دموکراسی بدون وجود شبکه گسترده ای از انجمن های اجتماعی اصولا"ممکن نیست . هرچه ساختار انجمن های اجتماعی گسترده تر و پیچیده تر شود دموکراسی پخته تر و بالغ تر می گردد .
انتهای آذربایجان ، نرسیده به نواب ...
آیا اصولا می توان نام این جا را " میدان " گذاشت ؟!
همان گونه که در تصویر مشخص است ، در تابلو میدان حتی از بردن نام کامل وی نیز خودداری شده است چه برسد به آن که بخواهند مختصری از زندگی وی را نیز ضمیمه آن نمایند .
حتی وقتی از کاسب ها ، افراد قدیمی محل و حتی رهگذران تاریخچه و یا علت نامگذاری این میدان را جست و جو می کنی ، کم تر کسی است که از آن اطلاعی داشته باشد !
آیا معلمان و دانش آموزان اطلاعی از این شخصیت دارند ؟
آیا فرهنگیان و دانش آموزان اطلاع دارند که این شخصیت برجسته و دلسوز چه زحمات و رنج هایی را بابت نهادینه کردن شیوه نوین آموزش در ایران متحمل شده است ؟
آیا آن ها می دانند که همین شیوه کنونی تعلیم و تربیت مرهون پایمردی ها و از خود گذشتگی های این بزرگ مرد است ؟
رسانه ها به ویژه رسانه ملی ، نهادهای متولی فرهنگ و وزارت آموزش و پرورش و تا چه میزان برای بازشناسی شخصیت های فرهنگی و ملی و زنده نگاه داشتن نام آن ها فارغ از جهت گیری های سیاسی و... برنامه ریزی می کنند ؟
کشور ما شخصیت های زیادی در جنبه های مختلف دارد ، اما چگونه می شود که ما این قدر نسبت به این افراد که عمر و زندگی خود را صرف هدف و اعتقادشان کرده اند بی توجهیم و خیلی آن ها را جدی نمی گیریم ؟
« میرزا حسن رشدیه » به عنوان " پدر تعلیم و تربیت نوین در ایران " تنها یکی از این نمونه های بی شمار است ...
نسبت مردم ما با تاریخ و گذشته شان چیست ؟
مسئولان آموزش و پرورش و به ویژه معلمان باید ضمن بازشناسی ماموریت ذاتی خود به عنوان معماران اصلی تعلیم و تربیت ، نسل های جدید را با گذشته به عنوان " چراغ راه آینده " آشنا کنند .
" در ویکی پدیا در مورد ایشان چنین می خوانیم :
" ...
".. رشدیه، پس از ورود به ایران و دیدار خانواده، نخست عدهای از اقوام با سواد خود را گرد آورد و طرز تدریس اسلوب جدید خود را به آنان آموخت و به نام خدا، اولین دبستان را در سال ۱۳۰۵ ه. ق.در محلهٔ ششگلان در مسجد مصباح الملک تاسیس نمود. امتحانات اولین مدرسه به یاری خدا در آخر سال در حضور علما و اعیان و بزرگان تبریز با شکوه خاصی برگزار شد و موجب تعجب و تشکر آنها گردید و اشتیاق مردم به با سواد شدن کودکان شان آن هم به این سهولت، باعث گرمی بازار مدرسه شد. اما مکتب داران که دکان خود را کساد دیدند و پیشرفت مدرسهٔ جدید را مخالف مصالح خود دانستند، به جنب و جوش افتاده و رئیسالسادات یکی از علمای بی علم را وادار نمودند، رشدیه را تکفیر و فتوای انهدام مدرسهٔ جدید را صادر کند. بدین ترتیب اجامر و اوباش که همیشه منتظر فرصت هستند با چوب و چماق به خدمت شاگردان دبستان و معلمین رسیدند. رشدیه نیز شبانه به مشهد فرار کرد...
پس از شش ماه دوباره به تبریز بازگشت و دومین مدرسه را در محلهٔ بازار تاسیس کرد. اما باز هم دشمنان دانش و نو آوری بیکار ننشستند.
دومین مدرسه هم مورد هجوم قرار گرفت و رشدیه باز هم به مشهد فرار کرد..."
مدرسهٔ سوم را در محلهٔ چرنداب تبریز تاسیس نمود. ".. این بار، طلبههای علوم دینی مدرسهٔ صادقیه به تحریک مکتب داران جاهل و کهنه پرست که منافع نامشروع خود را در خطر میدیدند به مدرسه حمله کردند و به غارت پرداخته و رشدیه را تهدید به قتل نمودند... "
چهارمین مدرسه را در محلهٔ نوبر تبریز، برای کودکان تهیدست بنیان گذاشت. که البته " شمار شاگردان به ۳۵۷ و شمار معلمان به ۱۲ نفر رسید. این بار مکتب داران به ملا مهدی (پدر رشدیه) متوسل شدند و اولتیماتوم دادند...
ملا مهدی از میرزا حسن خواست به مشهد برود و او چنین کرد..."
بعد از چندی، باز به تبریز برگشت و ".. پنجمین مدرسه را در محلهٔ بازار دائر نمود... "
باز هم مدرسه مورد هجوم واقع شد. دانش آموزان مجروح شدند و یکی از آنان به شهادت رسید. باز هم رشدیه به مشهد گریخت.
رشدیه در مشهد هم آرام نگرفت. در آنجا نیز مدرسهای تاسیس کرد اما آنجا نیز با هجوم کهنه پرستان مواجه شد. مدرسه را چپاول و دست اش را نیز شکستند.
ششمین مدرسه را در لیلی آباد دایر نمود. این مدرسه به علت اعتقاد مردم به صداقت و پایمردی رشدیه و دیدن نتایج آموزشهای او سه سال دوام یافت. چندی بعد کلاسی برای بزرگ سالان نیز باز کرد که در مدت ۹۰ ساعت خواندن و نوشتن را به آنان آموخت. این بار، مخالفان او وقاحت را به حدی رساندند که به خود اجازه دادند به او سوء قصد کنند و با شلیک تیری به پای او مجروحش ساختند. با مجروح شدن او مدرسه هم بسته شد.
" رشدیه در آن موقع با توجه به اینکه دستش را در مشهد شکسته بودند و پایش نیز دراین واقعه مجروح شده بود، شعری بدین مضمون میخواند:
مرا دوست بیدست و پا خواسته است پسندم همان را که او خواسته است
پس از این واقعه ، هیچ کس یارای آن نداشت که خانهٔ خود را برای مدرسه به او واگذار کند. رشدیه با فروش کشتزار خود مدرسهٔ هفتم را تاسیس کرد. در کلاسها، میز و نیمکت و تخته سیاه گذاشت و در میان ساعت کلاس، زمانی برای تفریح شاگردان در نظر گرفت که این تغییرات مورد توجه مردم قرار گرفت، اما چون صدای زنگ مدرسه به صدای ناقوس کلیسا، شبیه بود و بهانه به دست مخالفان میداد، ناچار شد از زنگ زدن در مدرسه چشم پوشی کند.
گروهی از مردم آن روز این شیوه نوین آموزشی را که با اصول قدیم آموزش متفاوت بود، برنتافتند و هر روز علیه وی شایعاتی درست میکردند. متحجران زنگ مدرسه وی را ناقوس کلیسا مینامیدند و اعلام میکردند که کسانی که فرزند خود را به مدرسه میفرستند کافرند.
رشدیه برای آرام کردن اوضاع تصمیم گرفت دیگر از زنگ مدرسه برای صف بستن و... استفاده نکند و بهجای آن ، یکی از دانشآموزان با صدای بلند شعر زیر را که سروده خود او بود میخواند:
هر آنکه در پی علم و دانایی است بداند که وقت صف آرایی است
اما حاسدان این بار هم مدرسه را به وسیلهٔ بمبی که از باروت و زرنیخ ساخته شده بود، تخریب کردند. این بار رشدیه تصمیم به ترک ایران گرفت. به قفقاز رفت...
سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران در پاسخ به این سوال که آیا دبیرستانهای دخترانه مجاز به استفاده از دبیر مرد در کلاس های فوق برنامه هستند، شرایط حضور دبیران مرد در مدارس دخترانه را اعلام کرد و گفت :" تأیید عدم امکان تامین مدرس زن توسط کمیته برنامهریزی نیروی انسانی منطقه، اخذ رضایت کتبی از ولی قانونی تمام دانشآموزان توسط مدیر مدرسه و ارائه به منطقه، اخذ تأییدیه گزینش و حراست مبنی بر احراز صلاحیت اخلاقی و سیاسی دبیران پیشنهادی و رعایت شروط تأهل و دارا بودن حداقل ۳۵ سال سن از جمله شروطی است که باید برای به کارگیری دبیران مرد مدنظر قرار بگیرد." با اعلام این شرایط باز هم سخنگو احتمالا برای اینکه بهانه ای به دست نیروهای مخالف دولت ندهد می گوید : با حضور معلم مرد در مدارس دخترانه مخالفیم، اما..."
در ماده ۵ آیین نامه ارائه خدمات آموزشی فوق برنامه در مدارس دولتی آمده است : " برای ارائه فعالیت های فوق برنامه در مدارس پسرانه از نیروی انسانی برادر و در مدارس دخترانه از نیروی انسانی خواهر استفاده خواهد شد." این مصوبه که در سال ۷۷ به تصویب شورایعالی آموزش و پرورش رسیده، برای حضور دبیران در کلاس های غیر همجنس، استثنایی قایل نشده است. اما در سال ۹۳ آموزش و پرورش با صدور شیوه نامه ای ، حضور مدرسان مرد در کلاس های کنکور دخترانه را با چندین شرط بلامانع اعلام کرد. البته این استثنا فقط شامل کلاس های فوق برنامه می شود و به کارگیری نیروی مرد در دوره رسمی مدارس دخترانه ممنوع است.
سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران اضافه کرد: "موضوعی که در آموزش و پرورش به آن اعتقاد داریم این است که با حضور معلم مرد در مدارس دخترانه مخالفیم.... اما محدودیتهایی وجود دارد که آموزش و پرورش را مجبور به این کار کرده که بخشی از آن مربوط به محدودیت منابع انسانی است. به کارگیری نیروی مرد تحت هر شرایط در دوره ابتدایی و تدریس برنامه کلاسهای درس رسمی، یا به عنوان مشاور و پشتیبان تحصیلی در دوره اول و دوم متوسطه و دوره پیش دانشگاهی دخترانه ممنوع است." سخنگوی آموزش و پرورش تهدید کرد : "اگر دبیرستانهای دخترانه از مواردی که اعلام شد تخطی کنند از نظر ما تخلف محسوب شده و ... از طریق ادارات ارزیابی عملکرد و هیئت تخلفات اداری با آن برخورد میکنیم."
از ابتدای تاسیس دبستان در ایران و شروع آموزش و پرورش مدرن بعد از انقلاب مشروطه، به جز موارد خاص، دختران و پسران در مدارس جداگانه تحصیل کرده اند. حتی تحصیل دختران در مدارس جداگانه در صدر مشروطه با مقاومت اجتماعی مواجه بود و کارکنان معدود مدارس دخترانه فشار اجتماعی و حتی دولتی شدیدی را تحمل می کردند و اغلب خانوادهها هم به خاطر تعصب یا ترس، دختران خود را به مدرسه نمیفرستادند. اما مقاومت در مقابل تحصیل دختران در طول حکومت ۵۷ ساله پهلوی ها به تدریج کاهش یافت و این روند بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرد.
تا سال ۵۷ همیشه تفاوت معناداری بین تعداد دانش آموزان دختر و پسر دیده میشد. به عنوان مثال در سال ۱۳۲۰ خوورشیدی با وجود پیشرفت های چشم گیر آموزشی در دوره ۲۰ ساله حکومت رضاشاه ، تنها ۲۸ درصد دانش اموزان مقطع ابتدایی و ۲۱ در صد دانش آموزان مقطع دبیرستان ، دختر بودند. در سال تحصیلی ۵۷-۵۸ که سال وقوع انقلاب است از۷۲۷۷۲۹۱ دانش آموزسراسر کشور، ۳۹ درصد را دختران و ۶۱ درصد را پسران تشکیل می دادند. در سال تحصیلی ۹۱-۹۲ این فاصله کاهش یافته و در این سال از مجموع ۱۲میلیون و۳۰۰ هزار دانش آموز ۴۶ درصد را دختران و ۵۴ درصد را پسران تشکیل داده اند.
علاوه بر الزامات عرفی و اجتماعی در رژیم گذشته ، گفتمان مذهبی و سیاسی انقلاب بعد از برقراری جمهوری اسلامی در سال ۵۷ ، تفکیک جنسیتی در مدارس را تقویت کرد اما عامل ایجاد آن نبود. در تمام ۳۷ سال اخیر جدایی جنسیتی به دلیل برخی ضرورت های آموزشی و تنگناها به صورت مطلق اجرا نشده است. به عنوان مثال در مدارس روستایی کم جمعیت ، همواره کلاس های چند پایه مختلط برقرار بوده. در این گونه مدارس روستایی و عشایری ، مثلا ۲۰ دانش آموزکلاس اول تا ششم ابتدایی، دختر و پسر دریک کلاس، درس می خوانند و معلم این کلاس ها معمولا مرد است. در شهرها هم از معلمان زن در سازمان دهی مدارس ابتدایی استفاده شده است.
هم اکنون در شهرهای بزرگ و به خصوص تهران نیز که بین ۷۰ تا ۸۰ درصد پرسنل آموزشی را زنان تشکیل می دهند اغلب معلمان دوره ابتدایی مدارس پسرانه به ویژه در پایه های اول تا سوم زن هستند. اگر بلوغ شرعی پسران دانش آموز را مبنای انتخاب معلم مرد یا زن قرار دهیم،قاعدتا حضور خانم معلم ها در دوره ابتدایی و حتی در کلاس های دوره اول متوسطه تا کلاس نهم بلامانع است. چون پسران در این دو مقطع زیر سن بلوغ شرعی (۱۵ سال) قرار دارند. اگر هم مبنا را عرف بگیریم ، حضور خانم معلم ها در کلاس های درس پسران نوجوان زیر ۱۵ سال در بیشتر مناطق ایران پذیرفتنی است. اما در حال حاضر معلمان زن به هیچ وجه در مدارس راهنمایی پسرانه سازمان دهی نمی شوند.
برخی مقامات کلیدی آموزش و پرورش مانند حجتالاسلام محیالدین بهرام محمدیان رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، حضور معلمان زن در مدارس ابتدایی را باعث "غلبه رفتارهای زنانه و دخترانه در بین نوجوان و جوانان پسر" می دانند و به دلایل عقیدتی با حضور خانم ها در مدارس ابتدایی مخالفند. بهرام محمدیان اسفند سال گذشته در گفتوگو با فارس گفت : "عدم تناسب جنسیت معلمان با دانشآموزان به ویژه در دوره ابتدایی، نگرانی تربیت به رنگ صورتی را در بین نسل آینده افزایش داده است. "
رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی افزود : " هرچند حضور بانوان معلم در دوره ابتدایی، محیط مدرسه را ملایم با محیط خانه می سازد، اما از سوی دیگر دانشآموزان پسر از پایه سوم ابتدایی به بعد نیازمند برخورد با خُلقیات مردانه هستند و البته در پایه پنجم و ششم ابتدایی حضور معلمان خانم در کلاسهای درس برای آنان نیز مشکلزا و سخت است."
بهرام محمدیان هشدار داد:" اگر آموزش و پرورش نتواند سامانه نیروی انسانی و سازمان دهی معلمان زن را اصلاح کند، معلمان به واسطه سختی کار و مراقبت های ویژه از دانش آموزان پسر، دچار فشار روحی و تنیدگی اعصاب و روان میشوند و در دانشآموزان پسر نیز گرایشهای زنانه و رفتارهای نا متجانس با جنسیت خود رشد خواهد کرد."
کتاب های درسی زیر نظر معاونت پژوهش و برنامه ریزی تهیه می شوند و دیدگاه آقای محمدیان در کتابهای درسی هم تا حدودی بازتاب پیدا کرده است. در کتاب های درسی در قالب متن و تصویر نقش های اجتماعی متفاوتی برای دختران و پسران ترسیم شده است.
در آموزش و پرورش عدم توازن نیروی انسانی سال به سال شدیدتر و پیچیده تر می شود. معلمان برحسب سه فاکتور سازمان دهی می شوند. ۱-جنسیت ۲- مقطع تحصیلی ۳- رشته تدریس . ایجاد هماهنگی بین ۳ عامل دشوار است. عدم توازن در فاکتورهای سه گانه باعث ایجاد نیروی مازاد برنیاز در بعضی مناطق و کمبود شدید نیرو در بعضی مناطق شده است. در شهرهای بزرگ، تعداد معلمان زن در مقطع ابتدایی بیشتر از معلمان مرد است . تعداد زیادی از دبیران و آموزگاران در رشته غیر مرتبط با تحصیلات خود تدریس می کنند. برخی از دبیرستان به ابتدایی منتقل شده اند. عده ای هم در رشته غیر مرتبط تدریس می کنند.
استخدام های بی رویه تحت فشار مجلس در ده سال گذشته بافت انسانی آموزش و پرورش را ناکارآمدتر و غیر حرفه ای ترکرده است. اجرای نظام ۶-۳-۳ از سال ۹۱ به بعد، باعث جابه جایی اجباری ده ها هزار معلم از مقطعی به مقطع دیگر شده است. مصوبات پی در پی مجلس در باره استخدام افراد جدید، سازمان دهی نیروی انسانی را به کاری شاق و غیر ممکن تبدیل کرده است.
نکته دیگری که به عدم توازن کمک می کند ، استفاده و سوء استفاده از قانون نقل و انتقالات است که باعث تهی شدن مناطق محروم از معلمان با تجربه و تراکم نیروی مازاد درشهرهای بزرگ شده است. عده زیادی از خانم معلم ها در سال های گذشته بر اساس بند تبعیت از همسر قانون نقل و انتقال به تهران و کلان شهرها منتقل شده و به خیل نیروهای مازاد بر نیاز پیوسته اند.
کاهش جمعیت در مناطق روستایی و افزایش جمعیت در حاشیه شهرهای بزرگ، جمعیت دانش آموزی کشور را بسیار نامتوازن کرده است. به گفته وزیر آموزش و پرورش در سال تحصیلی ۹۳-۹۴ تعداد ۱۱۰ مدرسه تک دانش آموزی و ۴۸۰۰ مدرسه زير ۵ دانش آموز دایر بوده است. در حومه شهرهای بزرگ اما تراکم دانش آموز باعث دو نوبته شدن مدارس و تشکیل کلاسهای ۴۰ نفر به بالا شده است.
با وجود تلاش هایی که صورت می گیرد ، دورنمایی روشن برای اصلاح ساختار نیروی انسانی و ساماندهی کارکنان قابل تصور نیست. برخی محدودیت ها و تکالیف خارج از چارچوب آموزش و پرورش به این دستگاه تحمیل شده است و برداشتن آنها نیازمند اراده ای فراتر از وزیر آموزش و پرورش است. مشکلات آموزش و پرورش راه حل های آموزشی و پرورشی دارند و تا زمانی که سیاست و ایدئولوژی در این وزارتخانه حرف اول را می زنند. انتظار تغییرات جدی نمی توان داشت.
روز
تهران -ایرنا - علی پورسلیمان : اگر مجلس به دنبال حل مشکل بیکاری و ایجاد اشتغال برای جوانان است باید از تجارب قبل آموخته و آزموده را آزمون مجدد نکند، گفت: ممکن است جامعه و مردم عادی با شنیدن این گونه اخبار خوشحال شوند اما مهم این است که زیر ساخت های اقتصادی در جامعه مشکل دارند و باید مورد بازبینی و اصلاح قرار گیرند.
در آمد و شد دولتها آموزش و پرورش نيز مانند ساير حوزهها دچار تغيير و تحولاتي ميشود به ويژه اينكه وقتي يك دولتي با رويكرد متفاوت از دولت قبل ميآيد، اين تغيير و تحولات گسترده و عميقتر ميشود. البته ناگفته پيداست در نظامهاي سياسي شبيه نظام حاكم در ايران اين تغيير و تحول همهجانبه و خيلي گسترده و عميق نخواهد بود چرا كه چارچوبهاي كلي و سياستهاي كلان ثابت و پابرجاست.
پس از انقلاب همانگونه كه در ابعاد مختلف اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي شاهد تغييراتي بوديم كه خيلي عميق و گسترده بود در حوزه آموزش نيز، آن هم با عنوان انقلاب فرهنگي، تحولات گستردهاي صورت گرفت. تحولاتي كه رنگ سياسي و ايدئولوژيك آن خيلي پررنگ بود و مدارس و دانشگاهها براي مدتي به تعطيلي رفتند به ويژه دانشگاهها كه براي طولانيمدت دچار وقفه شدند وقفهاي كه خبر از آغازي متفاوت داشت.
دولتهاي دهه نخست پس از انقلاب متاثر از اين فضاي سياسي و ايدئولوژيك در حوزه آموزش و پرورش نيز با اين رويكرد و نگرش، سياست گذاري و برنامهها را تدوين و اجرا كردند، بنيان گذاري معاونت پرورشي و قرار دادن پست سازماني مربي پرورشي در كادر مدارس يكي از مصاديق اين رويكرد بود كه خود را در تدوين محتواي آموزشي و برنامههاي آموزشي نمايانتر ساخت.
در دولت هاشمي رفسنجاني به موازات تغييرات در حوزه سياست و اقتصاد، آموزش نيز متحول شد و تحت مديريت محمدعلي، نجفي وزير آموزش و پرورش، مدرنسازي آموزش در دستور كار دولت قرار گرفت تنوع مدارس و نظام جديد آموزش ترمي و واحدي و نخبهگرايي از مصاديق اين تغيير در حوزه آموزش و پرورش بود؛ تغييراتي كه بهرغم نقدهاي وارد شده به آن همچنان تصوير مثبتي را در ذهن فرهنگيان از خود بر جاي گذاشته است.
پس از دولت هفتم و هشتم ضمن ادامه رويكرد دولت قبل تلاش براي تلفيق بعد آموزش و پرورش با مخالفتهاي جدي مواجه شده؛ مخالفتهايي كه فضاي اين حوزه را سياسي هم كرد به ويژه در دوره مرتضي حاجي كه به اوج خود رسيد و مجلس غيرهمسو فشارهاي زيادي را بر حاجي و تيم او وارد ساخت، اما تغييرات با وجود اين فشارها ايجاد شد؛ به ويژه اينكه معاونت پرورشي در طرح تلفيق از ساختار سازماني حذف شد، حذفي كه به درازا نكشيد و در دولت نهم بلافاصله برگشت و دوباره در بر همان پاشنه گذشته چرخيد.
هشت سال دولت نهم و دهم تحت وزارت آقايان فرشيدي، علي احمدي و حاجبابايي آموزش و پرورش هم در ساختار و هم در محتوا دوباره ايدئولوژيك و سياسي شد به گونهاي كه قراردادهاي همكاري با حوزههاي علميه و طرحهايي همچون سفيران نور با شعار هر مدرسه يك روحاني واكنشهايي را به دنبال داشت، واكنشهايي كه خيلي ضعيف بود و در فضاي ركود فعالان منتقد عرصه آموزش راه به جايي نبرد.
استخدامهاي بدون ضابطه در آموزش و پرورش در دولت نهم و دهم نيز از ديگر مواردي بود كه علاوه بر بحران مديريت و محتواي آموزشي از لحاظ نيروي انساني نيز آموزش و پرورش را با بحران مواجه ساخت؛ تا حدي كه دولت يازدهم در دو سال گذشته براي ساماندهي نيروي انساني در اين دستگاه از هرگونه استخدام و ورود نيروي جديد خودداري كرد.
حال كه دولت يازدهم در آغاز سومين سال خود قرار دارد و همچنان علي اصغر فاني پس از عبور از گردنه استيضاح مجلس و فشارهاي اعتراضي معلمان بر كرسي وزارت نشسته است، ارزيابيها حكايت از اين دارد كه در دولت همچنان رويكردهاي مديريتي ايشان مورد تاييد است و در مجلس نگاه دوگانه به عملكرد فاني وجود دارد و بدنه معلمان هم كه از يك بدبيني تاريخي رنج ميبرد و فشار اقتصادي و معيشتي آنها را زمين گير كرده، همچنان معترض هستند و نسبت به آينده اميد چنداني ندارند.
با وجود اين فضاي سهگانه در دولت، مجلس و بدنه فرهنگيان، آنچه غيرقابل انكار است سمت و سوي تغيير فضاي ركود و نااميدي شديد حاكم در دولت نهم و دهم به سمت تحرك و اميدواري نسبي در دولت يازدهم است كه اگر تيم مديريتي فاني بتواند اعتماد نسبي جامعه معلمان را به كمك تشكلهاي صنفي و مدني جلب كند؛ ميتواند در دو سال باقيمانده اين دولت گامهاي مثبتي را بردارد.
يكي از مولفههايي كه بايد در آموزش و پرورش دولت يازدهم به جد مورد بررسي قرار گيرد، سازوكار انتخاب و انتصاب مديران آموزش و پرورش و مقايسه آن با مديران دولتهاي گذشته است. صاحب نظران حوزه تعليم و تربيت، بالاتفاق مديريت در آموزش و پرورش به استثناي دوران سازندگي را قابل دفاع نميدانند. با اين وجود مديريت سطوح پاييني و مياني در آموزش و پرورش تا پايان دولت هشتم به سمت كيفي شدن تمايل داشت.
با روي كار آمدن دولت نهم و با گماردن يكي از مديران خرد به مقام عالي وزارت؛ به يكباره، كيفيت در مديريت آموزش و پرورش افت پيدا كرد و با وجود تغييرات مكرر در سطح وزارت؛ اين افت كيفي در سطوح مياني و پاييني تا دولت يازدهم همچنان مشهود بود.
رييس دولت دهم به اين نتيجه رسيد كه سكان وزارت آموزش و پرورش را به دكتر حاجيبابايي بسپارد. حاجي بابايي با داشتن چندين دوره سابقه نمايندگي مجلس و همچنين پست مديريتي در آموزش و پرورش توانست منشا تغييراتي در آموزش و پرورش بشود. شايد بتوان دوران حاجيبابايي را يكي از چالش برانگيزترين دوران وزارت وزراي آموزش و پرورش تا قبل از سال ٩٢ دانست. وزارت حاجيبابايي با كمبود بودجه دولت به دليل تحريمها مواجه بود. او با طرحها و ايدههاي بلندپروازانه بر كرسي وزارت تكيه زد و سعي داشت در كوتاهمدت؛ طرحها و ايدههاي بلندپروازانه خود را عملي كند. طرحهايي كه به كار كارشناسي طولانيمدت نياز داشتند. منتقدان وي، فضاي بسته و غيرانتقادي در آموزش و پرورش را با عملكرد عجولانه وي در انجام طرحها با هم گره زدند. بهطوريكه عملكرد وزارتخانه آموزش و پرورش، تقريبا سوژه هميشگي روزنامههاي منتقد دولت دهم بود.
بدون شك اجراي طرحهاي عجولانه و هزينهبردار هوشمندسازي مدارس، تغيير سيستم نظام آموزشي و ايدههايي از اين دست هرگز قابل دفاع نيست. هزينههاي ميلياردي هوشمندسازي مدارس در سيستمي كه معلمانش، با ابتداييترين ترفندهاي يادگيري الكترونيكي ناآشنا هستند، هرگز توجيهپذير و حاصل يك خرد جمعي نيست. تغيير سيستم نظام آموزشي از نظام ٥-٣-٣ به ٦-٣-٣، يك الگوبرداري عجولانه از سيستمهاي آموزشي دنيا است. هوشمندسازي مدارس، ترجمهاي ناكارآمد از دستورالعمل هوشمندسازي مالزي بود.
حاجيبابايي از اختيارات خود براي تعيين كادر مديريتي در وزارتخانه بهخوبي استفاده كرد. معاونت مالي وي توانست در دو سه مرحله، قوانين و بخشنامههاي معطل مانده حقوقي را وارد حكم كارگزيني كند. شجاعت وي در اجراي بخشنامههاي اجرانشده، ستودني است. ارايه بيمه طلايي يكي از بزرگترين دستاوردهاي رفاهي وي بود. الزام مديران مياني به پذيرايي از فرهنگيان در تعطيلات سال نو و ماه مبارك رمضان، باعث رضايت خاطر و احساس تشخص فرهنگيان شد. او توانست با استفاده از لابي قدرتمند، توجه مجلسيان را بهخود جلب كند. وزير دولت دهم با وجود تغييرات قابل قبولي كه در سطح مديريت كلان ايجاد كرد ولي نتوانست در سطح مديران مياني و پاييني، تغييرات محسوسي را ايجاد كند. شايد يكي از دلايل عدم موفقيت وي در پيشبرد برنامههايش، ناكارآمدي مديرانش بود.
دكتر فاني در حالي وزارت آموزش و پرورش دولت يازدهم را برعهده گرفت كه آموزش و پرورش از دستمزد پايين پرسنل، عدم توزيع مناسب نيروي انساني، كمبود فضاي آموزشي، نداشتن اعتبار كافي براي پرداخت سرانه دانشآموزي، تحولات غيركارشناسي هوشمندسازي و تغيير نظام آموزشي، نبود امنيت شغلي براي فعالان صنفي و... رنج ميبرد.
فاني با وجود حضور در جبهه اصلاحطلبان، بهراحتي توانست از مجلس راي اعتماد بگيرد. اين راي اعتماد هزينههاي بسياري را بر وي مترتب كرد. فاني قبل از اخذ راي اعتماد مدعي بود كه با برنامهاي ويژه و مطالعاتي براي اصلاح امور آموزشي و مالي؛ پيشنهاد وزارت را پذيرفته است. حتي برنامه ارايه شدهاش به مجلس نيز داراي اهداف رفتاري قابل قبولي بود. با اين وجود وي عملا نتوانست در زمينه مسائل مالي تغييراتي ايجاد كند. درب صندوق ذخيره فرهنگيان همچنان بر همان پاشنه ميچرخد. قوانين و بخشنامههاي مربوط به اصلاح دستمزد مطابق با قانون مديريت خدمات كشوري، همچنان بر زمين مانده است. خدمات درماني و رفاهي، كمرنگ يا بهطور كلي بيرنگ شده است. فاني با وجود تعامل فراوان با مجلسيان و كسب دوباره راي اعتماد در جلسه استيضاح؛ هرگز از لابي مناسبي براي اختصاص بودجه به آموزش و پرورش برخوردار نبوده است.
فعالان صنفي، وي را مردي از جنس آموزش و پرورش ميشمردند، با اين وجود وي نتوانست رضايت خاطر اين منتقدان ديروز و حاميان امروز وزارتخانه را كسب كند. سطوح مديريتي مياني در آموزش و پرورش دولت يازدهم از نظر كيفي، رشد قابل قبولي داشته است ولي متاسفانه در سطح كلان قابل قبول نبوده است.
با وجود برخورداري از تيمي كارشناس در روابط عمومي، نتوانسته از ظرفيتهاي لازم استفاده كافي را ببرد.
عملكرد نامحسوس روابط عمومي باعث آزردگي فرهنگيان نسبت به وزارتخانه شده است. توهين به فرهنگيان توسط رسانه ملي از اين جمله است. امروزه دستگاههاي مختلف به كمك رسانهها سعي در ارتقاي جايگاه و منزلت خويش را دارند. ضعف روابط عمومي آموزش و پرورش در اين زمينه قابل پذيرش نيست.
كارنامه فاني در زمينه حفظ حرمت و شأن معلم درخشان است. در جريان اعتراضات سال تحصيلي گذشته، سيستم بازرسي و حراست نهايت همكاري را داشتند. در ابتداي سال جاري، مقام معظم رهبري و رياستجمهوري، در زمينه شأن و جايگاه معلمان سخنان ارزشمندي داشتند. پيشبيني ميشد وزير با استفاده از نظرات رهبر و رييسجمهور، اقدامات مثبتي در جهت تحقق خواستههاي فرهنگيان انجام دهد. فرمايشات مقام معظم رهبري و رياستجمهوري فرصت مناسبي براي ارتقاي جايگاه آموزش و پرورش بود. وزارت آموزش و پرورش از اين نظرات بهرهاي نجست و تبليغات وزارتخانه فاني تنها شامل پخش تكراري پيام بازرگاني در زمينه رتبهبندي معلمان شد.
مديريت مالي و رفاهي وزارت آموزش و پرورش در دولت يازدهم، نهتنها درخشان نيست بلكه نسبت به تيم مالي و رفاهي دولت دهم، عقبگرد نيز داشته است. در بعد تامين نيروي انساني؛ وزارت آموزش و پرورش توانسته است تاحدودي از نظر كمي، كمبود نيروي انساني ناشي از تغيير سيستم نظام آموزشي را تامين كند.
مواد درسي و محتواي دروس، جوابگوي فرهنگ و نياز امروز جامعه ما نيست. هيچ تغيير خاصي در متون و مواد درسي مشاهده و اعلام نشده است. آموزش و پرورش همانند جامعهمان در يك دوره گذار قرار دارد. نيازهاي جامعه امروزي با ابزار دهههاي قبل تامين ميشود. آموزش و پرورش نياز جدي و ضروري به شكستن بعضي از ساختارها دارد. هنجارها و ناهنجارها تعديل شدهاند.
آموزش و پرورش به وزيري نياز دارد كه جسارت لازم براي شكستن ساختارهاي كهنه و غيرضرور را داشته باشد. شجاعت، توانمندي، جذابيت و جايگاه علمي وزير آموزش و پرورش بايد بهحدي باشد كه بتواند قدرت مقابله با منتقدان و معترضان را داشته باشد. فاني از اين ويژگيها بيبهره است.
روزنامه اعتماد
گروه اخبار /
دولت يازدهم سومين سال خود را آغاز كرد و دو سال پرفراز و فرود را در عرصههاي مختلف به ويژه سياست خارجي سپري كرد اما تمركز بر سياست خارجي مانع از آن نشد تا حوزههاي ديگر دور از توجه باقي بماند. يكي از اين حوزهها آموزشو پرورش بود. معلمان كه از جمله اقشار فعال در عرصه انتخابات هستند در سال ٩٢ نيز از جمله پيشتازان حمايت از حسن روحاني بودند؛ حمايتي كه اميد و انتظارها را افزايش داد و رييسجمهور منتخب نيز درصدد برآمد به اين اميد و انتظار پاسخ دهد به همين دليل دكتر محمدعلي نجفي را به عنوان وزير پيشنهادي در نخستين ليست كابينه قرار داد تا به فرهنگيان حامي خود اين پيام را بدهد كه خواست آنها و اولويتهاي آموزش و پرورش را درك كرده است و به همين دليل شخصي با تراز بالايي را برگزيد تا بگويد ميخواهد در دولت يازدهم براي آموزش و پرورش اولويت ويژهاي قايل شود. اما حمايت مجلس نهم به ويژه در حوزه آموزش عالي، آموزش و پرورش و جوانان و ورزش موجب شد تا نجفي نتواند راي اعتماد مجلس اصولگرا را به دست آورد و اين ناكامي دولت يازدهم و معلمان را در شرايط نااميدكنندهاي قرار داد چراكه پيام مجلس نهم كاملا مشخص بود به اين معنا كه روحاني براي معرفي گزينه بعدي بايد حساسيتهاي نمايندگان را لحاظ ميكرد. نتيجه اين پيام و لحاظ كردن حساسيتها اين شد كه دكتر علياصغر فاني معرفي شود؛ گزينهاي كه چندان مورد استقبال افكار عمومي معلمان قرار نگرفت اما با سماجت و تجربه، ابتدا برنامههايي را به مجلس ارايه داد تا راي اعتماد بگيرد و سپس تعامل با تشكلهاي معلمي را در دستور كار قرار داد تا پيامي هم به بدنه نااميد شده ارسال كند. آموزش و پرورش در دولت يازدهم هرچند كند اما شاهد تغييراتي در سياستها و اولويتها بود كه به مناسبت آغاز سومين سال اين دولت در صفحه مدرسه به بررسي اين موضوع پرداختيم.
عدالت آموزشي ابهامها و اما و اگرها
يكي از شاخصهاي ارزيابي عملكرد وزارت آموزش و پرورش عدالت آموزشي است؛ به اين معنا كه نظام طبقاتي آموزشي مانع از برخورداري عدهاي از امكانات و تسهيلات آموزشي نشود يا مناطق مختلف در مقايسه با يكديگر از سطوح برخورداري متفاوتي بهرهمند نباشند، دولت يازدهم از همان روزهاي نخست، حركت به سمت تحقق عدالت آموزشي را يكي از اهداف خود اعلام كرد. جذب لازمالتعليمها يكي از پارامترهايي است كه در اين ارزيابي مورد توجه قرار ميگيرد به اين منظور كه تمام افرادي كه به سن ورود به مدرسه ميرسند، توسط آموزش و پرورش بايد جذب شوند. توزيع امكانات و تجهيزات آموزشي يكي ديگر از متغيرهاي ارزيابي تحقق عدالت آموزشي است كه وزارت آموزش و پرورش در دولت تدبير و اميد وعده داده بود در اين زمينه نيز به سمت عادلانه شدن حركت كند. اين وعده دولت يازدهم در دو سال نخست خود در مقايسه با دولتهاي ديگر به نظر ميرسد چندان تغييري ايجاد نكرده است حتي طرح بسته حمايتي كه به موجب آن خدمات آموزشي خريداري ميشود نيز بهشدت مورد انتقاد معلمان و كارشناسان قرار گرفت، توسعه خصوصيسازي نيز از ديگر مصاديق است كه منتقدان بر اين باورند كه برخلاف سياست عدالت آموزشي است. اين در حالي است كه مديران و كارشناسان آموزش و پرورش معتقدند واگذاري توليگر دولت در امر ارايه خدمات آموزشي گامي در جهت رقابتي كردن و ارتقاي كيفيت آموزشي است از طرفي با مسووليت دولت را سبكتر ميسازد و دولت ميتواند به مناطق محروم خدماترساني بيشتري بكند در نتيجه به سمت تحقق عدالت آموزشي حركت خواهد كرد. در هر صورت ارزيابي عملكرد آموزش و پرورش با شاخص عدالت آموزشي نيازمند تحقيق جامع و دقيقي است كه نهادهاي بينالمللي نيز در حوزه آموزش انجام ميدهند و بيشتر بر پوشش فراگير و رايگان بودن آموزش عمومي تاكيد ميشود امري كه همچنان در كشور ما جاي تامل و بحث دارد.
نزديك به پنج هزار مدرسه كمتر از پنج دانشآموز دارند
وقتي پاي آمار و ارقام به ميان ميآيد خيلي از كليگوييها رنگ ميبازد. هرچند متاسفانه به آمارها در جامعه ما نميشود اعتماد كرد اما برخي از آمارها را اگر بهطور حدودي نيز درست بدانيم خيلي تاملبرانگيز است. وقتي از كاهش آمار ١٩ميليوني دانشآموزان به ١٣ ميليون سخن به ميان ميآيد يعني در واقع آزاد شدن حدود يكسوم امكانات و نيروي انساني و اين همان عدد قابل تاملي است كه به استناد آن كيفيت آموزشي در دستور كار دولت يازدهم در حوزه آموزش و پرورش قرار گرفت. يكي ديگر از آمارهاي تاملبرانگيز مدارس با جمعيت پايين است. علياصغرفاني، وزير آموزش و پرورش چند روز پيش گفته بود: ٤٦٠٠ مدرسه در كشور از يك تا پنج دانشآموز دارد. در يكي از روستاها مدرسهاي داريم كه يك دانشآموز دارد و در برخي دو دانشآموز وجود دارد و قريب به ١٠٠ مدرسه كشور تكدانشآموزي است. اين آمار نيز از جمله آمارهايي است كه ساماندهي مدارس و نيروي انساني را در دستور كار و اولويتهاي دولت يازدهم در حوزه آموزش و پرورش قرار داده است. حالا همه چشم انتظار اجرايي شدن برنامههاي تيم فاني هستند.
ضرورت كار رسانهاي در حوزه آموزش و پرورش
علياصغر فاني، وزير آموزش وپرورش گفته: هر تصميمي كه در آموزش و پرورش گرفته ميشود اعم از موضوع بيمه طلايي، فضاي آموزشي، مقاومسازي، نقل و انتقال و... همه را متاثر ميكند؛ بنابراين مخاطبان ما تمام مردم ايران هستند لذا تلاش آموزش و پرورش اين است كه هر چه وجود دارد را صادقانه در اختيار مردم بگذارد اما برخي اوقات حفظ حريم اجتماعي ايجاب ميكند كه به يك خبر دامن نزنيم و اين موضوع مبني بر كتمان شدن آن خبر نيست. وزارت آموزش و پرورش نميتواند مستقل عمل كند زيرا عصر ارتباطات در عين داشتن فوايد و مزايا مشكلاتي نيز دارد. ايشان با اشاره به اهميت جايگاه آموزش و پرورش بر ضرورت اطلاعرساني تاكيد دارد و ميگويد: فصل مشترك وزارت آموزش و پرورش و جامعه بسيار وسيع است. بزرگترين فصل مشترك حاكميت و ملت آموزش و پرورش است لذا هر تحولي در آموزش و پرورش شكل بگيرد بايد كار رسانهاياش از قبل آغاز شود.
دولت يازدهم و آرامش
در آموزش وپرورش !!!
با روي كار آمدن دولت يازدهم آرامش در آموزش وپرورش حاصل شده است. اين به اين معنا نيست كه آموزش و پرورش نقص نداشته باشد بلكه كمبود امكانات و مشكلات پيش رو از نارساييهايي است كه قبل از دولت يازدهم به وجود آمده و ما امروزه بايد پاسخگو باشيم. فاني ضمن بيان اين مطلب در روزهاي اخير گفته كه در اجراي شتابزده نظام ٣-٣-٦ وزارت آموزش و پرورش ناچار شده است تا برخي نارساييهاي دولت قبلي را جبران كند. اين ابراز نظر آقاي فاني در حالي صورت ميگيرد كه همگي در چند ماه اخير شاهد اعتراضات پي در پي معلمان بوديم و حتي استيضاح ايشان در مجلس هم نميتواند نشانه آرامش در آموزش و پرورش باشد حال بايد از آقاي فاني پرسيد كه منظورشان از آرامش چه بوده است؟
٧٥٠ چالش در آموزش و پرورش
تخصصيترين برنامهاي كه در دولت تدبيرواميد در آموزش وپرورش شكل ميگيرد احصا شدن مسائل و چالشهاي آموزش وپرورش است كه قريب به ٧٥٠ مساله را در اين وزارتخانه در قالب پنج سياست اعلام شده و با در نظر گرفتن اولويتبندي آنها را احصا كردهايم. اين گفته وزير آموزش و پرورش دولت يازدهم است، وزيري كه با مسائل اين دستگاه آشناست و به گفته كارشناسان استخوان خرد كرده اين وزارتخانه است او ابراز اميدواري ميكند و ميگويد: آموزش و پرورش در شرايط فعلي با بصيرت و با حداقل هزينه قطار را به سمت جلو ميبرد و با در نظر گرفتن اين موضوع كه جاي آزمون و خطا نيست به مسائل حاشيهاي نميپردازد.
تشكلهاي معلمي و دولت يازدهم
هرچند دردولت يازدهم هيچ تشكل معلمي جديدي شكل نگرفت اما تشكلهايي كه بيشتر در دولت هفتم و هشتم شكل گرفته بودند، توانستند از انفعال خارج شوند و نسبت به مسائل آموزش و پرورش و مطالبات معلمان واكنش نشان دهند. انجمن اسلامي معلمان به عنوان يك تشكل سياسي داراي پيشينه تاريخي توانست با تعامل و رايزني تاثيرات خود با رويكرد اصلاحطلبانه را در بدنه مديريتي كشور بگذارد، اين تشكل همسو با تشكلهاي ديگر پس ازناكامي محمدعلينجفي درگرفتن راي اعتماد ازمجلس نهم در تعامل با تيم مديريتي علي اصغرفاني در قامت يك تيم مشاورهاي ارتباطاتي را برقرار ساخت. مجمع فرهنگيان ايران اسلامي كه از تشكلهاي اصلاحطلب عضو شوراي هماهنگي اصلاحطلبان است و در دولت هفتم و هشتم به عنوان يك تشكل همسو حامي سياستها و برنامههاي اين دولت بود بيشتر در قامت يك تشكل منتقد و سپس حامي در دولت يازدهم ظاهر شد. كانون صنفي و سازمان معلمان ايران كه به نسبت دو تشكل ديگر صنفيتر هستند در ارتباط نزديك با بدنه معلمان تلاش داشتند هر كدام با رويكرد خود مطالبات معلمان را نمايندگي كنند كه كانون صنفي با چند فراخوان تجمعات اعتراضي را مورد تاييد قرارداد و سازمان معلمان با همراهي و نقد و سكوت راه ميانهاي را درپيشگرفت تا هم فرصتها نسوزند و هم پويايي جامعه معلمان به نااميدي كشانده نشود. به طور كلي در دولت يازدهم توجه به تشكلهاي معلمي توسط شخص وزير موجب شد تا اميد و تحرك مدني و صنفي افزايش يابد. هرچند برخوردهاي قضايي و امنيتي كمي از اين تحرك و اميد كاست اما همچنان اين اميد و خواست وجود دارد و انتظار ميرود در سال تحصيلي جديد و سومين سال دولت يازدهم با اجراي برنامههاي دولت در آموزش و پرورش و همچنين ادامه فعاليت تشكلها و معلمان فعال در عرصه رسانه و صنفي و مدني همچنان سال تحصيلي پرفراز و نشيبي داشته باشيم.
اعتراضات معلمان و آموزش و پرورش فاني
پس از اينكه معلمان آخرين اعتراضات صنفي و مدني را در دومين سال دولت نهم با تلخي تجربه كردند ديگر اعتراضي را شاهد نبوديم تا اينكه دردومين سال دولت يازدهم جنب و جوش اعتراضي آغاز شد و معلماني كه هشت سال را در سكوت و نااميدي سپري كرده بودند فضا را مناسب ديدند و در ماههاي آخر سال ٩٣ دست به تجمعات اعتراضي زدند؛ تجمعاتي كه درسال ٩٤ نيز ادامه يافت. واكنش دوگانه دولت و نهادهاي امنيتي و قضايي موجب شد تا در بدنه معلمان نيز دو نگاه به ادامه حركات اعتراضي تشكلها ايجاد شود؛ نگاهي كه اين اعتراضها را گرهگشا دانسته و بر ادامه آن اصرار ميورزيد و نگاهي كه بستر را نامناسب دانسته و آن را در تقابل با دولتي ميدانست كه حالا قصد دارد كمي فضا را براي حركتهاي مدني و صنفي بازتر كند. واكنش مثبت و همراه با تاييد حق اعتراض براي معلمان و تشكلهاي صنفي، اين واقعيت را آشكار ساخت كه دولت قصد هيچ گونه مقابله با معلمان معترض را ندارد و حتي مطالبات آنها به ويژه خواست رفع تبعيض پرداختي معلمان با ساير كاركنان دولت مورد تاييد مقامات دولت يازدهم نيز قرار گرفت. هرچند برخوردهاي مغاير با خواست دولت بخشي از جامعه معلمان را راديكال و بخشي را منفعل كرد اما همچنان دولت و تشكلهاي معلمي در تلاش هستند تا با تعامل نشان دهند كه ميشود با اعتماد برمشكلات غلبه و به سمت حل مسائل حركت كرد.
روزنامه اعتماد
صفر اسلامی رئیس شورای هماهنگی و اجرایی انجمن اسلامی معلمان سیستان و بلوچستان اظهارداشت: اولین گردهمایی مسئولین کمیته های سیاسی و انتخابات و حقوق و کمیته مسایل آموزش وپرورش ، شوراهای هماهنگی و اجرائی انجمن های اسلامی معلمان سراسر کشور با محوریت بررسی سیاست های انجمن معلمان در انتخابات مجلس شورای اسلامی و دفاع از حقوق معلمان وبررسی مسایل حوزه آموزش و پرورش در سه کار گروه مجزا مورخ ۷شهریور در تهران تشکیل گردید.
وی افزود: در ابتدای جلسه محمدی دبیرکل انجمن اسلامی معلمان ایران به ارائه گزارشی در خصوص فعالیت های انجمن پرداختند و سپس کمیته های ذکر شده در کارگروه های تخصصی به بحث و بررسی پیرامون موضوعات موردنظر پرداختند.
اسلامی تصریح کرد:کمیته سیاسی و انتخابات که مسئولیت آن با بنده بود ، در ارتباط با حضور گسترده فرهنگیان در انتخابات با هدف کسب فراکسیون معلمان در مجلس دهم در احقای حقوق معلمان پرداختند.
رئیس شورای هماهنگی و اجرایی انجمن اسلامی معلمان سیستان و بلوچستان گفت:در ادامه جلسه مسئولین کمیته های سیاسی انجمن اسلامی معلمان استان ها به بیان دیدگاه ها و نقطه نظرات خود پرداختند و در پایان جلسه موارد ذیل به عنوان جمع بندی نظرات اعلام گردید:
جمع بندی کمیته انتخاباتی و سیاسی
۱- حمایت از بیانات اخیر رئیس جمهور پیرامون انتخابات
۲- تاکید بر محوریت تشکل ها و اثرگذاری شخصیت های موثر در اصلاحات
۳- ادامه راه و منش شهیدان رجایی وباهنر به عنوان طلایه داران انجمن
۴- بیان مطالبات و خواسته های معلمان باهمکاری کارگروه های حقوقی و آموزش وپرورش
۵- ملی اندیشیدن و استانی برنامه ریزی و عمل کردن باتوجه به بافت سیاسی و قومی مذهبی و عشیره ای ایران اسلامی
۶- داشتن روزنامه ارگان انجمن و فعالیت در فضای مجازی در راستای اهداف انجمن
۷- داشتن برنامه اجرایی بر اساس جدول بودجه بندی انتخابات
۸- درخواست ملاقات با وزیر محترم اطلاعات
۹- تشکیل کمیته اقتصادی برای فعال کردن انجمن و پشتیبانی به خصوص درانتخابات
۱۰- درخواست از رئیس جمهورجهت تشکیل کمیته ای از حقوق دانان درراستای اجرای دقیق قانون انتخابات (پی گیری رد صلاحیت شده های احتمالی )
۱۱- تاکید بر تشکیل مجلس همراه با دولت تدبیر و امید و واقع گرا و علمی و پاسخگو
۱۲- توصیه به خودباوری پرهیز از اختلاف تشکل گرایی وحدت در پرتو عقل گرایی طبیعی
کمیته سیاسی وانتخابات و کمیته حقوقی
۱- تاسیس بانک فرهنگیان
۲- تجمیع بیمه ها
۳- افزایش منزلت معلمان و حمایت قضابی
۴- راه اندازی یک نشریه فراگیر ملی ویژه معلمان با صاحب امتیازی انجمن اسلامی
۵- اختصاص حقوق و مزایای برابر بازنشستگان با شاغلین
۶- رفع تبعیض دریافتی بین حقوق و مزایای فرهنگیان با سایر کارکنان دولت
۷- شفاف سازی و نظارت برعملکرد صندوق ذخیره فرهنگیان
۸- رسیدگی و تلاش برای رفع مشکلات خانواده های معلمان زندانی
۹- تلاش برای رفع فضای امنیتی در آموزش وپرورش و ایجاد امنیت فرهنگی درعرصه آموزش و پرورش و جلوگیری از پرونده سازی ها
۱۰- پرداخت حداقل دو سبدکالا درسال به فرهنگیان و بازنشستگان
۱۱- تلاش برای یک مکان مناسب برای انجمن اسلامی درمراکز استان ها
۱۲- پرداخت پایان خدمت فرهنگیان به محض بازنشستگی
۱۳- شامل شدن نظام رتبه بندی معلمان به بازنشستگان تا ازشکاف ومشکلی مانند دریافت پاداش قبل سال ۷۹ و بعد از این سال جلوگیری شود
۱۴- تلاش برای تدوین منشور حقوق معلمان وگذران از تصویب مجلس شورای اسلامی
۱۵- تاکید پی گیری انجمن اسلامی به منظور تحقق قوانین مصوب معطل مانده مانند ۲۴ ساعت تدریس به جای ۲۲ ساعت.افزایش ضریب حقوقی که به آن عمل نمی شود
۱۶- به شورای مرکزی انجمن اسلامی توصیه می شود که ورود به مسائل معیشتی و منزلت معلمان ومسائل صنفی فرهنگیان ر در اولویت کار خود قراردهد.
فرصت مناسبی بود که به الگوهای رانندگی نگاه کنم/ تقریباً و تحقیقاً به این نتیجه رسیدهام که کسی نمیتواند یک ساعت در خیابانهای شلوغ شهر رانندگی کند و ویژگیهای شخصیتی خود را پنهان کند. حتی اگر مستقیماً بداند که در معرض سنجش و نظارت قرار دارد / ا چه عادت هایی را در رانندگی رعایت میکنیم و هر یک از این عادت ها ریشه در چه فرهنگ و باوری دارند/ سطح درک و هوش من بیشتر از دیگران است/ فکر میکنم فقط به عقل من رسیده و من این شعور را داشتهام که خط سوم بهتر از خط دوم است. غافل از اینکه بقیه هم، به همین مسئله توجه داشتهاند و همین کار را انجام دادهاند و به خط سوم آمده اند و الان خط دوم خلوتتر است/ این عادت را در فرهنگ اقتصادی و اجتماعی هم میشود دید. از پرداخت مالیات دولت فرار کرده و خوشحال است. راهی برای یک دزدی کوچک پیدا کرده و خوشحال است. یاد گرفته که یواشکی مدرک بخرد و دکتر یا مهندس بشود و خوشحال است. تز ارشد یا تحقیق دکترایش را خریده و از زیرکی خود در صرفهجویی در وقت خوشحال است/ فراموش میکند که او تیزهوشترین فرد این جامعه نیست و همه دارند به همین میانبرها فکر میکنند/ همیشه باورم بر این بوده که یکی از دلایل از بین رفتن اخلاق در هر جامعهای، این است که من فکر میکنم که خیلی زیرکتر از متوسط جامعه هستم/ جامعهی ما – به هر دلیلی که در اینجا جای بحثش نیست – یک جامعه بسیار جنسیت زده است. بخش عمدهای از ذهن و زبان ما، به بحثهای جنس مخالف اختصاص یافته است/ این جنسیت زدگی را در جاهای دیگر هم میتوان دید. قبلاً نوشتم که اگر لغت “چطور” یا لغت “راه های” را در گوگل بنویسید و یکی از حروف فارسی را به انتخاب خود بعد از آن، تایپ کنید، میتوانید دغدغههای غالب “مغز ایرانی” را بهتر و زیباتر و واقعیتر بشناسید/ مردان زیادی را میبینید که وقتی میبینند ماشینی که میخواهد خط عوض کند، رانندهی خانم دارد، با جرات و جسارت بیشتری مسیر او را قطع میکنند و مانع حرکت او میشوند. وقتی هم که یک خطای رانندگی از زنان میبینند، برخورد بسیار شدیدتری میکنند و وقتی مشابه همان خطا را از مردان دیدند، همدلانهتر برخورد میکنند/ کاش یک سری از این دوستانی که از بیکاری، مجبور به ادامه تحصیل در مقطع ارشد و دکترا میشوند، حالا که وقت آزاد دارند و کار دیگری ندارند، در این زمینه تحقیق جدی بکنند و ببینیم که چقدر از برداشت ما صحیح است و چقدر از آن، به همین نگرش جنسیت گرای افراطی در جامعه ایرانی باز میگردد/ اثرات بلندمدت رفتارهای کوچک را نمیبینیم/ آن چیزی که در سطح کلان یک جامعه دیده میشود، انعکاس همان رفتاری است که در سطح خرد انجام میدهیم/ نکته دوم اینکه شاید فرهنگ زیرکیهای حقیر، یکی از بزرگترین گرفتاریهای امروز همهی ما باشد. کسی که در پمپ بنزین، به جای انتخاب لاین مشخص، بین دو خط میایستد تا هر ماشینی که زودتر رفت، جای آن را بگیرد، زیرک نیست. حقیر است. چنین فردی، به صورت بالقوه یک جنایتکار خطرناک فاسد است. او همین الگوی فرصتطلبانه را در محیط کار هم رعایت خواهد کرد/ در بین گفت و گوی دو معاون شرکت، حتی وقتی میداند که حق با کدام است، وقتی نظر او را میپرسند، باز هم موضع میانه میگیرد. چون نمیداند که کدامیک از آنها مدیر خواهند شد و ترجیح میدهد که آینده خود را در معرض ریسک قرار ندهد و چنین است که فرصت طلبی پمپ بنزینی در قالب محافظه کاری سازمانی، بازآفریده میشود....
گروه اخبار /
« محمدرضا نیک نژاد » و « مهدی بهلولی » روز دوشنبه نهم شهریور ماه بازداشت شدند .
از علت و یا علل بازداشت این دو فعال صنفی هنوز اخباری منتشر نشده است .
یک مقام مطلع در وزارت آموزش و پرورش در این باره به سخن معلم گفت : " دیرور که این دو معلم بازداشت شدند بلافاصله آقای فانی در جریان قرار گرفتند . وزیر آموزش و پرورش و سایر نهادهای مربوطه قرار شده است که این موضوع را از طریق مراجع ذی صلاح پی گیری کنند . "
گفتنی است این دو فعال صنفی معلمان از فعالان حوزه آموزش و پرورش در عرصه رسانه ها هستند .
تاکنون علیرضا هاشمی دبیر کل سازمان معلمان ایران ، علی اکبر باغانی نایب رئیس کانون صنفی معلمان ایران و اسماعیل عبدی دبیر کل کانون صنفی معلمان ایران برای اجرای احکام خود که قبلا صادر شده است به زندان فراخوانده شده و اکنون در حبس به سر می برند .
پایان پیام /