واقعيت اين است که آموزش و پرورش از کسري بودجه مزمن رنج ميبرد و بخشي از اين کسري به عدم تخصيص بودجه و اعتبارات کافي بر ميگردد و بخش مهمتر به ضعف مديريت در استفاده درست و بهينه از منابع و افزايش بهرهوري بر ميگردد/ اصلاح شکل بودجهريزي و استاني شدن بودجه آموزش و پرورش را ميتوان مهمترين راهکار « کاهش منطقي کسري بودجه » اين نهاد در نظر گرفت چراکه ميتوان با « مديريت بهينه منابع و ارتقاي كارايي » بخشي از کسري بودجه هميشگي اين نهاد را برطرف کرده و يا دست کم کاهش داد/ از نکات مثبت استاني شدن بودجه ميتوان به « کاهش تمرکزگرايي و حذف برخي بروکراسي غير ضروري » از طريق واگذاري اختيار تخصيص بودجه بر اساس عملکرد آموزش و پرورش به استانها اشاره کرد. البته در نظام بودجهريزي استاني، اعتبارات در « شوراي برنامهريزي استان » و با « مسئوليت استاندار » به کار گرفته خواهد شد که در صورت ايجاد سازوکارهاي مناسب ممکن است اثرات مثبتي فراتر از جبران کسري بودجه نيز داشته باشد و منجر به بهينهسازي و بهرهبرداري از منابع مادي و فيزيکي متناسب با نيازهاي کمي و کيفي نظام تعليم و تربيت و رعايت استانداردهاي مصرف و پيشگيري از اسراف گردد/ مخالفان طرح استاني شدن بودجه آموزش و پرورش معتقدند استاني شدن بودجه باعث انتقال کانون بحرانها به استانها شده و به جاي حل کردن مشکلات آموزش و پرورش، خود باعث ايجاد مشکل در پرداخت هماهنگ حقوق و اضافهکار خواهد شد چرا که ايجاد هماهنگي ميان استاندار و مدير کل آموزش و پرورش يک استان در خصوص اينکه چه موضوعي در آموزش و پرورش اولويت دارد، خود يک چالش واقعي است/ فرآيند بودجهريزي و تعيين اعتبارات وزارت آموزش و پرورش در دو دهه گذشته بيانگر آن است که اعتبارات وزارت آموزش و پرورش از يك روند صعودي واقعبينانه و منطقي برخوردار نبوده است. افزايش ناکافي و نامتناسب بودجه آموزش و پرورش در سالهاي گذشته باعث شده است تا بزرگترين دستگاه اجرايي کشور هر سال از نظر اقتصادي ناتوانتر شده و با مشکلات بسيار جدي دست به گريبان باشد...
از منظر تئوریک سه کلید واژه ی " بانوان" ،" خیر" و" مدرسه ساز" حلقه هایی هستند که توانایی تکوین یک چهارچوب نظری غنی را دارند که پایه در سه حوزه مهم جامعه شناختی یعنی حوزه زنان ، جامعه شناسی توسعه و جامعه شناسی سازمان های مردم نهاد دارد/ زنان ظرفیت ایفای نقشی موثر و کارا در مسیر "توسعه پایدار" ایران عزیز را دارا هستند علی الخصوص که حلقه مرکزی موسسه، زنان معلم شاغل یا بازنشسته ای هستند که تجربه خدمت در آموزش و پرورش رسمی کشور را هم دارند/ این "معلمان زن" به تجربه دریافته اند که برای درمان بیماری توسعه نیافتگی و فقر زدایی در جامعه باید به سراغ ریشه ها رفت/ زنان معلم به جهت توانایی ها تخصصی و تجارب ارزنده آموزشی و پرورشی می توانند گام های بلندی در مسیر توسعه پایدار ایران عزیز بردارند/ متاسفانه امروزه عملگرایی صرف و تقبیح آرمان گرایی و ارزشی بودن آفت برنامه ها و عملکردهای توسعه ای شده است. آرمان ها ، آرزوها و ارزش ها می تواند موتور محرکه عملکردها و راهبردها باشد. تلفیق عاقلانه آرمان و واقعیت می تواند گره از کارهای فروبسته فراوانی بگشاید/ امروز دختر نوجوان یا زن جوان ایرانی " هویت" خود را گم کرده است. او پاسخی همه جانبه و فراگیر به پرسش "من کیستم؟" ندارد. و سراسیمه به هر مسلک و مکتبی سرک می کشد و به هر مدی تن می دهد
سال 1286 تشکیل کلاسهای اَکابر در شیراز به همّت مشروطه خواهان سرآغاز فعالیت سوادآموزی است/ در آن زمان تصور بر این بود که در امتداد انقلاب سیاسی کشور ، بیسوادی هم ریشه کن خواهد شد و همانند کشور کوبا با حرکت خود جوش فانوس به دستان درانقلاب سال 1956 ، ما نیز جهل و تاریکی و بی خردی را با طرح ضربتی ، خاک خواهیم ساخت. اما دریغ که این نهاد انقلابی بعدها با افزایش روزافزون بیسوادی آن هم در بین جمعیت 10 - 15 ساله کشور ، تبدیل به سازمانی رسمی گردید و در دل آموزش و پرورش به فعالیت خود ادامه داد/ آموزشیاران کسانی هستند که ناخواسته در ساختاری معیوب انجام وظیفه می کنند. تصوری که حتی در بین برخی از معلمان مرسوم شده است این که آموزشیاران افرادی بیسواد هستند و تدریس آنان را برای فرزندان خود تابو می انگارند/ آنان بر مغزهای رسوب کرده دیروز که انباشتی از چرک و پلیدی جهل و نادانی را با خود دارند ، آموزش می دهند/ آنان باید تمامی انرژی و توانایی مهارت های گفتاری و رفتاری خود را برای جلب رضایت فرد بیسواد جهت شرکت در کلاس درس به کار برند و اگر بیسواد زن یا دختر خانواده است باید صد چندان بکوشد تا مرد خانواده را راضی کند،چون این تلاش فقط در برابر او نیست ، این مبارزه ای است با تمامی عصبیت های حاکم در طول تاریخ ایران بر علیه زنان ، عصبیتی که هنوز هم ادامه دارد و این رسوب و ماند فرهنگی به این سادگی قابل انعطاف و اصلاح نیست/ آنان برای حوادث احتمالی یا رویدادهای ناگوار از حق بیمه محروند و سنوات بازنشستگی آنان اگر جایی جذب نشوند محاسبه نمی شود/ چرا بیسوادی جمعیت 10- 15 ساله یا زیر 20 سال در کشور ما رو به تزاید است/ پیشنهاد منطقی آن است که نهضت سوادآموزی تمامی وابستگی خود را از نظام آموزش رسمی کشور جدا نماید و به عنوان یک سازمان رسمی برای خود تمهیدات بودجه ای و رفاهی و استخدامی مناسب ساختار خود را داشته باشد/ اکثریت آموزشیاران به امید جذب در آموزش و پرورش به عنوان یک کانال ورودی وارد سازمان نهضت سوادآموزی شده اند/ آموزشیاران نیز به عنوان یک هم وطن و شهروند حق زندگی و اشتغال و کسب درآمد دارند. رسالت آنان اگر از تعهد معلمان آموزش و پرورش زیاد نیست ،کم هم نیست/ یکی از وظایف اصلی شما تأمین امنیت شغلی شاغلین است لذا از تقابل غیر منطقی معلمین و آموزشیاران در مجلس یا هر جای دیگر بپرهیزید...