گروه رسانه/
ایسنا نوشت :
" مجید حسینی مشاور سابق قالیباف که گفته میشد تمام فعالیتهای تبلیغاتی او در زمینه عدالت آموزشی برای کاندیداتوری است و او دائما تکذیب میکرد، در نهایت برای انتخابات مجلس ثبت نام کرد.
جالب اینکه مجید حسینی با حضور در فرمانداری مشهد در انتخابات مجلس ثبت نام کرد."
پیش تر ؛ « مهران صولتی » معلم و دانش آموخته ی دکترای جامعه شناسی نوشت : ( این جا )
" سید مجید حسینی استاد دانشگاه تهران است. از مدیران قالیباف بوده و اخبار پراکنده از عزم او برای حضور در انتخابات مجلس آینده حکایت دارد. احتمالا در قالب نواصولگرایی که مدتی است قالیباف پرچم آن را برافراشته است. صریح اللهجه است و حاضر جواب. مصاحبه یا مناظره هایش را با گزاره های ساده و بدیهی آغاز و به پایان می برد. همین هم بر جذابیت او نزد فرهنگیان افزوده است.
در کلیپ زیر « حسینی » می گوید که اگر بودجه آموزش و پرورش دو برابر شود حتی چغندر هم می تواند وزیر این دستگاه شود!
این یعنی اینکه مشکل اصلی پول است که بین اقشار بی صدا از جمله فرهنگیان توزیع نمی شود. تداوم شعار پول پاشی در جامعه که از احمدی نژاد شروع و تا قالیباف و رییسی ادامه یافت. اما به نظر می رسد قضیه آموزش و پرورش کشور کمی پیچیده تر از این حرف های انتخاباتی باشد....
* در آموزش و پرورش مدیریت علمی بیش از اختصاص بودجه اهمیت دارد. سیطره ایدئولوژی در چهاردهه گذشته نه تنها موجب بهبود کیفیت تعلیم و تربیت نشده بلکه اتلاف وسیع منابع را به دنبال داشته است!
* معلمان در ایران تا کنون برای پژواک یافتن صدای شان هزینه های زیادی پرداخته اند ولی تغییر معناداری در وضعیت شان ایجاد نشده است. بیشتر به این دلیل که آموزش و پرورش هنوز به اولویت نظام سیاسی تبدیل نشده است، بنابراین تا اطلاع ثانوی معلمان صرفا به عنوان بخشی از نیروی انتظامی در مدارس فعالیت خواهند کرد!
* اوضاع آموزش و پرورش زمانی درست می شود که در سطح کلان این معادله پذیرفته شود: توسعه ضرورت کشور است و آموزش و پرورش محور توسعه تلقی می شود! بدون پذیرش این گزاره حرف هایی از جنس اظهارات سید مجید حسینی صرفا تبلیغاتی می باشد!
* پوپولیسم در ایران جذابیت زیادی دارد. فهرست کردن گزاره هایی ساده برای رسیدن به نتیجه ای عامه پسند! پیش از هر چیز اما باید پرسید برنامه عملیاتی شما برای گذار از وضعیت کنونی و تحقق وعده های مردم پسند چیست؟!
پایان پیام/
" واسلاو هاول : هیچ چیز مثل گفتن حقیقت در فضای عمومی به حاکم شدن حقیقت کمک نمی کند. ما که از همه طلبکاریم خودمان چه قدمی در این را برداشته ایم؟ "
گروه تشکل ها/
4 سال پیش و در چنین روزهایی بود که تشکل های فرهنگیان و فعالان صنفی مشتمل بر : سازمان معلمان ایران ، مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ، انجمن اسلامی معلمان ایران ، شاخه فرهنگیان حزب ندای ایرانیان ، شاخه فرهنگیان حزب اعتدال و توسعه ،شاخه فرهنگیان حزب اتحاد ملت ، منتخبان فرهنگیان بازنشسته و شاخه فرهنگیان حزب کارگزاران ایران اسلامی ، تعدادی از اعضای معتدل و اصلاح طلب کانون صنفی تهران هم با عنوان فعالان صنفی معلمان گرد هم آمدند تا " میثاق نامه معلمی " را با چند تن از نامزدهای ورود به دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی امضا کنند .
این نمایندگان عبارت بودند از :
خانم ها فریده اولاد قباد و فاطمه سعیدی و آقای داود محمدی.
در نشستی که یکم اسفند ماه 1394 در محل انجمن اسلامی معلمان برگزار گردید ؛ علی محمد مصلحی به عنوان مسئول کمیته ائتلاف فرهنگیان سراسر کشور گفت : ( این جا )
" ما از این نمایندگان می خواهیم که معلم بمانند و در کنار سایر امور نمایندگی ، مشکلات و مطالبات صنفی فرهنگیان و معلمان را فراموش نکنند .
ما از دوستان می خواهیم مانند آقای محجوب که مسائل کارگران را دنبال می کند ، پی گیر مشکلات معلمان باشند .
ما با این دوستان میثاق نامه امضا می کنیم و از آنان به عنوان کاندیداهای ملی فرهنگیان نه فقط در تهران بلکه در همه شهرها حمایت می کنیم .
تنها خواسته ما از این همکاران آن است که در صورت ورود به مجلس به صورت ویژه برای آموزش و پرورش و معلمان وقت بگذارند .
پی گیری این دوستان در مجلس تا حدود زیادی معلمان را از ورود به خیابان ها و هزینه های بعدی معاف خواهد کرد و دیگر شاهد اهانت و تحقیر آنان برای احقاق حقوق شان نخواهیم بود و حضور آنان در مجلس مطالبات و تجمعات معلمان را مدیریت خواهد نمود . "
داود محمدی » دبیر کل انجمن اسلامی معلمان ایران و نامزد مورد حمایت تشکل های معلمان گفت :
بنده به عنوان یک معلم در مدرسه همواره درگیر مشکلات بوده ام . همیشه تبعیض را می دیدیم و این موجب نگرانی ما بود .
همیشه سوال ما این بود که از معلم چه کسی باید دفاع کند ؟
ما از ابتدا فاقد یک تشکیلات منسجم بودیم که از حقوق و مطالبات معلمان دفاع کند .
مثلا در مدارس غیرانتقاعی که حدود 27 سال پیش شکل گرفت معلمان شاغل در آن ها به خاطر نیازشان استثمار می شدند .
بسیاری از حقوق آن ها رعایت نمی شود .
در واقع ، تشکلی نبوده است که از حقوق آن ها و سایر معلمین دفاع کند .
البته ما در انجمن اسلامی وارد این مسائل می شویم اما وضعیت به گونه ای که خیلی سریع مسائل از حالت صنفی به سوی مسائل سیاسی چرخش پیدا می کنند .
باید تشکل ها به صورت کارشناسی و ریز وارد مسائل شوند و برای آن ها برنامه داشته باشند .
بنده به نمایندگی از انجمن اسلامی معلمان نگران دوستان و فعالانی هستم که اکنون در این جمع حضور ندارند .
این دوستان غیر از کار صنفی کار دیگری انجام نداده اند .
این که خلاء کار کجا بوده است به نظرم به این بر می گردد که ما تاکنون فاقد یک تشکیلات صنفی سازمان یافته و منسجم بوده ایم .
دوستان میثاق نامه ای را نوشته اند و اگر توفیق خدمت حاصل شد موظف به پی گیری آنان خواهیم بود و اگر هم موفق به ورود نشدیم در کنار سایر دوستان که موفق می شوند پی گیر مطالبات معلمان خواهیم بود .
باید پی گیری هایمان مدنی و از طرق قانونی و در چارچوب خرد جمعی باشد و برای گرفتن آن باید مبارزه کنیم .
من روی تشکیل " سازمان نظام معلمی " تاکید می کنم .
لازمه موفقیت ؛ کار جدی ، اراده و پشتکار است .
در ادامه ، « فریده اولاد قباد » از دیگر کاندیدهای مورد حمایت تشکل های فرهنگیان گفت :
امیدواریم که در صورت ورود بتوانیم مطالبات معلمان را احیاء کنیم .متاسفانه این مطالبات به حاشیه رفته است و با این که مصوب شده است اما اجرایی نمی شود .
باید بتوانیم پی گیر حقوق فرهنگیان بازنشسته و نیز احیای منزلت اجتماعی آنان باشیم .
« فاطمه سعیدی » سومین کاندیدای مجلس و مورد حمایت تشکل های معلمان از حوزه انتخابیه تهران گفت :
اهل شعار دادن نیستم . کارم را از روستاهای کرمان شروع کردم . 10 سال در محروم ترین نقطه کشور خدمت کرده ام .
34 سال در خدمت نظام آموزشی هستم و به کسوت معلمی ام افتخار می کنم .
برای من منزلت و احترام معلمی مهم است که متاسفانه خیلی کم رنگ شده است .
4 سال در خدمت خانم تندگویان در وزارتخانه بودم . شبانه روزی سایت امور زنان آموزش و پرورش را اداره کردم تا آمار دختران بازمانده از تحصیل ، دختران بد سرپرست و بی سرپرست را استخراج کردیم .
در مورد تغییر رنگ پوشش دختران اولین اقدام توسط امور زنان انجام شد .
من این میثاق نامه را امضا می کنم اما باید بدانید که ما معلمان خود " میثاق نامه مجسم " هستیم و سرمایه ما صداقت است .
من زمانی پیش آقای چهاربند مدیر کل محترم آموزش و پرورش تهران رفتم و به او گفتم که شما نماینده دولت تدبیر و امید هستید و آبروی او هستید .
به ایشان گفتم که مشکلات را احصا کرده و برای آن ها برنامه دارم اما تا الان از ایشان خبری نشده است !
ما چه وارد مجلس بشویم و یا نشویم باید از آن هایی موفق می شوند بخواهیم .
معلمان باید حتما اتاق فکر داشته باشند و حتما باید برای مشکلات برنامه داشته باشند .
موارد مصرح در " میثاق نامه ی معلمی" عبارت بودند از : ( این جا )
" 1- تعمیق و توسعه مشارکت معلمان به جهت تامین منزلت آن ها از طریق حمایت از تشکل های معلمی و تشکیل نظام صنفی به منظور نقش آفرینی عینی در اداره امور مدارس ، مناطق ، ادارات کل و حوزه ستادی آموزش و پرورش
2- تلاش برای اصلاح قانون مدیریت خدمات کشوری و افزودن فصل جداگانه ای به منظور همسان سازی نظام حقوق و دستمزد معلمان از جمله با هیات علمی ، دانشگاه ها و ارتقاء معیشت و منزلت اجتماعی – حرفه ای معلمی
3- تلاش به منظور اصلاح نظام پرداخت حقوق و مزایای بازنشستگان آموزش و پرورش به گونه ای که هر گونه افزایش حقوق و مزایای شاغلین در مورد بازنشستگان هم سطح نیز اعمال گردد ."
« صدای معلم » 5 مهر 1395 در مطلبی با عنوان : " 6 ماه از امضای " میثاق نامه معلمی " گذشت ... 9 پرسش از تشکل های معلمان ! فرصت سوزی تا کی ؟! " چند پرسش مطرح کرد : ( این جا )
" * از زماني که به عنوان بخشي از حاکميت در ائتلاف اسفند 94 ، موفق به کسب چند کرسي نمايندگي در مجلس شديد ؛ به عنوان حلقه واسط بين مردم و مسئولين چه برنامه يا چه برنامه هايي به نمايندگان منتخب خود ارائه نموده ايد ؟
* چند نشست کارشناسي با کدام مسئولين داشته ايد؟
* بر سر چه موضوعاتي با چه مسئولي چانه زني کرده ايد ؟
* چالش هاي چانه زني شما با مسئولين ، چه بوده است؟
* تنگناهاي مسئولين چه بوده است ؟
* راهکارها و پيشنهادات مسئولين چه بوده است؟
* راهکارها و پيشنهادات شما چه بوده است ؟ "
تا کي مي خواهيد فرصت سوزي نماييد ؟
23 تیرماه 1395 ، « صدای معلم » در مطلبی نوشت : ( این جا )
" پیش از انتخابات مجلس دهم ، تشکل های معلمان در نشست های متعدد ضمن دعوت از فرهنگیان و معلمان برای مشارکت ، سخن از مطالبات و مطالبه گری می راندند .
آنان پی در پی موضوع « میثاق نامه » را مطرح می کردند و این که پس از انتخابات مجدانه پی گیر مطالبات آنان خواهند بود .
یکی از این مطالبات ،تشکیل « سازمان نظام معلمی » بوده است .
تاکنون نمایندگانی که از سوی این تشکل ها به مجلس راه یافته اند ، یک کلمه در مورد این میثاق نامه و نیز سازمان نظام معلمی و... در رسانه ها و حتی در مجلس بیان نکرده اند !
« داود محمدی » که قبل از ورود به مجلس رئیس انجمن اسلامی معلمان ایران بود با وجود گذشت بیش از یک ماه از عضویت ایشان در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و تصدی پست نائب رئیسی کوچک ترین اظهارنظری در مورد مسائلی که قبل از انتخابات بیان می کرد ، بر زبان نرانده است !
« فریده اولاد قباد » نیز با آن که کاندیدای اختصاصی تشکل های معلمان بوده است اما تاکنون اظهار نظر جدی در مورد مسائل آموزش و پرورش و معلمان نداشته است و بیشتر در حوزه " زنان " فعالیت کرده است .
البته فاطمه سعیدی در مواردی به موضوع آموزش و پرورش و معلمان پرداخته است اما سایر نمایندگان تشکل های معلمان نیز وضعیت بهتری ندارند ...
حال باید این پرسش را مطرح کرد که اصولا فلسفه تشکیل این تشکل ها برای چیست ؟
این که " انفعال " حالت تقریبا دائمی این تشکل ها باشد و صرفا در زمان انتخابات فعال شوند ؛ چه چیزی را به اذهان متبادر می کند ؟
تشکل ها باید نبض جامعه مرجع باشند و تریبونی برای بیان مطالباتی که پالایش و کارشناسی شده اند باشند .
برای اعتماد سازی و تقویت حس « تشکل یابی در معلمان » باید فعال و در صحنه بود .
آیا تشکل ها در این مدارند ؟ "
به تازگی ، در بیانیه ای « مجمع فرهنگیان ایران اسلامی » به عنوان یکی از تشکل های امضا کننده میثاق نامه معلمی در اسفند 94 به مناسبت اعتراضات آبان 98 آمده است :
" دومین موضوع حساس اجتماعی و سیاسی در روزهای اخیر، آغاز روند اجرایی برگزاری یازدهمین انتخابات مجلس شورای است که مهمترین پویش اجتماعی معطوف به اصلاحات، شرکت فعالانه در انتخابات است.
بنابراین اصلاحطلبان علی رغم وجود برخی محدودیتها و شرایط نابرابر در فرآیند انتخابات، عزم جدی بر شرکت فعال در انتخابات پیش رو را دارند و از آحاد مردم درخواست مینمایند که مشارکت موثری در این مسیر داشته باشند و به کاندیداهایی رای بدهند که بتوانند در مجلسی در تراز نظام جمهوری اسلامی که در راس امور باشد نقشآفرین باشند.
گرچه نوعی سرخوردگی و ناامیدی در طرفداران اصلاح جامعه و نظام سیاسی به خاطر عدم دستیابی به انتظارات علیرغم شرکت فعال در انتخاباتهای سالهای 92 تا 96 به وجود آمده و به نوعی سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان آسیب دیده است ولی باز هم باید مردم را اقناع و ترغیب کرد که حضور پر نشاط در صحنه برای اصلاح امور و بهبود شرایط از طریق صندوق رای ممکن خواهدبود و رویکرد رهاسازی قدرت سیاسی و بازگشت به عرصه جامعه مدنی، تجربه موفقیتآمیزی در طول دو دهه گذشته نبوده است و هر زمان که اصلاحطلبان از عرصه قدرت خارج شده اند. در ادامه نهادهای جامعه مدنی هم ضعیف شدند. "
همچنین « سازمان معلمان ایران » نیز که حضور مستمری در نشست های تشکل های فرهنگیان و حمایت از کاندیداهای ملی معلمان داشت در بیانیه ای که از سوی کمیته انتخابات این تشکل صادر شده است آورده است :
"بی تردید جامعه ی مصیبت دیده، عصبانی، معترض و ناامید را به راحتی نمی توان به پای صندوق های رای کشاند و انصاف و آینده نگری ایجاب می کند که با درک شرایط فعلی و با همدلی با خانواده های کشته شدگان اعتراضات اخیر و با پافشاری بر حق اعتراض و آزادی از انتخابات سخن گفت.
لذا به همین منظور و پس از مرحله نخست یعنی قبل از فرایند ثبت نام با رویکرد انتخابات کنشگرمحور بجای کنشگری انتخابات محور ، سازمان معلمان ایران فضا و شرایط همه جانبه به ویژه اجتماعی و سیاسی را رصد نموده و همسو با جریان مدنی و اصلاح طلب، فعالیت و شرکت مشروط را دستور کار خود قرار داد
سپس ضمن همفکری با مسئولان استانی و در نشست فصلی اخیر برای مرحله دوم یعنی از ثبت نام تا اعلام صلاحیت ها به امید رفع نظارت استصوابی، ثبت نام حداکثری را در دستور کار خود قرار داد و از اعضای توانمند سازمان خواست تا نسبت به ثبت نام اقدام نموده و افراد شایسته را نیز تشویق به ثبت نام کنند.
بی تردید تصمیمات و کنشگری مرحله سوم سازمان یعنی مرحله پس از اعلام صلاحیت ها متناسب با عملکرد شورای نگهبان و هماهنگ با مجموعه اصلاح طلب کشور و بر اساس تصمیم تشکیلاتی مبتنی بر رویکرد سازمان معلمان خواهد بود.
بنابراین سازمان معلمان از همه افراد توانمند به ویژه اعضای این تشکل در سراسر کشور می خواهد در روزهای باقی مانده نسبت به ثبت نام اقدام نمایند. "
تصویر گرفته شده در در فرمانداری پایتخت برای کاندیداتوری در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی 16 / 9 / 1398 :
پایان گزارش/
مقدمه
در هر جامعه ، ارزش و احترام قائل شدن به هر فرد به تناسب میزان انسانیت و اعتقاد و باور او امری واجب است. اگر حریم ها و حدود ها رعایت نشود و یا آنها در هم تنیده شود ، جدایی و تفاوت مابین آنها حذف می شود و به تدریج همه چیز شبیه یکدیگر می شود. اما آنچه که زندگی اجتماعی را باارزش تر و پسندیده تر می سازد ، رعایت حدود و ثغور قوانین ، قواعد ، اصول و حریم جایگاه افراد است. و گرنه دلیلی برای موجودیت مشاغل گوناگون و بیست و چند وزارتخانه متفاوت و حرفه ها و تخصص های گوناگون ، وجود نداشت و همه زیر چتر دولت ، به طور واحد عمل می کردند ، تحصیل می کردند و.... پس تفاوت ها و گوناگونی حریم ها ، قرارداد اجتماعی انسانها برای بهره مندی از تلاش یکدیگر است تا نظم و قانون خدای متعال در بین بندگان او نیز حاکمیت داشته باشد. اما چرا همه ، داوطلب حضور در حریم آموزش و پرورش هستند؟ البته چرایش را همه می دانند اما ظاهرا نتایج را همه یکسان ارزیابی نمی کنند و جهان بینی و اعتقادات تخصصی افراد ، این نتایج را تغییر می دهد. امید که شما مردان و زنان خدا ، این متن را با سعه صدر اسلامی خود بخوانید و آن را ارزیابی کنید.
" مدیر حوزه های علمیه خواهران کشور ؛ حجت الاسلام و المسلمین بهجت پور ، خبر داد: جذب ۱۰ درصدی طلاب در آموزش و پرورش " (1) حوزه ها هم می توانند کانون جهاد و ایثار باشند و بخش اعظم بودجه تبلیغات اسلامی را به ترویج آموزش برای مناطق محروم و عشایری شهرها و استانهای کشور منتقل سازند.
فقط کافی است شورای عالی انقلاب فرهنگی این گفته مدیر حوزه علمیه خواهران را تأیید کند ، دیری نخواهد گذشت که همانند " آزمون لکه ای رُوِرشاخ"،که مرکب روی کاغذ با تا کردن بر روی آن پخش می شود و شکلی خیالی از کس و یا چیزی ، به وجود می آورد ، این جذب به درصدهایی حتی بیشتر از 50 درصد خواهد رسید. البته نیازی به تأیید نیست و این گفته فقط برای سندیت و استحکام نیت است. و گرنه حاج آقای حجت الاسلام و المسلمین بهجت پور ، کی جرأت دارد روی حرف شما حرفی بزند ، مثلا جناب وزیر ، هم قادر نیستند بگویند خیر !
با این تصمیم ، چند هدف با یک تیر تعقیب خواهد شد که برای نیل بدان ، نکات زیر ظرایف نهفته در آن هستند :
1- ظاهرا مسئولان کشوری از عملکرد دبیران پرورشی ، زیاد راضی نیستند و برای ترویج دین و ارائه الگوی ایدئولوژیک ، به کانالی مطمئن تر و حرفه ای تر دست یازیده اند. دبیران پرورشی امروز دیگر مانند اول انقلاب ، انقلابی دو آتشه نیستند و افراد عادی نیز قادر هستند تا دبیر پرورشی گردند ، پس جلوی ضرر را باید گرفت.
2 - علیرغم انکار ایدئولوژی بودن آموزش در کشور توسط عده ای از جمله جناب ذوعلم ، قصد بر آن است قدم هایی محکم و آشکار در تقویت این امر برداشته شود.
3 - چرا طلاب زن ؟ پس طلاب مرد برای مدارس پسرانه لازم نیست ؟ یا مقاومت در برابر دین در بین پسران جامعه ما ، بیشتر از دختران است ؟ و یا دختران ظرفیت های پذیرش دنیای مذهبی را بیشتر از پسران دارند ؟
4 - آموزش و پرورش اگر بدین طریق بهانه تأمین نیرو و جبران کمبود معلم را دارد و از خدا خواسته است :
اولا کمبود معلم داریم نه مدرس مذهبی .
ثانیا فارغ التحصیلان دانشگاه ها در تمامی مقاطع ، در صورت تمایل و علاقه و گذراندن دوره های کوتاه مدت آموزشی ، به خوبی قادرند کمبود معلم را جبران سازند. از سویی دیگر اگر عده ای مخالف هم باشند ، گناه سپری شدن عمر و جوانی نیروهای آموزش دهنده نهضت سوادآموزی ، نیروهای خرید خدمات ، مدرسان مدارس هیئت امنایی ، حق التدریس ها و....... به امید استخدام ، وَبال گردن جذب کنندگان آنهاست.
5 - تداخل در آموزش و پرورش از هر سو و توسط هر نهاد و سازمان مدعی ، فشار انکارناپذیری بر عملکرد کمی و کیفی آن وارد خواهد ساخت.
امروز 10 درصد طلاب می آید فردا ساختار و قواعد حوزه به تدریج در نظام آموزشی رخنه می کند و پس از مدت یک دهه ، پیکر آموزش و پرورش و حوزه ، از یکدیگر قابل شناخت و تمیز نخواهد بود. مؤلفان کتب درسی ، محتوای کتب درسی ، ساعات تدریس هر ماده درسی ، نحوه پوشش دختران دانش آموز و معلم و.... همه چیز زیر نظر آنان تعیین خواهد شد و استقلال نیم بند مدیران مدارس نیز ، کم رنگ خواهد شد.
6 - ما معلمان از این که آموزش و پرورش کشور هر دائم همانند خمیر بازی به شکل و هیبت مورد انتظار دیگران در می آید و یا مانند کرم خاکی بین منقار دو پرنده ، به طرفین کشیده می شود ، خسته گشته ایم ، ما خود نیز دیگر نمی دانیم کیستیم ؟ چگونه هستیم ؟ چگونه باید باشیم ؟ ایده آل و مطلوب چیست ؟ واقعیت ها و سیاست های پنهان از من معلم چیست ؟ ما معلمان جعبه سیاه آموزش و پرورش هستیم و یا غباری بر روی آن ؟ چرا سیاست های با ثباتی در آموزش و پرورش ، حاکم نمی گردد ؟ چرا هر دائم اندک هویت باقی مانده معلم و آموزش را نیز زیر و رو می سازید و اجازه نمی دهید ما خویشتنِ گم شده خویش را بیابیم ، ترمیم سازیم ، احیا کنیم و.......
7 - مشکل شما این است که جرأت و شهامت بیان تعریفی برای معلم را ندارید. آموزش و پرورش و شغل معلمی ، همانند اماکن مقدسی گشته است که درشان همیشه باز است تا مردم برای کسب معنویت و پرهیز از گناه ، به سوی آن بشتابند بلکه بتوانند توشه ای برای رضای خدا و آرامش خود بردارند. تنها سازمان بی در و پیکر ، آموزش و پرورش است. اما متأسفانه دیگر کسی از آن بهره معنوی بر نمی دارد!!
8 - این جذب برای طلاب با کف و سقف حقوق معلمان ، تعیین خواهد شد و یا حساب و کتاب آنان متفاوت خواهد بود ؟ چون همه دوست دارند پیش روند نه پس.
9 - فقط یک کشور دیگر مصداق بیاورید که مردان و زنان مُبلّغ مذهب ، در قرن بیست و یکم ، آموزش و پرورش را به تسخیر خودشان درآورده باشند !
کاش شما حوزوی ها هم همانند من معلم ، مقاومت و ستیزه و پرهیز دانش آموزان را از هر چه که رنگ مذهبی دارد ، می دیدید و یا باور می کردید. اجازه دهید نورانیت و معنویت و عمل الهی شما مردان و زنان دینی ، به طور عاشقانه و داوطلبانه و از اعماق وجود دانش آموزان پذیرفته شود تا بر عمق باور مذهبی افراد ، تزلزلی ایجاد نشود. شما بهتر نیست همانند وضوی امام حسن و حسین "ع" برای آن پیرمرد باشید که در ایام کهولت ، نحوه و ترتیب وضو را ، به درستی نمی دانست ؟ مگر به عمل و یا صلابت دین اسلام شک دارید که قصد دارید مستقیما وارد عمل شوید.
10 - البته ما معلمان وقتی برای تصدی برخی مسئولیت ها ، برخی روحانیون انتخاب شدند و تعدادشان روز به روز افزایش یافت ، فهمیدیم که جریان چنین ادامه خواهد داشت و شما قدم های اولیه این حضور را برداشته بودید ، اما حریم ها شکسته شده است و افکار نگرانند.
11 - ما ادامه روند حضور مجموعه روحانیون و طلاب در آموزش و پرورش را از شش هفت عنصر مافیای کنکور در زیارت تعدادی از مراجع تقلید به یادگار داریم که آغازگر توجه به تجلی نور در مدارس ، آنان بوده اند.
12- مدارس حساس ترین پایگاه اجتماعی شدن کودکان است و هر تصمیم برای ایجاد تغییر و یا حضور ، بر روح و ذهن و شخصیت و..... آنان به طور مستقیم و غیرمستقیم تأثیر خواهد گذاشت. همین امروز من معلم در سایه جدایی پرورش از آموزش ، دیگر معلم 40 - 50 سال پیش نیستم و با حضور طلاب در مدارس ، این کمترین هویت و عملکرد خود را نیز از دست خواهم داد. این ترس ما معلمان نیست ، این گواهی بر تجارب ما از واقعیات موجود در مدارس است.
13 - بودجه حوزه برای تبلیغات اسلامی چند صد برابر بودجه آموزش و پرورش است . اگر مقام عالی حوزه که اصولا مراجع تقلید و علما هستند ، بتوانند از بودجه حوزه ها ، بخش قابل توجهی را به امر آموزش در کشور اختصاص دهند ، معلمان قادر خواهند بود تا کارکردی مطلوب تر و ارزنده تری داشته باشند. بهتر نیست به جای انتقال نیرو به انتقال سرمایه این بخش به آموزش و پرورش باشید؟ شما مردان دین چقدر دغدغه ترویج علم و دانش دارید ؟ فقط با گفتن احادیث و سخنان بزرگان دین ، آموزش و پرورش کشور نجات نمی یابد ، لابد از ورشکستگی آشکار این وزارتخانه مطلع هستید ، قرار نیست در راه رضای خدا جهاد مالی کنید ؟ یا دانشگاه های تربیت معلم بودجه ای بسیار کمتر از دیگر دانشگاه های کشور دارند، چرا برای تقویت دانش و جایگاه معلمان ، بر افزایش بودجه دانشگاه های پردیس و شهید رجایی و باهنر ، همت نمی گمارید؟
پس حوزه ها هم می توانند کانون جهاد و ایثار باشند و بخش اعظم بودجه تبلیغات اسلامی را به ترویج آموزش برای مناطق محروم و عشایری شهرها و استانهای کشور منتقل سازند. آموزش و پرورش ما به وزیری نیاز دارد که در برابر خواسته های غیر آموزش و پرورشی ها نگوید چَشم حتما ، بایستد و برای اعتلای آموزش و ارتقای مقام معلم ، مبارزه کند.
14 - حضور 10 درصد طلاب در مدارس دخترانه ، فقط یک تأمین ساده نیرو نیست و سیاست های نهفته در آن و متعاقب اجرای آن ، بر همگان آشکار است ، اما مگر تلاش این عزیزان در حوزه ها ، قادر نبوده است به عملکرد ذاتی خویش پاسخ دهد که ورود به آموزش و پرورش را فرض واجب دانسته اید؟
15 - عدم باور شما به تعلقات مذهبی و معنوی من معلم در یک کشور اسلامی ، کنترل و نظارت مرا دیروز در اختیار دبیران پرورشی و فردا در اختیار طلاب قرار خواهد داد. یک معلم اول استخدام گزینش می شود ، در تربیت معلم موازی آموزش هدف گذاری شده ، پرورش می یابد اما باز مورد اعتماد کسی نیست. شما بدین روال ، حس مقاومت و اجتناب را در آنان تقویت می سازید نه میل همراهی را . ما معلمان متوجه اهمیت امر آموزش بر اذهان بایر کودکان هستیم ، اما برای تحقق اهداف عالی ، نباید فقط درِ مذهب را به صدا درآورد. فرهنگ هر کشور عناصر دیگری چون : ارزش ها ، هنجارها ، آداب و سنن و باورها و اخلاقیات نیز دارد از سویی دیگر فرهنگ عمومی و تار وپود آن نیز هست . هنر و هنرمندی هم هست ، دین که مخالف تربیت خوشنویسان و نقاشان نیست یا آموزش مهارت های زندگی و حرفه ای . قدری حال و هوای هنری به کالبد آموزشی کشور تزریق نمایید تا وجدان و معرفت و ادب نیز تقویت شود. روح صیقل یافته و پاک دنبال معنویت می رود نه روح رنجور و دلمرده و افسرده.
جناب وزیر ،
لطفا مرا و مکان خدمت مرا یعنی مدرسه را تعریف کنید. تبعیت از مفاد سند تحول بنیادین برای انجام هر نوع حرکت در آموزش و پرورش ، بازدارنده رشد و تعالی است چون چارچوبی که تعین شده ، احتمال پذیرش هر اصل پیشبرنده را منتفی می سازد. به جای آن کتب دین و زندگی نیز قادر است تا هدایت گر کودکان و نوجوانان باشد . آموزش و پرورش باید پویا ، دینامیک ، سیستماتیک و بهره مند از دانش و تجارب روز باشد و گرنه ماندن در بند و تبصره این سند ، ما را از اهداف اصلی دور خواهد ساخت.
قدر مسلم شما با این تصمیم موافقید و یا ناچارید موافق باشید اما وزارت آموزش و پرورش فقط به مدیریت شما در 1/5 سال پیش رو ، حال کمتر و یا بیشتر ، بستگی ندارد . آموزش و پرورش به پیکربندی مستحکمی برای موجودیت خود برای سال های آتی نیاز دارد. نگران این باشید که چرا آموزش و پرورش پذیرنده نیرو از دیگر سازمانهاست و اما قابلیت و اصالت فرستادن نیرو به آنها را ندارد ؟!! ضعف نظام آموزشی ، درِ آن را به نفوذ هر سیاستی باز گذاشته است. ما معلمان هرگز جرأت حضور در حوزه ها را نداریم اما آنان دارند ، چرا ؟
واقعیت آن که آموزش و پرورش ما همانند بخش اقتصاد کشور ، بیش از چهل سال است که از جریانات تورم و رکود سیاست ها و عواقب آنها ، رنج می برد و هرگز به ثبات مدیریت و سیاست گذاری نرسیده است. نیاز امروز آموزش و پرورش دسترسی به چنان استواری در قانون گذاری و مدیریت است که دیگر هر سال: کسری بودجه نداشته باشد ، کمبود معلم نداشته باشد ، آتش سوزی و فرو ریختن آوار در مدارس نداشته باشد ، تصادفات سفرهای راهیان نور نداشته باشد ، بزهکاری و جرم و اعتیاد و خودکشی در بین نوجوانان نداشته باشد ، تغییر سلیقه ای هر وزیر را برای سیستم آموزشی نداشته باشد، اعتراضات معیشتی و غوطه وری در اعماق فقر معلمان را نداشته باشد و...
آموزش و پرورش ما به وزیری نیاز دارد که در برابر خواسته های غیر آموزش و پرورشی ها نگوید چَشم حتما ، بایستد و برای اعتلای آموزش و ارتقای مقام معلم ، مبارزه کند. شاید فوقش به جای 4 سال ، یک دو سال وزیر بماند ، اما ثبت می گردد نام او بر جراید عالم . در این کشور هر کس قادر است وزیر آموزش و پرورش شود اما هر کس وزیری لایق و مستقل و مقتدر نیست.
1) خبرگزاری رسمی حوزه . کد خبر: 874041 . ۱۰ آذر ۱۳۹۸ .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
دولت که بماند !!مجلس این دوره نیز رنگ و بویی از استقلال ، اقتدار و تدبیر در چنته نداشت.
چهار سال گذشته به جای پرداختن به چالش های اساسی مردم ، به قیل و قالی گذشت که تنها بار خاطر بود و بس !
مجلسی که از همان آغازین روز تولدش ، یکپارچه به سمت و سوی دولت غش کرده ،عنان اختیار از کف داده، خود را از راس امور به حاشیه رانده تا مراتب فرمانبرداری خویش را از دولت مستقر به منصه ظهور رساند.
از برنامه ششم گرفته تا الزام دولت به راه اندازی سامانه شفاف سازی دریافتی کارگزاران از خزانه دولت ، مبارزه با حقوق های نجومی و محیر العقول، همسان سازی حقوق بازنشستگان فراموش شده ، پلکانی نمودن ضریب افزایش حقوق کارکنان و بازنشستگان ، کش لقمه رتبه بندی معلمان ، حتی قانون غل و رنجیر شده منع به کارگیری بازنشستگان در بزنگاه اجرا از سوی دولتمردان جدی گرفته نشد.
دولتی که مجلس را در بست به تسخیر خود کشید .
در غیاب 290 نماینده مجلس ، تنها تصمیم نافذ توافق نانوشته ای بود که "علی لاریجانی" با "حسن روحانی" بر سر آن با هم کنار آمده باشند.
بقیه نمایندگان نیز باید به سلفی گرفتن با موگرینی دلخوش کرده یا به مصوباتی سرگرم شوند که قرارنیست از آنها آبی برای ملت گرم شود.
مجلسی که هیچ گاه جرات نیافت به عنوان قاضی میدان از کارت قرمز خویش به عنوان استیضاح برای اخراج وزرای ناکارآمدی مانند امثال فانی ،آخوندی، بطحایی و حجتی از تیم دولت استفاده نماید.
به محض مطرح شدن مساله استیضاح ،دولت برای فرار از پاسخگویی، عزل یا استفعای اجباری را در جام شوکران ریخته به خورد وزیر مربوطه می داد تا پای او هرگز به مجلس استیضاح باز نشود.
نکند وزیر ،کلامی بر زبان جاری کند تا از هیبت و هیمنه دولت کاسته شود!
مجلسی که از هول افتادن در دیگ حلیم سیاسیونی مانند سید جواد حسینی ،چشم بسته به ضعیف ترین وزیر در تاریخ یک صدساله مدرسه داری نوین در ایران یعنی "حاجی میرزایی" با 200 رای سفید ، اعلام وفاداری کرده بود ،با گذشت کمتر از دو ماه،از حاتم بخشی خویش اظهار ندامت نموده ،60 نفری را برای استیضاح او بسیج می کند.
مجلسی که با یک غوره مزاجش به سردی گراییده ،سپس با مویزی به گرمی بیفتد حال و روزش درتدبیر و تمشیت امور بهتر از این نخواهد بود.
در واپسین ماه های باقی مانده از عمر چهار ساله ، بیکاری ،کار دست برخی از نمایندگان داده ، آنها را ناخودآگاه به نوشتن پیشنهاداتی وامی دارد که فاقد پشتوانه علمی و کارشناسی لازم است.
طرح هایی مانند "حذف انحصار از آموزش زبان انگلیسی " یا "حذف تنوع از مدارس دولتی " از جمله آنهاست.
حال که همه تیر های در ترکش از چله کمان جسته و به هدف اجابت نایل نیامده است نمایندگان این بار پس از استفعای حجتی در تدارک پختن آش استیضاح برای وزیر آموزش و پرورش هستند تا پنجمین وزیر روحانی را بر کرسی آموزش و پرورش بنشانند.
اکنون که دولت روحانی در تمامی عرصه ها، رکود دار است بگذار آموزش و پرورش نیز در زمره "ترین "ها باشد!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
پرتال اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران نوشت :
" همایش سه روزه دوره ای تربیت مدرس انتخابات یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و اولین میان دوره ای پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری در تالار فرهنگ آموزش و پرورش شهر تهران برگزارشد.
عیسی فرهادی در این همایش با تبریک چهلمین سالگرد تشکیل بسیج مستضعفان و تقدیر از هماهنگی ها و همراهی همه جانبه مدیرکل و فرهنگیان آموزش و پرورش شهر تهران در برگزاری انتخابات و با اشاره به محوریت آموزش و پرورش؛ اظهارداشت: در این دوره از انتخابات حدود 4300 شعبه در سطح استان تهران در مدارس و مساجد در نظر گرفته شده است.
وی با تاکید بر امانت داری در ثبت نام، تبلیغات؛ شمارش آرا و حفظ حرمت ها افزود: فرهنگیان از جمله امین ترین اقشار جامعه در فعالیت های اجتماعی می باشند.
فرماندار تهران اجرای صحیح و دقیق انتخابات را زمینه ای برای افزایش اعتماد مردم قلمداد نمود و اضافه کرد: پایه های نظام توسط مردم تقویت می شود و ابراز امیدواری نمود تا با حضور پرشور و حرکت آگاهانه شهروندان مشت محکم دیگری بر دهان دشمنان نظام وارد شود.
در ابتدای این جلسه مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران نیز انتخابات را تجلی دموکراسی و مردم سالاری دینی دانست و اظهارداشت: انتخابات یکی از بهترین شاخص های انقلاب می باشد و نشانگر حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان است.
فولادوند با تاکید بر آموزش مدرسین امر انتخابات بر مرور قوانین در این دوره آموزشی و بازخوانی آیین نامه اجرایی انتخابات افزود: آموزش و پرورش یکی از مهمترین و گسترده ترین نهادهایی است که با همدلی و همراهی در اجرای امر انتخابات و همچنین تشویق جامعه به شرکت پرشور در پای صندوق های رای از نقش بی بدیلی برخوردار است.
وی در پایان ابراز امیدواری نمود این دوره از انتخابات برگ زرین دیگری بر اوراق افتخار انقلاب اسلامی ایران بیافزاید .
این همایش با حضور فرهادی معاون استاندار و فرماندار مرکز حوزه انتخابیه تهران، ملکشاهی دبیر هیئت اجرایی و مسئول کمیته هماهنگی حوزه انتخابیه تهران، آرام مسئول کمیته آموزش حوزه انتخابیه تهران، تهرانی رئیس هیئت نظارت برانتخابات شهرستان تهران، فولادوند مدیر کل و حدادی معاون پژوهش و برنامه ریزی آموزش پرورش شهر تهران و با حضور اعضا و نمایندگان فرماندار، معاونین آموزش و مدرسین انتخابات و دست اندرکاران ستادی انتخابات برگزارشد. "
این سخنان و تعاریف در وصف شان و منزلت معلمان در حالی بیان می شود که در شورای آموزش و پرورش استان ها و از جمله تهران ؛ حضور " معلمان " که از ارکان اصلی و رکین تعلیم و تربیت هستند تعریف و تبیین نشده است .
مطابق قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش ؛ اعضای شورای آموزش و پرورش استان به شرح زیر است :
" ماده 3 - ترکیب شورای استان به شرح زیر است:
1 - امام جمعه مرکز استان یا نماینده وی که از میان روحانیون آشنا به موازین تعلیم و تربیت اسلامی تعیین میشود. (در صورت صلاحدید مقاممعظم رهبری)
2 - استاندار.
3 - مدیر کل آموزش و پرورش استان که دبیر و مسئول تعیین دستور جلسات شورا است.
4 - شهردار مرکز استان.
5 - رییس سازمان برنامه و بودجه استان.
6 - معاون پرورشی اداره کل آموزش و پرورش استان.
7 - مدیر کل یا رییس نوسازی و توسعه و تجهیز مدارس استان.
8 - دو نفر از رؤسای آموزش و پرورش شهرستان به انتخاب رؤسای آموزش و پرورش مناطق استان.
9 - یکی از استادان دانشگاههای استان با اولویت اساتید تعلیم و تربیت، به انتخاب سایر اعضای شورا.
10 - سه تا پنج نفر از معتمدان، فرهنگ دوستان ، اولیای دانشآموزان یا صاحبان حرف و
اصناف شهر مرکز استان، بنا به پیشنهاد انجمن اولیاء ومربیان استان و تصویب سایر اعضای شورا. "
این وضعیت در مورد شورای آموزش و پرورش شهرستان ها نیز صادق است .
در واقع فرهنگیان که از دید فرماندار تهران از جمله امین ترین اقشار جامعه در فعالیت های اجتماعی می باشند ؛ هیچ جایگاهی در این شورای مهم و راهبردی ندارند .
فرماندار تهران ، استاندار و سایر اعضای شورای آموزش و پرورش توضیح دهند که برای احیای منزلت و معیشت معلمان که همواره پای ثابت این گونه برنامه ها هستند غیر از تعریف و تعارف چه کار دیگری انجام داده اند ؟
آیا " معلمان " در نظام تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها حتی در اموری که به خودشان مربوط می شود چقدر نقش و آزادی انتخاب دارند ؟
« صدای معلم » بارها از از همه شوراهای آموزش و پرورش کشور به جد خواسته است تا گزارش کار خود را مستند ، شفاف و مشروح در مورد مواد و بندهای قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش به اطلاع افکار عمومی برسانند . بگویند چه کار کرده اند و چه میزان از ظرفیت های این قانون را عینیت بخشیده اند ؟
دوران شعار دیگر گذشته است .
با این شعارهای بی پشتوانه دیگر نمی توان اعتماد را احیا و استمرار بخشید .
مسئولان حسن نیت و اراده برای اصلاح را باید در عمل نشان دهند .
عملکرد یک مسئول و میزان پاسخ گویی و شفافیت وی بهترین گواه برای آزمون حرف ها و شعارهاست .
پایان گزارش/
شدت خشونت های به کار گرفته شده در اعتراضات هفته آخر آبان 1398 از سوی طرفین نشان داد که جامعه ایران بر گسل بسیار لرزانی از رفتارهای غیرقابل پیش بینی قرار گرفته است هر چند پیش لرزه های آن کسی را به تفکر وا نمی دارد .
گردش کار بیش از 15 میلیون پرونده قضایی که حجم معتنابهی از آن را عناوینی مانند توهین ، فحاشی و ضرب و شتم تشکیل می دهند موید این مدعا می تواند باشد که واقعا جامعه ایران از کودکی خویش فاصله نگرفته و هنوز افراد در سطوح مختلف آن بلد نیستند و توانایی آن را ندارند که بتوانند از طریق " گفت و گو " مسائل را حل کنند .
انواع و اقسام نهادهای فرهنگی و شبه فرهنگی با بودجه ها و اعتبارات مختلف و قابل توجه نیز در گوشه و کنار این جامعه حضور دارند اما کسی در حوزه ی " فرهنگ عمومی " و این که چه نهاد و یا فردی باید پاسخ گوی مشکلات و گره های بعضا کور فرهنگی این جامعه باید باشد ، یافت نمی شود .
« صدا و سیما » که از بودجه عمومی ارتزاق می کند و هر سال در بودجه و تخصیص اعتبارات ، بودجه قابل توجهی را به خود اختصاص می دهد در زمینه مصرف این همه بودجه و نیروی انسانی پاسخ گو نیست .
واقعا باید به جد پرسش کرد که برون داد این موسسه زیان ده برای جامعه ایران چه می باشد ؟
آیا این " نهاد ورشکسته " می تواند حتی یک روز و بدون استفاده از بودجه عمومی روی پای خود بایستد ؟
پیش از این مطالب مسلسلی را در ارتباط با نهاد " شورای عالی انقلاب فرهنگی " به رشته تحریر درآورده ام . هنوز هیچ فرد مسئولی در این " نهاد ناکارآمد " در حوزه فرهنگ به این پرسش ها پاسخی نداده است .
در این جا لازم است داخل پرانتز تاکید کنم زمانی که طرح حذف زبان انگلیسی از مدارس موسوم به " رفع انحصار از آموزش زبان انگلیسی " با پی گیری بی وقفه " رسانه ها " و همیاری " افکار عمومی " در کمیسیون آموزش مجلس رد شد ؛ چگونه دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی به خود اجازه طرح مجدد آن را می دهد ؟ ( این جا )
آیا این به نوعی " دور زدن قانون " و " تحقیر افکار عمومی " نیست ؟
یک بار دیگر مطالب زیر را مرور می کنیم :
" نکته تاسف برانگیز آن است که شورای عالی انقلاب فرهنگی تاکنون در مورد هیچ یک از تصمیمات و مصوبات خود پاسخ گو نبوده است و موضوع مهم تر آن است که این شورا مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران شأن قانونگذاری نداشته و در مقطعی و بنا بر ضرورت ایجاد شده است و باید در مورد استمرار موجودیت آن کار کارشناسی صورت گرفته و نظر افکار عمومی و متخصصان خواسته شود .
« صدای معلم » با این که انتقادات جدی و اساسی بر مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش وارد نموده است و آن را مورد نقد کارشناسی قرار داده است اما دخالت شورای عالی انقلاب فرهنگی را در امور آموزش و پرورش را توهین به شعور کارکنان این وزارتخانه و معلمان تلقی نموده و مصرا خواهان آن است تا به جای دخالت نهادهای خارج از وزارتخانه ، نظرات کارشناسان و معلمان در این مباحث ارج نهاده شود .
نهاد بالادستی در مورد بررسی مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش مطابق قانون مجلس شورای اسلامی است و اگر تا کنون در این زمینه تخلفی صورت گرفته است باید به حساب ضعف مدیران ارشد و به خصوص دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش گذاشته شود.
"صدای معلم " از رئیس جمهور به عنوان رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی انتظار دارد تا مطابق مُّر قانون به شان و استقلال وزارت آموزش و پرورش احترام گذاشته شود.
" صدای معلم " از رییس جمهور می خواهد در جهت انحلال شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان نهاد موازی گام بردارد و در صورت لزوم ادامه موجودیت این نهاد در کنار دیگر مسایل اختلافی به همه پرسی گذاشته شود . "
« شورای فرهنگ عمومی » از سال 1365 تا 1380 با ریاست آقای سیدمحمد خاتمی به عنوان " رئیس شورای فرهنگ عمومی " آغاز شد و تا ریاست ایشان در شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه یافت . ( 1 )
دکتر محسن فردرو در مقاله ای در سایت این شورا می نویسد : ( این جا )
" موفقیت های شورای فرهنگ عمومی کشور در طول سال های فعالیت، همواره مرهون تلاش های شبانه روزی دبیران شورا و فعالیت دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی به عنوان اصلی ترین پشتیبان جلسات شورا بوده است. سازمان دهی حساب شده دبیرخانه شورا در قالب اداره کل دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی، با بهره گیری از تجربیات موفق دیگر دستگاه ها و ارتباط موثر با سازمان ها و نهادها و دستگاه های فرهنگی ، موجب دستیابی به اهداف و انجام وظایف دبیرخانه ای شورا شده است. " با اظهار روحيه تواضع و سعه صدر، به ارائه پاسخ مستند و مستدل اكتفا كنند و با وجود انتشار پاسخ و توضيحي كه البته حق قانوني و شرعي آنهاست، حتيالمقدور به سلاح قضأ و دادگاه و شكايت، كه موجب تأثيرات منفي در افكار عمومي بوده، روحيه انتقاد و وفاداري به اين اصل مهم اجتماعي را ميميراند و از بين ميبرد، متوسل نشوند. "
یکی از مهمترین وظایف دبیرخانه شورا، دستیابی به اولویت های فرهنگ عمومی و پیشنهاد دستور کار جلسات شورا و فراهم نمودن موقعیت کارشناسی برای تصمیم گیری اعضاء شورا بوده است.
اولین گام در برنامه ریزی فرهنگی تعیین موضوعات و مسائل و اتفاق نظر در دستور جلسات و اولویت های آن است. فرایند انتخاب موضوعات و اولویت بندی دستور جلسات شورا از مسئله شناسی و جمع آوری دیدگاه ها و نظرات کارشناسان و نخبگان فرهنگی و اجتماعی شروع شده و تا انجام مطالعات کارشناسی و سفارش تحقیقات کاربردی و بنیادی ادامه می یابد. موفقیت حاصل از این فرایند طراحی شده تا اندازه ای بوده است که بسیاری از موضوعات و دستور جلسات انتخابی دبیرخانه شورا، بعد از گذشت 20 سال همواره مورد عنایت مسئولین و دست اندرکاران و جامعه علمی کشور قرار گرفته است و روز به روز بر اهمیت این موضوعات افزوده شده است.موضوعاتی مانند سبک زندگی ، هویت ایرانیان ، تحکیم وحدت ملی ،سنجش ارزش های فرهنگی ، مصرف کالاهای فرهنگی، باورها و گرایش های ایرانیان، تهاجم فرهنگی ، مد و لباس ، اسباب بازی کودکان ، سرمایه فرهنگی و اجتماعی و شاخص های فرهنگ عمومی و بسیاری دیگر از موضوعات در ارتباط مستقیم یا با همکاری نزدیک دبیرخانه مورد توجه و سالها بعد مورد عنایت مسئولین درجه اول نظام قرار گرفته است. رمز موفقیت دبیرخانه شورا در انتخاب و اولویت بندی موضوعات و پیشنهاد دستور جلسات درگذشته حاصل فرایندی بود که از پیوند حداقل بیست روش اجرایی بهره گیری می نمود. "
نکته قابل تامل آن است که این مقاله از مهر 1395 در بخش مقالات پرتال شورای فرهنگ عمومی مانده است !
یافتن پژوهشی که بتواند این ادعاها را " راستی آزمایی " کند ناموفق بود .
این شورا یک نهاد سیاست گذار مرتبط با شورای عالی انقلاب فرهنگی است .
" مقایسه اجمالی مصوبات این شورا در دوره اول با دوره های بعدی نشان می دهد که در ابتدا جهت گیری معطوف به تاسیس سازمان های اصلای بوده است و همچنین اصول سیاست فرهنگی کشور به مثابه راهنمای فعالیت فرهنگی کشور در این دوران تصویب شده است .در دوره های بعدی مصوبات از تنوع بیشتری در عرصه های اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی برخوردار است و در دوره چهارم مصوبات مهمی از جمله سیاست مقابله با تهاجم فرهنگی ، اصلاح مدیریت فرهنگی در استان ها ، طرح بررسی ابعاد و مفهوم اخلال به مبانی اسلام با حقوق عمومی در مطبوعات و راهکارهایی به منظور چگونگی اجرای اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی تنظیم شده است . ( 2 )
در آیین نامه شورای فرهنگ عمومی مصوب 20 / 3 / 1376 شورای عالی انقلاب فرهنگی آمده است :
" به منظور سیاست گذاری ، هدایت و نظارت فرهنگ عمومی کشور ، شورای فرهنگ عمومی زیر نظر شورای عاایل انقلاب فرهنگی تشکیل می شود . زمانی که طرح حذف زبان انگلیسی از مدارس موسوم به " رفع انحصار از آموزش زبان انگلیسی " با پی گیری بی وقفه " رسانه ها " و همیاری " افکار عمومی " در کمیسیون آموزش مجلس رد شد ؛ چگونه دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی به خود اجازه طرح مجدد آن را می دهد ؟
برای این شورا 10 وظیفه تعریف شده است که به خاطر اهمیت موارد به آن می پردازیم :
" 1– بررسي كارشناسي درباره تجزيه و تحليل شرايط و جريانات فرهنگي جهان و تبيين تأثير كانونها و ابزارهاي مهم در اين زمينه و اتخاذ تدابير مناسب و ارائه گزارش تحليلي جامع به شوراي عالي
2 – بررسي و تحليل شرايط و جريانات فرهنگي كشور و سنجش نظام ارزشي جامعه به منظور تعيين نقاط قوت و ضعف فرهنگي و ارائه راهحلهاي مناسب
3 – برنامهريزي و هدايت فرهنگ عمومي به منظور تحقق اهداف و اجراي سياستهاي فرهنگي كشور مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي
4 – تهيه و تدوين طرحهايي براي هماهنگ كردن كوششهاي فرهنگي و هنري و تبليغي در سازمانها و مراكز رسمي فرهنگي و هنري در جهت اعتلاي فرهنگ و هنر و بهبود كيفيت آنها و پيشنهاد طرح ها به شوراي عالي انقلاب فرهنگي و نيز تهيه و پيشنهاد موضوعات و طرحهايي راجع به آن بخش از وظايف شوراي عالي كه به شوراي فرهنگ عمومي مربوط است.
5 – فراهم كردن زمينه كاري و هماهنگي دستگاههاي دولتي در اجراي آن بخش از وظايف آنها كه راجع به گسترش، ارتقا و تعميق فرهنگ عمومي است.
6 – بررسي آثار فرهنگي مترتب بر سياست ها و اجراي طرحها و برنامههاي اقتصادي و اجتماعي به منظور اطمينان از همسويي و عدم مغايرت آنها با اصول سياست فرهنگي كشور و ابلاغ نتيجه به دستگاههاي اجرايي و نيز ارائه راهحلهاي اصلاحي مورد نياز
7 – تصويب روشهاي اجرايي تشويقي به منظور شكوفايي فرهنگ عمومي در ابعاد مختلف آن
8 – اظهار نظر نسبت به موضوعات، طرح ها و گزارش هاي راجع به فرهنگ عمومي كشور كه از طرف مراجع ذي صلاحيت به شورا ارجاع ميشود.
9 – پيشنهاد تحقيق در مسائل مهم فرهنگي و همكاري با شوراي پژوهشهاي علمي كشور براي ايجاد هماهنگي در برنامههاي تحقيقاتي فرهنگي و هنري
10 – تهيه و پيشنهاد طرحهاي گسترش و بهبود تبليغات ديني و عمران و احياي مساجد و مجامع مذهبي "
اعضای شورای فرهنگ عمومی کشور را 19 نفر تشکیل می دهند و با وجود آن که آموزش و پرورش گسترده ترین نهاد فرهنگی و آموزشی کشور است فقط یک رای در این شورا دارد .
در ماده که " ترکیب اعضا " اشاره می کند وزیر آموزش و پرورش یا " معاون پرورشی " می تواند شرکت کند .
مشخص نیست چرا در غیاب وزیر آموزش و پرورش ، معاون پرورشی حق شرکت دارد ؟
انتظار منطقی می رفت تا نهاد سیاست گذار و برنامه ریز در وزارت آموزش و پرورش که " شورای عالی آموزش و پرورش " است در این نهاد حضور داشته باشد . " پاسخ دهندگان به انتقادات، با نحوه پاسخگويي خود شيوه انتقاد صحيح و بيان دوستانه و خيرخواهانه را به منتقدي كه اشتباه كرده است بياموزند و از پاسخگويي كينهتوزانه و توأم با دشنام و تهديد پرهيز نمايند. "
این نشان می دهد که متولیان امور نگاهی " ایدئولوژیک " به مقوله فرهنگ داشته و دارند و یکی از دلایا ناکامی شورای فرهنگ عمومی می تواند سیطره این نگاه بر موضوع فرهنگ باشد که عوارض خویش را بر سیستم تحمیل کرده است .
در طرح تقويت و گسترش آزادي هاي اجتماعي و فرهنگي مصوب 1366 ؛ فصل سوم از اصول به " انتقاد پذیری " اختصاص دارد . ( این جا )
1- مسئولان اجرايي طراز اول نظام و جامعه باب انتقاد از خود را گشوده، به عنوان نخستين اصل در مورد انتقادپذيري و ترويج اين روحيه، عملكرد خود و همكاران خود را با محك نقد ارزيابي كنند و از مدح و ستايش دائم نسبت به اشخاص و امور، جداً پرهيز نمايند.
2- متصديان و مسئولان امور در سخنراني ها، پيام ها، مصاحبهها و خطبههاي نماز جمعه، فصلي را به نقد و نقادي و اظهارنظر آزاد و ذكر ديدگاه هاي مختلف در مورد موضوعات روز اختصاص داده و جو ترس از متهم شدن و بيش از حد احتياط كردن را كه به خودسانسوري و از دست دادن شجاعت در اظهار نظر علمي و نفي بينش اجتهادي و تعقلي و تسليم شدن در برابر جو حاكم در اين يا آن زمينة مورد بحث ميانجامد، بشكنند و عملاً به رفع موانع آزادي بيان و اظهار نظر بپردازند.
3- مسئولان و دستاندركاران، ضمن ستايش از آزادي هاي مشروع و روحيه انتقادپذيري، همگان خصوصاً وسايل ارتباط جمعي و به ويژه صاحبنظران مؤمن و صالح را مستمراً به نقد و ارزيابي مداوم امور دعوت نمايند و تأثيرات مثبت نقادي را تشريح كنند.
4- اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي و به ويژه سران قواي سه گانه و رئيس هيأتهاي دولت، در مقاطع زماني معين و مواقع مناسب، با تشكيل جلسات و دعوت از مجريان امور يا با ابلاغ توصيههاي جدي و مشروح و مستدل، مسئولان را به طور منظم و مكرر به استماع نظريات و انتقادها و پرس و جوهاي مردم و كاركنان زير نظر خود و وفادار بودن به صبر و بردباري و سعه صدر و انتقادپذيري به عنوان يك فريضه اسلامي و اجتماعي دعوت نمايند.
تبصره 1- بايد توجه داشت كه در جامعه آزاد و در ميدان مباحثه و نقد و نقادي، ارشاد و كنترل و مراقبت دائم نيز لازم است و تلاش و كوشش هدايت گران و برنامهريزان بايد مصروف آن گردد كه همواره وسايل عرضه افكار حق آماده باشد و در اين مورد اتخاذ سياستهاي هماهنگ و يك سان از سوي نظام امري ضروري است.
تبصره 2 – شوراي عالي انقلاب فرهنگي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، كليه دستگاههاي ذيربط و نيز وسايل ارتباط جمعي، وضعيت موجود و نقاط قوت و ضعف را به طور دائم بررسي كرده، نتايج مثبت و منفي ناشي از برخوردهاي انتقادي و ميزان وفاداري مسئولين و مردم به انتقاد و انتقادپذيري را ارزيابي نمايند و طرق تقويت جهات مثبت در جو نقد و انتقاد و همچنين شيوههاي مناسب براي كنترل و مراقبت و مقابله با جهات منفي و تجاوز از حدود آزادي مشروع را شناسايي و پيشنهاد نمايند.
5- از مجريان و دستاندركاران امور خواسته شود كه در برابر انتقادات وارده:
الف) خود را عملاً و با زبان حال و قال، معصوم و غيرقابل نقد و انتقاد نشان ندهند و اعمال و سياستهاي اجرايي خود را بي نياز از امر به معروف و نهي از منكر ندانند.
ب) انتقادات ديگران را پيشاپيش با اين ديد و انتظار بشنوند و بخوانند كه هرچند ممكن است در يك بررسي دقيق و عميق، درست و وارد نباشد، اما تحمل آن و مواجهه منطقي و محترمانه با آن، لازمه وفاداري به اصل اساسي نقد و انتقاد و شرط تحكيم و تقويت آن و آموزش دهندة طرق صحيح نقد و نقادي است.
ج) به اظهارات ديگران در مورد حوزه كار خود، با سوءظن و بدبيني نگاه نكنند.
د) به جاي پاسخ و توضيح، انتقادكننده را به تبعيت از خط و ربط خاص و اغراض نادرست متهم نكنند.
ه) اين فرض را كه انتقاد هر انتقادكننده به طور اجتنابناپذير با اشتباهاتي درآميخته است، محتمل بدانند و قبول كنند كه اشتباه از لوازم و عوارض انتقاد و دامن زدن به جو انتقاد است و هيچ اصل اساسي و مهمي نبايد به خاطر پارهاي از عوارض احتمالاً منفي ناديده انگاشته شود. ميزان قدرت روحي و فكري هر فرد مسئول و اعتقاد او نسبت به اصل نقد و انتقاد، به ميزان فداكاري و خويشتنداري و متانتي بستگي دارد كه در برخورد با انتقادات نادرست و ناوارد، به خاطر ابقاي اصل آزادي و انتقاد از خود، نشان ميدهد و بايد واقعاً باور داشته باشد كه هيچ گاه در عرصه تجربه، جو انتقاد به صورتي كه هرگز با هيچ اشكال و اشتباهي همراه نشود، شكل نگرفته و نميگيرد.
و) ميان اشتباهي كه به بيان كذب و تهمت منجر شده ولي انگيزه منتقد، وفاداري به اصل انتقاد و خيرخواهي و دلسوزي بوده است، با دروغگوييها و تهمت زدنهايي كه از انگيزههاي ديگري مانند اغراض ناسالم شخصي و گروهي ناشي ميشود، تفاوت ماهوي و بنيادي قائل شوند.
ز) ميان اشتباهات منتقدي كه از طريق وسايل ارتباط جمعي عمل كرده است و مسئوليت انجام وظيفه نقد و نقادي در رسانهها را بر عهده داشته است با اشتباهات منتقدين ديگر فرق بگذارند.
ح) از اين كه بر اثر انتقادات ديگران احتمالاً منزوي يا منفعل شوند نهراسند و باور داشته باشند كه در صورت ارائه پاسخ مستند و مستدل، مبادله نظريات و افكار مختلف از طريق انتقاد و نقادي، در درازمدت به نفع آنها نتيجه خواهد داد.
ط) با اظهار روحيه تواضع و سعه صدر، به ارائه پاسخ مستند و مستدل اكتفا كنند و با وجود انتشار پاسخ و توضيحي كه البته حق قانوني و شرعي آنهاست، حتيالمقدور به سلاح قضأ و دادگاه و شكايت، كه موجب تأثيرات منفي در افكار عمومي بوده، روحيه انتقاد و وفاداري به اين اصل مهم اجتماعي را ميميراند و از بين ميبرد، متوسل نشوند.
ي) پاسخ دهندگان به انتقادات، با نحوه پاسخگويي خود شيوه انتقاد صحيح و بيان دوستانه و خيرخواهانه را به منتقدي كه اشتباه كرده است بياموزند و از پاسخگويي كينهتوزانه و توأم با دشنام و تهديد پرهيز نمايند.
تبصره – موارد خاص و محدودي كه مقابله به مثل و استفاده از شيوه بيان منتقد مهاجم عليه خود او به منظور تفهيم آثار و عواقب سوء شيوههاي برخورد نادرست و نتيجتاً تنبه وي در آن موارد، ناگزير و لازم است، مستثني است.
6- مسئولان اجرايي فقط در مواقعي كه يكي از وسايل ارتباط جمعي به واقع يا به تصور آنان اشتباه كرده يا در مورد خاصي از حد قانوني تجاوز ميكند به مقابله با تخلفات آن برنخيزند، بلكه در مواقعي كه حقوق و جايگاه رسانههاي همگاني به وسيله فردي عادي يا يكي از مسئولان و متنفذين تضييع شده يا از طريق سخنراني و نوشته و طرق ديگر با آنها برخورد نادرستي انجام ميگيرد نيز دفاع از حريم آزادي را وظيفه خود دانسته از وسايل ارتباط جمعي حمايت كنند و با ضايع كننده حقوق آنها در هر سطحي باشد، به تناسب مورد، مقابله نمايند.
7- همواره در پي كشف خطا و اشتباه رفتن و به اصطلاح فقط كمين كردن و مچ گرفتن و صرفاً شيوههاي سلبي به كاربردن، حلال مشكلات نيست، بلكه بايد از سياست تشويق مؤثر نيز بهرهگيري به عمل آيد و نمونههاي انتقاد صحيح و سازنده شناسايي و معرفي شود و هر يك از وسايل ارتباط جمعي كه در زمينهها و موضوعات خاصي با مراعات ضوابط و شرايط لازم نقادانه برخورد كرده و با اتخاذ شيوههاي مناسب موجبات حسن تأثير را در ميان مخاطبان فراهم آورده است، مورد تشويق و تقدير مستقيم يا غيرمستقيم قرار گيرد.
8 – ترتيبي داده شود كه افراد و اصناف مختلف مردم با تمرين و تكرار مداوم و آموزش و ارائه نمونههاي مناسب از سوي وسايل ارتباط جمعي و اعمال شيوههاي صحيح و اجراي برنامههاي تأييد و تشويق شده از سوي حكومت، به آرمان امر به معروف و نهي از منكر واصل شده، اصل اساسي ولايت و نظارت متقابل در جامعه ايماني و انتقاد از يكديگر را به نحوي كه موجب تحكيم اخوت و صميميت ديني و وحدت ملي و مصلحت نظام و نظم اجتماعي باشد، جامه عمل بپوشانند.
9 – مسئولين و دستگاههاي تبليغي كشور در جهت تقويت اين نظر و عقيده حركت و تلاش كنند كه انديشه اسلامي در طول تاريخ همواره در متن جوامع پرتحرك و در بطن برخوردهاي انتقادي رشد كرده است نه در جوامع منفعل، مرده، سرد و ساكت و فقط با حاكميت طرز تفكر واحد و سليقه خاص .
10 – همه مسئولان و دستاندركاران دستگاه دولتي و حكومتي نيز وسايل ارتباط جمعي، ويژگيهاي اختلافات طبيعي و غيرطبيعي و رشد دهنده و ضايع كننده را برشمرده وجوه تمايز آنها را براي افكار عمومي تشريح نمايند و نشان دهند كه اختلافات علمي و نظري و انتقادات دوستانه و خيرخواهانه، باعث تقويت آرا و انديشههاي صحيح و موجب استخراج دفائن عقول و ذخائر روح و ذهن و ظهور قوا و استعدادهاي فطري و معنوي انسان است.
11 – تأمين امنيت، خصوصاً امنيت معنوي و حيثيتي، براي اظهار نظر آزادانه و نقادانة صاحب نظران، شرط لازم است و اتخاذ سند از سخن اين و آن در گذشته و حال به منظور مثله كردن سخن آنان و منقطع ساختن آن از شرايط زمان و مكان و نتيجتاً پروندهسازي و تكفير و تفسيق و متهم كردن و افترا زدن و جوسازي و تحريك ديگران به جاي نقد و بررسي منطقي و محققانة آرا و افكار آنها ممنوع و مغاير با اسلام و احكام اسلامي اعلام شود.
تبصره – مسئولان و سازمانهاي دستگاههاي ذيربط خصوصاً در حوزه قضايي و فرهنگي همچنان كه با مظاهر لااباليگري و هرزهدرايي و بيبندوباري تحت پوشش آزادي، مبارزه ميكنند، به همان اندازه نيز عليه مظاهر استبداد رأي و حقكشيها و تجاوز به حريم حقوق و آزاديهاي مشروع مردم، به مبارزه برخيزند. "
پرسش های مختلفی را در این باب می توان مطرح کرد :
1-واقعا چند درصد از مسئولان اجرایی طراز اول نظام ، اساسا به انتقاد باور دارند ؟
2-آیا به عنوان مثال در تربیون های نماز جمعه " چند صدایی " مشاهده می شود ؟ اخیرا کلیپی در شبکه های اجتماعی منتشر شد که فردی در نماز جمعه تهران به خاطر اعتراض به وضعیت معیشتی از صف نماز جمعه اخراج می شود !
3-چند درصد مسئولان مطابق این مصوبه به جای پاسخ و توضیح ، انتقاد کننده را به تبعیت از خط و ربط خاص و اغراض نادرست متهم نمی کنند ؟!
4- در بخشی آمده است :
" با اظهار روحيه تواضع و سعه صدر، به ارائه پاسخ مستند و مستدل اكتفا كنند و با وجود انتشار پاسخ و توضيحي كه البته حق قانوني و شرعي آنهاست، حتيالمقدور به سلاح قضأ و دادگاه و شكايت، كه موجب تأثيرات منفي در افكار عمومي بوده، روحيه انتقاد و وفاداري به اين اصل مهم اجتماعي را ميميراند و از بين ميبرد، متوسل نشوند . "
تجارب و مشاهدات نشان می دهند که بسیاری از مسئولان و حتی افراد عادی به جای توضیح و اقناع افکار عمومی و دیگران راه " شکایت " را در پیش می گیرند .
از آن روحانی بنابی گرفته که باید اسوه اخلاق و سعه صدر و الگوی نقد پذیری باشد تا رئیس سازمان سنجش آموزش کشور !
جالب است بدانیم که " ابراهیم خدایی " رئیس سازمان سنجش آموزش کشور در شکایتی که علیه صدای معلم اقامه نمود علی رغم عذرخواهی رسمی این رسانه ی معلمی و قول ایشان مبنی بر پس گرفتن شکایت بدون هر گونه قیدی از این کار استنکاف کرد . ( 3 )
ایشان در برابر عذرخواهی صدای معلم به دادسرای فرهنگ و رسانه ، عذرخواهی به شرط عدم تکرار رفتارهای مشابه ارائه نمود . متولیان امور نگاهی " ایدئولوژیک " به مقوله فرهنگ داشته و دارند و یکی از دلایا ناکامی شورای فرهنگ عمومی می تواند سیطره این نگاه بر موضوع فرهنگ باشد که عوارض خویش را بر سیستم تحمیل کرده است .
پس از آن که مرجع قضایی اعلام کرد که چنین گذشتی قابل قبول نیست ؛ واحد حقوقی سازمان سنجش به صدای معلم اعلام کرد که در صورت دادن " تعهد " می توانند از شکایت خویش صرف نظر کنند !
اما صدای معلم این شرط را نپذیرفت و البته سازمان سنجش آموزش کشور سرانجام از شکایت خویش صرف نظر کرد .
در ماجرای شکایت رئیس سازمان سنجش آموزش از صدای معلم حتی این سازمان جوابیه یا پاسخی هم برای این رسانه ارسال نکرد .
مسئولی که یک رسانه معلمی چنین برخوردی دارد معلوم نیست با مخاطبان و سایر شهروندان چه برخوردی داشته باشد ...
این تنها یک نمونه ساده از وضعیت نقدپذیری مسئولان است .
چه افراد و نهادهایی باید این وضعیت را رصد کنند ؟
جه کسانی باید پاسخ گوی این شرایط باشند تا جامعه به " نقطه جوش " نرسد ؟
بارها گفته و نوشته و تاکید کرده ام که رساندن جامعه به نقطه جوش و انفجار به نفع هیچ فرد و نهادی نخواهد بود ...
چرا پند نمی گیرند و خویش را اصلاح نمی کنند !
قبلا نوشته ایم که به وجود این همه نهادهای موازی فرهنگی نیازی نیست .
این تعدد و تنوع موجب شده است که کسی اولا خود را در برابر قانون ، " پاسخ گو " نداند و دیگر آن که مسئولیت ها را پاسکاری کنند .
نهاد متولی " آموزش " و " فرهنگ " باید یکی باشد و آن نیز جز آموزش و پرورش صلاحیت دیگری را نمی توان متصور شد .
( 1 ) مصوبات شورای فرهنگ عمومی ، 1366 تا 1380 ، چاپ اول ، تابستان 1380 ، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی – مقدمه
( 2 ) همان منبع
****
( 3 )
گروه تشکل ها/
فرج کمیجانی دبیر کل مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ذیل حکم عفو و تخفیف محکومان محاکم عمومی و انقلاب که مورد موافقت رهبری قرار گرفت، از زندان آزاد شد.
دبیر کل حزب «مجمع فرهنگیان ایران اسلامی» در گفتوگو با ایلنا، از آزادی خود در پی موافقت رهبر انقلاب با عفو و تخفیف برخی محکومان محاکم عمومی و انقلاب خبر داد.
کمیجانی 3 مهرماه 1398 به دادگاه احضار شده و پس از مراجعه به دادگاه در همان جا برای اجرای حکم زندانش، از سوی قاضی به زندان فرستاده شد.
در حال حاضر ، اسماعیل عبدی دبیر کل پیشین کانون صنفی معلمان ، محمد حبیبی و محمود بهشتی لنگرودی از اعضای این تشکل در زندان به سر می برند .
پایان پیام/
گروه رسانه/
در چند روز گذشته « محمدابراهیم محمدی » مشاور رسانه ای حجت الاسلام و المسلین علی ذوعلم از سمتش اش کنار گذاشته شده است .
در پرتال سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی اشاره ای به این موضوع نشده است .
« توتونچی » از اتحادیه دانش آموزی جایگزین ایشان شده است . سوابق کاری ایشان در حوزه رسانه مشخص و شفاف نیست .
به اذعان رسانه ها « محمدی » در طول دوران کاری اش تعامل خوب و سازنده ای با خبرنگاران داشته است .
پایان پیام/