درون هر چیزی – هر چند بسیار بد – عبرتی و پیامی نهفته است/ هر دو نوع این آیین ها (چه ملی و چه مذهبی) دانشگاهی هستند که مرام حقیقت ورزی و آیین مهربانی را به بهترین و زیرپوستی ترین روش ممکن به جان و روان ما منتقل می کنند. اما بر ماست که اگر چیزی را بی مورد بر آن افزوده ایم، کم کنیم و اگر چیزی را متناسب با این عصر و زمانه باید به آن بیافزاییم، اضافه کنیم/ آخرین باری که نیم ساعت با خودتان خلوت کردید و عمیقا به خود، زندگی، آینده، خدا و هستی فکر کرده اید کی بوده است/ گمشده عصر امروز، سکوت و خلوت است/ با هر تعریفی که از انسان دارم، آیا به راستی من یک انسانم/ متاسفانه گاهی اوقات فردی در 35 سالگی میمیرد ولی در 75 سالگی خاکش می کنند/ وقتی مراسم یا آیینی را ترک می کنیم، فردی دیگر و انسانی دیگرگونه باشیم
اولین جمله ای که ما در اول دبستان می آموزیم چیست؟
"بابا آب داد" ؛ " بابا نان داد " ...
می دانید اولین جمله ای که انگلیسی ها در دبستان یاد می گیرند چیست؟ "من می توانم بخوانم وبنویسم " و اولین جمله ای که ژاپنی ها یاد می گیرند :
"من باید بدانم"
و این است که ما همیشه چشم مان به دست پدر است و پدر را ضامن تامین همه ملزومات زندگی می دانیم و در بزرگسالی نیز حتی زندگی تجملی را انتظار داریم که ارث پدری باشد...
کار از ریشه خراب است و
این یعنی:
"فقر فرهنگی"
کانال دموکراسی
وبلن، جامعهشناس مشهور قرن بیستم، از اصطلاح « مصرف متظاهرانه » یا «مصرف افادهای» سخن گفته است. منظور او مصرفی است که فرد تلاش میکند آن را به رخ بکشد، نشان دهد، پز دهد و به نمایش بگذارد تا به این شیوه منزلت اجتماعی کسب کرده و متفاوت جلوه کند/ « متفاوت بودن» نسبت به سایر آدمها، یکی از شگردهای اصلی این رسانهها بوده و هست؛ تزریق این احساس که « وقتی در خیابان راه میروم همه مبهوت من هستند، همه به من خیره میشوند و بعضی هم میگویند اوووف، اونو نگا! و این چقدر لذتبخش است»/ آنان با ماشین بی.ام.و. خود به دنبال فخرفروشی و به رخ کشیدن نیستند. چون داشتن این ماشین در آلمان برای فرد وجهه نمیآورد. اساساً پز دادن با کالاهای مصرفی آنقدرها در آلمان شایع نیست. این صادر کردن کالاست که در آلمان وجهه اجتماعی میآورد/ متأسفانه این جملهها در کشورهای خاورمیانه خریدار دارد. جایی که مردمان آن فرهنگِ "چشم و همچشمی" ، "روکمکنی" ، و " رو بیست من بیست نیاد" دارند و بازاریابان این را خوب میدانند. بخر و به دیگران از بالا نگاه کن/ به یاد دوران دوازدهساله مدرسه خودم میافتم که « معلمان پرورشی انقلابی » هرروز و هرروز برایمان از مصرفزدگی غربیها و مسخ انسان غربی به خاطر بمباران تبلیغات تجاری میگفتند....
مهر به هفته نرسیده بود که باز خبری دیگر باعث شوکه شدنم شد و آن چیزی نبود جز ضرب و شتم و تیغ زدن به پشت کمر یکی از مدیران مدارس ؛ باز هم در استان کرمان توسط یک دانش آموز هنرستانی مهر امسال را خبر ساز تر کرد گویا نکویی سال تحصیلی جدید از مهرش پیداست/ چرا خشونت در سطح مدارس کشور ما روز به روز گسترش می یابد/ وقتی دانش آموزی توسط دانش آموزان یا حتی معلم خویش مورد تمسخر قرار می گیرد. وقتی به جای به کارگیری روش های ظریف تربیتی برای ایجاد نظم در بین دانش آموزان معلم روش های سنتی تنبیه و ...را به کار می برد/ امروز معلم و دانش آموز هر دو قربانی بیماری آموزش و پرورش شده اند ؛ قربانی سکوت و بی مهری بعضی مسئولین/ اگر معلم اجازه مهر ورزیدن و گسترش این مهر را داشت ، اگر به درس هنر که زمینه ساز مهرورزی و تلطیف روح است توجه می شد ؛ اگر معیشت معلم و منزلتش شعار بعضی از مسئولین نبود امروز جز مهر و کاشتن مهربانی بذر دیگری در دل دانش آموز کاشته نمی شد...
زبان رایج خودمان هم مهجور است/ بررسی کردم دیدم دچار "خوانش پریشی" (dyslexia) است و خودش خبر ندارد! چطور می شود یک نفر تا مدرک کارشناسی پیش برود و "خوانش پریشی" اش کشف نشده باشد/ وقتی غلط گویی و غلط نویسی برایمان عادی شود طبیعی است که درجات خفیف و حتی متوسط خوانش پریشی را تشخیص ندهیم/ بیایید علیه "فضیلت بی سوادی" ایستادگی کنیم، از گویندگان و نویسندگان "منبع" طلب کنیم و غلط های گفتاری و نوشتاری شان را تصحیح کنیم
فراموش نکنیم که قاتل او دچار بیماری و اختلال پدوفیلیاست و در هر جای شهر و روستای همه ما می تواند حضور داشته باشد. ماجرای نوجوان ایرانی در مکه را که به خاطر دارید؟
اعدام یا هر نوع مجازات دیگر حق هر مجرم هست ، اما در ملاء عام برای عبرت سایرین آن هم با حضور گسترده مردم که زنان و کودکان نیز شاهد مراحل آن بوده اند، واقعا لازم و ضروری بود؟
ما که صحنه های ترسناک یا خشنونت آمیز فیلم های خارجی را سانسور می کنیم تا برای کودکان و نوجوانان و حتی جوانان کشورمان تأثیر سوء نداشته و الگوی نامناسب نباشد و اگر کودک چنین صحنه هایی را ببیند با شب ادراری و کابوس های شبانه ناآرامی خودش را نشان می دهد، با کدامین شهامت و گناه ، کودک زیر 7 ساله خود را برای تماشای ثانیه های پر اضطرار اعدام بردیم؟
دنیای آرام و بی تلاطم او را با کدامین مجوز خانوادگی یا اجتماعی به آشوب کشاندیم ؛ یا خواستیم که او یاد بگیرد تا فریب بیگانگان را نخورد و در دام چنین بیماران روانی نیفتد؟
پدر و مادر مهربان سرزمین من، معلم دلسوز فریادرس من !
آیا وظیفه شماها نیست که جسته و گریخته و سرپوشیده ،کودکان را یاد دهید که با بیگانگان دمخور نگردند؟ و با یک خوراکی غیربهداشتی یا با یک پرنده در دست یا در قفس ،کودک سرزمین من فریب بیمار روانی را نخورد و با او به قتلگاه شنیع و فجیع و قبیح نرود؟
بهتر نیست که همه ما به کودکان خود فرهنگ " نه" گفتن را آموزش دهیم؟
بهتر نیست دست کودک خود را به جای ترساندن از پلیس در دستان او قرار دهیم تا بداند که پلیس یار و یاور همه درماندگان است؟
بهتر نیست به کودک خود یاد دهیم که در چنین مواقعی شهامت فریاد برآوردن داشته باشد؟
بهتر نیست که به کودک ناتوان خود یاد دهیم در چنین مواقعی یعنی برخورد با بیگانه آزار رسان ، لگد بزند یا گاز بگیرد و در کل هر چند کودک اما حالت تدافعی داشته باشد؟
به هر حال از درماندگی و اسیر طعمه بیمار روانی شدن ،همه اینها بهتر نیست؟
ما والدین و معلمین ؛
باید در هر سن کودک با زبان خاص خودش ، آموزش های لازم را بدهیم.حتی در کتب درسی نوجوانان با مهارت های خاصی که کارشناسان روانشناسی می دانند، مفاهیمی سربست بگنجانیم تا آگاهی از وقایع و پیش آمدهای دنیای کثیف برخی بزرگسالان آنان را غافل گیر ننماید.
از مسئولین قوه قضایی نیز تقاضا داریم مجازات مجرمین را در خفا انجام دهند و برای آگاهی از آخر و عاقبت جرم و جنایت از رسانه ها ی شفاهی و کتبی و کتب درسی آموزش دهند.
سزای هر مجرم چه با طرح و برنامه عقل ناقص یا چه در سایه یک بیماری روانی ، مجازات مرسوم آن جامعه است.اما فراموش نکنیم که شناسایی افراد مبتلا به بیماری پدوفیلیا ( بنده از اوصاف فرد مبتلا شرم دارم همکاران محترم لطفا در صورت صلاحدید خودشان مطالعه نمایند) به همین سادگی نیست. جسارتا در دور و بر همه ما ممکن است فامیل یا آشنای مبتلا به این نوع بیماری وجود داشته باشد . پس کودکان خود را با هر کسی تنها نگذاریم یا کودکان خود را به هر کسی نسپاریم یا به رفتارهای مشکوک غیر عقلانی افراد پیرامون خود قدری حساس باشیم. این بدبینی افراطی نیست ، این هوشیاری است.
اگر خیلی به سلامتی و آینده فرزند خود علاقه مند هستیم به یک روانشناس یا روانکاو مجرب مراجعه و آموزش های لازم برای مقابله با چنین فجایعی را فرا بگیریم. همیشه گفته اند پیشگیری ارزانتر و آسانتر از درمان است.ما همه باید در امر پیشگیری چنین صدمات و لطماتی به فرزندان خود با یکدیگر همکاری و همیاری داشته باشیم.فروشنده و بقال محله باید به صحنه های مشکوک محل خود حساس باشد، همسایه ما نیز، همه و همه ما هر ثانیه و دقیقه زندگی خود و فرزندانمان باید هوشیار و حساس باشیم.
آموزش و همکاری و هوشیاری ، می تواند چنین فجایع دلخراش جامعه ما را به حداقل برساند.
در زیر آماری از بیشترین اعدام های 10 کشور برای اطلاع دوستان آورده می شود با بیان این که تنها کشوری که ظاهرا اعدام در ملاء عام ندارد و در تنهایی، مجرم را با شوک الکتریکی مجازات می کنند کشور آمریکاست.
"بیشترین آمار اعدام در جهان متعلق به چه کشورهایی است ؟ این نوشتار به پاسخ این سوال می پردازد. بنابر آمارهای سازمان عفو بینالملل، نهاد حقوق بشری واقع در شهر لندن که شدیدا با هرگونه مجازات مرگ مخالفت میکند، آمار اعدام در ۲۰۱۵ نزدیک به ۵۰ درصد در سراسر جهان افزایش یافته است.
ولی فقط کشورهای معدودی هستند که آمار صحیحی از اعدامهایشان را به صورت عمومی گزارش میکنند ؛ برای مثال ایالات متحده پروندههای دادگاهها و آمار اعدامّها را به صورت عمومی منتشر میکند. این در حالی است که رژیمهای اقتدارگرایی نظیر کرهی شمالی، روسیه و چین به شدت از انتشار اینگونه آمارها جلوگیری میکنند.
1- چین، هزاران نفر
2- ایران، ۴۰۰ نفر
3- پاکستان، ۳۲۶ نفر
4- عربستان سعودی، ۱۵۸ نفر
5- ایالات متحده، ۲۸ نفر
6- عراق، بیش از ۲۶ نفر
7- سومالی، ۲۵ نفر
8- مصر، بیش از ۲۲ نفر
9- اندونزی، ۱۴ نفر
10- چاد، ۱۰ نفر
قضاوت و تعبیر و تفسیر بر عهده خوانندگان و همکاران محترم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید