گروه گزارش/
نشست «ایدئولوژی و برنامۀ درسی» چهارشنبه 22 آبان با حضور دکتر نعمتالله فاضلی، دکتر یحیی قائدی، دکتر زهرا گویا، دکتر علی لطیفی، دکتر حسن ملکی و دکتر محمود مهرمحمدی و با دبیری دکتر محمد حسنی برگزار شد .
میزبان این نشست ، پژوهشکده مطالعات برنامه ریزی درسی و نوآوری آموزشی با همکاری انجمن مطالعات برنامه درسی ایران و انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران بودند .
« صدای معلم » بخش پایانی سخنان و دیدگاه های " یحیی قائدی " را منتشر می کند .
اکثریت شهروندان امروزی از اوان کودکی تا پایان نوجوانی خود روزی چند ساعت را در مدارس سپری می کنند، مدارسی که به جای آموزش شیوه های چگونه اندیشیدن و پرورش خلاقیت های فکری و هنری بیشتری خرافات و اوهام را به کودکان آموزش می دهند.
اغلب مدیران و معاونان (به ویژه معاون پرورشی) مدارس به عنوان دانای کل خود را ملزم می دانند هر روز صبح در سرما و گرما پس از برگزاری مراسم های شبه نظامی در مورد اکثریت مسائل بین المللی، سیاسی، اعتقادی، اجتماعی، بهداشتی، فرهنگی و غیره شروع به سخنرانی کنند، آنها در این سخنرانی ها با اعتماد به نفس خاصی در عرض چند دقیقه سیاست های قدرت های جهانی را نقد می کنند، از حقوق دول مظلوم حمایت می کنند، اصول و فروع دین را خاطر نشان می سازند، پلشتی های رژیم های سابق به ویژه رژیم پهلوی را گوشزد می کنند و در همان حین که فریاد «درست وایسا گوساله» سر می دهند، دانش آموزان را به احترام به والدین و معلم توصیه اکید می نمایند.
حال اگر از اکثریت این بزرگواران سوال شود که میزان مطالعه شما در زمینه روابط بین الملل چه میزان است یا کدام کتاب و مطلب را در زمینه فواید انرژی هسته ای مطالعه کرده اید یا در فلسفه اخلاق تحت تاثیر کدام مکتب یا فیلسوف قرار دارید یا حتی آخرین کتابی که خوانده اید چه بوده است، اغلب صم بکم ایستاده و حرفی برای گفتن نخواهند داشت و با ارجاع به وضعیت بد معیشتی شان نداشتن وقت برای مطالعه را بهانه کرده و واحدهای درسی بیست سال پیش شان را به عنوان آخرین کتابی که مطالعه کرده اند معرفی خواهند کرد.
شرایط و وضعیت صدا و سیما به مراتب بدتر از آموزش و پرورش و مدارس است، به صورت اتفاقی اگر هر کدام از شبکه های سیما را انتخاب کنیم یا رحیم پور ازغدی است که در عرض نیم ساعت پته فلسفه کانت و هگل و افلاطون و...را روی آب می ریزد، یا استاد رائفی پور و عباسی است که با اشاره به هسته وسط سیب، زن بودن رئیس جمهوری بعدی آمریکا را قطعی دانسته و فراماسون یهود را رسوا می کند و یا برنامه راز است که طالب زاده و شریعتمداری رازهای مگوی امپریالیست ها و همدستان داخلی آنها اصلاح طلبان را فاش می کنند.
البته برنامه های ورزشی خاصی هم هست که با حضور سردارانی مانند آجرلو، رویانیان و عزیز محمدی آخرین معایب سیستم سه پنج دو و دفاع خطی را توضیح می دهند.
با چنین وضعیتی آیا کودکی و نوجوانی که با این نظام آموزش پرورش و این صدا و سیمای جامعه پذیر می شود آیا حق ندارد در بزرگسالی در مورد همه علوم و مسائل سخنرانی کند؟
کانال خرمگس
مقدمه
اخیرا یک مسابقه نونگری و نواندیشی ما بین معاونان وزارتخانه در حال زایش است که تاکنون سابقه نداشته است ، اما آنان گوش ما معلمان را با جملاتی که درد دیرین نظام آموزشی است ، نوازش می دهند. البته این گفته ها برای ما معلمان آشناست اما جسارت اعتراف و بیان آنها از سوی معاونان وزیر ، تجربه ای جدید است. ما معلمان و منتقدین نظام آموزشی در برخی از سایت ها از جمله " صدای معلم " ، بر اساس تجربه عملی و حرفه ای خود ، این گفته ها را سالهاست که در خلوت و جلوت بیان می داریم اما نه تنها بهایی برای آنها قائل نبودند که گاه حتی تذکر و توبیخ هم برای مطرح ساختن آنها ، دریافت کرده ایم . شاید حضور جناب حسینی در جمع مسندنشینان وزارتخانه ، محرکی قوی برای ابراز چنین نظراتی گردیده است.
سرکار خانم حکیم زاده نیز این روزها با لحنی آشنا برای من معلم ، این روزها سخن می گوید که در زمان وزارت بطحایی ، سکوت را بر بیان ترجیح می دادند ، ایشان از تضاد طبقاتی در نظام آموزشی و از بی عدالتی آموزشی با تنوع مدارس سخن می گویند. در ضمن متأسفم که از طرف معاون متوسطه ، چنین همسویی دیده نمی شود ، شاید بهتر بود جناب حسینی به جای معاونت مدارس استثنایی ، در مسند معاونت آموزش متوسطه ، قرار می گرفتند.
علاوه بر تأثیر نقش حضور دکتر حسینی در وزارتخانه در طرح این نوگویی ها ، شاید فرضیه ای محال نباشد اگر جسارت بیان واقعیت توسط معاونان وزیر را در حضور و نحوه مدیریت وزیر جدید آموزش و پرورش نیز بجوئیم. چرا معاونان در زمان وزرای قبلی ، سفید را هم سیاه می دیدند اما امروز تفاوت فاحش این دو را حداقل فعلا در حد بیان مسأله ، می بینند ؟ امید که زمان را غنیمت شمارند و به عملیاتی کردن نظرات خود اهتمام ورزند.
گفته های معاون وزیر آموزش و پرورش
دکتر حسینی : " کاهش ساعت آموزشی و کتب درسی را باید در دستور کار قرار دهیم ".
" با اشاره به این که برای رهایی از بار آموزش زدگی ، کاهش ساعات آموزشی و کتب درسی را باید در دستور کار خود قرار دهیم ، ۱۲ هزار و ۹۰۰ ساعت آموزش از اول ابتدایی تا پایه دوازدهم داریم ، در حالی که میانگین جهانی ۸ هزار ساعت است!
وی خاطر نشان کرد: آموزش و پرورش و مدارس جعبه سیاه جامعه هستند ، نمیتوان جامعه را نگه داشت تا آموزش و پرورش را درست کرد که بعد جامعه درست شود، هر چه امروز در جامعه میگذرد ، از دیروز مدارس است و هرچه در آینده خواهد گذشت ، از امروز مدارس است. برای رهایی از بار آموزشزدگی ، کاهش ساعات آموزشی و کتب درسی را باید در دستور کار خود قرار داد. ساعت آموزشی باید به کمتر از ۸ هزار کاهش یابد. نظام ارزشیابی تعلیم و تربیت نباید آموزش محور باشد. سرنوشت دانشآموز بعد از ۱۲ سال در ایستگاهی به نام کنکور رقم میخورد، در نتیجه آموزشزدگی اتفاق میافتد. " (1)
نکات قابل توجه
* در نظام آموزشی ما ، رکوردداری در جنبه های مثبت و مفید ، هرگز صورت نمی گیرد و افراط در امر آموزش کاملا مشهود است. از خستگی روزانه و هفتگی و ماهانه و سالانه دانش آموزان و معلمان و مدیران و معاونان مدارس و حتی اولیا ، این رکورداری غیرمعقول ، جلوه گری می کند.
* 4 هزار و 900 ساعت آموزش اضافی نسبت به میانگین جهانی ، یعنی قربانی کردن کیفیت توسط کمیت . یعنی بیگاری و استثمار ذهنی .
* ایشان در زمان سرپرستی وزارتخانه نیز اعتقاد داشتند که اهمیت آموزش و پرورش در حد جعبه سیاه جامعه است. اما برای چنین جایگاهی باید به محتوا و نوع و میزان آموزش ، بیشتر بها دهیم . آموزش و پرورش زمانی جعبه سیاه جامعه تلقی می گردد که در جایگاه رفیعی قرار بگیرد و با ساز و کار فعلی ، پذیرش چنین گفته ای محال است. آموزش و پرورش کشور ما باید به مرحله برنامه ریزی در تولید تفکر و خلاقیت برسد تا
رسالت خطیر اطلاع رسانی یک جامعه را برعهده گیرد. جعبه سیاه باید فعال و پر از اطلاعات نادانسته باشد.
* تصور دست اندرکاران قانونگذار ما این است که تمام مشکلات جامعه از آموزش و پرورش است ، پس جامعه در یک طرف منتظر بماند تا آموزش و پرورش کشور ، بعد تحولات لازم ، به اصلاح امور جامعه بپردازد. آنان فراموش می کنند که اگر قوانین درست و لازم الاجرا وضع نکنند و اگر عدالت در قانون را ندید بگیرند ، آموزش و پرورش به تنهایی قادر به خود اصلاحی و یا اصلاح جامعه نیست. حرکت در تمامی ابعاد جامعه باید همسو و همزمان باشد و ما حق ارزشگذاری تقدم و تأخر نسبت به آنها را نداریم.
* آموزش زدگی ، کنکور زدگی و...... محوری تثبیت شده در جامعه که یأس و نومیدی و خودکشی عده ای از جوانان را رقم می زند. چون به آنان القا کرده ایم که تنها مسیر خوشبختی در این جامعه شرکت در کنکور و ورود به دانشگاه است. در غیر آن دو دانش آموزی ناتوان ، بی استعداد و بی مصرف برای جامعه هستی . و برای اثبات سخنان خود ، مافیای کلاس های تقویتی و کنکور و کتب کمک آموزشی را با دستان خود خلق کرده ایم تا حاکمانی مطلق برای اثبات نظرمان باشند. القایی که شدیدا روی والدین نیز اثر گذاشته است و در مدت زمان آمادگی برای کنکور ، والدین خصوصا مادران نیز زیر فشارهایِ عصبیِ شدیِ فاکتورهای هدایتی ، افسرده و یا بیمار می شوند.
اثرات مثبت کاهش ساعات آموزش و تعداد کتب درسی
تعداد و حجم کتب درسی فعلی در مدارس ، از جمله متغیرهای مؤثر بر آموزش حفظی و کمبود معلم و آموزش کنکور محور است. اگر ساعات آموزشی کاهش یابد :
* دانش آموز از خستگی و رخوت اَزبر کردن و انجام تکالیف انبوه ، رهایی می یابد .
* دانش آموز فرصت بازی و خلاقیت و تفکر را خواهد یافت.
* دانش آموزان از یادگیری تئوریک رهایی یافته و فرصت کسب مهارت های عملی بیشتر خواهد شد.
* معلم و دانش آموز فرصت مطالعه خواهند داشت.
* دقایق زنگ تفریح بیشتر و فرصت بازیابی انرژی توسط معلم و دانش آموز برای کلاس بعدی ، بیشتر خواهد شد.
* کاهش ساعات درسی و تعداد کتب درسی ، معضل کمبود معلم را نیز از بین خواهد برد.
اصل مهم تغییر مؤلفین کتب درسی است
نباید فراموش کنیم که ماندگاری چندین ساله مؤلفین کتب درسی ، خود بزرگ ترین علت عدم پویایی در نظام آموزشی است. برای ایجاد هر نوع تغییری خوشایند ، ابتدا باید نگرش افراد نسبت به موضوع عوض گردد. صِرفا با کاهش تعداد کتب درسی و یا ساعات آموزشی ، نمی توان به ایجاد تحولی اثرگذار دست یازید. برای همراهی عمل کاهش ساعت آموزشی ، باید تألیف کتب درسی را از حاکمیت افرادی که ایستایی و انجماد فکر و اندیشه خود را دهه ها به لابه لای کتب درسی ، منتقل ساخته اند ، رهایی دهیم.
سخن آخر
امید که گفته های معاونان فقط در مرحله سخن باقی نماند و در جلسات گوناگون و هماهنگی های درون و برون سازمانی بتوانند تحولی عظیم در آموزش و پرورش کشور به وجود آورند. امروز ما قدر درست بینی شما معاونان وزیر را به نیکی می دانیم ، اما ما دهه هاست بزرگ ترین شرط زندگی و اشتغال را از سوی این وزارتخانه از دست داده ایم لذا ابتدا در جهت احیای آن بکوشید ، ما " اعتماد " خود را به صداقت گفته ها و کرده های نیروهای ارشد ستادی از دست داده ایم . پس شما معاونان وزیر ابتدا بیندیشید که اعتماد از دست رفته معلمان را چگونه احیا سازید؟ سپس ، ما آن قدر تجربه اندوخته ایم که برای گفته های همسویتان با معلمان ، فقط ذوق زده و هیجان زده نشویم و انتظار عمل به قول تان را هر چه سریع تر داشته باشیم . جناب دکتر حسینی ، چگونه می خواهید این بزرگ ترین بحران آموزش و پرورش را پیگیری و اجرا نمایید ؟ راهکار عملی شما چیست؟
1) خبرگزاری پانا . 11/8 /1398 . http://pana.ir/news/ 965416
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
« حمیدرضا حاجی بابایی " در آخرین نامه ی خود به رئیس جمهور که از اجرا نشدن نظام رتبه بندی با بودجه 2 هزار میلیارد تومانی انتقاد کرده بود ( این جا ) این بار در در جمع دانشجویان دانشگاه فرهنگیان خرم آباد و البته در کسوت " رئیس فراکسیون فرهنگیان " مطالبی را بیان کرده است . ( این جا )
حاجی بابایی گفته است :
" براساس برنامه ششم دو هزار میلیارد تومان اعتبار به اجرای نظام رتبهبندی معلمان تخصیص یافته اما تاکنون این برنامه نیز توسط دولت اجرا نشده است.
وی با اشاره به اینکه سخنگوی دولت در خردادماه سال 98 طی مصاحبهای اعلام کرد که نظام رتبهبندی معلمان تا دو ماه دیگر اجرا خواهد شد، عنوان کرد: از نظر من مشکل اینجاست که اکثر افرادی که در مورد نظام رتبهبندی معلمان مصاحبه میکنند اصلا نمیدانند این نظام چیست.
رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس شورای اسلامی بیان کرد: از همینجا به دولت پیام میدهیم که در نظام رتبهبندی باید معلمان جایگاه هیئت علمی پیدا کنند و ما در این نظام به دنبال افزایش حقوق 150 هزار تومانی نیستیم. "
« صدای معلم » در زمستان 1394 و اندکی مانده به دهمین دوره برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی با حاجی بابایی گفت و گوی 5 / 5 ساعته ای انجام داد .
این گفت و گوی مفصل در 6 بخش منتشر شد .
بخشی از این گفت و گو را مجددا می خوانیم :
صدای معلم :
"شما از منتقدان طرح رتبه بندی جديد هستید و می گویید که در نظام رتبه بندی که شما تهیه کرده بودید معلمان به عنوان عضو هیات علمی دیده می شدند و 80 درصد حقوق هیات علمی را دریافت می کردند اما منتقدان شما می گویند این طرح را در مرداد 92 به کمیسیون مجلس بردید تا برای دولت بعدی تعهد مالی ایجاد کنید. شما که ادعا می فرماييد با برنامه به آموزش و پرورش آمدید چرا این طرح را سال 88 یا 89 اجرا نکردید ؟
حاجي بابايي :
من سند تحول رادر 22 آذر 1390 رو نمايي کردم . از 1390 تا 1391 برنامه درسي ملي را تدوين کرديم .( نقشه راه معلم ساعات کلاس ، کتاب ، 70% سياست راهبردي و زير نظام ها )
اواخر مرداد ماه 1391 در مشهد جلسه مشترک با کميسيون آموزش و تحقيقات داشتيم .براي رفتن به سمت نظام رتبه بندي ، حدود 10 الي 11 ماه جلسه داشتيم که خود من هم در جلسات حضور داشتم .تا خرداد ماه 1392 نظام رتبه بندي نوشته شد . آن را براي تصويب به هيئت دولت برديم. سپس براي اجراء به استان ها ابلاغ شد. ( با 70% ظرفيت ها که 30% بستگي به يک جمله داشت که بايد مجلس تصويب مي کرد .) صدای معلم : به نظر می رسد که در سال 95 میانگین دستمزد اعضای هیئت علمی دانشگاه ها از مربی تا استادی تمام در پایه های متفاوت به میانگین عدد ماهیانه ی هفتاد میلیون ریال یعنی هفت میلیون تومان تمام برسد که محاسبه ی 80 درصدی این مبلغ برای فرهنگیان با درجات گوناگون عدد پنج میلیون و ششصد هزار تومان ماهانه است که اگر در تعداد ماه های سال ضرب شود تقریبا دریافتی سالانه ی معلمان در سال 95 میانگین تقریبا شصت و هفت میلیون تومان می شود ،حال اگر این عدد را در تعداد معلمان یعنی حدود یک میلیون معلم ضرب کنیم بودجه ی وزارت آموزش و پرورش در سال 1395 با سایر هزینه ها به عدد 70 هزار میلیارد تومان یعنی سه برابر بودجه وزارت آموزش و پرورش در سال 1394 می رسید، آیا این افزایش 300 درصدی برای بودجه ایران با این مبلغ امکان دارد ؟
صدای معلم :
ببخشيد ! از 22 آذر 1390 که سند تحول رو نمايي شد تا 92 ؛ زير سند برنامه درسي چه ربطي به رتبه بندي دارد ؟!
حاجي بابايي :
سند تحول شش زير سند دارد که يکي برنامه درسي مي باشد و يکي رتبه بندي مي باشد .
صدای معلم :
پس چرا چهار زير سند ديگر را آماده نکرديد ؟
حاجي بابايي :
اينکه گفته شده است :
" برنامه درسي را رو نمايي مي کنيم . "
من حرف ( انتقاد ) دارم .
صدای معلم :
در تنظيم زير سند برنامه درسي ملي هم، تشکل هاي مدني حضور نداشتند .
حاجي بابايي :
سند تحول شش زير سند ( که راهکارهاي اجرايي سند تحول مي باشند ) دارد که 70% آن سند برنامه درسي ملي است که قبل از من سه الي چهار سال بر روي آن کار شده بود .
جمع بندي کنم . ما طي يک سال ، زير سند اول ( سند برنامه درسي ملي ) را در شوراي عالي مصوب کرديم سپس ابلاغ کرديم .
بعدأ رفتيم سراغ زير سند دوم ( سند نظام رتبه بندي ) که به نظر بنده 20 % سند تحول اين نظام رتبه بندي است .بقيه زير سند ها 10 % هم نمي شوند .
وقتي جز اين نداشتيم . دائم جلسه داشتيم .به اين راهکار رسيديم . برديم هيئت دولت آن را مصوب کرد . به استان ها براي اجراء ابلاغ کرديم .
همزمان دو تا نامه نوشتيم .
يکي براي مجلس که خواهش کرديم مصوب کنند .
نظام رتبه بندي معلمان زير مجموعه قانون مديريت نيست و خودش مستقل يک نظام نامه است .( مثل دانشگاه ها )
نامه دوم را هم به شوراي عالي انقلاب فرهنگي نوشتيم تا همزمان که نظام رتبه بندي معلمان را انجام مي دهيم مهندسي نيروي انساني معلمان را هم انجام دهيم . مبني بر آن که بين 10 الي 15 سال نيروي انساني کاملأ مهندسي شود يعني اگر در منطقه اي به يک معلم رياضي نياز داريم از قبل گروه رياضي مشخص مي کند تا آن نيروي انساني مورد نياز در دانشگاه فرهنگيان تربيت شود تا مجبور نباشيم معلم جغرافي را ، سر کلاس رياضي بفرستيم .
نامه به شوراي عالي انقلاب فرهنگي مکمل برنامه دانشگاه فرهنگيان (که مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي را داشت که هيئت امناي آن رئيس جمهور، معاون اول يا وزير آموزش و پرورش است . هر دو يک مجموعه به هم پيوسته هستند . ) مي باشد .در آن نامه هم سياست ها تنظيم شده بود . مثلأ حساب کرديم بايد تعداد معلمان بعد از 15 سال ( الان هيچ کس نمي تواند ) بايد معادل 750 هزار نفر باشند .که حدو 50 الي 60 هزار نفر عهده دار کار هاي اجرايي و .. باشند ما بقي معلم درکلاس مي باشند . چون هر معلم سي سال کار مي کند که سي سال ضربدر بيست و پنج هزار خروجي هر سال يا ورودي هر سال مي شود همان 750 هزار نفر .
از بيست و پنج هزار ورودي هر سال بايد دو سوم آن معلم ابتدايي باشد . دو سوم آنها هم بايد مرد باشند .
برنامه آن بود که در بازه 10 الي 15 ساله ،همه معلمان شش سال ابتدايي ليسانس يا فوق ليسانس ابتدايي باشند .( 17000نفر براي ابتدايي و 8000 براي متوسطه دوره اول و دوم ) نظر بر اين بود که 5000 معلم ابتدايي که از دبيرستان آمده بودند ( با تخصص مثلأ فوق ليسانس رياضي ) به تدريس در رشته قبلي خود ( دبير ستان ) بازگردند .
ما مي توانيم ، جوان 21 ساله را براي ده سال به دورترين روستاها بفرستيم . تمام اين مجموعه زير سند دوم بوده است که يک قسمت را اجرا کرديم و يک قسمت را برديم براي اجراء ابلاغ کرديم . بيني و بين الله اگر من يک سر سوزن مي دانستم چه کسي رئیس جمهور مي شود !
اصلأ وقتي من مصوبه دولت را گرفتم و ابلاغ کردم هنوز رئیس جمهور مشخص نشده بود . از کجا معلوم بود چه کسي رئیس جمهور مي شود ؟ من خودم با اين بنده خدا رفيق ترين رفيق هستم .
بيني و بين الله ما به فکر يک روند بوديم .البته خود من اين اعتقاد را داشتم :
هر يک از آقايان وزرا که جمع شده بودند ، يک نظر دادند .من عرض کردم آموزش و پرورش يک وزير مي خواهد که در جلو عمل کند و دولت پشت سر او حرکت کند . يعني وزير سياست را اجراء کند بعد همه با او موافق مي شوند .
نمي خواهم از خودم تعريف کنم . خيلي از کارها را اجراء مي کرديم ، تحت فشارهاي خيلي سنگين مواجه بوديم .به خيلي ها مي گفتم حالا که اين را اجراء کردم ، شش ماه روي ويبره هستم !
تعريف سازمان مديريت ، يعني پول نمي دهم ، ندارم ، خرج نکنيد زيرا اين سازمان پدر خرج است .دوست دارد هر چقدر کمتر خرج کند .
خداي نکرده زحمات آنها را منکر نمي شوم .
اين نظام جديد نوشته شده ، نظام رتبه بندي نيست بلکه قانون مديريت خدمات کشوري است .
در نظام رتبه بندي ما گفته شده : ديپلم ورود پيدا نمي کرد . به فوق ديپلم فرصت مي داديم ليسانس بشود . اگر فوق ديپلم 12 سال سابقه داشته باشد به ليسانس ارتقاء مي يابد .
مربي معلم : ليسانس با پنج سال سابقه مي شود مربي معلم .مقاله هم نمي خواهد .همه مي توانند مربي معلم بشوند يعني هيچ مانعي براي مربي معلم شده وجود ندارد .مربي معلم از 80% حقوق مربي استاد دانشگاه بهره مند مي شود .فعلأ اين معلم شده است عضو هيئت علمي حالا اگر بخواهد به استاد معلم تبديل شود بايد مقاله بدهد مثل همه دانشگاه هاي کشور ، موضوع مقاله چيست ؟ بحث انرژي هسته اي که نمي باشد ! موضوع مقاله در رابطه با همين روش تدريس مي باشد . اين موضوع در گروه هاي درسي يا هيئت مميزي به اثبات مي رسد که مربوط به همين معلم است . اگر گروه دو مقاله را پذيرفت با يک سابقه معيني اين فرد براي استاد ياري معرفي مي شود . ممکن است 10 % معلمان استاد تمام يا استاد کامل شوند .
صدای معلم :
منابع و بودجه رتبه بندي را بررسي کنيم .
طرحی که به رتبه بندی موسوم است قرار بود که از سال 1392 یعنی سال ابتدای شروع طرح به مدت سه سال متوالی تا سال 1395 بتواند حقوق فرهنگیان را به سطح حدود 80 درصد هیئت علمی دانشگاه برساند .
به نظر می رسد که در سال 95 میانگین دستمزد اعضای هیئت علمی دانشگاه ها از مربی تا استادی تمام در پایه های متفاوت به میانگین عدد ماهیانه ی هفتاد میلیون ریال یعنی هفت میلیون تومان تمام برسد که محاسبه ی 80 درصدی این مبلغ برای فرهنگیان با درجات گوناگون عدد پنج میلیون و ششصد هزار تومان ماهانه است که اگر در تعداد ماه های سال ضرب شود تقریبا دریافتی سالانه ی معلمان در سال 95 میانگین تقریبا شصت و هفت میلیون تومان می شود ،حال اگر این عدد را در تعداد معلمان یعنی حدود یک میلیون معلم ضرب کنیم بودجه ی وزارت آموزش و پرورش در سال 1395 با سایر هزینه ها به عدد 70 هزار میلیارد تومان یعنی سه برابر بودجه وزارت آموزش و پرورش در سال 1394 می رسید، آیا این افزایش 300 درصدی برای بودجه ایران با این مبلغ امکان دارد ؟
آیا وزیر سابق آموزش و پرورش منابعی را می شناسد که این مقدار بودجه را پوشش دهد ؟
آیا در زیر زمین وزارت آموزش و پرورش چاپخانه ی اسکناس وجود داشت ؟!
حاجي بابايي :
اين را حتمأ بنويسيد .
اشتباه شما اين است که به اعداد و ارقام توجه نمي کنيد .عذر مي خواهم اين حرف را مي زنم .بيشتر کساني که مقاله مي نويسند به اعداد و ارقام و اطلاعات کافي دسترسي ندارند . من عذر مي خواهم اين را مي گويم .
من گفتم :
همه معلمان اول مربي معلم مي شوند .پس از پنج سال بحث ارتقاء به استاد يار مطرح مي شود .15 الي 20 سال طول مي کشد تا بشود استاد تمام . آن وقت که من اين کار را انجام دادم ميانگين حقوق مربي استاد 30 ميليون ريال بود که 80% آن مي شود 24ميليون ريال . 10 الي 15 سال طول مي کشد تا مهندسي نيروي انساني شکل بگيرد .... "
چهارشنبه 30 مرداد 1398 ؛ « صدای معلم » در گزارشی نوشت : ( این جا )
حمیدرضا حاجی بابایی به تازگی در مورد رتبه بندی معلمان اظهار نظر کرده است .
رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس در 25 مرداد 98 در گفت و گو با خبرگزاری ملت با بیان اینکه این سخنان مسئولان دولتی پوپولیستی است می گوید : " اگر قرار باشد به حقوق هر معلم ماهانه 600 هزار تومان افزوده شود و این رقم در سال ضرب در تعداد معلمان کشور که حدود یک میلیون نفر هستند، نزدیک به سه هزار میلیارد و 600 میلیون تومان میشود در حالی که اصلا چنین اعتباری در بودجه کشور دیده نشده است. "
« سیدجواد حسینی » سرپرست وزارت آموزش و پرورش در نشست خبری با رسانه ها به مناسبت " روز خبرنگار " ضمن ارائه آمار و ارقام در حوزه های مختلف آموزش و پرورش ، تعداد همکاران در وزارت آموزش و پرروش را 930 هزار نفر و تعداد معلمان را فقط 549 هزار نفر بیان کرد .
پرسش صدای این است که چرا یک نماینده مجلس باید این گونه غیرواقعی و غیرعلمی سخن بگوید ؟
ارائه آمار غیرواقعی و خودشیرینی در افکار عمومی بدون پشتوانه ؛ آیا نامش جز حرکات و رفتار پوپولیستی است ؟
مدیر صدای معلم در نشست نقد و بررسی عملکرد مدیریت آموزش و پرورش در دولت های یازدهم و دوازدهم به حاجی بابایی گفت : یک نماینده مجلس و آن هم رئیس فراکسیون فرهنگیان باید دقیق و مستند سخن بگوید ؛ چرا به دلایل ذاتی در اولویت نبودن آموزش و پرورش در دولت های پس از انقلاب اسلامی به طور عمیق پرداخته نمی شود ؟ چرا آمارهای مخدوش می دهید ؟ در این ناکارآمدی شما هم بخشی از جریان بوده اید و باید پاسخ گو باشید ! "
حاجی بابایی همچنین یادآور می شود : دولت برای اجرای نظام رتبهبندی مبلغ 2 هزار میلیارد تومان آن هم در سقف دوم بودجه سال 98 دیده بود که در صورتی که فروش نفت بیشتر از سالهای گذشته باشد، محقق میشود؛ اما مجلس این عدد را به سقف اول منتقل کرد که در صورتی که این بودجه به صورت 100 درصدی هم تخصیص یابد باز هم رقم آن به سه هزار میلیارد و 600 میلیون تومان نمیرسد.
پرسش صدای معلم از این عضو کمیسیون محاسبه و بودجه آن است که دقیق و شفاف بیان کند : فروش روزانه نفت در حال حاضر چه مقدار است و در زمان وزارت ایشان به چه میزان بوده است ؟
حاجی بابایی در ابتدای همان گفت و گو می گوید :
" بنده با جناحهای چپ و راست در کشور کاری ندارم .
چپ و راست فقط پوششی است که عدهای اشرافی زندگی کنند و من انقلابی و غیرانقلابی را در کشور قبول دارم. "
پیشنهاد صدای معلم آن بر این است که در این موارد با صراحت و صداقت با جامعه معلمی به ویژه " رسانه ها " برخورد کند .
" صداقت " تنها کلید گشایش بن بست ها در جامعه ی سیاست زده و بی اخلاق فعلی ماست .
پایان گزارش/
خصوصی سازی در ایرانی که چندین دهه است از در و دیوار خیابان ها و رسانه هایش صدای مبارزه با سرمایه داری و لیبرالیسم بلند می شود حکایت عجیب و خاصی است.
در اکثر کشورهای به اصطلاح لیبرال دموکرات که اصل آزادی های فردی به رسمیت شناخته شده و دولت را شر [اما لازم] می دانند و معتقدند که دولت تا آنجا که می تواند باید دستان خود را از عرصه اقتصادی کنار کشیده و همه چیز را به دستان نامرئی بازار بسپارد، یک اصل کلی و فناناپذیر وجود دارد و آن دولتی بودن برخی خدمات اجتماعی و عمومی از قبیل بهداشت، آموزش، وسایل نقلیه عمومی و امثالهم است.
تقریبا در تمام کشورهای لیبرال دنیا دولت در حوزه هایی مانند آموزش، بهداشت، حمایت از خانواده های پرجمعیت و کهنسال و از کارافتاده و برخی خدمات عمومی دخالت می کند و تا آنجا که توان دارد، تلاش می کند تا از بیشتر شدن فاصله طبقات اجتماعی در این حوزه های حساس جلوگیری نماید. در مقابل درهمین کشورهای لیبرال دولت ها سعی می کنند از برخی حوزه های پولساز و پردرآمد مانند صنایع فولاد، خودرو سازی، پتروشیمی و نفت یا حوزه هایی مانند بانکداری، ورزش و هنر و تلویزیون فاصله بگیرند و تا آنجا که می توانند دست بخش خصوصی را برای سرمایه گذاری در این حوزه ها باز بگذارند و جز در دریافت مالیات هیچ گونه دخالتی در نحوه اداره و عملکرد آنها نداشته باشند.
در ایران [با شعار ضدیت با سرمایه داری] در حوزه خصوصی ساری منطقی دقیقا مخالف و روبروی منطق جوامع لیبرال حاکم است که شیوه مدیریتی و ادراره در ایران را به شیوه ای تکینه و خاص تبدیل می کند که هیچ مدل و نمونه مشابهی برای آن در جهان نمی توان سراغ یافت. نمونه ای که حتی تمام نئولیبرال های افراطی را هم انگشت به دهان می گذارد و باعث اعلام برائت آنها از چنین شکل خصوصی سازی می شود.
در ایران (برعکس دنیا) دولت علاقه ای به در دست نگه داشتن بخش های پرهزینه ای مانند آموزش، بهداشت و درمان، آموزش عالی، خدمات اجتماعی- رفاهی و امثالهم ندارد و از هر فرصتی برای واگذاری این حوزه ها به بخش خصوصی دریغ نمی کند. نمونه های متعدد حمایت سیاست مداران و حاکمان از واگذاری مدارس و دانشگاهها و خوابگاههای دانشجویی و بیمارستان ها به بخش خصوصی حاکی از آن است که دولت علاقه ای به در دست نگه داشتن ارگان هایی که صرفا مصرف کننده بوده و پولی به خزانه واریز نمی کنند ندارد.
در مقابل بخش های اقتصادی پول سازی مانند مخابرات، خودرو سازی، فولاد و ذوب آهن و بانک یا حوزه های تبلیغاتی مانند ورزش و تلویزیون [که در تمام کشورهای لیبرال خصوصی است] حوزه هایی هستند که دولت ها چهار دست وپا خود را به روی آنها انداخته و با هیچ منطق و استدلالی حاضر به کوچکترین عقب نشینی و واگذاری آنها به بخش خصوصی را ندارد. خصوصی سازی در ایرانی که چندین دهه است از در و دیوار خیابان ها و رسانه هایش صدای مبارزه با سرمایه داری و لیبرالیسم بلند می شود حکایت عجیب و خاصی است.
این حوزه های گسترده که در عمل بیشترین زمینه رانت خواری و فساد اقتصادی را ایجاد می کند و در بهترین حالت به مدیرانی با حقوق های نجومی نیاز دارد خود بخش اعظمی از مشکلات اقتصادی است که باعث سرپا نگه داشتن صنعت و رسانه کاملا ورشکسته می شود و هزینه آن از همان جایی پرداخت می شود که در کشورهای دیگر هزینه بهداشت و آموزش بهتر می شود.
مدیریت اقتصادی دولتی در حوزه های پولسازی مانند پتروشیمی، نیرو، خودروسازی، ورزش و بانکداری و امثالهم باعث شکل گیری طبقه اقتصادی خاصی شده است. طبقه اقتصادی وابسته به دولت که هم حقوق کلانی دریافت می کنند و هم زمینه تعطیلی و ورشکستگی صنعت و حوزه ای که تخصصی در مدیریت آن ندارند را فراهم می کنند و هم زمینه سوء استفاده های کلان را فراهم می سازند. اغلب اعضاء این طبقه را جوانان متولد دهه شصت و هفتاد تشکیل می دهند که در سالهای اخیر به کمک دانشگاههای پولی مدارک علمی بالا کسب کرده و امروزه در رده های مدیریتی کشور به عنوان مدیران میانی و بالادستی مشغول به فعالیتند و خصوصی سازی را با شخصی سازی ادغام کرده و ثروت کلانی اندوخته اند.
یکی از شروط افراد برای بر عهده گرفتن مسئولیت های دولتی در بسیاری از کشورهای جهان این است که آن فرد هیچ گونه فعالیت اقتصادی ذینفع مرتبط با پست پذیرفته شده نداشته باشد. به عنوان مثال کسی که می خواهد در یک کشور غربی وزارت نفت یا نمایندگی مجلس را بر عهده بگیرد باید هیچ گونه فعالیتی از سوی او و نزدیکانش در حوزه نفت آن کشور در بخش خصوصی صورت نگیرد (چرا که شائبه تصویب قوانین به نفع منافع فردی پیش خواهد آمد).
در ایران بسیاری از مسئولان و نزدیکانشان به عنوان فعالین اصلی حوزه کاری وزیر و وکیل مورد به شمار می روند و از این طریق از رانت های کلانی برخوردار می شوند.
با همه این تفاسیر می توان گفت شیوه مدیریت ایران در بخش دولتی و خصوصی شیوه ای منحصر به فرد و خاص است که به هیچ وجه نباید آن را به هیچ مدل و الگوی شناخته شده سیاسی اعم از لیبرال و نئولیبرال و.. مقایسه کرد.
کانال خرمگس
گروه استان و شهرستان ها/
هنوز از رای اعتماد نمایندگان مجلس 2 ماه نگذشته است که اخبار حاکی از به جریان افتادن استیضاح « محسن حاجی میرزایی » وزیر آموزش و پرورش است .
امروز سه شنبه 14 آبان تسنیم نوشت :
" جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی با تدوین طرحی خواستار به جریان افتادن استیضاح وزیر آموزش و پرورش در 10 محور شدهاند.
قاسم ساعدی که طراح این طرح است از صبح امروز در حاشیه صحن علنی پارلمان در حال جمعآوری امضا برای این طرح است که تاکنون 48 نماینده این طرح را امضا کردهاند.
هیئترئیسه مجلس
خواهشمند است در اجرای ماده 221 آییننامه داخلی مجلس درخواست استیضاح اینجانبان از جناب آقای حاجی میرزایی وزیر محترم آموزش و پرورش با موضوع زیر را جهت رسیدگی به کمیسیون تخصصی ارجاع فرمایید.
محورهای استیضاح
1- خلف وعده در اجرای رتبه بندی فرهنگیان سراسر کشور
2- علت کلاسهای بدون معلم از اول مهر تاکنون و کمبود شدید نیروی انسانی
3- عدم تامین کتب درسی بعضی از پایه های تحصیلی از مهرماه تاکنون
4- عدم توزیع عادلانه نیروی انسانی و امکانات آموزشی در بین استانها و مناطق شهری و روستایی
5- انتصاب مسئولین ناکارآمد و هدفمند با توجه به فصل انتخابات
6- عدم نظارت بر عملکرد و تخلفات مسئولین تحت امر خود
8- عدم تعیین تکلیف کامل نیروهای حق التدریسی و آموزشیاران نهضت سوادآموزی
9-بسته های حمایتی و ایجاد مدارس جدید به این نام
10-اردوگاه بزرگ کشور رها شده و برنامه جمعی برای آنها دیده نشده است
با توجه به اینکه معلم و کتاب درسی از ابزارهای اولیه تعلیم و تربیت میباشد ولی متاسفانه با گذشت یک ماه و نیم از سال تحصیلی از کلاسهای درسی مقاطع تحصیلی و به خصوص پایه دوازدهم که نهایی می باشد بدون معلم و بعضی از کتب درسی هنوز تامین و تکمیل نگردیده است لذا این امر موجب افت تحصیلی و تحمیل هزینههای هنگفت بردوش خانوادهها می باشد.
به گزارش تسنیم اسامی نمایندگانی که تاکنون این طرح را امضا کردهاند به شرح زیر است:
1-جواد کاظم نسب اهواز
2-علیم یارمحمدی زاهدان
3- فریدون حسنوند اندیمشک
4- علی عسگر ظاهری مسجدسلیمان
5- مجید ناصری نژاد شادگان
6- عباس پاپی زاده دزفول
7- علی گلمرادی بندرماهشهر
8- سهراب گیلانی شوشتر
9- اقبال محمدیان رامهرمز
10- جلیل مختار آبادان
11- سید راضی نوری شوش دانیال
12- هاجر چنارانی نیشابور
13- غلامرضا شرفی آبادان
14- هدایت الله خادمی
15- سکینه الماسی دیر و کنگان
17- سمیه محمودی شهرضا
18- حبیب الله کشت زر بهبهان
19- عدل هاشمیپور کهگیلویه
20- عبدالغفور ایران نژاد چابهار
21- شهرام کوسه غراوی مینودشت و کلاله
22- نادر قاضی پور ارومیه
23- مسعود رضایی شیراز
24- حسین مقصودی سبزوار
25- مجید کیانپور دورود و ازنا
26- علی وقفچی زنجان
27- ناصر شریفی بندرخمیر
28- حسین نیازآذری بابل
29- پروانه سلحشوری تهران
30- احمد مرادی هرمزگان
31- علی بختیار گلپایگان
32- سید مصطفی ذوالقدر
33- عبدالحمید خدری بوشهر
34- محمد باسط درازهی سراوان
35- شهاب نادری اورامانات
36- عبدالله حاتمی درگز
37- یعقوب شیویاری میانه
38- رضا کریمی اردبیل
39- علی محمد مرادی مرادی قروه و دهگلان
40- سید قاسم جاسمی کرمانشاه
41- سید حمزه امینی هشترود
42- علی ابراهیمی شازند
43- محمد قمی پاکدشت
44- علی محمد شاعری بهشهر
45- همایون یوسفی اهواز
46- علی کرد خاش
47- نعیم امینی فرد ایرانشهر
48- ضیالله اعزازی بناب
« پایگاه خبری بناب پرس » دوشنبه 13 آبان نوشت :
" لطف کنید به مسئولین اداره ورزش و جوانان شهرستان و دفتر نماینده اطلاع دهید که ۲۰ عدد بن خرید دوچرخه که جناب نماینده در مراسم قرعه کشی همایش دوچرخه سواری وعده اهدای آن را دادند، هنوز به دست برندگان نرسیده است!
پیگیری ها و مراجعات حضوری مکرر ما و سایر برندگان راه به جایی نبرده است.
ای کاش مسئولین کاری نکنن که دیگر مردم به جوایز همایش بناب شهر دوچرخه هم شک کنند و در سالهای دیگر رغبتی برای شرکت در آن نداشته باشند!
همچنان منتظر جوایز آقای نماینده می مانیم! "
به نظر می رسد نمایندگان مجلس پس از 4 سال جلوس بر صندلی ها لازم است که در مورد وعده های انتخاباتی خویش و عملکرد 4 ساله خود به مردم پاسخ گو باشند .
شاید بهتر باشد این نمایندگان پیش از این گونه تبلیغات انتخاباتی نخست استیضاح را از " خود " آغاز کنند .
پایان گزارش/
سید مجید حسینی استاد دانشگاه تهران است. از مدیران قالیباف بوده و اخبار پراکنده از عزم او برای حضور در انتخابات مجلس آینده حکایت دارد. احتمالا در قالب نواصولگرایی که مدتی است قالیباف پرچم آن را برافراشته است. صریح اللهجه است و حاضر جواب. مصاحبه یا مناظره هایش را با گزاره های ساده و بدیهی آغاز و به پایان می برد. همین هم بر جذابیت او نزد فرهنگیان افزوده است.
در کلیپ پیوست ( 1 ) هم می گوید که اگر بودجه آموزش و پرورش دو برابر شود حتی چغندر هم می تواند وزیر این دستگاه شود! این یعنی اینکه مشکل اصلی پول است که بین اقشار بی صدا از جمله فرهنگیان توزیع نمی شود. تداوم شعار پول پاشی در جامعه که از احمدی نژاد شروع و تا قالیباف و رییسی ادامه یافت. اما به نظر می رسد قضیه آموزش و پرورش کشور کمی پیچیده تر از این حرف های انتخاباتی باشد.
چند نکته درباره این داستان:
* وضعیت آموزش و پرورش زمانی به سامان می رسد که این نهاد در نگاه مسئولان به اولویت نخست توسعه کشور تبدیل شود. تنها بعد از این تغییر نگرش است است که معلمان به معیشت و منزلت شایسته خود دست خواهند یافت!
اما مساله مهمتر این است که اکنون ایران بر سر دوراهی توسعه داخلی یا نفوذ منطقه ای، دومی را انتخاب کرده است. یعنی تا اطلاع ثانوی حفظ امنیت داخلی و برتری قدرت منطقه ای مهمترین اولویت های کشور است!
* در آموزش و پرورش مدیریت علمی بیش از اختصاص بودجه اهمیت دارد. سیطره ایدئولوژی در چهاردهه گذشته نه تنها موجب بهبود کیفیت تعلیم و تربیت نشده بلکه اتلاف وسیع منابع را به دنبال داشته است!
* در ایران علم اگر بتواند در خدمت تبلیغات بین المللی برای نظم سیاسی باشد مورد توجه قرار می گیرد. توجه بیشتر به دانشگاه ها در سال های اخیر هم به دلیل ظرفیت این نهاد برای تولید مقاله در راستای اثبات رشد علمی مطلوب کشور است!
* معلمان در ایران تا کنون برای پژواک یافتن صدای شان هزینه های زیادی پرداخته اند ولی تغییر معناداری در وضعیت شان ایجاد نشده است. بیشتر به این دلیل که آموزش و پرورش هنوز به اولویت نظام سیاسی تبدیل نشده است، بنابراین تا اطلاع ثانوی معلمان صرفا به عنوان بخشی از نیروی انتظامی در مدارس فعالیت خواهند کرد!
* اوضاع آموزش و پرورش زمانی درست می شود که در سطح کلان این معادله پذیرفته شود: توسعه ضرورت کشور است و آموزش و پرورش محور توسعه تلقی می شود! بدون پذیرش این گزاره حرف هایی از جنس اظهارات سید مجید حسینی صرفا تبلیغاتی می باشد!
* پوپولیسم در ایران جذابیت زیادی دارد. فهرست کردن گزاره هایی ساده برای رسیدن به نتیجه ای عامه پسند! پیش از هر چیز اما باید پرسید برنامه عملیاتی شما برای گذار از وضعیت کنونی و تحقق وعده های مردم پسند چیست؟!
کانال مهران صولتی
( 1 )
( کلیپ انتخاباتی سیدمجید حسینی ! )