به شمایل دیگری درآمدن در جامعه امروز ما مختص دخترانی که قصد ورزشگاه کردهاند نیست. اینکه شاعران و نویسندگان ما غالبا مستعارنویس بودهاند، اینکه « زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد» یا « همرنگ جماعت شو» جزو امثله ماست. اینکه زندگی غالب ما در چارچوب خانه، چیزی متفاوت از زندگی بیرون ماست و ماهیت فکرمان وقتی یواش فکر میکنیم متفاوت از زمانی که بلند حرف میزنیم.
اینها همه جلوههای زیست چندلایه در جامعهای است که یا جسارت « خود بودن» در نهاد آدمیان آن نیست یا هزینه « خود بودن» چنان بالاست، که هرکس، به نفی هویت فکری یا حتا جنسیتی خود رو میآورد. این شرایط، مختص آن جامعهگرایی مفرطی است که انسجام اجتماعی را نه در جهت بهرهمندی از تفاوتها و در خدمت خیر جمعی که در یکدست و یکشکل کردن میبیند.
« دیگری شدن» و « خود نبودن» در چنین جامعهای، الزامی مهندسی شده است و تمام سازوکارها برای آن تعبیه شدهاند.
خود نبودن، موجب پاداش و خودبودن، حالتی مجرمانه مییابد. در چنین فضایی ، گاه، حتا قانونگذار ناخودآگاه و گاه عامدانه، میکوشد با غیرقانونی کردنِ رفتار هنجار و روزمره به رفتار ناهنجار و غیرقانونی، به عدد آنان که به صرافت « خود نبودن» میافتند، بیافزاید.
در جامعهای که زیستها، دوگانهاست. منشاء دروغ و تدلیس، بیش از آنکه به ذات آدمیان مربوط باشد، ضرورتی برای ادامه حیات است و توصیههای اخلاقی یا دینی در ذهن مردم، مفاهیمی انتزاعی و به دور از واقعیتهای الزامآور زندگی به نظر میرسند.
پیشبینی و برنامهریزی در چنین جامعهی پرنقاب و مبهمی، غیرممکن است. اعتماد، فرو میریزد و ساختارهای زبانی به مقتضای این گونه از زیستن، چندلایه و کنایهآمیز است.
در چنین جوامعی استعاره و ایهام و شعر بیش از صراحت و نثر به کار میآیند و «معنا» چیزی است که فهم آن، مستلزم گذشتن از موانع سخت و گاه غیرقابل امور است.
تمام اهتمام قدرت در جوامع چندگانه زیست، تلاش برای امحای آنانی است که میخواهند، خودشان باشند و نوک پیکان اخلاق رسمی به سوی کسانی است که از « خودنبودن» گریختهاند.
جامعه دوگانه زیست جامعه رو به انحطاط است مگر « خودبودن» به تدریج تبدیل به رفتار عادی و روزمره آدمیان شود. چنین امری تنها به اراده شهروندان محدود نمیشود، ساختار نیز به ضرورت، باید چنین تحولی را کمهزینه کند، نه فقط برای بقای جامعه که حتا برای تداوم عقلانی خود.
کانال سهند ایرانمهر
نظرات بینندگان
متاسفانه بازی نقش ما بزرگتر ها
فقط مختص دوران کودکی نیست
ما در جامعه ای که برای بقا نیازمند
زرنگی است مجبوریم خود واقعی
را محبوس سازیم تا دیگران ما را
هم ببینند و گرنه یا تنها می مانی یا
عقب می مانی، لذا همانند افتاب پرسن
نسبت به شرایط باید رنگ عوض کنی
تا حدی که دیگر خودت نیز خودت
را نمی شناسی یا باور نمی کنی.
این همه از نتایج جامعه اسلامی
است!!!!
آفتاب پرست
صحیح است.