صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه استان ها و شهرستان ها/

خودکشی مدیر مدرسه در شهرستان گمیشان

 عصر دیروز مدیر مدرسه ابتدایی روستای صفا ایشان شهرستان گمیشان بعد از ساعت اداری مدرسه در محل کارش خود را به دار آویخت.

مدیر مدرسه ابتدایی روستای صفا ایشان بعد از پایان ساعت کاری و تعطیلی مدرسه خود را به دار آویخت و به زندگی اش پایان داد.
گفته می شود دلیل خودکشی مدیر ، مشکلات شخصی بوده است.

توماج فرماندار شهرستان گمیشان این خبر را تایید کرده و گفته است: موضوع در دست بررسی است.

پایان پیام/

تمران خبر

تبعیض های آموزش و پرورش و ثبات مدیریت  تفاوتهای فردی در بین افراد، امری بدیهی است ؛ تا حدی که به تبعیت از آن ما سایر تفاوتها را نیز می پذیریم، همچون تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و......این تفاوتها آنقدر حساس و پیچیده است که حتی در دوقلوهای همسان نیز دیده می شود ؛ مثلا اگر یکی از دوقلوها درطرف پنجره و دیگری کنار دیوار بخوابد ،یکی بانشاط و برون گرا و دیگری منزوی و درون گرا بار می آید و..

با قبول این مهم ، اما باز بنا به شرایط خاص حاکم، وزرات آموزش و پرورش سالهاست که تبعیض هایی را به عناوین گوناگون رقم زده است که به برخی از این موارد اشاره می کنم ، مابقی به عهده همکاران محترم که نظرات خودشان را مرقوم خواهند فرمود:

1) تبعیض بین دبیران جذب شده رشته دبیری با سایر دبیران. این عزیزان کسانی هستند که :

هم فوت و فن تدریس را فرامی گیرند.
هم حین تحصیل ، ماهانه مبلغی دریافت می دارند.
هم استخدام شان تضمین شده است.
هم چهار سال آنها سابقه خدمتشان محسوب می گردد.

منظور نظرم مورد آخر است و مابقی را امتیازات خاص آنها در نظر می گیریم. ما دبیران دانشگاههای مختلف نیز 4 سال از عمرمان را برای تحصیل ، سپری ساخته ایم و انتظار داریم که برای همه دبیران سنوات تحصیل ، بر مدت سابقه شان اضافه گردد.

2) تبعیض بین معلمین و دبیرانی که به طور ضربتی و استثنائی بازنشست شدند.خیل عظیم فرهنگیان با5  سال ارفاق در سال 88 یا 89به خدمت خود پایان دادند که اثرات تخریبی آن هنوز با عدم کفایت معلمین نسبت به تعداد دانش آموزان داغی است بر پیشانی آموزش و پرورش و برای جبران دست به دامن حق التدریس و معلم آزاد و... شدند که امروز نیز آنان را فرزند خوانده اعلام کرده و ولی نعمتی ئی خویش را به جا نمی آورند.

3) تبعیض برای اِعمال افزایش حقوق سروران جبهه رفته و فرزند شاهد و..... در این که این اشخاص ، حقی بر گردن ملت و دولت دارند و باید قدردانی شوند ، جای بحث ما نیست. تبعیض در این خصوص اعمال می گردد که ما زنان چه گناهی کرده ایم که هر جا این بند به عنوان امتیاز ذکر می گردد، بی نصیب می مانیم ؛ یا گناه همکارانی که زمان جنگ به دنیا نیامده بودند،چیست؟ یا گناه افراد بیمار که اگر هم می خواستند اجازه حضور در جبهه های جنگ را نداشتند. اگر شرایط خاصی قرار است امتیاز داده شود باید خارج از چارچوب شرایط عمومی ، منظور شود. یعنی بنا به حساب مسئولین خارج از بندهای امتیازآوری برای گرفتن رتبه یا حقوق و..... که همه فرهنگیان را شامل می شود. به آنان حق مسکن یا حق الویت وام و.... اختصاص دهند اما در کفه ترازوی ارزیابی همگان قرار ندهند که نتیجه ، واضح است.

4) تبعیض برای اِعمال دوره سربازی آقایان به عنوان سابقه خدمت شان. باز تقصیر ما زنان چیست که واقعیتی به نام سربازی زنان وجود ندارد.

همیشه یک قانون بد است و یک قانون بد بد. همیشه زمان عامل مؤثر برای تصمیمات استثنائی است. همیشه یک عده از برخورداران شرایط برتر، نسبت به دیگرانند.

اما این مدیران لایق و کارآمد هستند که با ایجاد شرایط متعادل ، همسان سازی منطقی و عقلانی را در رأس اهداف مدیریتی خویش قرار می دهند. علت این همه ایجاد و تداوم تبعیض ها، عدم ثبات مدیریت کارآمد هست.
اگر انتخاب و انتصاب های ما از معیارهای بدون حبّ و بُغض ، تبعیت نماید ما عناصر تشکیل دهنده وزارت نیز محروم از حق و حقوق خویش نمی مانیم. عملکرد سلیقه ای مدیران با عدم ثبات خود ضربه ای مهلک بر پیکر ساختار نظام آموزش و پرورش وارد می نماید و لطمات جبران ناپذیر آن نصیب ما معلمین خارج از مشمولیت دایره برخورداری از امتیازات خاص می گردد.

هر نوع تبعیض یا محرومیت ، مایه دلسردی و بدبینی به شرایط شغلی است.

این مدیران لایق و کارآمد هستند که با ایجاد شرایط متعادل ، همسان سازی منطقی و عقلانی را در رأس اهداف مدیریتی خویش قرار می دهند   تفاوت ها در آموزش و پرورش عبارتند از:

مدرک تحصیلی و سطح آن، سنوات خدمت، منطقه خدمت (شهری یا روستایی که از حق محرومیت برخوردار است)، اگر بر اساس این موارد تفاوت دریافتی باشد عین عدالت است اما مابقی ، تبعیضی است که ما را از عدالت دور می سازد. نظام آموزش و پرورش جامعه ما ابتدا باید به تثبیت قوانین و مقررات برسد تا با هر تعویض سالانه یا 4 ساله وزیر و معاونان ایشان و سیاست مدیریتی آنان ،متزلزل نگردد. ما به پایداری و ثبات در تفکر نحوه ی اداره آموزش و پرورش نیازمندیم.
تصور نشود اگر اصلی تا حال پا بر جا مانده به دلیل درستی آنست ، بلکه به دلیل حس نشدن و اندیشه نکردن ، ماندگار گردیده است.

بیاییم بار دیگر مفاهیم حاکم بر آموزش و پرورش را تجزیه و تحلیل و بازسازی نماییم. یا به عبارتی دیگر حیاتی تازه به نظام آموزش و پرورش کشورمان بدهیم. آنچه هست را دوباره بررسی کنیم و به نتایج مطلوب عام المنفعه برسیم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

گویی همه ی ما به این اوضاع و احوال رضایت داده ایم و فقط از سر رفع تکلیف گه گاهی زبان به انتقاد گشوده ایم تا به نوعی ازقافله ی نقادی عقب نمانیم/ ما معلمان! ما معلمان که الهه ی تغییر هستیم،اگر می بینیم که دولت به هر دلیلی  آموزش و پرورش را در اولویت قرار نمی دهد؛ حداقل خودمان به این موضوع تن ندهیم و گمان نکنیم اگر قرار به نادیده گرفتن ماست پس ما بازنده دایمی این داستان خواهیم بود و محکوم به این سرنوشت هستیم و نمی شود کاری کرد/ سهم ما از این اوضاع آشفته چقدر است/ آیا با مهارت های ارتباطی و سواد رسانه ای آشنا هستم/ چقدر از تعطیلات تابستان برای به روز رسانی اطلاعتم استفاده کرده ام / چقدر به مهارتهای تخصصی و مورد نیاز حرفه ام همت گماشته ام/ ما باید با حرفه ای فکر کردن و عمل کردن، مطابق آنچه یک معلم در دنیای امروز به آن مجهز است خود را در سیستمی معیوب سرآمد کنیم و به متولیان امر بفهمانیم که تغییرات لازم و نافع جز ،از توجه واقعی و نه شعاری، به ما می گذرد/ برای سال تحصیلی جدید با فکری نو ،تازه تر از آنچه که در سالیان گذشته تجربه کرده ایم ،تغییر را از خودمان آغاز کنیم و باور کنیم که اگر ما بخواهیم هر مشکلی قابل حل است....

منتشرشده در یادداشت

گروه استان ها و شهرستان ها/

« جمعی از فرهنگیان آموزش و پرورش ناحیه ۲ شهرستان خرم آباد » در نامه ای که برای صدای معلم ارسال کرده اند از برخورد اخلاق مدارانه و انسانی مدیریت آموزش و پرورش این منطقه تشکر و قدردانی کرده اند .

« صدای معلم » نیز از همه مسئولان و مدیرانی که با توجه به « منشور حقوق شهروندی » معلمان و سایر ارکان آموزش را تکریم کرده و پاسخ گو و مسئولیت پذیرند تشکر و قدردانی می نماید .

منتشرشده در یادداشت

جامه نو،پاپوش های خوشرنگ، لبخندهایی از سر شوق/ روزهای شاد و پر امید دانش آموز و خستگی و افسردگی معلم.خسته از چه/ از تبعیض، درد جانکاه معیشت،وعده های دروغین فرادستان و ناسپاسی جامعه/ ده ها نهاد،ابزار،گروه و رسانه روح و روان دانش آموز را تسخیر و قالب و کالبدی پیچیده به فضای آموزشی تحویل داده است اما هم چنان نقش مرجعیت معلم پررنگ تر دیده  می شود/ الگوی جامعه اش می خوانند اما مگر نه این که واگذاری چنین نقش سترگی،پیش نیازهایی چون: بهبود وضعیت معیشتی و ارتقای منزلت و کرامت اجتماعی و جبران جفاهای ناروای در حق او می خواهد/ در این زنجیره مهرها،دولتمردان پرادعا،برای پاسداشت اعتبار و شان واقعی معلمان، رفع نابرابری و بهبود وضعیت حقوقی و معیشتی معلمان،چه دستاورد قابل اعتنایی در کارنامه دارند؟ کدام یک از وعده های خود را محقق کرده اند؟ آیا اولیا،قدردان زحمات طاقت فرسای "پدران معنوی جامعه"هستند/ چرا توقعات و انتطارات در سیستم بسته آموزش و پرورش همواره یک طرفه است....

منتشرشده در یادداشت

یک داستان واقعی در مورد یک خانم معلم در یزد و درس هایی برای مسئولان

می گویند در یزد، خانم معلمی پس از چند بار آموزش درس از شاگردانش پرسید :
چه کسی متوجه نشده است ؟
سه نفر از شاگردان دستشان را بالا بردند....
معلم گفت : بیایید جلوی تخته و چوب تنبیه خود را از کیفش بیرون درآورد .
تمام دانش آموزان جا خوردند و متعجب و ترسان به خانم معلم نگاه می کردند.
معلم به یکی از سه دانش آموز گفت :
این داستان واقعی در یزد مصداقی برای مسئولان است که در حوزه ای اگر خطایی از مخاطبان حوزه آن ها سر زد، خود را باید تنبیه نموده تا الگویی برای رسیدن به جامعه سالم باشیم پسرم! این چوب را بگیر و محکم به کف دست من بزن !
دانش آموز متعجب پرسید :به کف دست شما بزنم ؟

به چه دلیل ؟
معلم گفت: پسرم مطمئنا من در تدریسم موفق نبودم که شما متوجه درس نشدید! به همین دلیل باید تنبیه شوم!
دانش آموز اول چند بار به دست معلم زد و معلم از درد سوزش دستش، آهی کشید و چهره اش برافروخته شد .
نوبت نفر دوم شد . دانش آموز دوم که گریه اش گرفته بود، به معلم گفت :
خانم معلم ! به خدا من خودم دقت نکردم و یاد نگرفتم . من دوست ندارم با چوب به دست شما بزنم .
از معلم اصرار و از دانش آموز انکار !
دیگر ،تمامی دانش آموزان کلاس به گریه افتاده و از بازیگوشی های گاه و بی گاه داخل کلاس ،هنگام درس دادن معلم شرمسار بودند .
از آن روز دانش آموزان کلاس از ترس تنبیه شدن معلمشان جرأت درس نخواندن نداشتند .
و اما نتیجه ...
این داستان واقعی در یزد مصداقی برای مسئولان است که در حوزه ای اگر خطایی از مخاطبان حوزه آن ها سر زد، خود را باید تنبیه نموده تا الگویی برای رسیدن به جامعه سالم باشیم!
اگر هر کدام از مدیران در حوزه فعالیت خود این گونه عمل کنند ؛ مملکت و جامعه ای انسانی خواهیم داشت.
کانال دموکراسی

منتشرشده در دانش آموز

شعری به مناسبت آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران

یادی ز جبهه باز شد سودای عشق آغاز شد
دیدم خودی را با خدا باب شهادت باز شد
ای تربت پاک وطن در دشت خونین جان به کف
ایثار داری می روی جایی که او همراز شد
با ذکر دل با حمد رب آرام رفتی بنگری
دیدی شواهد را یقین روح از بدن پرواز شد
در یک طرف دیدی دلا تسبیح در سجاده خون
از جانبی دیگر ببین نجوای دل آواز شد
در وادی دریای خون خط مقدم را ببین
جان بر کفان عاشقان دیدی چسان سر باز شد
یادی ز هفتاد و دو تن دارد نوایی نینوا
نای نی مردان حق در دشت خونین ناز شد
شهد شهادت کام ما لبیک گویان گام ما
ایمان رشادت حال ما پیکر ببین طناز شد
بینم جمال یار را فرخنده دارم نام را
خواهم روم از این قفس مرغ سخن دمساز شد
والی بیا احباب را بین در مسیر ایزدی
صف بسته اند خندان روند درهای جنت باز شد


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت
پنج شنبه, 30 شهریور 1396 07:33

وقتی تقویم ها هم اشتباه می کنند!

نوشته یک معلم برای آغاز سال تحصیلی   از شما چه کسی اول مهر ماه 1372 را دقیق به یاد دارد؟  فکر می کنم که همه ی آن هایی که مثل من اول مهر 1372 مصادف بوده با اولین روز حضورشان در اجتماع با برند دانش آموز، آن روز را دقیق یادشان هست و فراموش نخواهیم کرد این اول مهر اولی را حتی شاید بعد ها آلزایمر هم از پس این خاطره بر نیاید؛ این طور نیست؟

بگذارید اعتراف کنم من آن روز از آن دسته دانش آموزانی بودم که گریه می کردم؛ هنوز آن کوچه ای که ختم می شد به مدرسه امان را یادم هست که از صدای گریه ی من پر شده بود. البته آن روزها مثل الان نبود که قبل از کلاس اول پیش دبستانی و مهد کودکی باشد و از این حرف ها که این روزها هست و بچه ها را آماده می کنند برای کلاس اولشان، نه! از این خبرها نبود و اگر هم بود برای بالا شهری ها بودو نه برای ما !

اما  بعد از آن بر خلاف آن گریه، یادم هست شدم دانش آموزی با برند شاگرد اول کلاس. راستش دیگر تا حالا هیچ اول مهری یادم نیست تا همین اول مهر چند سال پیش که رفتم سر کلاس نه این بار در جمع داش آموزان که اینک با برندی به نام معلم.

درست است که به جز اول مهر کلاس اولی ام هیچ اول مهری از زمان دانش آموزی ام  یادم نیست و فکر می کنم این وجه مشترک همه ما باشد اما باز هم همه ما یک خاطره مشترک از اول مهر هایمان داریم و آن اینکه زندگی برای ما تقسیم می شد به قبل از اول مهر و بعد از اول مهر.

نوشته یک معلم برای آغاز سال تحصیلی

سبک زندگی امان فرق می کرد با رسیدن اول مهر؛ و شاهد یک مدل از زندگی امان می شدیم که قبل از اول مهر نداشتیم. حالا درست است آن زمان ها اول مهر ما، همیشه از شنبه شروع می شد(یعنی اگر اول مهر می افتاد دوشنبه، ما از شنبه بعدش می رفتیم سر کلاس) ولی به هر حال اول مهر باز اول مهر بود و حال و هوای خاص خودش را داشت.

راستش یک وقتی فکر می کردم با این تغییر شرایط و امکانات، دیگر اول مهر برای بچه های امروزی مزه ندارد ولی راستش از وقتی سر و کارم افتاده با بچه های دانش آموز می بینم  و با تمام وجودم درک می کنم که الان هم اول مهر باز همان مزه خاص و خوش اول مهر آن زمان های ما را دارد حتی برای بچه های امروز. 

به نظر می رسد که همین مزه خوب اول مهر و تغییر سبک زندگی ما در همین روز که برای همه ما اتفاق می افتد حتی برای آن هایی که نه معلم هستند و نه دانش آموز و نه دانشجو و نه ولی دانش آموز باعث شده همه، اول مهر را یک روز مهم و شیرین بدانیم و به هم فرا رسیدنش را تبریک بگوییم بدون اینکه در هیچ تقویمی  در صفحه اول مهر نوشته شده باشد مصادف با آغاز سال تحصیلی جدید؛

شاید که نه، حتما برای همین اهمیت و شیرینی اجتماعی باشد  که اول مهر برای خودش همیشه اول مهر است یک برند معتبر بی توجه به همه ی تقویم ها که ثابت می کند تقویم ها هم اشتباه می کنند!


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

گروه اخبار/

به نظر می رسد خانه های معلم و مراکز اسکان فرهنگیان در سراسر کشور از الگوهای مشخصی تبعیت نمی کنند .

هر استانی و هر شهری برای خودش تعرفه و بهای خدمات خاصی دارد .

« مرکز فرهنگی آموزشی فرهنگیان شیراز » ( خانه معلم ) دارای شرایط و ضوابط خاص تری است .

چهارشنبه, 29 شهریور 1396 17:26

مهرها،در مهرماه زنده می شوند

مهر، ماه رویش نور و حرارت دانایی است/ روزی که ذهن کوچک آن همه کودک معصوم در بین راه مدرسه،پر از سوال و آسمان دلشان پر از صدای بال می شود/ آرزوی سبزشان،آموختن پرواز و به خویشتن رسیدن است/ مهرماه، یادآور تمام دیروزهای کودکی ماست/ هنوز هم سرگرم بازی هستیم.تنها تفاوتش این است که حال همه چیز جدی شده است/ مجبوریم با همه و حتی کسانی که دوستشان نداریم، بازی کنیم. بازی هایی که در آنها کمتر باهم و بیشتر به هم می خندیم/ شوری است که همه را به سمت آگاهی می کشاند/ پشت دانایی اردو بزنیم و بکوشیم تا مدارس ما،سربلند تر از همیشه، مدارسلامت جامعه باقی بمانند ...

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور