روزهای غریبی است.طولانی مثل روزهای دیر غروب کشدار و ورم کرده تابستان.
روزهایی که به مثابه فرصت طلایی برنامه ریزی و سازماندهی برای سرزمین سوخته تربیت خراسان شمالی پس از دوره سوم خدمتی جناب مدیر کل در سایه بی تدبیری وزارت فخیمه فرهنگ سپری می شود و هیچ احدی را گزشی نیست.
به شوخی یا جدی در زمان سی ماه خدمت در مسئولیت اداره منطقه،کلامی بین همکاران فرهنگی منطقه به طنز، البته کاملا جدی جا انداخته بودم که این پست برای من به اندازه یک چلک 17 کیلویی ارزش ندارد، البته نه برای کسی که مردانه و دلسوزانه کار می کند بلکه برای پیرانی که از سرفرتوتی مثل خفتگان آسوده در سایه های بی خیالی پیتی حلبی را تشک اندود کرده اند و اصلا خیال بلند شدن از آن را نداشته و اجازه خدمت گذاری غیر از خودشان را نمی دهند.
آری ، آن زمان می خواستم بی ارزشی این پست را برای اصرار بر نماندن واهی و بلااثری در سمت را حداقل برای خودم و دیگران به ساده ترین و موثرترین واژه به تصویر بکشم. شاید جوانی هست و آرمان گرایی و روحیه نترس و شجاعت برای گذشتن راحت از مطامع دنیوی و ترجیح عرض خدمت کیفی بر طول خدمت بی کیفیت.
ولی آنچه این روزها در آموزش و پرورش استان شاهد هستیم، گویا این چلک آن پیت زنگ زده نیست، چلک روغن زرد دنیوی و صندلی چسبان مدیریتی است که گویا شش دانگ،سند زده شده استمرارا به نام مدیر کل فعلی تا دخول ملک الموت.
اگر فرصتی باشد و حوصله ای و اهل تتبعی حوصله دار، تا به واسطه مطالبه گری اجتماعی از کسی که حدود یک دهه از چهار دهه مدیریتی استان و شهرستان قبلی بجنورد را صاحب بوده است، تورقی نماید عملکرد این بزرگوار را. شاید بزرگترین مسئولیت اجتماعی را از زبان مردم نجیب استان از مسئول ده ساله آموزش و پرورش حدود یک نسل دانش آموزی را جهت ثبت تاریخی ولایت خراسان شمالی را از انتزاع به عین خواهد رساند.
حوصله اندک، ولی مجیزگذری بر آنچه در زمان مسئولیت جناب آقای مدیر کل بازنشسته مضاعف،بر این ملک گذشت جز روزمرگی و ضعف مدیریت چیزی ملت را عاید نشد.
یک کلام ختم کلام. مدیریتی نه حتی سیاسی بل رفاقتی صرف.
وقتی مدام فردی در جلسات فقط در خاطرات روزهای جوانی غور می کند و خاطره گویی اکثر وقت سخنان ایشان را تشکیل می دهد یعنی برای امروز و آینده برنامه ای ندارد.
وقتی در جلسات با روسا و معاونین می گوید قبل از رفتن به هر جلسه سخنرانی ام هر کدام تان دو خط درباره موضوع جلسه به من بدهید یعنی اصلا جلسه برای من مدیر کل موضوعیت ندارد و من مدیرکل بر حوزه کاری تسلط ندارم.
وقتی تمام تصمیمات آموزش پرورش در جلسات محفلی رفیق بازارانه غیر رسمی خانگی در تیم رفاقتی، نه در جلسه رسمی شورای معاونبن و روسای آموزش و پرورش گرفته می شود تا فقط صحنه بازی سیاسی و یا به قولی رفیق بازی را از دست ندهید، نتیجه سوختن هزینه میلیاردها و وقت شریف مردمی که به هزار آرزو فرزندان خویش را به این دستگاه 170 هزار نفره به امانت می سپرند.
از چه بگوییم که سخت رنجور است پیکر نحیف آموزش و پرورش.
از واریز سرانه 200 هزار تومانی یک سال آموزشگاهی، از سهمیه 3 کیلو گوشت یخ زده و دوازده عدد مرغ منجمد خوابگاه شبانه روزی 90 نفره در طول نه ماه سال تحصیلی ...
* تا بدهی کمرشکن و قطعی مکرر آب و گاز مدارس، تا دریافت تمام هزینه های مدارس از خانواده ها وقتی مدام فردی در جلسات فقط در خاطرات روزهای جوانی غور می کند و خاطره گویی اکثر وقت سخنان ایشان را تشکیل می دهد یعنی برای امروز و آینده برنامه ای ندارد
* تا نبود 10ماه مدیریت آموزش پرورش یک شهرستان
*تا قربانی کردن نیروهای توانمند روسای سابق همفکر دولت در ادارات شهرستانها و سپردن مسئولیت ادارات به بعضی افرادبی تفاوت و بی خیال عالم و آدم
* تا استعفای دسته جمعی نیروهای اداری به واسطه عدم پرداخت اضافه کار اداری
* تا وارفتگی مسئولیت در قبال انجام کار در مدارس.
* برخاک نشاندن سازماندهی نیروی آموزشی محروم ترین شهرستان استان و دیگر شهرستانها به واسطه طمع سیاسی انتخاباتی و خالی شدن مدارس مرزی به واسطه انتقال نیروهای تازه خدمتی برای تشکیل لشگر طرفدارانتخاباتی در شهرستان خویش
* قلع و قمع نیروهای همفکر خودی و شرحه شرحه کردن آنها به واسطه انتقام جویی و فقط به قول کلام کثیرالتکرار خودشان در صحبت ها ..رفیق..
* خالی بودن کلاسهای آموزشی مرکز استان تا آبان ماه و بالتبع تورم نیروی مازاد بیکار.
آری ؛ حوصله ای می خواهد و مسئولیت پذیری انسانی آگاه و دلسوز، تا تورق کند هر آنچه در چهل ماه بر آموزش و پرورش استان گذشت و هنوز استمراردارد زمانه بی اثری استمراری آقای مدیر کل.
فرصت غنیمت داشته، به واسطه عدم ترک پست، ببخشید پیت 17 کیلویی، مدیرکل پس از چهار ماه و نیم پس از 35سال خدمت، قلمی نمودیم به زبان الکن.
8 خدا را شکر که زنده ایم و به چشم خویش دیدیم ،مکنونات قلبی آقایان شعارمدار اصلاح طلب نا مسلک و قلبا استمرار طلب را و غبطه ای خوردیم که چقدر جاهلی کردیم و جوانی، صداقت مان را به پای اینان ریختیم.
* خدایا، غروب استمرار فرتوتانی که کمر همت دولت را شکسته و سیل بنیان کن ناامیدی بر امید جامعه آوار کردند برسان.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
" فرهنگ قبیله ای ، به تعبیری مکانیکی است ، یعنی افراد در کنار هم قرار می گیرند و پیوستگی ضروری با یکدیگر ندارند و هر کس کار خودش را می کند و حیات جمعی برای او ارزش و اهمیت نخستین را ندارد .
در نتیجه ، هر کسی به این فکر است که به اصطلاح امروز « گلیم خود را از آب به در کشد » . نوع کارها به نحوی مستقل است که جز در موارد استثنایی به دیگران نیازی نیست . و اگر به چنین جوامعی ساختار جدید تحمیل شود ، نوع رفتار ، همان رفتار قبیله ای است و در نتیجه ، به شدت به ساختار اجتماعی زیان می رساند .
جوامع عقلانی که از توسعه ای نسبی در همه سطوح برخوردارند و بافت قبیله ای را پشت سر گذاشته اند ، به تعبیری دارای همبستگی ارگانیک هستند ، و تقسیم کار تخصصی در آن ها موجب شده است که فرد نسبت به کل اجتماع وابستگی ارگانیک پیدا کند . دست و چشم و گوش همه در خدمت « شخص » هستند ؛ در حالی که هر یک کار جداگانه ای را متقبل شده اند . در این جامعه کار تخصصی است و تعویض عناصر آن ممکن نیست و در عین حال همه در خدمت حیات کالبد اصلی هستند . " ( 1 )
روزنامه آفتاب یزد در گزارشی می نویسد :
" روزی که عباس گودرزی عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی در نشست علنی پارلمان در تذکر شفاهی خود خطاب به هیئت رئیسه مجلس گفت: «تقاضا دارم هیئت رئیسه سفرهای خارجی نمایندگان که اخیراً به کثرت انجام میشود را کنترل کند.» مشخص بود که آش آنقدر شور شده که حتی کسانی از دل همین جماعت به ستوه آمدهاند تا جایی که دست استمداد به سمت هیئت رئیسه دراز میکنند و خواستار جلوگیری از تداوم این روند هستند. تذکر آن روز گودرزی اما در میان خبرهای تلخ و شیرین داخل و خارج به چشم نیامد.
از همین رو در جست و جوی این که جریان آن تذکر و اتفاقات مجلس پیرامون سفرهای خارجه چه بوده که گودرزی را وادار به واکنش کرده، به سراغ او میرویم.
وی درگفتوگو با آفتاب یزد با بیان اینکه کثرت سفرهای خارجی نمایندگان آن قدر بود که تذکر و دفاع از بیت المال ضروری بود، گفت : احساس میکنم بسیاری از سفرهای نمایندگان نه تنها بر اساس ضرورت نیست بلکه هیچ دستاوردی هم برای مردم ندارد.
وی درباره اینکه چه مصداقهایی باعث این تذکر شده است، اظهارداشت : افزایش این سفرهای خارجی طی چندماهه اخیر، کاملا مشهود است تا جایی که من احساس میکنم در مجلس این موضوع به رقابت بین نمایندگان تبدیل شده است، در حالی که گفته میشود در جامعه نباید مسابقه اشرافی گری برگزارشود؛ چراکه این مسئله یک تهدید برای نظام است.حالا ظاهرا در مجلس چنین اتفاقی افتاده و این یک آسیب برای مجلس است.
گودرزی گفت : گاهی عدهای در باره نقد من میگویند که سفرها جای تجربه است که در پاسخ به آنها باید بگویم، نماینده در هنگام کاندیداتوریاش فریاد میزند که تجربه دارد و میتواند مشکلات را حل کند. هیچ نمایندهای در شعارهای انتخاباتیاش نگفته است که به من رای دهید تا با رفتن به خارج از کشور تجربه کسب کنم.
وی ادامه داد : سفرهای خارجه امروز نمایندگان جزو تشریفات و تجملات محسوب میشود.
او در پاسخ به این سوال که آیا فرایند خاصی برای دستاورد سفرهای کاری خارج از کشور وجود دارد که مفید بودن یا نبودن آن را بتوان از هم تمیز داد، اظهار داشت : هیچ فرایندی تعبیه نشده است، در مورد اکثریت این سفرها هیچ گزارشی داده نمیشود.
عضو کمیسیون اجتماعی مجلس پیرامون اینکه سفرهای کاری و یا مسافرتی به خارج از کشور تا چه میزان از یکدیگر جدا هستند؟ گفت : تنها وجدان نمایندگان است که واقعا مشخص خواهد کرد کدام سفر کاری و کدام غیر کاری است.
این نماینده مجلس درباره اینکه اظهارات او در مجلس چه انعکاسهایی داشته است، پاسخ داد : همین که بحث این موضوع مطرح شود میتواند برای حرکت به اصلاح این روند کمک کند. هرچند زمانبر باشد اما ما به دنبال اصلاح این موضوع هستیم.
وی با تایید این مطلب که اساسا متقاضی برای برخی از کمیسیونها نیز به دلیل وجود سفرهای خارجه در آن کمیسیون بیش از باقی کمیسیونهاست، اظهارداشت : این در حالی است که گاهی برخی کمیسیونها بدون مشتری میمانند و تشکیل یک جلسه رسمی در آنها ماهها به طول میانجامد. "
« محمدمهدی زاهدی » رئیس وقت کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در اردیبهشت امسال خبر از سفر اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات در قالب هیأت پارلمانی به کشور فنلاند و بازدید از مراکز آموزش این کشور می دهد و می گوید : ( این جا )
" ... هدف اصلی از این سفر آشنایی با نظام آموزشی این کشور است، به خصوص آشنایی با آموزش و پرورش، آموزش عالی و نظام مهارتی است .
در این بازدید توضیحات مفصلی در خصوص نحوه سیاست گذاری ارائه شد به نحوی که از سال 1970 به این سو سیاست هایی در بازه های 10 و 20 ساله دنبال کردند و هدف هر دوره آموزشی، تحصیلی و هر کلاس مشخص شده است.
بر اساس قوانین کشور فنلاند، معلم این اختیار را دارد که بر اساس توانمندی خود روشی به کار گیرد تا به هدف تعیین شده برسد تا حدی این اختیار وجود دارد که می تواند به نوعی محتوا را تطبیق دهند تا هدف محقق شود.
تمام آنچه که به طور تئوری بیان شده بود در حوزه عمل در مدرسه ملاحظه شد آنها به خلاقیت، ابتکار، نوع آوری و سبک زندگی به صورت عملیاتی توجه می کنند ...
هر کس در این کشور معلم می شود باید فوق لیسانس داشته باشد و منزلت اجتماعی او در حد رئیس جمهور است و معلمان به شغلشان افتخار می کنند... "
نخستین پرسشی که مطرح است این است که چرا سفر این نمایندگان مجلس تاثیری در تغییر نگرش و یا نگاه این نمایندگان به ویژه آقای زاهدی و سایر نمایندگان ندارد و نگرش آن ها نسبت به کلیت " آموزش " اکثرا از جنس " سنتی و ایدئولوژیک " است ؟
حتی این نمایندگان که با آب و تاب از پیشرفت ها و دستاوردهای این گونه کشورها صحبت می کنند فراموش می کنند که این کشورها قراردادهای بین المللی مانند سند 2030 ، قوانین مربوط به حقوق کودک و... را پذیرفته اند اما همین نمایندگان بعضا در مخالفت و یا ضدیت با آن ها سخن می گویند ؟
آیا این نمایندگان که به بلاد خارجه و توسعه یافته سفر می کنند هیچ گاه گفته اند که آیا نمایندگان پارلمان این کشورها هم در عزل و نصب های وزارت آموزش دخالت می کنند و یا به بهانه های مختلف به دنبال استیضاح وزرا برای گرفتن امتیازات شخصی و گروهی خود هستند ؟
آیا در آن کشورها هم " سیاست " را با " آموزش " می آمیزند ؟
آیا در آن کشورها فرضا فردی سیاسی و یا خنثی را بدون دخالت نظر اتحادیه های معلمان و یا احزاب قوی به وزارت آموزش بر می گزینند ؟
مدت هاست که در این رسانه در مورد وجوب و وجود « سازمان نظام معلمی » سخن می گوییم . " احساس میکنم بسیاری از سفرهای نمایندگان نه تنها بر اساس ضرورت نیست بلکه هیچ دستاوردی هم برای مردم ندارد"
آیا صلاحیت های حرفه ای و چارچوب های معلمی نیز در آن کشورها مثل کشور ما تعیین می شوند ؟
بیش از دو دهه است که " روز جهانی معلم " از سوی ایران در یونسکو پذیرفته شده است و کشور ما عضو این مجموعه بین المللی است .
آیا شده است که حتی یک بار این نمایندگان سفر کرده این روز را به معلمان تبریک بگویند و یا کوششی برای گنجاندن این روز در تقویم رسمی نمایند ؟
نخستین پرسشی که مطرح است این است که چرا سفر این نمایندگان مجلس تاثیری در تغییر نگرش و یا نگاه این نمایندگان به ویژه آقای زاهدی و سایر نمایندگان ندارد و نگرش آن ها نسبت به کلیت " آموزش " اکثرا از جنس " سنتی و ایدئولوژیک " است ؟ در حال حاضر فیلم ها ، کتاب ها ، مجلات و اسناد فراوانی در مورد سیستم آموزشی این کشورها به صورت زنده در شبکه های مجازی و اینترنتی موجود هستند .
آیا بهتر نیست به جای این گونه سفرهای پر خرج و هزینه که اکثرا به دستاورد عملی خاصی منتهی نمی شود نمایندگان مجلس به جای " جهانگردی " از جیب مردم و خزانه کشور کمی آمار و سرانه مطالعه خود را بالا ببرند ؟
متاسفانه این روحیه سفر از جیب مردم مختص نمایندگان نیست و در ابعاد وسیع تر و متنوع تر در میان مقامات و مدیران سیستم نیز مشاهده می شوند .
« شیرزاد عبداللهی » در یک کانال تلگرامی چنین می نویسد :
" سفرهای خارجی مدیران با پول آموزش و پرورش فقیر
*مدیران ارشد آموزش و پرورش روی سربرگ بخشنامه ها و نامه های اداری شعار اقتصاد مقاومتی را می نویسند اما برای سفر خارجی با پول مفت دولت بال بال می زنند. اغلب این سفرها هم رسانه ای نمی شود. یعنی مقامات علاقه ندارند که معلمان بدانند آنها با پول آموزش و پرورش سفر خارجی رفته اند. آنها سفر یواشکی را بیشتر دوست دارند .
*سفر آقای عباسعلی باقری مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران به بلگراد پایتخت صربستان البته رسانه ای شد و از این بابت باید از روابط عمومی اداره کل شهر تهران تشکر کرد. تیم سه نفره دانش آموزی بسکتبال ایران برای شرکت در مسابقات بین المللی دانش آموزی یک مربی و یک سرپرست داشته .
تا اینجای قضیه طبیعی و طبق پروتکل است اما در ادامه خبر روابط عمومی می خوانیم : " همچنين باقري مديركل آموزش و پرورش شهر تهران سرپرستي اين كاروان را عهده دار بودند." سمت آقای باقری در این کاروان که سرپرست آن کاظم مجیدی بوده چیست؟ این حضور در تیم احتمالا به خاطر موقعیت اداری آقای باقری و نوعی رانت مدیریتی بوده است.
*یک هفته گشت و گذار در شهر تاریخی بلگراد با هزینه آموزش و پرورش نوش جان آقای باقری باد ! اما نمی دانم آقای باقری بابت این سفر علاوه بر اینکه مهمان سفره آموزش و پرورش بوده ، آن 1000 یورو به نرخ دولتی را که به مسافران اروپا تعلق می گیرد را هم گرفتند ؟
مدتی قبل از روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش درخواست کردم که لیست معاونان و مدیرکل هایی که در دوره بطحایی سفر خارجی با پول وزارتخانه رفته اند را منتشر کنند. خبری نشد. حالا این را از غلامرضا کریمی قائم مقام وزیر و رئیس مرکز امور بین الملل و مدارس خارج از کشورمی خواهم.فکر می کنم این سوال به ایشان مربوط است.
اگر این سفرها کاری بوده و برای آموزش و پرورش دستاوردهای مثبت در سطح بین الملل داشته چرا آنها را اعلام نمی کنند؟ اگر هم این سفرها برای تفریح و گردش با پول وزارتخانه فقیر آموزش و پرورش است لطفا جملات مربوط به اقتصاد مقاومتی را از سربرگ نامه های اداری بردارید. ما هرچه ضربه می خوریم از دروغ و ریاکاری است."
وقتی این گونه اخبار و گزارش ها را معلمان و سایر اقشار جامعه می خوانند چه برداشتی خواهند کرد ؟
نوبخت سخنگوی دولت در 5 تیرماه سال جاری در نشست خبری خود از مردم می خواهد که ارز و طلای خود را به بازار بیاورند .
آیا این مردم پیش خود فکر نمی کنند که این سکه ها و ارزهای احتمالی مصروف چه کاری خواهند شد ؟
آیا قرار است احتمالا بخشی از آن ها صرف سفرهای خارجی و البته بدون نتیجه نمایندگان و مقامات شوند ؟
آیا این گونه برخوردها منجر به کاهش و یا سقوط " اعتماد " و " سرمایه های اجتماعی " نخواهند شد ؟
( 1 ) جامعه شناسی خودکامگی ، علی رضا قلی ، تهران : نشر نی ، 1377 - ص 196
غلط املایی (خطشه به جای خدشه ) حاجی بابایی وزیر اسبق آموزش و پرورش را به سیاست و عملکرد و طرزفکر او و هزار چیز مربوط و نامربوط دیگر ربط ندهیم، این اشتباهات گاهی جنبه تکنیکی دارند. یک وزیر ممکن است عملکرد مدیریتی خوبی داشته باشد اما مثل من و شما املای کلمه ای را نادرست بنویسد.
یک وزیر ممکن است فرق رباعی و غزل را نداند اما مدیر کارآمدی باشد. با این حال اشتباه نگارشی و ادبی هرچند مثلا ممکن است برای وزیر اقتصاد عیب نباشد، اما برای وزیر آموزش و پرورش عیب است.
بررسی سخنرانی ها و مصاحبه های حاجی بابایی هم نشان می دهد که ایشان ذهن آکادمیک و منسجم ندارد و اظهارات او عوام برانگیز و منبری است. سخنرانی هایش که پیاده و مکتوب شده پر از اشتباه و غلط و سخنان گزاف است.
اگر بخواهیم مساله را کمی عمیق تر ببینیم به اینجا می رسیم که بین مدرک تحصیلی و سواد و دانش مدیران ما تناسب منطقی وجود ندارد. اغلب مدیران همسن و سال حاجی بابایی با دیپلم و فوق دیپلم و با معیار " تعهد انقلابی " ، در دهه 60 پست گرفته اند. بعد در حالی که مدیر و نماینده مجلس بوده اند ، لیسانس و فوق لیسانس و دکتری گرفته اند.
هدف اغلب مدیران این بوده که به عنوان دهن پرکن و افتخار آفرین دکتری برسند. کیفیت مدرک و سواد و راه های کسب نمره و حضور و عدم حضور در دانشگاه و حتی رشته مهم نبوده است. الان طوری شده که همان طور که ته ریش و چادر و مانتوی چادری برای یک مدیرکل یا نماینده مجلس ضروری است عنوان دکتری هم برای او لازم است و اگر نداشته باشد باید دنبال جعل برود.
سالهای دهه شصت دوگانه سازی هایی مانند " تعهد یا تخصص" ، "تعلیم یا تزکیه" بین انقلابی ها مُد بود. دعوا هم به نفع تعهد و و تزکیه ختم می شد.
اخیرا سخنی پر مغز منسوب به مصطفی چمران را دیدم که گفته بود اگر کسی در کاری تخصص ندارد قبول مسئولیت بی تعهدی بزرگی است و زیرآب این دوگانه را زده بود. متعهدها مدیر شدند و برای اینکه نقص نداشتن تخصص را جبران کنند رفتند دنبال مدرک رانتی و آنها که جسورتر بودند رفتند دنبال مدرک جعلی از دانشگاه های خارجی . اما این مدرک ها فقط باعث "خود متخصص پنداری" مسئولان شد. وضعیت امروز ما در سیاست و اقتصاد و فرهنگ و آموزش محصول عملکرد همین دکترها است که سواد واقعی شان در حد همان دیپلم و فوق دیپلمی است که قبل از مدیریت داشته اند.
تصمیمات این مدیران بر اساس آزمون و خطا و غریزه انقلابی یا شخصی اتخاذ می شود. در سیاست بر اساس معادلات دوران جنگ سرد و جنبش غیر متعهدهاعمل می کنند . در اقتصاد هم نرخ ارز را آنقدر ثابت نگه می دارند و به آن افتخار می کنند تا روزی ناگهان فنر قیمت در برود! بعد از آن به بگیر و ببند روی می آورند. در عرصه فرهنگ هم مساله شده رقص مائده 17 ساله شاخ اینستاگرام!
در آموزش هم دنبال اجرای سندی هستیم که آش شله قلمکار است و هرکس می تواند چند بند مورد علاقه خود را در آن بیابد و هیچ کس هم جرات نمی کند که بگوید این یک سند آشفته و متضادو فاقد معیارهای حقوقی است.
خدشه واقعی را مدیران اینجاها می زنند. ای کاش غلط آنها فقط املایی بود. در این صورت مشکل با استفاده از چند ویرایشگر حل می شد. اما مشکل مدیران ما فراتر از املا و انشا است.
منبع : کانال تلگرامی
گروه استان و شهرستان ها /
روح الله کلانتری در گردهمائی روسا و دبیران اجرائی کانون های بازنشستگان فرهنگیان گلستان در بندرگز عنوان کرد: مطالبات قانونی معلمان را پیگیری می کنیم .
گروه استان ها و شهرستان ها/
در پی درج مطلبی با عنوان " قصه هزار و یک شب آموزش و پرورش خراسان شمالی و پادشاهان استان " ( این جا ) ؛ « حسین رمضان پور » از دبیران آموزش و پرورش این استان توضیحاتی را در این مورد ارائه کرده است .
ضمن تشکر و قدردانی از شفاف سازی ایشان این پاسخ منتشر می شود .
گروه رسانه و تشکل/ « مختار اسدی » معلم زندانی که به جرم تبلیغ علیه نظام در زندان اوین به سر می برد امروز 18 تیرماه از زندان آزاد شد .
حقوق بگیران فاجعه اقتصادی را که تا پایان سال منجر به نصف شدن درآمد آنها خواهد شد را هنوز احساس نمی کنند/ افزایش 30-40 قلم کالا و خدمات مثل اقلام خوراکی و پوشاک و کرایه رفت وآمد و کرایه خانه و... در سبد مصرف خانوار تعیین کننده اند/ تورم بانک مرکزی بر اساس افزایش قیمت 360 قلم کالا محاسبه می شود که اغلب آنها در سبد کالا خانواده های فقیر جایی ندارند/ وقتی کنترل امور از دست اقتصاددانها و سیاستمداران خارج می شود کار به نیروی انتظامی و دستگاه قضایی سپرده می شود/ اگر سلطان سکه با 2 تُن سکه انبار شده یا خریدار 38 هزار سکه بهار آزادی را برای تشفی خاطر مردم محروم و فقیر اعدام کنند چیزی عوض نمی شود/ ایران اگر بخواهد یک کشور انقلابی بماند باید سیاست تحریم را را نعمت بداند و دنبال خودکفایی و اقتصاد مقاومتی و توزیع کالای کوپنی و ممنوعیت ورود کالای لوکس و سرکوب بخش خصوصی برود/ بسته اقتصادی اروپا نه تنها تندروهای داخلی که مخالف معامله با اروپا هستند را راضی نمی کند بلکه روحانی هم امتیازات آن را کافی نمی داند/ معلوم نیست در این معامله ایران چه امتیازی به طرف اروپایی داده است و اینکه آیا این امتیازات به تصویب مجلس و نهادهای موثر در تصمیم گیری می رسند/ جمهوری اسلامی ایران اگر دنبال توسعه است باید در نظام اقتصادی بین المللی و تحت سلطه غرب ادغام شود/ ایران تنگه هرمز را نمی بندد اما اقدامات ایذایی ایران و آثار روانی آن می تواند بعد از کاهش صادرات نفت ایران، قیمت نفت را بالاببرد/ افزایش قیمت بنزین در آمریکا می تواند رای دهندگان آمریکایی را از ترامپ مایوس و ترکییب کنگره را تغییر دهد/ چالش های سیاسی و اقتصادی، توسعه ایران را به عقب می اندازد و رفاه عمومی را کاهش می دهد/ در شرایط اقتصاد مقاومتی ، اقتصاد ایران تبدیل به اقتصادی جنگی – رانتی و بسته می شود/ ایران در هر دو جناح سیاستمداران هوشمندی دارد که در موقعیت های خطیر تصمیمات درستی می گیرند/ نهادهایی مانند بنیاد مستضعفان ، هیات اجرایی فرمان امام (ره) و ده ها نهاد مالی غیر دولتی باید منحل و امکانات آنها برای اجرای سیاست های اقتصاد مقاومتی در اختیار دولت قرار گیرند تا دولت مانع سقوط اقشار محروم و متوسط به ته دره فقر بشود/ دولت در شرایط پیش رو باید به فکر این باشد که حقوق ها را پرداخت کند و بیکاران را تحت حمایت قرار دهد و کالاهای اساسی مورد نیاز را با قیمت متناسب با درآمد اقشار ضعیف در اختیار مردم بگذارد
گروه استان ها و شهرستان ها/
بخش نخست این مطلب قبلا ارائه شد . ( این جا )
همان گونه که قبلا نیز اعلام شده است انتشار مطالب و پیام ها به معنایی تایید محتوای آن ها از نظر این رسانه نیست .
بدیهی است نقد این مطالب برای عموم آزاد است .
« صدای معلم » آمادگی خود را برای انتشار پاسخ و یا نقد دوستان اعلام می کند .
اسحاق جهانگیری در جلسه ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی یکی از برنامههای دولت برای تامین کالاهای وارداتی مورد نیاز را استفاده از سازوکار تهاتر دانست .
معاون اول رئیسجمهوری خواستار تشکیل کارگروهی تحت عنوان کمیته تهاتر با عضویت تعدادی از وزارتخانهها و سازمان برنامه و بودجه شد و گفت: "لازم است کارگروهی که با محوریت وزارت نفت تشکیل شود و برای تهاتر نفت با کالاهای اساسی برنامهریزی و سازوکار آن تعیین و نتیجه تصمیمات گزارش شود."
تهاتر یا پایاپای، دادوستد جنسی و معاوضۀ جنس با جنس بین دو کشور است به گونه ای که که پولی به یکدیگر ندهند. مثلا ایران به هند نفت می دهد و در مقابل آن برنج وارد می کند . یا به چینی ها و ژاپنی ها نفت می دهیم و کالاهای ساخته شده وارد می کنیم. این طرح احتمالا تدبیری برای مقابله با تحریم های بانکی و پولی آمریکا در آینده است. در حالت عادی ایران قیمت نفت صادارتی را به صورت ارزهای معتبر بین المللی ، دریافت می کند و تعهدی در مقابل خرید جنس از کشور خریدار نفت ندارد. در تهاتر فروشنده باید محدودیت هایی در انتخاب اقلام وارداتی و احیانا قیمت فروش نفت و خرید کالا تحمل کند.
مساله این است که دولت باید بتواند کالاهای اساسی مورد نیاز مردم را در شرایط بحرانی به قیمت متناسب با درآمد به دست آنها برساند. برخی این طرح دولت را معادل برنامه نفت در برابر غذا دانسته اند اما این شبیه سازی دقیق نیست. برنامه نفت در برابر غذا با صدور قطعنامه سازمان ملل ،درسال 95 و بعد از اشغال کویت علیه عراق تصویب شد. مطابق قطعنامه ۹۸۶ شورای امنیت، عراق میتوانست مقدار معینی از محصولات نفتی خود را صادر کرده و از عواید آن برای خریدمواد غذایی و دارویی استفاده کند.
در اواخر دولت احمدی نژاد این احتمال وجود داشت که ایران به مرحله نفت در برابر غذا وارد شود. با توافق برجام و برداشته شدن تحریم های شورای امنیت این خطر از بیخ گوش ایران گذشت. الان هم شکل گیری اجماع جهانی و تصویب قطعنامه جدید شورای امنیت علیه ایران منتفی است. ایران با تحریم های یکجانبه آمریکا مواجه است. این تحریم ها ممکن است به شدت تحریم های قبل از برجام نرسد واقتصاد ایران را فلج نکند اما مانع رشد و توسعه و رفاه اقتصادی ایران خواهد شد. اقتصاد ایران کوچکتر و رفاه عمومی کمتر و طبقه متوسط و نهادهای مدنی ضعیف تر می شوند. اختیارات دولت افرایش می یابد و حجم دولت بزرگتر می شود. همه اینها منفی است.
از همین حالا رویای دولت برای تقویت بخش خصوصی و اقتصاد مبتنی بر بازار برباد رفته است. افزایش حقوق معلمان و کارمندان و کارگران و بازنشستگان در وضعیت جدیداقتصادی بی معنا شده است. همانگونه که در مورد فروش نفت به سیاست تهاتر باز می گردیم در داخل هم دولت باید متکفل تامین نیازهای حقوق بگیران از طریق تهاتر بشود تا آنها در مقابل اوضاع جدید از هستی ساقط نشوند. بازگشت به سیاست کوپنیسم دهه 60 برای دولت مدافع اقتصاد آزاد سخت است. اما از الزامات اقتصاد مقاومتی جلوگیری از له شدن مردم زیرچرخ تورم و گرانی است. دولت باید حداقل 20 قلم کالای مورد نیاز دهک های پایین را از طریق کالا برگ تامین کند.
کالاهای اصلی درسبد خانوار مانند : نان ، گوشت قرمز ، مرغ ، برنج، پنیر ، شکر ، شیرخشک ، روغن نباتی ، بنزین ، تخم مرغ و.... نیاز به کالابرگ دارند. البته اقتصاد شبه سوسیالیستی کوپنی منجر به گسترش فساد دولتی و ایجاد بازار سیاه موازی می شود اما راه دیگری ظاهرا برای مقاومت اقتصادی وجود ندارد. وقتی دولت به تهاتر نفت در برابر کالا می اندیشد باید مواظب باشد که این کالاها توسط رانت خواران با قیمت دلار آزاد توزیع نشود.
انتشار لیست وارد کنندگان کالا با ارز دولتی نشان داد که میلیاردها دلار ارز دولتی تبدیل به رانت و به جیب افراد نزدیک به دولت و حکومت سرازیر شده است.