با توجه به اعمال روش های تعلیم و تربیت حاکم درچند دهه اخیر و به بار نشستن نتایج منفی و معضلات آن ،شاید منطقی به نظر برسد که تجدید نظری در روش های منسوخ گذشته داشته باشیم تا بتوانیم راه های تعلیم و تربیت مناسب تری برای نسل آینده رقم بزنیم .
برای بررسی روش های گذشته بهتر است نگاهی به محصولات سیستم تعلیم و تربیت داشته باشیم که آیا این محصولات که جوانان این کشور می باشند ،از نظر کیفیت انسانی به چه درجه ای از مطلوبیت رسیده اند ؟
آیا سطح مسئولیت پذیری آنها افزایش پیدا کرده است ؟
آیا درجه دین داری آنها از گذشته بیشتر شده است ؟
آیا سطح خشونت آنان کاهش یافته است ؟
آیا آمار تصادفات نسبت به گذشته کاهش یافته است ؟
آیا طرز لباس پوشیدن جوانان ما اسلامی تر شده است و هزاران سوالی که به وضوح پاسخ آن از روز روشن تر است که خیر، نه تنها بهبود داده نشده بلکه در مرز هشدار نیز می باشد و دلیل عمده آن هم این است که ما در سیستم تعلیم و تربیت خود تربیت نداشته ایم بلکه بیشتر کنترل داشته ایم .
اگر نیم نگاهی به تعداد پرونده های قوه قضائیه بیاندازیم به خوبی درمی یابیم که اولا" رویکرد ما در تعلیم و تربیت کنترل، رام کردن ،محکوم کردن و تنبیه کردن بوده است ؛ به عنوان مثال در زمینه پوشش لباس جوانان ، وظیفه دولت مردان ، اکثرا برخورد انتظامی بوده است که تبعات بسیار منفی داشته است؛ این درحالی است که به گواهی تجربیات و یافته ها کار کنترلی و تنبیهی اشتباه است ؛ لااقل اگر حوصله کار کارشناسی نداریم اجازه بدهیم تعلیم و تربیت سنتی جامعه، راه خود را ادامه بدهد ، مسلما" تبعات منفی آن بسیار کمتر از روش های تنبیهی کنونی است .
دوم اینکه اگر انتظار معنویت و اخلاقیات و فرهنگ متعالی از جامعه داریم،چقدر هزینه آن را پرداخت کرده ایم؟
کار فرهنگی و تربیتی یک پروسه علمی می باشد که نتیجه آن بالارفتن سطح فرهنگ و معنویت جامعه می باشد. اشتباه بزرگ این است که فکرمی کنیم فقط از طریق انجام صرف اعمال و مراسم مذهبی سطح معنویت جامعه بالا می رود این درحالی است که معنویت حاصل و نتیجه کار دراز مدت فرهنگی و تربیتی است واین پروسه کاملا علمی و میدانی است و بهای آن را بایستی دولت مردان بپردازند . امکان ندارد که بدون پرداخت هزینه کار فرهنگی و تربیت،معنویت و اخلاقیات در جامعه نمود داشته باشد !
سوم اینکه اگر بخواهیم تعلیم و تربیتی موفق داشته باشیم ، بایستی نمود فساد اداری ومالی را در جامعه بخشکانیم ، زیرا جوانان جامعه تناقض درگفتار و کردار را می فهمند ؛حتی در بعضی کشورها جرم یک کلاهبردار بیشتر از یک تروریست است زیرا آنها معتقدند تبعات منفی کلاهبرداری بسیار بیشتر از یک کار تروریستی است.
چهارم مشکل تعلیم و تربیت و کار فرهنگی در کشور ما این است که متخصصین ما بعضا استقلالی از خود ندارند و این در حالی است که منطقا" بایستی دست اندرکاران و یا کارگزاران تابع نظرات کارشناسان آن حیطه باشند، به طوری که هیچ مقام مسئولی نتواند تصمیم خارج از تائید کارشناسان انجام بدهد و قوه قضائیه بایستی رسالت نظارتی خود را به طور مستقل انجام بدهد و اگر چنان چه مقام مسئولی یک تصمیم غیرکارشناسی در مورد خاصی گرفت و آن تصمیم هزینه های گزافی را به ملت تحمیل کرد بایستی قابل پیگیری توسط قوه قضائیه باشد.
پنجم اینکه ، کار فرهنگی و تربیتی بایستی دارای برنامه های جذاب، پربار ،سازنده ،بودجه فراوان، استادانی پخته و عالم باشد تا بتواند مشارکت جوانان را به همراه داشته باشد ، به طوری که جوانان خود مشتاق مراکز فرهنگی باشند نه این که ما به دنبال جوانان در محله ها به جست و جو و ترغیب آنها بپردازیم .
ششم ، اگر بخواهیم روح عدالت و شفافیت را در جامعه افزایش دهیم که خود یک کار فرهنگی است باید مرز اخلاق و ارزش ها با حوزه کار اقتصادی مشخص شود و این دو نباید در یکدیگر درهم آمیخته شوند و دین داری در خدمت کار فرهنگی باشد .
هفتم این که با توجه به این که امروزه فعالیت های ورزشی از ضروریات گریزناپذیر دنیای کنونی می باشد و کارشناسان بر نقش ورزش بر سلامتی روح و جسم تاکید کرده اند و از تاثیرات ورزش در کاهش استرس و افسردگی و تقویت هوش و ذهن و افزایش خلاقیت و تاثیر مثبت بر رفتارهای جوانان و همچنین افزایش مسئولیت پذیری و کاهش تنبلی و بهبودی خلق وخوی و افزایش مشارکت اجتماعی و تغییر در متغیرهای شخصیتی با تغییرات شیمی بدن ،افزایش قوه خودپنداری و عزت نفس بسیار سخن گفته اند .
بنابراین نوعی درمان سودمند درحوزه فرهنگی به شمار می آید و لازم است مسئولین فرهنگی و ورزشی و همچنین آموزش و پرورش و وزارت علوم توجه بسیار ویژه ای به آن داشته باشند و در همگانی کردن آن گام های اساسی بردارند ؛ زیرا پیشرفت فرهنگی و اجتماعی یک کشور بستگی به سلامت و تندرستی جسمی و روحی جوانان آن کشور دارد.
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.