در ابتدا لازم می دانم از نقد و توضیحات دوست و همکار محترم آقای « هادی عظیمی » عضو انجمن اسلامی معلمان ایران تشکر کنم .
امید که این گفت و گوها بتواند روزنه ای برای تنویر افکار و نیز گامی برای بهبود وضعیت موجود باشد .
خوشحالم از این جهت که پس از نگارش حدود 20 یادداشت تفصیلی در باب " آسیب شناسی تشکل های فرهنگیان " سرانجام دوست عزیزی باب نقد و گفت و گو را در این مورد گشود .
در جامعه توسعه نیافته و غیرمدنی ما ؛ این " گفت و گو " است که می تواند دریچه ای برای خروج از بن بست و ترسیم چشم اندازی برای بازسازی عناصر انسجام اجتماعی مانند " صداقت " و " اعتماد " باشد .
و البته امید دارم که این چرخه " دگردیسی " به طور کامل طی شود و جامعه ما بتواند با تفکر راه خویش را شناخته و بر آرمان های خود بایستد .
در این جا لازم است توضیحاتی را در راستای تکمیل یادداشت پیشین ارائه دهم .
خبر این نشست همراه با توضیحات کامل وزیر آموزش و پرورش در صدای معلم منتشر گردید . ( این جا ) و ( این جا ) و ( این جا )
پس از آن یادداشتی انتقادی در مورد رفتار « محمدرضا عارف " که یکی از سخنرانان این مراسم بود به رشته تحریر درآوردم . ( این جا )
نگارنده بر پایه عادت مالوف خویش گزارشی توصیفی – تحلیلی را در مورد برگزاری مجمع فرهنگیان ایران اسلامی ارائه کرده است .
در واقع سعی کرده ام به جزییات این مراسم اشاره داشته و با نگاهی " انتقادی " آن را مورد ارزیابی قرار دهم .
پس می توان گفت صدای معلم سعی کرده است ابعاد گوناگون این نشست را از جنبه های مختلف مورد تحلیل قرار دهد .
مهم ترین موضوع مورد بحث من در این یادداشت ارزیابی عملکرد تشکل های فرهنگیان بر اساس تجربیات و مشاهداتی است که از عملکرد آن ها داشته ام .
جامعه ما ذاتا و در درون خویش " منفعت محور " است و غالبا مصالح جمعی را در طول تامین منافع فردی در نظر نمی گیرد آقای عظیمی در بخشی بر " هویت صنفی " تشکل هایی صحه گذارده است که حداقل از نظر وزارت کشور در عداد " احزاب سیاسی " طبقه بندی می شوند .
البته در این جا بحث مهم ، قدیمی و محل مناقشه ای تحت موضوعات " صنف " و " سیاست " مطرح می گردد .
نگارنده پیش تر بحث های تفصیلی در این مورد داشته است و وارد شدن در این مباحث حوصله زیادی را می طلبد .
اما در مجموع می توان گفت که اولا تشکل های موصوف با اتکا بر عملکردشان تاکنون بسیار کم و نادر وارد " مباحث صنفی " شده اند و دوما با توجه به تعریفی که خود نویسنده از ماهیت این تشکل در مورد " کسب قدرت " بیان کرده است جمع این دو به لحاظ تئوریک " تباین و تضاد " داشته و نمی تواند تشکل ها را در ماموریتی که تعریف کرده اند یاری رسان باشد .
همیشه برای من این پرسش مطرح بوده است که تشکل هایی این گونه با هدف " کسب قدرت " دقیقا به دنبال چه اهدافی هستند ؟
اگر به لحاظ تعاریفی که در موضوعات " جامعه مدنی " و " نهادهای مدنی " مورد مداقه قرار می گیرد این موضوع را زیر ذره بین قرار دهیم واقعا این تشکل ها ( احزاب ) از کانال و مجرای " کسب قدرت " به دنبال چه اهداف و یا آرمان هایی هستند ؟
اگر استدلال ایشان و سایر دوستان موافق او را در مورد فلسفه تشکیل این تشکل ها بپذیریم این پرسش جدی مطرح می شود که آیا احزابی مانند انجمن اسلامی معلمان و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی که در حال حاضر تعداد قابل توجهی از پست های ستادی و اداری را در قبضه خویش دارند ؛ آیا تاکنون ما به ازای " سهم قدرت " خویش " مسئولیت پذیر " و " پاسخ گو " بوده اند ؟
به عنوان مثال ؛ « علی اصغر فانی » وزیر پیشین با معرفی و حمایت همین تشکل ها به وزارت رسید .
پایان کار فانی " عزل " بود .
واکنش تشکل ها چه بود ؟
و یا در مورد « دانش آشتیانی » نیز همین چرخه تکرار شد .
اگر انتخاب درست و منطقی بود چرا مورد حمایت همان تشکل ها واقع نشد ؟
اگر عملکرد یک وزیر آموزش و پرورش که با حمایت تشکل ها در مجموعه قرار می گیرد مشکل داشته است به تبع آن " تشکل های حامی " نیز باید به اندازه خویش در این زمینه مسئولیت قبول کنند .
آیا اساسا چنین چیزی تاکنون اتفاق افتاده است ؟
آیا تشکل های حامی در مورد عملکرد فانی از معلمان حتی " عذرخواهی " کردند ؟
نمی توان در مورد روی کار آوردن و حمایت از یک فرد تلاش کرد اما همین که " ناکارآمدی " وی در افکار عمومی به اثبت رسید بی سر و صدا خود را کنار کشید ، سکوت کرد و وزیر را " تنها " گذاشت !
پرسش راهبردی دیگر در مورد این تشکل ها آن است که مگر قرار نبوده است این تشکل نقش " واسط " را میان مدیران و مسئولان با بدنه و متن ایفا کنند .
نگاهی بر عملکرد این دو تشکل نشان می دهد که اصولا چنین کارکردی از ابتدا تعریف نشده است و " وجه نظارتی " این تشکل ها کاملا مبهم و غیرشفاف است .
در واقع این تشکل ها اکنون خود یک طرف " بازی " شده اند !
نویسنده محترم در گزاره ای در مورد علت " رشد و نمو مدیران این وزارتخانه " از تشکل های مذکور به سابقه این تشکل ها و منحصرا " انجمن اسلامی " می پردازد .
در حقیقت ، آقای عظیمی علت این موضوع که چرا مدیریت وزارت آموزش و پرورش گاها دست به دست میان کادر مرکزی انجمن اسلامی می چرخد را سابقه این تشکل و نه " عملکرد " آن می داند .
حتی مسئولانی که به عنوان "سخنران " در این تشکل حضور پیدا می کنند مکرر آن را دستاورد دو شهید یعنی آقایان و باهنر می دانند و بر آن تکیه می کنند .
حال پرسش این است که تا چه زمانی مسئولان این تشکل قرار است به " میراث خواری " خویش ادامه دهند و نان بزرگان و پیشینیان را بخورند ؟!
بنده در بخشی از این یادداشت به نکته مهمی اشاره کرده ام و آن مساله " تعارض نقش ها " است .
به نظر می رسد نویسنده محترم پیام این گزاره را نگرفته است و یا جدی در مورد نیندیشیده است .
موضوع " تعارض در نقش ها " یک بحث مهم مدیریتی است .
به عنوان مثال فردی که خودش در ستاد وزارتخانه پستی دارد آیا می تواند در نقش " عضو یک تشکل " که جغرافیای زمانی و مکانی آن خارج از مجموعه تعریف و تبیین شده است موضع گیری داشته و آن را مورد نقد قرار دهد ؟
وقتی فردی درون سیستم است و منطقا در " ناکارآمدی " آن نقشی ولو کوچک دارد آیا می تواند هم زمان به ایفای هر دو " نقش " بپردازد ؟
اگر وجه مهم تشکل ها و احزاب را " نظارت " فرض کنیم آیا این موضوع می تواند جنبه عملیاتی به خود بگیرد ؟
آیا افراد عضو تشکل در این موارد و مواقع نقش " توجیه گر " را بر عهده نخواهند گرفت ؟
آیا " سقف کوتاه نقدپذیری مقامات " بالا که در حال حاضر یک فرهنگ سازمانی غالب است ؛ اجازه نقد صریح سطوح پایین تر ار خواهند داد ؟در جامعه توسعه نیافته و غیرمدنی ما ؛ این " گفت و گو " است که می تواند دریچه ای برای خروج از بن بست و ترسیم چشم اندازی برای بازسازی عناصر انسجام اجتماعی مانند " صداقت " و " اعتماد " باشد
نگارنده خود حدود 20 سال در حوزه " تشکل " فعالیت کرده است و از دور و نزدیک شاهد این موارد بوده است .
جهت نمونه فقط به یک نمونه اشاره می کنم .
در سال 1380 نخستین تجمع بزرگ معلمان در مرکز تربیت معلم شهید باهنر تهران برگزار گردید .
پس از آن تجمعاتی خودجوش شکل گرفت و البته سازمان معلمان ایران با صدور بیانیه هایی در این زمینه در مورد آن رفع مسئولیت نمود .
یک روز معلمان برای تجمع در برابر مجلس شورای اسلامی به صورت خودجوش تصمیم گرفتند .
روز قبل شورای مرکزی سازمان معلمان با مسئولیت آقای « حیدر زندیه » تشکیل جلسه داد و تصمیم جمعی بر آن شد که سازمان معلمان در مورد این تجمعات سکوت کند .
در کمال ناباوری صبح خیلی زود بخشنامه ای با مهر و امضای دبیر کل سازمان معلمان که هم زمان معاون مدیر کل آموزش و پرورش تهران بود به سراسر مدارس تهران ارسال گردید که « سازمان معلمان ایران در این تجمعات شرکت نمی کند .»
این موضع گیری در تضاد با مصوبه ای بود که اکثریت شورای مرکزی به آن رای داده بودند و خود موجب تضاد و شکاف های بعدی در ترکیب و انسجام سازمان معلمان شد .
در واقع تجربه نشان داده است که مدیران شاغل ستادی در تعارض دو نقش " معروف " برای حل آن بیشتر به منافع خویش و پست ستادی خود توجه می کنند تا این که بخواهند مجری مصوبات تشکل و حزب متبوع خویش باشند .
دقیقا به دلیل همین " تعارض " است که بنده با عضویت هم زمان در دو بخش مجزا مخالفم .
نویسنده در بخش دیگری به رفتارهای تشکل گریز و یا تشکل ستیز جامعه ایران و به ویژه معلمان می پردازد اما وارد تحلیل و یا تعلیل دلایل و یا ریشه ها نمی شود .
بنده نیز با ایشان در این گزاره هم نظرم اما باید دید که آیا این تشکل ها توانسته اند " اعتماد " معلمان را از مجرای " صداقت " کسب کنند تا انگیزه ای برای جذب آن ها برای فعالیت تشکیلاتی و حزبی باشد ؟
از سوی دیگر ؛ جامعه ما ذاتا و در درون خویش " منفعت محور " است و مصالح جمعی را در طول تامین منافع فردی در نظر نمی گیرد .
بسیاری از افراد معمولی جامعه قبل از وارد شدن در هر فعالیتی جنبه های " سود " و "زیان " را در نظر می گیرند و با " حسابگری و سبک و سنگین کردن وارد آن می شوند .
اگر احساس کنند که حتی به میزان بسیار کم ریسک و یا خطرپذیری وجود دارد از ابتدا وارد نمی شوند و در مورد عدم عضویت و یا فعالیت بهانه های گوناگون خلق می کنند !
این رفتار عمومی و غالب جامعه ایران است و اکثریت " معلمان " هم اکثرا تابعی از همین جامعه هستند و تفاوت معناداری بین آنان مشاهده نمی شود .
وقتی معلم می بیند در تشکلی با آدم های کله گنده و اسم و رسم دار و اصطلاحا " منابع قدرت " نشست و برخاست خواهد کرد تمام تلاش خود را معطوف به حضور در کنار آنان خواهد کرد .
در همان یادداشت به وضعیت " سازمان معلمان ایران " اشاره کرده ام که از 15000 نفر عضو اکنون فقط حدود 100 عضو تلگرامی مانده است !
همین وضعیت در مورد تشکل هایی که صفت خاص " صنفی " را یدک می کشند نیز صادق است .
در مجمع عمومی کانون صنفی معلمان ایران ( تهران ) که چندی پیش برای تعیین اعضای هیات مدیره آن برگزار گردید تعداد اعضای مجمع این تشکل حتی به عدد 200 هم نرسید !
در نشستی که در زمان انتخابات ریاست جمهوری سال 96 در سالن امام علی اداره آموزش و پرورش منطقه 5 تهران یا محوریت " تشکل ها " برگزار شد و دکتر محمدعلی نجفی در آن سخنرانی کرد حتی نصف سالن توسط جمعیت پر نشد ! ( این جا )
( البته در تطبیق مقایسه ای دو گونه تشکل با دو مولفه یا صفت خاص " سیاسی " و " صنفی " در مورد استقبال بدنه ، تفاوت های ماهوی وجود دارد و از آن جا که موضوع این نوشتار پرداختن به این فایل مهم نیست تامل نسبت به آن را به آینده موکول می کنم . )
ادامه دارد
نظرات بینندگان
آفای شهاب
از نظرتان سپاسگزارم .
متاسفانه فرهنگ غالب در جامعه ما " پرسش گری " و " مطالبه گری " نیست .
در غیاب این دو مولفه مهم سازمان نظام معلمی هم عاقبتی بهتر و یا فراتر از بقیه نخواهد داشت .
پایدار باشید .
عکس دسته جمعی با فانی..!؟
آقای احمد
این عکس متعلق به زمان سرپرستی آقای فانی است .
البته پس از این نشست و دو نشست بعدی دیگر هیچ گاه به نشست های تشکل ها دعوت نشدم !
پایدار باشید .
اما کو گوش شنوا و چشم بینا؟؟؟؟؟!!!!
آقای دبیر م
شما را به دو عبارت از معلم فقید دکتر علی شریعتی ارجاع می دهم :
1- من در کنار کارهای معمولم نیست که مینویسم و میگویم، و نوشتن و گفتن را به عنوان کاری نیز، نگزیدهام، که این، فریاد شب و روز من است و صدای تنفسم. و اگر نجویم و نیابم، وننویسم و نگویم، مردهام.
این است که برای نوشتن و گفتن، وقت نمی شناسم. و مگر میشود که برای نفس کشیدن وقت خاصی معین کرد؟ و برای درد کشیدن و فریاد زدن، ترتیب و آدابی جست؟
از کتاب شیعه دکتر شریعتی
2- لحظات نوشتن تنها لحظات صمیمی و خوب عمر من است
زندگی میکنم تا بنویسم .
دکتر علی شریعتی / هبوط در کویر / صفحه 561
پایدار باشید .
آقا / خانم دبیر
برخی نوشته های من مخاطبان خاص خودشان را دارند .
پایدار باشید .