گروه اخبار/
به گزارش خبرگزاری فارس از همدان، حجت الاسلام علیرضا پناهیان در یادواره شهید دانشآموز حسین سپهر با بیان اینکه برای انجام کار خوب و ترک هر گناه منت سر خدا نگذارید، اظهار کرد: وقتی بوی منت گذاشتن بیاید، وقتی آدم خوبی شوید، مغرور خواهید شد.
وی با اشاره به اینکه دینداری به نفع انسان است و نباید سر خدا منت گذاشت، افزود: در شیوه تبلیغ دین اشتباهات زیادی داشتیم ، بسیاری از افراد را پررو کردیم که علیه دین صحبت کنند.
این مدرس حوزه و دانشگاه تصریح کرد: وزارت آموزش و پرورش بخشنامه میدهد که دانشآموزان سر مزار شهدا نروند، این مصوبه برای این است که دانشآموزان ضعیف شوند و در مقابل استکبار نتوانند ایستادگی کنند.
وی در ادامه با بیان اینکه بعید میدانم آموزش و پرورش چنین بخشنامهای صادر کند، ادامه داد: از طرف دیگر چرا باید درس شهید فهمیده از کتب درسی حذف شود؟
پناهیان با بیان اینکه موسیقی حرام جوان را ضعیف میکند، خاطرنشان کرد: بازی کردن زیاد باعث تضعیف جوانان می شود.
وی با اشاره به اینکه نگاه هرزه، گوش هرزه و بازی زیاد انسان را ضعیف می کند، گفت: اگر دیندار بشویم خودمان را قوی کرده و در مقابل استکبار میتوانیم ایستادگی کنیم.
این مدرس حوزه و دانشگاه با بیان اینکه آنچه گمان می کنیم به خاطر خدا انجام میدهیم در اصل برای خودمان انجام دادیم، اظهار کرد: فلسفه دینداری «قوی شدن» و فلسفه وجودی ابلیس و طاغوت «ضعیف شدن» است.
وی با اشاره به اینکه بسیاری از دانشمندان در خارج مانند حمار برای صهیونیستها بار میبرند، افزود: وقتی میپرسیم چرا دانش خود را در اختیار صهیونیست ها قرار دادید جوابی برای گفتن ندارند.
پناهیان با بیان اینکه بی حجابی زن و جامعه را ضعیف میکند، در ادامه تقدیر از شهدا را شاخصترین کار دانست و تصریح کرد: از شهدا تقدیر میکنیم چون نترسیدند و قوی هستند پس قابل احترامند.
وی با اشاره به اینکه ما از قهرمانانمان ستایش میکنیم، گفت: شهدا در وصیتنامهها خجالتی سخن میگویند؛ چون متوجه شدند که هر کاری می کنند برای خودشان است و منتی بر خدا ندارند.
این مدرس حوزه و دانشگاه با بیان اینکه اگر میخوهند مانع از حضور دانشآموزان در مزار شهدا شوند به این دلیل است که دنبال ضعیف شدن آنها هستند و میخواهند آنها را سلطهپذیر بار بیاورند، تصریح کرد: اگر راست میگویند چرا کاری نمیکنند که اینترنت مستهجن از دسترس دانشآموزان خارج شود؟
وی با اشاره به اینکه دین یعنی اینکه به نفعت خودت کار کنی و ضعیف و برده نشوی، ادامه داد: فرزندان خود را باید به شکلی تربیت کرد که همه کارآفرین شوند.
پناهیان با بیان اینکه آدم قوی که استخدام نمیشود، خاطرنشان کرد: دانشمندانی که در کشور به نانوتکنوولژی دست یافتند بچه هیاتی و فرزند شهید بودند.
پایان پیام/
گروه اخبار/
ابراهیم سحرخیز معاون سابق وزارت آموزش و پرورش در گفتوگو با خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس در رابطه برخی کجسلیقگیهایی که گاه در آموزش و پرورش صورت میگیرد و بازتاب اجتماعی نامناسبی دارد، اظهار داشت: آموزش و پرورش بهعنوان مرجع در جامعه شناخته میشود و ناظران متعددی برای صدور نامههای اداری یا انتشار کتب در آن وجود دارد، بههمین خاطر از اشتباهات این حوزه نمیتوان به سادگی گذشت.
وی افزود: صدور بخشنامه در آموزش و پرورش بدین روال است که هر نامه باید از مجرای گروه مستندسازی عبور کند که هریک از معاونتها در آن نمایندهای دارند؛ زیرا این بخشنامهها تبعات سیاسی و اجتماعی فراوانی دارند.
سحرخیز اضافه کرد: اشتباهاتی که در کتابهای درسی یا جزوههایی که در مدارس توزیع میشود، میافتد بهدلیل کوتاهی در نظارتهاست چون نمیتوان خطای انسانی را در آموزش و پرورش با وجود ناظران متعدد، توجیه کرد.
معاون سابق وزارت آموزش و پرورش با بیان اینکه بهنظر میرسد روح حاکم بر 2030 بر تفکر برخی از مدیران همچنان حاکم است، گفت: به بهانه روحیه لطیف کودکان با توجیهات غیرعلمی نباید حضور آنها را در برخی اماکن ممنوع کرد.
وی با اشاره به بخشنامهای که حضور نوآموزان پیش دبستانی و پایه اول و دوم دبستان را در گلزار شهدا ممنوع میکند، ادامه داد: گذاشتن نام گلزار شهدا کنار برخی عناوین دیگر صحیح نیست و بازدید از اماکنی این چنین به لطافت روح کمک میکند.
سحرخیز تصریح کرد: این قبیل اشتباهات در نامههای رسمی آموزش و پرورش قابل گذشت نیست و باید توضیح قابل قبول و دقیقی برای این مسئله داده شود، با توصیه یک روانشناس غربزده نمیتوان برای دانشآموزانی که قرار است بر مبنای سند تحول بنیادین تربیت شوند نسخه پیچید.
انتهای پیام/
اولین دلیل به ماهیت ایدئولوژیک دروس علوم انسانی و به ویژه درس هایی مانند تاریخ در سطح مدارس ایران باز می گردد! به عبارت دیگر ارائه روایتی یک بعدی و اغراق آمیز از مفاسد و کاستی های رژیم های پیشین/ متاسفانه در عصر گسترش رسانه ها، مسئولان فرهنگی به ویژه در آموزش و پرورش همچنان تصور می کنند که نوجوانان به مثابه ظروفی خالی هستند که می توان آنها را با هر آموزه ایدئولوژیکی پر کرد/ ساخت حرفه ای و توام با جلوه های بصری این مستندها به شدت بر جذابیت و تاثیرپذیری از آنها نزد نوجوانان افزوده است/ وضعیت مناسب طبقه متوسط در دوران پیش از انقلاب و به عکس تضعیف این طبقه در روزگار اخیر، در شکل گیری چنین ذهنیتی موثر بوده است/ افزایش فشارهای اقتصادی به نوعی موجب نوستالژیک شدن آن دوران نزد برخی از خانواده ها شده است/ شدت این نیاز هم آن چنان است که ذکر مصادیق متعددی از وجود اختناق سیاسی در آن دوران کمتر گوش شنوایی نزد دانش آموزان می یابد/ تجربه سال ها تدریس به من آموخته است که اگر واقعیت های اجتماعی- تاریخی بدون ماهیت غلیظ ایدئولوژیک و صرفا بر اساس نگاهی خاکستری، مبتنی بر داده های کارشناسی و آماری، و توام با احترام به باورهای نوجوانان برای آنها بازگو شود می تواند به خوبی از سوی ایشان مورد پذیرش قرار گیرد
گروه اخبار/
وزیر اسبق آموزش و پرورش گفت: آموزش و پرورش غیرانقلابی سعی میکند از طرق مختلف، جریان غیرانقلابی را در مدارس و بدنه آموزش و پرورش تقویت کند. ما وظیفه داریم جلوی این آفتها را بگیریم.
به گزارش شفاف، اولین مجمع فرهنگیان جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی در مسجد الرحمن با حضور حمیدرضا حاجیبابایی عضو هیئت مؤسس جبهه مردمی، محمود فرشیدی، وزیر اسبق آموزش و پرورش و برخی مدیران باسابقه و برخی معلمان مناطق مختلف آموزش و پرورش برگزار شد.
در این نشست که مدیران فرهنگی و آموزش و پرورش حضور داشتند، با رأیگیری از کاندیدهای عضویت در مجمع عمومی، 25 نفر از قشر فرهنگیان انتخاب شدند.
در ادامه این نشست سازوکارهای جبهه مردمی برای حضار تشریح و گزارشی از روند اقدامات و اهداف این جبهه ارائه شد.
در این نشست محمود فرشیدی وزیر سابق آموزش و پرورش بابیان اینکه در جبهه مردمی نیروهای انقلاب، اصل قضیه حضور دلدادگان به انقلاب است، گفت: این دلدادگی انقلاب که تأکید مقام معظم رهبری است در انقلابی بودن و انقلابی گری تعریف مشخصی دارد.
وی افزود: بهعنوان کسانی که باید با بصیرت باشیم خوب است که مقداری شاخصهای انقلابی بودن و غیرانقلابی بودن را تعریف کنیم.
وزیر اسبق آموزش و پرورش ادامه داد: در حوزههایی مانند اقتصاد و سیاست، دوستان جمعبندیهایی انجام دادند که کتاب خوبی تحت عنوان «انقلابیگری» تهیه و چاپشده است.
فرشیدی گفت: نیروهای انقلابی آموزش و پرورش معتقد هستند که آموزش و پرورش یک دستگاه تولیدکننده است، به تعبیر مقام معظم رهبری مولد سرمایه اجتماعی است، تولیدیترین دستگاه اینجاست، درنتیجه زمانی که ازن ظر اقتصادی به تولیدیترین دستگاه نگاه میکنیم متوجه خواهیم شد که باید بیشترین بودجه را به آنجا اختصاص داد.
وی ادامه داد: اما آموزش و پرورش غیرانقلابی معتقد است که آموزش و پرورش یک دستگاه مصرفکننده است، تولید همان کارخانهها و مسائل مربوط به آن است.
وزیر اسبق آموزش و پرورش خاطرنشان کرد: این نگاه انسان را نمیبیند که رهبر عزیزمان بارها این حدیث را خواندهاند: «اَلّناسُ معادِنُ کَمَعادِنِ الَّذهَبِ وَ الْفِضَّةِ» انسانها معدن هستند مثل معدن طلا و نقره، آموزش و پرورش انقلابی معتقد است فعالیتهای حزبی گروهی برای آموزش و پرورش سم است، اما آموزش و پرورش غیرانقلابی میگوید از فرصت و ظرفیت آموزشوپرورش، باید بهرهبرداری گروهی و حزبی و سیاسی کنیم.
وی افزود: آموزش و پرورش غیرانقلابی سعی میکند از طریق نشریات، تشکلهای صنفی و از طرق مختلف، جریان غیرانقلابی را در مدارس و بدنه آموزش و پرورش تقویت کند. ما وظیفهداریم جلوی این آفتها را بگیریم.
استاندار فارس قبلا معاون وزیر آموزش و پرورش بوده و صلاحیت اظهار نظر دارد/ تاسیس دانشگاه خارج از توان علمی و مالی وزارت آموزش و پرورش است/ محمود فرشیدی در سال 85 با تجمیع 112 مركز تربيت معلم مجتمع آموزش عالی پیامبر اعظم (ص ) را راه اندازی کرد/ در دی ماه سال 90 اساسنامه دانشگاه فرهنگیان در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد/ دانشگاه فرهنگیان قرار است اهداف ایدئولوژیک مراکز تربیت معلم سابق را در قالب دانشگاه ادامه دهد/ مهر محمدی در سال 92 وعده داد که این دانشگاه را به «يك برند بينالمللي» تبديل کند/ با گذشت بیش از 40 ماه هنوز حکم ریاست مهرمحمدی در شورای انقلاب فرهنگی تایید نشده است/ دانشگاه فرهنگیان 64 پردیس در سراسر کشور دارد که نیمی از آنها زنانه و نیمی مردانه است/ در برخی پردیس ها، رفتار مسوولان فرهنگی دانشگاه با دانشجويان از برخورد با دانشآموزان دبيرستاني هم نازل تر است/ مزیت دانشگاه فرهنگیان ، معافیت از خدمت نظام وظیفه ، استفاده از بورسیه تحصیلی و استخدام در بدو ورود به دانشگاه و محاسبه سال های تحصیل به عنوان سابقه خدمت است/ فضای بسته و محدودیت ها، شخصیت و روحیه دانشجویان را تخریب می کند/ فلسفه تاسیس دانشگاه و دانش سرای خاص معلمان، در رژیم سابق و سال های اول انقلاب ، کمبود دانشگاه در کشور بود/ عده ای غرق در توهمات دهه 60 می خواهند دانشجو - معلم را از فضای پر جنب و جوش دانشگاهی کشور، ایزوله کنند/ نیمی از دانشجویان دانشگاه شهید رجایی وابسته به آموزش و پرورش تعهد دبیری ندارند/ هیات علمی دانشگاه فرهنگیان پارکینگ مدیران معزول دوره های مختلف است/ دو مانع ایدئولوژیک و منافع شخصی مدیران ارشد از عوامل بقای دانشگاه فرهنگیان است/ در اساسنامه انحلال دانشگاه پیش بینی شده اما باید انحلال به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی برسد
ما روی زمینی و در سایه ساری آئینی جان پناه زیست می کنیم.زمینی که سه اصل گفتار و کردار و پندار نیک ،هویت وجودی آن است و آئینی که معجزه پیام آور بزرگش کتاب و اولین حرف او درباره خواندن است/ بچه انسان ، پروانه به دنيا مي آيد. پدر و مادرش او را مي بوسند و تبديل به قورباغه مي شود/ شاید یکی از موانع عمده در سر راه تربیت دینی همان وارونگی ترتیب حق و تکلیف باشد/ شایسته تر آن است که این قاعده برعکس رعایت شود.یعنی بچه ها ابتدا حق انتخاب داشته باشند تا بتوانند بهتر و راسخ تر وظایف دینی شان را انجام دهند/ تربيت ديني دانش آموزان را نبايد با حكمت الهي آغاز كرد/ ادامه اين وضع تا آنجا پيش مي رود كه دين چه بسا رنگ و بوي اخلاق محيط را بگيرد/ مدرسه اما در حقيقت ابتدا بايد به ديني نمودن اخلاق همت نماید/ نظام آموزشی موجود نیز به طور غیرمستقیم به یاری معلمان می آید.به همین خاطر دانش آموز به واسطه ترس از کسر نمره و عصبانیت معلم، دست به یک خود سانسوری در طرح سوالات خویش می زند/ در تربيت ديني ،معلم بايد در حاشيه قرار گیرند والبته فعال باشند.وظيفه معلمان، انتقال مفاهيم مذهبی به كودك نيست بلكه انقلاب حس خدادوستي در درون اوست/ بچه ها بیشتر از آنچه از گفتار ما می آموزند، از رفتار ما الگو می گیرند...
ما شرایط معلمان را به صورت اصلح هم طبق قوانین 10 بندی خودمان بررسی میکنیم/ این موضوع را قبول ندارم به استناد قانون ما به موارد اخلاقی هم توجه ویژهای داریم/ ماده 2 قانون گزینش معلمان و کارکنان آموزش و پرورش این را میگوید که توجه به مباحث اخلاقی اولویت اصلی باشد/ قبول دارم بحث مسائل مذهبی برای ما در اداره گزینش پررنگتر است/ من با اطمینان حرف میزنم اگر به معلمی اعلام شده که به خاطر بحث آزاد یا مباحث اجتماعی به اداره گزینش مراجعه کند خودم شخصاً با آن اداره گزینش برخورد میکنم. ما آماده هستیم تا پاسخگوی آن معلم باشیم/ اینجا خلأ وجود دارد و البته در تلاش هستیم این خلأ را بپوشانیم
مرگ مدرسه /عقب ماندگی نظام رسمی آموزش و پرورش از جریان تحولات جهانی و ملی/ دو نوع منطق، زبان و پارادایم در اسناد رسمی آموزش و پرورش /تعلیم و تربیت دوگانه، فرزندان ما را در معرض دوپارگی فکری، هنجاری و ارزشی قرار میدهد/مدرسه متعلق به جامعه با انواع طرز تفکرها و سبک های زندگی و گرایش های فرهنگی است/ نقش دولت در آموزش و پرورش، حمایت و تسهیل گری است نه دخالت و تصدیگری/ نظریه "مدرسهزدایی " ایوان ایلیچ برزیلی واکنشی در برابر نظام های آموزشی نابرابر و خلاقیتستیز دهه 60 و 70 بود
از زمان آموز کتب مقدس تا دنیای امروز که دانش با بهره گیری از ابزار چندرسانه ای و شبکه های اجتماعی به دانش آموزان منتقل می شود، سه سوال بزرگ حول محور نحوه ی انتقال دانش به دانش آموزان مطرح شده است.
از کتب مقدس تا فرهنگ علمی
در مغرب زمین، این نمایندگان کلیسا بودند که وظیفه ی آموزش زبان های لاتین و یونانی را بر عهده داشتند. از قرن شانزدهم میلادی به بعد، با شکل گیری جریان های مختلف پروتستانیم، روخوانی انجیل مبنای آموزش قرار داده شد.
پس از آن، با شکل گیری جریان مدرنیته و خردگرایی، آموزش کتاب مقدس رفته رفته کنار گذاشته شد. از قرن نوزدهم میلادی به بعد، در دنیای غرب، اساس اموزش بر اساس پیشرفت علمی و فلسفه بنیان نهاده شد.
دانش/توانایی
توانایی هایی که هر فرد کسب می کند باید به وی یاری رساند تا فعالیت های مختلفی را بنا بر نیازهایی که دارد به منصه ی اجرا دراورد. به همین ترتیب واژه ی توانایی و تبحر تبدیل به یکی از واژه های کلیدی در تربیت دانش آموزانی شد که قرار بود در آینده وارد بازار کار شوند. از زمان تصویب قانون جهت گیری تحصیلی در سال 1989، وزارت آموزش و پرورش فرانسه وظیفه ی تعیین محتوای کلی کتاب های درسی و برنامه های آموزشی را بر عهده دارد و همچنین لازم است تا به جای آموزش تئوریک، بر آموزش عملی تاکید شود.
دانش های طبقه بندی شده/ فرهنگ مشترک
امروزه مقوله ی آموزش طبقه بندی شده ی علوم در مدارس زیر سوال رفته است. گروهی معتقدند به هیچ عنوان لزومی ندارد علومی که قرار است در مدرسه به دانش آموزان منتقل شود، حتما طبقه بندی شده و مشخص باشد. با گسترش مطالعات و تحقیقات در این زمینه، بسیاری معتقدند وزارت آموزش و پرورش هر کشور کافیست تنها به انتقال فرهنگی مشترک به همه ی دانش آموزان بسنده کرده و انتخاب و انتقال محتوا را در اختیار مدارس بگذارد.
علوم مدرسه ای را چطور باید به دانش آموزان انتقال داد؟!
شیوه های آموزشی، از کلاس های خشک گرفته تا کلاس هایی با مشارکت دانش آموزان
در شیوه ی سنتی تدریس، تنها قرار است مطالب از معلم به دانش آموز انتقال یابد، یعنی معلم مثل یک قاضی سر کلاس نشسته و مطلب را به دانش آموزان منتقل می کند، بی آنکه ایشان حضور فعالی در روند آموزش داشته باشند. اولین بار روان شناسان رفتارگرا بودند که این شیوه را زیر سوال بردند. اساس این نحوه ی تدریس بر این پایه استوار بود که مغز انسان مطالب را ضبط می کند، بنابراین کافیست تنها معلم در برابر دانش آموزان نشسته و همه چیز را به ایشان منتقل کند.
در متدهای آموزشی جدید، آموزش بر اساس تعامل صورت می گیرد، تعامل بین معلم و دانش آموز. یعنی دیگر قرار نیست دانش آموز سر جایشان نشسته و فقط نظاره گر معلمشان باشند، بلکه باید به شیوه های فعال در فرایند آموزشی ایفای نقش کنند. افرادی مثل ژان پیاژه و ویگوتسکی اولین کسانی بودند که این امر را مطرح کردند. فعالیت دانش آموزان و نیز شرکت ایشان در روند آموزشی می تواند به صورت گروهی یا منفرد صورت بگیرد.
مساله ی اصلی ای که در شرایط فعالی مطرح می شود، این است که چرا باید برای همه ی شاخه های درسی، از شیوه ی آموزشی یکسانی استفاده کرد؟! چرا باید همه ی معلمانی که در دانشگاه تربیت می شوند، به یک شیوه آموزش داده شوند؟امروزه متخصصان در این زمینه معتقدند معلمان در هر رشته، باید به صورتی منحصر به فرد آموزش داده شوند.
شرایط-مشکلات و اهداف-موانع
روان شناسی شناختی که از چند سال پیش رشد روزافزونی داشته است عنوان می کند که درک ما از دنیا بر اساس تصویر ذهنی ای شکل می گیرد که خودمان از آن داریم. این امر اما هم می تواند به سان یک راه حل باشد و هم یک مانع. برای مثال، اگر بخواهیم در مورد فیزیک صحبت کنیم، اکثر قریب به اتفاق دانش آموزان فکر می کنند گازها وزنی ندارند و ماده به حساب نمی آیند و ... این امر باعث می شود تا معلمان با آموزش مسائلی مثل فشار اتمسفریک مشکل داشته باشند. به همین ترتیب است که گروهی پیشنهاد می کنند می توان خیلی راحت از همین تصاویر ذهنی غلط هم برای آموزش بهره برد. برای مثال می توان مسائلی را مطرح و دانش آموزان را وارد مسیری کرد که خودشان به حل مساله بپردازند و تصاویر ذهنی نادرست را خودشان از ذهن پاک کنند، نه اینکه معلم همه چیز را به ایشان منتقل کند.
علوم مدرسه ای کجا باید منتقل شود؟!
در دوران باستان و تا همین اواخر هم، فرزندان خانواده های اشراف زاده، از آموزش منحصر به فرد در خانه ی خودشان بهره می بردند و کودکان سایر خانواده ها و طبقات اجتماعی، عملا از آموزش خاصی بهره نمی بردند.
از قرن هفدهم میلادی به بعد، کم کم نحوه ی آموزش گروهی مطرح شد، یعنی آموزش به همه ی کودکان یا حداقل کودکان متعلق به طبقه ی متوسط به بالا. مساله ی اساسی اما در اینجاست که درست از همان زمان هم پایه ی آموزش بر نوشتار بنا شد، نه گفتار. از همان زمان به بعد هم این آموزش به همین شکل ثابت مانده و تقریبا در همه ی کشورهای دنیا به شکلی یکسان صورت می پذیرد.
آیا شکل گیری مراکز آموزشی جدیدی در کنار مدارس امکان پذیر است؟!
با شکل گیری تحولات اقتصادی و صنعتی در جوامع صنعتی، به خصوص در نیمه ی دوم قرن بیستم، نیاز به تربیت نیروهای کار بیش از پیش احساس شد. به همین ترتیب کم کم مراکز آموزشی منحصر از مدرسه شکل گرفت، مراکزی که به تربیت نیروی کار و صنعتی در بخش های مختلف و مورد نیاز می پرداختند، بدون آنکه وابسته به مدارس باشند.
در طول چند سال گذشته نیز آموزش اینترنتی، به خصوص در کشورهای آمریکای شمالی، چه در مدرسه و چه در دانشگاه، رشدی روزافزون داشته است. به همین ترتیب هرروز بیش از گذشته از ابزار ارتباط جمعی برای آموزش استفاده می شود.
آیا طرح پرسش انتقال مطالب درسی اشتباه است؟!
از زمان ژان پیاژه به بعد، این مساله اشاره می شود که هر دانش آموز چیزهایی که نیازش باشد را به صورت خودکار فرا خواهد گرفت، به همین ترتیب دیگر تنها هدف حضور معلم سر کلاس درس نه انتقال مطالب که برقراری تعامل لازمه با دانش آموزان و کنش با ایشان است. مقوله ای که از آن تحت عنوان آموزش خودکار یاد می شود، یعنی دانش آموزان باید بتواند با تکیه بر خود، مطالب مورد نیازش را دریافت کند و معلم تنها در این مسیر او را یاری رساند.
به همین ترتیب مهم ترین نقش را در آموزش، خود فرد ایفا می کند و نه معلم! امروزه این مساله کاملا ثابت شده است که چنانچه دانش آموزان خودشان از خودشان هر از گاهی ارزیابی کنند، تا چه اندازه نتایج مثبتی به دست خواهند آورد.
در دنیای امروز، با گسترش روز افزون شبکه های اجتماعی و ابزارآلات ارتباط جمعی، شکل گیری گروه های آموزشی نقشی به سزا در فرآیند های آموزشی دانش آموزان ایفا می کند و از طرفی، روز به روز حرکت به سمتی پیش می رود که نقش دانش آموزان در یادگیری و کلاس درس بسیار بیشتر از معلم می شود.
انسان شناسی و فرهنگ
آموزش و پرورش سیاستزده
کوشندگان و پویندگان راست و راستین آموزش و پرورش این دیار، نیروهای روان و دوانِ ساکتِ سر به زیری هستند که کامل و قابل، صد البته پنهان و نیمه پنهان قدم در پی و درطیِ زُدایندگی زنگارهای جعل و جهل داشته و دارند.
اهدای نشان لیاقت به آنان نه تنها اسباب شرافت که ارجی است کریم و اجری است در خور. مردانی با عیار حق، عُقد دانش و دانشآموز، خوش محضر، خوشگوی، سبوی صبر، پا پیاده و جانبدار ، ریشهای و ریشهدار، دارای مواقف افتخارآمیز، ملاک و مَلَکه، خاطر خطیر همه را جمع، شرشر شعر باران زندگیشان گوش دادنی و یاد کردنی است.
بوی پخت درس کلاس شان شامه نواز است. در کنج دنج لابی گمنامی نام بلندشان نام و نشان دارند و “ آن قدر خاکیاند که اگر زیر باران بروند گلی میشوند.” در ردیابی ردِ پای پویایشان جز خدمت به خلق اثری دگر نیست:
” تا توانی به جهان،خدمت محتاجان کن به دَمی یا درمی یا قدمی یا قلمی” (پوریای ولی)
به اٌحسن وجه میآموزند و میآموزانند. حقیقت، باید از رویشان مشق نوشت. مردانی که با سایش اعصاب، زندگی را زنده و خستگی را خسته دارند. کاسبانی که قصدشان از خرید، سود وسودا نیست، سوز و غوغاست.
مدام گرم حال بچهها و گرم گپ و گفت کتابند. پیوسته و دلبسته در اندیشهی فردا و فرداهای بالندهی پیش رویند. حقیر، خود را قربان چاک پای مبارک خدمتگزارشان میکند. حقیر ،تند نمیرود. این مّکنونات قلبی و قبلی اوست. نمیگوید این معلمان فداکار و فارغ البال، انسانهای کاملی هستند ولی میگوید کاملاً انسان هستند.
این ادعای بزرگی است اما صادقانه است. بدیلی برای کارشان و مقیاسی برای قیاس شان نیست .قانع به کفاف بی کفایت زندگیند. برای حراست و کیاست از کیان قاطبهی نوباوگان و تشنگان دانش و بینش این خطه، قلم و قدم، رنجه میدارند. احسن الحال که میگویند یعنی همین. اگر روزی نشان کوچه ی سبز خدمت را از حق بپرسند بی محابا خواهد گفت که در دستان هزار دست آنان و در تلنگر سر انگشتان و رقص قلم وزین و نجیب شان که به چربی هیچ سفرهای آلوده نیست، هست.
اینان در اَقطار و اَقصای این کشور کم نیستند و گم هستند.عاشق پیشگان بی نشانی که موردچالش و بی مهری نامهربانانند. چون با کس و کسانی نیستند حُسن قبول نمییابند و چون بر کس و کسانی هستند ،مُهر مردودی میگیرند .
اینان ضرورت بودنشان همیشگی است .چه در کلاس درس، چه در خلوت خانه ،و چه در یادمان یادها. هر جا هستند جایشان و یادشان پا بر جا باد. پیرو این صحه ،حلقهای از این سلسله جنبان دریای جوشان و خروشان، که البته چندی از برخیها باشند، ناشکیبایان و کم انگیزگانی هستند که آنان نیز پیر راهند اما نه پیر راه درس و مشق، پیر راه سیاست و سیاست بازی.
آدمهای خوبی که یک اما چون خود را تحلیل نمیکنند، تحلیل میرونند. جّلای کلاس کردههایی که نعل به نعل تابع فرمان نافرمان سیاستند. بله سیاست سر کارشان گذاشته، همان سیاست بیپدر و مادری که لب جویشان میبرد و تشنه و پردشنه اشان برمیگرداند.
همان سیاست با سیاستی که عمارت شان را خراب و پیشه اشان را معماری برای دیگران کرده است. سیاستی که چّرگر و بلند گوی میدانِ بازی همه جور باختشان کرده. اینان اگر با شیرشان شکاری فرا چنگ آورند، شیرشان ران خورد و بینوایشان پوست شکار را بدرند و طبل آوازهی بی آوازخویش کنند.
آری هستند گریبان چاک زدههایی که با شروع فصل انتخابات خود را گلولهی آجین باندی کرده، جِرزنی میکنند شاید به پاشنهی بی آشیلی گیر بیابند، و هستند کسانی که لیدر اصلی انتخابات شده تا نگاه شان به رپُرتاژ آگهی انتخاباتی میخورد، کلاس را به هم ریخته میکنند و سرک وسرک ها بیرون میکشند، موبایلها را روی شایعهی ریل قطار تهمتها و صحبتها میگذارند، بلکه از ره آورد و باد آورد نمدهای اهدایی و طفیلی، کلاهی از جنسِ پَستِ پُست ببافند.
بله، سیاست اگر روی سگش بالا بیاید اینجوریست. نگارنده گفته باشد، در این َمقال و در این مُقامه، قصد َوهن، طعن یا لحن و لعن به همهی صاحب منصبان و صاحب کرسیان را ندارد. بلکه نوشتار، جَستی است به انان که دراین گیرودارها به دنبال َپسله و پستویی برای پنهانگی، کم کارگی و بیکارگیِ تکراری خویشند. و نیزتر، صرف رویکرد کَژ و کجی است که میرود پایههای سست و گسست آموزش و پرورش این دیار بی یار را به رعشه تر اندازد.
کیست که نداند امروزه سیاست چه بلایی بر سر آموزش و پرورش آورده است. کیست که نداند اگر قرار باشد رژهی سیاست بازان و سیاستزدههای این شهر به راه افتد، باید نمره بیست را به آموزش و پرورشی ها داد!! کیست که نداند تمام زور آموزش و پرورش در بی زوری با سیاست است. کیست که نداند این چرخ زنگخوردهی زوار دررفته همچنانتر از همچنان لنگ میخورد و کیست که نداند…نشان به این نشان ،آموزش و پرورش روزگاری خوش و اقبالی نیکو ندارد.
اگر سیاست به همین گستاخی و به همین بی پروایی در آموزش و پروش غَلت خورد، و خِلط درس و کلاس گردد، عمده نتیجهی رقتبار و خفت بارش اُفتهای تحصیلی تلنباری است، که امروزه بیش و پیش از هر زمانی شاهد غلتیدگی و گندیدگی آن هستیم.
با این حساب و با این کتاب “بیهوده بود زحمت امید و انتظار”
این همه دانشآموز کاهل و کاهیدهی کتاب مچاله کردهای که در این َمجال کاغذی نمی گنجند، نیستند جز محصولِ این نیم بیت زیبای عماد خراسان که:
“گندم ندهد بار ،چو جو میکاریم”
لکنا
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید