صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

رنج نامه معلم بازنشسته و مطالبات فرهنگیان بازنشسته  هر بار که خاطرات کودکی ام را مرور می کنم می بینم زیباترین بازی آن دوران بازی معلم و دانش آموز بود .به رسم آموختن ها و دیدن معلمانمان ، وقتی فرصتی پیش می آمد خواهران و برادران و دوستان را جمع می کردیم و خودمان می شدیم معلم و با غرور و تکبر کودکی درس می دادیم ، امتحان می گرفتیم، نمره می دادیم و گاهی هم از روی شیطنت با خط کش چوبی چندترکه به دست بچه می زدیم .


یادش به خیر :
و چه زود بزرگ شدیم و تا قرعه فال به نام ما درآمد که می بایست تربیت معلم برویم احساس شعف و شادمانی از اینکه خودمان را در هیبت و صلابت معلمان خودمان تصور می کردیم تا اینکه ردای معلمی بر قامتمان پوشاندند و ما شدیم معلم این دیار .
دورانی که روستاهای محروم بسیاری بدون جاده و راه و وسیله نقلیه و تلفن و...وجود داشت و می باید کیلومترها راه را باپای پیاده در سرما و گرما طی می کردیم تا به روستا برسیم و برویم سرکلاس درس-البته آن وقت نمی دانستیم چرا بانکها و از ما بهتران در روستاها شعبه ندارند ولی امروز به لطف خدا می دانیم- .


خودمان محرومیت و درد و فقر را چشیده بودیم و عشق به فرزندان محروم این دیار ما را مصمم تر از همیشه به کارمان امیدوار می کرد و چه عاشقانه بود کلاسهای درسمان که فقط خدا در آنها حضور داشت ، نه از ادارات دیگر خبر داشتیم نه از نجومی بگیران و تنها سرمان به کار خودمان گرم بود.خاک و باد و برف و باران و گل ولای کوچه های روستای همدم مان بود و ما جوانی را سپری می کردیم و چه زود پیر می شدیم از دردها و رنج های رفته برما و بر کودکان محروم روستاها.


 بعد از سی سال ، نه از کلاس خسته ام و نه از مهرورزیدن برای کودکان تان . از شما خسته ام که نفهمیدید جامعه را معلمان می سازند سالهای بعد هم که از تبعیض و ناعدالتی ها فهمیدیم ولی هیچ گاه نگاه عاشقانه کودک معصوم را به ریالی نفروختیم ، چراکه او ما را الهه دانایی و مردی پرصلابت می دانست، اما هیچ گاه نمی فهمید که چرا قامت معلم زود خم می شود.
سی سال عشق در کلاس درس ، کم نبود یک عمر بود، جوانی و میانسالی مان در مدارس گذشت بدون اینکه بدانیم کمرمان خم می شود و مویمان سفید.
دلخوشی ما میوه های سی سال گذشته است که گاهی شادی آورند و هراز گاهی نیز رنجورمان می کنند از اینکه آن چنان که که باید توفیقی نیافته اند.
بسیار زخم زبان ها خورده ایم از ناآگاهان کم عقلی که تعطیلات تابستان را بر سرمان کوفتند و برفی اگر آمد پشت سرآن کنایه و نشتر آنان روانه ما شد .ولی بازهم ننالیدم چراکه فهم شان به قیمت ارزش شان بود و آنان اگر می فهمیدند هرگز خود را به نفهمی نمی زدند و شکرا"لله که دشمنانمان را ابله آفرید.


اما هرسال که کوله بار مدرسه بر دوش سال تحصیلی را آغاز می کردیم وعده های مسئولین شروع می شد که امسال وضع آموزش و پرورش بهتر خواهد بود ولی هرسال بدتر از سال گذشته شدیم ،خوارمان کردید، شکمی سیر غذایمان ندادند و از همه بالاتر ارج و قرب مان را به یغما بردند و سی سال شرمنده نگاه فرزندانمان شدیم.
گفته بودند برایمان بهشت خواهند ساخت!
من بهشت شمارا نمی خواهم ، اجازه نفس کشیدن برایم بدهید، بگذارید چند صباح زندگی را با دلخوشی های گذشته بگذرانم.
نمیدانم شرم تان می شود یا نه؟ فیش های حقوقی مارادیده اید یا نه؟ حرمت قلمت را پاس بدار و حرمت آنکه قلم نگه داشتن را یادت داد


چه قیاس های جالبی می کردید زمانی که حقمان را خواستیم : گفتید قاضی باید زیاد بگیرد چون باید به عدالت رای بدهد، کارمند بانک بگیرد چون درآمد دارد و... گفتید دارایی باید بگیرد چون ... ولی به ما که رسید چرا نگفتید معلم بیاید از مال دنیا آن قدر داشته باشد که رسم درست زندگی و زیستن به فرزندان تان یاد بدهد، مگر قرار نبود محصل های ما قاضی فردای زندگی های شما شوند.

آیا شما با عدالت با ما رفتار کردید؟

رنج نامه معلم بازنشسته و مطالبات فرهنگیان بازنشسته

وقتی در تخته سیاه زندگی درس عشق را به فرزندانتان می آموختم بوی گچ برایم طراوت بهشت داشت و تبسم فرزندان تان فرشتگان الهی را مجسم می کرد و با هر گچی مویی سفید کردم و قدی خمیده شد که می خواست کودکان این مرز و بوم بهترین باشند و در آن سوی آرزوهایم، فرزندم در گرفتاری زندگی حسرت ها خورد وخانواده ام کمبودها را با گوشت و پوست لمس کردند ولی باز هم شما نفهمیدید.

دردم را پنهان کردم تا کودکان تان در کلاس درس درد را فراموش کنند و بغضم را فرو خوردم تا اشک ، حسرت به دل بماند که کی از چشمانمان سرازیر خواهد شد.


