معلم های زیادی در سراسر این کره خاکی زندگی می کنند که دانشآموزان شان را عاشقانه دوست دارند و تلاش می کنند مراقب آنها باشند. یکی از این معلمان تامی وادیل بود که حتی پس از مرگش هم به فکر دانشآموزان بود.
او معلمی بود که همیشه از دانشآموزهایش با عنوان «بچههای من» یاد می کرد و عاشقانه آنها را دوست داشت. وصیت جالب خانم معلم باعث شد تا روز خاکسپاریاش تبدیل به مراسمی برای نشاندن لبخند برصورت دانش آموزان محروم شود .
وادیل معلم مدرسه ابتدایی در ایالت جورجیا بود. او ماه گذشته به علت ابتلا به سرطان روده بزرگ تسلیم مرگ شد. اما دو هفته قبل از اینکه چشمهایش را برای همیشه ببندد به پسرش گفت دوست ندارد کسی در مراسم خاکسپاریاش گل بیاورد و از او خواست حتماً به این وصیت عمل کند تا روح مادرش در آرامش باشد.
وادیل از پسرش خواست یک کار مهم برای مادرش انجام دهد:
آدمهایی که به مراسم خاکسپاری میآیند، یک کوله پشتی بچه گانه پُر از لوازم التحریر و وسایل مورد نیاز دانشآموزان نیازمند با خود بیاورند. او دلش میخواست روز مرگش تعدادی از بچههای نیازمند لبخند بزنند و شاد شوند.
برد جانسون یکی از اقوام خانم معلم به خبرنگار سیانان میگوید: «او دقیقاً همین طور بود، معلمی مهربان و دلسوز که دانشآموزانش را بیشتر از خودش دوست داشت. او میخواست حتی پس از مرگ معلم باقی بماند. این زن چنین شخصیتی داشت و خوشحالم که پس از مرگش هم با نیکی از او یاد میشود. بچهها زود او را از دست دادند.»
در یکی از عکسهای مراسم خاکسپاری او در کلیسا، دوستان و اعضای فامیل و آشنایان دیده میشوند که با کوله پشتیهای رنگارنگ جلو کلیسا به صف ایستادهاند.
تصویری که غم و شادی توأمان را با هم دارد. آدمهایی که از صمیم قلب وصیت او را عملی کردند تا روح این خانم معلم هم لبخند بزند.
پل هالبروک، سخنگوی مراسم خاکسپاری، درباره این مراسم خاص به خبرنگار سیانان میگوید: «آن روز ما تقریباً 130 کوله پشتی پُر از وسایل موردنیاز دانشآموزان نیازمند دریافت کردیم. هر چیزی که یک دانشآموز برای تقریباً 6 ماه از سال تحصیلی نیاز دارد. البته هنوز افرادی هستند که کوله پشتی به دست به اینجا میآیند و آن را تحویل ما میدهند. امیدوارم آدمهای دیگری هم راه این خانم معلم را ادامه دهند.»
جانسون میگوید: «استقبال همکاران او نیز از این طرح ستودنی بود. نزدیک به 100 معلم با کوله پشتیهایی پُر از لوازم التحریر به کلیسا آمدند و با ما همدردی کردند و کولهها را تحویل دادند. آنها گفتند سعی میکنند از کار بزرگ این معلم برای دانشآموزان حرف بزنند تا بچهها خوب بودن را یاد بگیرند و به یاد هموطنان نیازمندشان باشند. حرفهایی که هر انسانی را آرام میکرد. میدانم این هدف تامی بود. او حتی پس از مرگ هم به ما درس انسانیت، معرفت و دوستی داد.»
تامی وادیل از مدتها پیش به سرطان روده بزرگ مبتلا شده بود، اما تلاش کرد تا مانع پیشرفت آن شود. این زن که 58 سال بیشتر عمر نکرد، آگوست سال قبل متوجه شد که بیماریاش برگشته و این بار بسیار پیشرفته است. او فهمید مدت زیادی زنده نمیماند، برای همین تصمیم گرفت نام نیکی از خودش به یادگار بگذارد.
او 25 سال بهعنوان معلم ابتدایی در مدرسه منطقه فورسایت فعالیت میکرد. بعد از اینکه پزشکان گفتند مدت زیادی از عمرش باقی نمانده است، تصمیم گرفت بازنشسته شود و ماههای آخر عمرش را کنار خانواده و دوستانش بگذراند. اما تا پایان عمر سعی کرد توجه اصلیاش به دانشآموزانش باشد. آنها قلب زندگی او بودند .
جانسون میگوید وقتی عکسهای مراسم خاکسپاری تامی را در شبکه اجتماعیام با دوستانم به اشتراک گذاشتم و آوازه تامی در جاهای مختلف طنینانداز شد با پیام فوقالعادهای نیز رو به رو شدم. «از سازمانی غیرانتفاعی تماس گرفتند و گفتند که کار آنها کمک به معلمان در نقاط مختلف جهان است. آنها گفتند که به خاطر کار فوقالعاده تامی میخواهند کولهپشتیهای بسیاری را به یاد و نام او در مدارس فقیرنشین در کشورهای مختلف جهان توزیع کنند و از کار خوب تامی با بچهها حرف بزنند. میدانم روح تامی نیز از شنیدن این خبر خوشحال شده است.»
ایران
گروه گزارش/
افتتاحیه بیست و نهمین المپیاد زیستشناسی امروز از ساعت 30 / 16 با حضور سید محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش، فاطمه مهاجرانی رئیس مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان و دانشپژوهان جوان و قائم مقام کمیته ibo، اسماعیل خانی رئیس کمیته ibo و حضور دانش آموزان منتخب 70 کشور و مربیان آن ها و نیز خبرنگاران در محل همایش های هتل اسپیناس پالاس تهران برگزار شد .
در ابتدای این مراسم « فاطمه مهاجرانی » گفت: وجود چنین رویدادهایی محلی برای تضارب اندیشه، گفتوگو و ساختن عالمی سرشار از صلح و دوستی است.
سپس وزیر آموزش و پرورش به قرائت پیام رئیس جمهور پرداخت .
در این پیام آمده است :
" برگزاری نهمین المپیاد جهانی زیستشناسی را صمیمانه تبریک میگویم و برای همه شرکتکنندگان ارجمند و دستاندرکاران سختکوش آرزوی توفیق دارم.
این مجموعهای از سه ویژگی "هوش و استعداد "، "همت برجسته برای مطالعه و تحقیق در کار و تلاش" و "حوصله تحسین برانگیزی برای پیگیری و ممارست" است و نگاه عالمانه و حکیمانه به این ویژگیها، روشن میکند که همه آنها نعمت و روزی خداوند بزرگ است و لذا دانش و نخبگی را باید در راه خداوند برای خیربندگان خدا، ارزانی داشت و آن را در خدمت حال و آینده "جامعه ، ملت و کشور" قرار داد.
المپیاد جهانی زیستشناسی میدانی برای تبادل اندیشههای دانشآموزان در زمینه علمی زیستشناسی است و من امیدوارم میزبانی جمهوری اسلامی ایران در این المپیاد بزرگ علمی، فرصتی را فراهم آورد تا محیطی مناسب برای تبادلنظر کارشناسانه درباره کمیت و کیفیت آموزشی زیستشناسی در کشورهای عضو فراهم شود.
بدون تردید جوانان شرکتکننده در المپیاد جهانی میتوانند در این عرصه مهم بینالمللی، تلاش کنند. اهمیت رشته زیستشناسی و تواناییهای محققین و دانشمندان این رشته را برای حل مسائل آن مورد توجه قرار داده و در حد توان راهحلهای ممکن را ارائه دهند.
به وزیر محترم آموزش و پرورش توصیه اکید دارم برنامههای مشابه این رخداد مهم را در رشتههای دیگر علمی گسترش دهد و با میزبانی از شخصیتهای معتبر علمی جهان، دعوت از جوانان پرشور و علاقه مند کشورها، بسترهای لازم برای گفتوگو بین فرهنگها را میسر نمایند.
دولت جمهوری اسلامی ایران حضور تکتک جوانان و دانشآموزان شرکتکننده در المپیاد را میمون و مبارک میدارند و به همه آنان سرپرستان و معلمان آنان خوش آمد میگوید:
این فرصت را مغتنم شمرده و به همه شما جوانان نخبه و نوید دهندگان آینده روشن کشور توصیه میکنم خانه پر افتخار میهن را با نیروی فکر و عزم و اراده، به گونه ای بسازید که شایسته این ملت و این تاریخ پرافتخار باشد . اطمینان دارم با استفاده از استعدادهای برتر و ظرفیت های فراوانی که در کشور وجود دارد به جایگاه واقعی و شایسته خود دست خواهیم یافت.
حسن روحانی رئیس جمهور اسلامی ایران "
سپس « گروه رستاک » به اجرای موسیقی از اقوام مختلف ایرانی پرداخت که با استقبال و تشویق حاضران رو به رو شد .
در ادامه این برنامه حدودا 3 ساعته تیم های دانش آموزی از کشورهای مختلف به اجرای رژه دانش آموزی پرداختند که مورد توجه و تشویق حاضران همایش قرار گرفت .
زمانی که تیم المپیادی ایران به روی ِسن آمد بسیاری از حاضران به احترام این دانش آموزان از جای خود برخاسته و به تشویق آنان پرداختند .
نکته قابل
جهان معاصر، به سرعت در حال پولی شدن است. اگرچه در ابتدا پول برای تبادل در بازارها به وجود آمد، اما اکنون، از روابط بین دولت ها گرفته تا خصوصی ترین روابط صمیمانه بین افراد، همگی تحت تأثیر پول قرار دارند. در این جهان، فردی پیشانی خود را برای مدت معینی به یک شرکت تبلیغاتی می فروشد، مادری اسم فرزند خود را در ازای دریافت پول به یک شرکت تجاری می فروشد.
به نظر می رسد، بازار در حال بلعیدن جامعه است. به همین دلیل است که برخی جامعه ی معاصر را، «جامعه ی بازار» نامیده اند. سندل (1393) از نوعی «انقلاب خاموش» سخن می گوید که باعث شده است که طیِ سه دههی گذشته، بدون اینکه متوجه باشیم از یک «جامعهی دارای اقتصادِ بازار محور» به یک «جامعهی بازار محور» تبدیل شویم. در یک جامعهی بازارمحور، همه چیز به فروش گذاشته شده است و تمامی ارزش ها و کیفیت های اجتماعی در برابر کیمیای پول رنگ می بازند. در این جامعه پول بر جایگاه «خداوندگاری کالاها» تکیه کرده و بازار تعیّن بخش مناسبات اجتماعی است.
در سال 1993، دولت سوئیس پس از سال ها جست و جو برای یافتن مکان مناسب برای دفن زباله های هسته ای، روستای کوهستانی ولفاشتاین با جمعیت 2.100 نفری را که در مرکز سوئیس واقع شده است، به عنوان یکی از نقاط مناسب برای دفن این زباله ها، انتخاب کرد. گروهی از اقتصاددان برای بررسی میزان موافقت روستائیان با تصمیم دولت، به روستا اعزام شدند و پس از تشریح اهمیت مسئله و علت انتخاب نقطه مذکور، پیمایشی انجام دادند. مطابق نتایج این پیمایش، 51 درصد از ساکنین منطقه، بنابه حس «وطن دوستی»، با تصمیم دولت موافقت کرده بودند.
اقتصاددانان تصمیم گرفتند برای افزایش میزان موافقت روستائیان، یک مقرری سالیانه به عنوان مشوق به هر روستایی پیشنهاد دهند. پس از در میان گذاردن تصمیم فوق، طبق نتایج پیمایش و برخلاف انتظار پژوهشگران، میزان موافقت روستائیان با تصمیم دولت به 25 درصد کاهش پیدا کرد (سندل، 1393).
در واقع، پیشنهاد پول تمایل افراد برای دفن زباله های هسته ای در مجاورت روستای آنها را کاهش داد.
پرسش اساسی این است که به واقع علت اصلی کاهش تمایل روستائیان از 51 به 25 درصد چه بوده است؟
در پاسخ باید گفت، اگرچه اقتصاد، بخش مهمی از حیات اجتماعی را تشکیل می دهد، اما منطق و اصول اقتصادی، از تبیین بخش زیادی از حیات اجتماعی، ناتوان هستند. همه ی کنش های اجتماعی با سوگیری نفع شخصی، صورت نمی گیرند. اخلاق، مذهب، احساس، فرهنگ، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی نیز بر کنش های اجتماعی، تأثیرگذار هستند. برای نمونه، ارزش های اجتماعی نظیر وطن پرستی، نوع دوستی، ایثار و عشق، فراسوی اسکناس های کاغذی و فلزی قرار می گیرند. پیش از پیشنهاد پول به روستائیان، «حس وطن دوستی» و «وظیفه ی ملی»، ارزش هایی بودند که بیشینه ی روستائیان را، به قبول دفن زباله های هسته ای در مجاورت محل سکونت شان، علیرغم خطرات آن، واداشته بودند. در واقع، منطق حاکم بر موافقت اکثریت، مبتنی بر ارزش های اجتماعی بود، اما با ورود پول، این ارزش های اجتماعی زایل شدند و جای خود را به «منطق بازار» دادند.
دیگر پیامد اجتماعی تجاری سازی امر آموزش در ایران، شئ وارگی آن است که در نتیجه ی آن، آموزش، نه تنها از محتوا تهی می شود، بلکه تبدیل به کالایی برای عرضه در بازار می شود و به راحتی خرید و فروش می شود.
سندل (1393) در مثال جالب دیگری نشان می دهد که در ایالات متحده آمریکا برای افزایش میزان مطالعه کتاب های غیردرسی در مدارس، اقتصاددان ها طرحی اجرا کردند که مطابق آن، به دانش آموزان، در ازای مطالعه ی هر کتاب غیردرسی، مبلغی پول به عنوان جایزه پرداخت می شد. در ابتدا، آمار مطالعه کتاب افزایش پیدا کرد، اما در بلندمدت، علیرغم اینکه مشوق تعیین شده پابرجا بود، اما میزان مطالعه، به شدت کاهش پیدا کرد به گونه ای که از میزان قبل از آزمایش نیز پائین تر رفت. در واقع با ورود پول، نه تنها نتیجه ی مطلوب حاصل نشد، بلکه چیزی به نام "ارزش مطالعه ی کتاب برای خودِ کتاب" نیز، زایل گشت. این همان اتفاقی است که با تجاری سازی عرصه های اجتماعی، در یک جامعه روی می دهد.
وقتی فرایند تجاری شدن، امر آموزش را دربرمی گیرد، هدف تولیدکننده دیگر نه ضرورتاً تولید ارزش مصرفی، بلکه تولید ارزش مبادلهای است؛ یعنی منطق کسب سود، هم از سوی تولیدکننده (ارائه دهنده ی خدمات آموزشی) و هم از سوی خریدار (دریافت کننده ی خدمات آموزشی) پذیرفته و عملیاتی می شود. در این بین، نه تنها، ارزش علم زایل می شود بلکه نابرابری در دسترسی به خدمات نیز به وجود می آید. مثال ها از منبع زیر ذکر شده اند:
سندل، مایکل (1393)، آنچه با پول نمی توان خرید: مرزهای اخلاقی بازار ، ترجمه حسن افشار، تهران ، نشر مرکز.
شبکه جامعهشناسی علامه
گروه اخبار/ تحقیقات جدید نشان میدهد باهوشترین کودکان افرادی نیستند که زیاد کتاب میخوانند بلکه کودکانی هستند که "پیانو" مینوازند.
گروه گزارش/
امروز سه شنبه 19 تیرماه نشست خبری « فاطمه مهاجرانی » رئيس مركز ملي پرورش استعدادهای درخشان و دانشپژوهان جوان با موضوع تشريح برنامههای المپياد جهانی زيست شناسی 2018 برگزار شد.
« صدای معلم » در این نشست پرسش هایی را مطرح کرد .
بخش نخست این پرسش و پاسخ تقدیم شما می شود .
کشور استونی، کشوری کوچک در اروپای شرقی با جمعیتی بالغ بر یک میلیون و سیصد هزار نفر است. این کشور هم اکنون از نظر اقتصادی رتبه بالایی ندارد اما سودایی در سر دارد!
این کشور پایه توسعه خود را بر آموزش بناگذاشته و توانسته اولین موفقیت هایش را به رخ دنیا بکشد. آموزش این کشور از سال ۲۰۰۶ رشد چشمگیری در نتایج آزمون های بین المللی کسب کرده، به طوری که در آزمون اخیر PISA، توانسته رتبه اول اروپا را کسب کرده و از فنلاند هم بالاتر بایستد.
شاخص های دیگر هم به دنبال این توسعه در حال رشد هستند، به طوری که پیش بینی می شود این کشور در سال های آینده توسعه چشمگیری را تجربه کند.
شور و شوق مردم برای پیشرفت و نگاه شان به آینده را به وضوح می توان در رفتار سخت کوشانه و جمعی آن ها دید.این در حالی است که تا سی سال پیش، حتی نیازهای غذایی اولیه در این کشور جیره بندی بود. برای مثال تا سی سال پیش، تلفن در این کشور، کالای لوکسی به حساب می آمد.در حالی که همه توجه ها به سیستم آموزشی فنلاند هست، تجربه کشور استونی می تواند درس های مفیدتری برای سیستم آموزشی کشورهایی مانند کشور ما داشته باشد.
مهم ترین دلیل، وضعیت اقتصادی-اجتماعی نه چندان مطلوب خانواده های استونیایی و دستمزد پایین معلمان نسبت به فنلاند است. محققان مختلف، یکی از دلایل پیشرفت سیستم آموزشی فنلاند را وضعیت اقتصادی و اجتماعی مناسب خانواده ها می دانند. هر چند این دلیل، یک دلیل مهم و واضحی برای پیشرفت آموزش به حساب می آید اما تجربه کشور استونی نشان می دهد که این دلیل، نمی تواند تنها دلیل باشد.
در خلال گفت و گوهایم با استادان و معلمان و بازدید هایم از مدارس استونیایی، دلایل مختلفی را برای توضیح این پیشرفت یافتم، از جمله: برنامه مند بودن دولت برای توسعه آموزش و دیدگاه توسعه بر پایه آموزش، معلمان باکیفیت، فعالیت های فوق برنامه و متنوع برای دانشآموزان، پوشش کودکان پیش از دبستان در برنامه های غنی از بدو تولد، و سخت کوشی همه، چه معلم، چه دانش آموز و چه خانواده ها...
جست و جو و تامل در این تجربه ها، می تواند درس های ارزشمندی برای سیستم آموزشی ایران داشته باشد.
کانال دکتر سعید صفایی موحد
- بازی خوب تیم ژاپن در مقابل تیم بلژیک - تیم سوم رنکینگ فیفا و یکی از شانسهای قهرمانی این دوره از جام جهانی - با گلی که در آخرین ثانیه های بازی دریافت کرد اگرچه منجر به حذف آنها از دور مسابقات شد اما تحسین فوتبال دوستان جهان را به همراه داشت.
بعد از این باخت دراماتیک آنچه که تحسین دو چندان تمام جهان را نسبت به ژاپنی ها برانگیخت عکس رختکن تیم ژاپن بعد از ترک ورزشگاه بود، بعد از این شکست تلخ، ژاپنیها رختکنی به غایت تمیز و مرتب به جا گذاشتند، همراه با کاغذی روی میز وسط رختکن و نوشته ای به زبان روسی بر روی آن : Спасибо (سپاسیبا) که در زبان روسی به معنی "تشکر" است، تشکر از میزبانی روسها.
همواره در طول این سالها برخوردهای این چنینی تماشاگران ژاپنی بعد از مسابقات فوتبال را در سراسر جهان دیدهایم و شنیدهایم، بعد از بازی سکوی تماشاگران توسط خود آنها از هرگونه آشغال و زبالهای پاک میشود و این اقدام به نحوی باعث فرهنگ سازی برای تماشاچیان سایر کشورها هم شده است.
تماشاگران ایرانی هم در روسیه بعد از مسابقه های ایران چنین کاری را انجام میدادند.چگونه میتوان چنین کارهایی انجام داد؟
پاسخ این است :
در فرهنگی که نظم، مسولیتپذیری و سختکوشی از مهمترین ارکان هویتی فرد و جامعه است چنین نتایجی حاصل میشود.
در فرهنگ ژاپن اولین و مهم ترین قضیه مسئولیتپذیر بودن است به همین دلیل است که بارها شنیده ایم که فلان مدیر ژاپنی به دلیل ضعف در مجموعه زیر دستش خودکشی کرد یا همین اواخر شنیدیم مدیران مترو ژاپن به دلیل 20 ثانیه زودتر حرکت کردن قطار عذرخواهی کردند، یا پدیده "کاروشی" یعنی مرگ بر اثر کار بیش از حد.
سال گذشته فیلم "زندگی بدون زندگی" در جشنواره توکیو حضور داشت و بنده به عنوان کارگردان، همراه با تهیه کننده و آهنگساز فیلم به پایتخت سرزمین آفتاب رفتیم، بعد از 2 روز یک نکته به شدت توجه ما را جلب کرد: چرا در هیچ جای این شهر یک تکه کاغذ به اندازه یک عدس هم روی زمین نیافتاده است؟ واقعا هیچ جا یک فیلتر سیگار یا حتی یک تکه دستمال کاغذی هم روی زمین ندیدیم! همه جا در حد باور نکردنی تمیز بود و هر کس وظیفهای که داشت را به نحو احسن انجام میداد. (با روی گشاده و لبخند) .
آغاز تمام این دست آوردها از فرهنگ است جایی که خانواده و آموزش و پرورش در آن نقش بسزایی دارند و از همان شروع کودکی به آن میپردازند.
دانش آموزان ژاپنی از سال اول تا ششم ابتدایی باید اصول اخلاقی در برخورد با مردم را بیاموزند، از سال اول تا سوم مقدماتی هیچ نوع امتحانی وجود ندارد، چون هدف از آموزش و پروش القای مفاهیم و ساختن شخصیت است و نه امتحان و اجبار.
آنها از سنین پایین به حفظ سلامتی اهمیت میدهند، دانش آموزان در ژاپن نیم ساعت طول میکشد تا وعده غذایی خود را تمام کنند به این دلیل که مطمئن شوند غذا به درستی هضم شده، وقتی که درباره این نگرانیها پرسیده می شود، آنها میگویند که این دانش آموزان آینده ژاپن هستند.
در مدارس ژاپن به دانشآموزان نمره داده نمیشود و ارزیابی به صورت گروهی انجام میشود، گروه باید تلاش کند که همه در سطح خوبی قرار بگیرند.
کودکان هنگام نشستن روی صندلی اتوبوس یا قطار ابتدا کفش خود را در میآورند و بدون کمک مادر روی صندلی مینشینند.
بعد از سونامی سال 2011 در ژاپن، خویشتن داری ژاپنیها بعد از چنین فاجعه هولناکی باعث تحسین و شگفتی تمام مردم جهان شد، چون مردم ژاپن در صفهای بلند برای دریافت کمک میایستادند، ازدحام نمیکردند، دست به غارت نمی زدند و حتی پولهای یک بانک را که پیدا کرده بودند پس دادند.همه این مثالها و نمونههای بیشماری از این دست رفتار ژاپنیها، فقط و فقط نتیجه عملکرد درست یک ملت در زمینه آموزش و ساختن فرهنگ است، این اتفاقات حاصل اعتقاد و زیستن با فرهنگی است که ژاپنی ها برای خود ساختهاند.برای شو آف یا به رخ کشیدن و مصلحت نیست چون اگر چنین چیزی بود قطعا تا به امروز لو رفته بودند و این گونه رفتارهایشان یک نوع تظاهر و فریبکاری به حساب می آمد که هر بار با دیدن آن احساس تهوع میکردیم.
واقعیت این است که ژاپنی ها دقیقا همان مردم سختکوشی هستند که خارجی ها متصور هستند. نظم و برنامه ریزی آن چنان نقش پررنگی در سلامت، تفریح، آیین و سنت ها و حتی ارتباطات کاری شان دارد که کمتر با اتفاقی غیر قابل پیش بینی مواجه میشوند.
به شهادت آن نوشته تشکر به زبان روسی، آنها از قبل برنامه داشتهاند که به این شکل از جام جهانی و میزبان خداحافظی کنند به همین دلیل برد و باخت در برنامه آنها هیچ خللی وارد نکرده است.
اینجاست که می فهمیم آن عکس از رختکن تیم ژاپن فقط یک عکس نیست، نتیجه و نشانگر فرهنگ آن ملت است.ژاپنی ها اگرچه حذف شدند ولی علاوه بر فوتبال یکی از تصاویر ماندگار جام جهانی 2018 را در خاطرهها برجای گذاشتند!
عصر ایران
در یکی از نوشته های قبلی خود با عنوان " حقوق معلمان در ایران و ساختار استانداردهای جهانی " در 30 شهریور 96 ، حقوق معلمان ایرانی را با برخی از کشورها مقایسه کرده بودم ، من نیز همانند خیلی از همکاران تصور می کردم به ما چقدر ظلم می شود ! اما امروز فقط با مطالعه اوضاع آموزشی کشور آمریکا ، متوجه شدم که دارندگی نظام آموزشی برازندگی معلمان است.
ما شجاعت در هم کوبیدن وضع موجود را به هیچ بهایی نداریم لذا محکوم به عقب ماندگی و توسعه نیافتگی هستیم. نکاتی ساده و عمیق در شیوه آموزشی کشور آمریکا نهفته است که دقیقا می تواند تمامی مشکلات آموزشی کشور ما را برای انواع طرح های ناکارآمد چون طرح شهاب ، یا تنوع مدارس برای تفکیک دانش آموزان از جمله نمونه دولتی و تیزهوشان ، حل و فصل نماید.
جرم مسئولان ما فرار آنها از سادگی است . مقاومت در شکستن سنت ناکارآمد دیروز برای امروز است. سایز لباس کهنۀ آموزش و پرورش برای معلم و دانش آموز امروز بسیار تنگ و کوچک گردیده است. گویی آنان با ماشین ریسندگی کار می کنند و ما با دوک دستی . گویی آنان با هواپیما جابه جا می شوند و ما با خر و الاغ . گویی آنان با کارد و چنگال و قاشق غذا می خورند و ما با دست هایمان و...... مثال ها کنایه ای است از فاصله آموزش و پرورش ما با جهان امروز.
امروزه واهمه مسئولان در شکستن لاک آموزش سنتی ، باعث گردیده است که معلم به دنبال ناکجاآباد برای شأن و منزلت خود باشد و دانش آموز به دنبال مدینه فاضله به هر دری سر زند اما نومید و دست خالی برگردد.
من یقین دارم که پائین نگه داشتن حقوق معلم و اوضاع نابسامان معیشت او ، فقط برای سرگرم ساختن اوست تا باریک تر از مو را نبیند و زیاده نطلبد. دامی برای من معلم است که به جای پرداختن به محتوا و کیفیت زندگی و آموزش ، فقط کمیت و محدودیت های آن را ببینم یا بدان بیندیشم . دستبندی بر عقل و تفکر من معلم ،که در دور باطل محدودی گرفتار آیم ، همانند اتاق یک ضربدر دوی فرد زندانی که فراتر را نمی تواند ببیند. ما معلمان خود باید تلاش کنیم تا از این تارو پود محدودیت بیرون آئیم ، با مطالعه و به روز کردن دانش خود. منتظر سخاوت مسئولان نشستن ، فقط دست هایمان را خالی نگه خواهد داشت بی هیچ بهره ای .
سیستم آموزشی کشور آمریکا و ایران
1 - سال هاست در آمریکا کتابی منتشر نمی شود.
حذف کتب درسی ، استفاده از تبلت و لب تاب و تلفن همراه برای آموزش دانش روز از کارهایی است که نظام آموزشی آمریکا بدان پرداخته است. و ما برای استتار ضعف خود در کنترل هوشمندانه ابزار آلات تکنولوژی ، استفاده و آوردن آنها را به مدرسه ، جرمی نابخشودنی اعلام می داریم. آنان استفاده از تکنولوژی را کنترل می کنند نه محدود. اما ما تکنولوژی را از زندگی دانش آموزان کلا حذف می کنیم . ما ره آوردهای استفاده مثبت از تکنولوژی را قربانی جنبه های منفی آن می کنیم و چون در قبال آن واهمه یا ضعف کنترل داریم پس در کل حذف می کنیم و قوانین سخت زمان گیری برای مقابله با آن در مدارس تدوین می کنیم و از اصل آموزش بازمی مانیم. ما هنر را از زندگی دانش آموزان در کل حذف کردیم چون معتقدیم وقت هدر دادن است و نقش ورزش روز به روز کم رنگ تر می گردد
با صرف افعال نهی ، تأثیراتی سوء تفکر خود را بر هر نوع امکان فعالیت مفید می گذاریم . در سرزمین من با بایکوت کردن ره آورد علم ، خواب راحت خفتگان ، به دور از وحشت و توهّم ادامه می یابد. با این تفاوت که در آن جامعه فهمانده می شود که از افراط و تفریط به دور مانید و در جامعه ما با تابو کردن هر چیز تازه ، تفکر سنتی و لجاجت ادامه می یابد. کودک و نوجوان او در خلوت هم خطا نمی کند چون نحوه استفاده درست را می آموزد اما کودک و نوجوان جامعه ما با هر نیرنگ و دروغی به دنبال گشت و گذار نامتعارف در دنیای مجازی برمی آید چون منع کردن توأم با افعال نهی ، همیشه نتایج معکوس دارد.
کُتب درسی ما ثقیل است و بین محتوای مفاهیم صفحات و فصول کُتب ، ربط منطقی وجود ندارد و یا مطالب آن با واقعیت های جامعه ناهمگن است. کُتبی که سالیان متمادی توسط معلمان از حفظ شده است. هزینه های هنگفت چاپ کتاب یک درد و هزینه های تألیف آن ، دردی دیگر! راستی ما برای چاپ همه ساله این همه کتب درسی ، چندین میلیون درخت جنگل را قطع یا قتل عام می کنیم ؟!
2 - معلمان هر سه ماه یک بار به روز می شوند.
معلمان برای اینکه بتوانند شغل خود را حفظ کنند باید هر سه ماه یک بار (طی دو روز کامل) به کلاس های آموزشی بروند و آخرین پیشرفت های تکنولوژی را بیاموزند. همچنین دو هفته قبل از شروع سال تحصیلی به دوره های آموزشی برای یادگیری آخرین متد آموزشی مطابق با پیشرفت های روز دنیا می روند. معلمان آمریکایی به طور مرتب در کلاس های دانش افزایی شرکت می نمایند و در واقع سعی می نمایند تا از دانش آموزان خود که online هستند و خیلی سریع دانش روز را دریافت می کنند عقب نمانند .
البته این به منزله برتری کودک و نوجوان نسبت به معلم نیست ، بلکه دو دلیل عمده دارد :
اول : مغز و قلب کودک همانند زمین بایر است هر چه در آن بکاری همان حاصل می دهد. اگر محتوای آموزشی کشوری ، به جای تدریس کتب چاپ 20 - 10 سال پیش ، حاکمیت دانش روز است قدر مسلم دانش آموز هم آن را فرا خواهد گرفت. این انتخاب ارجح نظام آموزشی است.
دوم : کودکان و نوجوانان معلومات قبلی برای منع یادگیری بعدی ، همانند معلمان خود ندارند. لذا آنان دانش روز را بدون مقاومت یا سختی در یادگیری ، دریافت می کنند. فاکتور افزایش سن ، پذیرش دانش و فنون جدید را برای افراد بدون هر نوع مقاومتی دشوار می سازد ، گاه او تازه ها را زود می پذیرد و گاه سال ها طول می کشد تا آنها را قبول کند. معلم تا بخواهد دانش دیروز را فردا بپذیرد ، زایش بسیاری در علم و فناوری پدید آمده است و برای همین عقب می ماند اما کودک و نوجوان جلو می زند.
و اما دوره های ضمن خدمت ما به آموزش کتب غیر تخصصی و فقط مذهبی اکتفا می کند! لذا چگونه انتظار به روز بودن معلومات از معلم می رود؟ در واقع اگر ما معلمان خود جُربزه انجام این کار را نداشته باشیم ، جریانی پویا و دینامیک و متعهد که هر دائم همّ و غمش نو ساختن دانش من معلم باشد ، در این جامعه وجود ندارد. ارتباط آموزشی - فرهنگی بین آموزش و پرورش و مراکز آموزشی عالی هم وجود ندارد که چنین سوز یا دغدغه ای داشته باشد. (علاقه مندان می توانند به نوشته اینجانب : " تلنگر بر " معلمی " که فکر می کند همه چیز را می داند و نقد را برنمی تابد ؟! در 14 خرداد 97 مراجعه نمایند. )
3 - آموزش برای هر دانش آموز بستگی به ویژگی های شخصی او دارد.
به وضعیت تحصیلی هر دانش آموز بر اساس ویژگی های شخصی او رسیدگی می شود و امتحانات پایان ترم بی معنا است. زیرا که تمام دانش آموزان بر اساس یک معیار ، سنجیده نمی شوند. دانش آموزی که سخت یاد می گیرد در کلاس های کم تعداد قرار می گیرد و عده ای مأمور پیگیری وضعیت تحصیلی او می شوند تا علل عدم یادگیری او را دریابند.
همانند ما همه دانش آموزان را با آزمونی یکسان نمی سنجند تا تر و خشک با هم بسوزد. یاد نگرفته اش ابدالدهر فرا نگیرد و یاد گرفته اش ، به چشم نیاید تا در جایگاه استحقاقی خود قرار بگیرد. یا آزمون انجام شده در کشور ما بدون در نظر داشتن تفاوت های منطقه ای و یا برخورداری و نابرخورداری از امکانات بیشتر ، یکسان و همزمان است که بی عدالتی مطلق است. آزمون مدارس خاص و دولتی مناطق محروم یکسانند! اگر سیستم آموزشی کشور آمریکا باز و منعطف در برابر دانش روز است ، سیستم آموزشی ایران بسته و مقاوم در برابر تغییر و تازگی است
4 - استفاده از میزگرد برای فرهنگ سازی کار گروهی .
آموزش دور میزگرد یا میزهای مخصوص جلسات اداری ، به صورت گروهی انجام می شود تا با کارِ گروهی آشنا شوند و برای اجتماع بزرگتر یعنی فردای اشتغال خود ، جهت انجام وظایف شغلی ، همفکری و مشورت کردن را فرا بگیرند.
و کثیری از ما معلمان از انجام کار گروهی در کلاس درس واهمه داریم و از پرداختن بدان می پرهیزیم و آن را نوعی وقت تلف کردن می دانیم. در حالی که آموزش و حتی آزمون به شکل گروهبندی دانش آموزان ، هم زحمت معلم را می کاهد و هم نتیجه کیفی کار را چندین برابر افزایش می دهد.
5 - استفاده از تخته هوشمند لمسی به جای تخته های سنتی .
تخته های نوشتاری آنها نه سبز است نه سیاه و نه سفید ( وایت برد ) ، بلکه از تخته هوشمند لمسی استفاده می کنند که گاه معلمان در کار با آن دچار مشکل شده از دانش آموزان خود کمک می گیرند. یعنی معلمان آموزش می دهند و آموزش می گیرند. اصل ساده و ارزشمند تعامل اجتماعی برای تدوام حیات بشری . آموزش در آمریکا هوشمند مدرن هست با ساز و کاری جدید.
و ما در خیلی از مدارس هنوز با گچ های غیراستاندارد مضرّ برای سلامتی خود و دانش آموز و تخته سبزهای ناصاف برای امر تدریس زورآزمایی می کنیم. و بر هوشمندسازی آموزشی هم شاید فقط 10 – 20 درصد معلمان بر آن مسلط شدند و به طور فعال از آن استفاده می کنند و بیشتر دبیران علوم : فیزیک ، شیمی ، زیست و... از آن استفاده می کنند ، در ضمن آموزش هوشمند در کشور ما سنتی است با ساز وکاری قدیم .
6 - ساعت حضور در مدرسه برای دانش آموز و معلم متفاوت است.
ساعت شروع فعالیت مدارس 8/30 تا 3 بعد از ظهر است ، اما معلمان یک ساعت اضافه در مدرسه می مانند تا اگر کسی مشکلی در یادگیری مبحث روز دارد با مراجعه به او در همان روز ، رفع اشکال نماید.
و ما برای بیرون رفتن از کلاس های جبر و بی انگیزگی ، چندین بار ساعت خود یا روی دیوار را نگاه می کنیم تا با پایان یافتن یک روز دیگر از مدت خدمت خود شادمان گردیم و زنگ های مدارس ما که با دیر آمدن معلم کم می شود یا به دلیل دو شیفته بودن زود زده می شود. ماجرای مدارس سه شیفته را که فراموش نکرده ایم !! این آثار تخریب آموزش بر قلب جامعه است نه فقط نظام آموزشی ، چون تقریبا همه از این کانال وارد اجتماع بزرگ تر می شوند. در جامعه ما وای بر احوال اندک معلمانی که از کلاس درس می زنند تا دانش آموز وادار به تدریس خصوصی همان معلم گردد
7 - انجام تکالیف مدرسه در منزل ممنوع .
تکالیف در کلاس انجام می شود و اگر اضافه ماند و زمان پاسخگو نبود ، اجازه دارند در منزل فقط عرض نیم ساعت فعالیت ، تمام کنند. اعتقاد دارند که انجام تکالیف درسی در منزل باعث خستگی مفرط آنان می گردد.
و ما برای دانش آموز ابتدائی آنقدر تکلیف شب می گوئیم تا همانند دانشجویش که پایان نامه حاضری می خرد او نیز به مراکزی خیّر ! برای نوشتن مشق پول بدهد و در قبال آن ، بهای ندانم کاری نظام آموزشی را به عنوان خسارت حماقت ، بپردازد. یا از روی مسایل و جواب آنها در دروس ریاضی و فیزیک و.... دانش آموز را وادار به نوشتن ده بار بنمائیم تا نفرت در او حاکم گردد و از همه چیز بیزار شود. درس گریزی یا درس ستیزی نتیجه چنین فرایندهای سختگیرانه و عاجزانه برخی از معلمان است.
8 - بیشتر قوانین آموزشی منطقه ای است نه کشوری .
تغییرات در آموزش و پرورش خیلی سریع رخ نمی دهد بلکه گروهی برای تحقیقات در خصوص تغییراتی که لازم است ، مأمور می شوند و پس از انجام بررسی های گسترده برخی تغییرات جزئی در نظام آموزش و پرورش اِعمال می کنند. البته باید گفت که برخی قوانین برای کل کشور است و برخی قوانین توسط آموزش و پرورش منطقه اِعمال می شود و تقریبا هر منطقه سیستم خاصی برای آموزش برگرفته از فضای منطقه و شرایط خود را دارد.
و اما تمامی تغییرات ما ضربتی ، دفعتی ، ملی و بی محابا انجام می شود. تغییرات ما کل ساختار را در هم می نوردد و حتی تغییرات جزئی ما نیز به ماهیت کلی نظام آموزشی آسیب می رساند. مثلا پیوست کلاس ششم به دوره ابتدائی که از لحاظ سنی و توانایی جسمی یا نزدیکی به دوره بلوغ ، تشابهی با کلاس هاس اول تا پنجم ندارد. آنجا که باید تند رویم لاک پشتی می رویم و آنجا که باید کُند رویم خرگوش گونه می دویم .
9 - دانش آموزان موظف به نیم ساعت کتابخوانی در روز هستند.
کتابخوانی اصلی حتمی در یادگیری و عادت بدان است. نسبت به سن دانش آموز از او خواسته می شود هر روز ساعاتی مشخص مطالعه نماید. کتب خوانده شده توسط کودکان ، به وسیله اولیا لیست شده و طی یک ماه به معلم گزارش می شود. از او می خواهند تا استنباط خود را از کتاب مطالعه شده بنویسد. اما از دانش آموزان سنین بالا خواسته می شود رمانی خوانده و در کلاس به صورت گروهی نسبت بدان بحث و گفت و گو نمایند. کودکان دبستانی طی یک ماه 20 کتاب و در تعطیلات تابستانی باید 100 کتاب کم حجم بخوانند.
و دانش آموزان ما خیلی هنر کنند می نشینند طوطی وار کتب درسی را برای نمرات عالی یا قبولی و یا برای شرکت در کنکور واو واو می خوانند. کتابخانه های مدارس ما قفل است ، عده ای برای خرید کتاب پول ندارد و عده ای اولویت های دیگری به جز کتابخوانی در برنامه های روزانه خود دارند و کتابخانه های عمومی محلی نیستند که دانش آموز کودک و نوجوان بتواند به راحتی از آنها استفاده کند. حتی در زمان دانش آموزی ما به خاطر دارم مطالعه کتب غیردرسی در مدرسه و حتی منزل جرم محسوب می شد که پاشو درس ات را بخوان بازی نکن.
10 - تیزهوش و عقب افتاده ذهنی در یک مدرسه .
کل دانش آموزان در همه مدارس کشور وقتی به کلاس سوم دبستان می رسند تحت یک سنجش قرار می گیرند ، بچه ها در ارزشیابی شرکت می کنند و اگر ضریب هوشی بالاتری داشته باشند در همان مدارس همگانی کلاس هایی وجود دارد که در آن کلاس ها قرار می گیرند تا خسته نشوند . البته مدارسی خصوصی هستند که فقط مخصوص تیزهوشان است که برای ورود به آنها باید امتحان ورودی بدهند . این شرایط برای بچه های عقب افتاده ذهنی هم حاکم است و آنها هم در مدرسه معمولی درس می خوانند تا هم آنها و هم دانش آموزان معمولی بتوانند زندگی در کنار هم با برخورد مناسب نسبت به هم را یاد بگیرند. تصور می کنم کشور آمریکا تنها کشوری در جهان است که اعتقاد به ترکیب دانش آموزان استثنائی با معمولی را دارد. اعتقاد و باوری کم سو از توانمندی آنان برای چسبیدن به زندگی . دادن فرصت همزیستی با همنوعان. اصولا ما این مهم را حق آنان نمی دانیم.
و ما تفکیک جنون آمیزی برای تمامی دانش آموزان کشور داریم. راستی برخورد ما برای در کنار هم قرار گرفتن دانش آموزان معمولی با عقب ماندگان ذهنی چگونه خواهد بود؟ یا در چنین شرایطی به فتوای روانشناسان مراجعه می کنیم که این درهم فرو رفتگی مناسب نیست ! یا نسبت به همنشینی فرزند خود با دانش آموزان فقیر یا ضعیف ، ما چگونه برخوردی داریم ؟ و این نوع آموزش در کشوری است که معتقدیم نظریه داروین در آن حاکم است یعنی قانون جنگل . برای ما همزیستی مسالمت آمیز را آموزش نمی دهند. ما آستانه تحمل غیر خود را نداریم و این جدایی ، فرهنگ غالب ما در یک جامعه اسلامی است !
11 - تا کلاس هشتم جهش ممنوع .
تا کلاس هشتم جهش ممنوع است ولی وقتی دانش آموزان به هشتم می رسند اگر نمرات مناسبی داشته باشند می توانند در کنار کتاب های دبیرستان تا 20 واحد دانشگاهی را نیز بگذرانند تا بتوانند زودتر به پایان سال های تحصیلی خود برسند.
و ما دانش آموز کلاس سوم ابتدائی را با ذکر آفرین ، بارک الله از سوی کل فامیل ، تشویق به شرکت در جهش کلاس بعدی می نمائیم. شاید فقط روانشناسان بدانند که او چه فشاری را متحمل می شود و در سرنوشت آینده او چه اثرات سوئی دارد.
12 - معلم یک کلاس حق ندارد معلم خصوصی دانش آموز خود شود.
در مدارس آمریکا معلم خصوصی هست ، حتی مراکزی برای دانش آموزانی که نیاز به آموزش بیشتر دارند ، فعالند ولی مهم این است که معلمی که در یک مدرسه درس می دهد اجازه ندارد معلم خصوصی دانش آموزان همان مدرسه شود . اینجا اگر دانش آموزی نتواند درسی را بیاموزد مشکل را از دانش آموز نمی دانند بلکه معتقدند که معلم موفق نبوده است. با این تأکید معلم موظف است با روش های مختلف تلاش کند که دانش آموز را به سطح مناسب برساند حتی باید بعد از ساعت مقرّر مدرسه در مدرسه بماند و با دانش آموز به شکل خصوصی کار کند بدون اینکه دستمزد بیشتری بگیرد.
و در جامعه ما وای بر احوال اندک معلمانی که از کلاس درس می زنند تا دانش آموز وادار به تدریس خصوصی همان معلم گردد. دهه 80 غوغایی بود برای تدریس خصوصی ، یک اپیدمی غیرقابل کنترل. ایامی که اضافه تدریس ها حذف گردید یا محدود شد و تدریس خصوصی رواج یافت. بهای یک ساعت تدریس هر چقدر زیاد بود برای آن معلم بیشتر طاقچه بالا می گذاشتند ! و بدتر از آن ، چشم پوشی وزارت آموزش و پرورش بر این خطا بود. آنان با ندید گرفتن مسأله به نوعی سعی در تأمین منافع مالی معلمان از جیب ملت کردند.
13 - اسباب بازی نیست ولی بورسیه هست.
در مدارس آمریکا اسباب بازی نیست ولی بورسیه هست . فوتبال و بستکبال خیلی بیشتر مورد توجه است و مدام لیگ های مدرسه ای دارند
که همین لیگ ها باعث می شود بچه ها اشتیاق بیشتری برای حضور در این کلاس های ورزشی داشته باشند . به کلاس موسیقی هم توجه دارند . توجه تا حدی است که اگر در یک رشته ورزشی یا یک نوع از موسیقی درخشش داشته باشند از دانشگاه می توانند بورسیه دریافت کنند . در آمریکا دانشگاه رفتن خیلی گران است و هر چقدر دانشگاه بهتر باشد گرانتر هم است. به همین دلیل هم دانش آموزان و هم خانواده های آنها تشویق می شوند که در یک نوع موسیقی یا در فضای یک ورزش موفقیت کسب کنند تا دانشگاه رفتن کم هزینه تر شود. این روش های آموزش و پرورش ، برای دور کردن دانش آموزان از بی تحرکی است ضمن این که در سایه این رقابت های هنری و ورزشی ، زندگی هدفمند را نیز به آنان آموزش می دهند.
و ما هنر را از زندگی دانش آموزان در کل حذف کردیم چون معتقدیم وقت هدر دادن است و نقش ورزش روز به روز کم رنگ تر می گردد . دولت بدهکاری میلیاردی تیم های به نام فوتبال پایتخت را صاف می کند اما در قبال این خوش خدمتی ، هیچ تعهدی از سوی آنان برای ورزش مدارس نمی خواهد. این همه تیم های مختلف ورزشی استانها ، کدامیک تا به امروز درایت ورود به مدارس را داشته است تا انگیزه و تحرکی در دانش آموزان به وجود آورد؟ یا تضمین و پشتوانه ای برای تربیت و جایگزینی اعضای تیم بعدی نماید. برعکس ما هم بوفه های مدارس را پر از مواد خوراکی مضر می نمائیم تا آمار بیماریهای زیر 40 سال در کشور افزایش یابد ؟ این همه عمدی است یا سهوی ؟
14 - سیستم آموزشی آمریکا ده سال پیش به روز شد.
حذف مردودی در سیستم آموزشی آمریکا از ده سال پیش آغاز شده است . آنان معلم را مسبب مردودی دانش آموز می دانند و با مأمور کردن عده ای برای آموزش او تا زمان یادگیری معقول ، تلاش می کنند.
و ما برای حذف مردودی ، سیستم نمره دهی ارفاقی را داریم که به جای تشویق و هدایت او برای تلاش کردن یا همت به کار بردن ، به راحتی نمره قبولی دریافت می کند در واقع به او نابرده رنج ، گنج میّسر می شود را می آموزیم ، اصلی که امروز شدیدا در جامعه ما فرهنگ غالب گردیده است. و عده ای با یک تلفن آن هم از نوع همراهش ، در کمتر از یک دقیقه میلیاردها تومان و گاه دلار جابه جا می کنند. یعنی دارندگی بدون برازندگی . البته بدبختی ما رنگ دیگری هم دارد چون یکی از انواع مدارس کشور ما مدارس استثنائی برای دانش آموزان دیرآموز است که کلی هدر رفت سرمایه و زمان به زور است.یعنی کِشت و کار بر زمین بایر. دانش آموز دیرآموز مقصر نیست ، روش ما غلط است. یا مدارس کار و دانش به جای آموزش مهارت به تناسب عنوان مدرسه ، تبدیل به جایگاه ضعیف ترین دانش آموزان سایر مدارس گردید به نوعی تبعید گاه با برچسب های پیشداوری شده افراد جامعه. ( 1 )
15 - تغذیه در مدرسه
بعد هر 45 دقیقه آموزش ، دانش آموزان 5 دقیقه استراحت دارند که به آنها یک لیوان شیر داده می شود. ناهار دانش آموزان در سراسر آمریکا متفاوت است اما در بیشتر مناطق ، غذاهای فوری همانند ناگت، سیب زمینی سرخ کرده و پیتزا ، هلو، ذرت شیرین ، مرغ و سوپ مواردی هستند که برای وعده ناهار سرو می شود. البته والدین نیز خودشان برای فرزندان خود غذا می گذارند. ( 2 )
و ما محروم از هر چیز و ساقط از قدری انصاف. کثیری از ما معلمان از انجام کار گروهی در کلاس درس واهمه داریم و از پرداختن بدان می پرهیزیم و آن را نوعی وقت تلف کردن می دانیم
16 - نحوۀ ارزیابی دانش آموزان
بر خلاف بسیاری از کشورهای دنیا که سر فصلها و برنامه درسی ملی برای مدارس وجود دارد، آزمونهای سراسری و مدارک یکپارچه در سطح این کشور وجود ندارد، بلکه دانش آموزان در جهت تکمیل دیپلم دبیرستان یعنی الزامات مورد نیاز که توسط هر ایالت تعیین شده است تلاش میکنند و برای ورود به دانشگاه بر اساس معیارهایی مانند معدل ، رتبه کلاسی ، دشواری واحدهای انتخابی و پذیرش در آزمون ورودی مورد ارزیابی و دقت نظر قرار میگیرند. دانش آموزان به طور کلی و همواره در طول ترم از طریق ترکیبی از آزمونهای میان مدت ، امتحانات نهایی ، مقالات ، امتحانات کلاسی ، تکالیف ، مشارکت در کلاس درس ، کار گروهی ، پروژهها و حضور منظم در مدرسه ، ارزیابی و این ارزیابی با یک نمره نهایی در پایان نیم سال به دانش آموز داده میشود. نمرات با حروف و یا به شکل درصد داده می شود. میانگین این نمرات ، به عنوان معدل کلی دانش آموز محاسبه میشود .به طور کلی کارنامه نمرات به دست آمده در هر درس در پایان میان ترم ، ترم و سال تحصیلی برای والدین دانش آموز ارسال میشود. همچنین ریز عملکرد دانش آموز در تمام موارد طی یک مدرک رسمی ثبت میشود تا بعدها توسط دانشگاه در ارزیابی های پذیرش دانشگاه مورد مطالعه و بررسی دقیق قرار گیرد. ( 3 )
و ما با تناقض نحوه ارزشیابی در دو دوره آموزشی از یکسو و با دخالت تنها نمره دانش آموز منهای هر فعالیت دیگری ، به قضاوت توانایی های او می نشینیم.
17 - سن شروع تحصیل و ساعات آموزشی آمریکا
آموزش و پرورش در کشور آمریکا قبل 6 سالگی آغاز میشود و با پایان 17 سالگی به اتمام میرسد. سال تحصیلی از ابتدای ماه سپتامبر آغاز و 26 ژوئن به پایان می رسد که این تاریخ برابر با 10 شهریور ماه تا 5 تیر ماه در ایران است. در کل هر سه مقطع ابتدایی ، راهنمایی و دبیرستان 180 روز آموزشی را طی یکسال تحصیلی پشت سر می گذرانند. به عبارتی دانشآموزان آمریکایی تقریبا 36 هفته آموزشی را طی یکسال تحصیلی در کلاس درس حضور دارند. دانشآموزان در هر سه مقطع تحصیلی در آمریکا حدود 1014 ساعت آموزشی را می گذرانند و یک روز آموزشی برابر با 338 دقیقه است. مجموع تعطیلات مختلف این کشور از جمله تعطیلات سال نو و تعطیلات تابستانی حدود 115 روز است. ( 4 ) و ما هنوز بحران پیش دبستانی و مربیان آن را داریم و اخیرا آن را با سپردن به مدارس غیردولتی ، اشتباه جبران ناپذیری مرتکب شدیم. همانند خیلی از کشورها با حذف دوره پیش دبستانی ، بهتر است کلاس اول را از سن 5 یا 6 سالگی آغاز کنیم.
18 - درآمد سالانه معلم آمریکایی مساوی درآمد سرانه کشور است و .......
درآمد سالانه معلم آمریکایی 50 هزار دلار است و درآمد سرانه 49 هزار دلار است. درآمد معلم مساوی درآمد سرانه است. و اما درآمد سالانه معلم ایرانی 6 هزار دلار است و درآمد سرانه 11 هزار و 500 دلار است. درآمد معلم 50 درصد درآمد سرانه است ! ( 5 )
کوتاه سخن :
اگر سیستم آموزشی کشور آمریکا باز و منعطف در برابر دانش روز است ، سیستم آموزشی ایران بسته و مقاوم در برابر تغییر و تازگی است.
دانش آموز در سیستم سنتی پوسیده آموزش و پرورش کشور ما به همراهی معلم به استهلاک صد درصدی می رسد.
در کشوری مثل آمریکا آموزش و دانش آموز و معلم احیا می گردد ، در سرزمین من بوی کهنگی می دهد.
ما شجاعت در هم کوبیدن وضع موجود را به هیچ بهایی نداریم لذا محکوم به عقب ماندگی و توسعه نیافتگی هستیم. خواب نظام آموزشی یعنی در جا زدن ملت . یعنی تلاش مداوم برای وصله کردن شکاف های تحجری فرهنگ.
ظاهر نظام آموزشی آمریکا بسیار ساده است اما باطن آن دژی استوار ، چون به دانش روز مجهز می گردد و ظاهر و باطن نظام آموزشی کشور ما عکس آمریکاست یعنی ظاهری سخت اما باطنی نفوذپذیر و آسیب پذیر دارد.
سئوال قابل طرح این است آیا معلمان خود باید حرکتی پویا آغاز نمایند و طرحی نو دراندازند یعنی می توان عنصر تغییر را معلم نامید یا این مهم وظیفه و رسالت نظام آموزشی است ؟ تا کی باید منتظر ماند ؟ زمان را دریابیم که دائم در صدف گوهر نباشد.
منابع استفاده شده :
1) کد خبر: 717158 تاریخ خبر: 23/03/1387 / خبرگزاری برنا / تلخیصی از مصاحبه استاد راهنمای ایرانی الااصل دانشگاه ویرجینیا نوشین پایدار با این خبرگزاری.
2 ) سایت روزیاتو / تاریخ خبر : 14/01/1396 / عنوان مطلب : دانش آموزان کشورهای مختلف جهان چه غذایی برای ناهار می خورند؟
3) کد خبر 6365 : تاریخ خبر 10/05/ 1394 / سایت تابناک با تو.
4) خبرگزاری فارس/ عنوان مطلب : دانش آموزان کشورهای مختلف چند روز به مدرسه می روند. تاریخ خبر : 30/ 03/1397
5) خبرگزاری فارس / گروه مجله فارس پلاس / عنوان مطلب : حقوق معلمان ایرانی و هم صنفان خارجی شان / 17/ 02/ 1392 ( کد خبری و سال میلادی اطلاعات مشخص نشده است.)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه بین الملل/
در پی انتشار مطلبی با عنوان "
" نامه جمعی از معلمان اعزامی به مدارس امارات به صدای معلم "
مدارس ایرانی امارات و جولان فرصت طلبان : مسئولان وزارت آموزش و پرورش در این گونه موارد منفعلانه عمل می کنند و راه را برای این اقدامات باز گذاشته اند ( این جا ) ؛ سرپرستی مدارس جمهوری اسلامی ایران در امارات عربی متحده جوابیه ای را برای این رسانه ارسال کرده است .
ضمن تشکر و قدردانی از پاسخ گویی مسئولان ذی ربط ، عین جوابیه به شرح زیر است
اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر یک پیمان بینالمللی است که در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ در پاریس به تصویب رسیدهاست. این اعلامیه نتیجهٔ مستقیم جنگ جهانی دوم بوده و برای اولین بار حقوقی را که تمام انسانها مستحق آن هستند را بهصورت جهانی بیان میدارد، در نتیجه حقوق بشر به حقوقی گفته میشود که همگان در همه زمانها و مکانها از آن برخوردارند، متن کامل این بیانیه بر روی وبگاه سازمان ملل متحد منتشر شده است.
اعلامیهٔ مذکور شامل سی ماده است که به تشریح دیدگاه سازمان ملل متحد در مورد حقوق بشر میپردازد. مفاد این اعلامیه حقوق بنیادی مدنی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، و اجتماعیای را که تمامی ابنای بشر در هر کشوری باید از آن برخوردار باشند را مشخص کردهاست.
لایحه جهانی حقوق بشر از اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و دو پروتکل انتخابی آن تشکیل شدهاست. در سال ۱۹۶۶ مجمع عمومی دو لایحه جزئیتر مذکور را به تصویب رساند. در سال ۱۹۷۶ هنگامی که لایحه جهانی حقوق بشر توسط تعداد کافی از ملتها مورد تأیید قرار گرفت، به حقوق بینالملل تبدیل شد.
مفاد این اعلامیه از نظر بسیاری از پژوهشگران الزامآور بوده و از اعتبار حقوق بینالملل برخوردارست، زیرا به صورت گستردهای پذیرفته شده و برای سنجش رفتار کشورها به کار میرود. کشورهای تازه استقلال یافتهٔ زیادی به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر استناد کرده و آن را در قوانین بنیادی یاقانون اساسی خود گنجاندهاند.
با این مقدمه به جست و جوی مواد حقوق بشر در فارسی چهارم دبستان می پردازیم:
درس اول به نام "آفریدگار زیبایی" اشاره دارد به گفت و گوی فصلهای بهار، تابستان ، پاییز و زمستان.آنها با گفت و گو با همدیگر تصمیم می گیرند که هر کدام با کشیدن یک نقاشی خورشید را در میان خود به قضاوت دعوت کنند.هر کدام بنا به ذات خود که در طبیعت یافت می شوند تلاش می کنند تا آثار خود را به زیبایی فصل خود مزین کنند.
در نهایت خورشید در مقام داوری اعلام می دارد که:
ای نقاشان چیره دست ،آنچه شما آفریدید بسیار زیباست.به نوبت نقاشی کنید تا مردم از تماشای آثار شما لذت ببرند.
سعدی نیز می گوید: برگ درختان سبز در نظر هوشیار.......هر ورقش دفتری است معرفت کردگار. این درس به مواد زیر در حقوق بشر اشاره دارد:
ماده 2: آزادی انسانها از حیث نژاد ، رنگ ،جنس ،زبان و مذهب
ماده 7: برابر بودن همه انسانها در برابر قانون
ماده 10:حق رسیدگی به دعاوی بوسیله دادگاه مستقل و بی طرف
درس دوم "کوچ پرستوها" نام دارد.این درس به شیوه زندگی پرستوها و به خصوص مهاجرت و خطرات پیرامون آن اشاره می کند و در نهایت هم به قدرت خداوندی جهت خلقت آنها اشاره دارد. این درس به نوعی به مواد زیر اشاره می کند:
ماده 13: آزادی عبور و مرور در داخل کشور و حتی ترک کشور خود و بازگشت دوباره به کشور خود.
اگر پرستوها را انسانهایی داراری حقوق بشر فرض کنیم ،در این درس به خوبی آزادی عبور و مرور نشان داده می شود.اما انسانها در عمل مثل پرستوها رفتار نمی کنند بلکه با اختلاف عقاید و ایدیولوژی های متفاوت عرصه را چنان بر همنوعان خود تنگ می کنند که دیگر از حقوق بشر اثری به جا نمی ماند.
ماده 11: تاکید بر بیگناهی افراد تا زمان ثابت شدن جرم.
درس سوم درس معروف "روباه و زاغ" نام دارد.در این درس گفت و گوی روباه و زاغ روایت می شود که روباه با تعریف و تمجید از زاغ ،پنیری را که در منقار او بود ،می رباید و زاغ به راحتی از روباه فریب می خورد. این درس به ماده زیر اشاره دارد:
ماده 17: هر کس منفردا و یا به طور جمعی حق مالکیت دارد. بنابراین افراد لازم نیست که سر همدیگر کلاه بگذارند تا یکدیگر را از حق مالکیت محروم کنند.
درس چهارم "ارزش علم" نام دارد.این درس سرگذشت حکیمی را روایت می کند که سوار کشتی شده و مسافرت می کرد اما با توفانی شدن دریا ،کشتی غرق می شود و حکیم چند روز بعد به طور معجزه آسایی در ساحل از خواب سنگین بیدار می شود و شروع به نوشتن بر روی ماسه ها می کند.در این هنگام امیر شهر ، او را فرا می خواند تا آموخته های خود را به جوانان شهر بیاموزد و وی نیز با کمال میل آن را قبول می کند.
این درس به ماده 25 حقوق بشر اشاره دارد که حق برخورداری افراد از سلامتی و رفاه و خورد و خوراک،مراقبتهای بهداشتی و خدمات لازم اجتماعی و حمایت از افراد در زمان بیکاری ،بیماری،نقص عضو و پیری و ....
درس دیگر "رهایی از قفس" نام دارد.در این درس معروف بازرگانی برای تجارت به هند می رود و تصمیم می گیرد تا برای دوستان و آشنایان خود هدایایی بیاورد. طوطی بازرگان هم به وی اعلام می کند تا سلام وی را به طوطیان هندوستان ببرد و حال وی را برای آنها بازگو کند.بازرگان در هند این کار را انجام می دهد ولی با بازگو کردن آن حال یکی از طوطیان به هم می خورد و می میرد.در بازگشت بازرگان وقتی هدایای همه را می دهد و شرح حال طوطیان هند را برای طوطی خود بازگو می کند ،طوطی نیز بعد از شنیدن ،خود را به مردن می زند.وقتی بازرگان وی را از قفس بیرون می اندازد طوطی آزادی خویش را در می یابد. این درس به مواد زیر اشاره دارد:
ماده 14: هر کس حق دارد در برابر تعقیب ، شکنجه و آزار پناهگاهی جست و جو کند.
ماده 9: احدی نباید خودسرانه توقیف ، حبس یا تبعید شود.
ماده 3: حق زندگی ،آزادی ،و امنیت برای هر کس.
درس بعدی به نام "آرش کمانگیر" به داستان حماسی می پردازد که در جنگ توران و ایران قرار می شود تا آرش کمانگیر با پرتاب تیری از کمان سرحدات ایران و توران را مشخص کند.این درس به ماده زیر اشاره دارد:.
ماده 15:محروم نمودن افراد از حق تابعیت کشور خود.
درس دهم نگاهی دارد به زندگینامه "جبار باغچه بان".معلمی که اولین کودکستان و اولین مدرسه ویژه کودکان کر و لال را در ایران بنیانگذاری کرد.این درس به ماده 25 حقوق بشر مطابقت دارد که اشاره دارد به حق برخورداری افراد از سلامتی و رفاه،خورد و خوراک و مراقبتهای بهداشتی و خدمات اجتماعی و حمایت از افراد در زمان بیکاری ، بیماری ،نقص عضو و پیری و ...همچنین این ماده به حمایت از کودکان نامشروع نیز اشاره دارد.
علاوه بر آن این درس به ماده 26 حقوق بشر اشاره دارد که بر آموزش و پرورش افراد به صورت مجانی و حتی اجباری در دوران ابتدایی.
درس پانزدهم به داستان "شیر و موش" می پردازد.در این درس موش شیری را که در خواب بود اذیت می کند و در نهایت شیر موش را می گیرد اما موش طلب مغفرت می کند و شیر هم او را می بخشد.چند روز بعد شیر در دام صیاد به گیر می افتد و موش با دندانهای تیز خود شیر را از دام نجات می دهد.این درس به ماده 4 اشاره دارد که اعلام می کند بردگی انسانها به هر شکلی ممنوع است.
درس هفدهم به "مدرسه هوشمند "مربوط است.مهتاب که برای اولین بار به این مدرسه می رود و با دیدن حضور و غیاب الکترونیکی، تخته سیاه هوشمند و انجام تکالیف با وسایل الکترونیکی بسیار متعجب می شود و در عین حال بسیار هم خوشحال می شود که یک چنین وسایلی را در مدرسه ایجاد کرده اند تا بچه ها راحت تر درسهایشان را بخوانند. این درس به ماده ریر اشاره دارد:
ماده 26: که تاکید می کند بر آموزش و پرورش رایگان و اجباری برای کودکان.
تفسیر مواد حقوق بشر در کتاب فارسی چهارم دبستان صرفا دیدگاه نویسنده است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید