گروه گزارش/
انسیه خزعلی معاون رییس جمهور در امور زنان و خانواده روز چهارشنبه در همایش بسیج دانشآموزی در اردوگاه شهید باهنر در پاسخ به پرسشی درباره ازدواج دختران دانشآموز در روستاها و بازماندن آنها از تحصیل یا مدارس مختلط در روستاها و ممانعت والدین از تحصیل فرزندان دختر به این دلیل چنین می گوید: ( این جا )
«یکی از دغدغهها این است که مدارس مختلط نداشته باشیم اما متاسفانه در برخی روستاها به دلیل کمبود امکانات این مسئله وجود دارد همچنین باید تلاش شود تا در روستاها برای دختران دبیرستان ایجاد شود البته مقرر شد خوابگاههای مرکزی تقویت شوند تا دانشآموزان دختر از روستاهای کم جمعیت برای تحصیل به شهر بیایند . »
نخستین و مهم ترین پرسش « صدای معلم » از معاون رییس جمهور در امور زنان و خانواده آن است که به صورت دقیق و مستند توضیح دهند که جدا سازی دختران و پسران در مدارس ایران از ابتدای انقلاب اسلامی چه نتایج مثبت و قابل دفاعی برای نظام آموزشی و جامعه ایران داشته است ؟
آیا ایشان پژوهشی را سراغ دارند که اثبات کند این تفکیک جنسیتی موجب اعتلاء و پیشرفت کشور و تشکیل یک جامعه ی سالم و متعادل شده است ؟
سایت « تابناک » در خبری که در 18 مرداد 1393 با عنوان « آمار تکان دهنده مجلس از روابط جنسی در ایران » منتشر کرده چنین می نویسد : ( این جا )
« در اين گزارش با استناد به نامهای از وزارت آموزش و پرورش، نتايج تحقيق بر ۱۴۱ هزار و ۵۵۵ دانش آموز دختر و پسر دوره متوسطه در سال تحصيلی ۱۳۸۷-۱۳۸۶ منتشر شده است.
به گزارش پارسینه، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی ایران، نوزدهم خرداد گزارشی با عنوان «ازدواج موقت و تاثير آن بر تعديل روابط نامشروع جنسی» روی وبسايت خود منتشر کرده است.
در اين گزارش با استناد به نامهای از وزارت آموزش و پرورش، نتايج تحقيق بر ۱۴۱ هزار و ۵۵۵ دانش آموز دختر و پسر دوره متوسطه در سال تحصيلی ۱۳۸۷-۱۳۸۶ منتشر شده است.
بر اساس اين تحقيق، ۱۰۵ هزار و ۴۶ نفر دانش آموز يعنی ۷۴.۳ درصد دارای رابطه «غير مجاز با جنس مخالف» بودهاند.
همچنین طبق این گزارش، در سال تحصیلی 1386-1387 از 141552 دانش آموز (دختر و پسر) دوره متوسط در کل کشور تعداد 24889 نفر (17.5 درصد) دارای روابط همجنس گرایی (لواط و مساحقه) بودند. آیا این گونه سیاست گذاری ها و تصمیم گیری ها تاثیری در بهبود حال عمومی جامعه و معقول کردن روابط میان زنان و مردان داشته است ؟
به نوشته این گزارش، بر اساس اظهارات کارشناسان در سال 1388 در دهه 1960 و 1970 میلادی سن روسپی گری بالای 30 سال بود، اما اکنون سن روسپی گری به 15 سال به بالا رسیده است.
تحقیقات دانشگاه شهید بهشتی نشان داده است که آمار روسپی گری بین زنان متاهل بیشتر از مجردهاست و 11 درصد روسپیان شهر تهران با اطلاع همسرانشان دست به روسپی گری می زنند.
در سال های 1388 و 1389 آمار کشف باندهای فساد 30 الی 35 درصد افزایش داشته است.
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس همچنين به يک تحقيق انجام شده توسط محمود گلزاری، عضو هيات دانشگاه علامه طباطبايی اشاره کرده است.
بر اساس اين تحقيق، ۸۰ درصد دختران مورد پرسش در چند دبيرستان دخترانه تهران گفتهاند که رابطه با جنس مخالف را تجربه کردهاند.
محمود گلزاری، معاون ساماندهی امور جوانان وزير ورزش و جوانان، ۲۱ ارديبهشت امسال نيز گفته بود که بر اساس گزارشهای آموزش و پرورش، ۴۰ درصد دانشآموزان رابطه با جنس مخالف را از ۱۴ سالگی شروع کردهاند.
به گفته وی، ارتباطِ پيش از دانشگاه دختران و پسران نسبت به ۳۰ سال پيش، سه برابر شده و زمان شروع رابطه جنسی نيز به دوره راهنمايی رسيده است.
( مدرسه فرهاد - توران میرهادی )
تهيه کنندگان گزارش مرکز پژوهشهای مجلس تاکيد کردهاند که اين آمار گوشهای از حقيقت را نشان میدهد نه همه آن را » .
اگر ارتباط میان دختر و پسر از همان ابتدا به صورت « تابو » در مدارس تعریف نشود و نظام آموزشی ما بتواند الگویی متعادل و علمی بر اساس « شناخت » و « تعامل » میان این دو ارائه کند ؛ آیا باز هم شاهد آمارهای تکان دهنده و تاسف برانگیز بالا خواهیم بود ؟
واقعا چه دلیل و یا استدلالی بر گسترش دایره تفکیک جنسیتی توسط جمهوری اسلامی ایران وجود دارد ؟
آیا این تفکیک جنسیتی موجب ترویج و نهادینه کردن « کلیشه های جنسیتی » در میان زنان و مردان نشده است ؟
که در نهایت این وضعیت موجب تک بعدی شدن ، تهدید و به خطر افتادن « سلامت اجتماعی » شده است .
مسئولان جمهوری اسلامی و به صورت « خاص » چه کاری و عملکردی در مورد « سواد جنسی » در میان دانش آموزان داشته اند جز آن که دایره این تفکیک جنسیتی و نابرابری جنسیتی به سطح « کتاب های درسی » هم برسد ؟
آیا این گونه سیاست گذاری ها و تصمیم گیری ها تاثیری در بهبود حال عمومی جامعه و معقول کردن روابط میان زنان و مردان داشته است ؟
توصیه این رسانه ی تخصصی در حوزه ی عمومی آموزش ایران به خانم خزعلی و سایر همفکران ایشان آن است که صادقانه و به دور از تکلف و تبلیغات در مورد این پرسش ها و سایر دغدغه های مشابه در مورد عملکرد و محتوای سخنان و مواضع ، مسئولیت پذیر و پاسخ گو بوده و همه چیز را در دایره ی بی سرانجام « سیاست و ایدئولوژی » معنا و تفسیر نکنند .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مدرسه چیست و مدرسه کجاست؟
دو سوال فوق در ظاهر آسان ولی سهل ممتنع اند . دانش آموزان و اولیای آن ها ، معلمان ، صاحب نظران و مدیران آموزش و پرورش پاسخ های متفاوت و متضادی به دو سوال مزبور خواهند داد . عموم افرادی که با نظام آموزشی سر و کار دارند نگاهی به مدرسه و تعریف مدرسه دارند و همواره می کوشند مدرسه ایده آل خود را معرفی کنند . پاسخ به این دو سوال فوق زیر بنای هر رویکرد به آموزش و پرورش است . نظام آموزشی ایران طبقه بندی اقتصادی را به رسمیت می شناسد ولی تنوع اجتماعی دانش آموزان را انکار می کند و در برابر هر نوع رفتار متفاوت با تعریف رسمی تربیت واکنش سریع نشان می دهد .
اول ) تعریف مدرسه:
قانون اساسی معارف اولین قانونی بود که پس از انقلاب مشروطه مدرسه را تعریف کرد. بر اساس ماده 1 این قانون ، مکتب و مدرسه عبارت از تاسیساتی است که برای تربیت اخلاقی ، علمی و بدنی نوع ابنا دایر می گردد . صد سال بعد از آن ، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش پس از تعریف تربیت و ویژگی های آن تاکید دارد این شکل از تربیت در شرایط و زمینه ویژه ای رخ می دهد که مدرسه نام دارد و در همه جوامع وجود داشته است .
سند فوق عبارت مدرسه صالح را به کار می برد که باید محل تجربه حیات طیبه و آماده شدن متربیان برای تحقق همه مراتب آن در همه ابعاد و ورود به جامعه باشد و ویژگی هایی از جمله ساده سازی ، پالایش ، متناسب سازی ، تعادل ، انعطاف پذیری و ... دارد . از تعریفی که قانون اساسی معارف از مدرسه ارائه داد تا تعریف و ویژگی هایی که یک صد سال بعد سند تحول آموزش و پرورش برای مدرسه بر می شمرد راه طولانی طی شده است ولی هر دو تعریف مزبور ، مدرسه را مکانی برای تربیت می دانند.
دوم ) نسبت تربیت با ایدئولوزی رسمی و زیست اجتماعی :
مدرسه به عنوان محلی برای تربیت ، تضادهای متفاوتی را به وجود می آورد زیرا مفهوم تربیت محل نزاع و اختلاف است. عده ای که از مرگ مدرسه سخن می گویند تعریفی از تربیت دارند .
نهادهای رسمی بر پایه تعریف دیگری از تربیت همچنان می خواهند نهاد مدرسه برای تربیت نیروی همفکر نگه دارند . دانش آموزان و اولیای آن ها نیز هریک از ظن خود به مدرسه می نگرند . تبلور این اختلاف نظر در حوادثی است که در مدارس رخ می دهند و بازتاب می یابند . هر از چندگاهی ویدئویی از رقص و پایکوبی دانش آموز یا معلمی حاشیه ساز می شود و برخوردهای شدید از سوی مسئولین آموزش و پرورش را به همراه دارد . یا انتشار فیلمی از کوتاه کردن موی سر دانش آموزان یک مدرسه به وسیله ناظم ، بازخوردهای فراونی به وجود می آورد .
اعتراضات سال گذشته در مدرسه نیز نشانه بارزی از همین اختلاف نظر در تربیت است . سخنانی که از برخی منابر در مورد موفق نبودن آموزش و پرورش بیان می شود از نشانه های اختلاف نظر فوق است .
این موارد نشان می دهد که نظام رسمی آموزش و پرورش تعریفی از تربیت دارد که با زیست اجتماعی ایرانیان در شرایط موجود همخوانی زیادی ندارد . بخش عمده ای از جامعه تعریف مذکور را بر نمی تابند و این برنتافتن به شکل های مختلف خود را نشان می دهد .
تربیت و مدرسه از یک سو بخشی از ایدئولوزی رسمی کشور است و از سوی دیگر مدرسه یکی از مهم ترین نهادهای زیست اجتماعی هر جامعه است . اگر مدرسه را مکانی برای تربیت همفکر بدانیم یا محلی برای تربیت شهروند یا مکانی برای مهارت آموزی یا جایی برای درس خواندن یا بازاری برای کسب درآمد ؛ تعاریف مختلفی از تربیت داریم که مدرسه را شکل می دهند .
سوم ) تنش در مدرسه :
در شرایط موجود نگرش های متفاوت و و متضاد به مدرسه فضایی مملو از تنش را به وجود آورده است . عده ای مدرسه را برای شبیه بزرگسال شدن بچه ها می دانند . عموم برنامه های تربیتی رسمی حول همین محور می چرخد که دانش آموزان باید با معیار رسمی تربیت شوند و آماده بسیج در جهت ایدئولوژی رسمی باشند . بخش دیگری ، آموزش و پرورش را به مثابه یک بازار برای کسب سود می بینند. ده ها موسسه کمک آموزشی و کنکور تا مدارس غیردولتی و آموزشگاه های زبان و علمی و .... در جهت کسب سود دربازار آموزش فعالیت می کنند . ایدئولوژی رسمی نیز در مورد کالایی شدن آموزش نگاه منفی ندارد و همراهی می کند .
زیست اجتماعی جامعه ایران نگاهی تربیت محور به مدرسه ندارد و بیشتر در پی آنست که مدرسه را پلی برای موفقیت فرزندانش بداند .
این رویکرد سه گانه به آموزش موجب شده است که در مورد مدرسه با تشتت روبه رو باشیم .
تربیت مورد نظر ایدئولوژی رسمی با زیست اجتماعی هم نوایی ندارد . بازاری شدن آموزش نیز بر فضای آموزش و پرورش سیطره دارد .
نظام آموزشی ایران طبقه بندی اقتصادی را به رسمیت می شناسد ولی تنوع اجتماعی دانش آموزان را انکار می کند و در برابر هر نوع رفتار متفاوت با تعریف رسمی تربیت واکنش سریع نشان می دهد .
راه چاره چیست؟
در صورتی که بین نهادهای رسمی و زیست اجتماعی در مورد تربیت همخوانی وجود نداشته باشد موجودیت مدرسه در خطر قرار می گیرد . بخش عمده ای از تنش های موجود در مدرسه بر همین تنش در تعریف تربیت است .
آموزش و پرورش قرار است چه کسانی را تربیت کند؟ این تربیت باید چگونه باشد و چه ویژگی هایی داشته باشد؟ ایدئولوزی رسمی و زیست اجتماعی توافقی در این مورد ندارند.
نهاد آموزش و پرورش برنامه ای برای پذیرش نسبی تکثر موجود در زیست اجتماعی یا تعریفی جدید برای تربیت را ندارد و راهکارهایش برای تربیت کارکرد خود را از دست داده اند . زیست اجتماعی نیز به سرعت در حال تحول است . اینکه ایدئولوژی رسمی تکثر زیست اجتماعی را بپذیرد از مهم ترین گام های تعریف مدرسه است که در این صورت باید در مرزهای خود در مورد تربیت تجدید نظر کند و مزرهایی مانند ایرانی بودن و شهروندی رابه عنوان اهداف تربیت خود تعیین کند.
اگر مدرسه نتواند بین ایدئولوژی رسمی و زیست اجتماعی در مورد تعریف تربیت ارتباط برقرار کند ساختمانی بیش نیست .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اداره معارف رژیم طالبان در سرپل به ۱۶۸ معلم و کارمند این اداره هشدار داد که بهدلیل داشتن «ریش کوتاه» از کار اخراج خواهند شد .
در روزهای اخیر سخنان علیرضا پناهیان در مورد آموزش و پرورش با واکنش های فراوانی روبه رو شد . حجت الاسلام پناهیان در تجمع روز جمعه 28 مهر میدان فلسطین در حمایت از مردم غزه اعلام کرد که اگر آموزش و پرورش نمی تواند به دانش آموز ایرانی ، حمایت از مظلومین را آموزش دهد باید تعطیل شود .
سخنرانی وی شاید تا حدی یک سخنرانی عادی تلقی شود ولی اگر به اخبار مربوط به ارتباط حجت الاسلام پناهیان و آموزش و پرورش توجه کنیم به اهمیت سخنان وی پی می بریم . از جمله خبری که در 29 آذر 1401 در مورد نشستی با عنوان بازنگری در کتب درسی منتشر شد . نشستی که با حضور حجت الاسلام والمسلمین نیک زاد، مشاور وزیر و دبیر ستاد همکاریهای حوزه علمیه و آموزش و پرورش ؛ علی لطیفی، رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی و حجت الاسلام والمسلمین پناهیان برگزار شده است و در مورد موضوع بازنگری در محتوای کتابهای درسی به بحث و بررسی پرداخته اند.
این خبر نشانه ی وجود جریان هایی قدرتمند است که می خواهند روش آموزش و پرورش را تحول دهند و آنچه امروز بر آموزش و پرورش می گذرد را انقلابی و مطلوب نمی دانند .
سخنان حجت الاسلام پناهیان یک واژه مهم دارد که عصاره تفکر وی در مورد آموزش و پرورش است . پناهیان تاکید دارد که دانش آموز ایرانی باید حمایت از مظلومان را فریاد بزند. در مورد اینکه حمایت از مظلومان امر درستی است شکی نیست ولی این « باید » چهره ای از رویکرد به آموزش و پرورش را نشان می دهد .
کلمه باید اصل سخنان وی است که اگر از دهان دانش آموزان خارج نشود ؛ آموزش و پرورش بیهوده است . از منظر وی آموزش و پرورش همچون کارخانه ای است که از یک سوی آن محصولاتی وارد می شوند و از سوی دیگر باید محصولاتی مطلوب تولید شوند . در اندیشه وی جایی برای پرسش و پاسخ وجود ندارد و باید این اتفاق رخ دهد .
سخنان فوق بیان صاف و سرراست برنامه های آموزش و پرورش است و انتظاری است که جریان هایی تاثیرگذار از آموزش و پرورش دارند و همین انتظارات سنگین موجب شده است آموزش و و پرورش از وظایف اصلی خود در مورد تامین نیروی انسانی ، افزایش کیفیت آموزشی ، عدالت آموزشی و ... باز بماند .
نگرش فوق جایگاه مدرسه را به عنوان مرکز تعلیم و تربیت مخدوش کرده است و آموزش بیشتر به منزله یک کالا محسوب می گردد . بحران گفتمانی در آموزش و پرورش مانع هر نوع تحول مثبت در آموزش و پرورش می شود . وجود بحران های دیگر محصول همین بحران گفتمانی است .
در شرایط موجود آموزش و پرورش با یک بحران گفتمانی روبه رو است که تمام ساختار از مرکز تا مدرسه را تحت شعاع قرار داده است .
گفتمان رسمی آموزش و پرورش تکثر موجود در جامعه را به رسمیت نمی شناسد و سعی در القای یک نوع خاص سبک زندگی و تفکر را دارد که در برنامه های رسمی و محتوایی آموزش و پرورش ابلاغ شده اند . این رویکرد زمینه دور شدن فضای رسمی از فضای واقعی را فراهم کرده است .از یک سو آموزش و پرورش رسمی درصدد است تا محصولاتی یکسان تربیت نماید و از سوی دیگر جامعه خواستار به رسمیت شناخته شدن تنوع و تکثر است .
گفتمان رسمی آموزش و پرورش ؛ مدرسه را محلی برای تربیت نیروی همفکر می خواهد و فضای مدرسه در برابر آن مقاومت می کند .
این دوگانگی موجب می شود تا طر ح هایی مانند اعزام روحانیان به مدرسه در نظر گرفته شوند زیرا مسئله اصلی را در فقدان نیروهایی می دانند که ایدئولوژی رسمی را به گوش دانش آموزان برسانند . در حالی که گوش دانش آموزان از حرف های رسمی پر است و همین پر بودن گوش دانش آموزان مقاومت آن ها را در پی دارد.
گفتمان رسمی تاکنون تن به آسیب شناسی خود نداده است و حاضر نیست خطای راهبردی خود را بپذیرد.
بحران گفتمانی در آموزش و پرورش مانع هر نوع تحول مثبت در آموزش و پرورش می شود . وجود بحران های دیگر محصول همین بحران گفتمانی است .
سخنان افرادی همچون حجت الاسلام پناهیان مهم است زیر ا می توانند بر آموزش و پرورش فشار بیاورند و بر شدت این بحران بیفزایند . حتی در دولت قبل نیز فضای گفتمانی آموزش و پرورش در اختیار همفکران حجت الاسلام پناهیان بود و از همین رو کمتر سخن متفاو تی از زبان مسئولان آموزش و پرورش شنیده می شد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
هفته ی پیش وزیر آموزش و پرورش در یک برنامه تلویزیونی حاضر شد و در مورد وضعیت آموزشی و مدارس اظهار نظر کرد . وزیر بزرگترین وزارتخانه دولت در گفت و گوی مربوطه به خدمات برخی از مدارس غیردولتی اشاره کرد و آن ها را مهم تر از خدمات دانشگاه ها دانست . وی در اظهار نظری عجیب انتخاب بین مدارس دولتی و غیر دولتی را نشانه آزادی اولیاء دانست و اعلام کرد برای خرید ماشین بهتر باید پول بیشتری پرداخت کرد .
واکنش ها به اظهارات وزیر آموزش و پرورش فراوان بود . منتقدان ، سخنان وزیر را خلاف عدالت آموزشی دانستند و پولی شدن آموزش را نقد کردند در حالی که این گونه اظهار نظرها در طول سال های اخیر سیاست رسمی وزارت آموزش و پرورش بوده است و وزیران مختلف علی رغم دیدگاه های متفاوت همین مسیر را پیموده اند .
این اظهارات در حالی طرح شده اند که مدارس مشغول به ثبت نام دانش آموزان هستند . وزیر و مسئولان آموزش و پرورش تاکید دارند که نباید از اولیای دانش آموزان وجهی دریافت شود . سال هاست است بودجه ای به مدارس دولتی پرداخت نمی شود و مدیران مدارس مجبور به دریافت کمک از اولیاء برای گذران امور جاری مدرسه هستند .
کمک به مدرسه در بسیاری از مناطق بار سنگینی بر دوش اولیاء است. آمارهای رسمی از تعداد بالای ترک تحصیل خبر می دهند و نشانگر بی اهمیت شدن آموزش یا لوکس شدن کالای آموزش برای بخشی از شهروندان است .
وزیر آموزش و پرورش در سخنان خود به برخی مدارس غیردولتی اشاره داشت که متعلق به برخی شخصیت ها هستند و توانسته اند خدماتی بیشتر از دانشگاه ارائه کنند . چه خدماتی از سوی مدارس فوق انجام شده است ؟ آیا دانش آموزانی در سطح استانداردهای بین المللی تربیت شده اند؟ یا اینکه دانش آموزانی واجد صفات و خصوصیات آموزش و پرورش ایدئولوژیک را تربیت نموده اند؟
به نظر می رسد نکته دوم درست باشد .
وزیر آموزش و پرورش می خواهد که عملکرد سایر مدارس به شیوه فوق باشد . این نگرشی است که رویکرد اصلی آموزش و پرورش به نهاد مدرسه و آموزش و پرورش را نشان می دهد. مدرسه باید مکانی برای تربیت نیروی همفکر باشد و در چارچوب سیاست های رسمی در جهت تربیت دانش آموزان مطلوب سیاست های رسمی فعالیت نمایند . این رویکرد ابزاری به مسئله آموزش ، فضایی برای گفت و گو و پرسشگری قائل نیست و از کنار واقعیت های موجود جامعه و دانش آموزان به راحتی می گذرد .
نگرش دوم سیاست پول بیشتر برای دست یابی به آموزش بهتر است ، سیاستی که وزیر آموزش و پرورش بدون دغدغه و نگرانی بر آن صحه می گذارد . از منظر وی آموزش کالایی است که باید برای آن پول پرداخت کرد . وی به عنوان وزیر دولتی که رئیس آن برای پاسداری از قانون اساسی به قرآن سوگند یاد کرده است اما به اصول سوم ، سی ام و چهل و سوم در مورد آموزش رایگان بی توجه است .
در نظم موجود آموزشی اولیایی که پول داشته باشند می توانند دانش آموزان خود را به مدارس غیر دولتی بفرستند . دانش آموزانی که بیشتر درس می خوانند نیز جذب مدارس استعدادهای درخشان و نمونه دولتی می شوند. تک ستاره هایی در میان دانش آموزان مدارس دولت نیز گلیم خود از آب بیرون می کشند . سایر دانش آموزان می توانند در صورت توان دیپلم بگیرند و وزارت آموزش و پرورش مسئولیتی در مورد آن ها برای خود قائل نیست .
این دو نگرش متفاوت از دو سو نهاد آموزش و پرورش را احاطه کرده اند و بر کلیه برنامه ها و شئون آموزشو پرورش سایه انداخته اند . مدیران آموزش و پرورش بیشتر از آن که خود را در خدمت آموزش و پرورش و دانش آموزان بدانند در خدمت رویکردی می دانند که به آموزش و پرورش به مثابه ابزاری برای تربیت نیروی همفکر می نگرد . از سوی دیگر با کالایی شدن آموزش نیازی به تامین هزینه ها نیست و با پرداخت حقوق معلمان مسئولیت دولت در قبال آموزش و پرورش به پایان می رسد .
عمده منتقدین به سخنان وزیر آموزش و پرورش به رویکرد دوم در مورد کالایی شدن آموزش اشاره کردند در حالی که این دو رویکرد به صورت یکسان عمل می کنند .
رویکرد ابزاری ؛ وزارت آموزش و پرورش را از وظایف اصلی اش در مورد تامین آموزش رایگان و با کیفیت دور می کند و آن را نهادی برای تربیت در جهت یک اندیشه خاص می داند . رویکرد دوم نیز مسئولیت های دولت در مورد تامین آموزش رایگان و با کیفیت را کنار می گذارد و کالایی شدن آموزش را می پذیرد و طبقاتی شدن آموزش را به وجود می آورد .
این دو رویکرد به صورت یکسان در جهت به مسلخ بردن عدالت آموزشی عمل می کنند و نهاد آموزش کشور را به صورت یک بنگاه با اهداف ایدئولوژیک در می آورند که مسئولیتی در قبال آموزش رایگان و با کیفیت ندارد ولی اجازه تخطی از سیاست های رسمی را نیز نمی دهد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
همواره یکی از چالش های بنیادین دانشگاه و فرایند علم ورزی در جهان و به خصوص ایران، همبسته یا ناهمبستگی زیستی علم و معنویت بوده است. چالشی مستمر که از یک طرف پیوند این دو را ممکن و لازم و از طرف دیگر ناممکن و غیرضروری تلقی می کند.
تردیدی نیست که برای اغلب زیست مندان علمی غوطه ور در اتمسفر پوزیتیویسم، صحبت از زیست معنوی در فضای عمومی علم، چندان محلی از اعراب ندارد و آن را به لفاظی های ایدئولوژیک منتسب می دانند. اما در کنه فضای خصوصی و وجدانی همین زیست مندان، تلاطم درگیرهای شدید ذهنی در مورد چیستی و چرایی زیستن، همیشه در جریان و البته پیوسته در حال سرکوب شدن است.
از آنجا که دست علم تجربی، برای پاسخ به سوالات محوری و اساسی زیست معنوی خالی است و یا با پاسخ های بسیار سطحی و اجمالی پر شده است؛ زیست مندان علم چاره ای ندارند که دیواری سترگ بین زیست علمی و زیست معنوی خویش بنا نهند، به گونه ای که این دیوار حصار مهجوریت زیست معنوی را تضمین کند. در چنین شرایطی است که پیوند زیست علمی و زیست معنوی کاملا گسسته و حضور جدی در اقلیم هر یک به نفی دیگری منتهی شده است.
اگرچه در مقیاس جهانی، زیست معنوی در سایه و زیر چتر زیست علمی نهادینه شده است و در لایه های پیدا و عموما پنهان زیستن های علمی جای خود را تثبیت کرده است؛ اما در ایران زیست معنوی با تعبیر مشخص تری به نام زیست مذهبی در تلاش است که جای خود را نه در سایه زیست علمی، بلکه هم عرض و حتی بالاتر از آن تثبیت سازد.
فضای علم زدگی در اکوسیستم شبه علمی دانشگاههای ایران، عاملی تعیین کننده در جداسازی علم و معنویت است. هنگامی که رشد علمی با اصول آفرینی و خدشه ناپذیری گزاره های شبه علمی همراه می شود و فرصت تأمل و بازاندیشی علمی در این گزاره ها فراهم نیست؛ به مرور دیوار بین زیست علمی و زیست معنوی بلندتر خواهد شد. زیرا در چنین فضایی، زیستمندان علمی پاسخ به هر سوالی حتی از جنس معنویت را در همان گزاره های سفت و سخت شده خویش پیدا می کنند و به آنها باورمند می شوند. باوری سست بنیان و لغزنده که آشوب درونی پایداری را نصیب ما کرده است.
علاوه بر علم زدگی، آنچه که به زیست معنوی زیست مندان علمی لطمه جدی وارد ساخته است، فضای سطحی نگری دینی است. خلاصه و تقلیل نمودن دینداری در اجرای صوری و عادات وار احکام مذهبی، موجب شده تأمل و اندیشه ورزی عمیق دینی و مذهبی به حاشیه رانده شود و فرصت چندانی برای اندیشه در مورد چرایی ها و چیستی های زیستن از منظر دین که در هر برهه زمانی نیازمند تأمل به روز است فراهم نگردد.
دین همواره از مراجع اصلی سامان بخشی زیست معنوی بوده است. نقش شکاف و گسست بین علم و دین، در دنیای امروز در گسست پیش آمده بین زیست علمی و زیست معنوی غیر قابل انکار است. هر چند به تعبیری علم فرزند و پرورش یافته دین است و عمده دانشمندان و اندیشمندان بانیان علم دیندار بوده اند؛ اما رشد و جهش سریع و سلطه همه جانبه آن در کلیه ارکان زندگی، باعث شد تا قیمومیت خویش را از مخلوق خود به رسمیت نشناسد.
آنچه موجب پیوند ارگانیک زیست علمی و زیست معنوی در جامعه ما که معنویت با دینداری همزاد است می شود؛ ورود نقادانه و اندیشه ورزانه زیست مندان علمی به گزاره های علمی خلق شده توسط خویش در فضای پسا پوزیتیویسم از یک طرف و ورود تأمل گرایانه به بنیان های معرفتی دین از طرف دیگر است.
بازاندیشی هستی شناسانه علم و دین می تواند مرزهای پوشالی بین این دو مرجع معرفت شناسی را در خود حل و زیست علمی در زیست معنوی ترکیب شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
رئیس هسته ی گزینش وزارت آموزش و پرورش می گوید : ( این جا )
« تمامی افراد مشغول به کار در این وزارتخانه باید از نظر «اعتقادی و سیاسی» گزینش شوند » .
ایرنا خبرگزاری دولت نوشت :
« سیدحسین داود الموسوی روز پنجشنبه در دومین روز از همایش آموزشی و توجیهی روسای ادارات مدارس و مراکز غیردولتی و توسعه مشارکتهای مردمی در اردوگاه شهید باهنر تهران گفت: برای تربیت و پرورش دانشآموزان متعهد و متدین باید در جذب نیروی انسانی دقت بیشتری کرد.
وی با اشاره به اینکه آموزش و پرورش مجموعهای است که بیش از ۵۰ میلیون مخاطب دارد، اضافه کرد: از این مجموعه بزرگ باید در جهت همافزایی و پیشبرد اهداف نظام تعلیم و تربیت بهره جست. آیا پرورش و غنی سازی « تفکر انتقادی » که غایت نظام های آموزشی مدرن و توسعه یافته است ؛ جایگاهی در میان معیارها و تفکرات گزینش گران آموزش و پرورش دارد ؟
رئیس هسته گزینش وزارت آموزش و پرورش با تاکید بر استفاده بهینه از ظرفیت کمنظیری که دانشآموزان، اولیای آنان و همکاران فرهنگی را دربرمیگیرد، تصریح کرد: فرایندهای ما در کل کشور باید با یک وحدت رویه پیش رود و به شکل هماهنگ و منسجم عمل شود.
الموسوی با اشاره به تاسیس هسته گزینش با فرمان حضرت امام خمینی (ره) در سال ۶۱، یادآورشد: هسته گزینش برای جلب رضایت مردم سعی دارد نیروهای انسانی را که یکی از مهمترین ارکان وزارت آموزش و پرورش هستند، به بهترین شکل انتخاب و وارد مجموعه کند.
رئیس هسته گزینش وزارت آموزش و پرورش بر عدم به کارگیری نیروهای بدون گزینش در مدارس غیردولتی تاکید کرد . »
پرسش این است ؛
آیا معلم امروز ما در تراز جهانی آموزش ، تربیت می شود ؟
آیا مفهوم و الزامات « معلم حرفه ای » جایی در سیاست گذاری ها ، تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های افراد و نهادهای مرتبط با آموزش دارد ؟
آیا رئیس هسته ی گزینش که دغدغه ی خود را تربیت دانش آموزان متعهد و متدین تصور می کند نگاهی به جایگاه ایران حتی در منطقه خاورمیانه و مقایسه آن با کشورهای همسایه دارد ؟
چه کسی و کدام نهاد باید در مورد جایگاه خجالت آور دانش آموزان ایرانی در آزمون های معتبر بین المللی تیمز و پرلز پاسخ گو باشد ؟
آیا پرورش و غنی سازی « تفکر انتقادی » که غایت نظام های آموزشی مدرن و توسعه یافته است ؛ جایگاهی در میان معیارها و تفکرات گزینش گران آموزش و پرورش دارد ؟
آیا این گزینش گران خود با تفکر انتقادی آشنا بوده و تحمل انسان های منتقد و دگراندیش را دارند ؟
رئیس هسته گزینش وزارت آموزش و پرورش با بیان اینکه تمامی افراد مشغول به کار در این وزارتخانه حتی مدارس غیردولتی باید از مرحله گزینش عبور کنند عنوان می کند : به دلیل حساسیت بالای شغل معلمی گزینش در محورهای اخلاقی، اعتقادی و سیاسی اعلام نظر میکند و گزینش علمی این افراد قبل از این مرحله اتفاق میافتد .
پرسش « صدای معلم » از رئیس هسته ی گزینش وزارت آموزش و پرورش آن است که اگر داوطلب ورود به حرفه ی معلمی از نظر « علمی و تخصص » در درجه ی بالا و قابل قبولی قرار داشت اما با معیارهای سیاسی و اعتقادی گزینش هم خوانی نداشت ؛ جامعه باید از حضور این افراد خلاق و دلسوز محروم شود ؟
آیا ساختن و تربیت انسان های یک دست در آموزش و پرورش تجربه ای شکست خورده نیست که سیکل آن بیش از چهار دهه است که تکرار می شود و کسی و یا نهادی هم از آن درس نمی گیرد ؟
« صدای معلم » به عنوان رسانه تخصصی و مستقل در حوزه ی عمومی آموزش ایران تنها رسانه ای در این حوزه است که بیشترین نقد را نسبت به رویکرد و عملکرد هسته های گزینش در آموزش و پرورش داشته و البته فرد و نهادی در برابر آن مسئول و پاسخ گو نبوده است .
- از "گزینش عالمانه و هوشمندانه" تا "گزینش شیشه ای" در آموزش و پرورش و چند پرسش ساده ؟! ( این جا )
- "گزینش عالمانه و هوشمندانه "یعنی چه ؟ دستاورد گزینش در بیش از 40 سال گذشته برای آموزش و پرورش چه بوده است؟ ( این جا )
- گزینش های آموزش و پرورش امروز کارد را به استخوان رساندهاند ! ( این جا )
- آیا وقت تغییر علمی و عملی در معیارهای گزینش " معلم " نرسیده است؟ ( این جا )
- بازکاوی نظام گزینش معلم در ایران [1] ( این جا )
- بازکاوی نظام گزینش معلم در ایران - بخش پایانی ( این جا )
- گزینش در استخدام کارکنان دولت "تبعیض" قانونی اِعمال می کند ؛ در استخدام کارکنان دولت "تبعیض" اِعمال می شود ؛ دستاورد هسته های گزینش در 38 سال گذشته چه بوده است ؟ ( این جا )
- نخستین پرسش آن است که مدیر کل آموزش و پرورش استان خوزستان به استناد به کدامین یافته و سند پژوهشی به این نتیجه رسیده است که : " نگرش جامعه به امر گزینش مثبت است " ؟ مدیران وزارت آموزش و پرورش با سند و مدرک صحبت کنند ! ( این جا )
- معیار انتخاب مصاحبه گران گزینش " معلم " در آموزش و پرورش چیست؟ ( این جا )
- تأملی درباره كارآمدی نظام گزينش معلم در ايران ( این جا )
- در اتاق های مصاحبه داوطلبان " حرفه معلمی " چه می گذرد ؟! ( این جا )
- عملکرد هسته های گزینش در 40 سال گذشته موفق نبوده است ؛ در گزینش ها ، حساسیت بیشتر روی مسائل " سیاسی " است ! ( این جا )
- برخورد با " سند تحول بنیادین " در آموزش و پرورش و " برنامه درسی ملی " کاملا ایدئولوژیک بود ! در فرم گزینش معلمان آثار شدید ایدئولوژیک وجود دارد ! ( این جا )
- هیات های گزینش آموزش و پرورش ، بطحایی و چند پرسش از یک کارشناس و روزنامه نگار مستقل ! ( این جا )
- نقدی بر عملکرد " گزینش " در آموزش و پرورش ( این جا )
- همه چیز از پاسخ مسئول گزینش شروع شد؛ پروندهتون ناقصه! ( این جا )
- از دگماتیسم آموزشی تا تعرض به دانش آموزان : فیلتر آموزش و پرورش صلاحیت های حرفه ای را گزینش نمی کند ! ( این جا )
- روزنامه قدس در گفت و گو با علی پورسلیمان :
مدیر صدای معلم : سیستم جذب و گزینش نیرو در آموزش و پرورش باید متحول شده و علمیتر شود ( این جا )
- دانش آشتیانی: تغییر بنیادین در رویکردهای " گزینش " ایجاد می کنیم/ معنای حراست نگهبانی است نه مچ گیری/ در بحث ارزشیابی معلمان ،" روال خودارزیابی" است و در شورای مدرسه آن ضوابط مورد تایید قرار می گیرد ( این جا )
- معاون حقوقی رئیس جمهور :
به گزینش چه مربوط از فرد سوال کند که از چه کسی تقلید میکند و یا در انتخابات به چه کسی رأی داده است؟ ( این جا )
و...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
« کنگره معلمان انقلاب اسلامی » در اردوگاه منظریه ( شهید باهنر تهران ) در حال برگزاری است .
پرتال وزارت آموزش و پرورش از قول رئیس کنگره انقلاب اسلامی می نویسد : ( این جا )
« همه نهادها، ارگانها و خانوادهها به ویژه معلمان، مدیران و برنامه ریزان کشور باید نقش خود را در ایجاد تحول در آموزش و پرورش ایفا کنند. در همین راستا معلمان منتخب کشور در قالب کنگره معلمان انقلاب اسلامی، در ۲۱، ۲۲ و ۲۳ مرداد ماه جاری در تهران گردهم میآیند و با برگزاری جلسات کارشناسی در قالب کارگروهای تخصصی ۱۳گانه که با حضور معاونان وزیر آموزش و پرورش تشکیل میگردد، به نمایندگی از معلمان کشور دیدگاهها و راهکارهای مناسب را برای تحقق این هدف به اشتراک میگذارند » .
نخستین پرسش « صدای معلم » از رئیس کنگره معلمان انقلاب اسلامی آن است که بر چه اساس و مستنداتی ایشان ادعا می کند که این کنگره معلمان کشور را نمایندگی می کنند ؟
این افراد طی چه ساز و کاری انتخاب شده اند ؟
چند درصد از معلمان کشور این افراد و این تشکل ها را می شناسند ؟
رییس کنگره معلمان انقلاب اسلامی یک سال گفته بود: ( این جا )
« فرهنگیان می توانند در کنگره معلمان انقلاب اسلامی مطالبات و انتقادات خود را آزادانه مطرح کنند .
فرهنگیان با حضور در کنگره و مجامع نشان میدهند که باوجود شیطنت برخی علیه نظام، اما آنها همچنان در مجامع با شادابی حضور مییابند .
همواره آزادی گری و انقلابی گری در معلمان دیده میشود بنابراین آنها در این کنگره مطالبات خود را در مقابل مسوولان با آزادگی، صراحت لهجه بیان کنند.
معلم انقلابی باسواد اهل دانش بی شک می توانند به درستی مطالبات خود را مطرح کنند، معلمان در این برنامه میتوانند آزادانه نقد خود را مطرح کنند و در نهایت این کنگره برای نظام و حمایت از نظام است » .
پرسش این است که نسبت « معلمان انقلاب اسلامی » با بحران « نارضایتی فراگیر معلمان » چیست ؟
آیا نیاز امروز نظام آموزشی ایران ؛ « معلم حرفه ای است » و یا « معلم انقلابی » ؟
آیا در این کنگره ؛ از رسانه های مستقل و آزاد دعوتی به عمل آمده است و یا آن که به روال و سیاق معمول و نانوشته ؛ آن حرف ها فقط برای شعار و تبلیغات است ؟
سال گذشته این کنگره با حضور بیش از 300 نفر برگزار گردید .
سخنگوی سازمان بسیج فرهنگیان کشور سال پیش در تشریح این کنگره چنین گفت: ( این جا )
« معلمان در فضای کنگره میتوانند آزادانه مطالبات و نقطه نظرات خود را مطرح کنند، کنگره متشکل از تشکلهای انقلابی، اسلامی و ملی است که به هیچ جناحی وابستگی ندارد، بنابراین مطالبهگری جزو کارهای کنگره است اما از معلم انتطار میرود که مطالبه همراه با مطالعه باشد » ..
پرسش این است که هزینه برگزاری و تدارکات برای این تعداد در این سه روز از کجا تامین شده است ؟
آیا این تشکل ها غیر دولتی هستند ؟ اگر چنین باشد ؛ آیا وزارت آموزش و پرورش تعهدی برای چنین همکاری دارد و آیا این فرصت ها و امکانات برای سایر تشکل های غیر هم سو و دگراندیش هم فراهم است ؟
آیا برگزاری این نشست ارتباطی با انتخابات مجلس که در اسفند سال جاری برگزار می شود ؛ دارد ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
وزیر آموزش و پرورش در در آیین امضای چندین تفاهم نامه با مجمع خیرین کشور گفته است :
« کارهای بزرگ را باید از مدارس شروع کرد و مدرسه بستری مناسب برای ساخت آینده این کشور است .
پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، رضامراد صحرایی صبح امروز در آیین امضای تفاهمنامههای «بانک زمان»، «نذر تخصص» و «روزی به یاد دیروز» مابین وزارت آموزش و پرورش و مجمع خیرین کشور که در ساختمان مجمع خیرین کشور برگزار شد، اظهار کرد: اگر نگاه به آینده، مبنای تمامی برنامهریزیها باشد متوجه میشویم که دولت نمیتواند به تنهایی از عهده بسیاری از کارها بر بیاید و قطعا نیاز به حضور مردم، خیرین و گروههای اجتماعی دارد . آیا ترسی از مشارکت واقعی و کامل اولیای دانش آموزان در امور مدرسه و آموزش وجود دارد که با ساختار بوروکراتیک و از بالا به پایین و نیز نگاه های امنیتی به نهاد آموزش در ایران تعارض و یا تضاد پیدا می کند ؟
وی ادامه داد: هرکاری که میخواهیم شروع کنیم، باید هدف مند و جهتدار باشد و در راستای رسیدن به یک هدف نهایی حرکت کند؛ چراکه اگر فعالیتها بدون جهت باشد تابع سلایق و علایق خواهند شد.
وزیر آموزش و پرورش عنوان کرد: در مدرسهسازی و مدرسه یاری از خیرین مدرسهساز کمک گرفتهایم؛ واقعیت این است که مدرسهسازی کاری بسیار بزرگ و خداپسندانه به شمار میآید. در همین راستا مدیریت اداره مدارس عامالمنفعه و خیرساز با مشارکت خیرین در آینده نزدیک ایجاد خواهد شد که گامی بزرگ در راستای مردمیسازی آموزش و پرورش است.
صحرایی در پایان با تاکید بر اینکه هر کار بزرگی که قرار است در عرصههای مختلف کشور اثر داشته باشد را باید در مدرسه شروع کنیم و آن را در محیط و فضای مدرسه انجام دهیم،گفت: مدرسه بستری مناسب برای ساخت آینده این کشور است . »
نخستین پرسش « صدای معلم » از آقای صحرایی آن است که آیا ایشان قدرت و اختیارات کافی برای تحقق این امر و این گونه سخنان را دارد ؟
در حالی که مدیر مدرسه حتی اختیاری برای جذب و گزینش نیروی مورد نیاز مدرسه را ندارد و گزینش های آموزش و پرورش با معیارهای ایدئولوژیک ، سیاسی و فاقد استانداردهای جهانی آموزش برای صلاحیت منابع انسانی تعیین تکلیف می کنند ؛ وزیر آموزش و پرورش به صورت دقیق از کدام کارهای بزرگ نام می برد و کدام آینده مد نظر است ؟
آیا وزیر آموزش و پرورش می تواند توضیح دهد که « قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش » تا چه میزان به اهداف خود رسیده است و موانع اجرای آن که تجلی واقعی مشارکت می تواند باشد ؛ چیست ؟
آیا نهاد « انجمن اولیا و مربیان » در مدرسه و تا سطوح بالاتر توانسته است مشارکتی واقعی و غیرشعاری در امور مدرسه داشته باشد ؟
چرا در سال های اخیر آن قدر که نقش « خیرین » بزرگ و تعیین کننده نشان داده می شود ؛ نام و نشانی از نهاد مردمی انجمن اولیا و مربیان نیست ؟
آیا ترسی از مشارکت واقعی و کامل اولیای دانش آموزان در امور مدرسه و آموزش وجود دارد که با ساختار بوروکراتیک و از بالا به پایین و نیز نگاه های امنیتی به نهاد آموزش در ایران تعارض و یا تضاد پیدا می کند ؟
لازم است که مقامات جمهوری اسلامی بار دیگر در حوزه اختیارات مدرسه و آینده آموزش که آینده کشور به آن ارتباط دارد به صورت جدی و البته علمی و غیرایدئولوژیک یک بازنگری اساسی داشته باشند .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه دانش آموزی/
آن چه در زیر می آید ؛ ارائه تجارب زیسته « محمد عظیمی » دانش آموز افغانی الاصل در کلاس درس است که سال هاست در ایران به سر می برد . او و سایر خانواده اش در مدارس ایران تحصیل کرده اند .
پیش تر ؛ « صدای معلم » رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران گزارش هایی را از نظام آموزشی افغانستان و نیز وضعیت تحصیل اتباع تدوین و ارائه کرده است .
آن چه در سخنان دانش آموز آقای عظیمی قابل تامل هستند یکی میزان کم تعطیلات در تقویم آموزشی افغانستان است . در دوران کرونا که مدارس ایران به مدت 26 ماه تعطیل شدند اما گزارش ها و اخبار حاکی از دایر بودن مکاتب و دانشگاه ها در این بحران بود .
نکته ی دیگر آن گونه که این دانش آموز روایت می کند متغیر بودن و منعطف بودن تقویم آموزشی در افغانستان است .
در ایران و با وجود اختیارات داده شده به استان ها و مناطق مطابق « قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش » اما در این زمینه اختیاری نداشته و سیستم به صورت کاملا متمرکز اداره می شود .