سواد کارکردی و توسعه اقتصادی
پیشینه مطالعاتی متنوع و میان رشته ای که در حوزه سواد شکل گرفته، به خوبی نشان می دهد که مطالعات سواد مسیر نسبتا پر و پیچ و خمی را پشت سر گذاشته است، و دست کم علی رغم تمامی تعاریفی که از آن در طول تاریخ نسبتا کوتاهش (در مقایسه با هزاران سال تاریخ شفاهی موجود) ارائه شده است، به لحاظ کارکردی، کم و بیش دست نخورده باقی مانده است.
سواد کارکردی به مثابه مهارت اکتسابی، جهان شمول و فنی و غیر وابسته به هم بافت تعریف غالبی است که در طی این سال ها و علی رغم معرفی رویکرد ها و مدل های جدید و متنوع، همچنان محوریت اکثر رویکرد های بین¬المللی و جهانی را در تمامی مدارس و مراکز آموزشی در حوزه های مختلف شکل داده است. تعریفی به ظاهر «بی طرفانه» و قائم به ذات که هدف اصلی آن پرورش نیروی کار ماهر برای توسعه اقتصادی و پیشرفت است.
این مفهوم که به شکل گسترده ای در اکثر اسناد یونسکو به کار گرفته شده است، برای اولین بار در سال 1942 در خلال جنگ جهانی دوم مورد توجه قرار گرفت. در آن زمان ارتش آمریکا 433 هزار نفر پرسنل خود را به دلیل عدم توانایی خواندن و نوشتن و درک انواع مختلف دستور العمل های کتبی تسلیحاتی و نظامی تعدیل کرد. ارتش آمریکا به همین دلیل، بعدها، اعلام کرد افرادی با کمتر از 5 سال سابقه مدرسه از نظر کارکردی بی سواد تلقی شده و در ارتش استخدام نمی شوند. بر همین مبنا، لایحه آموزش بزرگسالان در سال 1966، دوره آموزش عمومی را (مشتمل بر آموزش مهارت های خواندن و نوشتن) 12 سال اعلام و تصویب کرد. بر طبق این لایحه فرد باسواد فردی بود که می توانست دستورالعمل های کتبی را خوانده و درک کند، و نیز قادر به پر کردن انواع فرم های مورد نیاز متناسب با شغل و حرفه خود باشد.
به عبارت دیگر، فرد با سواد فردی قلمداد می شود که بتواند یک سری مهارت های کد سازی و کد شکنی زبان را به شکلی فعالانه به کار گیرد.
گری (1965) به نقل از پاپن، سواد کارکردی را این گونه تعریف می کند: «فرد با سواد فردی است که مهارت های حیاتی دانش وی را قادر سازد که در تمامی فعالیت هایی که سواد کارکردی موثر در اجتماع ایفا می کند، مشارکت کرده، با تکیه بر توانایی خود در خواندن، نوشتن و ریاضیات بتواند در راه توسعه اجتماعش نقش آفرینی کند».
در همین تعریف است که سواد به مثابه مهارت بیش از پیش به ملاحظات اقتصادی مرتبط می شود. در این دیدگاه سواد با مهارت هایی شناخته و سنجیده می شود که به هم بافت اقتصادی و تولید و توسعه ارتباط پیدا می کند.
در واقع، متفکران بسیاری در حوزه سواد بر اهمیت این ارتباط تاکید کرده اند، برای مثال بینهام سواد کارکردی را سازه ای قدرتمند در قالب اهداف اجتماعی می بیند، و یا رسول (1999) آن را در اشتغال و برآورده ساختن نیازهای اقتصادی مهم و حیاتی می دانسته و وجه قابل سنجش بودن آن را مهم تلقی می کند. ارتباط مهارت های فردی و کارکرد غایی یک فرد در اجتماع در قالب مدرنیزاسیون و تولید اقتصادی توجه را به مهارت های پایه ای جلب می کند که ارزش اقتصادی بالایی داشته و به عنوان شاخص بسیار مهمی از توسعه اجتماعی و اقتصادی تلقی می شود.سواد کارکردی سواد بقاء و یا کاهشی هم نامیده می شود به دلیل تاکید بر حداقل سطح توانایی و آماده سازی کارگران برای کار در خدمت توسعه کشورها. برمبنای این تعریف،«توانایی خواندن و نوشتن»، مهارتی بی طرفانه، و فنی که در تمام هم بافت ها و در تمامی جوامع بشری به شکلی یکسان و جهانشمول فراگرفته شده و پیامدهای یکسانی برای همه افراد در بر خواهد داشت با کمترین تاثیرپذیری از عنصر اجتماعی هم در فرآیند یادگیری مورد تاکید است. این دیدگاه فعالیت های موقعیت مندی را که یادگیری همواره در آن اتفاق می افتد نادیده می انگارد.
در عین حال، جهانی سازی و فناوری دیجیتال رو به رشد شیوه های خواندن و نوشتن افراد را به شدت دگرگون کرده است و ایجاد سطح جدیدی از مهارت های مورد نیاز برای بقاء و یا ورود به بازار کار و عدم هماهنگی آن با مهارت های کنونی آموزشی نیازمند بازبینی مجدد تمامی سطوح آموزش از سیاست گذاری، اقدامات سیاستی، مدیریت، نظارت و ارزیابی است. سند مفهومی سواد برنامه های بین المللی اشتغالی را نام می برد که در آن خلاء میان مهارت های دیجیتال و سواد به آستانه هشدار رسیده و این مسئله حتی در کشورهای توسعه یافته هم قابل مشاهده است.
حال این پرسش مطرح می شود که دلیل چنین خلاء عظیمی میان برنامه های سوادآموزی بین المللی و آمارهای سنجش چیست؟
برایان استریت سال ها پیش به این پرسش پاسخ داده است، وی در گزارش های مختلفی که برای یونسکو منتشر کرده و مطالعات مردم نگاری متعددی که انجام داده، نشان داده که این دیدگاه از منظر جهانی به نظام جهانی جدیدی منجر شده که در آن مدل های غربی کشورهای توسعه یافته در جوامع کمتر توسعه یافته تقلید و عینا به کار گرفته می شوند.
وی به تجربه های متعدد کمپین های بین المللی سواد در سرتا سر دنیا اشاره می کند و نشان می دهد که مفهوم رایج سواد ریشه در تفکر و نگاه غربی به این مفهوم دارد، و در این ساده انگاری تنها به صورت توانایی ذهنی مورد نیاز برای فعالیت های روزمره یعنی خواندن و نوشتن متون، جدای از آنچه که سواد در هم بافت آنی فرد معنا شده و کارکرد دارد توجه می کند، و شبکه در هم تنیده هم بافت فرهنگی اجتماعی تاثیر گذار بر فرآیند یادگیری و نظام های بومی دانش را نادیده می انگارد.
استریت در روایت خود از پروژه های بین المللی، پروژه تانزانیا را به عنوان یک کمپین سواد مبتنی بر کار بود و بر پایه اصول گسترده «سواد کارکردی» مثال می زند. ام. ویسکوسی، روزنامه نگار آمریکایی در ابتدای گزارش خود از پروژه تانزانیا که مجری آن بود می نویسد:
«من با ذهنی پر از نظریه هایی که در ارتباط با کارکرد واقعی سواد مبتنی بر کار خوانده بودم، به آنجا رفتم، با دفترچه یادداشتی پر از پرسش هایی که باید می پرسیدم. اما در آن چند لحظه که هواپیما در حال نشستن به زمین بود، من ناخودآگاه یک پرسش کلی را در ذهنم شکل دادم: چگونه امکان دارد که بتوان دنیایی را که آرام حرکت می کند که کشاورزان در درون کلبه های کاهگلی زندگی می کنند و ماهیگیران در آن قایق های شکننده و آسیب پذیر، به دنیایی ربط داد که در آن هواپیماها در بالای سر غرش می کنند؟» (همان).
ویسکوسی می نویسد سوادی که به کشاورزان محلی ارائه شد، درواقع، به «کار روزانه آن ها ارتباطی نداشت»؛ و بنابراین به سرعت ضعیف شد و پرسنل پروژه برای حفظ آن باید برای سواد یک «محیط مصنوعی» ایجاد می کردند. این ایده که «ماهیگیری و کشاورزی آینده» باید متاثر از سطوح سواد باشد نیز توهم غربی در بافتی متکی به توسعه اقتصادی و پیشرفت بود که برای پیشبرد خود به عواملی مثل بازارهای شهری و مکانیسم های قیمت گذاری، تعیین کننده [میزان] سود دهی نیازمند بود. همین دلیلی بود بر این ادعا که مفاهیم و قالب های سواد عموما در «مدل های توسعه غربی» و به دنبال «راه حل هایی تقلیل یافته بدون مشاوره با [افراد بومی]» (یونسکو، 1975، 3.2.5) بوده است و به کشورهای غیر غربی تحمیل شده است.
پروژه تانزانیا نشان داد که چگونه ارتباط میان مهارت های «شناختی» سواد کارکردی، که ما در بالا دیدیم توسط محققان غربی ایجاد شده، و توسط طرفداران توسعه به کار گرفته می شود. کارول و لارس برگرن (1975) معتقدند مفاهیم یونسکو مثل سوادآموزی کارکردی را با استثمار اقتصادی مرتبط بوده و ایدئال گرایی یونسکو را پوششی بر منابع چند ملیتی می دانند. این در حالیست که کسب سواد فرآیندی است مرتبط با شرایط، نهادها، و هم بافت های فرهنگی/اجتماعی بوده و میان اتوریته/قدرت و خلاقیت/مقاومت فردی، موقعیت مند شده است و نه تنها جنبه ای از فرهنگ محسوب می شود که بنا به گفته استریت به عنوان ساختار قدرت مطرح است.
سند مفهومی سواد (2018) با این توضیح پایان می پذیرد که سیاست گذاران و جامعه جهانی ملزم هستند تا رویکردهای منسجم را به کار گیرند، و مهم است که نشان دهیم که این رویکردها پاسخگوی تقاضاهای متعدد بوده و به پرورش نیروهای کار ماهرتر و پیامدهای اجتماعی بهتر برای افراد شده و به طور کلی در امتداد اهداف توسعه جهانی پایدار فعالیت می کند.
پرسش های کلیدی سند مفهومی:
1. کشورها چه دانش و تجربیاتی را می توانند با سایر کشورها به اشتراک بگذارند در خصوص موفقیت و یا شکست ارتقاء رویکردهای منسجم؟ چه سیاست ها و راهبردهای خاصی کارآمدتر هستند؟ عوامل تعیین کننده موفقیت چه هستند؟
2. تاثیر رویکردهای منسجم بر افراد و جوامع آنها چه نمودهایی دارد؟ توانایی های بالقوه آن ها برای انگیزه بخشی به دانش-آموزان در مشارکت در یادگیری چیست؟
3. چگونه جامعه جهانی می تواند از رویکردهای منسجم بیشتر حمایت کند با نگاهی به کسب اهداف SDGs
پیامدهای مورد انتظار سند مفهومی:
• بازبینی روندهای جهانی در ترکیب سواد و مهارت ها و انتشار آن ها به عنوان پیامد جشن روز بین المللی سواد 2018
• تجمیع دانش و تجربیات رویکردهای منسجم برای تفکر بیشتر در آینده
• ارتقاء جامعه ای از فعالیت ها و رشد مهارت ها
منابع:
functional Literacy. Concise Oxford Companion to the English Language.. Encyclopedia.com. 20 Sep. 2018. Retrieved from http://www.encyclopedia.com.
Papen, U. (2005). Adult Literacy as Social Practice: More than Skills. London: Routlege.
Street, B. (1995). Literacy: Theory to practice. Cambridge: Cambridge.
Verhoeven, L. (1997). Functional Literacy , in Edwards and D. Corson (eds), Encyclopedia of Language and Education, Volume 2: Literacy, 127-132. Kluwer Academic Publishers.
Street, B. (2016). Literacy and Development: Ethnographic Perspectives.
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.