صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

عملکرد و کارنامه وزارت آموزش و پرورش در دولت دهم و یازدهم يكي از مولفه‌هايي كه بايد در آموزش و پرورش دولت يازدهم به جد مورد بررسي قرار گيرد، سازوكار انتخاب و انتصاب مديران آموزش و پرورش و مقايسه آن با مديران دولت‌هاي گذشته است. صاحب نظران حوزه تعليم و تربيت، بالاتفاق مديريت در آموزش و پرورش به استثناي دوران سازندگي را قابل دفاع نمي‌دانند. با اين وجود مديريت سطوح پاييني و مياني در آموزش‌ و‌ پرورش تا پايان دولت هشتم به سمت كيفي شدن تمايل داشت.

با روي كار آمدن دولت نهم و با گماردن يكي از مديران خرد به مقام عالي وزارت؛ به يك‌باره، كيفيت در مديريت آموزش و پرورش افت پيدا كرد و با وجود تغييرات مكرر در سطح وزارت؛ اين افت كيفي در سطوح مياني و پاييني تا دولت يازدهم همچنان مشهود بود.

رييس دولت دهم به اين نتيجه رسيد كه سكان وزارت آموزش و پرورش را به دكتر حاجي‌بابايي بسپارد. حاجي بابايي با داشتن چندين دوره سابقه نمايندگي مجلس و همچنين پست مديريتي در آموزش و پرورش توانست منشا تغييراتي در آموزش و پرورش بشود. شايد بتوان دوران حاجي‌بابايي را يكي از چالش برانگيزترين دوران وزارت وزراي آموزش و پرورش تا قبل از سال ٩٢ دانست. وزارت حاجي‌بابايي با كمبود بودجه دولت به دليل تحريم‌ها مواجه بود. او با طرح‌ها و ايده‌هاي بلند‌پروازانه بر كرسي وزارت تكيه زد و سعي داشت در كوتاه‌مدت؛ طرح‌ها و ايده‌هاي بلند‌پروازانه خود را عملي كند. طرح‌هايي كه به كار كارشناسي طولاني‌مدت نياز داشتند. منتقدان وي، فضاي بسته و غيرانتقادي در آموزش و پرورش را با عملكرد عجولانه وي در انجام طرح‌ها با هم گره زدند. به‌طوري‌كه عملكرد وزارتخانه آموزش و پرورش، تقريبا سوژه هميشگي روزنامه‌هاي منتقد دولت دهم بود.

بدون شك اجراي طرح‌هاي عجولانه و هزينه‌بردار هوشمند‌سازي مدارس، تغيير سيستم نظام آموزشي و ايده‌هايي از اين دست هرگز قابل دفاع نيست. هزينه‌هاي ميلياردي هوشمند‌سازي مدارس در سيستمي كه معلمانش، با ابتدايي‌ترين ترفندهاي يادگيري الكترونيكي ناآشنا هستند، هرگز توجيه‌پذير و حاصل يك خرد جمعي نيست. تغيير سيستم نظام آموزشي از نظام ٥-٣-٣ به ٦-٣-٣، يك الگوبرداري عجولانه از سيستم‌هاي آموزشي دنيا است. هوشمند‌سازي مدارس، ترجمه‌اي ناكارآمد از دستورالعمل هوشمند‌سازي مالزي بود.

حاجي‌بابايي از اختيارات خود براي تعيين كادر مديريتي در وزارتخانه به‌خوبي استفاده كرد. معاونت مالي وي توانست در دو سه مرحله، قوانين و بخشنامه‌هاي معطل مانده حقوقي را وارد حكم كارگزيني كند. شجاعت وي در اجراي بخشنامه‌هاي اجرا‌نشده، ستودني است. ارايه بيمه طلايي يكي از بزرگ‌ترين دستاوردهاي رفاهي وي بود. الزام مديران مياني به پذيرايي از فرهنگيان در تعطيلات سال نو و ماه مبارك رمضان، باعث رضايت خاطر و احساس تشخص فرهنگيان شد. او توانست با استفاده از لابي قدرتمند، توجه مجلسيان را به‌خود جلب كند. وزير دولت دهم با وجود تغييرات قابل قبولي كه در سطح مديريت كلان ايجاد كرد ولي نتوانست در سطح مديران مياني و پاييني، تغييرات محسوسي را ايجاد كند. شايد يكي از دلايل عدم موفقيت وي در پيشبرد برنامه‌هايش، ناكارآمدي مديرانش بود.

دكتر فاني در حالي وزارت آموزش و پرورش دولت يازدهم را برعهده گرفت كه آموزش و پرورش از دستمزد پايين پرسنل، عدم توزيع مناسب نيروي انساني، كمبود فضاي آموزشي، نداشتن اعتبار كافي براي پرداخت سرانه دانش‌آموزي، تحولات غيركارشناسي هوشمند‌سازي و تغيير نظام آموزشي، نبود امنيت شغلي براي فعالان صنفي و... رنج مي‌برد.

فاني با وجود حضور در جبهه اصلاح‌طلبان، به‌راحتي توانست از مجلس راي اعتماد بگيرد. اين راي اعتماد هزينه‌هاي بسياري را بر وي مترتب كرد. فاني قبل از اخذ راي اعتماد مدعي بود كه با برنامه‌اي ويژه و مطالعاتي براي اصلاح امور آموزشي و مالي؛ پيشنهاد وزارت را پذيرفته است. حتي برنامه ارايه شده‌اش به مجلس نيز داراي اهداف رفتاري قابل قبولي بود. با اين وجود وي عملا نتوانست در زمينه مسائل مالي تغييراتي ايجاد كند. درب صندوق ذخيره فرهنگيان همچنان بر همان پاشنه مي‌چرخد. قوانين و بخشنامه‌هاي مربوط به اصلاح دستمزد مطابق با قانون مديريت خدمات كشوري، همچنان بر زمين مانده است. خدمات درماني و رفاهي، كمرنگ يا به‌طور كلي بي‌رنگ شده است. فاني با وجود تعامل فراوان با مجلسيان و كسب دوباره راي اعتماد در جلسه استيضاح؛ هرگز از لابي مناسبي براي اختصاص بودجه به آموزش و پرورش برخوردار نبوده است.

فعالان صنفي، وي را مردي از جنس آموزش و پرورش مي‌شمردند، با اين وجود وي نتوانست رضايت خاطر اين منتقدان ديروز و حاميان امروز وزارتخانه را كسب كند. سطوح مديريتي مياني در آموزش و پرورش دولت يازدهم از نظر كيفي، رشد قابل قبولي داشته است ولي متاسفانه در سطح كلان قابل قبول نبوده است.

با وجود برخورداري از تيمي كارشناس در روابط عمومي، نتوانسته از ظرفيت‌هاي لازم استفاده كافي را ببرد.

عملكرد نامحسوس روابط عمومي باعث آزردگي فرهنگيان نسبت به وزارتخانه شده است. توهين به فرهنگيان توسط رسانه ملي از اين جمله است. امروزه دستگاه‌هاي مختلف به كمك رسانه‌ها سعي در ارتقاي جايگاه و منزلت خويش را دارند. ضعف روابط عمومي آموزش و پرورش در اين زمينه قابل پذيرش نيست.

كارنامه فاني در زمينه حفظ حرمت و شأن معلم درخشان است. در جريان اعتراضات سال تحصيلي گذشته، سيستم بازرسي و حراست نهايت همكاري را داشتند. در ابتداي سال جاري، مقام معظم رهبري و رياست‌جمهوري، در زمينه شأن و جايگاه معلمان سخنان ارزشمندي داشتند. پيش‌بيني مي‌شد وزير با استفاده از نظرات رهبر و رييس‌جمهور، اقدامات مثبتي در جهت تحقق خواسته‌هاي فرهنگيان انجام دهد. فرمايشات مقام معظم رهبري و رياست‌جمهوري فرصت مناسبي براي ارتقاي جايگاه آموزش و پرورش بود. وزارت آموزش و پرورش از اين نظرات بهره‌اي نجست و تبليغات وزارتخانه فاني تنها شامل پخش تكراري پيام بازرگاني در زمينه رتبه‌بندي معلمان شد.

مديريت مالي و رفاهي وزارت آموزش و پرورش در دولت يازدهم، نه‌تنها درخشان نيست بلكه نسبت به تيم مالي و رفاهي دولت دهم، عقبگرد نيز داشته است. در بعد تامين نيروي انساني؛ وزارت آموزش و پرورش توانسته است تا‌حدودي از نظر كمي، كمبود نيروي انساني ناشي از تغيير سيستم نظام آموزشي را تامين كند.

مواد درسي و محتواي دروس، جوابگوي فرهنگ و نياز امروز جامعه ما نيست. هيچ تغيير خاصي در متون و مواد درسي مشاهده و اعلام نشده است. آموزش و پرورش همانند جامعه‌مان در يك دوره گذار قرار دارد. نيازهاي جامعه امروزي با ابزار دهه‌هاي قبل تامين مي‌شود. آموزش و پرورش نياز جدي و ضروري به شكستن بعضي از ساختارها دارد. هنجارها و ناهنجارها تعديل شده‌اند.

آموزش و پرورش به وزيري نياز دارد كه جسارت لازم براي شكستن ساختارهاي كهنه و غير‌ضرور را داشته باشد. شجاعت، توانمندي، جذابيت و جايگاه علمي وزير آموزش و پرورش بايد به‌حدي باشد كه بتواند قدرت مقابله با منتقدان و معترضان را داشته باشد. فاني از اين ويژگي‌ها بي‌بهره است.

روزنامه اعتماد

منتشرشده در یادداشت

نقد عملکرد آموزش و پرورش در دولت یازدهم  گروه اخبار /

دولت يازدهم سومين سال خود را آغاز كرد و دو سال پرفراز و فرود را در عرصه‌هاي مختلف به ويژه سياست خارجي سپري كرد اما تمركز بر سياست خارجي مانع از آن نشد تا حوزه‌هاي ديگر دور از توجه باقي بماند. يكي از اين حوزه‌ها آموزش‌و پرورش بود. معلمان كه از جمله اقشار فعال در عرصه انتخابات هستند در سال ٩٢ نيز از جمله پيشتازان حمايت از حسن روحاني بودند؛ حمايتي كه اميد و انتظارها را افزايش داد و رييس‌جمهور منتخب نيز درصدد برآمد به اين اميد و انتظار پاسخ دهد به همين دليل دكتر محمدعلي نجفي را به عنوان وزير پيشنهادي در نخستين ليست كابينه قرار داد تا به فرهنگيان حامي خود اين پيام را بدهد كه خواست آنها و اولويت‌هاي آموزش و پرورش را درك كرده است و به همين دليل شخصي با تراز بالايي را برگزيد تا بگويد مي‌خواهد در دولت يازدهم براي ‌آموزش و پرورش اولويت ويژه‌اي قايل شود. اما حمايت مجلس نهم به ويژه در حوزه آموزش عالي، آموزش و پرورش و جوانان و ورزش موجب شد تا نجفي نتواند راي اعتماد مجلس اصولگرا را به دست آورد و اين ناكامي دولت يازدهم و معلمان را در شرايط نااميدكننده‌اي قرار داد چراكه پيام مجلس نهم كاملا مشخص بود به اين معنا كه روحاني براي معرفي گزينه بعدي بايد حساسيت‌هاي نمايندگان را لحاظ مي‌كرد. نتيجه اين پيام و لحاظ كردن حساسيت‌ها اين شد كه دكتر علي‌اصغر فاني معرفي شود؛ گزينه‌اي كه چندان مورد استقبال افكار عمومي معلمان قرار نگرفت اما با سماجت و تجربه، ابتدا برنامه‌هايي را به مجلس ارايه داد تا راي اعتماد بگيرد و سپس تعامل با تشكل‌هاي معلمي را در دستور كار قرار داد تا پيامي هم به بدنه نااميد شده ارسال كند. آموزش و پرورش در دولت يازدهم هرچند كند اما شاهد تغييراتي در سياست‌ها و اولويت‌ها بود كه به مناسبت آغاز سومين سال اين دولت در صفحه مدرسه به بررسي اين موضوع پرداختيم.

 

عدالت آموزشي ابهام‌ها و اما و اگرها

يكي از شاخص‌هاي ارزيابي عملكرد وزارت آموزش و پرورش عدالت آموزشي است؛ به اين معنا كه نظام طبقاتي آموزشي مانع از برخورداري عده‌اي از امكانات و تسهيلات آموزشي نشود يا مناطق مختلف در مقايسه با يكديگر از سطوح برخورداري متفاوتي بهره‌مند نباشند، دولت يازدهم از همان روزهاي نخست، حركت به سمت تحقق عدالت آموزشي را يكي از اهداف خود اعلام كرد. جذب لازم‌التعليم‌ها يكي از پارامترهايي است كه در اين ارزيابي مورد توجه قرار مي‌گيرد به اين منظور كه تمام افرادي كه به سن ورود به مدرسه مي‌رسند، توسط آموزش و پرورش بايد جذب شوند. توزيع امكانات و تجهيزات آموزشي يكي ديگر از متغيرهاي ارزيابي تحقق عدالت آموزشي است كه وزارت آموزش و پرورش در دولت تدبير و اميد وعده داده بود در اين زمينه نيز به سمت عادلانه شدن حركت كند. اين وعده دولت يازدهم در دو سال نخست خود در مقايسه با دولت‌هاي ديگر به نظر مي‌رسد چندان تغييري ايجاد نكرده است حتي طرح بسته حمايتي كه به موجب آن خدمات آموزشي خريداري مي‌شود نيز به‌شدت مورد انتقاد معلمان و كارشناسان قرار گرفت، توسعه خصوصي‌سازي نيز از ديگر مصاديق است كه منتقدان بر اين باورند كه برخلاف سياست عدالت آموزشي است. اين در حالي است كه مديران و كارشناسان آموزش و پرورش معتقدند واگذاري تولي‌گر دولت در امر ارايه خدمات آموزشي گامي در جهت رقابتي كردن و ارتقاي كيفيت آموزشي است از طرفي با مسووليت دولت را سبك‌تر مي‌سازد و دولت مي‌تواند به مناطق محروم خدمات‌رساني بيشتري بكند در نتيجه به سمت تحقق عدالت آموزشي حركت خواهد كرد. در هر صورت ارزيابي عملكرد آموزش و پرورش با شاخص عدالت آموزشي نيازمند تحقيق جامع و دقيقي است كه نهاد‌هاي بين‌المللي نيز در حوزه آموزش انجام مي‌دهند و بيشتر بر پوشش فراگير و رايگان بودن آموزش عمومي تاكيد مي‌شود امري كه همچنان در كشور ما جاي تامل و بحث دارد.

 

نزديك به پنج هزار مدرسه كمتر از پنج دانش‌آموز دارند

وقتي پاي آمار و ارقام به ميان مي‌آيد خيلي از كلي‌گويي‌ها رنگ مي‌بازد. هرچند متاسفانه به آمارها در جامعه ما نمي‌شود اعتماد كرد اما برخي از آمار‌ها را اگر به‌طور حدودي نيز درست بدانيم خيلي تامل‌برانگيز است. وقتي از كاهش آمار ١٩ميليوني دانش‌آموزان به ١٣ ميليون سخن به ميان مي‌آيد يعني در واقع آزاد شدن حدود يك‌سوم امكانات و نيروي انساني و اين همان عدد قابل تاملي است كه به استناد آن كيفيت آموزشي در دستور كار دولت يازدهم در حوزه آموزش و پرورش قرار گرفت. يكي ديگر از آمار‌هاي تامل‌برانگيز مدارس با جمعيت پايين است. علي‌اصغر‌فاني، وزير آموزش و پرورش چند روز پيش گفته بود: ٤٦٠٠ مدرسه در كشور از يك تا پنج دانش‌آموز دارد. در يكي از روستاها مدرسه‌اي داريم كه يك دانش‌آموز دارد و در برخي دو دانش‌آموز وجود دارد و قريب به ١٠٠ مدرسه كشور تك‌دانش‌آموزي است. اين آمار نيز از جمله آمارهايي است كه سامان‌دهي مدارس و نيروي انساني را در دستور كار و اولويت‌هاي دولت يازدهم در حوزه آموزش و پرورش قرار داده است. حالا همه چشم انتظار اجرايي شدن برنامه‌هاي تيم فاني هستند.

 

ضرورت كار رسانه‌اي در حوزه آموزش‌ و‌ پرورش

علي‌اصغر فاني، وزير آموزش وپرورش گفته: هر تصميمي كه در آموزش و پرورش گرفته مي‌شود اعم از موضوع بيمه طلايي، فضاي آموزشي، مقاوم‌سازي، نقل و انتقال و... همه را متاثر مي‌كند؛ بنابراين مخاطبان ما تمام مردم ايران هستند لذا تلاش آموزش و پرورش اين است كه هر چه وجود دارد را صادقانه در اختيار مردم بگذارد اما برخي اوقات حفظ حريم اجتماعي ايجاب مي‌كند كه به يك خبر دامن نزنيم و اين موضوع مبني بر كتمان شدن آن خبر نيست. وزارت آموزش و پرورش نمي‌تواند مستقل عمل كند زيرا عصر ارتباطات در عين داشتن فوايد و مزايا مشكلاتي نيز دارد. ايشان با اشاره به اهميت جايگاه آموزش و پرورش بر ضرورت اطلاع‌رساني تاكيد دارد و مي‌گويد: فصل مشترك وزارت آموزش و پرورش و جامعه بسيار وسيع است. بزرگ‌ترين فصل مشترك حاكميت و ملت آموزش و پرورش است لذا هر تحولي در آموزش و پرورش شكل بگيرد بايد كار رسانه‌اي‌اش از قبل آغاز شود.

 

دولت يازدهم و آرامش
در آموزش وپرورش !!!

با روي كار آمدن دولت يازدهم آرامش در آموزش وپرورش حاصل شده است. اين به اين معنا نيست كه آموزش و پرورش نقص نداشته باشد بلكه كمبود امكانات و مشكلات پيش رو از نارسايي‌هايي است كه قبل از دولت يازدهم به وجود آمده و ما امروزه بايد پاسخگو باشيم. فاني ضمن بيان اين مطلب در روزهاي اخير گفته كه در اجراي شتاب‌زده نظام ٣-٣-٦ وزارت آموزش و پرورش ناچار شده است تا برخي نارسايي‌هاي دولت قبلي را جبران كند. اين ابراز نظر آقاي فاني در حالي صورت مي‌گيرد كه همگي در چند ماه اخير شاهد اعتراضات پي در پي معلمان بوديم و حتي استيضاح ايشان در مجلس هم نمي‌تواند نشانه آرامش در آموزش و پرورش باشد حال بايد از آقاي فاني پرسيد كه منظورشان از آرامش چه بوده است؟

 

٧٥٠ چالش در آموزش و پرورش

تخصصي‌ترين برنامه‌اي كه در دولت تدبير‌و‌اميد در آموزش وپرورش شكل مي‌گيرد احصا شدن مسائل و چالش‌هاي آموزش وپرورش است كه قريب به ٧٥٠ مساله را در اين وزارتخانه در قالب پنج سياست اعلام شده و با در نظر گرفتن اولويت‌بندي آنها را احصا كرده‌ايم. اين گفته وزير آموزش و پرورش دولت يازدهم است، وزيري كه با مسائل اين دستگاه آشناست و به گفته كارشناسان استخوان خرد كرده اين وزارتخانه است او ابراز اميدواري مي‌كند و مي‌گويد: آموزش و پرورش در شرايط فعلي با بصيرت و با حداقل هزينه قطار را به سمت جلو مي‌برد و با در نظر گرفتن اين موضوع كه جاي آزمون و خطا نيست به مسائل حاشيه‌اي نمي‌پردازد.

 

تشكل‌هاي معلمي و دولت يازدهم

هرچند دردولت يازدهم هيچ تشكل معلمي جديدي شكل نگرفت اما تشكل‌هايي كه بيشتر در دولت هفتم و هشتم شكل گرفته بودند، توانستند از انفعال خارج شوند و نسبت به مسائل آموزش و پرورش و مطالبات معلمان واكنش نشان دهند. انجمن اسلامي معلمان به عنوان يك تشكل سياسي داراي پيشينه تاريخي توانست با تعامل و رايزني تاثيرات خود با رويكرد اصلاح‌طلبانه را در بدنه مديريتي كشور بگذارد، اين تشكل همسو با تشكل‌هاي ديگر پس ازناكامي محمد‌علي‌نجفي درگرفتن راي اعتماد ازمجلس نهم در تعامل با تيم مديريتي علي اصغرفاني در قامت يك تيم مشاوره‌اي ارتباطاتي را برقرار ساخت. مجمع فرهنگيان ايران اسلامي كه از تشكل‌هاي اصلاح‌طلب عضو شوراي هماهنگي اصلاح‌طلبان است و در دولت هفتم و هشتم به عنوان يك تشكل همسو حامي سياست‌ها و برنامه‌هاي اين دولت بود بيشتر در قامت يك تشكل منتقد و سپس حامي در دولت يازدهم ظاهر شد. كانون صنفي و سازمان معلمان ايران كه به نسبت دو تشكل ديگر صنفي‌تر هستند در ارتباط نزديك با بدنه معلمان تلاش داشتند هر كدام با رويكرد خود مطالبات معلمان را نمايندگي كنند كه كانون صنفي با چند فراخوان تجمعات اعتراضي را مورد تاييد قرارداد و سازمان معلمان با همراهي و نقد و سكوت راه ميانه‌اي را در‌پيش‌گرفت تا هم فرصت‌ها نسوزند و هم پويايي جامعه معلمان به نااميدي كشانده نشود. به طور كلي در دولت يازدهم توجه به تشكل‌هاي معلمي توسط شخص وزير موجب شد تا اميد و تحرك مدني و صنفي افزايش يابد. هرچند برخوردهاي قضايي و امنيتي كمي از اين تحرك و اميد كاست اما همچنان اين اميد و خواست وجود دارد و انتظار مي‌رود در سال تحصيلي جديد و سومين سال دولت يازدهم با اجراي برنامه‌هاي دولت در آموزش و پرورش و همچنين ادامه فعاليت تشكل‌ها و معلمان فعال در عرصه رسانه و صنفي و مدني همچنان سال تحصيلي پرفراز و نشيبي داشته باشيم.

 

اعتراضات معلمان و آموزش و پرورش فاني

پس از اينكه معلمان آخرين اعتراضات صنفي و مدني را در دومين سال دولت نهم با تلخي تجربه كردند ديگر اعتراضي را شاهد نبوديم تا اينكه دردومين سال دولت يازدهم جنب و جوش اعتراضي آغاز شد و معلماني كه هشت سال را در سكوت و نااميدي سپري كرده بودند فضا را مناسب ديدند و در ماه‌هاي آخر سال ٩٣ دست به تجمعات اعتراضي زدند؛ تجمعاتي كه درسال ٩٤ نيز ادامه يافت. واكنش دوگانه دولت و نهادهاي امنيتي و قضايي موجب شد تا در بدنه معلمان نيز دو نگاه به ادامه حركات اعتراضي تشكل‌ها ايجاد شود؛ نگاهي كه اين اعتراض‌ها را گره‌گشا دانسته و بر ادامه آن اصرار مي‌ورزيد و نگاهي كه بستر را نامناسب دانسته و آن را در تقابل با دولتي مي‌دانست كه حالا قصد دارد كمي فضا را براي حركت‌هاي مدني و صنفي بازتر كند. واكنش مثبت و همراه با تاييد حق اعتراض براي معلمان و تشكل‌هاي صنفي، اين واقعيت را آشكار ساخت كه دولت قصد هيچ گونه مقابله با معلمان معترض را ندارد و حتي مطالبات آنها به ويژه خواست رفع تبعيض پرداختي معلمان با ساير كاركنان دولت مورد تاييد مقامات دولت يازدهم نيز قرار گرفت. هرچند برخوردهاي مغاير با خواست دولت بخشي از جامعه معلمان را راديكال و بخشي را منفعل كرد اما همچنان دولت و تشكل‌هاي معلمي در تلاش هستند تا با تعامل نشان دهند كه مي‌شود با اعتماد برمشكلات غلبه و به سمت حل مسائل حركت كرد.

روزنامه اعتماد

ضرورت تشکیل فراکسیون صنفی معلمان در مجلس دهم  صفر اسلامی رئیس شورای هماهنگی و اجرایی انجمن اسلامی معلمان سیستان و بلوچستان اظهارداشت: اولین گردهمایی مسئولین کمیته های سیاسی و انتخابات و حقوق و کمیته مسایل آموزش وپرورش ، شوراهای هماهنگی و اجرائی انجمن های اسلامی معلمان سراسر کشور با محوریت بررسی سیاست های انجمن معلمان در انتخابات مجلس شورای اسلامی و دفاع از حقوق معلمان وبررسی مسایل حوزه آموزش و پرورش در سه کار گروه مجزا مورخ ۷شهریور در تهران تشکیل گردید.
وی افزود: در ابتدای جلسه محمدی دبیرکل انجمن اسلامی معلمان ایران به ارائه گزارشی در خصوص فعالیت های انجمن پرداختند و سپس کمیته های ذکر شده در کارگروه های تخصصی به بحث و بررسی پیرامون موضوعات موردنظر پرداختند.
اسلامی تصریح کرد:کمیته سیاسی و انتخابات که مسئولیت آن با بنده بود ، در ارتباط با حضور گسترده فرهنگیان در انتخابات با هدف کسب فراکسیون معلمان در مجلس دهم در احقای حقوق معلمان پرداختند.
رئیس شورای هماهنگی و اجرایی انجمن اسلامی معلمان سیستان و بلوچستان گفت:در ادامه جلسه مسئولین کمیته های سیاسی انجمن اسلامی معلمان استان ها به بیان دیدگاه ها و نقطه نظرات خود پرداختند و در پایان جلسه موارد ذیل به عنوان جمع بندی نظرات اعلام گردید:


جمع بندی کمیته انتخاباتی و سیاسی
۱- حمایت از بیانات اخیر رئیس جمهور پیرامون انتخابات
۲- تاکید بر محوریت تشکل ها و اثرگذاری شخصیت های موثر در اصلاحات
۳- ادامه راه و منش شهیدان رجایی وباهنر به عنوان طلایه داران انجمن
۴- بیان مطالبات و خواسته های معلمان باهمکاری کارگروه های حقوقی و آموزش وپرورش
۵- ملی اندیشیدن و استانی برنامه ریزی و عمل کردن باتوجه به بافت سیاسی و قومی مذهبی و عشیره ای ایران اسلامی
۶- داشتن روزنامه ارگان انجمن و فعالیت در فضای مجازی در راستای اهداف انجمن
۷- داشتن برنامه اجرایی بر اساس جدول بودجه بندی انتخابات
۸- درخواست ملاقات با وزیر محترم اطلاعات
۹- تشکیل کمیته اقتصادی برای فعال کردن انجمن و پشتیبانی به خصوص درانتخابات
۱۰- درخواست از رئیس جمهورجهت تشکیل کمیته ای از حقوق دانان درراستای اجرای دقیق قانون انتخابات (پی گیری رد صلاحیت شده های احتمالی )
۱۱- تاکید بر تشکیل مجلس همراه با دولت تدبیر و امید و واقع گرا و علمی و پاسخگو
۱۲- توصیه به خودباوری پرهیز از اختلاف تشکل گرایی وحدت در پرتو عقل گرایی طبیعی


ضرورت تشکیل فراکسیون صنفی معلمان در مجلس دهم  کمیته سیاسی وانتخابات و کمیته حقوقی
۱- تاسیس بانک فرهنگیان
۲- تجمیع بیمه ها
۳- افزایش منزلت معلمان و حمایت قضابی
۴- راه اندازی یک نشریه فراگیر ملی ویژه معلمان با صاحب امتیازی انجمن اسلامی
۵- اختصاص حقوق و مزایای برابر بازنشستگان با شاغلین
۶- رفع تبعیض دریافتی بین حقوق و مزایای فرهنگیان با سایر کارکنان دولت
۷- شفاف سازی و نظارت برعملکرد صندوق ذخیره فرهنگیان
۸- رسیدگی و تلاش برای رفع مشکلات خانواده های معلمان زندانی
۹- تلاش برای رفع فضای امنیتی در آموزش وپرورش و ایجاد امنیت فرهنگی درعرصه آموزش و پرورش و جلوگیری از پرونده سازی ها
۱۰- پرداخت حداقل دو سبدکالا درسال به فرهنگیان و بازنشستگان
۱۱- تلاش برای یک مکان مناسب برای انجمن اسلامی درمراکز استان ها
۱۲- پرداخت پایان خدمت فرهنگیان به محض بازنشستگی
۱۳- شامل شدن نظام رتبه بندی معلمان به بازنشستگان تا ازشکاف ومشکلی مانند دریافت پاداش قبل سال ۷۹ و بعد از این سال جلوگیری شود
۱۴- تلاش برای تدوین منشور حقوق معلمان وگذران از تصویب مجلس شورای اسلامی
۱۵- تاکید پی گیری انجمن اسلامی به منظور تحقق قوانین مصوب معطل مانده مانند ۲۴ ساعت تدریس به جای ۲۲ ساعت.افزایش ضریب حقوقی که به آن عمل نمی شود
۱۶- به شورای مرکزی انجمن اسلامی توصیه می شود که ورود به مسائل معیشتی و منزلت معلمان ومسائل صنفی فرهنگیان ر در اولویت کار خود قراردهد.

پایگاه خبری آوای فرهنگی

 فرصت مناسبی بود که به الگوهای رانندگی نگاه کنم/ تقریباً و تحقیقاً‌ به این نتیجه رسیده‌ام که کسی نمی‌تواند یک ساعت در خیابان‌های شلوغ شهر رانندگی کند و ویژگی‌های شخصیتی خود را پنهان کند. حتی اگر مستقیماً بداند که در معرض سنجش و نظارت قرار دارد / ا چه عادت هایی را در رانندگی رعایت می‌کنیم و هر یک از این عادت ها ریشه در چه فرهنگ و باوری دارند/ سطح درک و هوش من بیشتر از دیگران است/ فکر می‌کنم فقط به عقل من رسیده و من این شعور را داشته‌ام که خط سوم بهتر از خط دوم است. غافل از اینکه بقیه هم، به همین مسئله توجه داشته‌اند و همین کار را انجام داده‌اند و به خط سوم آمده اند و الان خط دوم خلوت‌تر است/ این عادت را در فرهنگ اقتصادی و اجتماعی هم می‌شود دید. از پرداخت مالیات دولت فرار کرده و خوشحال است. راهی برای یک دزدی کوچک پیدا کرده و خوشحال است. یاد گرفته که یواشکی مدرک بخرد و دکتر یا مهندس بشود و خوشحال است. تز ارشد یا تحقیق دکترایش را خریده و از زیرکی خود در صرفه‌جویی در وقت خوشحال است/ فراموش می‌کند که او تیزهوش‌ترین فرد این جامعه نیست و همه دارند به همین میان‌برها فکر می‌کنند/ همیشه باورم بر این بوده که یکی از دلایل از بین رفتن اخلاق در هر جامعه‌ای، این است که من فکر می‌کنم که خیلی زیرک‌تر از متوسط جامعه هستم/  جامعه‌ی ما – به هر دلیلی که در اینجا جای بحثش نیست – یک جامعه بسیار جنسیت زده است. بخش عمده‌ای از ذهن و زبان ما، به بحث‌های جنس مخالف اختصاص یافته است/ این جنسیت زدگی را در جاهای دیگر هم می‌توان دید. قبلاً نوشتم که اگر لغت “چطور” یا لغت “راه های” را در گوگل بنویسید و یکی از حروف فارسی را به انتخاب خود بعد از آن،‌ تایپ کنید، می‌توانید دغدغه‌های غالب “مغز ایرانی” را بهتر و زیباتر و واقعی‌تر بشناسید/ مردان زیادی را می‌بینید که وقتی می‌‌بینند ماشینی که می‌خواهد خط عوض کند، راننده‌ی خانم دارد، با جرات و جسارت بیشتری مسیر او را قطع می‌کنند و مانع حرکت او می‌شوند. وقتی هم که یک خطای رانندگی از زنان می‌بینند، برخورد بسیار شدید‌تری می‌کنند و وقتی مشابه همان خطا را از مردان دیدند، همدلانه‌تر برخورد می‌کنند/ کاش یک سری از این دوستانی که از بیکاری، مجبور به ادامه تحصیل در مقطع ارشد و دکترا می‌شوند، حالا که وقت آزاد دارند و کار دیگری ندارند، در این زمینه تحقیق جدی‌ بکنند و ببینیم که چقدر از برداشت ما صحیح است و چقدر از آن، به همین نگرش جنسیت گرای افراطی در جامعه ایرانی باز می‌گردد/ اثرات بلندمدت رفتارهای کوچک را نمی‌بینیم/ آن چیزی که در سطح کلان یک جامعه دیده می‌شود، انعکاس همان رفتاری است که در سطح خرد انجام می‌دهیم/ نکته دوم اینکه شاید فرهنگ زیرکی‌های حقیر، یکی از بزرگترین گرفتاری‌های امروز همه‌ی ما باشد. کسی که در پمپ بنزین، به جای انتخاب لاین مشخص، بین دو خط می‌ایستد تا هر ماشینی که زودتر رفت، جای آن را بگیرد، زیرک نیست. حقیر است. چنین فردی، به صورت بالقوه یک جنایتکار خطرناک فاسد است. او همین الگوی فرصت‌طلبانه را در محیط کار هم رعایت خواهد کرد/ در بین گفت و گوی دو معاون شرکت، حتی وقتی می‌داند که حق با کدام است، وقتی نظر او را می‌پرسند، باز هم موضع میانه می‌گیرد. چون نمی‌داند که کدامیک از آنها مدیر خواهند شد و ترجیح می‌دهد که آینده خود را در معرض ریسک قرار ندهد و چنین است که فرصت طلبی پمپ بنزینی در قالب محافظه کاری سازمانی، بازآفریده می‌شود....

منتشرشده در دیدگاه
سه شنبه, 10 شهریور 1394 05:56

بازداشت دو فعال صنفی معلمان

بازداشت دو فعال صنفی معلمان محمدرضا نیک نژاد و مهدی بهلولی  گروه اخبار /

« محمدرضا نیک نژاد » و  « مهدی بهلولی » روز دوشنبه نهم شهریور ماه بازداشت شدند .

از علت و یا علل بازداشت این دو فعال صنفی هنوز اخباری منتشر نشده است .

یک مقام مطلع در وزارت آموزش و پرورش در این باره به سخن معلم گفت : " دیرور که این دو معلم بازداشت شدند بلافاصله آقای فانی در جریان قرار گرفتند . وزیر آموزش و پرورش و سایر نهادهای مربوطه قرار شده است که این موضوع را از طریق مراجع ذی صلاح پی گیری کنند . "

گفتنی است این دو فعال صنفی معلمان از فعالان حوزه آموزش و پرورش در عرصه رسانه ها هستند .

تاکنون علیرضا هاشمی دبیر کل سازمان معلمان ایران ، علی اکبر باغانی نایب رئیس کانون صنفی معلمان ایران و اسماعیل عبدی دبیر کل کانون صنفی معلمان ایران برای اجرای احکام خود که قبلا صادر شده است به زندان فراخوانده شده و اکنون در حبس به سر می برند .

پایان پیام /

اشکال جدید جامعه‌پذیری دانش‌آموزان دبیرستانی

دانش‌آموزان دبیرستانی امروزی در اعتقاد و احترام به ارزش‌های خود مستحکم هستند. ارزش‌هایی مثل برابری همه در نهاد مدرسه، احترام به سایرین و همچنین سلایق و فرهنگ‌های ایشان و... این مسئله سبب می‌شود تا سرمایه‌گذاری در کار، شرکت در زندگی جمعی مدرسه و درنهایت مشارکت سیاسی محدود شود. در نظام آموزشی فرانسه به این مسئله اهمیت خاصی داده می‌شد که زندگی گروهی دانش‌آموزان باهم در چارچوب نهاد مدرسه تنها به مدت‌زمانی که دانش‌آموزان در مدرسه به سر می‌برند محدود نشده و ایشان به‌طور کامل اصول زندگی گروهی را فرابگیرند، اصولی که شاید مدارس خیلی توجهی به آن نشان ندهند.

تمامی مطالعات در حوزه‌ی جامعه‌شناسی به‌خوبی این مسئله را به تصویر کشیده‌اند که ورود به بزرگ‌سالی از بیست سال پیش تاکنون با تأخیر صورت گرفته و زمان آن مرتباً به تعویق می‌افتد.[1] نوجوانان که روزبه‌روز تعدادشان بیشتر می‌شود و زمان بیشتری را در مدرسه سپری می‌کنند، امروزه هویتی مستقل به دست آورده و باید دست به انتخاب‌های حساس بزنند و مسیر زندگی خود در آینده را مشخص کنند. مطالعاتی که به‌تازگی صورت گرفته به ما کمک می‌کند معنایی که دانش‌آموزان دبیرستانی دنیای امروز به تحصیلات، فراگیری دانش و نیز زندگی گروهی در مدرسه می‌دهند را بهتر و بیشتر درک کنیم. فرانسوآ دوبه از این دانش‌آموزان تحت عنوان دبیرستانی‌های جدید یاد می‌کند.[2]

این دانش‌آموزان باید از پس آزمایش‌های بسیاری که سر راهشان قرار می‌گیرد عبور کنند. این آزمایش‌ها تنها محدود به شرکت در کلاس درس و یادگیری نمی‌شود. دانش‌آموزان به‌نوعی هویت شخصی خود را نیز در شرایطی که بدون شک نسبت به گذشته سخت‌تر است، به چالش می‌کشند. امروزه نه‌تنها مدت‌زمان تحصیل نسبت به گذشته طولانی‌تر است بلکه دانش‌آموزان دیگر نمی‌توانند مطمئن باشند آیا مدرک تحصیلی‌ای که به دست می‌آوردند در آینده برایشان سودی دارد یا خیر. دانش‌آموزی هم که وضعیت خوبی در کلاس درس نداشته باشد شانس بسیار کمی برای به اثبات رساندن ویژگی‌های خود در خارج از مدرسه خواهد داشت.

 

دوستان در جایگاه اول

 این امر کاملاً صحیح است که در عصر معاصر، مسئولیتی که دانش‌آموزان نوجوان و نیز خانواده‌های ایشان در تعیین مسیر تحصیلی و زندگی نوجوان ایفا می‌کنند بیشتر می‌شود، با این‌حال در صورت شکست، نمی‌توان تمامی مسئولیت‌ها را بر گردن ایشان انداخت. یکی از مشکلات نگران‌کننده‌ی عصر حاضر این است که مبادا نمره‌های بد و یا وضعیت تحصیلی ضعیف یک دانش‌آموز موجب شود تا سایرین برداشت بدی از کل شخصیت وی داشته باشند.

در شرایط کنونی این پاسخ گری نوعی تناقض به شمار می‌رود، چراکه بسیاری از نوجوانانی که مشغول به تحصیل در مدرسه هستند هنوز هم به درک درستی از اهداف درس خواندن ندارند. همین عدم برداشت صحیح از فواید درس خواندن را می‌توان ریشه‌ی اصلی شکست‌های دانش‌آموزان در مدرسه، غیبت‌های دائمی و درنهایت ترک تحصیل در نظر گرفت. از طرفی دیگر، افزایش تعداد رشته‌هایی که دانش‌آموز می‌تواند در دبیرستان وارد آن‌ها شود (فرانسه) سبب شده تا رشته‌ای که ایشان باید در آن تحصیل کنند از قبل مشخص شود.

بسیاری از دانش‌آموزانی که در دوران راهنمایی وضعیت خوبی نداشته باشند، به‌صورت ناخودآگاه در دوران دبیرستان به سمت رشته‌هایی سوق داده می‌شوند که ممکن است هیچ علاقه‌ای به آن‌ها نداشته باشند، مسئله‌ای که سبب ناراحتی و نیز دل‌زدگی ایشان از درس خواندن می‌شود.

اما در اینجا باید به مشکل اساسی دوم بپردازیم. تا قبل از آنکه تعداد دانش‌آموزانی که وارد مدرسه می‌شوند افزایشی ناگهانی پیدا کنند، تحصیل در مقاطع بالاتر تنها منحصر بود به قشر خاصی از جامعه. امروزه بسیاری از دانش‌آموزان در دبیرستان با دوستان خود هم‌کلاس هستند، دوستانی که مقطع راهنمایی و حتی دبستان را با ایشان سپری کرده بودند. دانش‌آموزان دبیرستانی بسیار بیش از آنکه بخواهند مثل دانش‌آموز زندگی کنند، می‌خواهند زندگی نوجوانانه یا جوانانه ی مربوط به خود را داشته باشند؛ ازاین‌روی پذیرفتن احساسات عمیقی که در طولانی‌مدت ممکن است بین ایشان و سایر دوستان شان شکل بگیرد، برایشان خیلی سخت است.

مسئله‌ی مهم این است که در عین حفظ هویت فردی هر دانش‌آموزان، باید رفتار با ایشان کاملاً برابر باشد، حال چه در مدارس باشکوه و رشته‌های خاص و چه در رشته‌های فنی حرفه‌ای و مدارس سطح پایین. دانش‌آموزان دبیرستانی باید دوستان خود را بر اساس علایق مشترک و سلیقه‌ی خودشان انتخاب کنند و نه بر اساس تصویری که وضعیت هر دانش‌آموز در مدرسه از وی نشان می‌دهد. شکل‌گیری رابطه‌ی دوستی بین دانش‌آموزان می‌تواند کوچک‌ترین ارتباطی به وضعیت تحصیلی ایشان نداشته باشد. قوی‌ترین و ضعیف‌ترین دانش‌آموز در یک کلاس می‌توانند به بهترین و قابل‌اعتمادترین دوستان یکدیگر تبدیل شوند.

دقیقاً همین امر است که سبب می‌شود دانش‌آموزان در دبیرستان بیش از آنکه به نهاد مدرسه اعتماد داشته باشند، به گروه دوستان و بعضاً معلمانی خاص اعتماد کنند. بسیاری ازنظر سنجی‌ها در طول پانزده سال گذشته این امر را به تصویر کشیده‌اند که دانش‌آموزان به دبیرستان می‌روند چراکه می‌خواهند دوستان قبلی خود (در ابتدایی یا راهنمایی) را دوباره پیدا کنند. در برابر دانش‌آموزانی به ترک تحصیل روی می‌آورند که نه‌تنها دیگر دلیلی برای متصل بودن به نظام آموزشی ندارند بلکه در خارج از مدرسه وارد شبکه‌های اجتماعی‌ای شده‌اند که همان فضای مدرسه را برای ایشان تداعی می‌کند.

دانش‌آموزان دبیرستانی خیلی به‌صورت آشکارا تن به ارزش‌ها و معیارهای که جامعه و بزرگ‌سالان از آن‌ها می‌خواهد نمی‌دهند، جامعه‌ای که دیگر نمی‌تواند صد در صد آینده‌ای روشن را پس از حداقل ۱۲ سال تحصیل برای یک دانش‌آموز مهیا کند. در نظر دانش‌آموزان تفاوت‌هایی که ایشان باهم دارند بیشتر شکافی لحظه‌ای در بالغ شدن است تا نشانه‌ای از نابرابری اجتماعی. دانش‌آموزان دبیرستانی باید بتوانند در فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی در مدرسه به‌خوبی سلایق منحصر به خود را نشان دهند، بدون آنکه واهمه داشته باشند شاید این امر سبب شکل‌گیری شکاف بین ایشان و سایرین شود. دانش‌آموزان بعضاً مجبورند از مسائلی که ممکن است سبب ناراحتی دیگران می‌شود دوری کنند در عوض بخش زیادی از زمان ایشان در ساعات آزاد به اظهار سلایق و علایق متفاوت شان در حوزه‌های فرهنگی و ورزشی سپری می‌شود. دانش‌آموزان دبیرستانی به‌خوبی می‌دانند زمانی که باهم هستند می‌توانند آزادانه به اظهارنظر و ابراز علایق و سلیقه‌های شخصی خود بپردازند، بدون آنکه نگران آزمون و یا حساب پس دادن به دیگری باشند.

از طرفی ایشان به‌خوبی می‌دانند که می‌توانند در برابر دوستانشان دقیقاً به آن شکلی که مدنظر دارند لباس بپوشند، بدون آنکه لباسی که بر تن می‌کنند در گروه دوستان به‌سان ابراز عقیده‌ای سیاسی قلمداد شود، اتفاقی که نزد بزرگ‌سالان زیاد رخ می‌دهد. با این‌ وجود ابراز هویت نسلی (جوان) بستگی دارد به ابراز هویت فردی که آن‌هم در جوامع معاصر به امر بسیار دشواری بدل گشته است.[3]

 

شهری نامرئی

دانش‌آموزان دبیرستانی بیش از آنکه گروه‌های دوستانه‌ی خود را بر اساس ارزش‌های نوجوانانه ای که در مدرسه آشکارا از آن‌ها سخن می‌گویند شکل دهند، بر اساس ذوق و سلیقه‌ای بعضاً عنوان نشده ولی نزدیک به هم‌گروهان به هم نزدیک می‌شوند. نسل جدید دانش‌آموزان دبیرستانی برخلاف نسل گذشته‌ی خود آزمون‌های سختی مثل جنگ جهانی دوم را از سر نگذرانده‌اند، آزمونی که سبب شد نسل قبلی ایشان به هم نزدیک شوند. ایشان بنا به تمایل شخصی جدایی از یکدیگر را به تعویق می‌اندازند. نه حاضرند در نهادهایی عضو شوند که در مورد ایشان قضاوت‌هایی بی‌اساس می‌کنند و نه حاضرند دست به فعالیت‌هایی بزنند که به هر نحوی گروه دوستی‌ای که شکل داده‌اند را به خطر بیندازد. دانش‌آموزان دبیرستانی عصر امروز تمایل دارند برای خود شهری نامرئی بسازند، نوعی جامعه‌ی مجازی، جامعه‌ای که با مرور زمان و ورود بیش‌ازپیش آن‌ها به دنیای واقعیت و مشاهده‌ی شرایطی که در آن دارند ممکن است از هم بپاشد. ایشان دوست دارند آزادی و برابری را در جامعه‌ی مجازی خود تجربه کنند، جامعه‌ای که بدون شک در این زمینه‌ها برایشان الزامات چندانی را به بار نمی‌آورد.

شاید در اینجا بتوان علت اصلی این مسئله را که دانش‌آموزان دبیرستانی تمایل زیادی به عضویت در زندگی جمعی در مدارس خود نشان نمی‌دهند را پیدا کرد. زندگی جمعی که مسئولان مدارس اعتقاد زیادی به آن دارند. تحقیقات روبر بالیون این امر را نشان می‌دهد که دانش‌آموزان دبیرستانی بیش از آنکه خواستار مشارکت در زندگی اجتماعی مدرسه باشند، خواهان حفظ و به رسمیت شناخته شدن حقوق خود در آن هستند.[4] ایشان بیش از آنکه تمایل داشته باشند برای شکل‌گیری و حفظ یک جامعه‌ی دبیرستانی تلاش کنند، می‌خواهند که به شخصیت خودشان احترام گذاشته شود. آن‌ها به‌خوبی می‌دانند که در دنیای امروز تحصیل اجباری است- حداقل تا زمان کسب دیپلم- و نمی‌توانند از آن فرار کنند. برایشان راحت‌تر است که حداقل بخشی از الزامات آن را ندید بگیرند، مثل شرکت در زندگی اجتماعی مدرسه‌شان که در ضمن واقعیت جامعه‌ی اصلی را در بر ندارد. دانش‌آموزان دبیرستانی ترجیح می‌دهند وقت خود را در داخل مدرسه و در کنار دوستان صمیمی‌شان بگذرانند، دوستانی که خودشان انتخاب کرده‌اند، نه آنکه در داخل و یا پس از مدرسه در فعالیت‌های اضافی با دانش‌آموزان دیگر شرکت کنند.

این مسئله را می‌توان علت اصلی گزارشی دانست که سازمان بازرسی کل وزارت آموزش‌ و پرورش [5] فرانسه به‌تازگی منتشر کرده و در آن اشاره‌ کرده که زندگی اجتماعی در مدارس فرانسه در شرایط خوبی قرار ندارد. قبول کردن حداقل بخشی از مسئولیت اداره‌ی مدرسه و یا بودجه‌بندی آن، به دانش‌آموز کمک می‌کند تا رفته‌رفته او را در مسیر تحصیلی خود مسئولیت‌پذیرتر کند و باعث شود وی احترام بیشتری به سلسله‌مراتب موجود بگذارد.

به همین منوال، دانش‌آموزان دبیرستانی تمایل چندانی به شرکت در شوراهایی که توسط خود مسئولان مدرسه تأسیس می‌شود نشان نمی‌دهند. شوراهایی که به‌خصوص از دهه‌ی ۹۰ میلادی به بعد تعداد آن‌ها بیشتر شده است. حتی بسیاری از کسانی که در آن‌ها شرکت کرده‌اند نیز خاطره‌ی خوشی نداشته و آن را به سایر هم‌مدرسه‌ای‌های خود توصیه نمی‌کنند: ازیک‌طرف به این مسئله اشاره می‌کنند که معلمان اصلاً به ایشان به چشم نماینده‌ی دانش‌آموزان نگاه نمی‌کنند و جایگاه جدید ایشان را اصلاً در نظر نمی‌گیرند. از طرفی جایگاه جدید ایشان باعث می‌شود تا حداقل بخشی از نزدیکان شان به‌نوعی از آن‌ها فاصله بگیرند. به همین ترتیب پس از گذشت مدتی به این نتیجه می‌رسند که سمتی که برای آن داوطلب شده و برای رسیدن به آن‌وقت گذاشته‌اند در اصل کوچک‌ترین تفاوتی ایجاد نمی‌کند.

به همین ترتیب دانش‌آموزان تمایلی به فعالیت گروهی نشان نمی‌دهند، نه در داخل مدرسه و نه در خارج آن. البته باید به این مسئله اشاره کرد که به‌خصوص در طول یک دهه‌ی گذشته دانش‌آموزان دبیرستانی در کشور فرانسه در دفعات متعددی به دلایل مختلف به خیابان‌ها آمده‌اند و نسبت به وضعیت خود اعتراض کرده‌اند. بااین‌حال ایشان سعی کرده‌اند تا کارشان کمترین وجهه‌ی سیاسی ممکن را داشته باشد. نه به سندیکاها اجازه داده‌اند از تظاهرات شان بهره‌برداری کنند و نه به مسئولان سیاسی اجازه‌ی کوچک‌ترین بهره‌برداری انتخاباتی را داده‌اند. البته این حرکات همان‌قدر که سریع شکل می‌گیرند، به‌سرعت هم از نفس می‌افتند. دبیرستانی‌ها اغلب به درخواست دوستانشان در این‌گونه تظاهرات شرکت می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند اتحاد خود و دوستانشان را به تصویر بکشند، می‌خواهند نشان دهند منافع مشترکی با دوستانشان دارند و از آن‌ها دفاع خواهند کرد. گسترش ابزار ارتباط‌جمعی و شبکه‌های اجتماعی در طول سال‌های اخیر تأثیر به سزایی در شکل‌گیری حرکت‌های جدید دانش‌آموزان داشته است. برای آنکه بشود چنین حرکاتی را جمعی تلقی کرد باید قبول کرد که دانش‌آموزان دبیرستانی نماینده داشته باشند، از حرکت‌های قبلی درس بگیرند (برای مثال اتفاقاتی که در ماه مه سال ۶۸ در فرانسه رخ داد) و پیشرفت کنند. این مسئله اما در فرهنگ دبیرستانی‌ها خیلی جایی ندارد. اشاره به این امر نیز اجباری است که آن‌ها تمایل دارند شرکت در زندگی اجتماعی را تا حد ممکن به تعویق بیندازند... در عوض این دانش‌آموزان تمایل بسیار بیشتری به کمک به سایرین دارند، حال در هرجایی از دنیا که باشند. به‌خصوص اگر فکر کنند آن‌ها هم مثل خودشان در معرض نرسیدن به وجود خویش هستند. تحقیقات بسیاری تا به الآن این امر را نشان داده که دانش‌آموزان دبیرستانی به سیاست هیچ علاقه‌ای ندارند اما وضعیت سایرین برایشان خیلی مهم است...[6]

 

کار بدون تعهد

زندگی جمعی در دبیرستان تنها به حضور و حفظ هویت هر کس محدود نمی‌شود، اعضای جامعه‌ی دبیرستانی باید بتوانند باهم متحد باشند. از طرفی دانش‌آموزان باید به‌خوبی درس بخوانند و بتوانند پا به‌پای خواسته‌های نظام آموزشی و مدرسه پیش بیایند. باید این مسئله را مدنظر قرارداد که خروج از مقطع راهنمایی و ورود به دبیرستان دنیای کاملاً جدیدی را پیش روی دانش‌آموز قرار می‌دهد، علاوه بر این فشار درس‌ها نیز بر وی به‌یک‌باره زیاد می‌شود.[7]

فرهنگ دانشگاهی که اغلب آن را بیش‌ ازحد ضمنی قلمداد می‌کنند نیازمند تلاش زیاد است، تلاشی که دانش‌آموزان نمی‌دانند آیا پاداشی مناسب آن دریافت خواهند کرد یا خیر؟! این تلاش با اشغال وقت دانش‌آموز سبب می‌شود او بخشی از کودکی و نیز دوستی‌های آن دوران را به دست فراموشی بسپارد. دانش‌آموزی که قبلاً به‌خوبی باهمه ی دوستانش رابطه داشت ممکن است به دانش‌آموزی با روابط محدود تبدیل شود. دانش‌آموزان ممکن است نگاه خوبی نسبت به دانش‌آموز بسیار خوب و درس خوانی که خیلی سریع تبدیل به موجودی تک‌بعدی- صرفاً درس‌خوان- می‌شود، نداشته باشند. در نظر ایشان بهتر است از درس و مدرسه فاصله بگیرند تا اینکه تبدیل به کسی شوند که فقط و فقط درس می‌خواند و از خود دور می‌شود.

دانش‌آموزان دبیرستانی سعی می‌کنند تا فعالیت‌های درسی خویش را بر اساس منطقی استوار کنند که هراندازه زحمت بکشند همان اندازه هم پاداش بگیرند. به گفته‌ی آن بارر[8] این امر دو مزیت بزرگ در پی خود دارد. به‌این‌ترتیب هر کس تنها بر اساس مدت‌زمانی که به مطالعه اختصاص می‌دهد پاداش دریافت می‌کند و کسانی که نمره‌ی بدی به دست می‌آورند احساس تحقیر نمی‌کنند. از طرفی کسانی که نمره‌ی خوبی به دست آورده‌اند هم اطمینان خاطر بیشتری پیدا می‌کند. باوجود برنامه‌های درسی که هدفشان رساندن دانش‌آموز به استقبال فکری است، آن‌چنان‌که باید و شاید با استقبال ایشان مواجه نمی‌شوند.

گزارشی که به‌تازگی توسط بازرسی کل آموزش‌وپرورش فرانسه در مورد دروس حقوق مدنی و اجتماعی ارائه‌شده نشان می‌دهد که بسیاری از دانش‌آموزان تمایلی به یادگیری از طریق بحث و تبادل‌نظر در یک مورد ندارند.[9] برای مثال تصور می‌شود فلسفه تأثیر به سزایی در تربیت شهروندان آینده دارد چراکه به ایشان تفکر انتقادی و منطقی را آموزش می‌دهد.[10] این مهم در شرایطی است که بسیاری از دانش‌آموزان تمایلی به گام نهادن در این مسیر نداشته و حتی از آن واهمه دارند. دانش‌آموزان دبیرستانی اغلب از فلسفه – حتی در فاز بسیار ابتدایی- استقبال می‌کنند چراکه معتقدند به ایشان این امکان را می‌دهد تا هرچه که فکر می‌کنند را به زبان‌آورند؛ اما با جلو رفتن در طول سال تحصیلی خیلی سریع ناامید می‌شوند و دیگر فقط این درس را به‌منظور کسب نمره مطالعه می‌کنند. ایشان در اصل قضاوت را به عهده‌ی مصحح برگه‌های امتحانی آخر سال می‌گذارند. چراکه اوست که با تصحیح برگه‌های امتحانی می‌تواند سطح پختگی هرکس را بسنجد. زمانی که فلسفه در مدارس به یک درس تبدیل‌شده و دانش‌آموز وادار باشد برای اخذ نمره آن را مطالعه کند، به هیولایی ترسناک تبدیل خواهد شد.

ماهیت نظام‌های آموزشی امروز به‌گونه‌ای طراحی‌شده که به دانش‌آموز اجازه‌ی نوآوری نمی‌دهد. او تنها مجبور است برای کسب نمره مطالب را از برکرده و آن‌ها را درست همان‌طور که در کتاب نوشته‌شده روی برگه‌ی امتحانی پیاده کند. در اصل او باید بیش از هر چیز وظیفه‌ی دانش‌آموز خوب بودن را به منصه‌ی اجرا درآورد پیش از آنکه به دنبال منطق یادگیری و تعهد باشد.[11] این مشکلات درست در مورد زندگی دسته‌جمعی در مدرسه نیز مصداق دارد.چراکه شرکت صحیح در کلاس درس و یا گروه‌های درسی سبب می‌شود تا سؤال‌هایی مطرح شود که احتمالاً بین دانش‌آموزان جدایی بیندازد، مثل مذهب.

همه‌ی این مسائل سبب می‌شود تا دانش‌آموزان فلسفه را از زندگی کلاسی و نیز زندگی واقعی جدا کنند. ایشان آن‌چنان به مکانیسم کار گروهی اهمیت نمی‌دهند. برای مثال برگه‌های صحیح شده را به دست سایرین نمی‌رسانند. مسئله‌ای که ممکن است برایشان شهرت خوب یا بد به ارمغان بیاورد ولی بازهم درنهایت سبب جدایی می‌شود. تلاش دانش‌آموز برای رسیدن به دانش‌های مطمئن به ایشان این امکان را می‌دهد تا ارزش کاری که از روی اجبار نباشد را درک کرده و اهمیت بیشتری به آن بدهند. پس از مدتی این نوع تلاش و جست‌وجو برای دانش‌آموز دبیرستانی عادی می‌شود.

بدون شک زندگی گروهی در دبیرستان‌ها امروزه بیش از آنکه بر پایه‌ی مقاومت استوارشده باشد، بر پایه‌ی ملاحظه‌کاری قرار می‌گیرد. این امر نیز باعث می‌شود فضای دبیرستان‌ها معمولاً آرام باشد. اما هرچند دانش‌آموزان باملاحظه کاری موفق می‌شوند فضا را آرام نگه‌دارند، اما همین ملاحظه‌کاری ایشان را از بحث‌های انتقادی و ابراز وجود بازمی‌دارد. به همین ترتیب آن‌ها فرصت کمتری برای گسترش ظرفیت‌های مدنی و شهرنشینی خود پیدا می‌کنند؛ بنابراین شاید باید از خودمان این سؤال را بپرسیم چرا ایشان چنین رفتارهایی را در پیش می‌گیرند؟ رفتارهایی که باعث می‌شود در دبیرستان تنها حضوری فیزیکی داشته باشند. در وهله‌ی دوم بسیار مهم است تا هر دانش‌آموز هدف خود از درس خواندن در دبیرستان را به‌خوبی درک کند.

 

یک مثال

شاید سدریک و وینسن زمانی که یک روز در ماه دسامبر تنها چند شماره از روزنامه‌ای که خودشان درست کرده بودند را در مدرسه به فروش رساندند، هیچ‌گاه تصورش را هم نمی‌کردند که چه طوفانی به پا خواهند کرد، آن‌هم در مدرسه‌ای که معمولاً همه‌چیز به‌آرامی سپری می‌شد و اتفاق خاصی در آن رخ نمی‌داد. ماجرا ازاین‌قرار بود که ایشان در روزنامه‌ی خود با همه شوخی کرده بودند. از دانش‌آموزان گرفته (به‌خصوص دانش‌آموزان درس خوان) تا معلمان، ناظمان، مدیر مدرسه و درنهایت والدین. کار به‌جایی رسید که برخی از معلمان حاضر نشدند دیگر سر کلاس بروند و گروهی از والدین هم با جمع‌آوری امضا خواستار برخورد جدی با این دو دانش‌آموز شدند.

خیلی پیش می‌آید که در مدارس شوخی‌هایی بسیار ساده در نظر بزرگ‌سالان- مسئولان مدرسه و والدین- مثل فاجعه تلقی شده و سبب مجازات عاملان آن شوند. دانش‌آموزان این مجازات را بسیار ناعادلانه و نادرست می‌دانند. این هم درست یکی از مسائل متناقضی است که دانش‌آموزان با آن سروکار دارند. روبر بالیون نیز در کتاب خود تحت عنوان دموکراسی[12] در دبیرستان به این مسئله اشاره می‌کند. از زمان قانونی که در سال ۱۹۸۹ در فرانسه به تصویب رسید، آموزش راه و رسم شهروندی در مدارس بیشتر شد. از مدارس نیز خواسته‌شده تا دانش‌آموزان را بسیار بیش‌ازپیش در شوراهای مدرسه شرکت داده و به ایشان حق ابراز وجود بدهند. در این زمینه بالیون به‌نوعی شکاف میان کلاس درس و حیاط مدرسه اشاره می‌کند؛ یعنی جایی که معلم خود را همه‌کاره و توانای مطلق می‌داند و جایی که دانش‌آموزان آزادی عمل بسیار بیشتری دارند. مثالی که عنوان شد نشان می‌دهد که اندیشه‌ی تبدیل کردن مدرسه به شهری سیاسی نیز پارادوکس عمیق‌تری است. آزادی عمل دانش‌آموزان به‌مثابه شهروندان تقریباً بستگی صددرصدی به تصمیمات مسئولان دارد.

این امر احتمالاً یکی از مهم‌ترین دلایل عدم علاقه‌ی دانش‌آموزان دبیرستانی به شرکت در زندگی جمعی در مدرسه است. به گفته‌ی پاتریک رایو[13]، دانش‌آموزان بیش از آنکه به دنبال شرکت هرچه بیشتر در زندگی گروهی مدرسه‌ی خود باشند، به فکر شکل دادن دیوار محافظت‌کننده در اطراف خود هستند.

 

[1] O. Galland, Sociologie de la jeunesse, Armand Colin, 2004 (3e éd.).

[2] F. Dubet, Les Lycéens, Seuil, 1991.

[3] D. Pasquier, Cultures lycéennes, Autrement, 2005.

[4] R. Ballion, La Démocratie au lycée, ESF, 1998.

[5] L’Inspection générale

[6] Sondage Ipsos sur les jeunes de 13 à 17 ans, Le Monde, 5 mars 2001.

[7] P. Rayou, Seconde, modes d’emploi, Hachette, 1992.

[8] A. Barrère, Travailler à l’école, Pur, 2004.

[9] Rapport de l’Inspection générale de l’Éducation nationale (Le Monde, 27 janvier 2000) sur « la place de l’oral dans les enseignements ».

[10]  P. Rayou, La « dissert de philo ». Sociologied’une épreuve sociale, Pur, 2002.

[11] E. Bautier, J.-Y. Rochex, L’Expérience scolaire des nouveaux lycéens. Démocratisation ou massification ? Armand Colin, 1998.

[12] La Démocratie au lycée (ESF, 1998)

[13] Patrick Rayou

منبع: مجله ی علوم انسانی فرانسه: scienceshumaines.com

مجموعه ی مقالات تحت نظارت ونسان تروژه و مارتین فورنیه

منتشرشده در پژوهش

گروه گزارش /

روز یکشنبه هشتم شهریور ماه جمعی از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی ایران با خانواده علیرضا هاشمی سنجانی دبیر کل سازمان معلمان ایران که در حبس به سر می برد دیدار و گفت و گو نمودند .

در ابتدای این دیدار آقای خلیل آبادی ضمن آرزوی آزادی هر چه سریع تر آقای هاشمی به نقطه نظرات آیت الله شهید دکتر بهشتی اشاره نمود و این که انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی بوده است و شایسته نیست که یک فرهنگی اکنون در زندان باشد .

او به ذکر سوابق دبیر کل سازمان معلمان ایران در همکاری با ماهنامه تربیت اشاره نموده و گفت :  ایشان در اولین شماره با من و در مورد دانش آموزان گفت و گویی انجام داد و از نظر من شخصیت محجوب ، محبوب و وارسته ای دارد .

آقای دکتر الحسینی در ادامه افزود :  انجمن اسلامی ایران همواره پیگیر اخبار و وضعیت معلمان دربند می باشد .در نشست ها با مسئولان و نیز جلسات انجمن مسائل و مشکلات این همکاران مطرح می شد .

ایشان تصریح کرد : « فرهنگ » خمیرمایه و هویت همه فعالیت های دیگر در عرصه اجتماع است و منهای فرهنگ چیزی به سرانجام نمی رسد.

به نظر می رسد در همه عرصه ها تنزل داشته ایم و ریشه آن  را در فرهنگ باید جست و جو کرد . امیدواریم که شاهد مدیریت عقلانیت و تدبیر در این حوزه ها باشیم تا از چاله های فرهنگی بیرون بیائیم و نوسازی فرهنگی و مدرنیته اتفاق بیفتد . بدون نوسازی فرهنگی همان گونه که بیان شد فعالیت در سایر حوزه ها به سرانجامی نمی رسد .

آقای شفیعی مطهر در ادامه ضمن بیان برخی واقعیت های تاریخی مانند جنگ 1967 اسرائیل  و نیز بعضی پدیده های علمی گفت :  ما پس از 37 سال به این جا رسیدیم که یک معلم با چنین ویژگی هایی در زندان باشد . انقلاب ما یک انقلاب فکری و برای آزادی اندیشه بود وگرنه مشکل اقتصادی نداشتیم . من قبل از انقلاب رئیس دبیرستان بودم . مصاحبه حضرت امام ( ره ) با لوموند را خودم در مدرسه تکثیر و پخش کردم اما کسی با من کاری نداشت .

در همه جای دنیا ، زندان جایی است که افراد غیرمال را برای مدتی در آن جا نگهداری می کنند تا شرایط ورود به جامعه را کسب کند و یا افرادی که آزادی و حقوق دیگران را نقض می کنند  .

آقای راه پیما در ادامه با ذکر خاطره ای از آقای هاشمی ادامه داد : در مدرسه با ایشان همکار بودم . دکتر ظروفچیان در جلسه ای در مورد موضوعی جامعه شناسی و فلسفی سخن می گفت .در میان جمع تنها کسی که شروع به صحبت کرد و نظریات جدیدتری را مطرح نمود آقای هاشمی بود . این نشان می داد که با وجود همه مشغلات و گرفتاری ها ، هیچ گاه از مطالعه و به روزآوری دانش و اندوخته ها کم نمی گذاشت و این برای یک معلم و همکارانش مایه افتخار است .

در مدرسه دیگری نیز با ایشان همکار بودم . آقای هاشمی دانش آموزان را در گروه هایی مشخص کرده بود و آن ها در قالب موضوعات مختلف جامعه شناسی با یکدیگر مباحثه می کردند .

ایشان به دانش آموزان و حقوق آن ها اعتقاد زیادی داشت .

خانم نقی ئی در ادامه ضمن بیان این که احساس دوگانه ای نسبت به حبس ایشان دارد افزود :  از یک طرف شاهد دلتنگی ها و مصایبی هستیم که برای ایشان و خانواده او اتفاق افتاده است اما از منظر دیگر می توان گفت که این فرصتی است برای کسی که توان پرداختن و پرورش جدی خود به لحاظ اندیشه را دارد .

قائم مقام سازمان معلمان تصریح نمود : تا جایی که من ایشان را می شناسم آقای هاشمی فردی است که توان سازمان دهی دارد و مهم تر از آن ذهن بازی داشته  و قدرت درک مخالف را دارد .

به عنوان یک عضو سازمان معلمان ایران از تشریف فرمایی شما و اظهار همدلی تان بی نهایت سپاسگزارم .

در پایان همسر آقای هاشمی ضمن تشکر و قدردانی از محبت دوستان و همکاران گفت : در طول این مدت شاهد یک خصیصه در آقای هاشمی بوده ام و آن مظلومیت ایشان است .

خانم غریب زاده با بیان خاطراتی از فعالیت های صنفی ایشان که برخی اوقات حتی با « حس طلبکاری معلمان » روبه رو می شد تصریح نمود : او انسان تاثیرگذاری است .

در جلسه ای که خدمت آقای فانی بودیم گفتم که آن ها آقای هاشمی را نمی شناسند و گرنه چنین برخورد نمی کردند .

وزیر محترم آموزش و پرورش هم قول داده اند که پیگیری کنند .

پایان گزارش/

دیدار اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان ایران با خانواده علیرضا هاشمی سنجانی دبیر کل سازمان معلمان ایران

دیدار اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان ایران با خانواده علیرضا هاشمی سنجانی دبیر کل سازمان معلمان ایران

 

دیدار اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان ایران با خانواده علیرضا هاشمی سنجانی دبیر کل سازمان معلمان ایران

دیدار اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان ایران با خانواده علیرضا هاشمی سنجانی دبیر کل سازمان معلمان ایران

دیدار اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان ایران با خانواده علیرضا هاشمی سنجانی دبیر کل سازمان معلمان ایران

دیدار اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان ایران با خانواده علیرضا هاشمی سنجانی دبیر کل سازمان معلمان ایران

دیدار اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی ایران با خانواده علیرضا هاشمی سنجانی

منتشرشده در گفت و شنود
یکشنبه, 08 شهریور 1394 09:23

معلمان و حق داشتن وکیل

حق داشتن وکیل برای معلمان  حق داشتن وکیل در قوانین داخلی و بین‌المللی به رسمیت شناخته شده است. براساس بند 3 ماده 14 میثاق حقوق سیاسی و مدنی، حضور وکیل در تمام مراحل دادرسی الزامی است. این میثاق در مجمع عمومی سازمان ملل و همچنین از طرف قوه مقننه ایران به تصویب رسیده است. اصل 35 قانون اساسی کشورمان به صورت کامل به تبیین این حق اختصاص یافته است. به موجب این اصل حتی اگر شخصی به هر دلیلی توانایی انتخاب وکیل نداشته باشد باید برای او امکانات تعیین وکیل فراهم شود. در قانون عادی هم این حق مورد تاکید قرار گرفته مثلا در مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام مورخ 11 / 7 / 1370 حق  مذکور،  ضمانت اجرایی محکمی پیدا کرده است.

 تبصره 2 این مصوبه اشعار می‌دارد « هرگاه به تشخیص دیوان عالی کشور محکمه‌ای حق وکیل گرفتن را از متهم سلب نماید حکم صادره فاقد اعتبار قانونی بوده و برای بار اول موجب مجازات انتظامی درجه 3 و برای مرتبه دوم موجب انفصال از شغل قضایی است » در منابع فقهی این موضوع با تفصیل بیشتری  مورد بررسی قرار گرفته است. حتی برخی از ویژگی‌های وکیل شایسته ذکر شده و انتخاب این‌گونه وکلا به مومنان توصیه شده است. تاکید برای داشتن وکیل از یک نگرانی معقول ناشی می‌شود. بدون حضور وکیل احتمال دفاع غیرموثر در فرآیند دادرسی افزایش خواهد یافت. عدم تناسب دفاع و هجوم حتی قاضی بی‌طرف را گاهی مجبور می‌کند بی‌گناهی را مجرم و ذی‌حقی را محکوم بشناسد زیرا دفاع وظیفه قاضی نیست؛ او باید بر مبنای دلایل ابرازی طرفین حکم صادر کند  و نمی‌تواند به نمایندگی از طرفین دنبال تحصیل دلیل باشد.

معلمان حق انتخاب وکیل را مانند تمام شهروندان دیگر دارند ولی برای اعمال موضوع این حق عملا با چالش‌های زیادی روبه‌رو هستند. دسترسی معلمان به خدمات حقوقی از دو طریق ممکن است؛ نخست  مراجعه به کارشناسان حقوقی آموزش و پرورش كه البته از چند جهت محدود شده است. این محدودیت‌ها اغلب با توجه به قانون حمايت قضايي از كاركنان دولت و پرسنل نيروهاي مسلح مصوب 29 / 7 / 1376  و آیین‌نامه اجرایی آن اعمال می‌شود.اگر یک فرهنگی از خود آموزش و پرورش شکایت داشته باشد این کارشناسان حقوقی ، وکیل مدافع وزارت آموزش و پرورش خواهند بود و نه معلمان.
در امور کیفری یا حقوقی که خارج از مدرسه رخ داده است این کارشناسان وظیفه دفاع از معلمان را ندارند .  وفق تبصره1 ماده واحده مذکور اگر شاکی دولت باشد کارشناسان حقوقی حق دفاع از معلمان را نخواهند داشت که در اینجا مفهوم دولت با توجه به رویه های موجود فقط ناظر به قوه مجریه نیست  و شامل قوای مقننه و قضاییه هم می شود.

ازسويي  استفاده از وکلا و مشاوران حقوقی هم عملا با موانع جدی روبه رو است. قانون‌گذاردرقانون نظام صنفی کشور مورخ  24 / 12 / 1382   و اصلاحاتی که در سال 1392 در این قانون انجام داد ؛معلمان را به دلایل نامعلوم نه مشمول اصناف عادی به شمار آورد و نه  اصناف ویژه مانند سردفتران یا مهندسان .

این بی توجهی قانونگذار باعث شد معلمان از یک تشکل صنفی سراسری و کارآمد محروم شوند و در یک وضعیت بلاتکلیف قراربگیرند به همین خاطر معلمان با وجود جمعیت بیش از یک میلیون نفری قادر نیستند در قالب یک تشکل صنفی وکیل انتخاب کنند یا اقامه دعوا کنند .

روزنامه قانون

منتشرشده در یادداشت

روایتی دیگر از علم بهتر است یا ثروت

بسیاری معلمان وظیفه اصلی خود را که تعلیم زیستن و علم ­آموزی است را از یاد برده اند...

 از سالیان پیش، شاید موضوع انشاءِ "علم بهتر است یا ثروت "را نیک به یاد داشته باشیم، موضوعی که شاید در خاطره ­ی خیلی­ ها نقش بسته باشد. فارغ از رجحان علم بر ثروت یا ثروت بر علم، و فارغ از درستی یا نادرستی این سوال، چیزی که همگان در آن اتفاق نظر داشتند این بود که نمی توان با ثروت جای خیلی چیزها را گرفت.

شاید در این ایام که به گذشته سرک می ­کشیم، چیزی جز خنده­ های گریه­ آور تحویل خود ندهیم و افسوس بخوریم چطور در این ایام، دست روزگار، شرایطی را رقم زد که در آن ، نه تنها با ثروت می توان علم خرید، بلکه به خاطر ثروت می توان علم را نابود کرد. شرایطی که در آن نه علم را منزلتی است و نه علم آموز را قدری...

نمی دانم از کجا باید شروع کرد، از دبستان، دبیرستان و یا ازدانشگاه که در این ایام به همه چیز می مانند جز کسب علم و سواد آموزی.

اوایل دهه ۸۰ زمانی که کنکور هنوز مهم ترین دغدغه جوانان برای رسیدن به آرزوها تلقی می شد، جزوات کمک آموزشی و کمک درسی برای دستگیری دانش آموزان در عبور از سد کنکور از طرفداران زیادی برخوردار شده بود. این پدیده شاید در آن ایام نیک و خجسته قلمداد می­ شد اما به عقیده نگارنده، به مرور زمان تبدیل به بلای جان   علم ­آموزی در ایران شد. در این ایام از دانش آموزان ابتدایی گرفته تا دانش آموزان کنکوری، بدون این ابزار کمک آموزشی، نه تنها نمی توانند درس بخوانند، بلکه بدتر از همه نمی توانند فکر کنند.

کانت در مقاله "روشن نگري چيست" اشاره مي کند تمام روشن نگري خودانديشيدن است؛ و می ­گوید« تا کتابي هست که برايم اسباب فهم است، تا کشيش غم­گساري هست که در حکم وجدان من است و تا پزشکي هست که مي­ گويد چه بايد بخورم و چه نبايد بخورم و ... ديگر چرا خود را به زحمت اندازم اگر پول­ اش فراهم باشد مرا چه نيازي به انديشيدن است؟»[۱]

ايراد اساسي شیوه آموزشِ کنونی، آموختن خود نينديشيدن است. ما براي گذراندن دروس و عبور از سد امتحانات و مهم تر از همه، کنکور، انواع نظرها، سخن­ ها، فرمول­ ها و راه­ هاي ميان­بر را مي­ آموزيم و ذهن خود را انباشته از انواع داده ­ها مي­ کنيم تا بتوانيم در سر جلسه آزمون به کمک آنها جواب پرسش ­ها را بيابيم.

ولي آيا انديشيدن درباره اين حکم­ ها، سخن­ ها، را آموخته­ ايم؟ آيا از نظري خاص (هرچند ساده و ابتدايي و حتي اشتباه) جز صورت آن چيزي را آموخته­ ايم؟ این شیوه آموزش، خودانديشيدن را از ما گرفته است. تا موقعي که نياز به فهميدن اين معلومات نيست، تا زماني که کتاب هاي کمک آموزشي و کلاس هاي کمک­ آموزشي وجود دارد چه نيازي به خودانديشيدن است؟ ما که انديشيدن را نياموخته ­ايم چگونه مي­ توانيم انديشه ­هاي جديد و تاثيرگذار خلق نماييم؟ چطور می­ توانیم درباره خود و زندگی خود بیاندیشیم؟ چگونه مي توانيم جامعه خود و جامعه بشري را گامي پيشتر بريم؟ به گفته مارتین هایدگر، اندیشه برانگیزترین امر در این زمانه اندیشه برانگیز، این است که ما هنوز فکر نمی کنیم[۲]. و بدتر اینکه تلاشی هم برای یاد گیریِ فکر کردن در مورد فرزندان خود نمی کنیم.

سيستمِ آموزشِ به غايت بيماري که شامل دروسي است که در نهايت موفق به اخذ ديپلمي مي­ شويم که معلوم نيست به چه کارمي آيد. در اين پادگان (سيستم ) به جاي اخلاق ­مندي، وظيفه ­شناسي، وطن­ دوستي، و بشردوستي، بي­ مسوليتي، بي خيالي، بي­ اخلاقي و فراري بودن را مي ­آموزيم و به جاي همکاري و کمک، دشمني و حسادت، به جاي راستي، تقلب، به جاي فکر کردن و انديشيدن به زندگي، تنها نگران امتحان و کنکور بودن را و به جاي کوشش و تلاش، راه هاي ميان بر و به جاي آموختن راه ها و نيازهاي جامعه، چشم هم چشمي ياد مي­ گيريم و به جاي شناختن علايق مان، سرخوردگی و خود را به قضا وقدر سپردن و به جاي استقلال يافتن و خودانديشي وابستگي به ديگران و قي­مطالب را مي­ آموزيم.

به گفته مولانا:
صد هزاران فصل داند از علوم
جان خود را می نداند آن ظلوم
داند او خاصیت هر جوهری
در بیان جوهر خود چون خری
در گشاد عقده‌ها گشتی تو پیر
عقده چند دگر بگشاده گیر
عقده­ یی :ان بر گلوی توست سخت
که بدانی که خسی یا نیک بخت
جان جمله علم ها اینست این
که بدانم من کیم در یوم دین
قیمت هر کاله می دانی که چیست
قیمت خود را ندانی احمقیست[۳]

پايه ­ي هر جامعه اي آموزش و پرورش آن جامعه است ؛ چرا که نسل آينده ­ساز اين مملکت در اين ناحيه آموزش مي­ بينند و در اين مکان است که با زندگي در جامعه آشنا مي­ گردند ، و از اينجاست که توانايي هاي خود و دردهاي جامعه را مي توانند درک کنند و می ­توانند جامعه­ اي بهتر و مترقي­ تر پایه­ گذاری کنند. در این دورانی که دریچه‌های تکنولوژی بر روی مردم گشوده شده، و فرزندان این مرز و بوم را از کودکی مورد آماج خود قرار داده، شاید به جز خانواده تنها ملجا مهار و کنترل و آموزشِ زیستن، بر عهده سیستم آموزش باشد. اما دریغ و افسوس سیستمِ متغیر آموزش و پرورش کشور که هر از چند گاهی بر سبیل عادت تغییری را ایجاد می کند خود نیاز به درمان دارد و در این راستا، وظیفه اصلی خود را از یاد برده است.

بسیاری معلمان وظیفه اصلی خود را که تعلیم زیستن و علم ­آموزی است را از یاد برده اند. به کلاس رفتن، شاگرد پروردن، دست شاگردان را گرفتن و بالا آوردن، نقاط ضعف و قوت شان را به آنها نشان دادن و مخاطب را از سطح تماشاگری به بازیگری رساندن، وظیفه ­ای بس مهم است. در این اوضاع پر آشوب کنونی، شاید هر کس که دانش آموزی در منزل داشته باشد، اگر تا به امروز، زیر بار مایحتاج زندگی روزمره کمر خم کرده بود تا فرزندان تحصیل کنند، امروز در کمال ناباوری مشاهده می کنند چطور فرزندان شان در چنبره زرق و برق، نه تنها علمی نمی آموزند، بلکه در سایه این ابزار، علم آموزی و فکر کردن را هم از دست دادند و علم آموزی در تهیه انواع و اقسام کتبی خلاصه شده است که کمر خمیده خانواده‌ها را دوتا می کند. اگر یکی از مظاهر تکنولوژی را تولید نیاز اضافه­ ای بدانیم که انسان را مجبور می کند برای رسیدن به این نیاز، و تهیه آن، تن به هر کاری بدهد، متاسفانه این پدیده شوم در آموزش و پرورش و تحصیل فرزندان این مرز و بوم ریشه دوانده و نیازهای اضافه ­ای تولید شده که اصل علم آموزی را به دست فراموشی سپرده است.

با این وجود مردم ایران، تمام این ناملایماتی را به جان خریدند تا فرزندان شان به دانشگاه بروند و از این رهگذر به آرامش و مدینه فاضله برسند. دریغ که این بار هم نه تنها مدینه فاضله‌ای در کار نبود، که بیشتر به ویرانه‌ای می ماند...

دانشگاه مسئولیت سنگینی در قبال مردم دارد و مسئولیت سنگین­ تری در قبال درد و رنجی که برای مردم و فرزندان شان، زمانی که رسالت خود را فراموش می کند. این کوتاهی آنها اکنون شیرینی مدارج دانشگاهی را نه تنها نابود کرد بلکه مانع از هرگونه استفاده از آن گردیده است.

استاد و معلم بودن شاید یکی از سخت‌ترین کار و بارهای دنیا باشد که بر دوش کسی غیر از پدر و مادر قرار دارد زیرا تمام زندگی و آینده دانشجو در دستان آنهاست و تاثیر به سزایی در آینده اخلاقی و علمی دانشجو می­ توانند داشته باشند. تاثیری آن چنان عمیق که معبر و مسیر آینده ­ی دانشجویان از آن می­ گذرد. در این چند سالی که ثروت اندوزی جز دغدغه‌های مردم شده و هر روز از تریبون‌های عمومی شاهد اختلاس‌های بزرگی هستیم و بی‌اخلاقی به اوج خود رسیده است، امید بود مراکز علمی، مصون باشند و اساتید تحصیل کرده از وسوسه این مقوله در جامعه بر حذر باشند ، اما افسوس که دانشگاه هم از این هجوم ثروت اندوزی و بی‌اخلاقی در امان نبود و استاد بیشتر به شخصیت پروفسور در نمایشنامه "درس" اوژن یونسکو[۴] تبدیل شد که این­ بار به جای جان دانش آموز، روح او را از پا در می­ آورد. در این محیط و با کوبیدن طبل صنعتی کردن دانشگاه­، فارغ از علم به اینکه این نزدیکی نه به معنی ورود تمام قد صنعت در دانشگاه است و نه ورود تمام قد اساتید به صنعت است و این نزدیک شدن بیشتر برای دانشجویان نیک و مبارک است و آنها را در راه به خدمت گرفتن تخصص در جامعه یاری می کند نه اساتید را صاحب کرسی و کار، بعضی اساتید، اخلاق را فدا کردند و به بهانه نزدیکی دانشگاه و صنعت، علم و اخلاقِ استادی را در پیشگاه صنعت قربانی کردند و تاج غرور بر سر گذاردند که وارد صنعت شدند دریغ از این که از درِ اخلاق خارج شدند و تمام بار استادی را بر دوش دانشجویان گذاشتند و فقط افتخار و بهره استادی را گرفتند.

حتی اگر از منظر اساتید و معلمین به شرایط نگاه کنیم و اوضاع و احوال موجود را جهت توجیه کوتاهی­ های خود به کار بریم، باید گفت علی رغم تمامی کاستی و کژی­ های موجود که سبب شده معلمین و اساتید به آنچه شایسته و بایسته مقام و منزلت شان است نرسند، اما این توجیه ره به مقصود نخواهد برد و در پاسخ باید گفت شاید در هر منصب و مقامی بتوان از رسالت انتظار تجارت داشت، اما در این وادی مقدس ، نمی­ توان و نباید رسالت را با تجارت خلط کرد.

در این شرایط موجود که هیچ چیز در جای اصلی قرار ندارد، معلم و استاد باید به عنوان راهنما و راهبر دانش ­آموزان کمینه به آنها کمک کنند زیرا به تعبیر غم­ انگیز ژاک مارتین "جوانان روزگار ما در عین خوبی شان بر فراز هیچ ایستاده ­اند" و در این شرایط باید از آنها دستگیری کرد نه اینکه رسالت خود را فدای شرایط کنند.

در واقع معلم و استاد بودن مگر جز این است؟

شاید بر من خرده بگیرند که در این راستا کمی تند زبانی کردم و همه را به یک چشم دیدم و به یک چوب راندم. اما با علم به اینکه قاعده اینست که هنوز هم معلمان و اساتید بسیاری، صادقانه در راه علم تلاش کردند و می کنند تا در این راه مصباح جان شان را به زینت عشق به علم برافروزد و در این راه تاجی از کرمنا بر سر کنند و مطالب مذکور در مورد استثنائات است، اما در این مسیر، استثنا بودن هم مایه­ ی تاسف و نگرانی می­ باشد و اقلیت بودن در اینجا جایی برای چشم پوشی باز نمی­ گذارد. هر چند موارد بسیاری وجود دارد که زندگی و آینده دانشجویان در دستان اساتید تبدیل به کالایی شده که با هر چیز به نفع استاد معامله و معاوضه می گردد. و طالب راه علم، خسته از علم و علم ­آموزی می­شود.

کوتاه سخن اینکه ، ما امروزه به جد نیاز مبرم به محیط آموزشیِ اخلاقی یا به تعبیر استاد ملکیان نیاز به دانشگاه معنوی[۵] داریم. به هر روی، این وجیزه در حکم تلنگری است که باید با تدبیر و آینده­ نگری و اخلاق مداری و انسان گرایی با آن مقابله شود. این مقال را با شعری از مولانا به پایان می برم:

عقل دو عقلست اول مکسبی
که در آموزی چو در مکتب صبی
از کتاب و اوستاد و فکر و ذکر
از معانی وز علوم خوب و بکر
عقل تو افزون شود بر دیگران
لیک تو باشی ز حفظ آن گران
عقل دیگر بخشش یزدان بود
چشمه­ ی آن در میان جان بود
چون ز سینه آب دانش جوش کرد
نه شود گنده نه دیرینه نه زرد
عقل تحصیلی مثال جویها
کان رود در خانه‌ای از کویها
راه آبش بسته شد شد بی‌نوا
از درون خویشتن جو چشمه را
(مثنوی معنوی – دفتر چهارم)[۶]

-----------------------------------
[۱] روشن نگري چيست؟ نظریه ­ها و تعریف­ ها، ارهارد بار، ترجمه سيروس آرين پور، انتشارات آگاه
[۲] معنای تفکر چیست؟ مارتین هایدگر - ترجمه فرهاد سلمانیان – نشر مرکز - ۱۳۸۵
مثنوی معنوی – تصحیح و پیشگفتار عبدالکریم سروش – انتشارات علمی فرهنگی - ۱۳۸۵ [۳]
[۴] درس و آوازه خوان طاس – اوژن یونسکو ترجمه داریوش مهرجویی – انتشارات هرمس ۱۳۹۱
[۵] راهی به رهایی ، " تاملاتی چند در باب امکان و ضروری شدن دانشگاه" – مصطفی ملکیان – نگاه معاصر ۱۳۹۰
[۶] مثنوی معنوی – تصحیح و پیشگفتار عبدالکریم سروش – انتشارات علمی فرهنگی - 1385

منتشرشده در دیدگاه

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور