گروه گزارش/
چندی پیش صدای معلم گزارشی را در مورد سخنان و دیدگاه های حجت الاسلام و المسلمین علی ذوعلم در مورد پژوهش و جایگاه آن در آموزش و پرورش منتشر کرد . ( این جا )
این رسانه به برخی رفتارهای سازمانی ذوعلم در این مورد نیز اشاره کرده بود .
ذوعلم گفته است : " علیرغم جایگاه اثرگذار پژوهش و با وجود مبانی نظری سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که اساساً پژوهش و تحلیل را نقطه آغاز برای تعلیم و تربیت تلقی کرده است، در وزارت آموزش و پروش از این نقطه فاصله زیادی داریم و جایگاه پژوهش به خوبی تعریف نشده است.
وی با اشاره به اینکه در استانها باید کار با اصلاح ساختار ادامه پیدا کند، گفت: بیتعارف امر پژوهش امروز در آموزش و پرورش بلاصاحب است. پژوهشگاه مطالعات برای خود در حد کلان کارهایی را انجام میدهد و در سازمان پژوهش بخشی برای ساماندهی آنان وجود ندارد. ما در سازمان جمعی داریم که کارهای مدیریتی انجام میدهند و اصلا وارد تولید محتوا نمیشوند؛ امر پژوهش از نظر اعتبار و شخص در جایگاه خود قرار نگرفته است و قطعا هر کار آموزشی و تربیتی باید مبتنی بر پژوهش باشد تا بدانیم کجا ایستادهایم، نقاط ضعف و قوت چیست . "
فرهاد کریمی رئیس پژوهشگاه مطالعات در جلسه اختتامیه یازدهمین گردهمایی معاونین پژوهش و برنامه ریزی، رؤسای گروه های تحقیق و پژوهش و گروه های تحلیل محتوی استان های سراسر کشور که در سیزدهم شهریورماه سال جاری در مجتمع آدینه تهران برگزار شد به گونه ای به این اظهارات پاسخ داده است .
گروه گزارش/
حجت الاسلام والمسلمین علی ذوعلم رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی تاکنون تعدادی نشست رسانه ای برگزار کرده است .
در آخرین نشست رسانه ای مورخ 3 شهریور 1398 صدای معلم در گزارشی نوشت : ( این جا )
"در نشست رسانه ای یکم تیرماه سال جاری بنده از شما پرسش کردم :
جنابعالی ریاست بخش مهم پژوهش در وزارت آموزش و پرورش را برعهده دارید .
کسی که در این حوزه فعالیت می کند باید با ادبیات پژوهش مدار با مخاطبان سخن بگوید .
شما پس از استعفای آقای بطحایی در دومین نشست کارشناسی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی با موضوع" تبیین منطق و فرآیند باز آرایی تشکیلات " با اشاره به شرایط فعلی وزارت آموزش و پرورش و تاکید بر اینکه تغییرات مدیریتی نباید خللی در کار ایجاد کند، فرمودید :
" متاسفانه آقای بطحایی کنارهگیری کرد، ایشان فردی سختکوش، انقلابی و معتقد به تحول بود. او بسیار صریح و با قدرت در مقابله با سند 2030 موضعگیری و از ارزشهای اسلامی و انقلابی دفاع کرد که برخی از این اقدام خوششان نیامد البته مجموعه آموزش و پرورش از کنارهگیری ایشان راضی نبودند ... "
صدای معلم از شما پرسش کرد : این حکم شما بر اساس کدامین قرائن و یافته های پژوهشی استوار است ؟
شما پاسخ دادید :
" از این به بعد حواسم را جمع کنم که دقیق تر حرف بزنم. "
جنابعالی در هفدهمین گردهمایی دبیران کانون تربیت اسلامی استانهای کشور گفته اید :
" جمهوری اسلامی همان طور که حضرت آقا فرمودند در عدم استفاده از ظرفیتها رتبه اول را دارد. حضرت امام یک سرمایه اجتماعی مهم برای ما هستند، هیچ کسی نیست که بگوید من با امام موافق نیستم، این سرمایههای عظیم معنوی و مادی در کشور ما جود دارد. "
در ادامه هم می گویید :
" کدام یک از مدیران ما هستند که براساس پژوهشهای انجام گرفته کار کند؟ "
من وارد بحث محتوایی نمی شوم .
فقط می خواهم مستندات پژوهشی این گزاره ی شما را بدانم .
برای بنده مهم است که رئیس مهم ترین بخش آموزشی کشور که پژوهش نام دارد با ادبیات پژوهش مدار سخن بگوید .
البته مهمان هایی که بنده تاکنون و ظرف این چندماه موفق به زیارت شان در بزم اندیشه شده ام علی رغم ادعای سمت های مهم و راهبردی پژوهشی هنوز با الفبای پژوهش بیگانه اند !
پاسخ رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی به صدای معلم چنین بود :
" شما که صدای معلم هستید در این نشست باید مهم ترین مسائل آموزش و پرورش را از ما سوال کنید .
درست است ؟
بر اساس چه پژوهشی به این رسیدید این سوالاتی که مطرح کردید اصلا سوال آموزش و پرورش است ؟
آیا پژوهشی کردید ؟
مدیر صدای معلم پاسخ داد که این پرسش ها بر اساس سخنان ، عملکرد شما و وظایف سازمانی شما بوده است .
ذوعلم گفت که هم ما باید پژوهش مدار سخن بگوییم و هم پورسلیمان .
پورسلیمان نمی تواند بگوید که من هر چه دلم می خواهد می گویم و شما باید بر اساس مر پژوهش حرف بزنید .
این مطلب را من قبول نمی کنم .
این واقعا تبعیض است !
برداشتم این است سوالاتی که دوستان مطرح کردند کم و بیش سوالاتی است که در صحنه آموزش و پرورش و میان دانش آموزان و بین معلمان مطرح است .
شما که نمی توانید مرا مواخذه کنید !
مدیر صدای معلم پاسخ داد که کار خبرنگار همین است .... "
" هیچ کس را ندیدم که این کتاب را خوانده باشد. حتی همان آقای ذوعلم کتاب را نخوانده بود. گفته بود تندروی شده. یعنی چه تندروی شده.
آقای محترم !
بروید کتاب را بخوانید !
بخوانید و بگویید دقیقا کجای این متن تندروی شده است ؟ فقط عنوان را دیدید !
بدون این که متوجه باشید عنوان ایده مفهومی تئوریک است. "
ذوعلم در مورد جایگاه پژوهش در آموزش و پرورش سخنانی ایراد کرده است که می خوانیم .
اول شهریور جعفر پاشایی، مدیرکل آموزش و پرورش استان در حاشیه جلسه شورای آموزش و پرورش گفت: «همزمان با بازگشایی مدارس در مهر ماه سال 98، آموزش زبان ترکی در برخی مدارس آذربایجان شرقی به صورت پایلوت تدریس میشود.» اگر گفته این مدیر را جدی بگیریم و مدت زمان اندک باقی مانده تا بازگشایی مدارس را برای تهیه تدارکات، متریال و مدرس برای اجرای این طرح کافی بدانیم شاید بی ربط نباشد که روی پیشنهاد نگارنده در خلال پروسه نیز فکر کنند.
1- مقدمه
انسان در طول حیات خود از هزاران سال پیش برای نشان دادن زبان خود به صورت پایدار و بیان تفکرات خود ناگزیربه استفاده از خط بوده است. برای ثبت و ضبط دانش و به مکتوب درآوردن آنها از خط به صورت های مختلف سود برده است. از همه مهم تر، از خط در ثبت کتابهای آسمانی و نیز تاریخ و ادبیات سود برده است. خط پدیده ای است که بعد از زبان به وجود آمده است حتی امروز زبانهایی در قبایل افریقایی وجود دارد که سیستم نوشتاری ندارند. اشکال، علایم و سمبل هایی که بشر به عنوان خط مورد استفاده قرار می داده در طول حیات انسان دچار تغییر و تکامل گشته است ولی تغییر خط به اندازه صورت شفاهی زبان نبوده است و این می تواند توجیه کننده رابطه ناهمگون بین صداها و حروف در بیشتر زبانها باشد. به زبان دیگر ، خط مقاومت زیادی در برابر تغییر نسبت به فرم گفتاری زبان داشته است. خطوط زبانها به صورتی که امروزدیده می شود نبوده است. در خطوط امروزی رابطه بین صداها و حروف قراردادی بوده و رابطه ای معنادار نمی باشد. بطوری که از قدیم الایام سواد خواندن و نوشتن به معنی آگاهی از این رابطه و توانایی تشخیص و خواندن این علایم و نوشتن شکل آنها می باشد.
خط در تکامل خود از مراحل مختلفی عبور کرده است و در تمام این پیشرفتها دست توانای بشر دخیل بوده است. نمودار زیر این تکامل و مراحل آن را نشان می دهد:
انسان در مراحل ابتدائی تمدن برای ثبت زبان خود از سیستم تصویرنگاری استفاده کرده است: به این صورت که برای نشان دادن یک شی تصویر آن را رسم و یا نقاشی می کرد. شکل هر چیزی نمایانگر آن چیز بود. برای مثال ☼ برای نشان دادن خورشید به کار می رفت. در این سیستم رابطه ی بین شکل و خود شی قراردادی نیست بلکه طبیعی می باشد. به بیان دیگر با دیدن شکل می توان به خود شی پی برد. وقتی این تصویر در طول زمان حالت پایدار و ثابتی مانند شکل ¤ به خود گرفت، به غیر از خورشید نشانگر معانی دیگری مانند گرما، روشنایی و روز که بیشتر انتزاعی بودند، شد. از این مرحله به عنوان سیستم نوشتاری اندیشه نگار (تصورنگار) نام برده می شود(یول، 1985).
در مرحله ی بعد یعنی کلمه نگاری هر شکل نماد یک کلمه است. در این سیستم، دیگر رابطه ی بین نماد نوشتاری و شی طبیعی نیست بلکه کاملاً قرار دادی شده و از شکل نوشتاری نمی توان شی یا پدیده را حدس زد. خط میخی که در حدود 6000 سال قبل به وسیله ی سومریان که در بخش هایی از جنوب عراق امروزی ساکن بودند استفاده می شد بهترین نمونه برای این سیستم نوشتاری می باشد. آخرین حلقه ی این سیر تکامل که یکی از اساسی ترین پیشرفتها در زمینه خط می باشد تبدیل سیستم نوشتاری هجانگاری به الفبا نگاری بود. در این سیستم هر علامت نمایانگر یک صدا است. اما در این تکامل بعضی زبانها بیشتر از مرحله کلمه نگاری تکامل نیافته اند. برای مثال سیستم نوشتاری کلمه نگار را تا حدود زیادی می توان در زبان چینی امروز یافت. در این سیستم نوشتاری هر سمبل و کاراکتر نشان دهنده معنی یک کلمه می باشد و آواهای زبان گفتاری را نشان نمی دهد که نتیجه اش بیشتر شدن تعداد علایم در ایم سیستم نوشتاری می باشد. سیستم نوشتاری بعضی زبانها مانند فارسی یا عربی تکامل شان در گذر ازمراحل تبدیل سیلاب نگاری به الفبا نگاری کامل، متوقف مانده است یعنی به طور کامل الفبا نگار نشده اند. سیستم نوشتاری زبان ژاپنی امروز نیز تا حدودی هجا نگار می باشد. در الفبا نگاری صداهای صامت و مصوت هر دو نشان داده می شود. در سیستم نوشتاری عربی یا فارسی تنها صامت ها نشان داده می شود، به طوری که مثلا در کلمه "بعد" حرف "ب" نمایانگر فقط صدای صامت می باشد و قادر به نمایش صداهای مصوت (صدادار) نمی باشد و می تواند نشان دهنده هجاهای /ba/ ، / /bo یا /be/ باشد. شاید به جرات بتوان گفت که تنها چیزی که برای زبان ترکی نمیتوان تصور کرد نوشتن آن با حروف فارسی یا عربی (رسم الخط فارسی خود از عربی مشتق شده است) است یعنی این قالب و لباس به تن زبان ترکی سازگار نیست. چرا که زبان ترکی گذشته از تفاوتهای آوایی که با زبانهای فارسی یا عربی دارد، دارای دو صدایی است که در هیچ کدام از زبانهای عربی یا فارسی وجود ندارد. این صداها که اوملاوت (umlaut) نامیده می شود شامل /ö/ و /ü/ می باشد اما الفبای لاتین مانند الفبای زبانهای فرانسه، انگلیسی یا آلمانی (دارای 3 اوملاوت) که بطور کامل الفبانگار شده اند از اشکالات بالا مبرا بوده و درآنها هم صامت و هم مصوت نشان داده می شود، اگر چه یک تناظر دقیق و یک به یک بین حروف و صداها وجود ندارد.
2- خط لاتین
زمانی که مصطفی کمال پاشا (آتاتورک) درسال 1929 در راستای مدرنیزاسیون در ترکیه خط لاتین (رومی) را به جای خط عربی معرفی کرد مخالفان بسیاری را علیه خود برانگیخت. اینکه این کار به صورت علمی انجام گرفته و روی تغییر آن تحقیق شده و یا اینکه آتاتورک از این نقیصه خط عربی اطلاع داشته موضوع مورد بحث این مقوله نیست هر چه باشد بعد از گذر سالها و پیشرفت علم در عصر حاضر صرف نظر از پیامدها و عواقب فرهنگی و سنتی، اکثریت علما اتفاق نظر دارند که آتاتورک با تغییر خط به رشد و توسعه خط ترکی کمک قابل توجهی کرده است. از این گذشته با تغییر خط دانش آموزان مقاطع پایین تر از مشکلی به نام دیکته رهایی یافتند چرا که در الفبای ترکی امروز که در کشور ترکیه یا آذربایجان مرسوم است و یک سیستم نوشتاری مدرن و به روز است یک تناظر یک به یک بین صداها و حروف وجود دارد که در کمتر سیستم نوشتاری این ویژگی را می توان یافت. ناگفته پیداست که علمایی همچون ملک الشعرا بهار از اشکالات خط فارسی (اقتباس شده از عربی) آگاه بوده و اختلاف نظر هایی که امروز در باره جدا یا چسبیده نوشتن بعضی کلمات وجود دارد و یا گذاشتن "ی" در آخر کلماتی که به کلمه دیگر اضافه می شوند خود شاهدی بر این مدعاست که خط عربی یا فارسی که از آن گرفته شده دارای اشکالاتی چند است.
همان طور که اشاره شد زبان ترکی دارای دو صدایی است (صداهای اوملاوت یعنی /ö/ و /ü/ و در کلمه هایی مثل bölüm و Türk) که در هیچ یک از زبانهای فارسی یا عربی وجود ندارد. برای نوشتن این صداها معادلهایی در الفبای عربی یا فارسی وجود ندارد. مثال زیر می تواند راهگشا باشد:
بمیر: اول //öl
شو: اول /ol/
نخست: اول/avval/
در فارسی هر سه اینها به یک شکل (اول) نوشته می شود در حالیکه معانی کاملاً متفاوتی دارند.
گذشته از تفاوتهایی که بین فارسی و ترکی از نظر ریشه و شاخه زبانی و طبق بندی زبانی وجود دارد چطور می شود این دو صدا را در الفبای فارسی یا عربی نشان داد؟ از این گذشته ترکی با داشتن این دو صدای مصوت و قرار گرفتن در رده زبانهای پیوندی به سیستم نوشتاریی نیاز دارد که مصوتها را به صورت جداگانه نشان داده و خواندن کلمات طولانی را تسهیل کند. به عبارت دیگر زبان ترکی بیشترین مشخصات زبانهای پیوندی را نشان می دهد. یک زبان پیوندی زبانی است که در آن کلمات به صورت رشته ای طویل از فرمها هستند که به هم می پیوندند. به بیان فنی تر در این گونه از زبانها، وندها و تکواژهای مختلف ممکن است به ستاک یک کلمه پیوسته و به آن معانی مختلف یا مقوله های دستوری متفاوت اضافه کند. مثالهای زیر مساله را بیشتر روشنتر می کند:
1) sevinmediģimden=sevin + me+diģim + den سوینمدیمدن «از دوست نداشته شدن من»
2) hatIrlIyorum =hatir + liyor+ um هاتیرلیوروم » « به خاطر میاورم
3) vereceksiz? ورجکسیز «خواهید داد؟»
4) güldörecidim گلدورجیدیم » «می خواستم بخندانمشان
در این مثالها، با توجه به شکل نوشتاری لاتین و عربی آنها، به خوبی پیداست که برای اشکال عربی تلفظ و اشکال نوشتاری متفاوتی را می توان ارائه داد، چرا که فقط صامت های را نشان می دهد. امّا در نسخه ی لاتین به علت اینکه علاوه بر صداهای صامت مصوت ها را هم نشان میدهد تنها یک تلفظ و یک شکل نوشتاری قابل تصور است که این دقت در این خط را در مقایسه با خط عربی نشان می دهد. شکل نوشتار عربی شماره ی 4 نشان می دهد که می توان «گ» کلمه اول را بصورت «گو» هم نوشت. در تلفظ شکل عربی مثال 4 می توان کلمه را با این هجاها شروع کرد:
gül – gol – göl – gal – gel – gul.
3- اشکالات خط فارسی
مسعود خیام در کتاب خود "خط آینده: آینده خط تمام اتوماتیک فارسی؟" لزوم تغییر خط فارسی را برای سازگاری آن با دنیای مدرن امروز یادآورشده است.
وی بعضی اشکالات خط کنونی فارسی را به صورت زیر طبقه بندی می کند:
- تعداد حروف تشکیل دهنده آن با دقت مشخص نیست.
- دارای حروف صدادار یا مصوت کوتاه در زنجیره خط نیست.
- پیوسته نویس است و حروف به یکدیگر می چسبند.
- راست نویس است.
در واقع مشکلات خط کنونی فارسی از همان سرآغاز الفبا شروع می شود و حتی در مورد تعداد حروف الفبای این خط اتّفاق نظر وجود ندارد. کتابهای درسی تعداد حروف الفبا را 32 عدد می دانند در حالی که معین آن را 33 می خواند (ص 30). و در جای دیگری می نویسد: «در حال حاضر هدف اصلی گام های تکاملی کلیه خطوط دنیا برقراری استانداردهای عمومی و رسیدن به سرزمین نهایی خط اتوماتیک است. خط کنونی فارسی از چنین ایده آل کاملی فرسنگ ها فاصله دارد. بر خلاف تصور بعضی ها که خیال می کنند ریاضیات را می شود از راست نوشت چپ نویس شدن ریاضیات به دلیل سلیقه شخصی نیست. دور بودن دست راست از قلب باعث شده باربری بیشتری داشته باشد و به این ترتیب اکثریت انسانها راست دست شده اند. در حرکات افقی دور شدن دست از بدن به کارآیی ان می افزاید. نمونه ملموس این سخن را موقع کشیدن آرشه روی سیم های ویلون می توان نشان داد. کشیدن خط از وسط به سمت راست برای دست راست به معنای دور شدن از بدن و راحت تر از جهت دیگر است. به این دلیل است که در هندسه و نهایتاً در مهندسی جهت خطوط افقی از چپ به راست است. این خطوط محورهای چپ به راست را تولید می کند. محور یک بعدی طول ها از چپ به راست است و یکی از وظایف ریاضیات چپ نویس مدرج کردن همین محور است....» (ص 8)
گذشته از اشکالات بالا در سیستم نوشتاری زبان فارسی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
مشکل سیستم نوشتاری فارسی زمانی زیاد به چشم می خورد که بخواهیم برای اتوموبیلها پلاک بنویسیم: از آنجایی که ارقام فارسی چپ نویس بوده و حروف آن راست نویس می باشد، لذا وقتی این دو به صورت ترکیبی نوشته می شوند یک تناقض بین این دو بوجود می آید؛ آیا باید از راست پلاک اتوموبیل را بخوانیم یا از چپ؟ در تایپ نویسی با کامپیوتر نیز این مشکل خود را به هنگام درج کردن تاریخ یا شماره ها و ارقام مختلف بین خطوط مانند شماره تلفن نشان می دهد. به طوری که برای تایپ شماره تلفن 22245378-0481 ابتدا باید شماره 22245378 را نوشته و بعد از گذاشتن خط تیره شماره 0481 را درج کرد. حتی برای برنامه نویسان کامپیوتر و طراحان صفحات وب این مساله مشکل ساز می شود. برای نوشتن ارقام یا فرمول ها در شیمی ، فیزیک و ریاضی مشکل حادتر می شود چرا که همه کم و بیش این مشکل را در مدرسه و دانشگاه تجربه کرده اند. یک معلم فیزیک برای تایپ سؤالان پایان ترم خود با کامپیوتر شخصی اش به علت دوگانگی در راست نویس بودن حروف و چپ نویس بودن اعداد دچار مشکل شده و اشتباهات تایپی خواهد داشت. وجود چندین نوع املا برای کلمات فارسی و اختلاف نظر در مورد آنها که هنوز به قوت خود باقی است از دیگر مسائل رسم الخط فارسی است. این اختلاف نظرها باعث به وجود آمدن آثاری همچون «غلط ننویسیم» می شود که می خواهد درست نوشتن املای کلمات را به مردم یاد دهد. در فرم نوشتاری ترکی با الفبای فارسی (برگرفته از عربی)، این صورتهای مختلف املا برای یک کلمه بیشتر می شود. نمونه بارز آن را می توان در آثاری مانند "حیدربابا" یافت که املای بعضی کلمات آن هنوز صورت ثابتی پیدا نکرده است. یا در ادارات و بانکها و نیز کامپیوتر که یک پدیده جدید است باز هم مشکل در خط پدیدار می شود. بودن چندین حرف برای یک صدا از دیگر مشکلات خط فارسی می باشد ؛ به طور مثال صدای/s/ با سه حرف س، ص و ث نشان داده می شود در حالی که بر خلاف عربی که این حروف تلفط متفاوت داشته و متمایز کننده معنی هستند تلفظ و ادا و مخرج همه آنها در فارسی عین هم است. یا "اتاق" به دو صورت "اطاق" و "اتاق" نوشته می شود که زائد بودن بعضی حروف در فارسی را نشان می دهد که علتش می تواند تغییر خط قدیم فارسی به عربی باشد چرا که در عربی این سه حرف دارای سه صدای متفاوت می باشد در حالی که در زبان فارسی این سه شکل همه در تمام بافت های زبانی و واجی به یک شکل تلفظ می شوند. می توان از تجربه بعضی کشورها (مخصوصاً اسپانیولی زبانها) در اقدام به حذف یک یا چند تا از حروف زائد و اضافی و سادهتر کردن سیستم نوشتاری خود، سود برد. همانطور که اشاره شد در عربی حروف /ز/، /ذ/، /ظ/ و /ض/ مخرج و تلفظ های کاملا متفاوت دارند. حتی افرادی مانند ملک الشعرا بهار و سعید نفیسی به لزوم تجدید نظر در سیستم نوشتاری فارسی معتقد بودند. صادق هدایت و مجتبی مینوی نیز معتقد به خط تک نمادی چپ نویس برای فارسی بوده اند.
راقم این سطور خود نیز نه تنها از طرفداران تغییر خط ترکی در ایران به لاتین است بلکه همچون نویسنده "خط آینده" اعتقاد دارد که خط فارسی نیز می تواند تغییر یافته و سادهتر شود. بد نیست بدانید که قبل از رسم الخط عربی خط فارسی خط اوستا بوده که از خط های بسیار پیشرفته در طول تاریخ بوده است و دارای 44 حرف بوده ه هم صامت ها را نشان می داده و هم مصوت ها را تغییر یابد.
ضمنا بحث نیم فاصله در تایپ و آشنا نبودن تایپیستهای کتابهای درسی با نقطهگذاری را هم باید به این لیست اضافه کنیم. برای مثال هنوز هم در بعضی از کتابهای درسی یک فاصله (Space) قبل از نقطه آخر جمله درج میشود که اشتباه است.
از طرفی تجربه موفق ترکیه و جمهوری آذربایجان در به کارگیری الفبای لاتین می تواند در تبدیل الفبای فارسی یا عربی که برای نوشتن زبان ترکی آذربایجانی در ایران رواج دارد مورد استفاده قرار گیرد. از این گذشته با توجه به این نکته که محصولات نوشتاری و فرهنگی از قبیل روزنامه ها و مجلات که به زبان ترکی و با الفبای فارسی در ایران نوشته شده به علل مختلف سیاسی و فرهنگی از نظر کمی در حد قابل ملاحظه ای نیست لذا این مساله، تغییر خط ترکی به لاتین را تسریع بخشیده و منتقدان و مخالفان کمتری را در پی خواهد داشت. با توجه به پدیده تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات و نیز متنوع شدن وسایل ارتباطی مانند موبایل، ماهواره و اینترنت مردم قبلاً شروع به استفاده از این خط کرده اند نمونه روشن آن را در پیامهایی که مردم از طریق موبایل (SMS) یا در اینترنت و فرستادن ایمیل یا پیام وبه خط انگلیسی و به زبان فارسی (اصطلاحا پینگلیش) یا ترکی می فرستند به عینه می توان دید. لذا زمینه برای تبدیل خط ترکی به لاتین آماده شده است. فقط به تلنگری نیاز است که این مسیر تاریخی را عوض کرده و جرات شروع کردن را به خود بدهد. کارشناسان و مولفان در استان با تالیف کتاب های درسی با رسم الخط لاتین می توانند آغاز کننده این حرکت باشند. همچنین کانال های تلویزیونی محلی ترکی آذربایجانی، روزنامهها و مجلات و کتابهایی که به زبان ترکی منتشر می شود می توانند با چشم پوشی از تعصبات بیجا و به صورت علمی استفاده از این سیستم نوشتاری را شروع کنند. البته قبل از آن باید یک توافق بین نویسندگان برای شکل نوشتن بعضی صداها حاصل شود به طور مثال فتحه با کدام یک از حروف لاتین نوشته شود. راه حل آنی می تواند استفاده و کپی برداری از حروفی که در جمهوری آذربایجان استفاده می شود باشد. چرا که باعث یکدستی حروف ترکی شده و منافع بیشمار فرهنگی را نصیب مردم ترک زبان خواهد کرد و ترک زبانان آذربایجان ایران خواهند توانست از محصولات نوشتاری که به خط لاتین و به زبان ترکی است سود ببرند.
در خاتمه، علاوه بر آن چه گذشت یک کار خوب دیگر هم باید انجام شود: نامهای زیبای ترکی آذربایجانی مخصوصا نام مناطق جغرافیایی، روستاها، بخشها و شهرها که دارای هویت و معنی هستند و با بدسلیقگی و مغرضانه فارسیزه شده، یا به فارسی ترجمه یا گرته برداری شده اند باید در متون و اسناد به تلفظ و املای اوریژینال و اصلی و واقعی خود که قرنها به این نام های خوانده می شدند بازگردانده شده و در کتاب های درسی از این نامهای اصلی استفاده شود. بیشتر این نامهای تحربف شده هنوز بعد از یک قرن جا نیافتاده است و باید دور ریخته شوند. بیشک مدیر محترم آموزش و پرورش با اختیارات و تیم کاری و نگاه علمی که دارد میتواند از پس این دو برآید. گذشت زمان نشان خواهد داد ...
منابع
1- خیام، مسعود (1373) خط آینده: آینده تمام اتوماتیک فارسی. تهران: نگاه
2- فالک، جولیا اس. (1371) زبان شناسی و زبان. مترجم: خسرو غلامعلی زاده.مشهد: آستان قدس رضوی
3- باطنی، محمدرضا (1369) رابطه خط و زبان. تهران: فرهنگ معاصر
4. Crystal, David 1992. Language & Languages. Oxford: Balckwell Publishers
5. Crystal, David 1991. A Dictionary of Linguistics and Phonetics. Oxford: Balckwell Publishers.
6. Fromkin, V. Rodman, R. 1988. An Introduction to Language. Florida: Dryden Press.
7. Yule, Grorge. 1996. The Study of Language. Cambridge: Cambridge University Press.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم :
لازم به توضیح است علی رغم اننشار نامه ها و مطالب انتقادی در مورد وضعیت هنرستان های فنی و کار و دانش در این رسانه تاکنون اداره کل دفتر آموزشهای کار و دانش وزارت آموزش و پرورش و سایر مسئولان نسبت به مسائل مطروحه پاسخ گو نبوده اند .
« صدای معلم » آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .
برگ نوا تبه شد و ساز طرب نماند ای چنگ ناله برکش و ای دف خروش کن
در چهار مقاله نظامی عروضی واقعه ای توصیف شده است که خلاصه اش چنین است :
پادشاه سامانی ، امیرنصر ، با ملازمان و خدمه برای تفریح از بخارا به هرات رفته بود ، به دلیل آب و هوای خوش و تفرجگاه زیبا ، این سفر به درازا می کشد . خدمتکاران و همراهان از دوری خانواده دلتنگ می شوند و تمایل به بازگشت به بخارا دارند ولی جرات ندارند به امیر خواسته خود را بگویند . از این رو دست به دامان رودکی – شاعر معروف قرن چهارم - می شوند که از ملازمان شاه در این سفر است . رودکی چنگ برمی گیرد و می نوازد و شعر دل انگیز « بوی جوی مولیان را » با صدایی خوش می خواند تا شاه را به سوی بخارا ترغیب کند . شعر و آواز و نوای چنگ آن چنان شاه را منقلب می کنند که فوری از جا برمی خیزد و پای در رکاب می گذارد و قصد رفتن به بخارا می کند و.....
اگر حتی این روایت به گونه ای اغراق آمیز توصیف شده باشد و خطای تاریخی هم در آن باشد اما یک پیام را منتقل می کند :
تاثیر موسیقی و صوت خوش بر انسان .
در ادبیات ما از تاثیر موسیقی بسیار گفته اند . سعدی و حافظ هم از تاثیر موسیقی غافل نبوده اند .
اُشتر به شعر عرب در حالت است و طَرب // گر ذوق نیست ترا گژ طبع جانوری ( سعدی )
رَباب و چنگ به بانگ بلند می گویند // که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید ( حافظ )
موسیقی یکی از قدیمی ترین هنرها در جوامع بشری بوده است . استفاده از موسیقی در کلیسا و نیز در ایران پیش از اسلام ، سرودهای مذهبی گاثها ، مؤید این نکته است که موسیقی کارکردهای مذهبی داشته است . در خواندن اشعار حماسی نیز موسیقی برای تاثیرگذاری بیشتر به کار گرفته می شد . بعدها در هنر تعزیه نیز تاثیرپذیری از موسیقی را می بینیم .در خواندن ادعیه ، اذان ، مدیحه و نوحه سرایی همه به نوعی از موسیقی الهام می گیرند .
حضور خوانندگان و نوازندگان در دربارها و همراهی شعر با موسیقی مؤید این واقعیت است که هنر موسیقی در فرهنگ ما پیشینه دارد. تاثیر موسیقی در فیلم و نمایش نیز غیرقابل انکارست .
امروزه بسیاری از روانشناسان بر این باورند که موسیقی در افزایش مهارت های یادگیری ، اجتماعی و رشد عاطفی کودک مؤثر است . در مهدکودک ها و در برنامه های آموزشی کودکان ، بسیاری از آموزه های تربیتی را در قالب شعر به کودکان آموزش می دهند. زیرا داشتن ریتم و وزن ، کودک را به وجد می آورد .
همان طور که از دیدن یک منظره زیبا ، یک اثر هنری مانند تابلو ، مجسمه و حتی خط زیبا ، لذت بصری برای انسان حاصل می شود ، از شنیدن یک صوت دل انگیز و نوای موسیقی نیز ، احساس خوشایندی به انسان دست می دهد . همین امر موجب شده است که موسیقی را غذای روح بنامیم . امروزه استفاده از موسیقی درمانی ، یکی از شیوه های کاربردی در حوزه روانشناسی است .
جایگاه موسیقی در نظام آموزشی
در بسیاری از کشورها در برنامه آموزشی مدارس ، درسی با عنوان هنر گنجانده می شود که موسیقی هم در آن مجموعه جا می گیرد . دانش آموزان می توانند بنا به سلیقه خود یک رشته از مجموعه هنر را انتخاب کنند و آموزش ببینند. .
در نظام آموزشی ما نه واحد درسی به عنوان موسیقی تعیین شده و نه استفاده از موسیقی را در مدارس مجاز کرده ایم . اصولا صحبت از موسیقی در مدارس به گونه ای تابو محسوب می شود .
در مدارس ما برای اجرای هرگونه مراسم سوگواری ، روضه خوانی ، برگزاری احیا ، راهیان نور ، دعوت از کارشناس دینی و برنامه هایی از این قبیل هیچ محدودیتی نیست اما اجرای یک سرود ملی میهنی امکان پذیر نیست .حتی به مناسبت جشن نوروز هم صدای ساز و آوازی به گوش نمی رسد .
مراسم صبحگاهی می تواند با یک موزیک شاد و یا نرمش همراه با موزیک ، در آغاز روز ، انرژی مثبتی برای دانش آموزان ایجاد کند اما این مراسم به صورت خشک و رسمی برگزار می شود. دانش آموزان خواب آلود به اجبار باید در این صف حضور یابند . دعای روز هفته را بخوانند و نصایح معاون پرورشی یا معاون آموزشی را بشنوند . در مناسبت های خاص شعار« مرگ بر .... » هم سر می دهند .
اگر هم برنامه ای به مناسبت های اعیاد مذهبی در مدارس برگزار شود ، تنها هنر مجاز در این برنامه ها ، مداحی است ؛ این برنامه ها معمولا با ذائقه مدیران و معاونان پرورشی اجرا می شود اما واقعیت این است که سلیقه اغلب نوجوانان با سلیقه معاونت های پرورشی ، تفاوت های زیادی دارد .
نتایج کارهای فرهنگی در حدود چهل سال بعد از انقلاب ، نشان می دهند معاونت های پرورشی نتوانسته اند بر ذوق و سلیقه نوجوانان تاثیرگذار باشند. این را از پوشش ظاهری دانش آموزان در خارج از مدارس و سلیقه آنان در انتخاب موسیقی ، مدل مو و لباس به خوبی می توان مشاهده نمود .
حدود چهل سال است که نظام آموزشی مدعی است شیوه های تعلیم و تربیت دینی را اجرا می کند و با این هدف ، صدای هر سازی را خفه کرده اند . حتی در جشن ها و مناسبت های خاص ، یک سرود میهنی در مدارس طنین انداز نمی شود .
واقعیت انکار ناپذیر اینست که نظام آموزشی با دیدگاه های صرفا ایدئولوژیک نتوانسته است الگوهایی مناسب در حوزه هنر ارائه دهد . تربیت دینی نه تنها در مدارس که از تمام رسانه های کشور به ویژه صدا و سیما به وفور تبلیغ می شود اما این حجم از تبلیغات در راستای یک سلیقه است و تاکنون نتوانسته است با ذائقه اغلب جوانان همسو شود . سلیقه ای که موسیقی و برنامه های مورد پسند اغلب جوانان را ممنوع می داند . مجموع این محدودیت ها ، اشتیاق نوجوانان را به موسیقی بیشتر کرده است . استقبال نوجوانان از آموزشگاه های خصوصی موسیقی گویای این واقعیت است.
در حالی که برای برگزاری اردوهای راهیان نور برنامه ریزی های ویژه صورت می گیرد و معمولا کلاس های درس یک روز کامل تعطیل می شود و برای برنامه های سوگواری نیز برنامه ریزی صورت می گیرد ولی هیچ گاه برای یک اجرای موسیقی و سرود در مدارس برنامه ریزی نمی شود .
نشاط را به مدارس بیاوریم
بدیهی است وضعیت موسیقی در مدارس ، تحت تاثیر وضعیت موسیقی در کل جامعه است . سیاست گذاران فرهنگی تا کنون نتوانسته اند با موسیقی برخورد درستی داشته باشند .
حدود چهل سال است صدا و سیما تکلیف خود را با موسیقی روشن نکرده است . هنوز در سیمای جمهوری اسلامی ، آلات موسیقی در لابه لای گل ها پنهان می گردند که دیده نشوند اما صدایشان شنیده می شود !
هنوز در شهرستان ها مجوز برگزاری کنسرت - بعد از طی مراحل قانونی - لغو می شود و هیچ مرجع قانونی در این زمینه پاسخگو نیست. ظاهرا کسانی قدرت لغو موسیقی را دارند که قدرت اجرایی شان بالاتر از نهادهای فرهنگی مجوز دهنده است !!
هنوز نهادهای سیاست گذار در حوزه فرهنگ ، امکان ورود استادان و کارشناسان برجسته موسیقی را ، به رسانه فراهم نمی کنند . علاوه بر اینها بعضی از هنرمندان را تحریم هم می کنند .
در حالی که در اغلب شبکه های صدا و سیما میزگردها و پرسش و پاسخ های فقهی به تکرار برگزار می شود ، برنامه های تخصصی در حوزه موسیقی به ندرت برگزار می گردد .
اعمال سیاست های سختگیرانه در برخورد با هنر و به ویژه موسیقی ، زمینه رواج هنرهای کم مایه و ضعیف را فراهم می کند . همان چیزی که آن را موسیقی زیرزمینی می نامیم . هر چه محدودیت ها در یک جامعه بیشتر شوند ، زیرزمینی ها هم بیشتر رشد خواهند کرد .
بدیهی است با این نوع سیاست گذاری های فرهنگی در جامعه ، مدارس که تابع قوانین سختگیرانه تری هستند ، نسبت به موسیقی ، محافطه کارتر از دیگران عمل می کنند.
نظام آموزشی ما به تحولی بنیادین نیازمند است . هم در شیوه های آموزش ، هم در محتوای کتابهای درسی و هم در سلیقه های فرهنگی حاکم بر این نهاد .
مؤلفان کتاب های درسی ، انبوهی از معلومات را به صورت محفوظات برای دانش آموزان تدارک دیده اند که بخش زیادی از آنها کاربردی نیستند و موجب خستگی دانش آموزان می شوند .
با این راهکارها می توان تا حدودی فضای مدارس را شاد کرد :
* استفاده از موسیقی و یا خواندن سرود محلی در برنامه های صبحگاهی یا مناسبت های ملی
* پژوهش گروهی در زمینه موسیقی اقوام ( در درسهایی مثل علوم اجتماعی ، درس آزاد کتاب فارسی و کتاب نگارش )
* نواختن یک ساز در برنامه های مناسبتی توسط نوجوانانی که در نواختن ساز مهارت دارند
* طرح موضوعاتی در ارتباط با موسیقی در کتاب های درسی مانند ارتباط شعر و موسیقی ، تاثیر موسیقی بر انسان ، آشنایی با پیشینه موسیقی و.....
* تشکیل گروه های هنری در رشته های مختلف
* پخش موسیقی مناسب با فضای مدرسه در زنگ تفریح
* برگزاری مسابقات هنری ، ورزشی ، کتابخوانی و.....
* استفاده از رنگ های شاد در فضای مدرسه
* حذف شعار ( مرگ بر .... ) از مدارس
البته برگزاری بسیاری از این برنامه ها نیازمند بودجه اضافی است که معمولا در مدارس دولتی تامین نمی شود .
اگر متولیان فرهنگی جامعه بتوانند با اجرای سیاست های مناسب ، نشاط اجتماعی را افزایش دهند ، طبعا این نشاط به مدارس و دانشگاه ها هم خواهد رسید .
البته نشاط اجتماعی ، محصول عوامل متعددی است که مهمترین آنها وضعیت اقتصادی ، آزادی های فردی و اجتماعی و چشم اندازی روشن برای جوانان در حوزه اشتغال ، مسکن و ازدواج می باشد .
در هر صورت سیاست های فرهنگی حاکم بر جامعه ، به بازنگری اساسی نیاز دارد .
در حوزه شعر ، موسیقی ، طنز ، نقد ، نویسندگی و ... باید به نگرش های متفاوت هم فرصتی برای اظهار نظر داد . تریبون های رسانه ها ، تا ابد نمی توانند در اختیار یک گروه خاص باشند .
اجازه دهیم صداهای دیگر اندیشمندان و صاحبنظران هم شنیده شود . جامعه امروز به دلیل شرایط بد اقتصادی و بحران هایی که از سر گذرانده است ، بیش از پیش به شادی نیاز دارد . سیاست گذاران فرهنگی اگر نمی توانند برای مردم شادی بیافرینند ، حداقل اجازه خلق شادی های کوچک را از مردم نگیرند .
بگذاریم که احساس هوایی بخورد ....
صدای معلم :
کلیپ کوتاهی که در پایین مشاهده می کنید متعلق به "منوچهر پرخیده" است که در ماه های اخیر شروع به خواندن "ربنا" و آهنگ های سنتی و معروف کرده است .
حالا همین شخص در ساری مجوز برگزاری کنسرت گرفته و بلیط های خود را با قیمت پنجاه تا صد هزار تومان به فروش رسانده است...
کلیپ را مشاهده فرمایید .
گروه رسانه/
به نام خدا
فراخوان ارسال مقاله ویژه فرهنگیان
بررسی چالش ها و امکان های اصلاحات آموزشی در مدرسه و در نظام آموزشی ایران بی شک نیازمند مشارکت موثر همکاران فرهنگی است .
بدین وسیله انجمن فلسفه تعلیم و تربیت و دانشگاه تهران ای کلیه نیروهای شاغل در عرصه آموزش و پرورش عمومی مشتمل بر معلمان ، مدیران ، کادر اداری مدرسه ، کارشناسان و مدیران حوزه های اجرایی و تصمیم گیری ، برای شرکت و ارسال مقاله دعوت می کند .
محورهای سه گانه همایش عبارتند از :
- تبیین فلسفی - بنیادی اصلاحات آموزشی
-تبیین فلسفی چالش های اصلاحات آموزشی و پرورشی در ایران
- تبیین و نقد تلاش های اصلاح گرانه در عرصه آموزش و پرورش رسمی و غیررسمی ایران
ذیل محور سوم زیر محورهای موضوعی زیر با توجه فعالیت همکاران فرهنگی تعریف شده است :
الف - بررسی و ارزیابی طرح های مصوب در حال اجرا یا اجرا شده در مدارس : طرح مداوم ، طرح تعالی ، طرح تدبیر ، طرح کرامت و...
ب- چالش های اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش پ
* چالش های عنلی اجرای سند در عرصه مدرسه
*چالش های اجرای سند تحول در عرضه ادارات حوزه ستادی وزارت آموزش و پرورش
ج- چالش های مدرسه در مواجهه با حوزه های ستادی
*موانع اصلاح گری در مدرسه در تعامل با حوزه های اداری
*موانع اصلاح گری در مدرسه در تعامل با نیروهای مدرسه ، والدین و...
*چالش های سیاست گزاری در عملکرد مدرسه
*چالش های تمرکز زدایی و امکان های تمرکززدایی در مدرسه و در سطوح اداری
د-چالش های تمرکززدایی و امکان تمرکز زدایی در مدرسه و در سطوح اداری
د-ظرفیت های موجود مدرسه و بخش های مختلف ساختار آموزش و پرورش برای اصلاحات آموزشی
ه - روایت گری تجربه های اصلاح گری در مدرسه : کامیابی و ناکامی ها
آخرین تاریخ ارسال چکیده مقاله و روایت ها پایان شهریور ماه 1398
با احترام - دبیرخانه همایش دهم - مرداد 1398
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر توسط جمعی از مدیران مدارس در آموزش و پرورش لرستان برای صدای معلم ارسال گردیده است .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .
یادگیری یک زبان خارجی در دوران بزرگسالی سخت میشود. اما اگر یادگیری با ورزش و نرمش توام باشد این روند ممکن است تسهیل شود.
گزارشی از یک تحقیق جدید میگوید که حرکات ورزشی در خلال کلاس درس توانایی افراد برای حفظ و به خاطرسپاری و فهم لغات جدید را تقویت میکند. یافتهها ، شواهدی به دست میدهند که نشان میدهد برای فعال کردن و درگیر کردن مغز بایستی بدنمان را حرکت دهیم.
در سالهای اخیر تعداد زیادی از مطالعات انجام شده روی حیوانات و انسانها نشان داده است که در صورت ورزش هم، یادگیری افراد متفاوت از یکدیگر است. برای نمونه، جوندگان آزمایشگاهی که به چرخهای دوار دسترسی دارند حافظه بهتری نسبت به آنهایی که در یک جا ساکن میمانند نشان میدهند. و دانش آموزانی که در انواعی از فعالیتهای فیزیکی در مدرسه شرکت کنند همواره عملکرد بهتری در امتحانات درسی دارند.
بیشتر دانشمندان فکر میکنند که ورزش بیولوژی مغز را به صورتی تغییر میدهد که باعث انعطاف بیشتر و افزایش قدرت دریافت اطلاعات جدید آن میشود، فرآیندی که دانشمندان از آن به انعطاف پذیری مغز تعبیر میکنند.
اما سوالات زیادی در باره حرکت و یادگیری هنوز بیجواب مانده است: اینکه ورزش قبل از آموزش مفید است یا در طول آن و یا بعد از آن. همچنین چه مقدار و چه نوع ورزشی ممکن است بهتر باشد.
بنابراین برای تحقیق جدید که اخیرا توسط کتابخانه عمومی علوم (PLOS ONE) در بریتانیا منتشر شده است محققانی از چین و ایتالیا توجه خود را روی یادگیری زبان و مغز افراد برزگسال متمرکز کردهاند.
یادگیری زبان موضوعی جذاب است. تقریبا همه ما در سنین کودکی زبان اول یعنی مادری خود را به آسانی فرا می گیریم. ما مجبور نیستیم که آموزش رسمی ببینیم، به راحتی و بدون زحمت کلمات و مفاهیم را جذب و یاد میگیریم.
اما قبل از اینکه به بزرگسالی قدم بگذاریم، مغز به طور کلی شروع به از دست دادن مقداری از توانایی زبانی مادرزادی خود می کند. مغز در نواحی که مربوط به زبان می شود انعطاف کمتری از خود نشان میدهد. در نتیجه برای بیشتر ما یادگیری یک زبان دوم بعد از دوران کودکی سختتر میشود.
برای اینکه ببینند ورزش چه تاثیراتی ممکن است روی این روند داشته باشد، محققان ابتدا 40 دانشجوی چینی مرد و زن را که سعی داشتند انگلیسی یاد بگیرند به کار گرفتند. دانشجویان تا اندازهای با این زبان آشنا بودند اما تا تسلط کامل به این زبان فاصله زیادی داشتند.
سپس محققان دانشجویان را به دو گروه تقسیم کردند. یک گروه به همان روال سابق به یادگیری زبان انگلیسی ادامه داد که عمدتا در جلسات حفظ لغات می نشستند.
گروه دیگر ورزش را هم به جلسات افزودند.
دانشجویان، مخصوصا 20 دقیقه قبل از شروع درسها با سرعتی آرام (تقریبا 60 درصد ماکزیمم توانایی اروبیکی آنها) سوار دوچرخههای مخصوص نرمش میشدند و 15 دقیقه یا بیشتر در خلال آموزش ادامه میدادند.
هر دو گروه لغات جدید را با تماشای کلماتی که از طریق ویدیو پروژکتور روی پرده بزرگ نشان داده میشد به همراه تصاویرشان یاد می گرفتند. مثلا کلمه سیب (apple) با تصویر آن که چیزی گرد و قرمز بود نشان داده میشد. در هر جلسه 40 کلمه به آنها نشان داده میشد که توالی آنها چندین بار تکرار میشد.
در مرحله بعد دانشجویان استراحت مختصری میکردند و سپس یک امتحان از لغات میدادند. برای پاسخ دادن به سوالات دانشجویان با استفاده از یک کامپیوتر به سرعت با زدن کلیدی کلمه را به تصویر درستش وصل میکردند. همچنین به جملاتی که با کلمات جدید درست شده بود پاسخ می دادند، به این صورت که با زدن علامتی نشان میدادند که جمله داده شده درست است یا بیمعنی. مثلا با دیدن جمله «سیب یک دندانپزشک است» (The apple is a dentist.) روی صفحه کامپیوتر یکی از گزینههای «صحیح» یا «بیمعنی» را تیک میزدند.
دانشجویان در طول این دوره که دو ماه طول کشید در هشت جلسه یادگیری واژگان شرکت کردند.
در پایان هر درس دانشجویانی که روی دوچرخهها رکاب زده بودند در امتحاناتی که بعد از هر جلسه برگزار میشد عملکرد بهتری نسبت به آنهایی که بیحرکت در کلاس نشسته بودند داشتند.
این گروه همچنین در تشخیص جملات درست و بامعنی از گروهی که ساکن مینشستند توانایی بیشتری از خود نشان داد، اگر چه این تفاوت تا چند هفته بعد از آموزش ظاهر نشد.
شاید جالبترین چیز دوام و ماندگاری بیشتر لغات و درک مطلب در گروه دوچرخه سواران بود. وقتی محققان یک ماه بعد از دوره از دانشجویان خواستند که برای مرحله نهایی ارزیابی بدون آمادگی و تمرین درسها در این فاصله به آزمایشگاه برگردند، دوچرخه سواران نسبت به آنهایی که بدون حرکت در کلاس نشسته بودند کلمات را بهتر و درستتر به خاطر آورده و درک درستتری از لغات در جملات داشتند.
خانم سیمونه سولپیزیو (Simone Sulpizio) که استاد روانشناسی و زبانشناسی در دانشگاه ویتا سلوت سان رافائل در میلان ایتالیا و یکی از نویسندگان تحقیق است میگوید: «نتایج نشان میدهد که فعالیت فیزیکی در طول یادگیری باعث بهبود آن میشود.»
او میافزاید که بهتر شدن یادگیری با ورزش از کمک به حفظ و به خاطرسپاری فراتر میرود. ورزش همچنین فهم و درک یادگیرندگان زبان از چگونگی کاربرد لغاتی که جدیدا فراگرفته اند را بیشتر کرده و یادگیری را عمیقتر میکند.
با وجودی که این تحقیق روی دانشجویانی انجام گرفت که حرکات ورزشی نسبتا سبک انجام میدادند اما نمی تواند به ما بگوید آیا با دیگر افرادی که انواع دیگری از ورزش را انجام میدهند همان نتایج به دست می آید.
همچنین این تحقیق سرنخی از اتفاقات رخ داده در مغز را که ممکن است باعث تاثیرات مثبت ورزش در یادگیری شود در اختیار ما قرار نمی دهد. دکتر سولپیزیو توضیح میدهد که تحقیقات زیادی در گذشته نشان داده است ورزش باعث ترشح مواد شیمیایی عصبی مختلف در مغز میشود که باعث افزایش تعداد سلولهای جدید مغز و ارتباط بین نورونها می شود. این تاثیرات انعطاف پذیری مغز را بهبود بخشیده و توانایی یادگیری را زیاد میکند.
دکتر سولپیزیو میگوید که از منظر دنیای واقعی، پیامدها و کاربردهای این تحقیق شاید در نگاه اول غیرعملی به نظر برسد. کلاسهای بسیار اندکی با دوچرخههای ثابت تجهیز شدهاند. اما شاید نیاز به تجهیزات ویژه ضروری نباشد.
او میگوید: «پیشنهاد ما این نیست که مدارس یا معلمان تعداد زیادی دوچرخه بخرند، یک پیام سادهتر که میتوانید از این تحقیق به خانه ببرید شاید این باشد که آموزش باید با فعالیت فیزیکی همراه باشد. ساعتها بدون حرکت نشستن بهترین راه برای یادگیری نیست.»
منبع
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید