تشکل های مدنی ذاتا همان طور که از نام شان پیداست بر خلاف نهادهای دولتی که قدرت خود را وامدار بدنه سیاسی هستند ، قدرت و مشروعیت خود را از بدنه می گیرند تا از حقوق بدنه دفاع بکنند البته این دفاع به معنی تقابل نیست و عموما به شکل چانه زنی با دولت مردان در امور مختلف انجام می گیرد.
پشتوانه نهادهای مدنی در این چانه زنی ها که دولت ها را تشویق به گفت و گو با آنها می کند حمایت بدنه از این تشکل هاست.
اصولا بدون وجود فرصتی برای این چانه زنی ها ، کارکرد نهادهای مدنی از میان می رود و ناامیدی از چنین حالتی عموما نهادها را ناچارا به سوی تقابل با دولت ها سوق می دهد تا شاید از آن رهگذر صدایشان به گوش دولت مردان برسد.
اما با ایجاد کانالی برای ورود نهادها به عرصه های تصمیم سازی ، دولت مردان می تواند به راحتی این تقابل را به تعاملی سازنده بدل سازد و آن را به فرصتی هم برای دولت برای نزدیک شدن هر چه بیشتر به بدنه و ایجاد رضایت مندی بدنه از دولت و هم برای نهادها تبدیل کند ؛ فرصتی برای بیان خواسته ها ، فرصتی برای پیگیری خواسته های بیان شده و در جامعه امروز ما که از نهادهای مدنی چندان استقبال نمی شود، فرصتی برای به رسمیت شناخته شدن نهادهای مدنی .
از سوی دیگر فرصتی است برای رسیدن به یک نقطه مشترک با دولت از طریق دانستن پتانسیل واقعی تغییرات ممکن .البته تهدید هم می تواند باشد از این منظر که طی این نشست ها نمایندگان نهادها بی آن که به نقطه مشترکی با دولت که از تمام پتانسیل ها بهره برده باشد، رسیده باشند؛ تحت تاثیر این نشست ها به رضایتی رسیده باشند که مطلوب بدنه نیست.
حال که پس از سال ها دوری گزیدن دولت قبلی از پذیرفتن نهادها و برخوردهای قهرآمیز با نهادهای مدنی به ویژه نهادهای معلمی ، دولت محترم تدبیر و امید باب گفت و گو با نهاد معلم ها را گشوده است ، معلم ها باید هوشمندانه با اتخاذ تدابیر درست و منطقی در این گفت و گوها از حداکثر پتانسیل این نشست ها محقق کردن خواسته های بدنه بهره ببرند.
نمایندگان نهادها باید برای جلوگیری از تبدیل شدن چنین فرصتی به تهدید با مطالعه کافی پتانسیل های دولت وارد نشست شوند . آنها باید از محدودیت های بودجه ای و قانونی دولت و همچنین امکانات و اختیارات دولت به دقت آگاهی داشته باشند در غیر این صورت تنها می توانند به بیان یک سویه خواسته هایی بپردازند که جنبه عملیاتی ندارند و عموما هم در برابر چنین نوع درخواست هایی دولت تنها می تواند قول مساعدت دهد بی آنکه در صدد تامین این خواسته باشد .
اما اگر این خواسته ها کارشناسی شده و بر مبنای واقعیت های موجود و قابل اجرا باشند ، هم احترام دولت را به مذاکره کننده به عنوان یک کارشناس و کسی که پای بر زمین حرکت می کند بر می انگیزد و جدی تر پای در نشست های بعدی می گذارد و هم تلاش می کند تن به این خواسته های معقول و کارشناسی شده بدهد.
این که این نشست ها برای نهادهای معلمی فرصت باشد یا تهدید تا حد بسیار زیادی به خود معلم ها بستگی دارد که چگونه پای در این نشست ها بگذارند.
به کارگیری کمیته های مختلفی از حقوقی تا بودجه ای که به تیم های شرکت کننده در نشست مشاوره بدهند می تواند در طرح خواسته هایی عملیاتی و قابل اجرا بسیار موثر باشد.
از سویی دیگر تعامل شفاف و پررنگ تیم شرکت کننده در نشست ها با بدنه می تواند هم با جلب اعتماد بدنه حمایت بدنه را با خود همراه کند و هم با بهره گیری از خرد جمعی و با تنظیم خواسته ها ، توانمندتر از قبل در نشست ها حضور یابد .
البته در کنار گشودن چنین پنجره ای ، اگر دولت همچنان در حوزه صدور مجوز برای فعالیت این نهادها و در نحوه برخورد با فعالین مدنی این نهادها رویه دولت قبل را ادامه دهد، به طور قطع بدنه این نهادها را مانند امروز بر سر یک دو راهی بزرگ قرار خواهد داد تا از چنین نشست های دلسرد شده و آنها را هر چه بیشتر در خصوص فلسفه تعاملی چنین نشست هایی به تردید وا دارد.
امیدوارم دولت محترم تدبیر و امید در کنار گشودن چنین پنجره ای با صدور پروانه فعالیت این نهادها ، با مشروعیت بخشیدن به فعالیت کنشگران مدنی این نهادها بیش از پیش به تعامل بین این نهادها و دولت محترم کمک نماید.
گروه گزارش /
كلاف سردرگم و گرههاي كور مسائل آموزش و پرورش سالهاست كه نظام آموزشي ما را دچار مشكل كرده است از همان روزهاي نخست پس از انقلاب تاكنون كه ٣٧ سال ميگذرد، مسائل آموزش و پرورش همچنان پابرجاست.
حالا پرسش اصلي اين است كه آيا پس از گذشت نزديك به چهار دهه و فراز و فرود و تجربه مديريتهاي مختلف وقت آن نرسيده است كه چارهاي اساسي براي حل اين مسائل انديشيده شود؟
كارشناسان و صاحب نظران گفتهاند آموزش و پرورش بيش از ٧٠٠ مساله دارد و اين ليست بلندبالاي مسائل خود كافي است تا دلهره بر جان مديران و تصميمگيران بيندازد و همه را از حوزه آموزش و پرورش فراري دهد.
وقتي پيرامون آموزش و پرورش و مسائل آن با مديران، كارشناسان و فعالان اين حوزه به گفتوگو مينشينيد با وجود اختلاف نظرها و تفاوت در تحليلها و تفسيرها در يك موضوع همه اتفاقنظر دارند و اين موضوع چيزي نيست جز اينكه آموزش و پرورش بايد به يك مطالبه ملي تبديل شود و در اولين سياست گذاريها و توجهات مسوولان ارشد حاكميتي و دولتي و مردم قرار گيرد.
چند ماهي است كه به دلايل مختلف به ويژه تحركات اعتراضي معلمان توجه دولت و مجلس و رسانهها نسبت به گذشته بيشتر به آموزش و پرورش جلب شده است؛ توجهي كه تفاوت چنداني را نميتوان در آن يافت به جز چند برنامه و سياست اعلامي از سوي فاني كه به نظر ميرسد در صورتي كه به درستي اجرا شود قدري ميتواند آموزش و پرورش را در مسير صحيح خود قرار دهد به ويژه موضوع ساماندهي نيروي انساني و طرح مديريت آموزشگاهي كه يكي چالش كميت و كيفيت نيروي انساني و ديگري بحث تمركز در مديريت را هدف قرار داده است كه هر دو از مهمترين معضلات آموزش و پرورش هستند.
در كشوقوسهاي توجه به مسائل آموزش و پرورش در راستاي توجه دادن به ريشههاي اين مسائل و پيدا كردن راهكارهاي اساسي ما نيز در گروه مدرسه روزنامه اعتماد تلاش كردهايم، سهمي داشته باشيم و براي تبديل كردن به مطالبه ملي افكار عمومي را به اين مهم جلب و از طرفي صاحب نظران را درگير كنيم تا به آموزش و پرورش از زواياي مختلف نگريسته شود.
به همين منظور گزارشي از يك نشست كارشناسي تهيه كرديم؛ گزارشي كه حاصل بحث و تبادل نظر چند تن از كارشناسان و فعالان اين حوزه با دكتر ستاريفر و دكتر كبيري است. شنيدن نظرات كسي كه زماني در راس سازمان برنامه و بودجه يا همان مديريت و برنامهريزي احيا شده فعلي قرار داشت، سازماني كه گفته ميشود اتاق فكر مديريت كشور است، در نوع خود ميتواند قابل تامل باشد.
در اين نشست كارشناسان و فعالان آموزش و پرورش از او خواستند راهكاري براي برون رفت از مسائل آموزش و پرورش ارايه دهد. خلاصه مطالب مطرح شده در اين نشست را تقديم مخاطبان روزنامه اعتماد ميكنيم و اميدواريم به زودي ضمن گفتوگوي تفصيلي نظرات و ديدگاههاي دكتر ستاري فر را در زمينه آموزش و پرورش كاملتر به اطلاع علاقهمندان اين حوزه برسانيم.
در ابتداي اين نشست طاهره نقييي، قائممقام سازمان معلمان با اشاره به فعاليتهاي ١٥ ساله اين تشكل و فراز و فرودهاي دولتها در اين حوزه گفت: دولت يازدهم سال سوم خود را آغاز كرده است. در راس وزارت آموزش و پرورش كسي قرار گرفته است كه گفته ميشود بيش از هر كسي آموزش و پرورشيتر است، ميگويند او با تمام زواياي اين حوزه از نزديك آشنايي دارد و اگر او نتواند آموزش و پرورش را روي ريل قرار دهد ديگر نميشود اميدي به حل مسائل داشت، اين در حالي است كه معلمان چندان رضايتي از مديريت ايشان ندارند و ماههاست كه صداي اعتراضشان بلند است.
حال پرسش ما اين است كه آيا آقاي فاني ميتواند مسائل را حل كند و قطار بحرانزده مسائل آموزش و پرورش را روي ريل خود قرار دهد؟
ايشان در ادامه افزود: خوشبختانه پس از روي كار آمدن دولت تدبير و اميد ارتباط و تعامل تشكلهاي معلمي با مسوولان بيشتر شده و مدتي است ما با دكتر نوبخت، رييس سازمان مديريت و برنامهريزي جلسههاي منظمي داريم كه قرار است از اين جلسهها پيشنهادهايي براي گنجانده شدن در برنامه ششم توسعه ارايه شود بنابراين ما تصميم گرفتيم با صاحب نظران نشستهايي داشته باشيم و كمك كنيم تا پيشنهادهاي جامعتري تدوين شود.
دكتر ستاريفر در پاسخ به پرسش خانم نقييي پيرامون اينكه تيم آقاي فاني موفق خواهد شد يا نه و چه راهكاري در اين زمينه وجود دارد، گفت: مسائل آموزش و پرورش، مسائل آموزش و پرورش نيست بلكه فراوزارتخانهاي است و حتي بايد گفت فراتر از دولت بايد براي آن چارهانديشي شود به جرات ميتوانيم بگوييم تاكنون در عمل آموزش و پرورش در اولويت هيچ كدام از دولتها قرار نداشته است، خيليها شعار ميدهند ولي در عمل وقتي ميخواهند تصميمگيري كنند ميبينيم باوري به اين موضوع ندارند و به نظر بنده ريشه اينكه چرا نزديك به چهار دهه پس از انقلاب مسائل آموزش و پرورش همچنان پابرجاست اين است كه اين باور در هيچ مقطعي وجود نداشته و تا زماني كه مسوولان ارشد نظام و دولتمردان عملا به اين موضوع باور نداشته باشند و مسير اصلي را تغيير ندهند كاري از پيش نخواهد رفت، مسائل آموزش و پرورش فراتر از فاني يا دولت است و بايد به يك مساله ملي و دغدغه عمومي تبديل شود.
دكتر سيد محمد مرد، مسوول كميته آموزش و تحقيق سازمان معلمان ايران نيز در بخشي از اين نشست گفت: در مورد اينكه مسائل آموزش و پرورش از چه جنسي است اختلافنظرهاي متعددي وجود دارد، برخي ميگويند اگر اقتصاد آموزش و پرورش حل شود بقيه مسائل آن هم خود به خود برطرف خواهد شد.
برخي تمركز مديريتي را ريشه مشكلات ميدانند و عدهاي ناكار آمدي نيروي انساني و عدهاي ديگر محتواي آموزش را و برخي هم موارد ديگري را مورد اشاره قرار ميدهند كه به نظر ميرسد مسائل آموزش و پرورش چند وجهي است، اما برخي ريشهايترند كه بايد در اولويت قرار گيرند، در اين راستا توجه به تجربيات موفق دنيا ضرورت دارد و از يافتههاي علوم تربيتي به ويژه مديريت آموزشي استفاده كرد.
ستاريفر، رييس اسبق سازمان مديريت و برنامهريزي كشور در همين زمينه گفت: به نظر من اگر تمام بودجه كشور را هم به آموزش و پرورش اختصاص دهيم، مشكلات آن حل نميشود و تا زماني كه اين ساختار عظيم و سنگين ستاد وجود دارد اين مسائل همچنان باقي خواهد ماند. من بر اين باورم كه ريشه مشكلات آموزش و پرورش مديريتي و اجرايي است.
اين همه نيروهاي ستادي از وزارتخانه گرفته تا ادارات كل و مناطق بي جهت خود را بر اين سيستم تحميل كردهاند، نسبت نيروهاي ستادي به نيروي صف بسيار وحشتناك است ؛ بايد اين موارد را به حداقل رساند و يك ستاد چابك با وظايف فقط نظارتي تدوين كرد، بقيه اختيارات را هم به مدارس داد، بودجه را هم مستقيم در اختيار مدير مدرسه قرار داد آن وقت از او كار كيفي طلبيد.
كبيري، مشاور وزيرآموزش و پرورش نيز با اشاره به رويكردها و اولويتهاي برنامههاي فاني گفت: ساماندهي نيروي انساني و مديريت آموزشگاهي به همين منظور در دستور كار وزارت در دولت يازدهم قرار گرفته است كه تلاش ميشود در بحث نيروي انساني توازن وتناسب ايجاد شود و انگيزه معلمان افزايش يابد.
دكتر فاني با جديت به دنبال اين است تا براي كاهش نگرانيهاي معيشتي معلمان قدمهايي بردارد كه طرح رتبهبندي را در همين راستا اجرايي كرده است و از طرفي براي سبك كردن بار وزارتخانه ارتقاي مديريت آموزشگاهي با رويكرد مشاركتي را جدي پيگيري ميكند.
يك كارشناس ارشد مديريت آموزشي در واكنش به سخنان كبيري گفت: پس با اين وجود بايد « مدرسه محوري » در دستور كار متوليان آموزش و پرورش قرار گيرد و تمركز مديريتي از بين برود تا خلاقيتهاي مديران در مدارس امكان بروز و ظهور يابد و مدارس به عنوان واحد مديريتي تعريف شوند كه اگر اين موضوع در دستور كار مسوولان است بايد بسترآن هم فراهم شود چون به نظر ميرسد اين آمادگي وجود ندارد.
ستاريفر هم با تاكيد بر اينكه تنها راه برون رفت از بحران مديريتي در آموزش و پرورش مدرسه محوري است، گفت: بله ، همهچيز را بسپاريم به مدارس . من ترديدي ندارم كه معلمان و مديران بهتر عمل خواهند كرد و آنها اين توان را دارند كه مدارس را پويا و خلاق بار بياورند و آنها در صورتي كه انگيزه پيدا كنند و از زير بار صدها بخشنامه و دستورالعمل رهايي يابند ميتوانند به خوبي از مدارس محيط جذاب و كارآمدي بسازند كه هم دانشآموزان علاقهمند شوند و هم اوليا انگيزه مشاركت و همكاري بيابند.
من نميگويم همه مدارس را به يكباره مستقل كنيد، بلكه شما بياييد از يك مدرسه شروع كنيد آن وقت عملكرد آن را مقايسه كنيد با مدارس ديگر، خواهيد ديد كه تحول بزرگي در مدت كوتاهي ايجاد خواهد شد. همين مديراني را كه در سيستم متمركز دولتي تبديل به كارپرداز شدهاند و هر روز چرتكه مياندازند كه دخل و خرجشان با هم بخواند بعدا خواهيد ديد چقدر كارآمدتر خواهند بود.
ايشان در واكنش به نظر يكي از فعالان مبني بر اينكه علاوه بر تمركز در مديريت به عنوان ريشههاي مشكلات آموزش و پرورش، سياسي و ايدئولوژيك بودن است كه در طول اين سالها مانع برون رفت از بحران شده است نيز گفت: تحول ايدئولوژيكي تحول بالا دستي نيست، اين مساله هم با مدرسه محور شدن آموزش و پرورش حل خواهد شد، زماني رنگ ايدئولوژي بيشتر ميشود كه همهچيز متمركز و از ستاد تعيين شود، ولي وقتي ما به مدارس اختيار داديم و آنها به عنوان واحد آموزشي همهچيز را تعيين كردهاند به تعداد مدارس دولتي، محتوا و سبك و سياق خواهيد داشت و اين تكثر خود باعث ميشود سايه ايدئولوژي از سر نظام آموزشي ما برداشته شود و آن وقت سياست هم به حاشيه خواهند رفت و سياستمداران نميتوانند آموزش و پرورش را بازيچه قرار دهند.
ستاريفر در بخش ديگري از اين نشست با اشاره به نقش تشكلهاي مدني معلمان گفت: معلمان براي موفقيت بايد فراتر از معيشت و مسائل اقتصادي مطالبات خود را مطرح كنند، تشكلها نبايد فقط پرچم صنف را بالا ببرند، آنها براي همراه كردن مردم با خود بايد پرچم مدرسه محوري را كه شاه كليد حل مسائل آموزش و پرورش است را بالا نگه دارند تا والدين و دانشآموزان نيز حقوق خود را در اين مسير تامين شده ببينند و با معلمان همگام شوند و نكته ديگر اينكه معلمان خود بايد پيش قدم و پرچمدار كرامت و منزلت حرفه معلمي باشند در صورتي كه اين سه پرچم توسط تشكلها بالا نگه داشته شود خيليها را به دور خود جمع خواهد كرد و آنگاه آموزش و پرورش به يك مطالبه ملي تبديل خواهد شد.
گروه مدرسه «اعتماد»
گروه اخبار /
نشست افتتاحیه شاخه فرهنگیان حزب ندای ایرانیان با حضور اعضای این شاخه، دکتر مجید فراهانی و دکتر صادق خرازی برگزار شد.
در ابتدای این نشست، دکتر سهراب قنبری، رئیس شاخه فرهنگیان حزب ندای ایرانیان ضمن بیان دیدگاههای خود در زمینه اثرگذاری فرهنگیان در فضای اجتماعی _ سیاسی کشور تصریح نمود: فرهنگیان جایگاه بسیار برجستهای در صحنههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... جامعه ایران ایفا میکنند. برای نمونه وزارت آموزش و پرورش در زمان انتخابات، تمام ظرفیت خود را در اختیار دولت قرار میدهد.
وی تاکید کرد: در حقیقت فرهنگیان، ریل دولت برای حرکت در مسیر انتخابات است.
قنبری با اشاره به مصائب و مشکلات معلمان و فرهنگیان اظهار داشت: با این حال که این وزارت خانه از ضعیف ترین وزارت خانه ها به لحاظ مالی است، اما همواره به معلمان و فرهنگیان به عنوان شهروندان درجه 2، به اصطلاح پول بگیرها و ... نگاه میشود.
وی افزود: این شرایط بسیار نامطلوب است که دبیران کشورمان به شغل دوم و سوم روی میآورند تا کفاف زندگی خود را تامین کنند. در چنین شرایطی، آیا معلمان ما فرصت اندیشیدن و آموزش مطالب به دانش آموزان به بهترین وجه را مییابند؟!
بی دلیل نیست که نسلهای جوان تر با ناهنجاریهای متعددی روبرو هستند.
رئیس شاخه فرهنگیان حزب ندای ایرانیان با بیان این مطلب که "حساسیت در حوزه فرهنگیان بالاست" گفت: هزینه درخواست مطالبات در حوزه فرهنگیان بالاست. از طرفی فرهنگیان وضعیت مطلوبی ندارند و از طرف دیگر ، وقتی اعتراض میکنند با آنها برخورد خوبی صورت نمیگیرد.
وی ادامه داد: به عنوان یک حزب سیاسی، کار تشکیلاتی انجام میدهیم و راهکارمان در مورد مسائل مطروحه در درجه اول جذب فرهنگیان فعال و باانرژی و ساماندهی آنان است. باید بتوانیم در حد خودمان در سامانه قدرت اثر گذار باشیم و در انتخابات و تعیین سرنوشت کشور با قدرت وارد شویم.
سهراب قنبری در پایان اظهارت خود خاطرنشان کرد: انتخابات از دیگر صحنههایی است که شاخه فرهنگیان در آن حضور موثر و متناسبی خواهد داشت. اعمال نمایندگان مجلس فعلی مارا شرمسار میکند که این افراد با رای چه کسانی به مجلس راه یافتهاند؟!
فراهانی: عصاره فضائل این ملت، مدیران عالی کشورمان را به سیمان کاری تهدید میکنند .
در بخش بعدی این مراسم دبیرکل حزب ندای ایرانیان سخنانی را ایراد کرد.
دکتر مجید فراهانی با نام بردن از "توسعه پایدار" به عنوان یکی از شعارهای اساسی حزب ندای ایرانیان تصریح کرد: این توسعه پایدار در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... مدنظر ماست. ریشه اصلی توسعه نیز علم و دانش و همچنین فرهنگیان هستند. به عبارت دیگر علم و حاملان آنند که پروژه توسعه را کلید میزنند.
وی تاکید کرد: بنابراین توسعه نسبت مستقیمی با جایگاه فرهنگیان و همچنین آموزش و پرورش در کشورها دارد. در کشورهای توسعه یافته بهترین نیروهها جذب آموزش و پرورش میشوند. مثلا در کشور ژاپن رقابت برای دبیر دبستان شدن وجود دارد. چرا که شان و منزلت و همچنین درآمد این شغل در حد بسیار بالایی است.
فراهانی افزود: در کشورهای توسعه یافته برنامه ریزی انجام شده تا نخبگان در جایگاه معلمان حضور یابند. چرا که معلمان وظیفه تربیت انسانهای متخصص را بر عهده دارندو اصولا به همین دلیل است که خروجی صنعتی و علمی و... این کشورها این چنین بالاست. در کشورهایی که فرهنگیان ما در صدر هستند، توسعه و پیشرفت نیز در آنها در سطح عالی وجود دارد.
دبیرکل حزب ندای ایرانیان در تببین راهکارهای موعضلات فرهنگیان کشور اظهار داشت: اما هیچ تغییری در این حوزه اتفاق نمیافتد مگر با مشارکت خود فرهنگیان و با عدم مشارکت هیچ چیز درست نمیشود. کما اینکه در گذشته این عدم مشارکت در انتخابات مجلس اتفاق افتاد و نتیجه آن شد که عصاره فضائل این ملت، مدیران عالی کشورمان را به سیمان کاری تهدید میکنند.
در این مراسم همچنین دکتر صادق خرازی، رئیس شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان به طرح دیدگاههای خود پرداخت که مشروح سخنان ایشان منتشر خواهد شد.
انتهای پیام/
ندای ایرانیان
با گذار از مدرسه بهسان مکانی مقدس به مدرسه بهسان نهادی مردمسالارانه، نحوهی آموزش شهروندی[1] در مدارس تحول گستردهای را از سر گذرانده است. شهروندی برای مدتهای مدیدی بر اساس ارزش و معیارهای علمی آموزش داده میشد؛ امروزه اما آموزش این مقوله بر اساس ارزشهای کاملاً متنوع و بعضاً متضاد بنا شده است.
گروه اخبار / در همین حال ترمینولوژی را نیز باید راه بیاندازیم و همین میتواند زمینه ساز تحولات بزرگ در حوزه فرهنگ و فرهنگیان باشد. تا تحول در آموزش و پرورش ایجاد نشود، تحولات بنیادین در کشور شکل نمیگیرد.
واقعیتی که بارها تکرار و بر آن تاکید شده، این است که در جامعه ما به دلیل نبود تشکلهای متنوع و گروههای قدرتمند با کارویژههای صنفی که بتوانند سلایق و گرایشهای موجود در جامعه را نمایندگی کنند، فضای مجازی به بستری تبدیل شده که بسیاری از امور صنفی در آن مطرح میشوند و بسیاری از نیروها و فعالان صنفی نیز رفتار و کنش صنفی خود را در این بستر و از جایگاه فضای مجازی بروز میدهند. به این ترتیب و با گسترش فضای مجازی، در ماههای گذشته در جامعه ما طیفی به وجود آمده است که باید آن را نیروهای « مجازی-صنفی » لقب داد. اما با توجه به این امر مسلم که فضای مجازی و تشکل صنفی هر یک دارای کارویژههای خاص و منحصر بهفرد خودشان هستند، طبیعی است که در صورت غیاب یا ضعف هر یک از این دو نهاد، بخشی از امور صنفی مورد نیاز بر زمین میماند.
در چنین شرایطی لازم است نیروها و فعالان صنفی نیز با تاکید بر نهادمند شدن امور و تفکیک نقشها و کارکردها، به سمت تشکلیابی و سامان دهی و تعمیق فعالیتهای سازمانیافته صنفی پیش بروند و مبنای اصلی فعالیتهای صنفی خویش را در فضایی واقعی درون تشکلها و سازمانهای رسمی و قانونی صنفی قرار دهند.
البته حتی در چنین شرایطی نیز فضای مجازی بهعنوان بازو و ابزار تشکلها یا بستری برای بروز و انجام برخی کنشها و واکنشهای نیروهای صنفی عمل میکند و اینجا محدودهای است که فضای مجازی و فضای واقعی دارای کارکردهای مشترک یا مکمل هستند.
بنابراین در جریان فرآیند توسعهیافتگی انتظار میرود که با تفکیک و بعضا جابهجایی نقشها، بخشی از عناصر « مجازی-صنفی » به نیروهای «صنفی-مجازی» تبدیل شوند.
هر چند ذکر این نکته نیز ضروری است که اگر برخی همکاران تصمیم گرفتهاند بهعنوان یک فعال صنفی- حرفهای ظاهر شوند، باید لوازم آن را مهیا کنند و نتایج ضروری آن را نیز بپذیرند.
اگر گروهی قصد دارند جایگاه خود را در جامعه صنفی تغییر دهند و از یک عنصر « مجازی-صنفی » به یک فعال « صنفی-مجازی » تغییر نقش دهند، با توجه به آنچه که قبلا ذکر شد، لازمه آن عضویت در تشکلهای صنفی موجود یا ایجاد یک گروه صنفی رسمی است. البته گروهی برای بقا و نه برای رفتن؛ چراکه تنها در این شرایط، تغییر نقش و جایگاه عملا صورت خواهد گرفت و ثمرات مثبت آن به بار خواهد نشست.
روزنامه فرهیختگان
شنیدهها حکایت از آن دارد که در ماههای اخیر در کمیته تدوین کتب درسی، طرحی مراحل اولیه تصویب را از سر گذرانده که به موجب آن دو فصل از زبان و ادبیات محلی مناطق دو زبانه ابتدا در کتاب ادبیات پایه نهم دانشآموزان گنجانده میشود و بعد از آن به تدریج هر سال به پایه بعدی دو فصل دیگر از ادبیات محلی الحاق خواهد شد و درنهایت تا پایان متوسطه دوم ادامه خواهد یافت - شبیه همان ضمیمه دینی مناطق غیر شیعه - این امر اگرچه هرگز برای آموزش علمی زبان مادری نمیتواند کافی باشد، اما قدمی است که میتواند مبنای قدمهای اساسیتر برای رفع تبعیضهای آموزشی در مناطق دو زبانه باشد.
تاکید بر حق آموزش به زبان مادری پیش از هر چیز از این فرض ناشی میشود که تنوع زبانی و فرهنگی که جزء ارزشهای انسانی و از عوامل انسجامبخش جوامع بشری است، جز از طریق حق آموزش به زبان مادری حفظ نمیشود.
زبان بزرگترین سرمایه فرهنگی، از مهمترین مولفههای هویتی و بنیادیترین عامل استمرار و انتقال فرهنگی بین نسلی است. از بدیهیترین حقوق هر انسانی آن است که به زبان خودش صحبت کند، بنویسد و بخواند؛ زیرا همه زبانها جزء میراث فرهنگی بشریت محسوب شده و در کلیت خود بخشی از حقوق ملت یا قومیتی است که به آن زبان تکلم میکنند.
رئیسجمهوری یکی از شعارهای تبلیغاتی خود را اجرایی شدن اصل 15 قانون اساسی عنوان کرد و به نوعی « احیای زبانهای محلی » و از سر گرفتن آموزش آن در مدارس از برنامههای چالشی تبلیغی وی بود. این موضوع با واکنشهای مختلف از سوی گروههای موافق و مخالف به چالشی جدی بدل شد؛ مخالفانی مانند گروهی از اهالی فرهنگستان زبان و ادب فارسی که جانمایه دلایل مخالفتشان از زبان حسن ذوالفقاری مدیر گروه آموزش زبان فارسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی چنین بیان میشود: «آنچه که در قانون اساسی بر آن تاکید شده آشنایی با فرهنگ و ادبیات کشور است. در قانون موردی به نام زبان یاد نشده بلکه از آن با عنوان ادبیات یاد کردهاند. برداشت فرهنگستان زبان و ادب فارسی از قانون اساسی فرهنگ و ادبیات است، نه زبان.
زبان فارسی، زبان مشترک همه اقوام در کشور است و جای آموزش آن در مدارس است. موضوع گویشها و توجه به آنها نه در مدارس، بلکه باید در مجامع علمی و پژوهشی مورد بررسی قرار گیرد. چنانچه در حال حاضر نیز پژوهشگاهها و مجلات علمی و پژوهشی متعددی به این مقوله میپردازند. موضوع گویشها و تحولات آنها و... را باید در این مجامع مورد بررسی قرار داد.»
وی در ادامه عنوان میکند دانشآموزان در مناطق دو زبانه هنگام ورود به مدرسه به زبان مادری خود تسلط دارند و وقتی کودک میتواند با گویش منطقه خود صحبت کند نباید دوباره در مدرسه روی آموزش زبان مادری تمرکز کند و وقتی چنین چیزی را میداند چه لزومی دارد دوباره آن را آموزش بببیند.»
اما آموزش زبانهای محلی در مدارس موافقانی نیز دارد. به اعتقاد این گروه، آموزش زبان محلی در مدارس را میتوان فرصتی برای حفظ تراز علمی و ادبی زبانهای بومیای دانست که هر روزه از انس گویشوران به آن کمتر و علاقه آنها به دیگر زبانها بیشتر میشود.
روزنامه فرهیختگان
گروه اخبار /
معاون رسانه مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش گفت: آموزش و پرورش اقدامات حمایتی خود را از قبیل مشخص کردن وکیل برای معلمان و معرفی به دستگاه قضایی امارات دردستور کار قرار داده است.
رسول پاپایی درباره بازداشت ۹ معلم ایرانی در امارت گفت: سرپرست مدارس ایرانی و مسوولان آموزش و پرورش با مسولان قضایی کشور امارات گفتوگویی داشتند تا اقدامات لازم در این باره انجام گیرد.
وی افزود: براساس مجوز رسمی دولت امارات، مدارس جمهوری اسلامی اجازه دارند در این کشور فعالیت آموزشی داشته باشند و معلمان میتوانند به راحتی رفت و آمد و فعالیت کنند.
معاون رسانه مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش تصریح کرد: مجوز معلمان تا پایان سال ۲۰۱۶ اعتبار دارد و بر اساس این مجوز معلمان حق دارند، به بخش های مختلف این کشور بروند.
وی افزود: مدارس ایرانی سال هاست در امارات فعالیت دارند و معلمان از ایران برای تدریس اعزام می شوند که تاکنون مشکلی نداشته اند ،بازداشت معلمان در کشور امارات هیچگونه توجیهی ندارد و بیشتر یک بهانهتراشی است.
پاپایی با اشاره به اینکه وزارت امور خارجه پیگیر آزادی معلمان بازداشت شده در امارات است، بیان کرد: آموزش و پرورش اقدامات حمایتی خود را از قبیل مشخص کردن وکیل برای معلمان و معرفی به دستگاه قضایی امارات در دستور کار خود قرار داده است امیدواریم به زودی این ۹ معلم آزاد شوند.
معاون رسانه مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش همچنین خبر احضار ۱۳ معلم خانم ایرانی در امارات به دادگاه و امکان بازداشت آنها را تکذیب کرد.
مهر
انتخاب رشته تحصیلی برای دانشآموزان، یکی از دغدغههای اصلی خانوادهها و بسیاری از اصحاب آموزش و پرورش است. این مسئله چون با انتخاب شغل و آینده زندگی نوجوانان ارتباط دارد باعث شده که وقت و گاهی هزینههایی صرف اين موضوع شود. این انتخاب عموماً با درجهبندی رشتههای تحصیلی و مهم دانستن برخی و کم اهمیت نشان دادن برخی دیگر همراه است.
در این میان رشتههای علوم انسانی از پایینترین درجه اهمیت نزد خانوادهها و حتی بسیاری از مسئولین مدارس و آموزش و پروش برخوردارند. پیش از آنکه به بیان ادامه مطلب بپردازیم، نگارنده بر خود لازم میداند یادآور شود که بحث در اینباره، مهم نشان دادن یک رشته و نادیده گرفتن رشتههای تحصیلی دیگر نیست. بیتردید هر تخصص و رشته در جایگاه خود لازم و ضروری است و نبود آن نقصی است جبرانناپذیر. اما همان گونه که ما در بخش صنعت به صنعتگران ماهر و در بخش پزشکی به پزشکان لایق نیاز داریم، به همان نسبت هم در مباحث علوم انسانی افرادی کاردان و شایسته نیاز داریم تا بهعنوان بخشی از فعالیتهايشان، جامعه و شهروندان را برای بهروز رسانی مردم در جهت پیشرفتهای لازم آماده نمایند.
بیش از دو دهه تجربه یکی از نگارندگان در عرصه آموزش و پرورش و آشنایی نزدیک با فرآیند انتخاب رشته دانشآموزان و دغدغههای خانوادهها، کاستیهای زیادی را در این زمینه نشان داده است. دانشآموزان بسیاری را میتوان یافت که استعداد تحصیلی بالایی داشته و در عین حال به رشتههای علوم انسانی دلبستگی ویژهای دارند، اما همان استعداد باعث میشود که خانواده و یا حتی اصحاب آموزش و پرورش رشتههایی چون مهندسی و پزشکی را گزینههای مناسب برای وی در نظر گرفته و به شیوههای گوناگون از رفتن او به علوم انسانی پیشگیری کنند. کماهمیت دانستن علوم انسانی را البته پیش از رسیدن دانشآموزان به سن انتخاب رشته هم میتوان دید. برای نمونه آنگاه که خانوادهها با حضور در مدارس و پیگیری فعالیتهای علمی فرزندانشان، دروس ریاضی و علوم را مهمتر از تاریخ و ادبیات میدانند و طرف مشورتشان هم مدرسان همان دروسی است که مهم میپندارند.
در ایران این مسئله را به وفور شاهدیم که بسیاری خانوادهها از همان ابتدا مصرانه فرزندشان را به سمت و سویی خاص هدايت میکنند و این پیشفرضها را در ذهن کودکان شکل میدهند که علوم پایه و بهویژه مباحث ریاضی و تجربی برتر و بهتر از علوم انسانی است و میبایست در این رشتهها درس بخوانند. حتی اگر نوجوان مستعدی در دوره متوسطه علوم انسانی را برای ادامه تحصیل برگزیند، نخستین پرسشی که از او میشود این است که: «مگر در رشتههای دیگر نمره قبولی نیاوردی؟» و یا «چرا رشتهی بهتری را انتخاب نکردی؟».
شاید چند دلیل عمده بتوان برای این امر، یعنی گریز خانوادهها از رشتههای علوم انسانی و دلبستگی به علوم فنی/ مهندسی و پزشکی برشمرد:
پرستیژ:
بیتردید پرستیژ بالایی که جامعه برای رشتههای مهندسی و پزشکی قائل است، دلیل اصلی کشیده شدن یا کشاندن نوجوانان به این رشتهها است. در سوی دیگر، جامعه تقریباً هیچ ارج و قربی برای رشتههای علوم انسانی قائل نیست.
بازار کار:
اگرچه اوضاع بازار کار در ایران –و البته بسیاری کشورهای حتی توسعهیافته- چندان خوب نیست، اما برای رشتههای علوم انسانی این ضعف دوچندان است. رشتههای فنی و مهندسی و پزشکی به چند دلیل در ایران بازار کار بهتری دارند. نخست اینکه مدل توسعهای که برای ایران تعریف شده ( اگر بتوان نام توسعه را بر آن نهاد ) تکنوکراسی و کاملا مبتنی بر نظام فنی و مهندسی است و علوم انسانی در آن جایگاهی ندارد. این مدل اگرچه در دنیا بهعنوان مدلی موفق شناخته نمیشود، اما دیدگاه غالب در ایران از آن پشتیبانی میکند.
پروژههایی همچون سدسازی (که در دنیا به دلیل بر هم زدن اکوسیستم به شدت با آن مخالفت میشود)، خودروسازی (که صرفاً به دلیل عدم رقابت توانسته با خودروهای بیکیفیت و خطرزا روی پا بایستد)، نفت و پتروشیمی (که باعث نادیده گرفتن سایر پتانسیل های اقتصادی کشور شده) و... که عموماً از قضا زیانده هم هستند، افراد بسیاری را میتواند در خود مشغول به کار کند. اما رشتههای علوم انسانی هیچ گاه جایگاه لازم را در بخش مشاغل نتوانسته به دست آورد (برای نمونه صنعت توریسم که بزرگترین صنعت دنیا پس از نفت است و ایران پتانسیل هایش در این زمینه را نادیده میگیرد).
نکته دیگر در همین باره این است که معدود مشاغل موجود در علوم انسانی در ایران هم به افراد غیرمتخصص واگذار میشود. دید غالب در این زمینه این است که چنین مشاغلی نیاز به تخصص نداشته و هر کسی از عهده آنها بر میآید. برای نمونه در حالیکه دانشآموختگان بسیاری در رشته روابط عمومی در سطح کشور داریم که از بیکاری رنج میبرند، سِمَت روابط عمومی در بیشتر ادارات و ارگان ها به افرادی غیرمتخصص واگذار شده که معیار گزینششان چیزی به جز تخصص بوده است.
سطح درآمد:
حتی با پذیرش این فرض که فرصت های شغلی برای همه گروه های مهندسی، پزشکی و انسانی یکسان است، سطح درآمد این مشاغل به هیچوجه با یکدیگر همخوانی و حتی نزدیکی ندارد. پزشکان در ایران متوسط سطح درآمدشان بیش از ده میلیون تومان است (یادمان نرود دو سال پیش تنها 300 پزشک شناسایی شدند که درآمد ماهانه بیش از یک میلیارد تومان داشته، اما فرار مالیاتی میکردند. یعنی ما تعداد بسیاری بیشتری پزشک با درآمد بیش از یک میلیارد تومان داریم که یا مالیات میپردازند و یا علیرغم فرار مالیاتی شناسایی نشدهاند). یک پزشک عمومی شش سال درس میخواند و یک کارشناس ارشد علوم انسانی هم به همین میزان. گاهی تلاش آن دانشآموخته کارشناسی ارشد علوم انسانی در دوره تحصیل بسیار بیشتر از آن پزشک عمومی بوده است. اما درآمدها (در صورت یافتن شغل) از زمین تا آسمان فرق دارد.
غربزدگی:
پس از انقلاب اسلامی در ایران، دیدگاهی در بین مسئولین پدید آمد مبنی بر اینکه علوم انسانی ما زائیده غرب است و با مبانی فکری ما همخوانی ندارد. بر همین اساس در هر فرصت ممکن تلاش شد تا محدودیت هایی بر این علوم اعمال گردد. مهندسی یا پزشکی را کسی غربی نمیداند، اما علوم انسانی را چرا. همین است که حتی سکان برخی از بزرگترین نهادهای علوم انسانی کشور به دست افرادی سپرده میشود که هیچ تخصصی در آن زمینه ندارند؛ اما در مبارزه با علوم انسانیای که «غربزده» مینامند، یدی طولاء دارند.
دلایل دیگری را هم میتوان به موارد بالا افزود. اما در اینجا به همین ها بسنده میکنیم.
اما این امر پیامدهای بسیار ناگواری هم برای کشور داشته و دارد که به برخی از آنها در زیر اشاره خواهد شد:
نخست اینکه بخش عمدهای از استعدادهای انسانی این مرز و بوم نادیده گرفته میشود. این استعدادها در بهترین حالت به مسئلهای دچار میشوند که به «فرار مغزها» مشهور است. و در حالت بدتر اینکه استعدادشان بهطور کلی نابود میشود. کشوری که تاریخ و فرهنگ و تمدن چندهزار سالهاش سرشار از مشاهیر ادب و فرهنگ است، امروزه به این عرصهها بیتوجهی میکند تا بدین وسیله گسستی در روند فرهنگی و ادبیاش میان پدید آید.
دوم اینکه سرمایههای غیرانسانیای که وابسته به رشتههای انسانی است نیز نادیده گرفته میشود. همان صنعت گردشگریای که بیان کردیم بهترین نمونه است. کشوری که جزو پنج کشور برتر دنیا در زمینه تنوع اقلیم و جاذبههای طبیعی و جزو ده کشور برتر دنیا در زمینه جاذبههای فرهنگی و تاریخی است، سهمی کمتر از یک درصد از کل گردشگری دنیا دارد. تا زمانی که دیدگاههای تکنوکراسی خواهان استفاده از چاههای نفت و... باشند، کسی به سرمایههای اینچنینی توجه نمیکند.
سوم اینکه حتی اگر بخواهیم توسعه صنعتیمان را در اولویت قرار بدهیم، نیازمند علوم انسانی برای همان بخش فنی و مهندسی هستیم. طرحهای فنی کشورمان عموماً بدون دیدگاههای کارشناسی اصحاب علوم انسانی صورت میگیرد و همین یکی از عوامل اصلی شکست بسیاری از آنها است. سدها را در جایی میسازند که مردم محلی در برابر آن مقاومت میکنند و برای پیشبرد آنها تنها باید از زور استفاده کرد؛ در حالیکه اگر پیش از اجرای طرح، از کارشناسان علوم انسانی دیدگاههایشان پرسیده میشد، کار به اینجا نمیرسید. ارزیابی پیامدهای اجتماعی اکنون در دنیا پیش از اجرای هر طرح فنی و صنعتیای لازم است و گزارش این ارزیابیها همیشه پیوست طرحهای صنعتی است. اما در کشور ما عموماً عدهای مهندس بنا به منافعی که برایشان دارد، یکشبه طرحی را تدوین کرده و پس از دریافت موافقت مسئولینی که گاهی خودشان هم در این منافع ذینفع به شمار میآیند، آن را به انجام میرسانند. گرچه سرانجامی ندارد. خودرو و موتورسیکلت های بیشماری در کشور ساخته میشود، اما فرهنگ رانندگی و استفاده از آنها در نظر گرفته نمیشود؛ طرحهای شهری بسیاری اجرا میشود؛ اما رفتار شهروندی چندان مهم نیست؛ اینترنت (هرچند بیکیفیت) در کشور گسترش مییابد، اما در برابر آسیب ها تنها به فیلترینگ توسل میجوییم و بس؛ کارخانه و اداره تاسیس میشود، اما برای کارمندان چیزی درباره بایستههای کاری و کارمندی نداریم که آموزش دهیم؛ و دهها مورد دیگر که همگی به دلیل نادیده گرفتن تواناییهای علوم انسانی در کشور است.
واقعیت این است که تا زمانی که: علوم انسانی را نماینده غربزدگی در کشور بدانیم؛ دیدگاه تکنوکراسی در رأس باشد؛ معدود فرصت های کاری علوم انسانی در اختیار غیرمتخصصان قرار داده شود؛ تفاوت دستمزد اصحاب علوم انسانی با دیگر متخصصان از زمین تا آسمان باشد؛ فرهنگ چشم و همچشمی در میان جامعه رواج داشته باشد؛ استعدادیابی در مدارس جایگاهی نداشته باشد و...، نمیتوان نسخهای پیچید برای گذار از این وضعیت.
پینوشت:
اینکه در اینجا از رشتههای هنری سخنی به میان نیاوردیم به معنای نادیده گرفتن آنها نیست. آنها خود به مصائبی دچارند که اگر بیشتر از علوم انسانی نباشد، کمتر از آن نیست. اما فرصتی دیگر میخواهد و قلمی که صاحبش خود در زمینه هنر و آموزش هنر تخصص داشته باشد.
انسان شناسی و فرهنگ
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار / از چهارشنبه گذشته 9 معلم ایرانی که در مدارس ایرانی در امارات تدریس میکردند به دلیل نداشتن ویزای العین بازداشت شدند.