در هفته ای که گذشته طیف متنوعی از اخبار در فضای رسانه ای جامعه منتشر شد و هر کدام به فراخور توان رسانه ای متنفعان یا متضرران، بازتاب خاصی یافت.
یکی از اخباری که در عین مهم بودن بازتاب چندانی نیافت و اکثریت تحلیل گران سیاسی،اجتماعی و فرهنگی عامدانه از کنار آن گدشتند، خبر "تجدید فراش" سیاستمداری اصلاح طلب و مدیری صاحب سبک بود که از جمله معدود مدیران خوشنام آموزش و پرورش هم محسوب می شد.
به دو جهت بر خود لازم دیدم به این خبر بپردازم.
اول آن که فرد مورد نظر به نوعی منتسب به نظام تعلیم و تربیت و گفتمان اصلاح طلبی است و دوم این که قاطبه قلم به دستان، اصحاب و مدیران رسانه، از هر طیف،جناح و طبقه ای که باشند در یک ویژگی مشترک هستند و ان هم "مرد بودن"شان است.
مردان و گاها زنانی که سلطه نظام پدرسالارانه را پذیرفتند "تجدید فراش" را به عنوان یکی از هنجارهای اجتماعی می پذیرند.
پر واضح است که حکم شرع و نص قانون هم موضع گیری آنها را بسیار قوی می کند.این گروه فارغ از شروط و الزامات شرعی مبنی بر رعایت "عدالت" و همچنین بازتاب عرفی، اجتماعی و فرهنگی چنین عملی، به صرف "مشروعیت شرعی" و "قانونی بودن" آن، بی سرو صدا از کنار آن گذشتند و یا در شاذ ترین موضع گیری آن را تصمیمی "شخصی" دانستند که ربطی به حوزه فعالیت سیاسی و اجتماعی "آقای سیاستمدار" ندارد لذا پرداختن به این بعد از زندگی "اقای سیاستمدار" را امری غیر اخلاقی دانستند.
اما من از منظر یک زن مسلمان ایرانی که بهترین سال های عمرم را در زندگی خانوادگی به عنوان همسر و مادر و در زندگی اجتماعی به عنوان یک معلم و فعال اجتماعی اصلاح طلب سپری کردم ، به چند دلیل نمی توانم این خبر تاسف بار را نادیده بگیرم.
۱- چنان که می دانید " بحران هویت" یکی از مهمترین چالش های پیش روی جامعه ماست.
نوجوانان و جوانان ایرانی در معرض بمباران فرهنگی رسانه هایی هستند که مغرضانه و بیرحمانه هویت ایرانی- اسلامی ما را هدف قرار داده اند و کیان"خانواده" به عنوان بنیادی ترین واحد اجتماعی،سیبل این تهاجم فرهنگی شده است.در همین راستا اهمیت و کیفیت روابط اعضای خانواده علی الخصوص زن و مردی که نقش همسری را نسبت به هم دارند به شدت زیر ضرب تبلیغات خوش ظاهر اما بدباطنی است که خارج از دایره خانواده قرار می گیرند. این روابط ظاهرا رنگ و بویی از "عشق" دارند ولی ماهیت شان "هوس" است و"خیانت". "خیانتی" که اربابان پول، قدرت و رسانه، "عشق" می نامندش حاصلی جز نفرت، خشونت و در بدترین حالت -خدای ناکرده - گناه و فروپاشی خانواده نخواهد داشت.
به"خیانت" یا "پشت پا زدن" مردی به تعهدی شرعی،قانونی و عرفی ، آن هم در حالی که زنی، جوانی و متعالی ترین احساساتش را در نقش مادری و همسری به پای ان ریخته است، هر لباسی که بپوشانی یا با هر دلیل شرعی و قانونی هم توجیه کنی، باز غیراخلاقی است و به دور از عدالت و انصاف می باشد.
در این راستا جا دارد از آقای مدیر ارشدی که بسیاری از اهالی آموزش و پرورش او را شایسته مدیریت نظام تعلیم و تربیت ایران اسلامی می دانستند، پرسید که اقدام شما مبنی بر" تجدید فراش" چه پیامی به جامعه می دهد؟
آیا سرزدن چنین کاری از یکی از متولیان سابق و مدعیان فعلی دستگاه تعلیم و تربیتی که وظیفه اصلی اش معرفی الگوهای مناسب زیست اجتماعی و فرهنگی برای نوجوان ایرانی است، در راستای تحکیم خانواده و ارج نهادن به مقام شامخ مادری و همسری است؟
آقای مدیر سابق!
ای کاش می شد بازتاب این اقدام نسنجیده تان را در همکاران زن تان در بدنه آموزش و پرورش می دید.
آقای مدیر سابق!
چه پاسخی دارید برای معلمان زنی که در کنار مادری و همسری،سال های جوانی عمرشان را عاشقانه و صبورانه کمر به تعلیم و تربیت آینده سازان ایران عزیز بسته اند و هیچ انتطاری جز حفظ کرامت انسانی و پاس داشت زحمات سال های جوانی شان در خانواده و مدرسه ندارند؟
۲- پایه های ایدئولوژیک گفتمان اصلاح طلبی بر نواندیشی دینی و قرائت های رحمانی از دین استوار است.از این منظر هر گونه اقتدارطلبی چه در حوزه خانوادگی و چه در حوزه اجتماعی قابل توجیه نیست.
سیاستمداری که کنش سیاسی خود را در چهارچوب اصلاح طلبی تعریف می کند چگونه می تواند در حوزه زندگی شخص خود اقتدارگرایی مطلق باشد ولی در مشی سیاسی نافی اقتدارگرایی جلوه نماید؟
آن چه در بالا آمد ابراز دغدغه زنان، مادران و همسران ایرانی در دفاع از حریم امن خانواده و پاس داشت کرامت انسانی و عواطف زنانی است که سال های جوانی و با نشاط عمر خود را به پای همسر،فرزندان و خانواده ای گذاشتند که چون جان برایشان شیرین است. نادیده گرفتن این حجم عظیم از عاطفه و احساس و پاکبازی با هر توجیهی که باشد پسندیده نیست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
بنده هم به حریم امن و استوار خانواده شدیدا ایمان
دارم اما به همان اندازه هم به حریم خصوصی زندگی
افراد ولو شخصیت سیاسی و وابسته به حزبی خاص
آنان هم ایمان دارم. هیچیک از رجل سیاسی عددی
نیستند که من معلم خون خود را با خطاها و لرزش های
خصوصی آنان کثیف کنم. آنان حق ندارند علیه ملت خطا
کنند و برای من این مهم است.
جامعه وقتی چندزنی و یا صیغه کردن و...... را حق مردان
می داند پس این می تواند خطای هر مردی باشد چه عادی
و چه سیاسی.
بله اگر تک همسری و لغو مابقی شرایط علیه حریم خانواده
مورد نظرتان است با شما موافقم اما دخالت و یا نقد ایشان
به من ربطی ندارد. چون عمر سیاسی بازی ایشان به پایان
رسیده است.
و آن اتهام زنی است. شما نجفی را می خواستید ، شما به
روحانی رای دادید و.......
قدری یاد بگیریم و بجای همه و یا دیگران سخن نگوییم .
معلمان هم امروز همانند خیلی از مردم آنقدر روشن و آگاهند
که به ساز سیاسی بازها نرقصند. مثلا خانم یوسفی لابد
مطلع هستید در انتخابات کمترین درصد شرکت کننده به استان
آذربایجانشرقی اختصاص دارد. هر چند در این سایت بازار بحث های
سیاسی ، اجتماعی و.......داغ است اما این دلیل نمی شود که
معلمان آنقدر بیکار و بی اطلاعند که دغدغه ی ازدواج مجدد جناب
نجفی ، موجب خشم و یا واکنش معلمان گردد. به جهنم .
ایشان در ایام انتخابات وعده تشکیل کمپین پیگیری معیشت معلمان را داده و برای روحانی رای جمع کرده اند و اکنون یا باید بر سر وعده خود بمانند یا به دست معلمان چنان بی آبرو شوند که دیگر هوس کلاهبرداری انتخاباتی به سرشان نزند.
من منتظر اقدام صدای معلم هستم.
پشت پا زدن به احستسات زنی که سال های جوانیش را به پای خانواده و فرزندان گداشته دور از جوانمردی است.
سرکار خانم یوسفی ، قوانین جامعه وقتی بر صلاحدید
مردانه تنظیم شده است و معدود استناد حق خواهی در
قرآن برای یک جامعه ای که ادعای اسلامی بودن دارد
چندزنی و حق صیغه است ، کدام الگوسازی زنانه برای
جامعه ، قدرت مقاومت در برابر آن را دارد ؟ آنقدر در
جامعه مشکلات رنگارنگ وجود دارد که ایشان عددی
نیستند ما بخواهیم واکنش نشان دهیم. کاش به آماری
از چندزنی و تعداد صیغه ها دسترسی داشتید.
بدون ذکر نمونه از نام ایشان ، اگر به تحلیل مساله
می پرداختید نقد قابل طرح بود اما اینچنین خیر.
خدایگان ما نیستند. آنان هم چون
بسیار رجل سیاسی چه در زندگی
شخصی و چه اجتماعی پر از خطا
می توانند باشند. مشکل امروز جامعه
ما این نیست. آنان هم شکر تاوان
قوانین غلطی چون چندزنی و صیغه
و.... را می دهند. آنان الگوی رفتار
من نیستند که نگران تخریب جامعه
و یا خانواده باشم. آنان فقط یک نفرند..
یک نفری بی ارزش. بزرگنمایی فردی
چون جناب نجفی نشانه ی قحط الرجلی است. از کاه کوه نساریم.
اتفاقا حضرات برای تبعیت از هنجار اسلامی خودشان
به این فرد جایزه هم خواهند داد و تحسین و فتبارک ا....
با سلام
1. مساله تجدید فراش ایشان کاملا شخصی است.
2. یکی از ویژگیهای بارز اصلاح طلبان (شما بخوانید فرصت طلبان) "اقتدار گرایی مطلق" است. اگر تا حالا تصور دیگری داشتید بنا به دلایلی که باید بررسی شود فقط خودتان را گول زده اید.
3. زمانی باید اعتراض می کردید که آقای نجفی آچار فرانسه اصلاح طلبان بود و هر پستی را می پذیرفت.
اما طبق انتظارات نظام عمل کرده اند . دزدی
نکرده اند ، اختلاس نکرده اند و رشوه نداده و یا
نگرفته اند. کنش ایشان فردی است و به ما ربطی
ندارد.
نه بازی کرون با چهار تا تست
عین واقعیت است هر دو نظرتان . قدری بهتر است رشد فکری داشته باشیم و سره و ناسره را از هم تشخیص دهیم. ما افراد را به پنهان کاری دعوت می کنیم. خانم
یوسفی می بایست اصل مسأله را نقد می کردند و
شخصیت فردی را آماج تیر قرار نمی دادند. ولاتجسس
اصل ارزنده ای در دین اسلام است.
فقط یک بغض خفته جنسیتی بود
چون نویسنده خانم است به خود اجازه داده بود نماینده بانوان فرهنگی نیز باشد
کاش کمی بیشتر دقت می کردید یا بیشتر مطلب می خواندید تل نوشتن یادداشت را با توهین نامه اشتباه نگیرید
از کجا به این استدلال رسیده اید که روزنامه نگاران و... عمداً از این مساله عبور کرده اند؟!
آیا کاری که نحفی انجام داد خلاف شرع، قانون و عرف است؟!
نمی شود با این سنجه که شما حنسیت زنانه دارید حرمت افراد را زیر سوال ببرید
کاش بیشتر دقت می کردید کاش مغرضانه نمی نوشتید و کاش نسبت به اساس مساله حهل نداشتید، من به عنوان یک مطلع فقط می توانم بگویم که دکتر نجفی کاری را انجام داد که باید انجام می داد والسلام