گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ امروز دوشنبه نهم اردیبهشت ماه میزگرد تخصصی با موضوع " معلمی در مقام یک حرفه " در دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه شهید بهشتی برگزار گردید .
در این نشست دکتر محمدحسن پرداختچی استاد دانشگاه شهید بهشتی با موضوع رسالت معلم ؛ دکتر عبدالمحمد طاهری دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی شیراز با موضوع توسعه حرفه ای در تربیت معلم ؛ دکتر مهدی نامداری پژمان مدیر کل دفتر برنامه ریزی درسی و آموزشی دانشگاه فرهنگیان با موضوع دانشگاه فرهنگیان در مسیر تربیت حرفه ای معلم و سرکار خانم سمیه یدیسار مدیر دبستان تزکیه در آموزش و پرورش منطقه 2 تهران ضمن ارائه سخنان و مواضع خویش با دانشجویان و حضار به گفت و گو پرداختند .
مشروح این نشست تخصصی در صدای معلم منتشر خواهد گردید .
پایان پیام/
قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر میکنند
حافظ
دانش آموزی که از پیش دبستانی وارد چرخه آموزشی ما می شود تا قبل از دوره دوم متوسطه هیچ نامی از " محیط زیست " در کتاب های درسی به چشمش نمی بیند و یا با آن برخوردی ندارد .
تنها در پایه یازدهم که به رقابت پوشالی" کنکور " نزدیک می شود و استرس و فشردگی درس ها او را از همه طرف احاطه کرده است کتاب " انسان و محیط زیست " را برای نخستین بار مشاهده می کند .
سر کلاس پایه یازدهم در مدرسه ای از دانش آموزان در مورد این درس و کیفیت آموزش آن پرسش کردم .
بچه ها گفتند که معلم شیمی عهده دار تدریس کتاب محیط زیست است اما تاکنون و در این 6 ماه حتی یک کلمه در مورد " محیط زیست " تدریس نکرده است و به جای آن شیمی درس می دهد و گهگاهی برای دانش آموزان تست کنکور حل می کند .
ظاهرا هم دانش آموزان و هم اولیاء آن ها هم از این موضوع راضی هستند چرا که این معلم خلاق جزوه ای کم حجم مشتمل بر پرسش و پاسخ های کوتاه تهیه کرده و در اختیار دانش آموزان قرار داده است .
از حدود 100 سوال طرح شده حدود 20 سوال در امتحان طرح شده و جالب است که همه دانش آموزان کلاس نمرات بالایی هم در درس محیط زیست کسب کرده اند .
مدیر و سایر عوامل آموزشی مدرسه هم ظاهرا از این وضعیت راضی اند چرا که اولا سطح نمرات دانش آموزان بالا است و دیگر این که کسی شاکی نیست و رضایت در حد کافی و وافی در " مدرسه " برقرار است . کافی است در یک زنگ تفریح به ویژه مدیران چکمه پوش در سیل که جامعه را شرمنده اقدامات و برنامه ریزی های خود کرده اند نگاهی سرزده و بدون گارد و محافظ به حیاط مدارس داشته باشند
این تنها شمایی ازوضعیت یک " درس مهم " آن هم در یک مدرسه نسبتا برخوردار در یک منطقه آموزشی است .
اداره آموزش و پرورش و گروه های آموزشی هم اساسا با این موضوعات کاری ندارند و موضوع مهم برای آنان تنها این است که اولا سر و صدایی برنخیزد و دیگر آن که کلاسی بدون معلم نماند .
کسی با کیفیت آموزش کاری ندارد و این در حالی است که در این وزارتخانه مرکزی برای پایش کیفیت آموزش پیش بینی شده است .
چه کسانی و با چه ذهنیت ها و افکاری، « برنامه » برای نظام آموزشی ما تدوین می کنند ؟
آیا این ها به ماهیت برنامه و عوارض و پیامدهای آن آشنایی دارند ؟
حجت الاسلام محی الدین بهرام محمدیان بیش از 10 سال سکان برنامه ریزی آموزشی و نظام تالیف کتب درسی را بر عهده دارد .
آیا ایشان در این زمینه تخصص دارد و واقعا در انتصاب این افراد به چه معیارها و شاخص هایی توجه می شود ؟
پس از آن حجت الاسلام علی ذوعلم عهده دار این سمت می شود .
حجه الاسلام حمید محمدی، دبیر توسعه فعالیت های قرآنی هم اخیرا به عنوان معاون تالیف سازمان پژوهش انتخاب می شود .
« علیرضا صادقی » عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی در یادداشتی انتقادی پرسش های زیر مطرح را می کند : ( این جا )
" ۱- یک تعریف کلاسیک و یک تعریف مدرن از مفهوم برنامه درسی ارائه کند؟
۲- منابع نیازسنجی برنامه درسی را توضیح دهد؟
۳- بگوید جدول هدف/محتوا چگونه و با چه منطقی تدوین می شود؟
۴- بگوید سارماندهی محتوا از نوع بر پایه های مشترک با میان رشته ای و فرا رشته ای چه تفاوت ها و شباهت هایی دارند؟
۵- از استادان به نام برنامه درسی چه داخلی و چه خارجی چند نفر را می شناسد و چه اندازه با تفاوت آرا آنها آشناست؟
۶- نقش فرهنگ در برنامه درسی را توضیح دهد.
۷- متاتئوری های موجود و خیلی ابتدایی برنامه درسی را توضیح داده و بگوید چرا این متاتئوری ها شکل گرفته است؟
۸-انواع برنامه درسی وفادارانه، نیمه وفادارانه و غیر وفادارانه را توضیح دهد.
۹- ارزشیابی قبل و بعد از اجرای برنامه را توضیح دهد.
۱۰- ویژگی های اصلی یک محتوا را بیان کند.
پرسش این است اساسا " علم " و " تفکر علمی " چه زمانی قرار است وارد برنامه ریزی ها و تصمیم گیری ها در سطوح مختلف شود ؟
" بحران سیل " که حدود یک ماه است کل کشور و افکار عمومی را درگیر خود کرده است در درجه نخست ناشی از بی توجهی و بی اعتنایی به مساله " محیط زیست " در جامعه ایران است .
دست خانواده در تربیت کودک در زمینه آموزش های محیط زیست و احترام به طبیعت خالی است .
رسانه های دولتی و شبه دولتی و به ویژه رادیو و تلویزیون که از بودجه عمومی ارتزاق می کنند هم واقعا متاعی برای عرضه ندارند و اولویت ها مسائل دیگری است .
دانش آموز در آموزش و پرورش همان گونه که آمد و نیز در نظام آموزش عالی هم در این زمینه چیزی را آموزش ندیده و تجربه نمی کند .
حال از این فرد که انتظارات یک شهروند مسئول از او می رود دقیقا باید چه چیزی را خواست ؟
آیا برای چیزی که آموزش ندیده و تجربه نکرده است باید او را مورد بازخواست قرار داد ؟
در ابتدای کتاب " انسان و محیط زیست " فعالیت هایی برای دانش آموزان در قالب " سخنی با دبیران گرامی " آمده است :
*یادگیری فعال و موثر : بخشی از فعالیت های طراحی شده در کتاب باید به وسیله دانش آموزان در کلاس و حین تدریس انجام شود .
هدف از طراحی این فعالیت ها درگیر نمودن دانش آموزان در فرآیند یادگیری است همچنین فعالیت هایی نظیر پرس و جو ، تحقیق ، نوشتن مطلب و گزارش و جمع آوری عکس یا نمونه ها را نیز در برمی گیرد .
ضروری است دبیران گرامی در انجام فعالیت های کتاب اهتمام داشته باشند .
*رسانه های یادگیری : استفاده از رسانه های یادگیری متنوع افزون بر کتاب درسی همچون فیلم های کوتاه ، متن های مناسب ، کتاب های موضوعی و مرجع و نماهنگ های تاثیرگذار می تواند به غنی شدن فرآیند یادگیری منجر شود . جست و جوی مداوم این رسانه ها و حتی تولید آن ها به وسیله دانش آموزان و دبیران امکان پذیر است و می تواند از طرق مختلف به اشتراک گذاشته شود .
*ارائه یافته های آموخته های هر دانش آموز در هر درس برای دیگر دانش آموزان در فضای کلاس درس مورد تاکید فراوان است . این ارائه باید خلاقانه و نوآورانه و هنرمندانه انجام شود . در ارزشیابی مستمر همین ارائه های دانش آموزی ، یک منبع معتبر برای قضاوت در مورد عملکرد دانش آموزان به شمار می آید . ...
آیا واقعا این اتفاقات در کلاس درس رخ می دهد ؟
آیا اساسا گفت و گو و یا مباحثه ای صورت می گیرد ؟
در پایان هر درس بخش " چه باید کرد " پیش بینی شده است .
وظایف هر فرد در قالب پرسش " من چه کار کنم " آمده است .
بخش بعدی می گوید :
" از مسئولان چه انتظاراتی دارم " ؟ اداره آموزش و پرورش و گروه های آموزشی هم اساسا با این موضوعات کاری ندارند و موضوع مهم برای آنان تنها این است که اولا سر و صدایی برنخیزد و دیگر آن که کلاسی بدون معلم نماند
این ها به نوعی تمرین شهروندی است اما آیا واقعا فرصتی برای تمرین مطالبه گری و آموزش و تجربه آن در کلاس های درس فراهم می شود ؟
از تحقیق و مراجعه به جوامع توسعه یافته و وضعیت آموزش محیط زیست در آن فاکتور می گیریم .
به همین کشور همسایه و جنگ زده افغانستان نگاهی می اندازیم . ( این جا )
" موسسه یاری رسانی به کودکان افغان (HTAC) به منظور کمک به وضعیت محیط زیست در افغانستان اقداماتی را در جهت آموزش کودکان این کشور انجام داده است.
HTAC موسسه ی غیردولتی ملی و بین المللی در افغانستان است که با هدف بهبود وضعیت آموزشی دختران، پسران و جوامع محلی افغانستان فعالیت می کند.
این سازمان از طریق اجرای برنامه های آموزشی ابتکاری و همکاری با مدارس برای ایجاد برنامه درسی قوی و متنوع، آموزش معلمان و ایجاد محیطی ایمن برای یادگیری دانش آموزان را برای تبدیل شدن به شهروندانی مولد تربیت می کند.
موسسه یاری رسانی به کودکان افغان بخش بزرگی از سرمایه گذاری آموزشی خود را به آموزش محیط زیست به کودکان اختصاص داده است. این موسسه برای طراحی آموزشی محیط زیست خود از بسیاری از مسولین عالی رتبه در افغانستان و کارشناسان محیط زیست یاری گرفته است. هدف عمده این آموزش، آشنایی کودکان با محیط زیست، ایجاد رابطه منحصر به فرد با جهان طبیعی و درک اهمیت و تاثیر محیط زیست بر زندگی و آینده آنان است.
این موسسه در اولین قدم اقدام به ایجاد اتاق محیط زیست در مدارس مناطق مختلف افغانستان کرده است. دانش آموزان در هفته ساعاتی را در راستای آموزش محیط زیست با معلمان خود با طراحی و پیاده سازی پروژه های عملی هر مشکلات محیط زیست می گذرانند.
از جمله اقدامات و پروژه های اتاق محیط زیست موسسه یاری رسانی به کودکان افغان می توان به موارد زیر اشاره کرد:
– ایجاد سیستم تشویقی برای دانش آموزانی که در تمیز نگه داشتن مدرسه کوشا هستند.
– آموزش ایجاد و حفظ باغ و باغچه و طراحی جریانهای آبیاری و کاشتن گیاهان و سبزیجات در باغچه مدرسه توسط دانش آموزان. از جمله نمونه های موفق در این زمینه می توان به باغچه مدرسه عبدالله بن عمر در مدرسه راهنمایی منطقه پغمان در غرب کابل اشاره کرد.
–آگاه سازی دانش آموزان از مشکلات محیط زیستی جدی مانند آلودگی آبهای آشامیدنی و حضور مواد سمی و خطرناک در محیط زندگی و فضای پیرامون آنها
–آموزش تستها و آزمایش های تشخیص میزان آلودگی آب و روش های کاهش آلودگی.
همچنین در بسیاری از این آموزش ها دانش آموزان تشویق می شوند که این اطلاعات را در اختیار خانواده، دوستان و همسایه ها نیز قرار دهند.
نکته مهم در مورد آموزشهای این موسسه توجه به ماهیت عملی آموزشهای محیطزیست است.، چرا که در واقع ماهیت آموزش محیطزیست عملی است و محیطزیست آموختنی نیست، زندگی کردنی است. "
از مدارس تخریبی و یا غیرمقاوم که بگذریم در چند درصد از مدارس ما محیط زیست حضوری فعال دارد ؟
کافی است در یک زنگ تفریح به ویژه مدیران چکمه پوش در سیل که جامعه را شرمنده اقدامات و برنامه ریزی های خود کرده اند نگاهی سرزده و بدون گارد و محافظ به حیاط مدارس داشته باشند .
انبوه زباله ها که در حیاط به رقص می آیند و وضعیت درختان و پوشش گیاهی و حتی رنگ آمیزی دیوارها و... می تواند ابعاد فاجعه را بیش از پیش نمایان سازد .
این نظام آموزشی به کجا می رود ؟
دهه ۹۰ میلادی اکتشافات درباره کارکرد مغز به واسطه ظهور فناوری های تصویربرداری عصبی مانند fMRI منجر به اکتشافات گسترده ای درباره کارکرد و رشد مغز انسان گردید؛ به گونه ای که به عنوان 'دهه مغز' شهرت یافت. در همین حین دغدغه های مبنی بر نحوه به کارگیری این یافته ها در حوزه آموزش و یادگیری نیز بیش از پیش گسترش یافت. به این ترتیب گروهی از متخصصین تربیتی شتابزده ایده ای با عنوان آموزش مبتنی بر مغز یا یادگیری مبتنی بر مغز مطرح کردند. طولی نکشید که به خاطر جنبه اغوابرانگیز پژوهش مغز مورد استقبال گسترده معلمان و گروههای دیگر درگیر تربیت کودکان و نوجوانان قرار گرفت. اما همزمان انتقادها بر بی پایه بودن این ایده نیز شدت یافت و از میان منتقدین سرسخت آن می توان به جان برویر یکی از برجسته ترین روان شناسان شناختی و ریس بنیاد جیمز مک دانل اشاره کرد که در سال ۱۹۹۷ مقاله مشهور خود با عنوان مغز و تربیت: اتصالی دست نیافتنی را منتشر کرد.
مهمترین نقد همیشگی بر یادگیری مبتنی بر مغز و به تبع آنآموزش مبتنی بر مغز همواره این بوده و هست که این ایده از مجموعه ای مفاهیم و بینش ها تشکیل شده است که بخش گسترده ای از آن سوء تفسیر یافته های علمی یا ساده سازی یافته های پژوهش مغز است. به هر حال از اواسط دهه اول سده بیست و یکم شدت انتقادات به حدی افزایش یافت که جامعه علمی و آکادمیک آشنا با علوم اعصاب و آموزش تصمیم گرفتند برای مقابله با این جریان شبه علمی رشته علمی ذهن، مغز و تربیت و رشته های همجوار آن مانند علوم اعصاب تربیتی و مطالعات عصب- تربیت را در برخی دانشگاههای معتبر دنیا همچون هاروارد و کمبریج تاسیس کنند.
اکنون به لطف تلاش های دانشمندان این رشته ها آموزش مبتنی بر مغز در غرب که از آنجا زاییده شد، مورد اقبال زیادی نمی شود و حتی طرفداران اولیه این ایده نیز دست از طرفداری آن شسته اند.
اما، در ایران، این ایده اکنون در حال ورود به بازار آموزش آشفته است و متاسفانه مناطق آموزشی و مدیران و معلمان مدارس و والدین دانش آموزان هزینه های سنگینی بابت خرید بسته های تجاری یا کارگاه ها و مواد آموزشی با بر چسب مبتنی بر مغز می کنند که نه اعتبار علمی دارد و نه ارزش تربیتی.
جدای از این، مقاله هایی و پایان نامه هایی با این عنوان منتشر می شوند که تیم پژوهشی مسئول آنها را به عنوان دستاورد و نبوغ خود جلوه می دهند و بسیاری از مخاطبان از اسرار اکتشاف شده احساس شگفتی نیز می کنند!
در همین حال برخی سیاستگذاران و کارگزاران هم بی درنگ در اندیشه تدبیر و سیاستی هستند که آموزش مبتنی بر مغز با نام ایشان مجوز ورود به مدارس را پیدا کند!
من به عنوان کسی که بیشتر از ده سال است در زمینه مبانی عصب شناختی یادگیری و آموزش فعالیت پژوهشی و حرفه ای دارم صریحا هشدار می دهم که آموزش مبتنی بر مغز نه مبتنی بر مغز هست و نه می تواند باشد! نه تنها مبتنی بر پژوهش مغز نیست بلکه بخش های زیادی از آن مبتنی بر بدفهمی یا کژفهمی از علم است.
همچنین اعلام می کنم در صورت مواجهه با هر گونه ادعای مبتنی بر مغز بی درنگ اعتماد نشود و موضوع و روش شناسی آن ارزشیابی شود. بهتر است به جای استفاده کنندگان منفعل اطلاعات به منتقدین فعال تبدیل شویم و به سادگی هر ایده ای را به خاطر عدم تسلط بر مفاهیم آن به عنوان یک واقعیت مسلم نپذیریم.
همچنین اگر حسن نیت خوب است، اما سنگ فرش جهنم نیز هست. هر گونه اقدام تربیتی حتی در سطح یک تصمیم ساده با اخلاق درگیر است و اخلاق ایجاب می کند که به هیچ گونه پیام یا اقدام تربیتی فاقد پشتوانه علمی و بنیان فلسفی مستحکم اعتماد نکنیم و در گسترش و اشاعه آن سهیم نشویم.
کانال دکتر سعید صفایی موحد
خودشناسی زیباترین سمفونی زندگی است . شاید دسترسی به هیچ چیز دیگر به حد توانایی خودشناسی ، انسان را در جایگاه واقعی خود قرار نمی دهد. اثری جاودانه که قدرت آن تمامی جوانب زندگی یک فرد را پوششی مطمئن و پایدار می دهد. یک شخصیتی قوی با اراده ای مصمم در رعایت حقوق خود و دیگران . کسی که قادر باشد رهبری این سمفونی را به اختیار و ارادۀ خویش تسخیر نماید ، یقین نه خود را مورد مضحکۀ دیگران قرار خواهد داد و نه حقوق همنوعان را پایمال خواهد ساخت. او با خودشناسی و معرفت نسبت به توانایی ها و ضعف هایش ، ایستادن و قرار گرفتن در جای درست را قلبا می خواهد و می ستاید. لذا نتیجۀ چنین جریانی ، حاکمیت شایسته سالاری در مَسندهای مهم و حسّاس خواهد بود. عین عدالت اجتماعی یعنی ، هر کس در جایی قرار می گیرد که استحقاق آن را دارد. وقتی به او پیشنهاد موقعیتی ممتاز و برجسته می شود ، اول می اندیشد که سزاوار پذیرش هست و یا خیر؟! اما آنانی که به چنین مهارتی در زندگی دست نیازیده اند ، همیشه همه چیز را برای خود مباح و حق مسلم می دانند و برای شان چنین مشتبه می شود که فلان سازمان ، لنگ مدیریت و مسئولیت اوست. قدری غیرت و تعصب داشتن نسبت به منابع و سرمایه های ملی ، ما را در موقعیت هدردهی و یا اتلاف آن قرار نخواهد داد.
اجرا ، بزرگ ترین مسالۀ مطرح نشده در مدیریت ما است و نبود آن بزرگ ترین مانع موفقیت و بیشتر ناکامیهایی است که به اشتباه به
گردن علل دیگر گذاشته میشود. توانمندی در اجرای دستورالعمل های ریز و درشتی که ما را به سوی موفقیت و شادکامی هدایت می کند.
یک مدیر علاوه بر توانایی های برنامه ریزی ، تصمیم گیری ، هدایت ، نظارت و مشارکت در امور سازمانی ، می بایست قدرت و شهامت اجرا ، نیز داشته باشد. او باید قابلیت به فعلیت درآوردن تصویر نوشتار و صورت جلسات را داشته باشد تا توان حرکت رو به جلو را داشته باشد.
با صِرف بیان نظریه ها و تئوری ها و حاصل تجارب دیگران ، نمی توان سازمانی را مدیریت نمود و یا آن را به اهداف گوناگون و مورد نظر هدایت کرد.
مدیر فردی است که با قدرت اجرایی خود در بین نقش های گوناگون سازمان ، چنان تقسیم کار می کند که هر نقش برای رسیدن به اهداف
مورد نظر ، تمامی قابلیت های ذاتی و اکتسابی خود را به کار می گیرد. مدیری شایسته است که برای اجرا ، اولویت اول قائل باشد و با تلفیق تمامی پتانسیل های نیروی انسانی و ساختار و واحدهای اداری ، رسیدن به اهداف مورد نظر را ترجیح دهد. او برای این کار لزومی ندارد تا
همه چیز را به نام خود تمام کند ، مدیری موفق است که کار تمام شده را با نام تمامی افراد سازمان ، به پایان برساند. یعنی همه در انجام آن نسبت به تخصص و موقعیت خود ، سهم داشته باشند.
یک مدیر شایسته به جای ایجاد فضای خوف و وحشت ، جهت تبعیت کورکورانه و مطیع و مُنقاد کردن افراد در سازمان ، باید هنر جلب پیروی داوطلبانه آنان را داشته باشد. مدیران ، اصولا اگر پشت درهای بسته و بدون هر نوع ارتباط انسانی با دیگران ، رفتار نمایند ، تنها می مانند و در آن سازمان غیبت و سخن چینی و حتی تهمت و افترا زنی ، اوج می گیرد. اما برعکس مدیری که خود عامل به برخی سیاست های سازمانی است و ارتباط مستقیمی با زیرمجموعه خود دارد ، آنان را به سوی خود جلب می نماید و روح صمیمیت و احترام ، حاکم می گردد. رفتار مدیر ، می تواند افراد را در سازمان به اوج نفرت و بی انگیزگی بکشاند و یا در فضای آن ، روح نشاط و همبستگی و گذشت ، مستولی گرداند.
یک مدیر برجسته ، هرگز به مقایسۀ نابخردانه مابین کارکنان خود دست نمی زند و اصولا تفاوت کارکنان را می پذیرد. او انتظارات و توقعات خود را نه بر اساس یک سری اصول خشک و انعطاف ناپذیر ، بلکه بر اساس تفاوت های فردی و میزان توانایی افراد ، تنظیم می نماید. انتظارات او از کارکنان خود بر اساس پست سازمانی و میزان تحصیلات و تخصص و تجربۀ آنهاست ، نه بر اساس زور و منطق کور قدرت مدیریت خود .
مدیر کاردان هرگز کسی را سرزنش نمی کند و به جای بحث دربارۀ این که چه کسی باعث وقفه در پیشرفت گردیده است ، در مورد این که چه چیز مانع پیشرفت است بحث می کند. ما این مشکل را از لحاظ فرهنگی ، در روابط فردی و اجتماعی خود بسیار داریم . همه منتظرند تا به هنگام پیشامد و حادثه ای ، دیگری را سرزنش کنند و یا مؤاخذه نمایند. نوعی برون افکنی رضایت بخش که سهم خود را نسبت به نتایج حادثه و رخداد ، انکار می نمایند. در چنین شرایطی به جای محکوم کردن ، بهتر است روش و یا شیوه های حل مسأله را بیابند.
برخی مدیران در شرایط بحرانی ، برای رهایی خود ، تمام و یا بخشی از تقصیرات حادثه و رخداد را به گردن فرد و یا گروهی می اندازند. در این صورت از ادامۀ مسیر فعالیت باز می ماند. او باید قدرت تشخیص و ذکاوت یافتن موانع حرکت و فاکتورهای پیشرفت را با تجربۀ مدیریتی خویش بیابد تا هر چه سریع تر مسیر حرکت باز شود.
1) سایت خبری تحلیلی عصر ایران - کد خبر ۹۱۳۸۰ - 45 جمله مدیریتی از 45 کتاب مدیریت.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
پس از اقدام غیرکارشناسی و بدون مطالعه ادغام مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دفتر وزارتی که منجر به شکل گیری " مرکز امور هماهنگی، ارتباطات و حوزه وزارتی آموزش و پرورش " گردید و انتقاد صریح رئیس انجمن روابط عمومی کشور از وزیر آموزش و پرورش ( این جا ) و سکوت این وزارتخانه را در پی داشت گزارش ها حاکی از اقدام حجت الاسلام علی ذوعلم رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش در مورد ادغام پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش در سازمان پژوهش و برنامه ریزی و ادامه سیاست های حاجی بابایی است.
« صدای معلم » بارها مسئولان وزارت آموزش و پرورش را به مطالعه کارشناسی امور و فرآیندها و پرهیز از هر گونه شتاب زدگی دعوت کرده است .
اگر بخشی احتمالا دچار بحران کارایی و یا ناکارآمدی است راه حلش در حذف نیست .
پیش تر « صدای معلم » نامه ای را در انتقاد از اقدام علی ذوعلم رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی را منتشر کرد . ( این جا )
فهمیه طباطبائی خبرنگار روزنامه همشهری در این مورد گزارشی را تهیه کرده است .