وضعیت کلی آموزش و پرورش از نظر تعداد دانشآموز، سرانهی فضای آموزشی، نسبت دانشآموزان غیردولتی و دولتی چگونه است؟
آیا آموزش پایهی کشور دارد به سمت خصوصی شدن پیش میرود؟ دولت نسبت به گذشته برای آموزش هر دانشآموز چه قدر هزینه میکند؟
برای پاسخ به این سوالات، نکات زیر را دنبال کنید:
1- آنطور که وزیر آموزش و پرورش میگوید امسال با افزایشی نزدیک به ۸۰۰ هزار نفری، ۱۴ میلیون دانشآموز به مدرسه رفتهاند که از این میان تقریبا ۱۱.۵ درصد آنها، راهی مدارس غیردولتی شدهاند. تعداد دختران و پسران دانشآموز، سال به سال، بیشتر به هم نزدیک میشود؛ به طوری که در آخرین آمار موجود در مرکز آمار ایران که مربوط به ۱۳۹۵ است، این فاصله به ۳۰۰ هزار نفر رسیده است؛ فاصلهای که ده سال پیش از آن، نزدیک به ۶۰۰ هزار نفر بود. میانگین جهانی هزینههای دولتها برای هر دانشآموز، نزدیک به ۱۶.۷ درصد از سرانهی تولید ناخالص داخلی است
2- در هر مدرسهی دولتی، به طور میانگین، ۱۱۵ دانشآموز و در هر مدرسهی غیردولتی ۱۰۹ دانشآموز به تحصیل میپردازند. به گفتهی وزیر آموزش و پرورش، سرانهی فضای آموزشی کشور، ۵ متر مربع به ازای هر دانشآموز و در برخی استانها ۳ متر مربع است؛ حال آنکه میزان مطلوب جهانی ۸ مترمربع است.
3- اگر به آمار بانک جهانی از دانشآموزان مدارس غیردولتی کشور نگاهی بیندازیم، به نکتههای جالبی پی میبریم. نکتههایی که میتوان چکیدهشان را اینگونه بیان کرد:
از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۴، نسبت دانشآموزان مدارس غیردولتی به کل دانشآموزان، تقریبا ۱۰۰ برابر شده است. در سال ۱۳۷۰، از هر ۱۰۰۰ دانشآموز، تقریبا ۱ نفر در مدرسهی غیردولتی درس میخواند؛ مقداری که در سال ۱۳۹۴ به ۱۰۴ نفر و تا سال پیش (بنا بر آمار سازمان برنامه و بودجه کشور) به ۱۱۵ نفر رسیده است. این آمار، گرایش شدید آموزش و پرورش به واگذاری بخشی از وظایف خود به مدارس غیردولتی را نشان میدهد که با توجه به روند یادشده، امروز هم دنبال میشود.
این گرایش به خصوصیسازی آموزش پایه در برخی کشورهای جهان اول همچون آلمان و کانادا هم دیده میشود اما با سرعتی بسیار کمتر از کشور ما. برای نمونه در کشورهای کانادا و آلمان، در همان مدت مشابه، نسبت دانشآموزان مدارس غیردولتی، تقریبا ۲ و ۳ برابر شده است (مقایسه کنید با ۱۰۰ برابر شدن آن در ایران).
4- همپای این مسئله، ما نظارهگر کاهش هزینهکرد دولت به ازای هر دانشآموز (بر حسب درصد از سرانهی تولید ناخالص داخلی) هستیم. این کاهش را به ویژه در فاصلهی میان سالهای ۱۳۸۶ تا اکنون میبینیم که از ۱۶ درصد به ۷.۶ درصد رسیده است؛ حال آنکه پیش از ۱۳۸۶، این هزینه، روندی افزایشی داشته است.
این کاهش هزینهکرد دولت به ازای هر دانشآموز، نمود دیگری از حرکت دولت به سوی واگذاری بخشی از آموزش پایه به مدارس خصوصی است.
بد نیست که نگاهی به هزینهکرد دیگر دولتها و میانگین جهانی آن هم داشته باشیم.
میانگین جهانی هزینههای دولتها برای هر دانشآموز، نزدیک به ۱۶.۷ درصد از سرانهی تولید ناخالص داخلی است و برای نمونه، کشورهایی همچون آلمان و فرانسه، ۱۷.۸ و ۱۸ درصد سرانه را به هر دانشآموز اختصاص میدهند. با وجود آنکه افزایش دانشآموزان مدارس غیردولتی در این کشورها ممکن است ما را به این نتیجهگیری برساند که هزینهکرد دولت برای دانشآموزان در این کشورها کاهش یافته است اما به عکس؛ در هر دوی این کشورها، هزینه برای هر دانشآموز، روندی رو به رشد داشته است.
حال میتوانیم تصویر کلی آموزش و پرورش کشور در آیینهی آمار و ارقام را اینگونه خلاصه کنیم:
هر سال تعداد کل دانشآموزان افزایش مییابد؛ تعداد دانشآموزان دختر و پسر به هم نزدیک و نزدیکتر میشود؛ نسبت دانشآموزانِ مدرسههای غیردولتی، هر سال بیشتر میشود یا به بیان دیگر، آموزش و پرورش هر سال، بخش بیشتری از وظیفههای خود را به مدرسههای غیردولتی میسپارد و هزینههای دولت به ازای هر دانشآموز بر حسب نسبت از سرانهی تولید ناخالص داخلی، از میانگین جهانی آن فاصلهی درخور توجهی دارد و هر سال هم بیشتر کاهش مییابد.( ایسنا )
تصویر پیوست:
میزان هزینهکرد دولت برای هر دانشآموز بر حسب درصد از سرانهی تولید ناخالص داخلی (منبع: بانک جهانی)
نظرات بینندگان