شاید بتوان گفت که قانون اساسی هر کشور نمادی از نحوه نگاه آن کشور به آموزش و پرورش است.هر گاه نگاه به آموزش و پرورش دارای جایگاه والایی در نحوه تربیت شهروندان و مشارکت آنها در سیاستهای کلان کشوری باشد،این نوع نگاه معمولا در قانون اساسی آن کشور دیده خواهد شد.کشورهایی که به این نوع نگاه اهمیت والایی داده اند معمولا در قانون اساسی خود یا فصل جداگانه ای را به مقوله آموزش و پرورش اختصاص داده اند و در ذیل آن فصل،به جزيیات نحوه اداره کشور بر اساس تربیت شهروندان و چگونگی مشارکت آموزش و پرورش در سیاستهای کلان کشوری پرداخته اند و یا در لابه لای اصول مختلف به اهمیت آموزش و پرورش بهای زیادی داده اند.
با توجه با این فرضیه این متن در پی پاسخ به این سوال است که آیا آموزش و پرورش در ایران در سیاست های کلان کشوری نقشی دارد؟
به عبارت دیگر می توان سوال را به این نحو مطرح کرد که آیا سیاستهای کلان کشور از نحوه تربیت شهروندان که به وسیله آموزش و پرورش انجام می گیرد، تاثیر می پذیرد؟
در پاسخ به این سوال فعلا نگاهی به وضعیت و جایگاه آموزش و پرورش در قانون اساسی می کنیم و در قسمتهای بعدی سعی خواهد شد تا در قوانین دیگر ایران،این جایگاه تبیین شود تا بتوان در پایان به سوال فوق پاسخی یافت.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران فصل جداگانه ای در باب آموزش و پرورش ندارد.شاید یکی از عواملی که باعث افت آموزش و پرورش در ایران شده همین نکته است.
اگر آموزش و پرورش مثل سیاست خارجی یا شورای عالی امنیت ملی فصل جداگانه ای در قانون اساسی داشت،دیگر به چنین فلاکتی دچار نبود.اما علیرغم این ضعف، قانون اساسی ایران در سه اصل به صورت مستقیم به امر آموزش و پرورش می پردازد که در زیر به آن اشاره می شود:
اصل 3 : دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم همه امکانات خود را برای امور زیر به کاربرد که در بندهای مختلف به آن می پردازد ؛ از جمله در بند سه اعلام می دارد که دولت باید آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان را برای همه مردم و در تمام سطوح ارایه دهد.
اصل 30: دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و و سایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.
اصل 43: برای تامین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه کن کردن فقر و محرومیت و برآورد کردن نیازهای انسان در حال رشد،با حفظ آزادگی او،اقتصاد جمهوری اسلامی ایران بر اساس ضوابط زیر استوار می گردد:
1) تامین نیازهای اساسی از جمله مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه.
به غیر از این سه اصل،اصلی که به طور مستقیم به آموزش و پرورش اختصاص داده شود، دیده نمی شود.
در میان این سه اصول هم فقط اصل سی ام به صورت اختصاصی تر به نقش آموزش و پرورش اشاره می کند که در عمل نیز کاملا نقض می شود.
اگر چه دولت خود را موظف می داند که تا پایان دوره متوسطه خدمات رایگان ارایه دهد اما در این زمانه ثبت نام دانش آموزی در مدارس دولتی بدون اخذ هزینه ثبت نام تقریبا غیر ممکن است.
اصل 43 نیز به صورتهای مختلف نقض می شود.علیرغم اینکه قانون اساسی مثل اصل سی ام شعارهای بزرگی در زمینه تامین استقلال همه جانبه برای افراد ارایه می دهد،پس از گذشت 40 سال به حداقل های این اصل نیز توجهی نمی شود.
بنابراین با توجه به نقض اصول 3 ،30 و43 و یا اجرای ناقص آنها ؛ آیا می توان دورنمایی برای تاثیر آموزش و پرورش در سیاست های کلان کشوری یافت؟
آیا می توان گفت که دولتی مثل دولت تدبیر و امید در اجرای قانون اساسی به صورت های مختلف اصول مندرج در آن را نقض می کند،می تواند از آن تاثیر بپذیرد ؟
قضاوت برای این سوالات با خوانندگان است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اجرای ناقص یا عدم اجرا صحیحتر است .
زیرا نقض قانون کلمه ای حقوقی است و برای خواننده سوءفهم پیش میاید . در نقض قوانین حتما باید قانون لاحقی یا رای وحدت رویه ای وجود داشته باشد تا بتواند قانون سابق را نقض کند
همچنین اصول قانون اساسی با قوانین عادی قابل نقض نیست