گروه استان ها و شهرستان ها/
حدود یک ماه پیش سید محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش دستورالعمل ممنوعیت تولید و توزیع پیک نوروزی را به اداراتکل آموزش و پرورش استانها ابلاغ کرد.
در دستورالعمل ممنوعیت تولید و توزیع پیک نوروزی آمده است: در راستای بهرهگیری دانشآموزان از تعطیلات نوروزی با استفاده از موقعیتهای طبیعی و متنوع یادگیری و با هدف تقویت مهارتهای خواندن، نوشتن، سخن گفتن، گوش دادن و مشاهده کردن متناسب با نیازهای فردی و فرهنگی که ذیل سند تحول صورت میگیرد، دستورالعمل ممنوعیت پیک نوروزی و تمرینهای مرسوم سالهای قبل و جایگزین کردن داستان خوانی، داستان نویسی و داستانگویی به ادارات کل آموزش و پرورش استانها ابلاغ شد.
به نظر می رسد برخی مدیران زیرمجموعه وزارت آموزش و پرورش این دستورالعمل را جدی نگرفته اند .
" یک ولی دانش آموز " از سمنان مطلب زیر را برای صدای معلم ارسال کرده است .
« صدای معلم » آمادگی خویش را برای پاسخ مسئولان اعلام می کند .
وزیر آموزش و پرورش در طی نشستی گفتند : ریشه همه مشکلات آموزش و پرورش ناشی از فاصله آن با مردم است . **
جناب وزیر این فاصله می دانید از کی آغاز شد و چگونه شدت گرفت؟
با هم مرور کنیم تا دلایل را بیشتر و بهتر بفهمیم :
فاصله از زمانی آغاز شد که وزرا ، از ولی نعمتی معلمان استعفا داده و خواسته ها و دردنامه های آنان را نادیده گرفتند.
فاصله از زمانی آغاز شد که وزارت آموزش و پرورش از قوه مجریه خارج و به قوه مقننه وارد شد ، یعنی قدرت اجرایی و تصمیم گیری این وزارتخانه دستاویز نمایندگان مجلس گردید.
فاصله از زمانی آغاز شد که آموزش و پرورش همانند وادی رحمت بی در و پیکر گردید و هر رهگذر از روی شیطنت یا پلیدی و زشتی بدان سنگی پرتاب کرد یا رد پایی از خود بر جای گذاشت و یا عضوی از آن شد ، بی آن که شاخص یا فاکتورهایی برای شرایط ورود افراد وجود داشته باشد.
فاصله از زمانی آغاز شد که تا دهه 70 ، درهای آموزش و پرورش بر پژوهشگران و محققین بسته بود.
فاصله از زمانی آغاز شد که آمارهای ارائه شده توسط بخش های گوناگون وزارتخانه با واقعیت ها همخوانی نداشت و یا با بیراهه هایی چون مقوله درصد قبولی شاخص معلم برتر گردیدن ، نمره و توانایی حقیقی دانش آموزان را مخدوش نمودید.
فاصله از زمانی آغاز شد که پرورش را از آموزش جدا کردید و کارکرد معلم را ناقص ساختید، یعنی نفوذ معنوی معلم را از او گرفتید.
فاصله از زمانی آغاز شد که کوتاه ترین راه حل برای وزارتخانه بهترین راه حل هم بود. یعنی با بدعت مدارس خاص یا غیر دولتی ، بلوا و آشوبی در دل سیستم آموزشی کشور متولد شد که نزدیک به دو سه دهه تبدیل به غول عظیم الجثه ای گردید.
فاصله از زمانی آغاز شد که مدارس جدید نیاز به معلم جدید داشت اما توانایی پرورش و جذب آن نبود. پرورش معلم به سرمایه و زمان و جذب معلم به ایجاد ردیف بودجه ای جدیدی نیاز داشت و هر دو مقدور نبود.
فاصله از زمانی آغاز شد که تنوع مدارس نیازمند تنوع معلمان بود لذا با اسامی گوناگون و با ویژگی های متفاوت مشغول تدریس در کلاس های درسی شدند.
فاصله از زمانی آغاز شد که مردم در قبال انواع مدارس ( به گفته آقای دکتر زاهدی رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس 17 نوع مدرسه داریم) سردرگم ، تنها ، مستأصل و بهت زده ماندند و بحث های مجالس خانواده ها شده بود کدام مدرسه بهتر است و چرا؟
فاصله از زمانی آغاز شد که هر رهگذر در جا مانده از دایره اشتغال جامعه ، کوتاه ترین دیواری که می توانست از آن عبور کند آموزش و پرورش شد و او به عنوان معلم به تعلیم و تربیت فرزندان این مردم پرداخت. فاصله از زمانی آغاز شد که پرورش را از آموزش جدا کردید و کارکرد معلم را ناقص ساختید، یعنی نفوذ معنوی معلم را از او گرفتید
فاصله از زمانی آغاز شد که آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی که تا دهه 80 جذب آموزش و پرورش می شدند ، بعد آن تعهد جذب شان کَم لَم یَکن اعلام شد.
فاصله از زمانی آغاز شد که نیروهای آموزشی ناشی از بدعت مدارس خاص ، به وقت نیاز مورد استفاده قرار گرفتند و به وقت پاسخگویی به تعهد به کارگیری نیروی انسانی موجود ، قانون بازی را در هم ریختید و خط شکن شدید، این ها فرزندان همان مردمند.
فاصله از زمانی آغاز شد که نظام رتبه بندی به درجه بندی معلمان نشست و معلمان شگفت زده یک شبه دیدند که او از من متفاوت است یا من با او متفاوت هستم و مقایسه خصومت آمیز آغاز شد او خوب است یا من؟ و ابزارهای نابرابر سنجش معلم خوب از بد ، اعتماد به نفس و انگیزه شغلی معلمان را خدشه دار ساخت.
فاصله از زمانی آغاز شد که سیلاب آزمون و تست و چاپ کتب معتبر و نامعتبر ، مؤسسات و کانون های آموزشی هم برای دروس مدارس و هم برای کنکور ، بی امان در جامعه روان شد و همه هراسان به دنبال انتخاب برتر بودند یعنی اَبر مرد یا مرد برتر نظریه نیچه ، همۀ بهترین ها برای فرزند من.
فاصله از زمانی آغاز شد که حقوق کم برخی از معلمان ، آنان را به تدریس خصوصی به عنوان منبع درآمد جاذب کشاند. لذا معدودی از معلمان در این بازار گرم ، هم خوب کسب درآمد کردند و هم خوب وجدان و تعهد شغلی خود را با کم فروشی در کلاس درس قربانی کردند.
فاصله از زمانی آغاز شد که مدیران بر اساس شایستگی و توانمندی در مدارس مدیریت نکردند و انتخاب یا انتصاب مدیران از سوی ادارات ، با رودرواسی قرار دادن یا هندوانه زیر بغل گذاشتن آنان ، صورت گرفت.
فاصله از زمانی آغاز شد که مدیر کل های انتخاب شده بر اساس دلبستگی یا وابستگی به خطوطی خاص یا زیر نفوذ قدرت نماینده ای برگزیده شدند ونه بر اساس رعایت اصل آریستوکراسی یا خدمت به مردم.
فاصله از زمانی آغاز شد که مدیر کل های برخی از استانها ، جزیره سیسیل یا شبه جزیره ای برای استبداد و ظلم خود به معلمان و دانش آموزان و اولیا و در کل نظام آموزشی به وجود آوردند اما وزرا برای جلوگیری از ظلم آنان ، کاری نکردند.
فاصله از زمانی آغاز شد که نپرداختن حق و حقوق معلمان ، نام مطالبات بر خود گرفت . تا یک دهه پیش دیون نام داشت و متعهدانه نهایت اسفند ماه پرداخت می گردید که برچسب عدم پرداخت به خود نگیرد و به صندوق نرود. چون صندوق رفتن همان و عدم پرداخت همان و این مطالبات همچنان در حال افزایش بُعد زمانی و مقداری شد. آیا تصور نمی کنید که بر اساس شرع و عرف ، بر تمامی این مطالبات دولت موظف به محاسبه و پرداخت سود نیز هست؟
فاصله از زمانی آغاز شد که مشورت کردن با معلمان تابویی نشکستنی و ناممکن ماند و تجارب سی ساله معلمان شاغل و بازنشسته در اعماق دل تاریخ مدفون گردید و بهایی بدان داده نشد. یعنی ما هر سال ره رفته را باز می رویم تا حین خطا و آزمون شاید آن هم شاید به نتیجه مفید و مثبت برسیم ، رسیدن و نرسیدن مقالی دیگر است. ما از هدر رفت ارزش زمان و انرژی و سرمایه مدام غافل می مانیم. بار هزینه این هر سه از جیب دولت و نهایتا ملت هدر می رود.
فاصله از زمانی آغاز شد که عزت و منزلت و ابهت شغل معلمی را با بُعد مادی دادن در روز معلم ، از سیمای نظام آموزشی پاک نمودید. بدعت گذار این روند تصور می کرد که مردم با هدایای خود مشکلات مادی معلمان را حل و فصل خواهد نمود!! همانند مدارس غیر دولتی یا خاص که بار مالی آموزشی را وزارت بر جان دل مردم نهاده بود. چنان ذلتی خلق نموده شد که بعد گذشت دهه ها هنوز معلم زمین خورده توان برخاستن و به اهتزاز در آوردن پرچم افتخار شغل خود را ، بدست نیاورده است.
فاصله از زمانی آغاز شد که خطاهای دانش آموزان از هر دری و به هر علتی ، در بین اضلاع مثلث مدیر و مشاور و معاون ، حل و فصل گردید و معلم شد عضو نامَحرم مدارس.
فاصله از زمانی آغاز شد که خانه ها شد مدارس و استاندارد کلاس درس نادیده گرفته شد.
فاصله از زمانی آغاز شد که هر دَم نظام آموزشی سیستم خود را عوض نمود و موجبات سردرگمی معلمان و دانش آموزان و اولیا و.... را فراهم آورد.
فاصله از زمانی آغاز شد که سیستم های جدید نظام آموزشی ، همکاری اولیا در فرادهی دروس به فرزندان را از بین برد و معلمین این جریان پنهان کمک آموزشی را از دست دادند.
فاصله از زمانی آغاز شد که وزارت آموزش و پرورش از قوه مجریه خارج و به قوه مقننه وارد شد ، یعنی قدرت اجرایی و تصمیم گیری این وزارتخانه دستاویز نمایندگان مجلس گردید فاصله از زمانی آغاز شد که موجبات رشد قارچی آموزشگاه ها و مؤسسات کنکور و دروس درسی را فراهم ساختید و روز به روز به تقویت و حمایت آن پرداختید. مردم آموزش مدارس را ناکافی یافتند و در این آموزشگاهها میلیاردها تومان سرمایه گذاری کردند. آموزش و پرورش با این کارکرد معترف بود که آموزش عمومی یا رسمی ناقص و ناکافی است. نیت آنان فراهم سازی بهترین امکانات آموزشی برای داشتن آینده درخشان فرزندانشان بود اما وزارتخانه از این نیت خیر مردم در جهت چابک سازی سود ومنفعت گروه هایی عمل نمود که خودش امروز آنان را مافیا می خواند ، هیچ کجای جهان هیچ گروه مافیایی بوجود نمی آید مگر در سایه حمایت قدرتمندان .
فاصله از زمانی آغاز شد که حقوق تعدادی مشاغل سوار بر قالیچۀ سلیمان رو سوی افلاک رفت و حقوق تعدادی از مشاغل از جمله معلمان در قعر چاه فلاکت و بدبختی و نومیدی روز به روز ناتوان تر و ضعیف تر گردید.
فاصله از زمانی آغاز شد که مدارس شد هتل 5 ستاره معلمان در ایام تعطیلات عید نوروز و تابستان . اسکان سمبل خرد و دانش در شرایط اسفبار در مدارس ، موجب حقارت آنان گردید و کرامت شغلی شان را با مخاطره ای بزرگ روبرو ساخت.
فاصله از زمانی آغاز شد که تنها بُعد مذهبی فرهنگ را در مدارس تقویت نمودید و از سایر ابعاد فرهنگ که موجب پیوند با فرهنگ و تمدن و نهایتا مردم می گردد غفلت ورزیدید ابعادی چون هنر و موسیقی ، آداب و رسوم و سنن ، باورها و اعتقادات فرهنگی ، ارزشها و هنجارها و.....
و امروز فاصله با شجاعت نیمه و نصفه شما برای تدوین بخشنامه های مؤثر در بهبود حال و هوای آموزش و پرورش ، شدت می گیرد. نسبت به دیگر وزرا متوجه هستید که در چه بخش هایی بدون نیاز به بودجه ، می توان شرایط مساعدی بوجود آورد و این ستودنی است، اما گروه های فشار جسارت شما را آمیخته به ترس و عقب نشینی می نمایند و شما به جای قوّت گرفتن از معلمان یا مردم برای پیشتازی ، عقب نشینی نموده و یا اجرای بخشنامه را محدود به اما و اگر می نمایید.
حال جناب وزیر ، متوجه هستید که چه شرایطی باعث گردیده است تا آموزش وپرورش از مردم فاصله بگیرد؟
قطع یقین معلمان خود نیز در جرگه مردم هستند و به عنوان معلم کلاس درس و اولیای دانش آموزان در جامعه یا والدین و خواهر و برادر نیروهای غیررسمی مدرّس ، از تمامی کرده های ناصواب و نکرده های صواب آموزش و پرورش خسران های بیشماری را نصیب برده اند.
آموزش و پرورش اگر می خواهد در بین مردم جایگاهی کریمانه داشته باشد باید بر خطاهای بسیاری قلم کشد و با جسارت از نگرش منفعت طلبانه به سوی جهان بینی اصلاح گرایانه بپیوندد.
دست واسطه ها و دلالان سودجو را که از قِبل آموزش این فرآیند مقدس و زلال کسب ثروت می نمایند کوتاه نموده و تنها مدعی آن خود وزارتی ها و زیر مجموعه آنها باشد.
باید به تابعیت وزارت آموزش و پرورش در قوه مجریه چنان شدت و حدّتی بخشید که احدی جرأت نگاه چپ یا غیرمسئولانه و یا خائنانه و تحقیرانه به آن را نداشته باشد.
وزیر محترم اگر جایگاه مردمی می خواهید باید گفته ها و نگفته های بسیاری را جامه عمل بپوشانید تا با آموزش و پرورش مشارکتی ، کلی از مشکلات را در کنار هم حل و فصل نمائید اما در شرایط فعلی نه مردم شما را از خود می دانند و نه به شما اعتماد دارند.
و در خاتمه جناب وزیر ابیاتی از سعدی شیرین سخن در ارتباط با تمامی دلایل فاصله مردم از آموزش و پرورش کشور:
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
یا
سعدیا گر چه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
یا
نخواهی که ضایع شود روزگار
به ناکار دیده مفرمای کار
یا
که اگر نفع کس در نهاد تو نیست
چنین جوهر و سنگ خارا یکیست
یا
چو خدمتگزاریت گردد کهن
حق سالیانش فرامش مکن
یا
نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کارکرد
فرا رسیدن سال نو را خدمت تک تک سروران همکار تبریک و تهنیت عرض کرده و آرزومندم حلول سال 97 توأم با سلامتی و سرافرازی و خیر و برکت و عزت و سربلندی تمامی فرهنگیان کشور عزیزم ایران باشد.
** کد خبر: 13377 - پنجشنبه 5 بهمن 1396
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
محمدرضا مخبر دزفولی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در حاشیه جلسه ستاد راهبردی نقشه جامع علمی کشور در جمع خبرنگاران گفت: موضوع سمپاد باید در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصمیمگیری شود. زیرا این موضوع و مدارس تیزهوشان و باشگاه دانشپژوهان جوان جزو موضوعات ملی است و شورای عالی انقلاب فرهنگی مرجع تصمیمگیری این موضوعات است.
مخبر دزفولی گفت: اینکه کسی مخالفت یا موافقتش را اعلام کرده باشد ملاک نیست زیرا شورا تاکنون هیچ تصمیمی نگرفته و تصمیم نهایی پس از تعطیلات نوروز گرفته میشود.
خبرگزاری فارس
گروه اخبار/
صبح روز شنبه (۱۹ اسفندماه) رسول قهرمانپور،معلم دبستان روستای ریجاب، از توابع شهرستان دالاهو، با حلقآویز کردن خود به زندگیاش پایان داد.
مجید یزدانپناه، مدیرکل آموزش و پرورش استان کرمانشاه، گفت: «برخی از سایتهای خبری علت خودکشی این فرد را مشکلات ناشی از زلزله عنوان کردهاند که به هیچوجه صحت ندارد.
او بهدلیل مشکلات خانوادگی خودکشی کرده است.»
رسول قهرمانپور متأهل و متولد ۱۳۶۵ بود.
ایران آنلاین
دهه 70 – 80 محافل تخصصی یا عمومی به سخنرانی اساتید هوایی ملبس بود. کسانی که در چندین دانشگاه تدریس می کردند یا دارای چندین سمت تشریفاتی بودند و برخی استانها یا شهرستانها را مستمع سخنرانی خویش می ساختند. این افراد چون با هواپیما در سراسر کشور برای سخنرانی می رفتند ، به نام اساتید هوایی مشهور بود. البته مشابه ایشان در شهر یا استان مربوطه بود اما این هم برای خود کلاس داشت. اکثر خسته و بدون تمرکز حواس لازم برای سخنرانی ، حاضر می شدند و شاید خودشان هم نمی دانستند چه چیزهایی را تحویل حاضرین می دهند. شرکت کنندگان نیز اغلب بهره لازم از استماع سخنرانی نمی بردند. یک روند فرمالیته ژست مآبانه استاد برتری اما با منفعت مالی برای استاد بود. هزینه هایی زیادی برای چنین سمینارها یا مأموریت ها صرف می شد، بَنر و پوستر و پیام های خوشامدگویی و پذیرایی ( که برخی کیک و ساندیس جلسه را بیشتر از نتایج آن می پسندیدند ) و مبلغ دریافتی استاد و هزینه های هتل او و .......یا برخی کارمندان وزارتخانه هایی چون نفت ، نیرو ، صنعت و معادن و.... برای مأموریت های سراسر کشوری خود بر اساس مدرک تحصیلی یا سابقه خدمت و سِمت مبالغ قابل توجهی به عنوان حق مأموریت دریافت می کنند. در ضمن این افراد از امکانات اداری چون تهیه بلیط رایگان یا اقامتگاه و.....برخوردار می گردند.
اما معلمان و دبیران و در کل فرهنگیان با هر عنوانی در صعب العبور ترین مناطق روستایی سراسر کشور با درآمد کم اول خدمت ، باید هزینه اقامتگاه ، هزینه رفت و آمد یا سفر و هزینه غذای 9 تا 12 ماه خود را بپردازند.
این خدمت دور از مرکز یا محل زندگی معلم ، بین دو تا 8 سال ،گاه طول می کشد و برحسب نیاز مناطق ، شاید هم بیشتر ، حال محاسبه کنید دخل و خرج این معلم مجرد یا متأهل را که تا چه اندازه تحت فشار اقتصادی است. معلمینی که در مناطق روستایی یا شهرستان های دورافتاده مجبور به خدمت هستند بایستی اسکان یابند چون عملا زمان و امکان رفت و برگشت نیست لذا دچار سوء تغذیه و بهم خوردن تعادل متابولیسم بدن می گردند که بر اثر آن سلامتی شان به مخاطره می افتد. ظاهرا برای اسکان یافتگان مبلغی اضافه پرداخت می شود اما
در حد و اندازه معلم نه کارمند سایر وزارتخانه ها یا اساتید دانشگاه ! عدل و انصاف دو مقوله زیربنایی دین اسلام است و ندیدگرفتن آن بدین آشکاری عین تبیض شغلی است. برای خدمت روستایی یک دبیر که چهار سال در سرما و گرما یا در نگرانی های تصادفات جاده ای یا دوری از خانواده مجبور به رفت و آمد بوده محاسبه مبلغ 200 هزار تومان به عنوان حق سفر ، به نظر شما عادلانه است؟
کرامات آموزش و پرورش تا حدی است که هزینه اول خدمت معلم را به ارزش ریالی 30 سال پیش محاسبه می کند نه در زمان بازنشستگی ، که با توجه به کاهش متمادی ارزش ریال ،می توان فهمید که عدالتی در بین نیست.
حق مأموریت یا حق سفر و یا با هر عنوان دیگری که صلاح می دانید بایستی در وزارتخانه های گوناگون همسان سازی شود و تبعیضی در کار نباشد.معلمین بهترین ایام عمر خود را برای نشر علم و دانش سپری می کنند و هزینه جوانی از دست رفته قانونا باید به طور عادلانه محاسبه شود.
لازم به ذکر است که این حق شامل تمامی افرادی است که امر خطیر آموزش را برعهده دارند ، همچون آموزش دهندگان نهضت سوادآموزی که محل خدمت آنان مناطق دورافتاده محروم و روستایی است.
کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی ، این حق نادیده گرفته شده را نیز به مجموع حقوق سلب شده فرهنگیان اضافه نمائید تا شاید از بین نمایندگان مجلس افرادی قصد مطرح ساختن آن را داشته باشند مثلا اعضای خود کمیسیون .
برادری و برابری ، قسط و عدل ، دولت تدبیر و امید ، مجلس مردمی و.....این همه و بسیاری دیگر به قول سعدی شیرین سخن:
به عمل کار برآید به سخندانی نیست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آخرين شب چهارشنبه سال با عنوان شب چهارشنبه سوري از جمله رسوم و سنن ملي است كه حاشيههاي همراه آن هر ساله روزهاي پاياني اسفندماه را با دغدغههاي فراواني همراه میسازد. مخاطراتي كه چهارشنبه سوري با خود دارد باعث شده تا در اين روزها، جمعي از نهاديهاي آموزشي، فرهنگي و اجتماعي كشور دست به دست هم دهند و از آسيبهاي جاني و مالي اين جشن و شادي – كه گاها حد جشن را میگذراند و به بازي مخاطره آميز تبديل میشود- بكاهند. اما معمولا آنچه از اين دغدغهها و نگرانيها حاصل میشود يك شب پر سروصدا و پرهياهو است كه با فضاي دود آلود، اصوات مهيب، اعمال خطرآفرين با ادوات آتش بازي و ... همراه هست و همچنين افرادي كه پس از آن همه تبيينگري در خصوص رعايت مسايل ايمني، سلامتي جسمیو عدم استفاده از وسايل آتش بازي غير استاندارد، مجروح و راهي بيمارستانها شدهاند.
براي برپايي جشن و رسمی به قدمت شب چهارشنبه سوري در اين مملكت اين قدر نهاد متولي وجود دارد كه میتوانند به بهترين شكل با آموزش و همراهي در كنار نوجوانان و جوانان اين شب را رنگين و خوش خاطره کنند. اما ناخرسندانه بايد گفت كه شكاف عميقي در اين ميان وجود دارد.
از ويژگيهاي ذاتي و مقتضي سن نوجواني و جواني شور و شوقهايي است كه خاطرات سالهاي ميانسالي آدمها را شكل میدهد. اينكه چگونه میتوان از اين انرژي جواني هدفمندانه و مثبت بهره برد، بحثي است كه در اعصار مختلف در جمع متوليان تعليم و تربيت و نهادهاي اجتماعي مطرح بوده است.
با اين اوصاف كه چه ميزان اين دوران و هيجانات همراهش خاطره آفرين و نشاط آوراست، بايد اظهار داشت عملكرد نامتقارني در خصوص حوادث چهارشنبه آخر سال انجام میگيرد. در يك طرف افراد جوان وخانوادههايي هستند كه اين روزهاي پاياني سال را میخواهند خوش و شادان گذران كنند بيآنكه قصد مزاحمت و آسيب زني داشته باشند (البته در اين ميان افرادي هستند كه خواسته و ناخواسته دست به اقدامات ناخوشايند هم میزنند) و در طرف ديگر نهادهاي مسئولي هستند كه به برقراري امنيت و آرامش و شادابي و پاكيزگي شهر مشغولند و در اين شب در ميان شادي مردم به دنبال پيگيري وظايف و مسئوليتهاي خود هستند و نتيجتا همراهي با مردم شايد كمیبراي آنها دور از انتظار است و چون ترجيح به اعمال قانون و برقراري آرامش میدهند، دست به اقداماتی با پاسخ سریع میزنند كه نتيجهاي جز كنشهاي منفي ندارد.
تجربه نشان داده محروم كردن نوجوانان و جوانان از هيجان و شادي كه حق مسلمشان هست نتيجهاي عكس داشته و خفقاني را به دنبال دارد كه روزي از جايي سر باز میكند كه نظارت بر آن مشكل خواهد بود.
همين كه امروز هم آن را حس میكنيم دهه هفتاد و هشتاديها بسيار از دهههاي قبل خود فاصله گرفتند و آرامش و شادي براي آنهايي معنايي دارد كه قابل درك براي ديگران نيست.
بايد در مورد چهارشنبه سوري يادآورشد كه ساليان سال آن قدر محدوديت ايجاد نمودند تا استراتژي عمل از دست رها شد و اتفاقي كه نبايد میافتاد به بار نشست و از يك مراسم ملي ايراني باستاني، جز دود و فرياد و... چيزي بر جاي نمانده است.
بهتر نبود همراه با شور و شوق جواني، امنيت و آرامش براي شان معنا میشد تا میدانستند هم میتوانند شادي و پايكوبي كنند و هم میتوانند مزاحم حقوق شهروند ي ديگري نباشند. به جاي آنكه فرايند محور و ماخوذ به نتيجه عمل نماييم به دنبال نتيجه ي دلخواه مان بوديم و اين شد كه شكافي ژرف بين نسلها و سنتها به وجود آمد.
اما از آنجايي كه اين مرز و بوم هماره تربيت كننده نسلي فاخر و با فهم بوده و به بركت قدرت تبليغي فضاي مجازي،چند صباحي است به بهانه آموزشهاي مدرسهاي و شهري و رسانهاي، موجي از خطوط برپايي چهارشنبه سوري در قالب جشني با آرامش به همراه احياي سنتها در بين مردم و بالاخص نوجوانان وجوانان شكل گرفته است كه انتظار میرود با حمايتهاي نهادهاي فرهنگي و رسانهها اين موج به ساحل خود برسد و شبي به ياد ماندني با طعم وحدت ملي رقم بخورد.
نبايد اين چنين شود كه بعد از قلع و قمع كردن و محروم كردنها، زماني كه راهكارهاي قانوني از سوي ذي نفعان آن محدوديت وارد میشود، در پاسخ به راهكارشان دوباره به دنبال عملياتهاي سركوبگرانه باشيم .بايد قبول كرد زمان اين گونه تدابير گذشته و نياز است كه با بستر سازي فرهنگي مناسب و همراه با موج هيجان موجود در جامعه قدم برداشت و برنامه ريزي کرد تا بتوان از آسيبهاي احتمالي كاست. اميد كه شب چهارشنبه سوري بر كام تمام ايرانيان خوش باشد...
روزنامه مردم سالاری