به طور کلی مجلس شورای اسلامی دارای دو وظیفه قانون گذاری و نظارتی است:
الف) مطابق اصل 71 قانون اساسی «مجلس شورای اسلامی در عموم مسائل در حدود مقرر در قانون اساسی می تواند قانون وضع کند». این اصلی ترین وظیفه نمایندگان است که از نمونه های آن می توان وضع و تصویب قوانین، تفسیر قوانین عادی، تصویب عهدنامه ها، مقاوله نامه ها، قراردادها و موافقت نامه های بین المللی و تصویب مراجعه مستقیم به آرای عمومی را بر شمرد. چرا نهادهای نظارتی از تخلفات عدیده نمایندگان در این زمینه چشم پوشی می کنند؟
ب) وظیفه نظارتی مجلس نیز دارای نمونه هایی در قانون اساسی است که از جمله آنها می توان به اعلام رای اعتماد به وزیران (اصل 87 و 133)، سوال از وزیران و رئیس جمهوری و استیضاح آنها (اصل 88 و89)، تحقیق و تفحص در امور کشور (اصل 76)، اظهارنظر نمایندگان در همه مسائل داخلی و خارجی کشور (اصل 84)، رسیدگی به شکایت های مردم از طرز کار قوای سه گانه (اصل 90)، انتخاب حقوقدان های شورای نگهبان (اصل 93 ) و تصویب اعتبارنامه نمایندگان اشاره کرد.
در خصوص بعد نظارتی وظیفه نمایندگان انتقادهایی جدی مبنی بر وجود منافع فردی و جناحی و عدم توجه به منافع ملی در گفتار و رفتار نمایندگان وجود دارد.
جای تعجب و تاسف است که قانونگذاران، وظایف قانونی و ذاتی خود را فراموش کرده و خودشان قانون شکنی می کنند و به جای نظارت، در جزئی ترین امورات کشور دخالت می کنند.
این دخالت از همان ایام تبلیغات انتخاباتی شروع می شود و در دوره نمایندگی شدت بیشتری می گیرد. نامزدهای نمایندگی مجلس، در تبلیغ خود، وعده هایی را برای مردم می دهند که گاها از توان رئیس قوه مجریه هم فراتر است و به هیچ وجه در حیطه وظایف نمایندگی مجلس نیست. عجیب تر این است که این وعده های دروغین به مذاق مردم هم خوش می آید و نه تنها مردم از این مدعیان سوال نمی کنند که این وعده ها چه ارتباطی با وظایف نمایندگی مجلس دارد، بلکه تجربه نشان داده که هر چه کاندیداها، وعده های دروغین بیشتر و بزرگتری به مردم داده اند، نام و آوازه شان در کوچه ها و محله ها بیشتر پیچیده و با اقبال عمومی بیشتری مواجه شده اند!
متاسفانه نهادهای نظارتی هم به جای اینکه معیار و ملاک تائید صلاحیت کاندیداها را، میزان پایبندی آنان به قانون، صداقت و راستگوئی آنان قرار دهد، مسائل کم اهمیتی مانند گرایشات سیاسی و مواردی از این قبیل را ملاک تائید یا رد صلاحیت قرار میدهند که آن چنان که باید و شاید در انجام وظایف نمایندگی تاثیری ندارد.
در کشور ما، ایفای وظایف نمایندگی خلاصه شده است در عزل و نصبهای مسئولین در سطوح مختلف به خصوص در آموزش و پرورش که به لحاظ تاثیرگذاری در جامعه، تبدیل شده است به جولانگاه نمایندگان مجلس.
سوال این است که چرا به محض انتخاب نمایندگان، باید همه مسئولین ادارات و ارگانها، تغییر یابند؟ کجای شرح وظایف نماینده مجلس تعریف شده که محل خدمت پرسنل آموزش و پرورش از مدیران مدارس تا خدمتگزاران باید توسط وی تعیین شود؟
آیا این دخالتهای همه جانبه و بی ربط در امور اجرائی مخصوصا در نهادی تربیتی، نقض آشکار قانون نیست؟ چرا نهادهای نظارتی از تخلفات عدیده نمایندگان در این زمینه چشم پوشی می کنند؟ چرا مسئولین اجرائی این قدر ترسو و یا محافظه کار شده اند؟ و بالاخره چرا مردم بالاخص معلمان این همه بی تفاوت و بی خیال هستند و حداقل در زمان انتخابات به نمایندگان شناخته شدهای که بیشترین قانون شکنی را از خود به نمایش گذاشته اند، واکنش مناسبی نشان نمی دهند؟
سوال این است که چرا به محض انتخاب نمایندگان، باید همه مسئولین ادارات و ارگانها، تغییر یابند؟ کجای شرح وظایف نماینده مجلس تعریف شده که محل خدمت پرسنل آموزش و پرورش از مدیران مدارس تا خدمتگزاران باید توسط وی تعیین شود؟ در این شرایط نابسامان، معلمان به عنوان پیشقراولان روشنگری و آگاهی دهی جامعه، وظایفشان سنگین تر است و نقش شان پررنگتر. روشن است که هیچ معلمی نمی تواند و نباید (حتی با وجود همه تبعیضها و بی عدالتی هائی که در حقش اعمال می شود) نسبت به مسائل جامعه خویش بی تفاوت باشد.
به نظر می رسد زمان آن رسیده که معلمان در رفتارهای اجتماعی خود تجدید نظر نموده و به جای اینکه، برای کسب پایین ترین پست مدیریتی کشور، با بی بصیرتی، دنباله روی کاندیداهائی باشند که به مراتب از خودشان عاجزتر و ناتوان تر هستند، و به جای اینکه گروه گروه جلو ستادهای انتخاباتی این و آن به صف وا ایستند و عزت و احترام خود را لگدمال کنند، باید آگاهانه، با چشمانی باز، با زبانی گویا و برنده، و با شجاعتی تمام، به نقد وضعیت موجود بپردازند و دانش آموزان و اولیا آنان را متوجه حساسیت موضوع بنمایند و نقش خود را که راهنمائی و راه گشائی است، بهتر ایفا نمایند.
کاملا روشن است که انجام هر کاری تمیهدات و شرایط خاص خود را لازم دارد و برگزاری انتخابات نیز لازمه اش وجود احزابی قدرتمند و واقعی نه صرفا زینتی و تشریفاتی است که ضعف و پاشنه آشیل مجلس ایران نیز مشخصا وجود همین نقیصه است، اما معلمان می توانند با هوشیاری، و با وحدت و انسجام و با احساس مسئولیت بیشتر، به دو طریق بر این نقیصه، تا حدودی فایق آیند و جای خالی احزاب سیاسی را پر کنند.
اول اینکه معلمان نه تنها باید از حضور صرفا تکلیفی و غیرهدفمندشان در انتخابات پرهیز کنند بلکه با تشکیل، سازماندهی و تقویت تشکل های مستقل و متعدد معلمی، نقش و حضور خود را در انتخابات، هدفمند و معنی دار نمایند و قدرت غیرقابل انکار اما نهفته خود را به رخ دیگر تشکل ها و افراد بانفوذ، بکشند. در این صورت، به جای اینکه معلمان با ضعف و زبونی و با منت کشی، در ستادهای انتخاباتی کاندیداها، مشغول توزیع چایی و شیرینی باشند و یا در گوشهای از مجلس برای اعلام حضور، عزلت گزینند، این کاندیداها خواهند بود که منت تک تک معلمان را خواهند کشید تا آنان را به طریقی به دفتر تشکل شان معرفی نمایند و از آنان حمایت و پشتیبانی کنند.
دوم اینکه معلمان باید بدانند و آگاه باشند که هرگز و هرگز نه فلان پزشک متخصص، نه فلان مهندس متبحر، نه فلان استاد تمام دانشگاه، نه فلان تاجر بین المللی و نه فلان سرهنگ و سرتیپ نظامی و نه هیچ کس دیگر درد و رنج آنان را درک نخواهد کرد چرا که دردشان برای آنان قابل درک نیست.
معلمان باید بدانند فقط و فقط خودشان هستند که دردآشنای رنج و محنت دیرینه خودشان خواهند بود و فقط با سماجت و پیگیری خودشان این مشکلات و درد و رنج خود و همکارانشان قابل حل است. در این راستا باید به همکاران توانمند، خوشنام و صاحب فکر خود که اتفاقا تعدادشان بیشتر هم است، اعتماد کنند و با تلاش، همفکری، تعامل، برنامه ریزی و با تشکیل جلسات متعدد، آنان را شناسائی، تشویق و مجبور به نامزدی نمایندگی مجلس بنمایند و با حمایت های همه جانبه فکری، مالی، اجتماعی، نمایندگان واقعی خودشان را روانه مجلس کنند تا منتخبین آنان نیز شناخت کافی به مشکلات و با تعلق خاطر و تعهد صنفی، از حقوق مادی و معنوی معلمان، با جان و دل دفاع کنند. در خصوص بعد نظارتی وظیفه نمایندگان انتقادهایی جدی مبنی بر وجود منافع فردی و جناحی و عدم توجه به منافع ملی در گفتار و رفتار نمایندگان وجود دارد
چرا معلمان با داشتن بهترین نیروها در سازمان خود، و با داشتن پشتوانه ای میلیونی و نیز با دارا بودن جایگاه و پایگاه خوب اجتماعی، خودشان را باور ندارند و قدرت سیاسی و اجتماعی خود را نادیده می گیرند. معلمان باید به خود بیایند و به این باور برسند که نقش و وظیفه آنان صرفا آموزش الفبا و چند فرمول فیزیک، ریاضی و شیمی نیست؛ وظیفه معلم تربیت انسان است، تربیت نسل آینده است. وظیفه معلم حفظ، انتقال، اصلاح و تقویت فرهنگ جامعه است، وظیفه معلم ساختن جامعه با تمام ابعادش است. آیا اگر معلم در تعاملات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حضور نداشته باشد و در ارکان قدرت و تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها، نفوذ نکند و حتی در راس آنها قرار نگیرد، این اهداف محقق خواهد شد؟
معلمان عزیز بیائید انفعال، دنباله روی، تزویر، تملق و ریاکاری را کنار بگذاریم، از اعتماد جامعه و از پتانسیل سازمانی خود، و نیز از قداست شغلی و دانش و بینش و نگرش خود استفاده بهینه کنیم، تکلیف خودمان را برای همیشه روشن کنیم و به جامعه، دولت و مجلس ثابت کنیم که ما هستیم، در جامعه حضور داریم و اگر تا حالا با همه شایستگی ها و داشته هایمان، فقط نظاره گر کم کاری ها و ناشایستگی شما مدیران بوده ایم، از این به بعد مصمم هستیم در مرکز ثقل تصمیم گیری ها و سیاست گذاری ها باشیم. بیایید فعالانه و با صدای بلند اعلام کنیم که حداقل قسمتی از نابسامانیهای امروزی در عرصه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه، ناشی از عدم توجه و عدم اعتماد مسئولین به معلمان و عدم حضور آنان در تصمیم گیری هاست.
بیائید با تشکیل و تکثیر تشکل های معلمی و حضور فعالانه در آنها، نمایندگانی پاکدامن، اندیشمند و واقعی خود را وارد خانه ملت بکنیم و به این ترتیب بانی تغییراتی بنیادی در عرصه های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی باشیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
بعد نویسنده توقع داره که معلمان ما کاری کنند برای رهایی از این وضعیت، دغدغه ی همکاران ما این هست!!
مقاله حسینی بخونین
حسینی گفت مقاله فلانش گفته مجلس اینجوری
مقاله حسینی
رای ما مقاله حسینی
و از این قبیل پست ها
اما اعتبار معلم در جامعه؟ شاید فقط در حد ضمانت وام بانکی !
خبر جدید استیضاح بطحائی راشروع کردند
نمایندگان برای 98 رای گدایی می کنند در قالب استیضاح