یکی از وزرای پیشین آموزش و پرورش، یک زمانی با توهم تربیت قرآنی ، شعار تأسیس مدارس قرآنی سر داد و به مدد نام مقدس قرآن، حرفش را به کرسی نشاند و طرحش را به تصویب رساند و برای آن طرح نسنجیدهی نافرجام، دستورالعمل و آییننامه تدوین شد و بودجه تصویب شد و عوامل اجرایی تعیین شد و شرح وظایف تعریف شد و... برنامه این بود که مثلاً دانشآموزان، در شیفت مخالفِ همان مدارس رنگ و رو رفته -که از آن گریزان بودند- حاضر شوند و همان قرآن را که در برنامه درسی شان گنجانده شده بود، دوباره بخوانند.
او چندی بعد، از تأسیس و فعالیت ده هزار مدرسه قرآنی در سراسر کشور خبر داد اما دریغ از یک مورد!
حالا سرپرست وزارت آموزش و پرورش روز پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۲ در سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه تهران « مثلث مدرسه، مسجد و خانواده » را تضمین کننده تربیت قلمداد کرده و برای نظام تربیتی بیمار کشور نسخه پیوند مدرسه با مسجد را تجویز کرده است.
او گفته است:
« با شهردار تهران تفاهم کردیم ۳۵۰ مدرسه را به ۳۵۰ مسجد پیوند بزنیم » .
وی در بخش دیگری از سخنان خود، به تجویز نسخه مکمل دیگری پرداخته که البته تازگی ندارد و طی چهل سال گذشته بی اثر و بیهوده بودن و حتی مضر بودنش اثبات شده است.
او گفته است: نزدیک به ۵۰ هزار مدرسه ما معاون پرورشی ندارند .
و تأکید کرده که جذب مربی پرورشی را باید در اولویت بگذاریم .
وی با طرح این پرسش متحیّرانه که: چه طور میشود مدرسهای با ۵۰۰ دانشآموز داشته باشیم که مربی پرورشی نداشته باشد؟، از بزرگترین دلنگرانی خود در مجموعه درماندهی تحت تصدی اش اینطور پرده برداشته است:
« توقع ما این است که کمک کنند در تمام مدارس، مربی پرورشی داشته باشیم. این شعار و سرلوحه فعالیتهای آموزش و پرورش باید باشد. آن قدر که روی آموزش ایستادیم، روی پرورش نایستادهایم » .
وی هر چند حرف تازهای نزده و سخنان خام و وهم آلود پوپولیسم حاکم بر آموزش و پرورش را تکرار کرده اما با توجه به اینکه هر ایده و سخنی که از موضع مسئولیت و قدرت مطرح میشود معمولاً مبنای تئوریکِ اقداماتی واقع میگردد و هزینههایی به دنبال دارد، لازم است نکاتی چند - که البته همگان میدانند- به سمع و نظر ایشان و همفکران شان برسد.
۱) گره زدن امر تربیت به کوک پیوند مدرسه با مسجد و دوک مربی پرورشی نشانگر این است که سرپرست وزارت آموزش و پرورش تصور درست و روشنی از مفهوم تربیت و مأموریت دستگاه تعلیم و تربیت ندارد. پروسه هزاران وجهی تربیت در یک سطح سه گوش نمیگنجد.
تربیت، در تعبد و تقید دینی و عقیدتی خلاصه نمیشود که نقص و کاستیاش از طریق مسجد بر طرف شود بلکه گسترهای به وسعت تمام ساحت ها و شئونات زندگی را در برمیگیرد و نمیتوان آن را به حصر مثلث روحانی مسجد و مربی پرورشی مدرسه و عضو ارشد خانواده درآورد.
۲) قدمت مساجد در ایران بیش از هزار و چهار صد سال است و قدمت مدارس امروزی، به سختی به صد سال میرسد. دو نکته در این خصوص قابل توجه و تأمل است:
اول اینکه ایرانیان پیوند هزار و چهارصدوچهل ساله با مساجد دارند. پس سخن از چنین تفاهم و پیوندی کلاً نابه جاست. و اگر این پیوند هم اکنون کم رنگ شده، علتش دولتی شدن مساجد و بسط بساط کاسبی در این مکانهاست.
دوم اینکه اهداف و رسالت مسجد و مدرسه هر چند شباهتهایی دارند، تفاوتهای زیادی هم دارند. به همان نسبت، ساختار و برنامه و استراتژی و امکانات و کارکردشان بسیار متفاوت است.
مدرسه در عمر کوتاه خود، ضمن اهتمام به همگانی کردن سواد خواندن و نوشتن و حساب کردن و توسعه آگاهی همگانی و بهداشت عمومی، سبب گسترش دانش تجربی و پیشرفتهای شگرف علوم پزشکی و مهندسی و نجوم و صنعت و فناوری و اقتصاد و کشاورزی و هنر و ادبیات و ارتقاء سطح بهداشت و سلامت و رفاه شده است. همهی اینها و هزاران دستاورد دیگر در جای جای جهان حاصل تربیتِ مدرسهای هستند. چیزهایی که نه در حیطه وظایف مساجد است و نه در توان تیول داران مساجد و نه اولویت آنها و نه در پهنه و افق چشم انداز آنها. پس تربیت نه آن است که آقای سرپرست تصور میکند و خیال میکند که با کوک زدن مدرسه به مسجد محقق میشود.
۳) مردم تا زمانی که یقین داشته باشند مساجد نقش الهی-انسانی خود را منزه از فریب و ریا و به دور از حاشیه ایفا میکنند، پیوندشان با آنها ناگسستنی خواهد بود. چطور میشود مدارسی با ۵۰۰ دانشآموز، پزشک و روانشناس و مشاور و مربی بهداشت نداشته باشند؟
آنچه جایگاه کاریزماتیک مساجد در حفظ و حراست از آیینهای عبادی و الهی-انسانی را مخدوش کرده، رفتارهای پوپولیستی و کاسبکارانه صاحب منصبان بوده است.
لذا بهتر است آقای سرپرست به وظایف اصلی خود بپردازد و با نام و پرچم مساجد، برای دستگاه تعلیم و تربیت حاشیه نسازد.
۴) برای اجرایی کردن چنین تفاهم نامهای یا باید مدرسه را به مسجد برد و یا باید مدرسه را مسجد کرد. امید است که کار صحرایی و زاکانی گامی برای مدرسه زدایی نباشد.
۵) شهرداری، تیول دار مساجد نیست. اگر بنا بر پیوند مدارس و مساجد بوده باشد، سازمان اوقاف، به مساجد نزدیکتر از شهرداریست. اگر شهرداری در مورد تربیت کودکان و نوجوانان احساس مسئولیت میکند، سهم آموزش و پرورش را از عوارضی که از مردم میگیرد، بپردازد. بستر تفریح و تفرج دانشآموزان را در سطح شهر و فضای فقر زدهی مدارس فراهم کند. مسیر رفت و آمد دانشآموزان را ایمن و روان سازد.
۶) اگر در این مقطع زمانی کیفیت کار مدارس تنزل یافته و در امر تربیت کم توفیقاند و خروجی رضایت بخشی ندارند، علتش تضعیف سیستماتیک و همه جانبهی آموزش و پرورش با قطع بودجه مدارس و تحمیل فقر مالی به آنها و حذف مراکز تربیت معلم و تخصص زدایی از فرایند تربیت نیروی انسانی و نگه داشتن معلمان در زیر خط فقر و واداشتن آنان به شغلهای چندگانه و تهی کردن برنامه آموزشی مدارس از رویکردهای تجربی و قبض زمین و زمان آموزش است. تربیت، در تعبد و تقید دینی و عقیدتی خلاصه نمیشود که نقص و کاستیاش از طریق مسجد بر طرف شود بلکه گسترهای به وسعت تمام ساحات و شئونات زندگی را در برمیگیرد و نمیتوان آن را به حصر مثلث روحانی مسجد و مربی پرورشی مدرسه و عضو ارشد خانواده درآورد.
۷) آقای مراد صحرایی!
اگر به دنبال وصل ارتباطات گسسته مدرسه با محیط پیرامون هستید، بدانید که؛
* ارتباط مدرسه با تمام ساحتهای زندگی واقعی و اقتضائات دنیای مدرن قطع شده است.
* مدرسه را به جامعه پیوند بزنید .
* به کتابخانه پیوند بزنید .
* به طبیعت پیوند بزنید .
* به مزارع، جنگلها، رودها، کوه ها،دشتها، معادن،... پیوند بزنید .
* به کارخانهها و کارگاهها پیوند بزنید .
* به هنر پیوند بزنید .
* به ادبیات پیوند بزنید .
* به موسیقی پیوند بزنید .
* به آزمایشگاه شیمی پیوند بزنید .
* به آزمایشگاه فیزیک پیوند بزنید .
* به آزمایشگاه زیست شناسی پیوند بزنید .
* به محیط زیست پیوند بزنید . آخر مربی پرورشی مد نظر شما از عهده انجام کدام وظیفه بر جای مانده در مدرسه میتواند برآید؟
* به جغرافیا پیوند بزنید .
* به دنیای پزشکی پیوند بزنید .
* به نجوم پیوند بزنید .
* به مهندسی پیوند بزنید .
* به جادهها و سیستم حمل و نقل پیوند بزنید.
* به دنیای صنعت و فن آوری پیوند بزنید .
* به صنایع دستی پیوند بزنید .
* به مهارتهای زندگی پیوند بزنید .
* به زندگی پیوند بزنید .
* به مافیای تقسیم بودجه پیوند بزنید .
گفتهاید که چه طور میشود مدرسهای با ۵۰۰ دانشآموز داشته باشیم که مربی پرورشی نداشته باشد؟
آخر مربی پرورشی مد نظر شما از عهده انجام کدام وظیفه بر جای مانده در مدرسه میتواند برآید؟
چرا نمیپرسید؛
چطور میشود مدارسی با ۵۰۰ دانشآموز، پزشک و روانشناس و مشاور و مربی بهداشت نداشته باشند؟
چطور میشود ۳۵ الی ۴۵ دانشآموز را در کلاسهای ۳۰-۴۰ متر مربعی روی هم انباشت و انتظار آموزش و تربیت داشت؟
چطور میشود معلم را زیر خط فقر نگاه داشت و وی را الگوی دانشآموز پنداشت؟
چطور میشود کارگاه و آزمایشگاه و کتابخانه و گردش علمی و فعالیت تجربی را از مدرسه گرفت و باز هم نام آن را مدرسه گذاشت؟
۸) « آموزش » و « پرورش » دو مقوله جدا از هم نیستند. آموزشها، جوانههای پرورشاند. اگر به جوانهها فرصت رشد و شکوفایی و تکرار و تکثیر و تمرین و ممارست داده شود، تبدیل به محصول میشوند. آنچه به تربیت ختم نمیشود، « شبه آموزش » است. حذف « آموزههای مخلّ » و بسط زمان و زمین آموزش، به تحقق تربیت میانجامد.
لاف پیوند مدرسه و مسجد، به سخره گرفتن مظلوم ترین واژه و سوژهی دستگاه تعلیم و تربیت یعنی همان لفظ « تربیت » و سوژه تربیت (نفس تربیت و نفوس میلیونی دانشآموزان) است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
گفته شد که اول حضور طلاب در مدارس عادی سازی می شود و بعد
سازوکار آن فراهم می شود.
از فردا معلم و دانش آموز بر روی زمین آب بابا یاد می دهند و یاد می گیرند. تحجر یا سیرقهقرایی که بدان اشاره می شود همین است.
همچنان که اصرار دارند دین از سیاست جدا نیست، شدیدا
می خواهند اثبات کنند که دین از آموزش هم جدا نیست.
هدف فقط تربیت نیروی جایگزین برای اهداف نظام سیاسی است.
حاکمیت برنامه ریزی می کند که برای صد سال دیگر نیز طرفدار آتشین داشته باشد.
اما در کنار نقش فضای مجازی، ازدواج سفید، ازدواج بنفش و......
نتیجه عکس خواهد داد.
کودک و نوجوان امروز همانند گذشته خمیر بازی هیچکس نیست حتی پدر و مادر و معلم.
شستشوی مغز این عزیزان ولو با ترکیب مدرسه با مسجد، ممکن نخواهد بود و نتیجه بی دینی اکثر آنان خواهد بود.
معلم ها بهش ئیشنهاد کردند که هنگاه رفتن به خانه لباس هایش را عوض کند و شلوار لی با تب شرت طرح دار بپوشه تا رحت به خانه بره.