مثل الان نبود که سرویسی باشه و از دم درخانه تا دم در مدرسه راحت بنشینی و بیرون را نگاه کنی و سرد و گرم روزگار را نچشی/ نگاه معصومانه کودکان حتی نمی توانست چشم در چشم معلم بدوزد/ بدان سیلی روزگار بسیار سخت تر از این خواهد بود/ آن روزها هنوز پدر و مادرمان معلم را دارای ارزش و اعتبار می دانستند و هنوز سونامی دکتر شدن (پول پارو کردن ) به خانواده ها نرسیده بود/ قهرمانان رنجوری بودند که هم سیلی روزگار خورده اند و هم سیلی نامردها/ می دانستیم از این کلاس های درس زودتر می توان به خدا رسید/ فهمیدیم میز و ریاست و پاداش و مزایا و.... اولویت برتر آنان است/ فهمیدیم دورافتاده ترین روستاها برای معلمان است با کمترین امکانات، و مزایا و پاداش و حقوق و وام آن چنانی مال بانک ها و اداراتی است که تابستان زیر کولر و زمستان کنار وسایل گرمایشی می نشینند و کار ارباب رجوع را به فرداها حواله می کنند/ فهمیدیم معلم شدن آرزوی کیف رنگی بچه هایمان نیست ، آرزوی آنان دکترشدن و تیغ زدن مردم و درآمد ماهیانه .... و یک شبه پولدارشدن است/ در کلاس درسمان یاد داده بودیم انسان بودن و انسانیت کمال آدمی است/ دیگر موضوع انشاها چنگی به دل نمی زد چون هیچ وقت یک با یک برابر نشد و هیچ چیز سر جای خودش نبود/ یادمان باشد ما همیشه معلمیم....
شاید منطقی به نظر برسد که تجدید نظری در روش های منسوخ گذشته داشته باشیم تا بتوانیم راه های تعلیم و تربیت مناسب تری برای نسل آینده رقم بزنیم/ آیا سطح مسئولیت پذیری آنها افزایش پیدا کرده است/ ما در سیستم تعلیم و تربیت خود تربیت نداشته ایم بلکه بیشتر کنترل داشته ایم/ اگر نیم نگاهی به تعداد پرونده های قوه قضائیه بیاندازیم به خوبی درمی یابیم که اولا" رویکرد ما در تعلیم و تربیت کنترل، رام کردن ،محکوم کردن و تنبیه کردن بوده است/ کار فرهنگی و تربیتی یک پروسه علمی می باشد که نتیجه آن بالارفتن سطح فرهنگ و معنویت جامعه می باشد/ معنویت حاصل و نتیجه کار دراز مدت فرهنگی و تربیتی است واین پروسه کاملا علمی و میدانی است و بهای آن را بایستی دولت مردان بپردازند/ جوانان جامعه تناقض درگفتار و کردار را می فهمند/ در بعضی کشورها جرم یک کلاهبردار بیشتر از یک تروریست است زیرا آنها معتقدند تبعات منفی کلاهبرداری بسیار بیشتر از یک کار تروریستی است/ اگر بخواهیم روح عدالت و شفافیت را در جامعه افزایش دهیم که خود یک کار فرهنگی است باید مرز اخلاق و ارزش ها با حوزه کار اقتصادی مشخص شود و این دو نباید در یکدیگر درهم آمیخته شوند و دین داری در خدمت کار فرهنگی باشد....
اگر جامعه ای بخواهد همه چیز را به همه کس تعلیم دهد تلویحا اعلام کرده است که هدف مند بودن تعلیمات و یا اتخاذ سمت گیری اختصاصی در جریان آموزش هیچ لازم نیست/ مربیانی که جز تعریف و تمجید از مخترعین بزرگ حرف دیگری ندارند که بزنند و جز افعال که پیداست کلیشه فعل دیگران است فعل دیگری از ایشان ساخته نیست چگونه ممکن است الگوی مستقل برای شاگردان خود شوند و یا صلاحیت تمیز دستاورد های ابتکاری از دستاورد های اقتباسی محصلین را داشته باشد/ صرف معانی و نظر و صرف اثبات و استدلال هیچ باعث نمی شود که رفتارکسی تغییر کند مگر به ظاهر/ میل به کردار مستقل و تفکر مستقل درمحصل فقط در صورتی شکل می گیرد که لااقل در محیط آموزشی او ، مصداق های ارزشی این گونه کردار و نیز مصداق های ضد ارزشی خلاف این گونه کردار عیان باشد/ هرگاه برآن باشیم که سمت گیری برای پرورش نسل خلاق را جدی بگیریم چاره ای نیست جز آنکه پنجره های واقع بینی معلم و متعلم را باز بگشائیم و دورنمای وهمی ذهن ها در مدارس را بر هم زنیم و آموزش و آموختنی ها را در رابطه ی نزدیک با واقعیات زندگی و کار معنی کنیم/ امروز نه دانش آموز پنجره ای به سوی جامعه گشوده دارد و نه معلم می تواند وصف واقعیات محیط را برای شاگردانش بازگو کند/ بسته نگهداشتن فضای تحصیلات و فاصله گذاری بین مدرسه و جامعه برای نظام تعلیم و تربیت امروز ایران چنان عادی و پسندیده جلوه کرده است که حتی وقتی احتمال آن می رود که در بین درس ها فرصت هایی ایجاد شود و محصل بتواند احیانا به مشاهدات بیرون مدرسه ای بپردازد یا باز اندیشیدن را تجربه کند همه گردانندگان آموزشی و حتی والدین دل نگران می شوند/ ما از آن غافلیم که نسلی خرفت ، پرخور و بدخور به نسل فردای جامعه تحویل داده خواهد شد که حتی تصور نتایج آن وحشتناک است/ این طور که واضح است بچه ها از سیاست گذاران ، درس نویسان و کارگزاران دستگاه تعلیم و تربیت نافذتر و عمیق تر فکر می کنند و می فهمند/ اگر قبول ندارید کافی است چند مصاحبه و نظرات اعضای شورای عالی آموزش و پرورش و دیدگاه های وزرای آموزش و پرورش ادوار گذشته تا کنون را مطالعه نمایید و با این نظریات مقایسه کنید...
نمیدانم وقتی قرار است خودم فریاد بزنم چطور میتوانم صدای فریاد همه مردم را بشنوم/ همه تصمیم گرفته بودند برای شنیدن صدای فریاد دیگران فقط دهانشان را باز نگه دارند و خودشان فریاد نکشند/ مردم و شاهزاده برای اولین بار صدای آواز پرندهای کوچک، صدای زمزمه باد در میان برگها و صدای آب نهرها و صدای طبیعت را می شنیدند/ آموزش موسیقی از رحم مادر شکل می گیرد/ در خانوادههايي هم که قصهگویی و شعرگویی رواج دارد، بچهها زبانآورترند/ آنها معنا و مفهوم این مهارت را در سکوت درون انسان و سکوت فضای بیرون جست و جو می کنند/ تنها وقتی میتوان صدای پنهان درون را فهمید و شنید و دید که عریانی لباس ذهن ما باشد/ کشف هویت از طریق گوش فرادادن به درونیات خویشتن و بازتابهای آنها و به آنچه که درون آدمی میگذرد و تحقق می یابد. این نوعی تعلیم و تربیت تجربی است/ ینها را گفتیم تا برسیم به بحث اصلی و درد تاسفآور آموزش و پرورش. جایی که از هیاهوها، فریادها، تکرارها، پرسشها و امتحانها پر است و از لذت و نشاط و خلاقیت خالی و از بدیهیات تربیتی محروم/ کودکان ما در آموزش فعال نیستند و موضوعات و پدیدهها را حس و تجربه نمیکنند/ شنیدن آموختن است، چون آن دم که در سکوت میشنوی تمام هستی با تو سخن میگوید هنگامی که به تمامی سکوت پیشه میکنی مهم ترین لحظه آموختن آغاز میگردد. آنگاه که در سکوتی زندگی رازهای خود را آشکار میکند...
متاسفانه در طول تاریخ در جامعه ما، بیشتر و عمده مسئولیت ها و نقش های تعلیم و تربیت به تنهایی بر دوش جامعه معلمان فرهیخته بوده و است و نهادهای قانون گذاری و دست اندرکاران و رسانه ها اندک مسئولیتی را در این خصوص بر عهده گرفته اند/ بسیاری از سازمان ها و نهادها بودجه های چندبرابری نسبت به بودجه آموزش و پرورش از بیت المال اخذ می نمایند که کمترین کارکردی در تعلیم و تربیت و فرهنگ سازی نسل های آینده نداشته و گاهی درست نقطه مقابل اهداف نظام آموزشی عمل نموده اند/ نهادهای تاثیر گذار و مسئول، نگاه ها و نگرش های خود را نسبت به مسائل تعلیم و تربیت و سیستم آموزشی اصلاح نمایند و مسئولیت و نقش های خود را بسان جامعه معلمان فرهیخته، بر دوش بگیرند و متعهدانه ایفای نقش نمایند...
توجه به دو عامل مهم سرمايه اجتماعي و رفتار اخلاقي مهمترين ويژگي يك جامعه سالم و بالنده مي باشد و هر گونه كاستي در اين زمينه، نشان از جود ناهنجاري و بدرفتاري در جامعه مي باشد/ مساله مهم دیگر در ارتباط با سرمایه اجتماعی، شاخص های سرمایه اجتماعی می باشد که در مولفه های متعددی همچون همبستگی و وحدت ملی، مشارکت و مسئولیت پذیری اجتماعی، توسعه نهادهای مدنی و آزادی بیان قابل سنجش و اندازه گیری میباشد/ جامعه ایرانی در برخورد با سرمایه اجتماعی، خود محوری و رفتارهای اخلاق، چه وضعیتی را تجربه می کند و شرایط موجود چه پیامدهایی را برای آینده قابل پیش بینی می نماید/ رفتارهای مدیران ارشد یک جامعه و سیاسیون به عنوان بازیگران عرصه های سیاسی و اجتماعی همواره برای دیگر گروه های اجتماعی در مقام رفتارهای الگویی مهم می باشد/ اخبار حاصل از اختلاس های گسترده در نهادهای مختلف، دریافت حقوق های نجومی و مزایاهای گسترده و حتی زمین ها و ملک های گران قیمت توسط مدیران بلند پایه و یا دوستان و هم پیمانان آن ها، زمین خواری های های گسترده در نهادهای خاص و مواردی از این قبیل، نشان از گسست عاطفی و ارتباطی بین مردم و مدیران ارشد می باشد/ رفتار غیر مقبول و قابل تاسف که در بین گروهی از جامعه ایرانی دیده می شود؛ عدم احترام به حریم خصوصی افراد می باشد که نمونه بارز آن در فضاهای مجازی دیده می شود/ این وضعیت زمانی به شکل تاسف بار مطرح می باشد که بسیاری از مردم نسبت به مشاهده و حتی نشر آن علاقه نشان می دهند و حتی زمانی که یک رفتار غیرقانونی و غیر مشروع در سطح روابط شخصی افراد دیده می شود؛ تمایل به مشاهده و نشر آن بسیار پر رنگ تر می شود/ اگر نگاهی به وضعیت رانندگی ایرانیان انداخته شود؛ این روند به خوبی قابل مشاهده است که بسیاری از مردم هنگام رانندگی، میل به سبقت گرفتن از خودروها در هر شرایط و اولویت قائل شدن به تردد خودروی خود می نمایند و همچنین مفهوم زرنگی نیز در ادبیات بسیاری از مردم/ کاهش مستمر سرمایه اجتماعی، خودمحوری افسار گسیخته و تضعیف عنصر اخلاق در رفتارها و تعاملات فردی و اجتماعی، پیامدهای نامناسب و خطرناکی را برای جامعه به ارمغان خواهد داشت...
نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی:
نهادي است اجتماعی و فرهنگی و سازمان يافته که به عنوان مهم ترين عامل انتقال، بسط و اعتلای فرهنگ در جامعه اسلامي ايران، مسئوليت آماده سازي دانش آموزان جهت تحقق مرتبه ای از حيات طيبه در همه ابعاد را برعهده دارد که تحصیل آن مرتبه برای عموم افراد جامعه لازم یا شایسته باشد . دست یابی به این مرتبه از آمادگی برای تكوين و تعالي پيوسته هويت دانش آموزان ) با تاكيد بر وجوه مشترك انساني، اسلامي و ايراني ( ضمن ملاحظه ویژگی های فردی و غیر مشترک و نیز در راستای شکل گیری و اعتلای مداوم جامعه صالح اسلامي مستلزم آن است که تربیت یافتگان این نظام شایستگی های لازم برای درک و اصلاح مداوم موقعیت خود و دیگران را براساس نظام معیار اسلامی کسب نمایند.
تعلیم و تربیت:
فرايندي تعالی جویانه، تعاملی، تدریجی، یکپارچه و مبتنی برنظام معیار اسلامی که به منظور هدايت افراد جامعه به سوی آمادگی برای تحقق آگاهانه و اختیاری مراتب حيات طيبه درهمة ابعاد، زمينه های مناسب تكوين و تعالي پيوستة هويت ایشان را در راستای شکل گیری و پیشرفت جامعه صالح اسلامی فراهم می آورد.(سند تحول ،فصل اول،کلیات).
حیات طیبه (در کلیات سند تحول بنیادین آموزش و پرورش) :
وضع مطلوب زندگي بشر در همة ابعاد و مراتب، بر اساس نظام معيار اسلامی ( مباني و ارزش هاي مقبول دين الهي ) است كه تحقق آن باعث دستيابي به غايت زندگي يعني قرب الي الله خواهد شد. این گونه زندگاني مستلزم ارتباط آگاهانه و اختياري باحقيقت هستي و تشديد رابطه ي با او در همه شئون فردي و اجتماعي زندگي است كه بايد بر اساس انتخاب و التزام آگاهانه و آزادانه ي نظام معيارِ مناسب با دينِ اسلام باشد. بنابراين، يكي از مشخصات اصلي حيات طيبه، تكيه بر ارزش غايي زندگي قرب الي الله و نظام معيار متناسب با آن يعني مباني و ارزش هاي مقبولِ دينِ اسلام است. زيرا با توجه به لزوم پذيرش ربوبيت خداوند متعال، به عنوان يگانه رب حقيقي جهان و انسان، اين نظام معيار، جهت اساسي نحوه تحقق حيات طيبه را در همه مراتب و ابعاد زندگي با اين نظام ( تقوا ) ،وجه تمايز اساسي حيات طيبه از زندگي غيرديني ( = سكولار ) رايج محسوب مي شود كه نقطة اوج و حقيقت آن در جامعه جهاني مهدوي محقق مي گردد.
جامعه اسلامی:
اجتماعی است که بر روی نمودن به خدا در حالت تسلیم و رضا استوار می شود نه بر روابط نژادی ،خویشاوندی یا قبیله ای و یا روابط انتفاعی و ستمگرانه یا روابط قراردادی- که رویکرد استخدامی داشته و متکی بر منفعت های یک طرف یا دو طرف قرارداد می باشند. در جامعة اسلامی که مظهر تحقق بعد اجتماعی حیات طیبه به شمار می آید، پیوندها ی خشونت آمیز ( ناشی از ترس و تهدید و ارعاب ) یا انتفاعی ( ناشی از سودگرایی و استثمار یا استخدام دیگران )نیست بلکه ارتباط میان اعضای جامعه به ارزش های انسانی واخلاقی، معرفت، محبت واطاعت از خدا ( پیروی آگاهانه و اختیاری از نظام معیار دینی ) معطوف است. در چنین جامعه ای روابط ظالمانه و تعصبات نژادپرستانه طرد می شود و بر توحید به عنوان اساس تکوین وگسترش روابط اجتماعی تاکید می گردد.
• شایستگی هاي پايه:
مجموعه ای ترکیبی از صفات و توانمندی های فردی و جمعی ناظر به همه جنبه های هویت ( عقلانی، عاطفی، ارادی و عملی )و نیز تمام مولفه های جامعه بر اساس نظام معیار اسلامی است،که متربیان برای دستیابی به مراتب حیات طیبه جهت درک موقعیت خود و دیگران و عمل فردی و جمعی برای بهبود مستمر آن،باید این گونه صفات و توانمندی ها را کسب کنند.(سند تحول بنیادین آموزش و پرورش،فصل اول ،کلیات).
حیات طیبه در قرآن:
حیات طیبه فقط یکبار در قرآن، درسوره نحل آیه 97 آمده است: " مَنْ عَمِلَ صلِحاً مِّن ذَکرٍ أَوْ أُنثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسنِ مَا کانُوا یَعْمَلُون " یعنی: هر کس عمل صالح انجام دهد در حالی که مومن است، خواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاکیزه می بخشیم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام دادند، خواهیم داد.
اشاره به برخی تفاسیر در مورد حیات طیبه:
مرحوم طبرسی در تفسیر بزرگ مجمع البیان برخی از آنها را بدین صورت بیان نمودند: رزق و روزی حلال؛ زندگی شرافت مندانه همراه با قناعت و خشنودی؛ بهشت پر طراوت و زیبا و زندگی خوش در آنجا؛ زندگی خوشبختانه در بهشت برزخی.(تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 734ـ735)؛ برخی دیگر حیات طیبه را عبارت می دانند از: «عبادت همراه با روزی حلال» و «توفیق بر اطاعت فرمان خدا و مانند آن» را نیز افزوده اند.(تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و دیگران، ج 11، ص 394).
مرحوم علامه طباطبایی در مورد «حیات طیبه» بیانی عمیق و عالی دارند، ایشان در تفسیر خود و در ذیل آیه 97 سوره مبارکه نحل می فرماید:" مراد از «احیاء» بخشیدن و افاضه حیات و زندگی است و آیه شریفه دلالت دارد که خداوند سبحان، انسان با ایمانی را که عمل شایسته و مصالح انجام می دهد با زندگی جدیدی که غیر از زندگی معمول مردم است، اکرام می کند و آثار زندگی حقیقی که همان علم و قدرت است با این زندگی جدید همراه و همگام است و این درک جدید و قدرت باعث می گردد چنین فرد مؤمنی، چیزها را چنان که هستند ببینید؛ یعنی می تواند امور و اشیاء را به دو قسم حق و باطل تقسیم کند. سپس با قلب و روحش از امور باطل که در معرض فنا و زوال هستند که همان زندگی و حیات دنیوی است روی گردان می شود و به آن پشت می کند و دل به زینت ها و مظاهر فریبنده دنیا نمی بندد و چون از بند این تعلقات دنیوی و ظواهر گول زننده آن رها شد، شیطان نمی تواند او را خوار و ذلیل خود سازد و در بند خود گرفتار آرد. و در مقابل، قلب و روحش به پروردگار باقی و جاوید مرتبط و پیوسته می گردد و جز ذات پاک او و قرب و جوار او را طلب نمی کند و جز از خشم و دوری از او از چیزی هراس ندارد و در این هنگام برای خود زندگی پاک و جاودانه و بی زوال مشاهده می کند که کارگردان این زندگی و مدبر امور آن، پروردگار بخشنده و مهربان او است و در سراسر این زندگی معنوی و پاک جز زیبایی و جمال چیزی مشاهده نمی کند و تنها اموری را که خداوند آنها را قبیح و زشت شمرده، زشت و ناپسند می شمرد.این چنین انسانی چنان نور و کمال و قدرت و عزت و لذت و شادمانی در زندگی خود می یابد و مشاهده می کند که پایان و انتهایی ندارد. (تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 12، ذیل آیه 97 نحل).
حیات طیبه در کلام معصوم (ع):
در نهج البلاغه از امیر مؤمنان(ع) آمده است: «و سئل عن قوله تعالی فلنحیینه حیاه طیبه» فقال هی القناعه؛ از امام علی (ع) پرسیدند: منظور از گفتار خداوند بلند مرتبه که فرموده است:" فلنحیینه حیاه طیبه "چیست؟ فرمودند:" قناعت"(نهج البلاغه، کلمه قصار 229.)
ادامه دارد
( انشاء الله ،ادامه مطلب در قسمت های بعدی نوشتار خواهد آمد).
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
شریعتی درخوانش خود از انسان و نقش او برسه عنصر اساسی تاکید می کند و معتقداست انسان عبارت است از :" آزادی ، آگاهی و آفرینندگی "/ شریعتی از نادر شخصیت هایی بود که کلاس های درسش بدون حضور و غیاب اجباری دانشجویانش همیشه مملو از مشتاقان دانش و فکر بود چرا که او کلاسهایش را نه به عنوان یک متکلم وحده و از موضعی بالا که به عنوان یک دانشجو هم تراز دانشجویان خود سخن می گفت و آنان رابه مباحثه به مجادله به دیالوگ وگفت و گو و اتدیشیدن دعوت می کرد و همیشه این سخن و اندرز طلایی اوبود که : ارزش یک پرسش برای من بهتر از هزاران تشویق و تایید هست/ شریعتی به عنوان یک متفکر دینی هر گونه کتاب های دینی در مدارس را غیر ضروری و گاه عامل بازدارندگی فکری دانش آموزان می دانست و معتقد بود که باید دانش آموزان را آزاد گذاشت تا خود در طی زمان در فضای آزاد و خردورزانه و رشدیافته به سراغ مفاهیم دینی بروند که در آن صورت هست که دینداری آنان دارای ارزش معنوی هست و پایداری آن نوع دینداری هم بیشتر و عمیق تر هست/ در همه احوال برنقش آزادی و آگاهی و انتخاب در زیست انسان تاکید می ورزد/ در کلاس های شریعتی نه تحکمی بود نه عالم همه چی دانی بلکه هرچه بود گفت و گو بود و رای و نظر افراد/ در هنگام تصحیح اوراق امتحانی برمبنای فهم و درک هریک به آنان نمره می داد و نه بر اساس پاسخ های تکراری و کلیشه ای کتاب/ اشکال و نحوه ی آموزش تغییرمی کند اما سبک آزادانه و انتخاب گرانه و مداراگر به دور ازخشونت و تحمیل و کلیشه های رایج او می تواند همچنان الهام دهنده درنظام تعلیم و تربیت ما باشد...
در مهدکودک پرخاشگری کلامی و بدنی در پسرها بیشتر از دختران است و معمولا پسرها بیشتر در صدد تلافی برمی آیند و این تفاوت در پرخاشگری پسران و دخترها در همه فرهنگ ها و طبقات اجتماعی دیده می شود/ دختران به طور ذاتی نسبت به پسران از پرخاشگری کمتری برخوردارند/ دختران پرخاشگری کلامی از خود نمایش می دهند/ دختران در مواجهه با مشکلات بیشتر به صورت درونی یعنی افسردگی و اظطراب پاسخ می دهند/ پسران در صورتی که مورد تهاجم و حمله قرار بگیرند سریع تر دست به تلافی می زنند و با شدت بیشتری پاسخ می دهند/ دختران نسبت به پسران گرایش کمتری به تقلید رفتارهای پرخاشگرانه دارند/ معمولا هرچه کودکان بزرگ تر می شوند کم تر دست به رفتارهای پرخاشگرانه می زنند، زیرا می توانند با بیان کلامی به خواسته های خود دست یابند/ هرچه افراد در کودکی خشونت بیشتری را در تلویزیون تماشا کنند بعدها در دوره نوجوانی و بزرگسالی خشونت و پرخاشگری بیشتری از خود نشان خواهند داد/ خشونت های مکرر تلویزیونی ممکن است حساسیت بیننده را نسبت به خشونت از بین ببرند و رفتارهای پرخاشگرانه را طبیعی و قابل قبول جلوه دهند/ بررسی مفاهیم پرخاشگرانه در این گونه بازی ها حاوی نوعی از عادی سازی پدیده خشونت و پرخاشگری در جریان بازی هاست/ مهمترین تبعات بازی های رایانه ای عبارتند از: وجود تخیلات پرخاشگرانه، عادی شدن پرخاشگری، الگوبرداری از قهرمانان پرخاشگر، پرخاشگری به عنوان راه حل مسائل و مشکلات افراد، افزایش پرخاشگری عملی در کودکان و نوجوانان و افزایش قتل و بزهکاری در نوجوانان، حساسیت زدایی نسبت به خشونت و پرخاشگری و در نتیجه یافتن شخصیتی خشن و ستیزه جو .../ بسیارى از دانش آموزان رفتارهاي سالم و غيرپرخاشگرانه را از فرهنگ حاکم بر مدرسه مى آموزند/ غنى کردن روابط انسانى در مدرسه از مدیر شروع مى شود/ بسیاری از این خشونتهای جسمی، روانی-کلامی و جنسی در دانشآموزان بر آمده از تغییرات دوران بلوغ، عوامل خانوادگی و عوامل آموزشی است/ در شرایط فعلی و با توجه به مشکلات جامعه افراد خانواده کمتر فرصت دارند درکنار هم باشند و باهم گفت و گو و یا درد و دل کنند و این امر خود به خود تهدیدی برای سلامت نهاد خانواده خواهد بود/ مدرسه برای برخی دانشآموزان که از نظر اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در شرایط دشواری قرار دارند گاهی تنها پناهگاه و قابلاعتمادترین مکان است برای این کودکان، معلمان و کارکنان مدرسه تنها کسانی هستند که میتوانند مسائل خصوصی خود را با آنان در میان بگذارند و تقاضای کمک کنند/ از مهمترین برنامههای مقابله با شکلهای مختلف خشونت و ایجاد فضایی سالم در مدرسه، آموزش معلمها و دیگر کارکنان مدرسه است. معلمها باید از ریشهها و علل رفتارهای ناسازگار دانشآموزان و چگونگی برخورد سازنده با آنها و شیوههای نوین تربیت اخلاقی و اجتماعی دانشآموزان آگاه باشند/ چگونگی تهیه و تدوین این نوع برنامهها در حیطه مسئولیت مراکز آمادهسازی معلمان و برنامههای آموزش ضمن خدمت مدیران مدارس است/ نخستین قدم در مهار خشونت در جامعه ارائه برنامهها و فعالیتهای مستمر برای آگاهسازی عموم بهخصوص اولیای دانشآموزان است ...
شاید اگر عنوان آموزش و پرورش در یک کلمه "تربیت" خلاصه می شد ما این همه مشکل و از هم گسیختگی مسائل فرهنگی،هنری، ورزشی، از آموزش های علمی را نداشتیم/ مظلومیت فرهنگ در جامعه ای که از کم ترین سرانه مطالعه برخوردار است،اکثر دانش آموزانش بعد از طی ساعت ها آموزش قرآن و دروس معارف اسلامی و فعالیت متعدد قرآنی از مهارت روان خوانی قرآن ناتوانند و این باور متداول شده است که دانش آموز برای فراگیری هر مهارتی باید از کلاس های آموزشگاه های خصوصی استفاده کند/ این عادی شدن موجب شده است از شأن و ارزش حرفه معلمی کاسته شود و پایین بودن حقوق و دستمزد فرهنگیان نیز به یک امر عادی تبدیل شود/ خشی از نتیجه نامطلوب تلاش فرهنگیان در مدارس نیز ناشی از سیاست گذاری های اشتباهی است که ناشی از رویکرد غیر کارشناسی در معاونت "پرورشی و فرهنگی" وزارتخانه دارد/ گویی وزارت آموزش و پرورش در حوزه پرورشی و فرهنگی ماموریتی برای از بین بردن فعالیت های فرهنگی و هنر و حتی قرآنی و دینی در کشور دارد/ یکی دیگر از موارد مهم مربوط به حوزه پرورشی و فرهنگی تلاش نادرست این قسمت در اجرای ماموریت های فرهنگی است/ انگار این ماموریت برای دفع دانش آموزان از امور فرهنگی طراحی شده است/ آموزش و پرورش اگر می خواهد متحول شود ابتدای امر باید نگاه نظام باید یه این مهم متحول شود و از سوی دیگر واژه آموزش و پرورش به خوبی تبیین و تعریف گردد...