بهشت شما برای خودتان ، بهشتی که شما برایمان می سازید منتی بیش نخواهد بود و می دانیم وعده بهشت تان همانند وعده پرداخت مطالبات تان خواهدبود و برازنده پرکردن زیرنویس شبکه خبر.


من شناسنامه تاخورده تعلیم و تربیت ام

من تاریخ قداست و ارج معلمم، من برچسب الهه مهربانی و مهرم ، من آرزوی کودکی شمایم ، من همدم تنهایی و گریه های کودکی ات در دبستان زندگی ام، من الفبای زندگی شماهایم و من تاشده رنج و غم و تبعیضم ، و بدان قلمی را که امروز دردست داری و به مددآن قانون وضع می کنی و حکم می دهی و امر و نهی می کنی و..... من به دستت دادم ، حرمت قلمت را پاس بدار و حرمت آنکه قلم نگه داشتن را یادت داد.

رنج نامه معلم بازنشسته و مطالبات فرهنگیان بازنشسته  کجای دنیا با اسطوره ها و تاریخش نامهربانی می کنند که شما ما را در تنگنای زندگی رها کردید؟ ما را با دیگران قیاس کردید؟ مگر نه اینکه معلم انبیاء هستند پس چرا انبیاء را با دیگران قیاس کردید و بالاترین ظلم را در حقش جفا داشتید.
امروز هم از مزایای دنیا آن قدر به ما عنایت می کنید که تنها هزینه نان خشک و دارو و درمان دوران پیری شود نه زندگی دوباره وآرامش خیال ، آن قدر می دهید که باز هم شرمسار فرزند و عیال می شویم وآن قدر حقوق می دهید که خوردن و سفر و آسایش یادمان برود.


بعد از سی سال ، نه از کلاس خسته ام و نه از مهرورزیدن برای کودکان تان . از شما خسته ام که نفهمیدید جامعه را معلمان می سازند، نفهمیدید که ماهم کارمند این دولتیم ، نفهمیدید که بازنشسته فرهنگ هم مثل دیگر بازنشستگان دولت زندگی دارد، هزینه دارد و....
و بازهم نخواهید فهمیدکه فرزندانتان ، پزشکانتان ، وکلایتان ، وزرایتان ؛ و....همگی تربیت شده من معلمند.
بهشتتان ارزانی خودتان ، که بهشت ما تبسم فرزندانتان بود و آنچه باید از بهشت می گرفتیم با اولین الفبایشان از خدا گرفته ایم . سبک بار هستیم ، ولی قداستمان را نشکستیم و همچنان با افتخار ما معلمیم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در بازنشستگان

رابطه آموزش و پرورش و آموزش عالی و حذف کنکور  احترام به بزرگترها هر چند در کشور ما ریشه تاریخی دارد اما ماهیت آن در ازمنه گوناگون متفاوت بوده است. چنین احترامی گاه در جهت سوءاستفاده یا بهره کشی ، تبعات ناخوشایندی از خود بر جای گذاشته است. دیدگاه آموزش و پرورش از سال 1348 با برگزاری اولین کنکور به تعداد 47703 نفر داوطلب نسبت به آموزش عالی به پیروی از اصل احترام گذاری توأم با بهره دهی بوده است.سؤالات اولین دورهٔ کنکور ، نه به صورت تستی که با سؤالات کوتاه‌ پاسخ طراحی شده بود.

قداست آموزش عالی از گسترده سازی امر آموزش و افزایش دانش ، نتیجه می شد. اما چون هر پدیده دیگر، موضوع به همین سادگی نبود. یک حس برتری یا حس تسلط نسبت به آموزش و پرورش در آن طی سالها ایجاد شد. از سال 1348 تا به امروز آموزش و پرورش تبدیل به مسیری برای آماده سازی نیرو برای آموزش عالی گردیده است. کنکور عمدتا در مدارس سراسر کشور برگزار و مراقبین جلسات معلمان بوده اند، چاپ کتب تستی و کمک آموزشی لزوما برعهده دبیران مجرب و باسواد نبوده و بیشتر با تعقیب اهداف منفعت طلبی انجام می شود. حل کتب قطور تست کنکور نیز بر عهده معلمان در مدارس یا آموزشگاه های خصوصی بوده است و طراحان سئوالات کنکور نیز از بین دبیران بوده است. یعنی استعمار علنی و بدیهی آموزش و پرورش و نیروهای آن. و در این بین سهم معلم ، دریافتی اندکی بوده است که ارزش 5 – 10 ساعت مراقبت از جلسات اجرایی کنکور را برای آنها نداشته است.

دو اصل قانون در کشور ما در خیلی از موارد رعایت نمی گردد و آن جامع و مانع بودن تعریف قانون است  همۀ فعالیت های آماده سازی یا منتهی به کنکور توسط آموزش و پرورش انجام می گیرد اما کار نهایی یا اصلی برعهده آموزش عالی است، یعنی سازمان سنجش آموزش کشور . و این از عدم اعتماد آموزش عالی به برادر ناتنی خود یعنی آموزش و پرورش نتیجه می شود.
هر چند هر دو وزارتخانه دو بازوی قانونی امر آموزش هستند اما آموزش و پرورش هر دائم تبدیل به تدارکاتچی آموزش عالی بوده است.
دانشگاه کجا و مدرسه کجا؟
دانش آموز کجا و دانشجو کجا؟
اساتید دانشگاه کجا و معلم کجا؟
حقوق و امتیازات استاد کجا و معلم کجا؟
تدریس در مدرسه کجا و در دانشگاه کجا؟
و....

رابطه آموزش و پرورش و آموزش عالی و حذف کنکور

دیدگاهی که توسط هر فردی از داخل یا خارج این دایره نظام آموزشی وجود دارد. علیرغم تمامی بهره کشی های بیش از نیم قرنی آموزش عالی از آموزش و پرورش ، عایدی چندانی به جز تربیت رشته دبیری یا گاه نیروی آزاد برای معلمی ، نصیب آموزش و پرورش نشده است. دانشگاه ها هیچ گاه در به روز رسانی دانش معلمان و دبیران پا پیش نگذاشته اند. معلمان همان دانش سال تحصیل خود را به دانش آموزان منتقل نموده اند و روز به روز کُندی معلومات خود را نسبت به رشد تئوری ها و نظریه های جدید یا دانش بشری احساس کرده اند. شکاف تا حدی است که گاه برخی از دانش آموزان ممتاز نیز آن را حس می کنند.

آموزش عالی همچنین با شناخت شرایط اشتغال و هدایت نیروی انسانی در راستای آن ، هرگز با آموزش و پرورش همفکری یا مشورت ننموده است. لذا دانش آموزان در مدارس کشور به صورت دیمی یا شانسی یا جبری ، انتخاب رشته تحصیلی نموده اند. انتخابی که مسیر آینده سرنوشت خود و مملکت را مشخص می سازد اما متأسفانه بدون حساب و کتاب منطقی . گاه ازدحام نیروهای رشته علوم انسانی در مدارس تعادل نیاز را بر هم زد و گاه کمی جذب نیروها در رشته علوم ، کمبود معلم را به ساعات درسی مدارس تحمیل کرد.
کارکرد این دو وزارتخانه آش حلیم نینداخته است که سبزیجات آن یک سو و برنج وحبوبات آن سوی دیگر و آب آن روان و در کل آش ناگوارا ست.

آموزش عالی چنان دژ استواری برای خود ساخته که من معلم جرأت ورود به دانشگاه و برقراری ارتباط با اساتید زمان تحصیل خود را جهت دانش افزایی ندارم. فوری با یک حس بویایی قوی ، نگهبان دَم در شروع به مؤاخذه می نماید و اجازه ورود نمی دهد. اما ما آموزش و پرورشی ها از ورود آنان به درهای همیشه باز مدارس مفتخر هم می شویم. یک ارتباط نابرابر سلطه جویانه. دو دانشجو برای تکمیل پرسشنامه یا مصاحبه آمده ، استاد دانشگاه برای سخنرانی آمده و........

امروز آموزش و پرورش به دلیل له شدن در زیر این چرخ های استعماری نیم قرنی ، بر مجلس فشار می آورد تا کنکور حذف گردد.کنکور به تنهایی مضراتی ندارد و در بسیاری از کشورهای جهان اجرا می شود، بده بستان ناعادلانه باعث گردیده است که فشارهای مضاعف خارج از ظرفیت طاقت آموزش و پرورش بر آن وارد آید.

کنکور آزمونی برای تشخیص فراگیری سطح سواد و دانش و آگاهی دانش آموزان طی 12 سال تحصیل است. آنچه که چهره کنکور را کریه المنظر ساخته است. سوءاستفاده از تمامی پتانسیل های وزارت آموزش و پرورش است. در واقع آموزش و پرورش چون به نحو دیگری قادر به کنترل زور اِعمالی آموزش عالی نیست جوّ را مساعد بحث های حذف کنکور می نماید. می توان به جای آن مدارس را از محل برگزاری یا معلمان را از مراقبت جلسات بازداشت یا تدوین سئوالات یا مرض تست زنی یا مافیای کتب تستی را حذف نمود اما چون نیک می داند چنین توانایی و قدرت را ندارد لذا اندیشه حذف کنکور را به مجلس و محافل عمومی کشانده است. اگر تصور می کنید که با حذف کنکور آرامش مافیای کتب تستی یا آموزشگاهها یا مدرک گرایی از بین خواهد رفت سخت در اشتباهید

برای سنجش آموزش یا میزان معلومات دانش آموز اجرای کنکور عادلانه تر است. اگر به نهایی شدن امتحانات برخی پایه ها می اندیشید آن هم بحث ناکارآمدی خود را دارد. بحث نحوه طرح سئوال ، انتخاب طراح سئوال که اصولا از مدارس شاخص انجام می گیرد و مدارس معمولی کم برخوردار آسیب جدّی از این امر می بینند . یا اصلاح اوراق نهایی که برای خود عالمی دارد. علاوه بر معلمان کادر اداری نیز برای اصلاح می آیند آنانی که یا اصلا تدریس نکرده اند یا سالهاست که تدریس نمی کنند و با موضوع سئوالات بیگانه اند. پس طبق ریزبارم کلمه به کلمه اوراق را اصلاح می کنند لذا حق دانش آموز نادیده گرفته می شود. یا برای افزایش تعداد اصلاح اوراق جهت دریافت مبلغ بیشتر دقت لازم را ندارند. کار به اعتراض دانش آموز و اصلاح دوم و سوم می کشد، که اصولا به احترام همکار یا برای پررو نشدن دانش آموز یا برای جلوگیری از آبروریزی به دلیل تفاوت فاحش نمره بعد اعتراض ، همان نمره ورقه تأیید می گردد. خط دانش آموز هم مشکل دیگر است . یک معلم طی 7- 8 ماه با خط و توانایی واقعی دانش آموز آشنا می گردد اما اصلاح کنندگان اوراق نهایی بدخطی را پاسخ غلط استنباط می کنند و باز حق دانش آموز از بین می رود و.....

رابطه آموزش و پرورش و آموزش عالی و حذف کنکور

لذا اگر تصور می کنید که با حذف کنکور آرامش مافیای کتب تستی یا آموزشگاهها یا مدرک گرایی از بین خواهد رفت سخت در اشتباهید. از چاه درآمده و در چاله های جدیدی که به زودی تبدیل به چاه های عمیق تری خواهند شد ، خواهیم افتاد.
لازم به ذکر است که علیرغم حذف برگزاری هر نوع آزمون تستی در مدارس ابتدایی هنوز هم آموزشگاه های مشهوری چون قلم چی یا مبتکران ، آزمون های تستی هفتگی خود را برگزار می نمایند.

دو اصل قانون در کشور ما در خیلی از موارد رعایت نمی گردد و آن جامع و مانع بودن تعریف قانون است. اگر قانون قدرت اجرایی مستحکمی داشته باشد همه باید در برابر آن مساوی باشند و گر نه عین بی عدالتی و تبعیض است. یک فرد هر مقامی که باشد یا هر قدرتی که داشته باشد باید همانند بقیه از اصل قانون وضع شده تبیعیت نماید. حال می خواهد مافیای...... باشد یا انحصار گر موقعیتی.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

شعر برای روز مادر

جان من امروز روز مادر است
روز میلاد بتول اطهر است

عازم دیدار تو خواهم شدن
که به یادت آورم مادر سر است

خسته ام خوابم نمی آید به شب
در شب تنها نگاهم بر در است

خیره بر عکس نگاه مادرم
یاد مادر در دلم گل پرپر است

قلب مادر می تپد در روح من
نغمه لا لا به یادم پرور است

از قلم مهرت فشارم روی خلق
تا که گویم مهر مادر سرور است

من در این اندیشه بودم ناگهان
اشک خونین شد قلم خود بی سر است

یاد آوردم عطوفت های او
جان مبارز بود نورش نائر است

رهنمایم بود شب ها تا به صبح
همچو شمعی عصمت او در خور است

یک هزار از همت والای تو
طفل را مادر وجودت انور است

هم پدر هم مادر است هر طفل را
زیر پایش روضه ای از پور است

مادرم سنگینی قلبم چه شد
روح با من جسم از من دور است

دست را دادی به دستم مهربان
پا شدم مهرت به دل تا طور است

والی از دل گفت اسرار خودش
هر بهشت در زیر پای مادر است

با سلام و درود خدمت تمامی زنان سرزمینم ، خواهران و مادران دلسوز و مهربانم ، ولادت با سعادت دخت نبی اکرم ( ص ) حضرت فاطمه زهرا "س " و روز مادر را به تمامی همکاران بزرگوار تبریک و تهنیت عرض نموده و یاد و خاطره تمامی مادران بهشت رفته را گرامی می دارم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

گروه استان ها و شهرستان ها/

هنوز چندی از برگزاری اجلاس 4 روزه مدیران دانشگاه فرهنگیان در هتل ۵ ستاره - هتل همای بندرعباس - نگذشته بود ( این جا ) ( 1 ) که خبر می رسد جلسه مشترک شورای معاونان و مدیران کل استان ها  در چابهار در حال برگزاری است .

این نشست ها به کرات و دفعات و با هزینه های قابل توجهی برگزار می شود و نتایج و نیز برون دادهای آن برای بدنه آموزش و پرورش و معلمان مشخص نیست .

حتی گزارش و مذاکرات آن به اطلاع افکار عمومی نمی رسد .

زمانی که به بسیاری از مطالبات فرهنگیان و بازنشستگان که حقوق قانونی آن ها است پاسخ قانع کننده ای ارائه نشده است و دائما امروز و فردا می شوند وزیر آموزش و پرورش و مدیران او از برگزاری این گونه جلسات چه اهدافی را دنبال می کنند.

منتشرشده در یادداشت

جلسه مشترک شورای معاونان و مدیران کل استان هاو کتاب غلامعلی حداد عادل


"راهی به سوی عاقبت خیر"
طنز جالب تر این داستان معرفی این اثر سترگ در سخنرانی آقای دکتر خنیفر سرپرست محترم دانشگاه فرهنگیان است که ایشان فرمودند هر چه من می خواستم بگویم در‌کتاب آقای حداد عادل گفته شده است  این عنوان کتابی است از‌ جناب دکتر غلامعلی حداد عادل در ۸۸‌ صفحه‌ که‌ توسط انتشارات‌ مدرسه وابسته‌ به سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وابسته به وزارت آموزش و پرورش منتشر شده است.
نویسنده فاضل و طناز و حداد و عادل این کتاب که من ترجیح می دهم آن را "صحیفه حدادیه" بنامم به بیتی از سعدی علیه الرحمه شاعر طنز پرداز شیرازی تمسک جسته که فرموده است :


راهی به سوی عاقبت خیر می رود
راهی به سوء عاقبت، اکنون مخیری


و ایشان راهی را که سوی عاقبت خیر می رود معلوم کرده است یعنی با خواندن‌کتاب آقای حداد عادل شما در جاده عاقبت بخیری می افتید و در ذیل این عنوان نوشته است :


"در بیان بعضی از مسائل مشکلات آموزش و پرورش "


عنوان این کتاب خودش طنز آلود و خنده دار است.
زیرا مشکلات و مسائل آموزش و پرورش راهی به سوء عاقبت است و نه راهی به سوی عاقبت خیر.
آنچه می تواند راهی به سوی عاقبت خیر باشد نه بیان مشکلات آموزش و پرورش بلکه ارائه راههای برون رفت از مشکلات آموزش و پرورش است.
پس ملاحظه می فرمایید که طنازی آقای حداد از همان عنوان این نوشته پیداست!
نکته طنز آلود دیگر این نوشته قیمت آن است که انتشارات مدرسه صد هزار ریال قیمت بر این کتاب گذاشته و یحتمل که می خواسته کسری بودجه را از این‌محل جبران کند.
امروز صبح که ما وارد جلسه مشترک شورای معاونان و مدیران کل استان ها شدیم تنها کتاب حاضر بر  روی میزها همین صحیفه مبارکه حدادیه بود .

جلسه مشترک شورای معاونان و مدیران کل استان هاو کتاب غلامعلی حداد عادل

نگارنده طناز در بیان حال و روز وزرای آموزش و پرورش فرموده اند حال وزرای این دستگاه مصداق مردانی است که در مجردی به آینده و در روزگار تاهل به گذشته فکر می کنند و شاید همین تلقی یاس آلود باعث شده که ایشان به جای پرداختن به راه حل ها به ساخته و پرداخته کردن‌ مشکلات در حوزه های معلم، اقتصاد آموزش و پرورش، دانشگاه فرهنگیان، آموزش در روستاها، آموزش در مناطق دو زبانه، تعطیلی پنج‌شنبه ها و مساله تربیت پرداخته است.  امروز صبح که ما وارد جلسه مشترک شورای معاونان و مدیران کل استان ها شدیم تنها کتاب حاضر بر  روی میزها همین صحیفه مبارکه حدادیه بود


طنز بزرگ این کار سترگ این است که نویسنده عزیز ما مخاطب این نوشته را مدیران این دستگاه اجرایی فرض کرده و گفته چون مسئولیت اجرایی مجالی برای فکر کردن به آنها نمی دهد ایشان‌خواسته به آنان با این وسیله کمکی بکند یعنی ایشان با بیان چند مشکل خواسته هزاران مشکلی را که مدیران‌آموزش و پرورش با آنها دست به گریبان اند به آنان گوشزد کند.
ملاحظه می فرمایید که سطح طنز بسیار بالاتر از نوشته‌های دخو و‌گل آقا و توفیق و امثال ذلک است.


 نویسنده محترم در بیان‌مشکل و نشان دادن راه به عاقبت خیر به مصداق :
آنچه‌در جوی می دود آب است
وآنچه در چشم می رود خواب است
چشم بسته غیب گفته است.


این‌میران از غیب گویی خود نشان حدت عدالت این‌حداد عادل است!
طنز جالب تر این داستان معرفی این اثر سترگ در سخنرانی آقای دکتر خنیفر سرپرست محترم دانشگاه فرهنگیان است که ایشان فرمودند هر چه من می خواستم بگویم در‌کتاب آقای حداد عادل گفته شده است!
چنان‌که ملاحظه می فرمایید بار طنز این ماجرا بسیار بالاست و این ارکستر سمفونیک زمانی کامل تر می شود که به این دو نکته طنازانه سرپرست محترم دانشگاه هم اشاره شود.

جلسه مشترک شورای معاونان و مدیران کل استان هاو کتاب غلامعلی حداد عادل

یک‌نکته این است که ایشان فرمودند در حال تدوین برنامه صد ساله برای دانشگاه فرهنگیان هستند و دیگر این‌که ایشان آمادگی دارد که  بین بیست تا بیست و‌پنج هزار دانشجو علاوه بر ظرفیت سالانه دانشگاه دانشجو بپذیرد .
طنز برنامه صد ساله که عالی بود و نمره اش بیست است طنز دانشجو پذیری سخاوتمندانه ایشان هم زمانی معلوم‌می شود که بدانیم وضع معیشت و خورد و خوراک و خوابگاه و سایر اوضاع دانشجویان دانشگاه فرهنگیان با حداقل استانداردهای تربیت معلم چه اندازه فاصله دارد.
به هر حال سازمان پژوهش و برنامه ریزی با انتشار صحیفه حدادیه و دانشگاه فرهنگیان با شرح و بسط این صحیفه فخیمه گام های بلندی در ادخال سرور در آموزش و‌ پرورش برداشته‌اند!

کانال هفت جوش

منتشرشده در یادداشت

آموزش دهنده نهضت سواد آموزی

آموزش دهنده نهضت سواد آموزی کسی است که سالها با پشتکار و اراده مضاعف لبیک گوی سخن امام خمینی (ره) است .هر کدام حداقل 8 سال در علم آموزی و ریشه کنی بیسوادی از گروه سنی 10 تا 49 سابقه دارند با تلاشی بی نظیر مشغول به سواد آموزی به بزرگسالانی است که هزاران مشغله فکری دارند.

در ازای قبولی سواد آموز حق الزحمه دریافت می کند. فاقد حقوق ثابت، بیمه و مزایا است. برای آموزش باید مکانی نزدیک به محل سکونت سواد آموزان اجاره کند. زمان برگزاری کلاس را باید با وقت آزاد سواد آموز مطابقت دهد.

آموزش دهنده باید خودش به درب منازل همشهریان یا روستاهای صعب العبور مراجعه و مدارک آنها را برای بررسی بی سوادی به اداره سواد آموزی بیاورد و در صورت داشتن شرایط برای سواد آموزی مدارک آنهارا برای ثبت نام به اداره مربوطه تحویل دهد.

آموزش دهنده نهضت سواد آموزی

پس از 9 ما تلاش بی وقفه ممکن است سواد آموز به هر دلیلی در جلسه امتحان حاضر نشود و زحمت و هزینه و وقت آموزش دهنده بی پاسخ بماند و... پس از سالها زحمت نسبتا فی سبیل الله مجلس قانونی مبنی بر استخدام آموزش دهنده های دارای سابقه قبل از سال 92 و مربیان پیش دبستانی قبل از سال 91 تصویب نمود که 6 سال است در دست بررسی است .

در مورخ  3 / 6 / 95 الحاقیه ای مبنی بر جذب این افراد به صورت حق التدریس در آموزش و پرورش به آن اضافه شد تا زمانی که استخدام آنها از سمت قانونگذار قطعی شود. این لایحه یکسال به وزارت آموزش و پرورش مهلت داد تا این نیروها را حق التدریس کند ولی متاسفانه مجریان و مدیران کل استانها این الحاقیه را بصورت سلیقه ای و رابطه گری اجرا نمودند و تمام مربیان پیش دبستانی مشمول و حتی غیر مشمول تبصره را بصورت حق التدریس جذب نمودند الا مربیان زحمتکش آموزش دهنده را!

سخن ما این است که چرا به نسبت برابر از این دو گروه مشمول جذب نکردند و بین مشمولین تبصره تبعیض و تفرقه ایجاد کرده اند؟ چه دلیلی برای این تبعیض دارند که آموزش دهنده با پشتکار و تلاش مضاعف را نادیده گرفته اند؟ مگر این سخن رهبر نیست که مردم از تبعیض و بی عدالتی مسئولین گله دارند؟ چرا...؟

سخن دوم اینکه چرا پس از سالها سابقه تدریس و آموزش ما را با نیروی آزاد در یک سطح قرار می دهند و سالهای سابقه را برای ما به حساب نمی آورند؟ و برای ما شرط سن و آزمون فرمالیته نابرابر قرار می دهند؟ آزمونی که همه مشمولین از هدف آن آگاهند! و می دانند بهترین روش قانونی برای کنار گذاشتن مشمولین و جذب نورچشمی هاست!

سخن سوم اینکه مشمولان تبصره آزمون خود را در کلاس درس و کنار آمدن با شرایط سخت تدریس و کمترین حقوق و مزایا پس داده اند.اگر بنا بر شرط و آزمون و موانع بود چرا همان روز اول تصویب تبصره نگفتند و سالها ما را امیدوار و منتظر نگه داشته اند؟ چرا پس از گذر از همه استرس ها، نگرانی ها، انتظارها و جنگ های روانی در فضاهای مجازی و فیزیکی، تجمعات و ایاب و ذهاب ها به مجلس و تقدیم شهدای 17 خرداد 96 برای مشمولان آزمون و شرط سن و... تعیین می کنند؟

مسئولین بدانند آموزش دهنده همانطور که پشتکار سواد آموزی به بزرگسال را دارد پشتکار تلاش برای رسیدن به هدف که همان استخدام رسمی است را هم دارد و حتی یک لحظه دست تلاش بر نخواهد داشت.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

عقیده برتر و تفکر نقادی

اختلاف در اینکه چه کسی بیشتر دیگری را دوست دارد بهترین اختلاف دنیاست.هيچ عقيده‌اي برتر از شيعه نيست اما يك شيعه بايد بداند كه هر انسان سري دارد و هر سري مغزي و در هر مغزي عقيده‌اي هست و هر عقيده‌‌اي نيز مقدّساتي دارد،هرگز سعي نكنیم سري را سرسري بگيريم يا مغزي را شستشو دهيم يا به مقدّساتي اهانت كنيم.

 کافیست که عقيده‌ي برتر را درست مطرح كنیم ، آنگاه آنهایي را كه شيعه نيستند را در فضاي محكمه‌ي وجدان رها كنیم و برویم،آن هنگام كه در برابر وجدان خويش شرمنده شدند، خواهيد ديد كه چگونه با سر و مغز و دل روشن ‌شده، به مقدّسات خود پشت مي‌كنند و به دنبال عقيده‌ي برتر مي‌دوند و نه تنها به اصل انتخاب و آزادی اکتفا نمی کنند بلکه حتی با اختیار کامل، انتخاب احسن خواهند داشت تا ضرر نکنند.

 به وجوه مختلفی که غیر قابل رد هستند شیعه هستیم ،جهت اول اینکه: به طور مستقیم امامان ما از طرف خداوند انتخاب شدند و نه غیر مستقیم و جهت دوم اینکه: معلم آنها خدا بوده است و آنها عالم ترین مردم هستند و جهت سوم: عصمت ، البته برای سه گروه بیان ها لازم است که متفاوت باشد که یک دسته: افرادی هستند زنده دل و پیروان ثقلین و گروه دیگر: لجوجان و معاندان و گروه سوم: عموم مردم از هر کیش و دینی که هستند.

 

یک سوال و جواب و چندین دلیل برای برتری حضرت زهرا(س)

بهتر طلبی در ذات انسان است ، وجود یک الگو برای انسان ها که بهترین باشد ضروری است و حضرت زهرا بهترین زنان این عالم است.

ممکن است گفته شود که: دلایل شما چیست؟جواب این است: به دلایل مختلف که یک: عقلی است و دوم: نقلی و هر دو با هم وحدت و تناسب دارند و گرچه مکانت او در حد احصاء نیست و این خداست که برخی را بر برخی دیگر برتری داد اما به صورت کوتاه دلایل این است که به دو شکل می توان مطرح کرد، نخست اینکه: به صورت اجمالی و فهرست وار از اسباب و صفات روحی و نسبی بگوییم و از احسان و عدالت و سخاوت ها و زهد و ایمان و علمیت ها و... سخن گفته شود و دوم اینکه: دلایل تفصیلی بیان شود وشایسته همین است اما در اینجا تنها به شکل اول که اجمالی است چند دلیل مطرح می کنیم :

 اول: برای حضرت زهرا (س) عصمت ثابت شده است درحالی که دیگر زنان این عالم معصوم نبودند و نیستند و فهم عقلایی می گوید که از هر نظر معصوم بر غیر معصوم برتری دارد.

دوم: خدا در قرآن آیاتی همچون آیه مودت و آیه مباهله و... را برای افضلیت و مدح او بیان فرموده است و درحقیقت مداح حضرت فاطمه(س) بعد از خدا و رسول دیگر ائمه (ع)بودند.

سوم: روایات و نصوص خاص فراوانی درباره برتری ایشان در منابع علمی اسلام موجود است.

 چهارم: پیامبر اسلام (ص) پدر بزرگوار ایشان است و حضرت علی (ع) همسر او و حسنین(ع) فرزندان او هستند و ام ابیها لقب دارد و درشوهر داری و خانه داری و بچه داری و...نمونه  و اسوه بود و حضرت فاطمه (س) حجت الحجج است.

پنجم: اقوال مطابق فطرت و بیانات از سر اخلاص ویژه ای که داشت و سیره و سبک زندگی او بیانگر شایسته عنوان برتری و عقیله را برای او دارد.

ششم: محور حدیث تعظیم و تکریم شده ی کساء و خود از اهل کساء بود.

هفتم: دشمنی با او دشمنی با خداوند و اطاعت از او اطاعت از خداوند است و به بیانی دیگر هرکس خدا را اطاعت کند و حضرت را عصیان کند اعمال او بی فایده است چون او غیر از آنچه خدا فرموده است هیچ نمی گوید.

هشتم: برای تثبیت امر ولایت از هیچ کاری فروگذارنبودند تا بهانه از بهانه گیران گرفته شود.

و نهم: با مرگ عادی از دنیا نرفت و شهیده است...

 

فاطمه شناس ترین شخص در این عالم پیامبر (ص) است

از زخم زبان ها و ابتر گفتن های سرزنش آلود که بگذریم  می رسیم به حسادت ها که بر پیامبر بسیار بود و ازابتدا تا انتهای رسالت و حتی تا بعد از وفات رسول اکرم (ص) ادامه یافت و می گفتند که چرا او باید عمویش سید الشهدا باشد و پسر عمویش جعفر طیار در جنان و پسر عموی دیگرش بزرگ الاوصياء و نوه هایش سيد جوانان اهل بهشت و خودش سید الانبياء و دخترش فاطمه سيده النساء جهان شود و می گفتند اصلاً چرا باید معیار و میزان فاطمه باشد؟!

فاطمه شناس ترین شخص در این عالم پیامبر (ص) بود که درباره او می فرمود :پاره تن و عزیزترین افراد نزد من و نور چشم ومیوه دل من و قلب من و محبوب ترین و فدایش گردد پدرش و...،کافیست که بیشتر به سخنان گهربار او مراجعه شود تا که جایگاه حضرت فاطمه(س) را بیشتر بشناسیم.

 

به شخصیت هویت بخش نیازمند هستیم

گرچه کم و قصه ای پرغصه است اما باید گفت که در کتب مربوط به شیعه و سنی درباره هیچ زنی به اندازه ی حضرت زهرا (س) کتاب وسخن و مناظرات نوشته و گفته و برگزار نشده است لذا این جایگاه و مقام وعظمت و جلال و شكوه حضرت زهرا (س) را نشان می دهد که اینگونه مورد تکریم و تعظیم و مورد توجه قرار می گیردواین تاریخ است که به شخصیتی هویت بخش همچون حضرت فاطمه(س)نیازمند است.

او بهانه خلقت است پس اعتصام داشته باشیم و بگذار تا که امید ما به حضرت زهرا (س) باشد که ما را در بین دوستداران خود جای دهد و بگذار تا که اعمال خوب خود را نزد او به امانت بگذاریم و ثواب آنها را به او هدیه دهیم و روشن است که باید از اهل بیت عصمت و طهارت مخصوصاً حضرت زهرا(س)همچون فرزندی که از بیانات مادر خود تبعیت دارد متابعت کنیم و همچون شاگردی که پيروی از استاد خویش دارد تابع آنان و او باشیم و گرچه مودت لازم اما کافی نیست و تنها مودت اهل بيت(ع) نشان از تمسک و پيروی از آنان نيست بلکه باید در زندگی تابع حضرت فاطمه (س) و از او پیروی داشته باشیم.

نکته مهم این است که پاسداشت حرمت آگاهی در اتصال به امامت است و در کتاب دلائل الامامه صفحه 33 اینگونه از حضرت فاطمه (س) می خوانیم که:

« وطاعتنا نظاما للملّة و إمامتنا أماناً من الفرقه »یعنی، خداوند برای سامان یافتن امت و یکپارچگی آن، نخ تسبیحی قرار داد که دانه ها را به هم وصل می کند و آن پیروی از ما است و برای امنیت شما از پراکندگی ، امامت ما را قرار داد .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

امور تربیتی در مدارس و نقد عملکرد مربیان پرورشی


 امور تربیتی در گذرگاه تاریخ:

طبق نظریه بلوم از صاحب نظران عرصه تعلیم و تربیت، سه هدف شناختی، مهارتی و ارزشی برای دانش آموزان جهت رسیدن به انسان مطلوب، لازم و ملزوم یکدیگرند.در ایران استارت تعلیم و تربیت با نام ناصرالدین_شاه و امیرکببر گره خورده است. وزارت علوم_ناصری در مشروطه به وزارت معارف و در پهلوی اول به وزارت فرهنگ و نهایتا در ادامه ضمن زایش چند وزارتخانه از آن به وزارت آموزش و پرورش تغییر نام یافت.در دوره پهلوی امور مربوط به پرورشی عمدتاً به پیشاهنگی و کاخ جوانان محول گردید. از ابتدا تفکیک آموزش از پرورش و ترجیح مستمر آموزش بر پرورش، شکاف و پارادوکسی بین این دو حوزه ی مکمل ایجاد کرده است
اموری چون روزنامه‌نگاری، نمایشنامه، مسابقات ورزشی، فرهنگی_هنری، کاردستی و اردوها از جمله فعالیتهای پیشاهنگی بودند.بعد از پیروزی انقلاب با توجه به دگرگونی ارزشها و تغییر هنجارها با ابتکار شهیدان رجایی و باهنر  امور تربیتی جهت حراست از ارزشهای انقلاب پایه ریزی شد.


 امور تربیتی و راه طی شده:

 امور تربیتی در مدارس و نقد عملکرد مربیان پرورشی فعالیت‌های امور تربیتی با فراز و فرودهای بسیاری مواجه بوده و دامنه تغییرات افراط و تفریط‌ها کاملا ملموس و معنادار  بوده است. به طوری که اگر در زمان جنگ این فعالیت‌ها به شدت ایدئولوژیک و انقلابی بوده، در مقابل در دوره اصلاحات معاونت پرورشی کلاً منحل شده و وظایف آن بین سازمان دانش‌آموزی، شوراهای دانش‌آموزی و مجلس دانش‌آموزی تقسیم می شود و عملا برای تحقق مردمسالاری دینی، رویکرد انقلابی گری به توجه به حقوق شهروندی و دانش آموز محوری تبدیل گردید.همچنین با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد معاونت پرورشی مجدداً احیا شده و با انقباض کامل ظاهر گردید.
در دولت تدبیر و امید نیز با اینکه برآیند سیاستهای اعلامی رویکرد اصلاح طلبانه و اعتدالی دارد، ولی سیاستهای اعمالی عمدتاً معدلی از دولت اصلاحات و دولت احمدی نژاد پیگیری می‌گردد.


 چالش‌های امور تربیتی و پرورشی:

از ابتدا تفکیک آموزش از پرورش و ترجیح مستمر آموزش بر پرورش، شکاف و پارادوکسی بین این دو حوزه ی مکمل ایجاد کرده است.
با این تقسیم‌بندی، منِ دبیرِ ریاضی از منظر شرح وظایف احساس مسئولیت چندانی در خصوص مباحث تربیتی حس نمی کنم و مسئله پرورش را بحثی حاشیه‌ای تلقی کرده و به مربیان پرورشی و تربیتی محول خواهم کرد و عملاً پرورش در خدمت بخش آموزش قرار خواهد گرفت.

بهتر است معاونت پرورشی همچون دوره اصلاحات منحل شده و در وظیفه ذاتی آموزش و پرورش (پرورش فکری و تمشیت اخلاقی) تمامی ارکان و بدنه  درگیر گردد در غیر این صورت شایسته است با سایر معاونت ها ادغام گردد  چالش‌های عمده پیش روی امور تربیتی عبارتند از :
▫️ گستردگی و موازی کاری در امور تربیتی
▫️ افول جایگاه مربیان پرورشی و تربیتی
▫️ سیاست زدگی در آموزش و پرورش
▫️ فقدان منشور منسجم تربیتی
▫️ روشن نبودن شرح وظایف مربیان
▫️ کمبود ساعات پرورشی و بی‌انگیزگی مربیان
▫️ تحول ناظر بر ساختار به جای تحولات محتوایی و به روز رسانی مسائل
▫️ تضاد هنجاری بین شعار و عمل در جامعه

محتوای تکراری و متولیان متکثر در حوزهای پرورشی عملاً دانش‌آموزان و دانش پژوهان را گیج و سرگردان کرده است. در این حوزه شش مرکز دولتی و ۱۳۰۰۰ مرکز غیردولتی و نهادهای مذهبی  برای امور پرورشی و تربیتی از دولت  ارتزاق می‌کنند.در مدرسه نیز تجمع شوراهای دانش‌آموزی، سازمان دانش‌آموزی، بسیج دانش‌آموزی و... عملاً دانش‌آموزان و کادر مدرسه را سر چندراهی و نهایتاً بی‌تفاوتی قرار می‌دهند.
عمده فعالیت مربیان پرورشی در مدارس منحصر به اجرای صبح گاه، پاسخگویی به بخشنامه های ضد و نقیض و البته حجیم و نامربوط، نصب اوراق و پوستر مسابقات کم محتوای فرهنگی_هنری و نهایتا پاسخگویی سطحی به مسائل دینی و ادای فریضه نماز و قرآن میباشد.

امور تربیتی در مدارس و نقد عملکرد مربیان پرورشی

چه باید کرد؟

برای خروج پرورشی از سایه سار آموزش و پشت سر گذاشتن انزوای فعلی، شاید پیشنهادات زیر خالی از لطف نباشد:

* بهتر است معاونت پرورشی همچون دوره اصلاحات منحل شده و در وظیفه ذاتی آموزش و پرورش (پرورش فکری و تمشیت اخلاقی) تمامی ارکان و بدنه  درگیر گردد در غیر این صورت شایسته است با سایر معاونت ها ادغام گردد.

▫️ ابتدا باید متولیان بیرونی و درونی آموزش و پرورش تا حد امکان تجمیع شده و با سیاست واحدی اداره شوند.
▫️پاسخگویی به نیازهای واقعی روحی و جسمی دانش آموزان (با اولویت بندی نیازها و انتظارات) باید سرلوحه کار این نهاد باشد، در غیر این صورت دانش آموزان و مربیان بی تفاوت از کنار موضوع رد خواهند شد.
▫️تخصصی کردن کار مربیان تربیتی و پرورشی و خروج از بلاتکلیفی فعلی به خاطر تنوع فعالیتها و تجمع متولیان
▫️و نهایتا این که اگر تمام معلمان با مسایل آموزشی و پرورشی توأمان درگیر نشده و احساس وظیفه نکنند، بحث تربیتی نهایتا به مثابه یک درس تلقی شده و چهار چرخ معاونت پرورشی همچنان پنچر خواهد ماند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور