صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

ایدئولوژی در برنامه درسی و نظام آموزشی

ایدئولوژی تفکر، عقیده و باوری است که با حمایت قدرت غالب می شود و اغلب به واقعیت سیاسی نزدیک است تا حقیقت. لذا چون ایدئولوژی ها به واسطه اعمال قدرت امکان اندیشیدن را از کودکان و جوانان سد می کنند اساسا  بعد منفی در آموزش و پرورش دارند، حال چه ایدئولوژی های سیاسی باشند، یا فنی، یا علمی، یا اقتصادی، یا دینی، یا فلسفی و یا فرهنگی مضر اند، چون نسبتی با واقعیت ندارند و باعث فهم حقیقت نمی شوند. به عبارتی ایدئولوژی ها چرخه پرسیدن و فهمیدن جهان را مختل می کنند.  

حال چند توجیه در بودن ایدئولوژی در برنامه درسی ذکر می شود که قابل انتقاداند:

* ایدئولوژی ها در مدارس می توانند وارد گفت و گو شوند.

نقد این تصور: ایدئولوگ اساسا نمی تواند  وارد گفت و گوی سازنده شود. چون در ذهن ایدئولوگ خودی و غیر خودی ، دشمن و دوست از قبل مرزبندی شده است. ایدئولوگ آینده را پیش بینی کرده و از قبل تکلیف همه امور را مشخص کرده است. ایدئولوگ علاوه بر راه حل ها، پرسش های مجاز و غیر مجاز را حتی مشخص کرده است. به قولی همه ی چگونگی ها در ذهن ایدئولوگ، پیشینی هستند.

ایدئولوژی در برنامه درسی و نظام آموزشی

* چون همه نظام های علمی، اداری و اجرایی برنامه درسی در جهان  دارای نظام ارزشی یا فلسفی هستند ما هم می توانیم ایدئولوژی خودمان را ترویج کنیم.

نقد این تصور: اساسا هر نوع نظام فکری که در پی اعمال قدرت در تعلیم و تربیت باشد، قابل انتقاد است چون به جای  اینکه اندیشیدن را به کودکان یاد دهد، بسته های ایدئولوژی را به عنوان چیزهای مقدس، ارزشمند، غیر قابل تغییر به ذهن دانش آموزان تزریق می کند. نتیجه تربیت کسانی است که خود را مرکز جهان تلقی می کنند.

* ایدئولوژی خودآگاهی ملی یا اجتماعی یا فرهنگی یا علمی است.

نقد این تصور : ایدئولوژی خودآگاهی کاذب است نه حقیقی که به انسان آرامش می دهد.  نوعی تعصب بی بنیان به خود و خودی است که سد راه جست و جو می شود. ایدئولوژی برای انسان آرامش کاذب درست می کند، در حد یک مخدر. ذهن آرام و مطمئنی ایجاد می کند که با هیچ پرسشی تکان نمی خورد. بنابراین ایدئولوژی خواب و سرمستی ملی، فرهنگی و اجتماعی است که مشکلات جامعه و تضادها و تعارض ها را پنهان می سازد و  کسانی را که پرده از این سرمستی بردارند می بلعد( خودی یا غیر خودی).

نتیجه :

نظام تعلیم و تربیت به طور عام و نظام برنامه درسی به طور خاص نباید ایدئولوژیک باشد، بلکه باید مکانی برای نقد ایدئولوژی ها باشد، زیرا آفت ورود ایدئولوژی ها به مدارس تربیت نسل های متعصب، غیر پرسشگر، خودخواه، غیر اخلاقی، غیر اجتماعی و منفعت طلب است.

نو فهمی در مطالعات برنامه درسی


ایدئولوژی در برنامه درسی و نظام آموزشی

منتشرشده در یادداشت

آذربایجان شرقی

منتشرشده در نامه های دریافتی

دانشگاه فرهنگیان و تربیت معلمان ترسو و غیرپرسشگر

دلیل ورود من به ماجرای اخیر دانشگاه فرهنگیان ، هتاکی  سیستماتیک رییس دانشگاه و عواملش به یک معلم (خانم گلین مقدم ) ، به بهانه انتقاد سیاسی و چند سطری  ایشان از تشیع صفوی و قشریون بود.

به گمان من این هتاکی با هدف ایجاد رعب و وحشت و و ایجاد نوعی انقلاب اداری و پاکسازی و اخراج افراد مستقل یا اصلاح طلب از این مجموعه صورت گرفت و البته تا حدودی ناکام ماند.

به نظرم در این قضیه ، افراد دیگری جریان سازی کردند و خنیفر بازی خورد و پُژ علمی و آکادمیک خودش را خراب کرد. خنیفر هر چند به لحاظ تاکتیکی و منفعتی با این جریان همسو است اما آنها خنیفر را قابل اعتماد نمی دانند.

 استوری خانم گلین مقدم در اینستاگرام  بهانه ای بود برای جوسازی و کشاندن پای نهادهای امنیتی به دانشگاه فرهنگیان و انجام نوعی انقلاب اداری. پشت این جریان همان جریانی قرار دارد  که از تماس دانشجویان تربیت معلم با بدنه دانشجویی کشور در هراس اند و در فکر احیای محیط های ایزوله و پادگانی دهه 60 در پردیس های دانشگاه فرهنگیان هستند.

دانشگاه فرهنگیان و تربیت معلمان ترسو و غیرپرسشگر

حمله به مدیریت مهرمحمدی اسم رمز عملیات است و گرنه همه می دانند که در دوره مهرمحمدی تحولی روی نداد و مواضع کلیدی دانشگاه در اختیار همین جریان بود و مهر محمدی هم با آنها مماشات می کرد.

سرنخ این جریان دست موعودگرایان( مهدویون ) منشعب از جریان "احمدی نژاد و مشایی"  و هدف تسخیر کامل نهاد آموزش و پرورش است.

آقای سحرخیز در یادداشت قبلی خود از دو مرکز استراتژیک سازمان پژوهش و دانشگاه فرهنگیان به عنوان "تیول" یاد کرد که قرار است از دست عده ای خارج شود.

برداشت من این است که بر اساس تحلیل جبهه پایداری ، قرار گرفتن علی ذوعلم در راس پژوهشگاه و خنیفر در راس دانشگاه فرهنگیان ، این تیول را به اصولگرایان تندرو  بر می گرداند. البته از نظر آنها ذوعلم و خنیفر همسنگ نیستند. ذوعلم قابل اعتماد و خنیفر مشکوک است.

تاسیس دانشگاه پیامبر اعظم (ع) در دوره فرشیدی و پرورش ایده دانشگاه فرهنگیان در دوره علی احمدی و تصویب اساسنامه این دانشگاه در دوره حاجی بابایی واکنشی بود در برابر بیداری معلمان و فاصله گرفتن آنها از حکومت و جذب معلمان جدید از دانشگاه های کشور که به ویروس آزادی آلوده بودند. این جریان با ایجاد پردیس هایی که دانشجویان از نظر عقیدتی همواره در ترس و لرز به سر برند و نگران این  باشند که بعد از چهار سال تحصیل در گزینش مردود و به سربازی اعزام شوند، در صدد تربیت معلمانی مرعوب و دنباله رو و وابسته به حکومت است.

دانشگاه فرهنگیان و تربیت معلمان ترسو و غیرپرسشگر

تصور من این است که این جریان اگر در آینده دست بالا را پیدا کند نه تنها شرایط پادگانی مراکز و خوابگاه های تربیت معلم دهه 60 را دوباره زنده می کند بلکه اعضای هیات علمی غیر همسو را هم خانه نشین و افراد مستقل را از سیستم اداری حذف می کند. دانشگاه فرهنگیان از بدو تاسیس تا کنون از نظر فضای آموزشی ، امکانات آموزشی، کیفیت هیات علمی، کیفیت مدیریت  ، آزادی و حقوق دانشجو ، امکانات رفاهی و.... شباهتی به دانشگاه حتی با استانداردهای داخل کشور  ندارد و پردیس های آن اغلب شبیه یک دبیرستان با همان کنترل ها و سختگیری ها و حتی بیشتر و مدرسان آن هم در حد دبیران دبیرستان هستند.

دانشکاه فرهنگیان نوعی فیلتر برای جلوگیری از ورود افکار آزادی خواهانه و اصلاحی به آموزش و پرورش است.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دانشگاه فرهنگیان و تربیت معلمان ترسو و غیرپرسشگر

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

انتقاد صدای معلم از رئیس دانشگاه فرهنگیان در مورد عمل نکردن به قانون

تاکنون گزارش های مختلفی در مورد دانشگاه فرهنگیان و عملکرد مدیران آن در صدای معلم منتشر گردیده است .

به عنوان نمونه ؛

در آخرین گزارش صدای معلم آمده است : ( این جا )

هنوز دانشگاه فرهنگیان به گزارش صدای معلم در مورد تعیین تکلیف  « علی محمدی » سرپرست معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه فرهنگیان پاسخی نداده است . ( این جا )

حسین خنیفر رئیس دانشگاه فرهنگیان در 9 خرداد 1397 «رضا کچوئیان جوادی»  را به عنوان سرپرست معاونت نظارت، ارزیابی و تضمین کیفیت این دانشگاه منصوب کرد .

همچون سرپرست معاون فرهنگی اجتماعی دانشگاه فرهنگیان ، درخواست کچوئیان برای عضویت در هیات علمی دانشگاه فرهنگیان از سوی وزارت علوم پذیرفته نشده است .

این در حالی است که مطابق قانون معاون دانشگاه فرهنگیان باید عضو هیات علمی باشد .

از این موضوع بیش از یک سال گذشته و تاکنون رئیس دانشگاه فرهنگیان در این موضوع سکوت کرده است . تا کی و کجا باید بدانیم و بفهمیم که حوزه شخصی و اعتقادی افراد با کارشان متفاوت است و باید بین آن دو تفکیک قائل شد ؟

حال پرسش صدای معلم از ایشان و رئیس دانشگاه فرهنگیان آن است که چه چیزی فراتر از قانون وجود دارد ؟

آیا ادامه سرپرستی دو معاون در سطح مدیریت ارشد در این دانشگاه علی رغم ورود برخی نهادهای نظارتی بیش از یک سال خلاف قوانین نیست ؟

آیا حاضر هستید شفاف و صادقانه اشتباهات خود را پذیرفته و به " قانون " تمکین کنید . آیا نظام ارزیابی عملکرد علمی و " فاخر "  در دانشگاه فرهنگیان به عملکرد و خروجی کار افراد و اعضای سازمان نمره می دهد و یا عقاید شخصی آن ها ؟

در دوم اسفند ماه 1396 ؛ « صدای معلم » گزارشی با عنوان : " اجلاس 4 روزه مدیران دانشگاه فرهنگیان در هتل ۵ ستاره ؟! " منتشر کرد . ( این جا )

در این گزارش آمده بود :

این جملات مهیج وصف مکانی است که این روزها میزبان اجلاس 4 روزه حدود 200 نفر از مدیران و مهمانان یکی از سازمان‌های دولتی است. شاید با توجه به هزینه تقریبا چهارصد میلیونی برگزاری این اجلاس تصور کنید مدیران ارشد وزارت نفت یا گمرک یا یکی از بانک‌های دولتی در این مکان رویایی در این فصل ویژه گردشگری بندرعباس گرد هم آمده‌اند.

اگر چه در سال اقتصاد مقاومتی و در حالی که همین چندروز قبل مقام معظم رهبری تجمل گرایی را یکی از آفات انقلاب نامیدند، این بریز و بپاش و اسراف در سازمان‌های ثروتمند دولتی هم ناپسند می‌نماید؛ اشکال کار زمانی بیشتر خود را نشان می‌دهد که بدانیم این اجلاس مربوط به دانشگاه فرهنگیان است. بله دانشگاه فرهنگیان؛ دانشگاهی وابسته به وزارت فخیمه آموزش و پرورش که گرفتار تنگناهای عدیده و گسترده مالی است.

 انتقاد صدای معلم از رئیس دانشگاه فرهنگیان در مورد عمل نکردن به قانون

دانشگاهی که به دلیل فقر شدید منابع مالی و بودجه‌ای نتواسته حق التدریس دوسال گذشته استادان مدعو و پرشمار خود را پرداخت کند و برای تامین هزینه‌های روزمره دست در جیب دانشجویان دارد و ماهانه 45 درصد حقوق دانشجویی آنها را کسر می‌کند و در قبال آن خدمات بسیار نازل و بی کیفیتی در عرصه رفاهی به آنها عرضه می‌کند و حدود 60 درصد این درآمد را در سازمان مرکزی خرج امور جاری می‌کند.

 بر اساس قوانین ؛  برگزاری جلسات دستگاه‌های دولتی در هتل های پنج ستاره ممنوع است و نیز هزینه کردن پول کسر شده از حقوق دانشجویان در غیر محل رفاهی آنها نیز ممنوع است.

چگونه است که نهادهای نظارتی دولت و دیوان محاسبات و سازمان بازرسی در برابر چنین قانون شکنی ها ، اسراف و تجمل گرایی سکوت کرده اند؟

مدیران دانشگاه چه پاسخی دارند؟

لطفا لیست مهمانان و حاضران در این اجلاس را منتشر کنید تا نام بسیاری ار افراد خارج از این دانشگاه مشخص شود.

لطفا لیست هزینه‌ها و نیز دستاوردهای این اجلاس را در اختیار ذی‌نفعان دانشگاه یعنی دانشجویان، اعضای هیئت علمی و کارکنان قرار دهید. "

و سکوت رئیس دانشگاه فرهنگیان در این موارد قابل تامل است .

در روزهای اخیر ، افرادی در اقلیت که به نظر می رسد خود را همه کاره دانشگاه فرهنگیان می پندارند و تا شخصی ترین و خصوصی ترین  مسائل افراد سرک می کشند و از پیش حکم صادر می کنند توانستند با فضاسازهای غیراخلاقی و غیر منصفانه  زنی را از چرخه مدیریتی این دانشگاه حذف کنند . " در جاهاى مختلف صحبت از تربيت "معلم فاخر" كرده ايد، براى تربيت معلم فاخر بايد دانشگاه فاخر داشت، آيا دانشگاه فرهنگيان يك دانشگاه فاخر است؟ "

خبرگزاری آنا یکشنبه 15 شهریور ماه می نویسد :

" چند روز پیش خدیجه گلین‌مقدم معاون مدیرکل آموزش و پژوهش دانشگاه فرهنگیان در صفحه اینستاگرام خود عزاداری حسینی را حاصل تشیع صفوی دانست و آن را از اهداف حکومت غیر خردورز نامید!

پس از آن بود که فعالین دانشجویی نیز نسبت به این مسئله اعتراض کردند. با این همه صبح امروز سیدجواد ساداتی نژاد نماینده مردم کاشان و عضو کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با دانا اظهار کرد: در تماسی که برقرار شد، آقای خنیفر گفت که در روزهای آینده با فرد هتاک برخورد می شود و از پست خود خلع خواهد شد.

در همین راستا، حسین خنیفر رئیس دانشگاه فرهنگیان در گفت و گو با خبرنگار آنا اظهار کرد: خدیجه گلین‌مقدم درخواست بازنشستگی داده و از دانشگاه فرهنگیان می‌رود. "

پرسش صدای معلم از رئیس دانشگاه فرهنگیان و برخی افرادی که خود را مدعی و متولی انحصاری ارزش ها می دانند این است که آیا نباید معیار برای قضاوت و یا داوری در مورد یک فرد کارایی ، کارآمدی و وجدان کاری آنان باشد ؟

مدیریت یک علم و هنر است که اگر مطابق اصولش به کار گرفته شود موجب ارتقای سازمان و حصول به اهداف خواهد بود .

تکلیف افرادی که در محیط کار و شغل با خروجی پایین و عملکرد ضعیف موجب کاهش کارآمدی سیستم می شوند اما سعی می کنند با تظاهر و پوپولیسم آن را بپوشانند چیست ؟

تا کی و کجا باید بدانیم و بفهمیم که حوزه شخصی و اعتقادی افراد با کارشان متفاوت است و باید بین آن دو تفکیک قائل شد ؟

کی باید متوجه شویم که خروجی یک فرد برای سیستم چیست و آیا نظام ارزیابی  عملکرد شایسته و متناسب با آن را طراحی کرده ایم ؟

آیا نظام ارزیابی عملکرد علمی و " فاخر "  در دانشگاه فرهنگیان به عملکرد و خروجی کار افراد و اعضای سازمان نمره می دهد و یا عقاید شخصی آن ها ؟

هزینه های این آزمون و خطا را چه کسانی باید بدهند ؟

آقای خنیفر !

انتقاد صدای معلم از رئیس دانشگاه فرهنگیان در مورد عمل نکردن به قانون

در نشست رسانه ای یکشنبه 4 شهریور 1397 که شما در نمایشگاه دستاوردها و عملکرد یکساله وزارت آموزش و پرورش در دولت دوازدهم با حضور خبرنگاران حضور پیدا کردید ؛ صدای معلم خطاب به شما پرسش هایی را مطرح کرد .

یکی از آن پرسش ها این بود :

" در جاهاى مختلف صحبت از تربيت "معلم فاخر" كرده ايد، براى تربيت معلم فاخر بايد دانشگاه فاخر داشت، آيا دانشگاه فرهنگيان يك دانشگاه فاخر است؟ "

حال دوباره این پرسش را مطرح می کنیم :

با حضور و فعالیت افرادی از این دست در دانشگاه فرهنگیان می توان امیدی به تاسیس آن " نگاه فاخر " داشت ضمن آن که در نشست  خبری معاونان و رؤسای سازمان‌ها در باغ‌ موزه دفاع مقدس ( سالن قصر شیرین ) در بهمن 1397 تاکید کردید که کشور به صورت " سیستمی " اداره نمی شود .

« صدای معلم » ضمن دعوت از  حسین خنیفر به عنوان رئیس دانشگاه فرهنگیان به رعایت  مرّ قانون و حساسیت در مورد اجرای آن و نیز پاسخ گویی متناظر با  آن انتظار دارد تا استقلال حرفه ای دانشگاه فرهنگیان به عنوان یک محیط آکادمیک و علمی به رسمیت شناخته شود و از دخالت عوامل غیرمتخصص و غوغاسالار در امور آن ممانعت به عمل آید .

پایان گزارش/


انتقاد صدای معلم از رئیس دانشگاه فرهنگیان در مورد عمل نکردن به قانون

منتشرشده در گفت و شنود

گروه گزارش/

پرسش های صدای معلم از علی ذوعلم رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و کتاب های درسی

امروز یکشنبه 3 شهریور 1398 نشست خبری « علی ذوعلم » رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی با حضور خبرنگاران برگزار گردید .

این از معدود نشست هایی است که خبر آن توسط پرتال وزارت آموزش و پرورش اطلاع رسانی شده است .

شاید در میان معاونین فعلی وزارتخانه تنها دو نفر هستند که تعامل رسانه ای قابل قبولی با خبرنگاران و رسانه ها دارند .

رضوان حکیم زاده و علی ذوعلم .

البته این حجم نشست رسانه ای در زمان مدیریت علی ذوعلم قابل مقایسه با مدیریت های قبلی نیست و این یک خصوصیت مثبت برای رئیس جدید است .

جالب است بدانیم که علی عسکری معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش علی رغم کثرت مسائل و پرسش در حوزه  فعالیت اش نشستی با خبرنگاران نداشته است ضمن آن که اکثر مواقع در دسترس هم نیست .

ابتدا « علی ذوعلم » رئیس  سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ضمن گرامی داشت هفته دولت گفت :

هفته دولت به مناسبت شهادت شهیدان رجایی و باهنر نام گذاری شده است . برای آموزش و پرورش این دو شهید بزرگوار به عنوان دو الگو ، خط نما و جهت دهنده به تعلیم و تربیت مطلوب تلقی می شوند در کنار شهیدانی مانند شهید مطهری ، شهید بهشتی و...

امیدواریم که آموزش و پرورش بتواند همان نگاه ، همان مبانی و همان اهتمام را نسبت به تعلیم و تربیت دنبال کند .

اگر امروز ما شاهد کم توجهی به مقوله تعلیم و تربیت در کشورمان هستیم و برخی از چالش ها و مسائلی که بر اثر این کم اهتمامی مزمن ایجاد شده است بتواند با تاسی به نگاه شهیدان رجایی و باهنر اصلاح شود .

مدیر صدای معلم با آن که نخستین نفر بود که برای نشست رسانه ای حضور یافته بود اما با مدیریت آقای محمدی در بخش روابط عمومی به عنوان آخرین نفر پرسش خویش را مطرح کرد .

زمانی که مدیر صدای معلم این موضوع را مطرح کرد این امر مورد اعتراض خبرنگار خبرگزاری پانا قرار گرفت که با تاخیر قابل ملاحظه ای در نشست حضور یافته بود .

این خبرنگار گفت که شما قبلا به جای همه ما سوال پرسیدید .

پرسش های صدای معلم از علی ذوعلم رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و کتاب های درسی

پورسلیمان در پاسخ گفت که شما اولا با تاخیر در این نشست حضور پیدا کرده اید و دیگر آن که شما در نوبت خود سوال را مطرح کرده اید .

این حق قانونی من آن است که از نوبت خود استفاده کنم و پرسشم را مطرح کنم و انتقاد شما منطقی و وارد نیست .

مدیر صدای معلم در ابتدا عنوان کرد که اکثر پرسش های خبرنگاران در حوزه کتاب های درسی است اما کسی این پرسش را مطرح نمی کند که وقتی یک کتاب کاغذی منتشر می شود حتی اگر از منابع داخلی باشد چند درخت باید قطع شود و از بین برود و این چرخه هر سال تکرار می شود .

پورسلیمان در ادامه تصریح کرد که این شیوه منطقی نیست و باید جایگزین مناسبی برای این وضعیت انتخاب شود به ویژه آن که ما دچار بحران محیط زیست هستیم . چاره ای جز استفاده از تجربیات کشورهای موفق و پیشرو در این زمینه نداریم .

مدیر صدای معلم سپس به طرح پرسش های خویش پرداخت .

در نشست رسانه ای یکم تیرماه سال جاری بنده از شما پرسش کردم :

جنابعالی ریاست بخش مهم پژوهش در وزارت آموزش و پرورش را برعهده دارید .

کسی که در این حوزه فعالیت می کند باید با ادبیات پژوهش مدار با مخاطبان سخن بگوید .

شما پس از استعفای آقای بطحایی در دومین نشست  کارشناسی سازمان پژوهش‌ و برنامه‌ریزی آموزشی  با موضوع"  تبیین منطق و فرآیند باز آرایی تشکیلات " با اشاره به شرایط فعلی وزارت آموزش‌ و پرورش و تاکید بر اینکه  تغییرات مدیریتی نباید خللی در کار ایجاد کند، فرمودید :

" متاسفانه آقای بطحایی کناره‌گیری کرد، ایشان فردی سخت‌کوش، انقلابی و معتقد به تحول بود. او بسیار صریح و با قدرت در مقابله با سند 2030 موضع‌گیری و از ارزش‌های اسلامی و انقلابی دفاع کرد که برخی از این اقدام خوششان نیامد البته مجموعه آموزش و پرورش از کناره‌گیری ایشان راضی نبودند ... "

صدای معلم از شما پرسش کرد : این حکم شما بر اساس کدامین قرائن و یافته های پژوهشی استوار است ؟

 شما پاسخ دادید :

" از این به بعد حواسم را جمع کنم که دقیق تر حرف بزنم. "

پرسش های صدای معلم از علی ذوعلم رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و کتاب های درسی

جنابعالی در هفدهمین گردهمایی دبیران کانون تربیت اسلامی استان‌های کشور گفته اید :

" جمهوری اسلامی همان طور که حضرت آقا فرمودند در عدم استفاده از ظرفیت‌ها رتبه اول را دارد. حضرت امام یک سرمایه اجتماعی مهم برای ما هستند، هیچ کسی نیست که بگوید من با امام موافق نیستم، این سرمایه‌های عظیم معنوی و مادی در کشور ما جود دارد. "

در ادامه هم می گویید :

" کدام یک از مدیران ما هستند که براساس پژوهش‌های انجام گرفته کار کند؟ "

من وارد بحث محتوایی نمی شوم .

فقط می خواهم مستندات پژوهشی این گزاره ی شما را بدانم .

برای بنده مهم است که رئیس مهم ترین بخش آموزشی کشور که پژوهش نام دارد با ادبیات پژوهش مدار سخن بگوید .

البته مهمان هایی که بنده تاکنون و ظرف این چندماه  موفق به زیارت شان در بزم اندیشه شده ام علی رغم ادعای سمت های مهم  و راهبردی پژوهشی هنوز با الفبای پژوهش بیگانه اند !

2-

آيا براي تغيير محتواي كتابهاي درسي  مصمم هستید ؟ باوجود هزينه‌هاي زياد، چرا مي‌خواهید محتواي كتابهاي درسي را تغيير دهید؟ اگر قصد انجام چنین کاری را دارید زمان، وسعت و چگونگي اين تغييرات را توضيح دهید؟

آيا اين تغييرات به افزايش مقدار تبليغات ايدئولوژيك در محتواي دروس منجر خواهد شد؟

3)

برداشت آقاي ذوعلم از سند تحول بنیادین يك برداشت راديكال است. ايشان تصور مي‌كند با اجراي اين سند مي‌توان به پرورش انسانهايي با هويت اسلامي و انقلابي و ايجاد تمدن نوين اسلامي،موفق شد ولي اولا اين سند از هماهنگي دروني كافي برخوردار نيست و ثانياً بدنه آموزش و پرورش و صاحب‌نظران تعليم و تربيت و همچنين خانواده‌ها با آقاي ذوعلم همدل و هم نظر نيستند.

 از شما سوال می کنم :

 فكر مي‌كنید مي‌تواند بدنه آموزش و پرورش(كارشناسان ستادي، معلمان و...)  و ساير گروه‌هاي ذي ربط و ذي نفوذ را براي اجراي سند تحول آموزش و پرورش با خود همراه كنید؟

پس از اتمام رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی ضمن تشکر از مدیر صدای معلم خواست تا حاضران ایشان را تشویق کنند .

پرسش های صدای معلم از علی ذوعلم رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و کتاب های درسی

ذوعلم در پاسخ گفت که آقای پورسلیمان همیشه از ما سوال می کرد ، من هم یک بار از او سوال کنم .

ذوعلم تاکید کرد :

شما که صدای معلم هستید در این نشست باید مهم ترین مسائل آموزش و پرورش را از ما سوال کنید .

درست است ؟

بر اساس چه پژوهشی به این رسیدید این سوالاتی که مطرح کردید اصلا سوال آموزش و پرورش است ؟

آیا پژوهشی کردید ؟

مدیر صدای معلم پاسخ داد که این پرسش ها بر اساس سخنان ، عملکرد شما و وظایف سازمانی شما بوده است .

ذوعلم گفت که هم ما باید پژوهش مدار سخن بگوییم و هم پورسلیمان .

پورسلیمان نمی تواند بگوید که من هر چه دلم می خواهد می گویم و شما باید بر اساس مر پژوهش حرف بزنید .

این مطلب را من قبول نمی کنم .

این واقعا تبعیض است !

برداشتم این است سوالاتی که دوستان مطرح کردند کم و بیش سوالاتی است که در صحنه آموزش و پرورش و میان دانش آموزان و بین معلمان مطرح است .

شما که نمی توانید مرا مواخذه کنید !

مدیر صدای معلم پاسخ داد که کار خبرنگار همین است .

ذوعلم در ادامه گفت که من حرف شما شنیدم و بعد شروع به صحبت کردم .

شما در وسط حرف بنده 4 بار وارد شدید .

( این سخنان در حالی بیان می شود که پاسخ های مدیر صدای معلم بر اساس درخواستی بود که آقای ذوعلم و به صورت پرسش از ایشان مطرح کرد و قصد پاسخ گویی بود )

رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در ادامه عنوان کرد :

این تعابیری که شما به کار می برید مثلا شما رادیکال هستید ، ایدئولوژیک هستید ... این تعابیر اصلا تعابیر استانداری نیست .

شما به فرهنگ نامه های واژه های اجتماعی مراجعه کنید .

برای ایدئولوژی چندین تعریف شده است .

رادیکال بودن چندرین تعریف دارد .

آیا رادیکال بودن خوب است ؟ بد است ؟

ایدئولوژیک خوب است ؛ بد است ؟

پرسش های صدای معلم از علی ذوعلم رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و کتاب های درسی

من حرفی ندارم . یک موقعی بنشینیم به صورت اندیشه ای و نه به عنوان  رئیس سازمان پژوهش و یا هر کسی شما معرفی کنید . آقای محمدی هم دنبال کنند .

ایدئولوژیک بودن کتاب های درسی .

بنده نه به عنوان رئیس  سازمان پژوهش بلکه به عنوان یک طلبه و آقای پورسلیمان که مدعی است ایدئولوژیک است بنشینیم و با هم بحث کنیم .

اساسا به یک معنایی  از ایدئولوژی هیچ نظام تربیتی نمی تواند ایدئولوژیک نباشد .

بر اساس یک تعریفی از ایدئولوژی هیچ نظام تربیتی نمی تواند ایدئولوژیک نباشد .

نظام تربیتی ژاپن به این معنا ایدئولوژیک است . نظام تربیتی استرالیا ایدئولوژیک است .

نظام تربیتی آمریکا ایدئولوژیک است ولی این که ایدئولوژی اش چیست این تفاوت دارد .

بنابراین شما در این بحث یک مقداری بر اساس پژوهش سوال کنید و بنده هم بتوانم جواب دهم .

یک جمله آخر هم بگویم .

ما اراده ای نداریم مبنی بر این که کتاب های درسی را تغییر بدهیم و یا تغییر ندهیم .

مثلا ما از اول فکر کردیم و یا تصمیم گرفتیم کتاب درسی را تغییر دهیم .

کتاب های درسی که الان وجود دارد . دوستان پژوهشگاهی ما و آن هسته های تحلیل محتوا که ما در استان ها داریم ؛ این ها بررسی می کنند ، همایش می گذارند ، هم اندیشی می گذارند و برای ما می فرستند .

کتاب ها و جزواتی را می فرستند .

این کارشناسان ما در حوزه های مختلف می نشینند و این ها را بررسی می کنند .

می بینند بله ، یک جا واقعا اشکالی وجود دارد و یا این که یک جا ادبیات بهتری می تواند داشته باشد و آن را اصلاح و یا تغییر می دهند .

یک نکته ای که من با شما کاملا همدل هستم بحث قطع درختان برای تولید کاغذ است .

ما معتقدیم که برای تولید کاغذ باید در یک مسیری پیش برویم که واقعا مصرف کاغذ را در تولید بسته های آموزشی مان کاهش دهیم .

به همین جهت در سازمان پژوهش هم یک چشم اندازی مطرح است اما به حد برنامه نرسیده است که ما بتوانیم طی 5 سال آینده مصرف کاغذمان برای تولید کتاب های درسی به 50 درصد میزان فعلی کاهش دهیم .

این که ما سرمایه کشور ار بیرون بدهیم به شرطی که بتوانیم به جایگزین مناسب تری برسیم .

جایگزینی که مخالف با عدالت آموزشی نباشد .

پایان گزارش/


پرسش های صدای معلم از علی ذوعلم رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و کتاب های درسی

منتشرشده در گفت و شنود

جایگاه موسیقی در نظام آموزشی ایران

 برگ نوا تبه شد  و ساز طرب نماند                  ای چنگ ناله برکش  و ای دف خروش کن

در  چهار مقاله نظامی عروضی  واقعه ای توصیف شده است که خلاصه اش چنین است :

پادشاه سامانی ، امیرنصر ، با ملازمان و خدمه برای تفریح از بخارا  به هرات رفته بود ،  به دلیل آب و هوای خوش و تفرجگاه زیبا ،  این سفر به درازا  می کشد . خدمتکاران و همراهان  از دوری خانواده  دلتنگ می شوند و تمایل به بازگشت به بخارا دارند ولی جرات ندارند به امیر خواسته خود را  بگویند . از این رو  دست به دامان رودکی – شاعر معروف قرن چهارم -  می شوند که از ملازمان شاه در این سفر  است . رودکی  چنگ برمی گیرد و می نوازد و شعر دل انگیز  « بوی  جوی مولیان  را » با صدایی خوش  می خواند  تا شاه را به سوی بخارا ترغیب کند  . شعر و آواز و  نوای چنگ آن چنان شاه را منقلب می کنند که فوری از جا برمی خیزد و پای در رکاب می گذارد و قصد رفتن به بخارا می کند و.....

اگر حتی این روایت  به گونه ای اغراق آمیز  توصیف شده باشد و خطای تاریخی هم در آن باشد اما  یک پیام را منتقل  می کند :  

تاثیر موسیقی  و صوت خوش بر  انسان .

 در ادبیات ما  از  تاثیر موسیقی بسیار گفته اند . سعدی و حافظ هم از تاثیر موسیقی غافل  نبوده اند . 

اُشتر به شعر عرب در حالت است و طَرب //  گر ذوق نیست  ترا  گژ طبع جانوری  ( سعدی )

رَباب و چنگ به بانگ بلند  می گویند    //   که گوش هوش به پیغام اهل راز  کنید  ( حافظ )

 موسیقی یکی از قدیمی ترین هنرها در جوامع بشری بوده است . استفاده از  موسیقی در کلیسا و نیز در ایران  پیش از اسلام ، سرودهای مذهبی گاثها  ، مؤید این نکته است که موسیقی کارکردهای مذهبی داشته است . در خواندن اشعار حماسی  نیز موسیقی برای تاثیرگذاری  بیشتر به کار گرفته می شد . بعدها در هنر تعزیه نیز  تاثیرپذیری از موسیقی را می بینیم .در خواندن ادعیه ، اذان ، مدیحه و  نوحه سرایی همه به نوعی از موسیقی الهام می گیرند .

حضور خوانندگان و نوازندگان در دربارها و همراهی شعر با موسیقی مؤید این واقعیت است که هنر موسیقی در فرهنگ ما پیشینه  دارد. تاثیر موسیقی در  فیلم و نمایش نیز غیرقابل انکارست .

 امروزه  بسیاری از روانشناسان بر این باورند که موسیقی  در افزایش مهارت های یادگیری ، اجتماعی  و رشد عاطفی کودک مؤثر است . در مهدکودک ها و در برنامه های آموزشی کودکان ،  بسیاری از آموزه های تربیتی را در قالب شعر  به کودکان آموزش می دهند. زیرا داشتن ریتم  و وزن  ، کودک  را  به وجد می آورد .

  همان طور که از دیدن یک منظره زیبا ، یک اثر هنری مانند تابلو ، مجسمه و  حتی خط زیبا ، لذت بصری برای انسان حاصل می شود ،  از شنیدن یک صوت دل انگیز و نوای موسیقی نیز ، احساس خوشایندی به انسان دست می دهد . همین امر موجب شده است که موسیقی را غذای روح بنامیم . امروزه  استفاده از موسیقی درمانی ، یکی از شیوه های کاربردی در حوزه روانشناسی است .

جایگاه موسیقی در نظام آموزشی ایران

جایگاه موسیقی در  نظام  آموزشی

در بسیاری از کشورها در برنامه آموزشی مدارس ، درسی با عنوان هنر گنجانده می شود که موسیقی هم در آن مجموعه جا می گیرد . دانش آموزان می توانند بنا به سلیقه خود یک رشته  از مجموعه هنر  را انتخاب کنند و آموزش  ببینند. .

 در نظام آموزشی ما نه واحد درسی به عنوان موسیقی تعیین شده و  نه استفاده از  موسیقی را در مدارس مجاز کرده ایم . اصولا صحبت از موسیقی در مدارس  به گونه ای تابو محسوب می شود .

 در مدارس ما  برای اجرای هرگونه مراسم سوگواری ، روضه خوانی ، برگزاری احیا ، راهیان نور  ، دعوت از کارشناس دینی  و برنامه هایی از این قبیل هیچ محدودیتی نیست اما اجرای یک سرود ملی میهنی  امکان پذیر نیست .حتی به مناسبت جشن نوروز هم صدای ساز و آوازی به گوش نمی رسد .

مراسم صبحگاهی می تواند با یک موزیک شاد و یا نرمش همراه با موزیک ، در آغاز روز ، انرژی مثبتی  برای دانش آموزان  ایجاد کند اما این مراسم  به صورت خشک و رسمی برگزار می شود. دانش آموزان خواب آلود به اجبار باید در این صف حضور یابند . دعای روز هفته را بخوانند و نصایح معاون پرورشی یا  معاون آموزشی را  بشنوند . در مناسبت های خاص  شعار« مرگ بر .... »  هم سر می دهند .

اگر هم برنامه ای  به مناسبت های اعیاد مذهبی در مدارس  برگزار شود ، تنها هنر مجاز در این برنامه ها ، مداحی است ؛  این برنامه ها معمولا با ذائقه مدیران و معاونان پرورشی  اجرا  می شود اما واقعیت این است که سلیقه اغلب نوجوانان با سلیقه معاونت های پرورشی ، تفاوت های زیادی دارد .

 نتایج کارهای فرهنگی در حدود چهل سال بعد از انقلاب ، نشان می دهند معاونت های پرورشی نتوانسته اند بر ذوق و سلیقه نوجوانان  تاثیرگذار  باشند. این را از پوشش ظاهری دانش آموزان در خارج از  مدارس  و  سلیقه آنان  در انتخاب موسیقی ، مدل  مو  و لباس به خوبی می توان مشاهده نمود .

حدود چهل سال است  که نظام آموزشی  مدعی است  شیوه های تعلیم و تربیت دینی را اجرا می کند و با این هدف ، صدای هر سازی را خفه کرده اند . حتی در جشن ها و  مناسبت های خاص  ، یک سرود میهنی در مدارس طنین انداز نمی شود . 

واقعیت انکار ناپذیر  اینست که نظام آموزشی با  دیدگاه های صرفا ایدئولوژیک نتوانسته است الگوهایی مناسب در حوزه هنر ارائه دهد . تربیت دینی نه تنها در  مدارس که از تمام رسانه های کشور  به ویژه صدا و سیما به وفور تبلیغ می شود اما این حجم از تبلیغات در راستای یک سلیقه است و تاکنون نتوانسته است با ذائقه اغلب جوانان همسو شود . سلیقه ای که  موسیقی و برنامه های  مورد پسند اغلب جوانان را ممنوع می داند . مجموع این  محدودیت ها  ،  اشتیاق نوجوانان را به موسیقی بیشتر کرده است . استقبال  نوجوانان  از  آموزشگاه های  خصوصی  موسیقی گویای  این واقعیت است.

در حالی که برای برگزاری اردوهای راهیان نور برنامه ریزی های ویژه  صورت می گیرد و  معمولا کلاس های درس یک روز کامل  تعطیل می شود و  برای برنامه های سوگواری نیز برنامه ریزی صورت می گیرد  ولی  هیچ گاه برای  یک اجرای موسیقی و سرود  در مدارس برنامه ریزی نمی شود .

جایگاه موسیقی در نظام آموزشی ایران

نشاط را به مدارس بیاوریم

بدیهی است وضعیت موسیقی در مدارس ، تحت تاثیر  وضعیت موسیقی در  کل جامعه است . سیاست گذاران فرهنگی تا کنون  نتوانسته اند با موسیقی برخورد درستی داشته باشند .

حدود چهل سال است صدا و سیما  تکلیف خود را با موسیقی روشن نکرده است . هنوز  در سیمای جمهوری اسلامی ، آلات موسیقی در لابه لای گل ها پنهان می گردند که دیده نشوند اما صدایشان شنیده می شود !

هنوز در شهرستان ها مجوز برگزاری کنسرت - بعد از طی مراحل قانونی -  لغو می شود و هیچ مرجع قانونی در این زمینه  پاسخگو  نیست. ظاهرا کسانی قدرت لغو موسیقی را دارند که قدرت  اجرایی شان بالاتر از  نهادهای فرهنگی مجوز دهنده است !!

جایگاه موسیقی در نظام آموزشی ایران

هنوز نهادهای سیاست گذار در حوزه فرهنگ ،  امکان ورود  استادان و کارشناسان برجسته موسیقی را ،  به رسانه فراهم نمی کنند . علاوه بر اینها  بعضی از هنرمندان  را تحریم هم  می کنند .

در حالی که در اغلب شبکه های صدا و سیما  میزگردها و پرسش و پاسخ های فقهی به تکرار برگزار می شود ، برنامه های تخصصی در حوزه  موسیقی به ندرت برگزار می گردد .

اعمال سیاست های سختگیرانه در  برخورد با هنر و به ویژه  موسیقی ،  زمینه رواج  هنرهای  کم مایه و  ضعیف را فراهم می کند . همان چیزی که آن را  موسیقی زیرزمینی می نامیم . هر چه محدودیت ها در یک جامعه  بیشتر شوند ، زیرزمینی ها  هم بیشتر  رشد خواهند  کرد .

بدیهی است با این نوع سیاست گذاری های فرهنگی در جامعه ، مدارس که تابع قوانین سختگیرانه تری هستند ، نسبت به  موسیقی ، محافطه کارتر  از دیگران عمل می کنند.  

نظام آموزشی ما به تحولی بنیادین نیازمند است . هم در شیوه های آموزش ، هم  در محتوای کتابهای درسی و هم در سلیقه های فرهنگی حاکم بر این نهاد .

مؤلفان کتاب های درسی ، انبوهی از  معلومات را به صورت محفوظات  برای دانش آموزان تدارک دیده اند که بخش زیادی از آنها کاربردی نیستند و موجب خستگی دانش آموزان می شوند .

جایگاه موسیقی در نظام آموزشی ایران

با این  راهکارها می توان تا حدودی فضای  مدارس را شاد کرد :

* استفاده از موسیقی  و یا خواندن  سرود محلی در برنامه های صبحگاهی  یا مناسبت های ملی

* پژوهش گروهی در زمینه موسیقی اقوام ( در درسهایی مثل علوم اجتماعی ، درس آزاد کتاب فارسی و کتاب نگارش )

* نواختن یک ساز در برنامه های مناسبتی  توسط  نوجوانانی که در نواختن ساز  مهارت دارند

 * طرح موضوعاتی در ارتباط با موسیقی در کتاب های درسی مانند ارتباط شعر و موسیقی ، تاثیر موسیقی بر انسان  ، آشنایی با پیشینه موسیقی  و.....

* تشکیل گروه های هنری در رشته های مختلف

* پخش موسیقی مناسب با فضای مدرسه  در زنگ  تفریح

* برگزاری مسابقات هنری ، ورزشی ، کتابخوانی  و.....

* استفاده از رنگ های شاد در فضای مدرسه

* حذف شعار ( مرگ بر .... )  از مدارس

  البته برگزاری بسیاری از این برنامه ها نیازمند بودجه اضافی است که معمولا در مدارس  دولتی تامین نمی شود .

اگر متولیان فرهنگی جامعه بتوانند با اجرای سیاست های مناسب ،  نشاط اجتماعی را افزایش  دهند ، طبعا این نشاط به مدارس  و دانشگاه ها هم  خواهد رسید .

البته نشاط اجتماعی ، محصول عوامل متعددی است که مهمترین آنها  وضعیت اقتصادی ،  آزادی های فردی و اجتماعی و چشم اندازی روشن برای جوانان در حوزه اشتغال ، مسکن و ازدواج  می باشد .

در هر صورت سیاست های  فرهنگی حاکم بر جامعه ، به  بازنگری اساسی  نیاز دارد .

در حوزه شعر ، موسیقی ، طنز ، نقد ، نویسندگی و ... باید  به  نگرش های متفاوت هم فرصتی برای اظهار نظر داد .  تریبون های رسانه ها  ،  تا ابد نمی توانند در اختیار یک گروه خاص باشند .

اجازه دهیم صداهای دیگر اندیشمندان و صاحبنظران هم شنیده شود . جامعه  امروز  به دلیل شرایط  بد اقتصادی  و بحران هایی که از سر گذرانده است ، بیش از  پیش به شادی  نیاز دارد . سیاست گذاران فرهنگی اگر نمی توانند برای مردم شادی  بیافرینند ، حداقل  اجازه خلق شادی های کوچک را  از مردم  نگیرند .           

بگذاریم که احساس هوایی بخورد ....


صدای معلم :

کلیپ کوتاهی که در پایین مشاهده می کنید متعلق به  "منوچهر پرخیده" است که در ماه های اخیر شروع به خواندن "ربنا" و آهنگ های سنتی و معروف کرده است .
حالا همین شخص در ساری مجوز برگزاری کنسرت گرفته و بلیط های خود را با قیمت پنجاه تا صد هزار تومان به فروش رسانده است...

کلیپ را مشاهده فرمایید .

منتشرشده در یادداشت
دوشنبه, 06 مرداد 1398 22:07

نعل واژگون در تعلیم و تربیت

آسیب شناسی نگاه حکومت و خانواده به تعلیم و تربیت
 
در جهان امروز راهی بس بلند طی شد تا از تعریف سنتی سواد، یعنی توانایی خواندن و نوشتن، به توانایی ایجاد تغییر برسد، به این معنا که شخص بتواند با دانسته‌های خود به نحو خلاقانه و نقادانه و مسوولانه، تغییری ژرف و سرنوشت‌ساز در زندگی خود پدید آورد.
این راه بلند و دستاوردهای درخشان آن با انباشت تجربه‌های گرانسنگ بشری حاصل شده و البته بشر امروز می‌داند در میانه راه پیچیده و اسرارآمیز تربیت است چراکه انسان پیچیده و اسرار آمیز و پیش‌بینی‌ ناپذیراست! اما آنچه غم‌انگیز است اینکه کاروان تربیت ما در چند دهه گذشته به این تجربه‌های گرانسنگ نه‌تنها بی‌ مهر  بوده و هست بلکه نعل واژگون‌زده و سواد فروکاسته شده به حفظیات و کتاب‌های کمک آموزشی و کنکور و مدرک... و چه بسا فرزندان دانشجوی دکترای ما در دانشگاه‌های مادر پول تو جیبی خود را از خانواده می‌گیرند...
چرا ما با تجربه‌های جهانی تربیت می‌ستیزیم؟ و چرا  می‌خواهیم دوباره چرخ را اختراع کنیم ؟و چرا و...؟
به تصورم شاید یکی از دلایل و علل این باشد که حکومت و دولتمردان ما نگاه آمرانه و دستوری و مکانیکی به نهاد تربیت دارند حال آنکه تربیت از جنس آگاهی و شناخت و آزادی و مسوولیت پذیری  است. البته این نگاه بیش و کم در خانواده نیز به شکل دیگری وجود دارد.

آسیب شناسی نگاه حکومت و خانواده به تعلیم و تربیت

به باورم این دو نهاد بزرگ و تاثیرگذار تربیت، یعنی حکومت و خانواده، نگاه مکانیکی به تربیت دارند، البته با غایات و اهداف متعارض، حال آنکه تربیت نیاز به فضای ارگانیک دارد.

برای حکومت ما نگاه ایدئولوژی و ارزشی به تربیت اصل و اساس است و برای خانواده آینده شغلی فرزندش و آنچه این وسط فراموش شده خود بچه ست و تربیت و درس‌های زندگی و خود اندیشی و تفکر خلاق و نقاد.
امسال حکومت حدود ۵۰ هزار میلیارد تومان در آموزش و پرورش هزینه می‌کند برای هدف خود و خانواده هم دست‌کم چیزی حدود ۳۰ هزار میلیارد تومان در بیرون مدرسه، در موسسات کنکور و زبان و کامپیوتر و... هزینه می‌کند برای هدف خود.به نظرم تربیت ما نیاز به شیفت از نگاه مکانیکی به ارگانیکی در تمام سطوح و لایه‌ها دارد و این مهم حاصل نمی‌شود مگر اینکه حکومت و خانواده به منطق تربیت توجه کنند و نگاه انسانی به تربیت داشته باشند.

روزنامه دنیای اقتصاد


آسیب شناسی نگاه حکومت و خانواده به تعلیم و تربیت

منتشرشده در یادداشت

مدرسه و ناکارآمدی نظام تصمیم گیری و برنامه ریزی  اپیزود اول:

دکتر حسینی سرپرست وزارت آموزش و پرورش: " مدارس جعبه سیاه جامعه هستند؛ هر چه در جامعه امروز داریم محصول مدارس دیروز و هرچه در جامعه فردا خواهیم داشت محصول مدارس امروز است!"

 اپیزود دوم:

احمد طاهر سلطانی؛ مسئول گزینش وزارت آموزش و پرورش: باید به خاطر حساسیت شغل معلمی انتخاب اصلح انجام دهیم؛ رعایت حجاب در خانم ها و نماز در آقایان. همچنین موضع گیری نسبت به نظام، ولایت فقیه، شرکت در راهپیمایی، نماز جمعه و بسیج!

این اولین باری نیست که سخن دو مسئول که به احتمال زیاد از دو مشرب متفاوت سیاسی هم هستند به منطق مشترکی رسیده اند؛ بی اعتنایی نسبت به واقعیت های مدارس موجود و تلقی کمال طلبانه از آنها. بخشی از این بی خبری هم البته عامدانه و به دلیل اقتضائات ایدئولوژی حاکم بر عرصه آموزش و پرورش است!

آری !

امروزه مدارس جعبه سیاه جامعه هستند به این معنا که شما با نگریستن به مدارس می توانید به نوعی درک جامعه شناختی از ایران امروز دست یابید. کنار هم قرار گرفتن مولفه هایی مانند سیاست زدگی، مشارکت گریزی، احساس بیگانگی، بی انگیزگی و روزمره گی دقیقا همان ویژگی هایی هستند که شما می توانید آنها را با ابعاد بزرگتر در جامعه نیز مشاهده کنید. از همین رو است که می توان گفت که مدارس امروزه، نه آغاز یک تحول در جامعه، بلکه هشداری برای نزدیک تر شدن بحران ها هستند!

 به عبارت دیگر امروزه شاهد آن هستیم که مجموعه ای از نابه سامانی های اجتماعی ابتدا از جامعه به درون خانواده می ریزند و سپس مدرسه را از آسیب های متعدد خود آکنده می سازند. بنابراین مدارس به ایستگاه نهایی نمایش ناکارآمدی های نظام سیاسی موجود تبدیل شده اند.

از سوی دیگر اصرار بر پررنگ کردن گزینش های ایدئولوژیک در امر گزینش معلمان هم نشانه دیگری از بی خبری از فضای مدارس امروز محسوب می شود!

در روزگار گسترش شبکه های اجتماعی و رشد آگاهی های عمومی، تلقی دانشگاه فرهنگیان به عنوان مرکزی که باید از نفوذ کوچکترین افکار مستقل و منتقدانه مصون بماند و معلمانی لابد در تراز جمهوری اسلامی تربیت کند از کدام منطق کارشناسی پیروی می کند؟

مدرسه و ناکارآمدی نظام تصمیم گیری و برنامه ریزی

بدیهی است که اصرار بر نمایش ظاهری تعهدات عقیدتی تنها می تواند زمینه ساز پیدایش نفاق و دورویی در داوطلبان شغل معلمی شود. امری که موجب شکل گیری دوگانگی شخصیت در داوطلبان شده و آنها را با تعهد به آفرینش نسلی آینده ساز بیگانه می سازد!

 در زمانه ای که رسانه میلی بیش از پیش عرصه را به رسانه هایی واگذار می کند که با آرشیو به یغما رفته صدا و سیما برای جوانان تاریخ سازی کرده و می کوشند تا چهره ای تطهیر شده از دوران پهلوی ها عرضه کنند چگونه می توان به خروج معلمانی توانمند و تحلیل گر از فیلترهای گزینش آموزش و پرورش برای پاسخگویی به سرگشتگی های دانش آموزان امید بست؟

 امروزه وجود مجموعه گسترده ای از نارسایی ها به ظهور نسلی ناراضی و منتقد از دانش آموزان انجامیده که به دلیل ارتباط گسترده با شبکه های اجتماعی گوش شنوایی برای شنیدن آموزه های ایدئولوژیک ندارند. نسلی عصیان گر که آزادی های اجتماعی را یک ضرورت دانسته و مدام از دلایل پیشی گرفتن کشورهایی مانند کره جنوبی، مالزی و ترکیه از ایران پرسش می کنند!

با این نسل باید با تحلیل سخن گفت نه تحمیل!

ایشان فقط در یک گفت و گوی برابر می توانند قانع شوند نه چیرگی از موضعی برتر! و همین کار معلمی را به رسالتی سترگ برای همراهی با نسلی جوینده، پرسش گر و عاصی تبدیل می کند. برای موفقیت در این عرصه نیازمند معلمانی هستیم که آزادگی خود را در نباخته و گزینش های عقیدتی آنها را به سوی تظاهر و فرصت طلبی سوق نداده باشند. بدون شک آینده روشن ایران حاصل پیوند میان معلمان شجاع و دانش آموزان آگاه است!

کانال مهران صولتی

مدرسه و ناکارآمدی نظام تصمیم گیری و برنامه ریزی

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

همان گونه که پیش تر نیز  آمد ( این جا ) ؛  دوشنبه 17 تیرماه نشست تخصصی نقد کتاب  " مرگ مدرسه " در سالن فردوسی – خانه اندیشمندان علوم انسانی با سخنرانی اساتید و اعضای هیات علمی دانشگاه و به میزبانی کافه خرد و  تارنمای رب برگزار گردید .

این نشست از ساعت 16 آغاز گردید و تا  حدود ساعت 22 ادامه داشت .

در این نشست یحیی قائدی ، علی‌رضا صادق‌زاده ، حبیب رحیم‌پور ازغدی ، علی لطیفی ، علی‌رضا صادقی ، نعمت الله فاضلی ، محمود مهرمحمدی ، ابوطالب سعادتی  و اسماعیل آذری‌نژاد به ارائه دیدگاه های خود پرداختند .

« صدای معلم » در این بخش مشروح سخنان یحیی قائدی را منتشر می کند .

مفهوم آموزش و پرورش ایدئولوژیک و مرگ مدرسه

با عرض سلام خدمت دوستان گرامی و یاد و نام خداوند بزرگ.

من دو نکته را عرض می کنم. در این فاصله من هشت یادداشت کوتاه نوشتم که پخش شد و دوستان خواندند. اولین یادداشت من این بود که مدرسه هرگز نخواهد مرد حتی لاشه مدرسه سر جایش باقی خواهد ماند. این یک اصطلاحی است که بعد تارخچه آن را خواهم گفت . مدرسه نه حتی از جهت اهداف خوب نخواهد ماند حتی به سبب اهداف دیگری باقی خواهد ماند چون والدین به مدرسه احتیاج دارند ، حاکمان به مدرسه احتیاج دارند ، معلمان به مدرسه احتیاج دارند ؛ اگر مدرسه بدترین کارکردها را هم داشته باشد باقی خواهد ماند بنابراین مرگ مدرسه مرگ به معنای مرسومی که ما می شناسیم نیست.

 پس از آن شش هفت نکته را من شناسایی کردم که تصور می کردم اینها باعث می شوند که مدرسه  کج کارکرد باشد ولی عمدتا شما هم می دانید اینجا یا آنجا مدام در مورد آن بحث شده است. بحث شایستگی است این نکته ای بود که من گفته بودم.مدارس ما به طور کلی تربیت و فضای رسمی تربیت آرام آرام از آدم هایی که باید باشند خالی می شود. آنهایی که خیلی قوی اند یواش یواش ترجیح می دهند دیگر معلم نباشند یا در مدرسه نباشند  ،مدیر نباشند یا اگر در آموزش و پرورش می مانند کار جدی نکنند .

شما تصور کنید در مدرسه در کلاس درس و فضای آموزشی آرام آرام آدم های توانمند خارج می شوند در این صورت مدرسه جای سرحال و سرزنده نخواهد بود. حدس می زنم در ذهن شما هم همین است.

نکته بعدی من این است که تربیت حق کیست؟ می شود حق آدم هایی که تربیت حقشان است را بگیریم و بعد توقع داشته باشیم مدرسه جای سرحال و سرزنده باشد ؟

 اول تربیت حق کودک است که تقریبا هیچ نقشی ندارد . بعد والدین که هیچ حقی ندارند که بچه ها این را باید بخوانند یا آن را بخوانند. وقتی والدین به مدرسه وارد می شوند توبیخ می شوند. بعد معلمانی هستند که قرار است این تربیت را انجام بدهند و آنها هم حق زیادی برایشان قائل نیستند. پس حق با کیست؟  

مفهوم آموزش و پرورش ایدئولوژیک و مرگ مدرسه

کاری که بعد از زایمان می کنند و به شدت مدرسه را به مرگش نزدیک می کنند تولید انبوه و همسان سازی است. عجیب اصرار زیاد است که آدم یک عالمه شاگرد داشته باشد و اصلا مدارس ما جایی نیست که آدم متفاوت در آن تحمل بشود. برنامه برایش نیست درس برایش نیست ، مشق برایش نیست ، کلاس برایش نیست . ایدئولوژی ساده ساز است . اهل پیچیدگی نیست . ایدئولوژی یک ادعایی برای انسان مطلوب دارد و چون آن را نمی تواند عملی کند به سادگی ها گرفتار می شود .

پنجمین یادداشت من به حافظه مربوط بوده که به دلایل دیگری اشاره کرده ام. همه ما می دانیم که ما مدارسی داریم علی رغم همه ی بهبودی هایی که در این سال ها رخ داده ولی هنوز هم حافظه نقش اصلی را ایفا می کند. من از زاویه دیگری نگاه کردم چرا حافظه این قدر مهم است؟

اکثر ما می دانیم که اکنون ما به چیزهای دیگری احتیاج داریم ولی باز همین کار را می کنیم. سه کارکرد برای آن گفته بودم. ما وقتی حافظه را پرورش می دهیم امکان کنترل پیدا می کند یعنی حاکمان و گردانندگان امکان کنترل دارند ، می توانند این را به فلانی می دهیم و یا نمی دهیم این را یاد بگیر برایت خوب است یا آن را یاد نگیر برایت خوب نیست. اگرمی خواستیم به او حافظه بدهیم آن موقع امکان کنترل وجود نداشت. یک چیزهایی بچه می رود یاد می گیرد که آن موقع ما نمی توانیم کنترلش کنیم. تنبلی عمومی را حافظه مداری ارضا می کند. وقتی ما هدف مشخص داریم حس می کنیم بچه را می گذاریم در اتاق و بالاخره درسش را می خواند حالا کافی است که شما کمی این حافظه و معلومات را از والدین و مدرسه بگیرید شاکی هم می شوند و می گویند ما نمی دانیم با بچه هایمان چه کار کنیم چون تنبلی را ارضا می کند و ساده انگاری و ساده نگری و معلومات ساده دم دستی را می خوانیم و یک گفت و گوی کوچک و تبدیل استنباط و... را  قادر نیستیم انجام بدهیم من از این زاویه به آن نگاه کرده بودم.

 بحث پول و بعد به دلایلی می گویم که بودجه چگونه پوست مدرسه را می کند. تاکید و نقش باستانی مدرسه در تقابل با تکنولوژی . شما اگر بهترین حرف را هم تحویل آموزش و پرورش بدهید فقط آن بخش هایی را بر می دارد که با چارچوب ایدئولوژی اش سازگار است و بقیه را پشت در می گذارد

سوال من این است اینهایی را که در مدرسه می گوییم الآن دیگر شاگرد در فضای مجازی به آن دسترسی دارد خوب چرا ما اینها را می گوییم ؟ همان کتاب همان مطلب همان تست همان آزمون همه اینها هست. ولی اگر شما اصرار دارید که همه اینها را بگویید دیگر مدرسه خاصیتش را از دست می دهد. نیازی نیست. وقتی شاگردان به کلاس می روند اگر چیزی نگفتند و به معلم نخندیدند از نجابتشان است چون اینها را قبلا دیده اند و خوانده اند و ده برابر آن را در فضای مجازی جست و جو کرده اند. شما یک چیزی به او می گویید که یک دهم آن را شاگرد امکان وارسی دارد ، این چه کاری است ؟

 اینها یادداشت های من بود و آخر این که من امیدوارم کافه خرد داشته باشد بحث آزادی و عقلانیت از همه مهم تر بوده و نمی شود مدرسه ای داشت که امکان آزادی در آن نیست – منظورم آزادی آکادمی درس و مشق و اینهاست - حالا آن آزادی دیگر فعلا بماند. این آزادی مورد بحث من است وقتی این نیست من شاد نخواهم بود من سرزنده نخواهم بود. این هشت تا بحث من بود.

یک نکته دیگر این که دوستانی نگران بودند که چرا ما مدام می گوییم مرگ مدرسه و چه و چه و چه من از یکی از دانشجویانم کمک گرفتم و در اینجا حضور دارند که ببینیم این اصطلاح در دنیا به چه معناست و ما از غرب توانستیم این اصطلاح رابشنویم که فیلسوفان انتقادی که به شدت ازتربیت و مدرسه نقادی کرده اند ؛ کسی مثل ایوان ایلیچ می شناسید که بالاخره مدرسه زدایی را بحث کرده است. ولی باز من بررسی کرده ام و مقالات و کتاب های متعددی که با آن مواجه شده ام که مشخصا این عنوان را گذاشته اند یعنی :

" مرگ مدرسه " .

مفهوم آموزش و پرورش ایدئولوژیک و مرگ مدرسه

 از پستمن  یا  رایمر کتاب هایی که نوشته همکار ایلیچ و کتابی نوشته یعنی شانزده هفده تا از این مقالات در این رابطه نوشته شده بنابراین این گونه نگاه می کند که ادبیات جهانی است و هدفش نقادی به منظور اصلاح و بازنگری در مدرسه است نه نابود کردن مدرسه و یا این که دشمن مدرسه باشند و  در واقع ما هم چنین چیزی را ندیده ایم.

 آن نکته ای که می خواهم بگویم و لپ کلامم است این است که  وقتی من این هشت مورد را وارسی کردم دیدم که گیریم ما فهمیدیم که به فرض این که مدرسه به سبب خالی شدن از شایستگی دارد رو به مرگ می رود یا به سبب این که هنوز تاکید می کنند بر حافظه یا حقوق در ایران در مدرسه رعایت نمی کنند که چه و چه ....

 ما سال هاست که اینها را می دانیم . حالا چرا جمع شدیم که اینها را بگوییم خوب این چه کاری است. من فکر می کنم  ما بازی خوردیم. ما گرفتار یک بازی هستیم و مدام دور خودمان می چرخیم می گوییم مدرسه این است آن است و چند سال درگیر چند مساله معلمان می شویم بعد یک چیزی را به نظرم ما باید فهم بکنیم.

ما اگر نفهمیم در چه فضایی زیست می کنیم و یک فکری برای آن فضا نکنیم مدرسه کماکان روبه احتضار خواهد رفت. ما در فضای پارادایمی و یک فضای ایدئولوژیک داریم زندگی می کنیم. فهم این که چه چیزهایی تربیت را می میراند چندان کارساز نیست اگر ما نفهمیم که در چه فضایی داریم زیست می کنیم.  ما در فضای ایدئولوژیک هستیم. هر کاری شما بکنید نمی توانید از بادکنک قرمزی که در آن زندانی هستید خلاص شوید حداکثر هنر این است که بگویید آن قرمز است یا هنرت این باشد که از کف بادکنک به سقف بادکنک بروید ولی از آن نمی توانی خارج شوید. سوزنی چیزی به بادکنک بزنید یا بالا بایستد و شما نگاهش کنید ولی از آن  بادکنک رنگ های دیگری هم هست. آبی هم هست. همین گونه بود که ما تا الآن نمی دانستیم. یعنی تمام این سال ها مدام باید در همین قاعده نشو و نمو می کردیم و آخرش حداکثر می رفتیم به سقف.

 ما در یک فضای ایدئولوژیک هستیم ؛ باید این ایدئولوژی را فهم کنیم. بیشتر طبیعت گرایانه می گویم . اساسا نمی خواهم بگویم این بادکنک قرمز بدتر از آبی است یا بدتر از رنگ دیگری فعلا می خواهیم فقط آن را فهم کنیم.

 امیدواری من این است که شروع کنیم به فهم این نکته که چقدر از ناکارآیی تربیت مدرسه ناشی از این فضایی است که در آن هستیم.

ایدئولوژی چیست ؟

من باید معلوم کنم تا با چیز دیگری مخلوط نشود .

ایدئولوژی نه دین است ، نه مذهب است ، نه ملیت است ، نه قومیت است ،  پس وقتی صحبت از ایدئولوژی می کنم منظور من دین و یا مذهب نیست .

ایدئولوژی یعنی استفاده قطعی و مسلم از هر چیزی .

بنابراین دین می تواند ایدئولوژی بشود .

حال در مملکت ما شده است .

یعنی یک استفاده ویژه از بخشی از چیزها به عنوان ایدئولوژی .

ایدئولوژی به غیر از حرف هایی که خودش می زند به هیچ چیز دیگری پای بند نیست .

ایدئولوژی همه گذشته را نمی گیرد و آن را وارسی کند فقط بخشی از آن را می گیرد .

یعنی ایدئولوژی از گذشته استفاده می کند تا اکنون و آینده را پیش ببرد .

شما تصور کنید ما از گذشته ای که به سبب آن داریم زیست می کنیم تعبیر نادقیقی داریم . از آن تعبیر نادقیق می خواهیم اکنون را بسازیم و از آن تعبیر نادقیق می خواهیم آینده را بسازیم .  ببینید چه می شود ؟

ایدئولوژی در واقع تماما به راستی پای بند نیست . به حقیقت پای بند نیست .

مفهوم آموزش و پرورش ایدئولوژیک و مرگ مدرسه

شما اگر بهترین حرف را هم تحویل آموزش و پرورش بدهید فقط آن بخش هایی را بر می دارد که با چارچوب ایدئولوژی اش سازگار است و بقیه را پشت در می گذارد .

در مورد سند تحول هم که آقای مهرمحمدی هم نقدی بر آن داشته است ، گفتند که ما فقط 40 درصد از آن را گرفتیم و 60 درصد آن را پشت در گذاشتیم .

حال شما تصور کنید معلمی را می برید مدرسه ، چگونه معلمی را به مدرسه می برید؟ معلم ایدئولوژیک نه تمام توانمند. چه شاگردی در مدرسه خوب است ؟  شاگردی که به سرعت می تواند نمادهای ایدئولوژیک را پی بگیرد.

چه کتابی خوب است ؟ کتابی که  سر و ته آن را بزنی علایق ایدئولوژیک یک عده را ارضا می کند. غیر از این راهی وجود ندارد.

 چه مدیری شایسته است ؟ علایق ایدئولوژیک یک عده ای را ارضا بکند.

 چه وزیری مناسب است ؟ کسی که علایق ایدئولوژیک را ارضا کند.

حالا اینها فرق می کند. جاهایی ممکن است شاید از ایدئولوژیک خلاص نشود فرق نمی کند ممکن است به این ایدئولوژی الان غلبه داشته باشیم در کشور، جای دیگر لیبرالیسم باشد در کشور دیگری چیزهای دیگری باشد .

من اساسا نمی خواهم بگویم که این خوب است یا بد است ؛ مهم این است که ما می خواهیم فهم کنیم و بعد ببینیم چه مقدار از  کج کارکردهایی که الان داریم ناشی از ایدئولوژی است.

 پول که من در آنجا گفته بودم ایدئولوژی به آسانی از پول استفاده می کند تا بگوید تو خوبی تو بدی. یک کتاب نوشته می شود هیچ ارزشی ندارد ، بیست هزار تا چاپ می شود ، زوری به ادارات می دهند و یک نگون بخت دیگری می نویسد در به در می شود و ممکن است ناشر پیدا نکند  و خودش باید پول بدهد تا  کتابش را چاپ کند آن موقع چه اتفاقی می افتد ؟

 خیلی از تنوع ها ، توانایی ها و  فرصت ها از دست می روند ، فقط یک دسته فرصت باقی می مانند مدرسه دیگر جایی برای تعدد توانایی ها و فرصت ها نیست ، فقط گروه خاصی در آن می توانند نشو و نمو کنند بقیه آن پشت ایستاده اند.

معلم توانمند نمی تواند نشو و نما کند، دانش آموز توانمند نمی تواند، والدینی که جور دیگری می خواهند بچه هایشان را تربیت کنند نمی توانند جایی برای این که بتوانند بچه هایشان را تربیت کنند ندارند .

هیچ جایی در این مملکت برای خواست والدین برای تربیت متفاوت به رسمیت شناخته نمی شود.

آن جایی هم که آموزش و پرورش  مجوز می دهد هر روز آدم می فرستد که مدرسه را چک بکند. اگر این گونه است می شود اعلام کرد که مدرسه در حال احتضار است یعنی با وضعیت نشو و نمای ایدئولوژی مدرسه در حال احتضار است و بالاخره لاشه اش خوب است چون با لاشه مدرسه می شود خیلی پز داد می شود خیلی چیزها گفت و خیلی آمار داد و یک عالمه می شود با آن کار کرد ولی آن کارکرد جدی و اساسی و انسانی اش که پرورش انسان آزاده است به نظر من بیرون نخواهد آمد.

پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی


مفهوم آموزش و پرورش ایدئولوژیک و مرگ مدرسه

منتشرشده در گفت و شنود
یکشنبه, 01 تیر 1398 16:02

ما را چه شده است؟

چالش های نظام آموزشی ایران و تربیت فردی و حریم شخصی

روزگار نه چندان دور خوردن میوه‌‌هایی که بو از آن ساطع می‌شد در مدارس و زنگ تفریح‌ها ممنوع بود مثلا خیار، پرتقال، موز. از یک زمانی به بعد اما پدر و مادرها فکر کردند چرا بچه‌ام در ساعت‌های حضور در مدرسه خیار نخورد؟ اصلا چرا باید در کلاس‌های ۴۰ نفره در حالی که ۳ نفر بر روی یک نیمکت می‌نشستند، درس بخواند؟ چرا باید زیر دست معلمان جدیدالورود کم تجربه در سیستم آموزشی، به سواد آموزی بپردازند؟

این چراها و چراهای مهم‌تر، سبب شد مدارس غیرانتفاعی رشد کرده و مورد استقبال واقع شوند. اما حقیقتش آن زمان هیچ کس به دیگری نمی‌گفت چرا بچه‌ات را مدرسه غیرانتفاعی ثبت نام کردی؟ شاید چون این یک سوال غیرعادی ست.

وقتی مدارسی با امکانات و مزایای بهتر وجود دارد و پدر و مادری که از عهده مخارج آن بر می‌آیند، پس منطقی ست که انتخاب کنند، فرزندشان در بهترین فضای آموزشی حضور داشته و به ادامه تحصیل بپردازد.

این حقیقت جامعه ماست، تلاش پدر و مادران برای زندگی بهتر فرزندان. حالا زمان زیادی گذشته است از افتتاح اولین مدرسه غیرانتفاعی. حالا نه فقط برای تحصیل که برای زندگی و آینده و آرامش فرزندان، پدر و مادران هر چه در توان دارند خرج می‌کنند و این توان می‌تواند در حد ثبت‌نام فرزندان در همان مدارس غیرانتفاعی باشد و یا فراهم آوردن زمینه مهاجرت به خارج کشور و یا اصلا فراهم آوردن امکان تولد و اهدای حق شهروندی بهترین کشورهای پیشرفته جهان به فرزندان.

حال اگر در داستان رامبد جوان و تولد فرزندش در کانادا، تمام ناراحتی‌مان آن است که چرا چهار فصل از یک برنامه تلویزیونی رامبد جوان بالا پایین پرید که چقدر ما خوبیم، چقدر ما قشنگیم و فریاد ایران ایران زد اما در نهایت برای تولد فرزندش، ایران را انتخاب نکرد، به این فکر کنیم رامبد جوان مثل هر پدر و مادری برای آینده کودکشان تصمیم گرفتند، درست عین تصمیم‌گیری‌های تک تک ما برای سرنوشت خودمان و اعضای خانواده مان.

چالش های نظام آموزشی ایران و تربیت فردی و حریم شخصی

اینکه چرا رامبد جوان تصمیم گرفت برای تولد فرزندش به کانادا برود، اینکه چرا نگار جواهریان حجاب معمول را در سفر رعایت نکرده است، در درجه چندم اهمیت است وقتی که سوال مهمتری وجود دارد: چرا این اخبار برای ما مهم است؟ چرا پیگیر لحظه لحظه آن خبر هستیم؟؟؟ چرا فردی احتمالا ایرانی که در کانادا زندگی می‌کند و در وسط خیابان‌های مونترال نشسته، رامبد جوان و نگارجواهریان را می‌بیند و فکر می‌کند اجازه دارد از آنان عکس بگیرد و بعد به انتشار بگذارد؟ چرا؟ چون احیانا آن ایرانی عزیز با وجود زندگی در یکی از بهترین کشورهای جهان اما همچنان زندگی، ذهن‌ و اخلاق‌اش تحت تاثیر سیستم آموزشی و تربیتی ایران است که در آن بزرگ شده، سیستمی که حریم شخصی در آن بی‌ارزش و مچ‌گیری در آن باارزش است، حتی زندگی در یکی از بهترین کشورهای جهان نتواسته تاثیر آموخته‌های غلط آموزشی و تربیتی بر آن فرد را اصلاح کند.

بعد از عکس رامبد و نگار، فیلم ستاره اسکندری را دست به دست نکنیم و با خودمان فکر کنیم ستاره نه سیاستمدار ایران است نه اختلاسگر نه فرمانده گشت‌های اخلاقی ایران و نه یک مبلغ مذهبی. او یک شهروند ایرانی‌ست که همچون میلیون‌ها شهروند ایرانی دیگر سفر رفته است.

اگر فیلم را دیدید از خود بپرسید چه چیزی در آن فیلم عجیب است؟ آنکه ستاره اسکندری احیانا در مرکز خرید در حال خرید است، آیا هموطنی که از او فیلم می‌گیرد و او را خائن خطاب می‌کند بعد از خود بپرسید چرا آن هموطن به خود اجازه می‌دهد بدون اجازه فیلم بگیرد؟ چرا به خود اجازه می‌دهد به فرد دیگری توهین کند، آن هم توهینی به نام خیانت؟ منظورش از خیانت چیست؟ خیانت به چه کسی؟ و در آخر آنکه ما را چه شده است؟


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

چالش های نظام آموزشی ایران و تربیت فردی و حریم شخصی

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور