این روزها وقتی به پویش دفاع از تخصص در تعلیم و تربیت اشاره می کنم می پرسند منظور شما از تخصص در تعلیم و تربیت چیست؟ هر چند مسئله ما در این پویش تعریف تخصص و متخصص نیست بلکه مسئله این پویش قانون مندی، عرف جهانی و مسئولیت اجتماعی در مقابل عهده داری، پذیرش و انجام مشاغل علوم تربیتی است.
ضمن اینکه پاسخ به خود این سوال دشوار است چون تعلیم و تربیت یک تخصص نیست بلکه چندین تخصص مختلف است. مانند این که بپرسیم تخصص در پزشکی چیست و شما مجبور باشید به همه ی تخصص های پزشکی اشاره کنید.
بنابراین این جا از تعریف تخصص های خاص در تعلیم و تربیت خودداری می کنم و به شایستگی های عمومی تخصص در تعلیم و تربیت می پردازم:
یک متخصص تعلیم و تربیت در یک حوزه خاص مانند برنامه ریز درسی، مدیر آموزشی، تکنولوژیست آموزشی، فیلسوف تعلیم و تربیت و ... باید شایستگی های زیر را کسب کند:
* متناسب با شغل، کارکرد یا ماموریت آموزشی یا تربیتی مدرک دانشگاهی معتبری ارایه کند.
* با تاریخچه نظریه و عمل در رشته ی تحصیلی خود کاملا آشنا باشد.
* با رویدادها و تحولات علمی جهانی در رشته خود آشنا باشد.
* با زیست بوم و فرهنگی که در آن کار می کند آشنا باشد.
* مبتنی بر پژوهش عمل کند. به پژوهش و جست و جو گری و کاربرد نتایج پژوهش ها علاقه مند باشد.
* مبتنی بر مشارکت علمی، گفت و گوی علمی و مصلحت همکاران خود عمل کند.
* از اجرای منویات گروههای سیاسی، گروههای قدرت، تجربه های شخصی، خطا و آزمایش خودداری کند.
* به ارزیابی و سنجش مداوم اعمال خود حین کار بپردازد.
* خودژرف نگر باشد و در مورد کنشهای خود بیاندیشد.
* از شنیدن نظرات مخالف، تجربه های جانشین، پیشنهادها و نقدهای موجود رویگردان نباشد.
* بینش حرفه ای و آینده نگری داشته باشد. این خصلت ها خصلت های هر حرفه یا تخصص در جامعه معاصر محسوب می شوند و ویژه متخصصان تعلیم و تربیت نیستند.
اما تخصص را می توان به صورت های دیگر یعنی مبتنی بر نیاز اجتماعی، واقعیت شغلی، مدرک تحصیلی تعریف کرد. به هر تقدیر برای هر شغلی در جامعه معاصر حتی تهیه ی سیمان تخصص لازم است چه رسد به تربیت و آموزش انسان ها.
پویش ملی دفاع از تخصص در تعلیم و تربیت
نو فهمی در مطالعات برنامه درسی
مرجعیت خبری یکی از مفاهیم اساسی در حوزه رسانهای و ژورنالیسم است. رسانهای میتواند به مرجعیت خبری تبدیل شود که دارای شرایطی باشد و مهمترین این شرایط به قرار زیر است:
1- توجه جدی به ارزشها و ویژگیهای خبر: در این زمینه میتوان به چند محور اساسی اشاره کرد:
(الف) شفافیت: شفافیت فقط یک امر درون خبری نیست. به هیچ وجه هم فقط دقت در ادبیات و زبان خبر نیست، بلکه فراتر از آن شفافیت، توجه به جامعیت خبر و عدم سوگیری و بیان واقعی یک حادثه است. این مساله اهمیت زیادی در مرجعیت خبری دارد.
(ب) درستی و صحت خبر: درستی خبر نه تنها گزارش واقعی خبر است بلکه فراتر از آن باید دارای جامعیت، دقت، واقعی بودن منبع، ذکر منبع و امثالهم باشد.
(ج) تازگی خبر: این ویژگی در جذب مخاطب به شدت تاثیرگذار است. خبری برای مخاطب مهم است که تازگی داشته باشد. بنابراین زمان در مرجعیت رسانه ای تاثیر فراوان دارد.
- شیوه اقناعسازی: شیوه اقناعسازی خبری، یکی از مهمترین عوامل مؤثر در مرجعیت یک رسانه است.
تزریق خبری به هر شکل،
تحمیل خبر به جامعه،
تحلیلهای سوگیرانه،
بهکارگیری شیوههای غیر منطقی در تدوین گزارشهای خبری
و در نهایت، تلاش در القای ایده به جای گفتمانسازی در مورد آن ؛
از عوامل مهمی باشد که یک رسانه را از مرجعیت میاندازد و آن را به حاشیه میراند.
3- استقلال خبری: استقلال خبری، تنها استقلال مربوط به مالکیت و عدم وابستگی نیست که باید در این زمینه تامین شود، اما استقلال خبری فراتر از آن بیانگر نوعی از عدم نیاز به وابستگی خبر به مثابه قدرت است.
استقلال خبری، باید قدرت خبری مستقل را داشته باشد. این قدرت باید از درون یک رسانه بجوشد.
عوامل مختلف درون سازمان رسانهای باید به این امر توجه جدی داشته باشند که قدرت خبری از میان آنها به بیرون سرایت میکند و اگر این استقلال سازمانی، مدیریتی و فردی وجود نداشته باشد، استقلال خبری نیز وجود نخواهد داشت.
4- اعتمادسازی: اعتماد مردم به یک رسانه تنها با شفافیت، صداقت، عدم سوگیری و امثالهم تامین نمیشود. البته این موارد و موارد دیگر اهمیت زیادی دارند، اما مهمتر از آن، این است که یک رسانه باید درکنار و همراه و همگام مردم بتواند حرکت کند و در گفتمان آنها مشارکت کند و آنچه را درست و صحیح است، به آنها اعلام کند.
اعتمادسازی نیازمند یک فرآیند زمانی است. به هیچ وجه اعتمادسازی در مورد یک رسانه با حرکت های خلق الساعه ای ایجاد نمیشود.
اعتمادسازی، یک امر دو سویه است که میتواند رسانه را به یک ساختار اعتماد کننده، اعتماد دهنده و اعتماد سازنده تبدیل کند.
در این رابطه هم مردم باید به رسانه اعتماد کنند و هم رسانه باید به مردم اعتماد کند.
این اعتمادسازی دو سویه است که بخش مهمی از مرجعیت رسانهای را تامین میکند.
در جریان داوطلبی برای برعهده گیری مسئولیت آموزش ضمن خدمت فرهنگیان ، توسط دو مدیر ارشد آموزش و پرورش نکاتی مهم ، لازم به یادآوری است :
ظاهرا در وزارتخانه تغییرات ساختاری قابل توجهی در حال تحول است اما طبق عادت مرسوم جامعه ما ، صورت مسأله گنگ ، نامفهوم و نامتعارف است. تا به امروز کدام آموزش ضمن خدمتی با انگیزۀ درونی معلمان برای یادگیری و یا با ارتباط منطقی نسبت به رشتۀ تحصیلی و تخصصی معلمان ، انجام شده است؟ به جز کلاس هایی که به ضرورت ایجاد تغییر در متون کتب درسی جهت ایجاد هماهنگی و روشنگری برای آنان روزگاری تشکیل می شد ، بدون استثنا ، بیشتر کلاس های حضوری و غیرحضوری معلمان و امروز اینترنتی آنان ، بر اساس متون ایدئولوژی و دینی و مذهبی بوده است. معلمان تنها جرم شان در این بین دریافت امتیاز برای گرفتن گروه شغلی و یا امتیاز ارزشیابی و برای مدت کوتاهی در دوران اجرای طرح رتبه بندی ، امتیازی برای دریافت رتبۀ عالی بوده است. البته جرم کوچکی نیست ، آنان باید اختیار عملکرد بهینۀ خود را در دستان خود می داشتند و ملعبۀ ظواهر غیرعقلانی قراردادهای بی سرانجام نمی شدند. در این وسط دعوای جنسیت برای آمار بیشتر معلمان زن جهت شرکت در کلاسهای ضمن خدمت که عده ای آن را با کینه ای وصف ناپذیر مطرح می سازند ، بیشتر دلایل روانشناختی دارد که بدان نمی پردازم ، هر چند که این نظر بدون انجام هر نوع بررسی آماری حداقل در این سایت مطرح می گردد.
پس دلیل اصلی و اول برای عدم ضرورت طرح بحث آموزش های ضمن خدمت فرهنگیان ، ناکافی بودن ارزش چنین کلاس هایی است.
آموزش های ضمن خدمت معلمان اصولا از کتب غیرمربوط به رشته و یا تخصص او می باشد و برخلاف عنوان این نوع آموزش ها ، هیچ نوع تأثیر مثبت یا تحول زایی در افزایش فراگرفته های او ندارد و دانشگاه سراسری نیز در این مهم ، هرگز پیش قدم نبوده است.
دلیل دوم ، آن که امروز دیگر به کلاس و دوره و.... نیازی نیست. چه زمانی آموزش و پرورش ساختار سنتی پیر درماندۀ خود را کنار خواهد گذاشت و به پویایی فرهنگیان بالاخص معلمان اجازه خواهد داد؟ امروز در اوج اطلاع رسانی فضای مجازی ، نیازی به اتلاف وقت و انرژی برای آموزش آنان نیست. هر یک از آنان می توانند با مراجعه به سایت های گوناگون همه چیز را یاد بگیرند. فقط آنقدر شیدایی شغلی برای فرهنگیان ایجاد نمایید که آنان برای مطالعه و تفکر و تأمل فرصت کافی داشته باشند و در صف های طولانی دریافت انواع وام و یا شرکت در اعتراضات و تجمعات عمر مفید خود را هدر ندهند و یا در تقاضای معوقات خود تمامی انرژی و علاقه و انگیزه و امید خود را هزینه نکنند. اگر شما مسئولین زندگی ما را در حدود سایر مشاغل کشور تأمین نمایید ما خودمان فرصت مطالعه و تحقیق و تفحص را خواهیم داشت.
دلیل سوم ، ظاهرا بیشتر از اهمیت خود آموزش ضمن خدمت ، بودجۀ این دوره برای مسئولیت پذیری آن مورد توجه هر دو مسئول می باشد. اما آموزش ضمن خدمتی که برای تصاحب آن مسابقه گذاشته اید خیلی وقت است که مرده ای بدون کفن است.
چنین به نظر می رسد که آموزش و پرورش به جدّ قصد کوچک سازی وزارتخانه را دارد ، اما متأسفانه این عمل با تداخل کارکردی و عملکردی واحدهای مجزا از یکدیگر ، شدیدا در جهت تخریب همدیگر عمل می نمایند، از جمله :
واحد روابط عمومی ، سازمان پژوهش ، برنامه ریزی تألیف کتب درسی ، که هر سه از ارکان مهم ، استراتژیک و زیربنایی نظام آموزشی است.
دانشگاه فرهنگیان ، کفایت آموزش ضمن خدمت فرهنگیان را ندارد ، چون اساسا در حال آموزش معلمان هست و اگر در دوران دانشجویی ، وظیفه و رسالت خود را به نحو احسنت انجام دهد برای آموزش های بعدی نیازی به تلاش مضاعف آن دانشگاه نیست ، آنان باید چنان معلمانی مستقل و متعهد تربیت کنند که خود او به دنبال به روزرسانی دانش خود باشد تا پاسخگویی مناسب برای نیازهای دانش آموزان گردد.
سازمان پژوهش نیز کفایت آموزش ضمن خدمت فرهنگیان را ندارد ، چون از رسالت اصلی خود به دور می ماند. ما در آموزش و پرورش به انواع تحقیقات در عرصه های گوناگون برای دانش آموزان و معلمان و مدارس و.... نیاز مبرم داریم تا مدیران ارشد جهت و راهنمایی برای تصمیمات و اهداف خود در برنامه ریزی ها را داشته باشند. رسالت اصلی این واحد ، پیدا کردن گِره های کور و گلوگاه های مشکل زایی است که مانع نتیجه گیری مفید از هر نوع فعالیت آموزشی و پرورشی در نظام آموزشی است. بررسی عوامل و عناصر اثرگذار بر کیفیت و کمیت مؤثر در جهت رشد و توسعۀ آموزش پایدار است و.......
هیچ سازمانی بدون روابط عمومی قادر به برقراری ارتباط در درون و برون سازمان نیست. بدون این رابطه دیواری درازتر و بلندتر از دیوار چین ، به بلندای ناتوانی افراد مجموعه برای انزوای بیشتر ، ساخته می شود که به ضعف و نابودی آن واحد منجر می شود. من مدیر ناحیه و منطقه و استان برای هر نوع برقراری رابطه نمی توانم مستقیما به وزیر و معاونان او دسترسی یابم اما از کانال روابط عمومی این مسیر به سهولت قابل دسترسی است.
برای تدوین کتب درسی نیز ما به یک تیم متخصص و کارشناس مجربی نیاز داریم که سالها به تدریس کتب پرداخته اند و در عین حال نیازهای به روز تغذیه ای فکری دانش آموزان را به نیکی می شناسند. یعنی یک ترکیبی از معلمان بازنشسته و شاغل ، با همفکری و همیاری یکدیگر ، قادر نیستند تا نیازها و ضرورت های محتوایی کتب درسی را پیش بینی کنند؟!
از آنجایی که هیچ نوع باور قرص و استواری برای موجودیت معلم در این جامعه وجود ندارد و تا حال دلسوزی لایق برای به ساحل نشاندن کشتی آموزش به نفع کشور ، وجود نداشته است ، پس شرکت هر دو مقام یعنی حجت الاسلام ذوعلم رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و حسین خنیفر رئیس دانشگاه فرهنگیان برای برعهده گیری این مسئولیت ، تفسیر اوج بی اعتنایی به معلمان است. هر چند خود این داوطلبی برای تصاحب مسئولیت آموزش ضمن خدمت توسط این دو تن ، خبر از اسرار بیشماری در وزارتخانه می دهد:
اول اثبات عدم نیاز به تخصص برای برعهده گرفتن هر نوع مسئولیتی.
دوم عدم نیاز به شناخت ماهیت مسئولیت توسط مدیران ارشد.
سوم بی اعتنایی آنان به نتایج کارکردی واحدهای گوناگون ساختار آموزش و پرورش.
چهارم کسب بودجۀ این بخش و اضافه نمودن آن به بودجۀ مسئولیت فعلی. تا به امروز کدام آموزش ضمن خدمتی با انگیزۀ درونی معلمان برای یادگیری و یا با ارتباط منطقی نسبت به رشتۀ تحصیلی و تخصصی معلمان ، انجام شده است؟ به جز کلاس هایی که به ضرورت ایجاد تغییر در متون کتب درسی جهت ایجاد هماهنگی و روشنگری برای آنان روزگاری تشکیل می شد ، بدون استثنا ، بیشتر کلاس های حضوری و غیرحضوری معلمان و امروز اینترنتی آنان ، بر اساس متون ایدئولوژی و دینی و مذهبی بوده است
موجه دانستن این تصور که چون من مدیر ارشد این جامعه هستم پس می توانم در هر پست و مقامی ، جابجا و جایگزین شوم ، از جمله دلایل اصلی بی کفایتی ساختار آموزش و پرورش ماست. شنبه چهارم خرداد ماه در صدای معلم یادداشتی با عنوان :" کودکان و نوجوانان و جوانانمان را به دست چه کسانی تربیت می کنیم ؟" نوشتۀ دکتر مصطفی قادری درج گردید که در آن به یک نکتۀ اساسی اشاره نشده بود و آن نکتۀ مهم ، وجود بیکاری پنهان و یا عدم جایگزینی صحیح تخصص هاست. ما چگونه جامعه ای داریم که افراد در آن خود را آچار فرانسه می دانند و حتی یک بار هم در قبول مسئولیت متفاوت و جدید تردید نمی ورزند که آیا من قادر به انجام وظایف این مسئولیت هستم یا خیر؟
از هر دو مقام می پرسم من معلم کجای آموزش و پرورش این کشور هستم؟ من معلم انتظار داشتم هر دو داوطلب بر فرض محال در صورت پیشنهاد برای قبول مسئولیت آموزش ضمن خدمت توسط آنان ، ابراز می داشتند که خارج از تعهد و توان شان است نه این که همچون مزایده ، هر روز بر تعداد داوطلبان افزوده شود. واقعا برای شرح ماوقع نظام آموزشی کشورم هم متأسفم و هم داغدارم. همانند وراث بر سر تقسیم ارث عمل کردن مسئولان ، گواهی بر بی اهمیت بودن بخش های گوناگون آموزش و پرورش کشور است. گواهی بر بی اعتنایی مدیران به آیندۀ آن. گواهی بر بی توجهی آنان به سرنوشت 14 میلیون دانش آموز بینواست که اختیار و ارادۀ نوع و نحوۀ تعلیم و تربیت خود را با زبان بی زبانی به آنان سپرده اند.
مطمئن باشید تا زمانی که شرایط برای معلمان در آموزش و پرورش ، از اولین روز تربیت او تا دوران استخدام و خدمت و بازنشستگی و حتی بعد آن ، تغییر نیافته است و اوضاع همین است که هست ، آموزش ضمن خدمت حتی با مدیریت شما دو بزرگوار نیز معجزه ای را شاهد نخواهد بود. در عجبم که در جریان تمامی تغییرات اخیر ساختاری در آموزش و پرورش ، ریاست جمهوری به عنوان رئیس شورای عالی آموزش و پرورش ، چرا قصد مداخله و یا ابراز نظر ندارند؟ گاه مسئولیت تام یک مقام ، آسیب بزرگی برای یک نظام اجتماعی است و داستان دیرین دست بالای دست نیز برای تعدیل همین امر است.
به انجام مسئولیت آموزش ضمن خدمت توسط سازمان نظام معلمی که عده ای آن را مطرح می سازند ، نیز امیدی نیست ، چون وقتی وزیر یک وزارتخانه استقلال کافی برای اجرای تعهدات وزارتخانه را ندارد ، انتظار انجام بهینۀ وظایف از یک تشکلی که باوری به آزادی عمل و هویت آن در درون همین نظام نیست ، دور از واقعیت است.
به نظر می رسد اگر ما بتوانیم گروه های آموزشی را جدّی بگیریم و اساسنامه و قانون انتخاب سرگروه های آموزشی و نوع و حیطۀ فعالیت آنان را بیشتر و عمیق تر ارج نهیم ، بهترین کانون برای هدایت کارکرد آموزش ضمن خدمت فرهنگیان ، همین واحد آموزشی است. به شرط آن که آنان را صرفا برای پر کردن ساعات تدریس موظفی ، انتخاب نکنیم و افرادی فعال و باسواد و علاقمند را به عنوان سرگروه برگزینیم . نمایندگان معلمان سراسر کشور نیز می توانند در جهت شناسایی نیازهای آموزشی معلمان و مدیران و......، سرگروه های آموزشی را همیاری و تغذیه نمایند. ما یک بار برای همیشه باید تکلیف ضرورت آموزش ضمن خدمت فرهنگیان را برای دانش افزایی آنان بررسی و به نتایج عملی و اجرایی دقیقی برسیم. ابتدا باید باور کنیم هدف از این نوع آموزش ، یادگیری های جدید و نوین آموزشی است نه حفظ و اَزبر نمودن بدیهیات مرسوم . این نوع آموزش باید چیزهای جدیدی به معلومات فرهنگیان بیفزاید و گر نه هیچ نوع ارزش اجرایی و عملیاتی ندارد. نیازسنجی واقعی معلمان و.......باید توسط خود آنان انجام بگیرد . ما باید در این مسیر به توانایی ها و انگیزه های آنان اعتماد بورزیم. رقابت مابین گروه های مختلف آموزشی بدون ربط دادن آن به دریافت امتیاز برای هر نوع ارزشیابی ، انگیزه های درونی افراد را تقویت می کند. هر سال می توان فعال ترین گروه های سراسر کشور را معرفی و به نوعی آنان را تشویق نمود. به یاد داشته باشیم محتوای آموزش ضمن خدمت در مناطق روستایی و شهری و در انواع مدارس ، می تواند متفاوت باشد. لزومی به فعالیت یکسان کشوری در این خصوص نیست. نیازسنجی باید بر اساس نیازهای واقعی منطقه ای باشد تا مفید و اثرگذار باشد.
ما معلمان در حالی که مشغول شیون و ناله بر حال و روز خود در بیداد گرانی و تورم هستیم ، بند بند آموزش و پرورش در حال مزایده برای اهل فن و غیر فن است. اگر اوضاع امروز آموزش و پرورش اسفبار است ، فردای آن نگران کننده تر از تصور هر کارشناسی است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
حجت الاسلام محی الدین بهرام محمدیان از معدود افراد و نیز مسئولانی در حوزه آموزش است که از ابتدا بر ضرورت تشکیل سازمان نظام معلمی تاکید داشته و نه تنها تغییر موضع نداده است که بر پختگی نظرات و دیدگاهش نیز افزوده شده است .
محمدیان در اردیبهشت 95 می گوید :
" تعلل و تأخیر در تصویب و راهاندازی سازمان نظام معلمی آسیبزاست. معلمان باید خود بر حقوق و تکالیف صنفی و حرفهای خودشان نظارت کنند و حریم معلمی را که دارای قداست و احترام است از دست یازی سیاسی، جناحی و گروهی محفوظ بدارند و نسبت به پاسداشت شئون معلمی از سوی شاغلان این عنوان و همچنین بهرهمندان از خدمات تعلیم و تربیت ایفای نقش کنند."
ایشان در حاشیه دیدار از غرفه خبرگزاری جمهوری اسلامی در نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاری ها در گفت و گو با خبرنگار ایرنا و در آبان 95 با توجه به ضرورت تشکیل سازمان نظام معلمی، می گوید: یک معلم برای همیشه نمی تواند یک مجوز بگیرد و وارد عرصه تعلیم و تربیت شود و برای این امر باید نهادی باشد تا مجوزهای لازم در زمینه صلاحیت های حرفه ای معلمان را سنجیده و صادر کند.
وی گفت: در این خصوص باید سازمان نظام معلمی برآمده از خود معلمان تشکیل شود که در حال حاضر چنین ارگانی به طور مستقل و واحد در نظام تعلیم و تربیت کشور وجود ندارد.
محمدیان اضافه می کند: اگر یک سازمان نظام معلمی شکل گرفت دیگر آموزش و پرورش با این قشر طرف نخواهد شد و معلمان حرفه ای و عضو این سازمان به همکاران خود خواهند گفت که نیاز به طی کردن دوره حرفه ای دارند و پس از گذراندن این دوره از سوی سازمان نظام معلمی گواهی صادره می شود.
وی با بیان اینکه این گواهی نامه حرفه ای برای معلمان می تواند ملاک عملیاتی در نظام رتبه بندی قرار گیرد، افزود: با توجه به اینکه جمعیت معلمان در حال افزایش و مواد درسی در حال تغییر است، کمبود یک چنین سازمانی در نظام آموزش و پرورش بسیار احساس می شود که به وزیر آموزش و پرورش برای ایجاد آن پیشنهاد داده ایم.
وی تاکید می کند: در نظام معلمی خود معلمان امور را در دست خواهند گرفت و مانند سازمان نظام مهندسی پس از انتخاب اعضا، رئیس جمهوری به آنان حکم می دهد و اگر صلاحیت های لازم را نداشته باشند حکم آنان ابطال می شود و این روش را نباید یک نظام سیاسی فرض کرد و از آن ترس داشت.
محمدیان با بیان اینکه معلمان از اقشار فهیم جامعه هستند و باید به آنان اعتماد داشت، می گوید: این شعار نیست بلکه برآمده از شعور 30 ساله یک فرهنگی است و باید برای تغییر در روش ها و ایجاد انگیزه در بین این قشر، خود معلمان پیشقدم شوند و اگر به معلمان اعتماد کنیم کارها پیش می رود.
برای تحقق این امر باید منزلت اجتماعی معلمان را بالا برد، مرجعیت فکری و فرهنگی آنان را پذیرفت و منزلت اجتماعی معلم تنها در معیشت نیست بلکه باید صلاحیت حرفه ای آن را ارتقاء داد و معلمی که توانمند شد در نزد همگان عزیز است و باید معلم را در صدر بنشانیم تا کشور در صدر بنشیند.
نکته مهم و قابل تامل در مواضع محمدیان آن است که ایشان از سازمان نظام معلمی به عنوان یک " نهاد مدنی " نام می برد .
محمدیان در گفت و گو با ایسنا می گوید : ( این جا )
" امروز می توانیم وظیفه نظارت بر مدارس و انجام وظایف متولیان تعلیم و تربیت را با تشکیل نهاد مدنی سازمان نظام معلمی به آن تفویض کنیم. همانطور که اکنون سازمان نظام پزشکی بر صلاحیتهای حرفهای، آموزشهای دورهای و رسیدگی به شکایات از جامعه پزشکی و خطاهای صنفی و حرفهای نظارت میکند و یا به دفاع از حقوق حرفهای آنان میپردازد.
رئیس سابق سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی با بیان اینکه باید تعلیم و تربیت نیز به چنین سازوکاری مجهز شود گفت: حدود ۲۰ سال است همین معنا را تکرار می کنیم اما متاسفانه آنهایی که باید تصمیم بگیرند از زاویه سیاست و یا توسعه و تهدید قدرت و اختیارات به آن نگاه میکنند و مانع شکل گیریاش میشوند. اگر چنین نهاد مدنی وجود داشته باشد به صورت طبیعی غربالگری مداوم، بدون هیچ تنش و نگرانی برای ضمانت سلامت ارائه خدمت تربیتی و آموزشی اتفاق میافتد."
محمدیان در اسفند ماه 97 در مورد بایدها و نبایدهای آموزش و پرورش در « گام دوم انقلاب " تصریح می کند :
" معلم نبض حیات آموزش و پرورش است. باید همه اینها را به صورت قانونمند، سامانهای، اثربخش و اثرگذار در نهادهای مدنی شناسنامهدار مانند سازمان نظام معلمی جست و جو کرد. مشارکت اثربخش معلمان و حضور آنها در سیاست گذاری با اظهارنظر انفرادی محقق نمی شود. "
آخرین موضع محمدیان در این مورد گفت و گو با باشگاه خبرنگاران جوان است که گفته است : ( این جا )
" معلم به مدرسه هویت میدهد و حضور معلمان حرفهای، متعهد که واجد صلاحیتهای معلمی باشند در ساختن و شکل گیری شخصیت دانش آموزان و تربیت و آموزش آنان برای حضور در عرصههای مختلف زندگی ضرورت تام و تمام دارد.
حجت الاسلام والمسلمین محمدیان در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه آیا اکنون چنین معلمانی در دستگاه تعلیم و تربیت وجود دارند یا خیر اظهار می کند : بسیاری از معلمان از حدنصاب لازم شرایط معلمی بر خوردارند و لازم است در دورههای باز آموزی و کارگاههای مهارتی با نیازهای جدید و شرایط اجتماعی و روانشناسی تربیتی آشنایی بیشتری پیداکنند ولی این بدان معنا نیست که همه افرادی که معلمی میکنند، در تراز معلمی هستند.
باید نظام سنجش صلاحیت و ارزیابی حرفهای نسبت به این موضوع عکس العمل نشان دهد البته به اعتقاد من باید در ارزیابی، تشخیص صلاحیت حرفهای و اخلاقی و سیاسی و اجتماعی و داوری در اثربخشی و بازدهی آموزشی و تربیتی معلمان یک نهاد مدنی متشکل از معلمان و ذینفعان ایفا نقش کند و این همان سازمان نظام معلمی است که بارها یادآوری کرده ام.
« صدای معلم » از مواضع منطقی و کارشناسی حجت الاسلام محی الدین بهرام محمدیان و ثبات رای ایشان در این مورد تشکر و قدردانی می کند .
پایان گزارش/
گروه گزارش/
دیروز جمعه 3 خرداد ، « صدای معلم » گزارشی را با عنوان : " حجت الاسلام ذوعلم قبل از تعیین تکلیف برای آموزش ضمن خدمت معلمان در مورد عملکرد خویش در " سند برنامۀ درسی " شفاف سازی کرده و پاسخ گو باشد ! منتشر کرد . ( این جا )
در این گزارش ضمن اشاره به پیشنهاد حجت الاسلام علی ذوعلم رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و نیز نقد عملکرد ایشان زمانی که مسئولیت تولید سند برنامه درسی را داشته آمده است :
" حجتالاسلام علی ذوعلم این هنر را داشتهاند که مسئولیت تولید سند برنامه درسی را به عهده بگیرند و به این مسئولیت ببالند. نتیجۀ کار ایشان در عمل، به مرگ تخصص و رشته مطالعات برنامۀ درسی موسوم گشت.
سند برنامه درسی ملی تولید شده توسط ذوعلم با دستورات اعجابآور وزیر وقت، آقای حاجی بابایی پیکر آموزش و پرورش را در آماج تیرهای بیمبالاتی علمی و فنی قرار داد.
در سند برنامه درسی ای که مدیریت تولید آن با علی ذوعلم بوده است، دست ذینفعان برنامههای درسی از نقشآفرینی در آن کوتاه بوده است. در تدوین سند برنامه درسی ملی، خانوادهها، معلمان، جوامع محلی حتی حضور حداقلی هم نداشتهاند. "
امروز حسین خنیفر رئیس دانشگاه فرهنگیان در گفت و گو با تسنیم اعلام کرده است :
" قرار است تمام آموزشهای رسمی و ضمن خدمت فرهنگیان توسط دانشگاه فرهنگیان از سال ۹۸-۹۹ انجام شود.
با اساتید فعلی و امکانات مراکز این دانشگاه میتوانیم متولی این کار شویم اما ابتدا نیاز است با وزارت آموزش و پرورش به توافق برسیم چون سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی هم مدعی است که آموزشهای ضمن خدمت معلمان باید به آنها واگذار شود. "
« صدای معلم » پیشنهاد داده است :
" نظرسنجی صورت گرفته در صدای معلم نشان می دهد که اکثریت معلمان دوره های آموزش ضمن خدمت را مرتبط و کارآمد ارزیابی نمی کنند .
با توجه به تجارب 4 دهه در تاریخ آموزش و پرورش تنها مرجعی که می تواند نیازهای معلمان در زمینه تدریس را تشخیص داده و دانش آنان را به روز آوری کند خود معلمان هستند .
« سازمان نظام معلمی » به عنوان نهاد تخصصی و حرفه ای معلمان صلاحیت این کار را داشته و در شرح وظایف این سازمان نیز به آن اشاره گردیده است . "
پایان گزارش/
گروه گزارش/
« حجت الاسلام علی ذوعلم » رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی درباره بررسی دورههای ضمن خدمت معلمان به باشگاه خبرنگاران جوان گفته است :
با توجه به اهمیت آموزش معلمان و ضرورت دورههای یکپارچه برای تاثیرگذاری هر چه بهتر دورههای آموزشی پیشنهاد دادیم تا آموزش ضمن خدمت به طور کامل در اختیار سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی قرار گیرد.
وی ادامه داد: دورههای ضمن خدمتی که به طور کامل در اختیار سازمان پژوهش قرار گیرد به تاثیرگذاری هر چه بهتر این دورهها کمک میکند، اما مستلزم تامین منابع مالی است.
حجت الاسلام و المسلمین ذوعلم با اشاره به اینکه پیشنهاد برگزاری تمام دورههای ضمن خدمت به وسیله سازمان پژوهش را به وزیر اعلام کردیم گفت: این پیشنهاد چند ماهی است که در دست بررسی قرار دارد و بعد از آن میتوانیم در سالهای آتی با تامین زیرساختهای لازم اجرای کامل آن را در اختیار بگیریم.
وی با بیان اینکه آموزشهای ضمن خدمت معلمان گستره وسیعی از این قشر را در برمیگیرد و باید غنی باشد، تصریح کرد: دورههای ضمن خدمت کارآمد برای معلمان ضرورت دارد و وزارتخانه هم به اهمیت این موضوع پی برده است، بنابراین باید آن را ساماندهی کرد، به دنبال این موضوع پیشنهادی بررسیها ادامه دارد تا ضمن تامین زیرساختهای مالی ابعاد دیگر طرح هم بررسی شود.
این سخنان و پیشنهاد ذوعلم در حالی بیان می شود که ایشان در سمت پیشین و در مقام مدیرکلی دفتر تألیف کتابهای درسیِ سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی بوده است. وی همزمان با تصدی پست مدیرکلی دفتر تألیف که یکی از دفاتر فوق تکنیکی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی و آموزش و پرورش است، مسئولیت تدوین سند برنامۀ درسی ملی را نیز بر عهده داشته است .
دکتر محرم آقازاده دکترای برنامهریزی درسی در مورد عملکرد ایشان می نویسد : ( این جا )
" ایشان از نظر دانشی و تجربی و مهارتی، صلاحیت احراز چنین مسئولیتی را در زمان خود و نه در حال حاضر دارند. به تعبیری سپردن کار تولید سند برنامۀ درسی ملی، نظیر سپردن مسئولیت تیم جراحی قلب به استاد تاریخ و سپردن کار تولید سند برنامۀ درسی ملی به استاد جراحی است.
حجتالاسلام علی ذوعلم این هنر را داشتهاند که مسئولیت تولید سند برنامه درسی را به عهده بگیرند و به این مسئولیت ببالند. نتیجۀ کار ایشان در عمل، به مرگ تخصص و رشته مطالعات برنامۀ درسی موسوم گشت.
سند برنامه درسی ملی تولید شده توسط ذوعلم با دستورات اعجابآور وزیر وقت، آقای حاجی بابایی پیکر آموزش و پرورش را در آماج تیرهای بیمبالاتی علمی و فنی قرار داد.
حاجی بابایی دستور تولید کتابهای درسی را بر مبنای سند برنامه درسی ملی صادر کرد. سندی که ابهامات فراوانی با آن همراه است. به دستور حاجی بابایی و به تبعیت معاونش حجتالاسلام بهرام محمدیان، کتابهای درسی تألیف و بدون اجرای آزمایشی در سطح کشور برای اجرا توزیع شدند. این کار نه فقط خلاف همۀ مقررات علمی و فنی است، بلکه مصداق کامل بیمبالاتی اخلاقی و نمونهای از تمامیتخواهی خام بود.
حجتالاسلام علی ذوعلم، با یکهتازی و با از میدان به درد کردن متخصصان برنامۀ درسی با بهانههای مختلف و بهره جستن از حضور کارشناسان سازمانی یا از همفکران برون سازمانی خود که غالباً کارشناسان کارآمدی ارزیابی نمیشوند، تلاش کردند منویات فکری و مذهبی خود را وارد سند برنامۀ درسی کنند.
یک دلیل اساسی برای این کار وجود داشته و پیگیری هم خواهد شد و آن این است که تمام کوشش بر آن بوده است که تمرکز عملی و فکری بر برنامههای درسی اعمال بشود. تمرکزگرایی ایدئولوژیک و عملیاتی برنامۀ درسی در دنیای غرب اگر جهت گیری توسعه اقتصادی و اشتغالزایی دارد، در ایران و بر اساس عملکرد علی ذوعلم به سوی تمامیتخواهی ایدئولوژیک سوق داده شده است.
در سند برنامه درسی ای که مدیریت تولید آن با علی ذوعلم بوده است، دست ذینفعان برنامههای درسی از نقشآفرینی در آن کوتاه بوده است. در تدوین سند برنامه درسی ملی، خانوادهها، معلمان، جوامع محلی حتی حضور حداقلی هم نداشتهاند. "
علیرضا صادقی ، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی می نویسد : ( این جا )
" در تاریخ علم برنامه درسی، دوره ای وجود دارد که جوزف شوآب از آن به عنوان مرگ رشته برنامه درسی یاد می کند. دلیل این امر هم حضور نامتخصصان رشته، در جایگاه سیاست گذاری، تهیه و تولید برنامه درسی است.
مرگ عمل برنامه درسی در ایران، با همان تعبیری که شوآب از آن یاد می کند، در دوره های مختلف حیات سازمان پژوهش رخ داده است. اما برهه حاضر، برهه کاملا ویژه ایست که نه رشته تخصصی رئیس و نه معاون ایشان، برنامه درسی و یا دست کم حوزه های نزدیک به برنامه درسی نیست ( همان طور که اطلاع دارید، حجه الاسلام حمید محمدی، دبیر توسعه فعالیت های قرآنی، اخیرا به عنوان معاون تالیف سازمان پژوهش انتخاب شده اند).
« محمود فرشیدی » دبیر کانون تربیت اسلامی که ذوعلم نیز در این تشکل حضور داشته و از اعضای شورای مرکزی آن است ضمن نگارش یادداشتی در خبرگزاری فارس در مورد رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی می گوید : " در سند برنامه درسی ای که مدیریت تولید آن با علی ذوعلم بوده است، دست ذینفعان برنامههای درسی از نقشآفرینی در آن کوتاه بوده است. در تدوین سند برنامه درسی ملی، خانوادهها، معلمان، جوامع محلی حتی حضور حداقلی هم نداشتهاند. "
" دکتر ذوعلم، خود شخصیتی علمی و از دست اندرکاران تألیف سند تحول و برنامه درسی ملّی بوده است و لذا مباحثههای علمی موجب نگرانی ایشان نمیشود و از طرف دیگر، کسوت روحانیت ایشان ایجاب میکند که در میان جامعه و در دسترس فرهنگیان باشد، انتظار و امید میرود پذیرش مسؤولیت ریاست سازمان پژوهش، زمینه ایجاد تحولات در این سازمان و از جمله پاسخگو شدن را فراهم سازد، چنانکه کمتر از یک ماه از انتصابشان، سفر استانی ایشان به گیلان و نیز مصاحبه مطبوعاتی و پاسخ به سوالات چالشی، این امیدواری را تقویت مینماید."
این اظهارات فرشیدی در حالی بیان می شود که هنوز واقعه سوالات موهن آزمون ضمن خدمت فرهنگیان در زمان وزارت وی از اذهان معلمان پاک نشده است .
نظرسنجی صورت گرفته در صدای معلم نشان می دهد که اکثریت معلمان دوره های آموزش ضمن خدمت را مرتبط و کارآمد ارزیابی نمی کنند .
با توجه به تجارب 4 دهه در تاریخ آموزش و پرورش تنها مرجعی که می تواند نیازهای معلمان در زمینه تدریس را تشخیص داده و دانش آنان را به روز آوری کند خود معلمان هستند .
« سازمان نظام معلمی » به عنوان نهاد تخصصی و حرفه ای معلمان صلاحیت این کار را داشته و در شرح وظایف این سازمان نیز به آن اشاره گردیده است .
پایان گزارش/
در كتب كلاسيك، تعليم و تربيت در كنار فعاليتهايي همچون وكالت، طبابت و روحانيت يك پروفشن (حرفه) تلقي ميشود. فرآيندي براي آموزش و تضمين صلاحيت حرفهاي معلمان به طوري كه افراد فاقد صلاحيت مجوز ورود به حرفه معلمي نداشته و در صورت ورود امكان اخراج داشته باشند
واژههاي پروفشن و پرفشنال از كلمه لاتين پروفشيو (preofessio) ميآيد كه سندي علني حاوي تعهد همراه با ضمانت اجرايي است. حرفهها (مانند معلمي) گروههايي هستند كه صراحتا اعلام ميكنند كه اعضايشان بايد بر اساس رويههاي مشخص انتخاب شده و فعاليت مشخصي انجام دهند و اگر عضوي اخلاق حرفهاي خود را رعايت نكند، اخراج خواهد شد.
يك حرفه (مانند معلمي) خود را به عنوان يك نياز، خير و منفعت اجتماعي به جامعه عرضه ميكند و جامعه نيز آن حرفه را به اميد آنكه به آن هدف خدمت كند، ميپذيرد.اگر يك شغل به منزلت يك حرفه ارتقا يابد، تمام اعضاي آن حرفه پروفشنال هستند و بايد بر طبق سندي كه توسط اعضاي آن حرفه تهيه شده عمل كنند واگر به هر دليل پس از پذيرش، صلاحيت خود را از دست بدهند از آن حرفه اخراج خواهند شد.
در تفاوت شغل و حرفه ميتوان گفت؛در حرفه، كار و وظيفه مبتني بر اعتماد تعريف ميشود نه صرفا «سود». تصميمها و اقدامهاي عضو ممكن است به هزينه خودش ودر جهت رفع نياز مشتري باشد.
در سازمان نظام معلمي پنج نكته مورد تاكيد است:
1- استقلال: به گونهاي كه اعضاي پروفشنال، بايد خودشان الزامهاي حرفه خود را مشخص كنند.
2- ويژگيهاي علمي اعضا: كيفيت آموزشي را تضمين ميكند.
3- عنصر اخلاقي: وظايف مشخص حرفه و پروفشن در قبال جامعه به طوري كه افراد اين حرفه نياز دانشآموزان را بر نيازهاي خود اولويت دهند.
4 - فرآيندي براي آموزش و تضمين صلاحيت حرفهاي معلمان به طوري كه افراد فاقد صلاحيت مجوز ورود به حرفه معلمي نداشته و در صورت ورود امكان اخراج داشته باشند.
5- ساختار سازمان: كه مبتني بر سلسله مراتب علمي و مهارتي شكل ميگيرد.
در انتها دو نكته را بايد متذكر شد؛ در جامعه ما كه تمركز پررنگ است و در شكلگيري هر تشكل وسواس وجود دارد، بايد با پايبندي عميق به ارزشهاي حاكم بر حرفه معلمي به مرور بر اين اشكال فائق آييم.
اگر سازمان نظام معلمي بازيچه افراد و جناحهاي سياسي شود و يا به سنگري براي سهمخواهي و فزونطلبي غيرعادلانه بدل شود، نهال نوپاي حرفهايگرايي - پروفشناليسم لگدكوب خواهد شد.
سایت سازمان معلمان ایران