جلسه عصر و نطق پسران
اما در جلسه بعداظهر که برای پسران آماده شده است دبیر برنامه پس ازخوش آمد به حاضران و بیان مقدمات و اهمیت انتخاب شدن و انتخاب کردن و فوائد تمرین مهارت های اجتماعی و فعالیت گروهی آنگاه کریم اولین نفری است که در جایگاه قرارمی گیرد و چنین می گوید:
مربیان که نسل فردا را تحت آموزش و تربیت قرار می دهند توشه تربیتی را از کجا یافته اند؟ طلایه داران تربیت نسل فردا ، درس گذاران ، برنامه ریزان درسی ، درس نویسان ، معلمان ، مدیران و مجریان آموزشی به لفظ عام مربیان جامعه فردا توشه تربیتی شان به کدام سمت و سو تمایل دارد برود؟ باید به دو سوال در این حوزه پاسخ داد :
اول - مربیان نسل فردا این آورده سرمایه ای خود را از کجا یافته اند؟
دوم اینکه کم یا زیاد کردن سرمایه تربیتی مربیان برای رفع نیازهای نسل فردا چه موقع ضرورت پیدا می کند و با چه معیاری به این ضرورت پی می بریم؟
حالا خیلی ها آماده اند بگویند که همه اینها را می خواهند اما با تاسف باید گفت که اگر جامعه ای بخواهد همه چیز را به همه کس تعلیم دهد تلویحا اعلام کرده است که هدف مند بودن تعلیمات و یا اتخاذ سمت گیری اختصاصی در جریان آموزش هیچ لازم نیست ! جامعه ای این چنین ناچار است رضایت دهد که جوانانش نیز به همین زیاده خواهی دچار شوند و هرگونه هدف مندی یا سمت گیری برای کار و زندگی را غیرضروری بدانند !
به بیان دیگر طرز برخورد تعلیمات با مخاطب موثرترین سمت دهنده به مخاطب است برای اینکه یاد بگیرد چگونه با مشکلاتش برخورد کند!
جامعه ای که همه کس همه کار را می دانند و همه در کارها صاحب نظر و همه در کارها می توانند کاری را عهده دار شوند روحیه همه فن حریف این خود مضرات بسیار زیادی جهت پیشبرد کار این جامعه و حذف رقابت سالم گام برداشته شده است و از قدرت رقابت و پرورش و بروز خلاقیت می کاهد .
امروز جوامع پیشرفته به علت تنوع و تقسیم کارتخصصی و تقسیم کار اجتماعی به پیشرفت نائل آمده است.
رضا می گوید: مربیانی که جز تعریف و تمجید از مخترعین بزرگ حرف دیگری ندارند که بزنند و جز افعال که پیداست کلیشه فعل دیگران است فعل دیگری از ایشان ساخته نیست چگونه ممکن است الگوی مستقل برای شاگردان خود شوند و یا صلاحیت تمیز دستاورد های ابتکاری از دستاورد های اقتباسی محصلین را داشته باشد؟
محمد می گوید : در مدرسه مبتنی بر آموختنی های سیال ، نقش آموزشی جامعه بی گمان کمتر از نقش آموزشی درس و مدرسه نیست منتها محیط مدرسه را می توان با مصداق های عینی از سلامتی رفتار شخصیت خلاق ، چنان جذاب و فعال نگهداشت که همه مخاطرات بد آموزی از سایر منابع اطلاعاتی محیط در قافیه ای نظیر ادب آموختن از بی ادبان قرار گیرد و خنثی شود. اینکه درس نویس و معلم به ما بگویند شهامت خیلی خوبست و ترس خیلی بد است درما آیا انتقال رفتار صورت گرفته است؟
اگر برایمان اثبات کنند باز هم معلوم نیست که انتقال رفتار اتفاق بیافتد و یا حتی انگیزه تغییر رفتار درما ایجاد شود ! صرف معانی و نظر و صرف اثبات و استدلال هیچ باعث نمی شود که رفتارکسی تغییر کند مگر به ظاهر!
اما اگر آدمی در فضایی قرار بگیرد که در آن فضا افرادی باشند که بر اثر شهامت داشتن به ارزش هایی رسیده اند و افرادی که بر اثر ترس به خسارت و مرارت دچارشده اند و معنی گفتارها مصداق هایی پیدا کرده است، آنگاه بر اثر مشاهده تکراری آن مصداق ها میل به تغییر رفتار متبلور می شود ، پس اعتبار تعلیمات نظری به این است که با مصداق های واقعی همخوانی کند ؛ بنابراین اگر انتظار داریم که تعلیم و تربیت بتواند شخصیتی خلاق پرورش دهد لازمست دو مشخصه زیر در فضای درس و مدرسه فراهم آید.
اولا آمادگی پل زدن بین معانی و مصداق ها را همواره محفوظ و برقرار بداریم .
ثانیا بپذیریم که میل به کردار مستقل و تفکر مستقل درمحصل فقط در صورتی شکل می گیرد که لااقل در محیط آموزشی او ، مصداق های ارزشی این گونه کردار و نیز مصداق های ضد ارزشی خلاف این گونه کردار عیان باشد.
منوچهر می گوید: در زمانه ای که نیروهای جوار تربیت مدرسه ای چنین گسترده عمل می کنند و تغییراتی سریع و خارج از کنترل سیاست گذاران تعلیم و تربیت را در بطن خود می پرورند این ذهنیت که نهاد مدرسه موثرترین مهد تربیت نسل برای فردای جامعه است یا موثرترین جایگاه برای انتقال علم ، فن و هنر پیشینیان به آیندگان اساسا قابل دفاع نیست ، اگر اکتسابات محصل از تعلیمات مدرسه ای در پیوند با معضلات جامعه نباشد و فقط نظرات معلم و مربی را تایید و توجیه کند نتایج رفتاری حاصل از آموزش فقط در ظاهر و باور کاملا صوری مطلوب و بی عیب جلوه می کند و در پس آن هنگامی که سرانجام فارغ التحصیل وارد جامعه می شود چون در برخورد با مشکلات واقعی کار و تولید و زندگی اجتماعی هیچ آمادگی ندارد به سرعت و به سادگی تسلیم روال های جاری جامعه می شود و می پذیرد که آموخته های صوری دوران تحصیل را جز برای توجیه حرکات متداول اصناف و سازمان ها نمی تواند یا نباید به کار بندد !
محسن می گوید : هر گاه سببیت زمان را از جمله عوامل کاملا موثر در تشکل و تبلور ارزش های تربیتی نسل های آینده تلقی کنیم به ناگزیر پذیرفته ایم که بخشی از مسئولیت پرورش آیندگان باید به خود آنان محول شود نسلی که قرار است فردایی موفق تر از امروز برای جامعه فراهم آورد ، قبل از خدمت مفیدتر و موثرتر به جامعه اش باید بتواند به نقاط ضعف و قوت خودش پی ببرد ، خودش را خوب بشناسد و به موثرترین وجه خودش را تربیت کند ، از کودکی از زمان حاضر که ما به او می گوئیم و نگران تربیت و رفتار آتی او هستیم چنان بار بیاید که بتواند در بزرگسالی بایسته ها و شایسته های رفتاری خویش را در اتحاد با آنچه جامعه اش لازم دارد و آنچه پروردگارش ارج می نهد تشخیص دهد و به عمل آورد ، ظرفیت او برای فراتر نگریستن از خود به درجه ای رشد کند که بتواند همواره رابطه ارزشی میان خود و جامعه و خدا را مد نظر داشته باشد ، نه فقط از تلاطم امواج ارزشی رفتار آدم ها یا خدمات و کالایشان متحیر نشود بلکه خود بتواند امواج ارزشی جدیدی را بیافریند و بتواند در میدان رقابت با ابتکارات و ابداعات بین الملی سرافراز باقی بماند ، تا زمانی که تعلیم و تربیت نسبت به آنچه از مخاطب انتظار دارد ناآگاه است و قاصر از تبیین عاقبت خط سیر هر مرحله از یادگیری ها عمل می کند یا برایش روشن نیست که تخصیص این همه سرمایه و وقت و نیرو به چه منظور است پنجره های واقع بینی درمسیر تحصیلات مدرسه ای شیشه شفاف پیدا نمی کند منظره کار و زندگی بعد از آموختن جز به مدد وهم و خیال شناسایی نمی شود و به تبع وهمیات و خیالات است که معلم و متعلم هر دو سرگردان و سردرگم درعرصه جامعه گام برمی دارند ، پس هرگاه برآن باشیم که سمت گیری برای پرورش نسل خلاق را جدی بگیریم چاره ای نیست جز آنکه پنجره های واقع بینی معلم و متعلم را باز بگشائیم و دورنمای وهمی ذهن ها در مدارس را بر هم زنیم و آموزش و آموختنی ها را در رابطه ی نزدیک با واقعیات زندگی و کار معنی کنیم که دراین صورت و فقط دراین صورت است که تصورات خلاق از وهمیات فاصله می گیرند و جایگاهی قابل تصدیق در جامعه پیدا خواهند کرد ، نوجوان به جوانی می رسد و طالب آن می شود پس پنجره و ورای سرگرمی ها و هیجاناتش به زندگی خود نیز معنایی ببخشد پس چون نمی تواند دورنمای بعد از تحصیل را واقع بینانه بسنجد عاقبت آموختنی هایش را با تصوراتی وهمی از کار و زندگی معنی خواهد کرد و البته این تصورات دیری نمی پاید ؛ زمانه خیلی زود شواهدی از بطلان تصورات وی را در اختیارش می گذارد و آنگاه او می ماند و سرگردانی هایش درصحنه زندگی و کار.
بنیامین می گوید : در آموزش های امروز ایران از سطح کودکستان تا بعد از دانشگاه ترجیح داده می شود که تحصیلات را در حصاری جدا شده از مسائل کارو زندگی نگهدارند و درعین حال هیچ معنی روشنی از واقعیات زندگی و کار پس از تحصیل را نیز در اختیار محصل قرار ندهند ، وقتی هشت تا ده سال از جامعه دور باشد بعد در دوره جوانی که خود رادربیگانگی با مناسبات تولید و کار و زندگی ببیند انگار در یک میدان پرتناقض تحصیل و تربیت و بستر کار جامعه و خدمت و درآمد از خلاء به فضا و از فضا به زمین هبوط کرده است.
آیا فاصله انداختن بین آموزش و زندگی و کار « منظره پنجره روزگار» پس از فارغ التحصیلی پر از ابهام پنجره را یک ضرورت اجتماعی یا یک تز قابل دفاع و معتبر می دانیم ، منظره پشت پنجره های کلاس درس چه می شود ؟
اگر فضای مدرسه متصل به فضای محیط نیست پس تعلیم و تربیت به کدام واقعیات نظر دارد و از کدام واقعیات بیرون مدرسه ای سخن می گوید؟
امروز نه دانش آموز پنجره ای به سوی جامعه گشوده دارد و نه معلم می تواند وصف واقعیات محیط را برای شاگردانش بازگو کند!
نه محصل اختیار دارد متصل به صحنه جامعه بماند و درس بخواند و نه درس گذار و درس نویس چیزی از نشیب و فراز آینده محصل می گوید!
بسته نگهداشتن فضای تحصیلات و فاصله گذاری بین مدرسه و جامعه برای نظام تعلیم و تربیت امروز ایران چنان عادی و پسندیده جلوه کرده است که حتی وقتی احتمال آن می رود که در بین درس ها فرصت هایی ایجاد شود و محصل بتواند احیانا به مشاهدات بیرون مدرسه ای بپردازد یا باز اندیشیدن را تجربه کند همه گردانندگان آموزشی و حتی والدین دل نگران می شوند !
و آخرین نفراز کاندیداها حسین است که می گوید:
بوفه های مدارس که در نبود سرانه مدارس و شیر رایگان برای مدیران محل درآمدزایی شده است و اخیرا با ورود سازمان دانش آموزی برای شکار مادی این درآمد به ازای هر دانش آموز هزار تومان یا بیشتر به اجبار در بعضی استان ها جولانی است از ارائه خوراکی های ترش مزه و خوش مزه بی مجوز و با مجوز ازبهداشت ، خوراکی هایی که نه تنها برای دانش آموزان مناسب و مفید نیست بلکه غیربهداشتی و غیر مواد پروتئین و خالی از ویتانین و عناصر کالری دار استاندارد می باشد که ما به دست خود تزریق پرخوری ، بدخوری و آشغال خوری را به بچه ها آموزش می دهیم ، پرخوری ای که شاید در لحظه ای زیر دندان های بچه های معصوم خوشمزه و جذاب باشد ! اما سمی است که وارد بدن می شود و ما از آن غافلیم که نسلی خرفت ، پرخور و بدخور به نسل فردای جامعه تحویل داده خواهد شد که حتی تصور نتایج آن وحشتناک است ، اما بوفه های مدارس به علت درآمد بالا ، مرکزی شده است برای درآمد بی حساب و کتاب برای افراد سودجو که طعمه آنان بچه های کودک و نوجوانی شده است که صبحانه نخورده راهی مدارس می شوند ، طعمه در حال ترکیدن است ؛ قدری تامل و توجه حتما حساب کار به دست ما می دهد که چه فاجعه ای در آینده رخ خواهد داد!
وقتی آخرین نفر نطقش را به پایان می برد و رای گیری آغاز می شود ، حرفه خبرنگاری من حکم می کند تا پایان برنامه حضور داشته باشم و گزارش خود را تکمیل کنم ، اما حجم مطالب پراز نکته های اساسی و هشیاری نوجوانان و جوانان در ارائه اندیشه های خردورزشان در دیدن ضرر و زیان کج روی های پیش روی آموزش و پرورش مرا از فرط تحیر برآن داشت تا به سرعت جلسه را ترک کنم ، البته نمی دانم در رای گیری کدام یک از ناطقان رای آورده اند اما از نظر من همه آنها برنده هستند ! چون این طور که واضح است بچه ها از سیاست گذاران ، درس نویسان و کارگزاران دستگاه تعلیم و تربیت نافذتر و عمیق تر فکر می کنند و می فهمند !
اگر قبول ندارید کافی است چند مصاحبه و نظرات اعضای شورای عالی آموزش و پرورش و دیدگاه های وزرای آموزش و پرورش ادوار گذشته تا کنون را مطالعه نمایید و با این نظریات مقایسه کنید ! ...
پانوشت : در تدوین این گزارش و ویرایش مطالب برای برداشت موزون تر، از منابع ونظرات صاحب نظران تعلیم و تربیت استفاده شده است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان