هر بار که ملی کارتم را میبینم یاد محمودرضا خاوری میافتم. تا همین اواخر او را با همان ظاهری که پیشاپیش مردم در راهپیمایی شرکت کرده بود، تصور میکردم. با کت و شلوار خاکستری و ریش آنکارد شده. برخلاف چهرهاش در آن عکس معروف، در ذهن من همیشه پوزخند میزند. به من، به شما و به آن شعار معروف بانک ملی:
«هر جا سخن از اعتماد است، نام بانک ملی ایران میدرخشد.»
چند وقتی است که او را با شمایل جدیدش تجسم میکنم. ریشش را از ته تراشیده و تیشرتی به تن دارد. پشت دخل فست فودی ایستاده و میخواهد صورت حسابش را بپردازد. وقتی که کارت بانکیاش را از کیف پولش درمیآورد، پوزخندی تحویلمان میدهد. حرفهای صد من یه غاز میگویند:”چه سادهای تو! اصل کاری کس دیگهست!“ کسی چه میداند متهم اصلی اوست یا دیگری؟ شاید آنها راست بگویند. با این همه، اصل کاری اعتباریست که برای همیشه به باد رفته است و اعتمادی که برای همیشه خشدار شده.
هر برج که فیش حقوقیام را نگاه میکنم، نام صندوق ذخیرهی فرهنگیان در صدر سیاههی کسورات حقوق میدرخشد. مرا یاد اختلاس «هیشکی نمیدونه چند میلیاردیاش» میاندازد. همه میگویند اختلاس بزرگی از محل پسانداز دهها هزار معلم صورت گرفته است؛ اما هیچکس رقم دقیقش را نمیداند. شاید هم میدانند و نمیگویند. اگر رقم دقیقی بدهند، باور میکنیم؟
منتقدان از انتصاب برخی متهمان در سمتهای دولتی خبر میدهند؛ اما از آنها نامی نمیبرند. چند روز پیش شایعه شد که یکی از متهمان چند ده میلیاردی این پرونده از کشور گریخته است. نام او را نیز نگفتهاند. کسی سهامداران صندوق چندصد میلیاردی را محرم نمیداند. اطمینان دادهاند که صندوق سر جایش است. بامزهها میگویند:”خیالتون راحت! صندوق سر جاشه فقط محتویاتش رو بردند.“ مدتهاست پویش کمرمقی شکل گرفته که از عضویت صندوق انصراف دهیم. پویشی که تا به حال در حد حرف مانده است.
بیمهی تکمیلی فرهنگیان موسوم به بیمهی طلایی از سال ۸۹ کار خود را آغاز کرد. چند سال بعد سطح خدمات بیمهی تکمیلی فرهنگیان تا آنجا کاهش یافت که از بیمهای که خدماتش ما را کشته بود و لقب طلاییاش دیگران را، جز برچسب طلاییاش چیز دندانگیری باقی نماند. تابستان دو سال پیش در فضای مجازی پویشی با عنوان انصراف از بیمهی طلایی شکل گرفت. هدف از این پویش گسترش خدمات بیمهی تکمیلی و ارتقای کیفیت آن بود.
ظهر یک روز گرم شهریورماه برای پیوستن به این پویش به ادارهی محل خدمتم رفتم. به مسئول اتاق رفاه ادارهمان گفتم که میخواهم از عضویت در اصل کاری اعتباریست که برای همیشه به باد رفته است و اعتمادی که برای همیشه خشدار شدهبیمهی طلایی انصراف دهم. سعی کرد منصرفم کند. زیر بار نرفتم. به دو پوشهی آبی و صورتی که روی میز کارش بود، اشاره کرد و گفت:”صورتیه رو نگاه کن. فرم درخواست عضویته. آبیه هم برا انصرافیهاس.“ حجم پوشهی صورتی دستکم دهبار از حجم پوشهی آبی بیشتر بود. با این حال لبخندی زدم و گفتم:”میخوام انصراف بدم.“ آن روز به قدری از مشارکت در این پویش مدنی برخاسته از خرد جمعی دلشاد بودم که فرم انصراف را نخوانده، پایش امضا زدم. اینکه تا پایان موعد ثبتنام / انصراف نسبت انصرافیها به اعضای تازهوارد در خوشبینانهترین حالت همان یک به ده باقی ماند، بماند.
یک ماه و چند روز بعد که حقوق ماه مهر را به حسابم ریختند، متوجه شدم دستمزدم کمی بیشتر از معمول آب رفته. پیگیری کردم. معلوم شد علیرغم مصاحبهی مسئولان وزارتخانه مبنی بر تمدید قرارداد بیمهی طلایی سال گذشته تا پایان شهریورماه، قرارداد همان خردادماه به پایان رسیده و من باید هزینهی آزمایشهایی را که در تیرماه انجام داده بودم، میپرداختم. این همان بندی بود که نخوانده پایش امضا زده بودم. از بیمهای که یکسال تمام حق عضویتش را پرداخته بودم، به اندازهی یک آزمایش کلی هم به من نرسید.
اینکه چطور بیمهی تکمیلی دستگاهی به این عظمت و این تعداد نیرو با نام پرفریب طلایی در میان بیمههای تکمیلی موجود در بازار شاخص فلاکت است، بماند. اینکه آن دسته از همکارانی که در سالهای آغازین بیمهی تکمیلی، کوپنها را بین دوست و آشنا بذل و بخشش کردند، باید خجالت بکشند و سرها را پایین بیندازند حتماً، نیز بماند.
این بار اگر کسی در کلاسم را بزند و بگوید:”نظرت دربارهی انصراف از صندوق ذخیره چیه؟“ به او خواهم گفت:”نه. ممنون. قبلاً صرف شده.“ در کلاسم را میبندم و میروم که به کارهایم برسم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
من چند روز پیش رفتم جهت فعال کردن کارت جدید بانک ملی
کارمند بانک میگه برو رمز دومش را فعال کن و برام بیار میگم چرا . میگه برای شرکت در مسایقه و .............
جدا لخالق این است ......
درحالیکه همه اقشار همین بیمه پایه سلامت رو رایگان دارن چرا باید برای هر نفر 40هزار کم بشه؟ برا افراد تحت تکفل هم ماهانه حداقل 50هزار??? مگه ما جزو بقیه ایرانیها نیستیم؟رایگان باید برا همه باشه نه اینکه عده ای رایگان استفاده کنن ما جور بقیه رو بکشیم! برا بیمه تکمیلی دیگه حقوقی نمی مونه که بخواهیم تکمیلی هم بشیم!
بطحايي مچکريم!!!
ای کاش بعد از وصول مطالباتی که چندان امیدی به برگشت شان نیست کل کارخانجات و شرکت ها ی زیرمجموعه را بفروشند و نسبت به سهم بین اعضا تقسیم کنند .
و اما سئوال: صندوقی که سرمایه اش مال معلمان است و از حقوق ماهانه آنان برداشت شده . چرا باید وزیر برایش هیات امناء و مدیر عامل منصوب کند که اوهم معمولا دوست و فامیلاشو بهتر میشناسه! چرا معلمان خودشان از طریق انتخابات سراسری افراد مورد وثوق خود را معرفی نمی کنند و بازرسین ویژه نمی گمارند که اینطور اصل و فرع سرمایه آنان به یغما نرود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