (به تعبیر مولوی) بر «قانون خویش» می گذراند:
یونسی دیدم نشسته بر لب دریای عشق/
گفتمش چونی؟ جوابم داد بر قانونِ خویش!
باربارا سیپسون یا امثال او کسانی نیستند که به قول فواد ایزدی بعد از سر زدن به خمره مقاله بنویسند، بلکه انتشار مقاله از سمت آنها یعنی تولید یک حرف جدی و کاربردی در مرز دانش. اینها از مسیر دشواری عبور کرده اند ولی به جایگاه مستقل/مستحکمی رسیده اند... جایگاهی که در آن می کوشند «متمرکز» کار کنند.
( کانال ارزیابی شتابزده )
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر آمد ( این جا ) ؛ بعد ظهر روز دوشنبه 9 مرداد ؛ رضا مراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش نشستی را با عنوان« نشست نخبگانی فرهنگیان » در وزارت آموزش و پرورش برگزار کرد .
ابتدا از این نشست فقط تعدادی عکس در پرتال وزارت آموزش و پرورش منتشر شد اما پرتال وزارت آموزش و پرورش در خبر کوتاهی که به تاریخ یکشنبه 15 مرداد با عنوان « تعلیم و تربیت، اساس نظام فکری اسلام است » ( این جا ) هیچ گونه اشاره ای به موضوع اصلی این نشست که آسیب شناسی در مورد دلایل نتایج بسیار ضعیف دانش آموزان ایرانی در آزمون های معتبر بین المللی مانند پرلز بود ؛ نکرد .
ترکیب نشست نخبگانی را مسئولان و روسای شاغل در این دولت و نیز دولت قبل تشکیل می دادند و از کارشناسان و صاحب نظران مستقل دعوتی به عمل نیامده بود .
مرجع دعوت کننده در این نشست ، مشاور وزیر در امور تشکل ها بود .
آن چه در زیر می آید ؛ بخش نهایی گفت و گوی صدای معلم با « علی زرافشان » معاون پیشین متوسطه وزارت آموزش و پرورش است که در این نشست حضور داشته است .
گروه گزارش/
بعد ظهر روز دوشنبه 9 مرداد ؛ رضا مراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش نشستی را با عنوان« نشست نخبگانی فرهنگیان » در وزارت آموزش و پرورش برگزار کرد .
مطابق روال ؛ از این نشست فقط تعدادی عکس در پرتال وزارت آموزش و پرورش منتشر شده و خبری از محتوای آن نیست .
ترکیب نشست نخبگانی را مسئولان و روسای شاغل در این دولت و نیز دولت قبل تشکیل می دادند و از کارشناسان و صاحب نظران مستقل دعوتی به عمل نیامده است .
موضوع این نشست آسیب شناسی در مورد دلایل نتایج بسیار ضعیف دانش آموزان ایرانی در آزمون های معتبر بین المللی مانند پرلز است .
مرجع دعوت کننده در این نشست ، مشاور وزیر در امور تشکل ها بوده است .
آن چه در زیر می آید ؛ گفت و گوی صدای معلم با « علی زرافشان » معاون پیشین متوسطه وزارت آموزش و پرورش است که در این نشست حضور داشته است .
گروه رسانه/
حزب راستافراطی واکس در اسپانیا با اعلام برنامه انتخابات عمومی زودهنگام که در 23 ژوئیه 2023 برگزار میشود، وعده داد که مهاجران غیرقانونی را به کشورهایشان بازگردانده و مساجد را میبندد.
برنامه انتخاباتی 100 مادهای حزب راستافراطی واکس اسپانیا شامل موضوعات ضد مهاجرتی و اسلام هراسی است که احزاب سیاسی تا کنون در جریان مبارزات انتخاباتی خود مطرح نکرده بودند و مورد بحث قرار نگرفته است.
حزب واکس احتمالا به عنوان یک دولت ائتلافی با حزب راستگرای خلق (PP) که در حال حاضر حزب اپوزیسیون اصلی این کشور است، صراحتا نظرات راستافراطی سیاسی خود را در برنامه انتخاباتی اعلام کرد.
حزب واکس همچنین اعلام کرد که مساجد بنیادگرا بسته میشوند، امامانی که زنان را تحقیر و از جهاد دفاع میکنند اخراج میشوند، ساخت مساجد مورد حمایت وهابیت و سلفیگری و تامین مالی اماکن مذهبی در خاک اسپانیا توسط کشورهای ثالث ممنوع میشود و آموزش دینی در مدارس دولتی ممنوع خواهد شد.
( مادرید/ خبرگزاری آناتولی )
ميزان سرمايه گذاري براي گسترش پوشش كمي و كيفي دوره پيش از دبستان در دو دهه اخير به سرعت افزايش يافته است (هزینه های عمومی آموزش و مراقبت كودكان پيش از دبستان در كشور فرانسه به 1 درصد توليد ناخالص داخلي رسيده است).
شايد بتوان گفت دوره پيش دبستان در حال تبديل شدن به يكي دوره هاي پايه و اساسي نظام هاي آموزشي رسمي-عمومي است.
تحليل سياست هاي دوره پيش از دبستان در كشور چين يكي از جالب ترين اقدامات در سطح جهاني است چرا كه جمعيت كودكان آن بسيار زياد است. اين كشور از سال 2010 دست به تدوين و اجراي برنامه هاي ميان مدت و بلندمدت كارآمدي زده است و در كمتر از 10 سال مهدكودك هاي عمومي يا دولتي را به شكل فزاينده اي حمايت كرده است و هم اكنون حدود 50 درصد از كودكان چيني از خدمات مهدكودك هاي دولتي بهره مند مي شوند. تا قبل از سال 2010 دوره پيش از دبستان در چين بر مدار بخش خصوصي مي چرخيد.
منبع :
Xie, S., & Li, H. (2020). Accessibility, affordability, accountability, sustainability and social justice of early childhood education in China: A case study of Shenzhen. Children and youth services review, 118, 105359.
Chris, C. L. A. R. K. E. (2023). PF3. 1: Public spending on childcare and early education-Definitions and methodology Key findings.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه دانش آموزی/
آن چه در زیر می آید ؛ ارائه تجارب زیسته « محمد عظیمی » دانش آموز افغانی الاصل در کلاس درس است که سال هاست در ایران به سر می برد . او و سایر خانواده اش در مدارس ایران تحصیل کرده اند .
پیش تر ؛ « صدای معلم » رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران گزارش هایی را از نظام آموزشی افغانستان و نیز وضعیت تحصیل اتباع تدوین و ارائه کرده است .
آن چه در سخنان دانش آموز آقای عظیمی قابل تامل هستند یکی میزان کم تعطیلات در تقویم آموزشی افغانستان است . در دوران کرونا که مدارس ایران به مدت 26 ماه تعطیل شدند اما گزارش ها و اخبار حاکی از دایر بودن مکاتب و دانشگاه ها در این بحران بود .
نکته ی دیگر آن گونه که این دانش آموز روایت می کند متغیر بودن و منعطف بودن تقویم آموزشی در افغانستان است .
در ایران و با وجود اختیارات داده شده به استان ها و مناطق مطابق « قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش » اما در این زمینه اختیاری نداشته و سیستم به صورت کاملا متمرکز اداره می شود .
گروه گزارش/
دوشنبه 29 خرداد نشست تخصصي «بررسي و تحليل چالش هاي تحصيلي دانش آموزان اتباع خارجي در ايران » به منظور بررسي ابعاد مختلف و چالش هاي آموزشي، تربيتي و تحصيلي دانش آموزان اتباع خارجي با مشارکت نمايندگان قوه قضائيه، نیروی انتظامی و وزارتخانه هاي كشور، امور خارجه، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و آموزش و پرورش به میزبانی « شورای عالی آموزش و پرورش » در محل سالن جلسات دبيرخانه برگزار گردید .
در این نشست همه ی سخنرانان موفق به بیان دیدگاه های خود و نهاد متبوع خویش در زمان مقرر شدند اما همان گونه که انتظار می رفت با وجود آن که نمایندگان ارکان حاکمیت در نشست شورای عالی آموزش و پرورش حضور داشتند اما اکثریت قریب به اتفاق آنان نه در مقام « پاسخ گو » بلکه در مقام « پرسش گر » و حتی « طلبکار » هم ظاهر گردیدند .
آن چه می شد از فحوای کلام و محتوای سخنرانان فهمید این بود که تقریبا همه ی آنان در دو محور یا چالش متفق القول بودند :
نخست آن که آمار دقیق و یا قابل استنادی در مورد تعداد اتباع ساکن در ایران وجود نداشت و مساله ی مهم این که هیچ گونه تعامل و یا ارتباط سازنده ای میان دستگاه ها و نهادهای مذکور برای بررسي و تحليل چالش هاي تحصيلي دانش آموزان اتباع خارجي در ايران مشاهده نمی شد .
در اثبات این مدعا همین بس زمانی که نماینده مقطع ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در حال سخنرانی و بیان برخی آمارها بود ؛ نماینده قوه قضائیه از وی درخواست کرد که این آمار در اختیار این نهاد قرار گیرد .
پاسخ مدیرکل دفتر آموزش دبستانی وزارت آموزش و پرورش قابل تامل بود . ایشان در پاسخ گفت که پس از هماهنگی با واحد حراست می تواند این آمار را داشته باشد .
از آن جا که این برنامه به صورت زنده در شبکه شاد پخش می شد برخی سخنرانان اظهار می کردند که برخی آمارها را به این دلیل نمی توانند بیان کنند .
حتی در پایان این نشست و زمانی که از عملکرد قوه قضائیه انتقاد شد ؛ نماینده قوه قضائیه بیان کرد که در صورت امکان پخش این نشست را در شبکه شاد متوقف کنند .
« علی پورسلیمان مدیر صدای معلم » خطاب به ایشان گفت که اصل بر « شفافیت » باید باشد و اگر شاد نباشد رسانه ها که حضور دارند .
مدیر صدای معلم تاکید کرد زمانی که چنین فضای امنیتی و بی اعتمادی میان نهادهای درون حاکمیت حکمفرما باشد انتظار دارید چنین نگاهی در مورد اتباع و مردم نباشد ؟
مشروح سخنان « مهدی وحدانی ؛ نماینده ی مرکز امور بینالملل و مدارس خارج از کشور در امور اتباع و مهاجران خارجی را می خوانید .
همواره کشور ما از مقاصد اصلی مهاجرت مردم افغانستان بوده است و به جهت وسعت سرزمینی ما، غنای فرهنگی و اشتراکات زبانی و دینی چالشهای زیاد در میزبانی اولیه از این مهاجرین احساس نشده است. اما در سالهای اخیر به ویژه پس از تسلط دوباره طالبان و جنگ در افغانستان ما شاهد موج جدید مهاجرت به درون کشور هستیم، تجربهای که ترکیه در پی جنگ سوریه، اروپا در پی ناامنیهای مختلف خاورمیانه و... با آن دستوپنجه نرم کردهاند.
نگاه به مهاجرین از ابعاد گوناگونی برخوردار است، از منظرهای امنیتی، تا بهداشت، اشتغال و ...؛ امروزه تجارب مختلفی در جهان در مواجه با مهاجرین وجود دارد، بهطوریکه بسیاری از کشورهای توسعهیافته که با مشکل جمعیت و نیروی کار مواجه هستند، سیاستهای تشویقی برای جلب مهاجرین جوان و متخصص تدوین و ابلاغ میکنند. بنابراین حضور مهاجرین فرصتها و تهدیدهای متعددی را میتواند با خود به همراه داشته باشد.
در این نوشتار نگاهی به اهمیت آموزش مهاجرین بهعنوان یک اولویت اساسی در تبدیل به فرصت کردن پتانسیل های حضور اتباع در ایران می اندازیم، ظرفیتی که در سایه نگاه های صرف امنیتی مجال ظهور و بروز پیدا نخواهد کرد.
حق تحصیل در بسیاری از کنوانسیونهای بینالمللی که حقوق بشر را تعریف میکنند، از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر (1948)، کنوانسیون ژنو (1951)، کنوانسیون بینالمللی رفع همه اشکال تبعیض نژادی (1965)، میثاق بینالمللی در زمینه اقتصادی، اجتماعی و حقوق فرهنگی (1966)، میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (1966)، کنوانسیون حقوق کودک (1989)، آورده شده است. علاوه بر این فهم و توافق مشترکی بین دانشمندان، جامعه شناسان، مربیان، سیاستمداران و دیگران وجود دارد که آموزش و حضور در مدرسه نقش مهمی در تسهیل ادغام کودکان پناهنده و بزرگسالان در جامعه میزبان ایفا میکند.
نگاهی به سیاستهای برخی کشورها که سابقه میزبانی طولانیتری از مهاجرین مختلف دارند نشان میدهد، در برخی از موارد که مهاجرین بدون گزینش قبلی و براثر جنگ، ناامنی و ... وارد این کشورها شدهاند ؛ آموزشها اجباری، رایگان و عمومی به آنها ارائه گردیده است. از جمله در جمهوری چک برای مهاجرین بالای 16 سال 600 سال حضور در جلسات گروهی و 400 ساعت حضور در جلسات فردی آموزشی را برنامهریزی کرده اند.
با این حال در کشور ما علیرغم سیاستهای مختلف ابلاغی کنش فعالی در جهت آموزش مهاجرین صورت نمیگیرد و موانع زیادی نیز در مسیر تحصیل آنها وجود دارد. از جمله این موانع ، مناطق گسترده ممنوعه حضور و تردد اتباع در سراسر کشور است، این در حالی است که باوجوداین ممنوعیت اتباع زیادی در این مناطق ممنوعه زندگی و کار میکنند، اما تنها این ممنوعیت قانونی منجر به محروم ماندن آنها از تحصیل و دیگر خدمات اجتماعی گردیده است و نتوانسته حضور آنها را بازداری کند.
از سیاستهای جالب توجه دیگر کشورها در میزبانی از مهاجرین اختصاص بودجههای اضافی به مدارسی است که میزبان مهاجرین باشند، که با این کار سعی در ترغیب مربیان و مدارس در جذب و آموزش به این گروهها دارند. یکی دیگر از روشهای کمهزینه اما پربار در بهبود وضعیت آموزش و فرهنگ پذیری اتباع در کشورهای مختلف حمایت و تشویق سازمانهای مردمنهاد (NGO) در جهت ارائه خدمات اجتماعی رایگان به آنان است که طبق تحقیقات بازدهی بهینه و پوشش گستردهتری را هم فراهم میکنند.
در دهه اخیر لزوم توجه به نیروی کار جوان برای آینده ایران با توجه به آمار نگرانکننده زادوولد از مباحث محوری سیاستهای کلان بوده است ؛ کلید حل این مشکل در کشور های توسعه یافته مهاجرین بودهاند، اما برای بهره بردن از این ظرفیت نیاز به آموزش، مهارت افزایی، زبانآموزی، فرهنگ پذیری و ... است، در غیر این صورت حضور موریانهای و بدون هویت این حجم بزرگ از مهاجرین که از 3 تا 6 میلیون نفر هم برآورد شدهاند میتواند خود به یک تهدید برای امنیت اجتماعی جامعه بدل گردد.
لذا هم منافع ملی و هم حقوق انسانی مورد پذیرش همگان لزوم فراهم کردن بیش از پیش بستر آموزش به مهاجرین را روشن میکند، در آستانه سال تحصیلی جدید بد نیست با بازنگری در امکان تحصیل اتباع در سراسر ایران بدون هیچ محدودیتی، سیاستهایی در جهت جذب آنها به سیستم آموزشی ابلاغ و فعالانه دنبال گردد؛ چنانچه کسی در منطقهای میتواند حضور داشته باشد تا زمانی که در آن منطقه هست، کودک او باید بتواند از حق تحصیل برخوردار باشد، اگر به هر دلیلی شهری ممنوعه اعلام میشود، باید برای حضور آنها ممنوعه باشد، اما اگر حضور دارند و امکان شناسایی و اخراج آنها به هر دلیلی فراهم نیست، باید حق تحصیل برای آنها فراهم و حتی الزامی باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
امروز دوشنبه 29 خرداد نشست تخصصي «بررسي و تحليل چالش هاي تحصيلي دانش آموزان اتباع خارجي در ايران » به منظور بررسي ابعاد مختلف و چالش هاي آموزشي، تربيتي و تحصيلي دانش آموزان اتباع خارجي با مشارکت نمايندگان قوه قضائيه، نیروی انتظامی و وزارتخانه هاي كشور، امور خارجه، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و آموزش و پرورش به میزبانی « شورای عالی آموزش و پرورش » در محل سالن جلسات دبيرخانه برگزار گردید .
در این نشست از رسانه ها برای پوشش خبری دعوت به عمل آمده بود و مشروح نشست از طریق « شبکه شاد » وزارت آموزش و پرورش به صورت زنده پخش گردید .
در این نشست همه ی سخنرانان موفق به بیان دیدگاه های خود و نهاد متبوع خویش در زمان مقرر شدند اما همان گونه که انتظار می رفت با وجود آن که نمایندگان ارکان حاکمیت در نشست شورای عالی آموزش و پرورش حضور داشتند اما اکثریت قریب به اتفاق آنان نه در مقام « پاسخ گو » بلکه در مقام « پرسش گر » و حتی « طلبکار » هم ظاهر گردیدند .
نکته ی قابل توجه و البته قابل تقدیر این بود که به ابتکار روابط عمومی شورای عالی آموزش و پرورش زمان ایراد سخن برای هر یک سخنرانان در صفحه مانیتور ظاهر می شد و پس از پایان وقت مقرر شروع به زدن زنگ ( آلارم ) می کرد و این موجب شد که مدیریت زمان در نشست ها به خوبی و به صورت منطقی رعایت گردد .
آن چه می شد از فحوای کلام و محتوای سخنرانان فهمید این بود که تقریبا همه ی آنان در دو محور یا چالش متفق القول بودند :
نخست آن که آمار دقیق و یا قابل استنادی در مورد تعداد اتباع ساکن در ایران وجود نداشت و مساله ی مهم این که هیچ گونه تعامل و یا ارتباط سازنده ای میان دستگاه ها و نهادهای مذکور برای بررسي و تحليل چالش هاي تحصيلي دانش آموزان اتباع خارجي در ايران مشاهده نمی شد .
در اثبات این مدعا همین بس زمانی که نماینده مقطع ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در حال سخنرانی و بیان برخی آمارها بود ؛ نماینده قوه قضائیه از وی درخواست کرد که این آمار در اختیار این نهاد قرار گیرد .
پاسخ مدیرکل دفتر آموزش دبستانی وزارت آموزش و پرورش قابل تامل بود . ایشان در پاسخ گفت که پس از هماهنگی با واحد حراست می تواند این آمار را داشته باشد .
نماینده ی مرکز امور بین الملل و مدارس خارج از کشور وزارت آموزش و پرورش با انتقاد از عملکرد برخی نهادها و دستگاه ها در موضوع « اتباع » به صراحت اظهار کرد که مگر وزارت آموزش و پرورش چقدر امکانات و منابع دارد تا در اختیار اتباع قرار دهد ؟
وی با انتقاد از عملکرد وزارت کشور در این موضوع عنوان کرد که وزارت کشور به سازمان های بین المللی اجازه ی ورود به موضوع را نمی دهد .
از آن جا که این برنامه به صورت زنده در شبکه شاد پخش می شد برخی سخنرانان اظهار می کردند که برخی آمارها را به این دلیل نمی توانند بیان کنند .
حتی در پایان این نشست و زمانی که از عملکرد قوه قضائیه انتقاد شد ؛ نماینده قوه قضائیه بیان کرد که در صورت امکان پخش این نشست را در شبکه شاد متوقف کنند .
« علی پورسلیمان مدیر صدای معلم » خطاب به ایشان گفت که اصل بر « شفافیت » باید باشد و اگر شاد نباشد رسانه ها که حضور دارند .
مدیر صدای معلم تاکید کرد زمانی که چنین فضای امنیتی و بی اعتمادی میان نهادهای درون حاکمیت حکمفرما باشد انتظار دارید چنین نگاهی در مورد اتباع و مردم نباشد ؟
برخی سخنرانان نشست بر این موضوع تاکید می کردند که باید با اتباع به گونه ای رفتار شود که آنان در آینده سفیر جمهوری اسلامی ایران باشند .
در این نشست « حسین ریاحی نژاد » مدیر ( پیشین ) کمیسیون اساسنامه ها و مقررات تحصیلی شورای عالی آموزش و پرورش گفت : « دوستانی که از سایر دستگاه ها تشریف آورده اند انتظار این بود که اقدامات دستگاه شان را در حوزه اتباع بگویند.
متاسفانه چهل سال است که ما مهاجر پذیر هستیم. در این چهل سال با نگاه تهدیدی به این موضوع نگاه کردیم. یعنی نگاه امنیتی کردیم. با نگاه موقتی به حضور اتباع افغان نگاه کردیم ولی این گونه نیست. طرف سی سالش است و زادگاه او ایران است. شهروند درجه دو حساب می شود و از حقوق اندک انسانی برخوردار نیست. حتی یک گواهی نامه نمی تواند بگیرد. یک کارت بانکی نمی تواند بگیرد. از این شهر به این شهر نمی تواند برود فقط در محدوده جایی که اسکان پیدا کرده است حق رفت و آمد دارد. واقعا چون نگاه ما موقتی است روی حوزه تعلیم و تربیت آن کار نکردیم... »
مشروح این نشست در « صدای معلم » منتشر خواهد گردید .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
ما را برای رقابت تربیت کردهاند .
برای ربودن موفقیت از دست همکلاسی، .
برای شاگرد اول شدن، برای رتبه بالاتر در کنکور، برای کنار زدن همکاران به قصد مدیر شدن، برای سبقت گرفتن در رانندگی و جلوتر بودن به هر قیمت .
تربیت ما بر مبنای قیاس شکل گرفته است ؛ هر کی زودتر، هر کی بزرگتر، هر کی زیباتر، هر کی پولدارتر و این گونه در نهاد ما همواره جنگی نهفته است برای « ترین » شدن.
ما محتاج یک انقلاب تربیتی هستیم، پس فرزندانمان را آن گونه که خودمان تربیت نشدیم، تربیت کنیم .
برای صلح، برای با هم بودن، برای گفت و گو کردن و برای همیاری و برای « باهم » زندگی کردن، شاید ناگزیر شدیم که در خودمان نیز نوسازی تربیتی کنیم . »
( مجله دیالکتیک تنهایی )
ویدئوی زیر را در کلاس درس برای دانش آموزان نشان داده و نظرات آنان را جویا شدم .
برخی نظرات اظهار شده به شرح زیر بودند :
- آن جا ژاپن است و این جا ایران .
- ما کشور جهان سوم هستیم .
- این ژاپنی ها هم یک جورایی اُسگل هستند . واقعا بیکار هستند .
- فیلم تبلیغاتی است .
- هر مسیری که خلوت باشد ، باید از همان مسیر رفت . خب که چه ؟
- این مملکت درست نمی شود . تا بوده همین بوده .
برخی دانش آموزان هم از تجربیات خود هنگام سوار شدن در مترو می گفتند و با مسخره کردن رفتارهای افراد ، قهقهه می زدند ...
چندی پیش ؛ آقای محمدرضا اسلامی ، یادداشتی با عنوان «کودکان کنسروی و توسعه » را در کانال تلگرامی خود منتشر کرد که به شدت مورد توجه کاربران به ویژه گروه های معلمی و حتی کنش گران آنان قرار گرفته و به قولی معروف « وایرال » شد . ( 1 )
در این مورد بسیار اندیشیدم که چرا این مطلب آقای اسلامی آن قدر محبوب شده است . آیا موردی بوده که ولی یک دانش آموز صرفا به این خاطر که معلم حاضر به پذیرفتن دانش آموز در کلاس درس نشده با « قمه » وارد مدرسه شود و فضای رعب و وحشت ایجاد کند و بعدا کلیپی پخش کند و عنوان کند که خواسته است با این کار روی معلم و بقیه را کم کند و البته خود را دست آخر « سرباز مدافع حرم » هم بنامد ؟
نخستین فرضیه ای که به ذهن می رسد آن است که بر اساس یک رسم و عادت نانوشته ایرانی ها عادت دارند که یکدیگر را در یک تراز ببینند و اگر هم فردی از آنان بخواهد « متفاوت » باشد سعی می کنند به گونه ای یا او را در خود « استحاله » کنند و یا به کلی حذف کنند .
در محافل و در مجالس هم سعی می کنند تا می توانند بدبختی ها و ناکامی های خود را با همدیگر به اشتراک بگذارند .
این که یک فرد تحصیل کرده و خارج رفته در سطح آقای اسلامی نظام آموزشی ژاپن را این گونه زیر سوال ببرد برای « ما » ها که در در نظام آموزشی کاری نکرده ایم به گونه ای تسلی بخش است و ما را آرام می کند .
اسلامی در بخشی چنین می نویسد :
« آقای دکتر محمود گلزاری (به عنوان یک روان شناس مبرّز و با تجربه) معتقد است که مدارس اسلامی (مذهبی) بهداشت روحی کودک را خراب می کنند. این را کسی می گفت که خودش مذهبی و متدین است ولی دانشِ روان شناسی به او آموخته بود که عمدۀ آنچه در مدارس مذهبی ما (در تهران) رخ می دهد، در کوتاه مدت، ظاهرا عالی، ولی در بلندمدت، ویرانه است. همین ماجرا به شکل بدتر و گسترده تر در سیستم آموزشی ژاپن برقرار است . »
سعی کردم از میزان و نوع تحصیلات این آقای دکتر مطلع شوم چون گزاره بالا مبین صریح این موضوع است که ایشان خود را در « علم تربیت » و « علم پداگوژی » صاحب نظر می داند و یا حداقل خود را هم تراز آقای دکتر محمود گلزاری پنداشته است .
در پروفایل ایشان چنین آمده است :
« یادداشت های محمدرضا اسلامی
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتاب زده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاری ها، در حد امکان . »
در رزومه ی ایشان می خوانیم :
« پژوهشگر مقطع پسادکترا در دانشگاههای ایالتی میشیگان و کلمسون کارولینای جنوبی در مهندسی آتش و انفجار . »
نخستین پرسشی که به ذهن می رسد آن است که به عنوان مثال « من معلم » آیا می توانم در مورد « مهندسی آتش و انفجار » و یا نظایر آن نظر دهم ؟ پس چگونه است که در این کشور هر فردی صرف نظر از میزان دانش و تخصص خود را صاحب نظر در آموزش و تربیت می داند ؟ و در مورد آن به راحتی اظهار نظر می کند ؟
آیا این مساله نشان دهنده آن نیست که واقعا در ایران فهمی از علم تعلیم و تربیت و نیز جایگاه آموزش وجود ندارد و هر کسی به خود اجازه می دهد که تجارب موردی خود را به عنوان « اصول » به خورد افکار عمومی بدهد و یا بر اساس « توهم » داشتن تحصیلات بالا خود را در این گونه مسائل « صاحب نظر » بپندارد ؟
آیا افرادی چون اسلامی ها تاکنون در مدارس دولتی از نوع « عادی » تدریس کرده اند که بدانند واقعا چالش های نظام آموزشی چه هستند و یک معلم در این کلاس ها چگونه می گذارند ؟
من تاکنون به ژاپن نرفته ام اما آقای دکتر که بر اساس مطالب کانال شناخت کاملی از کشور چشم بادامی ها دارد این است که آیا در ژاپن سابقه داشته که دانش آموزی صرفا به خاطر اخراج توسط یک معلم در حین تدریس و با چاقو به سمت وی حمله ور شود و معلم را سلاخی کند ؟
دانش آموزان ژاپنی چگونه به معلمان شان احترام می گذارند ؟ جامعه این قشر فرهنگ ساز را چگونه تکریم می کند ؟
آیا موردی بوده که ولی یک دانش آموز صرفا به این خاطر که معلم حاضر به پذیرفتن دانش آموز در کلاس درس نشده با « قمه » وارد مدرسه شود و فضای رعب و وحشت ایجاد کند و بعدا کلیپی پخش کند و عنوان کند که خواسته است با این کار روی معلم و بقیه را کم کند و البته خود را دست آخر « سرباز مدافع حرم » هم بنامد ؟ و آیا در ژاپن موردی بوده که فرزندان و یا نوادگان کسانی که در جنگ جهانی دوم کشته شدند چنین رفتار طلبکارانه ای را با دیگران در پیش بگیرند ؟
آیا اگر در ژاپن این خشونت علیه مدارس به کرات رخ دهد ؛ قانون گذاران و تصمیم گیرندگان کشور را به تکاپو نمی اندازد که تدبیری برای این مسائل بیندیشند و یا آن که مانند کشور ما هر کسی به فکر خویش و منافع خودش و یا همفکرانش باشد ؟
آیا آقای اسلامی آخرین نتایج آزمون های معتبر بین المللی « تیمز و پرلز » را مطالعه کرده تا به عمق « بی سوادی دانش آموزان ایرانی » پی ببرد ؟
آیا ایشان می داند ژاپن و برخی کشورهای آسیای جنوب شرقی معمولا در رتبه های نخست این آزمون ها قرار دارند ؟
آیا آقای اسلامی که ماحصل و برون داد نظام آموزشی ژاپن را « کودکان کنسروی » می نامد و می خواند می تواند گزارشی مستند و دقیق از وضعیت « انواع سواد » مطابق تعریف یونسکو در کشور ژاپن و نظام آموزشی آن ارائه کند ؟
آیا آقای اسلامی تاکنون سری به مدارس دولتی مناطق محروم زده تا حداقل صندلی معلم را که معلم در برابر آن و در برابر دانش آموزان می نشیند نظاره کند ؟
آقای اسلامی که سیستم آموزشی کشور ژاپن را بیمار می داند و بهداشت روانی و سلامتی آن را زیر سوال می برد ؛ آیا می داند که بر اساس آمارهای رسمی مسئولان و آن هم چند سال پیش ، بیش از 30 درصد دانش آموزان ایرانی دچار اختلالات روانی هستند ؟ در حالی که ممکن است آمارهای غیررسمی بیش از این باشد . ( این جا )
تردیدی نیست که هیچ نظام آموزشی در جهان بدون نقص نیست اما مساله این جاست که ما بدون توجه به مسیری که کشورهایی مانند ژاپن برای « توسعه » طی کرده اند و ما هنوز در کوچه ی اول هم نیستیم هشدار می دهیم که یک موقع خدای ناکرده و عاقبت مانند آن ها نشویم !
آیا نسخه ی آقای اسلامی که در آخر ارائه می کند این است که کاری انجام دهیم و یا برنامه ای بنویسیم که که خوشایند فرهنگ ی جامعه ی ما باشد ؟
فرهنگی که انواع تعارض ها و تضادها را بدون توجه به منطق دیالکتیک و گفت و گو در کنار هم قرار می دهد و نسخه ای می سازد که نظیرش و مهم تر از آن نتایج و عوارض اش در هیچ کجای جهان یافت نمی شود و مهم ترین مشخصه اش ترویج و گسترش فرهنگ تظاهر و نمایش و منفعت طلبی است ؟
اگر در فیلم طی کردن پلکان توسط مردم ژاپن بر اساس مسیر تعریف شده و قانونی ، هم نوایی و همراهی همگانی را می بینیم و حتی یک نفر وارد مسیر دیگران نمی شود ؛ اما در کشوری مانند ایران جوهر این هم نوایی و همراهی در بسیاری از موارد نقض صریح « حقوق شهروندی » و نیز به رسمیت نشناختن « حوزه خصوصی » و خلط کردن آن با « حوزه عمومی » و اصرار در این مفهوم غلط و بربریت گونه است .
به راستی ؛
کدامین تربیت مطلوب است و به درد « توسعه » می خورد ؟
( 1 )
« ویدئویی در شبکه های اجتماعی دست به دست می شد که یک مدرسۀ ابتدایی ژاپنی را نشان می دهد که بچه ها خودشان مدرسه و کلاسِ درسشان را تمیز می کنند. همچنین نشان می دهد که کودکان مدرسه ابتدایی بعد از عبور از خیابان، بر می گردند و به سمت ماشینهایِ ایستاده در خیابان (با احترام) تعظیم می کنند. این ویدئو با «تحسین» مخاطبان مواجه شد.
به شخصه جزء کسانی بودم که از اوایل ورود به ژاپن، این همه نظم و سیستم را تحسین می کردم.
مطالب مختلفی هم در این خصوص نوشتم (مثلا این و این حتی زمانی که در آزمایشگاه فولاد دانشگاه کوبه، روز آخر سال بچه های دانشجوی ارشد و کارشناسی، «خانه تکانی » (اوسوجی ) می کردند، متنی نوشتم و این رفتارها را تحسین کردم.
گویا زمان لازم بود تا چند سال بگذرد و متوجه بشوم که چقدر این سیستم بیمار است و چقدر بهداشتِ روانی و روحی انسان را خراب می کند. آقای دکتر محمود گلزاری (به عنوان یک روان شناس مبرّز و با تجربه) معتقد است که مدارس اسلامی (مذهبی) بهداشت روحی کودک را خراب می کنند. این را کسی می گفت که خودش مذهبی و متدین است ولی دانشِ روانشناسی به او آموخته بود که عمدۀ آنچه در مدارس مذهبی ما (در تهران) رخ می دهد، در کوتاه مدت، ظاهرا عالی، ولی در بلندمدت، ویرانه است. همین ماجرا به شکل بدتر و گسترده تر در سیستم آموزشی ژاپن برقرار است.
آن بچۀ کلاس سوم ابتدایی که بعد از عبورِ از خیابان بر می گردد و «تعظیم» می کند (و رو به ماشینهای خیابان که قبل از خطِ عابر متوقف شده اند) احترام می گذارد، او «کودکی» (به آن مفهومی که دکتر محسن رنانی می گوید) ندارد، بلکه او را در اوج سنینِ پرطراوت کودکی، در چنان «قوطیِ کنسِرو» تنگ و صلبِ از بایدها و نبایدها کرده اند، که ثمره اش در بزرگسالی می شود انسانی پر وسواس، خجالتی، (بعضا) همراه با انواع تیک های عصبی، و مقداری از خمیر مایۀ خشم.
این مانند همان دختر نوجوانی است که در اوج سنین با طراوت کودکی و نوجوانی، او را در چادر مشکی قرار می دهیم و بعد افتخار می کنیم که ببین، چقدر تربیتِ نظام مند و ارزشمندی را انتخاب کرده ایم! امتداد و ادامۀ آن کودکی و آن نوجوانی را باید در سی و شش/هفت سالگی دید که ثمره اش چه می شود؟
در دانشگاه کیوتو، به دفتر ریاست مرکز مطالعات زلزله دانشگاه رفته بودم. این مرکزی است که جزء برترین مراکز مطالعات زلزله در دنیا محسوب می شود و برترین اساتید دانشگاههای آمریکا، دورۀ فرصت مطالعاتی خود را به این مرکز می آیند. در دفتر ریاست مرکز جلسه ای بود. بعد از جلسه (وقتی که همه رفته بودند) رئیس مرکز زلزله پرسید: وضعیت پیشرفتِ پایان نامه ات چطور است؟ چه زمانی فارغ التحصیل می شوی؟ توضیحاتی دادم و همزمان گلایه کردم که استاد راهنمایم قدری بد اخلاق است و این بد اخلاقی هایش، گاه باعث کند شدنِ مسیر پایان نامه می شود. گفت بداخلاقی؟! دست بردار. بعد به گوشه اتاق اشاره کرد و گفت: اینجا را می بینی؟ من دانشجویان دکترایم را می آورم اینجا و چنان می بندمشان به رگبار سوال و فریاد و چنان تحت فشاری قرارشان می دهم که همین گوشه می ایستند و گریه می کنند (یعنی که برو آقا جان بداخلاقیِ استاد که چیزی نیست!)
این «امتدادِ» همان مسیر بیمار است که در بالا اشاره شد. اینکه تصوّر کنی در گوشۀ آن اتاق مجلل مرکز پژوهشی، دانشجویِ دکترا ایستاده و گریه می کند. مسلّم است که همان دانشجوی دکترا، وقتی که استاد شد، بلایی بر سر دانشجوی دکترایش می آورد، که آن بدبخت هم بایستد و گوشه ای گریه کند.
سخن پایانی:
همین خطا ممکن است در مورد آمریکا نیز رخ دهد: الگوی آمریکایی که بیشتر بر خلاقیت، فردگرایی و انعطاف و آزادی تاکید دارد. نکته همین است که باید دید «امتدادِ» آن رفتارِ کودکی (مثل امتدادِ تعظیمِ به ماشین و چادر در ده سالگی) به کجاها می رسد؟ وگرنه «در لحظه دیدنِ» امور و تحسین کردن، که هُنری نیست.
درد از اینجا آغاز شد که ما همیشه در دیدنِ «اکستریم» ها (چه ژاپن باشد و چه آمریکا و چه هر کشور دیگری)، به وجد می آئیم. حکایتِ همان گزارشِ بازدید آقای حدادعادل از مدرسه ابتدایی ژاپنی (که در کتابهای دورۀ دبیرستانِ ما چاپ شده بود) و حکایت همان دو/سه مقاله خودم که در سالهای نخست تحصیلم در ژاپن، به «تحسین» از سیستم آموزشی نوشته بودم.
دقت کنیم که ما نیز اگر در جستجوی توسعه هستیم باید در مدارس خود سخت کوشی، انضباط، کار گروهی و خلاقیت، انتقادگری و انتقادپذیری... را پرورش دهیم و می دانیم که آن نظم ژاپنی (با معایبش) بهتر از بی سیستمی و بی نظمی و شلختگی است، اما خاطرمان باشد که وقتی به تحسین از یک «رفتار» یا یک «ساختار» می پردازیم، همۀ وجوه ماجرا را دیده باشیم و ببنیم «امتدادِ مسیر» قرار است به کجاها ختم شود؟ از ژاپن الهام بگیریم اما لزوما کپی-پیست . »
(Copy-Paste) راه حل نیست.