صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

آموزش و پرورش و ایدئولوژی و نقش میرزاحسن رشدیه در مدارس نوین ایران

 تاریخ ایران مدرن که خط شکل‌گیریِ کارخانه‌های فولاد تا هویت ملی و درصد نسبتیِ جمعیت شهرنشین به روستایی-ایلاتی را مورد بحث قرار می‌دهد، گوشه‌چشمِ ناگزیری نیز به آموزش و پرورش دارد؛ مثلاً اینکه؛ چطور «میرزا حسن تبریزی» کولیِ تحققِ ایده‌ی مدرسه شد، تا نقشی از مدارس نوینِ دنیا را بر چهره‌ی عبوس اکابر بکشد و نیز بتواند، شکل خواص‌خواهیِ دارالفنون و مشیریه را با طرحی نو براندازد.

رشدیه، که قشر روحانی را در تحقق ایده‌اش مقابل داشت، بارها مکان مدرسه را تغییر داد و به آوار ساختمان و لاشه‌ی آرزویش چشم دوخت. در همین کشاکشِ مدرن شدن ایران است که می‌بینیم، چطور هجوم قشری‌مسلک‌ها، وی را از شهری به شهری کشاندند، بلکه هم‌صدایی مقابلِ توبیخ‌های آن‌ها که فریاد می‌کشیدند: «آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟» بیابد، تا سرانجامِ خون‌دل‌هایش به بچه‌های این سرزمین بگوید: «تاریخ امروز را باید تا آخر عمرتان در یادتان نگه دارید که در روز پنج‌شنبه پنجم ربیع‌الاول، اول برج میزان ۱۳۰۴ وارد به مدرسه شده‌اید». اما بی‌تردید، وی در آن خطابه‌خوانی و شب‌نامه‌نویسی‌ها که تأکید می‌کرد: «شما مثل یک آدم بی‌قیمت مانند مرغ و خروس با خاک بازی می‌کردید و از امروز شاگرد مدرسه شده، بعد از این با کاغذ و کتاب بازی خواهید کرد»، نمی‌دانست آن دست بزرگ، زیر میز این بازی‌های کوچک می‌زند و بازی خودش را ترتیب خواهد داد.

آموزش و پرورش و ایدئولوژی و نقش میرزاحسن رشدیه در مدارس نوین ایران

( مکتب خانه ای در دوران قاجار )

شاید، عطف تغییر در سیستم آموزشی را بتوان در برگی دید که محتوای عینیِ یک گفتمان رسمی را در سال۵۷ رقم زد؛ در واقع این ورق، دیگر می‌خواست از یک دکترین تندروی سیاسی بگوید و محافظه‌کاری را در صفحات پسِ پشت جا بگذارد؛ ایدئولوژی‌ای که در تکثر نیروهای غیرشخصی‌اش میان بازار و بوروکراسی تا رسانه و مدرسه، به تربیت نسلی مصرف‌کننده برای تولیدات‌اش عمیق می‌اندیشید.

جان پتروف پلامناتز در کتاب «ایدئولوژی»، از نوعی بهره‌برداری ایدئولوژیکی سخن گفته که به‌راحتی می‌توان ردّ آن را در محتوای آموزشی ایران پی گرفت؛ «ترغیب مردم به فداکاری‌های بزرگ در راه آرمان‌هایی که نزد رهبران به‌مراتب مهم‌تر و پرمعناتر است تا نزد خود آنان»(ص۱۷۹). «برنامه‌ی درسی ملی جمهوری اسلامی ایران» مصوب شورای عالی آموزش و پرورش که در آن قید شده، امید است: «اجرای این سند تحول‌آفرین گامی بلند در برنامه‌های درسی نظام آموزش و پرورش کشور باشد و با بازنگری و بازتولید محتوای آموزشی و کتاب‌های درسی، زمینه‌ی دست‌یابی دانش‌آموزان به‌مراتبی از حیات طیبه فراهم آید»، حوزه‌های تربیت و یادگیری را با «حکمت و معارف اسلامی» آغاز می‌کند و بعد از عناوینی چون «قرآن و عربی» در مرتبه‌ی آخر خود (ردیف۱۱) به «آداب و مهارت‌های زندگی و بنیان خانواده»(ص۱۹ و ۲۰) می‌رسد!

روزی که با شلیک تیری به پای رشدیه، وی را مجروح و مدرسه‌اش در لیلی‌آباد را بستند و او شعری به این مضمون خواند: «مرا دوست، بی‌دست‌وپا خواسته است/ پسندم همان را که او خواسته است»، حدود یک قرن روی تقویم گذشته است؛ اما هنوز هم سیستم آموزشی ایران به‌مثابه‌ی «پروکروستس» با معلم‌ها و دانش‌آموزان رفتار می‌کند. این اسطوره‌ی یونانی، رهگذران را به بهانه‌ی مهمان‌نوازی به خانه‌ی خود می‌بُرد و روی تختی می‌خواباند؛ اگر از طول تخت کوتاه‌تر بودند، آن‌قدر آن‌ها را می‌کشید یا بدن‌شان را روی سندان با چکش می‌کوبید تا هم‌طول تخت شوند و اگر بلندتر بودند، از پاهایشان می‌برید!

آموزش و پرورش و ایدئولوژی و نقش میرزاحسن رشدیه در مدارس نوین ایران

ماحصل چنین برنامه‌ریزی انتزاعی را امروز در جامعه می‌بینیم؛ از دست‌شدن تمامی مفاهیم بنیادین برای تعیُن یک جامعه‌ی مدنی، خروجی عمل پروکروستسی است؛ رویکرد «آن‌جهانی» در تدوین یک برنامه و خواباندن ملتی روی یک تخت تا درنهایت، توابعی در قالب مصرف‌کننده، تولیدی این سیستم باشد!

میرزاحسن، که روزی برای به‌حداقل رساندن تنش میان ایده‌ی مدرسه‌ی نوین و مکتب‌خانه‌ها -که بنیادی دینی داشتند- از به‌صدا درآوردن زنگ خودداری کرد تا از بهانه‌جویی تندروها که طنین آن را شبیه ناقوس کلیسا می‌شنیدند، خلاص شود؛ بی‌شک نمی‌دانست پوستی که آرام‌آرام از شمایل دارالتأدیبیِ آموزش انداخت، امروز بر تن برنامه‌ای‌ست که مفاهیمِ: فردیت، حقوق شهروندی، مسوولیت اجتماعی، مشارکت مدنی و شادی عمومی را با همان فلک‌های متعصب به چوب بسته و درنهایت، پاهایی تاول‌زده را روانه‌ی اجتماعی می‌کند که تک‌افتاده‌ها با اهداف جزیره‌ای ترتیب‌اش داده‌اند؛ بی‌شهرهایی که بتوان برایشان طرحی جامع داشت و جامعه‌ای که پاسخ‌خواه و پرسش‌گر، به روبه‌رو نگاه کند و مفهوم زمانی-مکانیِ آینده را در ذهن و میان دست‌هایش داشته باشد!

صور ما


آموزش و پرورش و ایدئولوژی و نقش میرزاحسن رشدیه در مدارس نوین ایران

منتشرشده در یادداشت

میرزا حسن رشدیه معلمِ لجوج و سرسخت آذربایجانیلجاجت اگر درپایِ هدفی مقدس مانند عدالت طلبی، آزادی خواهی و آگاهی بخشی باشد همیشه زیباست چرا که بزرگترین و پر ارزشترین دستاوردهای انسانی، همیشه محصول لجاجت و صبوری بوده است.
در کودکی که بر خواسته خود بیش از اندازه لجاجت کرده و سرانجام مادر و مادربزرگ را ذله می کردیم در آن لحظه آخر که تسلیم خواسته مان میشدند همیشه یک ناسزای خفیفی نثاران می کردند:
 سنین نس داماریوا...!

این لجِ مخصوص آذربایجانی در تاریخ چقدر زیبا بوده:
لجِ بابک در بارگاه خلیفه که کفر خلیفه را درمی آورد و به سلاخی اش می انجامد، لج ستارخان در پای مشروطیت ایران, لج ثقه الاسلام  تبریزی در مقابل خواسته فرمانده قشون روسی تنها برای یک تائید، یا لج صمد و مخصوصا لج بهروز دهقانی با دستان بسته در حصار عمله و اکره آقای پرویز ثابتی خوشتیپ...!

اما این رشدیه مثل اینکه در آن لجاجت مخصوص تبریزی سرآمد همه بوده!
آنها از راههای مختلف می آیند اما برای هدف مشترک: از خرمدینی از شیخی گری، از مشی چریک... و این یکی رشدیه از درس و مشق و تخته سیاه...همگی چون رودهایی که از نواحی مختلف می آیند ولی به یک دریای مشترک می ریزند...آزادی و عدالت و آگاهی.

اولین بار که در زمان ناصرالدین شاه، نخستین مدرسه اش را در محله ششگلان تبریز باز کرد یک سال بیشتر طول نکشید که با فتوای پیشنماز محل، متعصبان حمله کرده مدرسه را تخریب و با چوب و چماق به جان دانش آموزانش افتادند ، رشدیه شبانه به مشهد فرار کرد. پس از شش ماه دوباره برگشت دومین مدرسه اش را در محله بازار باز کرد اما باز متشرعین خرابش ساختند.

رشدیه سومین مدرسه اش را در محله چرنداب تبریز گشود اما باز ویران کردند! این بار، چهارمین مدرسه اش را در محله نوبر تبریز برای کودکان تهیدست بازکرد . تعداد دانش آموزان بیشتر بود ، مخالفانش به نزد پدر رشدیه رفته و به او هشدار دادند که اگر به فکر جان فرزندش هست او را از ادامه مدرسه سازی باز دارد...

رشدیه باز به مشهد رفت اما اندکی بعد به تبریز بازگشته پنجمین مدرسه اش را در محله بازار تبریز راه انداخت . استقبال دانش آموزان این بار متعصبان را بیشتر خشمگین ساخت ، به مدرسه حمله کرده یکی از دانش آموزان را کشتند...
و تازه، در آن زمان، تبریز به خاطر ارتباط با تحولات قفقاز و عصر تنظیمات عثمانی از همه شهرهای ایران رشد یافته تر بود و قرار بود اندکی بعد در مشروطه خواهی ایران نقش خطیری را بازی کند ؛ آن وقت حدیث مفصل بخوان از اوضاع سایر شهرهای ایران...!
رشدیه باز به مشهد رفت و مدرسه ای را در آنجا دایر کرد اما این بار، مکتب داران سنتی مشهد حمله کرده ، مدرسه رشدیه را غارت کرده و دستش را نیز شکستند!

رشدیه به تبریز بازگشت و ششمین مدرسه خودش را در لیل آباد باز کرد . مدرسه اش سه سال دوام آورد اما شبی به مدرسه اش حمله شد و با شلیک گلوله متعصبین، پایش زخمی شد و دستش را که قبل از این در مشهد شکسته بودند چنین سرود:
 مرا دوست بی‌دست و پا خواسته است
 پسندم همان را که او خواسته است....

میرزا حسن رشدیه معلمِ لجوج و سرسخت آذربایجانی

دیگر همه می ترسیدند حتی خانه خود را برای مدرسه به او کرایه دهند . رشدیه با فروش کشتزار خود، با اجازه علمای نجف، مسجد شیخ الاسلام تبریز را به مدرسه تبدیل کرد اما این بار، صدای زنگ مدرسه به تریج قبایشان برخورد که شبیه ناقوس کلیساست!...

باز مخالفانش حمله کرده این بار برای تخریب مدرسه اش تنها به بیل کلنگ اکتفا نکرده بلکه به نارنجک متوسل شدند که از باروت و زرنیخ ساخته شده بود!

ذهن ها تکان نمی خورند اما  ابزار تخریب در جامعه ترقی می کرد! این هفتمین مدرسه اش بود.

اواخر عمرش که دیگر ناتوان گشته بود اما از لجاجت تبریزی اش کم نشده بود!

در 90 سالگی هم دست بردار نبود!

روزی در کلاس بیهوش شد . پزشکی آوردند که سفارش کرد حتما باید از تدریس دست بکشد. در آنجا بود که وصیت نامه معروفش را بر زبان راند:
«چه بهتر در کلاس درس بمیرم و پس از مردن، در جایی دفن کنید که شاگردان مدارس پا بر روی گورم بگذارند تا روحم را شاد کنند»

معلم لجوج سرانجام سعادت آن را یافت که بر روی شانه های انبوهی از شاگردان خود به خانه ابدی اش رهسپار گردد...
 به نظر می رسد که سرانجام، درخت دانش بر تبر جهل پیروز شده بود و پوست و گوشت نحیف معلم بر شلاقِ نادانی متعصبان...

کانال تاریح تحلیلی ایران


میرزا حسن رشدیه معلمِ لجوج و سرسخت آذربایجانی

منتشرشده در یادداشت

چالش های مدیریت علمی در آموزش و پرورش ایران

اگر وضعیت آموزش و پرورش کودکان را همین روزها درنیابیم، سال های بسیاری را باید به تیمار زخم های جامعه صرف کنیم. زخم های عمیق ناشی از آسیب های اجتماعی، سقوط فرهنگی و اخلاقی، آشفتگی اقتصادی و بن بست سیاسی که پیکره جامعه را شرحه شرحه خواهند کرد.

سیستمی که عملا وظیفه آماده سازی افراد برای زندگی در آینده را بر عهده دارد، اینک ذیل تئوری های متعلق به دهه ها قبل برنامه ریزی و مدیریت می شود.

در حوزه برنامه ریزی آموزشی که می توان آن را به مثابه ستون فقرات و موتور محرکه آموزش و پرورش دانست، کماکان با مفاهیم و تعاریف برجای مانده از تئوری های دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی کومبز دست به گریبان است. مع الاسف در سال های گذشته این رشته دانشگاهی در مقطع کارشناسی ارشد حذف شد، چنانچه گویا آموزش و پرورش اساسا به برنامه ریزی از نوع آموزشی نیازی ندارد.

در حوزه برنامه ریزی درسی البته وضعیت تا حدودی مساعدتر بوده و کتب و مقالات ترجمه شده در این حوزه نسبتا جدیدتر است.
با این حال در حوزه برنامه ریزی درسی نیز موانع بسیاری برای انجام برنامه ریزی و اجرای آن ها وجود دارد. ایدئولوژی غالب بر ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور عمده ترین این موانع است که برنامه ریزی بر اساس واقعیت ها و نیازهای روز فراگیران را ناممکن می سازد؛ در چنین وضعیتی برنامه ریزان ناچارند بخش هایی از فرآیند برنامه ریزی را فدای مصلحت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور کنند.

در حوزه مدیریت آموزشی ورود و کاربست تئوری های مدرن مدیریتی، سالیان بسیار جایگاه درخور توجهی در نظام آموزشی کشورمان نداشت؛ ورود مفاهیمی همچون مدیریت فرایند مدار، کیفیت جامع و برخی مفاهیم از این دست نتوانست گره از کار مدیران آموزشی بگشایند. چرا که فرآیند انتخاب و انتصاب مدیران به گونه ای بود که زیرساخت های لازم برای به کارگیری شیوه های علمی را مهیا نمی ساخت. چه بسا افرادی با رشته های تحصیلی غیرمرتبط، فاقد مهارت های حرفه ای و تجارب مدیریتی به صرف وابستگی های جناحی یا تعلق خاطر به فرد یا قومی خاص جهت تصدی پست مدیریت انتخاب می‌گردد؛ در چنین شرایطی برخورداری از خلقیات مدنظر مدیران بالادستی یعنی فرمانبرداری بی قید و شرط بیش از هر مشخصه دیگر مورد تاکید بود.
در رویه مرسوم انتصاب مدیران مدارس به طور مستقیم از سوی مدیران مناطق و با تائید حراست منطقه انجام می شد. لذا شاخص های حرفه ای و مهارت های انسانی کمترین نقش را در این انتصابات داشته و وابستگی های سیاسی یا قومی تعیین کننده ترین اصل در انتخاب مدیران مدارس بود.

چالش های مدیریت علمی در آموزش و پرورش ایران

در زمینه انتصاب مدیران ستادی نظام آموزشی نیز اوضاع بر همین منوال است.
اگرچه طی دهه های گذشته یک بار در دولت اصلاحات و بار دیگر نیز در دولت حسن روحانی، فرایند انتخاب و انتصاب مدیران تغییرات قابل توجهی را به خود دید. چنانچه در دولت اصلاحات با شکل گیری و تقویت تشکل های معلمان، موضوع انتخابی شدن مدیران مدارس در دستور کار قرار گرفت؛ اما پس از پایان عمر این دولت، انتصاب مدیران مدارس به همان رویه پیشین بازگشت.
از سال ۹۷ با ابلاغ شیوه نامه انتخاب و انتصاب مدیران مدارس، تغییر قابل توجهی در این زمینه پدید آمد. این اتفاق با تلاش جمعی از کارشناسان حوزه مدیریت آموزشی و کارکنان ستادی رقم خورد. با این حال طبق معمول، موانع موجود بر سر راه اجرا، طرح را از شکل اولیه آن دور ساخت.

طرح انتخاب مدیران آموزشی مدارس در راستای تحقق راهکار ۶-۲۲ سند تحول بنیادین، با هدف تضمین و بهبود کیفیت در مدارس به اجرا در آمد. اما آنچه با گذشت ۳ سال از ابلاغ رسمی این شیوه در حال اجراست، کمتر شباهتی با طرح اولیه و اهداف آن در انتخاب علمی و دموکراتیک مدیران مدارس دارد.

سه حوزه برنامه ریزی درسی، برنامه ریزی آموزشی و مدیریت آموزشی به عنوان مجاری کاربست علوم تربیتی در نظام آموزشی به شمار می روند؛ با این حال تاثیر عوامل حاشیه ای بر عملکرد نظام آموزشی به مراتب بیش از عوامل بنیادی همچون علوم تربیتی است.

چالش های مدیریت علمی در آموزش و پرورش ایران

به کارگیری دستاوردهای سایر شاخه های علوم تربیتی از جمله تکنولوژی آموزشی، روانشناسی تربیتی، فلسفه تعلیم و تربیت و برخی دیگر از زیرشاخه های آن در نظام آموزشی کشورمان به مراتب کمرنگ تر از سه حوزه اصلی یاد شده است.
با وجود مشکلات اساسی در شیوه های مدیریت منابع انسانی و مالی در آموزش و پرورش، به نظر می رسد سرمایه گذاری در آموزش طی سال های آتی از بخش دولتی به سوی بخش خصوصی سوق پیدا کند؛ چرا که بهره وری آموزش رسمی و دولتی بیش از پیش مورد سوال قرار گرفته است. ضمن آنکه بدون کاربست شیوه های مدرن و علمی در برنامه ریزی های آموزشی و درسی و شیوه های مدیریتی، امکان بهبود کیفیت دانش آموختگان نظام آموزشی به عنوان خروجی اصلی آن، دور از دسترس خواهد بود.

کانال تابان


چالش های مدیریت علمی در آموزش و پرورش ایران

منتشرشده در یادداشت

 موانع سیاسی رشد علم در ایران و آموزش و پرورش ایدئولوژیک  تمام کشورهایی که به توسعه رسیده اند بنیاد تصمیمات خود را بر پذیرش و تقویت علم مدرن مبتنی کرده اند. علمی که تکرار پذیر، همگانی، مساله مند و ابطال پذیر است. این فرآیند در غرب از دوره رنسانس آغاز شد و کشورهای دیگر جهان هم به آن پیوستند. پذیرش علم البته منوط به رفع موانع و کسب آمادگی هایی است که در ممالک مختلف، متفاوت  است. موانعی که هم در حکومت وجود دارد و هم جامعه.

به نظر می رسد در این میان رفع موانع سیاسی بر برچیدن محدودیت های اجتماعی اولویت دارد.

این یادداشت می کوشد تا موانع سیاسی پذیرش و رشد علم مدرن در دوران چهل ساله اخیر را برشمارد:

بدیل سازی برای علم مدرن:

پس از پیروزی انقلاب و به ویژه رخداد انقلاب فرهنگی تلاش های فراوانی برای نفی علوم انسانی مدرن و جایگزینی آن با علوم انسانی اسلامی آغاز شد. برنامه ای که حتی داعیه فیزیک و شیمی اسلامی را در سر می پروراند و می کوشید تا طرحی نو در اندازد. تلاش هایی که در پانزده سال اخیر تشدید هم شده است!

علم در خدمت تبلیغات سیاسی: در ایران اما دانشگاه حدود یک سده است که به زائده ای بر بوروکراسی رایج تبدیل و زندگی دانشگاهی به نوعی زیست کارمندوار و بی ارتباط با مسائل جامعه و حکومت تبدیل شده است!

از آن جا که امروزه گزاره" دانش، قدرت می  آورد"، بدیهی تلقی می شود، نظام سیاسی در ایران پس از انقلاب کوشید تا با ابداع مفهوم تولید علم، آن را به خدمت تبلیغات سیاسی در آورد. تولید فله ای مقالات برای القای حس کارآمدی و پیشرفت به مخاطبان داخلی و خارجی از خروجی های این سیاست است!

آموزش و پرورش ایدئولوژیک: 

پرورش روحیه علمی در جهان بیش از همه در مدارس صورت می گیرد. دانش آموزانی که می آموزند ساعی، خلاق و ملتزم به اخلاق علمی تربیت شوند. در ایران اما ایدئولوژی به مثابه سازه ای انتزاعی، دستوری، نقد ناپذیر و عمودی دست اندرکار پرورش دانش آموزان برای تحقق آرمان های سیاسی است!

موانع سیاسی رشد علم در ایران و آموزش و پرورش ایدئولوژیک

 نفی استقلال دانشگاه ها:

مهمترین کانون تجدد در جهان دانشگاه ها هستند که توانسته اند مبتنی بر علم مدرن، مسائل جامعه را حل و فصل کنند. در ایران اما دانشگاه حدود یک سده است که به زائده ای بر بوروکراسی رایج تبدیل و زندگی دانشگاهی به نوعی زیست کارمندوار و بی ارتباط با مسائل جامعه و حکومت تبدیل شده است!

تسری غرب ستیزی به علم ستیزی:

انقلاب ایران اگر چه در ابتدا برای رهایی از استبداد شکل گرفت ولی به سرعت به وادی غرب ستیزی غلتید. نتیجه منطقی این ستیز هم نزد دست اندرکاران انفلاب فرهنگی عبارت از تخطئه علم به مثابه بنیان دنیای مدرن بود. اگر چه اکنون پزشکی و مهندسی جایگاه خود را بازیافته اند ولی علوم انسانی هنوز هم در معرض اتهام اند!

هراس از پیامدهای علم مدرن:

علم هم از تحولات اجتماعی تاثیر می پذیرد و هم بر آن ها تاثیر می گذارد. علم مدرن همچنین جسارت اندیشه ورزی، نقد سنت و قدرت، و دموکراسی را به ارمغان می آورد. عجین بودن علم و برابری خواهی هم موجب آزاد شدن بسیاری از ظرفیت های انسانی و اجتماعی می شود. پیامدهایی هراسناک برای نظم هایی که بیش از همه به کنترل جامعه می اندیشند!

کانال مهران صولتی


موانع سیاسی رشد علم در ایران و آموزش و پرورش ایدئولوژیک

منتشرشده در یادداشت

کرونا و نیازسنجی آموزشی و انتخاب مواد و کتاب های درسی کووید۱۹ نشان داد که؛ چه درسهایی نیاز به تدریس دارند و چه درسهایی را می‌توان در حاشیه برنامه درسی گنجاند و به صورت خود خوان به سرمنزل مقصود رساند.
 برخی از موضوعات و آموزه ها هستند که نیاز به شرح و بسط و واکاوی و جراحی و مشاهده و آزمایش و استنتاج دارند و باید از طریق افراد متخصص و صاحب نظر توضیح داده شوند تا یادگیرنده بتواند آنها را بفهمد و آمادگی لازم برای فهم موضوعات مرتبط با آنها را پیدا کند و آموخته های خود را به کار گیرد.
 اما موضوعاتی هم وجود دارند که فهم آنها بدون استاد و آموزگار نیز میسر است و تقریباً هیچ نکته مستتر و لایه پنهان و مبهمی ندارند که لازم باشد شخص دیگری برای تدریس و تفهیم آنها معطل شود. این قبیل موضوعات، که جزو واضحات و بدیهیات اند، گاهاً چنان سهل و ساده و سطحی هستند که هر کسی با داشتن سواد و مهارت خواندن، می‌تواند آنها را بخواند و بفهمد.
 با شیوع کووید۱۹ و تعطیلی مدارس و خانه نشینی دانش آموزان و شروع تدریس تلویزیونی و اینترنتی و آنلاین، هر دانش آموز و پدر و مادری با کمی تامل در خلوت خویش، متوجه شد که در خصوص چه دروسی و در زمینه چه موضوعاتی نیازمند تدریس و تشریح و واکاوی و رهنمودهای معلم اند و در چه موضوعاتی بی نیاز از تدریس معلمان اند.
 کرونا ثابت کرد که بعضی از دروس مدرسه، اساساً نیاز به مدرّس ندارند و هر کسی می‌تواند بدون نیاز به معلم و مدرّس و استاد، آنها را در هر زمانی که اراده کرد، بخواند و بفهمد. اما موضوعات و مسائلی هستند که فهم و حلّ آنها بدون راهنمایی و شرح و بسط و واکاوی استاد، ممکن نیست و بی راهبر نمی‌توان در آن وادی ها ره به جایی بُرد. مثلاً دروسی مانند علوم تجربی و ریاضی و جغرافی دوره ابتدایی و همین دروس به اضافه دروس مهارتی و زبان های خارجی در دوره اول متوسطه و دروس تخصصی دوره دوم متوسطه و زبان و ادبیات و نگارش در همه مقاطع تحصیلی از جمله دروسی اند که دانش آموزان و اولیای شان، پخش تلویزیونی تدریس آنها را با جدیّت پیگیر بوده و یا تدریس معلمان مربوطه از طریق شبکه های اجتماعی را انتظار می‌کشند.

تجربه این تعطیلی بی سابقه ضمن این که ارزش و اهمیت مدرسه و معلم در برپا کردن محافل علم و فرهنگ ادب و پر کردن خلاء آموزش را نشان داد، این را نیز ثابت کرد که برخی از دروس، در نزد دانش آموزان و اولیاء، ارزش و اهمیت بیشتری نسبت برخی دیگر دارند. در مقابل، مواردی هم در برنامه درسی هستند که نام درس را یدک می‌کشند اما در میان دانش آموزان و اولیاء کمتر کسی خلاء آموزش آنها را احساس می کند. لیکن همین دروس، علاوه بر اینکه بخش عمده ای از زمان آموزش در مدرسه را اشغال و عرصه را برای تکرار و تمرین و آموزش دروس اساسی تنگ می‌کنند، وقت و انرژی معلمان و دانش آموزان نیز به واسطه آنها هدر می‌رود.

کرونا و نیازسنجی آموزشی و انتخاب مواد و کتاب های درسی

 درست است که تعیین و تدوین محتوای آموزشی و تدارک برنامه درسی و تقسیم زمان آموزش بین مواد درسی مختلف و صرف انرژی و تخصیص اعتبار برای آموزش انواع موضوعات درسی با نظرات تخصصی کارشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت و با اتکاء‌ به استدلال های علمی و فلسفی و اجتماعی و فرهنگی بر اساس نیازهای روحی و روانی و جسمی انسان و متناسب با احتیاجات فردی و اجتماعی و مادی و معنوی بشر صورت گرفته و می‌گیرد. اما واقعیت این است که سیستم تعلیم و تربیت در کشورها، متأثر از سیاست های کلی نظام های حاکم و ایدئولوژی های مورد نظر حکومت ها نیز هست. گاهی نفوذ سیاست و ایدئولوژی در برنامه های آموزشی تا حدی ست که حتی دانش تجربی و طب و مهندسی و زبان و ادبیات نیز از دخالت و گزند آن در امان نیست چه رسد به تحمیل مواد درسی کم مایه و غیر ضرور به برنامه آموزشی.
  لذا از شرایط تحمیلی کرونا می‌توان، برای نیازسنجی آموزشی سود جست و به پالایش برنامه آموزشی پرداخت. از آنجایی که مراجعه به افکار عمومی یکی از روش های مورد اعتماد برای انواع نیازسنجی هاست، شایسته است در خصوص نیازهای آموزشی نیز به تمایلات و دغدغه  های مردم به عنوان گیرندگان خدمات آموزشی اعنتا و اعتماد کرد.

با بررسی دغدغه ها و دل نگرانی های دانش آموزان و اولیای آنان نسبت به دروس مختلف در ایام حکمرانی ویروس کرونا می‌توان به این مهم پی برد که؛ برای فهم و یادگیری چه درسهایی نیاز به تدریس معلم هست و باید در متن برنامه درسی گنجانده شوند و چه درسهایی را می‌توان از متن برنامه درسی برداشت و به صورت خود خوان به سرمنزل مقصود رساند. به این ترتیب، هدف مهمی که محقق خواهد شد، "تنک سازی برنامه آموزشی" است که می‌توان از این دستاورد مهم برای توسعه علمی و عملی دروس مهارت محور بهره جست و فرصت تکرار و تمرین و تربیت را در زمینه آن دسته از مواد آموزشی که با نیازهای واقعی زندگی مطابقت دارد، فراخ تر کرد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

کرونا و نیازسنجی آموزشی و انتخاب مواد و کتاب های درسی

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

پیش از  آن که " بحران کرونا " جامعه را تحت الشعاع خویش قرار دهد  ؛ « صدای معلم » تصمیم گرفت تا گفت و گویی با دکتر مقصود فراستخواه استاد دانشگاه علامه طباطبائی حول محور " آموزش ایدئولوژیک و چالش های نظام آموزشی ایران " داشته باشد .

این گفت و گو در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه دانشگاه علامه طباطبایی بعد از کلاس درس ایشان برگزار گردیده است .

منتشرشده در گفت و شنود

گروه گزارش/

پیش از  آن که " بحران کرونا " جامعه را تحت الشعاع خویش قرار دهد  ؛ « صدای معلم » تصمیم گرفت تا گفت و گویی با دکتر مقصود فراستخواه استاد دانشگاه علامه طباطبائی حول محور " آموزش ایدئولوژیک و چالش های نظام آموزشی ایران " داشته باشد .

این گفت و گو در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه دانشگاه علامه طباطبایی بعد از کلاس درس ایشان برگزار گردیده است .

منتشرشده در گفت و شنود

گروه گزارش/

همان گونه که پیش تر  آمد ( این جا ) ؛ نشست پیش همایش « اصلاحات آموزشی و چالش های آن در ایران : تبیین فلسفی دیدگاه ها و تلاش ها » با حضور دکتر علیرضا صادق زاده ، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس و نایب رئیس انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران ؛  دکتر سیدنقی موسوی ، عضوهیئت علمی دانشگاه فرهنگیان ؛  دکتر شهین ایروانی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و دبیر علمی همایش اصلاحات آموزشی و چالش های آن در ایران: تبیین فلسفی دیدگاهها و چالش ها در پردیس نسیبه تهران و شرکت برخی از اساتید و دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان در پردیس نسیبه تهران برگزار گردید .

در این نشست علمی اساتید دیدگاه های خود را مطرح کردند و در پایان پرسش و پاسخ انجام شد .

« صدای معلم »  در این بخش پرسش و پاسخ خود با اساتید مدعو را منتشر می کند .

آموزش و پرورش ایدئولوژیک و اصلاحات آموزشی

صدای معلم:

آقای صادق زاده شما بفرمایید تعریف شما از اصلاحات آموزشی چیست؟ ( معادل  Educational Reform )

شما گفتید رویکرد غالب در برنامه درسی تربیت معلم Knowledge بوده نه Competency.

 این قلب ماهیت و یا تغییر هویت چگونه اتفاق افتاده در خلاء بوده یا بر اساس یک سری پیش فرض ها و تفکراتی که در آن هیات یا کمیته بودید صورت گرفته است تصادفی که نبوده است ؟

 شما در گفته هایتان اشاره کردید به تفکیک تربیت از آموزش به عنوان یک چالش و به صلاحیت های چهارگانه معلمی هم اشاره کردید.

 ساختار رسمی آموزش و پرورش در حال حاضر به تفکیک تربیت از آموزش اشاره و تاکید دارد.

اصلاحات آموزشی که با رویکرد تلفیق آموزش و پرورش در زمان وزارت " مرتضی حاجی " روی داد و با مقاومت و مخالفت طیف موسوم به " اصول گرایان " و نیز " حامیان آموزش ایدئولوژیک " رو به رو شد و البته ناکام ماند .

 به نظر شما آیا این ساختار با این صلاحیت های چهارگانه تطابق دارد و آیا این تعارض و تضاد را چگونه می توان حل کرد؟

 

پرسش از آقای موسوی:

تعریف شما از اصلاح با رویکرد اجتماعی چه نسبتی با آموزش ایدئولوژیک دارد؟

 در آموزش و پرورش ایدئولوژیک اصلاحات را باید از کجا شروع کرد؟

 

پرسش از خانم ایروانی:

من از صحبت هایتان این گونه متوجه شدم که به نظر می رسد شما به عنوان نماینده دانشگاه در یک محیط اکادمیک تقریبا غیر ایدئولوژیک شناختی از برنامه درسی تربیت معلم ندارید ( قرینه آن پرسشی بود که داشتید از کم و کیف برنامه درسی تربیت معلم در نشست می کردید ) . شما که اصلاحات آموزشی را استارت زدید با توجه به این شناخت ناقصی که دارید از برنامه درسی تربیت معلم چقدر می توانید موفق باشید و چقدر مسئولین به حرف های شما گوش خواهند کرد؟

پاسخ ها ؛

آموزش و پرورش ایدئولوژیک و اصلاحات آموزشی

موسوی:

فهم من این است که ایدئولوژی دست کم دو معنا دارد. یک معنا که پیش از مارکس داشته است .

 "اندیشه ناظر بر عمل اجتماعی و سیاسی" و پس از مارکس به تعبیر ایشان "آگاهی کاذب" داشته آنقدر این واژه تراژدیک بوده که اول انقلاب و الان این واژه معنای متفاوت به خود گرفته است. در هر صورت باید از حضرتعالی پرسید که آموزش و پرورش ایدئولوژیک یعنی چه؟

اما به هر دو معنا بگیریم به معنای اول بگیریم اندیشه های که ناظر بر عمل اجتماعی و سیاسی است یعنی جهان بینی که می تواند سامانی به اجتماع و سیاست بدهد و باید از آن ایدئولوژیک بپرسیم که آیا این اصلاحات را به رسمیت می شناسد و تا کجا به رسمیت می شناسد البته در قالب همان اصلاحی که بنده عرض کردم . گاهی اوقات اصلاحات که ما می گوییم منظور شیر بی یال و دم و اشکمی که از آن ایدئولوژی چیزی باقی نمانده ، این دیگر اسلام نیست ، این دیگر مارکسیسم نیست . اصلاحاتی که به جان مارکسیسم بیفتد و از خود مارکسیسم چیزی باقی نماند دیگر مارکسیسم نیستو اصلاحات نرمی است که به آن انقلاب نرم گفته می شود. اگر معنای دوم منظورتان باشد آگاهی کاذب ؛ باید بپرسیم کدام ایدئولوژی، اگر مصداقی می خواهید بحث بکنیم اگر مصداقی نمی خواهید بحث بکنید ایدئولوژی به معنای آگاهی کاذب ، باید از خودش پرسید این  فکری که آگاهی کاذب است یعنی آگاهی دروغین است. پمپاژ دروغ را رهبری اجتماع می کند آیا اجازه می دهد تحول و تغییر در درونش رخ بدهد یا ندهد.

آموزش و پرورش ایدئولوژیک و اصلاحات آموزشی

صدای معلم:

منظور از آموزش و پرورش ایدئولوژیک همان گفتمان سلطه است یعنی اجازه ندهید که در حوزه تعلیم و تربیت  آراء و اندیشه های دیگر مطرح شود و یا نگاه تصلبی و یک سویه را اعمال کند. ما الآن این را داریم. شما شفاف سازی کنید.

چرا به صورت دقیق منظور خود را از " اصلاحات آموزشی " بیان نمی کنید ؟ صدای معلم : اصلاحات آموزشی که با رویکرد تلفیق آموزش و پرورش در زمان وزارت " مرتضی حاجی " روی داد و با مقاومت و مخالفت طیف موسوم به " اصول گرایان " و نیز " حامیان آموزش ایدئولوژیک " رو به رو شد و البته ناکام ماند .

 

موسوی:

من 18 دقیقه صحبت کردم و منظورم را با صراحت و شفافیت از اصلاح و اصلاحات بیان کردم .

اگر منظورتان از آموزش و پرورش ایدئولوژیک تربیت اسلامی است به معنی آگاهی کاذب هم گاهی گفته می شود. آموزش و پرورش ما آگاهی کاذب است و چون یک اتوریته ای بر آن حاکم است آموزش و پرورش کاملا ایدئولوژیک است و توتالیتر است.

من عرض می کنم کدام آموزش و پرورش به معنای  این آگاهی کاذب نیست ؟

به معنای منفی آن نیست. حتی خود به کار برنده این اصطلاح عظیم خودش هم ایدئولوژیک حرف می زند. دسته بندی در ذهنش است و دارد ایدئولوژیک صحبت می کند.

جواب حضرتعالی این است که ایدئولوژی به هر دو معنای اول مثبت و دوم منفی بگیرید باید از خودش بپرسیم که به چه میزان به استناد و تحولات درونی خودش مبنائا اجازه می دهد. اما اگر منظورتان مصداقی و تربیت اسلامی و آن چه که در جمهوری اسلامی رخ می دهد خود ما هستیم ( کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من ) باید تلاش بکنیم ، نوآوری بکنیم ، فضا را باز نگه داریم و اگر منظورتان این کاملا ایدئولوژیک است و بسته است و توضیح دادم و خود سند تحول نو به نو شدن معلم را البته در چهارچوبی که عقل تعیین می کند ، خود فلسفه تعیین می کند. مثلا فلسفه تربیت مارکسیستی مرزی دارد . شما نمی توانید از این مرز خارج بشوید و بگویید من مارکسیسم هستم نه کما این که لیبرال ترین فلسفه های تربیتی هم کاملا ایدئولوژیک اند توتالیترند و...

آموزش و پرورش ایدئولوژیک و اصلاحات آموزشی

صادق زاده:

من به جای پاسخ دادن دوست داشتم بیشتر نظر دانشجو معلمان و نو معلمان را بشنوم و بدانم .اما سوال طرح شده است در مورد تعریف اصلاحات آموزشی .

منظور آقای موسوی از اصلاحات بیشتر اصلاحات سیاسی بود .

اصلاحات آموزشی و تربیتی را اصلاح یک حرکت هدف مند و خودجوش در درون نظام های آموزشی و تربیتی می دانم برای این که وضعیت شان از آن چه که هست را به اتکاء داشته ها و امکاناتشان به سمت بهبود حرکت کنند نه به صورت صفر و یک. به تعبیری ما باید بپذیریم که جریان اصلاحات یک جریان کن فیکون به تعبیری انقلاب از نوعی که یک چیزی بزنیم  و همه چیز تغییر کند ،چنین چیزی نخواهد بود.

 اصولا فرهنگ و نظام های فرهنگی و آموزشی اقتضاء این کار را ندارد. شاید در حوزه های دیگر بشود از این حرف ها زد اما در حوزه فرهنگ که محور اصلی آن انسان است ، انسان تغییرش تدریجی است. نظام هایی که با انسان سر و کار دارند همین طور است و یک بخش مهم آن برمی گردد به اختیار و انتخاب خود فرد. بنابراین اصلاحاتی که ما فکر کنیم کسی جایی را اصلاح کند آن هم به صورت کن فیکونی یا دفعی اصلا امکان پذیر نیست. ما یک زمینه سازی هایی می کنیم و حضور پیدا می کنیم و سعی می کنیم نظام آموزشی مان کیفیتش را به اتکاء تلاش خودمان و امکاناتی که داریم البته با حمایت و همراهی زمینه هایی که هست فراهم کنیم.

 

صدای معلم:

آقای ذوعلم رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی که این بخش مغز متفکر نظام آموزشی است. ایشان به شدت و صراحت از تفکر و شیوه انقلابی دفاع می کند.

آیا شما به عنوان کسی که در سند تحول بنیادین نقش اساسی داشتید و در تدوین هم دست دارید شما بفرمایید اصلاحاتی که در سند تحول تعریف شده نسبت یک تفکر انقلابی با اصلاحات آموزشی را چگونه ارزیابی می کنید؟ اصلا قبول دارید یا ندارید؟

 

صادق زاده:

من قرار نیست بیان آقای دکتر ذوعلم را توجیه کنم. اما من این طور می فهمم. آن چه که انقلاب اسلامی به دنبالش هست آن حرکت رادیکال نبوده بلکه در حقیقت یک تغییر مداوم شرایط اجتماعی، فرهنگی و فکری جامعه است به سمت بهبود. اگر چیزی به نام کلمه انقلاب اسلامی مطرح شده البته ایشان اشاره کرد که انقلاب در مقابل اصلاح نیست انقلاب در مقابل اصلاح نیست بلکه اصلاح در مقابل محافظه کاری است . یک بار می گوییم وضع موجود به آن دست نزنید ، هیچ کاری نکن من حتما با این مخالف هستم اما منظور اگر انقلابی گری به تعبیری می خواهیم کن فیکون بکنیم با یک حرکت های رادیکال قطعا ندیدن آن موضوع اصلی یعنی انسانی که مخاطب ماست که او با اختیار و انتخاب باید این تغییر را بپذیرد. این را من انقلاب می دانم و اصلاح می دانم. اگر اسمش را انقلاب صحیح حرکت اصلاحی انقلابی یعنی فقط طرف در مقابل تغییر دفاع نکند بلکه با آگاهی و اراده بپذیرد تغییر خود و دیگران را و برایش کنشگر فعال شود به تعبیر جامعه شناسان .

ادامه دارد

پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی

بخش نخست

بخش دوم

بخش سوم

بخش چهارم

بخش پنجم


آموزش و پرورش ایدئولوژیک و اصلاحات آموزشی

منتشرشده در گفت و شنود

گروه گزارش/

پیش از  آن که " بحران کرونا " جامعه را تحت الشعاع خویش قرار دهد  ؛ « صدای معلم » تصمیم گرفت تا گفت و گویی با دکتر مقصود فراستخواه استاد دانشگاه علامه طباطبائی حول محور " آموزش ایدئولوژیک و چالش های نظام آموزشی ایران " داشته باشد .

این گفت و گو در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه دانشگاه علامه طباطبایی بعد از کلاس درس ایشان برگزار گردیده است .

منتشرشده در گفت و شنود

کرونا و ایدئولوژی و تفکر ایدئولوژیک

فکر ایدئولوژیک مانند آینه معوج عمل می­ کند و دنیای واقعی را مطابق اعوجاجی که دارد کج و کوله انعکاس می ­دهد. آفت تفکر ایدئولوژیک کم و بیش در همه جوامع به درجاتی وجود دارد اما به دلایلی، که اینجا فرصت پرداختن به آنها نیست، در جوامع جهان سومی به ویژه در کشور ما مدت­های طولانی است که نوع خاصی از این تفکر سیطره دارد.

تفکر ایدئولوژیک زمانی­ که اهرم ­های قدرت را در اختیار می­ گیرد در پی آن بر می­ آید که به هر وسیله ممکن دیگران را وادار کند دنیا را آن گونه ببینند که صاحبان قدرت می­ بینند.

وارد شدن ویروس کرونا به کشور ما با توجه به پیامدهای خاص ­اش موجب شد بخشی از حجاب ایدئولوژی کنار برود و چالشی آشکار میان برخی از اربابان قدرت و مردم چهره نماید. پیش از پرداختن به این موضوع حاد روز لازم است برای روشن شدن موضوع به مصداق­ های مشخصی از تبعات زیان­بار تفکر ایدئولوژیک در کشورمان اشاره شود.

زمانی­ که به هر دلیلی رشد اقتصادی منفی می­ شود و داده ­های آماری حکایت از وضعیت رکودی دارد، مقامات ذی­ربط بدون هیچ توضیحی از انتشار داده­ هایی که در اختیار دارند خودداری می­ کنند. وقتی به دلیل تورم مزمن دورقمی ارزش پول ملی طی زمان کاهش می ­یابد و قیمت ارزهای خارجی در بازار رو به افزایش می­ گذارد، مقامات مسئول از وفور منابع ارزی برای مردم سخن می­ گویند و تضعیف ارزش پول ملی را توطئه دشمنان خارجی و سودجویی برخی دلالان و عوامل داخلی معرفی می ­کنند. آزمون کرونا پرده پندار ایدئولوژی را کنار زده و ماهیت منحوس آن را به نمایش گذاشته است. امید که این آزمون پر هزینه برای مردم ایران درس عبرتی باشد برای اربابان قدرت تا به خود آیند و بیش از این منافع عمومی را بازیچه دست کاسبان تفکر ایدئولوژیک قرار ندهند.

وقتی با اجماع کلیه نهادها و سازمان­های مسئول ذی­ربط توافق هسته­ ای به نتیجه می­ رسد، جناحی از طبقه سیاسی به هر طریق ممکن در صدد کارشکنی بر می ­آید و می­ کوشد این موفقیت ملی را شکست جلوه دهد.

اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان اقتصادی و مالی پیوستن ایران به FATF را ضرورتی اجتناب ناپذیر برای منافع ملی تلقی می­ کنند و دولت و مجلس بر آن مهر تایید می ­زنند اما یک عده در ارگانی که قاعدتا باید حافظ مصلحت عمومی باشد کارشکنی می ­کنند و برای این کار خود به غیر از چند شعار ایدئولوژیک، هیچ توضیح روشنی ارائه نمی­ دهند.

اینها نمونه­ هایی مانند مشت از خروار است که نشان می­ دهد چگونه سرمایه اجتماعیِ اعتماد عمومی با عملکرد برخی از اربابان قدرت به قهقرا می­ رود و مردم حساب خود را از قول و فعل آنها جدا می ­کنند. در چنین شرایطی است که کرونا از راه می ­رسد.

نخستین عکس ­العمل تفکر ایدئولوژیک نسبت به پدیده ­ای که در ماهیت خود تنه به بلای آسمانی می ­زند، حکایت از انکار اهمیت آن و افشای سوء­استفاده بدکاران از خبرهای مربوط به آن دارد.

تئوری توطئه محبوب ­ترین تئوری نزد تفکر ایدئولوژیک است چراکه با توسل به آن می ­توان همه تقصیرها و قصورهای اربابان قدرت را از سر بازکرد. اما نفی واقعیتی که زندگی انسان­ها را به صورت ملموسی مورد تهدید قرار می­ دهد و مردم با گوشت و پوست خود آن را احساس می­ کنند کار آسانی نیست.

کرونا و ایدئولوژی و تفکر ایدئولوژیک

نفی این واقعیت همانند مساله نرخ ارز، برجام یا عضویت ایران در FATF نیست که بتوان آن را در سایه غیر ملموس بودن مساله برای مردمان عادی، در هیاهوی تئوری توطئه و دعوا­های جناحی و حیدری نعمتی لاپوشانی کرد. این شبه­ بلای آسمانی، «خودی» و «غیرخودی» نمی­ شناسد و دامن هرکسی را که به منطق رفتاری آن بی­ اعتنا باشد ممکن است بگیرد.

در روزهای اخیر رفتارهایی از مردم سر زده که مورد انتقاد برخی از مسئولان و رسانه­ ها قرار گرفته است. اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان بر این رای هستند که موثرترین راه مقابله با اپیدمی کرونا، در حال حاضر، ماندن در خانه و امتناع از رفت و آمدهای غیر ضروری است. عده ­ای از مردم تعطیلی­ های اجباری را غنیمت شمرده راهی سفر می ­شوند، و از آن طرف، عده ­ای از افراد محلی برای ورود همین مسافران به شهرهای خود مانع ایجاد می ­کنند، به طوری که جامعه و افکار عمومی دچار تنش می ­شود.

وجه مشترک این دو گروه از مردم بی­ اعتمادی و بی ­اعتنایی به گزارش ­ها و توصیه­ های مسئولان دولتی است. مقصر دانستن و سرزنش کردن یک سویه این دو گروه از مردمان منصفانه نیست، مضافا اینکه راه به جایی نمی ­برد. باید علت این معضل را چاره کرد.

وقتی در نخستین روزهای خبر رسانی رسمی درباره شیوع اپیدمی در ایران، اهمیت مساله از سوی رسانه رسمی کشوری به سخره گرفته می­ شود و گزارشی تایید آمیز از بی­ اعتنایی مردم در شب عید به این «شایعه» یا «توطئه اجنبیان» به نمایش گذاشته می ­شود، چه انتظاری از مردمان عادی می­ توان داشت که در روزهای بعدی به گزارش­ها و توصیه­ هایی با مضمون کاملا متفاوت با اولی اعتماد کنند؟ مسئولان وزارتخانه در پایتخت آماری از اپیدمی می ­دهند که با آمار نمایندگان همان وزارتخانه در استان­ها و یا نمایندگان دیگر نهادها متفاوت است و هیچ کس درباره این مغایرت ها توضیح نمی­ دهد. وقتی برخی مدعیان طب سنتی با ارائه راه حل­ هایی برای مبارزه با کرونا موجب وهن فرهنگ ملی ایران در انظار جهانیان می ­شوند و هیچ مقام مسئولی این مدعیان را مواخذه و وادار به پاسخگویی نمی­ کند چه انتظاری از مردمان عادی می ­توان داشت؟ آنها به چه کسی یا نهادی باید اعتماد کنند و چرا؟

اما شک نباید کرد که کرونا آزمونی سخت برای کاسبان تفکر ایدئولوژیک است که تاکنون توانسته­ اند در مقاطع سرنوشت ساز، با استفاده از گفتاری عوام ­فریبانه و تکیه بر اقلیتی از «خودی­ های» گوش به فرمان، رویکردهای علمی و کارشناسانه را تحت الشعاع قرار دهند و منافع ملی را قربانی خواسته­ های جناحی تنگ­ نظرانه خود کنند. دن­ کیشوت­ هایی که همیشه در برابر هر مساله مهمی با جواب­­ های حاضر و آمده در آستین، به صحنه می­ آمدند این­ بار در مواجهه با پدیده کرونا به یکباره غیب­ شان زده است چراکه واقعیت سخت این پدیده تن به آرایه­ های ایدئولوژیک نمی ­دهد.

آزمون کرونا پرده پندار ایدئولوژی را کنار زده و ماهیت منحوس آن را به نمایش گذاشته است. امید که این آزمون پر هزینه برای مردم ایران درس عبرتی باشد برای اربابان قدرت تا به خود آیند و بیش از این منافع عمومی را بازیچه دست کاسبان تفکر ایدئولوژیک قرار ندهند.

 بومرنگ


کرونا و ایدئولوژی و تفکر ایدئولوژیک

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور