بدون تردید مهم ترین عنصر موجده تحول در نظام آموزشی " معلم " است .
در واقع در نظام های آموزشی با وجود پررنگ شدن نقش تکنولوژی آموزشی و ابزارهای هوشمند هیچ گاه آن ها جای " معلم " را به ویژه در نظام آموزشی ایران که جایگاه اساسا بر پایه افراد وشخصیت آنان پایه ریزی می شود را پر نخواهند کرد .
و اما بعد مهم در مدیریت منابع انسانی در حوزه آموزش که مهم ترین آن جذب و نگهداشت " معلم " است توجه به نقش راهبردی و تعیین کننده " برنامه " در اداره یک سیستم است .
برنامهریزی، فرآیند سیستماتیک و گام به گامی است که به تعریف، ایجاد و ترسیم فعالیتهای ممکن میپردازد.
برنامه بر اساس نیازهای موجود و طبق فرآیند نیازسنجی سعی می کند تا ضمن اقناع کمبودها بر اساس معیارهای مشخص و شفاف سیستم را به سوی پویایی و خودکنترلی سوق دهد .
با تاسف باید اذعان کرد که وزارتخانه بزرگ آموزش و پرورش در 4 دهه پس از انقلاب اسلامی در بعد جذب و نگهداشت نیرو ( معلم ) اساسا فاقد " برنامه " و " برنامه ریزی " بوده است .
بعضا دوایر و بخش هایی با عناوین و کارکردهای مختلف ایجاد شده اند اما جز اتلاف منابع و تکرار دستاوری برای مجموعه نداشته اند .
تا سال 1404 و بر اساس گفته های مسئولان این وزارتخانه حدود دو سوم نیروهای موجود این دستگاه از سیستم خارج خواهند شد .
مهم ترین تهدیدی که حتی می تواند کلیت یک نظام آموزشی را مورد تهدید و حتی فروپاشی قرار دهد ورود " فله ای " و " برنامه ریزی نشده " نیروها برای گذر از پیچ خطرناک کمبود معلم است .
البته مسئولان وزارت آموزش و پرورش برای آن که کلاس ها در ابتدای سال تحصیلی بدون معلم نمانند و در افکار عمومی و نهادهای نظارتی مانند مجلس متهم به ناکارآمدی و بی کفایتی نشوند سعی می کنند به هر طریق ممکن با تعریفی که خودشان از معلم و پارامترهای آموزشی دارند کلاس ها را اداره کنند اما به این نکته مهم توجه ندارند که پر کردن کلاس به هر طریق و روشی با اصل و مفهوم آموزش تجانس و سنخیتی ندارد و چه بسا هزینه زا و عوارض آن جبران ناپذیر هم خواهد بود .
در این زمینه و به عنوان مصداق عینی می توان به سخنان الهیار ترکمن معاون برنامهریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش اشاره کرد .
ایشان گفته اند : " آموزش و پرورش تعیین کننده شروط استخدام در این وزارتخانه نیست و بر اساس قانون نیروهای کیفی خود را جذب میکند. "
معنای صریح این سخن آن است که وزارت آموزش و پرورش به عنوان برنامه ریز و نهادی که باید در زمینه منابع انسانی پاسخ گو باشد اختیاری در حوزه استخدام و حتی شرایط آن ندارد .
با این حال می خواهد که معلمان کیفی وارد چرخه نظام آموزشی شوند .
ما در آموزش و پرورش با خیل قابل توجهی از نیروها مواجه هستیم که مطابق نیارهای واقعی این دستگاه جذب آن نشده اند و استخدام آنان تابع شرایط و فشارهای بیرونی و سیاسی و... بوده است .
این نیروها هیچ گونه حاصل و آورده ای برای فرآیند آموزش ندارند و به " ناکارآمدی مزمن " در آن دامن می زنند .
حتی " قانون " هم برخی مواقع هم راستا با این ناکارآمدی است .
در حال حاضر وزارت آموزش و پرورش به لحاظ ساختاری مانند سازمان اقماری و نیز تعیین محتوا و... به دستگاه بزرگ و غیرقابل کنترلی تبدیل شده است . ما در آموزش و پرورش با خیل قابل توجهی از نیروها مواجه هستیم که مطابق نیارهای واقعی این دستگاه جذب آن نشده اند و استخدام آنان تابع شرایط و فشارهای بیرونی و سیاسی و... بوده است .
این نیروها هیچ گونه حاصل و آورده ای برای فرآیند آموزش ندارند و به " ناکارآمدی مزمن " در آن دامن می زنند
فشار نامتعارف بر روی وظایف اجرایی کاملا بعد نظارتی آن را تحت الشعاع خود قرار داده و حتی از بین برده است .
اساسا وارد شدن آموزش و پرورش در حوزه جذب و تربیت معلم به علت مشکلاتی که به بخشی از آن ها اشاره شد خارج از توان ساختاری و حتی مفهومی فعلی آن است .
آموزش و پرورش می تواند از پتانسیل دانشگاه های مطرح و کیفی در قالب قرارداد و برون سپاری با تعهدات تعریف شده استفاده کند مشروط به آن که کیفیت ورودی ها توسط دانشگاه تضمین شده و آموزش و پرورش نقش نظارتی خود را به معنای کامل پیاده کند .
پس برای حل معمای مدیریت منابع انسانی در آموزش و پرورش ابتدا باید مرجع مسئول مشخص شود .
تعریف و تببین یک مرکز در داخل این دستگاه متشکل از برنامه ریزان حرفه ای ، علمی و دلسوز بدون آن که نهادهای موازی و غیرپاسخ گو برای اهداف سیاسی و شخصی رویکرد های آن را تحت فشار قرار دهند گام نخست برای علمی کردن جذب و گزینش معلم است .
تعریف ساختاری مستقل و مدنی متشکل از معلمان خبره در قالب " سازمان نظام معلمی " که وظیفه آن احراز صلاحیت ها و شایستگی های حرفه معلمی خواهد بود در کنار تدوین سیاست های درست و منطقی نگهداشت ، بازآموزی و به روز آوری معلمان بدون دخالت معیارهای ایدئولوژیک و سیاسی گام بعدی برای خروج از بن بست فعلی به دور از هر گونه شتاب زدگی و تحمیل هزینه های خودساخته بر چرخه آموزش به عنوان محور " توسعه پایدار " خواهد بود .
نظرات بینندگان
چرا "هنوز" بعد از حدود نیم قرن فکر می کنید آموزش ممکنه برا مسیولان و سیاست گذاران مهم باشه؟! مگر ویرانه آموزش پ و دربدری معلمان و پژوهشگران نخبه مطرود شده و مدیران نالایق و پژوهشکده هایی که حتی یه وبلاگ ندارند و سالن هاشون رو برا عقد و عروسی کرایه میدن و ... رو نمی بینید؟! مگه این همه فساد و رانت خواری سیستماتیک رو در دستگاه به اصطلاح تعلیم و تربیت که در عمل چیزی جز یه بنگاه اقتصادی هست نمی بینید؟! البته نبینید بهتره چون دکتر حسینی - معلممون- این مسایل رو دید و انعکاس داد و آخرین ضربه رو دیروز بهش زد مافیا: سه ماه براش انفصال از خدمت به مردم زدند تا سه ماه حقوق ش رو قطع کنند در این اوضاع گرانی ها بلکه کمتر سرش رو از لاک خودش بیرون بیاره. اکی. این یکی رو خوب اومد مافیایی که صندوقدار بیت المال مردم هم هست! دکتر دیگه از خیانت به مردم حرف نمیزنه - راحت باشید.
چون در امدی ندارد ومحصول آن خیلی دیر جواب می دهد.درنتیجه برای هیچ دولتی جاذبه پول خرج کردن ندارد!
مگر از سر تکلیف واجبار....
پس تشکیلاتی که جاذبه ندارد محصول زود بازده وپولی ندارد چطور باید نیروی نخبه ومتخصص جذب کند تا کارا وتحول گرا باشد.
اگر امروز اراده کنیم که اموزش وپرورش را در اولویت وراهبردها قرار دهیم حداقل یک دهه زمان لازم است تانشانه های از تغییر را در ان ببینیم.
وگرنه وضع بدتر از هرروز قبل خواهد شد.....
در سال 89 آزمونی استخدامی برگزار شد بدون کارنامه و در اخبار ساعت 14 امروز 98/4/25 در اخبار از زبان سرپرست شنیدیم که جذب نیرو دارند بدون آزمون از حق التدریسها و شرکتی ها.
به خدا قسم مالیاتی که به این کم سوادان بی آزمون می دهم حلال ندارم و عذاب الهی را بر آنان خواهانم.
پارتی بازی در مسیر حق التدریس و شرکتی شدن و سپس حقانیتی بی آزمون
آیا این افراد از فردی که بیش از یک فوق لیسانس یا تجربه بیش از 300 واحد درسی دانشگاهی در چند رشته دارد برترند؟
در آزمون برگزار کردن هزار ایراد دارند و چه تهوع آور است بی آزمون! یکی بدتر از دیگری! در حالی که میتوانست یکی بهتر از دیگری باشد
چه معیاری در بی آزمون بودن معیار شایستگی شده؟ حق التدریس بودن و یا شرکتی بودن؟ و یا در آزمون انحصار شده جهاد دانشگاهی شرکت کردن؟ گویا که این جماعت حرفه ای ترین و شایسته ترین معلمانند!
این مسئولان کبک صفتند یا کند ذهن؟