حس بسیار بدی است وقتی میدانید کسانی برای امورات حیاتی در آموزش و پرورش تصمیم میگیرند که حتی الفبای آموزش را نیز نمیدانند. به سالهای آخر خدمت و موسم بازنشستگی نزدیک میشوم و همچنان در تلاش برای تحقق اصل سیام قانوناساسی، افسوس راهی پر درد در پیش است.
ز آز و فزونی، به یکسو شویم
به نادانی خویش، خستو شویم
ازین تاج شاهی و تخت بلند
نجوییم جز داد و آرام و پند
بسیار آزار دهنده است اطلاع از پشت پرده انتخاب گزینهها و انتصابشان در پستها، آزاردهندهتر اینکه از سؤسابقه و ناتوانی بسیاری از آنان مطلع باشید و کاری از دستتان ساخته نباشد، به سابقه افراد پست گرفته در سالهای اخیر و تجربیات و مدارکشان نگاهی بیندازیم تا دردمان بیشتر شود.البته سکوت هم چاره کار نیست، چون ندای وجدان بیشتر آزارتان میدهد.
اگر به عنوان یک معلم، مورد پرسش قرار گیرم که بدترین دوران خدمت شما در این سی سال، چه زمانی بوده است، بدون هیچ تردید خواهم گفت دوران ریاست جمهوری روحانی بدترین زمان خدمتم بود که ما معلمان برای به قدرت رسیدن او، تلاش فراوان کردیم اما تنها قشری که هرگز و در هیچ برنامهای دیده نشدند، معلمان بودند.
دلایل فراوان است اما فقط به یک مورد اشاره میکنم، تصمیمات غیر اصولی و به شدت مخالف مصالح عمومی فرهنگیان و دانشآموزان. فقط کافیست توجه کنید به هفت سال گذشته در استان فارس که آموزش و پرورش پنج مدیرکل و سرپرست را به خود دیده و تقریبا در تمام این مدت، هیچ تصمیمی به نفع معلمان گرفته نشد.
هرگاه فعالان رسمی و غیررسمی صنفی، خواستند براساس منافع عمومی معلمان موضوعی را مطرح و پیگیری نمایند، چالشهایی عجیب بهوجود میآمد.موضوع کاملا روشن است، مشکلات معلمان و دانشآموزان واضحتر از روشنایی خورشید است، اما هیچ همت و ارادهای برای برطرف نمودن آنها نیست.راهحلها و پیشنهادات بسیار ساده است، هرکسی نمیتواند در چارچوب قانون اساسی حرکت کند، باید پست خود را واگذار کند نه اینکه توجیهگر شرایط موجود شود.
در مورد استان فارس:
۱. کافیست درمانگاه فرهنگیان، مهمانسراهای تهران و مشهد و شمال، مجتمعهای رفاهی فرهنگیان، املاک و مستغلاتی که در اختیار آموزش و پرورش است، واقعا متعلق به فرهنگیان باشد نه در اختیار گروهی خاص که تا منافع خود را در خطر میبینند، به نام گروهی از معلمان و بدون ذکر نام خود، به زمین و زمان حمله میکنند. متاسفانه دین، مذهب، اعتقادات مردم و سیاست هم ابزار بسیار پرکاربردی هستند در قاموس این سواستفاده کنندگان از اموال و امکانات فرهنگیان. سکوت مرگباری در جامعه معلمان میبینم نه به دلیل ترس یا ناتوانی بلکه این سکوت نتیجه ناامیدی مطلق از بهبود فرآیند انتخاب مسؤلین است، به راستی چرا معلمان نامحرمترین قشر در سازوکار تغییرات اداری هستند؟
۲. قانوناساسی به وضوح و بدون هیچ ابهامی در اصل سیام، تحصیل تا پایان متوسطه را رایگان اعلام کرده و هزینههای آن را بر عهده دولت قرار دادهاست اما کافیست با متولیان آموزش و پرورش در اینباره صحبت کنید، خیلی راحت خواهند گفت: قانون خیلی چیزها گفته!، در عجبم چگونه اینهایی که هیچ اعتقادی به اجرای قانوناساسی ندارند، به بالاترین و حساسترین پستها میرسند!
۳. در یک برآورد میدانی، هزینه هر دانشآموز در استان فارس تعیین شد اما متاسفانه برخی مدارس تا ده برابر آن را از دانشآموزان دریافت میکنند. در مورد مدارس غیردولتی این مصیبت چندبرابر است، اگر بخواهید از یکی از این دریافت کنندگان وجوه غیرقانونی شکایت کنید، در هزار توی کلاف درهم پیچیده اداری گم خواهید شد.
۴. در مورد سرویس مدارس و پوشاک دانشآموزی هم ناگفته پیداست که چه رانتی در این حوزه نهفته است و معلوم است که برای حفظ این حریم از ورود نامحرمان (شما بخوانید معلمان)، اقدامات بسیاری انجام شود.
۵. انتخاب و انتصاب در پستهای خاص، آنچنان محرمانه و سری است که گاهی تعداد کسانی که از فرآیند تغییر رییس یک اداره اطلاع دارند، به انگشتان یک دست هم نمیرسد. یعنی فقط چند نفر در جریان تغییرات ریاست یک ناحیه هستند که بیش ده هزار معلم دارد. آن دههزار معلم نامحرمند و کارمند یک نهاد غیرفرهنگی و یک نفر بازنشسته، محرم راز؟!
۶. سالهاست آموزش و پرورش در سیطره عدهای است که بههیچ عنوان، نه دغدغه آموزش دارند و نه دغدغه تربیت، سخت نیست دانستن اهداف آنان. باید حساس شویم وقتی کسی املاک چندین میلیارد تومانی خریداری میکند در حالیکه ده سال پیش، مانند ما از معلمان عادی بودهاست.
۷. سکوت مرگباری در جامعه معلمان میبینم نه به دلیل ترس یا ناتوانی بلکه این سکوت نتیجه ناامیدی مطلق از بهبود فرآیند انتخاب مسؤلین است، به راستی چرا معلمان نامحرمترین قشر در سازوکار تغییرات اداری هستند؟
۸. در آموزش و پرورش، آنها که لابیکردن را خوب میدانند غالبا افرادی ناتوان، ریاکار، بیسواد و منفعتطلب هستند و شوربختانه توانمندان این حوزه، نه اهل لابی هستند و نه علاقهای به دیدهشدن دارند.
راهحل اصلی برای این مشکلات ساختاری آزاردهنده در آموزش و پرورش، بازتعریف تمام فرآیندهایی است که باعث ایجاد ناامیدی و نارضایتی شغلی شدهاند ؛ تا زمانی که معلمان، به طور مستقیم در تمام تصمیمسازیها و تصمیمگیریها دخالت نداشته باشند، هر طرحی علاوه بر محکوم بودن به شکست، قطعا یک فکاهی است نه واقعیت.
اجرام، که ساکنان این ایوانند
اسباب تردد خردمندانند
هان، تاسر رشته خرد گم نکنی
کانان که مدبرند، سرگردانند
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
فردوسی طوسی:
« به یزدان اگر ما خِرَد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم!؟ »
با آرزوی غلبه ی خردورزی و خردمندی بر بی تدبیری و بی خردی.
کثیری را فراموش نماید و هر نوشته خود را بهانه درد مشترک قلیلی ، معرّفی نماید.
درد مشترک:
« همراه شو عزیز، همراه شو عزیز
تنها نمان به درد، کاین درد مشترک
هرگز جدا جدا، درمان نمیشود
دشوار زندگی، هرگز برای ما
بی رزم مشترک، آسان نمیشود
تنها نمان به درد، همراه شو عزیز
همراه شو عزیز
تنها نمان به درد، کاین درد مشترک
هرگز جدا جدا، درمان نمیشود. »