گروه اخبار / انجمن اسلامی معلمان سبزوار به مناسبت بازگشایی مدارس بیانیه ای صادر نمود .
متن کامل این بیانیه که در اختیار سخن معلم قرار گرفته است به شرح زیر است
گروه اخبار / انجمن اسلامی معلمان استان زنجان به مناسبت آغاز سال تحصیلی بیانیه ای صادر کرد .
متن کامل این بیانیه که در اختیار سخن معلم قرار گرفته است به شرح زیر است
گروه اخبار / سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس گفت که معلمان به عنوان اثرگذارترین قشر اجتماع بر آینده کشور از حقوق حداقلی و منزلت نازلی برخوردارند که زیبنده آنان نیست.
عبدالوحید فیاضی درخصوص دستگیری های صورت گرفته معلمان در هفته های اخیر و در آستانه آغاز سال تحصیلی جدید گفت : یک سری افراد در گذشته در درگیری ها و مسائل مختلف شرکت داشته اند که برای آنان حکم صادر شده است و در جای خود قابل بررسی است.
وی ادامه داد: دستگیری معلمان در پی تحصن آنان وجه مطلوبی برای کشور و مخصوصا برای جامعه فرهنگی ندارد.
سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس تصریح کرد : معلمان را نمی شود به بند کشید؛ معلمان فکرشان آزاد است و در کشور ما بهترین ها هستند؛ حضور آنان در انقلاب اسلامی و جنگ حضوری پر رنگ است ، بنابراین این گونه برخوردها با این قشر قطعا به ثواب نیست.
فیاضی با بیان اینکه باید فضا را برای بازگویی سخنان صنفی معلمان باز بگذاریم گفت: کسانی که در این صحنه ها (تجمعات) حضور می یافتند معمولا به ایراد سخنان صنفی می پرداختند.
این نماینده مردم در مجلس ادامه داد : قاعدتا خواسته های معلمان خواسته های صنفی است ، ما در جامعه فرهنگی کمتر شاهد کنش های سیاسی بوده ایم و همه کنش ها ، کنش صنفی است.
وی اظهار کرد : اگر کسی از این فضا سوء استفاده کرده باشد، دولت با آن برخورد می کند اما مجموعه مطالبات معلمان کاملا صنفی و به حق است ؛ آن ها بعنوان اثرگذارترین قشر اجتماع بر آینده این کشور از حقوق حداقلی و منزلت نازلی برخوردار هستند که این موضوع نادرست بوده و زیبنده نیست.
سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس در پایان تصریح کرد: حرف معلمان این است که به ما توجه کنید و آنان حرف دیگری ندارند؛ این توجه شامل توجه معنوی و مادی است که باید جایگاه و منزلت آنان را دریابیم تا آینده فرزندان مان تضمین شود؛ ما نگران دانش آموزان و فرزندان مان هستیم.
انتهای پیام/
جارپرس
بارالها !
موعد اجرای مصوبه رنگین و سنگین رتبه بندی فرا رسیده است !
میزان استرس و هیجان به اوج خود رسیده است .
بارالهی !
لحظات باقیمانده تا اجرای این مصوبه را بر من شیرین و گوارا گردان و اجرای دردناک آن را هم بر مجریانش آسوده و راحت گردان .
بارالها !
مرا از شرّ امتحانات مهر ماه که همچون خاری در چشم و استخوانی در گلو است ، راحت فرما !
پروردگارا !
در آستانه ی بازگشایی مدارس به من حقیر چنان نیرویی عطا کن که برای ورود به کلاسهای 40 نفره ( و بالاتر ) از هر حیث آمادگی داشته باشم و دچار ضعف بدن نگردم !
خدایا !
صبری از نوع جمیل به من عطا کن که طاقت شنیدن وعده های چندین و چند باره در باب پرداخت مطالبات و معوقات را داشته باشم .
بار پروردگارا !
لحظه به لحظه بر مدارک و درجات ضمن خدمتی من بیفزا تا شاید در توفان سهمگین تغییرات آموزش و پرورش یار و یاور و ذخیره و توشه ای برای خود به همراه داشته باشم .
خدایا ، خداوندا !
در سال تحصیلی جدید ، مددی به این معلم دلسوخته فرما که در به ثمر رساندن پروژه ی سه منظوره ی " معلمی- شغل دوم – شغل سوم "کاملا موفق و پیروز باشم .
بارالها !
حلقه های وصل اینجانب و سیاسیون ، مخصوصا نمایندگان مجلس را ، بی شمار گردان تا شاید از این رهگذر ، پست و مقامی نصیب اینجانب گردد .
پروردگارا
ایده ی دانش محوری در بین دولتمردان آموزشی اکثراً سر کلاس نرفته ، طرفداران پر و پا قرصی پیدا کرده است .
پروردگارا ؛ برای یک بار هم که شده کلاس اینجانب را منوّر به قدوم مبارک یکی از این عزیزان گردان تا بچشند طعم شیرین دانش آموز محوری و معلم آزاری و تراکم کلاسی بالا را !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
دانشگاه فرهنگیان زاییده ی ناقص و بدون برنامه ریزی مراکز تربیت معلم قدیم که از بدو تاسیس ، دانشجو معلمان و مسئولان این دانشگاه را با مشکلات متعددی مواجه ساخته است، میزان نارضایتی و گلایه مندی دانشجو معلمان این دانشگاه به حدی زیاد بود که به تدریج خودشان را هم خسته کرد و اکثرا به این نتیجه رسیدند که راهی جز صبر بر مشکلات و انتظار برای فارغ التحصیلی ندارند.
دانشگاهی که جز تغییر تابلوهای ورودی هرچه داشته و نداشته از مراکز تربیت معلم سابق به ارث برده بود،حتی بسیاری از قوانین انضباطی و آموزشی از جمله قانون تفکیک جنسیتی.
شاید ریشه ی تفکیک جنسیتی پس از انقلاب را بتوان در دیوارکشی برخی کلاس های درس پیدا کرد، اقدامی که در آن زمان باعث ناراحتی حضرت امام (ره) شد و در کمتر از ۲۴ ساعت به فرمان امام این طرح پایان یافت.
پس از آن دیگر بحث تفکیک جنسیتی دانشگاه ها به شکل جدی مطرح نشد تا اینکه در چندسال اخیر باز موجی از حامیان این طرح در کشور ظاهر شدند و علی رغم بسیاری از مخالفت ها تاحدودی این طرح در بسیاری از دانشگاه های کشور اجرایی شد اما دیری نپایید که با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید و تغییر سیاست های دولت این طرح را عملا شکست خورده معرفی کردند و با تغییر رویه ی دانشگاه هایی که دچار این طرح شده بودند از جمله دانشگاه علامه طباطبایی و...و باطل نمودن مجوز دانشگاه های تک جنسیتی موج اجرای طرح تفکیک جنسیتی در سطح کشور فروخفت اما همگان غافل از این بودند که همین امروز دانشگاهی با بیش از ۶۵ هزار دانشجو به شکل تفکیک جنسیتی اداره می شود ؛ حال مشخص نیست که نپرداختن به این مهم از جهت کم اهمیتی آن برای مسئولین بوده و یا اینکه کهنه شدن این زخم به کمتر کسی جرات نزدیک شدن به به آن را می دهد.
تفکیک جنسیتی دانشگاهی که وظیفه ی خطیر تربیت معلمین این جامعه را برعهده دارد از چند جنبه قابل نقد و بررسی است .
اول آنکه خداوند بشر را از دو گونه ی زن و مرد آفریده است و اختلاط زن و مرد در هیچ کجای احکام الهی حرام دانسته نشده هرچند برای این اختلاط قوانین و اصولی در شرع و عرف تعیین شده که التزام به پای بندی بر آن برکسی پوشیده نیست .
از سوی دیگر در همه ی دانشگاه ها سیستم مدیریتی محکمی وجود دارد تا چهارچوب های اخلاقی این اختلاط حفظ شوند، اختلاطی که در شکل صحیح موجب رشد بلوغ اجتماعی دانشجویان و افزایش فضای رقابت و نشاط در کلاس های درس شده، حال ممنوعیت این امر در دانشگاهی که مشغول تربیت نیروهایی است ک پس از فارغ التحصیلی قرار است در کنار همکاران غیرهمجنس خود مشغول به کار شوند و حتی در برخی موارد در مدارس دخترانه مجبور به استفاده از معلمین مرد می شویم نتیجه ای جز القای حس بی اعتمادی به دانشجو معلم را نخواهد داشت، دانشجو معلمی که مسئولیت سنگین تربیت یک نسل را برعهده دارد.
از سوی دیگر ، سفارش همیشگی دین مبین اسلام و حاکمیت جمهوری اسلامی بر ازدواج آسان و سریع جوانان بوده اما در مقابل روز به روز با افزایش سن ازدواج در جوانان مواجه هستیم، معضلی ک از عمده ترین دلایل آن می توان به مشکلات اقتصادی و عدم امنیت شغلی در بین جوانان اشاره کرد . معضلاتی که در دانشگاه فرهنگیان تلاش شده به حداقل رسیده اما به شکل غیرقابل توجیهی با اصرار بر طرح تفکیک جنسیتی زمینه های آشنایی دانشجو معلمان با یکدیگر و ازدواج های دانشجویی که طبق آمارها با توجه به همکار بودن و درنتیجه درک متقابل و عدم نگاه نوع سالاری و...ازدواج های موفقی می شوند را از بین برده ایم.
سفارش جوانان به تشکیل خانواده و ازدواج به موقع در کنار اجرای قانون تفکیک جنسیتی در دانشگاه فرهنگیان پارادوکس عجیبی را به وجود آورده که تا امروز کمترین مسئولی پاسخ گوی آن بوده است.
نکته ی جالب توجه در این میان ،چرخاندن لقمه دوردهان توسط حامیان قانون تفکیک جنسیتی در دانشگاه فرهنگیان است به شکلی که بعضا با برگزاری همایش ها و طرح های مختلط سعی در پوشش دادن خلاء ایجاد شده دارند که نمی توان امید چندانی به این گونه برنامه ها و ثمره ی آنها داشت.
در پایان متذکر می شوم که فضای دانشگاهی با دیوارکشی های گزینشی و این قبیل تفکیک ها اسلامی نخواهد شد و ای کاش به جای صرف انرژی و هزینه در این گونه بخش ها کمی اهتمام بیشتر بر روی محتوای دروس و امکانات رفاهی دانشجویان گذاشته می شد.
و من الله توفیق
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
ﺣﺮﻓﺶ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﺻﺖﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻗﻄﻌﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﮐﻨﺪ . ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺑﺪﺍﻫﻪ ﭘﺮﺩﺍﺯﯼ ﺍﺵ ﻧﯿﺰ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﮑﺮﺩ . ﺍﻣﺎ ﭼﻨﺪ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﺁﻣﯿﺰ ﮔﻔﺖ، ﺍﺯ ﺧﻤﺴﻪ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻭ ﺗﻤﺠﯿﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮐﻠﯽ ﺍﺯ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻥ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ " ﺧﻨﺪﻭﺍﻧﻪ" ﺣﺮﻑ ﺯﺩ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻫﯿﭻ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﮑﺮﺩ ﺟﺰ ﺁﻣﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻮﺩﯾﻮ !
ﻧﻮﺑﺖ ﺧﻤﺴﻪ ﺷﺪ . ﻣﺮﺩ 63 ﺳﺎﻟﻪ، ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﺧﺎﺻﯽ ﮐﻪ ﺗﻬﯿﻪ ﺍﺵ ﺁﺳﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﯿﺪ، ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﯾﮏ ﺍﻻﻍ ﻭﺍﺭﺩ ﺻﺤﻨﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ؛ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪ، ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻫﻨﺮ ﭘﺎﻧﺘﻮﻣﯿﻤﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﺯ ﺩﺍﺩ، ﻧﻘﺪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺗﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﻄﺮﺡ ﮐﺮﺩ ﻭ ... ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﻭ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺍﺵ ﺭﺍﻣﺒﺪ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ ﮐﺮﺩ . ﻣﮕﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ 33ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ " ﻣﺮﮒ ﯾﺰﺩﮔﺮﺩ " ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻬﺮﺍﻡ ﺑﯿﻀﺎﯾﯽ، ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ " ﻣﻬﻢ " ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﻨﺪ؟ ﺁﻧﻬﻢ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮﯼ ﻣﺜﻞ ﺧﻤﺴﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﻨﺮﯼ ﺍﺵ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺗﺌﺎﺗﺮ، ﺳﯿﻨﻤﺎ ﻭ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ...
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ " ﺍﺳﺘﻨﺪ ﺁﭖ ﮐﻤﺪﯼ" ﺧﻤﺴﻪ، ﺭﺿﻮﯾﺎﻥ ﺑﺎﺯﻫﻢ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻟﺰﻭﻡ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﻪ ﭘﯿﺸﮑﺴﻮﺗﺎﻥ ! ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﺭﺍﯼ ﮔﯿﺮﯼ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪ ﺗﺎ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻥ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺭﺿﻮﯾﺎﻥ ﻭ ﺧﻤﺴﻪ،ﮐﺎﺭ ﮐﺪﺍﻣﯿﮏ ﺭﺍ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻩ ﺍﻧﺪ !
ﮐﺎﺵ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ، ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﺮﺳﺶ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﺻﻼً ﺭﺿﻮﯾﺎﻥ ﻣﮕﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺣﺎﻻ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺭﺍﯼ ﺩﺍﺩ؟ !
ﺣﺬﻑ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻟﯿﺴﺖ ﺭﻗﺎﺑﺖ، ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﺍﻣﺒﺪ ﻭ ﻫﻤﮑﺎﺭﺍﻧﺶ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﺭﺿﻮﯾﺎﻥ ﺑﺮﻭﺯ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﯾﺘﻢ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺰﺩﻧﺪ . ﺣﺎﻻ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻥ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺣُﺮﻣﺖ ﻗﺎﺋﻠﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ،ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ .
ﺍﻣﺎ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺁﺭﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ "ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ " ﺍﺳﺖ؛ ﺭﺿﻮﯾﺎﻥ ﺣﺪﻭﺩ ﺩﻭ ﻭ ﻧﯿﻢ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺧﻤﺴﻪ ﺭﺍﯼ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ !
ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﮐﺪﺍﻡ " ﺍﺳﺘﻨﺪ ﺁﭖ ﮐﻤﺪﯼ !" ﺍﺣﺘﻤﺎﻻً ﺭﺍﯼ ﺩﻫﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺭﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﻞ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺭﺿﻮﯾﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﻤﺴﻪ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ! ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ : ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ، ﺍﯾﻦ ﺭﺍﯼ ﮔﯿﺮﯼ، ﺟﻨﺒﻪ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺳﻄﺢ ﻣﺤﺒﻮﺑﯿﺖ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻣﺎﺣﺼﻞ ﺩﺍﻭﺭﯼ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﺣﺮﻓﻪ ﺍﯼ، ﺑﯿﻦ ﺩﻭ ﮐﻤﺪﯾﻨﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﺍﺟﺮﺍﯼﺭﻗﺎﺑﺖ ﺩﺳﺖ ﻧﺰﺩﻩ ﺍﺳﺖ !
ﺍﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﺸﻪ " ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ" ﻭ ﺍﻓﺰﻭﻧﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻃﻮﻝ ﺗﺎﺭﯾﺦ " ﺑﯽ ﺭﺣﻢ " ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺭﺿﺎ ﮐﯿﺎﻧﯿﺎﻥ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺑﺶ ﻧﻮﺷﺖ، ﺑﺎﯾﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ !..
ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﺍﺻﻼً ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ . ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻤﺴﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﻭ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺭﻭﯼ ﺻﺤﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﻫﺎ ﻭ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﻫﺎﯾﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺟﺮﺍﯼ " ﺍﺳﺘﻨﺪ ﺁﭖ ﮐﻤﺪﯼ " ﺍﺵ ﮔﻔﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻢ، ﺣﺘﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻗﻄﻌﺎً ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﺘﺎﺳﻔﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻓﻢ ﺍﻧﺒﻮﻫﯽ ﻗﺎﺿﯽ ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ .
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﻧﻔﻮﺫ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮﮊﯼ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻧﻈﺮ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﻋﻘﻞ ﻭ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻮﺭﺗﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ."ﺧﻨﺪﻭﺍﻧﻪ" ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺟﺪﯼ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺭﻗﺎﺑﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻥ ﺳﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﻧﯿﺰ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﭼﻨﺪﺍﻧﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺍﻣﺎ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﺍﻧﺼﺎﻑ "ﺷﻮﺧﯽ ﺑﺮﺩﺍﺭ " ﻧﯿﺴﺖ .
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺪﻭﺩ ﯾﮏ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﺭﺿﻮﯾﺎﻥ ﻭ ﺧﻤﺴﻪ، ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺭﺿﻮﯾﺎﻥ ﺭﺍﯼ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﺧﻄﺮ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﺖ . ﺧﻄﺮﯼ ﮐﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺟﻤﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﻭ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺳﺎﺯ، ﺩﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺻﻼﺣﯿﺖ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻫﺎﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻧﺎﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩﺍﻧﻪ ﺩﺍﻭﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ .
ﺷﮏ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺻﺪﻫﺎ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮐﯽ ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺭﺿﻮﯾﺎﻥ ﺭﺍﯼ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ، ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﯾﺎ ﺣﺘﯽ ﺑﯿﺰﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ، ﺣﺮﻑ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﻢ .
ﯾﮏ ﺧﻄﺮ :
ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﭘﻮﭘﻮﻟﯿﺴﺘﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻋﻮﺍﻡ ﻓﺮﯾﺒﺎﻧﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ . ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺍﺣﻤﺪﯼ ﻧﮋﺍﺩ ﺑﻪ ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﯾﺎ ﭘﯿﺮﻭﺯﯼ ﮐﺴﯽ ﺑﺎ ﻣﺸﺨﺼﺎﺕ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺍﺻﻼً ﺑﻌﯿﺪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ .
ﯾﮏ ﺗﺸﮑﺮ : ﺁﻗﺎﯼ ﺧﻤﺴﻪ، ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﻭ ﺩﺭﺧﺸﺶ ﺩﺭ "ﺧﻨﺪﻭﺍﻧﻪ ."ﯾﮏ ﮔﻼﯾﻪ : ﺁﻗﺎﯼ ﺟﻮﺍﻥ، ﮐﺎﺵ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺩﯾﺪ ﻓﺮﺩﯼ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ، ﺑﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺑﻌﺪﯼ ﺻﻌﻮﺩ ﮐﻨﺪ .
ﯾﮏ ﺳﻮﺍﻝ : ﺁﻗﺎﯼ ﺭﺿﻮﯾﺎﻥ، ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﻤﺴﻪ ﺑﺎ ﻋﻠﯽ ﺍﻭﺟﯽ ﯾﺎ ﺍﺣﻤﺪ ﭘﻮﺭﻣﺨﺒﺮ ﻃﺮﻑ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﺑﺎﺯﻫﻢ ﻗﯿﺪ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺯﺩﯾﺪ؟
پارسینه
بعد از سال ها عرضه وعده های پوچ ؛ دروغ و سر خرمن در دولت های مختلف؛ تباهی معلمان با قوانین بی نظیر قانون اسما هماهنگ و رسما ناهماهنگ و طرح هایی مانند عدالت پلکانی و امثال آنها در نهایت و در سند تحول به همسان سازی 80 درصدی معلمان با اساتید دانشگاه مطرح و با تغییر دولت رتبه بندی 80 درصدی به رتبه بندی قدیمی یا همان ارشد و خبره و عالی تقلیل یافت و برای دور زدن این قلیل نیز ؛ افزایش سنواتی ابتدای سال را با تاخیر و تبلیغات به عنوان رتبه بندی جا زدند.
عجبا این تحقیر دائمی و تمسخر همیشگی محور توسعه کشور یعنی معلمان در هیچ دولتی نه تنها پایان نمی پذیرد بلکه هر روز بدتر از دیروز می شود...
جناب وزیر حتما می دانند که نصف بیشتر مدرسان دانشگاه ها را هم معلمان تشکیل می دهند و لابد درجریان هستند که به علت داشتن برچسب معلمی ؛ یک بیستم همتای خود حق التدریس دارند و اگر وزرای علوم و آموزش و پرورش نمی دانند که تمام زحمت آموزش و پرورش و 50 الی 60 درصد دانشگاه های آزاد و پیام نور و علمی کاربردی بر دوش معلمان است ، وای بر فرهنگ؛ دانش و آینده ما و اگر با علم به اینکه 90 درصد آموزش کشور بر عهده معلمانی است که سهم آنان از بودجه آموزش فقط 10 درصد است باز وای بر هر دوی شما ؛ اگر وزرای آموزش و پرورش و علوم و کمیسیون آموزش تکلیفی به این تبعیض دو سویه ندارند پس مخاطب کلکم راع و کلکم مسئول کیست؟
اگر نمایندگان مردم نمی دانند که معلمان با دریافت 10 درصد بودجه عهده دار 90 درصد آموزش اند ؛ وای به حال موکلین آنها و اگر می دانند و بی تفاوت هستند وای بر حال مجلس که چنین کمیسیونی دارد !
وزرای محترم آموزش و پرورش ؛ علوم و کمیسیون آموزش مجلس به سوالات زیر جواب دهید :
رتبه بندی با عناوین پایه و ارشد و خبره سال هاست که مرسوم است و هر معلمی ده ها حکم از آنها دارد. چقدر معلمان را کم فهم فرض می کنید که احکام بیهوده قبلی را به عنوان درمان تبعیض در آموزش و پرورش ترزیق می نمایید؟
آیا احیانا حضرات فکر می کنند معلمان چون مخاطبانشان بچه هستند پس خودشان نیز صغیرند؟
اعلام شده در این رتبه بندی مدرک تحصیلی در نظر گرفته نشده است .
آقایان وزیر علوم و اعضای کمیسیون پاسخ دهند که آیا بین اعضای هیت علمی هم مدرک تحصیلی ملاک ارزش نیست ؟
در فرض مساوی بودن دیپلم و دکتری اساسا معنای تحصیل؛ مقطع ؛ آموزشگاه و دانشگاه چیست؟
چگونه است که مدارک ارشد و دکتری حضرات مجلس نشینان و اعضای هیت علمی باارزش ولی مدارک معلمان فاقد ارزش اند ؟
آیا مدارک ارشد و دکتری معلمان مثل سایرین برای استفاده از مزایای قانونی آن است و یا جمله « صرفا جهت عدم استفاده از مزایای قانونی آن » درج شده است؟
اصولا منظور از اعطاء مدرک تحصیلی برای بهره مندی از مزایای قانونی آن است یا کاربرد دیگری مثل سر در کوزه گذاشتن هم دارد؟
اگر مدرک تحصیلی بی ارزش است پس دلیل تبعیض هزار درصدی معلمان با اساتید دانشگاه چیست؟
اگر قرار بر تساوی دیپلم و دکتری است ؛ آیا در وزارت علوم هم دیپلم و دکتری حقوق برابر دارند؟
وزیر علوم ؛ آیا تا به حال هیچ فکر کرده اید که اساتید حق التدریس شما که 5 برابر بیش از شما تدریس کرده و کمتر از یک پنجم شما حقوق می گیرند تنها جرم شان معلم بودن شان است ؟
چرا وزرای علوم و آموزش و پرورش و اعضای کمیسیون برای یک بار هم که شده در خصوص آموزش با نمایندگان معلمان در یک برنامه تلویزیونی مناظره نمی کنند تا اسرار ناعدالتی هزار درصدی این دو وزارت خانه که کاری کسان انجام می دهند؛ را به مردم توضیح دهند؟
آقایان وزرا و نمایندگان کمیسیون آموزش !
آیا یک بار شده ؛ بند 9 اصل 3 قانون اساسی را که می گوید : « دولت جمهوری اسلامی موظف است ؛همه امکانات خود را برای ؛رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه ...به کار گیرد » را خوانده اند؟
اگر خوانده اند آن گاه تفاوت دریافتی یک دکتری آموزش و پرورش با دکتری علوم تبعیض نیست ، پس معنی تبعیض چیست؟
برخی مدعی هستند چون معلم نمی تواند پژوهش کرده و مقاله ارائه کند پس با اساتید دانشگاه مقایسه نشود ؛ اولا هر انسانی به تناسب تحصیلات خویش توانائی ارایه مقالات علمی را داراست ؛ دوما در فرض وجود برخی افراد که قدرت ارایه مقاله را ندارند به حکم کدامین قانون؛ حقوق کسانی که قادر به انجام این مهم هستند بایستی ضایع شود ؟
وانگهی مگر قرار است همه تحقیق و تحلیل دکتری ارایه نمایند؟
متاسفانه درسال های اخیر اعتراضات معلمان انگ و رنگ سیاسی خورده و با ترفند سیاسی حقوق صنفی و بنیادین معلمان سرکوب شده است ؛ آقایان وزراء و نمایندگان مرتبط باید بدانند که معلمان مثل اساتید دانشگاه نه تنها برای فعالیت سیاسی منعی ندارند بلکه به علت ماهیت شغل شان مکلف به فعالیت سیاسی اند ؛ آیا حضرات برای منع معلمان مستندات قانونی دارند؟
به استناد کدامین اصل و ماده ای سیاسی شدن یک موضوعی ؛ رافع قانونی سلب مسئولیت مسئول و تضییع حقوق معلمان است ؟ اصولا در سیاسی شدن مسئله ؛ معلمان چند درصد مقصرند؟
اگر نمی خواهید موضوع سیاسی شود چرا عدالت را رعایت نمی کنید؟
اگر قادر به رعایت عدالت نیستید ؛ چرا کنار نمی کشید؟
آقایان وزرای آموزشی و نمایندگان مرتبط با آموزش؛ علاج این بدبختی و ناعدالتی فقط و فقط ادغام این دو وزارت و تعیین ضوابط مشخص آموزشی و پژوهشی برای همه معلمان و اساتید است .
اگر فردی قادر به ارایه پژوهش شد نمره؛ امتیاز و حقوق پژوهش را هم می گیرد و اگر نشد به حقوق آموزشی خود قناعت می نماید. اگر جناح محترم دلال و فرهنگ دلال زده جامعه در شرایط کنونی اجازه چنین کاری را نمی دهد لااقل به فرموده امام حسین آزاد مرد باشید و حداقل برای تحقق همسان سازی 80 درصدی معلمان با همترازان علمی خود در وزارت علوم؛ یعنی همان نظام رتبه بندی مندرج سند تحول که قانونی هم است تلاش کنید وگرنه این کوه رتبه بندی موش که سهل است قادر به زائیدن سوسک هم نخواهد شد ؛ امید است تا علم و انسانیت متلاشی نشده گوش شنوائی پیدا شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
صبح روز پنج شنبه بیست و ششم شهریور ، « سید منصور موسوی » از معلمان منطقه شهریار تهران بازداشت شد .
بنا بر گفته خانواده ، این دستگیری در منزل صورت گرفته است .
این « کنشگر صنفی معلمان » دارای تحصیلات کارشناسی ارشد در رشته برنامه ریزی آموزشی است و مقالات مختلفی را تاکنون در این حوزه در رسانه ها و مطبوعات منتشر نموده است .
ایشان مدیریت صفحه " انجمن مجازی آموزگاران " را در فیس بوک بر عهده داشته است .
سید منصور موسوی مدتی است که بیمار بوده و تحت معالجات شیمی درمانی قرار داشته است .
از علت و یا علل بازداشت این معلم تاکنون خبری منتشر نشده است .
پایان پیام /
روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و بود.
علت ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد :
در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.
سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟
مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.
سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد ، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟
مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.
سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟
مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.
سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،آیا کسی که رفتارش نادرست است، روانش بیمار نیست ؟
بیماری فکری و روان نامش " غفلت " است و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد.
پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر.
بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است.
عصر ایران
مدیران تصادفی کسانی هستند که به یک تصادف، به پست مدیریت رسیدهاند.
برخی از این تصادفها که من با آنها مواجه شدهام به شرح زیر است:
* پدری که کارآفرین بوده و مدیر یک کسب و کار است، به صورت ناگهانی فوت یا مهاجرت میکند و فرزندی که تا دیروز سرگرم زندگی شخصی خود و گشت و گذار در خیابانها بوده است ، ناگهان خود را پشت میز مدیریت میبیند.
* مدیر ارشد یک سازمان یا شرکت به دلایل سیاسی یا اقتصادی یا شخصی، ناگهان از کار برکنار شده یا شغل خود را ترک میکند و یکی از مدیران میانی، بدون طی شدن فرآیند رسمی و توسعهی توان مندیها، ناگهان میزی بزرگ تر از میز قبلی خود را تصاحب میکند.
* یک سرمایهگذار، سهام غالب شرکتی را میخرد و تصمیم میگیرد مدیر معتمد خود را در آن شرکت منصوب نماید.
* یک مدیر در سازمان با لابی کردن و تخریب دیگران، عملاً تمام گزینههای دیگر را حذف کرده و مسیر را برای تصاحب پستهای مدیریتی ارشد، تسهیل میکند.
* فردی به دلیل داشتن تعهد بالا و اعتبار زیاد، بدون داشتن دانش و تخصص، در یک پست مدیریتی قرار میگیرد.
مستقل از اینکه مدیران تصادفی با چه فرآیندی در این موقعیت قرار میگیرند، ویژگی مشترک آنها این است که: در موقعیتی قرار گرفتهاند که به آن تعلق ندارند …
من در جلسات مشاوره، با مدیران زیادی برخورد کردهام که از « مدیران تصادفی هم رده » یا « مدیران تصادفی زیردست » یا « ارشد » شکایت میکنند. مستقل از تاریخچه و جنس این مدیران، بر اساس آنچه تاکنون دیده و شنیدهام، رفتارهای زیر در میان مدیران تصادفی، زیاد دیده میشوند (الزاماً نه همهی آنها):
۱) مدیران تصادفی، بیشتر کارکنان سازمان را « تهدید » میدانند و همواره احساس میکنند همه در صدد هستند جایگاه آنها را تصاحب کنند.
۲) مدیران تصادفی، تصمیمهای پراکنده میگیرند و روند یکسانی در تصمیمهای آنها مشاهده نمیشود ؛ گاه برای یک بخش به طرز گستردهای هزینه میکنند و گاه برای مدت طولانی، سرمایهگذاری برای یک واحد را فراموش میکنند.
۳) مدیران تصادفی، بسیار « دهن بین » هستند. از آنجا که آنها تخصصی در حوزهی مدیریت خود ندارند، معمولاً نظرشان، نظر آخرین فردی است که از اتاق شان خارج شده است.
۴) مدیران تصادفی، « تصمیمهای تکانشی » میگیرند. به سادگی افراد را جذب یا اخراج کرده و گاه به سادگی ارتقاء یا تضعیف میکنند. آنها استراتژی بلندمدت ندارند و تصمیمهای آنها غیر قابل پیشبینی است.
۵) مدیران تصادفی، به « نظام جاسوسی » بسیار علاقه مند هستند. آنها ترجیح میدهند هر یک از کارمندان، مدام اطلاعاتی از سایر کارمندان را برای آنها افشا کنند و حتی حاضرند سازمان را چاقتر کنند تا مطمئن باشند به ازاء هر کارمند، یک ناظر وجود دارد.
۶) مدیران تصادفی، معیار انتخاب اطرافیان خود را « وفاداری » میدانند و نه « تخصص » ، چرا که وجود نیروی متخصص، وجود آنها را زیر سوال میبرد اما وجود متعهدان بیتخصص، میتواند چتر حمایتی مطمئن برای آنها باشد.
۷) مدیران تصادفی، تشنهی عنوان، مدرک، تقدیرنامه و … هستند و هزینههای جدی برای خریداری این نوع اسناد پرداخت میکنند.
۸) مدیران تصادفی، سازمان را محل تفریح میدانند و نه محل کسب و کار ،به همین دلیل گاه کارمندانی را در اطرافشان میبینی که هرگز نمیتوانی توانمندی خاصی در آنها یافته و یا دلیل خاصی برای حضور آنها بیابی.
۹) مدیران تصادفی از کارکنان رده پایینتر فاصله گرفته و خود را ایزوله میکنند. چون درک چندانی از وضعیت سازمان، مشکلات، دغدغهها و … ندارند و عملاً زبان مشترکی بین آنها و کارکنان وجود ندارد.
۱۰) مدیران تصادفی از جلسات متعدد استقبال میکنند. در جلسههای میان کارکنان، میتوانند لغتهای جدید بیاموزند و تا حدی با کار آشنا شوند و جملاتی را در حافظهی خود، برای استفادههای آتی و توبیخ سایر کارکنان ثبت کنند…
۱۱) مدیران تصادفی، کارکنان خود را فقط در زمانی که نیازمند آنها هستند، « میبینند ». گاه کارمندی ماهها در محل کار دیده نمیشود. برای یک جلسه یا یک پروژه صدا زده میشود و به محض اینکه کار مدیر با او تمام شد به فراموشی سپرده میشود. جالب اینجاست که بسیاری از همین مدیران، انتظار اول شان از کارکنان شان، « دیده شدن » است. آنها بیش از اینکه نگران کیفیت کار، خروجی یک جلسه یا سود سازمان باشند، میخواهند دیده شوند.
مدیران تصادفی این روزها در کشور ما رو به گسترش هم هستند.
تزریق نقدینگیهای زیاد به افراد و شرکتهایی با ظرفیت کم، موجب شده که از کنار هر شرکت و سازمانی که به رانت اقتصادی دسترسی دارد، دهها شرکت قارچ گونه سبز شده و در راس بسیاری از این سازمانها، مدیران تصادفی منصوب میگردند.
این مدیران را نمیتوان حذف کرد اما میتوان به مدیریت بهتر آنها فکر کرد.