اصل مسلم حاکم در حوزه فرهنگ که همه صاحب نظران و اندیشمندان به آن معتقدند،این است که تعلیم و تربیت یک امر سیاسی است و وظیفه آن آزاد سازی و رها سازی انسان از سلطه و جبرهای گوناگون است و تربیت شهروند دموکراتیک منتقد عدالت محور، هدف و رسالت این دانش و نهادهای متولی آن است و نیز پرورش ارزش های انسانی همچون نوع دوستی ، عدالت ورزی ،آزادی و رهایی ،پرورش حس استقلال فکری ،احترام به شخصیت افراد انسانی فارغ از رنگ ، پوست ، نژاد ، جنسیت وطبقات اجتماعی ،شجاعت اخلاقی و تفکر نقادی و....تنها در سایه وجود یک نظام تعلیم و تربیت مستقل ،سالم و با وجود و حضور مدیران شجاع ،متخصص ،دانشمند و معلمانی تحول خواه و روشنگر تحقق می یابد .
پیامد آن تبدیل مدارس ما به کشتارگاههای اندیشه و خلاقیت و پارکینگ های نگهداری کودکان بوده است و اما از جمله تهدیدات موجود در حوزه فرهنگ ،باید گفت مدتهاست که آموزش و پرورش در اقصی نقاط کشور اسیر حاشیه سازانی شده که منفعت خویش را در ویرانی فرهنگ ،اغتشاش الفبا ،قربانی نمودن کودکان معصوم ،تحقیر و حقارت طبقه فرهنگیان می دانند که متاسفانه این فرهنگ ستیزان در رسیدن به آمال و اهداف خویش تا کنون موفق بوده اند .
از جمله استانها و مناطق محرومی که مورد تاخت و تاز کینه توزان و فرهنگ ستیزان قرار گرفته لرستان است و گواه صدق این مدعا کسب رتبه های پائین علمی طی 10 سال گذشته می باشد که عوامل و متغیرهای برون سازمانی زیادی در آن اثرگذار بوده است .
از جمله این متغیرها ،می توان به مداخله گسترده و فرا قانونی وکلای مجلس در عزل و نصب مدیران از راس سازمان تا خدمتگزاران مدارس اشاره کرد که با این مداخله گری ها به اهدافی چون ایجاد تفرقه اندازی ،تحت نفوذ در آوردن ،بهره کشی از معلمان و تبدیل آنان به بردگان و عمله های ستادهای کاندیداتوری موفق بوده اند و البته پیامد آن تبدیل مدارس ما به کشتارگاههای اندیشه و خلاقیت و پارکینگ های نگهداری کودکان بوده است .
جناب بطحائی !
شک ندارم که از ملاقات و دیدارهای نمایندگان اصولگرای عضو جبهه پایداری ،جمنا و موتلفه لرستان ،خصوصا نماینده محترم بخش رومشگان و حوزه های جعرافیایی اطراف آن جناب الهیار ملکشاهی و نیز برادررزمنده سید بزرگوار حاج حمیدکاظمی نماینده مردم محترم معمولان و.... برای مهمترین مطالبه دوران 4 ساله خدمت شان به مردم ،به ستوه آمده اید و هر از گاهی با اشاره به قدرت و حق قانونی "طرح سوال و استیضاح "در پی فوبیای عزل و ....و مجاب نمودن جنابعالی به تمکین از خواست فراقانونی خود می باشند . معیار و ترازوی سنجش بررسی عملکرد مدیر کل آموزش و پرورش کدامین ابزار است
ای کاش پاسخ به مطالبات آنان را به جلسه طرح پرسش و پاسخ در صحن علنی مجلس و یا نهایتا در جلسه استیضاح واگذار نمائید نه اینکه بدون استنادات و یا دلایل موجه، حضرتعالی را مجاب به صدور فرمان قربانی کردن مدیران خویش و نیز کودکان معصوم لرستان در در پیش پای آنان نمایند .
- آیا تا به حال از این حضرات آقایان در خصوص دعدغه آموزش و نقاط ضعف علمی مدیریت آموزش و پرورش، استدلالی خواسته اید ؟
-مستندات و مکتوبات مخالفت نمایندگان با مدیر کل آموزش و پرورش چیست ؟
-آیا نمایندگان اصولگرا علیرغم خواست مکرر جناب مدیر کل تا به حال نشستی با ایشان داشته اند ؟
-سطح مطالبات نمایندگان اصولگرا چه میزان بوده و تا چه حدی قانونی است ؟
-معیار و ترازوی سنجش بررسی عملکرد مدیر کل آموزش و پرورش کدامین ابزار است ؟
"حق طرح سوال از وزیر یا ابزارهای سنجش و ارزیابی علمی عملکرد مدیران "این حق مدیر کل فرهیخته ،اندیشمند ، پاک دست و شجاع آموزش و پرورش لرستان است که مدیران ضعیف و ناتوان که فاقد دانش ،علم و تخصص و فرمانبرداران افراد حقیقی و یا حقوقی برون سازمانی آموزش و پرورش هستند را عزل و از شایستگان و متعهدان به قانون و فرزندان دولت تدبیر و امید به جای آنان به کار گیرند .
با آرزوی بهروزی و سعادت برای حضرتعالی و کلیه خدمتگزاران به نظام مقدس و مجریان حقیقی قانون اساسی جمهوری اسلامی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
یکشنبه ششم اسفند به مناسبت فرا رسیدن هفته تربیت اسلامی و سالروز تاسیس امور تربیتی نشست خبری با حضور « علیرضا کاظمی » معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش در وزارت آموزش و پرورش برگزار گردید .
چون از مدرسه به این نشست می رفتم با تاخیر وارد شدم .
تعدادی از اصحاب رسانه در حال مشق نویسی از سخنان جناب معاون وزیر بودند .
زمان نشست 14 تا 30 / 15 اعلام شده بود .
با این که ساعت 15 / 15 را نشان می داد اما کاظمی همچنان تربیون در اختیارش بود و با شور و حرارت مطابق روال کار اکثریت مسئولان دیگر در حال دیکته کردن اعداد و ارقام در حوزه کاری خود بود. .
شاید بهتر باشد روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش نام این گونه نشست ها را به « جلسات سخنرانی » تغییر نام دهد .
قرار شد در 15 دقیقه اصحاب رسانه سوالات خود را مطرح کنند .
سوالات اکثرا کلیشه ای و تکراری و البته غیرچالشی و معاون وزیر هم از خداخواسته پاسخ هایی هم ردیف پرسش ها حواله مخاطبان می کرد .
با وجود آن که تعدادی از خبرنگاران از پیش نشست را ترک کرده بودند من نیز به جای آنان تقاضای زمانی کوتاه برای پرسش کردم .
اما مجری نشست گفت که مطابق برنامه نشست باید راس ساعت مقرر پایان یابد و پس از آن جناب آقای معاون وزیر در اختیار "رسانه ملی " خواهد بود .
مجری می گفت که پس از پایان نشست راس زمان مشخص شده اولویت با رادیو و تلویزیون و خبرگزاری ها برای گفت و گوی اختصاصی خواهد بود .
این نخستین باری بود که آقای کاظمی را می دیدم و البته نخستین درس تربیتی از یک مقام متولی تربیت در آموزش و پرورش .
تفکیک جریان و فرآیند آموزش به دو مقوله " آموزش " و " پرورش " موجب شده است تا " معلم " از نقش " تربیتی " خود فاصله بگیرد در پایان یکی از خبرنگاران پرسشی را در مورد محتوای کتاب های کتابخانه مدارس و عدم مطابقت آن با نیازهای روز و مقتضیات سنی دانش آموزان مدرسه مطرح کرد اما معاون پرورشی و فرهنگی بدون تاخیر و حتی درنگ گفت که چنین چیزی نیست و آن را انکار کرد .
من نسبت به صحبت های او اعتراض کردم و حق را به آن خبرنگار دادم و این واکنش موجب سکوت ایشان شد .
واقعیت آن است که در آموزش و پرورش تقریبا همه چیز در سطح یکدیگر هستند .
کوتوله گی مدیریت و سطح نازل دانش مدیریتی ، فقدان جسارت در اکثر اصحاب رسانه که کارمندگونه با چالش های آموزش و پرورش پرداخت می کنند و کارشان در نشست ها اکثرا قرائت پرسش های کلیشه ای و غیر ضرور است و جرات وارد شدن در بحث های چالشی با مسئولان را ندارند و البته مهم تر از این ها پایین بودن وحشتناک سطح سواد رسانه ای در بدنه معلمان است .
به این نتیجه منطقی رسیده ام که اکثریت مسئولان آموزش و پرورش از این وضعیت رضایت دارند و دوست ندارند که این وضعیت به یک حالت غیرقابل پیش بینی و ناپایدار تغییر وضعیت دهد ....
«حسن روحانی» در مراسم اختتامیه سی و یکمین جشنواره بین المللی خوارزمی در سخنانی در این جشنواره پس از اهدای جوایز برگزیدگان سخنانی را ایراد کرد که در نوع خود بی نظیر و قابل تامل بود .
روحانی گفت :
" هرگونه تلاش برای تقسیمبندی علم محکوم به شکست است. اساساً اینکه شاخهای از علم را به جنبهای از دین وصل کنیم برای آن علم شأن و جایگاه ایجاد نمیکند و اگر آن را به دین وصل نکنیم هم چیزی از ارزش آن کم نخواهد شد.
روحانی با اشاره به اینکه اسلام تأکید دارد که برای علم و دانش نمیتوان مرز و محدودیت قایل شد، تصریح کرد: علم، علم است و به نوع تفکر و ایدئولوژی وصل نمیشود. عدهای در کشور ما سالها وقت صرف کردند تا ریاضی و شیمی و فیزیک اسلامی درست کنند؛ ایشان پول، وقت و امکانات زیادی صرف کردند، اما حاصلی به دست نیاوردند.
رئیس جمهور خاطر نشان کرد: این عده حتی تلاش کردند، علوم را در دستهبندیهای علوم مرتبط با دین و علوم ضددینی و یا علوم سنتی و جدید تقسیمبندی کنند و اصرار داشتند که نباید علوم جدید را بپذیریم و میگفتند ما هر چه از علم نیاز داریم میتوانیم از حوزههای علمیه به دست بیاوریم و لذا نیازی به دانشگاه نداریم.
رئیس جمهور با بیان اینکه نسبت علم با دین، برمبنای اهداف هر علم تعیین می شود، خاطر نشان کرد: هرگونه تقسیمبندی درباره علم، غیر از این صحیح نیست، چنانکه تقسیمبندی علم به علوم سوسیالیستی و علوم بورژوازی نیز شکست خورد. تفاوت علوم اسلامی و غیراسلامی صرفاً در اهداف و نتایج این علوم است، نه خود علم.
دعوای آموزش و پرورش سال هاست که جریان دارد .
تفکیک جریان و فرآیند آموزش به دو مقوله " آموزش " و " پرورش " موجب شده است تا " معلم " از نقش " تربیتی " خود فاصله بگیرد .
« صدای معلم » پیش از این در یک نظرسنجی سوال کرده بود که آیا با حذف معاون پرورشی در مدارس موافقید ؟
5 / 69 درصد پاسخ دهندگان به این پرسش پاسخ مثبت داده بودند .
تاکنون به دلایل مختلف عملکرد این بخش مورد آسیب شناسی و نقادی جدی قرار نگرفته است .
اما در امتداد سخنان رئیس جمهور می توان این پرسش جدی را مطرح کرد که آیا تربیت علم نیست ؟
آیا آموزش در کلیت خود می تواند مفهومی جهان شمول با تکیه بر مفاهیم مشترک انسانی البته با در نظر گرفتن تفاوت های فرهنگی داشته باشد ؟
آیا در جوامع توسعه یافته مثل ما آموزش را دو شقه می کنند ؟
با توجه به کمبود 34 هزار مشاور در نظام آموزشی در سال 96 آیا بهتر نیست که کفه نیروی انسانی در مدارس به این سمت سوق پیدا کرده و با بهره گرفتن از نیروی متخصص و آموزش های لازم ، نظام تربیت به وظایف اصلی خود در زمینه کاهش آسیب های اجتماعی عمل کند ؟
این تغییر رویکردها به فرآیند آموزش موجب خواهد شد تا معلمان نقش های اصلی خود را در مدارس بازیابی کنند و تربیت در مدار درست و منطقی آن قرار گیرد ." علم، علم است و به نوع تفکر و ایدئولوژی وصل نمیشود. عدهای در کشور ما سالها وقت صرف کردند تا ریاضی و شیمی و فیزیک اسلامی درست کنند؛ ایشان پول، وقت و امکانات زیادی صرف کردند، اما حاصلی به دست نیاوردند "
به نظر می رسد گذشت 4 دهه برای راستی آزمایی فرضیه های پیشنیان در مورد تاسیس نهاد تربیتی زمان کافی باشد .
پیوند دادن آموزش به ایدئولوژی علاوه بر قلب ماهیت تربیت موجب کاهش " بهره وری " در سازمان آموزش نیز گردیده است .
امتزاج غیرمنطقی این دو عنصر در ماهیت آموزش حتی موجب انحراف در " تربیت سیاسی " و " آموزش های شهروندی " به دانش آموزان شده و نگاه ابزاری به ماهیت انسان در جهت مقاصد سیاسی را موجب گردیده است .
به نظر می رسد مهم ترین عنصر مکمل در کنار موضوع آزمون زدایی برای تحقق " مدرسه شاد " همانا تلفیق دو عنصر " آموزش " و " پرورش " باشد.
مدیران و جریاناتی که از موضوع تلفیق حمایت کرده و مخالف جدی تفکیک دانش آموزان با حربه " آزمون " هستند چرا و اصولا وارد این مباحث نمی شوند ؟
چرا نظر خود را در این مورد به طور شفاف و با عبارات علمی و حتی در سطح رئیس جمهور بیان نمی کنند ؟
مدیرانی مانند « حکیم زاده » و... که دارای سواد آکادمیک هستند و ده ها مقاله علمی و پژوهشی در مورد ماهیت تربیت و جریان آموزش منتشر کرده اند چرا صادقانه و با تکیه بر وجدان علمی خود اساسا وارد این موضوعات نمی شوند و مواضعی مبهم ، محافظه کارانه و حتی " غیرکارشناسی " اتخاذ می کنند ؟
چقدر این سخنان « فاطمه مهاجرانی » منطقی و دارای جوهره " صداقت " است که تاکید می کند :
" مگر غیر از این است که ما در طول این سال ها بسیار آسیب دیده ایم از منفعت طلبی های فردی .
مگر غیر از این است که من رئیس که به هر حال بالا دستی دارم و البته حفظ حرمت او بلاشک واجب است ...
مگر غیر از این است که من حرف کارشناسی ام را می خورم مبادا که من جایم را از دست بدهم ؟!
ما در جمع آوری نقاط قوت و ضعف تصمیات مان گیر داریم .
ما اگر یک بار " مدیریت دانش " را به معنای علمی آن پیاده سازی کرده بودیم امروز گرفتار این سعی و خطاها نبودیم... "
نهاد امور تربیتی در مقطعی با توجه به مقتضیات و نیازهای آن زمان شکل گرفت .
با توجه به تغییر شرایط و نیازها و نیز امکانات و ضرورت هم خوانی با نظام های پیشرفته و الزامات توسعه به نظر می رسد که باید در مفاهیم و نوع نگاه به نهادها تحولات جدی صورت گیرد .
این ضرورتی حتمی و گریزناپذیر است .
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر آمد ( این جا ) ؛ « صدای معلم » گفت و گوی تفصیلی را با « فاطمه مهاجرانی » سرپرست مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان ( سمپاد ) انجام داد.
این گفت و گو به صورت کارشناسی و تخصصی به چالش های اخیر در مورد حذف آزمون های مدارس سمپاد و مساله " نخبگی " پرداخته است .
بخش نخست این گفت و گو تقدیم شما می شود.
چه حیاتی است من از دور زمان می بینم
همه در لاک خودند وه چه مکان می بینم
علت آن است مگر سابقه روز بد است
که من از در به دری شیوه همان می بینم
جرم دانا چه بود خون جگر خوردن و بس
که در این دور و را قد کمان می بینم
بخت من چیست فریب خط دلبر خوردن
علم این حد ذلیل است که بی جان بینم
رحم و شفقت نبود کور شده دل ها جان
که من از دست خود و کور دلان می بینم
همه در زیور تن غرق نشاط و شادی است
سر هر کار من از بلهوسان می بینم
والیا این چه رموزی است که حافظ دیده است
حق همان است که امروز همان می بینم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
یکی از شعارهای ارزشمند انقلاب اسلامی رفع تبعیض و نقض نظام طبقاتی و توزیع اخلاق مدارنهٔ عدالت در همهٔ جوانب بود؛ و بیشک یکی از امکانات اساسی که متأسفانه در قبل از انقلاب در دسترس همگان نبود و تنها طبقهٔ حاکم و ممتاز جامعه از آن برخوردار بودند آموزش و پرورش رایگان و فراگیر بود. ضمن اینکه توزیع سواد و دانش میتوانست از ارکان توسعهٔ پایدار باشد، بستری برای همزیستی مسالمتآمیز همهٔ اقوام و گروهها را نیز فراهم سازد و از استعدادهای همه کودکان سرزمین برای آبادانی ایران بهره ببرد.
ازآنجاییکه انقلاب اسلامی بهوسیلهٔ تودههای مردم پیروز شد و استمرار یافت میبایست دولتمردان به حفظشان و خواستههایشان توجه ویژهتری میداشتند و مواهب این انقلاب نیز در جایجای کشور در دسترس همگان قرار میگرفت. ولی متأسفانه رفتهرفته آنچه در طی این مهرومومها شاهد آن بودیم فاصله گرفتن از توزیع سواد و دانش عادلانه و ارتقاء عمودی سرمایههای انسانی جامعه و افزایش شکاف اجتماعی و فاصلهٔ طبقاتی در جامعه بوده است که بدینوسیله بخش بزرگی از استعدادهای جامعه شناخته نشده و به هدررفتهاند.
آموزش و پرورش نیز بهمثابه دیگر دستگاههای آموزشی از این مهم مستثنا نبوده و هنوز هم نیست، روزی به بهانه تأسیس مدارس غیرانتفاعی و دیگر روز اندک بودن صندلیهای دانشگاه به نسبت فارغالتحصیلان متوسطه و تأسیس مدارس تیزهوشان و سمپاد و ... به فاصلهاندازی بین فرزندان این مرزوبوم مبادرت ورزید. در این خصوص اگر استعداد و هوش را تابعی از وراثت و محیط بگیریم باید اولاً پرسید:
آیا دستگاهی جامع و کامل برای استعدادیابی و هوش سنجی در نظام آموزشیمان مستقر کردهایم تا عادلانه و بدون حب و بغض و فارغ از امتیازات مالی و اجتماعی والدین کودکان دانشآموز، بتوانیم استعدادها را شناسایی و آنها را به سمتوسوی تواناییهایشان هدایت کنیم؟
ثانیاً: اگر شرط پیشگفته مهیا نیست آیا کسانی که از تمکن مالی مناسبی برخوردار نبودهاند تا در اوان کودکی از کلاسهای آموزشی و تقویتی مهارتی و ادراکی بهره ببرند میباید تا آخر عمر در نظام آموزشی و اجتماعی تبعات فقر و نداری والدینشان را بر شانههای نحیفشان حمل کنند؟! چون نتوانستهاند مناسب توقعات و شاخصههای استعداد سنجان به محرکها پاسخ دهند؟
و آیا این هوش افزایی پیشگفته بهواسطهٔ کلاسهای رنگارنگ و هزینههای قابلتوجه میتواند تا آخر عمر کاری کودک و فعالیتهای اجتماعی وی دوام داشته باشد و جامعه از آن منتفع بشود؟
ثالثاً: آیا به این وسیله بین کودکان فرق نمیگذاریم و آنها را از بچگی مأمور طبقهسازی و شکاف اندازی بین اجتماع نمیکنیم و در کسانی که میخواهند با تلاشهای شخصی پلکان ترقی را طی نمایند امید اجتماعی را خفه نمیکنیم؟ و باعث بلوکه شدن ثروت و تنگتر شدن دایرهٔ قدرت در بین افرادی به ادعای داشتن ژنهای مرغوب نمیشویم؟ و مردمان مناطق کم برخوردار را از چرخهٔ اجتماع خارج نمیسازیم؟
افزون بر این اگر در شیوه کنکور گرایی مدارس تیزهوشان تعداد قابلتوجه ای از دانش آموزان با اختلاف اندکی در نمره رد شدند این بدان معنی است که قبول نشدگان افراد مستعد و تیزهوشی نبودهاند؟
متأسفانه رفتهرفته آنچه در طی این مهرومومها شاهد آن بودیم فاصله گرفتن از توزیع سواد و دانش عادلانه و ارتقاء عمودی سرمایههای انسانی جامعه و افزایش شکاف اجتماعی و فاصلهٔ طبقاتی در جامعه بوده است نگارنده برخلاف صداهایی که امروزه معتقدند حذف آزمونهای اینگونه مدارس، خلاف عدالت اجتماعی و آموزشی است، میپندارد؛ چنانچه به تفاوتهای خدادادی یا دیگر دادی بدون توجه به زحمات شخصی و نا برخورداریهای ناشی از تنگدستی خانوادهها یا سیاستهای نامتوازن دولتها عنایت و بهای ویژهای داده شود؛ زمینههای تبعیض آموزشی در جامعه را فراهم ساختهایم که بعداً و بهسرعت قابلتعمیم به دیگر حوزهها خواهد بود؛ و چهبسا اگر امکاناتی که در اختیار مدارس تیزهوشان و خاص قرار میدهیم را در بقیه مدارس توزیع و منتشر کنیم منجر به کشف استعدادهایی خواهد شد که ضمن اینکه ادعایی ندارند؛ میتواند بستر رقابت توأم با رفاقت و خود شکوفایی را برای دانش آموزان فراهم سازد.
نکته آخر اینکه وقتی سخن از هوش برتر و استعداد میرانیم، نمیگوییم دقیقاً منظورمان کدام استعداد یا هوش است؟! و لزوماً نمیتوانیم همهٔ استعدادها را توأمان در نظر بگیریم پس ناچار به استعداد خاصی نظر داریم که سنجههایی را برای سنجش آن در نظر داریم و باقی استعدادها را نمیبینیم یا نمیتوانیم بسنجیم که خود باز این سؤال مهم را به ذهن متبادر میکند که آیا استعدادی که اینقدر در کشف و شکوفایی آن مصر هستیم موردنیاز حال و آیندهٔ اجتماع هست یا نه؟
پس بهتر است به جای اینکه کودکی را از کودکان بگیریم و پرورش نسلی شاد که باید در مدارس مهارتهای همزیستی مسالمتآمیز، مداراگری، نوعدوستی و دانش زبانی و چگونگی انتقال خواستهها و بروز احساسات را به شکلی انسانی بیاموزند و تمرین کنند را کمتر بها دهیم آنها به بهانه هوش و... که غالباً انسانها خود نقشی در دریافت آن ندارند! مدارس را جداسازی نکرده و بین نسل آینده خطکشی نکنیم. چون ضمن دمیدن اضطراب و تبعیض در روح آزادهٔ کودکان، مایههای ناامنی ملی ناشی از تحقیر و تضاد طبقاتی را نیز فراهم میسازیم؛ و راه را برای خروج سرمایههای انسانی از کشور هموار میکنیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
تقوی به نقش مهم زینی وند رئیس سازمان مدارس غیردولتی اشاره می کند و زمان انتخابات را برای این تعاونی فروردین سال بعد ذکر می کند/ حوزه کار این تعاونی قرار است شامل سرویس مدارس ، غذای مدارس ، تورهای مدارس ، لباس مدارس و...باشد/ این پرسش مطرح است با وجود آن که ماده 18 از قانون تاسیس و اداره مراکز آموزشی و پرورشی غیردولتی بر نظارت و بازرسی بر کلیه درآمدها و هزینه های مدارس و مراکز غیردولتی تاکید دارد اما بررسی ها نشان می دهند که تاکنون گزارش مدونی در این مورد از سوی مسئولان و مراجع ذی صلاح در اختیار افکار عمومی قرار نگرفته است/ با توجه به اینکه هنوز روند اجرایی شدن صندوق حمایت از موسسان که در قانون تاسیس و اداره مدارس و مراکز غیر دولتی هم مطرح بوده به اتمام نرسیده است وجود صندوقی جدید چه ضرورتی پیدا میکند/ با توجه به تجارب ناموفق فعالیت مراکز و موسسات اقتصادی در آموزش و پرورش که مهم ترین آنها " صندوق ذخیره فرهنگیان " میباشد ؛ آیا همچنان باید در آینده شاهد معضلات و یا سوء استفاده هایی از این دست در غیاب بازرسی های دقیق و علمی باشیم/ آیا تاکنون روند نظارت بر شهریه و پیش ثبتنام ها که قوانین مدون برای آن وجود داشته است و به زعم مسئولان مربوطه نظارتهای جدی بر کار مدارس وجود داشته به ثمر رسیده و رضایت بخش بوده است که حال تعاونی در حال شکل گیری است و راهکارهای نظارتی مشخصی برای آن ذکر نشده است