« مهر » آغاز کدام فصل است؟
این پرسش سادهای است که لابد هر کودک تازه به سخن آمدهای بیدرنگ به آن پاسخ میدهد: پاییز!
اما سالیان سال است که « مهرماه » آغاز دو فصل است: فصلی در «تقویم» گردش زمین به دور خورشید و حساب روزگار سپری شده و فصلی دیگر در « تقدیر » سرنوشت جامعه و هندسه روزگاری که رقم خواهد خورد و آفریده خواهد شد، دیر یا زود !
یکی آغاز پاییز است که با همه رنگارنگی جلوههایش، خزان است و برگ ریزان و پیش قراول زمستان و خواب درختان. دیگری اما، آغاز پویش جوانههاست که با همه تردی و تر و تازگیشان، طلایهدار بهارند در دشت دانش و بیداری انسان !
گمان ندارم کسی باشد، در پهنه سرزمین ایران- از شهر تا روستا، تا ژرفای تک افتادهترین کپرها و سیاه چادرهای عشایری و ایلیاتی حتی، که هر سال تأثیر « مهر » را در حال و هوای خانه و خیابان و کسب و کار و معیشت و دغدغههای درونی و احساسات بیرونیاش احساس نکرده باشد.
همه ما خواه به عنوان دانشآموز و دانشجو یا آموزگار و استاد یا خانواده هریک از این دو، هرچند به تفاوت اما دست به گریبان « مهر »یم. بالاتر از این، به گمان من، تاریخ تحولات اجتماعی ایران را میتوان با شاخص «مهرماه»های گونه گونش فصل بندی و واکاوی کرد. خواننده این نوشته حق دارد که از نویسنده بخواهد:
اصل مطلب و منظورت را سادهتر بگو !
می خواهم بگویم که از آغاز دوران شکلگیری نظام جدید آموزشی (پسا سنتی) در کشور ما و تأسیس مدرسه و دانشگاه به شکل و شمایل مدرن- با همه تغییر و دگردیسیهایش تاکنون- میتوان « مهرماه » را همچون نماد و شاخص« هویت و شخصیت فرهنگی » ما ایرانیان در نظر گرفت که در هر برههای از تاریخ تحولات اجتماعی، ذهنیتها، انگیزهها، هدفها، رؤیاها و آرمانهای متفاوتی از مردم ایران را به نمایش گذارده است. مهرماه، بهانه است؛ پرسش مهم و اساسی این است:
انگیزه و هدف و رؤیا و چشمانداز پیش روی آنان که به مدرسه یا دانشگاه میروند، چیست؟
پاسخ من این است که هم در دورههای گوناگون از تاریخ وضعیت و تحولات اجتماعی ایران و هم در یک دوره مشخص، انگیزه و هدف آدمها، یکسان نبوده و نیست: گاه برای آموزش یا آموختن دانش و پرورش توانمندیهای ذهنی و روانی و تربیتی به عنوان یک فضیلت انسانی، فارغ از « غم نان و معیشت »؛ گاه برای عقب نیفتادن از قافله « پرستیژ » اجتماعی و اقناع طبع فخرفروش خویش به ویژه در یک ساختار اجتماعی طبقاتی؛ گاه به عنوان ابزاری اجتناب ناپذیر یا گواهی نامهای لازم برای ورود به بازار کسب و کار؛ گاه به مثابه نوعی « کارت ویژه » برای ورود به مناصب قدرت سیاسی؛ گاه، همچون پیش نیاز برایگذار از « هویت ملی » به سوی « هویت فراملی »؛ تازه، متأسفانه همه یا بخش عمدهای از این انگیزهها و هدفها، معطوف به وجه «آموزش» بوده و بسی کمتر به وجه «پرورش» توجه شده است.
البته بیانصافی است اگراین همه دستاوردهای بزرگ در زمینههای گوناگون علوم محض و فناوری و علوم تجربی و علوم انسانی را از دههها پیش تاکنون نادیده بگیریم و نقش نظامهای آموزش و پرورش و دستاندرکاران آنها و به ویژه آموزگاران و استادان و نیز آموزندگان با انگیزه و هدفدار را در پیشرفت کشور انکارکنیم یا انگیزهها و هدفها را به «منفعت جوییهای شخصی» فروبکاهیم اما، از بیان حقیقت و توصیف واقعیت بینقاب-هرچند تلخ- گریزی نیست.
آیا « مهر ماه » زمانه ما، آغاز و ادامه فصل « آفت زده » و روند نگرانکننده و تباه ساز سرمایههای مادی و معنوی (ملی و انسانی) برای گرمی بازار خط تولید «مدرک» نیست؟ آیا دستکاریهای سلیقهای و « آزمون و خطا »یی و اقتضایی -و گاه حتی سیاسی!- در نظام آموزش و پرورش و نیز در نظام و محتوای آموزش عالی کشور، به سود اعتلای علمی و بویژه زمینهسازی برای پرورش جوانههای آفرینندگی و نوآفرینی نسل جوان ما بوده است؟
اقتضای خردمندی و تدبیرشایسته این است که سر از لاک و پوسته « مهرماه عادتی شده » بیرون آوریم و بیتعصب به توصیف واقعی کاستیها و شناسایی دقیق نیازها و ویژگیهای روزآمد در سیاستها و برنامهها و سازوکارهای نظام آموزش و پرورش در سطوح گوناگون بپردازیم.
تجربه جهانی را نباید نادیده گرفت. تجربه دانش اندوزی و پرورش استعدادها، همچون بسیاری دیگر از دستاوردهای بشر، یک پدیده «جهانی» است که البته به اقتضای ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی درهر جامعه مورد استفاده قرار میگیرد.
امید که « مهرماه » به ویژه در دوران «پساتحریم»، آغاز فصلی متفاوت از پاییزهای پیشین باشد که مهمترین مشخصهاش ترجیح و تأکید بسی بیش از گذشته بر وجه « پرورش خلاقیت » است به جای « فرمانروایی حفظیات » !
روزنامه ایران
نظرات بینندگان