خرد افسر شهریاران بود خرد زیور نامداران بود
خرد زنده ی جاودانی شناس خرد مایه زندگانی شناس
خرد رهنمای و خرد دلگشای خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی و زومردمیست ازویت فزونی و زویت کمیست
( حکیم ابوالقاسم فردوسی )
سکانس 1 :
معلم هنرمندی در کلاس کوچکش و با هنر بی بدیلش برای دانش آموزان در حال نواختن آهنگ « ای ایران » است و شاگردان با او هم خوانی می کنند .
سکانس 2 :
« حس خوب دانش آموزان اهل سوریه به همراه معلم خود که به رقص و شعرخوانی پرداختند!
در شروع سال تحصیلی جدید ( دو سال پیش و در میانه ی جنگ و کرونا )، ویدئویی از یک کلاس درس دانش آموزان سوری در شبکههای اجتماعی منتشر شده است که شور و حال خاصی دارد.
در این کلاس درس سوری، معلم به همراه دانشآموزان با شادی شعر میخواند و حرکات موزونی انجام میدهد ..
ترجمه شعری که این دانشآموزان به همراه معلم خود می خوانند به این شرح است که :
من انسانی هستم که احساس دارم. همیشه پنج حس را دارم. با بینی گلها رو بو میکشم. با دست چهره پدر بزرگ رو لمس میکنم، با چشمها تلویزیون میبینم. با گوشهایم صدای ترانه گنجشک ها را میشنوم زمانی که به دورم میچرخند، و با زبانم شیرینی را میچشم و با آن تنم قوی میشود.
سکانس 3 :
در مدرسه ای و در شهر اصفهان ، برای دانش آموزان دختر تابوت گردانی می شود .
« نرگس کارگری » خبرنگار صدای معلم ضمن تهیه گزارشی به این حرکت مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان و مدیر ناحیه ی متبوعش اعتراض می کند .
پس از چندی ، این خبرنگار و معلم شاغل لغو ابلاغ می شود . (این جا )
سکانس 4 :
معلم قائم شهری در کلاس برای دانش آموزان اش آهنگ «گنگستر شهر آمل» را پخش می کند و آن را در شبکه های اجتماعی به اشتراک می گذارد . جامعه ایران اگر بتوان مختصات یک جامعه را بر آن اطلاق کرد آمیزه ای از « افراط و تفریط » ها شده است .
مقامات آموزش و پرورش برای آن چه آن را « اشاعه موسیقی مبتذل » می خوانند اخراجش می کنند و حتا تهدید به لغو مجوز مدرسه غیرانتفاعی .
موافقان این حرکت خانم معلم ضمن حمایت از این حرکت آن را « تبلور مدرسه شاد و با نشاط » می خوانند .
در بخشی از این آهنگ محلی که توسط معلم قائم شهری برای دانش آموزان پخش شده و بچه ها نیز هم خوانی می کنند کلماتی این چنین به گوش می خورد :
«اگه تو یار من نباشی من گانگستر شهر آمل میشم و عرق سگی می خورم و مست الکل میشم ...! »
هر چه با خود اندیشیدم که پیام این آهنگ که برای دانش آموزان توسط این معلم جوان پخش شده چه بوده و اساسا این معلم با چه انگیزه و قصدی آن را با دانش آموزان اش بازخوانی کرده است ... به آن نرسیدم ؟ واقعا چنین مدلی برای مدرسه شاد را در کدام کشور می توان سراغ گرفت ؟
در کشورهای توسعه یافته حتی فیلم ها را هم بر اساس سن کودکان طبقه بندی می کنند و البته والدین هم در این زمینه نظارت لازم را انجام می دهند .
اما وقتی این صحنه ها را در کنار هم قرار می دهیم نخستین نکته ای به ذهن می رسد چه می تواند باشد ؟
جامعه ایران اگر بتوان مختصات یک جامعه را بر آن اطلاق کرد آمیزه ای از « افراط و تفریط » ها شده است .
آیا این نمی تواند مورد تامل و مداقه قرار گیرد زمانی که در مدرسه که به قول فیلسوفان تعلیم و تربیت باید محلی برای زندگی و تجربه باشد و دانش آموزان می باید در آن مهارت های زندگی را تجریه کنند عده ای بر اساس افکار عقب مانده و روان پریش خود اقدام به تابوت گردانی در مدرسه می کنند معلمی هم پیدا شود که برای شاد کردن مدرسه در جهت عکس آن آهنگ کوچه بازاری را برای دانش آموزان بگذارد و شادی کنند ؟ ( حتی قوانین فیزیک مانند قانون سوم نیوتن هم این فرضیه را تایید می کنند )
آن کنش بدون تردید این واکنش را در پی خواهد داشت .
و نکته مهم داخل پرانتز آن که رسانه ای مستقل و منتقد به این گونه حرکات اعتراض می کند و مرتکبان این گونه اقدامات ضد آموزشی و ضد تربیتی به جای عذرخواهی رسانه منتقد را متهم به « سیاسی کاری » می کنند .
در واقع ؛ آوردن تابوت در مدرسه کاری سیاسی و یا ایدئولوژیک نیست اما اگر رسانه ای و یا فردی به آن انتقاد کند می شود سیاسی کار .
مبنای برخورد نظام آموزشی ایران و تصمیم گیرندگان و سیاست گذاران آن با مفاهیم نوینی مانند « موسیقی » بر چه اصولی و برنامه ی کار ( Platform ) استوار است ؟ در کشورهای توسعه یافته حتی فیلم ها را هم بر اساس سن کودکان طبقه بندی می کنند و البته والدین هم در این زمینه نظارت لازم را انجام می دهند .
این تخاصم و اصطکاک تا کجا و تا کی باید ادامه پیدا کند زمانی که هنوز زبان مشترکی میان راس هرم و قاعده آن حاصل نشده و این وضعیت فقط و در نهایت به اتلاف منابع ،در جار زدن و نابودی سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی ختم خواهد شد .
طبیعی است وقتی که « موسیقی » هنوز در این نظام ایدئولوژیک در عداد « خط قرمزها » است و جای هنرمندان واقعی و موسیقی اصیل ایرانی در مدرسه تهی است و سخن گفتن در مورد آن هنوز « تابو » به شمار می رود ؛ راه برای ورود موسیقی های بی اصل و نسب باز خواهد شد چرا که هدف فقط صرفا زورآزمایی و رو کم کنی است و کنش های « خردورزانه » که باید در مدرسه و در فرایند آموزش آموخته و تمرین شود جای خود را به « پوپولیسم » و « لمپنیسم » می دهد و معلم حرفه ای کسی است که راوی و اشاعه گر آن نباشد و در این ورطه نلغزد .
مدرسه نه جای سلام فرمانده است .
مدرسه نه جای ساسی مانکن و تتلو و... است .
مدرسه نه جای گنگستر آمل است .
مدرسه ، مدرسه است با همه خوبی ها ، زیبایی ها و کمبودهایش .
حریم مدرسه را پاس بداریم .
گروه رسانه/
فرهنگ نقد و نقدپذیری از مؤلفهها و پیشرانهای اصلی یک جامعه انسانی پیشرفته است، ولی جای خالی این اصل مهم در کشور ما حس میشود. برای بررسی هرچه بیشتر این موضوع باید پای سخنان کارشناسان و صاحبنظران علوم انسانی نشست و درباره راهکارهای پایهریزی این فرهنگ گفتوگو کرد.
ایکنا در ادامه سلسلهگفتوگوهای خود در مورد فرهنگ نقد و نقدپذیری، به سراغ مقصود فراستخواه، استاد جامعهشناسی و برنامهریزی توسعه آموزش عالی در مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی رفته و با او در این باره گفتوگو کرده است.
فراستخواه تألیفات متعددی در زمینههای قرآنی، علوم اجتماعی، دین و.. دارد که از جمله آثار او میتوان به کتابهای «زبان قرآن»، «تدبری در آیات قرآنی»، «دین و جامعه»، «ما ایرانیان» و «مسئله ایران» اشاره کرد.
در ادامه مشروح قسمت اول این گفتوگو را میخوانیم و میبینیم.
گروه گزارش/
پیش تر ؛ « صدای معلم » در گزارشی با عنوان « "گزینش عالمانه و هوشمندانه "یعنی چه ؟ دستاورد گزینش در بیش از 40 سال گذشته برای آموزش و پرورش چه بوده است؟ » پرسش هایی را خطاب به «سید امیر محمد خرازانی»، دبیر هیأت مرکزی گزینش وزارت آموزش و پرورش مطرح کرد . ( این جا )
این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه عمومی آموزش ایران پرسید :
« نخستین پرسش « صدای معلم » از دبیر هیئت مرکزی گزینش وزارت آموزش و پرورش این است که « گزینش عالمانه و هوشمندانه » یعنی چه ؟
البته این سخن درستی است و همه آن را می پذیرند اما لازم است که شفاف سازی شده و به صورت عملیاتی تعریف شود .
آیا معیارهای ایدئولوژیکی که نا کارآمدی آن ها در بیش از چهار دهه گذشته به اثبات رسیده است مورد توجه ایشان و تصمیم گیرندگان می باشد ؟ » این گونه کلی گویی ها قرار است چه مشکلی از این نظام آموزشی ورشکسته را حل کند ؟
البته پاسخی از سوی این مقام مسئول به پرسش ها و دغدغه ها داده نشد .
به تازگی مدیرکل دبیرخانه هیات مرکزی گزینش وزارت آموزش و پرورش در یک نشست خبری موضوعات و مسائلی را مطرح کرده است . ( این جا )
مدیرکل دبیرخانه هیات مرکزی گزینش وزارت آموزش و پرورش چنین می گوید :
« در تلاش هستیم تا در فرایندها و روشهای گزینش تغییراتی ایجاد کنیم؛ زیرا در سالهای گذشته، این روند سنتی بوده و از کاغذ استفاده میکردیم، اما حالا به دنبال استفاده از هوشمندسازی هستیم و قصد داریم از فرایند ارزیابی سنتی عبور کرده و از فن آوریهای جدید استفاده کنیم .
وی با اشاره به این موضوع که هیات گزینش به دنبال گزینش شیشهای است، بیان داشت: قانون گزینش، محرمانه نیست و ضوابط جذب معلم است و مکلفیم قوانین را رعایت کنیم » .
شاید این نخستین بار است که یک مقام مسئول در تشکیلات گزینش وزارت آموزش و پرورش اقدام به برگزاری « نشست رسانه ای » می کند اما در خبر مشخص نیست کدام رسانه ها دعوت شده اند و در پرتال وزارت آموزش و پرورش نیز تصاویری از این نشست منتشر نشده است .
به صورت دقیق و شفاف مشخص نیست منظور مدیرکل دبیرخانه هیات مرکزی گزینش وزارت آموزش و پرورش از « گزینش شیشه ای » چیست اگر معادل این واژه را همان « اتاق شیشه ای » در نظر بگیریم . اساسا آیا تشکیلات گزینش که مقام مسئول آن سخن از « گزینش شیشه ای » می راند آیا گردش کار در این واحدها از « قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات » تبعیت می کند ؟
این که یک مدیر و یا مسئولی نشست خبری بگذارد اما رسانه های هم سو دعوت شوند که وارد حوزه های چالشی نشوند و در پایان این گونه نشست های نمایشی به عنوان بیلان و یا عملکرد آن واحد بزرگ نمایی شود نامش نشست خبری نیست و این چیزی نیست که از دید افکار عمومی هوشمند پنهان بماند .
هوشمند سازی در سازو کار گزینش که معیارهای آن برگرفته از آموزش و پرورش ایدئولوژیک بوده و هنوز برای نظام آموزشی ایران ، « معلم حرفه ای » مفهوم سازی نشده است چه معنا و مناسبتی دارد ؟
آیا مشکل نظام گزینش ما این است که فرضا به جای کاغذ از ابزار دیگری استفاده شود و یا آن مسائل و چالش های دیگری در این حوزه مطرح هستند ؟
این گونه کلی گویی ها قرار است چه مشکلی از این نظام آموزشی ورشکسته را حل کند ؟
پرسش « صدای معلم » آن است که اگر معلمی مطابق معیارهای هسته های گزینش که خیلی شفاف و علمی نیستند رد شود آیا در همان اداره آموزش و پرورش متبوع نامه و یا عریضه ی وی ثبت می گردد ؟
اساسا آیا تشکیلات گزینش که مقام مسئول آن سخن از « گزینش شیشه ای » می راند آیا گردش کار در این واحدها از « قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات » تبعیت می کند ؟
این ها پرسش هایی هستند که پاسخ اقناع گرانه و مسئولیت پذیری در برابر عملکرد می تواند درجه صداقت و مقبولیت متصدیان امر را اثبات کند .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« سازمان پژوهش و برنامه ريزی آموزشی به مناسبت هفته گرامی داشت بسیج، مطالب مرتبط با این شجره طیبه در کتابهای درسی را اعلام كرد.
به گزارش مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، تحقق اهداف وآرمانهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، در هر عرصهای، اعم از سیاسی، اقتصادی، نظامی و... نیازمند اتکا به فرهنگ پیشرو، قوی و اقتدارآفرین است، فرهنگی که بتواند کشور را از خطرهای احتمالی برهاند و زمینهساز استفاده مناسب از فرصتها گردد.
گفتمان بسیج که دارای تفکری آسمانی است و شالوده اصلی آن مردم پایه میباشد، ریشه در باورهای انقلابی، اسلامی و ملی ایران دارد. تفکر و اندیشه بسیجی، تفکری عقلانی-وحیانی، حکیمانه و عارفانه است که به دستور معمار کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) تبیین و دستور تشکیل آن صادر گردیده است و مقام معظم رهبری آن را تضمین کننده حرکت انقلاب و عامل تفوق بر تحولات کشور میدانند.
سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی در تألیف کتابهای درسی به این مهم آگاه بوده و تلاش کرده در قالبهای مختلف آموزشی قدمهایی را برای ترویج این گفتمان بلند بردارد.
بخش از این محتواهاي فرهنگ بسيج در كتابهاي درسي شامل: بسیج مدرسهی عشق/تعریف بسیج، تصاویر بسیجیان در دفاع مقدس و فعالیتهای بسیج در دوران بعد از دفاع مقدس در کتاب آمادگی دفاعی پایه نهم/ آشنایی با بسیج، ضرورت تشکیل بسیج از دیدگاه قرآن، آرم سازمان بسیج مستضعفین در کتاب آمادگی دفاعی پایه دهم و دوازدهم/درس روان خوانی: آقا مهدی (خاطرهای از شهید مهدی باکری) در کتاب فارسی پایه هشتم /سازمان بسیج دانش آموزی در فارسی نهم است . »
- مشخص نیست کدام فرد و یا بخش در سازمان پژوهش و برنامه زیزی آموزشی این جملات را بیان کرده است ؟
آیا این مواضع روابط عمومی است و یا رئیس این سازمان آن ها را بیان کرده است ؟
تاکنون « صدای معلم » پرسش هایی را در قالب گزارش های مستند خطاب به « سازمان بسیج فرهنگیان » مطرح کرده اگرچه تاکنون پاسخی دریافت نکرده است :
- " خبرگزاری فارس تاکنون در مورد پرسش های گروه صدای معلم پاسخ گو نبوده است " ؛ « سازمان بسیج فرهنگیان » هم به گزارش صدای معلم واکنش نشان داد ! ( این جا )
- " این رسانه پیش تر و به دفعات خواهان برگزاری نشست رسانه ای نهادهایی مانند سازمان بسیج فرهنگیان ، گزینش ، ستاد همکاری حوزه علمیه و وزارت آموزش و پرورش ، صندوق ذخیره فرهنگیان و... به منظور پاسخ گویی به افکار عمومی و حوزه عمومی بوده است " ؛ پرسش های " صدای معلم " از رییس سازمان بسیج فرهنگیان کشور ( این جا )
- سازمانی که در 20 سال گذشته حتا یک بار در مورد عملکرد خود به « حوزه عمومی » پاسخ گو نبوده چگونه سخن از کاهش شکاف و فاصله میان « صف » و « ستاد » می راند ؟ ؛ سازمان بسیج فرهنگیان تعریف دقیق خود را از " مطالبات معلمان " و " مطالبه گری " بیان کند ( این جا )
و اما پرسش این « رسانه ی تحلیلی و منتقد در حوزه ی آموزش» از سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی آن است که به صورت دقیق ، مستند و تحلیلی ویژگی ها و مختصات گفتمانی که آن را « گفتمان بسیج » می داند و می خواند را در شرایط اجتماعی و سیاسی حاضر توضیح داده و آن را شفاف سازی نماید .
گفتمانی که بسیج در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به وجود آمده و بر اساس آن شکل گرفت منبعث از مفاهیمی مانند « استقلال » و « آزادی » بود که با مشارکت عمومی و توسط « مردم » به صورت خودجوش پایه گذاری گردید .
اما آیا بسیج امروز همان بسیج دیروز است ؟
آیا این گفتمان همان عصاره برخاسته از آرمان ها و ارزش های عمومی بود که بر علیه استبداد و اختناق شاه صورت گرفت ؟
آیا مردم ایران در حال حاضر همین برداشت و پندار را از کارکرد و رویکرد بسیج دارند ؟ نیرویی در ابتدای انقلاب اسلامی برای سازندگی و آبادانی کشور تشکیل شد اما در حال حاضر ساختاری نظامی پیدا کرده و به بودجه و اعتبارات دولتی وابسته است ؟
بسیج مدرسه عشق است
میرحسین موسوی در کنفرانس مطبوعاتی ۱۷ فروردین ماه ۱۳۸۸ گفت : ( این جا )
«من برای خودم غیر درست نمی کنم و این گونه نیست که سریع خط قرمز بکشم و افراد را به غیر نظام یا خودی و غیر خودی تبدیل کنم . من با اصلاح طلبان و اصولگرایان ارتباط قوی دارم و گفتم من اصلاح طلبی هستم که دایم به اصول رجوع می کنم و دستم را به کسانی که قانون، اصول و نظام را قبول دارند دراز می کنم .
من در آن زمان گفته بودم : « بسیج مدرسه عشق است » و هنوز هم به این مساله اعتقاد دارم. در عین حال می دانم در میان شعارهای اصلاح طلبی هم شعارهای زیبایی هست و به معنای این نیست که تایید آن شعارها اصول را نفی می کند».
همچنین میرحسین در همان ماه در جمع نخبگان علمی استان خوزستان در پاسخ به سوال یکی از سخنرانها در مورد عبارت «بسیج، مدرسه عشق است»، گفت:
«بنده این جمله را در یک مراسم که تعدادی از بسیجیان در حال اعزام به جبهه بودند، گفتم. این بسیجیان دلکنده از هر چیز در حال عزیمت به جبههها بودند و بنده نتوانستم با هیچ بیان دیگر احساساتم را در مورد بسیج بیان کنم و اکنون هم هنوز بر آن عقیده هستم؛ به نظر بنده یک بسیجی که متعلق به مدرسه عشق است، فراتر از جناح عمل میکند و دید ملی و نه جناحی دارد؛ تهدید و تطمیع در آن موثر نیست و وقتی به الگویی برای تبعیت و پیروی میاندیشد، به یاد شهید باکریها و همتها و امثال آن میافتد ؛ بسیجی که متعلق به مدرسه عشق است، از دوستی مردم لذت میبرد. حافظ عرض و ناموس مردم بدون توجه به اختلافات سلیقگی خود با آنهاست و این بسیجی حرمت حریمهای خصوصی مردم را در مقابل تهاجمات گوناگون حفظ میکند و در ادای وظیفه خود پیرو حق است.
بسیجی شاگرد مدرسه عشق شاگرد امام است که بازوان بلندش همه ملت را در برمیگرفت و در این بسیجی که آماده دفاع از حریم اسلام و ملت خودش است، پول و هدیه و متاع دنیوی ارزشی ندارد . »
توصیه ی و پیشنهاد « صدای معلم » به مسئولان سازمان پژوهش و برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش آن است که ابتدا در مورد مفاهیم شفاف سازی کرده و سپس به تبیین و ترویج گفتمان مورد نظر خویش بپردازند .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
1. چرا دانش آموزان شرکت گسترده ای در اعتراضات اخیر دارند ؟ چرا این نسل معترض که محصول نظام آموزش و پرورش هستند، بر آرمان های مطلوب همین نظام آموزشی شوریده اند ؟ پاسخ مدافعان آموزش و پرورش موجود این است که مشکل از برنامه ها و متون آموزشی نیست و فضای مجازی ، کم کاری معلمان و مانند این ها عامل بروز چنین اعتراضاتی شده اند. از سوی دیگر منتقدان و بخش زیادی از صاحب نظران وضعیت فعلی را نتیجه طبیعی و گریز ناپذیر آموزش و پرورش موجود می دانند .
2. متون زیربنایی آموزش و پرورش :
نسل امروز دانش آموزان با آنچه در متون زیربنایی آموزش و پرورش به عنوان هدف نظام آموزشی در نظر گرفته شده است تفاوت های اساسی دارند . سند تحول بنیادین آموزش و پرورش می کوشد نظام آموزشی را به مثابه مهم ترین دستگاه تربیت نیروهایی در تراز یک تفکر خاص قرار دهد .
مفهوم « حیات طیبه » به عنوان هدف آموزش و پرورش موجود مهم ترین نشانه هدف فوق است . این سند درصدد بوده است فلسفه ای برای تربیت در جمهوری اسلامی تبیین نماید که با دو پایه اصلی مدرنیته یعنی « اومانیسم و سکولاریسم » مرزبندی داشته باشد . برسازی مفهوم حیات طیبه به عنوان هدف نظام آموزش و پرورش ایران در برابر ایده های مدرنیته مهم ترین برنامه ای است که نویسندگان سند تحول بنیادین بر پایه آن می خواهند نظمی جدید را برسازند ولی اعتراضات اخیر ناکارآمدی این متون را نشان داد .
3. واکنش مسئولان :
امید می رفت که پس از اعتراضات اخیر مدافعان آموزش و پرورش موجود به تفاوت های اساسی دیدگاه های خود و دیدگاه های موجود در جامعه پی برده باشند . واکنش های مسئولان آموزش و پرورش و فرهنگی کشور در مورد اعتراضات اخیر نشان گر عدم درک نسل جدید از طرف آن هاست ؛ برای مثال یوسف نوری که یکبار از فرستادن دانش آموزان معترض به کانون های اصلاح و تربیت خبر داده بود در یک اظهار نظر دیگر تاکید کرد: آموزش و پرورش موجود دلیل اعتراض است و تا زمانی که قدرت واقعیت را به رسمیت نشناسد از بحران فعلی خارج نمی گردد .
« در مدت استفاده دانش آموزان از فضای مجازی، دشمنان از یکسو با استفاده از جنگ های نامتقارن و شناختی برخی از دانش آموزان را هدف قرار دادند و از سوی دیگر نوک حمله خود را به سمت دانشگاه هایی که محل شکوفایی جوانان می باشد گرفتند، بر این اساس باید این مسائل و اهداف دشمنان را برای دانش آموزان، دانشجویان و اولیای آنان تشریح کنیم » .( سایت فرارو ، 13 مهر 1401)
معاون پرورشی و فرهنگی وزیر نیز در اظهار نظری گفت : باید برای ۹ ماه سال تحصیلی حداقل بین ۲ تا سه ماه روی مخاطب کار شود زیرا این مخاطب کم حوصله و خشن و غالب آنها از طبقه مرفه هستند هر چند تعداد این عده خیلی کم است شاید یکدهم درصد باشد، اما همین تعداد هم مشکلزا هستند و تنها راه حرفزدن با این عده است که باید در دستور کار باشد .
هاشمی گلپایگانی دبیر ستاد امر به معروف و نهی ازمنکر نیز با انتقاد از نحوه گزینش معلمان تاکید نمود : « با این نحوه گزینش، احتمال اینکه معلمانی بی اعتقاد به دین وارد مدارس شوند بالاست و بعد انتظار داریم که خروجی مدارس، دختران باحجاب باشد! ( این جا )
از منظر مسئولان فوق برنامه های آموزش و پرورش فاقد ایراد است بلکه مشکل از دیگران است.
وزیر آموزش و پرورش مشکل را به فضای مجازی احاله می دهد . معاون پرورشی وی دانش آموزان را همچون بدن های رام و مطیع فرض می کند که فقط باید در هفته چند ساعت برروی آن ها کار شود تا مسئله حل گردد . در مورد دبیر ستاد امر به معروف نیز موضوع به دبیران بر می گردد که باید با گزینش های سخت تر مشکل را حل کرد .
4. متون آموزشی :
متون نظام آموزشی نیز بر مبنای سندهایی همچون سند تحول بنیادین و سند برنامه درسی ملی نوشته شده اند و با خواسته ها و مطالبات نسل جدید تفاوت های اساسی دارد . نمونه های این تفاوت در متون علوم اجتماعی آموزش و پرورش به وفور قابل مشاهده هستند .یکی از مهم ترین متون آموزش و پرورش کتاب « مدیریت خانواده و سبک زندگی » است که در پایه دوازدهم همه رشته های تحصیلی تدریس می گردد . هدف این کتاب تبلیغ یک نوع سبک زندگی مربوط به قشر مذهبی سنتی جامعه است .
براساس این کتاب :
« آزادی آن است که انسان بتواند از قید و بندهایی که از درون بر او تحمیل می شود رها شود و آزاد کسی است که نه تنها قدرت بیرونی محدود نشده است بلکه خودش نیز درگیر امیال یا عادات غلط و دست و پا گیر نباشد » . ( مدیریت خانواده و سبک زندگی ، ص 20)
برپایه فقره فوق آزادی به مثابه میل در نظر گرفته می شود و کوشش می شود اهمیت آزادی درونی به دانش آموزان فهمانده شود .به نظر نویسندگان کتاب فوق ، آزادی به امنیت جامعه آسیب می زند و ایمنی انسان ها را در خطر قرار دهد .
« امنیت و آزادی معمولا با هم رابطه معکوسی دارند . هرچه میزان آزادی را افزایش دهیم و ایمنی را کاسته ایم . اگر محور جامعه برمبنای ارضای کشش ها در در لحظه باشد ، آزادی را افزایش می دهد و اگر محور یک جامعه ارضای در لحظه نباشد و در پی ارضای رضایت بخش یا بهره وری بیشتر از ارضا باشد ایمنی جامعه را تقویت خواهد کرد .آن چیزی که برای جامعه اهمیت دارد ایمنی است » . ( همان ص 32) بنابراین باید از آزادی پرهیز کرد و کوشید به جای آزادی که مبتنی بر ارضای در لحظه است به آزادی درونی رسید که موجب ایجاد ایمنی در جامعه می گردد . این نوع نگاه به آزادی در لابه لای متون دیگر آموزشی نیز قابل مشاهده است .
مجموعه کتب علوم اجتماعی آموزش و پرورش درصدد هستند که دو پایه اصلی مدرنیته یعنی اومانیسم و سکولاریسم را مورد نقد جدی قراردهند و در برابر آن فرهنگی را که فرهنگ آرمانی و حق می دانند به دانش آموزان معرفی نمایند .این نوع زیر سوال بردن مفاهیمی از قبیل اومانیسم ، سکولاریسم ، لیبرالیسم و ..... آن چنان یک سویه انجام می شود که نویسندگان کتاب های علوم اجتماعی حتی یک نکته مثبت برای مفاهیمی فوق الذکر به رسمیت نمی شناسند . کتاب های آموزش و پرورش چهره ای آرمانی از وضعیت کشور نشان می دهند و در تلاشند نزاعی به نام نزاع حق و باطل را در ذهن بپرورانند . آن ها می خواهند هر گونه ناهمسانی را از میان بردارند .
کتب علوم اجتماعی در پی آن هستند که دانش آموزانی را تربیت کنند که همگی یک سان به مدرنیته و ایده ها و آثار آن نگریسته و بیندیشند .
تلاش نویسندگان کتب علوم اجتماعی صرف این می شود که حقانیت مطلق نظام سیاسی به دانش آموزان القا گردد. از منظر نویسندگان کتب فوق دانش آموزان باید بپذیرند که جمهوری اسلامی بهترین نوع حکومت است . در کتب علوم اجتماعی فرهنگ حق در برابر فرهنگ باطل قرار می گیرد و لیبرال دموکرا سی به عنوان نظامی که در آن همه چیز مباح است معرفی می گردد . (کتاب هویت اجتماعی پایه دوازدهم ؛ کتاب درسی همه رشته به جز علوم انسانی ، ص74)
5. جدال آموزش و پرورش رسمی و واقعیت:
واتسلاف هاول کتاب خود « قدرت بی قدرتان» را این گونه آغاز می کند :
« کابوسی به جان اروپای شرقی افتاده : کابوسی که در غرب به آن دگراندیشی نام داده اند . البته این کابوس از باد هوا نیامده است . کابوسی که اکنون نظام را گرفته نتیجه طبیعی و ناگزیر مرحله فعلی تاریخی آن است .این کابوس از زمانی پدید آمده که این نظام به هزار یک دلیل دیگر نمی تواند به اعمال بی قید و شرط و دلبخواهی قدرت بپردازد و همه جلوه های ناهمسانی را از میان بردارد . گذشته از این ها ، نظام آن قدر به لحاظ سیاسی متصلب شده که عملا به هیچ روی نمی تواند این ناهمسانی را در دل ساختار های رسمی اش جای دهد . » ( قدرت بی قدرتان ، واتسلاف هاول ، ترجمه احسان کیانی خواه فرهنگ نشر نو ،تهران 1398، ص 19) تلاش نویسندگان کتب علوم اجتماعی صرف این می شود که حقانیت مطلق نظام سیاسی به دانش آموزان القا گردد.
کلمات هاول در بند فوق را می توان با وضعیت فعلی نظام آموزشی ایران تطبیق داد . نظام آموزشی ایران که می خواهد همه مظاهر ناهمسانی را از میان بردارد با کابوس دگراندیشی دانش آموزان روبه رو شده است .
جدالی در سطح آموزش و پرورش ایران در جریان بوده و هست . از یک سو قدرت سیاسی از طریق آموزش و پرورش می خواهد دانش آموزانی در تراز ایدئولوژی رسمی تربیت کند و هرن وع ناهمسانی دربین دانش آموزان را از میان بردارد که به نمونه هایی از آن اشاره شد. از سوی دیگر ، واقعیت های جامعه مهم ترین مانعی است که مو جب جدال باورها در آموزش و پرورش می شود .
آموزش و پرورش رسمی قدرت واقعیت را نادیده گرفته است و همین حذف واقعیت به جدال باورها و تولد دگر اندیشی در نسل جوان منجر شده است . دانش آموزان با مقایسه آموزش رسمی و وضعیت واقعی جامعه به نقطه مقابل باروهای رسمی رسیده اند . قدرت واقعیت توانسته است قدرت نظام آموزشی را به چالش بکشد و در حالی که قدرت رسمی پاسخی برای سوالات و اشکالات دانش آموزان ندارد، قدرت واقعیت توانسته است بر خلاف سیاست های رسمی فریاد ناهمسان خواهی سر دهد .
6. این نسل معترض :
این نسل معترض از لابه لای همین کتاب های درسی سربرآورده اند و کابوس نظام آموزشی شده اند . کابوسی که همچنان از سوی مسئولان وزارت آموزش و پرورش و مدافعان آموزش و پرورش وجود انکار می شود .. هر چه برنامه های آموزشی و تربیتی بر ناهمسانی و تصلب تاکید می کنند دانش آموزان از آن می گریزند و به سوی مقابل می روند .
آموزش و پرورش موجود دلیل اعتراض است و تا زمانی که قدرت واقعیت را به رسمیت نشناسد از بحران فعلی خارج نمی گردد .
این نسل معترض در جدال میان واقعیت و آموزش و پرورش رسمی خود دست به انتخاب زده اند و در نقطه مقابل تعالیم رسمی ایستاده اند و دگر اندیش شده اند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
وزارت معارف (آموزش و پرورش) طالبان اعلام کرد که یک نهاد در ترکیه، پنج مدرسه دینی در افغانستان می سازد. این مدارس دینی در شرایطی ساخته می شوند که در حال حاضر در برخی از ولایت های این کشور، مکاتب ساختمان ندارند و بیش از یک سال است که طالبان به دانش آموزان دختر بالاتر از کلاس ششم اجازه ادامه تحصیل را نمی دهند.
ماه پیش وزیر آموزش و پرورش در اجلاسیه ای در مشهد با شعار رتبه بندی معلمان مطالبه گرِ حاضر در گردهمایی (معترض به سقوط آزاد معیشتی و هبوط منزلتی)، هو شده و مجبور به ترک جلسه گردید.
هفته پیش مشاور مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز و هیات همراه توسط دانش آموزان مدرسه دولتی دخترانه صدر هو شده و به بیرون از مدرسه هدایت شدند و...
این دو حادثه ظاهرا ساده را می توانیم با تجاهل یک اتفاق نامیده و ساده از کنارش عبور کنیم. در حالی که این دو واقعه نشان از عمق نارضایتی دو ضلع اصلی آموزش و پرورش (دانشآموزان و معلمان) از ناکارآمدی و پلشتی وضعیت فعلی دستگاه تعلیم و تربیت جاری و رهای ماست.
اگر متولدین قبل از انقلاب را x و متولدین ۵۷ تا نیمه هفتاد را y بنامیم ؛ آنگاه متولدین نیمه هفتاد تا نود z خواهند بود. به باور « مهدی تدینی جامعه شناس » نسل زد z (زومرها - نسل سوم انقلاب) « گسل نسلِ شناختی » هستند و به گفته نشریه « صبح صادق » یکی از بزرگترین تهدیدات امنیتی سیاسی در نسل زد نهفته است و البته این روزها شاهد بیدار شدن گسل « سنت و مدرنیته » و نزاع زومرها با هنجارها و ارزش های جامعه سنتی و آموزش و پرورش ایدئولوژیک جاری هستیم.
ویژگی های نسل z:
زومرها حاوی ویژگی های منحصر به فردی در جامعه پذیری، روانشناختی، سلطه پذیری، پرسشگری، آزادمنشی، سیاسی شدن و... هستند.
شهروندان جهانی:
نسل زد شهروند جهانی و البته متأثر از شرایط بومی است. اگر فجازی در دنیای ما به دنیا آمد زومرها محصول دنیای پر رمز و راز فجازی و گوشی هوشمند و اندروید هستند در یک کلام: زومرها فرزندان دهکده جهانی بوده و توان حل مسئله بالاتری دارند.
پرسشگری و عزت نفس بالا:
زومرها عزت نفس بالایی داشته و از خواهش و التماس و کتک به دور و کمتر تحقیر شده اند. نسل زد واحدهای مستقلی هستند و در برابر اقتدار خانواده و مدرسه و جامعه مقاومت و واکنش نشان داده و به جای مقلد صرف بودن به شدت پرسشگر و مطالبه گران قهاری هستند.
کنجکاوی و استقلال شخصیتی:
زومرها فرزندان شبکه اجتماعی و قابلیت ارتباط گیری و همبستگی بالایی داشته و به الگوریتم های اجتماعی پیچیده تری مجهزند. نسل زد عموما تک فرزند و حریم خصوصی و استقلال شخصیتی و کنجکاوی بالایی دارند و بهره مندی از تربیت جنسی و بهره گیری از ارتباطات فجازی باعث شرم زدایی گسترده ای در آنها شده است.
سلطه پذیری حداقلی:
مهدی تدینی معتقد است که: « این ویژگی ها باعث میشود توجه آنها زودتر به جامعه معطوف شود، زیرا داشتههای فردیشان زودتر تأمین شده و در نقطۀ مناسبی از هرم مازلو ایستادهاند. این وضعیت وقتی با سطح بسیار بالای استقلال و تمرکز بر وجوه روحی و شخصیتی همراه میشود، باعث میشود زومرها خیلی زود سیاسی شوند. یک عامل بسیار مهمتر هم این است که این نسل کمترین سلطهپذیری را دارد. آنها خیلی زود با هر نوع اقتداری درگیر میشود و بسیار کمتر تمایل به اطاعت دارند. فرمانبری برای آنها امری بدیهی نیست و کمتر از همۀ انسانهای پیشین از عصر یخ تاکنون «سلطهپذیر»ند. حال بازنده کسی است که در برابر این نسلِ تا بندندان «هوشمند» مانند نئاندرتالها رفتار کند » .
سخن آخر ؛
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش آذر ۹۰ رونمایی شد . این سند مدعی است که تا سال ۱۴۰۴ آموزش و پرورش را به دستگاه تعلیم و تربیت ممتاز منطقه مبدل خواهد ساخت. طراحان و خالقان سند مدعی اند سند محصول کار شبانه روزی بیش از ۵۰۰ نفر صاحب نظر با هزاران ساعت کار بر روی ابر چالش های آموزش و پرورش و شناسایی چالش ها (فرصت ها و تهدیدات) می باشد. کمتر از سه سال دیگر پایان کار سند تحول بنیادین آموزش و پرورش است .
جا دارد صاحب نظران به میزان موفقیت دولتها در اجرای این سند پرداخته و خروجی دستگاه تعلیم و تربیت بر مدار سند را کارشناسانه، منصفانه و واقع بینانه ارزیابی کرده و صادقانه به ذی نفعان آموزش و پرورش اعلام نمایند.
صاحب نظران مستقل معتقدند:
تنظیم سند تحول بنیادین بوروکراتیک و دولت زده بوده و دموکراتیک نیست. این سند بیشتر ماورایی، مشوش، پارادوکسیکال، مبهم و کلی گویی بوده و ذی نفعان نقشی در تهیه و تنظیم آن نداشته ودر یک کلام سند قابلیت اجرایی ندارد.
آیا زمان آن فرا نرسیده که تصمیم گیران و سیاست گذاران کلان با تفکر انتقادی ؛ فکری عاجل، غیر شعاری و عملیاتی برای ابر چالش های اصلی آموزش و پرورش (عدالت بر باد رفته آموزشی، در اولویت نبودن آموزش و پرورش و به روز رسانی مستمر دستگاه تعلیم و تربیت و... ) کنند؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
کتابخانه ای به واسطه این که سود مالی ندارد، بسته می شود گویی اساسا انواع دیگر سود وجود ندارد .
نیروهای انتظامی مدعی آموزش و ارشاد هستند و به قول خودشان کلاس برگزار میکنند که دانش آموزش به زور باتوم می آید و در آن جان میسپارد از جرح یا فشار و ترس که گویی اساسا مدرسه معنایی ندارد . آموزش را از زیر یوغ اعمال قدرت و ایدئولوژی کنار بکشیم.
معلم چنان درگیر کار دوم و سوم برای نان شب است که گویی اساسا سال تحصیلی جدید وجود ندارد؛ .
کودک در خیابان سر در سطح زباله زندگی می گذراند که گویی اصلا نیاز به آموزش و آرامش ندارد.
آخوند از حوزه به کلاس می رود که گویی اصلا دانشگاه فرهنگیان و پداگوژیی وجود ندارد و همه این بلاها بر سر آموزش می آید و از زیر سر آموزش می آید و گویی که آموزش صاحب ندارد، حتی موضع گیری ندارد! شاید هم اصلا جان در بدن ندارد...
زمانی دکتر امبدکار [مبارز هندی تبار] گفته بود: تنها کشورهایی در مبارزهای که پس از پایان جنگ آغاز میشود یعنی مبارزه برای ارتقای استاندارد زندگی مردم پیروز میشوند که به آموزش توجه کنند.
آموزش یک وظیفه کلاسی برای یاددهی خواندن و نوشتن نیست ؛ آموزش یک کنش اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اساسا تحولی است، معلم در این معنا یک مبارز برای زندگی بخشی است، معلمی امروز از انبوه دانش های روانشناسی، اثربخشی، معنادهی و ... برای سیر بهتر این مسیر برخوردار است.
بی شمار انقلاب های جهان به شکست های مفتضحی افتاده اند چرا که بر آموزش و فرهنگ بنا نشده بودند و افرادی رفتند و افراد دیگری با همان شاکله های فکری همان ساختار های قبلی را بازتولید کردند، نهایت با تغییر اسم ستم هایشان...
کارل پوپر می گوید پیشرفت را می توان به عقب برگرداند اما تکامل بازگشت ناپذیر است؛ چیزی که باید بر آن تکیه کرد همین تکامل فرهنگی است که یکی از مهمترین خاستگاه های آن آموزش است.
دعوای در رسانه هم بر سر آموزش است . همه تکنیک های رسانه ای به نوعی تکنیک های جلب توجه مخاطب هستند تا دقایق بیشتری را جلب آموزش های آنها بمانند از فضای مجازی گرفته تا سینما و... ؛ آنچه اکنون لازم است پس بگیریم یا شاید بهتر است بگوییم به دست آوریم، این است که آموزش را از زیر یوغ اعمال قدرت و ایدئولوژی کنار بکشیم.
آموزش تنها مسیر به دست آوردن و از دست دادن است، به دست آوردن باور جدید؛ کنار گذاشتن افراد قدیمی، به دست آوردن رفاه، از دست دادن تبعیض... و جنگ در خیابان و گشت ارشاد و رسانه و همه جا بر سر همین است.
صفحه Instagram
گروه گزارش/
سه شنبه 22 شهریور وزیر فرهنگ سوریه دیداری با وزیر آموزش و پرورش ایران داشته و به نکاتی اشاره کرده است .
پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« وزیر فرهنگ سوریه در دیدار با وزیر آموزش و پرورش اظهار كرد: وزارت فرهنگ سوريه تعهد به تربيت نسلی فرهيخته، بافرهنگ و وطن دوست دارد.
به گزارش مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، صبح امروز لبانه مشوّح در دیدار با وزیر آموزش و پرورش جمهوري اسلامي ايران که در ساختمان شهید رجایی وزارت آموزش و پرورش برگزار شد، اظهار کرد: ملت سوریه هیچگاه حمایت رهبری، نیروهای نظامی و مردم ایران را از ملت سوریه در سختترین شرایط فراموش نخواهد کرد. جنگ سوریه تنها علیه داعش و افراطگراها نبود، بلکه علیه تمام مستبدانه عالم بود که مزدورانی در سوریه را اجیر کرده بودند.
وزير فرهنگ سوريه ادامه داد: تربیت نسلهای کودک و نوجوان برای آینده تمامی کشورها لازم است و یکی از بزرگترین کارهایی که در تمام کشورها انجام میشود، سرمایهگذاری در آموزش و پرورش است.
آقای نوری و شورای معاونین اش به چه چیزی تعهد دارند ؟ وی در تشریح فعالیتهای وزارت آموزش سوریه اظهار کرد: وزارت آموزش سوریه بیشترین بودجه را بعد از وزارت دفاع به خود اختصاص میدهد و آموزش در سوریه برای همه مردم بهصورت رایگان است و این آموزشها تا پایه نهم برای همه کودکان و نوجوانان اجباری است.
وزیر فرهنگ جمهوری عربی سوریه با اشاره به مشکلاتی که جنگ با داعش برای این کشور به وجود آورد، اظهار کرد: در دوره جنگ فشارها بر وزارت آموزش افزایش یافته است که بخشی از این فشارها به دلیل خارج شدن بخشهای وسیعی از کشور از کنترل دولت بود و اين موضوع باعث شد تا پوشش تحصیلی کاهش یابد و کسانی که در این مناطق تسلط یافتند، تروریستهایی هستند که هیچگونه ملیگرایی و وطندوستی ندارند و به هیچ قانونی پای بند نیستند ... »
خانم لبانه مشوّح عنوان می کند : « وزارت آموزش سوریه بیشترین بودجه را بعد از وزارت دفاع به خود اختصاص میدهد و آموزش در سوریه برای همه مردم بهصورت رایگان است و این آموزشها تا پایه نهم برای همه کودکان و نوجوانان اجباری است . » شاید اگر مانند جوامع توسعه یافته این گونه نشست ها با حضور رسانه ها به ویژه رسانه های مستقل ، منتقد و حرفه ای انجام می شد ؛ ضمن شفاف سازی وضعیت موجود ، نتایج این گونه جلسات نتیجه و ثمری برای نظام آموزشی ایران داشت .
پرسش « صدای معلم » از یوسف نوری آن است که آموزش و پرورش ایران در بحث تخصیص بودجه و اعتبارات در چه رتبه و ردیفی قرار دارد ؟ و برنامه وزیر آموزش و پرورش ایران از زمانی که به این مقام رسیده برای در اولویت قرار دادن موضوع « آموزش » چه بوده است ؟
چرا با وجود تاکید قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر آموزش رایگان در همه سطوح دهه هاست که این « موضوع مهم » به حاشیه رفته و با « دور زدن قانون » به انحای مختلف آموزش ها پولی و مقوله آموزش « کالایی » شده است ؟
( دانش آموزان منطقه لولکدان - استان محروم سیستان و بلوچستان )
کاش وزیر آموزش و پرورش ایران از « وزیر فرهنگ » سوریه می پرسید که آیا در آن کشور هم این همه « تنوع مدارس » و « مدارس مختلف » وجود دارد ؟ در حالی که همه چیز به « کنکور » ختم می شود .
اگر در سوریه « فقدان پوشش تحصیلی فراگیر » به خاطر وضعیت جنگی و تعرض و فشار تروریست ها است پس در ایران به خاطر چیست ؟
آیا وزیر آموزش و پرورش ایران به جای شعار دادن ، فکر و برنامه ای برای آن دسته از دانش آموزانی که به دلایل مختلف از چرخه تحصیل خارج شده اند دارد ؟
آن گونه که وزیر فرهنگ سوریه گفته و تاکید می کند وزارت فرهنگ سوريه تعهد به تربيت نسلی فرهيخته، بافرهنگ و وطن دوست دارد .
آقای نوری و شورای معاونین اش به چه چیزی تعهد دارند ؟
آیا وزیر فرهنگ سوریه که هدف و برنامه وزارتخانه اش را بر تربيت نسلی فرهيخته، بافرهنگ و وطندوست قرار داده خبر دارد که همتایش در ایران به جای برنامه ریزی و اهتمام برای تربیت نسلی مسئول ، قانون مند و دوستدار و متعهد به محیط زیست و آینده ایران هم و غمش تربیت مداح و به قول خودش بچه هیاتی است و با جامعه مداحان کشور ، تفاهم نامه امضا می کند ؟
( دانش آموزان در سوریه )
آیا در کشور جنگ زده سوریه که زیر ساخت هایش در جنگ تقریبا از بین رفته است ، این گونه هدف گذاری و برنامه ریزی می کند ؟
وزارتخانه ی مادر و مولدی که به جای تربیت انسان های متفکر و متعهد به آینده ی کشور با محوریت پرورش « تفکر انتقادی » که غایت نظام های آموزشی توسعه یافته است دغدغه اش در ساحت « تربیت اخلاقی » تربیت روضه خوان و مداح است آیا می تواند در سال 1404 و بر اساس سند تحول بنیادین اش ترسیم گر ایرانی توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فن آوری در سطح منطقه باشد ؟
شاید اگر مانند جوامع توسعه یافته این گونه نشست ها با حضور رسانه ها به ویژه رسانه های مستقل ، منتقد و حرفه ای انجام می شد ؛ ضمن شفاف سازی وضعیت موجود ، نتایج این گونه جلسات نتیجه و ثمری برای نظام آموزشی ایران داشت .
پایان گزارش/
***
( کلیپی از هم خوانی معلم سوریه ای با دانش آموزانش در « دوران کرونا و جنگ » در کلاس درس و زمانی که مدارس ایران به مدت 25 ماه تعطیل بودند ! ) :
* « در برخی مناطق " تروریست ها " از رفتن دانش آموزان به مدارس ممانعت می کنند و این بزرگ ترین چالشی است که وزارت آموزش و پرورش سوریه با آن مواجه است " بازگشایی مدارس در سوریه با شور و هیجان دانش آموزان ! صدای معلم گزارش می کند ( این جا )
* « در برابر آن آموزگار سوریه ای که در میانه بحران کرونا و بناهای مخروبه و خیابان های در آتش و دود و در اضطراب حمله تروریست ها ... اما در کلاس می ایستد و با دانش آموزان ترانه " عشق ، صلح و آزادی " را می خواند و چراغ " امید به آینده " را روشن نگاه می دارد ؛ سر تعظیم فرود می آورم "
خودکشی دست جمعی برای گرفتن جان مدرسه ؟! » ( این جا )
(ترجمه شعری که این دانشآموزان به همراه معلم خود می خوانند به این شرح است که :
من انسانی هستم که احساس دارم. همیشه پنج حس را دارم. با بینی گل ها رو بو میکشم. با دست چهره پدر بزرگ رو لمس میکنم، با چشم ها تلویزیون میبینم. با گوش هایم صدای ترانه گنجشک ها را میشنوم زمانی که به دورم میچرخند، و با زبانم شیرینی را میچشم و با آن تنم قوی میشود )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اول. 12 اردیبهشت 1401 شصت و یکمین سالروز شهادت شادروان دکتر ابوالحسن خانعلی است که در جریان اعترضات معلمان در سال 1340به شهادت رسید و پس از آن روز 12 اردیبهشت به عنوان «روز معلم» نامگذاری گردید و پس از پیروی انقلاب اسلامی نیز با شهادت استاد مطهری در همان روز این نام گذاری تثبیت گردید . این خود نشان دهنده این است که نامگذاری روز معلم برخواسته از رفتار اعتراضی بوده است . اعتراضی که در سال 1340 از سوی معلمان انجام می گرفته است هم اکنون نیز ادامه دارد و نشان از یک منازعه پایدار اجتماعی دارد .
دوم . معلمان ویژگی های خاصی دارند که جایگاه و کارکرد اجتماعی آن ها را با سایر اقشار اجتماعی متفاوت می کند . فراگیری معلمان که از پایتخت تا دورترین نقاط کشور که مدرسه ای باشد حضور دارند ، برخورداری از تحصیلات عالی ، ارتباط مستمر با نوجوانان و نونهالان که بطن خانواده و جامعه می باشند ، برخورداری از حداقلی از هویت صنفی و نقش مشروعیت سازی که از معلمان آموزش و پرورش انتظار می رود از جمله ویژگی های معلمان است ؛ از این رو ، اعتراض معلمان با اعتراض کارگران یک کارخانه که جنبه معیشتی و اقتصادی دارد متفاوت است .
سوم . ریشه این نزاع شصت و یک ساله را که این روزها گسترده تر شده است باید در کجا جست و جو کرد ؟ این منازعه را جز در سایه رهیافتی جامعه شناسی نمی توان شناخت و تبیین نمود تا بتوان بستر فرایند تعارض آمیزی که منجر به اعتراض مداوم نیروی اجتماعی معلمان می شود را مورد بررسی قرار داد .اگر سه شکاف اصلی جامعه ایران را شکاف سیاسی ، شکاف فرهنگی و ایدئولوژیک و شکاف طبقاتی بدانیم جایگاه اعتراض معلمان در میانه این شکاف ها قابل درک است .
چهارم. شکاف سیاسی: معلمان فعال همواره در حال تشکل یابی و تشکل سازی بوده اند . حتی تشکل های همچون انجمن اسلامی معلمان ایران نیز در پرتو تحولات سیاسی 30 ساله اخیر ایران از نهاد زیرمجموعه حکومت به یک حزب سیاسی اصلاح طلب تبدیل شده است که نمونه ای از فشار از پایین اعضای آن برای تحول خواهی و تشکل یابی می باشد. شکل گیری تشکل هایی همچون سازمان معلمان و تشکل های صنفی نیز محصول همین مطالبه می باشد . قاطبه معلمان به دلیل نوع تحصیلات و نگرش از دموکراسی خواهی حمایت می کنند ولی جو غالب بر آموزش و پرورش اجازه چندانی به دموکراسی خواهی نمی دهد و با هرنوع اندیشه و عمل متفاوت برخورد می شود و خود به بستری برای اعتراض بدل می شود .
پنجم . شکاف فرهنگی – ایدئولوژی: شکاف فرهنگی موجود در جامعه در مواردی مانند سبک زندگی، تربیت دینی و .... .در آموزش و پرورش شدت بیشتری دارد . ازیک طرف حاکمیت با تاکید بر « سند تحول بنیادین » خواهان آموزش و پرورشی کاملا ایدئولوژیک است و از سوی دیگر جامعه در برابر این نوع نگاه مقاومت می نماید . مواردی از قبیل استخدام روحانیان و تالیف کتب درسی از نشانه های بارز نگاه ایدئولوژیک به آموزش است . در حالی که نسل جوان امروز اقبال چندانی به این نوع نگاه رسمی ندارد . معلمان در میانه این شکاف فرهنگی – ایدئولوژیک قرار دارند و هرچه این شکاف تقویت می گردد فشار بیشتری بر جامعه معلمان وارد می شود و بستر بیشتری برای تعارض و اعتراض می آفریند .
ششم . شکاف طبقاتی : مهم ترین اعتراض معلمان در شصت و یک سال گذشته نسبت به بی عدالتی و فرق و تبعیض بوده است . درطول این شصت و یک سال بی توجهی به نقش زیربنایی آموزش و پرورش و آموزش و پرورش توسعه یافته ادامه داشته است و در مواردی که دولت ها گرفتار بی پولی شده اند این بی توجهی شدت بیشتری می یابد. عدالت خواهی وجه قالب مطالبات فرهنگیان است که محصول شکاف طبقاتی می باشد . در طول سال های اخیر هم با شدت یافتن تحریم ها و افزایش شکاف طبقاتی بر عمق نارضایتی در آموزش و پروش افزوده شده است . قاطبه معلمان به دلیل نوع تحصیلات و نگرش از دموکراسی خواهی حمایت می کنند ولی جو غالب بر آموزش و پرورش اجازه چندانی به دموکراسی خواهی نمی دهد
پایان ؛
سه شکاف سیاسی ، فرهنگی – ایدئولوژی و طبقاتی مهم ترین بسترهای تعارض آفرین در آموزش و پرورش می باشند که شصت و یک سال است زمینه ساز اعتراض معلمان شده اند و بیشتر با محوریت اعتراض به معیشت و فرق و تبعیض نمود پیدا کرده است . تازمانی که این سه شکاف به نقطه تعادلی نرسد اعتراض معلمان نیز ادامه خوهد داشت .این اعتراض ها حتی اگر توان بروز نداشته باشد درد فتر مدارس و گعده های معلمی ادامه حیات خواهد یافت تا در فرصت مناسب بروز دوباره بیابد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید