دانشآموزان دبیرستانی امروزی در اعتقاد و احترام به ارزشهای خود مستحکم هستند. ارزشهایی مثل برابری همه در نهاد مدرسه، احترام به سایرین و همچنین سلایق و فرهنگهای ایشان و... این مسئله سبب میشود تا سرمایهگذاری در کار، شرکت در زندگی جمعی مدرسه و درنهایت مشارکت سیاسی محدود شود. در نظام آموزشی فرانسه به این مسئله اهمیت خاصی داده میشد که زندگی گروهی دانشآموزان باهم در چارچوب نهاد مدرسه تنها به مدتزمانی که دانشآموزان در مدرسه به سر میبرند محدود نشده و ایشان بهطور کامل اصول زندگی گروهی را فرابگیرند، اصولی که شاید مدارس خیلی توجهی به آن نشان ندهند.
تمامی مطالعات در حوزهی جامعهشناسی بهخوبی این مسئله را به تصویر کشیدهاند که ورود به بزرگسالی از بیست سال پیش تاکنون با تأخیر صورت گرفته و زمان آن مرتباً به تعویق میافتد.[1] نوجوانان که روزبهروز تعدادشان بیشتر میشود و زمان بیشتری را در مدرسه سپری میکنند، امروزه هویتی مستقل به دست آورده و باید دست به انتخابهای حساس بزنند و مسیر زندگی خود در آینده را مشخص کنند. مطالعاتی که بهتازگی صورت گرفته به ما کمک میکند معنایی که دانشآموزان دبیرستانی دنیای امروز به تحصیلات، فراگیری دانش و نیز زندگی گروهی در مدرسه میدهند را بهتر و بیشتر درک کنیم. فرانسوآ دوبه از این دانشآموزان تحت عنوان دبیرستانیهای جدید یاد میکند.[2]
این دانشآموزان باید از پس آزمایشهای بسیاری که سر راهشان قرار میگیرد عبور کنند. این آزمایشها تنها محدود به شرکت در کلاس درس و یادگیری نمیشود. دانشآموزان بهنوعی هویت شخصی خود را نیز در شرایطی که بدون شک نسبت به گذشته سختتر است، به چالش میکشند. امروزه نهتنها مدتزمان تحصیل نسبت به گذشته طولانیتر است بلکه دانشآموزان دیگر نمیتوانند مطمئن باشند آیا مدرک تحصیلیای که به دست میآوردند در آینده برایشان سودی دارد یا خیر. دانشآموزی هم که وضعیت خوبی در کلاس درس نداشته باشد شانس بسیار کمی برای به اثبات رساندن ویژگیهای خود در خارج از مدرسه خواهد داشت.
دوستان در جایگاه اول
این امر کاملاً صحیح است که در عصر معاصر، مسئولیتی که دانشآموزان نوجوان و نیز خانوادههای ایشان در تعیین مسیر تحصیلی و زندگی نوجوان ایفا میکنند بیشتر میشود، با اینحال در صورت شکست، نمیتوان تمامی مسئولیتها را بر گردن ایشان انداخت. یکی از مشکلات نگرانکنندهی عصر حاضر این است که مبادا نمرههای بد و یا وضعیت تحصیلی ضعیف یک دانشآموز موجب شود تا سایرین برداشت بدی از کل شخصیت وی داشته باشند.
در شرایط کنونی این پاسخ گری نوعی تناقض به شمار میرود، چراکه بسیاری از نوجوانانی که مشغول به تحصیل در مدرسه هستند هنوز هم به درک درستی از اهداف درس خواندن ندارند. همین عدم برداشت صحیح از فواید درس خواندن را میتوان ریشهی اصلی شکستهای دانشآموزان در مدرسه، غیبتهای دائمی و درنهایت ترک تحصیل در نظر گرفت. از طرفی دیگر، افزایش تعداد رشتههایی که دانشآموز میتواند در دبیرستان وارد آنها شود (فرانسه) سبب شده تا رشتهای که ایشان باید در آن تحصیل کنند از قبل مشخص شود.
بسیاری از دانشآموزانی که در دوران راهنمایی وضعیت خوبی نداشته باشند، بهصورت ناخودآگاه در دوران دبیرستان به سمت رشتههایی سوق داده میشوند که ممکن است هیچ علاقهای به آنها نداشته باشند، مسئلهای که سبب ناراحتی و نیز دلزدگی ایشان از درس خواندن میشود.
اما در اینجا باید به مشکل اساسی دوم بپردازیم. تا قبل از آنکه تعداد دانشآموزانی که وارد مدرسه میشوند افزایشی ناگهانی پیدا کنند، تحصیل در مقاطع بالاتر تنها منحصر بود به قشر خاصی از جامعه. امروزه بسیاری از دانشآموزان در دبیرستان با دوستان خود همکلاس هستند، دوستانی که مقطع راهنمایی و حتی دبستان را با ایشان سپری کرده بودند. دانشآموزان دبیرستانی بسیار بیش از آنکه بخواهند مثل دانشآموز زندگی کنند، میخواهند زندگی نوجوانانه یا جوانانه ی مربوط به خود را داشته باشند؛ ازاینروی پذیرفتن احساسات عمیقی که در طولانیمدت ممکن است بین ایشان و سایر دوستان شان شکل بگیرد، برایشان خیلی سخت است.
مسئلهی مهم این است که در عین حفظ هویت فردی هر دانشآموزان، باید رفتار با ایشان کاملاً برابر باشد، حال چه در مدارس باشکوه و رشتههای خاص و چه در رشتههای فنی حرفهای و مدارس سطح پایین. دانشآموزان دبیرستانی باید دوستان خود را بر اساس علایق مشترک و سلیقهی خودشان انتخاب کنند و نه بر اساس تصویری که وضعیت هر دانشآموز در مدرسه از وی نشان میدهد. شکلگیری رابطهی دوستی بین دانشآموزان میتواند کوچکترین ارتباطی به وضعیت تحصیلی ایشان نداشته باشد. قویترین و ضعیفترین دانشآموز در یک کلاس میتوانند به بهترین و قابلاعتمادترین دوستان یکدیگر تبدیل شوند.
دقیقاً همین امر است که سبب میشود دانشآموزان در دبیرستان بیش از آنکه به نهاد مدرسه اعتماد داشته باشند، به گروه دوستان و بعضاً معلمانی خاص اعتماد کنند. بسیاری ازنظر سنجیها در طول پانزده سال گذشته این امر را به تصویر کشیدهاند که دانشآموزان به دبیرستان میروند چراکه میخواهند دوستان قبلی خود (در ابتدایی یا راهنمایی) را دوباره پیدا کنند. در برابر دانشآموزانی به ترک تحصیل روی میآورند که نهتنها دیگر دلیلی برای متصل بودن به نظام آموزشی ندارند بلکه در خارج از مدرسه وارد شبکههای اجتماعیای شدهاند که همان فضای مدرسه را برای ایشان تداعی میکند.
دانشآموزان دبیرستانی خیلی بهصورت آشکارا تن به ارزشها و معیارهای که جامعه و بزرگسالان از آنها میخواهد نمیدهند، جامعهای که دیگر نمیتواند صد در صد آیندهای روشن را پس از حداقل ۱۲ سال تحصیل برای یک دانشآموز مهیا کند. در نظر دانشآموزان تفاوتهایی که ایشان باهم دارند بیشتر شکافی لحظهای در بالغ شدن است تا نشانهای از نابرابری اجتماعی. دانشآموزان دبیرستانی باید بتوانند در فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی در مدرسه بهخوبی سلایق منحصر به خود را نشان دهند، بدون آنکه واهمه داشته باشند شاید این امر سبب شکلگیری شکاف بین ایشان و سایرین شود. دانشآموزان بعضاً مجبورند از مسائلی که ممکن است سبب ناراحتی دیگران میشود دوری کنند در عوض بخش زیادی از زمان ایشان در ساعات آزاد به اظهار سلایق و علایق متفاوت شان در حوزههای فرهنگی و ورزشی سپری میشود. دانشآموزان دبیرستانی بهخوبی میدانند زمانی که باهم هستند میتوانند آزادانه به اظهارنظر و ابراز علایق و سلیقههای شخصی خود بپردازند، بدون آنکه نگران آزمون و یا حساب پس دادن به دیگری باشند.
از طرفی ایشان بهخوبی میدانند که میتوانند در برابر دوستانشان دقیقاً به آن شکلی که مدنظر دارند لباس بپوشند، بدون آنکه لباسی که بر تن میکنند در گروه دوستان بهسان ابراز عقیدهای سیاسی قلمداد شود، اتفاقی که نزد بزرگسالان زیاد رخ میدهد. با این وجود ابراز هویت نسلی (جوان) بستگی دارد به ابراز هویت فردی که آنهم در جوامع معاصر به امر بسیار دشواری بدل گشته است.[3]
شهری نامرئی
دانشآموزان دبیرستانی بیش از آنکه گروههای دوستانهی خود را بر اساس ارزشهای نوجوانانه ای که در مدرسه آشکارا از آنها سخن میگویند شکل دهند، بر اساس ذوق و سلیقهای بعضاً عنوان نشده ولی نزدیک به همگروهان به هم نزدیک میشوند. نسل جدید دانشآموزان دبیرستانی برخلاف نسل گذشتهی خود آزمونهای سختی مثل جنگ جهانی دوم را از سر نگذراندهاند، آزمونی که سبب شد نسل قبلی ایشان به هم نزدیک شوند. ایشان بنا به تمایل شخصی جدایی از یکدیگر را به تعویق میاندازند. نه حاضرند در نهادهایی عضو شوند که در مورد ایشان قضاوتهایی بیاساس میکنند و نه حاضرند دست به فعالیتهایی بزنند که به هر نحوی گروه دوستیای که شکل دادهاند را به خطر بیندازد. دانشآموزان دبیرستانی عصر امروز تمایل دارند برای خود شهری نامرئی بسازند، نوعی جامعهی مجازی، جامعهای که با مرور زمان و ورود بیشازپیش آنها به دنیای واقعیت و مشاهدهی شرایطی که در آن دارند ممکن است از هم بپاشد. ایشان دوست دارند آزادی و برابری را در جامعهی مجازی خود تجربه کنند، جامعهای که بدون شک در این زمینهها برایشان الزامات چندانی را به بار نمیآورد.
شاید در اینجا بتوان علت اصلی این مسئله را که دانشآموزان دبیرستانی تمایل زیادی به عضویت در زندگی جمعی در مدارس خود نشان نمیدهند را پیدا کرد. زندگی جمعی که مسئولان مدارس اعتقاد زیادی به آن دارند. تحقیقات روبر بالیون این امر را نشان میدهد که دانشآموزان دبیرستانی بیش از آنکه خواستار مشارکت در زندگی اجتماعی مدرسه باشند، خواهان حفظ و به رسمیت شناخته شدن حقوق خود در آن هستند.[4] ایشان بیش از آنکه تمایل داشته باشند برای شکلگیری و حفظ یک جامعهی دبیرستانی تلاش کنند، میخواهند که به شخصیت خودشان احترام گذاشته شود. آنها بهخوبی میدانند که در دنیای امروز تحصیل اجباری است- حداقل تا زمان کسب دیپلم- و نمیتوانند از آن فرار کنند. برایشان راحتتر است که حداقل بخشی از الزامات آن را ندید بگیرند، مثل شرکت در زندگی اجتماعی مدرسهشان که در ضمن واقعیت جامعهی اصلی را در بر ندارد. دانشآموزان دبیرستانی ترجیح میدهند وقت خود را در داخل مدرسه و در کنار دوستان صمیمیشان بگذرانند، دوستانی که خودشان انتخاب کردهاند، نه آنکه در داخل و یا پس از مدرسه در فعالیتهای اضافی با دانشآموزان دیگر شرکت کنند.
این مسئله را میتوان علت اصلی گزارشی دانست که سازمان بازرسی کل وزارت آموزش و پرورش [5] فرانسه بهتازگی منتشر کرده و در آن اشاره کرده که زندگی اجتماعی در مدارس فرانسه در شرایط خوبی قرار ندارد. قبول کردن حداقل بخشی از مسئولیت ادارهی مدرسه و یا بودجهبندی آن، به دانشآموز کمک میکند تا رفتهرفته او را در مسیر تحصیلی خود مسئولیتپذیرتر کند و باعث شود وی احترام بیشتری به سلسلهمراتب موجود بگذارد.
به همین منوال، دانشآموزان دبیرستانی تمایل چندانی به شرکت در شوراهایی که توسط خود مسئولان مدرسه تأسیس میشود نشان نمیدهند. شوراهایی که بهخصوص از دههی ۹۰ میلادی به بعد تعداد آنها بیشتر شده است. حتی بسیاری از کسانی که در آنها شرکت کردهاند نیز خاطرهی خوشی نداشته و آن را به سایر هممدرسهایهای خود توصیه نمیکنند: ازیکطرف به این مسئله اشاره میکنند که معلمان اصلاً به ایشان به چشم نمایندهی دانشآموزان نگاه نمیکنند و جایگاه جدید ایشان را اصلاً در نظر نمیگیرند. از طرفی جایگاه جدید ایشان باعث میشود تا حداقل بخشی از نزدیکان شان بهنوعی از آنها فاصله بگیرند. به همین ترتیب پس از گذشت مدتی به این نتیجه میرسند که سمتی که برای آن داوطلب شده و برای رسیدن به آنوقت گذاشتهاند در اصل کوچکترین تفاوتی ایجاد نمیکند.
به همین ترتیب دانشآموزان تمایلی به فعالیت گروهی نشان نمیدهند، نه در داخل مدرسه و نه در خارج آن. البته باید به این مسئله اشاره کرد که بهخصوص در طول یک دههی گذشته دانشآموزان دبیرستانی در کشور فرانسه در دفعات متعددی به دلایل مختلف به خیابانها آمدهاند و نسبت به وضعیت خود اعتراض کردهاند. بااینحال ایشان سعی کردهاند تا کارشان کمترین وجههی سیاسی ممکن را داشته باشد. نه به سندیکاها اجازه دادهاند از تظاهرات شان بهرهبرداری کنند و نه به مسئولان سیاسی اجازهی کوچکترین بهرهبرداری انتخاباتی را دادهاند. البته این حرکات همانقدر که سریع شکل میگیرند، بهسرعت هم از نفس میافتند. دبیرستانیها اغلب به درخواست دوستانشان در اینگونه تظاهرات شرکت میکنند. آنها میخواهند اتحاد خود و دوستانشان را به تصویر بکشند، میخواهند نشان دهند منافع مشترکی با دوستانشان دارند و از آنها دفاع خواهند کرد. گسترش ابزار ارتباطجمعی و شبکههای اجتماعی در طول سالهای اخیر تأثیر به سزایی در شکلگیری حرکتهای جدید دانشآموزان داشته است. برای آنکه بشود چنین حرکاتی را جمعی تلقی کرد باید قبول کرد که دانشآموزان دبیرستانی نماینده داشته باشند، از حرکتهای قبلی درس بگیرند (برای مثال اتفاقاتی که در ماه مه سال ۶۸ در فرانسه رخ داد) و پیشرفت کنند. این مسئله اما در فرهنگ دبیرستانیها خیلی جایی ندارد. اشاره به این امر نیز اجباری است که آنها تمایل دارند شرکت در زندگی اجتماعی را تا حد ممکن به تعویق بیندازند... در عوض این دانشآموزان تمایل بسیار بیشتری به کمک به سایرین دارند، حال در هرجایی از دنیا که باشند. بهخصوص اگر فکر کنند آنها هم مثل خودشان در معرض نرسیدن به وجود خویش هستند. تحقیقات بسیاری تا به الآن این امر را نشان داده که دانشآموزان دبیرستانی به سیاست هیچ علاقهای ندارند اما وضعیت سایرین برایشان خیلی مهم است...[6]
کار بدون تعهد
زندگی جمعی در دبیرستان تنها به حضور و حفظ هویت هر کس محدود نمیشود، اعضای جامعهی دبیرستانی باید بتوانند باهم متحد باشند. از طرفی دانشآموزان باید بهخوبی درس بخوانند و بتوانند پا بهپای خواستههای نظام آموزشی و مدرسه پیش بیایند. باید این مسئله را مدنظر قرارداد که خروج از مقطع راهنمایی و ورود به دبیرستان دنیای کاملاً جدیدی را پیش روی دانشآموز قرار میدهد، علاوه بر این فشار درسها نیز بر وی بهیکباره زیاد میشود.[7]
فرهنگ دانشگاهی که اغلب آن را بیش ازحد ضمنی قلمداد میکنند نیازمند تلاش زیاد است، تلاشی که دانشآموزان نمیدانند آیا پاداشی مناسب آن دریافت خواهند کرد یا خیر؟! این تلاش با اشغال وقت دانشآموز سبب میشود او بخشی از کودکی و نیز دوستیهای آن دوران را به دست فراموشی بسپارد. دانشآموزی که قبلاً بهخوبی باهمه ی دوستانش رابطه داشت ممکن است به دانشآموزی با روابط محدود تبدیل شود. دانشآموزان ممکن است نگاه خوبی نسبت به دانشآموز بسیار خوب و درس خوانی که خیلی سریع تبدیل به موجودی تکبعدی- صرفاً درسخوان- میشود، نداشته باشند. در نظر ایشان بهتر است از درس و مدرسه فاصله بگیرند تا اینکه تبدیل به کسی شوند که فقط و فقط درس میخواند و از خود دور میشود.
دانشآموزان دبیرستانی سعی میکنند تا فعالیتهای درسی خویش را بر اساس منطقی استوار کنند که هراندازه زحمت بکشند همان اندازه هم پاداش بگیرند. به گفتهی آن بارر[8] این امر دو مزیت بزرگ در پی خود دارد. بهاینترتیب هر کس تنها بر اساس مدتزمانی که به مطالعه اختصاص میدهد پاداش دریافت میکند و کسانی که نمرهی بدی به دست میآورند احساس تحقیر نمیکنند. از طرفی کسانی که نمرهی خوبی به دست آوردهاند هم اطمینان خاطر بیشتری پیدا میکند. باوجود برنامههای درسی که هدفشان رساندن دانشآموز به استقبال فکری است، آنچنانکه باید و شاید با استقبال ایشان مواجه نمیشوند.
گزارشی که بهتازگی توسط بازرسی کل آموزشوپرورش فرانسه در مورد دروس حقوق مدنی و اجتماعی ارائهشده نشان میدهد که بسیاری از دانشآموزان تمایلی به یادگیری از طریق بحث و تبادلنظر در یک مورد ندارند.[9] برای مثال تصور میشود فلسفه تأثیر به سزایی در تربیت شهروندان آینده دارد چراکه به ایشان تفکر انتقادی و منطقی را آموزش میدهد.[10] این مهم در شرایطی است که بسیاری از دانشآموزان تمایلی به گام نهادن در این مسیر نداشته و حتی از آن واهمه دارند. دانشآموزان دبیرستانی اغلب از فلسفه – حتی در فاز بسیار ابتدایی- استقبال میکنند چراکه معتقدند به ایشان این امکان را میدهد تا هرچه که فکر میکنند را به زبانآورند؛ اما با جلو رفتن در طول سال تحصیلی خیلی سریع ناامید میشوند و دیگر فقط این درس را بهمنظور کسب نمره مطالعه میکنند. ایشان در اصل قضاوت را به عهدهی مصحح برگههای امتحانی آخر سال میگذارند. چراکه اوست که با تصحیح برگههای امتحانی میتواند سطح پختگی هرکس را بسنجد. زمانی که فلسفه در مدارس به یک درس تبدیلشده و دانشآموز وادار باشد برای اخذ نمره آن را مطالعه کند، به هیولایی ترسناک تبدیل خواهد شد.
ماهیت نظامهای آموزشی امروز بهگونهای طراحیشده که به دانشآموز اجازهی نوآوری نمیدهد. او تنها مجبور است برای کسب نمره مطالب را از برکرده و آنها را درست همانطور که در کتاب نوشتهشده روی برگهی امتحانی پیاده کند. در اصل او باید بیش از هر چیز وظیفهی دانشآموز خوب بودن را به منصهی اجرا درآورد پیش از آنکه به دنبال منطق یادگیری و تعهد باشد.[11] این مشکلات درست در مورد زندگی دستهجمعی در مدرسه نیز مصداق دارد.چراکه شرکت صحیح در کلاس درس و یا گروههای درسی سبب میشود تا سؤالهایی مطرح شود که احتمالاً بین دانشآموزان جدایی بیندازد، مثل مذهب.
همهی این مسائل سبب میشود تا دانشآموزان فلسفه را از زندگی کلاسی و نیز زندگی واقعی جدا کنند. ایشان آنچنان به مکانیسم کار گروهی اهمیت نمیدهند. برای مثال برگههای صحیح شده را به دست سایرین نمیرسانند. مسئلهای که ممکن است برایشان شهرت خوب یا بد به ارمغان بیاورد ولی بازهم درنهایت سبب جدایی میشود. تلاش دانشآموز برای رسیدن به دانشهای مطمئن به ایشان این امکان را میدهد تا ارزش کاری که از روی اجبار نباشد را درک کرده و اهمیت بیشتری به آن بدهند. پس از مدتی این نوع تلاش و جستوجو برای دانشآموز دبیرستانی عادی میشود.
بدون شک زندگی گروهی در دبیرستانها امروزه بیش از آنکه بر پایهی مقاومت استوارشده باشد، بر پایهی ملاحظهکاری قرار میگیرد. این امر نیز باعث میشود فضای دبیرستانها معمولاً آرام باشد. اما هرچند دانشآموزان باملاحظه کاری موفق میشوند فضا را آرام نگهدارند، اما همین ملاحظهکاری ایشان را از بحثهای انتقادی و ابراز وجود بازمیدارد. به همین ترتیب آنها فرصت کمتری برای گسترش ظرفیتهای مدنی و شهرنشینی خود پیدا میکنند؛ بنابراین شاید باید از خودمان این سؤال را بپرسیم چرا ایشان چنین رفتارهایی را در پیش میگیرند؟ رفتارهایی که باعث میشود در دبیرستان تنها حضوری فیزیکی داشته باشند. در وهلهی دوم بسیار مهم است تا هر دانشآموز هدف خود از درس خواندن در دبیرستان را بهخوبی درک کند.
یک مثال
شاید سدریک و وینسن زمانی که یک روز در ماه دسامبر تنها چند شماره از روزنامهای که خودشان درست کرده بودند را در مدرسه به فروش رساندند، هیچگاه تصورش را هم نمیکردند که چه طوفانی به پا خواهند کرد، آنهم در مدرسهای که معمولاً همهچیز بهآرامی سپری میشد و اتفاق خاصی در آن رخ نمیداد. ماجرا ازاینقرار بود که ایشان در روزنامهی خود با همه شوخی کرده بودند. از دانشآموزان گرفته (بهخصوص دانشآموزان درس خوان) تا معلمان، ناظمان، مدیر مدرسه و درنهایت والدین. کار بهجایی رسید که برخی از معلمان حاضر نشدند دیگر سر کلاس بروند و گروهی از والدین هم با جمعآوری امضا خواستار برخورد جدی با این دو دانشآموز شدند.
خیلی پیش میآید که در مدارس شوخیهایی بسیار ساده در نظر بزرگسالان- مسئولان مدرسه و والدین- مثل فاجعه تلقی شده و سبب مجازات عاملان آن شوند. دانشآموزان این مجازات را بسیار ناعادلانه و نادرست میدانند. این هم درست یکی از مسائل متناقضی است که دانشآموزان با آن سروکار دارند. روبر بالیون نیز در کتاب خود تحت عنوان دموکراسی[12] در دبیرستان به این مسئله اشاره میکند. از زمان قانونی که در سال ۱۹۸۹ در فرانسه به تصویب رسید، آموزش راه و رسم شهروندی در مدارس بیشتر شد. از مدارس نیز خواستهشده تا دانشآموزان را بسیار بیشازپیش در شوراهای مدرسه شرکت داده و به ایشان حق ابراز وجود بدهند. در این زمینه بالیون بهنوعی شکاف میان کلاس درس و حیاط مدرسه اشاره میکند؛ یعنی جایی که معلم خود را همهکاره و توانای مطلق میداند و جایی که دانشآموزان آزادی عمل بسیار بیشتری دارند. مثالی که عنوان شد نشان میدهد که اندیشهی تبدیل کردن مدرسه به شهری سیاسی نیز پارادوکس عمیقتری است. آزادی عمل دانشآموزان بهمثابه شهروندان تقریباً بستگی صددرصدی به تصمیمات مسئولان دارد.
این امر احتمالاً یکی از مهمترین دلایل عدم علاقهی دانشآموزان دبیرستانی به شرکت در زندگی جمعی در مدرسه است. به گفتهی پاتریک رایو[13]، دانشآموزان بیش از آنکه به دنبال شرکت هرچه بیشتر در زندگی گروهی مدرسهی خود باشند، به فکر شکل دادن دیوار محافظتکننده در اطراف خود هستند.
[1] O. Galland, Sociologie de la jeunesse, Armand Colin, 2004 (3e éd.).
[2] F. Dubet, Les Lycéens, Seuil, 1991.
[3] D. Pasquier, Cultures lycéennes, Autrement, 2005.
[4] R. Ballion, La Démocratie au lycée, ESF, 1998.
[5] L’Inspection générale
[6] Sondage Ipsos sur les jeunes de 13 à 17 ans, Le Monde, 5 mars 2001.
[7] P. Rayou, Seconde, modes d’emploi, Hachette, 1992.
[8] A. Barrère, Travailler à l’école, Pur, 2004.
[9] Rapport de l’Inspection générale de l’Éducation nationale (Le Monde, 27 janvier 2000) sur « la place de l’oral dans les enseignements ».
[10] P. Rayou, La « dissert de philo ». Sociologied’une épreuve sociale, Pur, 2002.
[11] E. Bautier, J.-Y. Rochex, L’Expérience scolaire des nouveaux lycéens. Démocratisation ou massification ? Armand Colin, 1998.
[12] La Démocratie au lycée (ESF, 1998)
[13] Patrick Rayou
منبع: مجله ی علوم انسانی فرانسه: scienceshumaines.com
مجموعه ی مقالات تحت نظارت ونسان تروژه و مارتین فورنیه
گروه گزارش /
روز یکشنبه هشتم شهریور ماه جمعی از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی ایران با خانواده علیرضا هاشمی سنجانی دبیر کل سازمان معلمان ایران که در حبس به سر می برد دیدار و گفت و گو نمودند .
در ابتدای این دیدار آقای خلیل آبادی ضمن آرزوی آزادی هر چه سریع تر آقای هاشمی به نقطه نظرات آیت الله شهید دکتر بهشتی اشاره نمود و این که انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی بوده است و شایسته نیست که یک فرهنگی اکنون در زندان باشد .
او به ذکر سوابق دبیر کل سازمان معلمان ایران در همکاری با ماهنامه تربیت اشاره نموده و گفت : ایشان در اولین شماره با من و در مورد دانش آموزان گفت و گویی انجام داد و از نظر من شخصیت محجوب ، محبوب و وارسته ای دارد .
آقای دکتر الحسینی در ادامه افزود : انجمن اسلامی ایران همواره پیگیر اخبار و وضعیت معلمان دربند می باشد .در نشست ها با مسئولان و نیز جلسات انجمن مسائل و مشکلات این همکاران مطرح می شد .
ایشان تصریح کرد : « فرهنگ » خمیرمایه و هویت همه فعالیت های دیگر در عرصه اجتماع است و منهای فرهنگ چیزی به سرانجام نمی رسد.
به نظر می رسد در همه عرصه ها تنزل داشته ایم و ریشه آن را در فرهنگ باید جست و جو کرد . امیدواریم که شاهد مدیریت عقلانیت و تدبیر در این حوزه ها باشیم تا از چاله های فرهنگی بیرون بیائیم و نوسازی فرهنگی و مدرنیته اتفاق بیفتد . بدون نوسازی فرهنگی همان گونه که بیان شد فعالیت در سایر حوزه ها به سرانجامی نمی رسد .
آقای شفیعی مطهر در ادامه ضمن بیان برخی واقعیت های تاریخی مانند جنگ 1967 اسرائیل و نیز بعضی پدیده های علمی گفت : ما پس از 37 سال به این جا رسیدیم که یک معلم با چنین ویژگی هایی در زندان باشد . انقلاب ما یک انقلاب فکری و برای آزادی اندیشه بود وگرنه مشکل اقتصادی نداشتیم . من قبل از انقلاب رئیس دبیرستان بودم . مصاحبه حضرت امام ( ره ) با لوموند را خودم در مدرسه تکثیر و پخش کردم اما کسی با من کاری نداشت .
در همه جای دنیا ، زندان جایی است که افراد غیرمال را برای مدتی در آن جا نگهداری می کنند تا شرایط ورود به جامعه را کسب کند و یا افرادی که آزادی و حقوق دیگران را نقض می کنند .
آقای راه پیما در ادامه با ذکر خاطره ای از آقای هاشمی ادامه داد : در مدرسه با ایشان همکار بودم . دکتر ظروفچیان در جلسه ای در مورد موضوعی جامعه شناسی و فلسفی سخن می گفت .در میان جمع تنها کسی که شروع به صحبت کرد و نظریات جدیدتری را مطرح نمود آقای هاشمی بود . این نشان می داد که با وجود همه مشغلات و گرفتاری ها ، هیچ گاه از مطالعه و به روزآوری دانش و اندوخته ها کم نمی گذاشت و این برای یک معلم و همکارانش مایه افتخار است .
در مدرسه دیگری نیز با ایشان همکار بودم . آقای هاشمی دانش آموزان را در گروه هایی مشخص کرده بود و آن ها در قالب موضوعات مختلف جامعه شناسی با یکدیگر مباحثه می کردند .
ایشان به دانش آموزان و حقوق آن ها اعتقاد زیادی داشت .
خانم نقی ئی در ادامه ضمن بیان این که احساس دوگانه ای نسبت به حبس ایشان دارد افزود : از یک طرف شاهد دلتنگی ها و مصایبی هستیم که برای ایشان و خانواده او اتفاق افتاده است اما از منظر دیگر می توان گفت که این فرصتی است برای کسی که توان پرداختن و پرورش جدی خود به لحاظ اندیشه را دارد .
قائم مقام سازمان معلمان تصریح نمود : تا جایی که من ایشان را می شناسم آقای هاشمی فردی است که توان سازمان دهی دارد و مهم تر از آن ذهن بازی داشته و قدرت درک مخالف را دارد .
به عنوان یک عضو سازمان معلمان ایران از تشریف فرمایی شما و اظهار همدلی تان بی نهایت سپاسگزارم .
در پایان همسر آقای هاشمی ضمن تشکر و قدردانی از محبت دوستان و همکاران گفت : در طول این مدت شاهد یک خصیصه در آقای هاشمی بوده ام و آن مظلومیت ایشان است .
خانم غریب زاده با بیان خاطراتی از فعالیت های صنفی ایشان که برخی اوقات حتی با « حس طلبکاری معلمان » روبه رو می شد تصریح نمود : او انسان تاثیرگذاری است .
در جلسه ای که خدمت آقای فانی بودیم گفتم که آن ها آقای هاشمی را نمی شناسند و گرنه چنین برخورد نمی کردند .
وزیر محترم آموزش و پرورش هم قول داده اند که پیگیری کنند .
پایان گزارش/
گروه اخبار /
تبریک ایام دهه ی فجر توسط دکتر سعید ربوشه ، مدیر اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران !
پایان پیام /
حق داشتن وکیل در قوانین داخلی و بینالمللی به رسمیت شناخته شده است. براساس بند 3 ماده 14 میثاق حقوق سیاسی و مدنی، حضور وکیل در تمام مراحل دادرسی الزامی است. این میثاق در مجمع عمومی سازمان ملل و همچنین از طرف قوه مقننه ایران به تصویب رسیده است. اصل 35 قانون اساسی کشورمان به صورت کامل به تبیین این حق اختصاص یافته است. به موجب این اصل حتی اگر شخصی به هر دلیلی توانایی انتخاب وکیل نداشته باشد باید برای او امکانات تعیین وکیل فراهم شود. در قانون عادی هم این حق مورد تاکید قرار گرفته مثلا در مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام مورخ 11 / 7 / 1370 حق مذکور، ضمانت اجرایی محکمی پیدا کرده است.
تبصره 2 این مصوبه اشعار میدارد « هرگاه به تشخیص دیوان عالی کشور محکمهای حق وکیل گرفتن را از متهم سلب نماید حکم صادره فاقد اعتبار قانونی بوده و برای بار اول موجب مجازات انتظامی درجه 3 و برای مرتبه دوم موجب انفصال از شغل قضایی است » در منابع فقهی این موضوع با تفصیل بیشتری مورد بررسی قرار گرفته است. حتی برخی از ویژگیهای وکیل شایسته ذکر شده و انتخاب اینگونه وکلا به مومنان توصیه شده است. تاکید برای داشتن وکیل از یک نگرانی معقول ناشی میشود. بدون حضور وکیل احتمال دفاع غیرموثر در فرآیند دادرسی افزایش خواهد یافت. عدم تناسب دفاع و هجوم حتی قاضی بیطرف را گاهی مجبور میکند بیگناهی را مجرم و ذیحقی را محکوم بشناسد زیرا دفاع وظیفه قاضی نیست؛ او باید بر مبنای دلایل ابرازی طرفین حکم صادر کند و نمیتواند به نمایندگی از طرفین دنبال تحصیل دلیل باشد.
معلمان حق انتخاب وکیل را مانند تمام شهروندان دیگر دارند ولی برای اعمال موضوع این حق عملا با چالشهای زیادی روبهرو هستند. دسترسی معلمان به خدمات حقوقی از دو طریق ممکن است؛ نخست مراجعه به کارشناسان حقوقی آموزش و پرورش كه البته از چند جهت محدود شده است. این محدودیتها اغلب با توجه به قانون حمايت قضايي از كاركنان دولت و پرسنل نيروهاي مسلح مصوب 29 / 7 / 1376 و آییننامه اجرایی آن اعمال میشود.اگر یک فرهنگی از خود آموزش و پرورش شکایت داشته باشد این کارشناسان حقوقی ، وکیل مدافع وزارت آموزش و پرورش خواهند بود و نه معلمان.
در امور کیفری یا حقوقی که خارج از مدرسه رخ داده است این کارشناسان وظیفه دفاع از معلمان را ندارند . وفق تبصره1 ماده واحده مذکور اگر شاکی دولت باشد کارشناسان حقوقی حق دفاع از معلمان را نخواهند داشت که در اینجا مفهوم دولت با توجه به رویه های موجود فقط ناظر به قوه مجریه نیست و شامل قوای مقننه و قضاییه هم می شود.
ازسويي استفاده از وکلا و مشاوران حقوقی هم عملا با موانع جدی روبه رو است. قانونگذاردرقانون نظام صنفی کشور مورخ 24 / 12 / 1382 و اصلاحاتی که در سال 1392 در این قانون انجام داد ؛معلمان را به دلایل نامعلوم نه مشمول اصناف عادی به شمار آورد و نه اصناف ویژه مانند سردفتران یا مهندسان .
این بی توجهی قانونگذار باعث شد معلمان از یک تشکل صنفی سراسری و کارآمد محروم شوند و در یک وضعیت بلاتکلیف قراربگیرند به همین خاطر معلمان با وجود جمعیت بیش از یک میلیون نفری قادر نیستند در قالب یک تشکل صنفی وکیل انتخاب کنند یا اقامه دعوا کنند .
روزنامه قانون
بسیاری معلمان وظیفه اصلی خود را که تعلیم زیستن و علم آموزی است را از یاد برده اند...
از سالیان پیش، شاید موضوع انشاءِ "علم بهتر است یا ثروت "را نیک به یاد داشته باشیم، موضوعی که شاید در خاطره ی خیلی ها نقش بسته باشد. فارغ از رجحان علم بر ثروت یا ثروت بر علم، و فارغ از درستی یا نادرستی این سوال، چیزی که همگان در آن اتفاق نظر داشتند این بود که نمی توان با ثروت جای خیلی چیزها را گرفت.
شاید در این ایام که به گذشته سرک می کشیم، چیزی جز خنده های گریه آور تحویل خود ندهیم و افسوس بخوریم چطور در این ایام، دست روزگار، شرایطی را رقم زد که در آن ، نه تنها با ثروت می توان علم خرید، بلکه به خاطر ثروت می توان علم را نابود کرد. شرایطی که در آن نه علم را منزلتی است و نه علم آموز را قدری...
نمی دانم از کجا باید شروع کرد، از دبستان، دبیرستان و یا ازدانشگاه که در این ایام به همه چیز می مانند جز کسب علم و سواد آموزی.
اوایل دهه ۸۰ زمانی که کنکور هنوز مهم ترین دغدغه جوانان برای رسیدن به آرزوها تلقی می شد، جزوات کمک آموزشی و کمک درسی برای دستگیری دانش آموزان در عبور از سد کنکور از طرفداران زیادی برخوردار شده بود. این پدیده شاید در آن ایام نیک و خجسته قلمداد می شد اما به عقیده نگارنده، به مرور زمان تبدیل به بلای جان علم آموزی در ایران شد. در این ایام از دانش آموزان ابتدایی گرفته تا دانش آموزان کنکوری، بدون این ابزار کمک آموزشی، نه تنها نمی توانند درس بخوانند، بلکه بدتر از همه نمی توانند فکر کنند.
کانت در مقاله "روشن نگري چيست" اشاره مي کند تمام روشن نگري خودانديشيدن است؛ و می گوید« تا کتابي هست که برايم اسباب فهم است، تا کشيش غمگساري هست که در حکم وجدان من است و تا پزشکي هست که مي گويد چه بايد بخورم و چه نبايد بخورم و ... ديگر چرا خود را به زحمت اندازم اگر پول اش فراهم باشد مرا چه نيازي به انديشيدن است؟»[۱]
ايراد اساسي شیوه آموزشِ کنونی، آموختن خود نينديشيدن است. ما براي گذراندن دروس و عبور از سد امتحانات و مهم تر از همه، کنکور، انواع نظرها، سخن ها، فرمول ها و راه هاي ميانبر را مي آموزيم و ذهن خود را انباشته از انواع داده ها مي کنيم تا بتوانيم در سر جلسه آزمون به کمک آنها جواب پرسش ها را بيابيم.
ولي آيا انديشيدن درباره اين حکم ها، سخن ها، را آموخته ايم؟ آيا از نظري خاص (هرچند ساده و ابتدايي و حتي اشتباه) جز صورت آن چيزي را آموخته ايم؟ این شیوه آموزش، خودانديشيدن را از ما گرفته است. تا موقعي که نياز به فهميدن اين معلومات نيست، تا زماني که کتاب هاي کمک آموزشي و کلاس هاي کمک آموزشي وجود دارد چه نيازي به خودانديشيدن است؟ ما که انديشيدن را نياموخته ايم چگونه مي توانيم انديشه هاي جديد و تاثيرگذار خلق نماييم؟ چطور می توانیم درباره خود و زندگی خود بیاندیشیم؟ چگونه مي توانيم جامعه خود و جامعه بشري را گامي پيشتر بريم؟ به گفته مارتین هایدگر، اندیشه برانگیزترین امر در این زمانه اندیشه برانگیز، این است که ما هنوز فکر نمی کنیم[۲]. و بدتر اینکه تلاشی هم برای یاد گیریِ فکر کردن در مورد فرزندان خود نمی کنیم.
سيستمِ آموزشِ به غايت بيماري که شامل دروسي است که در نهايت موفق به اخذ ديپلمي مي شويم که معلوم نيست به چه کارمي آيد. در اين پادگان (سيستم ) به جاي اخلاق مندي، وظيفه شناسي، وطن دوستي، و بشردوستي، بي مسوليتي، بي خيالي، بي اخلاقي و فراري بودن را مي آموزيم و به جاي همکاري و کمک، دشمني و حسادت، به جاي راستي، تقلب، به جاي فکر کردن و انديشيدن به زندگي، تنها نگران امتحان و کنکور بودن را و به جاي کوشش و تلاش، راه هاي ميان بر و به جاي آموختن راه ها و نيازهاي جامعه، چشم هم چشمي ياد مي گيريم و به جاي شناختن علايق مان، سرخوردگی و خود را به قضا وقدر سپردن و به جاي استقلال يافتن و خودانديشي وابستگي به ديگران و قيمطالب را مي آموزيم.
به گفته مولانا:
صد هزاران فصل داند از علوم
جان خود را می نداند آن ظلوم
داند او خاصیت هر جوهری
در بیان جوهر خود چون خری
در گشاد عقدهها گشتی تو پیر
عقده چند دگر بگشاده گیر
عقده یی :ان بر گلوی توست سخت
که بدانی که خسی یا نیک بخت
جان جمله علم ها اینست این
که بدانم من کیم در یوم دین
قیمت هر کاله می دانی که چیست
قیمت خود را ندانی احمقیست[۳]
پايه ي هر جامعه اي آموزش و پرورش آن جامعه است ؛ چرا که نسل آينده ساز اين مملکت در اين ناحيه آموزش مي بينند و در اين مکان است که با زندگي در جامعه آشنا مي گردند ، و از اينجاست که توانايي هاي خود و دردهاي جامعه را مي توانند درک کنند و می توانند جامعه اي بهتر و مترقي تر پایه گذاری کنند. در این دورانی که دریچههای تکنولوژی بر روی مردم گشوده شده، و فرزندان این مرز و بوم را از کودکی مورد آماج خود قرار داده، شاید به جز خانواده تنها ملجا مهار و کنترل و آموزشِ زیستن، بر عهده سیستم آموزش باشد. اما دریغ و افسوس سیستمِ متغیر آموزش و پرورش کشور که هر از چند گاهی بر سبیل عادت تغییری را ایجاد می کند خود نیاز به درمان دارد و در این راستا، وظیفه اصلی خود را از یاد برده است.
بسیاری معلمان وظیفه اصلی خود را که تعلیم زیستن و علم آموزی است را از یاد برده اند. به کلاس رفتن، شاگرد پروردن، دست شاگردان را گرفتن و بالا آوردن، نقاط ضعف و قوت شان را به آنها نشان دادن و مخاطب را از سطح تماشاگری به بازیگری رساندن، وظیفه ای بس مهم است. در این اوضاع پر آشوب کنونی، شاید هر کس که دانش آموزی در منزل داشته باشد، اگر تا به امروز، زیر بار مایحتاج زندگی روزمره کمر خم کرده بود تا فرزندان تحصیل کنند، امروز در کمال ناباوری مشاهده می کنند چطور فرزندان شان در چنبره زرق و برق، نه تنها علمی نمی آموزند، بلکه در سایه این ابزار، علم آموزی و فکر کردن را هم از دست دادند و علم آموزی در تهیه انواع و اقسام کتبی خلاصه شده است که کمر خمیده خانوادهها را دوتا می کند. اگر یکی از مظاهر تکنولوژی را تولید نیاز اضافه ای بدانیم که انسان را مجبور می کند برای رسیدن به این نیاز، و تهیه آن، تن به هر کاری بدهد، متاسفانه این پدیده شوم در آموزش و پرورش و تحصیل فرزندان این مرز و بوم ریشه دوانده و نیازهای اضافه ای تولید شده که اصل علم آموزی را به دست فراموشی سپرده است.
با این وجود مردم ایران، تمام این ناملایماتی را به جان خریدند تا فرزندان شان به دانشگاه بروند و از این رهگذر به آرامش و مدینه فاضله برسند. دریغ که این بار هم نه تنها مدینه فاضلهای در کار نبود، که بیشتر به ویرانهای می ماند...
دانشگاه مسئولیت سنگینی در قبال مردم دارد و مسئولیت سنگین تری در قبال درد و رنجی که برای مردم و فرزندان شان، زمانی که رسالت خود را فراموش می کند. این کوتاهی آنها اکنون شیرینی مدارج دانشگاهی را نه تنها نابود کرد بلکه مانع از هرگونه استفاده از آن گردیده است.
استاد و معلم بودن شاید یکی از سختترین کار و بارهای دنیا باشد که بر دوش کسی غیر از پدر و مادر قرار دارد زیرا تمام زندگی و آینده دانشجو در دستان آنهاست و تاثیر به سزایی در آینده اخلاقی و علمی دانشجو می توانند داشته باشند. تاثیری آن چنان عمیق که معبر و مسیر آینده ی دانشجویان از آن می گذرد. در این چند سالی که ثروت اندوزی جز دغدغههای مردم شده و هر روز از تریبونهای عمومی شاهد اختلاسهای بزرگی هستیم و بیاخلاقی به اوج خود رسیده است، امید بود مراکز علمی، مصون باشند و اساتید تحصیل کرده از وسوسه این مقوله در جامعه بر حذر باشند ، اما افسوس که دانشگاه هم از این هجوم ثروت اندوزی و بیاخلاقی در امان نبود و استاد بیشتر به شخصیت پروفسور در نمایشنامه "درس" اوژن یونسکو[۴] تبدیل شد که این بار به جای جان دانش آموز، روح او را از پا در می آورد. در این محیط و با کوبیدن طبل صنعتی کردن دانشگاه، فارغ از علم به اینکه این نزدیکی نه به معنی ورود تمام قد صنعت در دانشگاه است و نه ورود تمام قد اساتید به صنعت است و این نزدیک شدن بیشتر برای دانشجویان نیک و مبارک است و آنها را در راه به خدمت گرفتن تخصص در جامعه یاری می کند نه اساتید را صاحب کرسی و کار، بعضی اساتید، اخلاق را فدا کردند و به بهانه نزدیکی دانشگاه و صنعت، علم و اخلاقِ استادی را در پیشگاه صنعت قربانی کردند و تاج غرور بر سر گذاردند که وارد صنعت شدند دریغ از این که از درِ اخلاق خارج شدند و تمام بار استادی را بر دوش دانشجویان گذاشتند و فقط افتخار و بهره استادی را گرفتند.
حتی اگر از منظر اساتید و معلمین به شرایط نگاه کنیم و اوضاع و احوال موجود را جهت توجیه کوتاهی های خود به کار بریم، باید گفت علی رغم تمامی کاستی و کژی های موجود که سبب شده معلمین و اساتید به آنچه شایسته و بایسته مقام و منزلت شان است نرسند، اما این توجیه ره به مقصود نخواهد برد و در پاسخ باید گفت شاید در هر منصب و مقامی بتوان از رسالت انتظار تجارت داشت، اما در این وادی مقدس ، نمی توان و نباید رسالت را با تجارت خلط کرد.
در این شرایط موجود که هیچ چیز در جای اصلی قرار ندارد، معلم و استاد باید به عنوان راهنما و راهبر دانش آموزان کمینه به آنها کمک کنند زیرا به تعبیر غم انگیز ژاک مارتین "جوانان روزگار ما در عین خوبی شان بر فراز هیچ ایستاده اند" و در این شرایط باید از آنها دستگیری کرد نه اینکه رسالت خود را فدای شرایط کنند.
در واقع معلم و استاد بودن مگر جز این است؟
شاید بر من خرده بگیرند که در این راستا کمی تند زبانی کردم و همه را به یک چشم دیدم و به یک چوب راندم. اما با علم به اینکه قاعده اینست که هنوز هم معلمان و اساتید بسیاری، صادقانه در راه علم تلاش کردند و می کنند تا در این راه مصباح جان شان را به زینت عشق به علم برافروزد و در این راه تاجی از کرمنا بر سر کنند و مطالب مذکور در مورد استثنائات است، اما در این مسیر، استثنا بودن هم مایه ی تاسف و نگرانی می باشد و اقلیت بودن در اینجا جایی برای چشم پوشی باز نمی گذارد. هر چند موارد بسیاری وجود دارد که زندگی و آینده دانشجویان در دستان اساتید تبدیل به کالایی شده که با هر چیز به نفع استاد معامله و معاوضه می گردد. و طالب راه علم، خسته از علم و علم آموزی میشود.
کوتاه سخن اینکه ، ما امروزه به جد نیاز مبرم به محیط آموزشیِ اخلاقی یا به تعبیر استاد ملکیان نیاز به دانشگاه معنوی[۵] داریم. به هر روی، این وجیزه در حکم تلنگری است که باید با تدبیر و آینده نگری و اخلاق مداری و انسان گرایی با آن مقابله شود. این مقال را با شعری از مولانا به پایان می برم:
عقل دو عقلست اول مکسبی
که در آموزی چو در مکتب صبی
از کتاب و اوستاد و فکر و ذکر
از معانی وز علوم خوب و بکر
عقل تو افزون شود بر دیگران
لیک تو باشی ز حفظ آن گران
عقل دیگر بخشش یزدان بود
چشمه ی آن در میان جان بود
چون ز سینه آب دانش جوش کرد
نه شود گنده نه دیرینه نه زرد
عقل تحصیلی مثال جویها
کان رود در خانهای از کویها
راه آبش بسته شد شد بینوا
از درون خویشتن جو چشمه را
(مثنوی معنوی – دفتر چهارم)[۶]
-----------------------------------
[۱] روشن نگري چيست؟ نظریه ها و تعریف ها، ارهارد بار، ترجمه سيروس آرين پور، انتشارات آگاه
[۲] معنای تفکر چیست؟ مارتین هایدگر - ترجمه فرهاد سلمانیان – نشر مرکز - ۱۳۸۵
مثنوی معنوی – تصحیح و پیشگفتار عبدالکریم سروش – انتشارات علمی فرهنگی - ۱۳۸۵ [۳]
[۴] درس و آوازه خوان طاس – اوژن یونسکو ترجمه داریوش مهرجویی – انتشارات هرمس ۱۳۹۱
[۵] راهی به رهایی ، " تاملاتی چند در باب امکان و ضروری شدن دانشگاه" – مصطفی ملکیان – نگاه معاصر ۱۳۹۰
[۶] مثنوی معنوی – تصحیح و پیشگفتار عبدالکریم سروش – انتشارات علمی فرهنگی - 1385
هنوز هم پس از گذشت 25 سال از جنگ تحمیلی می بینیم جوانهایمان را از زیر خاک های عراق و ایران به آغوش ملت شهید پرور می آورند .
هنوز هم آثار جنگ از دیوارهای استان های جنوبی کشورمان پاک نشده اما ملت ما با این همه مصیبت های وارد شده از کشور عراق ، عقده و یا کینه ای از مردم و حتی دولت آن آن به دل نگرفته اند و با آن دل های پاک و مهربان در تمام مصیبت های وارد شده پس از رژیم بعث عراق با ملت عراق همدردی نموده و از هیچ گونه کمکی دریغ نمی کنند.
حتی باز می بینیم دولت چگونه در صحنه های مختلف به حمایت های سیاسی ، نظامی و مالی می پردازد که البته در چارچوب منافع ملی و مصالح نظام قابل قبول است .
با همه این اوصاف ، مشاهده برخی صحنه ها و نیز رویدادها انسان را به فکر و تامل وا می دارد و این که چرا وضعیت و یا واقعیت ها برخی اوقات دست خوش تحریف و یا باژگونگی قرار می گیرد .
زمانی برای عزاداری و زیارت در ایام اربعین سال 93 به این کشور مسافرت نمودم و به طور اتفاقی به کتاب جغرافی دانش آموزان ابتدایی عراقی برخورد کردم .
از روی علاقه و کنجکاوانه به بررسی کتاب مربوطه پرداختم . ناگهان با واژه ای برخورد نمودم که تاکنون محل منازعات بسیاری بوده است .
متاسفانه در این کتاب نام « خلیج فارس » با اسم جعلی خلیج عرب جایگزین شده بود . به فکر فرو رفتم که چگونه مسئولین کشور عراق در مقابل این همه محبت و گذشت ملت ایران حتی به حمایت از یک کلمه ایرانی الاصل نمی پردازند و فرزندان خود را به این اسم جعلی آشنا می سازند ؟!
این مسائل ممکن است ساده و یا سطحی به نظر برسند اما مهم این است که نگرش و دیدگاه دانش آموزان در مدرسه ساخته و پرداخته می شود .
مطالعه تاریخ و مباحث آن در دانش آموزان و کودکان موجب شکل گیری افکار و تصویرهای ذهنی می شود که البته در قضاوت و حتی کنش های آتی آنان نسبت به دیگر کشورها و از جمله ایران نقش اساسی و راهبردی ایفا خواهد نمود و صد البته مطالبی که در این سنین آموخته می شوند به راحتی فراموش نمی شوند !
شایسته است که مسئولان و دست اندرکاران با رصد کردن این مسائل و حتی تذکر به مسئولان این کشور دوست زمینه تعاملات فرهنگی را بیش از پیش فراهم سازند .
بایدکاری شود که در مدرسه دانش آموزان با واقعیت های تاریخی آشنا شوند و تحریف و قلب واقعیت به حداقل برسد .
نباید فراموش کرد که" تاریخ معلم انسان هاست ".
پس آن را جدی بگیریم !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
رحیم عبادی معاون وزیر آموزش و پرورش دولت اصلاحات در ارزیابی عملکرد 2 ساله وزارت آموزش و پرورش اظهار داشت: ظرفیتهای ایجاد شده پس از استقرار دولت روحانی این امکان را برای آموزش و پرورش فراهم آورده بود که بتواند؛ قدمهای اساسی برای بهبود مدیریت و بهبود برنامههای آموزشی و پرورشی و در نهایت بهبود اقتصاد آموزش و پرورش و مسائل رفاهی و معیشتی فرهنگیان بردارد، اما به نظر میآید؛ ضعف در مدیریت و برخورد انفعالی در آموزش و پرورش نسبت به چالشها و مسایل پیشآمده آموزش و پرورش را از حرکت رو به جلوی دولت بازداشته است.
وی با بیان اینکه عموما مدیریت آموزش و پرورش درگیر مسایل جاری اجرایی و اداری شده است، خاطرنشان کرد: این موضوع موجب شده، آموزش و پرورش در بسیاری از زمینهها همچون حوزههای آموزشی-پرورشی، محتوایی، پژوهشی و رفاهی نه تنها تحولی را آغاز نکرده، بلکه بخشی از این حوزهها سیاستهای گذشته را دنبال میکند؛ به طور مثال به نظر میآید؛ در بخشهای رفاهی، پرورشی و لایههای میانی هنوز رویکردهای دولت قبل دنبال میشود.
معاون وزیر آموزش و پرورش در دولت اصلاحات اضافه کرد: علیرغم اینکه روحانی به مناسبتهای مختلف در دیدار با مسئولان آموزش و پرورش تاکید بر رویکردهای تحولی داشته، اما به نظر میآید؛ بسیاری از توصیههای روحانی در حد توصیه مانده و باعث شده است، آموزش و پرورش از مسیر حرکت رو به جلوی دولت در بسیاری از زمینهها باز بماند.
وی به تاکیدات و توصیههای روحانی به وزارت آموزش و پرورش اشاره کرد و گفت: از جمله تاکیدات روحانی توجه به قانون و قانونمداری و حتی آموزش در سطح دانشآموزان و معلمان در قالب بحث حقوق و تکالیف، به رسمیت شناختن اعتراضات معلمان و دانشآموزان، ترویج فرهنگ گفتوگو، تعامل و ایجاد زنگ گفتوگو، پرهیز از ایجاد فضای امنیتی، توجه به امنیت جسمی و روانی معلمان و دانشآموزان، حرکت در چارچوب قانون اساسی بوده است.
عبادی ادامه داد: به نظر میآید؛ بعد از 2 سال در این زمینهها ضعیف عمل کردیم؛ به طوری که در مسایل محتوایی، تحول قابل ملموسی را شاهد نبودهایم. در حوزه مسایل معیشتی و اقتصاد آموزش و پرورش میشد، اقدامات موثرتری انجام شود، اما هنوز آموزش و پرورش گرفتار تامین نیازهای ابتدایی معلمان است و به نظر میآید، صندوق ذخیره فرهنگیان میتواند بیشتر کمک کند که البته بیشتر تبدیل به یک حیاط خلوتی برای بخشی از مدیران آموزش و پرورش شده بود که امیدواریم در دولت فعلی شاهد توقف این روند باشیم.
معاون آموزش و پرورش در دولت اصلاحات ادامه داد: هنوز برخی نهادهای خارج از آموزش و پرورش فکر میکنند که این دستگاه، بخش سیاسی و عقیدتی نظام است و بر این نظر هستند با مهندسی فرهنگی، ماموریت و انتظارات از آموزش و پرورش را به عنوان یک نهاد عقیدتی محدود کنند. غافل از اینکه این وزارتخانه یک نهاد تخصصی و حرفهای مشابه سایر نهادهای تخصصی کشور است و ماموریت و وظایف آن در چارچوب قانون و اهداف مصوب مجلس و قانون اساسی است.
وی ادامه داد: بنابرین نتیجه این شده که برنامههای تربیتی و آموزشی و پرورشی عموما عرضه محور، دستوری و از بالا به پایین باشد و کارشناسان و معلمان که سرمایه اصلی هستند؛ در این فرهنگ نقشی نداشته باشند و تنها مجری هستند؛ در حال حاضر ، نقشه راه آموزش و پرورش توسط دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب میشود و حتی شورای عالی آموزش و پرورش که عالیترین نهاد تخصصی و مسئول در این حوزه است در این خصوص کمترین اختیار را دارد.
معاون آموزش و پرورش در دولت اصلاحات تصریح کرد: آموزش و پرورش عموما متاثر از انتظارات نهادهای بیرون است و به دلیل عدم رویکرد تحولی بیشتر به یک نهاد اداری و نهاد سازمانی تبدیل شده، غافل از اینکه کارکرد آموزش و پرورش، امروزه یک کارکرد اجتماعی و یک فصل مشترک دولت و ملت است و میتواند امید و نشاط را در میان خانوادهها، دانشآموزان و فرهنگیان ایجاد کند.
عبادی با بیان اینکه کارنامه وزارت آموزش و پرورش طی دو سال اخیر در بخش تدبیر نمره قبولی دارد، اما در بخش امید نمره قابل قبولی را نمیتوان به این وزارتخانه داد، گفت: فکر میکنم؛ آموزش و پرورش در بخش تدبیر با تصمیمات کارشناسانه و پرهیز از رفتارهای هیجانی و تصمیمات مقطعی، سعی کرده آرامشی را به بدنه آموزش و پرورش برگرداند، اما این تنها نیاز این وزارتخانه پرجمعیت نیست و قطعا نیازمند نشاط، شادابی، تحرک و پویایی است و در این بخش باید اقدامات لازم صورت گیرد.
ایلنا
گروه اخبار /
مطابق اعلام قبلی کانون تربیت اسلامی فرهنگیان ( این جا ) ، انتخابات این تشکل روز پنج شنبه 5 شهریور در مجتمع شهدای 7تیر سرچشمه تهران برگزار و اعضای زیر به عنوان هیات رئیسه این تشکل انتخاب شدند .
اعضای اصلی عبارتند از :
1. محمود فرشیدی
2. حجه الاسلام دكترذوعلم
3. پیش نمازی
4. خانم دكتر افتخاری
5. خانم حشمتیان
6. دكتر نقوی حسینی
7. كوچكی نژاد
8. تقی آبادی
9. اسدی گرمارودی
10. دكتر احمدی
11. یزدی خواه
12. براتی
13. هاشمی نكو
14. دكتر عسگری
اعضای علی البدل :
1. نژاد حسین
2. میرزاپور
3.خانم وثوقی
4. فاضلی
5. فیروز رضایی
پایان پیام /
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
ثبت نام دانشآموزاني كه تحت عنوان اتباع بيگانه در كشور زندگي ميكنند تا هفته گذشته به اتمام رسيد. با عنايت ويژهاي كه مقام معظم رهبري به اين افراد داشت امسال همه آن دانشآموزاني كه مايل به ثبت نام بودند، در مدارس ثبت نام شدند. در شهر تهران هفت پايگاه در نقاط مختلف شهر براي ثبت نام اين دانشآموزان آماده شده بود كه نه تنها دانشآموزان افغان بلكه كليه اتباع بيگانه در اين پايگاهها حاضر شدند تا فرزندان شان را ثبت نام كنند. تحصيل اتباع بيگانه و به ويژه دانشآموزان افغاني كه سابقه حضور ديرينه در اين مرز و بوم دارند از امسال به شكل جدي مورد توجه قرار گرفت.
پس از آن که در ششم بهمنماه 1387 مجلس شورای اسلامی این قانون را تصویب و در 31 مرداد 88 از سوی مجمع تشخیص مصلحت نظام با الحاق یک تبصره ذیل ماده 10، موافق با مصلحت نظام تشخیص داده شد، از سوی دولت دهم مسکوت گذاشته شده بود.
سرانجام در جلسه هیات دولت روز چهارشنبه، کمیسیون فرهنگی دولت گزارشی در خصوص «آییننامه اجرایی قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات» ارایه کرد. با تصویب این آییننامه، اجرای قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات پس از گذشت ۵ سال بعد از ابلاغ قانون به دولت در ۱۳۸۸ آغاز میشود.
هیات وزیران به دنبال بند ۱۱ منشور اخلاقی دولت تدبیر و امید و پیرو تاکیدات منشور حقوق شهروندی و با هدف شفافسازی فضای فعالیتهای دولتی و عمومی، پاسخگو ساختن دولت و نهادهای عمومی، فراهم نمودن زمینههای انتخاب آگاهانه، ایجاد بستر نظارت عمومی و کشف و مقابله با فساد و واسطهگری و کاهش رفت و آمدهای غیرضرور، موسسات خصوصی و عمومی مشمول قانون و آییننامه را موظف کرده است ذخایر اطلاعاتی خود را از سال اول ابلاغ مصوبه به تدریج طی سه سال به صورت رقومی تبدیل و در دسترس کاربران قرار دهند.
این موسسات موظف شدهاند امکان ارتباطی امن برای انجام رویههای اداری برقرار کنند تا کاربران بتوانند با استفاده از ابزارهای دسترسی و ارتباطی نظیر تلفن و رایانه، با موسسه مربوط ارتباط برقرار کنند و انجام این قبیل امور نمیتواند منوط به مراجعه حضوری شهروندان شود.
براساس این آییننامه، موسسات مشمول باید حداقل ۱۶ گروه از اطلاعات اعلام شده را در درگاه دستگاه خود طراحی و درج کنند و امکان دسترسی بر خط ۲۴ ساعته را برای مراجعان فراهم کنند.
این موضوع وعده دولت یازدهم در انتخابات ریاست جمهوری بوده که محقق شده است .
متن این قانون به شرح زیر است
بند اول - تعاریف:
ماده 1- در این قانون اصطلاحات زیر در معانی مشروح مربوط به کار میرود:
الف- اطلاعات: هر نوع داده که دراسناد مندرج باشد یا به صورت نرمافزاری ذخیره گردیده و یا با هر وسیله دیگری ضبط شده باشد.
ب- اطلاعات شخصی: اطلاعات فردی نظیر نام و نام خانوادگی: نشانیهای محل سکونت و محل کار، وضعیت زندگی خانوادگی عادتهای فردی، ناراحتیهای جمعی، شماره حساب بانکی و رمز عبور است.
ج- اطلاعات عمومی: اطلاعات غیرشخصی نظیر ضوابط و آییننامهها، آمار و ارقام ملی و رسمی، اسناد و مکاتبات اداری که از مصادیق مستثنیات فصل چهارم این قانون نباشد.
د- موسسات عمومی، سازمانها و نهادهای وابسته به حکومت به معنای عام کلمه شامل تمام ارکان و اجزای آن که در مجموعه قوانین جمهوری اسلامی ایران آمده است:
ه- موسسات خصوصی: از نظر این قانون، موسسه خصوصی شامل هر موسسه انتفاعی و غیرانتفاعی به استثناء موسسات عمومی است.
بند دوم - آزادی اطلاعات:
ماده 2- هر شخص ایرانی حق دسترسی به اطلاعات عمومی را دارد، مگر آنکه قانون منع کرده باشد. استفاه از اطلاعات عمومی یا انتشار آنها تابع قوانین و مقررات مربوط خواهد بود.
ماده 3- هر شخصی حق دارد از انتشار یا پخش اطلاعاتی که به وسیله او تهیه شده ولی در جریان آمادهسازی آن برای انتشار تغییر یافته است، جلوگیری کند، مشروط به آن که اطلاعات مزبور به سفارش دیگری تهیه نشده باشد که در این صورت تابع قرارداد بین آنها خواهد بود.
ماده 4- اجبار تهیهکنندگان و اشاعهدهندگان به افشاء منابع اطلاعات خود ممنوع است مگر به حکم مقام صالح قضایی و البته این امر نافی مسوولیت تهیهکنندگان و اشاعهدهندگان اطلاعات نمیباشد.
بند سوم - حق دسترسی به اطلاعات:
ماده 5- موسسات عمومی مکلفند اطلاعات موضوع این قانون را در حداقل زمان ممکن و بدون تبعیض در دسترس مردم قرار دهند.
تبصره- اطلاعاتی که متضمن حق و تکلیف برای مردم است باید علاوه بر موارد قانونی موجود از طریق انتشار و اعلان عمومی و رسانههای همگانی به آگاهی مردم برسد.
فصل دوم - آیین دسترسی به اطلاعات
بند اول - درخواست دسترسی به اطلاعات و مهلت پاسخگویی به آن
ماده 6- درخواست دسترسی به اطلاعات شخصی تنها از اشخاص حقیقی که اطلاعات به آنها مربوط میگردد یا نماینده قانونی آنان پذیرفته میشود.
ماده 7- موسسه عمومی نمیتواند از متقاضی دسترسی به اطلاعات هیچگونه دلیل یا توجیهی جهت تقاضایش مطالبه کند.
ماده 8- موسسه عمومی یا خصوصی باید به درخواست دسترسی به اطلاعات در سریعترین زمان ممکن پاسخ دهد و در هر صورت زمان پاسخ نمیتواند حداکثر بیش از 10 روز از زمان دریافت درخواست باشد. آییننامه اجرایی این ماده ظرف مدت شش ماه از تاریخ تصویب این قانون بنا به پیشنهاد کمیسیون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات، به تصویب هیات وزیران میرسد.
بند دوم - نحوه پاسخ به درخواستها:
ماده 9- پاسخی که توسط موسسات خصوصی به درخواستهای دسترسی به اطلاعات داده میشود باید به صورت کتبی یا الکترونیکی باشد.
فصل سوم - ترویج شفافیت
بند اول - تکلیف به انتشار
ماده 10- هریک از موسسات عمومی باید جز در مواردی که اطلاعات دارای طبقهبندی میباشد، در راستای نفع عمومی و حقوق شهروندی دستکم بهطور سالانه اطلاعات عمومی شامل عملکرد و ترازنامه (بیلان) خود را با استفاده از امکانات رایانهای و حتیالامکان در یک کتاب راهنما که از جمله میتواند شامل موارد زیر باشد منتشر سازد و در صورت درخواست شهروند با اخذ هزینه تحویل دهد:
الف- اهداف، وظایف، سیاستها و خط مشیها و ساختار.
ب- روشها و مراحل اتمام خدماتی که مستقیما به اعضای جامعه ارائه میدهد.
ج- سازوکارهای شکایت شهروندان از تصمیمات یا اقدامات آن موسسه.
د- انواع و اشکال اطلاعاتی که در آن موسسه نگهداری میشود و آیین دسترسی به آنها
ه- اختیارات و وظایف ماموران ارشد خود.
و- تمام سازوکارها یا آیینهایی که به وسیله آنها اشخاص حقیقی و حقوقی و سازمانهای غیردولتی میتوانند در اجرای اختیارات آن واحد مشارکت داشته یا به نحو دیگری موثر واقع شوند.
تبصره- حکم این ماده در مورد دستگاههایی که زیر نظر مستقیم مقام معظم رهبری است، منوط به عدم مخالفت معظمله میباشد.
ماده 11- مصوبه و تصمیمی که موجد حق یا تکلیف عمومی است قابل طبقهبندی به عنوان اسرار دولتی نمیباشد و انتشار آنها الزامی خواهد بود.
بند دوم - گزارش واحد اطلاعرسانی به کمیسیون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات
ماده 12- موسسات عمومی موظفند از طریق واحد اطلاعرسانی سالانه گزارشی درباره فعالیتهای آن موسسه در اجرای این قانون به کمیسیون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات ارائه دهند.
فصل چهارم - استثنائات دسترسی به اطلاعات
بنداول - اسرار دولتی
ماده 13- در صورتی که درخواست متقاضی به اسناد و اطلاعات طبقهبندی شده (اسرار دولتی) مربوط باشد، موسسات عمومی باید از در اختیار قرار دادن آنها امتناع کنند. دسترسی به اطلاعات طبقهبندی شده تابع قوانین و مقررات خاص خود خواهد بود.
بند دوم - حمایت از حریم خصوصی:
ماده 14- چنان چه اطلاعات درخواست شده مربوط به حریم خصوصی اشخاص باشد و یا در زمره اطلاعاتی باشد که با نقض احکام مربوط به حریم خصوصی تحصیل شده است، درخواست دسترسی باید رد شود.
ماده 15- موسسات مشمول این قانون در صورتی که پذیرش درخواست متقاضی متضمن افشای غیرقانونی اطلاعات شخصی درباره یک شخص حقیقی ثابت باشد باید از در اختیار قرار دادن اطلاعات درخواست شده خودداری کنند، مگر آن که:
الف- شخص ثالث به نحو صریح و مکتوب به افشای اطلاعات راجع به خود رضایت داده باشد.
ب- شخص متقاضی، ولی یا قیّم یا وکیل شخص ثالث، در حدود اختیارات خود باشد.
ج- متقاضی یکی از موسسات عمومی باشد و اطلاعات درخواست شده در چارچوب قانون مستقیما به وظایف آن به عنوان یک موسسه عمومی مرتبط باشد.
بند سوم - حمایت از سلامتی و اطلاعات تجاری:
ماده 16- در صورتی که برای موسسات مشمول این قانون با مستندات قانونی محرز باشد که در اختیار قرار دادن اطلاعات درخواست شده، جان یا سلامت افراد را به مخاطره میاندازد یا متضمن ورود خسارت مالی یا تجاری برای آنها باشد، باید از در اختیار قرار دادن اطلاعات امتناع کنند.
بند چهارم - سایر موارد:
ماده 17- موسسات مشمول این قانون مکلفند در مواردی که ارائه اطلاعات درخواست شده به امور زیر لطمه وارد مینماید از دادن آنها خودداری کنند.
الف- امنیت و آسایش عمومی.
ب- پیشگیری از جرائم یا کشف آنها بازداشت یا تعقیب مجرمان.
ج- ممیزی مالیات یا عوارض قانونی یا وصول آنها.
د- اعمال نظارت بر مهاجرت به کشور.
تبصره 1- موضوع مواد (13) الی (17) شامل اطلاعات راجع به وجود یا بروز خطرات زیستمحیطی و تهدید سلامت عمومی نمیگردد.
تبصره 2- موضوع مواد (15) و (16) شامل اطلاعاتی که موجب هتک عرض و حیثیت افراد یا مغایر عفت عمومی و یا اشاعه فحشاء میشود، نمیگردد.
فصل پنجم - کمیسیون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات
بند اول - تشکیل کمیسیون:
ماده 18- به منظور حمایت از آزادی اطلاعات و دسترسی همگانی به اطلاعات موجود در موسسات عمومی و موسسات خصوصی که خدمات عمومی ارائه میدهند، تدوین برنامههای اجرایی لازم در عرصه اطلاعرسانی، نظارت کلی بر حسن اجرا، رفع اختلاف در چگونگی ارائه اطلاعات موضوع این قانون از طریق ایجاد وحدت رویه، فرهنگ سازی، ارشاد و ارائه نظرات مشورتی، کمیسیون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات به دستور رییسجمهور با ترکیب زیر تشکیل میشود:
الف- وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی (رییس کمیسیون).
ب- وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات یا معاون ذیربط.
ج- وززیر اطلاعات یا معاون ذیربط.
د- وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح یا معاون ذیربط.
ه- رییس سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور یا معاون ذیربط.
و- رییس دیوان عدالت اداری.
ر- رییس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی.
ج- دبیر شورای عالی فناوری اطلاعات کشور.
تبصره 1- دبیرخانه کمیسیون یاد شده در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل میگردد. نحوه تشکیل جلسات و اداره آن و وظایف دبیرخانه به پیشنهاد کمیسیون مذکور به تصویب هیات وزیران خواهد رسید.
تبصره 2- مصوبات کمیسیون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات پس از تایید رییسجمهور لازمالاجرا خواهد بود.
ماده 19- موسسات ذیربط ملزم به همکاری با کمیسیون میباشند.
بند دوم - گزارش کمیسیون:
ماده 20- کمیسیون باید هر ساله گزارشی درباره رعایت این قانون در موسسات مشمول این قانون و فعالیتهای خود را به مجلس شورای اسلامی و رییسجمهور تقدیم کند.
فصل ششم - مسوولیتهای مدنی و کیفری
ماده 21- هر شخصی اعم از حقیقی یا حقوقی که در نتیجه انتشار اطلاعات غیرواقعی درباره او به منافع مادی و معنوی وی صدمه وارد شده است حق دارد تا اطلاعات مذکور را تکذیب کند یا توضیحاتی درباره آنها ارائه دهد و مطابق با قواعد عمومی مسوولیت مدنی جبران خسارتهای وارد شده را مطالبه نماید.
تبصره- در صورت انتشار اطلاعات واقعی برخلاف مفاد این قانون، اشخاص حقیقی و حقوقی حق دارند که مطابق قواعد عمومی مسوولیتهای مدنی، جبران خسارت های وارد شده را مطالبه نمایند.
ماده 22- ارتکاب عمدی اعمال زیر جرم میباشد و مرتکب به پرداخت جزای نقدی از 300هزار (300.000) ریال تا یکصد میلیون (100.000.000) ریال با توجه به میزان تاثیر، دفعات ارتکاب جرم و وضعیت وی محکوم خواهد شد:
الف- ممانعت از دسترسی به اطلاعات برخلاف مقررات این قانون.
ب- هر فعل یا ترک فعلی که مانع انجام وظیفه کمیسیون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات یا وظیفه اطلاعرسانی موسسات عمومی برخلاف مقررات این قانون شود.
ج- امحاء جزیی یا کلی اطلاعات بدون داشتن اختیار قانونی.
د- عدم رعایت مقررات این قانون درخصوص مهلتهای مقرر.
چنانچه هریک از جرایم یاد شده در قوانین دیگر مستلزم مجازات بیشتری باشد، همان مجازات اعمال میشود.
ماده 23- آییننامه اجرایی این قانون حداکثر ظرف سه ماه از تاریخ تصویب، توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با همکاری دستگاههای ذیربط تهیه و به تصویب هیات وزیران خواهد رسید.
قانون فوق مشتمل بر 23 ماده و هفت تبصره، در جلسه علنی روز یکشنبه مورخ ششم بهمنماه 1387 مجلس شورای اسلامی تصویب و در تاریخ 31 / 5 / 1388 از سوی مجمع تشخیص مصلحت نظام با الحاق یک تبصره ذیل ماده (10) موافق با مصلحت نظام تشخیص داده شد.
رئيس مجلس شوراي اسلامي ـ علي لاريجاني